زيديه، تاريخ و عقايد

مهدى فرمانيان ـ سيد على موسوى نژاد

- ۱۱ -


درس سيزدهم: وعد و وعيد

مسأله بيست و يكم: مؤمنانى كه خداوند به آنها وعده ثواب داده اگر با ايمان بميرند قطعا به بهشت خواهند رفت و در پاداشى بدون گسست در آن جاودانه خواهند بود.

مسأله بيست و دوم: كافرانى كه خداوند به آنان وعيد مجازات داده اگر با اصرار بر كفر خود بميرند بدون ترديد به دوزخ خواهند رفت و براى هميشه در آن باقى خواهند ماند. در آغاز بخش سوم در دو مسأله دو اصل اعتقادى وعد و وعيد مورد توجه قرار گرفته است. وعد به معناى خبر رسيدن منفعت و خير يا جلوگيرى از ضرر و شر و وعيد خبر رسيدن ضرر و از دست رفتن منفعت است. و در اينجا مراد، خبر خداوند از پاداش و عذاب است.[1]

زيديه به دنبال اعتقاد به اصل عدل الاهى و همچون ديگر عدليه معتقدند كه خداوند بر خلاف وعده و وعيد خود عمل نخواهد كرد چرا كه اگر چنين كند مصداق دروغ است و دروغ امرى قبيح و ناپسند است كه از او صادر نمى شود.
به دليل همين پيوستگى ميان بحث عدل و دو اصل وعد و وعيد برخى از منابع زيديه از اين دو اصل در عنوان مستقل ياد نكرده اند.[2] ولى از طرف ديگر با توجه به اهميت اين دو اصل و همچنين ارتباط مسائل مهم ديگرى از اعتقادات به آن دو، در اغلب منابع و از جمله منشور اعتقادى تدوين شده به وسيله رصاص، اين دو مسأله در بخشى جداگانه و به عنوان سومين بخش مسائل اعتقادى پس از توحيد و عدل مطرح شده است.
همان گونه كه در استدلال زيديه بر اين دو اصل، نوعى پيوستگى آن با مسأله نبوت نيز كه به عنوان آخرين مسأله از بخش عدل مطرح شد، ديده مى شود. چرا كه وجوب تصديق وعد و وعيد الاهى به وجوب تصديق نبوت پيامبر و آنچه به وسيله ايشان بيان شده بازمى گردد.
به نظر مى رسد در خصوص مسأله اول از اين دو مسأله در ميان مسلمانان و فرقه هاى اسلامى اتفاق نظر وجود دارد[3] و در مورد مسأله دوم اگرچه اختلافاتى بروز كرده و به كراميه نسبت داده شده كه معتقد به نجات كافران از دوزخ بوده اند; ولى هيچ گاه اين اختلاف به گستردگى اختلاف آنان در دو مسأله بعدى نيست.
مسأله بيست و سوم: فاسقانى كه خداوند آنان را به كيفر تهديد كرده چنانچه با اصرار بر فسق خود بميرند به دوزخ خواهند رفت و در آن براى هميشه باقى خواهند ماند. مسأله تكليف مسلمانان فاسق و نحوه برخورد خداوند با آنان در روز قيامت يكى از جنجالى ترين مباحث اعتقادى در طول تاريخ اسلام است. در دو اصل قبلى بيان شد كه بر اساس وعده الاهى مؤمنان در آخرت به بهشت خواهند رفت و در آن جاودانه خواهند بود و كافران در دوزخ جاودان مى مانند. و اين هر دو اعتقاد بر اساس خبرهايى است كه خداوند متعال داده است. ولى از طرفى ديگر خداوند مسلمانانى را نيز كه مرتكب گناهان مى شوند به عذاب تهديد كرده است. آيا آنان هم همچون كفارند و در قيامت در دوزخ جاودان خواهند بود و يا حكم مؤمنان را دارند و در نهايت به بهشت خواهند رفت. در خصوص حكم آنان در دنيا در مسأله بعدى سخن خواهيم گفت. ولى تكليف آنان در آخرت چيست؟ زيديه همچون معتزله و اغلب فرق هاى اسلامى معتقدند اگر مرتكب گناهان بزرگ «كبيره» بدون توبه از دنيا برود همچون كفار و مشركان در عذاب الاهى جاودان خواهد ماند. و در اين خصوص به ظاهر برخى آيات استدلال مى كنند همچون اين آيه قرآن مجيد: وَ مَنْ يَعْصِ اللهَ و َرَسُوْلَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيها أَبَدًا.[4]

اين در حالى است كه شيعه اماميه و مرجئه و اهل حديث، چنين اعتقادى ندارند و بر اساس ظاهر برخى ديگر از آيات و روايات خروج فاسقان را از عذاب ممكن مى دانند.[5]

مسأله بيست و چهارم: مرتكبان گناهان كبيره از جمله افراد اين امت محسوب مى شوند. همان گونه كه در مسأله قبلى اشاره شد حكم مسلمانانى كه مرتكب گناهان بزرگ «كبيره» مى شوند، يكى از جنجالى ترين مباحث اعتقادى در طول تاريخ اسلام است. گروهى همچون خوارج آنان را در همين دنيا نيز همانند كافران دانسته اند و گروه ديگرى همچون مرجئه نه تنها آنان را از دايره اسلام بيرون قرار ندادند; بلكه آنان را همانند مسلمانان مؤمن به شمار آوردند. در اين خصوص زيديه همچون معتزله، به گمان خود راه ميانه را پيموده اند و به جايگاه بين دو جايگاه «المنزلة بين المنزلتين» معتقدند. با اين توضيح كه آنان معتقدند كه مرتكبان گناهان بزرگ «كبيره» تا زمانى كه از گناه خود توبه نكنند نه آن گونه كه خوارج مى گويند در جايگاه كافران و مشركان قرار دارند كه احكام خاص آنان بر ايشان جارى باشد; ازدواج با آنان و خوردن ذبيحه آنان حرام باشد و در قبرستان كافران دفن شوند و امثال اين ها; و نه در جايگاه مؤمنان قرار مى گيرند كه احترام و نيكوداشت آنان واجب باشد. بلكه جايگاهى ميان اين دو خواهند داشت و با عنوان فاسق شناخته مى شوند. اين در حالى است كه بنابر اعتقاد اماميه مرتكب كبيره مسلمان فاسق به شمار مى آيد.[6]

مسأله بيست و پنجم: شفاعت پيامبر(صلى الله عليه وآله) در روز قيامت امرى قطعى و مسلم است. به دنبال حكم زيديه در خصوص جاودانه بودن عذاب الاهى براى مرتكبان كبيره اين سوال مطرح مى شود كه آيا آنان شفاعت پيامبر را منكرند؟! در اين مسأله بيان مى شود كه بنابر نظر زيديه اصل شفاعت امرى مسلم و مورد قبول است ولى شفاعت پيامبر شامل حال فاسقان، يعنى كسانى كه بدون توبه از گناهان از دنيا بروند، نمى شود بلكه اين شفاعت فقط در خصوص اهل بهشت و در جهت افزايش نعمت ها و سرور آنهاست. آنان در اين خصوص به ظاهر برخى آيات نيز استناد كرده اند كه مى فرمايد: مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيم وَلاَ شَفِيع يطَاعُ.[7] چرا كه فاسق از مصاديق مسلم ظالم است و به صراحت قرآن وجود شفيع در مورد او نفى شده است. برخى ديگر از آيات مورد استناد زيديه عبارتند از:
وَ مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَار;[8] لا يشفعون إلا لمن ارتضى و هم من خشيته مشفقون.[9]

اين در حالى است كه به اعتقاد اماميه شفاعت پيامبر و ديگر پيشوايان معصوم شمال حال مرتكبان كبيره مى شود و خداوند به جهت شفاعت آنان بسيارى از خطاكاران را از آتش نجات خواهد داد. مرجئه و اهل حديث نيز در خصوص شفاعت پيامبر(صلى الله عليه وآله) با اماميه هم رأى اند.[10]

دليل اين اعتقاد آن است كه خداوند در قرآن كريم بيان فرموده كه جز شرك بقيه گناهان قابل بخشش است.[11] و از طرف ديگر در آيات متعددى از قرآن كه با تفاسير معتبر همراه است، بيان شده است كه خداوند امتياز شفاعت كردن را به برگزيدگان از امت اسلام عنايت فرموده است كه همان پيشوايان معصوم هستند. اين آيات عبارتند از: البقره/ 255، الأنبياء/ 28، يونس/ 3، مريم/ 78، طه/ 109، سبأ/ 23 و النجم/ 26.
مسأله بيست و ششم: امر به معروف و نهى از منكر بر مكلف واجب است. يكى از اصول اعتقادى بسيار مهم در مذهب زيديه اصل امربه معروف و نهى از منكر است كه همانند بحث امامت به دليل ارتباط آن با وعد و وعيد الاهى در تقسيم بندى متأخران زيديه در ضمن مسايل وعد و عيد مورد بحث قرار گرفته است. هر چند متقدمان از زيديه و برخى از متأخران آنها اين مسأله را همانند معتزله به عنوانى اصلى مستقل نيز مورد بحث قرار داده اند.
به هر تقدير زيديه همچون معتزله امر به معروف و نهى از منكر را واجبى كفايى مى دانند. و در آن دو مرحله زبانى و عملى و شرايطى پنج گانه را در نظر دارند.[12]

اين شرايط عبارتند از:
1. آگاهى و يقين از معروف و منكر بودن عمل.
2. يقين يا گمان به تأثير امر و نهى.
3. منجر نشدن به ترك معروف و يا فعل منكر مشابه يا بدتر ديگر.
4. منجر نشدن به ضرر جانى. با اين توضيح كه بسيارى از امامان زيديه همچون مؤيدبالله هارونى و منصوربالله صاحب الأساس معتقدند كه على رغم وجود خطر جانى اين وظيفه ساقط نمى شود.
5 . بداند كه با ترك امر يا نهى معروف ترك و منكر محقق مى شود.[13]

آنان دليل چنين اعتقادى را فرموده خداوند مى دانند كه فرموده است:
وَلْتَكُن مِنْكُمْ أُمَّةٌ يدْعُونَ إِلَى الْخَيرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.[14] با اين توضيح كه اين آيه ما را امر مى كند كه در ميان ما گروهى باشند كه به معروف امر و از منكر نهى نمايند.

خلاصه مطالب

1. زيديه در پى اعتقاد به اصل عدل الهى، معتقدند كه خداوند بر خلاف وعده و وعيد خود عمل نخواهد كرد، زيرا تخلف از وعد و وعيد مصداق دروغ و قبيح است و قبيح از خداوند صادر نمى شود.

2. از نظر زيديه، اگر مرتكب كبيره بدون توبه از دنيا برود، مانند كفار و مشركان در عذاب جاودان خواهد بود، اما در دنيا نه مؤمن ناميده مى شود و نه كافر، بلكه در جايگاه ميانى قرار دارد.

3. از نظر زيديه، اصل شافعت پيامبر(صلى الله عليه وآله) در قيامت حق است، اما اين شفاعت فقط شامل اهل بهشت مى شود كه در جهت افزايش نعمت و سرور آنان است و شامل فاسقان (كه بدون توبه مرده اند) نمى شود.

4. زيديه امر به معروف و نهى از منكر را واجب كفايى مى دانند و براى آن دو مرحله زبانى و عملى و شرايط پنج گانه در نظر دارند.

پرسش هايى درباره متن

1. استدلال زيديه در تحقق وعد و وعيد خداوند چيست؟

2. ديدگاه زيديه در مورد حكم دنيوى و اخروى مرتكبان كبيره چيست؟

3. ديدگاه زيديه را در مورد شفاعت توضيح دهيد.

4. ديدگاه زيديه در مورد امر به معروف و نهى ازمنكر و شرايط آنرا بنويسيد.

منابع براى مطالعه بيشتر

1. الزيديه بين الاماميّه و اهل السنة، سامى الغديرى، بيروت.

2. بلوغ الارب و كنوز الذهب فى معرفة المذهب، على بن عبدالله حسنى شهارى، بيروت.

3. الموعظه الحسنة، محمد بن قاسم حوئى، اردن.

4. كتاب الايضاح شرح المصباح الشهير بشرح الثلاثين المسألة، ابن حابس، يمن.

پى‏نوشتها:‌


[1]. احمد بن يحيى ابن حابس، الايضاح شرح المصباح، ص249.
[2]. ر.ك: بحث ما در همين نوشتار با عنوان ترتيب و تاريخ اصول اعتقادى در مذهب زيديه.
[3]. نقل شيخ مفيد از عقيده نوبختيان را ببينيد در: أوائل المقالات، ص32.
[4]. الجن: 23.
[5]. ر.ك: شيخ مفيد، أوائل المقالات، ص9.
[6]. در حالى كه پيشواى زيديه در قرن سوم هادى يحيى بن حسين تصريح مى كند كه فاسق از دايره اسلام خارج است، متوكل على الله احمد بن سليمان امام زيديه در قرن ششم نيز آنان را كافر به نعمت مى شمرد. مقايسه كنيد: هادى الى الحق يحيى بن حسين، المنزلة بين المنزلتين، ص58; مجموع رسائل الإمام الهادى، صص176ـ177 و متوكل على الله احمد بن سليمان، حقائق المعرفة، ص229; ناصرلدين الله ابراهيم بن محمد مؤيدى، الإصباح على المصباح، ص132; شيخ مفيد، أوائل المقالات، ص10.
[7]. غافر: 18.
[8]. البقرة: 270.
[9]. الأنبياء: 28.
[10]. شيخ مفيد، أوائل المقالات، صص9ـ10.
[11]. النساء: 116.
[12]. تفصيل بيشتر را ببينيد در: الايضاح شرح المصباح، ص288.
[13]. همان، صص290ـ294.
[14]. آل عمران: 104.