تقويم شيعه

عبدالحسين نيشابورى

- ۱۳ -


17 ماه رمضان

1. معراج پيامبر

معرج پيامبر (صلى الله وعليه و آله ) پنج سال بعد از بعثت در چنين روزى واقع شده (624)، و آيه سبحان الذى اسرى بعبده ليلا من المسجد الحرام الى المسجد القصى ...(625)، در اين باره نازل شده است . معراج پيامبر (صلى الله عليه و آله ) در 21 ماه رمضان نيز نقل شده است (626).
معراج از جمله ضروريات اسلام است (627)، و از آيات كريمه و احاديث متواتره ثابت شده است كه خداوند متعال حضرت رسول (صلى الله عليه و آله ) را در يك شب از مكه معظمه تا مسجد الاقصى و از آنجا به آسمانها تا سدره المنتهى و عرض اعلى برد، و عجايب آفرينش آسمانها را به آن حضرت نماياند و رازهاى نهانى و معارف نامتناهى را به آن حضرت القا فرمود و آن حضرت در بيت المعمور تحت عرش به عبادت حق تعالى قيام فرمود و با انبياء (عليهم السلام ) ملاقات نمود و داخل بهشت شد و منازل اهل بهشت و احوال كسانى كه در عذاب بودند را مشاهده فرمود.
احاديث متواتر دلالت دارد كه عروج آن حضرت به بدن بوده نه به روح ، و در بيدارى بوده نه در خواب (628).
اقوال ديگر در تعيين روز معراج چنين است : 17 ماه رمضان سال 12 قبل از هجرت ، 17 ربيع الاول قبل از هجرت ، 17 رجب قبل از هجرت 17 ماه رمضان 5 سال قبل از بعثت ، 27 ماه رمضان ، 21 ماه رمضان
درباره مكانى كه آغاز حركت پيامبر (صلى الله عليه و آله ) به سوى معراج بوده نيز چند قول است : از منزل خديجه (عليها السلام )، از منزل ام هانى خواهر امير المؤ منين (عليه السلام )، از شعب ابى طالب (عليه السلام )(629).
امام صادق (عليه السلام ) فرمودند: حقتعالى حضرت رسول (صلى الله عليه و آله ) را صد و بيست و چهار مرتبه به آسمان برد، و در هر مرتبه به آن حضرت درباره ولايت و امامت امير المؤ منين (عليه السلام ) و ديگر ائمه طاهرين (عليهم السلام ) زياده از ساير فرايض تاءكيد و توصيه نمود(630).

2. جنگ بدر

در روز جمعه در سال دوم هجرت جنگ بدر كبرى به وقوع پيوست (631) 18 يا 19 اين ماه هم ذكر شده است .
تعداد مسلمانان 313 نفر و تعداد شهداى آنان 9 تا 14 نفر، و تعداد كفار 950 نفر بود. مقتولين كفار 70 نفر بودند و 70 نفر را هم مسلمانان اسير گرفتند. 35 نفر از 70 نفر كشته هاى كفار به دست امير المؤ منين (عليه السلام ) به قتل رسيدند(632).
در اين جنگ ابوجهل نيز كشته شد(633). ابوجهل هشام بن مغيره مخزومى از دشمنان سر سخت پيامبر (صلى الله عليه و آله ) بود. او با اينكه نامش ‍ هشام بود ولى از فرط بدجنسى و زشت سيرتى به اءبى جهل مكنى شد. ابوجهل كسى بود كه در مكه آزار و اذيت بسيار به رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) نمود. بچه دان شتر بر سر مبارك حضرت ريخت . خاكستر و خاك بر سر مبارك حضرت ريخت . سنگ به دندان مباركش زد، نسبت كذب و جنون به آنان حضرت داد. مادر عمار ياسر جناب سميه را بعد از شكنجه بسيار با نيزه اى كه به ران او زد شهيد كرد.
در جنگ بدر دو برادر انصارى (معاذ و معوذ) به خاطر سابقه اى كه از او در اذيت پيامبر (صلى الله عليه و آله ) شنيده بودند تصميم به كشتن او گرفتند. به هر صورت او را ضربه هايى زدند و يكى از دو برادر دستش قطع شد و به پوست آويزان گرديد، ولى چون ديد دستش مزاحم جنگ با ابوجهل و هواداران اوست ، زير پايش گذاشت و دفعتا آن را از بدنش جداكرد، و سپس ‍ ابوجهل را نقش زمين كردند.
بعد از جنگ ، پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود: كسى خبر از ابوجهل بياورد. عبد الله بن مسعود رفت و پا روى سينه او گذاشت . ابوجهل به هوش آمد و گفت : بر جاى بلندى پاى گذاشته اى ، كاش قاتل من دهقان نبود (كه كنايه اى به انصار بود). عبد الله بن مسعود سر او را از بدن جداكرد و نزد پيامبر (صلى الله عليه و آله ) آورد و جلوى پاى آن حضرت انداخت . پيامبر (صلى الله عليه و آله ) شكر الهى بجا آورد(634)، و خداوند نصرت خود را بر پيامبر (صلى الله عليه و آله ) نازل نمود، و آن حضرت فرمود: امروز روز عيد است و بايد شكر خدا را بر نعمتى كه به اهل ايمان عطا فرموده به جاى آورد(635).

3. قتل عايشه

در شب 17 ماه رمضان در سال 58 ه‍ در مدينه ، عايشه دختر ابوبكر به دست معاويه كشته شد، و به سزاى اعمالش رسيد(636). دو قول ديگر در اين باره 29 رجب و آخر ذى الحجه است .
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) دوست داشت تا زنده است مرگ و دفن عايشه را ببيند(637). ابن ابى الحديد مى گويد: اگر خليفه دوم به جاى على (عليه السلام ) بود هر آينه عايشه را قطعه قطعه مى كرد(638).
معاويه چون خواست براى پسرش يزيد از مردم بيعت بگيرد، عايشه انكار آن كرد و معاويه را تهديد كرد و گفت : برادرم محمد را كشتى ، و براى يزيد بيعت مى گيرى ؟ معاويه ترسيد كه مبادا او ايجاد فتنه كند. لذا در خانه خود چاهى كند و آن را پر از آهك كرد و فرش قيمتى بر روى آن پهن نمود و عايشه را وقت نماز عشا به خانه خود خواندم وقتى عايشه وارد شد، معاويه او را به نشستن بر آن تخت تعارف كرد. همين كه روى آنشست ، فرو رفت و به چاه افتاد و هلاك شد. معاويه در چاه چندين نيزه مسموم تعبيه كرده بود و هنگامى كه عايشه در چاه افتاد فورا كار او ساخته شد.
عايشه در زمان حيات پيامبر (صلى الله عليه و آله ) با آن حضرت رفتار نامناسبى داشت ؟ با امير المؤ منين (عليه السلام ) و حضرت صديقه (عليها السلام ) و همسران پيامبر (صلى الله عليه و آله ) رفتارهاى زشت و كينه توزانه اى روا داشت ؟ واقعه جمل و كشته شدن حدود بيست هزار نفر از مسلمين به خاطر فتنه او از كارهاى معروف اوست (639).
وقتى حضرت زهرا (عليها السلام ) به شهادت رسيد، همسران رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) براى سر سلامتى امير المؤ منين آمدند جز عايشه كه اظهار مريضى كرد و سخنى گفت كه دلالت بر خوشحالى او داشت (640).
از مشخص ترين نشانه هاى بغض و كينه او نسبت به امير المؤ منين (عليه السلام ) اين بود كه غلامش را ((عبد الرحمن )) نام نهاد و گفت : اين نام گذارى را به خاطر محبتم به قاتل على بن ابى طالب يعنى عبد الرحمن بن ملجم انجامد دادم (641).

19 ماه رمضان

1. ضرب خوردن امير المؤ منين (عليه السلام )

در 19 ماه رمضان سال 40 ه‍ در نماز صبح در مسجد كوفه با شمشيرى مسموم به دست ناپاك ابن ملجم منافق بر فرق مبارك امير المؤ منين (عليه السلام ) ضربت وارد شد.
در 13 ماه رمضان سال 40 ه‍ حضرت مولى الموحدين على بن ابى طالب امير المؤ منين (عليه السلام ) بعد از فارق شدن از جنگ نهروان از شهادت خود خبر دادند(642). در آن روز حضرت بر فراز منبر بعد از بيان كلماتى درربار در حقايق اسلام ، در آخر بيانات شريف خود، به فرزندشان امام حسن مجتبى (عليه السلام ) فرمودند: تا امروز چند روز از ماه مبارك رمضان مى گذرد؟ امام مجتبى (عليه السلام ) فرمود: 13 روز گذشته است . از امام حسين (عليه السلام ) پرسيدند: چند روز باقى مانده است ؟ امام حسين (عليه السلام ) فرمود: 17 روز باقى مانده است . در اين هنگام امير المؤ منين (عليه السلام ) دست به محاسن مبارك گرفتند و فرمودند: نزديك است اين موى من به خون سرم خضاب شود.
در شب 16 ماه رمضان سال 40 ه‍ امير المؤ منين (عليه السلام ) در خواب پيامبر (صلى الله عليه و آله ) را ديدند، و آن حضرت به نزديك شدن ملاقاتشان در بهشت به امير المؤ منين (عليه السلام ) بشارت دادند، امير المؤ منين (عليه السلام ) به دخترشان ام كلثوم (عليها السلام ) خبر دادند(643). در شب نوزدهم در شب نوزدهم امير المؤ منين (عليه السلام ) روزه را در منزل ام كلثوم (عليها السلام ) افطار نمودند(644).
در شب 19 ماه رمضان سال 40 ه‍ وردان و شبيب كه با ابن ملجم در شهادت امير المؤ منين (عليه السلام ) همراه بودند، در حين درگيرى كشته شدند(645).
در سال چهلم گروهى از خوارج در مكه جمع شدند و بر كشتگان نهروان گريستند. سه نفر از آنان با هم پيمان بستند كه در يك شب امير المؤ منين (عليه السلام ) و عمرو عاص و معاويه را بكشند.
ابن ملجم كشتن امير المؤ منين (عليه السلام ) را بر عهده گرفت و وارد كوفه شد و با كمك قطام بنت اخضر كه ابن ملجم قصد ازدواج با او را داشت ، و با همدستى شبيب بن بجره و وردان بن مجاله تصميم خود را عملى كرد.
در صبح روز نوزدهم بعد از اذان صبح ، امير المؤ منين (عليه السلام ) وارد مسجد شد و صداى نازنين ايشان به يا ايها الناس ، الصلاة بلند شد.
سپس آن حضرت مشغول نماز شد. هنگامى كه در ركعت اول سر از سجده برداشت شبيب بر آن حضرت حمله ور شد، ولى شمشيرش خطا كرد. بلافاصله ابن ملجم لعنه الله حمله كرد و شمشير او فرق مبارك آن حضرت را شكافت و محاسن شريفش له خون فرق مباركش خضاب شد، و صداى مباركش بلند شد: بسم الله و بالله و على مله رسول الله ، فزت و رب الكعبه .
صداى جبرئيل بلند شد: تهدمت والله اركان الهدى و انطمست اعلام التقى و انفصمت العروه الوثقى ، قتل ابن عم المصطفى ، قتل الوصى المجتبى ، قتل على المرتضى ، قتل اشقى الاشقياء.

20 ماه رمضان

1. فتح مكه

در سال 8 ه‍ فتح مكه واقع شد. در اين فتح بزرگ تعداد مسلمانان 12 هزار نفر، و شهدا 2 نفر بودند. علت شهادت آن دو اين بود كه همراه لشكر نبودند و از آخر مكه وارد شده بودند، و لذا مورد هجوم قرار گرفته شهيد شدند(646).
در اين روز امير المؤ منين (عليه السلام ) به امر مبارك خاتم الانبياء (صلى الله عليه و آله )، براى شكستن بتهايى كه در كعبه بود، پاى مبارك خود را بر كتف شريفش اشرف مخلوقات نهاد(647).
مجلسى (رحمه الله ) از تاريخ طبرى نقل مى فرمايد: هنگامى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله ) نظر مباركش بر اين قرار گرفت كه به طرف مكه حركت كندت عمر را طلبيد و به او فرمود: به مكه برو و اشراف قريش را از حال ما با خبر كن . عمر گفت : من بر جانم از اشراف قيش مى ترسم (648)!
هنگامى كه مسلمانان وارد مكه شدند شعار مى دادند: اليوم يوم الملحمه : ((امروز روز در هم كوبيدن است )). پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمودند: شعار را عوض كنيد و بگوييد: اليوم يوم المرحمه : ((امروز روز رحمت است )).
بعد فرمود: ابوسفيان و خانه اش در امانند، و هر كس داخل خانه او رفت در امان است . همچنين فرمودند: همه در امانند جز يك نفر به نام ((هبار بن اسود)) و بعضى معاويه را هم ذكر كرده اند(649). حضرت فرمود: ((اگر هبار چسبيده به پرده كعبه هم بود او را بكشيد))؟!
علت اين بر خورد شديد با هبار آن بود كه در يكى از جنگهاى مسلمين با كفار قريش عده اى اسير از كفار گرفتند و داخل اسرا داماد بزرگ پيامبر (صلى الله عليه و آله ) شوهر زينب دخترشان بود. حضرت فرمودند: هر كس ‍ فديه بفرستد اسير او را آزاد مى كنيم . بين آنچه از مكه به عنوان فديه فرستاده بودند گردنبند حضرت خديجه (عليها السلام ) به چشم مى خورد كه به دخترش زينب داده بود. هنگامى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله ) آن گردنبند را ديدند به ياد جناب خديجه (عليها السلام ) افتادند و گريستند. آنگاه از مسلمين خواستند آن فديه را كه يادگار خديجه (عليها السلام )است ، به آن حضرت ببخشند، و آنان قبول كردند. سپس قرار شد اسرا را آزاد كنند، در مقابل اين كه هر يك از زنان مسلمان كه در مكه اسلام را پذيرفته ، اگر خواست بيايد آزاد باشد.
قرار بر اين شد كه امير المؤ منين (عليه السلام ) بروند و هودج فواطم را بياورند. آن حضرت به تنهايى رفتند و زينب دختر پيامبر (صلى الله عليه و آله ) و ديگر هاشميات را آوردند، همينكه مقدارى از مكه بيرون آمدند ابوسفيان لعنت الله عليه گفت : پسر عمويش محمد (صلى الله عليه و آله ) جوانهاى شما را گمراه كرد و مسلمان شدند. حال اين جوان يعنى على (عليه السلام ) در روز روشن آمده و بستگانش را مى برد. جلو او را بگيريد.
آنها آمدند تا مانع آن حضرت شوند. امير المؤ منين (عليه السلام ) دفاع فرمودند. بعضى زخمى و بعضى به درك واصل شدند، در اين اثنا هبار بن اسود به هودج هاشميات حمله كرد و نيزه اى حواله هودج زينب دختر پيامبر (صلى الله عليه و آله ) نمود.
امير المؤ منين (عليه السلام ) حمله به هبار كردند و او را فرارى دادند. زينب در اين حمله ترسيد و چون ششماهه حامله بود، هنگامى كه وارد مدينه شدند بعد از زمانى بچه سقط شده و از دنيا رحلت كرد.
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود: ((خون هبار بن اسود مهدور است ))، و هر كس هر جا او را ديد بكشد.
ابن ابى الحديد به استادش مى گويد: پيامبر (صلى الله عليه و آله ) به خاطر ترساندن زينب و سقط جنين او، ريختن خون هبار را جايز دانست . اگر پيامبر (صلى الله عليه و آله ) زنده بود، آيا ريختن خون آن كس را كه فاطمه (عليها السلام ) را ترسانيد، جايز نمى دانست (650)؟

21 ماه رمضان

1. شهادت امير المؤ منين (عليه السلام )

امام المتقين امير المؤ منين (عليه السلام ) در شب بيست و يكم ماه رمضان مقارن طلوع فجر به شهادت رسيد، در حالى كه از سن مبارك حضرتش 63 سال گذشته بود(651). در بيستم ماه رمضان اثرات سم در پاهاى مبارك امير المؤ منين (عليه السلام ) ظاهر شد و پاهاى مبارك ورم كرد(652). در شب بيست و يكم اثر زهر بر بدن مبارك امير المؤ منين (عليه السلام ) بسيار شد. حضرت فرزندان و اهل بيت خود را جمع كرد و با آنها وداع نمود و وصيت هاى خود را فرمود. در آن شب هر چه خوردنى و آشاميدنى آوردند تناول نفرمود، ولبهاى مباركش به ذكر خدا حركت مى كرد، و مانند مرواريد عرق از پيشانى نازنينش مى ريخت و با دست مبارك خود آن را بر طرف مى كرد.
به امام مجتبى (عليه السلام ) فرمود: تو را به برادرت حسين (عليه السلام ) وصيت مى كنم . به فرزندان ديگر كه از فاطمه زهرا (عليها السلام ) نبودند، فرمود: شما را وصيت مى كنم به اطاعت از حسن و حسين . سپس فرمودند: ((خداوند شما را صبر نيكو كرامت فرمايد. امشب از ميان شما مى روم و به حبيب خود محمد مصطفى (صلى الله عليه و آله ) ملحق مى شوم چنانچه مرا وعده داده است )). صداى گريه از اهل بيت بلند شد. آنگاه دستوراتى در مورد غسل ، كفن ، نماز و محل دفن به امام مجتبى (عليه السلام ) فرمودند و با امام حسين (عليه السلام ) و حضرت زينب (عليها السلام ) كلماتى از كربلاء فرمودند.
بعد از وداع با همگان دست و پاى مبارك را به طرف قبله كشيدند و فرمودند: اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله ، و چشمان مبارك را بستند و بهشت را به قدوم خويش مبارك فرمودند.
صداى شيون و گريه از خانه آن حضرت بلند شد. اهل كوفه كه باخبر شدند، صداى شيون و ناله از تمامى شهر برخواست ، مانند روزى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله ) از دنيا رفتند. در آن شب آفاق آسمان متغير گشت و زمين لرزيد و صداى تسبيح و تقديس فرشتگان از هوا شنيده شد.
سپس مشغول غسل آن حضرت شدند. بعد از غسل و كفن ، امام حسن و امام حسين (عليه السلام ) پشت سر تابوت را همانطور كه حضرت فرموده بودند برداشته ، جلو تابوت خودش حركت مى كرد، تا در مكانى فرود آمد.
بعد از نماز بر آن حضرت توسط امام مجتبى (عليه السلام )، مقدارى از زير تابوت را كندند و قبرى آماده يافتند كه داخل آن لوحى مسى يا سفالى بود و بر آن نوشته شده بود: ((بسم الله الرحمن الرحيم ، اين قبرى است كه نوح پيامبر براى بنده صالح خدا على بن ابى طالب حفر نمود است )). بدن مطهر آن حضرت را دفن نمودند و حسب وصيت آن حضرت ، قبر مطهرش ‍ را مخفى نمودند تا در زمان هارون بر همگان معلوم شد.
فرزندان آن حضرت از همسران مختلف 28 دختر و پسرند(653) 5 نفر آنها اولاد حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا (عليها السلام ) هستند كه عبارتند از امام حسن و امام حسين و زينب كبرى وام كلثوم و حضرت محسن (عليهم السلام ) كه در دوران حمل در شش ماهگى توسط منافقين در ماجراى هجوم به خانه امير المؤ منين (عليه السلام ) به شهادت رسيد. حضرت عباس (عليه السلام ) و جعفر و عثمان و عبد الله در كربلا به شهادت رسيدند، كه مادرشان ام البنين است . بقيه اولاد حضرت از همسران ديگر هستند.
وقتى خبر شهادت امير المؤ منى (عليه السلام ) به عايشه رسيد چنان خوشحال شد كه بى اختيار شعرى خواند و سپس گفت : چه كسى على را كشت ؟ جواب دادند: ابن ملجم . گفت : خاك بر دهانش مباد (كنايه از اينكه خوب كارى كرد)(654).
در شب 21 ماه رمضان حضرت عيسى بن مريم (عليه السلام ) به آسمان برده شد(655)؛ و در همين شب حضرت موسى بن عمران و يوشع بن نون (عليهم السلام ) رحلت نمودند(656).

2. بيعت با امام مجتبى (عليه السلام )

در اين روز مردم پس از شهادت امير المؤ منى (عليه السلام ) با امام حسن (عليه السلام ) بيعت كردند(657).

3. قتل ابن ملجم

در اين روز ابن ملجم با يك ضربت شمشير به جهنم فرستاده شد. بعد از كشته شدن ابن ملجم مردم به سوى قطام ملعونه فاسقه هجوم آوردند و او را با شمشير به درك فرستادند و جثه اش را بيرون كوفه سوزانيدند(658).
ابن بطوطه متوفى سال 779 ه‍ گفته است : هنگامى كه به كوفه مسافرت كردم ، در غربى جبانه كوفه در زمينى سفيد، زمينى بسيار سياه ديدم و علت را پرسيدم . گفتند: اينجا قبر ابن ملجم است . عادت اهل كوفه اين است كه هر سال هيزم زيادى مى آوردند و 7 روز در اين مكان مى سوزانند(659).

23 ماه رمضان

1. نزول قرآن

شب نزول قرآن است (660) و به قولى در شب 24 ماه رمضان بوده است (661).

24 ماه رمضان

1. مرگ ابولهب

در اين روز و به قولى در 25 ماه رمضان ابولهب به درك واصل شد(662).

تتمه ماه رمضان

1. بدعت نماز تراويح توسط عمر

در اين ماه در سال 14 ه‍ نماز نافله به جماعت خواندن را بدعت گذارد سپس مردى را براى مردها و مردى را براى زنها به عنوان امام جماعت قرار داد(663).

2. دعاى باران توسط پيامبر (صلى الله عليه و آله )

در ماه رمضان سال ششم هجرى قحطى شديدى در مدينه رخ داد، كه پيامبر (صلى الله عليه و آله ) طلب باران كردند و باران آمد(664).

شوال المكرم

ماه شوال شامل رحلت بزرگاى و وقوع جنگهايى است كما اينكه چند نفر از بزرگترين دشمنان اهل بيت (عليهم السلام ) نيز در آن به درك واصل شده اند روزهاى 1،3،4،5،6،8،14،15،17،25 را كه شامل اين وقايع هستند مرور خواهيم كرد.
عيد فطر اولين روز اين ماه و روز جشن روزه دارى است .
شهادت امام صادق (عليه السلام )، حضرت حمزه (عليه السلام )، وفات اباصلت هروى و حضرت عبد العظيم (عليه السلام ) روزهاى غم در اين ماه اند؛ كه ويرانى قبور ائمه بقيع (عليهم السلام ) نيز بر اين مصيبتها افزوده است .
مرگ عمرو بن عاص ، قتل متوكل و مرگ عبد الملك بن مروان شيرين ترين روزهاى اين ماه اند كه دشمنان اهل بيت (عليهم السلام ) در آن به درك واصل شده اند.
از وقايع جنگى اين ماه جنگ خندق ، حنين ، قرقره الكدر، حمراء الاسد، بنى قينقاع و حركت به سوى جنگ صفين را مى توان نام برد، و ورود حضرت مسلم (عليه السلام ) به كوفه نيز از همين قبيل به شمار مى آيد.
رد الشمس براى امير المؤ منين (عليه السلام ) و توقيع امام زمان (عليه السلام ) براى حسين بن روح وقايع مهم ديگرى هستند كه در اين ماه رخ داده اند.

1 شوال

1. عيد فطر

اول ماه شوال روز عيد فطر است . قبل از نماز عيد خوردن مقدارى از تربت سيد الشهدا (عليه السلام ) و نيز زيارت آن حضرت مستحب است (665).

2. مرگ عمروبن عاص

در سال 41 ه‍ عمرو بن عاص خبيث در سن 90 سالگى به درك واصل شد(666). مادر او نابغه كنيزى بود كه عبد الله بن جذعان او را خريد و آزادش كرد. او به كار خلاف روى آورد، و چون قيمتش نسبت به ساير زنان خلافكار ارزانتر بود مراجعه كنند بسيار داشت . لذا آبروى عبد الله بن جذعان را برده بود. از جمله در طهر واحد، ابولهب و اميه بن خلف و هشام بن مغيره و ابوسفيان و عاص بن وائل با او زنا كردند و عمروعاص به وجود آمد.
هنگامى كه وضع حمل كرد هر يك از آنان مدعى او شدند. آخر الامر قضاوت را بر عهده خود نابغه گذاشتند، و او هم عاص را انتخاب كرد. به او گفتند: چرا عاص را انتخاب كردى با اينكه بچه به ابوسفيان شبيه تر است ؟ گفت : ابو سفيان بخيل است و عاص بهتر نفقه مى دهد! اين عاص ملعون كسى بود كه پيامبر (صلى الله عليه و آله ) را ((ابتر)) خطاب كرد و خاطر شريف حضرت مكدر نمود، تا آنكه سوره مباركه كوثر نازل شد(667).
با اين نسب و نژاد تعجبى ندارد كه او دشمن پيامبر و على بن ابى طالب (عليهم السلام ) باشد، و عمرى با معاويه خون به دل امير المؤ منين (عليه السلام ) كنند. واقعه صفين و قرآن بر سر نيزه كردن و شهادت مالك اشتر و واقعه حكمين و كارهاى ديگر آن ملعون روشن است .
او در وقت مرگ مى گفت : چنان است كه كوه رضوى را بر گردن من نهاده اند و درون پر از خار است و مرا از سوراخ سوزنى بيرون مى كنند!

3. جنگ قرقره الكدر

در اين روز در سال 2 هه جنگ قرقره الكدر به وقع پيوست (668). اين نام مربوط به آبى متعلق به بنى سليم در سه منزلى مدينه است . سبب اين جنگ آن شد كه به سمع مبارك پيامبر (صلى الله عليه و آله ) رسانده بودند كه جمعى از بنى سليم و بنى غطفان در قرقره الكدر اجتماع كرده اند تا به مدينه شبيخون بزنند. لذا آن حضرت پرچم اسلام را به دست امير المؤ منين (عليه السلام ) دادند و حضرت را با دويست نفر به آنجا فرستادند. هنگامى كه امير المؤ منين (عليه السلام ) به آنجا رسيدند ديدند كه آن جماعت از آنجا گريخته اند و تا آن حضرت آنجا بودند كسى برنگشت (669)