تاريخ اسلام در آثار شهيد مطهرى (ره)
* جلد اول *

گردآوري و تدوين : سيد سعيد روحاني

- پى ‏نوشتها -
- ۱ -


1- مجموعه آثار، ج 2، صص 368 367 و جامعه و تاريخ ، صص 71 70
2- مجموعه آثار، ج 2، صص 377 375 و جامعه و تاريخ ،صص 83 81.
3- تاءليف اى . اچ . كار، ترجمه حسن كامشاد، ص 8.
4- مجموعه آثار، ج 2، صص 372 368 و جامعه و تاريخ ،صص 77 71.
5- مراحل اساسى انديشه در جامعه شناسى ، ص 110
6- مجموعه آثار، ج 13 صص 386 384 و مساله شناخت ، صص 81 79 و هم چنين براى اطلاعات بيشتر ر . ك : اسلام و مقتضيات زمان ، ج 2،صص 224 209 .
7- سوره مجادله ، آيه 21.
8- سوره الصافات ، آيه 173.
9- قيام و انقلاب مهدى عليه السلام از ديدگاه فلسفه تاريخ ، صص 19 17. 10- رجوع شود به تفسير الميزان (متن عربى )، ج 4، ص 102 و ج 7، ص 333 و ج 8، ص 85 و ج 10 صص 73 71 و ج 18، ص 191.
11- سوره بقره ، آيه 134 و 141.
12- سوره اعراف آيه 34.
13- سوره فاطر، آيه 43.
14- مجموعه آثار، ج 2، صص 492 488 و جامعه و تاريخ ، صص 243 238.
15- از مجموع بحث هايى كه استاد شهيد در كتاب جامعه و تاريخ از صفحه 80 تا صفحه 120 بيان فرمودند اولا مشخص مى شود كه استنباط قوانين و قواعد كلى از وقايع و حوادث تاريخى موقوف به اين است كه قانون ((عليت )) و ((جبر على و معلولى )) در حوزهمسائل انسانى ، يعنى مسائل وابسته به اراده و اختيار انسان ، و از آن جمله حوادث تاريخى ، حكمفرما است ، ثانيا تاريخ طبيعت مادى ندارد. (گرد آورنده )
16- رجوع شود به تاريخ چيست ك تاءليف اى . اچ . كار. ترجمه حسن كامشاد، و درسهاى تاريخ ، ويل دورانت ، و لذات فلسفه ، تاءليف ويل دورانت ، صص 312 291 .
17- هم چنين براى اطلاعات بيشتر ر.ك : اسلام و مقتضيات زمان ، ج 2، صص 201 93.
18- هم چنين براى اطلاعات بيشتر ر.ك به : فلسفه تاريخ ،صص 35 32.
19- هم چنين براى اطلاعات بيشتر ر.ك به : همان ، صص 73 60 .
20- هم چنين براى اطلاعات بيشتر ر.ك به : همان ، صص 55 48.
21- مجموعه آثار، ج 2، صص 498 496 و جامعه و تاريخ ، صص 252 249.
22- شهيد مطهرى در كتاب جامعه و تاريخ اين مطلب را كاملا ثابت نموده اندعلاقمندان مى توانند به آن رجوع كنند. (گردآوردنده )
23- (با تاءسف بسيار نسخه دست نويس استاد شهيد در اينجا به پايان مى رسد. پيداست كه مطالب بسيار ديگرى را در نظر داشته اند كه فرصت تحرير آن را نيافته اند.)
24- مجموعه آثار، ج 2، صص 496 492 و جامعه و تاريخ ، صص 249 243 و هم چنين براى اطلاعات بيشتر ر.ك به : فلسفه تاريخ ، صص 100 74.
25- هم چنين براى اطلاعات بيشتر ر.ك به : فلسفه تاريخ ، صص 27 21.
26- استاد مرتضى مطهرى در كتاب جامعه و تاريخ ، تحت عنوان ((ايا طبيعت تاريخ مادى است )) به اين مطلب اشاره دارند. (گردآورنده )
27- سوره الرحمن ، آيات 4 1.
28- سوره علق ، ايات 1 4.
29- در برخى حيوانات ، در سطح حوادث روز مره نه تجارب علمى ، نقل و انتقال مكتسبات وجود دارد، مانند آنچه در مورد مورچه گفته مى شود كه در قرآن كريم هم به آن اشاره شده است : (( قالت نملة يا اءيها النمل ادخلوا مساكنكم لا يحطمنكم سليمان و جنوده و هم لا يشعرون )) (سوره نمل ، آيه 18).
30- خاتميت ، صص 8)) 93.
31- سوره رعد، آيه 11.
32- سوره انفال ، آيه 53.
33- سوره اسراء، آيه 15.
34- سوره انفال ، ايه 53.
35- سوره فاطر، آيه 43.
36- سوره اسراء، آيه 4.
37- سوره اسراء آيه 5.
38- سوره اسراء، آيه 6.
39- سوره اسراء، آيه 7.
40- سوره اسراء آيات 8 7
41- سوره اعراف ، آيه 96.
42- مجموعه آثار، ج 13، ص 383 و مساءله شناخت ، صص 78 77
43- بايد از اقبال لاهورى تقدير كرد كه در كتاب ((احياى فكر دينى )) بيش از هر كس ديگر متوجه اين مساءله شده است . البته اصل مساءله را ديگران هم گفته اند ولى من مسئله ((تاريخ به عنوان يكى از منابع شناخت ))را اول بار در كتاب اقبال ديده ام .
44- شهيد مطهرى در مجموعه آثار، ج 13، صص 374 372 از طبيعت به عنوان يك منبع شناخت ، ياد نموده اند (گردآورنده )
45- مجموعه آثار، ج 2، ص 70 و انسان و ايمان ، صص 74 73.
46- سوره آل عمران ، آيه 137.
47- مجموعه آثار، ج 13، صص 384 383 و مساءله شناخت ، صص 79 78 .
48- سوره هاى انعام ، نمل ، عنكبوت ، روم به ترتيب آيات 11، 69، 20، 42.
49- سوره غافر، آيه 82 و سوره محمد، آيه 10.
50- اين گردش در زمين براى مطالعه طبيعت نيست (البته آنجايى كه با اين تعبير آمده است ). آنجا كه با تعبير ((سير در زمين )) آمده است براى مطالعه تاريخ است .
51- نهج البلاغه ، (ترجمه دكتر سيد جعفر شهيدى )، نامه 31، (صص 298 297). (گردآورنده )
52- مموعه آثار، ج 2 صص 373 372 و جامعه و تاريخ ، صص 78 77.
53- سوره احزاب ، آيه 21.
54- سوره ممتحنه ، آيه 4.
55- قيام و انقلاب مهدى عليه السلام از ديدگاه فلسفه تاريخ ، صص 50 )). 4
56- همان ، صص 49 48.
57- مجموعه آثار، ج 14، ص 451.
58- همان ، ص 450
59- همان ، ص 452.
60- همان ، صص 451 450.
61- همان ، ص 451.
62- همان ، ج 4، صص 897 896 و امانت و رهبرى ، ص 130.
63- مجموعه آثار، ج 4، ص 878 و امامت و رهبرى ، ص 102.
64- عنوان صحيح كتاب الكامل فى التاريخ است كه در 13 جلد به چاپ رسيده است . (گردآورنده )
65- مجموعه آثار، ج 14، ص 407.
66- سيرى در سيره ائمه اطهار عليه السلام ، صص 200 199
67- ((اغانى )) جمع ((اغنيه )) يعنى آوازها. تاريخچه موسيقى را در دنياى اسلام و به تناسب تاريخچه موسيقى ، تاريخچه هاى خيلى زياد ديگرى را در اين كتاب كه ظاهرا هجده جلد بزرگ است بيان كرده است . مى گويند ((صاحب بن عباد)) كه معاصر اوست هر جا مى خواست برود يك يا چند بار كتاب با خودش مى برد، وقتى كتاب ابوالفرج به دستش رسيد گفت : ((من ديگر از كتابخانه بى نيازم )). اين كتاب آن قدر جامع و پر مطلب است كه با اين كه نويسنده اش ابوالفرج و موضوعش تاريخچه موسيقى و موسيقى دانها است ، افرادى از محدثين شيعه از قبيل مرحوم مجلسى و مرحوم حاج شيخ عباس قمى مرتب از كتاب اغانى ابوالفرج نقل مى كنند. (اين عبارت از متن كتاب به پاورقى آمده است . گردآورنده )
68- سيرى در سيره ائمه اطهار عليه السلام ، صص 152 151
69- او مباحثاتى دارد با بعضى از شيعيان كه برخى او را به خاطر همين مباحثاتش ناصبى دانسته اند، كه البته من نمى توانم بگويم او ناصبى است (در مباحثاتش يك حرفهايى مطرح كرده ). زمانش با زمان امام صادق عليه السلام تقريبا يكى است . شايد اواخر عمر حضرت صادق عليه السلام را درك كرده باشد در حالى كه كودك بوده ؛ و يا حضرت صادق عليه السلام يك نسل قبل از اوست .غرض اين است كه زمانش نزديك به زمان امام صادق عليه السلام است . (اين عبارت از متن به پاورقى آمده است . گردآورنده )
70- بيست گفتار، ص 195.
71- حماسه حسينى ، ج 2 صص 202 201 .
72- سوره اعراف ، آيه 96.
73- مجموعه آثار، ج 3، صص 355 354.
74- سوره قصص ، آيه 5.
75- نهج البلاغه ، ترجمه دكتر شهيدى ، خ 158، ص 158. (گردآورنده )
76- نهج البلاغه (فى ظلال )، خطبه 87، (و همان ، ترجمه دكتر شهيدى ، خ 89، ص 72.)
77- سوره آل عمرا، آيه 103.
78- حماسه حسينى ، ج 1، ص 141.
79- بحار الانوار، ج 18، روايت 32، ص 202.
80- مجموعه آثار، ج 2 صص 111 110 و جهان بينى توحيدى ، صص 2 51. 5 81- سوره آل عمرا، آيه 64.
82- همان .
83- پيرامون جمهورى اسلامى ، صص 117 115.
84- نظام حقوق زن در اسلام ، ص 239.
85- همان .
86- همان ، ص 141.
87- همان .
88- سوره نساء، آيه 19 .
89- نظام حقوق زن در اسلام ، ص 89.
90- همان ، ص 239.
91- بحار الانوار، ج 103 و 370. (گردآورنده )
92- نظام حقوق زن در اسلام ، ص 240.
93- ريشه چنين رسمى دو چيز بوده است : اول نبودن ثروت ، كه داماد اگر قصد خدمتى به زن يا پدر زن مى توانسته بكند غالبا منحصر به اين بوده كه براى آنها كار كند. و دوم رسم جهاز دادن بوده است . جامعه شناسان معتقدند كه رسم جهاز دادن به دختر از طرف پدر يكى از رسوم و سنن كهن است . پدر براى اين كه بتواند جهاز براى دختر خود فراهم كند داماد را اجير خود مى كرد و يا از او پولى دريافت مى كرد، عملا آنچه پدر از داماد مى گرفت به نفع دختر و براى دختر بوده است .
به هر حال در اسلام اين آئين منسوخ شد و پدر زن حق ندارد مهر را مال خود بداند، هر چند هدف و منظورش اين باشد كه آن را صرف و خرج دختر كند. اين خود دختر است كه اختيار آن مال را دارد كه به هر نحو بخواهد مصرف كند. در روايات اسلامى تصريح شده كه اين گونه مهر قرار دادن در دوره اسلاميه روا نيست . (همان ، صص 241 240؛ اين پاورقى از متن آورده شده است . گرد آورنده )
94- نظام حقوق در اسلام : ص 241 و هم چنين براى اطلاعات بيشتر ر.ك به همان : صص 281 280.
95- همان ، ص 281.
96- همان ، صص 242 241.
97- سوره نساء، آيه 19.
98- همان ، آيه 22.
99- نظام حقوق زن در اسلام ، صص 279 278.
100- سوره نساء، آيه 7.
101- نظام حقوق زن در سالام : ص 282 281.
102- خاتميت ، صص 15 14 و هم چنين براى اطلاعات بيشتر ر.ك به : نظام حقوق زن در اسلام ، ص ‍ 280.
103- ماكانن محمد ابا احد من رجالكم و لكن رسول الله و خاتم النبين و كان الله بكل شى ء عليما)).)) محمد پدر هيچ يك از مردان شما نيست ، ولى فرستاده خدا و خاتم پيامبران است . و خدا همواره بر هر چيزى داناست . (گردآورنده )
104- استاد مرتضى مطهرى در: نظام حقوق زن در اسلام ، ص 280 نام روم را نيز بيان مى كند.
105- نظام حقوق زن در اسلام ، ص 280.
106- مجموعه آثار، ج 14، ص 72 .
107- سوره حجرات ، آيه 13؛ تحف العقول ص 34؛ سيرد ابن هشام ، ج 2 ص 414؛ سنن ابى داود، ج 2، ص 624 و روضه كافى ، ج 8، روايت 203. (گردآورنده )
108- مساءله حاب ، صص 143 142.
109- سوره احزاب ، آيه 33.
110- سوره نور، آيه 30.
111- همان .
112- مساءله حجاب ، صص 130 129.
113- مجموعه آثار، ج 14، ص 331.
114- تمدن ايرانى ، به قلم جمعى از خاور شناسان ، ترجمه دكتر عيسى بهنام ، ص 247.
115- مجموعه آثار، ج 14، ص 338.
116- براى اطلاعات بيشتر راجع به نظم ادارى و نيروى دريايى ر.ك به : ايران از نظر خاور شناسان ، تاءليف دكتر رضا زاده شفق و راجع به صنايع عهد ساسانى ر.ك به : تاريخ تمدن ، ج 10، ترجمه فارسى ، تاءليف ويل دوراتنت ، صص 280 220. (گردآورنده )
117- مجموعه آثار، ج 14، صص 141 138.
118- چاپ دوم ، ص 16.
119- ص 75 .
120- ص 13.
121- سوره آل عمران ، آيه 103.
122- سيرى در سيره نبوى ، ص 264.
123- در سال 570 بعد از ميلاد متولد شد؛ در چهل سالگى به نبوت مبعوث گشت ؛ سيزده سال در مكه مردم را به اسلام دعوت كرد و سختيها و مشكلات فراوان متحمل شد و در اين مدت گروهى زبده تربيت كرد و پس از آن به مدينه مهاجرت نمود و آنجا را مركز قرار داد. ده سال در مدينه آزادانه دعوت و تبليغ نمود و با سركشان عرب نبرد كرد و همه را مقهور ساخت . پس از ده سال همه جزيرة العرب مسلمان شدند. آيات كريمه قرآن تدريجا در مدت بيست و سه سال بر آن حضرت نازل شد... رسول اكرم در سال يازدهم هجرى ، يعنى يازدهمين سال هجرت از مكه به مدينه ، كه بيست و سومين سال پيامبرى او و شصت و سومين سال از عمرش بود در گذشت . (وحى و نبوت ، ص 128)
124- سيرى در سيره نبوى ، صص 267 265 و هم چنين ر.ك به : وحى و نبوت ، صص 130 128.
125- وحى و نبوت ، ص 129.
126- سيرى در سيره نبوى ، صص 269 268.
127- همان ، ص 269.
128- وحى و نبوت ، صص 131 130.
129- سيرى در سيره نبوى ، صص 271 270.
130- وحى و نبوت ، صص 132 131.
131- مسند احمد، ج 2، ص 228.
132- سيرى در سيره نبوى ، صص 272 271.
133- اميرالمؤ منين على عليه السلام در نهج البلاغه ، خطبه 234، معروف به قاصعه اين مطلب را تاءييد مى كند و رواياتى چند از امام باقر عليه السلام نيز دال بر اين مطلب است . (گرد آورنده )
134- سيرى در سيره نبوى ، صص 277 272.
135- در سيزدهم رجبت ، سى سال پس از عام الفيل و 23 سال قبل از هجرت ، على عليه السلام مظهر حق ، عدالت و جامع كمالات انسانى متولد شد. پدر بزرگوارش ابوطالب و مادر گرامى اش فاطمه بنت اسد بود. بر طبق لصيل ترين و قوى ترين نصوص تاريخى و روايى و به تصريح خود، اولى مؤ من به پيامبر صلى الله عليه و آله و اولين كسى كه با پيامبر نماز گزارده و هفت سال پيبش از گرايش مردم به اسلام پذيراى اسلام گريد. (گرد آورنده )
136- معروف اين است كه سن خديجه هنگام ازدواج 40 سال يعنى 15 سال پيش از عام الفيل بود ولى بعضى كمتر از اين نوشته اند. وى قبلا دو شوهر به نام هاى عتيق بن عائذ و ابوهالة مالك بن بناش ‍ التميمى كرده بود كه رشته زندگى هر دو به وسيله مرگ گسته بود. (گردآورنده )
137- كسانى كه مشرف شده اند مى دانند اطراف مكه همه كوه است .
138- بحارالانوار، ج 14، ص 476 و ج 18، ص 233. (گردآورنده )
139- وحى و نبوت ، صص 136 135.
140- سيرى در سيره نبوى ، ص 269.
141- سوره اعراف ، آيات 156 و 157؛ سوره عنكبوت ، آيه 48 و سوره شورى ، آيه 52. (گرد آورنده )
142- مجموعه آثار، ج 3 صص 207 205 و پيامبر امى ، صص 12 9.
143- بلاذرى در آخر فتوح لابلدان آغاز پيدايش خط را در ميان اعراب حجاز چنين ذكر مى كند: ((اولين بار سه نفر از قبيله ((طى )) (كه در مجاورت شام بودند) خط (خط عربى ) را وضع كردند و هيجاء عربى را به هجاء سريانى قياس كردند. بعد عده اى از اهل انبار اين خط را از آن ، سه نفر آموختند و اهل حيره از اهل انبار فرا گرفتند. بشر بن عبدالملك كندى برادر اكيدر بن عبدالملك كندى امير دومة الجندل كه نصرانى بود، در رفت و آمدهاى خود به حيره خط عربى را از اهل حيره ياد گرفت . همين بشر براى كارى به مكه رفت و سفيان بن اميه (عموى ابوسفيان ) و ابوقيس بن عبد مناف بن زهره او را ديدند كه مى نوشت ؛ از او خواستند كه نوشتن را به آنها تعليم كند و او به آنها تعليم كرد. بعد خود بشر با اين دو نفر در يك سفر تجارتى به طائف رفتند؛ غيلان بن سلمه ثقفى در طائف خط نوشتن را از آنها آموخت . بعد، بشر از آن دو نفر جدا شد و به ديار مصر رفت . عمر و بن زراره كه بعد به عمرو كاتب معروف شد نوشتن را از او آموخت . سپس بشر به شام رفت و در آنجا عده زيادى از او فرا گرفتند.)) ابن النديم در الفهرست ، (چاپ مطبعة الاستقامة قاهره ، ص 13) فن اول از مقاله اولى ، به قسمتى از گفته هاى بلاذرى اشاره مى كند .ابن النديم از ابن عباس روايت مى كند كه اول كسى كه خط عربى نوشت سه نفر از مردان قبيله بولان بودند كه قبيله اى است در انبار، و اهل حيره از مردم انبار فرا گرفتند. ابن خلدون نيز در مقدمه خويش فصل (( فى ان الخط و الكتابة من عداد الصنائع الانسانية )) (چاپ ابراهيم حلمى ، ص 492) قسمتى از گفته هاى بلاذرى را ذكر و تاءييد مى كند. بلاذرى با سند روايت مى كند كه هنگام ظهور اسلام در همه مكه چند نفر با سواد بودند. مى گويد: ((اسلام ظهور كرد و در قريش فقط هفده نفر صنعت نوشتن را مى دانستند: عمر بن الخطاب ، على بن ابى طالب عليه السلام ، عثمان بن عفان ، ابو عبيده جراح ، طلحه ، يزيد بن ابى سفيان ، ابوحذيفة بن ربيعه ، حاطب بن عمرو عامرى ، ابوسلمه مخزومى ، ابان بن سعيد اموى ، خالدبن سعيد اموى ، عبدالله بن سعد بن ابى سرح ، خويطب بن عبدالعزى ، ابوسفيان بن حرب ، معاوية بن ابى سفيان ، جهيم بن الصلت ، علاءبن الحضرمى كه از هم پيمانان قريش بود نه از خود قريش )). بلاذرى فقط يك زن قرشى را نام مى برد كه در دوره جاهليت مقارن ظهور اسلام ، خواندن و نوشتن مى دانست و او شفاء دختر عبدالله عدوى بود. اين زن مسلمان شد و از مهاجران اوليه به شمار مى رود. بلاذرى مى گويد: ((اين زن همان است كه حفصه همسر پيغمبر را نوشتن آموخت ... بلاذرى آنگاه چند زن از زنان مسلمان را نام مى برد كه در دوره اسلام ، هم مى خواندند و هم مى نوشتند، و يا تنها مى خواندند. مى گويد: ((حفصه همسر پيغمبر مى نوشت .ام كلثوم دختر عقبة بن ابى معيط (از زنان مهاجر اوليه ) نيز مى نوشت عايشه دختر سعد گفت : پدرم به من نوشتن آموخت . كريمه دختر مقداد نيز مى نوشت . عايشه (همسر پيغمبر) مى خواند ولى نمى نوشت ؛ هم چنين ام سلمه .)) (مجموعه آثار، ج 3 صص 211 209 و پيامبر امى صص 18 14. اين عبارات از متن به پاورقى آورده شده است . گرد آورنده )
144- مجموعه آثار، ج 3، صص 208 207 و پيامبر امى ، صص 14 12.
145- پروفسور ماسينيون ، اسلام شناس و خاور شناس معروف ، در كتاب سلمان پاك ، در اصل وجود چنين شخصى ، تا چه رسد به برخورد پيغمبر با او، تشكيك مى كند و او را شخصيت افسانه اى تلقى مى نمايد، مى گويد: ((بحيرا سرجيوس و تميم دارى و ديگران كه رواة در پيرامون پيغمبر جمع كرده انداشباحى مشكوك و نايافتنى اند)).
146- بحارالانوار، چاپ جديد، ج 16، ص 132 و 133.
147- سيره زينى دحلان ، در حاشيه سيره حلبيه ، ج 2، ص 24؛ بحارالانوار، چاپ 1 جديد، ج 16، ص ‍ 135 و مجمع البيان ، ذيل آيه 48 از سوره عنكبوت .
148- براى اطلاعات بيشتر ر.ك به : پيامبر امى ، صص 20 18 (گردآورنده )
149- مجموعه آثار، ج 3، ص 218 و پيامبر امى ، ص 27.
150- براى اطلاعات بيشتر ر.ك به : مجموعه اثار، ج 3، صص 222 218 و پيامبر امى ، صص 32 27. (گردآورنده )
151- مجموعه آثار، ج 3، ص 221 و پيامبر امى ، صص 32 31.
152- ج 1، ص 216.
153- (مجموعه آثار، ج 3، ص 215 و پيامبر امى ، صص 23 22.
154- تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 69.
155- صص 146 245.
156- مجموعه آثار، ج 4، ص 879 و امامت و رهبرى ، صص 103 102.
157- روز بعثت پيامبر مانند روز تولد و رحلت آن حضرت از نظر تاريخ نگاران قطعى نيست . دانشمندان شيعه تا حدى اتفاق نظر دارند كه پيامبر اسلام در 27 رجب به رسالت مبعوث شد ولى در ميان مورخان سنى ، مشهرو اين است كه در ماه رمضان به اين مقام بزرگ نائل گرديد. (گردآورنده )
158- سوره شعراك آيه 214.
159- پيامبر خدا، سه سال تمام به دعوت سرى پرداخت و در اين مدت به جاى توجه به عموم مردم ، به فردسازى عنايت نمود. در اين مدت توانست جمعى را به آيين توحيد جلب كند. برخى از اين افرادعبارتند از: حضرت خديجه (س )، على بن ابى طالب عليه السلام ، زيد بن حارثه ، زبير بن عوام ،
عبدالرحمان بن عوف ، سعد بن ابى و قاص ، طلحة بن عبيدالله ، ابو عبيده جراح ، ابو سلمه ، ارقم بن ابى ارقم ، عثمان بن مظعون ، قدامة بن مظعون ، عبدالله بن مظعون ، عبيدة بن حارث ، سعيد بن زيد، خباب بن ارت ، ابوبكربن ابى قحافه ، عثمان بن عفان و....
در اين سه سال رسول اكرم صلى الله عليه و آله با برخى از يارانش به دره هاى مكه مى رفتند و دور از چشم قريش نماز مى گزاردند ولى بعد از درگيرى مختصرى كه ميان ياران رسول خدا صلى الله عليه و آله و برخى از مشركان پديد آمد از آن پس ، رسول گرامى ، خانه ارقم را محل عبادت قرار داد. عمار بن ياسر و صهيب بن سنان از جمله كسانى بودند كه در آن خانه به رسول گرامى ايمان آوردند. (گرد آورنده )
160- مجموعه آثار، ج 4، صص 880 879 و امامت و رهبرى ، صص 104 103.
161- ماههاى ذى القعده ، ذى الحجه و محرم چون ماه حرام بود، ماه آزاد بود يعنى در اين ماهها همه جنگها تعطيل بود، دشمنان از يكديگر انتقام نمى گرفتند و رفت و آمدها در ميانشان معمول بود. در بازار عكاظ جمع مى شدند و حتى اگر كسى قاتل پدرش را كه مدتها دنبالش بود پيدا مى كرد، به احترام ماه حرام متعرضش نمى شد.
162- آشنايى با قرآن ، ج 3، صص 32 24.
163- (سوره قصص ، آيه 20) در اين آيه يكى از فرازهاى حساس تاريخ اسلام بيان مى شود و نشان مى دهد كه چگونه در سخت ترين شدائد، خداوند اسلام و مسلمين را نجات داد. چرا؟ چون واقعا اسلام و ايمان حكمفرما بود.
يكى از آن سخت ترين شدائد، مسئله هجرت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله است . جريانى كه منتهى شد به هجرت رسول اكرم از مكه به مدينه بسيار حيرت انگيز است . پيغمبر اكرم در ده سال اول بعثتشان كه جناب ابوطالب پدر بزرگوار على عليه السلام هنوز در قيد حيات بود و او رئيس بنى هاشم و مورد احترام همه قريش بود به واسطه حمايت ابوطالب كمتر مورد آزار قرار مى گرفت . (ر.ك به : سيره ابن هشام ، ج 1، ص 265) بعد از وفات ابوطالب ، به فاصله چند روز (دهم رمضان سال دهم بعثت ) همسر بزرگوارشان خديجه سلام الله عليها نيز از دنيا رفت . اين زن واقعا مصداق يار غمگسار بود و از نظر روحى به قدرى انطباق داشت با رسول خدا كه بايد گفت در جهان نظير نداشت . اين زن ، بسيار فداكار و عاقله بود؛ مالش ، جانش ، هستى اش ، خوشى ، سعادت و همه چيز خود را به پاى رسول اكرم ريخت . بعد از وفات ابوطالب و خديجه ، سختگيرى بر رسول اكرم به حد اعلا رسيد بعد از وفات ابوطالب و خديجه (س ) پيامبر تنها از مكه خارج شد و به عزم دعوت و ارشاد قبيله ثقيف به شهر طائف رهسپار شد (آشنايى با قرآن ، ج 3، ص 24. براى اطلاعات بيشتر ر.ك به : داستان راستان ، ج 2 1، شماره 69، صص 196 193 و هم چنين ر.ك به : سيره ابن هشام ، ج 1، صص 421 419).
164- اين غار در جنوب مكه ، نقطه مقابل راه مدينه قرار دارد. (گردآورنده )
165- سوره توبه ، آهى 40.
166- همان .
167- آنچه مسلم است اين است كه پيامبر، نخستين شب هجرت و دو شب پس از آن را، با ابوبكر در غار ثور، به سر برد. على عليه السلام در شب چهارم راهنماى امينى به نام اريقط به طرف غار فرستاد و آنها از طرف پايين مكه روى خط ساحلى عازم يثرب گرديدند. پيامبر صلى الله عليه و آله روز 12 ربيع وارد قريه قبا (دو فرسخى مدينه ) گرديد. در آنجا منتظر شد تا على عليه السلام و همراهانش به او بپيوندند، آنها در نيمه همان ماه به پيامبر صلى الله عليه و آله پيوستند و همگى به طرف ميدنه حركت كردند. (گردآورنده )
168- آشنايى با قرآن ، ج 3، صص 190 188.
169- سوره توبه ، آيه 100.
170- سوره حشر، آيه 9.
171- سوره انفال ، آيه 72.
172- آشنايى با قرآن ، ج 4، صص 35 29.
173- (سوره نور، آيات 12 11) در حقيقت ، كسانى كه آن بهتان (داستان افك ) را (به وجود) آوردند، دسته اى از شما بودند. آن (تهمت ) را شرى براى خود تصور مكنيد، بلكه براى شما در آن مصلحتى (بوده ) است . براى هر مردمى از آنان (كه رد اين كار دست داشته ) همان گناهى است ه مرتكب شده است ، و آن كس از ايشان كه قسمت عمده آن را به گردن گرفته است عذابى سخت خواهد داشت . چرا هنگامى كه آن (بهتان ) را شنيديد، مردان و زنان مؤ من گمان نيك به خود نبردند و نگفتند: ((اين بهتانى آشكار است )) (گردآورنده )
174- (نوار مذكور در دست نيست ولى خلاصه داستان به نقل اهل سنت اين است كه عايشه همسر پيامبر هنگام بازگشت مسلمين از يك غزوه ، دى يكى از منزلها براى قضاى حاجت داخل جنگلى دش ، در آنجا طوق (روبند) و به زمين افتاد و مدتى دنبال آن مى گشت و در نتيجه از قافله باز ماند و توسط صفوان كه از دنبال قافله براى جمع آورى از راه ماندگان حركت مى كرد، با تاءخير وارد مدينه شد به دنبال اين حادثه ، منافقين تهمتهايى را عليه همسر پيامبر شايع كردند.)
175- مثلا يك وقتى شايع بود و شايد هنوز هم در ميان بعضى ها شايع است ؛ يك وقتى ديدم يك كسى مى گفت : اين فلسطينى ها ناصبى هستند. ((ناصبى )) يعنى دشمن على عليه السلام . ناصبى غير از سنى است . سنى يعنى كسى كه خليفه بلافصل را ابوبكر مى داند و على عليه السلام را خليفه چهارم مى داند و معتقد نيست كه پيغمبر شخصى را بعد از خود به عنوان خليفه نصب كرده است . مى گويد: پيغمبر كسى را به خلافت نصب نكرد و مردم هم ابوبكر را انتخاب كردند. سنى براى اميرالمؤ منين احترام قائل است چون او را خليفه چهارم و پيشواى چهارم مى داند، و على را دوست دارد. ناصبى يعنى كسى كه على را دشمن مى دارد. سنى مسلمان است ولى ناصبى كافر است ، نجس است . ما با ناصبى نمى توانيم معامله مسلمان بكنيم . حال يك كسى مى آيد مى گويد: اين فلسطينى ها ناصبى هستند آن يكى مى گويد. اين به آن مى گويد، او هم يك جاى ديگر تكرار مى كند، و همين طور. اگر ناصبى باشند كافرند و در درجه يهوديها قرار مى گيرند. هيچ فكر نمى كنند كه اين ، حرفى است كه يهوديها جعل كرده اند در هر جايى يك حرف جعل مى كنند براى اين كه احساس همدردى نسبت به فلسطينى ها را از بين ببرند. مى دانند مردم ايران شيعه اند و شيعه دوستدار على و معتقد است هر كس ‍ دشمن على باشد كافر است ، براى اين كه احساس همدردى را از بين ببرند، اين مطلب را جعل مى كنند. در صورتى كه ما يكى از سالهايى كه مكه رفته بوديم ، فلسطينى ها را زياد مى ديديم ، يكى از آنها آمد به من گفت : فلان مساءله را از مسائل حج حكمش چيست ؟ بعد گفت : من شيعه هستم ، اين رفقايم سنى اند. معلوم شد داخل اينها شيعه هم وجو دارد. بعد خودشان مى گفتند: بين ما شيعه و سنى هست . شيعه هم زياد داريم . همين ليلا خالد معروف (چريك فلسطينى كه در چند عمليات هواپيما ربايى شركت داشت ) شيعه است . در چندين نطق و سخنرانى خودش در مصر گفته من شيعه ام . ولى دشمن يهودى يك عده مزدورى را كه دارد، ماءمور مى كند و مى گويد: شما پخش كنيد كه اينها ناصبى اند. قرآن دستور داده در اين موارد اگر چنين نسبتهايى نسبت به افرادى كه جزو شما هستند و مثل شما شهادتين مى گويند، شنيديد وظيفه تان چيست .
176- آشنايى با قرآن ، ج 3 ص 212.
177- جاذبه و دافعه على عليه السلام ، ص 152
178- براى اطلاعات بيشتر از مهاجرت به حبشه ر.ك به : داستان راستان ، ج 2 1، شماره 55، صص 163 157. (گردآورنده )
179- مجموعه آثار، ج 3، ص 434.
180- نهج البلاغه ، (ترجمه دكتبر شهيدى )، خطبه 150، (ص 146).
181- جاذبه و دافعه على عليه السلام ، ص 152.
182- آشنايى با قرآن ، ج 3، ص 212.
183- مورخين ، مجموعه غزوات پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را از )) تا 27 ذكر كرده اند. ((غزوه )) به جنگ هايى گفته مى شود كه آن حضرت شخصا در آن شركت داشته اند و آنها عبارتند از:
ابواء، بواط، ذوالعشيره ، بدر اولى ، بدر كبرى ، بنى سليم ، بنى قينقاع ، سويق ، ذى امر (غطفان )، احد، بحران ، حمراءالاسد، بنى نضير، ذات الرقاع ، بدر آخره يا بدرالثالثه ، دومة الجندل ، خندق ، بنى قريظه ، بنى لحيان (عسفان )، ذى قرد، بنى مصطلق (مريسيع )، حديبيه ، خيبر، فتح مكه ، حنين ، طائف و تبوك كه احتمالا در)) غزوه ديگيرى اتفادق افتاد. تعداد ((سرايا)) يعنى جنگ هايى را كه پيامبر شخصا در آن شركت نمى كرد، 36 سريه نوشته اند. (گردآورنده )
184- در 17 شوال سال پنجم هجرى جنگ احزاب (خندق ) رخ داد. اين جنگ از آن حيث كه قبايل زيادى براى نابودى اسلام دست به دست هم داده و جبهه متحدى را عليه حكومت نوپاى اسلامى در مدينه به وجود آوردند، احزاب و از اين حيث كه مسلمين به پيشنهاد سلمان فارسى و به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله خندقى براى جلوگيرى از حمله دشمن به مدينه ، در اطراف شهر، حفر نمودند خندق ناميده مى شود. سرانجام اين غزوه با امدادهاى غيبى الهى به پيروزى سپاه اسلام منتهى گرديد. طوفانى سخت وزيدن گرفت ، خيمه ها و مقرهاى كفار را بر هم زد، رعب و وحشت بر دلهاى آنان مستولى گرديد و نيروهاى غيبى فرشتگان به يارى مسلمانان شتافتند و در نهايت ، خداوند آخرين ضربه سرنوشت ساز را به سدت ولى گرامى اش اميرمؤ منان على عليه السلام بر آنان با قتل عمرو بن عبدود سر آمد همه پنج قهرمانان معروف عرب كه در جنگ شرك داشتند وارد ساخت . (گردآورنده )
185- جاذبه و دافعه على عليه السلام ، صلى الله عليه و آله 90 89 .
186- عزوه احد در سال سوم هجرى در مدينه اتفاق افتاد. اين غزوه پس از جنگ بدر، دومين جنگ بزرگ اسلام با كفر به شمار مى رفت . عباس عموى پيامبر صلى الله عليه و آله كه اسلام خود را از مشركان مكه پنهان نگه داشته بود طى نامه اى محرمانه ، رسول خدا را از تصميم قريش آگاه ساخت . لشكر قريش روز 5 شنبه ، پنج شوال در كنار كوه احد كه از نظر نظامى محلى مناسب براى درگيرى به شمار مى رفت ، متوقف شد .پيامبر صلى الله عليه و آله به دستور الهى شوراى نظامى تشكيل داد و درباره كيفيت دفاع با مسلمانان به شور پرداخت . على رغم ميل باطنى پيامبر صلى الله عليه و آله به پيشنهاد حمزه و تاءييد مسلمين ، آماده رويارويى با مشركان در خارج از مدينه گرديد. پيامبر بعد ازايراد نماز جمعه با لشكرى كه بالغ بر 1000 نفر بود مدينه راب ه قصد احد ترك گفت : عبدالله بن ابى ، منافق معروف به همراه 300 تن از اوسيان از نيمه راه برگشتند. بامداد روز هفتم شوال نيروهاى اسلام در برابر نيروهاى مهاجم كه بالغ بر 3000 نفر بودند صف ارايى كردند. (گردآورنده )
187- يكى از اين افراد نسيبه دختر كعب ام عماره بود كه در صحنه احد همراه با شوهر و دو فرزندش دوش به دوش يكديگر تا آخر جنگيدند. در خصوص اين موضوع ر.ك به : داستان راستان ، ج 2 1، شماره 59، صص 171 169. (گردآورنده )
188- سيردى در سيره ائمه اطهار عليه السلام ، صص 74 71.
189- 0ويح )) همان واى است ك ما مى گوييم اما ((واى )) در حال خوش و بش . در عربى يك ((ويل )) داريم و يك ((ويح )). ما در فارسى كلمه اى به جاى ((ويح )) نداريم . وقتى مى گويند: ويلك ، اين در مقام تندى و شدت است . وقتى مى گويند: ويحك ،اين در مقام خوش و بش و مهربانى است .
190- بحارالانوار، ج 20 ص 349 و ج 60، ص 221. (گردآورنده )
191- آشنايى با قرآن ، ج 6، ص 245.
192- سيرى در سيره ائمه اطهار عليه السلام ، صص 76 75.
193- آشنايى با قرآن ، ج 6، ص 245.
194- سيرى در سيره ائمه اطهار عليه السلام ، ص 75.
195- آشنايى با قرآن ، ج 6، صص 246 245.
196- سيرى در سيره ائمه اطهار عليه السلام ، صص 77 76.
197- آشنايى با قرآن ، ج 3، ص 212
198- همان ، ج 6، ص 254.
199- اين جريان نيز مورد اتفاق مورخين و مفسرين است . (كه ) مورخين ضمن (نقل ) وقايع فتح مكه ، و مفسرين ذيل آيه 12 از سوره ممتحنه 0اين مسئله را) ذكر كرداند. ايضا كافى ، ج 5، ص 526 (مساءله حجاب ، ص 4
200- آشنايى با قرآن ، ج 3، صص 217 213.
201- بعضى نوشته اند در ((ذوالحليفه )) در حدود مسجد شجره كه فاصله آن تا مدينه تقريبا يك فرسخ است ، و بعضى نوشته اند: در جايى به نام ((عرج ))، كه همان نزديكى ها است .
202- مصطلح است : برائت از دين . وقتى كه مديون دينش را مى پردازد و يا داين دين را مى بخشد، مى گويند: برائت ذمه پيدا كرده يعنى ديگر تعهدى از نظر دين ندارد.
203- سوره توبه (برائت )، آيه 1.
204- و الآن هم كه با اتومبيل مى روند باز هم شب روز هشتم حركت مى كنند. البته وقوف در عرفات از روز نهم واجب است تا غروب ، و براى اين كه كار آسان بشود، روز هشتم حركت مى كنند. قديم كه با مال يا پياده مى رفتند، به طريق اولى روز هشتم حركت مى كردند و مستحب هم اين است كه روز هشتم ، حجاج حركت كنند از راه منا بروند به عرفات ، شب را در منا بمانند، روز بروند عرفات ، وقوف عرفات را انجام بدهند و براى شب برگردند به مشعر و روز بعد هم برگردند به منا. ولى اكنون اين مستحب عمل نمى شود يعنى كثرت حجاج و وسائل نقليه اجازه نمى دهد كه حجاج وقتى كه مى خواهند شب نهم بروند از راه منا بروند؛ از راه طائف مى روند به عرفات و شب بعد برمى گردند به منا.
205- مجموعه آثار، ج 4، صص 868 867 و امامت رهبر، صص 85 . 84
206- حجة الوداع در سال آخر عمر حضرت رسول ، دو ماه مانده به وفات ايشان ، رخ داده است . وفات ذى ايشان ، رخ داده است . وفات حضرت رسول در بيست و هشتم صفر يا به قول سنى ها در دوازدهم ربيع الاول اتفاق افتاده . در هجدهم ذى الحجه به غدير خم رسيده اند مطابق آنچه كه شيعه مى گويد: حادثه غدير خم دو ماه و ده روز قبل از وفات حضرت روى داده و مطابق آنچه كه شيعه مى گويد: حادثه غدير خم دو ماه و ده روز قبل از وفات حضرت روى داده و مطابق آنچه كه سنى ها مى گويند: اين حادثه دو ماه و بيست و چهار روز قبل از رحلت حضرت رسول اتفاق افتاده است .
(امامت و رهبرى ، پاورقى ، ص 130)
207- در ذيقعده سال دهم هجرت به سرعت در بين مردم اين خبر منتشر شد كه پيامبر قصد دارد به زيارت خانه خدا برود. پيامبر در 25 ذيقعده عازم مكه شد، مورخين تعداد جمعيت را 100 تا 120 هزار نفر بر آورد كردند. كاروانيان پس از ده روز در 14 ذى الحجه وارد مكه شدند و اعمال حج را به جاى آوردند و در 18 ذى الحجه به جحفه صحرايى داغ با سنگ هاى تفتيده و آفتابى سوزان و گرمايى بسيار سخت و طاقت فرسا به بركه اى مى رسند، ناگهان فرشته وحى پيام الهى را بر پيامبر نازل مى كند. پيامبر بى درنگ دستور توقف كاروان را مى دهد و جمعيت در بركه غدير گرد هم مى آيدند. سرانجام پيامبر از مكان مرتفعى كه از رحل شتران و تخته سنگهاى دامنه كوه مهيا شده بود، سخنرانى تاريخى خود را آغاز مى كند و در پايان على عليه السلام را به عنوان جانشين و خليفه خدا روى زمين معرفى مى كند. (گردآورنده )
208- سوره مائده ، آيه 67.
209- اشاره به آيه قرآن (سوره احزاب ، آيه 6) است كه : (( النبى اولى بالمؤ منين من انفسهم )) پيغمبر چون از جانب خداست بر جان و مال و بر همه چيز مردم از خود مردم اولويت دارد. هر كسى اختيار مال و جان و همه چيز خودش را دارد اما پيغمبر در همين اختيار داريها از خود صاحب اختيارها، صاحب اختيارتر است . البته پيغمبر هيچ گاه كارى را العياذ بالله به خاطر نفع خودش انجام نمى دهد. او نماينده جامعه اسلامى از طرف خداست . انسان اختيار مال و جان خودش را دارد براى خودش ، پيغمبر اين اختيار را بيشتر دارد براى جامعه اسلامى . (امامت و رهبرى ، ص 106)
210- بحارالانوار، ج 21، ص 387 و ج 27، ص 243. (گردآورنده )
211- مجموعه آثار، ج 4، ص 897 و امامت و رهبرى ، ص 131.
212- سوره مائده ، آيه 3.
213- مجموعه آثار، ج 4، ص 868 و امامت و رهبرى ، ص 85 و هم چنين ر.ك به : همان ، صص 40 34 و 85.
214- سيردى در سيره نبوى ، صص 48 47.
215- لغت ((سيره )) را شايد از قرن اول و دوم هجرى ، ملمين به كار بردند. گو اين كه در عمل ، مورخين ما از عهده خوب بر نيامدند ولى لغت بسيار عاليى انتخاب كردند. شايد قديمترين سيره ها را ابن اسحاق نوشته كه بعد از او ابن هشام آن را به صورت يك كتاب در آورده است . و مى گويند ابن اسحاق شيعه بوده و در حدود نيمه قرن دوم هجرى مى زيسته است .
216- سيرى در سيره نبوى ، صص 53 51.
217- وحى و نبوت ، ص 131.
218- همان ، ص 130.
219- همان . صص 134 132.
220- همان ، صص 137 136 و هم چنين براى اطلاعات بيشتر ر.ك به : سيرى در سيره نبوى ، ص 110 صص 114 113 و بيست گتار، ص 141.
221- على عليه السلام هنگامى كه به سوى كوفه مى آمد، وارد شهر انبار شد كه مردمش ايرانى بودند... هنگامى كه مركب على عليه السلام به راه افتاد، آنها در جلو (ى ) مركب على ع شروع كردند به دويدن ... (على عليه السلام به آنها فرمود:) اين كار، شما را در دنيا به رنج مى اندازد و در آخرت به شقاوت مى كشاند... به علاوه ، اين كارها چه فايده اى به حال آن افراد دارد. نهج البلاغه ، كلمات قصار، شماره 37، (داستان راستان ، ج 2 1، شماره 9، ص 40)
222- محجة البيضاء، ج 6 ص 44.
223- وسائل (الشيع )، ج 12، ص 16.
224- بيست گفتار، ص 141.
225- حماسه حسينى ، ج ، ج 1، صص 254 253 و هم چنين براى اطلاعات بيشتر ر.ك به : داستان راستان ، ج 2 1، شماره 17، صص 70 69.
226- اصول كافى ، ج 2، باب ((فضل فقراء المسلمين ))، ص 260. (گردآورنده )
227- وحى و نبوت ، صص 138 137 و هم چنين براى اطلاعات بيشتر ر.ك به : سيرى در سير نبوى ، صص 243 242.
228- سيرى در سيره نبوى ، ص 143.
229- سوره آل عمران ، آيه 159.
230- وحى و نبوت ، صص 139 138.
231- فبما رحمة من الله لنت لهم ولو كنت فظا فظلا غليظ القلب لا نفضوا من حولك فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوكل على الله .(سوره آل عمران ، آيه 159)
232- مغازى و اقدى ، ج 1، صص 14 13. (گردآورنده )
233- وحى و نبوت ، ص 139.
234- بحارالاءنوار، ج 22، ص 107.
235- وحى و نبوت ، صص 141 140.
236- ج 2، ص 69. (گردآورنده )
237- -صص 246 245. (گردآورنده )
238- ج 2، صص 38 10. (گردآورنده )
239- سيرى در سيره نبوى ، صص 211 209.
240- ظاهرا قضيه مكرر اتفاق افتاده است . من آن موردى را كه يادم هست عرض مى كنم .
241- يمن از آن جاهايى است كه مردمش بدون آنكه هيچ گون لشكر كشى صورت گرفته باشد مسلمان شده اند. علت مسلمان شدن مردم يمن داستان نامه رسول اكرم بود كه به خسرو پرويز پادشاه ايران نوشتند و او را دعوت به قبول اسلام كردند. نامه ها نوشتند به همه سران بزرگ جهان و رسالت خودشان را به آنها ابلاغ كردند... (براى اطلاع از جزئيات بيشتر رجوع كنيد به صفحات 167 و 168 همين مجموعه گردآورنده )
242- در صحيح بخارى ، ج 5، ص 204 چنين امده است : (( يسرو لا تعسرو بشر و لا تنفر )) . يعنى آسان بگير و سخت نگير، نويد بده و ميلها را تحريك كن و مردم را متنفر نساز! (افعال به صورت تثنيه وارد شده است .)
243- حماسه حسينى ، ج 1، صص 253 252.
244- سوره شعراء، آيه 114.
245- سوره انعام ، آيه 52.
246- وحى و نبوت ، صص 143 142 و هم چنين ر.ك به : داستان راستان ، ج 2 1، شماره 1، صص 26 25.
247- ر.ك به : فتوح البلدان ، بلاذرى ، ص 460. (گردآورنده )
248- بحارالانوار، ج 1، ص 177.
249- همان ، ج 2، ص 7)) و 9)) (با اندكى اختلاف ).
250- همان ، ج 1، ص 177.
251- آشنايى با قرآ، ج 3، صص 199 197.
252- بيست گفتار، صص 141 140.
253- سوره بقره ، آيه 148.
254- بيست گفتار، صص 143 142 و هم چنين براى اطلاعات بيشتر ر.ك به : داستان راستان ، ج 2 1، شماره 6، صص 35 34.
255- كحل البصر، محدث قمى ، ص 68.
256- خاتميت ، صص 17 15.
257- او قبل از اسلام غلام خديجه بود كه خديجه او را به رسول خدا بخشيده بود. (گردآورنده )
258- سوره نور، آيه 30.
259- سوره احزاب : آيه 40.
260- بيست گفتار، صص 139 137 و هم چنين براى اطلاعات بيشتر ر.ك به : داستان ، ج 2 1، شماره 78، صص 235 229.
261- (او) مردى از اهل يمامه (بود كه ) به مدينه آمد و اسلام آورد... مردى بود كوتاه قد، به شكل ، سياه رنگ ، فقير و مستمند، و چون كسى را در مدينه نداشت ، شبها در مسجد مى خوابيد و در حقيقت خانه اى جز مسجد نداشت . مدتى در مسج بود... تدريجا عده شان زياد شد. از طرف خداوند دستور رسيد مسجد بايد پاكيزه باشد، جاى خوابيدن نيست و حتى درهايى از خانه ها به سوى مسجد باز است به استثناى در خانه على مرتضى و فاطمه زهرا همه درها بسته شود؛ رفت و آمدها از خانه ها به مسجد موقوف شود؛ فقط از درهاى معمولى به مسجد رفت و آمد بشود كه احترام مسجد محفوظ بماند رسول خدا دستور داد براى اين عده بى خاه ، و فقير سايبانى در گوشه اى بزنند، و زدند و آنها در زير آن سقف بسر مى بردند و آنجا صفه خوانده مى شد و آنها هم به اصحاب صفه معروف شدند. (بيست گفتار، صص 137 136)
262- كافى ، ج 5، ص 341 340
263- داستان راستان ، ج 2 1، شماره 78، صص 235 234.
264- كافى ، ج 5، ص 34.
265- وحى و نبوت ، ص 140.
266- سيرى در سيره نبوى ، صص 138 136.
267- البته اين مطلب فى حد ذاته مانعى ندارد، به خاطر پيغمبر ممكن است دنيا زير و رو بشود. اينها مسئله مهمى نيست .
268- سوره نحل ، آيه 125.(به راه پروردگارت با حكمت (دلائل عقلى ) و اندرز نيكو دعوت كن و با بهترين روش با آنان به بحث و مجادله پرداز).
269- (به هدفها بپرداز و وسائل را رها كن .
270- پيرامون انقلاب اسلامى ، صص 104 103 و هم چنين براى اطلاعات بيشتر ر.ك به : سيرى در سيره نبوى ، صص 253 251.
271- همان ، ص 10.
272- همان ، ص 104.
273- پيرامون جمهورى اسلامى ، ص 103.
274- سوره اعراف ، آيه 157.
275- سيرى در سيره نبوى ، صص 253 252.
276- پيرامون جمهورى اسلامى ، صص 104 103.
277- مجموعه آثار، ج 14، صص 75 73.
278- تحف العقول ، ص 34 و سيره ابن هشام ، ج 2، ص 414.
279- سنن ابى داود، ج 2، ص 624.
280- سفينة البحار، ماده ((سلم )) (؛ بحار الانوار، ج 10، ص 123 و ج 11، ص 148.)
281- سنن ابى داود، ج 2، ص 625
282- بحار الانوار، ج 21، ص 137.
283- روضه كافى ، ج 8، روايت 203.
284- سيرى در سيره نبوى ، صص 134 133.
285- سيرى در سيره نبوى ، صص 236 232.
286- وحى و نبوت ، ص 143.
287- جاذبه و دافعه على عليه السلام ، صص 93 91و هم چنين براى اطلاعات بيشتر ر.ك به : همان ، صص 86 82.
288- شرح نهج البلاغه ، ج 2، چاپ بيروت ، ص 220.
289- جاذبه و دافعه على عليه السلام ، صص 9190و هم چنين براى اطلاعات بيشتر ر.ك به : داستان راستان ، ج 2 1، شماره 104، صص 299 297.
290- شرح ابن ابى الحديد، چاپ بيروت ، ج 3، ص 574 و سيره ابن هشام ،
ج 2، ص 94.
291- جاذبه و دافعه على عليه السلام ، صص 89 86.
292- سيره ابن هشام ، ج 2، صص 173 169. يعنى خدايا رسالت خويش را از ناحيه رسول تو انجام داديم ، از تو مى خواهيم كه همين صبحگاهان جريان ما را به اطلاع پيامبرت برسانى . خدايا اين مردم ستمگر را تماما در نظر بگير و آنها را پاره پاره كن و يكى از آنها را باقى مگذار.
293- سيردى در سيره نبوى ، صص 235 234.
294- وحى و نبوت ، ص 135 134 و هم چنى براى اطلاعات بيشتر ر.ك به : سيرى در سيره نبوى ، ص ‍ 242 236.
295- صحيح مسلم ، ج 5، ص 114
296- سيرى در سيره ائمه اطهار عليه السلام ، ص 30
297- وحى و نبوت ، ص 142 141.
298- ر.ك : الطبقات الكبير، محمد بن سعد، ج 2، ص 38 10
299- مجموعه آثار، ج 14، ص 77.
300- سيرى در سيره نبوى ، پاورقى ، ص 211 209.