تاريخ اديان و مذاهب جهان جلد دوّم

عبداللّه مبلغى آبادانى

- ۱۰ -


شرح حال پولس
((پولس )) يكى از يهوديان بود به نام ((شالول )) و از دسته ((فريسيان )) بود كه از مخالفين سر سخت مسيحيان آن عصر بود و در شكنجه و قتل آنان از هيچ عملى فروگزار نمى كرد. در آن زمان او به دين عيسى گرويد. نام او به پولس تغيير يافت . پولس از مروجان پرقدرت و زبردست مسيحيت است . او در پيام خود حقانيت آئين عيسى را طورى بيان مى كرد كه مورد قبول عامه بود. او با ذكر شواهدى از تورات ، علت انصراف خود از دين يهود را براى مردم توضيح داد. پولس 20 سال تبليغ كرد. او چند سال مشغول تدوين احاديث و روايات دين عيسى بود. او مسافرتهائى به آسياى صغير، يونان ، فلسطين و... كرد. يك بار در شهر بيت المقدس دستگير و به جرم اشاعه عقايد گمراه كننده و ضاله زندانى و به روم اعزام شد. در آنجا قيصر از گناهش گذشت . سفرى به اسپانيا، مقدونيه و جزيره كرت داشت . در آنجا براى بار دوم دستگير و زندانى و به روم فرستاده شد. در زمان حكومت نرون در سالت 67 ميلادى كشته شد. در اين هنگام هنوز كليساى نو بنياد مسيحى داراى داراى وحدت كامل نبود. پيروان عيسى را گروهى از يهوديان و معدودى از مردم آفريقا، اروپا، آزادگان ، بردگان ، توانگران ، فقيران ، دانشمندان و عوام الناس تشكيل مى دادند. به عللى كه معلوم نيست ، پولس مدتى از سرپرستى كليسا كناره گيرى كرد و رياست كليسا به يعقوب برادر عيسى واگذار شد.
يعقوب آداب و احكام توارت را محترم مى شمرد.
او به آداب ختنه و تطهير و... باور داشت و مى خواست كه كليه مسيحيان اين آداب را قبول كرده و انجام دهند.
بين يعقوب و پولس بر سر اين احكام اختلاف افتاد. حواريون براى رفع اختلاف بين يعقوب و پولس در سال 49 ميلادى جلسه اى تشكيل دادند. روح القدس در آن شورا حضور يافت و نظر پولس را تاءييد كرد(!!).
در اين ايام بود كه احكام ختان و طهارت از دين عيسى حذف گرديد. هر چند برخى اناجيل ، رفع ختان را به زمان عيسى نسبت مى دهند.
پولس اگر چه عيسى را نديد، اما بعد از قيامش ، روح وى را دريافت و از حواريون هم تنها پطرس و يعقوب را ديد. پولس در تشريع آئين عيسى بزرگترين نقش را دارد. او دومين مؤ سس مسيحيت بشمار مى رود. همو بود كه كليه اصول و عقايد كلامى و فقهى مسيحيت را تدوين كرد.
پولس در سال دهم ميلادى از پدرى فريسى بدنيا آمد. چون به شكنجه و آزار مسيحيان مى پرداخت ، از آسمان ندا شنيد كه : چرا بر من جفا مى كنى ؟ پس از اين مكاشفه بود كه به آئين عيسى گرويد. او مدعى بود كه تعاليم عيسى را از شخص عيسى آموخته است .
پولس در راه آئين عيسى رنجهاى بسيار ديد.
او خود به شرح اين رنجها پرداخته است :
((در محنتها افزون تر، در تازيانه ها زيادتر، در زندانها بيشتر، در مرگها مكرر، از يهوديان پنج مرتبه تازيانه خوردم ، سه مرتبه مرا چوب زدند، يك دفعه سنگسار شدم ، سه مرتبه شكسته كشتى شدم (يعنى كشتى ام در طوفان شكست )، شبانه روزى در دريا بسر بردم ، در سفرهاى بادها، در خطرهاى نهرها، در خطرهاى دزدان ، و...
در محنت و مشقت ، در بى خوابيها، بارها درد گرسنگى و تشنگى در روزها، بارها در سرما و عريانى ، در دمشق والى شهر مرا در زنبيلى از بالاى قلعه به پائين پرتاب كرد، در دستهاى مردم و ماءمورين آزار شدم ...))
مسيحيان اعتراف دارند كه پولس يكى از يهوديان رومى بوده است كه در آزار مسيحيان فعال بود. او ناگهان مدعى شد كه با دعاى عيسى از جنون نجات يافته و مى گفت : عيسى مرا لمس كرده است . عيسى مرا به دين خود دعوت كرد و مرا از بدرفتارى با پيروان خود برحذر داشت . عيسى مرا ماءمور تبليغ دين خود كرد. اين داستان در كتاب اعمال رسولان آمده است :
((پولس بربلندى قرار گرفت و جمعيت را به سكوت فراخواند و گفت : اى مردم ، برادران ، پدران ، بشنويد! من پولس مردى يهودى بوده ام كه در طرسوش زندگى مى كردم . من از طرف يهوديان ماءمور شدم تا به دمشق بروم و پيروان عيسى را دستگير كرده ، به زنجير كشيده ، به اورشليم بازگردانم تا به عقوبت برسند. و چون به دنبال ماءموريت رفتم ، در طى راه ناگهان نورى از آسمان آشكار گرديد كه من روى زمين افتادم و آوازى شنيدم كه مى گفت :
شاول ، شاول ! تو چرا مرا آزار مى دهى ؟
من گفتم : اى بزرگوار تو كى هستى ؟ او گفت : من همان يسوع ناصرى هستم كه تو مرا اذيت مى كنى )).
مسيحيان معتقدند كه پولس عقايد روميان را ((مبنى بر فرزند داشتن خدا)) در ميان آئين عيسى گنجانده است و اين مذهب توحيدى را از آن حالت اوليه خارج نموده و عقايد شرك و تثليث را در آن جاى داده است .
((جان ناس )) محقق در تاريخ اديان مى گويد:
((پولس )) يا ((بولس )) كه از نظر نژادى يهودى و از فرقه فريسيان است ، از افراد بسيار متعصب اين فرقه بود و جامعه مسيحيت او را دومين مؤ سس ‍ دين مسيحيت تلقب داده اند.
پولس براى مغلوب كردن پيروان عيسى كوشش فراوانى نمود.(467)
پولس بهرحال مقام ارجمندى يافت . مسيحيان او را برتر و بالاتر از عيسى مى شناسند و كلمات و گفتار وى را بالاتر از كلمات عيسى مى دانند. سعى دارند تا خيانت بزرگ او را كه همانا تحريف دين توحيدى عيسى است ، توجيه و اصلاح نمايند، حال آن كه او مردى يهودى و از دشمنان عيسى و دين او است . تورات پولس را يكى از دروغگويان معرفى كرده است . او به تناقض گوئيهاى بسيارى مبتلا شده ، در يكجا خود را يهودى اورشليمى - طرتوس معرفى كرده و در جائى ديگر خود را رومى مى نامد. او دوره سعادت خود را اين گونه بيان كرده است كه در صفحه قبل گذشت . او مدعى بود كه روح عيسى در او حلول كرده و مركز وحى الهى شده است . مسيحيان واقعى او را فريب كار و دروغگو مى دانند.(468)
انجيل برنابا ماهيت پولس را افشا كرده است . در اين انجيل بسيار معتبر مى خوانيم كه پيروان عيسى ، حرفهاى پولس را باور نكردند؛ زيرا سوابق او را مى دانستند.
اما با پادر ميانى برنابا شاگردان او را در جمع خود پذيرفتند. پولس عقايدى متفاوت با عقايد مسيحيان زمان خود داشت .
او مى گفت كه حقيقت دين عيسى در باطن فرد مؤ من تجلى كرده است ؛ بنابراين عمل به احكام ضرورى نيست ، مرگ عيسى به عصر شريعت پايان داده است ، لذا كليه احكام تورات منسوخ است و پاك و ناپاك ، حرام و حلال وجود ندارد. سرانجام بين برنابا كه معرف او بود با پولس اختلاف افتاد.
((پولس )) در محيطى يهودى - يونانى بار آمده بود و با حكمت يونان آشنائى داشت . او بر اين باور بود كه عبادت روحانى مى تواند بدن فانى و فاسد را جنبه الهى و ازلى دهد. او اين عقايد را در تعاليم عيسى وارد كرد. او با عقايد ميترائيسم و اديان اسكندريه آشنائى داشت و تعاليم مسيح را با آنها تفسير مى كرد. همو بود كه به عوام مسيحى آموخت كه عيسى نه تنها مسيح موعود بلكه فرزند خدا است كه خد را در راه نجات انسانها قربانى كرد. او مى گفت : شما خود را براى گناه ، مرده انگاريد، اما براى خدا و مسيح ، عيسى زنده است و حيات ابدى به دست خواهيد آورد. در مذاهب سرى اصولا كارهاى زندگى با عبادت و انجام مراسم مذهبى . تواءم است ، در آئين ساختگى پولس عيسى مركز اعمال مى شود كه در آن غسل تعميد و مراسم آخرين شام جاى رسوم و قربانيهاى مذاهب سرى را مى گيرد.
در مذاهب سرى قديم ، جنبه خدائى يافتن انسان فانى از راه بدست آوردن حكمت و نيل به ابديت وجود دارد و همين مايه نجات است . پولس اين باورها را در مورد عيسى اعمال كرده است . اصول تعاليم پولس چنين است :
1- مسيحيت يك آئين جهانى است .
2- ثالوث الهى و به دنبال آن الوهيت عيسى و روح القدس .
3- عيسى پسر خدا، به زمين آمده تا گناه انسان را پاك كند.
4- قيام عيسى از ميان مردگان و صعود به آسمان و نشستن در كنار پدر و داورى او.(469)
پولس نخستين كسى است كه پايه هاى الوهيت عيسى را در ميان مردم پى ريخت . او مى گفت : ((مسيح نجات دهنده ، ملكوت الهى را در زمين مستقر مى سازد، پس از قيام بار ديگر رجعت خواهد كرد، پس عيسى نجات بخش ‍ اين جهان و آن جهان است . او خدا است ، موجودى است كه قبل از هر كس ‍ و هر چيز بوده و همه چيز از او به وجود آمده است )).
در رساله هاى پولس نام عيسى با رمز و كنايه بكار رفته ، او مى گويد: ((هر يك از ما در باطن خود ممكن است مسيحى باشيم . در نامه اى به كرنتيان مى گويد: اگر چه ما مسيح را در جسم شناختيم ولى حال ديگر چنين نيست ، ذات او در خود ما است ، مگر نمى دانيد كه شما معبد خدائيد، و روح خدا در شما منزل دارد؟ خدا را در جسم خودتان گرامى بداريد.))
و نيز مى گويد: ((وقتى زندگانى ابدى است كه انسان خود را روحا با عيسى متصل سازد. عيسى وجودى است ازلى و منزه در عالم صفات . وجودى است آسمانى كه طبيعت ذاتى و الهى دارد. او خود از آسمان به زمين فرود آمد و پيكرى انسانى يافت . باز از اين مرحله فروتر رفت و اجازه داد كه او را به دار بياويزند تا بار ديگر قيام كند در دست راست پدر خود جلوس نمايد و قدرت مطلق زندگى و مرگ را بدست گيرد و جهان را نجات بخشد. لازم بود تا بميرد، تا پيوندهاى مرگ را در هم شكند. او صورت خداى ناديده است ، نخست تمامى آفريدگان را زاده است )).
پولس وعده مى داد كه : ((ايمان به عيسى موجب نجات و رهائى است و با اين ايمان يك فرد مسيحى شخصيت خود را به عيسى متصل مى سازد. البته تنها اعتقاد قلبى كافى نيست )).
او رياكارانه ((تقوى )) را توصيه مى كرد.
پولس بر اين باور بود كه جسم را به صليب تسليم نمودن باعث مى شود كه خداوند در آن جسم تجلى نمايد.(470)
مراسم عشاء ربانى
((عشاء ربانى )) يكى از مراسم اعتقادى مسيحيان است . اساس اين رسم رابه عيسى نسبت مى دهند. در انجيل ((مرقس )) آمده است كه :
((در آن وقت كه عيسى با شاگردانش مشغول غذا خوردن بودند، او قرص ‍ نانى راگرفت و بركت داد. آنگاه آن را پاره پاره كرد، به آنها داد و گفت : بگيريد و بخوريد؛ اين بدن من است . پس جام شراب را گرفته و شكر كرد و به آنها داد. آنان همگى از آن نوشيدند. آنگاه گفت : اين همان خون من است كه براى عهد جديد به خاطر جمعيت فراوانى ، ريخته شود)).(471)
عشاء ربانى همان شركت افراد در گوشت يا خون شيئى مقدس است كه قبل از مسيحيت در اروپا ميان بت پرستان رواج داشت .
احترام و تقديس نان و شراب كه فرقه پروتستان آن را عشاء ربانى مى گويند، در دين موسى سابقه دارد و آن مراسم روز عيد فصح يا فطير است كه به شكرانه نجات بنى اسرائيل از مصر قربانى مى كنند. عيسى نيز چنين داستانى دارد كه در بالا ذكر شد. اين رسم برجسته ترين مراسم مسيحيان مى باشد و به ياد تجديد پيمان با عيسى گرامى داشته مى شود. در انجيل يوحنا آمده است كه : ((هر كس به من ايمان آورد، حيات جاودانى يابد، من نان حيات او هستم . اين نانى است كه از آسمان آمده تا هر كس بخورد نميرد...)).(472)
برخى معتقدند كه اين مراسم از آئين مهرپرستى ايرانيان باستان گرفته شده است . گويا هم اكنون در ميان قبائل بدوى استراليا و ديگر بوميان اين رسم در شكل توتمى آن ادامه دارد. آنان نيز در جشنهاى مذهبى ساليانه خود براى يك بار از گوشت و خون قربانى مى خورند و مى نوشند، تا اتصال با روح مقدس توتم خود يابند.(473)
مراسم عشاء ربانى در حال حاضر چنين است كه : بشقابهاى تكه فطير و پياله هاى آب انگور را در سر سفره قرار مى دهند. كشيش دعاى مقدس را مى خواند و سپس آنها را ميان حاضران تقسيم مى كند. مؤ من مسيحى بايد نزد كشيشان به گناهان خود اعتراف كند و مراسم ويژه اى را انجام دهد.(474)
عقايد
1- عيسى پسر خدا
در آئين تحريف شده مسيح باور عامه بر اين است كه : خداى پدر، خداى قادر و توانا استكه آفريدگار آسمان و زمين و موجودات است . خداى پسر يعنى ((عيسى )) در دست راست((پدر)) و در بين اين پدر و پسر، روح القدس قرار دارد. يعنى : ((اب + ابن + روحالقدس تثليث )).
خداى پسر از آسمان به زمين آمد تا انسان را نجات دهد و خود را قربانى اين كار كرد. روح القدس در اعتقادات يهوديان نفحه اى از ((يهوه )) بود. مسيحيان اين اعتقاد از يهوديان به ارث برده اند. در باور آن روح القدس ‍ گروهى از انسانهاى برگزيده را رهبرى مى كند. برخى اعتقاد داشتند كه روح القدس ساخته خداى پدر و پسر است . اين باور كار را به اختلاف بين مسيحيان كشاند.(475)
طبق تصويب شوراى واتيكان هر كس غير از اين فكر كند كافر است . هر چند در اين باب عقايد مختلفى وجود دارد:(476) از ديدگاه يهوديان باستان : عيسى پيامبر و منجى يهوديان است .
فرقه مارسيون عيسى را خدائى مى داند كه از آسمان براى نجات انسان به زمين آمده است .
رواقيون عيسى را فعل خدا مى دانند يعنى همان : كلمة الله . سن ژوستين مى گويد: فعل از ذات پدر صادر مى گردد كه عين ذات او است و مانند پدر ازلى است . در كنار پدر و پسر، روح القدس قرار دارد. روح القدس روح و دم خدا است و موجود بزرگى به صورت انسان است . او است كه اشياء را در آب به حركت در مى آورد، و زمين را پس از طوفان نوح خشك كرده است .(477)
برخى مسيحيان معتقدند كه روح القدس لقب فعل است و در قرن چهارم ميلادى به صورت شخص شناخته شده اى درآمد. ولى با وجود اين هم ذات با پسر گرديد، پدر نه مخلوق است و نه زائيده شده است ، پسر از خدا زائيده شده است ، و روح القدس از پدر و پسر حاصل گرديده است .
پدر و پسر و روح القدس سه شخصيت در يك وجود مجرد است كه در ازليت متساوى و برابراند و تشكيل تثليث دين عيسى را مى دهند.(478)
در انجيل لوقا آمده است :
شمعون مرد صالح و پرهيزكارى بود كه در اورشليم زندگى مى كرد. روح القدس بر وى نازل گرديد و بشارت داد كه تا حضور عيسى خداوند را نبينى نخواهى مرد. و به راهنمائى روح القدس ، خدا به هيكل درآمد و چون والدينش آن كودك را آوردند تا مراسم مذهبى را انجام دهند، او را شمعون مشاهده مى كنند.(479)
عقايد تثليث در هندوستان سابقه چندين هزار ساله دارد، مردم آن سامان به عبادت خدايان سه گانه يا اقانيم ثلاثه مشغول بوده اند. تثليث مسيحيت ريشه هاى هندى - يونانى نيز دارد. يك محقق غربى مى گويد: همان گونه كه هنود خدايان سه گانه دارند و بودائيان نيز خدائى سه گانه يا سه چهره دارند، عيسويان نيز چنين باورى يافته اند. در عقايد بودائى ((بودا)) خداست و انان براى بودا اقانيم ثلاثه قائل اند: بودى + جنيت + جيفا؛ يعنى : پدر + پسر + روح .
عقايد عامه مردم چين و ژاپن مبتنى بر ((تثليث )) بودائى است . در عقايد بدويان مصر نيز ((تثليث )) ديده مى شود. مصريان باستان به ((لاهوت الكلمه )) معتقد بوده اند. كلمه پديده اى است كه از خداوند بوجود آمده است . اصل كلمه خدا است . اين عقايد سالها پيش از ميلاد مسيح در ميان مصريان رواج كامل داشته است و بدون شك تثليث مسيحى يادگار بدويت باستان است . برخى مناطق ديگر باستان عقايد تثليث گونه اى داشته اند: روميان نيز چنين عقايدى داشته اند، مردم جزاير اسكانديناوى به تثليث باور داشته اند. افسانه ((كريشنا)) در هند مساوى است با افسانه ولادت عيسى در اصطبل . در عقايد اساطيرى هند ((كريشنا)) در آغل گوسفندان متولد مى شود.(480)
در اناجيل عقايد تثليث مختلف است . فقط در انجيل يوحنا سخن از تثليث است . ((ويل دورانت )) علت اين اختلاف را ناشى از تاءثير پذيرى ((يوحنا)) از افكار فلسفى يونان مى داند. فلاسفه رواقى يونان بر اين باور بودند كه چون خداوند خواست مخلوقات را پديد آورد، موجودى روحانى شبيه خودش يعنى ((عقل اول )) را آفريد و عقل موجودات را خلق كرد. پيروان يوحنا ((كلمه )) را عقل اول دانسته اند كه در پيكر عيسى آشكار شد و همان ((كلمه )) جهان را پديد آورده است . در تلقى بدويان و عقايد بدوى خداوند مانند انسان داراى جسم و خصوصيات مادى بود. عقايد تجسيد مسيحيت از اينجا ناشى است . آنان يك نتيجه اخلاقى گرفتند و لذا گفتند كه خدا در جسد عيسى ظاهر شده و خود را فدا كرد تا همه گناهان انسان را پاك كند.
جان ناس در اين رابطه مى گويد: ((ايمان استوار به تجسم خداوند، عقيده حيات در شخصى عيسى كه به عصر و زمان حاضر به وسيله مقدسان سبعه و ديگر عبادات منتقل شده و به ما رسيده است و انجام مناسك دينى در كليسا از روى خلوص نيت .)) اين اصل عام و قاعده كليه اى است كه يحياى دمشقى وضع كرد و صفت خاص كليساهاى ارتودوكس است . در نظر يحياى دمشقى ، مؤ سسات كليسا اهميت خاصى دارد؛ يعنى عبادتگاه ها محسوس حيات و لطف الهى است كه در روى زمين جلوه گر شده اند.(481)
شهرستانى مولف ملل و نحل مى گويد: چون عيسى به آسمان رفت ، حواريون و ديگران دربارها و اختلاف كردند: يك دسته مى گفتند عيسى فرو آمده و تجسيد كلمه شده است . دسته ديگر مى گفتند: به آسمان رفته و به فرشتگان پيوسته است و موجد كلمه شده است .
دسته اول معتقدند كه : حلول عيسى در جسد مانند پرتو نور بر جسم شفاف است . برخى گويند: در جسد جا گرفت مانند نقش مهر در موم . گروهى گويند: در جسم آشكار شد مانند ظهور روحانى به جسمانى . بعضى گويند: لاهوت در ناسوت متدرج شد. عده اى گويند: كلمه با جسد ممزوج شد چون شير با آب و...(482)
2- اعتقاد به وجود فرشتگان و شيطان
در تعاليم عيسى و متون اناجيل و كتب رسولان سخن از وجود فرشتگان و شيطان و ارواح آمده است . در انجيل ((مرقس )) مى خوانيم كه : ((... آنگاه پسر انسان را مى بينيد كه با جلال عظيم بر ابرها مى آيد و در آن وقت فرشتگان خود را از جهات اربعه از انتهاى زمين تا به اقصاى فلك فراهم خواهد آورد)).(483) و در انجيل متى آمده است : ((... او را به نام ابليس ‍ معرفى كرده است )).(484) در انجيل لوقا آمده است : ((شيطان مى خواهد انسانها را مانند گندم غربال كنند)).(485) در انجيل مرقس آمده است : ((مردى فرزند مصروع خود را پيش حضرت عيسى آورد كه او را شفا دهد... عيسى نهيب زد و گفتم اى روح از بدن او بيرون آى )).(486) همين مطلب در انجيل متى نيز آمده است .(487) همين مطلب در انجيل متى نيز آمده است .(488)
3- بهشت و جهنم
در رابطه با حيات جاودانى مؤ منان در جهان آخرت در اناجيل : متى 19/17-29 + لوقا 18/35 + يوحنا 4/14 + 10/22 + 12/25 + 16/4-47 + 17/2 مطالبى آمده است . در تمام اين آيات ، خداوند وعده حيات جاودانى در بهشت را به مؤ منان داده است . در رابطه با عذاب و عقاب بدكاران در انجيل متى 25/26 + رساله 2/1/9 سخن رفته است .
در رساله به روميان 2/2 آمده است كه : ((به هر كس بر حسب اعمالش جزا خواهد داد: اما به آنان كه با صبر در اعمال نيكو، طالب جلال و اكرام و بقايند، حيات جاودانى را، و اما به اهل تعصب كه اطاعت راستى نمى كنند، بلكه مطيع ناراستى مى باشند، خشم و غضب بر هر نفس بشرى كه مرتكب بدى شود)).(489)
در انجيل متى آمده است : ((جهنم مكانى است كه در آنجا گريه و فشار دندان خواهد بود.))(490)
در مكاشفات آمده است : ((جهنم چون درياچه اى افروخته از آتش و كبريت است كه ساكنين آن تا به ابد عذاب خواهند كشيد)).(491)
در انجيل مرقس آمده است : ((آتش جهنم خاموشى ناپذير است .))(492) در متى آمده است : ((مردم خطاكار در جهنم سرنگون شوند)).(493)
((پطرس از قول ((عيسى )) مى گويد: ((براى نجات از جهنم اگر دست يا پايت يا چشمت تو را بلغزاند، آن را قطع كن و قلع نما، زيرا بهتر از اين است كه با جسم و اعضاء سالم وارد جهنم گردى ، در آتشى كه خاموشى نپذيرد)).(494)
در انجيل غير از ((ملكوت )) و نام ((جهنم ))، كلمه قيامت و روز رستاخيز و زنده شدن مردگان و بيرون آمدن از قبور نيز ديده مى شود: ((نيكوكاران از قبور خود بر مى خيزند)).(495)
در اناجيل سخن از بازگشت عيسى از آسمان در آخر الزمان است . و اين هنگامى است كه جهان را فساد گرفته باشد. در انجيل متى آمده است : ((... همه امتها در حضور او گرد آيند و آنها را از همديگر جدا مى كند آن گونه كه شبان ميش ها را از بزها جدا مى كند...))(496) در انجيل لوقا آغاز قيامت و پايان جهان چنين آمده است : ((در آن روزها خورشيد تاريك گردد و قمر نور خود را باز گيرد و ستارگان آسمان فرو ريزند)) (497)
4- گناه نخستين آدم و قربانى شدن عيسى
عيسويان بر اين باورند كه چون آدم در بهشت از درخت ممنوعه خورد، مرتكب گناه گرديد و از جنت بيرون شد. اين گناه پدر، دامن تمام فرزندان او را گرفته است .
و اگر خداوند مى خواست تمام فرزندان آدم را به خاطر اين گناه به عذاب گرفتار كند، با رحمت و مهربانى او سازش نداشت .
جان ناس مى گويد: ((گناه اوليه )) در آئين عيسى مفهوم ويژه اى دارد: بار اين گناه بر دوش بشريت سنگينى مى كند و حضرت عيسى آن را به دوش ‍ خواهد گرفت . آدم گناه كرد و از بهشت بيرون رانده شد، فرزندانش ‍ سرنوشت تيره اى يافتند، تا كه مسيح ظهور كرد و با خون خود آن گناه ازلى را از دامان انسانيت پاك نمود. اين موضوع يكى از مبانى دين عيسى است .))(498)
مساءله فدا در آئين عيسى سالها بعد از مسيح پيدا شد.
گويا متكبر اين مساءله پولس معروف باشد. مؤ لفان مسيحى تصريح دارند كه اين مساءله سالها بعد از عيسى در آئين مسيحيت پيدا شده است .(499) اين مساءله بعدها مبناى خريد و فروش گناهان در دستگاه روحانيت مسيح گرديد. اعلاميه رسمى كليسا در اين باره كه در قرن شانزدهم ميلادى صادر شد، چنين است :
((عيسى با خون خود كه بر روى صليب ريخته شد، ما را با خداى آشتى داده وبا قربانى كردن خود خشم خداوند را عليه بشر گناهكار، تسكين بخشيده است )). اين موضوع مورد قبول كليه مسيحيان نيست . يكى از كشيشان معروف مسيحى قرن پنجم ميلادى گناه اوليه را منكر شد و به آزادى و اراده انسان قائل گرديد؛ گناه فردى به ديگران سرايت نمى كند. كليسا اين عقيده را محكوم كرد.(500)
خريد گناهان
در سال 1354 شمسى در سفرى به ((ايتاليا)) و توقفى سه روزه در ((رم )) به كليساى ((سنت پطرز)) رفتم . بناى با شكوه كليسا كه يادگار قرنهاى گذشته بود، اعجاب انگيز مى نمود. در داخل كليسا وضعى را مشاهده نمودم كه مبين خريد گناهان از سوى مقامات روحانى كليسا بود.
كليسا به موزه اى شبيه بود؛ اجساد پاپ هاى متوفاى گذشته تاريخ مسيحيت در تابوت هاى زريت . اجساد پاپ ها را موميائى كرده بودند و كليه تزئينات و تشريفات دورانشان رامعمول داشته بودند، جواهر و اشياء گرانبها بر آنان آويخته بود. گوشه اى ديگر از كليسا به ((كاباره )) شبيه بود، و گوشه اى ديگر به يك ((گالرى )) از انواع و اقسام تابلوها و... در تالار اصلى كليسا مؤ منان در برابر كشيشهاى گوناگون زانو زده و اعتراف مى كردند. در گوشه اى كيوسك هاى ويژه گناهان قرار داشت : در مقابل هر كيوسكى يك كشيش ‍ بهشت فروش در انتظار مشترى بود. در اين موقع پير مردى به همراه همسر پيرش با عجله و شتاب به سوى كيوسك رفتند: گناهكاران در دو طرف كشيش قرار گرفتند. براى اين كه شرم و حيا مانع اعتراف به گناهان نشود، پرده اى آويخته شد و اعتراف شروع شد، اما بسيار آهسته كه ديگران نشوند. اندكى بعد، پيرمرد و همسرش خوشحال و خندان خارج شدند. آنان ورقه ورود به بهشت را در دست داشتند و خود را جزء همسايگان عيسى و مريم در بهشت مى دانستند. پيدا بود كه عاقبت كارشان در اين جهان به خوبى پايان يافته است !!(501)
اناجيل
معرفى اناجيل ، رسائل و كتب مسيحيان
بدون شك از ديدگاه اعتقاد ما مسلمانان و بنا به نص قرآن كريم در معرفى انجيل و تورات ، امروزه هيچ كدام از دو كتاب مقدس آسمانى بطور كامل و به گونه اوليه يعنى عارى از تحريف و تغيير و تاءويل وجود ندارد.
آنچه امروز به نام تورات و انجيا در دست است ، ساخته و پرداخته و احبار و رهبان و يهوديت و مسيحيت است . اين اناجيل موجود در واقع نوشته هائى است كه در طى ادوار مختلف گذشته بدست افرادى نوشته شده است . در قرن چهارم ميلادى امپراطورى روم كه دين عيسى را پذيرفت ، از ميان يكصد و شصت انجيل و رساله و كتب تاريخ كه در ميان مسيحيان رواج داشت ، فقط بيست و هفت كتاب و رساله را انتخاب كرد كه به نام ((عهد جديد)) در برابر ((عهد عتيق )) قرار گرفت . در سال 1046 ميلادى انجمن مسيحيان كاتوليك هر گونه شك ترديد در آسمانى بودن اين كتب را تحريم كرد.
اينك معرفى هر يا از اين اناجيل ، رسائل و كتب :
1- انجيل متى .
2- انجيل مرقس .
3- انجيل لوقا.
4- انجيل يوحنا.
5- اعمال حواريون .
6- نامه پولس به روميان .
7- نامه اول پولس به كرنتيان .
8- نامه دوم پولس به كرنتيان .
9- نامه پولس به گلتيان .
10- نامه پولس به افسيان .
11- نامه پولس به فيليپيان .
12- نامه پولس به كلسيان .
13- نامه پولس به تساليان .
14- نامه دوم پولس به تساليان .
15- نامه پواس به تيموسيان .
16- نامه دوم پولس به تيموسيان .
17- نامه پولس به تيتوس .
18- نامه پولس به فيليان .
19- نامه پولس به عبرانيان .
20- نامه عام يعقوب حوارى .
21- نامه عام اول پطرس حوارى .
22- نامه عام دوم پطرس حوارى .
23- نامه اول يوحناى حوارى .
24- نامه عام دوم يوحناى حوارى .
25- نامه سوم يوحناى حوارى .
26- نامه عام يهوداى حوارى .
27- مكاشفات يوحناى حوارى .(502)
در ميان مسيحيان آنچه بيشتر شهرت دارد همان انجيل اربعه است . فيليسين شاله مى گويد: كتاب مقدس مسيحيان شامل كتب عهد قديم و جديد است . كتاب عهد جديد به زبان ((يونانى )) معمولى نوشته شده است و داراى عبارات و كلمات ((آرامى )) است .
از نسخ خطى عهد جديد كه فعلا در دست است ، قديمى ترين آن مربوط است به قرن چهارم ميلادى كه در واتيكان نگهدارى مى شود. قديمى ترين ترجمه عهد جديد مربوط است به پايان قرن دوم ميلادى كه به زبان آرامى در سوريه است . دو ترجمه قبطى مربوط به قرن سوم و چهارم است و يك ترجمه ديگر در حدود سال چهارصد ميلادى پايان يافته است .(503) فليسين شاله اين كتب را ساخته و پرداخته افراد عادى مى داند و الهى بودن آنها را انكار مى كند. او مى گويد كه محققان از جمله ارنست رنان درباره عهد جديد تحقيق كرده و آسمانى بودن آن را انكار ورد نموده اند. او مى گويد بايد دانست كه بيش از شصت انجيل موجود است كه از آنها فقط چهار انجيل مورد قبول كليسا مى باشد و اين چهار انجيل عبارتند از:
1- متى . 2- مرقس . 3- لوقا. 4- يوحنا.
و چرا چهارتا؟ مى گويد: زيرا عدد چهار داراى رمز عرفانى است .(504)
ابوالفدا مى گويد: انجيل كتابى است متضمن حالات عيسى از ولادت تا وفات كه به دست چهار نفر از حواريون او نوشته شده است :
1- ((متى )) كه به زبان ((عبرانى )) در ((فلسطين )) نوشته شد.
2- ((مرقس )) كه در ((روم )) به زبان ((رومى )) نوشته شد.
3- ((لوقا)) در ((اسكندريه )) به زبان ((يونانى )) نوشته شد.
4- ((يوحنا)) در ((افس )) به زبان ((يونانى )) نوشته شد.(505)
از ميان اين چهار انجيل ، از همه مهمتر همان انجيل متى است كه از اناجيل عمده بشمار مى رود و همه عيسويان بر صحت آن متفق اند.(506)
انجيل برنابا يكى ديگر از كتب عيسويان است كه عده اى در صحت آن ترديد دارند. انجيل برنابا در فصل پانزدهم مى گويد: ((عيسى آب را شراب كرد. و اين معجزه باعث شد كه گروهى او را نبى مرسل بدانند)).(507)
ابوريحان بيرونى مى گويد: ((نسخه هاى انجيل هم مانند تورات داراى اختلاف است . از انجيل چهار نسخه در يك جلد گرد آمده است ...))(508)
كتاب مقدس از 66 كتاب تشكيل شده در دو قسمت : عهد عتيق و عهد جديد؛ عهد قديم شامل 39 كتاب و عهد جديد شامل 27 كتاب است .
كتاب مقدس شامل هزار و يكصد و هشتاد و نه باب و بيش از سى و يك هزار آيه است . ميان نخستين و آخرين مؤ لف اين كتابها هزار و پانصد سال فاصله بوده است . نويسندگان كتاب عبارت بودند از: پادشاهان ، وزيران ، طبيبان ، واعظان ، ماهيگيران ، چوپانان ، و... عهد عتيق به دست سى نفر و عهد جديد توسط هشت رسول نوشته شده است .(509)
عقيده اكثر بر اين است كه انجيل مرقس بر ديگر اناجيل مقدم است . برخى محققان مسيحى انجيل مرقيون را بر سايرين مقدم مى دانند. اين انجيل احتمالا در سال 134 ميلادى در يونان تاءليف شده است و پس از دو يا سه سال بعد انجيل مرقس نوشته شده است و در روم انتشار يافته . ولى چون مؤ لف مرقس يهوه و پدر را يكى مى داند، آن را بر انجيل مرقيون مقدم نموده اند. ((انجيل يوحنا)) در حدود سال 140 ميلادى نوشته شده . در اين انجيل ((يهوه )) در ((پدر)) حلول كرده است . در حدود سال 150 ميلادى ((انجيل لوقا)) تاءليف شد. كتاب ((اعمال رسولان )) مورد اختلاف است . برخى آن را از تاءليفات يكى از پيروان اوليه عيسى مى دانند محققان اروپائى مؤ لف اعمال رسولان را يك نفر نمى دانند. و نيز انتساب رسائلى كه از طرف كليسا به ((يعقوب )) و ((پطرس )) و يهودا و يوحنا نسبت داده شده ، مورد قبول پژوهندگان قرار نگرفته است .(510)
معرفى اناجيل اربعه :
1- انجيل مرقس ؛
قديمى ترين و كوتاهترين انجيل است در شانزده باب . به احتمال قوى در حدود سالهاى 65-70 ميلادى در انطاكيه شام نگاشته شده است .
در اين انجيل ، حوادث زمان جوانى عيسى از هنگام تعميد او نوشته شده است . در اين انجيل آمده است كه حضرت عيسى پسر انسان است و در موقع تعميد به فرزندى خداوند برگزيده شده است . او مسيح حقيقى مى باشد. مرقس در حدود سال 75 ميلادى كشته شد. مادر مرقس كه مريم نام داشت ، در اورشليم مى زيست .(511)
2- انجيل متى ؛
اين انجيل از روى دو انجيل مرقيون و مرقس در انطاكيه نوشته شده و مشتمل بر 27 باب است . در اين انجيل درباره عيسى آمده است كه : عيسى همان ((مسيح )) است كه رسولان يهود از آمدنش خبر داده اند. مرگ متى در سال 79 ميلادى در حبشه بوده است . ((متى )) انجيل خود را به زبان آرامى نوشت . اگر چه امروزه از نسخه آرامى آن چيزى در دست نيست ، اما ترجمه يونانى آن موجود مى باشد.(512)
3- انجيل لوقا؛
لوقا مردى طبيب بود و در يونان به كار مشغول بود. او با ((پولس )) دوست بود. انجيل او مشتمل بر 24 باب است . در آن از حلول خداوند در پيكر ((عيسى )) و دوشيزگى ((مريم عذرا)) و تولد خارق العاده ((عيسى )) سخن رفته است .
((لوقا)) انجيل خود را به زبان يونانى براى قوم يهود نوشت . اين سه انجيل بين سالهاى 60 تا 75 ميلادى نگاشته شده است .(513)
4- انجيل يوحنا؛
اين انجيل در بردارنده وقايع مهمى است كه در اناجيل ثلاثه ديده نمى شود و مشتمل بر 21 باب است .
اين انجيل در سالخوردگى يوحنا و در شهر ((افس )) در آسياى صغير نوشته شده است . در اين انجيل تاءكيد بر الوهيت عيسى شده و او را كلمه و فرزند پدر دانسته است . و تاءكيد مى كند كه عيسى نه از خون و نه از مردم بلكه از خدا متولد شده است . تاءليف اين انجيل را در حدود سال 140 ميلادى گفته اند.(514)
تاتيان نويسنده سريانى از مردم بين النهرين در حدود سال 170 ميلادى اين چهار انجيل را با اختلاف رواياتش روى هم گذارده و يك انجيل جامعى به نام دياتسرون )) يا ((توافق الالحان )) نوشت . اين انجيل تا دو قرن در كليساهاى سريانى تنها كتاب مقدس بود، تا اين كه تئودور اسقف انطاكيه دستور داد همه نسخه هاى آن را بسوزانند. اناجيل اربعه تاكنون به هشت صد لهجه و زبان ترجمه شده است .(515)
5- انجيل برنابا؛
برنابا يكى از حواريون مورد اعتماد عيسى بوده است . اعتبار او در ميان ديگر حواريون و پيروان عيسى در حدى بود كه به توصيه و تاءئيد او پولس ‍ معروف (كه ذكرش گذشت ) را در جمع خود پذيرفتند. متون موجود اين انجيل هماهنگى هاى زيادى با روايات اسلامى و از جمله با قرآن دارد. در اين انجيل دين عيسى مقدمه اى بر دين اسلام معرفى شده و صريحا در آن سخن از نام پيامبر اسلام به ميان آمده است . و اين امر باعث شده كه كليساى رسمى مسيحيت آن را تحريم و ممنوع اعلام نمايد. اين انجيل قرنها ناپديد بود و در قرن شانزدهم ميلادى اسقف ((فرامرنيو))، يك نسخه از آن را كه به زبان رومى بود، از كتابخانه ((پاپ اسكوتيس پنجم )) بدست آورد. با مطالعه اين انجيل بود كه او به اسلام گرويد.
در اوائل قرن 18 ميلادى نسخه اسپانيولى به انجيل بدست آمد كه توسط دكتر منكهوس به زبان انگليسى ترجمه شد. اين انجيل به زبان فارسى و عربى ترجمه شده است . در اين انجيل سخن از ظهور اسلام و پيامبر اين دين و نفى تحريفاتى كه درباره عيسى معمول شده ، رفته است . اين انجيل مى گويد كه عيسى كشته نشده و كسى كه مصلوب گرديد، همان يهوداى اسخريوطى بود و نه حضرت عيسى . اين انجيل نزديكترين متن موجود به تعاليم عيسى (على نبينا و عليه السلام ) مى باشد. در اين انجيل از خرافات و افسانه ها و دكان گناه خريدن و بهشت فروختن پدران روحانى خبرى نيست .(516)
نام اصلى ((برنابا)) ((يوسف )) يا ((يوسى )) بوده است و شاگردان عيسى وى را برنابا مى گفتند؛ يعنى فرزند وعظ و تبشير. او از سبط لاوى و از اهالى قبرس بوده است . شغل او كشاورزى بوده كه تمام املاك خود را فروخته و به شاگردان عيسى تقديم داشته است . رسولان ، برنابا را به انطاكيه براى ارشاد و هداى مردم فرستادند.(517)
جلاسيوس پاپ كه در سال 492 ميلادى به رياست روحانى كليسا جلوس ‍ كرد، دستور داد كه تعدادى از كتابهاى عهد جديد بكلى از ميان برداشته شود؛ از جمله اين كتب انجيل برنابا بود. تا قبل از تجزيه و انشعاب در مسيحيت يعنى عصر پروتستان ها، اناجيل و كتب مذهبى مسيحيت فقط در انحصار روحانيون بود و عامه مردم از آنها بى اطلاع بودند. از آن پس اين انجيل به فراموشى سپرده شد.
در سال 1813 ميلادى يكى از علماء فرقه پروتستان در كتاب خود از اين انجيل ياد كرد. يكى از مترجمان انگليسى قرآن در مقدمه خود بر ترجمه از اين انجيل نيز ياد كرده است .
نسخه اسپانيولى اين انجيل در 420 صفحه مى باشد. ترجمه انگليسى آن از روى همين نسخه صورت گرفته است و ترجمه عربى آن از روى ترجمه انگليسى صورت گرفته و در مصر چاپ شده است .(518)
اناجيل غير رسمى ديگرى در دست است :
1- انجيل ديگرى از ((متى )) كه شرح حال مريم و عيسى است و در سال 1832 ميلادى در پاريس چاپ شد.
2- انجيل نيكوديم كه در قرن 16 ميلادى در اروپا چاپ شد.
3- انجيل صفوله منسوب به پطرس قديس به زبان يونانى تاءليف شده است .
4- انجيل مارسيون ، كه مارسيون رومى در نيمه اول قرن دوم ميلادى نوشته است و در آن زمان رواج داشته است ، كه اكنون اصل آن نيست و برخى مطالب آن در كتب مسيحيان آمده است . عقايد مارسيون مورد قبول كليه مسيحيان نبود.
5- انجيل توماس كه در قرن شانزدهم ميلادى در آلمان چاپ شد.(519)
انجيل در قرآن كريم
قرآن كريم كتاب مقدس آسمانى اسلام در بيان گذشته اديان آسمانى سلف از جمله آئين آسمانى عيسى ، ضمن معرفى شخص عيسى از ولادت تا عروج به نفى كليه اتهامات و تحريفاتى كه روحانيت مسيح در حق آن حضرت روا داشته اند، از كتاب آسمانى او انجيل ياد كرده است . قرآن كريم ، انجيل عيسى را آسمانى و الهى معرفى كرده كه براى هدايت مردم نازل شده است .
در بسيارى موارد تورات و انجيل ، در قرآن در كنار هم آمده اند و تصريح مى شود كه در تورات و انجيل ، بشارت ظهور اسلام و پيامبر آن داده شده است . آيات 3 و 48 و 65 سوره آل عمران ، 46 و 66 سوره مائده ، 157 سوره اعراف و 111 سوره توبه ، نمونه هائى از يادآوريهاى صريح قرآن از انجيل مى باشند.
اختلاف در اناجيل اربعه
محققان بر اين عقيده اند كه بين اناجيل متى و مرقس لوقا با انجيل يوحنا اختلاف بسيارى است . اما بين آن سه انجيل ياد شده نزديكيها و هماهنگيهاى بسيارى وجود دارد و لذا آن سه انجيل را انجيل جامع ناميده اند.
در اناجيل جامع دوره تبليغ عيسى فقط يك سال است . ولى در انجيل يوحنا سه سال آمده است .
در اناجيل جامع اقدامات عيسى در شهر جليل (ايالت قديمى فلسطين ) گسترش مى يابد، در صورتى كه در انجيل يوحنا، اقدامات عيسى در يهوديه بوده است . ولادت معجزه آساى عيسى در انجيل مرقس وجود ندارد و تبار عيسى را به داود مى رساند، در صورتى كه در انجيل متى 1/16 و انجيل لوقا 3/28-23 چنين نيست . اختلاف در تاريخ ولادت عيسى نيز در اين دو انجيل مشهود است . اختلاف در رسالت عيسى نيز مشهود است . همين اختلافات نشان مى دهد كه اناجيل موجود ساخته قلم و فكر بشرى است . سلسله نسب عيسى در انجيل متى از ابراهيم به يوسف نجار مى رسد. و اين تعارض آشكار با ديگر اناجيل است كه عيسى را فرزند مريم باكره مى دانند. انجيل لوقا سلسله نسب عيسى را از نسل هارون مى دانند. اختلاف در نسب ، ولادت ، مكان ولادت ، رسالت ، مدت رسالت ، سرنوشت نهائى عيسى و... در كليه اناجيل مشخص است .(520)
انجيل برنابا نيز با ديگر اناجيل اربعه اختلاف اساسى دارد. علاوه بر مواردى كه ذكر شد، در موضوعات زير نيز اختلاف اساسى دارد:
1- الوهيت عيسى و پسر خدا بودن او را انكار كرده است .
2- ابراهيم خليل ، اسماعيل را به قصد قربانى به مذبح آورد نه اسحاق را.
3- ((مسيح موعود))، يشوع يا عيسى نيست ، بلكه ((احمد قرآن يا ((محمد ص )) است كه در ديگر اناجيل ((فارقليط)) آمده است .
4- عيسى مصلوب و مقتول نشد، مقتول و مصلوب يهوداى اسخريوطى بود.(521)
تحريفات در اناجيل
در انجيل يوحنا آمده است كه : ((در شهر قاناى جليل عروسى برقرار بود، عيسى در آن جشن شركت كرده بود، شاگردان خود را نيز به همراه داشت . چون شراب عروسى تمام شد، مادر عيسى به او گفت : مجلس شراب ندارد. عيسى به مادرش گفت : اى زن مرا با تو چه كار است ، ساعت من هنوز نرسيده است . مادرش مريم به نوكران گفت : هر چه دستور داد انجام دهيد. در آنجا شش قدح سنگى بر حسب تطهير يهود قرار داده بودند كه هر كدام گنجايش دو يا سه كيل داشت . عيسى به آنان گفت : قدح ها را از آب پر كنيد. آنان قدح ها را لبريز كردند. سپس به آنان گفت : الان برداريد و نزد رئيس مجلس ببريد. رئيس مجلس آن آب را كه شراب شده بود بچشد و ندانست كه از كجا آمده است . فقط مى دانست كه نوكران آب را از چاه كشيده اند...)).(522) و مى دانيم كه انبياء الهى براى مبارزه با فساد و تباهى و عوامل آن آمده اند، حال آن كه در اين انجيل ، عيسى ، شراب مى سازد!!
در ((انجيل يوحنا)) آمده است كه ((عيسى )) از اجراء احكام الهى خوددارى كرد: ((عيسى در جمع شاگردانش نشسته بود، در اين موقع گروهى ، زنى را كه مرتكب گناه شده بود آوردند. در تورات حكم آن گناه رجم بود. عيسى به آنان گفت : هر كس از شما گناهكار نيست ، حكم را اجرا كند. گناهكاران همه رفتند، عيسى ماند و آن زن . عيسى به آن زن گفت ، كسى عليه تو فتوائى ندارد؟ زن گفت : نه .
عيسى گفت : بنابراين من هم بر تو فتوائى ندارم ، برو و ديگر مرتكب گناه مشو)).(523) در صورتى كه اناجيل ديگر مدعى اند كه عيسى گفته است : ((آمده ام تا احكام تورات را در ميان مردم زنده كنم . گمان نكنيد كه آمده ام تا تورات و صحف انبياء را از ميان بردارم و يا از كار اندازم و باطل سازم ، بلكه آمده ام تا آنها را در جامعه رواج دهم ...))(524)
نقش كليسا در مسيحيت
كليسا در ادوار مختلف تاريخ
كليسا در قرن اول ميلادى عبارت از انجمنى بسيار ساده بوده كه گروهى از مسيحيان در آن از رجعت عيسى با يكديگر گفتگو مى كردند. در همين انجمن به احوال فقرا و يتيمان نيز رسيدگى مى شد. اين انجمن رنگ سياسى - حكومتى نداشت .
با گذشت زمان و رسميت يافتن آئين عيسى در دربار امپراطور روم ، روحانيت مسيحى شكل گرفت كليسا را به عنوان پايگاه اجتماعى اقتصادى خود بنيان گذارد.
در ادوار اوليه مسيحى در مراكز مسيحى نشين چنين انجمنهائى براى اجتماع مؤ منان فراهم شد.
در سال 160 ميلادى در روم و يونان و.. كليساهائى ساخته شد. به كليساى اول روم كه تحت رياست عاليه قرار داشت ، عنوان كاتوليك داده شد. كليساى روم معبد جامع مسيحيان قرار گرفت و مركزيت يافت . اختلاف فرقه اى در مسيحيت باعث شد تا همه مسيحيان جهان اين كليسا را برسميت نشناسند.
كليساى كاتوليك خود را تنها نماينده رسمى مسيحيت در جهان معرفى مى كرد و مى كند. بر اين اساس كليساهاى كاتوليك سراسر جهان وابسته به اين كليسا هستند. كليساى كاتوليك رسالت جهانى خود را ((خدمت و الفت و اتحاد)) اعلام كرد.(525)
كليسا در معناى يونانى آن عبارت از هيئت جامعه عيسويان است . اين معناى لفظى ناشى از حقيقت معنوى اوليه انجمنهاى قرن اول مسيحى مى باشد. چيزى كه از آن پس به تدريج معناى خود را از دست داد و به صورت دكان روحانيون مسيحى درآمد.
همان طور كه گفته شد، در حوزه هر يك از شهرها، كليسا مجمع كوچكى بود كه از سيستم يونانى الهام گرفته بود؛ اين مجمع ها داراى دو نوع رئيس ‍ بود. رئيس تبليغات و ارشاد افراد در امور اخلاقى و دينى و حل اختلافات داخلى ، اين مسئول را كشيش مى ناميدند. مسئول دوم كليسا در امور مالى و تقسيم هدايا و نذور و... در ميان فقرا و مساكين مسئوليت داشت كه به وى ((دياكر)) گفته مى شد.
رياست كل با ((اسقف )) يا ((دوك )) كه امروز ((خليفه )) ناميده مى شود، بود.
به گفته محققان اساس دين مسيح در كليسا نهاده شد و كليسا يا اكليسا از شكل ساده اوليه به يك سازمان عريض و طويل درآمد.(526)
روحانيت مسيح ؛
روحانيت پديده اى است كه در پى هر نهضت اصلاحى - دينى بوجود مى آيد. و دين عيسى از اين روند تاريخى جدا نيست . روحانيون دين عيسى كه به تعبير قرآن رهبان نام دارند، در تحريف دردناك آئين توحيدى او سخت كوشيدند و آنچنان چهره اى از مسيح و دين او ساختند كه پشتوانه استعمار غرب در غارت شرق و وسيله تزوير و فريب و جهل و جور پدران روحانى گرديد.

next page

fehrest page

back page