مباني تعليم و تربيت در قرآن و احاديث

رضا فرهاديان

- ۱۵ -


بخش دوم تفاوت هاى فردى

انسانها از نظر سرمايه هاى وجودى و خدادادى، اعم از نيروهاى بدنى و تواناييهاى روانى، يكسان نيستند، همچنان كه برخوردارى آنان از نعمتهاى طبيعى و اجتماعى و تواناييهاى هوشى متفاوت و مختلف است (1) . اين تفاوتها از تدبير حكيمانه الهى نشأت مى گيرد و تبعيض نيست. چرا كه هر كس در حد استعداد و توان، در محدوده ميدان گزينش و انتخاب خود دربرابر مبدأ آفرينش كه اين نعمتها را به او عطا فرموده است مسؤول است. در تعليم و تربيت بايد به اين تفاوتها به خصوص اختلافات ناشى از طبيعت ذاتى فرد توجه كرد و هر كس را به ميزان تواناييى كه دارد مورد آموزش و ارزشيابى قرار داد و استعدادش را در جهت مناسب خودش هدايت كرد. بنابراين برنامه هاى تعليم و تربيت، از ديدگاه قرآن، از قابليّت انعطاف خاصى برخوردار است. انسانها با وجود فطرتها و غرايز يكسان، داراى توانمنديها و استعدادهايى متفاوت هستند و تنها ملاك برترى و ارزشمندى انسانها در دستگاه آفرينش ميزان تقواى حاصله از كارهايى است كه هر كس را، بدان توان دسترسى هست.

وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَاراً (2) .

و حال آن كه شما را به گونه هاى مختلف بيافريد.

أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُم مَّعِيشَتَهُمْ فِى الْحيَوةِ الْدُّنْيَا وَ رَفَعْنَابَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجتٍ لِّيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيّاً وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ (3) .

آيا آنان رحمت پروردگارت را تقسيم مى كنند؟ حال آن كه ما روزى آنها را در اين زندگى دنيا ميانشان تقسيم مى كنيم و بعضى را به مرتبت بالاتر از بعضى ديگر، قرار داده ايم تا بعضى بعض ديگر را به كار گيرند، و رحمت پروردگارت از آنچه آنها گرد مى آورند بهتر است.

انسانها از نظراستعدادها وتواناييها، شرايط اجتماعى و فرهنگى و تربيت خانوادگى با هم تفاوت دارند و به طور طبيعى وجود اين تفاوتهاى فردى در رفتارشان نمايان است:

قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ (4) .

بگو هر كس بر حسب ساختار [روانى و بدنى ] خود عمل مى كند.

وَهُوَ الَّذِى جَعَلَكُمْ خَلَئِفَ الْأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَتٍ لِّيَبْلُوَكُمْ فِى مَآ ءَاتَكُمْ (5) .

اوست خدايى كه شما را خليفگان زمين كرد، و بعضى را بر بعض ديگر به درجاتى برترى داد. تا شما را در چيزى كه عطايتان كرده است بيازمايد.

وَ اللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ فِى الرِّزْقِ (6) .

خدا روزى بعضى از شما را از بعضى ديگر افزون كرده است.

نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَّنْ نَّشآءُ وَ فَوْقَ كُلّ ذِى عِلْمٍ عَليمٌ (7) .

هر كس را بخواهيم به مراتب بلند مى رسانيم و فوق هر عالمى، [فرد] دانشمندترى وجود دارد.

أُنْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَّ لَلْأخِرَةُ اَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَّ اَكْبَرُ تَفْضِيلاً (8) .

ببين چگونه بعضى را (در دنيا) بر بعضى ديگر برترى بخشيده ايم و در آخرت درجات و برتريها، برتر و بالاتر است.

قال الصادق(ع): عليكم بالأشكال من النّاس والأوساط من النّاس فعندهم تجدون معادن الجواهر (9) .

بر شما باد (ارتباط) با افراد مختلف مردم و افراد متوسطالحال مردم، زيرا نزد آنها، گنجينه هاى گوهر نهفته است.

قال على (ع): لا يزالُ الناس بخير ما تفاوتوا فاذا استووا هلكوا (10) .

تفاوت ميان مردم مايه خير و بركت و تساوى آن مايه هلاكت است.

اعملوا فكل ميسّرٌ لما خُلق له (11) .

به عمل توجه كنيد. چه اين كه هر كسى براى آنچه آفريده شده به آسانى پيش مى رود. (به آسانى به آن هدفى كه براى آن آفريده شده دست خواهد يافت.)

لو علم الناس كيف خلق اللَّه تبارك وتعالى هذا الخلق لم يلم احدٌاحداً (12) .

اگر مردم چگونگى آفرينش مخلوقات را مى دانستند، هرگز يكديگر را سرزنش نمى كردند.

ديدگاه تربيتى قرآن در مورد تفاوتها

وَ لاَ تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّسَآءِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَىْ ءٍ عَلِيماً (13) .

آرزو مكنيد آن چيزهايى را كه بدانها خدا بعضى از شما را بر بعضى ديگر برترى داده است.مردان را از آنچه كنند نصيبى است و زنان را از آنچه كنند نصيبى، و روزى از خدا خواهيد، كه خدا بر هر چيزى آگاه است.

وَ لَوْ شَآءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ اُمَّةً وَاحِدَةً وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِى مَآ ءَاتكُمْ (14) .

و اگر خدا مى خواست همه شما را يكسان قرار مى داد. ولى خواست در آنچه كه به شما ارزانى داشته است شما را بيازمايد.

وَ مِنْ ءَايَتِهِ خَلْقُ السَّموتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلَفُ أَلْسِنَتِكُمْ وَ أَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِى ذَلِكَ لَأَيتٍ لِّلْعلِمِينَ (15) .

و از نشانه هاى قدرت اوست آفرينش آسمانها و زمين، و اختلاف زبانها و رنگهايتان. در اين عبرتهايى است براى دانايان.

معيار آموزش و سنجش

وَ لاَ نُكَلِّفُ نَفْساً إلَّا وُسْعَهَا (16) .

بر هيچ كس جز به اندازه توانش تكليف نمى كنيم.

لاَ يُكَلِّفُ اللَّه نَفْساً إِلّا وُسْعَهَا (17) .

خدا هيچ كس را جز به اندازه طاقت و توانش مكلف نمى كند.

لَاُيكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا مَآءَاتَيهَا سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً (18) .

خداوند هيچ كس را مگر به آن اندازه كه به او داده است مكلف نمى سازد، البته خدا پس از هرسختى آسانى قرار داده است.

تنها ملاك برترى

يَأَيُّهَا النَّاسُ إِنَّاخَلَقْنَكُم مِّنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثَى وَ جَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَ قَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَيكُمْ (19) .

اى مردم، ما شما را از مرد و زنى بيافريديم و شما را جماعتها و قبيله ها كرديم تا يكديگر را بشناسيد. هر آينه گراميترين شما نزد خدا، پرهيزگارترين شماست.

كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَة (20) .

هر كس در گرو كارى است كه كرده است.

كُلُّ امْرِى ءٍ بِمَا كَسَبَ رَهِين (21) .

هر انسانى در گرو عمل خويشتن است.

لَّيْسَ لِلإِنْسنِ إِلَّا مَا سَعَى * وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى (22) .

براى انسان پاداشى جز آنچه خود كرده است نيست و البته [نتيجه ] كوشش خود را خواهد ديد.

مَنْ عَمِلَ صلِحاً مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (23) .

هر زن و مردى كه كارى نيكو انجام دهد، اگر ايمان آورده باشد زندگى خوش و پاكيزه اى بدو خواهيم داد و پاداشى بهتر از كردارشان به آنان عطا خواهيم كرد.

قال رسول اللَّه(ص): إنّ ربّكم واحد، وإنّ أباكم واحد، ودينكم واحد، ونبيكم واحد، ولا فضل لعربيّ على عجميّ و لا عجمي على عربي، ولا أحمر على أسود ولا أسود على أحمر إلّا بالتقوى (24) .

پروردگار شما و پدر و دين و پيامبر شما يكى است. هيچ عربى بر عجم و هيچ عجمى بر عرب و سرخپوستى بر سياه پوست و سياه پوستى بر سرخپوست، برترى جز در سايه تقوا ندارد.

قال رسول الله (ص) : إنّ النّاس من عهد آدم إلى يومنا هذا مثل أسنان المشط، لا فضل للعربيّ على العجميّ ولا للأحمر على الأسود إلّا بالتقوى (25) .

پيامبر(ص) فرمود : مردم از زمان حضرت آدم(ع) تا به امروز همانند دانه هاى شانه مى مانند كه هيچ عربى بر عجم و سرخپوستى بر سياه پوست جز در سايه پرهيزكارى برترى و فضيلت نخواهد داشت.

قال رسول اللَّه(ص): أيّها النّاس إن العربيّة ليست بأب والد وإنّما هي لسان ناطق، فمن تكلّم به فهو عربيّ، ألا إنّكم ولد آدم، وآدم من تراب وإن اكرمكم عند اللّه أتقاكم (26) .

اى مردم مسأله عربيّت اين نيست كه از پدر عرب زاده شده باشد، بلكه زبانى است كه هر كس با آن تكلم كند عرب به شمار مى آيد. همه شما فرزندان آدم هستيد و آدم(ع) هم از خاك آفريده شده. گرامى ترين شما نزد خداوند، پرهيزكارترين شما خواهد بود.

قال السجّاد(ع): لا حسب لقرشيّ ولا عربيّ إلّا بتواضع، ولا كرم إلّا بتقوى (27) .

حسب و افتخار براى قريشى و عرب جز در سايه تواضع وجود ندارد و كرامت و بزرگوارى فقط در سايه تقوا بدست مى آيد.

قال على(ع): قيمة كل امرءٍ ما يحسنه (28) .

ارزش هر انسانى در گروكار نيكى است كه انجام مى دهد.

قدر الرجل على قدر همّته (29) .

ارزش هر كس به اندازه همّت اوست.

قال رسول اللَّه(ص): انّ اللَّه تعالى يحبّ معالى الأُمور و أشرافها، و يكره سفسافها (30) .

خداوند متعال كارهاى بزرگ و ارزشمند را دوست دارد و از كارهاى پست و كوچك كراهت دارد.

من شرفت همّته، عظمت قيمته (31) .

كسى كه همتش بلند باشد ارزشش والاست.

اجعل همّك و جدّك لآخرتك (32) .

نهايت تلاش و همت خود را براى آخرتت قرار بده.

قال على(ع): من كانت الدّنيا همّته اشتدّت حسرته عند فراقها (33) .

كسى كه دنيا نهايت هدف و همتش باشد در هنگام جدايى از آن حسرت شديدى پيدا مى كند.

الحلم و الأناة توأمان ينتجهما علوّ الهمّة (34) .

بردبارى و وقار دو اصل اند كه نتيجه بلند همتى است.

پى‏نوشتها:‌


1- قال الصادق(ع): الناس معادن كمعادن الذّهب والفضّة فمن كان له في الجاهليّة أصل فله في الاسلام أصل. (فروع كافى، ج 8، ص 177)
مردم معادنى همچون معادن طلا و نقره هستند. هر كسى درجاهليت داراى اصلى بود در اسلام نيز داراى اصل خواهد بود.
2- نوح (71) آيه 14.
3- زخرف (43) آيه 32.
4- اسراء (17) آيه 84.
5- انعام (6) آيه 165.
6- نحل (16) آيه 71.
7- يوسف (12) آيه 76.
8- اسراء (17) آيه 21.
9- مستدرك، ج 2، ص 64.
10- بحار، ج 17، ص 101.
11- سفينة البحار، ص 732.
12- وسائل الشيعه، ج 10، ص 71.
13- نساء (4) آيه 32.
14- مائده (5) آيه 48.
15- روم (30) آيه 22.
16- مؤمنون (23) آيه 62.
17- بقره (2) آيه 286.
18- طلاق (65) آيه 7.
19- حجرات (49) آيه 13.
20- مدثر (74) آيه 38.
21- طور (52) آيه 21.
22- نجم (53) آيه 40-39.
23- نحل (16) آيه 97.
24- كنز العمال، ح 5655.
25- مستدرك، ج 2، ص 340.
26- بحار، ج 70، ص 288.
27- بحار، ج 70، ص 288.
28- بحار، ج 17، ص 321.
29- نهج البلاغه، حكمت 47.
30- كنزالعمال، خ 5180.
31- غررالحكم.
32- غررالحكم.
33- بحارالانوار، ج 77، ص 376.
34- نهج البلاغه، حكمت 460.