سرچشمه حيات

محمد امينى گلستانى

- ۴ -


4: باران  
در ميان انواع آب مطلق ، آب باران از امتيازات خاصى برخوردار است و خداوند متعال كه از آن با عنوان مبارك ، رحمت ، رزق ، آب و غيره نام مى برد، نشان دهنده اهميت و ارزشمندى آن است .
اگر چه آب باران نيز محصولى از آب درياست ، كه به صورت ابر به هوا بلند شده و به وسيله باد هر جا هدايت شود، مى بارد؛
اما اين خود نيز خيلى مهم است كه ، اگر همين كار انجام نگيرد و اين آبها به هوا بلند شود و به زمين خشك و سوزان فرو نريزد، و در آن بالا در ماهيت آن فعل و انفعالاتى به بار نيايد، در مدت كم چه فاجعه هولناكى به وجود مى آيد.
خشكسالى و در نتيجه آن قحطى و امراض گوناگون و گرسنگى و تشنگى از ميان رفتن محصولات كشاورزى و و و.. گريبانگير انسانها و حيوانات مى شود.
در اثر همين جا به جا شدن ابرها است كه به جاهاى دور، نزديك ، گوشه و كنار زمين آب مى رسد، چشمه ها پر مى شود و استعدادها را رشد داده مايه حيات و آرامش هر جنبنده اى را فراهم مى آورد. (فصل 6 همين بخش دريا را مطالعه بفرمائيد)
آياتى از قرآن و حديث چندى را مرور كنيم تا موقعيت و ارزش وجودى باران به دست آيد.
آيات  
1. و انزل من السماء ماءا فاخرج به من الثمرات رزقا لكم (303) و از آسمان آبى فرو فرستاد و به وسيله آن ميوه ها را پرورش داد تا روزى شما باشد.
2. و ما انزل الله من السماء ماءا فاحيا به الارض بعد موتها و بث فيها من كل دابة (304) آبى كه خداوند از آسمان نازل كرده و با آن زمين را پس ‍ از مرگ زنده نمود و انواع جنبندگان را در آن گسترده است
3. و هوالذى من السماء ماءا فاخرجنا به نبات كل شى ء فاخرجنا منه خضرا (305) او كسى است كه از آسمان ، آبى نازل كرد. و به وسيله آن گياهان گوناگون رويانديم ، و از آن ساقه ها و شاخه هاى سبز، خارج ساختيم ؛ و از آنها دانه هاى متراكم و از شكوفه نخل ، خوشه ها با رشته هاى باريك ، بيرون فرستاديم ، و باغها از انواع انگور و زيتون و انار گاه شبيه به يكديگر و گاه بى شباهت خلق كرديم ، هنگامى كه ميوه مى دهد، به ميوه آن و طرز رسيدن بنگريد كه در آن نشانه هائى براى افراد با ايمان است !
4. و هوالذى يرسل الرياح بشرا بين يدى رحمته حتى اذا قلت سحابا ثقالا سقناه لبلد ميت فانزلنا به الماء فاخرجنا به من كل الثمرات كذلك نخرج الموتى العلكم تذكرون (306) و او كسى است كه بادها را پيشاپيش باران رحمتش مى فرستد همچون بشارت دهنده اى از قدوم مسافر عزيزى خبر مى دهد.
بادهايى كه از اقيانوسها برخاسته و ابرهاى سنگين بار و پر آب را با خود حمل مى كند، در اين موقع آنها را به سوى سرزمينهاى مرده مى رانيم ، به وسيله آن ، آب نازل مى كنيم و با آن ، از هر گونه ميوه اى بيرون مى آوريم ، و اين گونه زمينهاى مرده را زنده كرديم مردگان را نيز، زنده مى كنيم ، تا متذكر شويد.

5. و ينزل عليكم من السماء ماء ليطهركم به (307) (و يادآوريد هنگامى كه )آبى از آسمان براى شما فرو فرستاد تا با آن شما را پاك كند
6. انزل من السماء فسالت اودية بقدرها فاحتمل السيل زبدا رابيا (308) خداوند از آسمان آبى فرستاد و از هر دره اى و رودخانه اى به اندازه خود، سيلاب جارى ساخت ، پس سيل بر روى خود كفى حمل كرد.
7. و اءنزل من السماء ماءا فاءخرج به من الثمرات رزقا لكم (309) و از آسمان آبى فرستاد و با آن ميوه ها را خارج ساخت تا روزى براى شما باشد
8. و اءرسلنا الرياح لواقح فاءنزلنا به من السماء ماءا فاءسقينا كموه و ما اءنتم له بخازنين . (310) و ما بادها را براى تلقيح ابرها، و به هم پيوستن و بارور ساختن آنها، فرستادم ؛ و از آسمان آبى نازل كرديم و شما را با آن سيراب نموديم ، و در حالى كه شما توانايى حفظ و نگهدارى آن را نداشتيد.
9. و الله اءنزل من السماء ماءا فاءحيا به الارض بعد موتها آن فى ذلك لاية لقوم يسمعون (311) خداوند از آسمان آبى فرستاد و زمين را بعد از آنكه مرده بود حيات بخشيد، در اين ، نشانه ايست ، براى جمعيتى كه گوش ‍ شنوا دارند.
10. و انزل من السماء ماءا فاخرجنا به ازواجا من نبات شتى (312) و خداوند از آسمان آبى فرستاد كه با آن ، انواع گوناگون گياهان را از خاك تيره برآورديم .

11. الم تر ان الله انزل من السماء ماءا فتصبح الارض مخضرة ان الله لطيف خبير (313) و زمين را در زمستان خشك و مرده مى بينى اما هنگامى كه آب باران بر آن فرو مى فرستيم ، به حركت در مى آيد، و مى رويد، و از هر نوع گياهان زيبا مى روياند.
13. و انزلنا من السماء ماءا بقدر فاسكناه فى الارض و انا على ذهاب به لقادرون (314) و از آسمان ، آبى به اندازه معين نازل كرديم ، و آنرا در زمين ساكن نموديم ، و ما بر از بين بردن آن كاملا قادريم .
14. و هو الذى ارسل الرياح بشرا بين يدى رحمته و انزلنا من السماء ماء طهورا لنحيى به بلدة ميتا و نسقيه مما خلقنا انعاما و انا سى كثيرا (315) و او كسى است كه بادها بشارت گرانى پيش از رحمت فرستاد و از آسمان ، آب پاك كننده نازل كرديم ، تا به وسيله آن زمين مرده را زنده كرديم ، و چهارپايان و انسانها را سيراب نماييم .
15. و لئن سئلتهم : من نزل من السماء ماء فاحيا به الارض من بعد موتها ليقولن : الله (316) اگر از آنها بپرسى كه چه كسى از آسمان ، آبى نازل كرد، و به وسيله آن زمين را بعد از مردنش زنده كرد؟ مى گويند: الله .
16. و انزلن من السماء اماء فانبتنا فيها من كل زوج كريم (317) و از آسمان ، آبى فرستاديم ، و به وسيله آن در روى زمين ، انواع گوناگونى از جفتهاى گياهان پر ارزش رويانيديم .
17. الله الذى يرسل الرياح فتثير سحابا فيبسطه فى السماء كيف يشاء و يجعله كسفا فترى الودق يخرج من خلاله (318) خداست كه بادها را مى فرستد، ابرى را بر مى انگيزد و در آسمان ، هر طور كه بخواهد مى گستراند، و آن را متراكم مى كند، پس دانه هاى باران را مى بينى از ميان آن بيرون مى آيد.
18. والله الذى ارسل الرياح فتثير سحابا فسقناه الى بلدميت فاحييناه به الار بعد موتها و كذلك المنشور (319) خداوند كسى است كه بادها را فرستاد تا ابرهائى را به حركت درآورند ما اين ابرها را به سوى سرزمين مرده اى مى رانيم و به وسيله آن زمين را بعد از مردنش زنده مى كنيم ؛ رستاخيز نيز همين گونه است .
19. الم تر ان الله انزل من السماء ماءا فاخرجنا به ثمرات مختلفا الوانها (320) و آيا نديدى خداوند از آسمان ، آبى فرو فرستاد كه به وسيله آن ميوه هايى را با الوان گوناگون خارج ساختيم .
20. الم تر ان الله انزل من السماء ماءا فسلكه ينابيع فى الارض ثم يخرج به زرعا مختلفا الوانه ثم يهيج فتريه مصفرا ثم يجعله حطاما ان فى ذلك لذكرى لاولى الالباب (321) آيا نديدى كه خداوند از آسمان ، آبى فرستاد و آن را به صورت چشمه هايى در زمين وارد نمود.
سپس با آن زراعتى را خارج مى سازد كه رنگهاى مختلف دارد، بعد آن گياه خشك مى شود، به گونه اى كه آن را زرد و بى روح مى بينى ، سپس آن را در هم مى شكند و خرد مى كند؟! در اين ماجرا تذكرى براى خردمندان از ناپايدارى دنياست .
21. و من آياته انك ترى الارض خاشعة فاذا انزلنا عليهاالماء اهتزت و ربت ان الذى احياها لمحيى الموتى و هو على كل شى ء قدير (322) از نشانه هاى اوست كه زمين را خشك مى بينى ، هنگامى كه آب بر آن مى فرستيم ، به جنبش در مى آيد، و نمو مى كند، همان كسى كه آن را زنده كرد، مردگان را نيز زنده مى كند، و او بر هر چيز تواناست .
22. والذى نزل من السماء ماءا بقدا امير المؤ منين فانشرنا به بلدة ميتا كذلك تخرجون (323)
و او كسى است كه از آسمان به مقدار معين آبى فرستاد، و به وسيله آن ، سرزمين مرده را زنده كرديم ، و همين گونه از قبرها بيرون مى آييد.
23. و ما انزل الله من السماء من رزق فاحيا به الارض بعد موتها و تصريف الرياح لايات لقو يعقلون (324) و در فرو فرستادن آب از آسمان كه به وسيله آن زمين را بعد از مردنش حيات بخشيده ، و همچنين در وزش بادها نشانه هاى روشنى است براى گروهى كه اهل تفكرند.
24. و نزل من السماء ماءا مباركا فانبتنا به جنات و حب الحصيد (325) و از آسمان ، آبى پربركت فرستاديم ، و به وسيله آن باغها و دانه هاى قابل درو، رويانديم .
25. والنخل باسقات لها طلع نضيد، رزقا للعباد و احيينا به بلدة ميتا كذلك الخروج (326) و همچنين نخلهاى بلند قامتى كه ميوه هاى متراكم دارند، همه اينها را به خاطر بخشيدن روزى ، بر بندگان آفريديم ، و با اين قطره هاى حيات بخش باران ، زمين مرده را زنده كرديم ، آرى زنده شدن مردگان و خروج آنها از قبر، نيز همين گونه است ،
27. افرايتم الم الذى تشربون انتم انزلتموه من المزن ام نحن المنزلون . (327) آيا درباره آبى كه مى نوشيد، فكر كرده ايد؟ آيا شما آن را از ابر فور مى فرستيد يا ما نازل كرديم ؟
28. و انزلنا من المعصرات ماء ثجاجا لنخرج به حبا و نباتا و جنات الفافا (328) و از ابرهاى باران زا، آبى فراوان نازل كرديم ، تا به وسيله آن دانه و گياه بسيار برويانيم ، و نيز باغهاى پر درخت به وجود آورديم
29. فلينظر الانسان الى طعامه انا صببنا الماء صبا ثم شققنا الارض شقا فانبتنا فيها حبا و عنبا و قضبا و زيتونا و نخلا و حدائق غلبا و فاكهة و ابا متاعا لكم و لانعامكم (329) انسان بايد به غذاى خويش بنگرد! ما آب فراوانى از آسمان ريختيم ؛ سپس زمين را شكافتيم ؛ و در آن دانه هاى فراوانى رويانديم ، و انگور و سبزى بسيار و زيتون و نخل فراوان ، و باغهاى پر درخت و ميوه و چراگاه ، تا وسيله اى براى بهره گيرى خود و چهارپايانتان باشد .
خلاصه و نتيجه گيرى  
از مجموع آيات گذشته دو مطلب مهم استفاده مى شود.
1. براى اثبات معاد و رستاخيز روى سبز شدن و زنده شدن زمينهاى مرده تكيه شده است .
اين مسئله براى هيچكس قابل انكار نيست كه در فصلهاى مختلف سال مرگ و مير نباتات و اشجار و غيره را، با ديده خود نظاره مى كنيم ؛ و پس از فرا رسيدن فصل ديگر، زنده شدن و جان گرفتن آنها را مى بينيم .
زمين خشك و سوزان ، درختان طراوت از دست داده ، بيابانهايى كه شادابى خود را از كف داده اند، با آمدن بهار و با موجود بودن شرايط، خرمى خود را باز مى يابند
.
همانطور كه ريشه اصلى اينها در خاك مانده و در شرائط مناسب ، شروع به رويش كرده و قد علم مى كنند
.
ريشه هاى اصلى و تخمهاى بنيادين بشر نيز در همين زمين است ، آن هم در شرايط مناسب قد علم مى كند، و در روز رستاخيز حضور پيدا مى كند. (330)
فانما هى زجرة واحدة فاذا هم بالساهرة با يك صيحه ، ناگهان در صحراى قيامت خواهند بود

با اينكه چهل روز پيش از قيامت باران خواهد باريد، استعدادها را رشد داده و براى زنده شدن آماده خواهد ساخت . بخش 2 فصل صفحه 116 همين كتاب مراجعه شود آيات گذشته درباره باران را دقت كنيد كه مطلب چگونه واضح و گوياست ! با تعبيرهاى گوناگون كذالك النشور كذالك تخرجون كذالك نخرج الموتى و غيرها كيفيت نوعى از زنده شدن را بيان و تصريح مى كند.
2. مطلب ديگر اينكه : آيات روشن گر اين است كه ، حيات و زنده بودن زمين و آنچه در آن است ، به نزولات آسمانى و بارانهاى زندگى بخش ، بستگى دارد؛ آيا اين نزولات با چه شرايطى به وجود مى آيد. خود به خود شكل مى گيرد؟ يا اينكه آفتاب بر اقيانوسها مى تابد و بخار آب را به بالا مى فرستد، بخارها متراكم مى شوند و توده هاى سنگين ابر را تشكيل مى دهند، امواج باد توده هاى كوه پيكر ابر، را بر دوش خود حمل مى كنند و به سوى سرزمين هايى كه ماموريت دارند پيش مى روند، قسمتى از اين بادها كه در پيشاپيش توده هاى ابر در حركتند، و آميخته با رطوبت ملايمى هستند، نسيم دل انگيز ايجاد مى كنند كه از درون آن بوى باران حيات بخش به مشام مى رسد.
اينها در واقع مبشران نزول باران هستند، سپس توده هاى عظيم ابر دانه هاى باران را از خود بيرون مى فرستد.
نه چندان درشتند كه زراعتها را از بيخ بركنند و زمينها را ويران كنند و نه چندان كوچكند كه در فضا سرگردان بمانند.
آرام و ملايم بر زمين مى نشينند و آهسته در آن نفوذ مى كنند و محيط را براى رستاخيز بذرها و دانه ها آماده مى سازند، زمينى كه در خشكى مى سوخت و شباهت كامل به منظره يك گورستان خاموش و خشك داشت تبديل به كانون فعالى از حيات و زندگى و باغهاى پر گل و ميوه مى شوند. (331)
پس از اين همه مقدمات طولانى جمله رزقا لكم و يا فلينظر الانسان الى طعامه ما را سوق مى دهد به اينكه ، بشر براى ادامه حيات خود، با اين وسائل عريض و طويل لقمه نانى ، گير بياورد و به رزق خود دست پيدا كند.

ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند
تا تو نانى به كف آرى و به غفلت نخورى
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار
شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبرى
نظرى به طعام خود بيافكنيد و تفكر كنيد، كه با چه وسائلى آن طعام فراهم شده است و با چه وسائلى يك لقمه نان آماده مى شود.
و قليل من عبادى الشكور از بندگانم شكر گذارشان كم است
.
چه گلايه بجا و خجالت آور يك عمر بخور و بخواب و از همه نعمت هاى پيدا و ناپيدا استفاده كنى ، لااقل زبانت نچرخد، كه خدايا شكرت ، زهى بى ادبى .
احاديث درباره باران  
درباره باران ، احاديث زيادى در كتب حديث آمده است ، انواع بارانها و منافع آنها و كيفيت استفاده از آنها را بيان نموده است .
در اين كتاب براى رعايت اختصار به چند حديث اكتفا مى كنيم :
ابر  
در كتاب خصال شيخ صدوق قدس الله روحه از ابى جعفر عليه السلام روايت مى كند كه معاويه سوالات پادشاه روم را به امام حسن عليه السلام فرستاد و جواب خواست از جمله آنها اين بود كه : ده چيز كدام است كه از همديگر شديدتر است ؟ فرمود:
و اما عشرة اشياء بعضيها اشد من بعض
اما ده چيزى كه از ديگرى سخت و شديدتر است :
خداوند عزوجل شديدترين چيزى كه آفريده ، سنگ است ؛ شديدتر از آن ، آهن است كه آن را مى برد؛ و شديدتر از آن ، آتش است كه آن را ذوب مى كند؛ و شديدتر از آن آب است كه آن را خاموش مى كند؛ و شديدتر از آب ، ابرى است كه آن را حمل مى كند؛ و شديدتر از آن ، بادى است كه آن را برمى انگيزاند؛ و آن شديدتر از آن ملكى است كه آن را مى فرستد؛ و شديدتر از او، ملك الموت است ، و شديدتر از او مرگيست كه او را مى ميراند؛ و واشد من الموت امر الله رب العالمين الذى يميت الموت شديدتر از مرگ امر خداى جهان است كه مرگ را مى ميراند. (332)
مسعدة بن صدقة از امام صادق عليه السلام روايت مى كند، پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند عزوجل هر چيزى را كه آفريده چيز ديگر را بر آن مسلط كرده است حديث را ادامه داده و به اينجا كه رسيد ثم ؟ الانسان طغى و قال : من اشد منى قوة ؟ فخلق الله الموت فقهره فذل الانسان ، ثم ان الموت فخر فى نفسه فقال الله عزوجل : لا تفخر فانى بين الفريقين اهل الجنتة واهل النار، ثم لا احييك ابدا فترجى او تخاف (الخبر) (333)
سپس انسان گردن كشى كرد، گفت نيرومندتر از من كيست ! خداوند مرگ را آفريد او را خورد نمود، انسان ذليل شد.
مرگ سر برداشته به خود باليد خداى عزوجل به مرگ خطاب كرد فخر نكن به يقين در روز قيامت ميان بهشتيان و دوزخيان ترا سر مى برم كه ديگر ابدا زنده نخواهى ماند تا اميدوار باشى و يا بترسى تا آخر خبر.
مرحوم فيض كاشانى در كتاب نوادرالاخبار در اين رابطه حديثى را اين گونه نقل مى كند: اهوازى از امام محمد باقر عليه السلام روايت مى كند.
زمانى كه خداوند اهل بهشت را در بهشت و اهل آتش را در آتش جا داد، مرگ را به صورت قوچ مى آورند، و در ميان بهشت و جهنم نگه مى دارند، منادى با صداى بلند به طورى كه همه اهل محشر بشنوند، ندا سر مى دهد؛ اى اهل بهشت ! و اى اهل جهنم ! همه ، به سوى ندا دهنده متوجه مى شوند، سپس مى گويد مى دانيد اين ، چيست ؟! اين همان مرگ است كه در دنيا از آن مى ترسيدند.
اهل بهشت ، مى گويند: خدايا بار ديگر ما را نميران اهل آتش هم مى گويند خدايا ما را بميران ! سپس در برابر ديدگان آنها آن را سر مى برند مانند سر بريدن گوسفند، دوباره ندا مى دهند بعد از اين ، مرگى وجود ندارد به ابديت و خلود يقين كنيد؛ در اين حال ، اهل بهشت ، چنان خوشحال مى شوند.
كه اگر در آن روز كسى از خوشحالى مى مرد، آنها هم مى مردند؛ پس آيه : افما نحن بميتين لمثل هذا فليعمل العالمون (334) را تلاوت نمود و اهل جهنم چنان : شهقه مى زنند كه اگر كسى با ناله و فرياد مى مرد، آنها هم مى مردند؛ و آن است قول خداوند عزوجل : و انذهم يوم الحسرة اذ قضى الامر (335) درگذشته نزديك از آيات قرآن فهميديم كه ، خداوند چگونه بادهاى مبشرات را مى فرستد، تا آمدن باران را مژده دهد؛ و بارانها با چه وسائلى حمل مى شوند؛ تا به كجا برسند؛ و در كجا فرود آيد، و چه جاى خشكيده و مرده را گلستان ،، و كدام گلستان را ويران و خاك يكسان كند.
چه مجموعه اى از زندگى را بركت و گرمى بخشد، و چه جمعى را پراكنده و نالان سازد، و يا چه انسانى عبد شكور و ديگر بنده كفور باشد.
پاك و منزه است خدائى كه همه كارهايش را از روى حكمت و صلاح به انجام مى رساند.
سماء 
يهودى از اميرمومنان عليه السلام پرسيد: لم سميت السماء سماء قال لانها و سم الماء معدن الماء
چرا كه آسمان را سماء گفتند، فرمود: زيرا آسمان معدن آب است . (336)
در زبان احاديث ، سماء با ابر و يا به فلكى (كه آب از آن به ابر و از ابر به زمين مى بارد) را گويند، اگر چه در لغت به معنى بالا است و به همين سقف را نيز سماء گويند.
آب آسمان ، بنوشيد!  
ابى عبدالله عليه السلام قال : اميرالمؤ منين عليه السلام اشربوا ماءالسماء فانه يطهر البدن و يدفع قال الله تبارك و تعالى و ينزل من السماء ماء اليطهركم به ..... (337) امام صادق عليه السلام از اميرمؤ منان عليه السلام روايت مى كند آن حضرت فرمود: آب آسمان بنوشيد، چون آب آسمان ، بدن را پاك و ناراحتى هاى و مرضها را دفع مى كند خداى تعالى فرمود: از آسمان براى شما آب فرو مى ريزد كه به وسيله آن شما را پاك (338) كند
در خواص و منافع آب نيسان در اين باره صحبت مفصل خواهيم داشت .
لؤ لؤ و مرجان  
عن جعفر الصادق عن على عليه السلام قال : يخرج منهما اللولو و المرجان (339)
قال من ماء السماء و من ماء البحر فاذا امطرت فتحت الاصداف افواهها من البحر فيقع فيها من ماء مطهر فتخلق اللؤ لؤ الصغيرة من القطرة الصغيرة و اللؤ لؤ ة الكبيرة من القطرة الكبيرة
(340)
امام صادق از پدران خود (ع ) از اميرمؤ منان عليه السلام نقل مى كند كه آن حضرت : در تفسير آيه ، فوق فرمود: يعنى : از بهم رسيدن آب آسمان و زمين ، لولو و مرجان به وجود مى آيد، هنگامى كه باران مى آيد، صدفهاى درياها دهان مى گشايند و آنرا مى بلعند؛ از قطره كوچك لؤ لؤ در كوچك و از قطره بزرگ لولؤ بزرگ به وجود مى آيد.
نا گفته نماند تاويل آيه مباركه را به اميرمؤ منان على و فاطمه زهرا عليه السلام و درهاى به وجود آمده از آن دو، را به ائمه معصومين عليه السلام ذكر كرده اند در اين باره به تفاسير مراجعه مى شود.
تركيب آب آسمانى با آب زمينى
در تفسير آيه مباركه 9 سوره ق ونزلنا من السماء ماء مباركا محمد بن مسلم ، گويد، شنيدم ، امام محمد باقر عليه السلام فرمود: ليس ‍ من ماء فى الارض الا وخالطه ماء السماء (341) آبى در زمين وجود ندارد مگر اين كه آب آسمان با او تركيب يافته است .
آب نيسان  
نيسان از ماههاى رومى و مدت آن سى روز مى باشد، با تطبيق سال ايرانيها، بيست و سه روز بعد از عيد نوروز مى باشد.
در بحارالانوار: درباره اين ماه دو روايت نقل شده است ، يكى را از مهج الدعوات ، سيد بن طاووس كه مفصل تر است ، اما چون سندش منتهى مى شود، به عبدالله بن عمر، و از نظر روايى ضعيف است ، از نقل آن خوددارى مى گردد.
هر دو روايت را محدث قمى در مفاتيح الجنان ، در اعمال ماههاى رومى ص 229 از زادالمعاد، علامه مجلسى رضوان الله تعالى عليه نقل كرده است ، طالبين به آن كتاب مراجعه نمايند ، اما روايت دوم را علامه مجلسى قدس سره بدينگونه نقل كرده است :
اقول وجدت بخط الشيخ على بن حسن بن جعفر المرزبانى و كان تاريخ كتابته سنه ثمان و تسعماة قال وجدت بخط الامام العلامة الشهيد السعيد محمد بن مكى رحمة الله عليه عن جعفر بن محمد..... (342) مى گويم با خط على بن حسن بن جعفر مرزبانى كه تاريخ نوشته شدنش 908 است ، پيدا كردم آنهم مى گويد: با خط امام شهيد سعيد محمد بن مكى ديده است كه ، از امام جعفر صادق عليه السلام از پدران بزرگوارشان روايت شده است :
قال : قال رسول الله : علمنى جبرئيل دواء الااحتاج معه الى طبيب
جبرئيل برايم دوائى ياد داد كه با وجود آن به دوائى محتاج نشوم بعضى از اصحاب عرض كردند يا رسول الله
، دوست داريم آن را براى ما هم تعليم فرمايى ، حضرت فرمود: هر كس ، در ماه نيسان آب باران بگيرد، و هر يك از سوره هاى فاتحة الكتاب و آية الكرسى و قال يا ايهاالكافرون و سبح اسم ربك الاعلى را هفتاد مرتبه بر آن آب بخواند، و سوره هاى اخلاص و معوذين را نيز هفتاد مرتبه بخواند سپس :
لا اله الا الله و الله اكبر و صلى الله على محمد و آل محمد و سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر را نيز هر يك هفتاد مرتبه بر آن آب بخواند، هفت روز صبح و شام يك جرعه از آنرا بياشامد.
پيغمبر فرمود: به حق خدايى كه مرا به نبوت راستين برانگيخته است ، هر كس از اين آب بياشامد، تمامى دردها و اذيت هايى را كه در بدنش هست از او دفع مى كند و دهان او را پاك و بلغم را مى زدايد اگر غذا بخورد و آب بياشامد و در شكم او باد نمى كند و بادها معده ، او را آزار نمى دهد، فلج به او نمى رسد.
از ناراحتى هاى پشت و اندرون و ناف مى نالد، از درد سينه نمى ترسد، سردى و شاش بند را برطرف مى نمايد. حكة (خارش ، گرى ) آبله ، طاعوت ، جذام ، و برص به او نمى رسد و آب مرواريد به چشمش نمى آيد.
دلش خدا ترس شده و خداوند، هزار رحمت و هزار مغفرت به او مى فرستد، انكار و شرك و خود بزرگ بينى و كسالت و تنبلى و عداوت از دلش خارج مى شود و از رگ او درد بيرون مى رود، اگر در لوح محفوظ دردى برايش نوشته شده ، پاك مى گردد.
هر مردى بخواهد زنش حامله شود خداوند به او بچه مى دهد و اگر زندانى باشد نجات يابد و به هر چه بخواهد مى رسد، و سر درد و همه گونه دردها به اذن خداوند ساكن مى شود. (343)
البته روايت مذكور فوق درباره ماه نيسان وارد شده است . اما رواياتى در دست است كه تمامى بارانهاى آسمانى را مورد توجه قرار داده و استفاده از آن را مورد شفاء و تشويق قرار داده است ، يكى از آنها قبلا در همين فصل گذشت . و روايت دومى را ذيلا مى آوريم :
حسن بن فضل طبرسى در كتاب مكارم الاخلاق از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: علمنى جبرئيل دواء الا احتاج معه الى دواء قيل : يا رسول الله ! و ما ذالك الدواء؟ قال : يؤ خذ ماءالمطر قبل ان ينزل الى الارض ثم يجعل فى اناء نظيف و يقرء عليه الحمد الى آخرها سبعين مرة و قل الله احد و معوذتين سبعين مرة ثم يشرب نه قد حا بالغدادة و قدحا بالعشى فوالذى بعثنى بالحق لينز عن الله بذلك الداء من بدنه و عظامه و مخخه و عروقه (344)
جبرئيل دوايى به من ياد داده است كه ، به داروى ديگر احتياج نه خواهم داشت ، پرسيدند يا رسول الله آن دوا چيست ؟ فرمود: آب باران را پيش از رسيدن به زمين گرفته و به ظرف پاكى ريخته شود، هر يك از سوره حمد و قل هوالله و معوذتين هفتاد بار به آن خوانده شود، صبح يك ليوان و عشاء يك ليوان نوشيده شود . سوگند به خدايى كه مرا به حق برانگيخته است و به وسيله اين دواء درد از بدن و استخوانها و مغز استخوانها و رگهاى او بيرون مى رود . امثال اين روايت ها در كتابهاى حديث زياد است ، اما براى اختصار به همين حديث اكتفا مى كنيم .
مسائل فقهى باران  
آب باران در حكم آب جارى است ، مادامى كه بو يا مزه يا رنگ آن با چيز نجس تغيير يابد، همه چيز را پاك مى كند؛ اگر زمين در اثر باريدن باران خيس شود پاك مى شود؛ و هر چيزى كه فشار دادن آن ممكن نباشد مانند، در و ديوار و چوبها و سنگها و فرشها و غيره با آب باران خيس شود پاك است .
1. على بن جعفر عليه السلام از برادر بزرگوارش امام موسى بن جعفر (ع ) پرسيد: اگر پشت بام در اثر غسل كردن و يا ادرار كردن نجس شود و باران ببارد و آب جارى شود آيا با آن آب مى توان وضو گرفت ؟
ج : اگر جارى شود عيب ندارد (345)
2. باز پرسيد، اگر باران مى بارد و شرابى هم به پشت بام ريخته شده باشد و از آن آب بر لباسش ترشح كند، آيا پيش از شستن مى تواند با آن لباس نماز بخواند؟
ج : شستن لباس و بدنش لازم نيست و نماز خواندن با آن لباس مانعى ندارد.(346)
3. در پشت بام ، آشغال و چيزهاى نجس باشد و باران هم ببارد و از آنت به لباس مى رسد.
ج : اذا جرى من ماءالمطر فلاباءس ان يصلى فيها اگر آب باران جارى شود ، نماز خواندن با آن لباس مانعى ندارد. (347)
4. باز سوال كرد اگر باران بر روى نجس عذره بريزد و از آن به لباس ترشح كند آيا پيش از شستن ، مى تواند نماز بخواند؟
ج : اذا جرى به المطر فلاباس اگر باران بر آن جارى شود عيب (348) ندارد
5. مسئلة : چيزى كه نجس است و عين نجاست در آن نيست اگر يك مرتبه باران ببارد و آنرا خيس كند پاك مى شود و در فرش و لباس و غيره فشار دادن لازم نيست . (349)
5: آب جارى  
آب جارى چه گرم باشد و چه سرد، تلخ باشد يا شيرين اگر از زمين بجوشد مانند چشمه ها و قناتها يا متصل به منبع بزرگ و كر باشد مانند آب لوله كشى و غيره ، و اگر با عين نجاست ، بو، مزه ، رنگ ، آن تغيير يابد همه چيز را با شستن پاك و تميز مى كند چون خودش ذاتا پاك است .
آيات  
آيات فراوانى كه در باره باران نوشته شد ارتباط تنگاتنگ و عميق با انواع مختلف آب دارد، اضافه بر آنها، چند آيه را درباره آب ، و اثرات آن را ذكر مى كنيم و آيات مربوط به دريا را نيز در محل خود تذكر خواهيم داد.
ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين (350)
به درستى كه خداوند توبه كنندگان و پاكيزگان را دوست دارد.
فيه رجال يحبون ان يتطهروا والله يحب المطهرين (351)
در آن مسجدى كه با تقوى درست شده است ، مردانى است كه پاكيزگى را دوست دارند و خدا نيز پاكيزگان را دوست دارد.
اولم يرو انا نسوق الماء الى الارض الجرز فنخرج به زرعا تاكل منه انعامهم و انفسهم افلا يبصرون (352) آيا آنان (منكران معاد) نمى بينند ما آب را بر زمين خشك و سوزان باير مى رسانيم ، سپس به وسيله آن كشت و زرعهايى ، بيرون مى آوريم ، و از آن سبزيها خودشان و دامها و مى خورند و آيا چشم بصيرت ندارند.
قل اءرايتم اصبح ماءكم غورا فمن ياءتيكم بماء معين (353)
بگو، به من خبر دهيد اگر آبهاى سرزمين شما در زمين فرو رود، چه كسى مى تواند آب جارى و گوارا در دسترس شما قرار دهد؟!
و اءسقيناكم ماءا فراتا (354)
ما شما را با آب زلال سيراب كرديم
و اخرج منها ماءها و مرعاها (355)
از زمين ، آب و چراگاهش را بيرون آورد.
اخبار  
قال النبى صلى الله عليه و آله : خلق الماء طهورا لا ينجسه شيى ء ما الا غير لونه او طعمه او ريحه (356)
رسول خدا صلى الله عليه و آله و فرمود: خداوند آب را پاك و پاك كننده آفريده است ، هيچ چيز آنرا نجس نمى كند، مگر اين كه ، رنگ يا مزه يا بوى آن تغيير يابد
آبها پاك است تا به طور يقين ، نجاست آن دانسته شود
اى شيى ء يكون اطهر من الماء (357) آيا چه چيزى از آب پاك تر است ؟!
آب اصالتا پاك است و ذاتا پاك كننده است ، اخبار و احاديث فراوان در تفاسير قرآن مجيد و در كتابهاى فقهى وجود دارد، كه نيازى به درج بيشتر از اين نمى باشد.
پر واضح است آب يعنى اين ماده اصلى وجود تمامى موجودات كه قسمت اعظم خميره وجودى آنان را تشكيل مى دهد بايد پاك و پاك كننده طاهر و مطهر باشد.
واقعا اگر آب نبود چه چيزى جاى آنرا مى گرفت ، زندگى روى زمين به چه صورتى در مى آمد؟
آيا خداوند عزوجل شرايط زندگى را تغيير مى داد كه در آن صورت نام ديگر را يدك مى كشيد و اسم ديگر روى آن گذاشته مى شد؟
و آيا اصلا همچون كارى امكان پذير بود، يا نظام احسن و نظم آفرينش چنين اجازه را نمى داد؟! (غير از خود او كسى چه مى داند)

6: دريا  
دريا در مفهوم كلى
ماده اصلى آفرينش اجسام ، و خميره بنيادين آسمان ، و زمين ، و مركز فعل و انفعالات عجيب و مهيب دوران خلقت اوليه است .
به عبارت ديگر: اين مايع خاموش كننده آتش كه آب ناميده شده است و مجموعه آن را دريا ناميده اند، شايد ميلياردها سال قبل ، در اثر تجزيه دو عنصر اكسيژن ، هيدروژن آن و يا اصلا قبل از تركيب آن دو كه (هر دوى آنها آتش زا و قابل اشتعال است ) به صورت ماده مذاب آتشين و در قالب اقيانوس گازهاى فشرده درآمده و در اثر انفجارات عظيم مركزى آن ، كرات آسمانى به پهنه بى پايان فضا، پرتاب شده و كهكشانها و منظومه هاى بى شمارى به وجود آمده است .
و يا به گونه هاى كه فرضيه هاى و حدسيات نوين و ريز كشفيات عصر فضا، با تئوريهاى گوناگونى كه ارائه مى دهد، جهان پا به عرصه وجود گذاشته است . و با طبق گفته هاى اخبار و آيات زمين و آسمان را از درياى فراگير دود، بخار، از زبد و دخان آفريده است .
پس از طى دوران تكامل ، آن ؛ دو عنصر آتش زا را به هم پيوند داده ، ماده حياتبخش آب را زينت بخش جهان آفرينش و مايه حيات تمام موجودات زنده قرار داده است .
كسى غير از او، چه مى داند شايد در آينده نه چندان دور، همين كشفيات و اكتشافات علمى فعلى نيز به صورت مسائل ابتدائى و بچه گانه جلوه گر شود.
چون در تاريخ اكتشافات جوامع بشرى كرارا به تجربه رسيده است ، روزى بشر در نتيجه كشف يك مسئله مهم ، بر خود مى بالد جشنها مى گيرد و تبريكها و تشويقها نوشته مى شود، و بزرگداشت ها برپا مى گردد، اما پس از مرور زمانى كوتاه به صورت عادى در آمده ، ديگر جلب توجه نمى كند.
اين بحر وجود آمده بيرون ز نهفت
كس نيست كه اين گوهر تحقيق بسفت
هر كس سخنى از سر سودا گفتند
زان روى كه هست كس نمى داند گفت روزى يكى ادعاء مى كرد.
هرگز دل من زعلم محروم نشد
كم ماند زاسرار كه معلوم نشد
پس از گذشت 72 سال همين شخص ، با صراحت مى گويد:
هفتاد و دو سال فكر كردم شب و روز
معلوم شد كه هيچ معلوم نشد
به دو مطلب توجه فرمائيد
1. شايسته است انسان هر چه در توان دارد در پى كشف مجهولات برآمده ، در به دست آمدن اسرار كاينات ، به تلاش و كوشش خود ادامه دهد، اما يك چيز را فراموش نكند، مطالب و كلماتى را، كه از حلقوم سفيران مبدا غيب به صورت كتاب آسمانى ، و يا گفتارهاى گوناگون در اختيار بشريت قار گرفته و به طور رايگان به دست انسانها سپرده شده است ، از چشم خود دور نكند؛ تا مى تواند در محور فهم آنها، غور و بررسى نمايد؛ چون در لا به لاى آنها، اسرارى نهفته است كه ، با آزمايشها و تحقيق و بررسى هاى علمى و فنى دقيق ، كشف مى گردد.
براى مثال ، مى بينيم در عصر بربريت و جاهليت و در دوران بى سوادى و بى فرهنگيت در ميان مردم عقب افتاده فرياد: ثم استوى الى السماء و هى دخان (358) سر مى دهد، ولى پس از گذشت قرنها، بشر به اسرار آن پى برده و مى گويد: زمانى اين مجموعه هستى ، به صورت اقيانوس گاز و مواد مذاب و درياى مايع و روان آتش بود، بعد به صور بخار در آمده يا بعبارت ديگر دخان بوده است كه خداوند آسمانهاى هفتگانه را از آن خلعت وجود بخشيده و در پايين ترين آسمانها سيارات و ثوابت را قرار داده و تزيين نمود. انا زيناالسماء الدنيا بزينة (359) الكواكب ما آسمان پايين را با ستاره ها تزيين كرديم .
ولقد زيناالسمائ الدنيا بمصابيح (360) پائين ترين آسمان را با چراغها ستارگان آرايش داديم .
و لقد زينا السماء الدنيا بمصابيح (361) به تحقيق آسمان پايين را با چراغهاى چشمك زن ستارگان بزك نموديم .
اين آسمان اول و يا پايين ترين آسمانها است كه ، هنوز بشر عصر فضا در يك گوشه از ميلياردها گوشه آن گير كرده و درجا مى زند و هر چه تلاش ‍ مى كند به سوى بى نهايت راه باز نمايد، اما، ره ، به جايى نمى برد، آن بالا بالاها چه خبر هست خود او مى داند! (از اين جا پى توان بردن چه آشوبيست در دريا)
در همين منظومه شمسى خودمان ، (طبق گفته مجلات و رسانه هاى گروهى آن روز) در مسافت هفت ميليارد و پانصد كيلومترى ، كره مريخ كه دوازده سال طول مى كشد تا سفينه فضايى ميرنر دو آمريكا با سرعت سرسام آورى كه داشت به آن برسد، غرق شده و دست و پا مى زند.
رصدخانه پالومار عظمت جهان بالا را چنين توصيف مى كند.
تا وقتى كه دوربين رصدخانه پالوما را نساخته بودند، وسعت دنيايى كه به نظر ما مى رسد، بيش از پانصد سال نورى نبود ولى اين دوربين ، وسعت دنيايى ما را به هزار ميليون سال نورى رساند، و در نتيجه ميليونها كهكشان جديد كشف شد، كه بعضى از آنها هزار سال نورى ، با ما فاصله دارند، ولى بعد از فاصله هزار ميليون سال نورى ، فضاى عظيم و مهيب و تاريكى به چشم مى خورد كه تا صفحه عكاسى دوربين رصد خانه را متاثر كند؛
ولى بدون ترديد در آن فضاى مهيب و تاريك ، صدها ميليون كهكشان وجود دارد كه دنيايى كه در سمت ما است ، با جاذبه آن كهكشانها نگهدارى مى شود؛ تمام دنياى عظيمى كه به نظر مى رسد و داراى صدها هزار ميليون كهكشان است ، جز دره اى كوچك و بى مقدار از يك دنيايى عظيم تر نيست و هنوز اطمينان نداريم كه در فراسوى آن دنياى دوم ، دنياى ديگر نباشد (362)
از اين گفته به خوبى برمى آيد كه : علم ، هنوز با آن پيشرفت شگفت انگيز خود در قسمت آسمانها، كشفيات خويش را سرآغاز جهان مى داند نه پايان آن ، بلكه آنرا ذره كوچكى در برابر جهان بس با عظمت مى شمارد. (363) البته اين توصيف (رصد خانه پالومار) مربوط به 30 سال پيش از نگارش اين كتاب مى باشد. و از آن سال تا به حال كشفيات عجيب زيادى شده است ، كه احتياج به تحقيق و بررسى علمى و دقيق دارد.
2. خداوند در دو آيه ذيل ، برگشت تمام نظامهاى فعلى و دورانهاى اوليه و شروع دوباره آفرينش را به صورت ديگر، چنين بيان مى كند: يوم نطوى السماء كطى السجل للكتب كما بدئنا اول خلق نعيده و عدا علينا انا كنا فاعلين (364) روزى كه آسمان را مانند طومار در هم مى پيچيم همان طور كه در آفرينش اوليه بود، بر مى گردانيم ، اين كار حتمى است كه ، انجام خواهيم داد
يوم تبدل الارض غير الارض والسماوات (365) روزى كه زمين به صورتى ، غير از صورت فعلى زمين و آسمانها، تبديل خواهد شد
با عبارات كوتاه اين دو آيه مباركه ، درياى ژرفى از علم در برابر ما گشوده شده است كه به وسيله اهل فن و راسخان در علم ، معناى ظاهرى آن فهميده مى شود؛ اما عمق مسئله چيست خود او مى داند و بس !
اما به طور اجمال و اختصار از خود قرآن كريم مى توان نتيجه گرفت كه اين فعل و انفعالات جديد به چه صورتى در خواهد آمد، كه يك روز آن ، معادل پنجاه هزار سال فعلى ما خواهد بود.
تعرج الملائكة و الروح اليه فى يوم كان مقداره خمسين الف سنة
(366) فرشتگان و روح ، فرشته مقرب خداوند به سوى او بالا مى روند در روزى كه مقدار آن ، پنجاه هزار سال خواهد بود
به طور يقين معلوم نيست آيا اين روز طولانى در نتيجه عظمت و بزرگى كره آن روز و يا چرخش كند آن خواهد بود، يا شرايط ديگرى پيش خواهد آمد؟! هنوز سر آن كشف نه شده است !
در آن روز هيچ چيز پنهان نخواهد بود، و هيچ عملى زير پرده نخواهد ماند، مرگى وجود نخواهد داشت ، همه چيز زنده است ، همه موجودات گويا است .
يومئذ تعرضون لاتخفى منكم خافية (367) آن روز ، عرضه مى شويد در حالى كه هيچ چيز از اعمال شما پوشيده نخواهد ماند
و برزوالله الواحد القهار (368) و آنان در پيشگاه خداوند واحد و قهار ظاهر مى گردند.
البته در اين باره ، آيات و اخبار، زياد است منظور است نمونه هاى است كه صاحبان عقل سليم با ديد جديد و دانش نو، در حل معماهاى آنها، كوشا بوده و در صدد كشف اسرار آنها باشند؛ در گشودن اسرار درياى بيكران مخلوقات ، دامن همت به كمر زده و تشنه لب اندر لب دريا متحير نمانند.
و در نتيجه اين كاوشها و كوششها، آفريننده اين تشكيلات حيران كننده عقلها را خوب شناخته ، بر عبوديت او گردن نهند، پاك و منزه است خدايى كه عقلها در كارهاى او حيران ، و خردها در برابر آفريده هاى شگفت انگيز او به گل نشسته است .
دريا: در مفهوم جزئى و معناى متبادرى .
همان گودالهاى زمينى پر از آب ، خليجها، درياها، اقيانوسها، يا به عقيده ، دانشمندان ، همين منبع و سرچشمه حيات اوليه است ، كه ، حيات آغازين از اعماق آن شروع شده است . (369)
دريا يعنى اين مجموعه محيرالعقول و گوهر گرانقدر كه اميرمؤ منان عليه السلام هزار و چهارصد سال پيش فرمود: لوشئت لجعلت من هذاالماء نورا (370) اگر بخواهيم روشنايى و نور را از اين آب ، بيرون مى كشم يعنى از آب برق ، و وسائل روشنائى ديگرى استخراج مى كنم .
باز آن حضرت هنگام بازگشت از جنگ صفين بالاى نهرى در شمال عراق ايستاد. و نظر الى الماء ينزل من الاعلى الاسفل فقال : و انه ليمكن ان يستضاء العراق من هذاالماء (371) به آبشارى كه از بالا به پايين مى ريخت نگاهى كرد، فرمود: ممكن است روزى عراق از اين آب نور باران شود
پس از گذشت هزار و چهارصد سال از همان آبشار به وسيله نصب توربينها برق استخراج كرده و عراق را غرق در نور كردند.
پس همين ماده ، به ظاهر آب در اثر موجود بودن شرايط تبديل به آتش برق مى شود و در مورد ديگر تحت شرايطى خود آتش مى گيرد واذالبحار سجرت و البحرالمسجور (372) يا آتش نشان مى شود.
آيات  
1. و سخر لكم الفلك لتجرى فى البحر بامره و سخر لكم الانهار (373) و كشتيها را مسخر شما گردانيد، تا بر صفحه دريا به فرمان او جريان يابد و نهرها را نيز مسخر شما كرد
2. و هوالذى سخر البحر لتاكلوا لحما طريا و تسخرجوا منه حلية تلبسونها وترى الفلك مواخر فيه و لتبتغوا من فضله ولعلكم تشكرون (374)
و او كسى است كه دريا را مسخر شما ساخت تا از آن ، گوشت تازه بخوريد، و زيورى براى پوشيدن (مانند مرواريد و جز آن ) از دريا، استخراج كنيد؛ و كشتيها را مى بينى كه ، سينه دريا را مى شكافند تا شما (به تجارت پردازيد و) و از فضل خدا بهره گيريد؛ شايد شكر نعمتهاى او را به جا آوريد .
3. و هو الذى مرج البحرين هذا عذب فرات و هذا ملح اجاج و جعل بينهما برزخا و حجرا محجورا (375) و او كسى است كه دو دريا را در كنار هم قرار داد؛ يكى گوارا و شيرين ، و ديگر شور و تلخ ، و در ميان آنها برزخى (حايل ناپيدا) قرار داد تا با هم مخلوط نشوند (گويى هر يك به ديگرى مى گويد:) دور باش و نزديك نيا!
4. اءمن جعل الارض قرارا و جعل خلالها اءنهارا و جعل لهارواسى و جعل بين البحرين حاجزا (376) (آيا بتهاى آنها خير و بركت دارد) يا كسى كه زمين را مستقر و آرام كرد، و در ميان آن نهرها جارى ساخت ، و بر روى آن كوههاى بلند قرار داد، و در ميان دو دريا پرده انداخت .
5. و ما يستوى البحران هذا عذاب فرات سائغ شرابه و هذا ملح اجاج و من كل تاءكلون لحما طريا و تستخرجون حلية تلبسونها وترى الفلك مواخر فيه و لتبغوا من فضله و لعلكم تشكرون (377) و دو دريا يكسان نيستند؛ اين يكى سرد و خوشگوار، خوردنش گوارا و ديگرى شور و تلخ و گلوگير؛ اما از هر دو گوشتى تازه مى خوريد و وسائل زينتى براى پوشيدن استخراج مى كنيد و كشتيها را در آن مى بينى كه سينه دريا را مى شكافد تا از فضل خدا به دست آوريد كه شايد شكرگزار باشيد
6. و من آياته الجوار فى البحر كالا علام ان يشاء يسكن الريح فيظلن رواكد على ظهره ان فى ذلك لايات لكل صبار شكور (378) از نشانه هاى خداشناسى كشتيهاى كوه پيكر جريان يافته در درياست ، اگر خدا بخواهد، باد را ساكن مى كند كشتيها در پشت دريا راكد مى ماند البته در اين كارها نشانه هايى است كه براى همه شكيبايان شكرگذار.
7. الله الذى سخر البحر لتجرى الفلك فيه بامره و لتبتغوا من فضله و لعلكم تشكرون (379) خداست كه دريا را تسخير كرده تا با فرمان خدا كشتيها در آن جريان يابد ، و بتوانيد از فضل او بهره گيريد، شايد كه ، شكر نعمتهايش را به جا آوريد
8. والبحر المسجور (380) سوگند به درياى برافروخته شده !
9. مررج البحرين يلتقيان بينهما برزخ لايبغيان فياى آلاء ربكما تكذبان ، يخرج منهما الؤ لؤ والمرجان فبآى آلاء ربكما تكذبان و له المنشات فى البحر كالا علام (381)
دو دريا را در كنار هم قرار داد كه ملاقات مى كنند اما در ميان آنها حايلى است كه به همديگر مخلوط نمى شوند، پس كدامين نشانه خدايتان را تكذيب مى كنيد. از آن دو دريا، در و مرجان بيرون مى آورد، پس كدامين نشانه هاى خدا را تكذيب مى كنيد و براى اوست كشتيهاى كوه پيكر بر آب انداخته شده
10. و اذاالبحار سجرت (382) و زمانى كه درياها افروخته گشتند
دريا مادر شيرده ابرها 
تامين كننده آب تانكرهاى آبكش آسمانى و منبع فضل الهى و مستودع اسرار و عجائب محيرالعقول ، خداوندى است .
مركز استخراج نيروى برق ، بستر آرامش هزاران آبزى هاى گوناگون ، محل جزر و مدهاى ، پهنه سير و حركت كشتيهاى تجارى ، مسافرى و صيادى ، در نهايت جولانگاه ناوها و ناوگانهاى جنگى است مخزن گوشت تر و تازه و محل وسايل ، زينت و آرايش ، انبار در و صدف و جواهر است . دريا تغذيه كننده ابرهاست ، اگر بخار آب به صورت ابر از دريا برنخيزد، و با خود قسمتى از آب آن را به آسمان نبرد و به صورت باران و برف و تگرگ يا حداقل ، شبنم ، به كوهها، و دشتها و كويرها و جنگلها نريزد، چشمه ها را به وجود نياورد و در نتيجه نهرها را جارى نسازد!
زمين و آنچه در آن است ، كى مى تواند ادامه حيات دهد و كى مى تواند مواهب و خزائن نهفته در خود را به صورت هاى گوناگون آشكار سازد؛ مگر نه اين است كه اگر مدتى از آسمان باران فرو نيايد، همه جا خشك و سوزان و در نهايت قحطى و غلا بيداد كرده و در آخر، همه خواهند مرد.
چنانكه در دهه 1370 خورشيدى نزولات آسمانى كم شده و خشكسالى همه جا را قرار گرفته است ، تمامى چشمه ها كم آب و يا خشك شدند و درختان و نباتات بيشمارى از بين رفت ، آب تالابها فروكش كرد؛ آبزيان زيادى هلاك شدند.
مناطق زيادى مانند خوزستان و سيستان و بلوچستان و ساير استان ها به روزى افتادند كه در اثر نبود علوفه ، احشام خود را به ثمن بخس و به هر قيمتى كه مشترى تعيين مى كرد مى فروختند، چون چاره ديگرى نداشتند، چه قدر اموال و احشام از بى آبى و بى علفى تلف شدند، خدا مى داند.
خشكسالى به طورى بيداد نمود كه مردم متحير بودند، براى ادامه حيات خود و زنده ماندن احشام زبان بسته ، چه چاره اى بيانديشند. تنها در سال 1379 خسارات ناشى از خشكسالى را هزاران ميليارد تومان برآورد كردند.
در استان اردبيل كه از استانهاى سرد سير كشور است ، معمولا رطوبت هوا بيشتر و نزولات آسمانى زياد دارد، در آن سالها از خسارات ناشى از خشكسالى مصون نماند؛ مخصوصا مناطق ديمى دشت مغان ، بحران شديد و بى آبى و خشك سالى مردم آن ديار را با روزهاى سختى مواجه ساخت ؛ خلاصه ياس و نوميدى همه جا را گرفته بود.
الآن كه دارم اين كتاب را تصحيح مى نمايم ، هنوز هم نبود و يا كمبود آب و باران همه جا را خشكانيده ، درياچه هاى هامون و قم و غيره از آنها به طور كلى خشكيده و از وجود آب محروم شده اند .
البته اين خشكسالى جهانى است كشورهاى زياد وضعشان از وضع كشور ما خيلى تاسف بار و غم انگيزتر است (خدايا به احترام مقربين درگاهت به بندگانت رحم كن آمين ).
پس اين منبع فضل الهى و اين آب انبار خدايى غير از اينكه در جاى خود به صورتهاى گوناگون مورد استفاده قرار مى گيرد؛ براى بيرون از خود نيز با وسايل طبيعى آبرسانى كرده و جانداران و نباتات را سر پا نگه مى دارد.
باز اعتراف مى نماييم هر چه درباره اين موهبت الهى نوشته شود، يكهزارم اسرار و عجايب خلقت آن نخواهد بود؛ و اگر به تفسير آيات گذشته مراجعه شود، فيوضات و تفضلهاى مختلف خالق زمين و آسمان به وسيله اين نعمت خدادادى روشن خواهد شد؛ مطالب مفيد و حيرت انگيزى كه ، در لا به لاى آنها نهفته است به دست خواهد آمد، به كتابهاى تدوين يافته از قبيل بحارالانوار و توحيد مفضل و غير اين دو ، مخصوصا به كتابهاى تفسير درباره اين آيات مربوط رجوع نماييد.
7: آب چاه  
در حكم آب جارى است ، چون از زمين مى جوشد؛ منبع دارد مادامى كه بو يا رنگ يا مزه آن با عين نجاست تغيير نيابد، پاك كننده و مطهر است .
سؤ ال : اگر حيوانى در چاه بميرد و در اثر ماندن طولانى در چاه ، آب آن ، بو بردارد يا اينكه با خون و يا چيز ديگر منفعل شود، چه بايد كرد؟
ج : بايد از آب چاه آن مقدار كشيده شود، تا اثر انفعال آن از بين برود و به حالت عادى برگردد.
مقدار آب در زمين  
آب 71 درصد سطح زمين را مى پوشاند و حجم آن حدود 1500 ميليون : كم 3: است ؛ (383) پس حجم اقيانوسها خيلى بيشتر از حجم زمينهايى است كه بيرون از آب قرار دارد، به طورى كه اگر سطح كره زمين صاف و هموار بود؛ آب اقيانوسها به صورت لايه هاى به ضخامت (2600) متر تمام آنرا مى پوشاند. (384)
97 درصد اين مقدار، آب شور اقيانوسها و درياها، و 3 درصد آن به اصطلاح آب شيرين است و 3/4 آب هاى شيرين به صورت يخ و برف در يخچالهاى قطبى و كوهستانى انباشته شده است ، و 1/4 باقيمانده ، آب مورد استفاده موجودات زنده را تشكيل مى دهد كه مقدار آن را بين 11 تا 12 ميليون كم 3 برآورد كرده اند
مجموع آبهاى زيرزمينى نيز حدود 8 ميليون كم 3 برآورده شده است در جو نيز آب به صورت بخار و ابر و مه تا ميزان 4درصد وجود دارد. (385)
بخش 4 : آداب مصرف آب 
1: هنگام نياز آب بنوشيد  
اگر با دقت به ابعاد زندگى و نعمتهاى گوناگون خدادادى توجه كنيم ، به اين نتيجه مى رسيم كه براى بهره بردارى از هر كدام از آنها، حدود و قوانين مخصوص به خود وجود دارد، كه بايد، در چهارچوب همان قوانين ، از آنها استفاده كرد.
يكى از نعمتهايى كه مورد توجه زيادى قرار گرفته و داراى قوانين زيادى مى باشد آب يعنى سرچشمه حيات است .
در اين بخش روايات مربوط به كيفيت استفاده كردن از اين نعمت بزرگ مطرح شده از جمله آنها مقدار نوشيدن است ؛
در احاديث زيادى توصيه گرديده است كه ، انسان ، تا به آب و غذا ميل پيدا نكند از مصرف آنها خوددارى نمايد، در صورت تمايل هم ، از زياده روى و پرخورى پرهيز كند؛ چون رمز سلامت جسم و روح ، در ميانه روى در هر كار، مخصوصا در مصرف خوردنيها و آشاميدنيها است .
عن الصادق عليه السلام : لايشرب احدكم الماء حتى يشتهيه فاذااشتهاه فليقل منه (386)
تا به نوشيدن آب ميل نكنيد از مصرف آن خوددارى نمائيد و اگر اشتها پيدا كرديد، باز هم كم بنوشيد.
2: زياد آب ننوشيد  
1. عن ابى عبدالله عليه السلام : اياكم والاكثار من شرب الماء فانه مادة لكل داء (387)
مبادا در نوشيدن آب زياده روى كنيد، آب ماده و جذب كننده همه دردهاست .
2. لو ان النسا اقلوا من شرب الماء لاستقامت ابدانهم (388)
اگر مردم نوشيدن آب را كم كنند، بدنهايشان پايدار، و در حد اعتدال مى ماند
3. عن ابى عبدالله عليه السلام : و هو يوصى رجلا فقال : اقلل من شرب الماء فانه يمد كل داء و اجتنب الدواء ما احتمل بدنك الداء (389)
امام صادق عليه السلام به مردى وصيت مى كرد فرمود: نوشيدن آب را كم كن ، آب تمامى دردها را مى كشد، و تا مى توانى از خوردن دوا پرهيز نما.
4. عن ابى عبدالله عليه السلام : من اقل شرب الماء صح بدنه (390) هر كس نوشيدن آب را كمتر كند، بدنش صحيحتر و سالمتر است
5. عن ابى عبدالله عليه السلام لاتكثر من شرب الماء فانه مادة لكل داء (391)
روايت از امام صادق عليه السلام است كه در نوشيدن آب زياده روى نكن ، آب كشنده يا منشاء تمام دردهاست
3: آب زياد بنوشيد!  
اءبى طيفور طبيب گويد: دخلت على اءبى الحسن الماضى عليه السلام فنهيته عن شرب الماء قال و ما باءس الماء و هو يدير الطعام فى المعدة و يسكن الغضب و يزيد فى اللب و يطفى ء المرار (392)
امام موسى كاظم عليه السلام را از آشاميدن آب نهى كردم ، فرمود: آب ناراحتى ندارد، آب طعام را در معده مى گرداند، غضب را ساكن و عقل (مخ و تشخيص صحيح آدمى ) را زياد كرده و تلخى را خاموش و از ميان بر مى دارد. (از بين مى برد).
2. قال ابوالحسن عليه السلام : انى لاكثر شرب الماء تلذذا (393)
امام موسى كاظم عليه السلام فرمود: من آب را براى تلذذ و لذت بردن ، زياد مى نوشم
3. قال ابوالحسن عليه السلام : ان شرب الماء البارد اكثرره تلذذ (394)
امام موسى كاظم عليه السلام فرمود: نوشيدن آب سرد بيشترش براى لذت بردن است ، در روايت اصول كافى اكثر تلذذا آمده : يعنى : نوشيدن آب سرد، لذتبخش تر است .
روايت اين فصل ، زياد نوشيدن آب را تجويز مى كند و روايات گذشته نهى كرده و مجاز نمى داند، جمع ميان روايات و حل آن به چند صورت ممكن است .
1. روايات منع را متوجه سرد مزاجها و رطوبتى ها و چاقها كنيم ؛ چون نوشيدن آب زياد براى اين اشخاص ، باعث سستى اعضاء و ضعف احشاء و فساد هضم و خرابى رخسار و فراموشى و بى حوصله و ترس و هيجان و سنگين حواس و بدن ايشان مى شود.
پس بايد تا حد امكان از نوشيدن آب زياد، اجتناب كرده و كمتر بنوشند و كمتر استحمام كنند و خود را از مجاورت آن دور ساخته ، مدت حمام را به حداقل برسانند.
و روايات تجويز كننده نوشيدن زياد آب را، براى كسانى كه گرم مزاج هستند، متوجه سازيم ، چون خوددارى گرم مزاجها از نوشيدن آب و صبر بر تشنگى جهت آنان باعث مرض دق ، سل و غم و سوخته شدن غذا در معده و خشكى و لاغرى بدن مى شود. (395)
يا اينكه در زمان ائمه عليه السلام مخصوصا در عربستان آب بهداشتى كم پيدا مى شد و آلودگى زياد داشت از نوشيدن زياد آب نهى مى كردند، واقعا آب غير بهداشتى منشاء تمام امراض است ، چنانكه روايات فصل قبل بيانگر آن بود.
2. علامه مجلسى - رضوان الله عليه - جمع بين روايات را، با راههاى مختلف ارائه داده است ، روايات منع كننده را به چند مورد متوجه ساخته است
1. بر مزاجهايى كه با آب ، سازگارى بيشترى ندارد.
2. بر نوشيدن آب روى غذاهاى چربى دار.
3. به حالت عدم اشتهاء بر آب .
4. بر يك نفس و يكباره سر كشيدن آب .
اما نوشيدن آب زياد را، بر طول دادن زمان آشاميدن آب ، كه به طور مك و مكيدن باشد، در نهايت مى فرمايد: اكثر روايات المنع من اكثار شرب الماءمروية فى المكارم مرسلا (396) بيشتر روايات منع كننده از نوشيدن زياد آب در كتاب مكارم الاخلاق به طور مرسل روايت شده است . يعنى از نظر روائى سنديت قوى ندارد.
با توجه به مطالب بالا فعلا در جامعه پزشكى پذيرفته شده است كه بيماران كليوى بايد زياد آب بنوشند؛
حتى در هر ساعت نوشيدن يك ليوان آب را توصيه مى كنند. البته اين تجويزها در موارد خاص است ، اما به طور كلى و در حالت عادى ، نوشيدن آب را به ميزان لازم توصيه كرده اند.
در پايان به اين روايت اخلاقى و تشويقى توجه فرمائيد.
عن ابى عبدالله عليه السلام قال : من تلذذ بالماء فى الدنيا لذذه الله من اشربة الجنة (397)
از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: هر كس در دنيا با آب تلذذ نمايد؛ يعنى آب را با لذت بردن و نوش جانى بنوشد؛ خداوند او را از نوشيدنيهاى لذيذ بهشت ، خواهد بخشيد
4: خوددارى از آب روى غذاهاى چربى دار  
عن جعفر عن آبائه عليه السلام قال : كان رسول الله صلى الله عليه و آله اذا اكل الدسم اقل من شرب الماء فقيل : يا رسول الله انك لتقل من شرب الماء، قال : هو امر لطعامى (398)
امام جعفر صادق عليه السلام از پدران بزرگوارش عليه السلام نقل كرده است كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله وقتى كه غذاى چربى دار مى خورد نوشيدن آب را كم مى كرد، گفته شد (پرسيدند): رسول الله ! آب را روى غذاى چربى دار كم مى آشامى ؟
فرمود: آن طورى به صلاح بدن من و براى غذايم بهتر و گواراتر است

با نوشيدن آب سرد روى غذاى با چربى ، چربى آن در اندرون معده و احشاء يخ مى كند و سبب بروز مشكلات و آلام مى گردد.
2. قال : شرب الماء على اثر الدسم يهيج الدآء : (399)
فرمود: نوشيدن آب پس از چربيها، دردها را به هيجان آورده و تحريك مى كند).
5: نوشيدن آب روى غذاى بى چربى  
عن ياسر الخادم عن ابى الحسن رضا عليه السلام قال : لاباس بكثرة شرب الماء على الطعام و لا تكثر منه على غيره و قال : لو رايت رجلا اكل مثل ذا و جمع بين كلتيهما و لم يفرقهما، ثم لم يشرب عليه الماء كان تنشق معدته (400)
ياسر خادم از امام رضا عليه السلام نقل كرده فرمود: روى غذاى ، نوشيدن زياد آب ترسى ندارد، اما بر روى خوردنى هاى ديگر (از قبيل ميوه و سبزيجات و جز آنها، در نوشيدن آب زياده روى نكن (چون اثرات طبيعى آنها را از بين برده و به سم تبديل مى كند).
و فرمود: اگر كسى را ديدى كه به اندازه يك مشت غذا خورد و روى آن آب نياشاميد بعيد نيست كه معده اش پاره شود،

2. عن ياسر قال : قال ابوالحسن عليه السلام : عجبا لمن اكل مثل ذا و اءشار بكفه و لم يشرب عليه الماء كيف لاتنشق معدته (401)
ياسر گويد: امام رضا عليه السلام فرمود: تعجب است كسى كه به اندازه اين اشاره به كف دستش كرد غذا بخورد و بر روى آن آب ننوشد، چگونه معده اش نمى تركد، و پاره نمى شود!
6: وسط غذا آب ننوشيد  
1. عن الرضا عليه السلام : و من اراد ان لا يوذيه معدته فلايشرب بين طعامه ماءا حتى يفرغ و من فعل ذالك رطب بدنه و ضعف معدته و لم تاخذ العروق قوة الطعام فانه يسير فى المعدة فجا اى لم ينضج اذا صب الماء اولا فاولا (402)
امام رضا عليه السلام در رساله ذهبيه اش كه براى مامون مرقوم داشته است مى فرمايد: هر كس مى خواهد معده اش اذيت نكند، در وسط غذا آب ننوشد تا از خوردن فارغ شود، و هر كس اين كار را انجام دهد، يعنى : وسط غذا آب بنوشد، بدنش از نظر طبيعت ،تر، گشته و معده اش ضعيف مى شود؛ رگها نيروى طعام را به خود جذب نمى كنند، و در معده سفت مى گردد؛
اگر روى غذا ، پشت سر هم ريخته شود؛ در معده پخته نمى شود (آن طور كه لازم است براى بدن نفعى نه مى بخشد؛ تعادل اعصاب معده را به هم مى زند).
7: دعا پس از نوشيدن آب  
در كتاب مكارم الاخلاق آمده است ، دعايى كه موقع نوشيدن آب خوانده مى شود، اين دعا است ، الحمدلله منزل الماء من السماء مصرف الامر كيف يشاء بسم الله خيرالاسماء (403) ستايش سزاوار خدائيست ، كه نازل كننده آب ، از آسمان ، و هر طور كه خود بخواهد گرداننده كارهاست ، به نام خدا كه بهترين نامها است .
عن ابى عبدالله عليه السلام قال : كان رسول الله صلى الله عليه و آله اذا شرب الماء قال : الحمدلله الذى سقانا عذبا زلالا و لم يسقنا ملحا اجاجا و لم يؤ اخذنا بذنوبنا (404) امام صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله وقتى كه آب مى نوشيد، مى گفت : ستايش خدائى را است كه ، ما را با آب خنك و گوارا، سيراب كرد و به خاطر گناهانمان ، ما را نه گرفت (عذابمان نكرد).
3. در حديث ديگر اين زيادى بر دعاى فوق هست كه :
الحمدلله الذى سقانى فاءروانى و اعطانى فارضانى و عافانى و كفانى ، اللهم اجعلنى ممن تسقيه فى المعاد من حوض محمد و تسعده بمرافقته ، برحمتك يا ارحم الراحمين (405) تمامى ستايش ها، خدائى را است كه ، با آب سيراب نمود و با عطاى خود راضيم ساخت مرا عافيت داده و كفايتم كرد، خدايا! مرا از زمره كسانى قرار ده كه در روز قيامت از حوض محمد صلى الله عليه و آله سيرابش مى كنى ، و با رفاقت او سعادتمندش ‍ مى نمايى ، با رحمت خود اى برترين رحم كنندگان ؛
8: آب را بمكيد  
عن ابى عبدالله عليه السلام : مصوالماء مصا و لا تعبوه عبا فانه يوجد منه الكباد (406)
از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: آب را بمكيد مكيدنى و آن را يك دفعه سر نكشيد! چون سر كشيدن آب ، مرض سينه ايجاد مى كند
عن على عليه السلام قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله : اذا شربتم الماء فاشربوه مصا و لاتشربوه عبا فان العب يورث الكباد (407)
روايت از على عليه السلام است كه : رسول خدا فرمود: هر وقت آب مى نوشيد، به طور مك بنوشيد، نه به يكدفعه سركشيدن ، كه سبب درد سينه مى شود.
3. در صفات رسول خدا ذكر شده است كه : يمص الماء مصا و لا يعبه عبا (408)
حضرت آب را مى مكيد، يكباره فرو نمى برد
4. و نهى صلى الله عليه و آله ان يشرب الماء كرعا كما يشرب البهايم (409)
پيغمبر نهى فرموده است كه ، آب را مانند حيوانات بنوشند.
چون آشاميدن آب به صورت مكيدن ، لذت بخش و گواراتر است .

 

next page

fehrest page

back page