ورزش در اسلام

حسين صبورى

- ۱ -


بخش اول : بحث هاى عمومى
اهميت ورزش
امروزه ورزش يكى از امورى است كه به عناوين مختلف در جهان مطرح شده و گروه زيادى به اشكال گوناگون با آن سروكار دارند. برخى از مردم ، ورزش كار حرفه اى اند و گروهى ورزش كار آماتور. گروهى طرفدار و علاقه مند به ورزش و ديدن برنامه ها، مسابقات و نمايشهاى ورزشى بوده ، و عده اى نيز از راه ورزش امور زندگى خويش را مى گذرانند.
وزارتخانه ها و ادارات ورزشى فراوانى تاءسيس شده و مخارج زيادى صرف ورزش ، ساختن استاديوم ها، مجتمع ها، و باشگاههاى ورزشى و نيز تهيه وسايل و لباسهاى ورزشى و يا تماشاى مسابقات ورزشى مى شود. بخش هاى قابل توجهى از برنامه هاى تلويزيون ، راديو، مجلات ، و ساير رسانه هاى گروهى ، به ورزش و اخبار ورزشى اختصاص دارد و خلاصه ورزش يكى از امورى است كه در جهان به صورت جدى مطرح بوده و از جهات مختلف داراى اهميت مى باشد، از جمله :
1. امروزه يكى از مشكلات جامعه بشرى ، مساءله بى كارى و عوارض ‍ ناشى از آن است . بى كارى ، به ويژه براى نوجوانان و جوانان و به خصوص ‍ در ايام تعطيلات تابستانى مدارس و مراكز آموزشى ، بسيار خطرناك و مضر است و بايد با آن مبارزه شده ، يا به نحوى اوقات بى كارى را پر نمود كه مفيد بوده و يا لااقل مضر نباشد. بسيارى از انحرافات ، از قبيل : اعتياد به مواد مخدر، دزدى و ايجاد مزاحمت ، دعواها و درگيريهاى خيابانى ، انحرافات جنسى و... زاييده بى كارى و ولگردى است .
مرحوم شهيد مطهرى در كتاب تعليم و تربيت در اسلام ، مطلبى تحت عنوان ((زن و غيبت )) دارد و مى فرمايد:
((زنها در قديم مشهور بودند كه زياد غيبت مى كنند. شايد اين به عنوان يك خصلت زنانه معروف شده بود كه زن طبيعتش اين است و جنسا غيبت كن است ، در صورتى كه چنين چيزى نيست ، زن و مرد فرق نمى كنند. علتش اين بود كه زن - مخصوصا زنهاى متعينات ، زنهايى كه كلفت داشته اند و در خانه ، همه كارهايشان را كلفت و نوكر انجام مى دادند - هيچ شغلى و هيچ كارى ، نه داخلى و نه خارجى نداشت ، صبح تا شب بايد بنشيند و هيچ كارى نكند. كتاب هم كه مطالعه نمى كرده و اهل علم هم كه نبوده ، بايد يك زن هم شاءن خود پيدا كند، با آن زن چه كند؟ راهى غير از غيبت كردن به رويشان باز نبوده ، و اين برايشان يك امر ضرورى بوده ، يعنى اگر غيبت نمى كردند، واقعا بدبخت و بى چاره بودند.))(1)
شايد به واسطه جلوگيرى از همين عوارض سوء بى كارى باشد كه مى بينيم در اسلام از ((كار و انسان شاغل )) بسيار تجليل شده است .(2)
احاديث فراوانى در اين زمينه وارد شده كه توجه شما را به برخى از آن احاديث جلب مى نمايم :
امام على (ع ) فرمود:
ان الله يحب المحترف الامين (3)
خداوند، انسان امينى را كه داراى حرفه است (و به آن اشتغال دارد) دوست مى دارد.
رسول خدا (ص ) فرمود:
الكاد لعياله كالمجاهد فى سبيل الله (4)
كسى كه خود را براى اداره زندگى اش به مشقت مى اندازد، مانند كسى است كه در راه خدا جهاد مى كند.
رسول اكرم (ص ) فرمود:
ملعون من القى كله على الناس (5)
هر كس كه سنگينى (اقتصادى ) خود را بر دوش مردم بيندازد، ملعون است .
بدون شك ، مردم و كشور بايد در پى ايجاد كار و اشتغال سالم براى همه باشند، ولى آيا هميشه امكان اشتغال براى همه و به ويژه جوانان و نوجوانان فراهم است ؟ اگر اين امكان فراهم نشد، تكليف چيست ؟ آيا ايجاد سرگرمى هاى سالم و مفيد نمى تواند از بسيارى انحرافات جلوگيرى كند؟
ورزش يكى از مفيدترين و سالم ترين سرگرمى هايى است كه مى تواند اوقات فراغت جوانان و نوجوانان را پر كند.
2. ورزش ، كسالت و تنبلى را از انسان زدوده و به وى نشاط و شادابى بخشيده ، او را براى انجام كارها و وظايف فردى و اجتماعى آماده نموده و اخلاقش را بهبود مى بخشد.
3. ورزش ، روحيه شجاعت ، از خودگذشتگى ، مبارزه با ظلم و ظالم و دفاع از مظلوم را در انسان تقويت نموده ، اراده وى را قوى مى سازد.
4. ورزش ، توان رزمى انسان را افزايش مى دهد. بالا بودن توان جسمانى نيروهاى نظامى و رزمى ، تنها در زمانهاى گذشته كه جنگ ها با سلاح هاى سرد صورت مى گرفت ، مورد توجه نبوده ، بلكه امروزه نيز حائز اهميت فراوان است و تمرينات بدنى قسمت عمده اى از آموزش هاى نظاميان و به ويژه كماندوها و نيروهاى ويژه را تشكيل مى دهد. همچنين افرادى كه از نقطه نظر بدنى و جسمانى ، ضعيف و يا ناقص باشند، در ارتش پذيرفته نشده و گاه از خدمت سربازى نيز معاف مى گردند.
5. اهميت سلامتى و توانمندى جسمانى بر كسى پوشيده نيست . پيامبر گرامى اسلام (ص ) درباره حق بدن بر انسان مى فرمايد:
ان لربك عليك حقا، و ان لجسدك عليك حقا و لاهلك عليك حقا(6)
پروردگارت بر تو حقى دارد، و بدنت بر تو حقى دارد، و خانواده ات (نيز) بر تو حقى دارد.
آنچه در اين حديث ارزنده قابل توجه است ، اين است كه پيامبر بزرگوار اسلام ، تا بدان پايه براى جسم و بدن ارزش و اهميت قايل است كه حق بدن را در رديف حق پروردگار (آن هم بلافاصله بعد از آن ) و در كنار حق خانواده (و حتى قبل از آن ) ذكر مى فرمايد. زمانى انسان مى تواند حق پروردگار و خانواده خويش را به بهترين نحوى ادا كند، كه از بدنى سالم و نيرومند برخوردار باشد.
ورزش ، كمك شايانى به ايجاد و تقويت سلامتى جسمانى و روانى مى كند، و افرادى كه با روش صحيح ورزش مى كنند و يا داراى كارهاى باتحرك مى باشند، سالم تر بوده و عمرشان از افرادى كه كارهاى بدون تحرك دارند بيشتر است .
شهيد دكتر سيد رضا پاك نژاد در كتاب اولين دانشگاه و آخرين پيامبر مى نويسد:
((عضلات در حال ورزش 10 تا 18 برابر در حال استراحت احتياج به خون دارند، 20 دفعه بيشتر قند و اكسيژن مصرف مى نمايند، 50 بار زيادتر گازكربنيك دفع مى نمايند، و با توجه به همين ارقام ، اهميت كار قلب هنگام ورزش روشن مى گردد...
در واكنش قلب در برابر كار عضلانى ، مشاهده مى شود ضربانهاى دبى ، حجم خون ، فشارخون و حتى تركيبات فيزيكوشيميايى خون را دگرگون مى سازد. ضربان قلب هنگام كار بدنى ، يعنى زمانى كه عضلات را به فعاليت مى داريم ، 2 - 3 و حتى 4 برابر، و امكان دارد به 200 ضربه در دقيقه برسد. حجم خون 2 - 3 برابر و دبى قلب 6 - 7 و حتى 8 برابر و گاه زيادتر شود و دبى قلب از 4 ليتر در دقيقه ممكن است به 30 تا 35 ليتر در دقيقه برسد، در صورتى كه دبى قلب شخص سالم و ورزيده در حال معمولى 25 ليتر است ...
حجم قلب ورزش كاران و كارگرانى كه كار بدنى سنگينى دارند، بدون شك افزايش مى يابد، اما اين افزايش به عقيده بسيارى ، فيزيولوژيك و كاملا طبيعى است . در اثر فعاليت بدن ، حجم قلب افزايش مى يابد، زيرا جدار بطن ها به ويژه بطن چپ ضخيم مى شوند، يعنى همانطور كه عضلات بازو در اثر ورزش يا ابتلا به برخى بيمارى ها قوى مى شود، عضلات قلب هم در اثر كار، قوى مى گردد و در نتيجه قدرت انقباض قلب زياد مى شود...))(7)
وى در بخش ديگرى از كتابش ، درباره فوايد ورزش چنين مى نگارد:
1. قدرت انقباض و نظم ضربان قلب پس از مدتى ورزش كردن بهتر مى شود...
2. گنجايش ريه ها بيشتر مى گردد و در نتيجه ، اكسيژن بهترى و بيشترى به بدن مى رسد... ورزش صحيح و معتدل و متناسب با مزاج ، سبب نظم و ثبات حركات تنفس مى گردد و تنفس عميق تر، ولى شمارش آن كمتر مى شود.
3. هرچه شخص ورزيده تر باشد، مقدار سوخت بدنش نقصان مى يابد، يعنى در حقيقت در اثر مدتى ورزش كردن ، بدن بهتر از مواد غذايى خود استفاده مى كند.
4. رشد و نمو بهتر انجام مى گيرد، زيرا اكسيژن بهتر و بيشتر به تمام نسوج مى رسد و در نتيجه ، فعاليت غدد داخلى افزوده شده و بنابر عقيده اى در عضلاتى كه فعاليت مى كنند، موادى ايجاد مى شوند كه به رشد و نمو كمك مى نمايد.
5. قوه جذب و دفع بهتر مى شود.
6. بدن عادت مى كند در برابر مختصر فعاليت ، ناگهان نفس تنگى پيش ‍ نيايد و ضربان قلب زياد نشود و ديرتر خسته گردد و و عرق نمايد.
7. هماهنگى بين اعصاب و مراكز عصبى و تقويت اعصاب ، ايجاد شده و كارهاى فكرى ، آسانتر مى شود.(8)
در كتاب زن و ورزش نيز درباره فوايد ورزش چنين آمده است :
((بدن انسان برخلاف ماشين يا هر وسيله ديگر كه بر اثر كار و فعاليت مستهلك مى گردد، با كار جان گرفته و توانايى بيشترى كسب مى نمايد. در زمانهاى گذشته ، حركت و تمرين هاى بدنى ، بخشى از كار روزانه فرد به شمار مى رفت ، اما امروزه بر اثر پيشرفت تكنولوژى و ماشين ، بايد بيشتر از گذشته در جستجوى حركت بود، و هر فرد بايستى آن را در برنامه روزانه خود بگنجاند...
تنفس و يا نفس كشيدن وسيله اى است كه با آن ، اكسيژن به همه بدن مى رسد و مواد زايد و اكسيده به بيرون ريخته مى شود. در خلال تمرين ، ميزان نفس كشيدن افزايش مى يابد. شخصى كه بدنش تربيت شده با تمرين هاى ورزشى است ، آهسته تر و عميق تر از افراد ديگر نفس مى كشد، فشارهاى وارد بر سيستم تنفسى خويش را با تلاش كمتر و كارايى بيشتر پاسخ ‌گوست .
تمرين ها به دستگاه هاضمه به دو طريق كمك مى كنند: 1. به علت پى آمد نياز بدن به غذا، اشتها را افزايش مى دهند، 2. حركت اندامهاى هاضمه تسريع مى شود و حركات دودى شكل معده - كه موجب هضم غذا مى گردد - سريعتر و راحت تر صورت مى گيرد.
تمرين هاى ورزشى ، عمل تخليه را بهبود و از يبوست پيشگيرى مى كند. حركات دودى شكل افزايش مى يابد و در نتيجه ، روند ترشحات بدن كارآمدتر تنظيم مى شوند. به طور كلى افرادى كه فعاليتهاى جسمانى بيشترى دارند، كمتر از افراد كم حركت ، به بيمارى سنگ كليه و اختلالات مشابه به آن مبتلا مى شوند.
بسيارى از مواد زايد، از طريق غدد عرق در پوست بدن بيرون ريخته مى شود. اين فرايند با تمرينهاى شديد ورزشى تسريع مى شود، علاوه بر اين ، عرق كردن باعث تميز شدن پوست مى گردد.
ارزش ديگر تمرينهاى ورزشى ، در افزايش توليد سلولهاى قرمز خون در بافتهاى لنفاوى استخوان است . شمارش هموگلوبين خون بر اثر فعاليت بالا مى رود. تمرينها از بالا رفتن فشار خون جلوگيرى مى كند.))(9)
به طور كلى نقش ورزش در سلامتى انسان آنقدر زياد است كه امروزه بسيارى از بيماريها را با ورزش مداوا مى كنند، كه به اين شيوه مداوا ((ورزش درمانى )) گفته مى شود.
6. امروزه ورزش در سطح بين المللى ، بعد سياسى نيز به خود گرفته است . گاه اتفاق مى افتد كشورى كه بيشتر مردم حتى نام آن را نشنيده اند، يكباره در جهان مطرح شده و به واسطه پيروزيهاى ورزشى ، نامش در صفحه اول روزنامه هاى جهان و صدر اخبار قرار مى گيرد. شركت و يا عدم شركت تيمهاى ورزشى يك كشور در يك كشور ديگر نيز، گاه جنبه سياسى داشته و به معناى دوستى ، دشمنى ، اعتراض و... تلقى مى شود.
7. در انسان غريزه قدرت طلبى ، برترى جويى و مبارزه وجود دارد. ورزش و مسابقات ورزشى اگر در محيط و جو سالم برگزار شوند، زمينه اشباع اين غريزه از طريق صحيح را فراهم مى سازند. اگر اين غريزه و ساير غرايز، كنترل نشده و به مسير صحيح هدايت نشوند، براى جامعه بشرى مشكل ساز و مساءله آفرين خواهد بود.
ورزش ، توان انسان را براى انجام كارهاى روزمره شخصى و اجتماعى بالا مى برد، حتى عباداتى از قبيل نماز، روزه ، حج و جهاد نيز با بدنى سالم و نيرومند، بهتر. بيشتر و راحت تر جامه عمل به خود مى پوشند.
8. انسان مايل است با ديگران باشد و با آنان بياميزد. اين غريزه و يا تمايل شديد را مى توان از طريق ورزش برآورده ساخت . در ورزش ، در زمينه نيل به ارزشهاى اجتماعى ديگرى نيز، چون كار گروهى ، وفادارى ، روحيه ورزشكارى مى توان توفيق يافت . محيط صميمانه و مطلوب ورزشى ، اغلب فرصتى مناسب براى ايجاد روابط انسانى و شكل گيرى دوستى هاست .(10)
9. ورزش به انسان تحرك مى بخشد و حركت و تحرك - به ويژه در كودكان - لازمه رشد است . اگر عضو نيرومندى از اعضاى بدن يك ورزشكار را چندين ماه در گچ قرار دهند و تحرك را از آن سلب نمايند، ضعيف و لاغر خواهد شد.
اگر جنبش بدن كم شود. دفاع بدن كم و ضعيف مى گردد، و همچنان كه داشتن تحرك و ورزش موجب سلامتى بدن و طول عمر مى گردد، نداشتن تحرك نيز موجب مرگ زودرس مى شود.
فوايد ديگرى نيز براى ورزش قابل تصور است كه در اين جا تنها به گوشه اى از فوايد ورزش اشاره شد. حال كه تا حدودى با فوايد و اثرات مثبت ورزش آشنا شديم ، خوب است كه با نظر اسلام نيز در اين مورد آشنا شويم . در اين كتاب سعى شده - با يارى خداى بزرگ - تا حد امكان به اين مهم جامه عمل پوشانده شود. با اين اميد و با اذعان به وجود نواقص فراوان در اين كتاب ، از همه دانشمندان و صاحب نظران ، نسبت به ايرادات و كاستى هاى اين اثر پوزش خواسته و اميد راهنمايى دارم .
ورزش از ديدگاه انديشمندان اسلامى و غيراسلامى
بد نيست نگاهى به ديدگاه انديشمندان بزرگ جهان درباره ورزش و فوايد آن داشته باشيم .
اما ديدگاه انديشمندان اسلامى
1. ابن سينا: ورزش ، حركتى است تابع اراده ، در ورزش ، تنفس بلند و بزرگ و پى درپى مى آيد (مراد، تنفس عميق و شدت تنفس در اثر بالا رفتن مقدار اكسيژن مصرفى است ) هر كسى بتواند با اسلوب صحيح و متناسب با اعتدال مزاجش و در وقت و هنگام مناسب ورزش كند، از چاره جويى (پيشگيرى ) و مداواى بيمارى هاى مزاجى كه در دنباله آن مى آيد، بى نياز مى گردد. اين بهره بردارى از ورزش هنگامى ميسر است كه دستورات ديگر بهداشتى را به كلى مراعات كند.(11)
آنچه كه امروزه در دنياى غرب تحت عنوان تربيت بدنى و ورزش ، و آثار مفيد آن بر روى بدن مورد توجه است ، شالوده اش از او (ابن سينا) است . او در كتاب گرانبهايش ، قانون در طب - كه در عالم طب معروف است و مسائل پزشكى در آن مطرح گرديده و اطباى بعد از او با الهام از اين كتاب به امور طبابت پرداختند، و بارها در كشورهاى خارجى تجديد چاپ گرديده - فصلى را به پرورش بدن و ورزش و آثار آن اختصاص داده است و نظرهايى را ارائه نموده است كه قسمت اعظم آن در باب تربيت بدنى و ورزش ، امروزه نيز مورد قبول مى باشد.(12)
2. خواجه نصيرالدين طوسى : در فراگيرى (ممارست و تجربه حاصل كردن ) هر فنى ، رياضت (ورزش و بازى ) كه تحريك حرارت غريزى و حفظ صحت و نفى كسالت و بلادت (كند فهمى ) و حدّت ذكا (شدت هوشيارى و سرعت انتقال و سرعت فهم ) و بعث نشاط (برانگيخته شدن سرور و بشاشيت جسمى و روانى ) لازم است كه به عادت گيرند.(13)
3. ابن خلدون : در شهرها هوا به علت درآميختن با بخارهاى گنديده اى كه از فزونى فضولات حاصل مى شود، فاسد مى گردد، در صورتى كه هوا به روح نشاط مى بخشد و نشاط روح به علت اثر حرارت غريزى به تقويت و هضم غذا كمك مى كند، علاوه بر آنچه ذكر شد، ورزش نيز در تعب و نشاط روح ، دخيل است كه اين تعب و نشاط در شهرنشينان كمتر است ، به دليل اين كه در پيش شهرنشينان ، ورزش وجود ندارد، علتش اين است كه آنان غالبا در حال سكونت و آرامشند و از ثمرات ورزش به هيچ وجه بهره مند نمى شوند، و هيچ نشانه اى از آن در ميان ايشان يافت نمى شود، بدين دليل ، بيمارى هاى بسيارى در شهرها و بلاد بروز مى كند و نسبت به بروز امراض ، مردم شهرها به اين فن (پزشكى ) نيازمند مى شوند.(14)
4. شجاع (نويسنده كتاب انيس الناس ): بر پدر است كه تا رضاع (شيرخوارگى ) طفل تمام شد، به تاءديب و رياضت او مشغول گردد و مواد ذيل را به او بياموزد:
الف ) فرايض و سنن و قرآنش بياموزند؛
ب ) مقدمات علمى (تعليمش كند) آنقدر كه از دايره عوام بيرون آيد تا بعد از آن او خود بى سعى هيچ كس ، علم خود را زياد سازد،
پ ) معلم سلاح ورزى و سوارى ملازمش سازد،
ث ) خط و شنا كردن بياموزد.(15)
و اما ديدگاه انديشمندان غربى
1. افلاطون : جوانى پرزور و زيبا بوده است . شانه هاى پهن او موجب شد كه به وى لقب افلاطون دهند. مردم به او به عنوان يك سرباز جنگجو نگاه مى كردند و در بازى هاى ((ايستن ميد)) دو دفعه برنده جايزه اين بازى ها شد... افلاطون به اين ورزش ذهنى (بازى ديالكتيك سقراط) علاقه مندى خاصى نشان مى داد، همانند علاقه اى كه به ورزش خشن كشتى گراييده بود.(16)
2. سقراط: آندره كرسون ، نويسنده كتاب فلاسفه بزرگ مى نويسد:
سقراط در ميان كارهايى كه شايسته توجه مى دانست ، در درجه اول تمرينات بدنى و به خصوص تمرينات نظامى را قرار داده و مى گفت كه اگر تمرينات نظامى در ملاء عام انجام نمى گيرد، براى خواص دليلى نمى شود كه از آن غفلت ورزند و در كمال توجه بدان نپردازند. بدانيد كه در هيچ پيكار و در هيچ كارى پشيمان نخواهيد شد از اين كه قواى خود را تقويت كنيد. در كليه اعمال ، بدن ما به كار ما مى آيد و قدرت و سلامت آن در درجه اول اهميت قرار دارد، حتى در كارهايى كه شما مى پنداريد بدن كمتر دخيل مى باشد، يعنى كارهاى فكرى . كيست كه نداند چه اشتباهاتى اشخاص به علت ورزيده نبودن بدن مرتكب مى گردند.(17)
تاريخچه ورزش
براى پى بردن به اهميت ورزش و لاينفك بودن آن از زندگى انسان ها در طول تاريخ ، خوب است بحثى پيرامون تاريخچه ورزش داشته باشيم .
اصل ورزش را از يونان دانسته اند كه به منظور چابكى بدن و ايجاد قوت انجام مى يافت و پارو زنى ، بوكس ، كشتى ، شنا، شمشيرزنى ، تيراندازى ، اسكى و ورزشهايى چون بيس بال ، سافت بال ، و بسكتبال و انواع فوتبال و چوگان بازى ، واليبال ، گلف ، انواع تنيس ، شنا، پرتاب وزنه و... جزو ورزش محسوب مى شوند.(18)
اولين ملتى كه ژيمناستيك را بنيان و آن را نام نهاده اند، يونانيان قديم مى باشند، كه ابتدا اصول ورزش در يونان خيلى خشن و ناصحيح بود و اولين نتيجه از ورزش را بزرگ نمودن عضلات بدن مى دانستند. بعدها ورزش در يونان به شكل ريسمان بازى (جان بازى ) درآمد و براى آن اهميت زيادى قايل بودند و عمل كنندگان آن را آكروبات مى ناميدند و اين نوع حركات را آكروباتيك مى گفتند. به محلهايى كه در آن جا ورزش ‍ مى نمودند، ژيمنازيوم گفته مى شد، كه مهمترين آنها يكى ليسه و ديگرى آكادمى نام داشت و چون مردم در آن محلها لخت ورزش مى كردند، كلمه ژيمناز از كلمه گيمنوس كه به معناى لختى است گرفته و به آن محلها نام نهادند و بعدا به عموم ورزشهاى بدنى نيز ژيمناستيك نام گذاشته شد.(19)
مورخ مشهور، ويل دورانت مى نويسد: آن (مدينه فاضله بچه ها) فنون خانه دارى را به دختران و فنون شكار و جنگ را به پسران مى آموختند و به پسران آموزش مى دادند كه چگونه شكار كنند و ماهى بگيرند و شنا كنند و همچنين شخم زدن كشتزارها، دامگسترى ، دامپرورى و نشانه روى با تير و نيزه را مى آموختند، تا در جميع مخاطرات زندگى توان محافظت و حراست از خويش را دارا باشند.(20)
اما اگر بيشتر در مساءله دقت كنيم ، درخواهيم يافت تعليم و تربيت در حقيقت با پيدايش و سكنا گزيدن بشر در روى زمين آغاز شده است . خاك و سنگ و كوه و تپه و دريا و جنگل و جويبار و ديگر مظاهر طبيعت و نيز خود زندگى و نيازهاى آن . نخستين كتابهاى درسى نوع بشر بوده اند.(21)
از قديم ترين روزگاران و حتى پيش از پيدايش خط، نياز به تاءمين خوراك و پوشاك از راه شكار حيوانات و احتياج به كسب توانايى براى مقابله با خطرهاى طبيعى و دشمنان گوناگون ، جوامع كهن بشرى را واداشته بود كه به امر تربيت بدنى ، به عنوان يكى از مهمترين امور زندگى توجه نمايند و اين حقيقت را دريابند كه قدرت ، استقامت ، مهارت و سرعت را كه در زندگى انسانها از اهميتى برخوردار است ، مى توان با بهره گيرى از تمرينها و فعاليتهاى جسمانى تا حد قابل ملاحظه اى تقويت كرد.(22)
وقتى دولتها و حكومتها تشكيل و تاءسيس شدند، رهبران آنها متوجه شدند كه براى حفظ يا گسترش مرزهاى خود، نيازمند بازوان توانايى هستند كه در جنگها بتوانند پيروزى را براى آنها به ارمغان آورند، ويل دورانت در اين باره مى نويسد:
از ضروريات دولتها و تاءكيد بر روى حفظ نيروى جسمانى ، پيروزمندى در جنگهايى بوده است كه متكى بر قدرت بدنى و نيرومندى جسمانى بوده است ، و نيرومندى و مهارت بدنى ، حاصل نخواهد شد، مگر در ورزش هايى كه (در بازيهاى المپيك ) مقرر گرديده است .(23)
در توجه انسان به تربيت جسم و توانمندى ، عوامل زير نقش اساسى داشته است :
1.انسان اوليه در جناح مبارزه با طبيعت ، كه از بدو تولد تا سپرى شدن عمر او را تهديد مى كرده ، ضرورت نيرومندى را دريافته است .
2. از طرفى بر اثر قهر طبيعت ، ناچار به مهاجرت براى يافتن معاش بوده و در اين مهاجرت در برخورد با ديگر اقوام ، براى حفظ بقاى خويش و بقاى اجتماعى .
3. و از جناح نيازهاى فيزيولوژيك كه براى ارضاى نيازهاى طبيعى خويش و خانواده ، به ويژه نظام معيشتى جديدى كه در اثر مهاجرت براى او ايجاد مى گرديد.(24)
اما در خصوص تاريخچه ورزش در ايران بايد گفت : در ميان كشورهاى مشرق زمين ، بى گمان ايران تنها كشورى بود كه در نظام تعليم و تربيت خود بيشترين اولويت را به ورزش و تربيت بدنى داده بود، چه در حالى كه چينيان به امر ورزش و تربيت بدنى توجه چندانى نداشتند و هندوان نيز پرورش تن و فعاليتهاى بدنى را گاه مذموم هم مى دانستند، ايرانيان به اهميت و ارزش توانايى و سلامتى بدن به عنوان وسيله بسيار مهمى براى فراهم آوردن ارتشى سلحشور و پيروزمند، پى برده بودند.
هرودوت ، مورخ مشهور يونانى مى نويسد:
ايرانيان از پنج سالگى تا بيست سالگى سه چيز را مى آموختند: 1. سوارى ، 2. تيروكمان 3. راستگويى . جوانان تمرينات روزانه را از طلوع آفتاب با دويدن و پرتاب سنگ و پرتاب نيزه آغاز مى كردند، و از جمله تمرينات معمولشان ، ساختن با جيره اندك و تحمل گرماى بسيار و پياده روى هاى طولانى و عبور از رودخانه ، بدون تر شدن سلاح ها و خواب در هواى آزاد بود. سوارى و شكار نيز دو فعاليت معمول و رايج بود و جستن بر روى اسب و فرو پريدن از روى آن در حال دويدن و به طور كلى سرعت و چالاكى ، از ويژگى هاى سواركاران سوار نظام ايران بود.(25)
به خصوص درباره دوران پارتها يا اشكانيان و پيدايش كلمه پهلوان بايد گفت : شرح فتوحات اين قوم آريايى و حكومت پانصد ساله آنها پر از دلاورى ها و كوششهاى اين مردم است . كلمه پهلوان و پهلوانى ، ريشه پارتى است كه هر فرد زورمند را منتسب به پارت يا پرتو و پهلو دانسته اند. اينان مردمى جنگجو و شكارچى بودند.
هنستين ، مورخ يونانى مى نويسد:
((پارتها جنگ و شكار را دوست داشتند. اين قوم از دوران طفوليت تا به هنگام كهولت هميشه با ورزش و تمرينات سخت جنگى و شكار بار آمده بودند.)).
ورزش در قرآن
قرآن كتاب آسمانى اسلام ، بزرگترين سرمشق و راه گشاى زندگى انسانها در همه شؤ ون و امور، تا روز قيامت است . در اين كتاب بزرگ و بى نقص - كه كلام خالق انسان و تمام هستى مى باشد - آياتى وجود دارد كه به گونه اى بر اهميت ورزش و نيرومندسازى جسم در كنار تقويت روح و بعد علمى دلالت دارد. ما در اين جا به برخى از اين آيات - در حد وسع كتاب - اشاره مى كنيم ، باشد كه راه گشاى ورزشكاران ، ورزش دوستان و ساير اقشار جامعه مؤ من و مسلمان ما باشد، انشاءالله .
طالوت و نيرومندى جسمانى
از جمله مواردى كه نيرومندى جسمانى به عنوان يك مزيت و امتياز در قرآن ذكر شده ، داستان طالوت و قوم بنى اسرائيل است . قوم يهود كه در زير سلطه فرعونيان ، ضعيف و ناتوان شده بودند، بر اثر رهبرى هاى خردمندانه حضرت موسى (عليه السلام ) از آن وضع اسف انگيز نجات يافته و به قدرت و عظمت رسيدند، ولى پس از مدتى دچار غرور شده و دست به قانون شكنى زدند، و به همين جهت ، سرانجام از قوم ((جالوت )) - كه در ساحل درياى روم ، بين فلسطين و مصر مى زيستند - شكست خورده و 440 نفر از شاه زادگانشان نيز به اسارت جالوتيان درآمدند.
اين وضع ، چندين سال ادامه داشت ، تا آن كه خداوند پيامبرى به نام ((اشموئيل ))(26) را براى نجات و ارشاد آنها برانگيخت . بنى اسرائيل گرد او اجتماع نموده و از او خواستند رهبر و اميرى براى آنها انتخاب كند، تا همگى تحت فرمان و هدايت او، با دشمن نبرد كنند و عزت از دست رفته خويش را بازيابند.(27)
اشموئيل به درگاه خداوند روى آورده و خواسته قوم خود را به پيشگاه حضرت احديت عرضه داشت ، به او وحى شد كه طالوت را به پادشاهى ايشان برگزيدم :
و قال لهم نبيهم ان الله قد بعث لكم طالوت ملكا(28)
و پيامبرشان به آنها گفت : خداوند، طالوت را براى زمامدارى شما مبعوث (و انتخاب ) كرده است .
از آنجا كه طالوت مردى كشاورز بوده و توانايى مالى چندانى نداشت ، اشراف با انتخاب وى مخالفت نمودند:
قالوا انى يكون له الملك علينا و نحن احق بالملك منه و لم يؤ ت سعة من المال (29)
گفتند: چگونه او بر ما حكومت داشته باشد، با اين كه ما از او شايسته تريم ؟ و او ثروت زيادى ندارد.
او نه ثروت و قدرت مالى دارد و نه موقعيت اجتماعى و خانوادگى ، زيرا از خاندان نبوت و پيامبرى نبوده و از خاندان پادشاهى نيز نيست . اشموئيل در پاسخ گفت :
ان الله اصطفيه عليكم و زاده بسطة فى العلم و الجسم (30)
خداوند او را بر شما برگزيده و علم و (قدرت ) جسم او را وسعت بخشيده است .
چنان كه ملاحظه مى شود، اشموئيل پيامبر دو خصلت ((گسترش ‍ علمى و توانايى جسمى )) را بر دو خصوصيت ديگر، يعنى قدرت مالى و افتخارات نژادى و نسبى ، فضيلت و ترجيح مى دهد(31) و دارنده اين دو خصلت را براى احراز مقام رهبرى شايسته تر مى داند، در اين جا قدرت بدنى با صراحت به عنوان يك مزيت و فضيلت مطرح شده و در كنار علم و قدرت علمى قرار گرفته و با آن مقايسه شده است . هنگامى اهميت اين مقايسه روشن مى شود كه با اهميت علم از ديدگاه اسلام آشنا شويم . در قرآن مى خوانيم :
انما يخشى الله من عباده العلماء(32)
((در جمع بندگان الهى ، فقط علما هستند كه ترس و بيم از خداوند دارند (و حس تقوا و پرهيزكارى در دل آنها راه دارد).))
من يؤ ت الحكمة فقد اوتى خيرا كثيرا(33)
كسى كه از حكمت (و دانش و استحكام در انديشه و گفتار و رفتار) برخوردار گردد، به خير و بركت فراوانى دست يافته است .
خداوند در مقام بيان منزلت والاى حضرت يحيى (ع ) مى فرمايد:
و اتيناه الحكم صبيا(34)
ما به يحيى (ع )، آنگاه كه كودكى بيش نبود، حكم و داورى متين و راءى و انديشه اى استوار ارزانى داشتيم . و در كودكى به او دانايى عطا كرديم .
يرفع الله الذين امنوا منكم والذين اوتوا العلم درجات (35)
خداوند آنهايى را كه ايمان آورده اند و كسانى را كه دانش يافته اند، به درجاتى برافرازد.
در احاديث نبوى نيز در اين خصوص چنين آمده است :
مداد العلماء افضل من دماء الشهداء(36)
مركب قلم دانشمندان از خون شهدا برتر است .))
ان الملائكة لتضع اجنحتها لطالب العلم رضى بما يصنع (37)
فرشتگان آسمانى براى ابراز رضايت و شادمانى نسبت به دانش آموختن طالبان علم ، پروبال خويش را فرو مى نهند.))
اطلبوا العلم ولو بالصين (38)
جوياى دانش و علم باشيد، هر چند آن را در چين (و نقاط بسيار دوردست ) سراغ گرفته باشيد.
فقيه اشد على الشياطين من الف عابد(39)
وجود يك فقيه و فرد واجد بينش و بصيرت دينى ، از ديدگاه شيطان ها و اهريمن صفتان ، طاقت فرساتر و تحمل ناپذيرتر از وجود هفتاد عابد است .
موت قبيلة ايسر من موت العالم (40)
مرگ يك گروه قبيله ، از مرگ يك عالم و دانشمند، آسانتر و تحمل پذيرتر است .
حال كه تا حدودى با ارزش و مقام والاى علم و عالم از ديدگاه اسلام آشنا شديم ، مى توانيم به اهميت تقويت جسم نيز پى ببريم ، زيرا در اين آيه قرآنى ، نيرومندى جسمانى در رديف نيرومندى علمى - و البته بلافاصله پس از آن - ذكر شده است . البته بايد توجه داشت نيرومندى علمى بر توانايى جسمانى اولويت و برترى دارد و رهبر چنان چه از نظر علمى ضعيف باشد، ديگر نمى تواند رهبرى كند و توانايى جسمى او نيز كمكى به وى نخواهد كرد. بدين جهت است كه مى بينيم ابتدا توانايى علمى طالوت مطرح شده و سپس توانايى جسمى وى ، و فرمود:
و زاده بسطة فى العلم و الجسم .
از همين جا مى توان استفاده كرد كه قوى بودن جسمانى براى يك ورزشكار كافى نبوده و بايد به موازات تقويت جسم - بلكه مقدم بر تقويت جسم - به تقويت جنبه علمى و ايمانى نيز بپردازد. قدرت بدنى و حتى قدرت علمى فراوان ، چنان چه با ايمان به خدا همراه نگردد، جز زيان و خسران ، فايده ديگرى براى جامعه بشرى نداشته و همچون تيغ تيزى خواهد بود در دست زنگى مست .

 

next page

fehrest page