17
- پيشينيان آزادى و استبداد در تابلو تاريخى قرآن
ترسيم سيماى پيشوايان عدالت پيشه و آرمان خواه و بشر دوست و چهره ى نفرت
انگيز سردمداران استبداد و انحصار و خشونت و تحميل ، پيام ديگر بينش تاريخى قرآن به
عصرها و نسل هاست ، كه در آيات متنوعى انعكاس يافته است .
در آيات تاريخى قرآن ، هم سيماى بشر دوستانه و عدالت خواهانه و تابناك پيشوايان
دادگر و راه و رسم رهبرى و مديريت و اسلوب مديريت و مردم دارى بى نظير و منش دل
نشين آنان به تابلو آمده است ، و هم چهره ى دغل كارانه و ظالمانه ى سردمداران ستم و
استبداد با سياست ها و شگردهاى ابليسى خشونت بار و فسادانگيز و هستى سوز آنان .
اين ترسيم و نگارش از دو گروه تاريخ ساز و نظم آفرين به گونه اى آمده است ، كه
معيار و معيارهايى باشد براى حق طلبان و توحيدگرايان و هوشمندان ، تا در گذر تاريخ
و كران تا كران جامعه ها، هم گروه نخست را با نقش مترقى و رهايى بخش و تمدن سازشان
بشناسند و وظيفه ى خود را در برابر آنها بدانند، و هم گروه دوم را با نظم گورستانى
و خصلت هاى ضد بشرى و تنفرانگيزشان ، و هم تكليف خود را در برابر هر كدام دريابند.
چهره ى تابناك پيشوايان عدالت و آزادى
خطوط اصلى سيماى پيشوايان عدالت پيشه و مترقى و پر مهر و آرمان خواه ، بسى
نورانى ، زيبا، دوست داشتنى ، و پر فروغ است .
آنان از نظر بينش گرايش و عمل كرد و منش و مديريت جامعه به راستى مشعل هايى هستند
فروزان در فرا راه انسان ، و الگوهايى درخشان براى زندگى سعادت مندانه و
شرافتمندانه ، و نمونه هايى بارز براى اقتداى جامعه ها و تمدن هاى توسعه يافته و
تعالى خواه و آزادمنش ؛ اين گونه و در اين ابعاد:
الف - از نظر بينش و باور
1.توحيدگرايى
پيشوايان آزادى از نظر بينش و باور، به راستى خداباور و توحيدگرا و آزادمنش اند.
توحيدگرايى و يكتاپرستى در همه ى ابعاد و جلوه ها، راه و رسم آنان است ؛
توحيد در عبادت و پرستش خدا،
توحيد در اطاعت خدا و قانون گرايى ،
توحيد در تربيت پذيرى و پروردگارى ،
توحيد در حاكميت ،
توحيد در مالكيت ،
توحيد در الوهيت ،
توحيد در سپاس ،
توحيد در سر رشته دارى ،
توحيد در مهر و عشق ،
توحيد در هدايت ،
توحيد در اخلاص و...
آنان همه جا و هميشه توحيدگرايانى آزادمنش و كمال جو هستند، و همگان را از پرستش
هاى ذلت بار و بدون شناخت ، هشدار داده و به پرستش يكتا آفريدگار هستى و رهنمون
هستند، و خود اين الگوى درخشان اين رسم و راه آزادپرور و مشعل هاى روشنى بخش آنند.
زنجيره اى از اين چهره هاى تابناك و اين ويژگى انديشه و باور آنان در سوره هاى
انعام ، اعراف ، نحل ، اسراء، طه ، شعراء، نمل ، قصص ، هود، و... تجلى يافته است .
و لقد بعثنا فى كل اءمه رسولا اءن اعبدوا الله وجتنبوا
الطاغوت
(144)
و به يقين ما در ميان هر جامعه اى پيام آورى بر انگيختيم تا بگويد: هان اى مردم !
خداى يكتا را بپرستيد و از طاغوت دورى جوييد.
2.باور عميق جهان ديگر و كيفر و پاداش عادلانه ى عمل كردها
آنان به راستى معاد و جهان پس از مرگ و حساب و كتاب و عدالت و دادگرى حاكم برآن سرا
را باور دارند و بر اين باور عميق هستند كه : نه ذره اى از شايستگى ها، ارزش ها،
رادى ها، دادگرى ها، و بشردوستى ها در زندگى بى پاداش مى ماند، و نه ذره اى از ستم
و استبداد و ضدارزش ها و جنايت هاى آشكار و نهان ، بدون كيفر.
بر اين بينش است كه آنان به هنگام انديشه و گرايش و تصميم سازى و تصميم گيرى ، با
ژرف نگرى و نيك انديشى مى انديشند و جز به حق و عدالت تصميم نمى گيرند و داورى و
مديريت نمى كنند و جز بر اساس عدل و احسان رفتار نمى نمايند.
قرآن در اين مورد منطق مسئولانه ى پيامبر را به تابلو مى برد كه در برابر خواسته
هاى تاريك انديشان و ظالمان مى فرمايد:
انى اخاف ان عصيت ربى عذاب يوم عظيم
(145)
اگر من در برابر پروردگارم نافرمانى و قانون شكنى كنم ، از عذاب روزى سهمگين مى
ترسم
و نيز چنين آمده است :
و اذا تتلى عليهم اياتنا بينات قال الذين لا يرجون لقائنا
ائت بقرآن غير هذا او بدله قل مايكون لى ابدله من تلقاى نفسى ان اتبع الا ما يوحى
الى انى اخاف ان عصيت ربى عذاب يوم عظيم
(146)
و هنگامى كه آيات روشن و روشنگر ما بر آنان خوانده مى شود، كسانى كه به روز رستاخيز
و ديدار پاداش و كيفر ما اميد نمى دارند، به پيامبر مى گويند: قرآن و برنامه اى جز
اين كه آورده اى بياور، با مقررات و مفاهيم آن را به گونه اى كه با خواسته هاى ما
همساز باشد، تغيير ده . اى پيامبر!به آنان بگو: مرا نرسد كه واژه اى از آن كتاب
آسمانى را از نزد خود تغيير دهم . من تنها از چيزى كه بر من وحى مى شود، پيروى مى
نمايم . من اگر پروردگارم را نافرمانى كنم ، از عذابى روزى سهمگين مى هراسم .
بدين سان قرآن در بينش تاريخى اش روشنگرى مى كند كه پيامبر و آورنده ى دين و آيين
خدا نيز، هماره در قلمرو وحى و قانون و برنامه ، عمل مى نمود و نه قانون شكنانه و
يا فراقانونى .
و نيز منطق و منش و عمل كرد نوح را ترسيم مى كند كه مى فرمايد:
انى اءخاف عليكم عذاب يوم عظيم
(147)
من از عذاب روزى سترگ بر شما مى ترسم !
3.ويژگى اخلاص و راستى در گفتار و كردار
آنان به راستى از ويژگى اخلاص و راستى به صورت وصف ناپذيرى بر خوردارند. تمام زندگى
آنان براى خداست و براى رضايت و خشنودى او؛ تنها به او چشم دارند و قيامشان ،
قعودشان ، حركتشان ، سكوتشان ، جنگ شان ، صلح شان ، قضاوت شان ، شهادتشان ، مديريت
شان و حتى خواب و بيدارى آنان ، تنها براى خدا و در جهت هدايت و نجات و آسايش و
سعادت بندگان او و بس .
و اين گوهر گرانبهاى خلوص و راستى است كه از آنها، شخصيتى شكست ناپذير و به راستى
قهرمان و آزادمنش مى سازد؛ قهرمان در برابر هواها و كشش ها، قهرمان شكست ناپذير و
در برابر ابليس و ابليسيان ، و قهرمان شكست ناپذير در برابر انبوه مشكلات و موانع و
تاريك انديشى ها براى رسيدن به هدف هاى والا و آزادمنشانه .
قرآن در ترسيم اين وصف و ويژگى در زندگى يكى از آنان مى فرمايد:
وراودته التى هو فى بيتها عن نفسه و غلقت الابواب و قالت هيت
لك قال معاذ الله انه ربى احسن مثواى انه لايفلح الظالمون . و لقد همت به و هم بها
لولا ان رءا برهان ربه كذلك لنصرف عنه السوء والفحشاء انه من عبادنا المخلصين
(148)
و آن زن كاخ نشين كه او در خانه اش بود، بر خلاف خواست و ميل وى به سراغش مى رفت و
با نرمش و رفاقت از او چيزى مى خواست كه زيبنده نبود. روزى ، درها را محكم بست و
گفت : هان پيش بيا كه برايت آماده ام ! يوسف گفت : پناه بر خدا؛ چرا كه او پروردگار
من است و جايگاهم را نيكو ساخته است . به راستى كه بيدادگران رستگار نمى گردند.
و به يقين آن زن بود كه آهنگ وى كرد و او نيز اگر برهان پروردگار خود را نديده بود،
آهنگ او مى نمود؛ اما برهان پروردگارش هماره او را از انديشه ى هر گونه لغزش و كارى
كه در خور او نبود باز مى داشت و ما اين گونه برهان خود را به او نمايانديم ، تا
بدى و زشتكارى را از نزديك شدن به او باز گردانيم ؛ چرا كه او از بندگان خالص و
برگزيده ى ما بود.
و نيز مى فرمايد:
و اذكر فى الكتاب موسى انه كان مخلصا...(149)
و در اين كتاب آسمانى از موسى ياد كن ، چرا كه او پاكدل و فرستاده اى پيام آور بود.
ب - ويژگى هاى اخلاقى
1.توسعه روح و فراخى ظرفيت
از ويژگى هاى اخلاقى و انسانى آنان ، شرح صدر و توسعه ى روح ، گستردگى انديشه ،
دريا دلى و زيادى تحمل ، مدارا و مديريت ، فراخى ظرفيت و برخوردارى از آرامش و نور
وصف ناپذير معنوى است ؛ چيزى كه هيچ رهبرى آزادمنش و مديريت شايسته اى نمى تواند
بدون بهره اى از آن ، به جنگ مشكلات برود و گردبادهاو توفان هاى حوادث ، آرامش
اقيانوس وجود آن را بر هم نزند و در فراز و نشيب هاى سخت و لغزاننده ى زندگى به
زانو در نيايد. همان موهبت ارجدار و پرشكوهى كه قرآن از آراستگى وصف ناپذير پيامبر
آزادى به آن گزارش مى دهد كه :
اءلم نشرح لك صدرك
(150)
آيا ما سينه ى تو را براى تو گشاده نساختيم ؟ و موسى پس از انگيزش آسمانى و
دريافت فرمان حق ، آن را براى انجام شايسته و بايسته ى كارها، از بارگاه او مى
جويد:
قال رب اشرح لى صدرى و يسر لى اءمرى
(151)
موسى گفت :پروردگارا، سينه ام را گشاده كن و كارم را برايم آسان گردان .
2.بردبارى و شكيبايى
شكيبايى دليرانه در برابر موانع رشد و شكوفايى و بردبارى و مداوا در رويارويى با
ناملايمات و رنج هايى كه براى اداى وظيفه و انجام بندگى خدا و زندگى خردمندانه و
بشردوستانه و انديشاندن و ساختن مردم بايسته است ، از ديگر ويژگى هاى اخلاقى آنان
است .
آنان در برابر هواها و هوس ها، وسوسه ها و جاذبه هاى رنگارنگ - كه چه بيشمار از
زورمداران و پيشوايان ناخالص و تحميلى را به دره ى ژرف و آكنده از عفن و خودكامگى و
حق كشى پرتاب مى كند - قهرمان راستين شكيب و بردبارى و پايدارى اند؛ همين گونه
ويژگى شكيبايى و پايمردى در برابر مشكلات ، كارشكنى ها، نقشه هاى ابليسى ، به منظور
پيشرفت به سوى هدف هاى والاى توحيدى و انسانى و معنوى و آزادمنشانه از ويژگيهاى
پيشوايان آزادى است .
قرآن در قالب رهنمود به برترين آنان در اين مورد، روشنگرى مى كند كه آنان قهرمان
شكيب و پايدارى بودند:
فاصبر كما صبر اءولواالعوم من الرسل
(152)
پس همان گونه كه پيامبران نستوه شكيبايى پيشه ساختند، تو نيز شكيبايى پيشه ساز و به
او رهنمون مى دهد كه :
فاستقم كما امرت ومن تاب معك و لا تطغوا انه بما تعملون
بصير.
و لا تركنوا الى الذين ظلموا فتمسكم النار و ما لكم من دون الله من اولياء ثم لا
تنصرون .
و اقم الصلوه طرفى النهار وزلفا من الليل ان الحسنات يذهبن البينات ذلك ذكرى
للذاكرين .
واصبر فان الله لا يضيع اجر المحسنين
(153)
پس همان گونه كه فرمان يافته اى پايدارى ورز، و هركس به همراه تو روى توبه به
بارگاه خدا آورده است ، نيز بايد پايدارى پيشه سازد؛ و با فرمانى خدا طغيان مكنيد
كه او بر آن چه انجام مى دهيد بيناست .
و به كسانى كه بيداد، پيشه ساخته و ستم كرده اند تكيه نكنيد كه آتش شعله ور دوزخ
به شما در مى رسد، و آن گاه برايتان در برابر خدا دوستان و يارانى نخواهد بود، و از
هيچ جا و هيچ كس نيز يارى نخواهيد شد.
و در دو سوى روز - كه آغاز و انجام آن باشد - و نيز آغازين ساعات شب ، نماز را برپا
دار، چرا كه نيكى ها و كارهاى شايسته آثار بدى ها را از ميان مى برد. اين بيان براى
پندگيرندگان و كسانى كه درست مى انديشند، پندى سازنده است .
و تو اى پيامبر ما! شكيبايى پيشه ساز كه خدا پاداش نيكوكاران را ضايع نمى گرداند.
3.ويژگى بشردوستى و مردم خواهى
از ويژگى آنان ، مردم خواهى ، مردم گرايى ، مردم دوستى ، و مهر به خلق خداست . منطق
و منش مترقى آنان بشر دوستى و مهرورزى سازنده و انگيزاننده است ؛ مهر و محبت درس
آموز به دوست ، به بى تفاوت حتى به دشمن . مهر به آشنا و بيگانه ، به سياه و سفيد و
به همه انسان ها؛ و چه قدر جالب است كه همه اين جلوه هاى مهر و بشردوستى ، مهرى
خالصانه و بدون چشم داشت و براى خدا و در جهت آگاهى بخشى ، رشددهى ، شكوفاسازى ،
كمك و راهيابى و براى آزادى و رستگارى مردم است .
كانون جان آنان مالامال از رحمت ، لطف و محبت به بندگان خداست ، مردم را از دو حال
خارج نمى نگرد يا برادر در دين و يا برابر در آفرينش مى نگرند؛(154)و
رابطه ى آنان با مردم ، نه بر اساس زور عريان است و نه نيمه عريان ؛ بلكه بر اساس
عدل و محبت است و همين روز محبت است كه دلهاى خشن و زنگار گرفته و حق ناپذير را نرم
و گريز پايان را حتى جمعه ها نيز به مكتب انسان ساز و آزاد پرور آنان جذب مى كند و
به سوى آنان بر مى گرداند و در پرتو نور وجودشان گرد مى آورد.
فبما رحمه من الله لنت لهم و لو كنت فظا غليط القلب لا نفضوا
من حولك فاعف عنهم و ستغفر لهم و شاور هم فى الامر فاذا عزمت فتوكل على الله ان
الله يحب المتوكلين
(155)
پس اى پيامبر! تنها به بركت مهر و رحمتى از جانب خداست كه اين چنين با آنان نرمخو و
پرمهر شده اى ؛ و اگر خشن و سختدل بودى ، بى ترديد آنان از گردت پراكنده مى شوند؛
بنابراين ، از لغزش هاى آنان در گذر و برايشان از آفريدگارت آمرزش بخواه ، و در كار
تدبير امور و تنظيم شئون جامعه ، با آنان مشورت نما؛ و هنگامى كه به انجام كارى
تصميم گرفتى ، بر خدا توكل كن ، چرا كه خداوند توكل كنندگان را دوست مى دارد.
4.رنج مردم بر آنان گران است
پيشوايان دادپيشه و دادگستر از نظر بشردوستى و مردم خواهى ، چنان هستند كه فراتر از
خود و منافع خود، به منافع واقعى و خداپسندانه ى همگان انديشتند، براى هدايت و نجات
و رهايى سعادت و زندگى شرافتمندانه ى توده ها فكر مى كند، از بدبختى و سرگشتگى و
گمراهى مردم رنج مى برند؛ به گونه اى كه در اين راه قرار و آرام ندارند.
لقد جاءكم رسول من اءنفسهم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم
بالمؤ منين رءوف رحيم
(156)
به يقين ، براى شما مردم ، پيامبرى از سوى خود شما به سويتان آمد كه رنج هاى شما بر
او دشوار است و بر هدايت و رستگارى شما سخت كوش و بى قرار، و نسبت به مؤ منان سخت
دلسوز و مهربان .
5.پيشگامى در كارهاى شايسته و بايسته
پيشوايان آزادى و عدالت ، تنها در عرصه هاى انديشه و فكر بلند و دانش گسترده و
بينش ژرف ، پيشتاز و پيشرو و نمونه نيستند؛ بلكه در ميدان گرايش به حق و منش و عمل
بر اساس عدل و آزادگى و رعايت حقوق مردم نيز گوى سبقت را مى برند و در كارهاى
شايسته پيشقدم هستند؛ درست بر خلاف سردمداران ستم و استبداد كه تنها اهل گفتار و
شعار فريبكارانه اند.
اينان به گفتار بر حق خود، سخت باورند و عامل هستند.
و اءمرت لان اءكون اءول المسلمين
(157)
و من فرمان يافته ام كه نخستين مسلمان و قانون گرا و دادپيشه باشم .
قل اننى هدينى ربى الى صراط مستقيم دينا قيما مله ابراهيم
حنيفا و ما كان من المشركين .قل ان صلاتى و نسكى و محياى و مماتى لله رب العالمين .
لا شريك له و بذلك امرت و انا اول المرسلين
(158)
اى پيامبر! به اصلاح ناپذيران بگو: اين منم كه پروردگارم مرا به راهى راست هدايت
نموده است : به دين و آيينى پايدار، كه آيين ابراهيم است ؛ همو كه به راستى حق گرا
بود و از شرك گرايان و حق ناپذيران نبود.
و نيز به آنان بگو: بى گمان نماز من ، عبادت هاى من ، زندگى و مرگ من ، همه و همه
از آن خدا پروردگار جهانيان است ؛ همو كه برايش همتا و شريكى نيست و من به اين
توحيدگرايى و حق پذيرى ناب فرمان يافته ام ، و من نخستين حق گرا و مسلمانم .
6.دفاع از ستمديدگان
پناه دادن به مظلوم ، دفاع از حقوق ستم ديده و نجات او از دام استبداد و انحصار و
فريب ، از هدف هاى بلند و اساسى پيشوايان توحيد و آزادى و عدالت است .
آنان در هميشه ى عمر خويش و در تمامى فراز و نشيب ها و كوران هاى حيات ، مدافع
حقيقى مظلومان ، رنجديدگان و پايمال شدگان تاريخ و مبارز و مجاهد راستين و سرسخت در
برابر ستمگران و تجاوز كاران بوده اند.
و دخل المدينه على حين غفله من اءهلها فوجد فيها رجلين
يقتتلان هذا من شيعته و هذا من عدوه فاستغاثه الذى من شيعته على الذى من عدوه فوكزه
موسى فقضى عليه
(159)
و روزى از كاخ فرعون بيرون آمد و وارد شهر گرديد در حالى كه مردم آن ، سرگرم جشن و
شادمانى شده و از آمدن او بى خبر بودند. پس دو مرد را ديد كه با هم درگير شده و زد
و خورد مى كردند: يكى از آن دو، از پيروان او و از بنى اسرائيل بود و ديگرى از
دشمنانش . آن كس كه پيروانش بود، بر ضد آن كه از دشمنانش بود و ستم مى كرد، از او
يارى خواست ، و موسى با مشت بر او زد و كارش را تمام كرد.
7.عدم حمايت از مجرم
از ويژگى پيشوايان عدالت گستر اين است كه نعمت قدرت و مديريت و توان و امكانات را
وسيله ى برپايى عدل و احياى حق و زنده كردن حقوق پايمال شده ى محرومان قرار مى دهد،
و هرگز به هيچ بهانه اى از مجرمان و بدكاران و گردنكشان - كه مگسان دور شيرينى قدرت
و دژخيمان روزگارند گرچه از نزديكان و آشنايان آنها هم باشند - حمايت نمى كنند و
آنها را در برابر بيدادشان به كيفر عادلانه مى رسانند و داورى و قضاوت دوگانه
ندارند.
قرآن در بيان اين اصل دادگستر در منش و عمل كرد آنان ، چنين گزارش مى دهد:
قال رب بما اءنعمت على فلن اءكون ظهيرا للمجرمين
(160)
موسى گفت : پروردگارا، به پاس نعمتى كه به من ارزانى داشتى ، هرگز پشتيبان مجرمان
نخواهم بود.
ج - از نظر سياسى و اجتماعى
1.عدالت خواهى
از ويژگى هاى بارز پيشوايان آزادى و عدالت در تاريخى قرآن ، سياست عادلانه و عدالت
خواهانه آنان در زندگى است . آنان يكى از بلندترين هدف هايشان بنياد عدل و داد و
گسترش همگانى ساختن قسط و انصاف در عرصه هاى گوناگون زندگى است .
آنان هماره و همه جا جلوگاه دادگرى فروزشگاه عدالت هستند؛ عدل و داد در زندگى فردى
، خانوادگى ، روابط اجتماعى و سياسى ، اقتصادى و مالى ، قضايى و دادرسى و عدالت و
دادگرى در همه ى جلوه ها.
آنان با دوست و دشمن ، با آشنا و بيگانه ، با پير و جوان ، با توانمند و ناتوان و
با همه كس و همه چيز بر اساس عدل و داد و رعايت حقوق و آزادى رفتار مى كنند و
عادلانه و عدالت خواهانه و بشر دوستانه مى انديشند.
آرى ، برپايى كاخ و شكوه عدل و داد و به حركت آوردن مردم در شاهراه عدالت و انگيزش
و مشاركت دادن آنان در بناى عدل و داد، از هدف هاى اساسى رهبران آزادى و عدالت است
؛ چرا فلسفه ى بعثت ها و هدف از فرود كتاب هاى آسمانى و آمدن وحى و پيامبران ، براى
انگيزش مردم به حاكميت بر سرنوشت ، اداره ى جامعه و دنياى خويش ، ساختن شرايط مطلوب
و دنياى خويش ، ساختن شرايط مطلوب و دنياى آزاد آباد و عادلانه است .
لقد اءرسلنا رسلنا بالبينات و اءنزلنا معهم الكتاب و الميزان
ليقوم الناس بالقسط و اءنزلنا الحديد فيه باءس شديد و منافع للناس
(161)
به يقين ما پيامبران خود را با دليل هاى روشن و روشنگر فرستاديم ، و كتاب و وسيله ى
سنجش ميان عدالت و ستم و درست و نادرست را فرود آورديم ، تا مردم به دادگرى به پا
خيزند و طرح عدالت و آزادى بيفكنند؛ و آهن را فرود آورديم كه در آن نيرويى سخت و
سودهايى بسيار براى مردم است ، و تا خدا كسى را كه او و پيام آورانش را ناديده ،
يارى مى كند بشناسد، بى گمان خداوند نيرومند و شكست ناپذير است .
و اءمرت لا عدل بينكم
(162)
و فرمان يافته ام كه در ميان شما موهبت سعادت بار و رشدبخش عدالت و دادگرى را
برقرار كنم ...
2.اخلاق اقتصادى
آنان داراى اخلاق اقتصادى ويژه اى هستند، كه آيات تاريخى قرآن اين ويژگى در منش
مالى را نيز ترسيم مى كند؛ براى نمونه :
1.اين آيات نشانگر آن است كه پيشوايان عدالت ، نخست در پرتو طرح و برنامه و روش
مترقى و با تاءمين آزادى و امنيت اقتصادى و توزيع و تقسيم عادلانه ى امكانات ملى و
طبيعى و فرصت هاى رشد و پيشرفت و آگاهى ، گام بزرگى را در راه پيكار با فقر و نياز
و محروميت و بدبختى در جامعه و نابودى هاى فاصله هاى هولناك طبقاتى و عقب ماندگى بر
مى دارند و جامعه را به سوى توازن و تعادل مالى و اجتماعى سوق مى دهند.
2.راه هاى تملك ثروت را، به راه هاى عادلانه و انسانى و اخلاقى منحصر مى سازد و با
مسدود ساختن روش هاى غير شرافتمندانه ، ثمره ى كار و تلاش هر كس را براى او محترم
مى شمارند و پاس مى دارند.
3.راه هاى غارتگرانه ى پيدا و پنهان در جامعه هاى بلازده و نظام هاى بسته و
استبدادى ، همچون : انواع رانت جويى و رانت خواهى ، انحصار نهان و آشكار فرصت ها و
امكانات ملى ، چپاول مريى و نامريى ثروت ها، رباخوارگى و بهره كشى هاى ظالمانه ، كم
فروشى و حق كشى ، تجاوز به اموال عمومى با نقد و نظارت ناپذيرى و محاسبه گريزى با
انواع بهانه هاى بنى اسرائيلى ، از ارزش انداختن ثمره ى تلاش و جهاد ديگران و به
حساب زورمداران ريختن كارهاى مفيد آنان و عكس آن را، با صداقت و صراحت و اخلاص و
راستى تحريم مى كنند.
4.خود آنان و همسران و نزديكان و خاندانشان ، ضمن عمل دقيق بدان طرح ها و مقررات ،
از اسراف و تبذير، خوشگذرانى و تجمل گرايى ، زندگى پر زرق و برق و دبدبه و كبكبه ى
دنياداران ، سخت دورى گزيده و با ساده زيستن و مردمى زندگى كردن و همرنگ و همراه
مردم بودن در آشكار و نهان و پرهيز از دوزيستى و سوداگرى و عوامبازى و مريد سازى ،
گام بزرگ اصلاحى و انسانى در راه عدالت بر مى دارند.(163)
اءوفوا الكيل و لا تكونوا من المخسرين وزنوا بالقسطاس
المستقيم و لا تبخسوا الناس اءشياءهم و لا تعثوا فى الارض مفسرين
(164)
حق پيمانه را ادا كنيد و كم فروشى نكنيد، و ديگران را به خسارت نيفكنيد.و با ترازوى
درست وزن كنيد، و حق مردم را كم نگذاريد، و از ارزش اموال و حقوق آنان مكاهيد و در
زمين سر به فساد و تبهكارى برمداريد.
3.آزادى و تامين موهبت زندگى ساز آزادى
از ويژگى هاى پر جاذبه ى پيشوايان دادگر و عدالت گستر، اين است كه آنان به راستى
هماره و در هر شرايط آزاده و آزادمنش و آزادى خواه و آزادى بخش و پرچم برافراشته ى
آزادى و آزادگى هستند.