3 ـ سوره نساء
(وَ إنْ مِنْ أَهْلِ
الْكِتابِ اِلاّ لَيُؤمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقيامَةِ
يَكوُنُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً).(
[1] )
«و هيچ يك از اهل كتاب نيست
جز اين كه پيش از مرگ، به او
]يعنى حضرت مهدى(عليه السلام) يا حضرت
عيسى(عليه السلام)
[ايمان
مى آورد».
پيش از آن كه در باره تفسير اين
آيه شريفه سخنى بگوييم، لازم است نكته اى را ياد آور شويم و آن اين كه، در مورد
ضمير «مَوتِهِ» دو احتمال است; يكى اين كه به اهل كتاب بر گردد و ديگر اين كه
به حضرت عيسى(عليه السلام). بنابر احتمال اوّل، معناى آيه شريفه اين است كه
«احدى از اهل كتاب نيست جز اين كه پيش از مرگ، به حضرت عيسى(عليه السلام)ايمان
آورد» و بنابر احتمال دوم، معناى آيه چنين خواهد بود «احدى از اهل كتاب نيست جز
اين كه پيش از مرگ حضرت عيسى(عليه السلام) به او ايمان خواهد آورد».
برخى از مفسّران اهل سنّت كه
احتمال اوّل را برگزيده اند ناچار شده اند كه توجيهات عجيب و غريبى را در مورد
آيه شريفه ملتزم شوند; ولى بنابر احتمال دوم، معناى آيه بسيار روشن است. چون
طبق عقيده قطعى ما مسلمانان، حضرت عيسى(عليه السلام)هنوز زنده است و بعد از
ظهور حضرت بقية اللّه(عليه السلام) او نيز از آسمان ـ نازل شده و از ياران و
اصحاب آن حضرت خواهد بود».(
[2] )
و اينك در رابطه با تفسير آيه
شريفه به دو روايت كه از طريق معصومين(عليهم السلام)رسيده است، تبرّك مى جوييم:
1 ـ علامه قندوزى حنفى، در تفسير
آيه مزبور از محمّد بن مسلم از حضرت امام محمّد باقر(عليه السلام) روايت كرده
است كه فرمود:
«حضرت عيسى(عليه السلام) پيش
از روز رستاخيز به دنيا فرود مى آيد; پس پيروان هيچ ملّتى، نه يهودى و نه غير
يهودى، باقى نمى ماند مگر اين كه پيش از مرگشان، به او ايمان مى آورند، و حضرت
عيسى(عليه السلام)در پشت سر حضرت مهدى(عليه السلام) نماز مى خواند».(
[3] )
و مانند اين روايت را، علاّمه ابن
صبّاغ مالكى(
[4] )، و نيز كسان ديگرى غير از او در كتابهاى خود نقل كرده اند.
2 ـ بسيارى از دانشمندان بزرگ
شيعه در ذيل آيه مزبور، در كتب تفسير و حديث، از «شهر بن حوشب» روايت كرده اند
كه گفت:
روزى حجّاج به من گفت: آيه اى در
كتاب خدا هست كه مرا ناتوان ساخته است.
گفتم:اى امير! كدام آيه است؟
گفت: اين آيه: «وَإنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إلاّ
لَيُؤمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوتِه»(
[5] )اين آيه به صراحت مى گويد: احدى از اهل كتاب نيست جز
اين كه پيش از مرگش به حضرت عيسى(عليه السلام)ايمان مى آورد، در صورتى كه من
يهودى ونصرانى را مى آورم و گردن مى زنم وچشم به دهان او مى دوزم ومى بينم كه
ديده ازجهان فرو مى بندد ولبهايش را حركت نمى دهد واعترافى نمى كند.
گفتم: اى امير! معناى آيه آن طور
نيست كه شما تصور كرده ايد.
گفت: پس چگونه است؟
گفتم: پيش از آن كه قيامت بر پا
شود حضرت عيسى(عليه السلام) به زمين باز مى گردد و در روى زمين هيچ يهودى و
مسيحى و غير از آنها باقى نمى ماند جز اين كه به او ايمان مى آورد و او در پشت
سر حضرت مهدى(عليه السلام) نماز مى خواند.
حجّاج گفت: واى بر تو ! اين معنا
را از كجا آورده اى؟
گفتم: آن را محمّد بن علىّ بن
حسين بن علىّ بن ابى طالب(عليهما السلام) به من فرموده است.
حجّاج گفت: به خدا سوگند ! آن را
از چشمه زلال معرفت آورده اى».(
[6] )
اين حديث در كتب اهل سنّت نيز نقل
شده است، و در بسيارى از كتب حديثى، تفسيرى و كلامى آنها تصريح شده كه ضمير
«موته» به حضرت عيسى(عليه السلام)بر مى گردد.(
[7] )
به هر حال، كه حضرت عيسى(عليه
السلام) پيش از قيام قيامت، به هنگام ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) از آسمان
فرود مى آيد و در پشت سر آن حضرت نماز مى گزارد، و به حضرتش اقتدا مى نمايد، و
در نتيجه نصارى به جهت اقتداى حضرت عيسى به حضرت صاحب الامر(عليه السلام) در
نماز، به آن حضرت ايمان مى آورند، و يهود نيز به حضرت مهدى(عليه
السلام)مى گروند.(
[8] )
زيرا حضرت مهدى(عليه السلام)
الواح تورات را كه در آنها علامات حضرت مهدى(عليه السلام)و نشانه هاى امامت و
رهبرى او موجود است ـ از فلسطين يا غارى در انطاكيه بيرون مى آورد، و پيروان
ساير اديان نيز به سبب معجزاتى كه از آن حضرت مى بينند به حضرتش ايمان
مى آورند.
4 ـ سوره انفال
(وَ قاتِلوُهُمْ حتّى لا
تكونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّهِ).(
[9] )
«با كافران بجنگيد تا فتنه اى
باقى نماند و دين يك سره از آن خدا باشد».
محمّد بن مسلم گويد:
محضر امام محمّد باقر(عليه
السلام) عرض كردم: تأويل قول خداى تعالى در سوره انفال كه مى فرمايد: «وَ قاتِلوُهُمْ حتّى لا تكونَ
فِتْنَةٌ . . .»
چيست؟ فرمود:
«تأويل اين آيه هنوز نيامده
است، و هنگامى كه تأويل آن بيايد با مشركان پيكار خواهد شد تا وقتى كه يگانگى
خداى تعالى را بپذيرند و شركى در روى زمين باقى نماند، واين در زمان قيام
«قائم» ما خواهد بود».(
[10] )
و در يك روايت ديگر از آن حضرت
نقل شده است كه فرمود:
«. . . تأويل اين آيه هنوز
نيامده است. هنگامى كه قائم ما(عليه السلام) قيام كند، هر كس كه زمان او را درك
كند، تأويل اين آيه را مى بيند كه، هر كجا را كه تاريكى شب فرا گيرد آيين
محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) آنجا را فرا خواهد گرفت، تا اين كه ديگر شركى
در روى زمين باقى نباشد».(
[11] )
نكته مهمى كه در اينجا قابل ذكر
است اين كه:
«تعبير اين حديث بسيار جالب است ]به [ خصوص كه تاريكى شب را مثال آورده و روشنايى روز را
مثال نزده است; زيرا شمول تاريكى بيش از روشنايى است چون ممكن است در روى زمين
نقطه اى يافت شود كه نور به آنجا راه پيدا نكند; ولى تاريكى همه جا را فرا
مى گيرد و هيچ نقطه اى مستثنى نيست.
هنگامى كه آفتاب عالمتاب امامت
ظهور كند همه جهان به نور پروردگار منوّر مى شود و آثار قيام شكوهمند آن مهر
تابان در تمام ذرات عالم آشكار مى شود».(
[12] )
آرى ! هنوز تأويل اين آيه واقع
نشده است; زيرا به طورى كه مى دانيم، نه در زمان رسول خدا(صلى الله عليه وآله
وسلم) و نه در دوران احدى از خلفاء و نه هم در روزگار هيچ يك از اوصيا، زمانى
كه در آن، جز دين حق، دين ديگرى در روى زمين وجود نداشته باشد، به طور كامل در
دنيا پديد نيامده است و بنابر اين، شكى نيست كه چنين وضعيتى فقط در زمان حضرت
مهدى(عليه السلام) تحقق خواهد يافت.
5 ـ سوره توبه
(هُوَ الَّذى أرْسَلَ
رَسُولَهُ بِالْهُدى وَدِيْنِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلىَ الدِّيْنِ كُلِّهِ وَ
لوْكَرِهَ المُشْرِكوُنَ).(
[13] )
«او خداوندى است كه پيامبرش
را با هدايت و دينى حق فرستاد تا آن را بر تمام اديان پيروز گرداند اگر چه
مشركان ناخشنود باشند».
اين آيه مباركه در سه سوره از
سوره هاى قرآن كريم تكرار شده كه اهميّت اين وعده الهى بخوبى روشن مى شود; ولى
مهم اين است كه، اين وعده خداوند كى محقق مى شود؟ زيرا مسلّم است كه تا كنون
اين وعده خداوند تحقّق نيافته و هم اكنون اديان باطل و اديان آسمانى تحريف شده
در روى زمين وجود دارند، و شكّى نيست كه وعده خداوند تخلف ناپذير است. بنابر
اين، بايد ديد طبق روايات و مدارك معتبر اسلامى هنگام تحقق اين وعده بزرگ كه
تحقق قول و پيمان خداوند است، چه وقت خواهد بود؟
آنچه از مجموع روايات معتبر و
احاديث متواتر اسلامى كه از طريق شيعه و سنّى روايت شده استفاده مى شود اين است
كه اين آيه مباركه، مربوط به زمان ظهور مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) است; زيرا
در زمان حكومت جهانى حضرت مهدى(عليه السلام)است كه دين مقدس اسلام در سراسر
زمين حاكم مى شود و بشر پيرو يك آيين مى گردد، و نشانى از اديان باطل و تحريف
شده در روى زمين باقى نمى ماند.
اينك براى اثبات اين مطلب به
احاديث چندى كه در اين باره مى آوريم، توجّه فرماييد:
1 ـ مقداد بن اسود گويد: از رسول
خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) شنيدم كه مى فرمود:
«لايَبْقى عَلى ظَهْرِ
الأَرْضِ بَيْتُ مَدَر وَ لا وَبَر إلاّ أدْخَلَهُ الله (عَلَيهِم) كَلِمَةَ
الاسْلام، ]إمّا [ بِعِزٍّ عَزِيز و ]إمّا [ بِذُّل ذَلِيل، ]إمّا [يُعِزُّهُم
فَيَجْعَلَهُمْ مِنْ أهْلِها فَيُعِزّوا بِهِ، وَ إمّا يُذِلُّهُمْ فَيَدِينُون
لَهُ».(
[14] )
«در روى زمين هيچ خانه خشت و
گلى و خيمه مويين نمى ماند مگر اين كه خداوند آيين اسلام را در آن خانه وارد
مى كند، يا با عزّت و سر بلندى يا با ذلّت و خوارى، يا اين كه اسلام را
مى پذيرند و خداوند آنها را سر بلند مى گرداند يا اين كه به ناچار در برابر
اسلام سر تعظيم فرود مى آورند».
2 ـ مرحوم محدّث بحرانى در ذيل
همين آيه در كتاب «المحجة»، حديثى را از اميرمؤمنان على(عليه السلام) بدين صورت
نقل مى كند:
«عَنْ عِمْرانِ بْنِ
مَيْثَمْ، عَنْ عَبايَةِ بْنِ ربعي، أنَّهُ سَمِعَ أَمير الْمُؤْمِنينَ(عليه
السلام)يَقُولُ: «هُوَ الّذَي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَدِيْنِ الْحَقِّ
لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» أَظَهَرَ
بَعْدُ ذلِكَ؟
قالُوا: نَعَمْ.
قَالَ: كَلاّ، فَوَالَّذي
نَفْسِي ! بِيَدِهِ! حتّى لا تَبْقى قَرْيَة إِلاّ وَيُنادي فيها بِشَهادةِ
أَنْ لا اِلهَ إِلاّ الله، وَأَنَّ محمّداً رَسُولُ الله(صلى الله عليه وآله
وسلم) بُكْرَةً وَعَشِيّاً».(
[15] )
«عمران بن ميثم، از عباية بن
ربعى روايت مى كند كه امير مؤمنان على(عليه السلام) اين آيه شريفه را تلاوت
فرمود: «او خداوندى است كه رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاد تا او را بر همه
اديان غالب و پيروز گرداند هر چند كه مشركان كراهت داشته باشند».
سپس فرمود: آيا اين غلبه و
پيروزى تحقّق يافته است؟
گفتند: آرى!
فرمود: نه، هرگز! سوگند به
خدايى كه جان على در قبضه قدرت اوست، اين غلبه و پيروزى مُحَقّق نمى شود مگر
هنگامى كه هيچ آبادى در روى زمين باقى نماند جز اين كه هر صبح و شام در آن بانگ
«لا اِله اِلاّ الله وَمحمّد رَسُولُ الله» بلند شود».
3 ـ «مجاهد» در تفسير اين آيه
شريفه از قول ابن عبّاس نقل مى كند كه گفت:
«لا يَكُونُ ذلكَ حتّى لا
يَبْقى يَهُوْدِىٌّ وَ لا نَصْرانِىٌّ وَلا صاحبُ مِلّة الاّ دَخَلَ فى
الإِسْلامِ، حتّى يَأمَنَ الشاةُ وَ الذِّئبُ وَ البَقَرَةُ وَ الأسَدُ وَ
الاِنْسانُ وَ الحَيّةُ، وَ حتّى لا تَقْرُض فارةٌ جَرباً، وَ حتّى تُوضَعَ
الجِزيَة وَ يُكْسَرَ الصَّليْبُ وَ يُقَتَل الْخِنْزيرُ، وَ ذلِك قَوْلُهُ:
«لِيُظْهِرَهْ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهْ الْمُشرِكُونَ» و ذلِك
يَكُونُ عند قِيامِ القائمِ عَلَيهِ السَّلام».(
[16] )
«اين وعده محقق نمى شود مگر
هنگامى كه تمام يهود و نصارى و پيروان هر كيش به دين اسلام بگروند، و گرگ و ميش
و گاو و شير و انسان و مار، بر جان خود ايمن باشند. و ديگر هيچ موشى انبانى را
پاره نكند، و جزيه گرفتن از اهل كتاب ساقط شود، و «صليب» شكسته شود، و خوكها
معدوم گردند، و اين معناى قول خداى تعالى (لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ
وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ) است. و تحقّق اين وعده، به هنگام قيام قائم
آل محمّد(عليهم السلام) خواهد بود».
4 ـ امام باقر(عليه السلام) در
تفسير آيه 33 سوره توبه فرمود:
«اين آيه مباركه به هنگام
خروج مهدى آل محمّد صلوات الله عليهم ـ تحقّق مى يابد. ديگر احدى در روى زمين
باقى نمى ماند جز اين كه به رسالت محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)اعتراف
مى كند».(
[17] )
5 ـ ابو بصير مى گويد:
«سألت أبا عبد اللّه(عليه
السلام) عن قول الله تعالى فى كتابه:
(هُوَ الَّذي أَرْسَلَ
رَسُوْلَهُ بِالْهُدى وَدِيْنِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الِدّينِ كُلّهِ
وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونْ)
فقال: والله! ما أنزل تأويلها
بعدُ!
قلت: جُعلت فداك! و متى ينزل؟
قال: حتّى يقوم القائم إن شاء
الله. فإذا خرج القائم لم يبق كافر و لا مشرك إلا كره خروجه، حتّى لو كان كافر
أو مشرك في بطن صخرة لقالت الصخرة: يا مؤمن! في بطني كافر أو مشرك فاقتله، قال:
فينحيه الله فيقتله».(
[18] )
«از امام صادق(عليه السلام)
در باره اين آيه شريفه «او خداوندى است كه پيامبرش را با هدايت و دين حق فرستاد
تا او را بر تمام اديان پيروز گرداند اگر چه مشركان آن را كراهت داشته باشند»
پرسيدم؟
امام در جواب فرمود:
«به خدا قسم! هنوز موقع تأويل
اين آيه نرسيده است».
گفتم: قربانت گردم! چه وقت
موقع آن فرا مى رسد؟
فرمود:
«هنگامى كه حضرت قائم(عليه
السلام) قيام كند، موقع تأويل اين آيه فرا مى رسد، و چون حضرت قائم(عليه
السلام) قيام كند هر كافر و مشركى، ظهور او را نا خوش دارد; زيرا اگر كافر يا
مشرك در دل سنگى پنهان شود آن سنگ صدا مى زند: اى مؤمن! كافر يا مشركى در دل من
پنهان شده است بيا و او را به قتل برسان! و خداوند او را بيرون مى آورد و ياران
حضرت قائم(عليه السلام) او را به قتل مى رسانند».
6 ـ سوره هود
(بَقِيَّةُ اللهِ خَيْرٌ
لَكُمْ إنْ كُنْتُمْ مُؤمِنِينَ)(
[19] )
«يكتا بازمانده خدا براى شما
بهتر است اگر مؤمن هستيد».
امام باقر(عليه السلام) در تأويل
اين آيه شريفه مى فرمايد:
«هنگامى كه مهدى ما ظاهر شود
به خانه كعبه تكيه مى دهد و 313 تن از ياران خاص او به دورش گرد مى آيند. اولين
سخنى كه بر زبان مباركش جارى مى شود اين آيه شريفه است: «بَقِيَّةُ اللهِ
خَيْرٌ لَكُمْ إنْ كُنْتُمْ مُؤمِنينَ».
سپس مى فرمايد: «من بقية
الله، خليفة الله و حجّة الله هستم بر شما، آنگاه احدى بر آن حضرت سلام نمى كند
جز اين كه مى گويد: «السّلام عليك يا بقية الله فى الأرض»; سلام بر تو اى
بازمانده خداوند در زمين».
بعد از آن، چون ياران ديگر آن
حضرت كه يك گروه ده هزار نفرى مى باشند به دور او گرد آمدند، يهودى و نصرانى و
كسى كه غير خداى تعالى را پرستش مى نموده، باقى نمى ماند جز اين كه ايمان
مى آورد و او را تصديق مى نمايد و همه ملّتها يكى مى شود، و آن هم ملّت اسلام
است، و پس از آن، براى هر معبودى كه به جز خداى تعالى مورد پرستش بوده، آتشى از
آسمان مى آيد و او را مى سوزاند».(
[20] )
7 ـ سوره
ابراهيم
(وَلَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى
بِآياتِنا أَنْ أَخْرِج قَومَكَ مِنَ الظُلماتِ إلىَ النُّور وَ ذَكِّرْهُمْ
بِأَيّام اللهِ إنَّ فِى ذلكَ لاََيات لِكُلِّ صَبّار شَكُور).(
[21] )
«همانا ما موسى را با آيات
خود فرستاديم، كه قوم خود را از تاريكى ها به سوى نور بيرون بياور، و روزهاى
خدا «ايّام الله» را به آنها ياد آورى كن كه در اين يادآورى ـ براى هر انسان
بسيار شكيبا و شكرگزار نشانه هايى است».
شيخ سليمان قندوزى حنفى در كتاب
«ينابيع المودّة» از امام محمّد باقر(عليه السلام)روايت كرده است كه در مورد
اين جمله از آيه شريفه
«وَ ذَكِرّ هُمْ بأَيّامِ اللّهِ» فرمود:
«أيّام الله ثَلاثَة: يَومَ
يَقُوم الْقائِم(عليه السلام)، وَ يَومَ الكَرَّة، وَيَومَ القِيامَةِ».
«روزهاى خداوند تبارك و
تعالى ـ سه روز است:
1 ـ روز قيام قائم(عليه
السلام)
2 ـ روز رجعت
3 ـ روز قيامت.(
[22] )
اين حديث به همين تعبير از امام
صادق(عليه السلام) نيز روايت شده است.(
[23] )
و در تفسير علىّ بن ابراهيم قمى
نيز آمده كه «ايّام الله» سه روز است: روز قيام قائم(عليه السلام)، روز مرگ و
روز رستاخيز.(
[24] )
همان گونه كه خوانندگان عزيز
ملاحظه نمودند، بر اساس روايات پيشوايان معصوم(عليهم السلام)، سه روز به عنوان
«يوم الله» شناخته شده كه ياد آورى آن در سر لوحه برنامه هاى حضرت موسى(عليه
السلام) قرار گرفته، كه روز قيام جهانى حضرت مهدى(عليه السلام)اوّلين آنها معرفى شده است.
و به حق مى توان گفت: آن روز يكى
از روزهاى بزرگ الهى است كه شايسته است «يوم الله» خوانده شود، زيرا آن روز، سر
آغاز حكومت واحد جهانى بر اساس عدالت و آزادى، و روز بر چيده شدن بساط ظلم و
ستم و استبداد و استعمار از سراسر جهان، و روز شكستن بتها و گسستن زنجيرها و
فرو ريختن كاخهاى ستمگران و در هم شكستن تمام قدرتهاى اهريمنى در پهنه گيتى
است.
دوّمين يوم الله، روز «رجعت» است كه در آن روز بندگان شايسته خداوند
كه از دنيا رفته اند باز مى گردند و بر سراسر جهان حكومت مى كنند.(
[25] )
سوّمين يوم الله، روز رستاخيز عمومى و روز قيامت است، كه همه مردمان
از اوّلين و آخرين در آن روز پر ترس و هراس در صحنه قيامت جمع مى شوند و سلطنت
خداوند قهّار را با ديدگان خود مشاهده مى كنند و پاداش نيك و بد اعمال خود را
درمى يابند.
8 ـ سوره حجر
(قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنى
إِلى يَومِ يُبْعَثُون * قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ * إلَى يَوْمِ
الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ).(
[26] )
«(ابليس) گفت: اى خداى من! تا
روزى كه مردم بر انگيخته مى شوند به من مهلت بده. ]خداوند [ فرمود: تو از مهلت داده شدگان هستى، تا روز وقت معيّن».
حسن بن خالد گويد: حضرت على بن
موسى الرضا(عليهما السلام) فرمود:
«هر كس كه تقوا ندارد، دين
ندارد. هر كس كه تقيّه نكند ايمان ندارد. گرامى ترين شما در نزد خدا كسى است كه
بيشتر از ديگران به تقيّه عمل كند.
گفته شد: اى پسر رسول خدا! تا به
كى؟
فرمود:
إلى يَوْمِ الْوَقْتِ
الْمَعْلُوم)، وَ هُوَ يَومُ خُرُوج قائِمِن ;
]تا
روز وقت معين كه روز قيام قائم ما است.
از آن حضرت پرسيدند:اى فرزند رسول
خدا! قائم شما اهل بيت كيست؟
فرمود:
چهارمين فرزند من، پسر بانوى
كنيزان است كه خداوند به وسيله او، زمين را از هر ظلم و ستمى پاك مى كند.(
[27] )
9 ـ سوره اسراء
(وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً
فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِف فِي الْقَتْلِ إنَّهُ كانَ
مَنصُوراً).(
[28] )
«و آن كس كه مظلوم كشته شده،
ما به ولىّ او حكومت
]و حقّ قصاص [داديم،
كه در كشتن اسراف و زياده روى نكند، كه او از جانب ما «منصور» و مورد حمايت
است».
علامه قندوزى در كتاب «ينابيع
المودّة»، در تفسير اين آيه مباركه آورده است كه اين آيه در باره حسين بن على و
مهدى(عليهم السلام) نازل شده است. و از امام محمّد باقر(عليه السلام)روايت كرده
است كه آن حضرت فرمود:
«حسين(عليه السلام) مظلوم
كشته شد و ما اوليا و وارث خون او هستيم، و قائم ما به خون خواهى حسين(عليه
السلام) قيام خواهد كرد. پس هر كسى كه به كشتن آن حضرت راضى بوده است به قتل
مى رساند تا آنجا كه خواهند گفت: او در كشتار اسراف مى كند».(
[29] )
در تفسير عيّاشى نيز در همين
رابطه از سلام بن مستنير از امام باقر(عليه السلام) با تفصيل بيشترى نقل كرده
است كه آن حضرت فرمود:
«منظور از اين جمله «وَ مَنْ
قُتِلَ مَظْلُوماً» حسين بن على(عليهما السلام)است كه مظلومانه كشته شد، و ما
اوليا و خون خواهان او هستيم. هنگامى كه قائم ما قيام كند به خون خواهى او و
انتقام از دشمنان خدا بر مى خيزد و به حدّى دشمنان را به قتل مى رساند كه مردم
گويند: او در كشتن اسراف و زياده روى كرده است».
سپس فرمود:
«آن كس كه واقعاً مظلوم كشته
شده، حسين(عليه السلام)، و ولىّ او حضرت قائم(عليه السلام)است.
و اما منظور از «اسراف در
كشتار» ،اين است كه اشخاص ديگرى غير از قاتل اصلى او كشته شود.(
[30] )
و اما مقصود از اين جمله
«إنَّهُ كان مَنصُوراً» اين است كه، حضرت قائم(عليه السلام)كه ولىّ حقيقى
حسين(عليه السلام) و مردى از دودمان رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)است، از
دنيا نمى رود تا اين كه به پيروزى كامل برسد و بر همه دنيا تسلط يابد و سراسر
زمين را پر از عدل و داد كند همان گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد».(
[31] )
در كتاب «كامل الزيارات» از محمّد
بن سنان روايت نموده است كه:
مردى از تفسير آيه شريفه «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ
جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً، فَلا يُسْرِف فِى الْقَتْلِ إنَّهُ كان
مَنصُوراً» از امام صادق(عليه
السلام)سؤال نمود. حضرت در پاسخ او فرمود:
«منصور، قائم آل محمّد(عليهم
السلام) است كه ولى خون حسين(عليه السلام) است ـ و چون ظهور نمايد، اقدام به
خون خواهى حسين(عليه السلام) كند و دشمنان را بكشد و اگر همه اهل زمين را به
قتل برساند، اسراف نكرده است.
و معناى «فَلا يُسْرِف فِي
الْقَتْلِ» اين است كه او هرگز به كارى كه اسراف محسوب شود دست نمى آلايد. سپس
فرمود: به خدا سوگند! كه حضرت قائم(عليه السلام)بازماندگان و ذرارى كشندگان
حضرت حسين(عليه السلام) را به واسطه كردار پدران و اجدادشان خواهد كشت».(
[32] )
در كتاب «عيون الاخبار» از عبد
السلام بن صالح هروى روايت كرده است كه گفت:
به امام رضا(عليه السلام) عرض
كردم كه نظرتان در باره اين حديث «هنگامى كه حضرت قائم(عليه السلام) قيام كند
فرزندان قاتلان حسين(عليه السلام) را به خاطر كردار پدرانشان مى كشد» كه از
امام صادق(عليه السلام) روايت شده است، چه مى باشد؟
حضرت فرمود: «درست است».
گفتم: پس معناى اين آيه كه
مى فرمايد:
«وَلا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اُخْرى»(
[33] ) ]هيچ
كس بار گناه ديگرى را به دوش نخواهد كشيد [
چه مى شود؟
فرمود:
«خداوند در تمام گفتارهايش
راست و درست فرموده است، لكن فرزندان قاتلان حسين(عليه السلام) كسانى هستند كه
از كردار پدرانشان راضى هستند و به آن افتخار مى كنند و هر كس كه از كارى راضى
باشد، مثل آن كسى است كه آن را انجام داده است، و اگر كسى در شرق عالم كشته شود
و ديگرى در غرب عالم، به اين قتل راضى و خشنود باشد نزد خداى تعالى با قاتل
شريك خواهد بود= از اين رو، حضرت قائم(عليه السلام)آنها را به قتل مى رساند».(
[34] )
مقصود از نقل اين اخبار و احاديث
اين است كه: حضرت امام حسين(عليه السلام)انسان ممتازى است كه مظلوم كشته شده و
تا كنون انتقام خون به ناحق ريخته وى گرفته نشده، و خداوند حضرت مهدى(عليه
السلام) را كه از فرزندان آن حضرت و وارث خون آن شهيد مظلوم است، خون خواه
حضرتش قرار داده و به وى قدرت و سلطنت عطا فرموده، و او را «منصور» نام نهاده،
تا هنگامى كه امر ظهور از طرف خدا امضاء شود، با قوّت و قدرت و تأييد خداوند
قيام كند و همه جبّاران و ستمگران و ستم پيشگان را طعمه شمشير سازد.
10 ـ سوره مريم:
(حتّى اِذا رَأوْا ما
يُوعَدوُنَ اِمّا الْعَذَابَ وَ اِمّا السّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ
شَرٌّ مَكاناً وَ أضْعَفُ جُنْداً * ويزيد اللّه الذين اهتدوا هدى...).(
[35] )
«تا وقتى آنچه به آنان وعده
داده مى شود: يا عذاب يا قيامت را ببينند; پس به زودى مى فهمند كه چه كسى
جايگاهش بدتر و چه كسى لشكرش ناتوان تر است و خداوند كسانى را كه هدايت
يافته اند بر هدايتشان مى افزايد».
از امام صادق(عليه السلام) روايت
شده است كه در تفسير اين آيه شريفه فرمود:
«منظور از قيامت، قيام قائم
است. كه گمراهان چون در آن روز، قائم و اطرافيانش را ببينند، مى فهمند كه
جايگاه چه كسى در نزد قائم بدتر و سپاهش ناتوان تر است. و خداوند در آن روز، بر
هدايت هدايت يافتگان كه از قائم پيروى كرده، انكارش نكرده اند، مى افزايد».(
[36] )
11 ـ سوره نور:
(وَعَدَ اللهُ الَّذينَ
آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ في الأرْضِ
كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَُيمَكِّننَّ لَهُمْ دِينَهُمُ
الَّذى اْرتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً
يَعْبُدُونَني َلا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً).(
[37] )
«خداوند به كسانى از شما كه
ايمان آورده و عمل شايسته انجام دادند وعده داده است كه آنها را در روى زمين
جانشين قرار دهد همان گونه كه كسانى را كه قبل از ايشان بودند، جانشين ساخته
بود و دينى را كه براى ايشان پسنديده در جهان ـ استقرار خواهد بخشيد و ترس و
هراسشان را بعد از وحشت به آرامش و امنيّت مبدّل خواهد ساخت، تا تنها مرا
بپرستند و شريكى برايم قرار ندهند».
علاّمه نيشابورى در تفسير «غرائب
القرآن» به هنگام تفسير آيه شريفه:
«الَّذينَ يُؤمِنُونَ بِالْغَيبْ»، در
سوره بقره، مى گويد:
. . . منظور از «غيب» كه در
اين آيه شريفه آمده است، همان مهدى منتظرى است كه خداوند در قرآن كريم به او
وعده خلافت و جانشينى ـ داده و فرموده است: «وَعَدَ اللهُ الَّذينَ آمَنُوا
مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفنَّهُمْ فى الأرْضِ».
و در خبرى از رسول خدا(صلى الله
عليه وآله وسلم) نيز وارد شده كه فرموده است:
«اگر از عمر دنيا به جز يك
روز باقى نمانده باشد خداوند آن روز را به قدرى طولانى مى كند تا اين كه مردى
از اُمّت من كه نام او نام من و كنيه او كنيه من است ظاهر شود و زمين را پر از
عدل و داد كند همان گونه كه پر از ظلم و ستم شده باشد».(
[38] )
12 ـ سوره قصص:
(وَنُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى
الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الاَْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً
وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ).(
[39] )
«و ما اراده كرده ايم بر آنان
كه در روى زمين به ضعف كشيده شده اند، منّت نهاده، آنها را پيشوايان و وارثان
زمين قرار دهيم».
از امام محمّد باقر(عليه السلام)و
امام جعفر صادق(عليه السلام) روايت شده است كه آن دو بزرگوار فرموده اند:
«اين آيه مباركه مخصوص به
صاحب الامرى است كه در آخر الزمان ظاهر مى شود و فرعونيان و جبّاران را نابود
مى سازد و شرق و غرب جهان را به تصرّف خود در مى آورد، و آن را چنان كه پر از
ظلم و ستم شده است مالامال از عدل مى سازد».(
[40] )
علاّمه قندوزى نيز در ضمن حديثى
روايت كرده است كه:
«ابو محمّد امام حسن
عسكرى(عليه السلام) در هفتمين روز ولادت فرزندش مهدى(عليه السلام) بدو گفت:
«سخن بگو،اى فرزند كوچكم !» پس شهادتين بر زبان جارى نمود و بر پدران خويش يكى
پس از ديگرى صلوات فرستاد; سپس اين آيه شريفه را تلاوت فرمود:«وَنُريدُ أَنْ
نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا في الاَْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً
وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ» ».(
[41] )
13 ـ سوره سجده:
(قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لا
يَنْفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا اِيْمانُهُمْ وَلا هُمْ يُنْظَرُونَ).(
[42] )
«بگو ـ اى پيامبر! ـ روز
پيروزى، ديگر ايمان آوردن براى كافران سودى ندارد و به آنها هيچ مهلت داده
نمى شود».
امام جعفر صادق(عليه السلام) در
تفسير اين آيه شريفه فرمود:
«روز پيروزى، روزى است كه
دنيا به دست قائم(عليه السلام)فتح مى شود. آن روز، ديگر ايمان آوردن براى كسى
كه قبلاً ايمان نداشته، سودى ندارد. امَا كسى كه پيش از فتح، ايمان آورده،
انتظار ظهور او را مى كشيد، ايمانش او را سود خواهد بخشيد و خداوند مقام و
منزلت او را بالا خواهد برد. و اين پاداش دوستداران اهل بيت(عليهم السلام)است».(
[43] )
14 ـ سوره فتح:
حافظ ابو عبدالله گنجى شافعى در
كتاب «البيان»، و علاّمه مؤمن بن حسن شبلنجى در تفسير آيه شريفه: «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّين كُلِّهِ
وَكَفى بِاللّهِ شَهِيداً»(
[44] ) از سعيد بن جبير نقل كرده اند كه گفته است: «منظور از اين آيه، مهدى موعود ـ
از فرزندان فاطمه(عليها السلام)است».(
[45] )
در حديث ديگرى كه در تفسير همين
آيه شريفه از امام صادق(عليه السلام) روايت شده چنين آمده است كه آن حضرت
فرمود:
«اين آيه در حقّ قائم آل
محمّد(عليهم السلام) نازل شده است، و او امامى است كه اسلام را بر همه اديان
پيروز مى گرداند و زمين را پر از عدل و داد مى كند چنان كه پر از ظلم و ستم شده
باشد. اين آيه از آياتى است كه تأويلش بعد از تنزيل آن تحقّق خواهد يافت».(
[46] )
با توجّه به آيات شريفه مزبور و
ده ها آيه ديگر، اين معنا به خوبى روشن مى شود كه، دنيا روزى در پيش دارد كه
آيين مقدّس اسلام بر تمام اديان جهان غلبه خواهد كرد، و به جز اسلام، دينى در
روى زمين باقى نخواهد ماند. آن عصر درخشان و روزگار طلايى كه بشر در انتظار آن
است، همان روزِ قيام پر شكوه منجى بشر، و دوران ظهور مبارك مهدى موعود(عليه
السلام) مى باشد.
ناگفته نماند، آياتى كه به وجود
مقدّس مهدى موعود(عليه السلام) و ظهور مبارك آن حضرت تفسير و تأويل شده و در
منابع معتبر شيعه و سنّى ثبت و ضبط گرديده، فراوان است و ما اگر بخواهيم همه
آنها را يكجا گرد آورى نماييم به طول خواهد انجاميد و از مقصد دور مى شويم. از
اين رو، به همين مقدار بسنده نموديم.(
[47] )
بخش نهم
نويدهاى ظهور مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) در
كتاب هاى مقدّس اديان و اخبار اهل بيت(عليهم السلام)
شامل
1 ـ مهدى موعود(عليه السلام)
در كتب هنديان
2 ـ بشارت ظهور حضرت
مهدى(عليه السلام) در كتاب تورات
3 ـ بشارت ظهور حضرت
مهدى(عليه السلام) در كتاب انجيل
4 ـ بشارت ظهور حضرت
مهدى(عليه السلام) در منابع زرتشتيان
چنان كه در بحثهاى گذشته آمد،
مسأله ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در آخر الزمان و پايان دادن به ظلم و ستمها
از مسايل اساسى اديان و اسلام است، و تمامى اديان و مذاهب گوناگونى كه در روى
كره زمين حكومت مى كنند، وقوع حتمى و قطعى آن را خبر داده اند.
بر اساس تعاليم انبيا و نويدهاى
كتب آسمانى، عليرغم عوامل بدبينى بيشمارى كه نسبت به آينده بشر در جهان ديده
مى شود، اوضاع كنونى جهان قابل دوام نيست، و دير يا زود گردونه زمان به نفع
محرومان خواهد چرخيد، و چهره جهان دگرگون خواهد شد، و مفاسد اجتماعى و كشمكشهاى
كنونى جاى خود را به آرامش و امنيّت خواهد داد. مطابق وعده هاى انبيا و نويدهاى
كتب آسمانى، چشم انداز آينده جهان و سرنوشت بشر روشن است.
نگاهى كوتاه به كتابهاى مذهبى اهل
اديان اين امر را به خوبى نشان مى دهد كه وقتى جهان دچار فتنه و آشوب گردد و
آتش ظلم و بيدادگرى همه جهان را فراگيرد، و جنگهاى خانمان سوز و ويرانگر مردمان
جهان را به ستوه آورد و زمامداران جهان از اداره اُمور كشورها عاجز و ناتوان
گردند و براى خاموش كردن آتش فتنه ها و جنگها راه چاره اى نيابند، در چنين
موقعيّت حساس و بحرانى يك مصلح بزرگ جهانى، با اتّكا به قدرت لايزال الهى قيام
خواهد كرد، و به يك اصلاح عمومى در تمام جهان دست خواهد زد و زورگويان،
زورمداران و قدرت طلبان افسار گسيخته عالم را سر جاى خود خواهد نشاند و به همه
بدبختيها و تيره روزى ها و گرفتارى هاى بشريّت خاتمه خواهد داد.
خوشبختانه هنگامى كه به اديان
آسمانى مراجعه مى كنيم، كتب آسمانى را سراسر مملوّ از اميد، و سرشار از نويدهاى
بهروزى و وعده هاى ظهور آن «مصلح جهانى» مى بينيم، و شايد براى برخى كمى تعجّب
آور باشد كه در تمام اديان و مذاهب بزرگ جهان، اعم از وثنيت، كليميت، مسيحيت،
مجوسيت و آيين مبين اسلام . . . از مصلحى كه در پايان جهان ظهور خواهد كرد و به
جنايتها و خيانتهاى انسانها خاتمه خواهد داد و شالوده حكومت واحد جهانى را، بر
اساس عدالت و آزادى بنيان خواهد نهاد، گفتگو شده و برتر و بالاتر از همه، نويد
ظهور آن مصلح بزرگ جهان، به خصوص در اسلام و قرآن نيز، به صورتى جامع تر،
كامل تر، عميق تر و جدى تر، مطرح شده است.
و جاى بسى خرسندى است كه اكثريّت
قريب به اتّفاق نويدهايى كه در رابطه با ظهور «مصلح بزرگ جهانى» در كتابهاى
آسمانى آمده است اگر نگوييم همه آنه ـ تنها با وجود مقدّس مهدى موعود(عليه
السلام)، آخرين بازمانده حجت الهى از امامان معصوم شيعه مطابقت دارد.
آرى خواننده عزيز ! نويدهاى مصلح
بزرگ جهانى و بشارت ظهور مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) علاوه بر قرآن مجيد در
تمام كتب مذهبى اهل اديان مانند: كتاب زند، كتاب جاماسب، كتاب شاكمونى، كتاب
جوك، كتاب ديدبراهمه، كتاب باسك، كتاب پاتيكل، كتاب دادنگ، كتاب ضفيناى نبى،
كتاب اشعياء، كتاب وحى كودك، كتاب حُكى نبى، كتاب مكاشفات يوحناى لاهوتى، كتاب
دانيال نبى، انجيل متى، انجيل لوقا، انجيل مرقس، و ساير كتابها و الواح ذكر
شده، و در همه اين كتابها نويدها و بشارتهاى ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) به
عبارات و مضامينى كه همه اصالت و حقيقتِ «مهدويّت» را تأييد مى كنند، و آن را
يك عقيده عمومى مشترك بين همه اُمّتها و ملّتها مى دانند، به روشنى بيان شده
است.
اگر چه غير از قرآن مجيد، همه
كتابهاى ديگر آسمانى مورد دستبرد و تحريف قرار گرفته است، ولى باز هم مطالبى در
آنها ديده مى شود كه از دستبرد دگران مصون مانده، و در آنها عبارات و جملاتى از
آمدن «مصلح جهانى» به چشم مى خورد.
جالب توجّه اين كه: در تمام
كتابهاى مقدّسى كه در ميان اهل اديان، به عنوان كتابهاى آسمانى شناخته شده و
آورندگان آن كتابها به عنوان پيامبر، شناخته مى شوند، تصريحات زيادى به «مهدى
موعود» شده است.
هر چند كه ما اين كتابها را به
عنوان «كتاب آسمانى» نمى دانيم، و يقين نداريم كه آورندگان آنها پيامبر
بوده اند، بلكه معتقديم كه آنها يا «پيامبر» بوده اند، يا اين مطالب را از
كتابها و تعليم پيامبران گذشته اقتباس كرده اند، ولى شگفت آور است كه در برخى
از اين كتابها، بعضى از القاب خاص و اسامى مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) و حتّى
سلسله «نسبى» آن حضرت و اين كه وى از سلاله پاك پيغمبر آخر الزمان، و از
فرزندان دختر آن پيغمبر، و آخرين جانشين آن حضرت است، نيز مشخص گرديده است.
اينك براى اثبات اين مدّعا قسمتى
از نويدها و بشارتهاى ظهور مهدى موعود(عليه السلام) را كه در كتب مذهبى اهل
اديان آمده است، از كتب مقدّسه هنديان، يهوديان، مسيحيان، زرتشتيان و ساير
كتابهايى كه در ميان پيروان خود به عنوان كتاب آسمانى شناخته شده، نقل مى كنيم،
تا اصالت مسأله «مهدويت» و جهانى بودن اعتقاد به ظهور مبارك حضرت مهدى(عليه
السلام) به خوبى روشن شود.
1 ـ مهدى
موعود(عليه السلام) در كتب مقدسه هنديان
در كتابهاى مذهبى مقدّسى كه در
ميان هنديان به عنوان كتاب هاى آسمانى شناخته شده و آورندگان اين كتاب ها به
عنوان پيامبر شناخته مى شوند، تصريحات زيادى به وجود مقدّس مهدى موعود(عليه
السلام) و ظهور مبارك آن حضرت شده است كه قسمتى از آنها از نظر خوانندگان گرامى
مى گذرد.
الف) بشارت ظهور
حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب اوپانيشاد
در كتاب «اوپانيشاد» كه يكى از
كتب معتبره و از منابع هندوها به شمار مى رود، بشارت ظهور مهدى موعود(عليه
السلام) چنين آمده است:
«اين مظهر ويشنو (مظهر دهم)
در انقضاى كلّى يا عصر آهن، سوار بر اسب سفيدى، در حالى كه شمشير برهنه درخشانى
به صورت ستاره دنباله دار در دست دارد ظاهر مى شود، و شريران را تماماً هلاك
مى سازد، و خلقت را از نو تجديد، و پاكى را رجعت خواهد داد . . . اين مظهر دهم
در انقضاى عالم ظهور خواهد كرد».(
[48] )
با اندك تأملى در جملات بشارت
فوق، ظاهر مى شود كه مقصود از «مظهر ويشنو» همان وجود مقدّس حجة بن الحسن
العسكرى(عليه السلام) است; زيرا طبق روايات متواتر اسلامى آن حضرت در آخر
الزمان و در پايان جهان، ظهور خواهد نمود و با شمشير قيام خواهد كرد، و تمامى
جباران و ستمگران روى زمين را از بين خواهد برد، و در دوران حكومت آن مظهر قدرت
خداوندى، جهان، آفرينش نوينى خواهد يافت.
در اين زمينه اخبار و احاديث
بسيار زيادى در كتب شيعه و سنّى از پيامبر گرامى اسلام و ائمّه معصومين(عليهم
السلام) روايت شده است كه برخى از آنها را جهت توضيح فرازهاى بشارت مزبور، تحت
چند عنوان مى آوريم.
1 ـ مهدى(عليه
السلام) در آخر الزمان ظاهر مى شود
در كتاب «غيبت» شيخ طوسى(رحمه
الله) از ابو سيعد خدرى روايت كرده است كه گفت:
از رسول خدا(صلى الله عليه وآله
وسلم) شنيدم كه بر فراز منبر مى فرمود:
«مهدى از عترت و اهل بيت من
است. او در آخر زمان ظهور مى كند. در آن هنگام آسمان بارانش را فرو مى فرستد،
زمين گياهان خود را مى روياند. و او سراسر روى زمين را پر از عدل و داد
مى نمايد، آن چنان كه ديگران ستمگران ـ آن را پر از ظلم و جور كرده باشند».(
[49] )
در كتاب «عقد الدرر»، باب سوم از
قول ابو سعيد خدرى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)نقل كرده است كه آن
حضرت فرمود:
«در آخر الزمان مردى جوان، با
چهره اى زيبا و بينى كشيده، كه از عترت من است قيام مى كند، زمين را پر از عدل
و داد مى نمايد، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد . . .»(
[50] )
در كتاب «دلائل الامامة» از قول
ابو سعيد خدرى آمده است كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)فرمود:
«مژده باد شما را به ظهور
مهدى كه او در آخر الزمان به هنگام سختى روزگار و فتنه و اختلاف و عدم امنيت
مى آيد، و خداوند به وسيله او زمين را پر از قسط و عدل مى نمايد».(
[51] )
و در روايات اهل بيت(عليهم
السلام) در ضمن روايتى از امام محمّد باقر(عليه السلام) نقل شده است كه فرمود:
«دولت ما آخرين دولتهاست و
هيچ خاندانى نيست كه حكومتى براى آن مقدر شده باشد، جز اين كه پيش از ما به
حكومت مى رسد تا وقتى كه ما به حكومت رسيديم كسى نگويد: اگر ما نيز به قدرت
مى رسيديم، همانند اينان رفتار مى كرديم، و اين است معناى كلام خداوند كه
فرموده است: «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»(
[52] ) ]سرانجام
از آن پرهيزكاران است [».(
[53] )
و در روايت ديگرى از امام
صادق(عليه السلام) آمده است كه فرمود:
لِكُلِّ اُناس دَوْلَةٌ
يَرْقبونَها***وَدَوْلَتُنا فِى آخِرِ الدَّهْرِ تَظْهَرُ «براى هر قومى دولتى
هست كه فرا رسيدن آن را انتظار مى كشند، ولى دولت ما در آخر الزمان ظاهر
مى شود».(
[54] )
2 ـ مهدى(عليه
السلام) بر اسب دست و پا سفيدى سوار است
اين عنوان كه در دومين فراز بشارت
كتاب «اوپانيشاد» آمده است، در اخبار معصومين(عليهم السلام) بدان اشاره شده كه
براى نمونه برخى از آنها را در اينجا مى آوريم:
در حديثى از حضرت امير مؤمنان
على(عليه السلام) روايت شده كه در مورد ظهور مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) و به
هنگام حركت آن حضرت از نجف به سوى مسجد سهله فرموده است:
«كَأنِّي بِهِ وَ قدْ عَبرَ
مِنْ وادِي السّلام إلى مَسْجِدِ السَّهْلَةِ عَلى فَرَس مُحَجَّل لَهُ
شِمْراخٌ يُزهِو وَ هُوَ يَدْعُو و يقول في دعائهِ...».(
[55] )
«گويى او را با چشم خود
مى بينم كه در نزديكى نجف از وادى السلام عبور كرده، به سوى مسجد سهله پيش
مى رود در حالى كه بر اسب دست و پا سفيدى سوار است كه پيشانى سفيد و درخشنده اى
دارد، و همه درخشندگى آن را چون چراغ و ستاره مى بينند و او در آن حال دعا
مى خواند . . .»
امام صادق(عليه السلام) در همين
زمينه مى فرمايد:
«كَأنِّي أنْظُرُ إلىَ
الْقائِم عَلى ظَهْرِ النَّجَف رَكبَ فَرَساً أدْهَمَ أَبْلَقَ، بَيْنَ
عْينَيَهِ شِمْراخٌ، ثُمَّ يَنْتَقِضُ بِهِ فَرَسُهُ، فَلا يَبْقى أَهْلُ
بَلْدَة إلاّ وَهُمْ يَظُنُّونَ أنّه مَعَهُمْ في بِلادِهِمْ».(
[56] )
«گويى قائم(عليه السلام) را
در پشت نجف به چشم خود مى بينم كه بر اسب تيره رنگى، سياه و سفيد كه متمايل به
مشكى است سوار است و در ميان دو چشمش سفيدى خيره كننده اى است. سپس اسبش او را
به حركت در مى آورد به طورى كه مردم هر شهرى خيال مى كنند كه آن حضرت در ميان
آنها و در شهر آنهاست».
پيشواى ششم شيعيان در يك حديث
ديگر در همين مورد مى فرمايد:
«كأنِّي بِالْقائِم(عليه
السلام) عَلى ظَهْر النَّجَف لَبْسَ دِرْعِ رَسُولِ اللهِ(صلى الله عليه وآله
وسلم) فَيَتَقَلَّصُ عَلَيْهِ، ثُمَّ يَنْتَقِضُ بِها فَيَسْتَدِيرُ عَلَيْهِ،
ثُمَّ يُغْشى الدّرْعَ بثَوب إسْتَبْرَق، ثُمَّ يَرْكَبُ فَرَساً لَهُ أبْلَقَ
بَيْنَ عَيْنَيْهِ شِمْراخٌ، يَنْتَقِضُ بِهِ لايَبْقى أهْلُ بَلَد إلاّ
أَتاهُمْ نُورُ ذلِكَ الشِّمراخِ حتّى تَكونَ آيَةً لَهُ».(
[57] )
«گويى قائم(عليه السلام) را
در پشت نجف به چشم خود مى بينم كه زره رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)را
پوشيده و چون دامنش جمع شده است آن را تكان مى دهد تا صاف شود پس به اندامش رسا
مى آيد، و آنگاه آن را با جامه اى از ديباج مى پوشاند، و سپس بر اسب سياه و
سفيدى كه ميان دو چشمش سفيدى درخشنده اى دارد سوار مى شود، و طورى آن را به
حركت در مى آورد كه درخشندگى پيشانى اسبش از شهرهاى دور دست ديده مى شود و اهل
هر شهرى آن درخشندگى را مى بينند واين خود يكى از معجزات آن حضرت است».
پيشواى هفتم شيعيان، امام
كاظم(عليه السلام) نيز در همين باره مى فرمايد:
«وقتى حضرت قائم(عليه السلام)
قيام كند، بر بهترين، نيرومندترين، تندروترين وسيله سوارى از چهار پايان سوار
مى شود».(
[58] )
3 ـ مهدى(عليه
السلام) با شمشير قيام مى كند
بر اساس روايات فراوان، تنها كسى
كه از امامان معصوم(عليهم السلام) براى تأسيس خلافت اسلامى و حكومت واحد جهانى
قيام مى كند و شمشير مى كشد و مخالفان ستيزه جو را سركوب مى نمايد و در مبارزه
حق عليه باطل پيروز مى شود، حضرت مهدى(عليه السلام) است كه او با آن هيبت و
شكوه الهى و شمشير برنده اى كه در دست دارد از طرف هر كس از ستمگران و سركشان و
طاغوتيان اطاعت مى شود، و هيچ كس هر اندازه كه قدرتمند و سركش و ياغى باشد جرأت
مخالفت با او را ندارد.
در اين زمينه، روايات بسيار زيادى
در منابع معتبر شيعه و سنّى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)و ساير
پيشوايان معصوم(عليهم السلام) وارد شده كه براى اثبات مطلب برخى از آنها را در
اينجا مى آوريم.
1 ـ در كتاب «فرائد السمطين» در
ضمن حديث مفصّلى از ابى بن كعب روايت كرده است كه پيامبر گرامى اسلام در توصيف
قيام شكوهمند حضرت مهدى(عليه السلام)فرمود:
«لَهُ سَيْفٌ مُغَمدٌ، فَإِذا
حانَ وَقْتَ خُروُجهِ اقْتَلَعَ ذلِكَ السَيْفُ مِنْ غَمدِهِ وَأنْطَقَهُ اللهُ
عَزَّ وَجَلَّ، فَناداهُ السَّيْف: اُخرُجْ يا وَليَّ الله ! فَلا يَحِّلُ لَكَ
أنْ تَقْعُدَ عَن أعْداءِ اللهِ، فَيَخْرُجُ وَيَقْتُلُ أَعْداءَ اللهِ حَيْثُ
ثَقَفَهُمْ، وَيُقِيمُ حُدُودَ اللهِ، وَيَحْكُمُ بِحُكْمِ اللهِ ...».(
[59] )
«او شمشيرى دارد كه در غلاف
است و چون هنگام ظهورش فرا رسد شمشيرش از غلاف بيرون مى آيد و خداى تعالى آن را
به سخن مى آورد، و او مهدى(عليه السلام) را صدا مى زند: اى ولى خد ! قيام كن
كه ديگر براى تو روا نيست كه از دشمنان خدا دست بردارى.
پس او قيام مى كند و دشمنان
خدا را در هر كجا بيابد مى كشد; و حدود خدا را بر پا مى دارد، و به حكم خداوند
حكم مى نمايد».
2 ـ در كتاب «كفاية الاثر» از
امام صادق(عليه السلام) از پدران بزرگوارش از اميرمؤمنان(عليه السلام)نقل كرده
است كه روزى رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) خطاب به وى فرمود:
«يا عَلِىُّ! إنَّ قائِمَنا
إذا خَرَجَ يَجْتَمِعُ إلَيْه ثَلاثُمائة وَ ثَلاثَةَ عَشَر رَجُلا عَدَد
رِجالِ بَدْر، فَإذا كانَ وَقْتَ خُرُوجِهِ، يَكُونُ لَهُ سَيْفٌ مَغْمُودٌ
ناداهُ السَّيْف: قُمْ يا وَلِىَّ اللهِ ! فَاقْتُلْ أَعْداءَ الله».(
[60] )
«اى على! هنگامى كه قائم
ما(عليه السلام) خروج كند 313 نفر به تعداد مردان جنگ ـ بدر، در اطراف او گرد
آيند. چون زمان ظهور او فرا رسد شمشيرش كه در غلاف است او را صدا مى زند: اى
ولى خد ! بر خيز و دشمنان خدا را طعمه شمشير كن».
3 ـ علاّمه قندوزى حنفى در كتاب
«ينابيع المودّة» و گروهى ديگر از محدّثان عالى مقام شيعه از امير مؤمنان
على(عليه السلام) نقل كرده اند كه در ضمن خطبه مفصّلى در رابطه با ظهور حضرت
مهدى(عليه السلام) فرمود:
«يَظْهَرُ صاحِبُ الرّايَةِ
الْمحمّديَةِ، وَ الدَّولَةِ الأحْمَديَّةِ، الْقائِمُ بِالسَّيفِ وَالحالِ،
الصّادِقُ فِي الْمَقال، يُمَهِّدُ الأرْضَ وَيُحيي السُّنَّةَ وَ الْفَرْضَ».(
[61] )
«صاحب پرچم محمّدى(صلى الله
عليه وآله وسلم) و بنيانگذار دولت احمدى ظهور مى كند در حالى كه شمشير در دست
دارد و جز راستى بر زبان نيارد، زمين را مهد زندگى سازد، و احكام اسلام (اعمّ
از سنت و فرض) را زنده گرداند».
4 ـ در كتاب «غيبت نعمانى» از بشر
بن غالب اسدى نقل كرده است كه وى گفت: حضرت حسين بن على(عليه السلام) به من
فرمود:
«اى بشر! چه مى ماند از قريش
هنگامى كه مهدى قائم قيام كند؟ پانصد نفر از آنها را مى آورد و دست بسته گردن
مى زند، سپس پانصد نفر ديگر مى آورد و گردن مى زند، آنگاه پانصد نفر ديگر
مى آورد و همه را گردن مى زند.
بشر گويد: به حضرتش عرض كردم:
خداوند حال شما را به صلاح گرداند ! آيا آنها به اين مقدار مى رسند؟
فرمود: هم پيمان هر طايفه اى
از آنها محسوب مى شود . . .»(
[62] )
5 ـ در كتاب «كمال الدين» صدوق از
سعيد بن جبير از حضرت زين العابدين(عليه السلام)روايت كرده است كه فرمود:
«در قائم ما نشانه هايى از
هفت پيامبر وجود دارد:
نشانه اى از پدر ما آدم،
نشانه اى از حضرت نوح، نشانه اى از حضرت ابراهيم، نشانه اى از حضرت موسى،
نشانه اى از حضرت عيسى، نشانه اى از حضرت ايوّب و نشانه اى از حضرت محمّد(صلى
الله عليه وآله وسلم).
ـ امّا نشانه اش از آدم و نوح
طول عمر است.
ـ امّا نشانه اش از حضرت
ابراهيم، ولادت پنهانى و كناره گيرى او از مردمان است.
ـ امّا نشانه اش از حضرت
موسى، استمرار ترس و غيبت است.
ـ امّا نشانه اش از حضرت
عيسى، اختلاف مردم در حق اوست.
ـ امّا نشانه اش از حضرت
ايّوب، فرج بعد از شدت و گشايش بعد از گرفتارى است.
ـ و امّا نشانه اش از حضرت
محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) خروج او با شمشير است».(
[63] )
6 ـ در كتاب «بحار الانوار»، از
كتاب «غيبت نعمانى» ،از قول زراره روايت كرده كه گفته است:
خدمت ابى جعفر امام محمّد
باقر(عليه السلام) عرض كردم: نام يكى از شايستگان را براى من بفرما، و مقصودم
از اين سخن حضرت قائم(عليه السلام) بود.
فرمود: «نام او نام من است».
گفتم: آيا او همچون حضرت
محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) رفتار مى كند؟
فرمود:
«هيهات، هيهات اى زراره! او
طبق روش رسول اكرم رفتار نمى كند».
عرض كردم: فدايت شوم، چرا؟
فرمود:
«زيرا رسول اكرم در ميان
اُمّتش به نرمش و ملاطفت مأمور بود و با محبت و مودّت در ميان آنها الفت ايجاد
مى كرد، ولى قائم (با زورمداران) با منطق شمشير سخن مى گويد. زيرا او در كتابى
كه به همراه دارد به چنين شيوه اى مأمور است و از كسى مطالبه توبه نمى نمايد،
واى به حال كسى كه با او سر ستيز داشته باشد».(
[64] )
و در ضمن حديث ديگرى كه محمّد بن
مسلم آن را از آن حضرت روايت نموده آمده است كه فرمود:
«. . . مهدى(عليه السلام) از
اين لحاظ با جدّش رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)شباهت دارد كه با شمشير
قيام كند و دشمنان خدا و رسول و ستمكاران و طاغوتيان را به قتل مى رساند و به
وسيله شمشير و ترس در دل دشمنان ـ نصرت مى يابد و هيچ يك از پرچمهايش شكست
خورده بر نمى گردد».(
[65] )
آنچه از اين روايات استفاده
مى شود اين است كه: حضرت مهدى(عليه السلام) با شمشير قيام مى كند، و اين همان
چيزى است كه در كتاب «اوپانيشاد» آمده است.
4 ـ مهدى(عليه
السلام) پاكى را به جهان بر مى گرداند
در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم كه حضرتش فرمود:
«خداوند به زودى در آينده ـ
گروهى را مى آورد كه آنان را دوست مى دارد، و آنها نيز خدا را دوست مى دارند،
كسى در بين آنان مالك جهان مى شود كه در بين آنان غريب است و او مهدى(عليه
السلام) است كه داراى صورت و موى سرخ خواهد بود، زمين را بدون سختى از عدل و
داد پر خواهد كرد، در كودكى از پدر و مادر خود جدا مى گردد، عزيز اهل خود
مى باشد و با امنيّت مالك شهرهاى مسلمين مى شود، زمان مطيع و فرمانبردار او
مى گردد و سخن او را مى شنود، پيران و جوانان از او فرمانبردارى خواهند نمود،
زمين را از عدل و داد پر مى كند آن گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد.
آنگاه امامت او كامل و خلافتش
ثابت و پا برجا مى گردد، خداوند آن افرادى را كه در قبرها هستند بر مى انگيزد و
جز مسكن آنان چيزى ديده نخواهد شد، زمينها آباد و به وسيله وجود مقدّس
مهدى(عليه السلام)نورانى مى شود، نهرهاى زمين جارى مى شوند و تمام فتنه ها و
غارتگريها از بين مى روند و خير و بركات فراوان خواهد شد».(
[66] )
در همين رابطه، از اميرالمؤمنين
على بن ابى طالب(عليه السلام)روايت شده كه فرمود:
«حضرت مهدى(عليه السلام)
فرمان روايان خود را به تمام كشورها مى فرستد تا عدالت را در بين مردم پياده
كنند.
ـ
]در
آن زمان [ گرگ و گوسفند در يك مكان مى چرند.
ـ كودكان با مارها و عقربها
بازى مى كنند و هيچ آسيبى به آنها نمى رسد.
ـ شرّ و بدى از بين مى رود و
خير و خوبى مى ماند.
ـ انسان يك مدّ مى كارد و 700
مدّ(
[67] )، حاصل برداشت مى كند چنان كه قرآن
كريم مى فرمايد: «همانند يك دانه كه از آنها هفت خوشه برويد و در هر خوشه اى صد
دانه داشته باشد، و خداوند به هر كس كه بخواهد بيشتر هم عطا مى فرمايد».(
[68] )
ـ ربا برداشته مى شود.
ـ زنا برداشته مى شود.
ـ شرابخوارى از بين مى رود.
ـ ريا و خود نمايى از بين
مى رود.
ـ مردم به اطاعت و عبادت رو
مى آورند.
ـ دين و آيين رونق مى يابد.
ـ نمازها با جماعت خوانده
مى شود.
ـ عمرها طولانى مى شود.
ـ امانتها رعايت مى شود.
ـ درختان پر ثمر مى شود.
ـ بركتها بسيار زياد مى گردد.
ـ اشرار به هلاكت مى رسند.
ـ نيكان مى مانند.
ـ از دشمنان اهل بيت كسى باقى
نمى ماند.».(
[69] )
و از امام صادق(عليه السلام) نيز
روايت شده است كه در حديثى در مورد دگرگون شدن جهان به هنگام ظهور حضرت ولى
عصر(عليه السلام) در پرتو آيه شريفه
«وَأشْرَقَتِ الاَْرْضُ بِنُورِ رَبِّها»< sup >(
[70] )، فرمود:
«هنگامى كه قائم ما(عليه
السلام) قيام كند:
ـ زمين با نور پروردگار خويش
روشن مى شود.
ـ مردم از نور خورشيد بى نياز
مى شوند.
ـ تاريكى از بين مى رود.
ـ يك فرد انسان به قدرى عمر
مى كند كه خداوند هزار پسر به او مرحمت مى كند، بدون اين كه در ميان آنها دخترى
باشد.
ـ گنجهاى نهفته زمين براى
مردم ظاهر مى شود، و در برابر ديدگان آنها قرار مى گيرد.
ـ مردم به دنبال كسى مى گردند
كه از آنها زكات و صدقات بپذيرد، ولى پيدا نمى كنند.
ـ مردم همگى به فضل
پروردگارشان بى نياز مى شوند».(
[71] )
ب) بشارت ظهور
حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب «باسك»
در كتاب «باسك» كه از كتب مقدّسه
آسمانى هندوهاست، بشارت ظهور حضرت ولى عصر(عليه السلام) چنين آمده است.
«دور دنيا تمام شود به پادشاه
عادلى در آخر الزمان، كه پيشواى ملائكه و پريان و آدميان باشد، و حق و راستى با
او باشد، و آنچه در دريا و زمين ها و كوه ها پنهان باشد همه را بدست آورد، و از
آسمان ها و زمين و آنچه باشد خبر دهد، و از او بزرگتر كسى به دنيا نيايد».(
[72] )
ناگفته پيداست كه منظور از آن
پادشاه عادل، موعود همه ملّتها، وجود مقدّس حجّت بن الحسن العسكرى(عليه السلام)
است; زيرا طبق روايات اسلامى و وعده هاى تمامى انبيا، تنها اوست كه به عدل و
داد قيام مى كند و ريشه ظلم و بيداد را از بنياد بر مى كند، و جهان را پر از
عدل و داد مى نمايد، و آنچه در دريا و زمين و كوه ها پنهان شده بدست مى آورد، و
تنها اوست كه در آخر الزمان ظاهر مى شود و تحول و دگرگونى عظيمى در دنيا به
وجود مى آورد، و زحمات همه پيامبران را كه به منظور برقرار ساختن عدالت اجتماعى
آمده اند به ثمر مى رساند، و فرمانش بر همه موجودات جهان نافذ است.
به هر حال، در اين بشارت و بشارات
ديگرى كه در ساير كتب مقدّسه مذهبى اهل اديان آمده، موضوع ظهور مبارك حضرت
مهدى(عليه السلام) به قدرى واضح و روشن است كه هيچ گونه نيازى به توجيه و تفسير
ندارد; ولى در عين حال، براى اين كه معلوم شود تمام مضامين بشارت مزبور
دراحاديث اسلامى نيز آمده است، پيرامون برخى از فرازهاى آن توضيحاتى مى دهيم.
منظور از پادشاه
عادل مهدى موعود(عليه السلام) است
از بررسى آيات هدايتگر قرآن كريم
استفاده مى شود كه هدف از آفرينش جهان و ارسال همه پيامبران الهى از حضرت
آدم(عليه السلام) تا وجود مقدّس رسول گرامى اسلام به منظور برقرار ساختن عدالت
اجتماعى و آسايش و آرامش بندگان در سطح جهان بوده است.
قرآن كريم در اين باره مى فرمايد:
(لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا
مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقوُمَ النّاسُ بِالْقِسْطِ).(
[73] )
«ما پيامبران خود را با دلايل
روشن فرستاديم و همراه با آنها كتاب و ترازو نازل نموديم تا مردم قسط و عدالت
را به پا دارند».
در اين آيه شريفه، هدف از فرستادن
پيامبران و نزول كتاب و ميزان، بر پا داشتن قسط و عدالت در روى زمين اعلام شده
است. و مى دانيم كه بشر تاكنون، چنين روزگارى را نديده است.
آيا ممكن است هدف آفرينش تحقق
نيابد و ارسال رسل و نزول كتابهاى آسمان كه به همين منظور انجام شده، لغو و
بيهوده تلقى گردد؟ و آيا ممكن است خداوند در وعده هايى كه به پيامبران و وجود
اقدس پيامبر اكرم داده است خلف وعده كند؟
به طور مسلّم چنين چيزى ممكن نيست
و هرگاه اراده خداوند بر وقوع چنين امرى تعلّق يابد، همه وعده ها عملى خواهد شد
و خداوند به تمام خواسته هاى خود جامه عمل خواهد پوشاند.
به هر حال، رسول گرامى اسلام و
امامان اهل بيت(عليهم السلام) روز تحقّق تمام وعده هاى الهى را، «يوم الله
ظهور» اعلام فرموده اند كه براى نمونه به احاديث چندى كه در اين زمينه وارد
شده، اشاره مى كنيم.
1 ـ مهدى(عليه
السلام) زمين را پر از عدل و داد مى نمايد
يكى از ويژگى هاى حضرت مهدى(عليه
السلام) پر كردن زمين از عدل و داد است. اين ويژگى، مكرّر از پيامبر و
اهل بيت(عليهم السلام) با عبارت
«يملأ الأرض عدلاً وقسطاً كما مُلئت ظلماً وجورا» نقل شده است.
2 ـ مهدى(عليه
السلام) در پايان همه دولتها مى آيد
مرحوم شيخ مفيد(رحمه الله)، در
كتاب «ارشاد» در باره اين مطلب كه قيام قائم آل محمّد(عليهم السلام)و دولت
اهل بيت(عليهم السلام) در پايان همه دولتها خواهد آمد، ازامام صادق(عليه
السلام) نقل كرده است كه فرمود:
«إذا قامَ الْقائِمُ(عليه
السلام) حَكَمَ بِالْعَدْلِ، وَارْتَفَعَ فِي أَيّامِهِ الْجَوْرُ، وَ أمِنَتْ
بِهِ السُّبُلُ، وَ أخْرَجَتِ الأرْضُ بَرَكاتِها، وَ رَدَّ كُلَّ حَق اِلى
أهْلِهِ، وَلَمْ يَبْقَ أهْلُ دين حتّى يُظْهِروُا الاِْسْلامَ وَيَعْتَرفُوا
بِالإيمانِ، أما سَمَعْتَ اللهَ سُبْحانَهُ يَقُول: «وَلَهُ أسْلَمَ مَنْ فِى
السَّمواتِ وَ الأرْض طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إلَيْهِ يُرْجَعُوْنَ»؟(
[74] ) وَحَكَمَ بَيْنَ النّاسِ بِحُكْمِ
داوُد وَ حُكْمِ محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)فَحِيْنَئِذ تُظْهِرُ الأرضُ
كُنُوزَها، وَتُبْدى بَرَكاتِها وَ لا يَجِدُ الرَّجُلُ مِنْكُمُ يَوْمَئِذ
مَوْضِعاً لَصَدَقَتِهِ وَ لالِبِرِّهِ، لِشُمُولِ الْغِنى جَمِيعَ المُؤمِنين.
ثُمَّ قال: إنَّ دَوْلَتَنا
آخِرُ الدُوَلِ، وَ لَمْ يَبْقَ أهْلَ بَيْت لَهُمْ دَوْلةٌ اِلاّ مَلَكُوا
قَبْلَنا لِئلاّ يَقُوْلوُا إذا رَأوا سِيْرَتَنا: إذا مَلَكْنا سِرْنا
بِمِثْلِ سِيْرَةِ هؤلاءِ، وَهُوَ قَوْلُ اللهِ تَعالى: «وَالْعاقِبَةُ
لِلْمُتَّقينَ»(
[75] )».(
[76] )
«زمانى كه حضرت «قائم»(عليه
السلام) قيام كند، به عدالت حكومت مى كند، و در دوران حكومت او در روى كره زمين
از ظلم و جور اثرى يافت نمى شود، راهها أمن مى گردد، زمين بركات خود را خارج
مى سازد، هر حقّى به صاحب حق بر مى گردد، و هيچ پيرو دينى در روى زمين باقى
نمى ماند مگر اين كه دين اسلام را مى پذيرد و ايمان مى آورد. آيا نشنيده ايد كه
خداوند سبحان مى فرمايد: «هر كس در آسمانها و زمين است خواه ناخواه در برابر او
تسليم هستند، و همه به سوى او باز مى گرددند».
حضرت قائم(عليه السلام) در
ميان مردم به حكم حضرت داوود(عليه السلام)و حكم حضرت محمّد(صلى الله عليه وآله
وسلم) حكومت مى كند، و در آن زمان است كه زمين گنجينه هاى خود را آشكار
مى سازد، و بركتهايش را بيرون مى فرستد، ديگر انسان براى صدقه و بخشش محلى پيدا
نمى كند، زيرا بى نيازى همه مؤمنان را در بر مى گيرد.
سپس فرمود: دولت ما در پايان
همه دولتها خواهد بود، (و همه قبل از ما به حكومت خواهند رسيد) و هيچ خاندانى
كه بخواهند به حكومت برسند باقى نخواهند ماند مگر اين كه پيش از ما حكومت
خواهند نمود، و اين بدان جهت است كه وقتى راه و روش ما را ديدند، نگويند: اگر
ما هم به حكومت مى رسيديم مانند اينها به عدالت رفتار مى نموديم. و اينست معناى
قول خداى تعالى كه فرموده است:«والعاقِبَةُ لِلْمُتَقِين»: «سرانجام كار، از آن
پرهيزكاران است».
3 - حق و راستى
با مهدى(عليه السلام) و او با حق همراه است
در مورد اين عنوان كه در فرازى از
بشارت كتاب «باسك» در باره موعود ملّتها آمده و از آن فهميده مى شود كه منظور
از او حضرت مهدى(عليه السلام) است كه در آخر زمان مى آيد، روايات چندى از
پيشوايان معصوم(عليهم السلام) رسيده است كه براى مزيد بصيرت برخى از آنها را در
اينجا مى آوريم:
1 ـ عبدالله بن عمر در حديثى از
رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل مى كند كه فرمود:
«يَخْرُجُ الْمَهْدي وَعَلى
رأسهِ غَمامَةٌ فِيها مَلَكٌ يُنادِي: هذا خَليفَةُ اللهِ الْمَهْدِيّ
فَاتَّبعوُهُ».(
[77] )
«هنگامى كه مهدى(عليه السلام)
خروج كند، يك قطعه ابر بر سر او سايه مى اندازد و بالاى سرش حركت مى كند، و
فرشته اى در ميان آن قرار مى گيرد و بانگ بر مى آورد: اين خليفه خدا مهدى است
از او پيروى كنيد».
2 ـ حذيفه يمانى در حديثى از
پيامبر اكرم نقل مى كند كه پس از شرح داستان سفيانى فرمود:
در آن هنگام منادى آسمانى بانگ بر
مى آورد:
«يا أيُّهَا النّاسُ ! اِنّ
الله قَدْ قَطَعَ عَنْكُمْ يَدَ الجَبّارينَ وَالمُنافِقِينَ وَأشْياعَهُمْ،
وَوَلاّكُمْ خَيْرَ أمَّةِ محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)فَالْحَقُوا بِهِ
بِمَكَّة فَإِنَّهُ الْمَهْديّ».(
[78] )
«هان اى مردم! خداوند دست
ستمكاران، منافقان و پيروان آنها را از شما كوتاه كرد، و بهترين فرد اُمّت
محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) را بر شما فرمان روا قرار داد، اينك به سوى او
بشتابيد كه او هم اكنون در مكّه معظّمه است و او مهدى(عليه السلام) است».
3 ـ شهر بن حوشب از رسول اكرم نقل
مى كند كه فرمود:
«در ماه محرّم منادى آسمانى
ندا مى كند: آگاه باشيد كه برگزيده خدا از ميان بندگانش فلانى يعنى حضرت
مهدى(عليه السلام)ـ است، فرمانش را بشنويد و از او اطاعت كنيد».(
[79] )
4 ـ امير مؤمنان على(عليه السلام)
مى فرمايد:
«هنگامى كه منادى آسمانى بانگ
برآورد كه حق با آل محمّد(عليهم السلام)است، نام مقدّس مهدى(عليه السلام) بر سر
زبانها مى افتد و محبّت او در دلها جاى مى گيرد، و ديگر كارى جز ياد نام او
نخواهند داشت».(
[80] )
5 ـ امام باقر(عليه السلام)
مى فرمايد:
«در آن روز منادى آسمانى به
نام مهدى(عليه السلام) صدا مى زند. هيچ خفته اى نمى ماند جز اين كه بيدار
مى شود و هيچ ايستاده اى نمى ماند جز اين كه مى نشيند و هيچ نشسته اى نمى ماند
جز اين كه روى دو پايش مى ايستد; زيرا همه دچار وحشت و اضطراب مى شوند. درود
خدا بر كسى كه آن صداى اوّلى را بشنود و پاسخ دهد كه آن صداى جبرئيل امين است».(
[81] )
6 ـ امام رضا(عليه السلام)
مى فرمايد:
«منادى از آسمان ندا سر
مى دهد; همه مردم روى زمين مى شنوند كه آنها را به سوى قائم(عليه السلام) فرا
مى خواند و مى گويد: آگاه باشيد كه حجّت خدا در كنار خانه خدا ظاهر شده است; از
او پيروى كنيد كه حق با او و او با حقّ همراه است».(
[82] )
4 ـ تمامى
گنجهاى عالم در اختيار مهدى(عليه السلام) است
اين عنوان كه مستفاد از روايات
متواتره است و در فرازى از بشارت مورد بحث آمده است، گرچه حقيقت و واقعيّت آن
به نظر ما روشن است و نياز چندانى به توضيح ندارد. ولى در عين حال، در اينجا به
اين نكته اشاره مى كنيم كه بر اساس روايات مسلّم اسلامى كه از شيعه و سنّى در
مورد ظهور مبارك حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف ـ در كتابهاى معتبر
نقل شده است، «گنجهاى نهفته در دل زمين و كوهها و درياها» اختصاص به حضرت
مهدى(عليه السلام) دارد، و اين يكى از امتيازات زمان حكومت حقّه آن يكتا
باز مانده حجج الهى است كه كسى با او در اين امتياز شريك نيست. به هر حال، در
اين باره روايات فراوانى از ائمّه معصومين(عليهم السلام) رسيده است كه براى
نمونه فرازهايى از آنها را در اينجا مى آوريم.
1 ـ در روايات فراوانى كه در مورد
روزگار شكوهمند آن يگانه پيشواى دادگر عدالت گستر به ما رسيده چنين آمده است:
پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) ضمن حديثى راجع به زمان حكومت
حضرت مهدى(عليه السلام) فرمود:
«وَ تُخْرِجُ لَهُ الأرضُ
أفْلاذَ كَبِدِها»(
[83] )
«زمين به بركت وجود او
پاره هاى جگرش را آشكار مى سازد».
2 ـ در روايت ديگرى است كه رسول
خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) در باره زمان ظهور مبارك حضرت مهدى(عليه السلام)
فرمود:
«وَ تُلْقِى الاْرضُ
أفلاذَكَبِدِها».
«زمين پاره هاى جگرش را بيرون
مى ريزد».
ابن عبّاس پرسيد: پاره هاى جگر
زمين چيست؟
رسول اكرم(صلى الله عليه وآله
وسلم) فرمود:
«أمْثالُ الاُْسْطُوانَةِ
مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضّةِ».(
[84] )
«ستونهايى از طلا و نقره
است».
3 ـ در يك حديث ديگر آمده است:
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
«يَسْتَخْرِجُ الْكُنُوزَ،
يَفْتَحُ مَدائِنِ الشِّرْكِ».(
[85] )
«گنجها را بيرون مى آورد و
شهرهاى شرك را فتح مى كند».
4 ـ در يك روايت ديگر است كه
اميرمؤمنان على(عليه السلام) فرمود:
«وَ تَظْهَرُ لَهُ
الْكُنُوز».(
[86] )
«تمام گنجهاى عالم براى او
آشكار مى گردد».
5 ـ و در همين زمينه در حديثى از
امام صادق(عليه السلام) روايت شده است كه فرمود:
«تُظهِرُ الاْرْضُ كُنُوزَها
وَتُبْدِى بَرَكاتِها».(
[87] )
«زمين تمام گنجينه هاى خود را
آشكار مى سازد و بركاتش را بيرون مى فرستد».
5 ـ مهدى(عليه
السلام) از آسمان و زمين خبر مى دهد
با توجّه به اين كه حضرت
مهدى(عليه السلام) آخرين حجّت خدا و بنيانگزار حكومت واحد جهانى و آخرين امام
بر حق از ائمّه دوازده گانه اى است كه طبق نويدهاى صريح قرآن كريم و روايات
معتبره اسلامى و نويدهاى كتب مقدسه آسمانى در آخر زمان ظاهر مى شود و با تمام
رژيمهاى ستمگر به مبارزه بر مى خيزد و همه آنها را با اتّكا به قدرت خداوندى
سرنگون مى سازد و سراسر كره خاكى را به يك اُمّت و يك حكومت و يك كشور تبديل
مى نمايد. شايسته است پيش از آن كه در مورد عنوان فوق سخنى به ميان آوريم،
اندكى در باره مقام امام و امامت توضيح دهيم تا مقام پر ارج حضرت «بقية
الله»(عليه السلام)بر ما روشن شود، و متوجّه شويم كه چگونه يك نفر مى تواند بر
همه جهان مسلط شود و جهانيان را از شر ظلم و ستم برهاند و همه مردمان را در زير
سيطره يك حكومت در آورد.
بر اساس روايات، مقام امامت مقام
بسيار والايى است كه خداوند آن را به بندگان خاص خود عطا مى كند، و آنان را
براى رهبرى خلق انتخاب مى نمايد، و آنچه لازمه رهبرى و پيشوايى است در اختيار
آنان قرار مى دهد، و آنها را با نيروى الهى خود تأييد مى بخشد و به قدرت ناپيدا
كرانه خود ياريشان مى فرمايد، و دين خود را به وسيله آنها تكميل مى نمايد.
بنابراين، امامت، مقام انبيا و
پيامبران و ميراث اوليا و اوصيا است، و امام امين خدا در روى زمين، حجت خدا در
بين مردم، خليفه خدا در پهنه گيتى و حافظ و نگهبان دين و شريعت الهى است. و از
اين رو، داراى شرايط ويژه اى است از آن جمله:
1 ـ امام بايد معصوم باشد.
2 ـ امام بايد عادل باشد.
3 ـ امام بايد برگزيده خدا باشد.
4 ـ امام بايد اعلم افراد اُمّت
باشد.
بنابر اين، لازم است امامى كه
براى تأمين سعادت مادى و معنوى مردم قيام مى كند و به عنوان حجّة الله، خليفة
الله و بقيّة الله در بين مردم شناخته مى شود، داراى شرايط فوق بوده و بر ما
سوى الله احاطه علمى داشته باشد و گذشته و آينده جهان را بداند، و مؤمن و منافق
را از هم باز شناسد، و در تدبير سياست اُمور و زمامدارى دچار خطا و اشتباه نشود
و تحت تأثير عوامل شخصى قرار نگيرد، كه وجود مقدّس «مهدى موعود(عليه السلام)» و
بنيانگزار حكومت واحد جهانى طبق روايات اسلامى و وعده هاى صريح قرآن و اظهار
نظر همه دانشمندان بزرگ اسلام ـ داراى همه اين ويژگيها مى باشد; زيرا:
نخست اين كه، او برگزيده خداوند
است.
دوم اين كه، تمام امكانات جهان
هستى به فرمان خدا در اختيار اوست.
سوّم اين كه، علوم اوّلين و آخرين
در سينه اوست.
چهارم اين كه، او وارث همه صفات
برجسته پيامبران الهى است.
پنجم اين كه، برقرارى حكومت
«الله» و بر چيده شدن بساط ظلم و ستم و ريشه كن شدن رژيمهاى كفر و الحاد،
منحصراً به دست با كفايت او تحقّق خواهد يافت.
اينك براى درك موقعيّت علمى امام،
و مقام پر ارج حضرت صاحب الامر(عليه السلام)كه آخرين حجّت خداوند است به احاديث
چندى در اين زمينه اشاره مى كنيم.
1 ـ پيامبر اكرم(صلى الله عليه
وآله وسلم) مى فرمايد:
«إثْنا عَشَرَ مِنْ أهْلِ
بَيْتىِ، أعْطاهُمْ اللهُ تَعالى فَهمِي وَعِلمِي وَحِكْمَتِي وَخَلَقَهُمْ
مِنْ طِينتي».(
[88] )
«دوازده نفر از اهل بيت من،
خداوند علم و فهم و حكمت مرا به آنها عطا فرموده، و آنها را از خاك و گل من
آفريده است».
2 ـ اميرمؤمنان على(عليه السلام)
مى فرمايد:
«علم مرگ و ميرها به ما داده
شده، علم تأويل و تنزيل و حل و فصل خصومتها به ما عطا گرديده، علم حوادث و
وقايع به ما داده شده و هرگز چيزى از ما پوشيده نمى ماند».(
[89] )
و در حديث ديگرى مى فرمايد:
«آسمانها و زمين در نزد امام،
همچون كف دست اوست; ظاهر و باطن آنها را مى فهمد و نيك و بد آنها را مى شناسد».(
[90] )
3 ـ امام حسن مجتبى(عليه السلام)
مى فرمايد:
«علم و دانش در نزد ما اهل
بيت ـ است و ما اهل دانش هستيم. تمامى علوم در نزد ما جمع است، و چيزى تا روز
قيامت رخ نمى دهد حتّى ديه يك خراش مگر اين كه علمش پيش ماست . . .»(
[91] )
4 ـ امام حسين(عليه السلام)
مى فرمايد:
«سر چشمه علم و دانش نزد ما
اهل بيت ـ است. آيا ديگران عالم و دانا هستند و ما نادان و جاهليم؟ چنين چيزى
نشدنى است».(
[92] )
5 ـ امام زين العابدين(عليه
السلام) مى فرمايد:
«بين خدا و حجّت خدا، حجاب و
پرده اى نيست و خداوند، چيزى را از حجّت خود پوشيده نمى دارد. ماييم درهاى
(رحمت) خدا، ماييم صراط مستقيم، ماييم رازداران علم خدا و مترجم وحى خدا و
ماييم پايه و اساس توحيد و گنجينه اسرار خداوند».(
[93] )
6 ـ امام باقر(عليه السلام)
مى فرمايد:
«. . . ديدگان امام به
خواب فرو مى رود ولى قلبش هميشه بيدار است . . . از پشت سر همچون پيش رو
مى بيند، و فرشتگان پيوسته با او سخن مى گويند تا زمانى كه روزگار او به سر
آيد».(
[94] )
و در يك حديث ديگر مى فرمايد:
«ما خزانه دار علم خداييم، ما
مترجم وحى خداييم، ما حجّت رساى الهى بر تمام موجودات آسمان و مخلوقات روى زمين
هستيم».(
[95] )
و در همين رابطه، در باره علم و
دانش حضرت مهدى(عليه السلام) مى فرمايد:
«علم به كتاب خدا قرآن ـ و
سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) در دل مهدى ما همچون زراعت مى رويد، پس
اگر كسى از شما باقى بماند تا زمانى كه آن حضرت را درك كند بايد به هنگام سلام
دادن به وى بگويد:
«السَّلامُ عَليَكُمْ يا
أهْلَ بَيْتِ الرَّحْمَةِ وَ النُبُوَّةِ و مَعْدِنَ العِلمِ وَ مَوضِعَ
الرِّسالَةِ» ».(
[96] )
7 ـ امام صادق(عليه السلام)
مى فرمايد:
«همه دنيا همانند يك حبّه
گردو در برابر امام، نمايان مى شود و چيزى از آن بر او پوشيده نمى ماند، از هر
طرف بخواهد در آن تصرف مى كند آنچنان كه يكى از شما در سفره اى كه در برابرتان
گسترده است، از هر طرف بخواهد دست مى برد و از آن بهره مى گيرد».(
[97] )
و در حديث ديگرى مى فرمايد:
«امام هنگامى كه در شكم مادر
است مى شنود ... و چون به امامت مى رسد خداوند براى او عمودى از نور برافرازد
كه به وسيله آن اعمال مردم هر شهرى را مى بيند».(
[98] )
و در رابطه با علم حضرت مهدى(عليه
السلام) مى فرمايد:
«إذا تَناهَتِ الاُمُورُ إلى
صاحِبِ هذا الأمْرِ، رَفعَ اللهُ تَبارَك وتَعالى لَهُ كُلَّ مُنْخَفض مِنَ
الأرْضِ، وَ خَفَضَ لَهُ كُلَّ مُرتَفِع حتّى تَكُونَ الدُّنْيا عِنْدَهُ
بِمَنْزِلَةِ راحَتِهِ فَأيّكُمْ لَوْ كانَتْ فِى راحَتِهِ شَعْرَةٌ لَمْ
يُبْصِرْها؟».(
[99] )
«هنگامى كه اُمور به دست حضرت
صاحب الامر(عليه السلام)برسد، خداى تبارك و تعالى هر زمين پستى را براى او بالا
مى برد، و هر زمين بلندى را پائين مى آورد تا اين كه همه جهان همانند كف دست او
برايش آشكار شود. آيا كدام يك از شما اگر كف دست او تار مويى باشد آن را
نمى بيند؟».
پس با توجّه به آنچه گذشت، به اين
نتيجه مى رسيم كه، آن شخصيّت بى نظير و بى مانندى كه از آسمان و زمين خبر
مى دهد و حجّت بر تمام مردم است و بر تمام جهان هستى احاطه علمى دارد، يگانه
منجى عالم و تنها بازمانده از حجّتهاى الهى، حضرت مهدى(عليه السلام) است كه
چيزى از اسرار عالم بر او پوشيده نيست.
6 ـ در همه عالم
كسى بزرگتر از مهدى(عليه السلام) به دنيا نيايد
صاحب كتاب «عقد الدرر» در مورد
عظمت و بزرگوارى حضرت مهدى(عليه السلام) و مقام و موقعيّت آن امام والا مقام،
حديثى از امام محمّد باقر(عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود:
«حضرت موسى(عليه السلام) براى
بار اوّل، به آنچه كه به قائم آل محمّد(عليهم السلام)عطا خواهد شد نظر كرد و
گفت: پروردگار ! مرا قائم آل محمّد(عليهم السلام) قرار بده.
به آن حضرت گفته شد:
قائم(عليه السلام) از ذريه احمد(صلى الله عليه وآله وسلم)است.
بار دوم نظر كرد همان عطا را
ديد وهمان دعا را كرد و همان جواب را شنيد، براى سومين بار نظر كرد، همان عطا
را ديد و همان در خواست را نمود و همان جواب را شنيد».(
[100] )
ج) بشارت ظهور
حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب «پاتيكل»
در كتاب «پاتيكل» كه از كتب
مقدّسه هنديان مى باشد و صاحب اين كتاب از اعاظم كفره هند است و به گمان
پيروانش، صاحب كتاب آسمانى است، بشارت ظهور مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) چنين
آمده است:
«چون مدّت روز تمام شود،
دنياى كهنه نو شود و زنده گردد، و صاحب ملك تازه پيدا شود از فرزندان دو پيشواى
بزرگ جهان كه يكى «ناموس آخر الزمان» و ديگرى «صديق اكبر».
يعنى وصى بزرگتر وى كه «پشن»
نام دارد. و نام آن صاحب ملك تازه، «راهنما» است، به حق، پادشاه شود، و خليفه
«رام» باشد، و حكم براند، و او را معجزه بسيار باشد. هر كه پناه به او برد و
دين پدران او اختيار كند، سرخ روى باشد در نزد رام».
و دولت او بسيار كشيده شود، و
عمر او از فرزندان «ناموس اكبر» زياده باشد، و آخر دنيا به او تمام شود. و از
ساحل درياى محيط و جزاير سرانديب و قبر بابا آدم(عليه السلام) و از جبال القمر
تا شمال هيكل زهره، تا سيف البحر و اقيانوس را مسخر گرداند، و بتخانه «سومنات»
را خراب كند. و «جگرنات»(
[101] ) بفرمان او به سخن آيد و به خاك
افتد، پس آن را بشكند و به درياى اعظم اندازد، و هر بتى كه در هر جا باشد
بشكند».(
[102] )
از آنجا كه در اين بشارت، الفاظ و
تعابيرى به كار رفته است كه امكان دارد براى بعضى از خوانندگان نا مفهوم باشد
بعضى از آنها را جهت روشن تر شدن مطلب توضيح مى دهيم:
1 ـ مقصود از «ناموس آخر الزمان»،
ناموس اعظم الهى، پيامبر خاتم حضرت محمّد بن عبدالله(صلى الله عليه وآله وسلم)
است.
2 ـ پشن، نام هندى حضرت على بن
ابى طالب(عليه السلام) است.
3 ـ صاحب ملك تازه، آخرين حجّت
خداوند حضرت ولى عصر(عليه السلام) است و راهنما، نام مبارك حضرت مهدى(عليه
السلام) است كه بزرگترين نماينده راهنمايان الهى و نام مقدّس وى نيز، هادى و
مهدى و قائم به حق است.
4 ـ كلمه «رام» به لغت
«سانسكريتى» نام اقدس حضرت احديت (خدا) است.
5 ـ اين جمله «هر كه به او پناه
برد، و دين پدران او اختيار كند، در نزد رام، سرخ روى باشد» صريح است در
اين كه، حضرت مهدى(عليه السلام) جهانيان را به دين اجداد بزرگوارش، اسلام، دعوت
مى كند.
6 ـ سومنات بنا به نوشته علاّمه
دهخدا، در كتاب لغت نامه بتخانه اى بوده است در «گجرات». و گويند: سلطان محمود
غزنوى آن را خراب كرد، و «منات» را كه از بتهاى مشهور است و در آن بتخانه بود،
شكست. و گويند: اين لغت هندوى است كه مفرّس شده و آن نام بتى بود، و معنى
تركيبى آن «سوم، نات» است: نمونه قمر، زيرا «سوم» به لغت هندوى قمر را گويند، و
نات، تعظيم است. براى اطلاع بيشتر به لغت نامه دهخدا، ماده «سومنات» مراجعه
فرماييد.
7 ـ و اما «جگرنات» به لغت
سانسكريتى، نام بتى است كه هندوها آن را مظهر خدا مى دانند.
د) بشارت ظهور
حضرت بقية اللّه(عليه السلام) در كتاب «وشن جوك»
در كتاب «جوك» كه رهبر جوكيان
هندو است و او را پيامبر مى دانند، در باره بشارت ظهور حضرت «بقية الله»(عليه
السلام) و رجعت گروهى از اموات در دوران حكومت عدالت گستر آن حضرت، چنين آمده
است:
«آخر دنيا به كسى برگردد كه
خدا را دوست مى دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او «خجسته» و «فرخنده»
باشد. خلق را، كه در دين ها اختراع كرده و حق خدا و پيامبر را پايمال كرده اند،
همه را زنده گرداند و بسوزاند، و عالم را نو گرداند، و هر بدى را سزادهد، و يك
«كرور» دولت او باشد كه عبارت از چهار هزار سال است، خود او و اقوامش پادشاهى
كنند».(
[103] )
دو كلمه «فرخنده» و «خجسته» در
عربى به (محمّد و محمود) ترجمه مى شود و اين هر دو اسم، نام مبارك حضرت
مهدى(عليه السلام) مى باشد، و شايد هم اشاره به «محمّد» و «احمد» باشد; زيرا در
روايات اسلامى وارد شده است كه حضرت مهدى(عليه السلام)دو نام دارد، يكى مخفى و
ديگرى ظاهر است، نامى كه مخفى است «احمد» و آن كه ظاهر است «محمّد» مى باشد.
در اين زمينه، در حديثى از
اميرمؤمنان على(عليه السلام) روايت شده است كه بر فراز منبر فرمود:
«مردى از دودمان من در آخر
الزمان ظهور مى كند كه رنگش سفيد مايل به سرخى گندم گون ـ و شكمش كمى چاق و
بر آمده; رانهايش پهن، استخوان شانه هايش درشت، و در پشت وى دو خال است: يكى به
رنگ پوست بدنش و ديگرى شبيه خال پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)است. و
نيز دو نام دارد: يكى مخفى و ديگرى ظاهر، نامى كه مخفى است «احمد» و آن كه ظاهر
است «محمّد» مى باشد. چون پرچم خود را به اهتزاز در آورد، شرق و غرب جهان را
روشن سازد و دست بر سر مردم گذارد، پس دل مؤمنان از آهن قوى تر گردد، خداوند،
نيروى چهل مرد به آنان عطا فرمايد، مرده اى نيست كه (با ظهور او) شادى به دل و
قبرش راه نيابد، ارواح آنها در قبور به ديدار يكديگر مى روند و قيام حضرت
قائم(عليه السلام)را به همديگر مژده مى دهند».(
[104] )
اما تعيين مدّت دولت مهدى(عليه
السلام) و همچنين تفسير «كرور» به چهار هزار سال با روايات اسلامى و اصطلاحات
رياضى توافق ندارد; زيرا در روايات اسلامى در مورد مدت حكومت حقّه به اختلاف
سخن رفته و به طور قطع مدّت حكومت آن حضرت مشخص نيست، و كرور نيز طبق اصطلاحات
رياضى در زمان گذشته عبارت از پانصد هزار است كه با تفسير مذكور موافقت ندارد.
هـ) بشارت ظهور
حضرت ولى عصر(عليه السلام) در كتاب «ديد»
در كتاب «ديد» كه از كتب مقدسه
هنديان است بشارت ظهور مبارك حضرت ولى عصر(عليه السلام) چنين آمده است:
«پس از خرابى دنيا، پادشاهى
در آخر الزمان پيدا شود كه پيشواى خلايق باشد، و نام او «منصور» باشد و تمام
عالم را بگيرد، و به دين خود در آورد، و همه كس را از مؤمن و كافر بشناسد، و هر
چه از خدا بخواهد بر آيد».(
[105] )
در برخى از روايات اسلامى، ائمّه
معصومين(عليهم السلام) «منصور» را يكى از اسامى مبارك حضرت مهدى(عليه السلام)
خوانده، و آيه شريفه:
«وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا
يُسرِفُ فِى القَتلِ اِنَّهُ كانَ مَنْصوراً»(
[106] ) را به آن حضرت تفسير نموده اند كه آن يگانه باز
مانده حجج الهى، ولىّ خون مظلومان و منصور و مؤيّد من عند الله است.
و در همين رابطه در ضمن حديثى از
امام باقر(عليه السلام) روايت شده است كه فرمود:
«القائِمُ مِنّا مَنصُورٌ
بالرُّعْبِ، مُؤيَّدٌ بِالنَّصْرِ، تُطوى لَهُ الأرضُ، وَ تَظهَرُ لَهُ
الكُنُوزُ، وَيبلغ سُلطانُهُ المَشرِقَ وَ المَغرِبَ».(
[107] )
«قائم ما به وسيله رعب (در دل
دشمنان) يارى مى شود، و با نصرت الهى تأييد مى گردد، زمين زير پايش پيچيده
مى شود، و گنجهاى زمين براى او ظاهر مى شود، ودولت او به شرق و غرب عالم
مى رسد».
ناگفته نماند كه مضمون اين بشارت
و همچنين بشارتهاى ديگرى كه در كتب مقدّسه اهل اديان آمده است در بسيارى از
روايات اسلامى به صورت گسترده اى وارد شده، و ما در فرصتهاى مناسب برخى از آنها
را ذكر خواهيم نمود، و آنچه در اينجا آورديم فقط محض اطلاع است.
و) بشارت ظهور
حضرت قائم(عليه السلام) در كتاب «دادتگ»
در كتاب «دادتگ» كه از كتب مقدّسه
برهمائيان هند است، بشارت ظهور مبارك حضرت «قائم(عليه السلام)» چنين آمده است:
«بعد از آن كه مسلمانى به هم
رسد، در آخر الزمان، و اسلام در ميان مسلمانان از ظلم ظالمان و فسق عالمان و
تعدّى حاكمان و رياى زاهدان و بى ديانتى امينان و حسد حاسدان بر طرف شود و به
جز نام از آن چيزى نماند، و دنيا مملو از ظلم و ستم شود، و پادشاهان، ظالم و
بى رحم شوند، و رعيّت بى انصاف گردند و در خرابى يكديگر كوشند و عالم را كفر و
ضلالت و فساد بگيرد، دست حق به در آيد، و جانشين آخر «ممتاطا»(
[108] ) ظهور كند و مشرق و مغرب عالم را
بگيرد و بگردد همه جا (همه جهان را) و بسيار كسان را بكشد، و خلايق را هدايت
كند، و آن در حالتى باشد كه تركان، امير مسلمانان باشند، و
]او [ غير از حق و راستى از كسى قبول نكند».(
[109] )
آنچه در اين بشارت و بشارتهاى
قبلى در مورد ظهور مبارك حضرت مهدى(عليه السلام)آمده است، اكثر آنها بدون كم و
كاست با روايات اسلامى منطبق است، و ممكن است; برخى تصوّر كنند كه شايد بعضى از
مطالب اين پيشگويى كمى اغراق آميز است، ولى بايد توجّه داشت
كه همه فرازهاى اين پيشگويى كه در ضمن، تعدادى از علايم ظهور را نيز بر شمرده
است در بسيارى از روايات اسلامى آمده و حتّى در دو حديث بسيار مفصّل و طولانى
كه از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) و امام صادق(عليه السلام) در مورد
حوادث قبل از ظهور از آن دو بزرگوار نقل شده به تفصيل سخن رفته است كه ما به
جهت اختصار از نقل آنها صرف نظر مى نماييم، و علاقه مندان مى توانند به منابعى
كه در پاورقى آورده ايم، مراجعه فرمايند.(
[110] )
ز) بشارت ظهور
حضرت حجة اللّه(عليه السلام) در كتاب «ريگ ودا»
در كتاب «ريك ودا» كه يكى از كتب
مقدّسه هند است، بشارت ظهور حضرت حجة الله(عليه السلام) چنين آمده است:
«ويشنو، در ميان مردم ظاهر
مى گردد . . . او از همه كس قوى تر ونيرومندتر است . . . در يك دست «ويشنو»
(نجات دهنده) شمشيرى به مانند ستاره دنباله دار و دست ديگر انگشترى درخشنده
دارد هنگام ظهور وى، خورشيد و ماه تاريك مى شوند و زمين خواهد لرزيد».(
[111] )
در اين بشارت، از ظهور انسانى
ممتاز و با عظمت و برخى از نشانه هاى ظهور وى سخن رفته است كه در وقت ظهور با
شمشير آتشبار كه بسان ستاره دنباله دار است، قيام مى كند. و اين تعبير (يعنى:
قيام با شمشير) تعبير دقيق و لطيفى است كه مضمون آن در رابطه با ظهور حضرت ولى
عصر(عليه السلام) در احاديث اسلامى نيز آمده است.
زيرا بر اساس نصوص وارده و روايات
متواتره اسلامى، ظهور مبارك آن يگانه منجى بشريّت و مظهر قدرت خداوندى كه براى
نجات انسانها از شرك، كفر، بت پرستى، ظلم و بيدادگرى، و انحراف از جاده حق و
حقيقت قيام خواهد كرد، با شمشير خواهد بود.
در اين زمينه، در حديثى از امام
صادق(عليه السلام) روايت شده است كه در تفسير آيه شريفه:
(وَ لَنُذِيْقَنَّهُمْ مِنَ العَذابِ الأَدَنى دُوْنَ العَذابِ
الأَكْبَر)(
[112] )
فرمود:
«اَلأدنى: القَحطُ وَ
الجَدِبْ، وَ الأكبَرُ: خُرُوجُ القائِمِ المَهْدِىّ(عليه السلام)بِالسَّيفِ
فِي آخِرِ الزَّمان»(
[113] )
«عذاب پست تر، قحطى و خشكسالى
است، و عذاب بزرگتر، قيام مهدى(عليه السلام)در آخر الزمان است».
بنابر اين، شكّى نيست كه منظور از
ظهور آن انسان ممتاز در بشارت مذكور، همان وجود مقدّس قائم آل محمّد(عليه
السلام) است كه با شمشير قيام مى كند.
و امّا اين كه چگونه يك فرد
مى تواند بر سرتاسر گيتى غلبه پيدا كند و تمام كشورها را فتح نمايد و همه
ملّتها را تحت فرمان خود در آورد بدون اين كه به سلاح روز مجهّز بوده و ابزار و
آلات جنگى مدرن در اختيار داشته باشد، سؤالى است كه پاسخ آن در روايات اسلامى
آمده است، و ما در اينجا براى آن كه خوانندگان گرامى را در انتظار نگذاريم جهت
تقريب اذهان فقط به نكاتى چند در اين مورد اشاره مى كنيم كه پيش از جواب قطعى
بايد به دقّت مورد مطالعه قرار گيرد.
1 ـ بايد توجّه داشت كه نبرد حضرت
مهدى(عليه السلام) با كفّار و ظلمه و طرفداران ظلم و بى عدالتى، نبرد حقّ و
عقيده است، و كسانى كه در هنگام ظهور گرد شمع وجودش جمع مى شوند ياران فداكار و
از جان گذشته اى هستند كه با تمام وجود از روى ايمان و عقيده مى جنگند، و با
اراده اى آهنين و عقيده اى استوار در راه پيروزى حق پيكار مى كنند، و بى باكانه
به پيش مى روند تا به يكى از دو هدف (يا پيروزى و يا شهادت) نايل گردند.
2 ـ در هنگام ظهور در مكّه مكرّمه
پيش از خروج، بيش از 9000 نفر با آن حضرت بيعت مى نمايند و حضرتش با لشكرى
مجهّز و مسلح به انواع سلاح هاى مدرن كه بر تمام سلاحهاى روز برترى خواهد داشت
مكّه را به قصد مدينه ترك مى كند، و در مدّت دو ماه بين مكّه، مدينه، بيت
المقدّس، شام و كوفه را طى مى كند، و همه اعراب در برابرش تسليم مى شوند و همه
افراد با ايمان زير پرچم او قرار مى گيرند، و همه خاور ميانه يك دل و يك جهت صف
واحدى را تشكيل مى دهند و سپاه نيرومندى به وجود مى آورند كه تا آن زمان بى
سابقه بوده است.
3 ـ در آستانه ظهور مباركش،
فتنه ها، شورشها، جنگها و انقلابهاى نظامى در همه جا مردم را خسته مى كند، و
زمينه براى ظهور يك مصلح الهى كاملا هموار مى شود، و مردمى كه در زير فشار جنگ
و خفقان و اختناق و تبعيض و ستم به ستوه آمده اند با دميدن اُميد فرج، سيل آسا
به سوى آن مصلح الهى مى شتابند و دست بيعت به دست با كفايت وى مى دهند كه براى
آنها خير دنيا و آخرت فراهم آورد، و آنها را از بلاها و تشويشها و نگرانيها و
گرفتاريها نجات دهد، و زور گويان، زورمداران، غارتگران و متجاوزان را با زور
شمشير و قدرت شكست ناپذير الهى اش به جاى خود بنشاند، و محرومان و مستضعفان و
ستمديدگان را از زير يوغ زورمندان و سيطره جنايتكاران رهايى بخشد.
4 ـ آن حضرت براى اثبات حقّانيت
خود ميراثهاى همه پيامبران الهى را از عهد يهود، مسيح و اسلام به همراه دارد.
اين ميراثهاى گرانبها ربطى به آلات و ابزار جنگى ندارد و دليل قاطعى بر الهى
بودن انقلاب جهانى مهدى(عليه السلام)است كه نا گهان يك انقلاب فكرى و عقيدتى در
مغز مردم به وجود مى آورد و استيلاى معنوى را در بردارد.
5 ـ سلاح هاى مدرن توأم با سلاح
ايمان و همراه با تابوت آرامش و تأييد و نصرت الهى، در برابر بمبهاى اتمى و
ئيدروژنى و نيتروژنى مى ايستد، و بر همه سلاح ها فايق مى آيد. و بدين سان، لشكر
حق پيروز و سپاه باطل نابود مى گردد، و ستمگران با شمشير عدالت الهى كه در كف
با كفايت يداللهى حضرت ولى عصر(عليه السلام)قرار گرفته به ديار نيستى فرستاده
مى شوند، و توده هاى مظلوم و ستم كشيده نفس راحتّى مى كشند، و پرچم توحيد و
يكتا پرستى و عدالت و آزادى واقعى در سرتاسر جهان به اهتزاز در مى آيد، و رياست
ودولت حقه الهيه و زمامدارى جهان بشريّت، به امر خالق يكتا ويژه آخرين خورشيد
ولايت و امامت قائم آل محمّد حضرت حجّت بن الحسن العسكرى(عليه السلام) خواهد
بود.
آرى ! طبق روايات وارده از
پيشوايان معصوم(عليهم السلام) قيام آخرين حجّت خداوند با شمشير است، شمشير
آتشبارى كه به امر حضرت حق از غلاف به در آمده و در كف با كفايت ولى مطلق حق
قرار گرفته و بى مهابا فرق ظلم و بيداد را مى شكافد، و طاغوتيان را رهسپار ديار
عدم مى گرداند، و ستمديدگان را از سلطه ستم پيشگان رهايى مى بخشد، و هيچ كس را
هر چند قوى و نيرومند باشد ياراى مقابله با آن نيست.
«براى دفع برخى از توهّمات
كه: چگونه در عصر اتم و بمب ئيدروژن و ترقّى روز افزون سلاح هاى اتمى مى توان
پذيرفت كه يك فرد آدمى بتواند جهان را با شمشير مسخر گرداند؟ بايد گفت:
اوّلا، استعمال اين گونه
سلاح هايى كه نابود كننده نسل انسانى است و دوست و دشمن از هم نمى شناسد، در
خور بزرگترين پرچمدار عدل جهانى كه هدفش تنها بر افكندن ستم و ستمكاران است،
نمى باشد.
و ثانياً، چنان قيامى هر چند
زمينه مساعد داشته باشد خالى از خرق عادت و نصرت خاصه الهى نيست . . .
و ثالثاً، پيشرفت حيرت انگيز
و مهيب سلاح هاى جنگى بالاخره براى يك روزى بشريّت را وادار خواهد كرد كه براى
حفظ خود از نابودى آنى و همگانى، سلاح هاى اتمى و آتشين را قدغن و بر ترك
استعمال آنها اجماع و پيمان عمومى گيرد.
و رابعاً، اكثريّت ملل عالم
در آن قيام به منظور نجات يافتن از شر و فساد و زندگى جهنّمى غير قابل تحمّل،
با آن زمامدار بزرگ هماهنگ خواهند شد، و تنها گروهى اندك به جنگ و مبارزه عليه
آن حضرت خواهند پرداخت، و چنان كه عموم مسيحيان جهان به پيروى از حضرت
مسيح(عليه السلام) كه به نماز حضرت مهدى(عليه السلام) اقتدا مى كند، با آن حضرت
بيعت و موافقت خواهند كرد.
آرى ! اين مطلب مسلّم است كه ]حضرت [ مسيح(عليه السلام) در آن قيام جهانى از همكاران و
پيروان حضرت مهدى(عليه السلام)خواهد بود، چنان كه روايات متواتره اسلام و
همچنين آياتى از انجيل كه به نزول ]حضرت [مسيح(عليه
السلام) در زمان آخرين بشارت مى دهد بر اين دعوا گواه است».(
[114] )
خواننده گرامى! آنچه تا به اينجا
گفته شد توضيح فرازى از بشارت كتاب «ريگ ودا» از كتب مقدس هند در مورد قيام
منجى بشر حضرت ولى عصر(عليه السلام) بود كه با استفاده از آيات و روايات اسلامى
به صورت مختصر بيان گرديد.
و امّا ساير فرازهاى بشارت مزبور،
در ضمن رواياتى كه در آينده از زبان مبارك پيامبر عظيم الشأن اسلام و ساير
ائمّه معصومين(عليهم السلام) بازگو خواهيم نمود كم و بيش به تفصيل خواهد آمد، و
از اين رو، چيزى در اينجا به آن اضافه نمى كنيم و تفسير آن را به دست رواياتى
كه بعداً خواهيم آورد، مى سپاريم.
ح) بشارت ظهور
آخرين حجّت خدا(عليه السلام) در كتاب «شاكمونى»:
در كتاب «شاكمونى» كه از كتب
مقدّسه هنديان مى باشد و به اعتقاد كفره هند، پيغمبر صاحب كتاب است و مى گويند:
وى بر اهل خطا و ختن مبعوث بوده است، بشارت ظهور آخرين حجّت خدا حضرت ولى
عصر(عليه السلام)چنين آمده است:
«پادشاهى و دولت دنيا به
فرزند سيّد خلايق دو جهان «گشن» بزرگوار تمام شود، و او كسى باشد كه بر كوه هاى
مشرق و مغرب دنيا حكم براند و فرمان كند، و بر ابرها سوار شود، و فرشتگان
كاركنان او باشند، و جنّ و انس در خدمت او شوند، و از «سودان» كه زير خط
«استوا» است تا سرزمين «تسعين» كه زير قطب شمالى است و ماوراى بحار و ماوراى
اقليم هفتم و گلستان ارم تا باغ شداد را صاحب شود، و دين خدا يك دين شود و دين
خدا زنده گردد، و نام او «ايستاده» باشد، و خداشناس باشد».(
[115] )
«گشن» در لغت هندى نام پيامبر
اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) است كه در اين بشارت فوق، فرزند برومند وى را
به نام «ايستاده» و «خد شناس» ناميده، چنان كه شيعيان او را «قائم(عليه
السلام)» و حضرت مهدى(عليه السلام) مى خوانند.
و امّا موضوع سوار شدن آن حضرت بر
ابرهاى آسمان كه در اين بشارت آمده است، يكى از بزرگترين امتيازات آن موعود
مسعود است كه نه تنها در بشارت فوق و مكرّراً در بشارتهاى انجيل از آن سخن رفته
است; بلكه در روايات متواتره اسلامى نيز به صورت يك امر جدّى و خارق العاده
مطرح گرديده است.
زيرا پيامبر اكرم(صلى الله عليه
وآله وسلم) و امامان معصوم(عليهم السلام) در مواردى كه از ظهور مبارك آن ولى
مطلق الهى سخن رانده اند، سير و حركت آن مصلح بزرگ جهانى را در ايّام ظهور خارق
العاده دانسته، و به پيروان خود مژده داده اند كه حضرت مهدى(عليه السلام) با
قدرت و جلال در حالى كه بر ابرهاى آسمان سوار است، ظهور خواهد فرمود.
اينك براى اثبات اين مدّعا و
دلگرمى منتظران ظهور آن يگانه منجى عالم، به چند نمونه از احاديث وارده اشاره
مى كنيم:
1 ـ علاّمه مجلسى در ضمن حديثى از
پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل كرده كه آن حضرت فرمود: خداوند در شب
معراج خطاب به من كرد و فرمود: . . .
«. . . وَ لاَُطَهِّرَنَّ
الأَرْضَ بآخِرِهِمْ من أَعْدائي، وَ لاَُمَلِكَنَّهُ مَشارِق الأَرْضِ وَ
مَغارِبَها، وَ لأُسَخِّرَنَّ لَهُ الرِّياحَ، وَ لاَُذَلِلَنَّ لَهُ السَّحابَ
الصِعابِ، ولأرقينّهُ في الأسباب، ولأنصرنّهُ بجندي، وَ لاَُمِدَّنِّهُ
بِمَلائِكَتِي، حتّى يُعْلِنَ دَعْوَتِي، وَيَجْمَعَ الخَلْقَ عَلى تَوحيدِي،
ثُمَّ لاَُدِيمنّ مُلكَهُ، وَلاَُداوِلَنَّ الأيّامَ بَيْنَ أوْلِيائِي إلى
يَوْم القِيامَةِ».(
[116] )
«. . . و زمين را به وسيله او
از دشمنانم پاك مى سازم; شرق و غرب جهان را به او تمليك مى نمايم; بادها را به
تسخير او در مى آورم; ابرهاى سخت و نا آرام را براى او رام مى گردانم، برترين
ابزارها را در اختيار او مى گذارم، با سپاه خود او را يارى نموده و با فرشتگانم
او را مدد و تقويت مى نمايم، تا دعوت مرا آشكار سازد و همه مخلوقات را بر توحيد
من گرد آورد. آنگاه دولت او را پايدار نموده و دوران حكومتش را تا پايان روزگار
بين دوستانم جاودانه مى سازم».
2 ـ در حديثى از امام باقر (عليه
السلام) روايت شده است كه فرمود:
«أما إنّ ذا القَرْنَيْنِ
قَدْ خُيِّرَ السَّحابَيْنِ، فَاختارَ الذَّلُولَ وَ ذَخَرَ لِصاحِبِكُمُ
الَصَّعْبَ.
فَقِيلَ لَهُ: وَ ما
اَلصَّعْبُ؟
فَقالَ: ما كانَ مِنْ سَحاب
فِيهِ رَعْدٌ وَصاعِقَةٌ وَ بَرْقٌ، فَصاحِبُكُمْ يَرْكَبُهُ!. أما إنَّهُ
سَيَرْكَبُ السَّحابَ، وَ يَرْقَى فِي الأسبابِ: أسبابِ السَّماوات السَّبْعِ
وَ الأَرَضِينَ السَّبع».(
[117] )
«ذوالقرنين ميان دو ابر مخير
شد: يكى ابر رام و ديگرى ابر نا آرام، و او ابر رام را براى خود بر گزيد و ابر
نا آرام را براى صاحب شما نگه داشت.
گفته شد: ابر نا آرام چيست؟
فرمود: ابرى كه با رعد و برق
و غرّش باشد، كه صاحب شما سوار بر آن خواهد شد. آرى ! صاحب شما سوار ابر
مى شود، همه اسبابها و ابزارها را زير پا مى گذارد، اسبابهاى هفت آسمان و هفت
زمين را».
2 ـ بشارات ظهور
حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب «تورات»
در كتاب تورات كه از كتب آسمانى
به شمار مى رود و هم اكنون در دست اهل كتاب و مورد قبول آنها است، بشارات زيادى
از آمدن مهدى موعود و ظهور مصلحى جهانى در آخر الزمان آمده است كه چون مضمونهاى
آن بشارات در قرآن كريم و احاديث قطعى و متواتر اسلامى به صورت گسترده اى وارد
شده و نشان مى دهد كه مسأله «مهدويّت» اختصاص به اسلام ندارد، قسمتى از آن
بشارات را در اينجا مى آوريم، و برخى از نكات آنها را توضيح مى دهيم تا موضوع
تشكيل حكومت واحد جهانى، و تبديل همه اديان و مذاهب مختلف به يك دين و آيين
مستقيم، برهمگان روشن شود.
گفتنى است كه چون در كتاب «عهد
عتيق» (يعنى: تورات و ملحقات آن) همچون كتاب انجيل، از بازگشت و رجعت حضرت عيسى
(عليه السلام)سخن به ميان آمده است و اين مطلب، رابطه مستقيم با ظهور حضرت
مهدى(عليه السلام)دارد، نگارنده نيز در ضمن بشارات ظهور حضرت مهدى(عليه
السلام)، فرازهايى از «تورات» را آورده است تا دانسته شود كه قوم يهود نيز بر
اساس آنچه در كتابهاى مذهبى خودشان آمده است همچون مسلمانان به «رجعت» و بازگشت
حضرت مسيح(عليه السلام)معتقدند. و در اين باره ترديد ندارند كه بالاخره روزى
فرا مى رسد كه حضرت عيساى روح الله(عليه السلام)به زمين باز مى گردد و برخى از
آنها را تنبيه و از برخى ديگر انتقام مى گيرد، هر چند كه بسيارى از آنان بر اثر
آيات و معجزاتى كه از حضرت مهدى(عليه السلام)و عيساى مسيح(عليه السلام)مى بينند
ايمان آورده و تسليم مى شوند و در برابر حق خاضع و خاشع مى گردند.
اينك به قسمتى از بشاراتى كه در
«تورات» و ملحقات آن آمده است، توجّه فرماييد:
الف) بشارت ظهور
حضرت مهدى(عليه السلام) در «زبور داوود»
در زبور حضرت داود(عليه السلام)
كه تحت عنوان «مزامير» در لابلاى كتب «عهد عتيق» آمده، نويدهايى در باره ظهور
حضرت مهدى(عليه السلام) به بيانهاى گوناگون داده شده است و مى توان گفت: در هر
بخشى از «زبور» اشاره اى به ظهور مبارك آن حضرت، و نويدى از پيروزى صالحان بر
شريران و تشكيل حكومت واحد جهانى و تبديل اديان و مذاهب مختلف به يك دين محكم و
آيين جاويد و مستقيم، موجود است.
و جالب توجّه اين كه، مطالبى كه
قرآن كريم در باره ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) از «زبور» نقل كرده است عيناً
در زبور فعلى موجود و از دست برد تحريف و تفسير مصون مانده است.
قرآن كريم چنين مى فرمايد:
(وَلَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ
الاَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحوُنَ).(
[118] )
«ما علاوه بر ذكر (تورات) در
«زبور» نوشتيم كه
]در آينده [ بندگان صالح من وارث زمين خواهند شد».
مقصود از «ذكر» در اين آيه شريفه،
تورات موسى(عليه السلام) است كه زبور داود(عليه السلام)پيرو شريعت تورات بوده
است.
اين آيه مباركه از آينده درخشانى بشارت مى دهد كه شرّ و فساد به كلّى
از عالم انسانى رخت بر بسته، و اشرار و ستمكاران نابود گشته اند، و وراثت زمين
به افراد پاك و شايسته منتقل گرديده است. زيرا كلمه «وراثت و ميراث» در لغت، در
مواردى استعمال مى شود كه شخص و يا گروهى منقرض شوند و مال و مقام و همه هستى
آنها به گروهى ديگر به وراثت منتقل شود.
به هر حال، طبق روايات متواتره
اسلامى از طريق شيعه و سنّى ـ اين آيه شريفه مربوط به ظهور مبارك حضرت
مهدى(عليه السلام) مى باشد، و قرآن كريم اين مطلب را از زبور حضرت داود (عليه
السلام) نقل مى كند، و عين همين عبارت در زبور موجود است. و اينك متن زبور:
«(9) زيرا كه شريران منقطع
مى شوند. امّا متوكّلان به خداوند، وارث زمين خواهند شد. (10) و حال اندكست كه
شرير نيست مى شود كه هر چند مكانش را جستجو نمايى ناپيدا خواهد بود (11) امّا
متواضعان وارث زمين شده از كثرت سلامتى متلذّذ خواهند شد (12) شرير بخلاف صادق
افكار مذمومه مى نمايد، و دندانهاى خويش را بر او مى فشارد (13) خداوند به او
متبسّم است چون كه مى بيند كه روز او مى آيد (14) شريران شمشير را كشيدند و
كمان را چلّه كردند تا آن كه مظلوم و مسكين را بيندازند، و كمانهاى ايشان شكسته
خواهد شد (16) كمى صدّيق از فراوانى شريران بسيار بهتر است. (17) چون كه
بازوهاى شريران شكسته مى شود و خداوند صدّيقان را تكيه گاه ا ست (18).
خداوند روزهاى صالحان را
مى داند و ميراث ايشان ابدى خواهد بود (19) در زمان «بلا» خجل نخواهندشد، و در
ايّام قحطى سير خواهند بود (20) لكن شريران هلاك خواهند شد، و دشمنان خداوند،
مثل پيه برّه ها فانى بلكه مثل دود تلف خواهند شد; (22) زيرا متبرّكان خداوند،
وارث زمين خواهند شد، امّا ملعونان وى منقطع خواهند شد (29) صدّيقان وارث زمين
شده، ابداً در آن ساكن خواهند شد (34) به خداوند پناه برده، راهش را نگاهدار كه
تو را به وراثت زمين بلند خواهند كرد و در وقت منقطع شدن شريران اين را خواهى
ديد (38) امّا عاصيان، عاقبت مستأصل، و عاقبت شريران منقطع خواهند شد».(
[119] )
در فصل ديگر مى فرمايد:
«. . . قومها را به انصاف
داورى خواهد كرد. آسمان شادى كند و زمين مسرور گردد. دريا و پرى آن غرش نمايند.
صحرا و هر چه در آن است به وجد آيد. آنگاه تمام درختان جنگل ترنّم خواهند نمود
به حضور خداوند. زيرا كه مى آيد، زيرا كه براى داورى جهان مى آيد. ربع مسكون را
به انصاف داورى خواهد كرد. و قومها را به امانت خود».(
[120] )
و از جمله در مزمور 72 در مورد
پيامبر بزرگوار اسلام و فرزند دادگسترش حضرت مهدى(عليه السلام)، چنين
مى فرمايد:
«(1) اى خد ! شرع و احكام
خود را به «ملك»، و عدالت خود را به «ملك زاده» عطا فرما (2) تا اين كه قوم تو
را به عدالت و فقراى تو را به انصاف حكم نمايد (3) به قوم كوهها سلامت و كويرها
عدالت برساند (4) فقيران قوم را حكم نمايد، و پسران مسكينان را نجات دهد، و
ظالم را بشكند (5) تا باقى ماندن ماه و آفتاب دور به دور از تو بترسند (6) بر
گياه بريده شده مثل باران و مانند امطار كه زمين را سيراب مى گرداند ـ خواهد
باريد (7).
و در روزهايش صدّيقان شكوفه
خواهد نمود، و زيادتى سلامتى تا باقى ماندن ماه خواهد بود (8) از دريا تا به
دريا و از نهر تا به اقصى زمين سلطنت خواهد نمود (9) صحرا نشينان در حضورش خم
خواهند شد و دشمنانش خاك را خواهند بوسيد (10).
ملوك طرشيش و جزيره ها،
هديه ها خواهند آورد، و پادشاهان شبا و سبا پيشكشها تقريب خواهند نمود (11)
بلكه تمامى ملوك با او كرنش خواهند نمود، و تمامى اُمم او را بندگى خواهند كرد
(12) زيرا فقير را وقتى كه فرياد مى كند و مسكين كه نصرت كننده ندارد، خلاصى
خواهد داد (13) و به ذليل و محتاج ترحّم خواهد فرمود و جانهاى مسكينان را نجات
خواهد داد (14) جان ايشان را از ظلم و ستم نجات خواهد داد، و هم در نظرش خون
ايشان قيمتى خواهد بود (15) و زنده مانده از شبا به او بخشيده خواهد شد (16) در
زمين به سر كوهها مشت غلّه كاشته مى شود كه محصول آن مثل اسنان متحرّك شده، اهل
شهرها مثل گياه زمين شكوفه خواهند نمود (17).
اسم او ابداً بماند، اسمش مثل
آفتاب باقى بماند، در او مردمان بركت خواهند يافت، و تمامى قبايل او را خجسته
خواهند گفت (19) بلكه اسم ذوالجلال او ابداً مبارك باد، و تمامى زمين از جلالش
پر شود (20) دعاى داود پسر يسىّ تمام شد».(
[121] )
توضيح مختصرى پيرامون بشارت فوق:
در اين بشارت چنان كه بر ارباب
فضل و دانش و اهل علم و اطلاع و كسانى كه با قرآن و روايات اهل بيت(عليهم
السلام) سر و كار دارند، مخفى نيست پيامبر بزرگ اسلام حضرت محمّد بن
عبداللّه(صلى الله عليه وآله وسلم) به عنوان «ملك» و فرزند گرامش حضرت
مهدى(عليه السلام) كه بزرگ ترين و كامل ترين مظهر عدل الهى است به عنوان
«ملك زاده» معرفى گرديده، و به بعضى از امتيازات و مشخصات ديگر وى نيز اشاره
شده است.
ولى برخى از علما و دانشمندان
«يهود» چنين پنداشته اند كه: منظور از «ملك» در اين آيه، حضرت داود(عليه
السلام)، و منظور از «ملك زاده» فرزند وى حضرت سليمان(عليه السلام)است، و روى
اين پندار نا درست خواسته اند آيات مذكور را از بشارت دادن به بعثت حضرت خاتم
النبيين(صلى الله عليه وآله وسلم) و نويد ظهور خاتم اوصيا حضرت حجّت بن الحسن
العسكرى(عليه السلام)منصرف كنند، ولى اين انديشه از چند جهت نادرست و غير قابل
قبول است، زيرا:
نخست اين كه، حضرت داود(عليه السلام) از انبياى پيرو شريعت
تورات بوده و خود او داراى شريعت و احكام نوينى نبوده است تا اين كه بگويد: «اى
خد ! شرع و احكام خود را به «ملك» و عدالت خود را به «ملك زاده» عطا فرما»، و
روى اين اصل در خواست شريعت مستقل نوين در خور مقام آن حضرت نيست.
دوّم: اين كه، در خواست شرع و احكام و عدالت كه به صورت
دعا بر زبان حضرت داوود(عليه السلام) جارى شده چنان كه از نحوه در خواست
آشكار است ـ براى دو شخصيّت عظيم آسمانى است كه يكى داراى مقام سلطنت بر
پيامبران و صاحب شرع و احكام جديد، و ديگرى مظهر أتمّ عدالت، و صاحب مقام ولايت
مطلقه، و مورد انتظار عموم ملل جهان است.
سوّم: اين كه، عظمت، قدرت، شوكت و سلطنتى كه در آيات مزبور
براى «ملك زاده» ذكر گرديده است نه با حضرت سليمان(عليه السلام) و نه با هيچ يك
از انبياى الهى وفق نمى دهد; زيرا نه مملكت حضرت سليمان(عليه السلام) از مملكت
پدرش حضرت داوود(عليه السلام) بنابر اعتقاد اهل كتاب ـ وسيع تر بوده، و نه هم
ظلم و ستم در عهد او شكسته شده است.
چهارم: اين كه، بر حسب آنچه برخى از علماى عهدين عهد عتيق
و عهد جديد تورات و انجيل ـ احتمال داده و به وجوهى استدلال جسته اند، مزمور
فوق كلام حضرت سليمان(عليه السلام)است نه كلام حضرت داود(عليه السلام)، و حضرت
سليمان(عليه السلام)كه پس از مرگ پدر، صاحب مقام و كتاب گرديده است معقول نيست
براى پدرش كه از دنيا رفته است درخواست شرع جديد كند. و بر فرض اين كه بر خلاف
احتمال آنان، مزمور فوق كلام حضرت داود(عليه السلام)باشد چنان كه اشاره
كرديم ـ دعا براى دو شخصيّت والايى است كه در آينده تاريخ بعد از او ظاهر
خواهند شد.
پنجم: چنان كه از آيه (20) استفاده مى شود تمامى آيات ياد
شده به عنوان دعا بر زبان حضرت داود(عليه السلام) جارى شده و شايسته مقام نبوّت
كه بالاترين مدارج كمال و عبوديّت و بندگى است ـ اين است كه، در مقام دعا و
استدعاى از پروردگار، در كمال خضوع و خشوع و انكسار در برابر آفريدگار، زبان به
تذلّل و كوچكى بگشايد، و با زبان عجز و لابه و عارى از هر نوع خود بينى و خود
پسندى مقاصد خويش را از خداى جهان بخواهد، نه اين كه در برابر سلطان واقعى و
مالك الملوك جهان خود را «پادشاه» و فرزند خود را «شاهزاده» بخواند.
ششم: اين كه، در چند آيه از بشارت مزبور، سلطنت و دعوت
«ملك زاده» را عمومى و جهانى خوانده، و قدرت و جبروت روحانى وى را شامل
پادشاهان و قدرتمندان و سلاطين مقتدر جهان دانسته، و سراسر كره مسكون را قلمرو
دولت حقّه وى معرفى نموده، چنان كه در اخبار وارده از ائمّه معصومين(عليهم
السلام) نيز در حقّ شخصيّت بى نظير حضرت مهدى(عليه السلام)، چنين سخن رفته است.
هفتم: اين كه، در آيه (7) به اصحاب خاص آن حضرت اشاره
نموده كه با ظهور نور پر فروغ مهدوى(عليه السلام) آن خورشيد جهانتاب عدل الهى،
صدّيقان شكوفه كنند، و رحم اجتماع بزرگ جهانى، مردانى پاك سيرت، راست گفتار و
درست كردار از خود نمايان سازد، و سعادت و سلامت، رفاه و خوشبختى، بهروزى و
بهزيستى كه مولود تسلّط آن يگانه منجى عالم و دولت عدالت پيشه آن حضرت است تا
انقراض جهان پايدار خواهد بود، چنان كه در روايات اسلامى نيز آمده است: «دولتنا
آخر الدول».
و هشتم: اين كه، در آيه (17 و 18) خاطر نشان ساخته است كه تا
جهان باقى است و خورشيد در آسمان نور افشانى مى كند، اشعه خورشيد فروزان قائم
آل محمّد(عليهم السلام) بر روح و جان جهانيان خواهد تابيد، و تمامى قبايل او را
خجسته خواهند گفت، و تمامى روى زمين از جلال و عظمتش پر خواهد شد(
[122] )، چنان كه در روايات مستفيضه و متواتره اسلامى كه د رمورد ظهور
آن مهر تابان رسيده است، كمتر حديثى يافت مى شود كه در ضمن آن جمله «يملاَُ الأرضَ قِسْطاً وَ عَدْلا،
كَما مُلَئت ظُلْماً و جَوْراً»
نيامده باشد.(
[123] )
بنابر اين، جاى هيچ گونه شك و
ترديد نيست كه مقصود از «ملك» در مزمور 72 از زبور داوود(عليه السلام) همان نور
قدوسى حضرت محمّد بن عبداللّه(صلى الله عليه وآله وسلم) سيّد رسولان و خاتم
پيغمبران، و مقصود از «ملك زاده» حضرت صاحب الزمان «مهدى موعود(عليه السلام)»
دوازدهمين جانشين بر حق وفرزند دلبند آن بزرگوار است كه به خواست خداوند در روز
معيّن و موعود، ظهور خواهد نمود، و سراسر روى زمين را پر از عدل و داد خواهد
كرد بعد از آن كه پر از ظلم و جور شده باشد، و گردن گردنكشان و گردن فرازان را
خواهد شكست، و چون مهر و ماه بر روح و جان جهانيان خواهد تابيد، وحكومت حقه
الهيه وى تا ابد و تا قيام قيامت ادامه خواهد داشت. اللهم عجّل فرجه و سهّل
مخرجه.
ناگفته نماند كه نويدهاى ظهور
حضرت مهدى(عليه السلام) در «زبور» فراوان است، و در بيش از 35 بخش از مزامير
(150)گانه، نويد ظهور آن موعود اُمم و منجى عالم موجود است، كسانى كه طالب
تفصيل بيشترى هستند مى توانند به متن «مزامير» در «عهد عتيق» مراجعه فرمايند.
ب) بشارت ظهور
حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب «اشعياى نبى»
در كتاب «اشعياى نبى» كه يكى از
پيامبران پيرو تورات است، بشارت فراوانى در مورد ظهور حضرت مهدى(عليه السلام)
آمده است كه جهت استدلال به كتاب مزبور، نخست فرازى از آن بشارت ها را نقل
نموده، و برخى از نكات آن را توضيح مى دهيم تا معلوم شود كه مسلمانان در باره
عقيده به ظهور يك مصلح جهانى تنها نيستند، بلكه همه اهل كتاب در اين عقيده با
مسلمانان اشتراك نظر دارند.
در فرازى از بشارت كتاب اشعيا
چنين آمده است:
«و نهالى از تنه «يسىّ»(
[124] ) بيرون آمده، شاخه اى از ريشه هايش
خواهد شكفت و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت. يعنى روح حكمت و فهم و روح
مشورت و قوّت و روح معرفت و ترس خداوند و خوشى او در ترس خداوند خواهد بود و
موافق رؤيت چشم خود، داورى نخواهد نمود و بر وفق سمع گوشهاى خويش، تنبيه نخواهد
نمود; بلكه مسكينان را به عدالت داورى خواهد كرد و به جهت مظلومان زمين به
راستى حكم خواهد نمود . . . كمربند كمرش عدالت خواهد بود و كمربند ميانش امانت.
و گرگ با بره سكونت خواهد
داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابيد و گوساله و شير پروارى با هم و طفل كوچك
آنها را خواهد راند و گاو با خرس خواهد چريد و بچه هاى آنها با هم خواهند
خوابيد و شير مثل گاو كاه خواهد خورد، و طفل شير خوره بر سوراخ مار بازى خواهد
كرد، و طفل از شير باز داشته شده، دست خود را بر خانه افعى خواهد گذاشت، و در
تمامى كوه مقدس من، ضرر و فسادى نخواهند كرد; زيرا كه جهان از معرفت خداوند پر
خواهد بود مثل آبهايى كه دريا را مى پوشاند».(
[125] )
منظور از «نهالى كه از تنه يسىّ
خواهد روييد» ممكن است يكى از چهار نفر از شخصيّت هاى بزرگ روحانى و رهبران
عالى قدر بشر، حضرت داود، حضرت سليمان، حضرت عيسى و حضرت حجّت بن الحسن
العسكرى(عليهم السلام)باشند; ولى دقّت و بررسى كامل آيات فوق نشان مى دهد كه
منظور از اين نهال، هيچ يك از آن پيامبران نيست; بلكه همه آن بشارتها ويژه قائم
آل محمّد(عليهم السلام)است; زيرا حضرت داوود و سليمان(عليهما السلام)فرزندان
پسرى يسىّ، و حضرت عيسى بن مريم(عليه السلام)نواده دخترى وى، و قائم
آل محمّد(عليه السلام)نيز از جانب مادرش جناب نرجس خاتون كه دختر يشوعا، پسر
قيصر، پادشاه روم و از نسل حضرت داود، و مادرش از اولاد حواريون حضرت عيسى(عليه
السلام) بوده، و نسب شريفش به شمعون صفا، وصىّ حضرت عيسى(عليه السلام)مى رسد ـ
نواده دخترى «يسىّ» مى باشد.
در فرازى از اين بشارت چنين آمده
است: «موافق رؤيت چشم خود داورى نخواهد كرد و بر وفق سمع گوشهاى خود تنبيه
نخواهد نمود» و اين جمله، اشاره به حاكميت مطلق و حكومت عادلانه آن حضرت دارد
كه وى بر اساس حق و واقع، حكم مى كند و نيازى به شاهد و بيّنه ندارد و از كسى
گواهى نمى طلبد چنان كه در روايات اسلامى آمده است كه: «يحكم بحكم داود ومحمّد(صلى الله
عليه وآله وسلم)» يعنى به حكم حضرت داود و
دستور پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) حكم مى كند و با علم و دانش خدادادى
خويش داورى مى نمايد.(
[126] )
و در فراز ديگرى از آن بشارت آمده
است كه، در زمان حكومت حقه و دوران حكومت عدالت پيشه او «گرگ با بره سكونت
خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابيد ... و گوساله و شير پروارى با هم، و
... ضرر و فسادى نخواهند كرد»، اين جمله نشان مى دهد كه در زمان ظهور مبارك آن
موعود آسمانى، عدل و داد آن چنان گسترش مى يابد كه جانوران و درندگان با هم
سازش مى كنند و در كنار يكديگر قرار مى گيرند و خوى بهيميّت و درندگى را از دست
مى دهند، و زيان و ضرر به هيچ يك از موجودات نمى رسانند چنان كه در اخبار و
احاديث آمده است:
«وَ تَصْطَلِحُ فِي مُلْكِهِ
السّباع، وَ اصْطَلَحَتِ السِّباع، و تأمَنُ الْبَهائم».(
[127] )
و در آخرين فراز از بشارت مزبور
آمده است: «جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود مثل آبهايى كه دريا را
مى پوشاند»، اين مطلب نشانگر اين واقعيّت است كه در عهد با سعادت آن موعود
آسمانى چنان تحوّل عظيم علمى و فرهنگى به وجود مى آيد كه همه مردمان به خداى
يگانه ايمان مى آورند. درهاى رشته هاى گوناگون علوم و دانش به روى انسانها
گشوده مى شود، سطح معلومات بشرى بالا مى رود، راهى را كه بشريّت در طول تاريخ
در هزاران سال پيش به دنبال آن بوده در زمان كوتاه مى پيمايد، عقلها كامل و
انديشه ها شكوفا مى گردد، و كوته بينى ها و تنگ نظرى ها از بين مى رود، و
انسانها به كمال و بلوغ عقلى و اخلاقى و انسانى مى رسند و به تمام ناكاميها،
شكستها، ستمها، نادانيها و بدبختى ها پايان مى دهند، و زندگى شرافتمندانه
تازه اى را آغاز مى نمايند. چنان كه در حديثى از امام باقر (عليه السلام) آمده
است كه فرمود:
«إذا قامَ قائِمُنا وَضَعَ
يَدَهُ عَلى رؤوسِ الْعِبادِ فَجَمَعَ بِهِ عُقُولَهُمْ وَ أَكَمَلَ بِهِ
أَخلاقَهُمْ وَكَمُلَتْ به أَحْلامهُم».(
[128] )
«هنگامى كه قائم ما قيام كند
دستش را بر سر بندگان مى گذارد و خردهاى آنها را گرد مى آورد و اخلاقشان را
كامل مى گرداند، و به وسيله او به رشد و كمال مى رسند».
و در ضمن حديث ديگرى از آن
بزرگوار نقل شده كه فرمود:
«. . . وَ تُؤتُونَ
الْحِكْمَةَ فِي زَمانِه حتّى أَنّ الْمَرْأةَ لَتَقْضي فِي بَيْتِها بِكِتاب
اللهِ وَ سُنَّةِ رَسُولِ الله».(
[129] )
«در زمان او آن قدر به شما
دانش و فرهنگ داده مى شود كه زن خانه دار در خانه خود با كتاب خدا و سنّت
پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)داورى مى كند».(
[130] )
در حديث ديگرى، امام صادق(عليه
السلام) فرمود:
«إنَّ قائِمَنا إذا قامَ
مَدَّ اللهُ لِشِيعَتِنا فى أسْماعِهِمْ وَ أبْصارِهِم، حتّى لا يَكُونَ
بَيْنَهُمْ وَ بَيَنَ الْقائِمِ بَرِيد، يُكَلِّمُهُمْ فَيَسْمَعُونَ، وَ
يَنْظُرُونَ إليه وَ هُو مَكانِهِ».
«هنگامى كه قائم ما قيام كند
خداوند آنچنان گوشها و چشمهاى شيعيان ما را تقويت مى كند كه ميان آنها و حضرت
قائم(عليه السلام) واسطه اى(
[131] ) نخواهد بود، او با آنها سخن مى گويد
و آنان سخن او را مى شنوند و او را مى بينند، در حالى كه او در مكان خودش
مى باشد
]و آنها در نقاط ديگر [».(
[132] )
و در حديث ديگرى آمده است كه
فرمود:
«إنَّ الْمُؤمِنَ في زَمانِ
القائِم(عليه السلام) وَ هُوَ بِالْمَشْرِق لَيَرى أخاهُ الَّذي فِي
الْمَغْرِب، وَ كَذا الَّذي فِي الْمَغْرِب يَرى أخاهْ الَّذي بِالْمَشْرِق».
«در زمان حضرت قائم (عليه
السلام) يك انسان مؤمن در حالى كه در مشرق است برادر دينى ـ خود را در مغرب
است مى بيند، همچنين كسى كه در غرب عالم است برادرش را كه در شرق زمين است،
مى بيند».(
[133] )
و در يك حديث ديگر آمده است كه
فرمود:
«العِلْمُ سَبْعَة وَ
عِشْرُونَ حرفاً، فَجَمِيعُ ما جائت بِهِ الرُّسُلُ حَرفان، فَلَمْ يَعْرِفِ
النّاسَ حتّى الْيَوْم غير الحَرْفَين، فَإذا قام قائِمُنا أخْرَجَ الْخَمْسَةَ
وَ العِشْرُين حَرْفاً، فَبَثَّها فِى النّاس وَ ضمّ إلَيْها الْحَرْفَيْنِ
حتّى يَبُثَّها سَبْعَةَ وَ عِشْرينَ حَرْفاً».
«علم و دانش 27 حرف ]شاخه [ است; تمام آنچه پيامبران براى مردم آوردند و آشكار ساختند تنها
دو حرف بيش نبوده است و مردم تا به امروز جز آن دو حرف را نشناخته اند. ولى
هنگامى كه قائم ما قيام كند 25 حرف ديگر را نيز آشكار ساخته و آنها را در بين
مردم منتشر مى سازد و آن دو حرف ديگر را به آن ضميمه مى كند تا 27 حرف علم كامل
شود».(
[134] )
و در يك حديث جالب ديگر كه از آن
حضرت در مورد فرمان روايى فرمان روايان حضرت حجّت بن الحسن(عليه السلام) وارد
شده، چنين آمده است:
«إذا قامَ الْقائِم بَعَثَ
فِي أقالِيْمِ الأرْضِ، فِى كُلِّ إقلِيم رَجُلا، يَقُولُ: عَهْدُكَ فِى
كفِّكَ، فَإذا وَرَد عَلَيْكَ أمرٌ لا تَفهَمُهُ وَ لا تعرِفُ الْقَضاء فِيهِ
فَانْظُرْ إلى كَفِّكَ وَ اعْمَلْ بِما فِيْها».
«هنگامى كه قائم(عليه السلام)
قيام كند براى هر كشورى از كشورهاى جهان فرمانروايى مى فرستد و ]به
او [مى گويد: دستور العمل تو در كف دست تو مى باشد(
[135] )، هر گاه حادثه اى براى تو روى دهد
كه حكم آن را نفهمى و ندانى چگونه در مورد آن داورى كنى، به كف دستت نگاه كن و
به آنچه در آنست عمل كن».(
[136] )
ما معناى واقعى اين حديث را درك
نمى كنيم، و نمى دانيم كه حكم رويدادها چگونه ممكن است در كف دست آنها منعكس
شود. آيا گاهى از رويدادها از طريق معجزه صورت مى گيرد كه در كف دست آنها نوشته
مى شود يا كتابى در دستشان خواهد بود كه حكم هر حادثه اى در آن خواهد بود، و يا
وسيله مجهّزى همچون دستگاه بى سيم يا مدرنتر و نيرومندتر و ظريفتر از آن در
اختيار آنها قرار خواهد داشت كه بدان وسيله با حجّت خدا تماس خواهند گرفت؟
ولى به هر حال، اين حديث نشانگر
اين واقعيّت است كه در آن عصر درخشان، علم و دانش ترقى فوق العاده اى خواهد
داشت كه براى ما قابل درك و فهم نيست.
علاوه بر اين، از اين روايات چند
مطلب استفاده مى شود كه مختصراً آنها را توضيح مى دهيم:
الف: هنگامى كه قائم آل محمّد(عليه السلام) قيام كند و
حكومت واحد جهانى را تشكيل دهد و رهبرى مردم را به عهده بگيرد، مردم از پرتو
وجود آن مصلح جهانى تكامل عقلى و علمى پيدا مى كنند. شرك و كفر و الحاد و نفاق
از ميان برچيده مى شود، فساد اخلاقى و بى بند و بارى ريشه كن مى گردد، عدالت
اجتماعى شامل همه طبقات مردم مى شود، همه مردمان خود را با اخلاق حميده اسلامى
مى آرايند، فرهنگ و معارف اسلامى به نحو شايسته اى در بين مردم رواج پيدا
مى كند، و دين اسلام و كلمه توحيد در همه جا حكم فرما مى شود.
ب: وسايل ارتباط جمعى و رسانه هاى گروهى به اندازه اى
قوى و نيرومند و پيشرفته خواهد بود كه چيزى بنام اداره پست، تلگراف و تلفن و
امثال آنها وجود نخواهد داشت و همه مردم در هر جا كه باشند و در هر شهرى كه
زندگى كنند وجود مقدّس حضرت ولى عصر (عليه السلام) را مشاهده خواهند كرد و صداى
ملكوتى او را خواهند شنيد. با او در ارتباط خواهند بود و تعاليم دينى و اسلامى
را بدون واسطه از او دريافت خواهند نمود.
ج: ارتباط مستقيم نه تنها در سطح
دولت، بلكه در سطح عموم، بين همه مردم جهان عملى خواهد شد، و همه مؤمنان در هر
كجا كه باشند با يكديگر ارتباط مستقيم خواهند داشت، واين ارتباط شايد با
دستگاهى كه كاملتر از تلفن هاى تلويزيونى باشد صورت خواهد گرفت كه طرفين در هر
كجاى دنيا باشند همديگر را ببينند و صداى يكديگر را بشنوند.
بنابر اين، با توجّه به آنچه گذشت
به اين نتيجه مى رسيم كه منظور از:
«نهالى از تنه يسىّ خواهد روئيد»،
همان مهدى موعود(عليه السلام) است كه نه تنها بر سراسر كره زمين و ربع مسكون،
بلكه بر سرتاسر جهان هستى حكومت خواهد كرد، و جهان را پر از عدل و داد خواهد
نمود، و بشر را به بالاترين مدارج كمال خواهد رساند.
بشارت ديگرى از كتاب اشعياى نبى:
در بشارت ديگرى نيز در كتاب
«اشعياء» در مورد ظهور قائم آل محمّد(عليه السلام)چنين آمده است:
«و در ايّام آخر واقع خواهد
شد . . . جميع اُمّتها به سوى آن روان خواهند شد . . . او اُمّتها را داورى
خواهد نمود، و قومهاى بسيارى را تنبيه خواهد كرد . . . اُمّتى بر اُمّتى شمشير
نخواهد كشيد و بار ديگر جنگ را نخواهند آموخت».(
[137] )
آنچه از اين بشارت فهميده مى شود
اين است كه پس از قيام شكوهمند مهدى موعود(عليه السلام) جميع اُمّتها به سوى او
روى خواهند آورد. و او همه مردم جهان را از هر رنگ و نژادى كه باشند و هر دين و
مذهبى كه داشته باشند در زير يك پرچم كه دين اسلام و توحيد باشد گرد خواهد
آورد، و گروه بسيارى را تنبيه خواهد نمود، و در پرتو اجراى عدالتش، و در ميان
مردم به قضاوت داودى داورى خواهد نمود، و بر اساس حق و واقع قضايا را حل و فصل
خواهد كرد، كه سراسر گيتى را فرا خواهد گرفت ديگر اُمّتى بر اُمّتى شمشير
نخواهد كشيد، و بار ديگر جنگ و خونريزى و ناامنى بر جهان حكمفرما نخواهد بود، و
همه مردمان در صلح، صفا، صميميّت و آسايش و آرامش در كنار هم زندگى خواهند
نمود.
بنابر اين، آنچه در فرازهاى بشارت
مزبور آمده، همگى از آمدن انسان فوق العاده ممتاز و با عظمت خبر مى دهد كه بر
همه جهان سيطره پيدا مى كند، و دنيا را پر از عدل و داد مى نمايد به گونه اى كه
كسى حتّى جرأت تجاوز و تعدّى به ديگرى را در خود نمى بيند، زيرا بيم آن را دارد
كه اگر مرتكب خلافى گردد ممكن است عليه او گزارش شود و در چنگال عدالت گرفتار
آيد، چنان كه در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) روايت شده است كه
فرمود:
«لا تَقُوم السّاعَةُ حتّى
تَكَلَّم السِّباعُ الإنْسان، و حتّى تَكَلَّمَ عَذَبَةُ سَوطِهِ وَ شِركُ
نَعْلِهِ وَ تُخْبِرُهُ بِما أحْدَثَ أهْلَهُ مِنْ بَعْدِه».
«رستاخيز برپا نمى شود مگر
اين كه درندگان با انسان سخن بگويند، و تازيانه و بند كفش او با وى تكلّم نمايد
و به آنچه خانواده اش بعد از خروج او از منزل انجام داده اند وى را با خبر
سازند».(
[138] )
چند بشارت ديگر
از كتاب اشعيا
بشارات فراوانى كه در باره منجى
عالم در كتاب اشعياى نبى وارد شده به قسمت عمده اى از برنامه هاى آن مصلح جهانى
اشاره دارد كه برخى از آنها را مى آوريم:
1 ـ تأمين عدالت اجتماعى و امنيّت
عمومى
2 ـ تأمين رفاه همگانى و آباد
ساختن جهان
1 ـ تأمين عدالت
اجتماعى و امنيّت عمومى
در فرازى از بشارت هاى كتاب اشعيا
آمده كه در زمان آن حضرت، عدالت اجتماعى برقرار خواهد گرديد و امنيّت عمومى به
وجود خواهد آمد به گونه اى كه مردم در صلح و صفا و صميميّت زندگى كنند و بهايم
با هم سازش نمايند و در كنار هم با آسودگى بياسايند:
«آنگاه انصاف در بيابان ساكن
خواهد شد، و عدالت در بوستان مقيم خواهد گرديد. و عمل عدالت، سلامتى و نتيجه
عدالت، آرامى و اطمينان خاطر خواهد بود تا ابد الآباد. و قوم من در مسكن سلامتى
و در مساكن مطمئن و در منزلهاى آرامى ساكن خواهند شد».(
[139] )
ترديدى نيست كه اين بشارت به زمان
مهدى موعود(عليه السلام) اشاره دارد; زيرا فقط آن حضرت است كه تمام جهان را پر
از عدل و داد مى كند، و ريشه ظلم و فساد را از بيخ و بن بر مى كند، و صفا و
صميميّت را به عالم انسانيّت بر مى گرداند.
و اينك براى اين كه روشن شود تمام
فرازهاى بشارت مزبور از دولت با سعادت آن يگانه منجى عالم خبر مى دهد، به
احاديث چندى كه در اين زمينه مى آوريم، توجّه فرماييد.
1 ـ در احاديث متواتر از طريق
شيعه و سنّى از حضرت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)روايت شده كه در مورد
ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) فرموده است:
«فيَمْلاَُ الاْرْضَ قِسْطاً
وَعَدْلا، كَما مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً».(
[140] )
«زمين را پر از عدل و داد
مى كند، همچنان كه پر از ظلم و ستم شده است».
2 ـ ابو سعيد خدرى از پيامبر
اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) روايت كرده است كه فرمود:
«تَأوي إليه اُمَّتُهُ كما
تأوي النَّحْلُ إلى يَعْسُوبِها يَمْلاَُ الأرْضَ عَدْلا كما مُلِئت جَوراً،
حتّى يَكُونَ النّاسُ عَلى مِثْلِ أمرِهِمُ الأوَّل لا يُوقِظُ نائماً وَلا
يُهْرِيقُ دَماً».(
[141] )
«اُمّت اسلامى به سوى او پناه
مى برند، آنچنان كه زنبوران عسل به سوى ملكه خود پناه مى برند. عدالت را در
سراسر گيتى مى گستراند همچنان كه پر از ستم شده، تاجايى كه صفا و صميميّت صدر
اسلام را به آنها باز مى گرداند. خفته اى را بيهوده بيدار نمى كند (آسايش كسى
را بر هم نمى زند) و خونى را (به ناحق) نمى ريزد».
3 ـ همچنين ابو سعيد خدرى از رسول
اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) روايت كرده است كه در توصيف آن حضرت فرمود:
«ساكنان زمين و آسمان به او
عشق مىورزند. آسمان بارانش را فرو مى فرستد، زمين گياهان خود را مى روياند،
زنده ها آرزو مى كنند كه اى كاش نياكانشان زنده بودند و آن عدالت و آرامش را
مشاهده مى كردند».(
[142] )
4 ـ و نيز ابو سعيد خدرى از آن
حضرت روايت كرده است كه فرمود:
«يَخْرَجُ في آخِرِ اُمَّتي
الْمَهْدِي، يَسْقِيهُ الله الْغَيثَ، و تُخْرِجُ الأرْضُ نَباتها، وَ يُعْطِي
الْمالَ صَحَاحاً، وَ تَكْثُرُ الماشِيَة، وَ تَعْظُمُ الاُمَّةِ».(
[143] )
«در پايان روزگار اُمّت من،
مهدى(عليه السلام) خروج مى كند. خداوند در زمان او زمين را با باران رحمتش
سيراب مى نمايد و زمين گياهانش را مى روياند. او ثروت را به طور مساوى بين مردم
تقسيم مى كند. در آن زمان چهارپايان در جهان فراوان شود و اُمّت بسيار بزرگ و
شكوهمند گردد».
5 ـ حذيفه يمانى از آن حضرت روايت
نموده كه در ضمن حديثى فرمود:
«فَيفَرَح به أهْلُ السَّماء
وَ أهْلُ الأرْض وَ الطَّيْرُ وَ الوُحُوشُ وَ الْحِيْتانُ في الْبَحْرِ».(
[144] )
«ساكنان آسمان، مردم روى
زمين، پرندگان هوا، درّندگان صحرا، و ماهيان دريا همه و همه از او خشنود
مى شوند».
از اين روايات به خوبى استفاده
مى شود كه در دولت عدالت پيشه حضرت مهدى(عليه السلام)همه مردم و موجودات از
عدالت آن بزرگمرد الهى بهره مند خواهند شد، و همه انسانها، پرنده ها، چرنده ها
و حيوانات اهلى و وحشى همگى در سايه دولت عدالت گستر آن حجّت خدا در آسايش و
امنيّت زندگى خواهند نمود. و از اين رو، همه موجودات و مخلوقات خدا از وجود پر
خير و بركت آن موعود آسمانى فرحناك و شادمان و از حكومت عادلانه آن حضرت راضى و
خشنود مى باشند.