| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اشارات :
اشارات : الف ) مشكل بودن فهم دين و نيازمندى درك از آن به همت ، استعداد، تلاش و بالاخره بحث و گفتگو. ب ) عنايت خاص حضرت ولى الله اعظم عجل الله تعالى و فرجه الشريف به پويندگان معارف اهل البيت عليهم السلام با هدايت علمى آنان . ج ) رعايت آداب در شرايط بحرانى به دليل امكان يافت حوادث يا شاخص هاى مطلوب در آن بحران ها. د) بهره گيرى از روش هدايت گام به گام در حل برهانى معضلات فقهى از سوى حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف .
آب حيوانش ز منقار بلاغت مى چكد طوطى خوش لهجه يعنى كلك شكر خاى تو
ه ) بهره گيرى حضرت عليه السلام از روش ايجاد اطمينان در سيد فشاركى براى پذيرش پاسخ خويش از راه اخبار بر اصل اشكال و ريشه آن . و) محدد بودن ميزان بهره گيرى مستقيم فقيهان دينى از اهل البيت عليهم السلام در دوران غيبت . ز) هدفدار بودن حضورها و ملاقاتها با حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف و در نتيجه پايان يافتن حضور در فرض يافت هدف و مطلوب . ح ) تاءييد ضمنى ضرورت مطالعه و تلاش علمى براى حل معضلات دينى پيش از بحث ، گفتگو و يا عرضه افكار و انديشه هاى دينى . ط) به حضور آورى تلاش فقيهانه خالص به محضر حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف .
ى ) روش يافت حضرت از طريق تفكر و تدبر فقهى و دينى .
ك ) توجه و عنايت خاص حضرت به رفع مشكلات علمى فقيهان دينى ل ) ضرورت همت فقيهان دينى در حل معضلات دينى بودن توجه به نامساعد بودن و نامناسب بودن امكانات مطالعه اى و انديشه اى . 7-اگر تبسم نشان از شادمانى و فرح است : قال حسن بن على عليه السلام : و اذا فرح غض طرفه ، جل ضحكه التبسم . حضرت امام حسن عليه السلام مى فرمايد: به هنگام خوشحالى سرش را به زير مى افكند و اغلب خنده هايش تبسم بود. و اگر اجازه ارتباط محرمانه عاشقانه - بوسيدن دستان - نشان از تمايل و پذيرش قلبى است : قال اميرالمؤ منين عليه السلام : قبلة الولد رحمة ، و قبلة الزوجة شهوة ، و قبلة الوالدين عبادة ، و قبلة الرجل اءخاه دين . حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد: بوسيدن فرزند رحمت ، و بوسيدن همسر شهوت ، و بوسيدن والدين عبادت ، و بوسيدن برادر مؤ من نشانه ديندارى مى باشد. و اگر بوسيدن دستان اهل البيت عليه السلام و نائبان آنها از مختصات انحصارى احترام به آنان است : عن على بن مزيد صاحب السابرى : دخلت على اءبى عبدالله عليه السلام فتناولت يده فقبلتها، فقال : اءما انها لا تصلح الا لنبى اءو وصى نبى على بن مزيد صاحب السابرى : بر ابوعبدالله وارد شدم و دستش را گرفتم و بوسيدم ، فرمود: اين كار فقط در حق پيامبر يا جانشين شايسته است . و اگر قوام فرح و شادمانى اهل البيت عليهم السلام به اجرا شدن وظايف دينى و تحقق آرمانهايشان است ؛و اگر فقيهان دينى در دوران طولانى غيبت حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف عرضه كنندگان دين نگهبانان از حدود و ثغور دين و مرزهاى فرهنگى ، جغرافيايى جامعه دينى و بالاخره متصديان جوامع دينى اند و اگر انجام شدن وظايف فوق از سوى فقيهان براى اهل البيت عليه السلام شادى آور است ، پس بايد دفاع جانانه از حريم دين را مطلوب امام عصر عجل الله تعالى فرجه شريف داشت و براى ايجاد هر چه بيشتر شادمانى و فرح براى آن غريب تنها، آن معشوق الهى ، تلاش خالصانه خود را فزونى بخشيد، شايد كه روبيدن گرد راهش با مژگان خسته و شستن غبار دلها با اشك يتيمى ، عشق سوزان عاشقانش را تسكين بخشد. مرحوم حائرى كه عاشق دلداده حوزه فقاهت دينى بود، اين چنين متواضعانه در مجلس فاتحه ، اعتبارات اجتماعى را به دور مى اندازد عاشقانه بر مركب راهوار سخن سوار شده و در عمق شب آن روزگار، گمشدگان و گرفتاران راهزنان را هشدار مى دهد خود را در وادى هول انگيز بلا مى افكند، شايد چراغ عشق همچنان در جان انسانها سوسو زند، او به درياى عشق فرو مى رود، تا شايد به ساحل ماندگانى كه چشم ديدن زيبايى دريا را ندارند و با امواج آن انسى ندارند، پرتوى از عشق را در جان خويش احساس كنند. پس بايد رخ عشق از براى او جلوه كند و او را از بشريت گواراى خود بهره مند سازد، بايد كه از نسيم عشق بى نصيب نماند تا از بيابان آتشناك ، گذر كند، او راهزنان را كه در لباس مهر و محبت دل مى سوزاند را شناسايى كرده و راهشان را مى بندد، تا كاروان عظيم شيعه را از گزند خس هاى آن ابوجهل هاى اسير شده در باد، نجات دهد، پس بايد كه بر مركب راهوار شورانگيز كاروانيان مهدى عليه السلام ، سوار و او را كنار كعبه به فرح و شادمانى بيابد. اشارات : 1 - ضرورت بهره گيرى از تمام امكانات براى حراست و دفاع از ارزشهاى دينى . 2 - لزوم حساسيت و هوشيارى فقيهان دينى نسبت به سياستها و طرحهاى اجتماعى در جهت رفع و منع از حركتهاى شيطانى و تخريبى . 3 - بى هوائى فقيهانى دينى و وابسته نبودن آنان به اعتبارات اجتماعى . 4 - تاءثير كلام خالصانه فقيهان دينى در سركوب توطئه هاى فساد آلود فرهنگى . 5 - تقوم پذيرش مقام فقاهت در دستگاه ولايت دينى به انجام خالصانه وظايف الهى . 6 - در كنار كعبه وحى ، انجام شدن تشرف براى فقيهان دينى ، نشان از خدايى بودن كار فقيه دينى و مقبوليت آن در درگاه احديت است . 7 - تمام بودن كار و به نتيجه رسيدن آن از ارتباط بدون گفتار به دست آمدنى است . 8 - تسكين بخش بودن لبخند حضرت از براى فقيه دينى نسبت به احتمال خطرات سياسى . 9 - نشان از انجام وظايف و اوج ارتباط فقيه دينى با مقام ولايت بودن بوسيدن دستان . 8-حافظ 9-الهى قمشه اى . 10-حافظ 11-امام خمينى قدس سره . 12-مولوى . 13- احترام استاد به شاگرد علوم دينى ، زمينه ساز يافت حقيقتى غيبى در آينده شده است ؛زيرا اگر با آرامش و با مهربانى سخن گفتن استاد بر شاگرد از اصول اخلاق شاگرد پرورى است : قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : لينوا لمن تعلمون و لمن تتعلمون منه . پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: با كسى كه از او علم مى آموزيد و به كسى كه آموزش مى دهيد به نرمى رفتار كنيد. و اگر طالب علم دينى مجاهد فى سبيل الله : قال امير المؤ منين عليه السلام : الشاخص فى طلب العلم كالمجاهد فى سبيل الله حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد: كسى كه بدنبال طلب علم مى رود مانند كسى است كه در راه خدا جهاد مى كند. و بهره گيرى از اجر اخروى است : قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : من طلب علما فاءدركه كتب لله له كفلين من الاجر، و من طلب علما فلم يدركه كتب الله له كفلا من الاجر. پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: كسى كه علمى را طلب كرده ، و آن را فرا گيرد، خداوند اجرى دو برابر برايش مى نويسد و كسى كه علمى را طلب كرده و نتواند آن را بياموزد خداوند اجرى يك برابر برايش مى نويسد. ولو در اين راه توان استعدادى او، او را يارى نكند، پس احترام چنين انسان طالبى بر همگان لازم و بر استادش واجب است ؛ چرا كه چنين كسى را هفتاد هزار ملك مشايعت كرده و از برايش استغفار مى كنند: قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : من خرج من بيته يطلب علما شيعه سبعون الف ملك يستغفرون له . پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: كسى كه براى طلب علم گام بر مى دارد، هفتاد هزار فرشته در حال استغفار، او را همراهى مى كنند. اشارات : 1 - اگر معيار بررسى انسانها ميزان درجه خلوص باطنى و انگيزشى آنهاست : قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : بالاخلاص تتفاضل مراتب المؤ منين . پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: مراتب مؤ منين به واسطه اخلاص آنان تعيين مى شود. و اگر كم با اخلاص از كثير بدون اخلاص برتر است : ابى قلابه عن النبى صلى الله عليه و آله و سلم قال : اخلص قلبك يكفك القليل من العمل پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: با خلوص نيت و پاكى قلب ، عمل اندك نيز تو را كفايت مى كند. پس بايد سخت مواظب و مراقبت كرد تا كسانى كه داراى علم كمترى اند، مورد اهانت قرار نگيرند؛ زيرا چه بسا اين گونه دانش نزد خداوند تقرب بيشترى از صاحبان فضل و دانش داشته باشند: قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : اذا عملت عملا فاعمل لله خالصا لانه لا يقبل عباده الاعمال الا ما كان خالصا... پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: اگر عملى انجام مى دهى آن را براى خدا خالص گردان زيرا خداوند فقط اعمالى را مى پذيرد كه خالص باشد. 2 - اخلاص در عمل ، سرچشمه جوشش علم و حكمت دينى مى شود، چه بسيار افراد هستند كه در مكتبى دانشى نياموخته اند، ولى بيانشان حاوى معارفى است كه در هيچ كتاب و مدرسى يافت نمى شود. اين گونه معرفتها را بايد يافت و از درياى خود جوش آنها بهره گرفت : قال الرضا عن آبائه عن النبى صلى الله عليه و آله و سلم : ما اءخلص عبد لله عزو جل اءربعين صباحا الا جرت ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه . پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: چنانچه بنده اى چهل روز عمل خود را براى خدا خالص گرداند سرچشمه هاى حكمت از قلب بر زبانش جارى مى شود.
3 - حالت انقطاع از همگان - ولو در حضور آنان - شرط خلوص واقعى است ، اين كه آن مرد بزرگ توجهى به ديگران ندارد به خاطر ارج درجه خلوص باطنى اوست ؛چرا كه حضرت باقر عليه السلام فرمود: قال الباقر عليه السلام : لا يكون العابد عابدا لله حق عبادته حتى ينقطع عن الخلق كله اليه فحينئذ يقول هذا خالص لى فيتقبله بكرمه . حضرت امام باقر عليه السلام مى فرمايد: عابد حقيقى كسى است كه دل از تمام بندگان به خدا مى سپرد در اين صورت خدا مى فرمايد اين بنده خالصى است و بزرگوارى او را قبول مى كند.
4 - از خواندن خالصانه قرآن است كه انسان را از ديگران بى نياز مى كند: قال امير المؤ منين عليه السلام : من اءنس بتلاوة القرآن لم توحشه مفارقة الاءخوان . حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد: كسى كه با قرآن انس بگيرد از دورى و دوستان دلتنگ نمى شود. و اگر اين استغناء از ديگران است كه آدمى را به درجه تشرف مى رساند: قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : من قراء القرآن فقد استدرج من جنبية ... پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: كسى كه قرآن بخواند به مقام نبوت مى رسد با اين تفاوت كه وحى بر او نازل نمى شود. و اگر اين درجه از تشرف است كه انسان را صاحب قدرت ما فوق انسانى مى كند: قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : لا ينبغى القرآن يحد من حد و لا يجهل مع من يجهل وفى جوفه كلام الله . پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: براى حافظ قرآن شايسته نيست مانند مردم عصبانى شود يا مانند آنان جاهل بماند زيرا كلام خدا را در دل دارد. پس اى جزب اللهيان قرآن را دريابيد: قال اميرالمؤ منين عليه السلام : عليكم بالقرآن فاتخذوه اماما قائدا. حضرت اميرالمؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد: به شما توصيه مى كنم قرآن را امام و راهنماى خود قرار دهيد. و به نهايت رشد علمى خويش دست يابيد: قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : من اراد علم الاولين و الاخرين فليقرء القرآن . پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: كسى كه مى خواهد علم اولين و آخرين را بداند بايد قرآن بخواند.
14-حافظ. 15-حافظ 16-اگر اين مردمان عالم هستند كه به ائمه عليهم السلام نيازمندند و آنان را نيازى به مردمان فوق نيست : قال الصادق عليه السلام : ان الارض لا تترك الا بعالم يحتاج الناس اليه و لا يحتاج الى الناس ، يعلم الحلال و الحرام . حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد: زمين همواره نيازمند عالم آگاه به حلال و حرام است كه نيازهاى مردم را رفع مى كند. و اگر اهل البيت عليهم السلام نسبت به تمام وقايع انسانهاى گذشته ، حال و آينده آشنايند: قال الصادق عليه السلام : و الله انى لاعلم كتاب الله من اوله الى آخره كانه فى كفى فيه خبر السماء و خبر الارض و خبر ما كان و خبر ما هو كائن . قال الله عزوجل : فيه تبيان كل شى ء حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد: به خدا قسم من كتاب خدا را از اول تا آخر مانند كف دستم مى شناسم ، در آن اخبار آسمان و زمين است و خبر آن چه بوده و آنچه خواهد بود. خداوند فرمود: در آن (قرآن ) بيان هر چيزى است . و اگر امام زمان عليه السلام بقية الله در زمين و هستى امكانى است : قرآن كريم : بقية الله خير لكم ان كنتم مؤ منين . خدا در قرآن مى فرمايد: بدانيد كه آن چه خدا براى شما باقى گذارد براى شما بهتر است اگر واقعا به خدا ايمان داريد. و اگر بهره ورى مستقيم از امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف در دوران غيبت امكان پذير است : قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : سئل النبى صلى الله عليه و آله و سلم هل ينتفع الشيعة بالقائم عليه السلام فى غيبته ؟ فقال : اى و الذى بعثنى بالنبوة انهم لينتفعون به ، و يستضيئون بنور ولايته فى غيبته كانتفاع الناس بالشمس و ان جللها السحاب . از پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم سؤ ال شد: آيا شيعه در زمان غيبت از وجود حضرت قائم عج الله فرجه الشريف بهره مند مى شوند فرمود: سوگند به خدايى كه مرا به پيامبرى مبعوث كرده در حال غيبت ، از وجود حضرت قائم عليه السلام بهره مى گيرند و از نور ولايتش مانند خورشيد پشت ابر روشنايى مى گيرند. پس توسل به آن ائمه عليهم السلام و در نهايت اتصال به مقام حضرت صاحب الامر عليه السلام در همه حالات و بخصوص در حالات اضطرار، ضرورى است . اشارات : 1 - وساطت ائمه گذشته عليهم السلام از براى امام حاضر عليه السلام نه تنها امكان پذير است ، چنانكه در اين حادثه به وضوح مى توان آن را دريافت . 2 - صاحب حج ، امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف است ، پس حاجيان حزب الله صاحب خود را در عرفات ، مشعر و منى بيابيد، كوه رحمت در بيابان عرفات را دريابيد كه در هر سال مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف به يقين در كنار شماست : او را به چشم پاك توان ديد چون هلال هر ديده جاى جلوه آن ماهپاره نيست حافظ. قال الصادق عليه السلام : يفقد الناس اما مهم فيشهد الموسم فيراهم و لا يرونه . حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد: مردم از ديدن امام محروم مى گردند و در حاليكه آنها قادر به ديدن امام نيستند او هر سال به هنگام حج آنها را مى بيند. 17- آيا اين واقعه و ساير مشابه آن ، گوياى اين حقيقت نيست كه در اين جهان علاوه بر جريان قوانين طبيعى عادى قابل محسوس و شناخت و بالاخره قابل تصرف ، قوانين ما فوقى نيز وجود دارد كه مدركان و متصرفان آن قوانين به آسانى مى توانند جهان را به گونه اى ديگر تعريف و از آن براى هدايت و ارشاد بشر و يا خدمت به خلق خدا بهره گيرند. آرى ! اگر علم طبيعى و تجربى موجود، عليرغم بى نهايت بودن ابعاد آن ، از بعد قوانين عادى قابل شناخت و قابل تعريف است ، پس علم طبيعى مافوقى نيز وجود دارد كه خود، معلمين و قوانين مخصوص به خود را داراست به طورى كه براى بشر عادى قابل شناخت و قابل تصرف نيست . به راستى بشر پر مدعا در كجاى اين جهان قرار دارد؟ چرا او به خود اين اجازه را مى دهد كه دين را در گوشه اى قرار داده و آن را از سريان به تمام ابعاد هستى انسانى و حتى غير انسانى دور نمايد؟ چرا او ميان علم و دين مرز مى سازد و حتى با ابزار به اصطلاح علم به جنگ دين مى رود؟ آيا دين اهل البيت عليهم السلام پيام آور قوانين طبيعى و فوق طبيعى نيست ؟ اگر طبيعت در مقابل مافوق طبيعت ذره اى بيش نيست ، پس قوانين آن نيز نسبت به ديگرى ، چيزى براى گفتن و عرضه اندام ندارد.
گرچه شاءن و سيطره وجود اهل البيت عليهم السلام در جميع مراتب هستى امكانى مقتضى آن است كه آنان به آنچه را كه بشر بدان نياز داشته و يا حتى نسبت به معرفت آن كنجكاو باشد را از برايش بيان داشته : قال الباقر عليه السلام : شرقا و غربا لن تجدا علما صحيحا الا شيئا يخرج من عندنا اءهل البيت . حضرت امام محمد باقر عليه السلام مى فرمايد: در شرق و غرب عالم علم صحيحى غير از علم ما اهل بيت وجود ندارد و يا به هنگام ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف بيان خواهند داشت . آرى علم برگرفته از اهل البيت عليهم السلام است كه مبداء: قال امير المؤ منين عليه السلام : راءس الفضائل العلم . حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد: اساس فضائل علم است . و منتهاى فضائل : قال امير المؤ منين عليه السلام : غاية الفضائل العلم . حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد: بهترين فضيلتها علم است . ريشه تمام خيرها: قال امير المؤ منين عليه السلام : العلم اصل كل خير حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد: ريشه هر خيرى علم است . برترين رستگارى : قال اميرالمؤ منين عليه السلام : العلم اعلى فوز. حضرت اميرالمؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد: علم بالاترين پيروزمندى است . نجات بخش : قال امير المؤ منين عليه السلام : العلم ينجيك ، الجهل يرديك . حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد: علم نجات دهنده و جهل هلاك كننده تو مى باشد. تفاوت گذار ميان اقشار اجتماعى : قال امير المؤ منين عليه السلام : يتفاضل الناس بالعلوم و العقول لا بالاموال و الاصول . حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد: برترى مردم به دانش و عقل است نه به ثروت و اصل و نسب . عظيم ترين گنج فناناپذير: قال امير المؤ منين عليه السلام : العلم كنز عظيم لا يفنى . حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد: علم گنجى بزرگى و پايان ناپذير است . و بالاخره ارزش گذار بر انسانهاست : قال امير المؤ منين عليه السلام قيمة كل امرء ما يعلم . حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد: ارزش هر انسانى باندازه علم اوست . اشارات : 1 -ارزش حاجيان حرم امن الهى در استفاده از غذاى مافوق طبيعى . 2 - بروز و تجلى گوشه اى از علوم مكنون و غيبى اهل البيت عليه السلام از براى ارشاد حاجيان به وجود حقايقى برتر در عالم ، قدرتمندى علمى و تصرفى ائمه عليه السلام ، بى ارزشى دنيا، امكان يافت روزى برتر حتى از راه رمل بيابان .
3 - دو و يا چند چهرگى حقايق هستى و در نتيجه تعريف شدن علوم به دو گروه علوم محسوس عادى و علوم غير عادى 4 - اختصاصى بودن تاءثيرات تكوينى مواد ما فوق طبيعى و قابل قياس نبودن تاءثيرات آنها با مواد طبيعى . 5 - پذيرا بودن جسم و روح انسان نسبت به مواد طبيعى عادى و طبيعى ما فوق . 6 - لزوم تصرف و قدرتمندى امام عليه السلام بر حقايق هستى . 7 - امكان ارشاد و تبليغ دين حقيقى از راه تصرفات غير عادى بر حقايق هستى . 8 - ايجاد اطمينان در غذا نسبت به ميهمان ، از راه تقدم در خوردن و نوشيدن مواد غذايى . 18- حافظ 19-حافظ. 20-در صحت استناد مسجد جمكران به حضرت صاحب الامر عجل الله تعالى فرجه الشريف همانند مسجد سهله نمى توان ترديد كرد. حوادث عجيب در طول تاريخ گذشته بهترين صدق و گواه بر تعلق اختصاصى مسجد فوق به حضرت ولى الله اعظم عجل الله تعالى فرجه الشريف است .به راستى آنجا جايگاه ملاقات و عاشقان درگاه ولايت و امامت است ، آنجا پايگاه و مقر حكومت جهانى امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف در ايران اسلامى است ، آنجا يادگاه سالكان كوى مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف است ، پس بايد كه بر حضور در آن مسجد مقيد شد، شايد كه به فلاح و رستگارى دست يافت .
اشارات : 1 - اختصاصى بودن برخى از پديدارها براى اشخاص ويژه و خاص و املاك نبودن آنها براى سايرين . 2 - تعطر وجودى حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف و آشنا بودن ياران با آن عطر مخصوص . 3 - امكان يافت صاحب الامر از راه ديدن و يا حداقل بوييدن . 4 - يافت مكان برتر از راه صاحب مكان برتر. 21-وى فرزند فاضل مرحوم محدث قمى بوده است . 22-شهريار. 23-حافظ 24-اگر تمركز در تقاضاى دعا، عليرغم مطلوبيت انجام دعاهاى فراوان ، اجابت را تسريع مى كند؛و اگر قابليت وجودى مرحوم محقق تنها به مقدار ديدن بوده و توان جسمانى اش آمادگى لازم ، براى مصاحبت و گفتگو حضورى را نداشته تا علاوه بر اين توفيق ، نعمت بزرگ ديگرى نيز از برايش حاصل آيد، پس مى توان نتيجه گرفت كه : 1 - ناتوانى جسمانى مرحوم محقق العياذ بالله ناشى از بخل و يا عدم فيضان وجود مبارك امام عصر عليه السلام نيست ، بلكه پديد آمده از كم بودن ظرفيت استعدادى وى در كسب فيض بيشتر بوده است ، ولو همان فيض ناشى از ديدن و معرفت بر مفيوض به هنگام فيض ، استعداد و توفيقى بلند است كه از ميان صدها هزار، يكى را دارايى آن است 2 - اگر نديدن به معناى نبود استعداد است ، پس نرسيدن به امام عصر عليه السلام نيز ولو همراه با ديدن بر او نيز باشد، باز نيازمند استعداد و قابليت مى باشد.
4 - هر استعدادى در ظرف زمان و مكان خود تعريف شدنى است ، پس اگر در موردى از موارد مثل مورد مرحوم محقق نيز نيم استعدادى براى توفيق تشرف به محضر مبارك امام عصر عليه السلام در فردى يافت مى شود، آن استعداد به ميزان ظرف زمانى مستعد، فعليت مى يابد. به همين دليل حد زمانى تشرف مرحوم محقق تنها در همان ميزان زمان حضور حضرت بقية الله اعظم - عجل الله تعالى فرجه الشريف - در حرم سيد الشهداء تعريف شدنى بوده است ، ضمن آن كه تحدد زمانى تشرف به ظرف مكانى حضور حضرت ولى عصر - عجل الله تعالى فرجه الشريف - در كنار قبر جدشان حضرت امام حسين عليه السلام گوياى اين واقعيت است كه حدود زمانى تشرف ، به مكان تشرف نيز وابسته است ، پس بايد تشرف را در مكان مقدس جستجو كرد.
1 - استجابت حتمى دعا در زير قبه امام حسين عليه السلام ، چنانكه حضرت صادق عليه السلام نيز بدان اشارت داشته است . 2 - وجود قدرت تصرف تكوينى از سوى صاحبان مقام ولايت و امامت عليه السلام . 3 - تفاوت مراتب انسانها در قبض و بسط تصرفات تكوينى و در نتيجه در توفيقات تشرفى . 4 - اشاره ديدار فوق به برترين مكان زيارتى زائران در حرم امام حسين عليه السلام جهت زيارت آن حضرت . 5- تداوم تاءثيرات تشرفات ديدارى در هدايت ، ارشاد و انقلابات روحى . 6 -آشنا بودن چهره حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف براى شيعيان و محبان . 25-در بسيارى از حوادث و تشرفات تاريخى به محضر مقدس حضرت بقية الله اعظم عجل الله تعالى فرجه الشريف از خضر نبى عليه السلام ياد شده است ، به راستى او كيست ؟ چرا او از هزاران سال گذشته تاكنون باقى است ؟ او چه نقشى در زندگى مخفيانه و علنى امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف و حوادث مربوط به قيام دارد؟ كدامين مصالح سبب بقاء او شده است ؟ 1 - عن كمال الدين : كان اسم الخضرويه بن قابيل بن آدم ، و يقال : خضرون اءيضا؛و يقال : خلعبا، و انه انما سمى الخضر لانه جلس على اءرض بيضاء فاهتزت خضراء فسمى الخضر لذلك ، و هو اءطول الادميين عمرا، و الصحيح اءن اسمه الياس بن (ملكان ) ابن عامر بن ارفخشد بن سام بن نوح . كمال الدين : نام خضر، خضرويه پسر قابيل پسر آدم و گفته مى شود: نامش خضرون يا خلعبا مى باشد و نامش را به اين دليل خضر گذاردند كه بر زمينى سفيد و بدون گياه نشست و آن زمين سبز و خرم شد و عمر او از همه آدميان بيشتر است و صحيح آن است كه اسم او الياس پسر ملكان پسر عامر پسر ارفخشد بن سام است . فرزند عايد و زاهد پادشاهى بزرگ بوده است كه سلطنت و رياست دنيا را به دور افكند: قال الصادق عليه السلام : ان الخضر كان من ابناء المللوك فامن بالله و تخلى فى بيت فى دار اءبيه يعبد الله . حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد: خضر از شاهزادگان بود كه به خدا ايمان آورده و در اتاقى در خانه پدرش براى عبادت خدا خلوت نمود. و عبادت و بندگى را برگزيد او پس از مراحل سخت عبوديت : قرآن كريم : فوجدا عبدا من عبادنا اتيناه رحمة من عندنا و علمناه من لدنا علما. خدا در قرآن مى فرمايد: در آنجا بنده اى از بندگان خاص ما را( كه جوياى او بودند) يافتند كه او را رحمت و لطف خاصى عطا كرديم و هم از نزد خود وى را علم لدنى و اسرار غيب الهى بياموختيم . به مقام پيامبرى رسيد: قال الصادق عليه السلام : ان الخضر كان نبيا مرسلا بعثه الله تبارك و تعالى الى قومه فدعاهم الى توحيده و الاقرار باءنبيائه و رسله و كتبه . حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد: حضرت خضر پيامبر و رسولى از طرف خدا بود خداوند او را براى قومش مبعوث نمود، تا آنها را دعوت به توحيد نموده و به پيامبران و كتابهاى آسمانى اقرار نمايند. و در تثبيت مقام پيامبرى از سبز شدن موجودات و زنده شدن آن ها به اعجاز مقام نبوت خود بهره گرفت آرى اعجاز او حيات دادن و حيات داشتن مادى است : قال الصادق عليه السلام : ان الخضر كان نبيا مرسلا بعثه الله تبارك و تعالى الى قومه فدعاهم الى توحيده و الاقرار باءنبيائه و رسله و كتبه ، و كانت آيته اءنه كان لا يجلس على خشبة يابسة و لا اءرض بيضاء الا اءزهرت خضراء و انما سمى خضرا لذلك . حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد: حضرت خضر پيامبر و رسولى از طرف خدا بود خداوند او را براى قومش مبعوث نمود، تا آنها را دعوت به توحيد نموده و به پيامبران و كتابهاى آسمانى اقرار نمايند و نشانه او سبز شدن هر چوب خشك و زمين بايرى بود كه بر آن مى نشست و به همين دليل او را خضر ناميدند. روزگارى را در سپاه ذوالقرنين زندگى كرد تا آنكه حكمت الهى دعاى آدم را در حقش مستجاب كرد، او روزى با اشاره آن حاكم مطلق به همراه گروهى بدنبال چشمه حيات به راه افتاد او تنها كسى بود كه توانست با زنده شدن ماهى نمك زده در دستانش ، بيابد كه به چشمه حيات دست يافته است پس به داخل آن پريده و از آن سير نوشيد آرى او توانست به آب حيات و زندگى جاودانه دست يابد در حالى كه سايرين از آن محروم ماندند: عن چ بن سليمان : و انطلق الخضر عليه السلام الى عين من تلك العيون ، فلما غمس الحوت فى الماء حيى فانساب فى الماء، فلما راءى الخضر عليه السلام ذلك علم اءنه قد ظفر بماء، الحياة فرمى بثيابه و سقط فى الماء، فجعل برتمس فيه و يشرب منه . عبدالله بن سليمان : حضرت خضر به طرف چشمه اى از آن چشمه ها حركت نمود و هنگامى كه ماهى خود را در آن آب قرار داد زنده شد و در آب شنا نمود وقتى حضرت خضر اين منظره را ديد متوجه شد كه اين آب ، آب حيات است لباس خود را در آورده و داخل آن پريد و از آن آب نوشيد. او زندگى مخفيانه اى دارد و از ديده ها پنهان است عن عبدالله بن سليمان : فابشر بطول البقاء فى هذه الدنيا مع الغيبة عن الاءبصار الى النفخ فى الصور عبدالله بن سليمان : بشارت باد تو را بقاى طولانى با پنهان بودن از ديده ها تا روز نفخ صور. او در طى هزاران سال زندگى ، براى كمك به محرومان و مستمندان حتى به بردگى نيز فروخته شده است : عن الخضر ما عندى من شى ء اعطيكه الا اءن تاءخذنى فتبيعنى حضرت خضر عليه السلام مى فرمايد: چيزى ندارم كه به تو بدهم مگر اينكه مرا بفروشى . بارى ! حكمت الهى لايق بر اين بوده و هست كه او طولانى ترين انسان خلق شده در طول تاريخ بشريت باشد، او تا روز دميده شدن صور اسرافيل زنده خواهد بود تا تاريخ گذشتگان را از براى آيندگان نقل نمايد. او صاحب قدرتى است كه حيوانات دريائى را به تسخير دارد - الدار المنثور - و ارواح را در هر صبح و شام به سان و رژه مى بيند، او تا بيش از دوران ظهور بقية الله عليه السلام يكى از چهار نبى الهى زنده است عيسى و ادريس در آسمان ها به انتظار ايستاده اند و خضر و الياس در زمين به امداد مشغولند. مكان زندگى او، مسجد سهله در كوفه است ، اداره سهله از آن اوست : قال الصادق عليه السلام : مسجد السهلة مناخ الراكب . قيل : و من الراكب ؟ قال : الخضر عليه السلام . حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد: مسجد سهله محل زندگى سواره مى باشد، گفته شد سواره كيست ؟ فرمود: حضرت خضر. 2 - موسى آن رسول بزرگ الهى كه برترين عالم دوران خويش در علوم ظاهرى بود پس از رسيدن به حكومت و بيرون ريختن قبطيان از مصر و نزول تورات و معرفت يافتنش بر تمام علوم ظاهرى ، ناگهان در دل چنين گفت : گمان دارم كه خداوند بنده اى داناتر از من ندارد. قال الصادق عليه السلام : ما اءرى اءن الله عزوجل خلق خلقا اعلم منى . حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد: گمان مى كنم خداوند بنده اى داناتر از من نيافريده . خداوند به جبرئيل حكم دادند كه بنده ام موسى را قبل از به هلاكت رسيدن درياب ، و به او بگو به منطقه اى در ساحل دو درياى تلاقى كرده ، به نزد عالم عابدى بشتابد و از او تبعيت كند و دانش بياندوزد: قال النبى صلى الله و عليه و آله و سلم : ما خلق الله خلقا اعلم منى فاءوحى الله الى جبرئيل : ادرك موسى فقد هلك ، و اءعلمه اءن عند ملتقى البحرين عند الصخرة رجل اءعلم منك فصر اليه و تعلم من علمه . پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: خداوند به جبرئيل وحى نمود: موسى را درياب كه هلاك شد، و به او بگو در محل تلاقى دو دريا و نزديك صخره مردى داناتر از تو وجود دارد نزد او برو و از او دانش بياموز. پس او به ناچار با وصيتش به جستجوى او پرداخت و او را در حال عبادت نماز يافت : قرآن كريم : فوجدا عبدا من عبادنا اتيناه رحمة من عندنا و علمناه من لدنا علما. خدا در قرآن مى فرمايد: در آنجا بنده اى از بندگان خاص ما را( كه جوياى او بودند) يافتند كه او را رحمت و لطف خاصى عطا كرديم و هم از نزد خود وى را علم لدنى و اسرار غيب الهى بياموختيم . از او طلب دانش برتر كرد همان دانشى كه از او به عنوان باطنى و تاءويلى ياد مى شود ولى او كه به درستى مى دانست موسى توان يافت آن حقائق را ندارد به امر خداوند اندك زمانى او را به شاگردى پذيرفت و در طول حوادث ، موسى را بر ناتوانى اش هشيار ساخت . قرآن كريم : انك لن تستطيع معى صبرا. خدا در قرآن مى فرمايد: آن عالم پاسخ داد كه تو (اى موسى ) ظرفيت ندارى و هرگز نمى توانى كه تحمل اسرار كرده و با من صبر پيشه كنى . و اگر حياء و شرم موسى نبود او به هفتاد حادثه عجيب ديگر نيز معرفت مى يافت : قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : رحمة الله علينا و على موسى ، لو صبر لراءى من صاحبه العجب و لكنه قال : ان ساءلتك عن شى ء بعدها فلا تصاحبنى قد بلغت من لدنى عذرا. پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: رحمت خدا بر ما و بر حضرت موسى اگر صبر مى كرد عجايب زيادى مى ديد ولى او گفت : اگر بعد از اين تو سؤ الى نمودم همراهى مرا ترك كن كه دليل موجهى براى اين كار خواهى داشت . آرى او بود كه موسى را از محورى ترين عنصر تباهى در انديشه دينى كه همان قياس در دين است نجات داد، و او را: قال الصادق عليه السلام : ان امر الله تعالى ذكره لا يحمل على المقائيس ، و من حمل اءمر الله الى المقائيس هلك و اءهلك . حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد: در امور دينى قياسى نيست ، هر كس در دنيا قياس كند هلاك شده و هلاك مى كند. از لجاجت بر رفتن به سراغ امور غير مورد احتياج ، از خنديدن بدون تفكر و انديشه بر حذر داشت : عن ابان بن عبدالملك عن الصادق عليه السلام : فكان مما اءو صاه اءن قال له اياك و اللجاجة ، اءو ان تمشى فى غير حاجة ، اءو اءن تضحك من غير عجب . حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد: از جمله سفارشات حضرت خضر به حضرت موسى اين است : از لجاجت و پافشارى در امور و رفتن به سراغ امور غير مورد احتياج و بدون دليل خنديدن بپرهيز. 3 - او از ابتداى زندگى ذاكر اهل البيت عليهم السلام و مرثيه خوان حوادث تلخ زندگى آنان بود: عن ابى بصير: فحدثه عن آل محمد و عن بلائهم و عما يصيبهم حتى اشتد بكاؤ هما. ابى بصير: در مورد آل محمد و بلاها و مصايب وارده بر آنها با او سخن گفت تا اينكه هر دو شديدا گريه نمودند. او در دوران امامت ائمه عليهم السلام گاه و بيگاه بديدارشان مى شتافت و بر هر آن كس كه يادى از او كند سلام و درود خواهد فرستاد: قال الرضا عليه السلام : و انه لياءتينا فيسلم علينا فنسمع صوته و لا نرى شخصه ، و انه ليخضر حيث ذكر، فمن ذكره منكم فليسلم عليه . حضرت امام رضا عليه السلام مى فرمايد: هنگامى كه حضرت محمد وفات يافت حضرت خضر بر در خانه حضرت على و فاطمه و حسن و حسين آمد و فرمود: سلام و درود خدا بر شما اهل بيت باد. او اولين كسى بود كه پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بديدار اميرمؤ منان عليه السلام و اهل البيت عليهم السلام شتافت و آنان بر اين مصيبت بزرگ تسليت داد: قال الرضا عليه السلام : لما قبض رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم جاء الخضر فوقف على باب البيت و فيه على و فاطمة و الحسن و الحسين عليهما السلام فقال : السلام عليكم يا اءهل البيت . حضرت امام رضا عليه السلام مى فرمايد: حضرت خضر نزد ما آمده سلام مى كند صدايش را شنيده او را نمى بينم او هر جا كه ياد شود حاضر مى شود پس هر كدام كه او را ياد نموديد به او سلام نماييد. او در دوران غيبت حضرت بقية الله عليه السلام ، دوست ، يار و همنشين با آن امام همام است تا او را از تنهائى به در آورد: قال الرضا عليه السلام : و سيؤ نس الله به وحشة قائمنا فى غيبته ، و يصل به وحدته حضرت امام رضا عليه السلام مى فرمايد: در دوران غيبت خداوند او را مونس حضرت قائم قرار مى دهد تا او را از تنهايى در آورد. او خادم مقام امامت است چرا كه امامت مقامى برتر از مقام نبوت است و صاحبان مقام مادون خود را خادم صاحبان مقام برتر مى دانند، او هر ساله در مراسم حج حضور دارد. در صحراى عرفات در محضر حضرت بقية الله اعظم زانوى ادب به زمين زده و از براى مؤ منان شيعه دعا مى كند آرى او يار و غمخوار شيعه و صاحب شيعيان است . 4 - اگر چه در شهادت گاه به يك شاهد نيز حكم مى شود ولى در برخى از امور مهم فردى و اجتماعى به حضور شاهدان بيشترى نياز است و چون بيشترين تعداد ممكن شهادت چهار شاهد است خداوند نيز براى شهادت بر مقام امامت و رهبرى جهانى حضرت مهدى عليه السلام چهار شاهد تاريخى را نگه داشته است تا به هنگام قيام آن حضرت ، آنان بر حقانيت اش شهادت دهند. و در ركابش ، او را بر فتح جهان يارى بخشند، آنگاه كه او تثبيت موقعيت شد، به جز خضر همه آن شاهدان از دنيا خواهند رفت و به ملكوت اعلى خواهد پيوست . از آن روز به بعد نقش او نقش ايجاد ارتباط ميان گذشته انسان ها با آينده آنان است و اين نقشى است كه خداوند تنها روزى خضر كرده است تا ديوان نويس تاريخ بشريت باشد. 26- آية الله خرازى دام ظله پيرامون زندگى اين مرد بزرگ فرمود: مرحوم لاهيجى از شاگردان مرحوم ميرزاى شيرازى بوده و در نجف اشرف سخت به تحصيل اشتغال و پس از ساليانى دراز به مدارج عالى علمى و از جمله اجتهاد دست يافته است . آنگاه قصد عزيمت به تهران مى نمايد تا شايد به تبليغ مردمان بپردازد. ميرزاى شيرازى تلگرافى در معرفى مرحوم سيد عبدالكريم لاهيجى به عالم بزرگ ايران ، آية الله حاج ملا على كنى فرستاده و از او مى خواهد كه از مرحوم لاهيجى پذيرايى و استفاده نمايد. مرحوم لاهيجى پس از تحمل سختى هاى فراوان در حالى وارد شهر تهران مى شود كه بدون لباس روحانيت بوده و تنها با لباس مردم عادى زندگى مى كرده است ، پس براى گذران زندگى به مغازه اى مراجعه كرده و به عنوان شاگرد مشغول كار مى شود! از آن طرف تلاش جدى مرحوم آية الله حاج ملا على كنى براى يافتن مرحوم لاهيجى كه به زندگى تقريبا مخفيانه اى مى پرداخته است ، به نتيجه نمى رسد. او به همه اطراف تهران و شهرهاى حومه آن افرادى را جهت شناسايى مى فرستد، ولى آنان دست خالى به تهران باز مى گردند! تا آن كه روزى استادكار مرحوم لاهيجى به ايشان مى گويد: به نزد مرحوم حاج ملا على كنى برو و برايم استخاره اى بگير. ايشان نيز به نزد مرحوم حاج ملا على كنى مى رود و او را در حال تدريس مى يابد. پس به ناچار در انتظار پايان درس روى همان درگاهى مدرس مى نشيند، تا پس از پايان درس ، استخاره اى از براى استاد كارش بگيرد. در اين هنگام ، مرحوم حاج ملا على كنى مطلبى را مى گويد كه به نظر مرحوم لاهيجى نادرست مى آيد، پس بدون توجه و از روى غفلت ، اشكالى را مطرح مى كند. حاج ملا على كنى با تعجب فراوان به اصل اشكال و بخصوص اشكال كننده توجه و عنايت خاصى مى كند! پس از بحث ، دوباره به درس ادامه داده ، باز مرحوم لاهيجى اشكالى ديگر را مطرح مى سازد. مرحوم آية الله حاج ملا على كنى كه از اشكالات مرحوم لاهيجى سخت به وجد آمده بود، نسبت به او عنايت خاصى پيدا مى كند. پس از پايان درس مرحوم لاهيجى ، به نزد حاج ملا على كنى جهت گرفتن استخاره مراجعه مى نمايد. آية الله حاج ملا على كنى كنجكاوانه از نام وى سؤ ال مى كند، او نيز به سادگى مى گويد: لاهيجى ؟! مرحوم آية الله حاج ملا على كنى زود متوجه يافتن گمشده اش مى شود - يعنى همان كسى كه 6 ماه به دنبالش بوده و اينك با پاى خود به محضرش آمده است - پس او را با محبت فراوان در آغوش گرفته و جهت معرفى وى به مردم تهران همان زمان او را وادار مى كند كه بر سر كرسى درس رفته و به ايراد بحثى علمى بپردازد.. استاد كار مرحوم لاهيجى كه از تاءخير او سخت ناراحت شده بود، به دنبالش روان تا ببيند اين شاگرد تازه كار؟! چه مى كند؟! وقتى به مدرس آية الله حاج ملا على كنى وارد مى شود، در كمال تعجب او را بر مسند درس مى يابد. پس ابتدا با عصبانيت به او اشاره مى كند كه : پايين بيايد! آية الله حاج ملا على كنى متوجه شده و او را از اين اشارت ها باز مى دارد، پس از پايان درس ، حاج ملا على كنى مرحوم لاهيجى را به استادكار معرفى مى نمايد. استاد كار آنگاه كه هويت و شخصيت علمى مرحوم حاج سيد عبدالكريم لاهيجى پى مى برد، دستان شاگردش را بوسيده و پس از عذر خواهى فراوان از رفتارهايش از او به خاطر زحمات چند ماهه تشكر مى كند! 27-نظامى 28-اگر اعمال انسانى همه در محضر خداوند است ، و اگر عرضه اعمال به محضر ربوبى از سوى ملائك مقرب الهى در بهره بردارى نيز انجام مى پذيرد: قال الحسين عليه السلام : ان اءعمال هذه الامة ما من صباح الا و تعرض على الله عزوجل . حضرت امام حسين عليه السلام مى فرمايد: صبحگاه هر روز اعمال اين امت بر خداوند عرضه مى شود. و اگر همين عرضه اعمال نيز به محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نيز انجام مى گيرد. ابى بصير عن الصادق قال : تعرض الاءعمال على رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم اءعمال العباد كل صباح اءبرارها و فجارها، فاحذروها، و هو قول الله عزوجل : اعملوا فسيرى الله عملكم و رسوله . حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد: صبحگاهان اعمال تمامى بندگان بر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم عرضه مى شوند پس در انجام آنها دقت كنيد؛چرا كه خداوند مى فرمايد: عمل كنيد كه خدا و رسولش اعمال شما را خواهند ديد. و اگر بر اساس آيه شريفه : قرآن كريم : فكيف اذا جئنا من كل اءمة بشهيد و جئنابك على هؤ لاء شهيدا. خدا در قرآن مى فرمايد: چگونه است حال بندگان ( در روز محشر و چه اندازه سرفراز و بدان شرمنده باشند) آن گاه كه از هر طايفه اى گواهى آوريم و ترا (اى پيامبر) بر اين امت گواه خواهيم . عرضه اعمال انسانى به امام هر دورانى ضرورى است : سماعه عن الصادق عليه السلام قال : نزلت فى امة محمد صلى الله عليه و آله و سلم خاصة فى كل قرن منهم امام منا شاهد عليهم ، و محمد شاهد علينا. حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد: در مورد آيه (41 سوره نساء) فرمود: در خصوص امت محمد صلى الله عليه و آله و سلم نازل شد كه در هر قرنى امامى از ما شاهد بر اعمال آنهاست و محمد صلى الله عليه و آله و سلم شاهد بر اعمال ما مى باشد. پس اى حزب اللهيان ! سخت بر خود بترسيد و از رسول خداوند صلى الله عليه و آله و سلم و امامان معصوم عليهم السلام و بخصوص ولى الله اعظم حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف حياء كنيد: محمد بن حسن صفار عن الصادق عليه السلام قال : ان اءعمال العباد تعرض على رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم كل صباح اءبرارها و فجارها، فاحذروا فليستحيى اءحدكم اءن يعرض على نبيه العمل القبيح . حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد: صبحگاهان اعمال تمامى بندگان بر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم عرضه مى شود پس مراقب باشيد تا عمل ناشايستى انجام ندهيد كه باعث شرمندگى شما از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شود. اشارات : 1 - سركشى امام انسانها و والى امت ها به دوستان و يارانش حتى پس از مرگ ، كه اين عمل حضرت هم مورد انتظار دوستانشان است :
بزنطى عن الرضا عليه السلام قال : ما زارنى اءحد من اوليائى عارفا بحقى الا تشفعت فيه يوم القيامة . حضرت امام رضا عليه السلام مى فرمايد: شفاعت من فقط در حق كسانى است كه از روى شناخت مرا زيارت كرده اند. و هم سبب شادى شعف آميزشان : سليمان بن حفص عن الكاظم عليه السلام قال : اءن ابنى عليا مقتول بالسم ظلما، و مدفون الى جانب هارون بطوس ، من زاره كمن زار رسول الله . امام موسى كاظم عليه السلام مى فرمايد: همانا فرزند من على عليه السلام مظلومانه با زهر كشته شده و در كنار قبر هارون در طوس مدفون است ، هر كس او را زيارت كند به منزله آن است كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را زيارت برده شده باشد. 2 - امكان حيات تمثلى و بازگشت واقعى انسانهاى مؤ من پس از مرگ : قال الصادق عليه السلام : اذا قام يعنى القائم اتى المؤ من فى قبره له : يا هذا انه قد ظهر صاحبك ، فان تشاء اءن تلحق به فاءلحق ، و ان تشاء اءن تقيم فى كرامة ربك فاءقم . صبا فيروز آبادى : كه در اين مورد با اشاره حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف انجام پذيرفته است . 3 - انتظار صالحان گذشته از عارفان كنونى و آينده از براى ديدارشان : سليمان بن حفص عن الكاظم عليه السلام قال : ان ابنى عليا مقتول بالسم ظلما، و مدفون الى جانب هارون بطوس ، من زاره كمن زار رسول الله . حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد: هنگام قيام حضرت قائم عليه السلام ، به سراغ مؤ من در قبر روند و به او گويند: اى فلانى همانا كه صاحب و يار شما ظاهر شده اگر مى خواهى به او ملحق شوى ملحق شو، و اگر مى خواهى در كرامت پروردگارت بمانى ، بمان . 4 - بيان لطيف و تعليلانه حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف - رنجانيده شدن از كردارها و گفتارها - نسبت به علت ارزش مقامى مرحوم لاهيجى . 5 - محبت و لطف مقام ولايت عظماى عصمت عليه السلام نسبت به پيرمردان از شيعيان و عالمان دينى مورد توجه شان . 6 - تبديل به احسن كردن خواسته و تقاضاى يارى از ياران از سوى حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف . 7 - قبول عذريت مريضى از براى عدم امكان زيارت قبور صالحان امت خويش . 8 - به حق دانستن انتظار لاهيجى در زيارت قبور صالحان از قبر وى . 9-پيام رسانى حضرت توسط سيد كريم كفاش از براى ديگران در اصل زيارت قبور صالحان امت علوى و نشان دادن ارزش و قرب عارفان فقه دينى . 29-اگر ميان ظهور و حضور تفاوت بسيار است و اگر غيبت به معناى ظاهر نبودن است و نه حاضر نبودن ، و اگر قوام توجه به حضور است و نه ظهور، پس مى توان توجه دائم داشت با اينكه او غائب است مى توان آمدنش را به انتظار نشست در حالى كه او حاضر است مى توان دلشده از برايش شد و صبح و شام او را خواند در حالى كه حضورش به نزدمان حتمى است . آرى انتظار محض ، خواستارى ظهور است و نه حضور، انتظار پس از يافت حضور است كسى كه امام را غائب مى پندارد هرگز منتظر نيست كسى كه امام عليه السلام را ناظر بر اعمال خويش نمى داند او هرگز به انتظارش ننشسته است ، كسى او را زلال قلب بارانى ، نسيم صبا، نغمه داودى مى پندارد كه او را ناظر و حاضر بيابد، كسى در انتظارش دل از دست داده است كه تنها ظهورش را نمى يابد و نه حضورش را، او به دنبال آن است كه در پائيز زندگى هاى تلخ مادى و هياهوى وزش تندباد فتنه ها، مهدى را بر شاخسار دل اش ظاهر ببيند، او بدنبال آن است كه غبار گناه را، پرده هاى حجاب را، بدور افكند او را كه با ديده دل حاضر مى يافته ، به ديده عيان نيز ببيند او براى ديدن قبله قافله ها و شعله شبروان ، سرود انتظار را زمزمه مى كند.
همانا فرزند من على عليه السلام مظلومانه با زهر كشته شده و در كنار قبر هارون در طوس مدفون است هر كس او را زيارت كند به منزله آن است كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را زيارت كرده باشد. بارى ! اگر نفس انتظار فرج عبادت است . قال امير المؤ منين عليه السلام عن النبى صلى الله عليه و آله و سلم : انتظار الفرج عبادة پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: انتظار فرج عبادت است . و اگر انتظار فرج به عنوان برترين اعمال : قال الرضا عليه السلام عن آبائه عليهم السلام عن النبى صلى الله عليه و آله وسلم : اءفضل اءعمال امتى انتظار فرج الله عزوجل . پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: بهترين اعمال امت من انتظار فرج خداوندى است . برترين عبادت : قال باقر عليه السلام عن آبائه عليهم السلام عن النبى صلى الله عليه و آله و سلم : اءفضل العبادة انتظار الفرج پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: بهترين عبادتها انتظار فرج است . محبوبترين اعمال : قال امير المؤ منين عليه السلام : سال عنه رجل اءى الاءعمال احب الى الله عزوجل : انتظار الفرج مردى از اميرالمؤ منين پرسيد: محبوبترين اعمال نزد خدا كدام است ؟ فرمود: انتظار فرج . بهترين رفتار انسان شيعى است اگر منتظران همانند حاضران در زمان ظهورند اگر منتظران حاضران در خيمه گاه حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف بوده : عن فيض بن مختار عن الصادق عليه السلام قال : من مات منكم و هو منتظر لهذا الاءمر هو مع القائم فى فسطاطه . حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد: هر كس از شما در حال انتظار جان دهد مانند كسى است كه با حضرت قائم و در خيمه گاه او باشد. و بلكه شاهدان غوطه ور در خون خويش اند: قال امير المؤ منين عليه السلام : المنتظر لاءمر كالمتشحط بدمه فى سبيل الله . حضرت اميرالمؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد: كسى كه منتظر فرج ماست مانند كسى است كه در راه خدا در خون خود غوطه ور شده باشد. پس بايد كه انتظار را، تقاضا و آن را طلب ظهور پس از يافت حضورى ، دانست . حزب اللهيان ، اى صبور مردان درياى مصيبت ها، اى تقوا پيشگان اى مشى كنندگان بر معارف وحى : عن جابر انصارى قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : طوبى للصابرين فى غيبته ، طوبى للمقيمين على محجتهم اولئك و صفهم الله فى كتابه فقال : و الذين يؤ منون بالغيب و قال : اولئك حزب الله اءلا ان حزب الله هم المفلحون . پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: خوشا به حال صبر كنندگان در زمان غيبت و خوشا به حال تقوا پيشگان كسانى كه خداوند آنان را در قرآن توصيف نموده و فرمود: آنان حزب خدايند همان حزب خدا رستگارند. اى پيروزمندان : قال الباقر عليه السلام : ما ضر من مات منتظرا لاءمرنا الا يموت فى وسط فسطاط المهدى و عسكره . حضرت امام محمد باقر عليه السلام مى فرمايد: كسى كه در انتظار امر و فرج ما جان دهد هيچ ضررى نمى كند و مانند آن است كه در خيمه گاه مهدى و در لشكر او جان داده باشد. صبر در ظهور را پيشه كنيد و با دعاى دلنشين خويش ، دايره هاى حزن بوم پائيزى را پس بزنيد: عن زراره عن الصادق عليه السلام قال : اللهم عرفنى نفسك ، فانك ان لم تعرفنى نفسك لم اعرف نبيك ، اللهم عرفنى رسولك فانك ان لم تعرفنى رسولك لم اعرف حجتك ، اللهم عرفنى حجتك فانك ان لم تعرفنى حجتك ضللت عن دينى . حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد: خداوندا مرا با خودت آشنا كن كه اگر خودت را به من معرفى نكنى پيامبرت را نخواهخم شناخت ، پروردگارا مرا با پيامبرت آشنا كن چه اگر پيامبرت را نشناسم قادر نخواهم بود حجت تو را بشناسم خدايا مرا با حجت خودت آشنا كن چه اگر حجت تو را نشناسم گمراه خواهم شد. آرى ياد مهدى آسانتر از تنفس كردن ولى همت بلند مى طلبد اين سخن از آن بزرگ مردى است كه خود را هميشه شاهد محضر مشهود مى يابد اين كلام مردى است كه هرگز اسير خاك نبوده و بلكه اهل خاك نيز نيست ، اين گفتار مجنونى است كه نعره هاى آتشين شبانه اش ، خيمه هاى دل هزاران حزب اللهى را به آتش كشيده است اين حديث و اقامه يى از عشق محض سردار سالار حوزه دينى است كه ما را از زندانى خاك بودن فرا مى خواند او به سادگى مى گويد اى مرواريدهائى كه خون بر قلب هايتان چكيده است ، اى شفيره هاى روشن جنگل تاريك بشريت جاهل امروز كه نطفه هايتان با محبت اهل البيت عليهم السلام بسته شده است اى براده هاى فروزش نورانيت نور محض كه آماده پرواز به ملكوت اعلى براى ميهمان هستيد همت كنيد تا شايد در غروب غم گرفته غيبت مغموم اهل البيت عليهم السلام ، رواق كعبه را چون در گرانبها در در آغوش بگيريد، بگذاريد باد تمام هرم نفسانيات نفستان را با خود ببرد شايد در غربتى بى پناه ، نعره اى از دهليز درون زده شود تا او را بخوانيد و از برايش مويه كنيد. 30-حسين عسكرى . 31-اگر برترين تفقه انديشه اى ، تفقه در معارف دين است : قال اميرالمؤ منين عليه السلام : اذا تفقهت فتفقه فى دين الله . حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد: اگر به فقه علاقه مندى ، در دين تفقه كن . و اگر تفقه دينى توقيفى و توفيقى است : قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : اذا اءراد الله بعيد خيرا فقهه فى الدين و اءلهمه رشده . پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: اگر خداوند خير بنده اى را بخواهد، او را در دين فقيه مى گرداند و راه رشد را به او معرفى مى كند. و اگر محور اصلى و عمود خيمه دين ، تفقه دينى است : قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : ان لكل شى ء دعامة هذا الدين الفقه ... پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: براى هر چيزى ستونى است و ستون دين فقه است . پس مى توان نتيجه گرفت كه تفقه دينى و در نتيجه فقهاى دينى با اساسى ترين عنصر حياتى بشر سرو كار دارند، بطورى كه با استنباطات و در نتيجه ارشادات درست آنان ، بشر به هدايت و فلاح خواهد رسيد و در فرض خطاى قابل جبران در استنباط و يا كاهلى در ارشاد آنان ، بشر به هدف از خلقت خويش نخواهد رسيد حادثه بزرگ تحريم تنباكو كه اولين اظهار قدرت سياسى فقيهان در جامعه دينى در تاريخ معاصر است ، از منظر داستانى زير حاوى نكاتى بس ارزشمند است : 1 - دقت شديد فقيهان دينى در استنباط حكم الهى و افتاء بر آن . برخى جاهلان به روش و منابع دينى (كه گاه متاءسفانه از لباس برتر دين نيز برخوردارند) گستاخانه با بهره گيرى از روش قياس ، دين را به بازى مى گيرند: قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : لا تقيسوا فى الدين ، فان الدين لا يقاس و اءول من قاس ابليس . پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: قياس در دين نكنيد زيرا اولين قياس كننده ابليس بود. و براى دل خوش كردن روشنفكران فاسد و يا برخى از مجريان غير متعهد، دين را در معرض فروش قرار داده و نوكر صفتانه و خيانتكارانه به توجيه انديشه هاى غربى و غير دينى مى پردازند: ابن عباس عن النبى صلى الله عليه و آله و سلم قال : تناصحوا فى العلم فان خيانة اءحدكم فى علمه اءشد من خيانته فى ماله و ان الله مسائلكم يوم القيامة . پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: زيرا خيانت در علم بدتر از خيانت در مال است و همانا خداوند در مورد علم از شما بازخواست مى كند خيانت آن بدتر از خيانت او در مال خودش مى باشد، و خداوند روز قيامت از شما درباره علم سؤ ال مى كند. آنان فقه را آسان و حكم راندن را بازى مى دانند، پس با تشويق شياطين به كتمان معارف دين پرداخته : قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : تناصحوا فى العلم ، و لا يكتم بعضكم بعضا فان خيانة فى العلم اءشد من خيانة فى المال پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: در علم خيرخواه هم باشيد و آن را از هم كتمان نكنيد زيرا خيانت در علم بدتر از خيانت در مال است . و از منظر دين بر دين مى تازند:
در حالى كه دين شناسى كارى بس مشكل و طاقت فرسا بوده و صرفا با تلاش سخت و وسواس گونه استنباطى به دست آمدنى است . حزب اللهى عزيز! ميرزاى بزرگ شيرازى را بنگر كه چگونه براى حكمى كه شايد از حيث كبروى از ضروريات دين مى باشد، در مقام انطباق اينچنين وسواس به خرج مى دهد، عوارض وقوعى و اجرايى حكم را نگريسته و بررسى مى كند و آنگاه به محضر حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف تشرف مى يابد و بطور مستقيم حكم خداوندى را از آن محور هستى امكانى دريافت مى كند و در كمال قاطعيت به آن فتوا مى دهد تا كشورى را از حلقوم استعمار انگليس بيرون آورد. او را بياب كه چگونه براى صدور حكم الهى ، مراحل زير را به اجرا مى گذارد، تا مبادا نتواند فرداى قيامت در محضر مقام ربوبى و معصومين عليهم السلام شرمنده گردد: الف ) دقت و تفقه شخصى از حكم دينى در دو مقام كبروى و صغروى هر بحث . ب ) عرضه انديشه به جمع فاضلان حوزه دينى جهت ارزيابى و دقت اذهان گوناگون و فعال در چگونگى حكم دينى . ج ) ارزيابى نوشتار نهايى بحث در سكوت و آرامش كامل جهت استنباط حكم دينى . د) عرضه مستقيم احكام استنباطى به محضر محور شرع دينى در ملاقات هاى تشرفى . 2 - نقش بدون ترديد شاگردان خوش فكر و شجاع در تحريك فقيهان درجه اول حوزات دينى در استنباط و عرضه احكام در تاريخ فقاهت شيعه . 3 - مراقبت شديد حوزويان نسبت به آداب و حقوق اساتيد خويش حتى در مقام بحث و گفتگوى علمى : قال على بن الحسين عليه السلام : حق سائسك بالعلم : التعظيم له : و التوقير لمجلسه ، و حسن الاستماع اليه ، و الاقبال عليه ، و اءن لا ترفع عليه صوتك ... حضرت امام زين العابدين عليه السلام مى فرمايد: حق معلم بر تو اين است كه : به او و مجلسش احترام بگذارى ، به سخنانش خوب گوش داده و به ديدارش مبادرت ورزى ، و صدايت را بر او بلند نكنى . 4 - دورى و پرهيز مرجعيت و فقيهان حوزوى از سردمداران و بازيگران عرصه نوكرى سياسى . 5 - لزوم صراحت گفتارى ياران ، در تحريك به صدور فرامين اولى ، ثانوى و حكومتى دينى از سوى مرجعيت و رهبرى دينى و عدم لحاظ شخصيت والاى آنان به هنگام لحاظ مصالح دين و نظام حكومتى . 6 - ارزشمندى پيدايش شهادت ناشى از صدور حكم و افتاء دينى . 7 - امكان و بلكه لزوم ارتباط رهبريت و مرجعيت صالح و عامه دينى با مقام عظماى ولايت تكوينى - چنانكه تاريخ شيعه تاكنون نيز اين حقيقت را به نمايش گذارده است . 8 - توجه خاص حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف نسبت به حفظ و حراست از جوامع دينى و بخصوص ايران شيعى .
9 - پشتيبانى دائم حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف از فقيهان وارسته حوزه هاى دينى در مقام حكم و يا اجراى آن . 32-غلامرضا محمدى 33-محمدعلى انصارى 34-طاهايى . 35-اكبر دخيلى .
|