تاريخ عصر غيبت

مؤ لفان : پورسيد آقايى ، جبارى ، عاشورى ، حكيم

- پى‏نوشت‏ها -
- ۴ -


751- رجال ، شيخ طوسى ، ص 496.
752- ر. ك : تاريخ سياسى عصر غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 174.
753- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 257.
754- ر. ك : تنقيح المقال ، ج 3، ش 12757.
755- ر. ك : تنقيح المقال ، ج 1، ش 2752.
756- رجال ، شيخ طوسى ، ص 436.
757- كمال الدين و تمام النعمة ، ص 483.
758- ر. ك : تنقيح المقال ، ج 2، ش 10222.
759- تفصيل نقل شيخ را در تنقيح المقال ، ش 9588 مطالعه نمائيد.
760- ر. ك : كمال الدين ، ص 504؛ بحارالانوار، ج 51، ص 336.
761- ر. ك : تنقيح المقال ، ج 3، ش 10843.
762- همان ، ج 2، ش 7902.
763- همان ، ج 2، ش 9607.
764- همان ، ج 1، ش 1286.
765- همان ، ج 2، ش 8239.
766- همان ، ج 1، ش 2860.
767- رجال كشى ، ص 534، ح 1019؛ تنقيح المقال ، ج 2، ش 10615.
768- ر. ك : تاريخ سياسى عصر غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 149 - 150 و 170 - 171.
769- رجال كشى ، ص 493، ح 946؛ الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 43.
770- ر. ك : الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 44.
771- رجال كشى ، ص 482، ح 908.
772- تنقيح المقال ، ج 3، ش 12846.
773- در اين باره ر. ك : رجال كشى ، ص 523، ح 1006؛ بحارالانوار، ج 51، ص 299؛ مكتب در فرايند تكامل ، ص 100.
774- معجم رجال الحديث ، ج 16، ص 204؛ و ج 11، ص 150؛ وسائل الشيعه ، ج 20، ص 90، درباره شخصيت و سرانجام وى ر. ك : رجال كشى ، ص 573، ح 1086؛ تنقيح المقال ، ج 2، ش 7885؛ رجال ، شيخ طوسى ، ص 420 و 433.
775- بحارالانوار، ج 50، ص 284؛ مناقب ، ج 4، ص 433.
776- متن توقيع طبق نقل شيخ (ره ) چنين است :
روى محمد بن يعقوب قال : خرج الى العمرى فى توقيع طويل اختصرناه : و نحن نبرء الى الله - تعالى - من ابن هلال لا رحمة الله و ممن لا يبرء منه ، فاءعلم الا سحاقى و اهل بلده مما اءعلمناك من حال هذا الفاجر و جميع من كان ساءلك و يساءلك عنه (ر. ك : الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 214).
777- ر. ك : رجال كشى ، ص 535.
778- شيخ طوسى درباره وى از ابوعلى بن همام نقل كرده است كه ، احمد بن هلال از اصحاب امام عسكرى عليه السلام بود. وقتى شيعه بر وكلالت محمد بن عثمان با توجه به تصريح امام عسكرى عليه السلام اتفاق نمودند، وى از قبول اين امر امتناع نمود و گفت : من نشنيده ام كه امام عسكرى عليه السلام تصريح به وكالت او داشته باشد. بله ، من وكالت پدرش عثمان بن سعيد را انكار نمى كنم . شما خود دانيد و آنچه شنيده ايد! و لذا توسط شيعه و سپس امام عليه السلام مورد لعن واقع شد. توقيعى نيز به دست ابن روح در تبرى از او صادر شد. ر. ك : الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 245.
با توجه به اين كه احمد بن هلال معروف به تصوف بوده و در حالات وى نقل شده است كه 54 حج به جاى آورد كه 20 مورد از آنها با پاى پياده بوده است ، لذا در توقيع صادر شده در مورد وى آمده : احذروا الصوفى المتصنع ... ر. ك : تنقيح المقال ، ج 1، ش 573.
779- ر. ك : الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 246. در اين جريان يكى از كسانى كه ناظر اين صحنه و شاهد بر سخنان ابن بلال بود و گرايشى نيز به وى داشت از او جدا شد.
780- متن اين جريان طبق نقل شيخ (ره ) چنين است :
حج اءبوطاهر بن بلال فنظر الى على بن جعفر و هو ينفق النفقات العظيمة فلما انصرف كتب بذلك الى اءبى محمد صلى الله عليه و آله فوقع فى رقعته : قد كنا امرنا له بمائة الف دينار، ثم اءمرنا له بمثلها فاءبى قبوله ابقاء علينا، ما للناس و الدخول فى اءمرنا فى ما لم ندخلهم فيه ، قال : و دخل على اءبى الحسن العسكرى عليه السلام فاءمر له بثلاثين الف دينار . (الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 212).
781- ر. ك : تنقيح المقال ، ج 3، ش 11095.
782- شيخ طوسى در ((الغيبة ))نقل نموده كه شلمغانى به هنگام نوشتن كتاب تكليف ، آن را به صورت باب مى نوشت و به حسين بن روح عرضه مى نمود و اگر تاءييد مى شد آن را نقل مى كرد و ابن روح امر به استنساخ آن مى نمود. طبق روايتى ، وقتى ابن روح آن كتاب را ملاحظه نمود گفت :
همه آن را از ائمه عليهم السلام نقل نموده ، مگر دو يا سه موضع كه دروغ بر آنها بسته است . (الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 239).
783- علت اين امر آن بود كه وى وقتى خبر تكذيب خود توسط ابن روح را شنيد با عوام فريبى به بنى بسطام گفت : از آنجا كه من افشاء سر نمودم در حالى كه از من پيمان بر كتمان گرفته بودند بدين صورت معاقب شده ام ، زيرا اين امر، بسيار عظيم است و جز ملك مقرب يا نبى مرسل يا بنده مؤ من امتحان شده از عهده آن بر نمى آيد. ر. ك : الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 248.
784- هنگامى كه خبر لعن او توسط ابن روح به گوشش رسيد با نفاقى عجيب شروع به گريستن كرد و گفت : اين سخن را باطنى است عظيم ، و آن اين است كه ، لعنت ؛ يعنى ابعاد، و معناى كلام ابن روح كه گفته : لعنة الله ؛ يعنى باعده الله من العذاب و النار، و اكنون به مقام و منزلت خود پى بردم . سپس ‍ صورت خود را بر زمين ماليد و سجده كرد و بنى بسطام را توصيه به كتمان اين سخنان نمود. ر. ك : الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 248.
785- شيخ طوسى در كتاب ((الغيبة )) ، از ام كلثوم ، بنت ابوجعفر عمرى نقل مى كند:
((روزى وارد وارد بر مادر ابوجعفر بن بسطام (از بنى بسطام ) شدم . او با كمال احترام با من رفتار نمود و مرا گرامى داشت و حتى شروع به بوسيدن پاى من نمود. وقتى سبب را جويا شدم گفت : شيخ ابوجعفر، محمد بن على (شلمغانى ) سرّى را براى ما فاش ساخته است و ما را امر به كتمان آن نموده و اگر آن را فاش كنيم عِقاب خواهيم شد! وقتى من اصرار شديد نمودم و وعده دادم كه اين سر را فاش ‍ نكنم (در حالى كه در درونم ابوالقاسم ، حسين بن روح را استثناء كردم ) گفت : شلمغانى به ما گفته است كه روح رسول الله صلى الله عليه و آله به بدن پدرت - يعنى ابوجعفر محمد بن عثمان - و روح اميرالمومنين على عليه السلام به بدن شيخ ابوالقاسم ، حسين بن روح ، و روح فاطمه سلام الله عليها به بدن تو (ام كلثوم ) منتقل شده است پس ، چگونه تو را اعظام و اكرام نكنم ؟ وقتى من اين عقايد را تكذيب نمودم ، گفت : اينها سرى عظيمند و اگر تو مرا وادار به افشاى آنها نكرده بودى آنها را باز نمى گفتم .))
ام كلثوم مى گويد: هنگامى كه اين جريان را به ((ابن روح )) گفتم ، گفت : دخترم ، مبادا ديگر هيچ گونه ارتباطى با اين زن برقرار كنى ! اين سخنان ، كفر به خدا، و الحاد است كه اين ملعون در قلوب اين جماعت جايگزين كرده تا اين كه راه را براى قول به حلول خدا در خودش باز كند، همان گونه كه نصارى در حق مسيح عليه السلام گفتند، و حلاج گفت ... ( الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 249).
786- متن توقيع چنين است :
ان محمد بن على المعروف بالشلمغانى ، و هو ممن عجل الله له النقمة و لا اءمهله ، قد ارتد عن الاسلام و فارقه و اءلحد فى دين الله و ادعى ما كفر معه بالخالق - جل و علا - وافترى كذبا و زورا و قال بهتانا و اثما عظيما، كذب العادلون بالله و ضلوا ضلالا بعيدا و خسروا خسرانا مبينا. و اننا قد برئنا الى الله - تعالى - و الى رسوله و آله - صلوات الله و سلامه و رحمته و بركاته عليهم منه - و لعناه ، عليه لعائن الله تترى من الظار و الباطن فى السر و العلن و فى كل وقت و على كل حال و على من شايعه و تابعه اءو بلغه هذا القول منا و اءقام عليه توليه بعده . و اءعلمهم اننا من التوقى و المحاذرة منه على ما كنا عليه ممن تقدمه من نظرائه من الشريعى و النميرى و الهلالى و البلالى و غيرهم . و عادة الله عندنا جميلة ، و به نثق و اياه نستعين و هو حسبنا فى كل امورنا و نعم الوكيل . (الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 253).
787- تاريخ الغيبة الصغرى ، سيد محمد صدر، ص 520.
788- رجال ، كشى ، ص 606، ح 1128.
789- تنقيح المقال ، ج 2، ش 9572 و 5211؛ رجال ، كشى ، ص 516، ح 994 تا 997.
790- رجال ، كشى ، ص 520، ح 999.
791- تنقيح المقال ، ج 1 ش 2723.
792- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 244.
793- شيخ طوسى از يحيى بن عبدالرحمن بن خاقان نقل كرده كه ، او محمد بن نصير را در حال انجام فعلى شنيع با غلام بچه اى ديده و وقتى او را مورد عتاب قرار داده ، وى در پاسخ گفته است كه اين يكى از لذات ، و نشانه تواضع به پيشگاه خدا، و ترك تجبر و تكبر است !. ر. ك : الغيبة ، شيخ طوسى ، ص ‍ 245.
794- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 245.
795- و لذا بنا به نقل شيخ ، در مجلسى كه جمعى از وجوه شيعه به همراه ابوجعفر عمرى مشغول سخن گفتم بودند، وقتى ابوبكر بغدادى وارد مجلس شد، ابوجعفر عمرى به حضار گفت : ساكت باشيد اين شخص از شما نيست . و اين جريان نشانگر جهل بعضى از شيعيان نسبت به انحراف فكرى وى مى باشد. (الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 256.)
796- ر. ك : الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 255.
797- ر. ك : تاريخ الغيبة الصغرى ، ص 509.
798- هنگامى كه حلاج وارد قم شد در نامه اى على بن بابويه قمى - كه از بزرگان علماى قم و جزء محدثين معروف است را به سوى مذهب خود فراخواند، توسط على بن بابويه به شدت مورد نكوهش و بى حرمتى واقع و از قم رانده شد. تفصيل اين جريان را در كتاب الغيبة ، شيخ طوسى ، ص ‍ 247 و تنقيح المقال ، ج 1، ش 2079 و تاريخ الغيبة الصغرى ، ص 531 مطالعه كنيد.
799- وقتى حلاج وارد بغداد شد به قصد اين كه اءبوسهل نوبختى ، كه از بزرگان و متكلمين شيعه بود، را به سوى خود جلب كند ادعاى سفارت و نيابت را تكرار كرد، ولى ابوسهل نوبختى از او طلب آيه و دليل نمود، از جمله گفت : اگر موى سرم را به من بازگرداند و محاسنم را بدون نياز به خضاب سياه گرداند به او ايمان مى آورم . و همين امر موجب رسوايى و مضحكه حلاج ، نزد جماعت شيعه شد. تفصيل اين جريان را در الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 247 و تاريخ الغيبة الصغرى ، ص 529، مطالعه كنيد.
800- تنقيح المقال ، ج 3، ش 11095.
801- ر. ك : تنقيح المقال ، ج 1، ش 2079.
802- مخمسه گروهى از غلات بودند كه معتقد بودند: سلمان ، ابوذر، مقداد، عمار و عمرو بن امية الضمرى از جانب خداوند، براى مصالح عالم موكل شده اند. ر. ك : الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 256 پاورقى .
803- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 256
804- همان ، ص 254؛ تاريخ الغيبة الصغرى ، سيد محمد صدر، ص 534.
805- بحارالانوار، ج 0 ص 226 - 232.
806- بحارالانوار، ج 0 ص 82 - 83.
807- همان ، ص 186 - 187.
808- همان ، ص 88.
809- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 179.
810- درباره بنوفرات . ر. ك : دايرة المعارف بزرگ اسلامى ، ج 4، ص 382 - 392.
811- لغتنامه دهخدا، ج 1، ص 297.
812- ر. ك : شيعه در اسلام ، علامه طباطبايى ، ص 28.
813- همان : ص 28 - 30.
814- همان : ص 46 - 48.
815- همان ، ص 56.
816- انقلاب اسلامى و ريشه هاى آن ، عباسعلى عميد زنجانى ، ص 208 - 215.
817- همان : ص 195.
818- شيعه در اسلام ، ص 56.
819- همان ، ص 57.
820- اين آمار در سال تاءليف كتاب . (1346 ه -. ش ) مى باشد.
821- وعاظ السلاطين مورخ معروف اهل تسنن ، على الوردى ، ص 293.
822- جمع داعى ، لقبى بود كه به رهبران هر كدام از تشكيلات گروه زيرزمينى شيعه داده بودند.
823- انقلاب اسلامى و ريشه هاى آن ، ص 122 - 124.
824- در قرن هاى اول و دوم هجرى قيامهاى توابين ، مختار، زيدبن على ، فرزند امام سجاد عليه السلام ، ابراهيم بن عبدالله بن حسن ، عيسى ، فرزند زيد بن على ، و محمد بن ابراهيم حسنى ، در مناطق مختلف عراق بود.
825- قيام سرور آزادگان حسين بن على عليه السلام و قيام اهل مدينه پس از شهادت امام حسين عليه السلام ، قيام محمد بن عبدالله بن حسن مثنى و قيام حسين بن على صاحب فخ ، در حجاز بود. قيام يحيى فرزند زيد بن على نيز در گرگان و قيام محمد بن قاسم در خراسان شكل گرفت .
ابوالفرج اصفهانى مورخ مشهور جهان اسلام تا سال (313 ه -) شهادت تعداد 218 نفر از فرزندان على عليه السلام را به ثبت رسانده و گفته است كه در اطراف يمن و محدوده طبرستان گروهى از اين تبار دست به قيامهاى پيروزمند و يا شكست خورده اى زده اند كه از آن ماجرا اطلاعى در دست نيست .
ر. ك : انقلاب اسلامى و ريشه هاى آن ، ص 145.
826- ادريسيان در مغرب ، علويان در طبرستان ، آل بويه در عراق و ايران ، فاطميان در مصر و شمال آفريقا، حمدانيان و بين مرداس و بنى عمار در شامات .
827- ر. ك : تمدن اسلامى در قرن چهارم هجرى ، آدم متز، جلد 1 و 2.
828- انقلاب اسلامى و ريشه هاى آن ، ص 186.
829- البداية و النهاية ، ابن كثير، ج 13، ص 202؛ تاريخ الاسلام السياسى ، ج 4، ص 161.
830- همان ، ص 192 - 193.
831- همان ، ص 227 (به نقل از: اسناد و نامه هاى تاريخى و اجتماعى دوران صفوى ، ثابتيان ، ص ‍ 231؛ تاريخ ايران ترجمه كريم كشاورز، ص 511.)
832- ر. ك : تاريخ ايران ، ترجمه كريم كشاورز، ص 522.
833- همان ، ص 584 - 585.
834- اين پيوند را بسيارى از مورخان به سيد جمال الدين اسدآبادى نسبت داده ، هرچند كه غير از او از دانشمندان بزرگوار شيعه مواضع بسيار ارزنده اى در اين زمينه داشته اند. ر. ك : انقلاب اسلامى و ريشه هاى آن ، ص 238 - 243.
835- انقلاب اسلامى و ريشه هاى آن ، ص 241.
836- با يك نگاه سريع به وصيت نامه سياسى - الهى امام خمينى و قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران ، تاريخ پرفروغ اين انقلاب تا تشكيل دولت و رهائى از توطئه هاى پى در پى اين تبلور را به خوبى مى توانيم لمس كنيم .
837- انعام ، آيه 50.
838- انفال ، آيه 22؛ زمر، آيه 18.
839- بقره ، آيه 282.
840- ضهمان .
841- ر. ك : تاسيس الشيعة لعلوم الاسلام ، سيد حسن صدر، او مؤ سس بودن شيعه را در تمام علوم ، مورد بررسى قرار داده و اثبات كرده است .
842- در اين كتاب مولفان و مصنفان در علوم اسلامى كه بارورى هر علم بوده اند مورد توجه قرار گرفته اند. در كتاب ارزنده خدمات متقابل اسلام و ايران ، اطلاعات شايسته و دقيقى از تلاشهاى علمى و فكرى دانشمندان شيعه در طول 14 قرن هجرى ، مورد بررسى و تحقيق قرار داده شده است .
843- ر. ك : شهداء الفضيلة ، علامه امينى ، در اين كتاب شهداى دانشمند شيعه را در طول 14 قرن مورد توجه قرار داده است .
844- ر. ك : انقلاب اسلامى و ريشه هاى آن ، بخش نهضت ها و بخش دولت ها.
845- ر. ك : شيعه در اسلام ؛ مجموعه مذاكرات با آقاى هانرى كربن .
846- مجموعه مذاكرات هانرى كربن .
847- آثار شهيد صدر در كلام جديد، نظام اقتصادى ، نظريه اقتصادى اسلام ، بانك بدون ربا، پايه هاى منطقى استقراء، و تجديد در حوزه علم اصول و تفسير موضوعى ، قابل مطالعه مى باشد، همچنين آثار پربركت شهيد مطهرى در عرضه بسيار خوب مطالب پيچيده فلسفى و تجديد طرح مباحث كلامى ، بسيار حائز اهميت است و تمامى آثار قلمى استاد علامه طباطبائى كه استاد اساتيد نسل حاضر و مجدد علمى در قرن حاضر به شمار مى روند، بايد در اين بحث بسيار ظريف مورد توجه قرار گيرند.
848- سيد حسن صدر.
849- آقابزرگ تهرانى .
850- سيد محسن امين عاملى .
851- استاد شهيد مرتضى مطهرى .
852- يعنى آغاز غيبت صغرى و آماده نمودن جامعه شيعى براى استمرار حيات بدون حضور امام در دوران غيبت كبرى .
853- خدمات متقابل اسلام و ايران ، ج 2، ص 124.
854- براى توضيح بيشتر ر. ك : مقدمه اى بر فقه شيعه ، دكتر سيد حسين مدرسى و تاريخ التشريع الاسلامى ، دكتر عبدالهادى الفضلى .
855- ر. ك : المحنة ، دو سخنرانى شهيد صدر.
856- خدمات متقابل اسلام و ايران ، ج 2، ص 125 - 126.
857- همان ، ص 125. تاليف اين كتاب پيش از انقلاب اسلامى ايران بوده است .
858- همان ، ص 125.
859- آيت الله بروجردى نيز از پرورش يافتگان دوره علميه نجف اشرف بودند.
860- جامعيت و كمال در آيه مباركه اليوم اكملت لكم دينكم ... آمده است ، جهانى بودن در آياتى چون هدى للعالمين و ابديت ، از آيه خاتميت و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه روشن مى شود.
861- توبه ، آيه 125.
862- انبياء، آيه 7.
863- مائده ، آيه 44.
864- ر. ك : ولايت فقيه ، امام خمينى قدس سره الشريف .
865- همان .
866- ر. ك : الاجتهاد و التقليد، شيخ محمد مهدى آصفى .
867- ر. ك : المحنة ، سخنرانى هاى شهيد سيد محمد باقر صدر.
868- بحارالانوار، مجلسى ، ج 51، ص 85 - 104؛ سنن ابى داود، ج 2، ص 310، ح 4283.
869- سنن ابى داود، ج 2، ص 309 - 310، ح 4282.
870- ر. ك : الملل و النحل ، شهرستانى ، ج 1؛ فرق الشيعة ، نوبختى .
871- تاريخ الاسلام ، دكتر حسن ابراهيم حسن ، ج 3، ص 146 به بعد؛ لغتنامه ، على اكبر دهخدا، ص ‍ 19331، دايرة المعارف مصاحب ، ص 678.
872- تاريخ اديان و مذاهب جهان ، مبلغى ، ج 3، ص 1114؛ تاريخ ابن اثير، و ابن خلكان .
873- لغتنامه ، على اكبر دهخدا، ص 1937.
874- تاريخ الشعوب الاسلاميه ، ص 324 - 426 (به نقل از: حياة الامام محمد المهدى عليه السلام باقر شريف القرشى ، ص 144).
875- تاريخ اديان و مذاهب ، ج 3، ص 1118.
876- همان ، ص 1115.
877- همان .
878- همان ، ص 1121.
879- همان .
880- همان .
881- همان ، ص 1116.
882- همان ، ص 1117 - 1118.
883- همان ، ص 1118.
884- لغتنامه على اكبر دهخدا، ص 19331.
885- تاريخ اديان و مذاهب ، ج 3، ص 1117 (به نقل از: زين دحلان ).
886- همان .
887- حاضر العالم الاسلامى ، ج 2، ص 195 (به نقل از: حياة الامام محمد المهدى عليه السلام ، ص ‍ 144).
888- تاريخ اديان و مذاهب جهان ، ج 3، ص 1117 ( به نقل از: تاريخ عبدالواسع يمانى ).
889- حياة الامام محمد المهدى عليه السلام ، ص 139 - 143، لغتنامه دهخدا، ص 19331، دايرة المعارف ، مصاحب ، ص 2690.
890- تاريخ الشعوب الاسلامية ، ص 640 (به نقل از: حياة الامام محمد المهدى عليه السلام ، ص ‍ 144).
891- دايرة المعارف ، مصاحب ، ص 356.
892- همان ، ص 1985 - 1986.
893- الغيبه ، شيخ طوسى ، ص 255.
894- تاريخ اديان و مذاهب جهان ، مبلغى ، ج 3، ص 1123. درباره سيد محمد على باب ، ر.ك : همان ، ص 1403 - 1419.
895- بحارالانوار، ج 53. ص 181. ( ((ابر )) ، كنايه از مخفى بودن عنوان و شخصيت است و ((خورشيد)) ، كنايه از تاءثير سود بخش آن حضرت در جامعه انسانى ). تاريخ الغيبة الكبرى ، سيد محمد صدر، ص 51.
896- الاحتجاج ، طبرسى ، ج 2، ص 596.
897- همان .
898- دفع گرفتارى ها و بلاها ممكن است مستقيما توسط خود آن بزرگوار، و يا از طريق وسائط و ياران مخصوص وى ، و يا به وسيله دعاى آن حضرت صورت گيرد (تاريخ الغيبة الكبرى ، سيد محمد صدر، ص 153). مى دانيم كه حضرت ، مستجاب الدعوة است (اين المضطر الذى يجاب اذا دعا)، دعاى ندبه .
899- النجم الثاقب ، ص 314؛ بحار الانوار، ج 52. ص 178؛ منتهى الامال ، ج 2، ص 316، (به نقل از: تاريخ الغيبة الكبرى ، سيد محمد صدر، ص 116 - 117).
900- الغيبة ، نعمانى ، ص 84، (باب ان فى القائم سنة من الانبياء)؛ الكافى ، ج 1، ص 336، (با اندكى تفاوت در عبارات )؛ بحارالانوار، ج 51. ص 142 و ج 52. ص 154؛ مكيال المكارم ، ج 2، ص 375.
901- الغيبة ، نعمانى ، ص 72،. (به نقل از: روزگار رهايى ، كامل سليمان ، ترجمه على اكبر مهدى پور، ج 1، ص 223).
902- كمال الدين ، ج 2، ص 440.
903- براى آگاهى از نمونه هايى از موارد مذكور، ر. ك : تاريخ الغيبة الكبرى ، سيد محمد صدر، ص ‍ 122 - 130
904- علامه طباطبايى در اين زمينه بيانى نغز دارد كه فلسفه حضور امام غايب را در ميان جامعه روشن مى كند. وى مى گويد: ((امام چنان كه نسبت به ظاهر اعمال مردم پيشوا و راهنما است ، همچنان در باطن نيز سمت پيشوايى و رهبرى دارد و اوست كه قافله سالار كاروان انسانى كه از راه باطن به سوى خدا سير مى كند.))ر. ك : شيعه در اسلام ، علامه طباطبايى ، ص 183 - 187.
905- امام باقر عليه السلام ، بحارالانوار، ج 52، ص 336؛ منتخب الاثر، ص 482. لازم به يادآورى است كه در كمال الدين ، ج 2، ص 675؛ بحارالانوار، ج 52، ص 338، به جاى ((اخلاقهم )) ، ((احلامهم ))آورده شده است ؛ يعنى حضرت ((قائم )) فرزانگى آنان را به تماميت مى رساند. و در اصول كافى ، ج 1، ص 25 از امام باقر عليه السلام اين گونه روايت شده است : اذا قام قائمنا وضع الله يده على رؤ وس العباد فجمع بها عقولهم و كملت بها احلامهم
906- امام باقر عليه السلام ، بحارالانوار، ج 52، ص 352 (به نقل از: الغيبة نعمانى ).
907- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، الملاحم و الفتن ، ص 71 و نيز ر. ك : بحارالانوار، ج 51، ص 91 يملاء الله قلوب امة محمد صلى الله عليه و آله غنى .
908- امام على عليه السلام ، منتخب الاثر، ص 473 - 474.
909- امام باقر عليه السلام ، بشارة الاسلام ، ص 239 و 261 (به نقل از روزگار رهايى ، ج 2، ص 629).
910- امام باقر عليه السلام ، الزام الناصب ، ص 177.
911- پبامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، كمال الدين ، ج 2، ص 411.
912- امام صادق عليه السلام ، الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 32.
913- نهج البلاغة ، خ 138.
914- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، بحارالانوار، ج 51. ص 75 ؛ الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 114.
915- امام صادق عليه السلام ، بحارالانوار، ج 52، ص 362.
916- امام صادق عليه السلام ، منتخب الاثر، ص 474.
917- امام باقر عليه السلام ، بحارالانوار، ج 52، ص 372 .
918- امام صادق عليه السلام ، شيخ طوسى ، ص 273 ؛ الكافى ، ج 3، ص 368.
919- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، بحار الانوار، ج 51،. ص 81 ؛ منتخب الاثر،ص 147 ؛ مجمع الزاوئد، ج 7، ص 313.
920- امام باقر عليه السلام ، بحارالانوار، ج 52، ص 390.
921- امام باقر عليه السلام ، الكافى ، ج 8، ص 278.
922- الملاحم و الفتن ،ص 66.
923- امام باقر عليه السلام ، منتخب الاثر،ص 157 ؛ ينابيع المودة ، ج 3،ص 78 و 132 ؛ روزگار رهايى ، ج 2، ص 602.
924- امام باقر عليه السلام ،الغيبة ، نعمانى ، ص 233 ؛ بحارالانوار، ج 2، ص 354.
925- امام باقر عليه السلام ، كمال الدين ، ج 1، ص 331.
926- امام صادق عليه السلام ، الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 32.
927- امام صادق عليه السلام ، بحارالانوار، ج 52، ص 340.
928- امام صادق عليه السلام ، بحارالانوار،ج 52، ص 376 و 381.
929- امام صادق عليه السلام ، منتخب الاثر،ص 308؛ بحارالانوار،ج 52، ص 338. 930- امام باقر عليه السلام ، الغيبة ، نعمانى ، ص 231 ؛ بحارالانوار، ج 52. ص 353.
931- مفاتيح الجنان ، دعاى افتتاح .
932- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، بحارالانوار، ج 51. ص 83.
933- امام صادق عليه السلام ، بحار الانوار، ج 52. ص 327.
934- امام رضا عليه السلام ، بحارالانوار، ج 52، ص 359.
935- دعاى ندبه .
936- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، سنن ابن ماجه ، تحقيق ، محمد فؤ اد عبدالباقى ، ج 2، ص 1366 ؛ بحارالانوار، ج 51. ص 88 .
937- امام صادق عليه السلام ، منتحب الاثر، ص 474.
938- امام صادق عليه السلام امام المهدى ، ص 371 (به نقل از: روزگار رهايى ، ج 2، ص 650).
939- امام باقر عليه السلام ، منتخب الاثر، ص 157.
940- منتخب الاثر، ص 482.
941- پيامبر اكرم صلى الله و اله و سلم ، بحار الانوار، ج 52، ص 315
942- پيامبر اكرم الزام الناصب ، ص 163، بحار الانوار، ج 52، ص 83 (با اندكى تفاوت )
943- صحيح مسلم به شرح النووى ، ج 18، ص 39.
944- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، بحارالانوار، ج 52. ص 309.
945- امام باقر عليه السلام ، بحارالانوار، ج 52. ص 390.
946- امام صادق عليه السلام ، بحارالانوار، ج 52. ص 336 (به نقل از: الخرايج و الخرايج ).
947- امام صادق عليه السلام ، بحارالانوار، ج 52، ص 336.
948- امام صادق عليه السلام ، منتخب الاثر، ص 483.
949- ((حديث معراجيه ))، كمال الدين ، ج 1، ص 256؛ بحارالانوار، ج 52. ص 37 (در صفحه 321 از امام باقر عليه السلام چنين آمده : ((... و يرقى فى الاسباب )) مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) بر مركب هاى پرصدايى كه آتش و نور در آنها تعبيه شده است ، سوار مى شود و به همه آسمانها سفر مى كند.) و نيز ر.ك :خورشيد مغرب ، محمد رضا حكيمى ،ص 39.
950- امام صادق عليه السلام ، بحارالانوار، ج 52، ص 338.
951- امام صادق عليه السلام ، بشارة الاسلام ، ص 240 و 259 (به نقل از: روزگار رهايى ، ج 2، ص ‍ 645).
952- امام باقر عليه السلام ، الغيبة ، نعمانى ، ص 125 (به نقل از: تاريخ مابعدالظهور، سيد محمد صدر، ص 850).
953- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، بحارالانوار، ج 52، ص 353.
954- امام صادق عليه السلام ، بحارالانوار، ج 52، ص 269.
955- امام على عليه السلام ، نهج البلاغه ، خ 138.
956- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، الكافى ، ج 1، ص 412.
957- امام حسين عليه السلام ، اعلام الورى ، ص 384 (به نقل از: روزگار رهايى ، ج 1، ص 86.)
958- امام صادق عليه السلام ، ينابيع المودة ، ج 3، ص 62.
959- الزام الناصب ، ص 242.
960- دعاى ندبه .
961- امام صادق عليه السلام ، الارشاد، شيخ مفيد، ص 391 ؛ سفينة البحار، ج 2، ص 705 (به نقل از: روزگار رهايى ، ج 1، ص 464.)
962- امام صادق عليه السلام الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 277 ؛ بحارالانوار، ج 52، ص 354.
963- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، منتخب الاثر، ص 491.
964- امام صادق عليه السلام ، ينابيع المودة ، ج 3، ص 62؛ الزام الناصب ، ص 223.
965- امام صادق عليه السلام ، الغيبة ، نعمانى ، ص 123 ؛ بحارالانوار، ج 52. ص 292 و 338.
966- امام كاظم عليه السلام ، بحارالانوار، ج 86، ص 81.
967- امام رضا عليه السلام ، عقدالدرر، ص 158.
968- امام صادق عليه السلام ، الملاحم و الفتن ، ص 58. (شايد تشبيه به شيشه از جهت تسليم و عدم مقاومت آن باشد).
969- امام رضا عليه السلام ، الزام الناصب ، ص 10.
970- امام رضا عليه السلام ، جمال الاسبوع ، ص 310؛ صحيفه مهدويه ، ص 290.
971- امام صادق عليه السلام ، عيون اخبار الرضا عليه السلام ، جلد 1، ص 36.
972- امام باقر عليه السلام ، بحارالانوار، جلد 52، ص 317؛ منتخب الاثر، ص 309.
973- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، الملاحم و الفتن ، ص 108. (به نقل از روزگار رهايى ، جلد 2، ص ‍ 950.)
974- امام حسين عليه السلام ، الغيبة ، نعمانى ، ص 127؛ منتخب الاثر، ص 309.
975- امام رضا عليه السلام ، الزام الناصب ، ص 9. (به نقل از روزگار رهايى ، ج 1، ص 132.)
976- امام رضا عليه السلام ، عيون اخبار الرضا عليه السلام ، جلد 1، ص 170؛ الزام الناصب ، ص 10.
977- امام اميرالمؤ منين عليه السلام ، الغيبة ، نعمانى ، ص 114؛ بحارالانوار، ج 51، ص 115؛ منتخب الاثر، ص 309.
978- امام صادق عليه السلام ، الغيبة ، نعمانى ، ص 122؛ بحارالانوار، ج 52، ص 354.
979- امام على عليه السلام ، منتخب الاثر، ص 469.
980- امام صادق عليه السلام ، بحار الانوار، ج 52. ص 269. ( در بعضى نسخ ((يشير )) آمده است ).
981- امام صادق عليه السلام ، الملاحم و الفتن ، ص 137؛ الحاوى للفتاوى ، ج 2، ص 150 (به نقل از: روزگار رهايى ، ج 2، ص 598).
982- امام صادق عليه السلام ، الامام المهدى ، ص 271.
983- الزام الناصب ، ص 202 و 228.
984- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، الملاحم و الفتن ، ص 108 (به نقل از روزگار رهايى ، ج 2، ص ‍ 950.)
985- اعلام الورى ، ص 384.
986- الزام الناصب ، ص 233، ينابيع المودة ، ج 3، ص 62.
987- امام صادق عليه السلام ، الزام الناصب ، ص 201.
988- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، ينابيع المودة ، ج 3، ص 133؛ روزگار رهايى ، ص 599.
989- امام باقر عليه السلام ، بحارالانوار، ج 51. ص 141 و 378.
990- مفاتيح الجنان ، زيارت حضرت صاحب الامر.
991- امام اميرالمؤ منين عليه السلام ، نهج البلاغه ، خ 150.
992- امام رضا عليه السلام ، الزام الناصب ، ص 10.
993- امام على عليه السلام ، نهج البلاغه ، ص 138.
994- مثل اين روايت : و اماالحوادث الواقعة فارجعوا فيها الى رواة حديثنا فانهم حجتى عليكم و انا حجة الله عليهم . (الاحتجاج ، طبرسى ، ج 2، ص 543).
995- ر. ك : كمال الدين ، ج 2، ص 454 - 465، ح 21؛ الاحتجاج ، طبرسى ، ج 2، ص 532؛ بحارالانوار، ج 52، ص 86.
996- براى اطلاع از مجموع دعاهاى آن حضرت ر. ك : صحيفة المهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) جواد قيومى اصفهانى ؛ الصحيفة المهدية ، سيد مرتضى مجتهدى . (و ترجمه فارسى آن با نام صحيفه مهديه ، محمد حسين رحيميان ). در اينجا به يك نمونه از دعاهاى آن حضرت اشاره مى شود:
اللهم ارزقنا توفيق الطاعة ، و بعد المعصية ، و صدق النية ، و عرفان الرحمة ، و اكرمنا بالهدى و الاستقامة ، و سدد السنتنا بالصواب و الحكمة ، واملا قلوبنا بالعلم و المعرفة و طهر بطوننا من الحرام و الشبهة ، و اكفف ايدينا عن الظلم و السرقة ، و اغضض ابصارنا عن الفجور و الخيانة ، واسدد اسماعنا عن اللغو و الغيبة .
و تفضل على علمائنا بالزهد و النصيحة ، و على المتعلمين بالجهد و الرغبة ، و على المستمعين بالاتباع و الموعظة ، و على مرضى المسليمن بالشفاء و الراحة ، و على موتاهم بالراءفة و الرحمة ، و على مشايخنا بالوقار و السكينة ، و على الشباب بالانابة و التوبة ، و على النساء بالحياء و العفة . و على الاغنياء بالتواضع و السعة ، و على الفقراء بالصبر و القناعة ، و على الغزاة بالنصر و الغلبة و على الاسراء بالاخلاص و الراحة ، و على الامراء بالعدل و الشفقة ، و على الرعية بالانصاف و حسن السيرة .
و بارك للحجاج و الزوار فى الزاد و النفقة ، واقض ما اوجبت عليهم من الحج و العمرة ، بفضلك و رحمتك ، يا ارحم الراحمين .
(مصباح ، الكفعمى ، ص 281).
بار الها! به ما توفيق فرمانبردارى ، و پرهيز از گناه و نافرمانى ، و نيت پاك و بى آلايش ، و شناخت و معرفت به آنچه نزد تو ارزشمند است ، عطا فرما، و ما را به هدايت و پايدارى ، گرامى دار، و زبان ما را به صدق و صواب بر كلام حكيمانه و شايسته گويا ساز، و دل ما را از علم و معرفت لبريز فرما، و شكم ما را از طعام حرام و شبهه ناك پاك گردان ، و دست ما را از ظلم و تعدى و تجاوز بازدار، و چشم ما را از گناه و خيانت محفوظ دار، و گوش ما را از شنيدن سخنان بيهوده و غيبت مسدود گردان .
و به دانشمندان ما زهد و بى رغبتى به دنيا و نصيحت و خير خواهى ، و به دانش آموزان ما جديت و شوق و رغبت ، و به شنوندگان ، پيروى و پندپذيرى ، و به بيماران مسلمان شفا و آسايش ، و به مردگان آنان راءفت و رحمت ، و به پيرمردان ما رقار و متانت ، و به جوانان ، بازگشت به سوى تو و توبه ، و به زنان ، حيا و عفت عنايت فرما.
و به ثروتمندان تواضع و سعه صدر، و به فقيران صبر و قناعت ، و به رزمندگان نصرت و پايدارى ، و به اسيران آزادى و آسايش ، و به اميران و فرماندهان دادگرى و مهربانى ، و به مردم انصاف و سرشت نيك عطا فرما.
و به توشه و سرمايه حجاج و زائران بركت عنايت كن ، و حج و عمره اى كه بر آنان واجب ساخته اى ادا فرما، به فضل و رحمتت ،اى مهربان ترين مهربانان )).
997- ر. ك :صحيفه مهديه ،سيد مرتضى مجتهدى ، ترجمه محمد حسين رحيميان ، ص 127 - 152.
998- همان ؛ بحارالانوار، ج 102، ص 195 و 212،و ج 101،ص 317،و 94ص 36.
999- ر. ك : الاحتجاج ، طبرسى ، ج 2، ص 535 و 542.
1000- همان ، ج 2، ص 596.
1001- بحارالانوار،ج 51، ص 294، 297 و 299.
1002- الاحتجاج ، طبرسى ، ج 2، ص 577.
1003- براى اطلاع از مجموعه توقعيات آن حضرت ر. ك : فرمايشات حضرت بقية الله ، محمد خادمى شيرازى ؛ روزگار رهايى ، كامل سليمان ، ترجمه على اكبر مهدى پور، ج 2، ص 1285. مناسب است در انتها يك نمونه از نامه اى آن حضرت (نامه شيخ مفيد)، ضميمه شود.
بسم الله الرحمن الرحيم
اما بعد: سلام عليك ايها الولى المخلص فى الدين ،المخصوص فينا باليقين ، فانا نحمد اليك الله الذى لا اله هو، و نساءله الصلاة على سيدنا، و مولانا، و نبينا محمد و آله الطاهرين ، و نعلمك - اءدام الله توفيقك لنصره الحق ، و اءجزل مثوبتك على نطقك عنا بالصدق - اءنه قد اءذن لنا فى تشريفك بالمكاتبة ، و تكليف ما تؤ ديه عنا الى موالينا قبلك ، اءعزهم الله بطاعته ، و كفاهم المهم برعايته لهم و حراسته ، فقف ، - ايدك الله بعونه - على اءعدائه المارقين من دينه على مان اءذكره ،و اءعمل فى تاءديته الى من تسكن اليه بما نرسمه ان شاء الله .
نحن و ان كنا ناوين بمكاننا النائى عن مساكن الظالمين ، حسب الذى اءراناه الله تعالى لنا من الصلاح ، و لشيعتنا المؤ منين فى ذلك ، ما دامت دولة الدنيا الفاسقين فانا نحيط علما بانبائكم ، و لايعزب عنا شى ء من اءخباركم ، و معرفتنا بالذل الذى اءصابكم مذ جنح كثير منك الى ما كان السلف الصالح عن شاسعا و نبذوا العهد الماءخوذ وراء ظهورهم كاءنهم لا يعلمون . انا غير مهملين لمراعاتكم ، و لا ناسين لذكركم و لولا ذلك لنزل بكم اللاواء و اصطلمكم الاعداء، فاتقوا الله - جل جلاله - و ظاهرونا على انتياشكم من فتنة قد اءنافت عليكم ، يهلك فيها من حم اءجله ، و يحمى عنه من ادراك اءمله ، و هى امارة لازوف حركتنا و مباثتكم بامرنا و نهينا، و الله متم نوره و لوكره المشركون .
اعتصموا بالتقية من شب نار الجاهلية يحششها عصب امويه ، يهول بها فرقة مهدية ، انا زعيم بنجاة من لم يرم فيها المواطن ، و سلك فى الطعن منها السبل المرضية .
اذا حل جمادى الاولى من سنتكم هذه ،فاعتبروا بما يحدث فيه ، واستيقظوا من رقدتكم لما يكون فى الذى يليه .
ستظهر لكم من السماء آية جلية ، و من الارض مثلها بالسوية ، و يحدث فى ارض المشرق ما يحزن ،و يقلق ، و يغلب من بعد على العراق طائف عن الاسلام مراق ، تضيق بسوء فعالهم على اءهله الارزاق . ثم تنفرج الغمة من بعد ببوار طاغوت من الاشرار ثم يسر بهلاكه المتقون الاخيار، و يتفق لمريدى الحج من الافات ما يؤ لونه منه على توفير عليه منهم و اتفاق ، و لنا فى تيسير حجهم على الاختيار منهم و الوفاق ، شاءن يظهر على نظام و اتساق .
فليعمل كل امرى ء منكم بما يقرب به من محبتنا، و يتجنب ما يدنيه من كراهتنا فان اءمرنا بغتة فجاءة ، حين لا تنفعه توبة ، و لا ينجيه من عقابنا ندم على حوبة .
والله يلهمكم الرشد، و يلطف لكم فى التوفيق برحمة .
(الاحتجاج ،ج 2، ص 596).
به نام خداوند بخشنده مهربان
اما بعد، سلام بر تو اى دوست با اخلاص در دين ، كه در اعتقاد به ما از روى علم و يقين امتياز دارى . در نظر تو خداوندى را كه جز او خدايى نيست سپاس گذارده و از او، درود و رحمت بر آقا و مولا و پيامبرمان حضرت محمد و نيز خاندان پاكش را خواستاريم .
و تو كه - پروردگار، توفيقت را براى يارى حق دوام بخشد و پاداشت را به خاطر سخنانى كه با صداقت از جانب ما مى گويى افزون گرداند - را آگاه مى كنيم كه به ما اجازه داده شده كه تو را به شرافت و افتخار مكاتبه مفتخر سازيم و موظف كنيم كه آنچه به تو مى نويسيم به دوستان كه نزد تو مى باشند برسانى ؛ دوستانى كه خداوند به اطاعت از خود گرامى شان بدارد و با حراست و عنايت خود امورشان را كفايت نمايد و مشكلاتشان را برطرف سازد. پس تو - كه خداوند با يارى اش در برابر دشمنانش كه از دينش خارج شده اند تاءييدت نمايد - به آنچه كه يادآور و متذكر مى شويم متوجه و آگاه باش و در رسانيدن و ابلاغ آن به كسانى كه اعتماد به آنها دارى بر طبق آنچه كه براى تو - اگر خدا بخواهد - ترسيم و تعيين مى كنيم ،عمل نما.
ما اگرچه هم اكنون در مكانى دور از جايگاه ستمگران سكنى گزيده ايم - كه خداوند صلاح ما و شيعيان با ايمان ما را مادامى كه حكومت دنيا به دست تبهكاران مى باشد در اين كار به ما ارائه فرموده است ، ولى در عين حال بر اخبار و احوال شما آگاهيم و هيچ چيز از اوضاع شما بر ما پوشيده و مخفى نيست . از خوارى و مذلتى كه دچارش شده ايد باخبريم ؛ از آن زمان كه بسيارى از شما به برخى از كارهاى ناشايستى ميل كردند كه پيشينيان شما از آن ها دورى مى جستند، و عهد و ميثاق ماءخوذ خدائى را آنچنان پشت سر انداختند كه گويا به آن پيمان آگاه نيستند.
ما شما را رها نكرده و يادتان را از خاطر نبرده ايم ؛ اگر جز اين بود (توجهات ما نبود) بلاها و مصيبت ها بر شما فرود آمده ، و دشمنان ، شما را ريشه كن مى نمودند. پس تقواى خدا پيشه كنيد، و ما را يارى دهيد، تا از فتنه اى كه به شما روى آورده ، شما را نجات بخشيم ؛ فتنه و آشوبى كه هركس مرگش فرا رسيده باشد از آن دور ماند. و آن فتنه ، نشانه نزديك شدن حركت و جنبش ما و آگاه كردن شما به امر و نهى ما است (يا اظهار و پخش كردن شما،امر و نهى ما را). و خداوند نور خود را تمام خواهد كرد،گر چه مشركان را خوش نيايد.
چنگ زنيد (در آن فتنه ) به تقيه ، چه هر كه آتش جاهليت را برافرزود، گروههاى اموى آن را شعله ور ساخته و با آن ،گروه هدايت شده را هرسان كنند. من عهده دار نجات كسى هستم كه در آن فتنه ، براى خود مقام و جايگاهى نجويد و در عيب جويى از آن به راهى پسنديده گام گذارد.
از حادثه اى كه به هنگام فرارسيدن ماه جمادى الاولى در همين سال روى خواهد داد، عبرت گيريد، و از خوابى كه شما را فراگرفته براى حوادث بعدى بيدار شويد.
به زودى از آسمان نشانه اى روشن و آشكار و از زمين نيز علامتى همانند آن براى شما پديدار مى شود. در مشرق زمين ، حوادثى غمبار و نابسامان كننده ، روى خواهد داد، و بعد از آن گروههايى كه از اسلام روى گردانيده و خروج كرده اند، بر عراق سلطه پيدا خواهند كرد. بر اثر بدكارى و سوء اعمال آنان ، اهل عراق دچار سختى معيشت مى گردند. و پس از مدتى با هلاكت و نابودى فرمانروايى بدكار، ناراحتى ها برطرف مى شود،و سپس پرهيزكاران نيكوكار از هلاكت و نابودى او شاد مى گردند.
كسانى كه از گوشه و كنار دنيا به حج مى روند،به تمام آرزوها و اهداف خود مى رسند،و هر چه مى خواهند در دسترس آنها وجود خواهد داشت . و ما را در آسان نمودن حج آنان بر طبق دلخواهشان ، برنامه اى است كه با انسجام و نظم ظاهر مى گردد.
بنابراين ، هر يك از شما بايد كارى كند كه وى را به محبت و دوستى ما نزديك مى نمايد،و از آنچه كه خوش آيند ما نبوده و باعث كراهت و خشم ما است ، دورى گزيند، زيرا امر ما ناگهان فرا مى رسد، در هنگامى كه توبه و بازگشت براى او سودى ندارد و پشيمانى او از گناه ، ازكيفر ما نجاتش نمى بخشد.
خداوند راه رشد و هدايت را به شما نشان دهد و به رحمت خود، وسائل توفيق را به آسانى برايتان فراهم فرمايد.
سپس امضاء و گواهى امام عليه السلام در پايان نامه آمده است .
لازم به يادآورى است كه براى شيخ مفيد،دو توقيع صادر شده است ؛ يكى در سال (410 ه‍) و ديگرى در سال (412 ه‍) آنچه در اينجا آورده شده ، توقيع اول است .
1004- بحارالانوار،ج 51. ص 351،و ج 52، ص 30؛ الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 151، منتخب الاثر، ص ‍ 359.
1005- براى اطلاع از مجموعه سخنان آن حضرت (عج الله تعالى فرجه الشريف ) به همان منابع پى نوشت شماره 109 رجوع شود.

prev page