تاريخ عصر غيبت

مؤ لفان : پورسيد آقايى ، جبارى ، عاشورى ، حكيم

- ۱۰ -


دلايل سفارت عثمان بن سعيد عمرى
از آنچه بيان شد فهميده مى شود كه ((عثمان بن سعيد عمرى ))اولين سفير و نايب خاص امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) بود؛ زيرا اولا: در خانه امام عسكرى عليه السلام موقعيت ويژه اى داشت و حضرت بر وثاقت او تاءكيد كردند.
ثانيا: امر تكفين ، تغسيل ، تدفين و نماز بر پيكر مطهر امام عسكرى عليه السلام را بر عهده داشت ، در حاليكه به اعتقاد شيعيان امام بايد امام را تجهيز كند و چون امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) در اختفا به سر مى برد، نايبش به نمايندگى از آن حضرت اين مسؤ وليت را عهده دار شد.
ثالثا: امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) و نيز امام عسكرى عليه السلام نيابت ((عثمان ))را به گروهى ابراز داشتند.
رابعا: توقيعات حضرت توسط ((عثمان بن سعيد)) ، عرضه مى شد.
خامسا: در برخى موارد به نمايندگى از حضرت ، كراماتى از او ظاهر مى شد.
تاريخ رحلت عثمان بن سعيد
با وجودى كه ((عثمان بن سعيد عمرى ))نقش مهمى در تاريخ شيعه دارد، ولى هيچ كس تاريخ مرگ او را ارائه نمى دهد، مورخان بعدى كوشيده اند تا تاريخ ‌هاى قابل توجهى را ارائه دهند.
((هاشم معروف الحسنى ))مى نويسد: ((سفارت عثمان بن سعيد تا سال (265 ه -) ادامه داشت .)) ، ولى هيچ ماءخذى را ذكر نمى كند.
((جواد على )) مى نويسد: ((20 سال پس از غيبت امام دوازدهم (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) نخستين سفير در سال (280 ه -) در گذشت )) .(692)
برخى گفته اند: درگذشت ((ابوعمر، عثمان بن سعيد عمرى )) ، بعد از رحلت امام عسكرى عليه السلام و قبل از سال (267 ه -) روى داد، زيرا ((احمدبن هلال ))كه يكى از مدعيان دروغين نيابت است ، در زمان ((محمد بن عثمان ))(كه بعد از سفير اول به مقام سفارت نايل شد،) با او مخالفت كرد، و نيابت او را نپذيرفت . ((احمد بن هلال ))در سال (267 ه -) فوت كرد. پس قطعا ((عثمان بن سعيد عمرى ))قبل از اين تاريخ درگذشته بود.(693)
محمد بن عثمان بن سعيد عمرى  
دومين سفير و نايب ويژه امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) ((اباجعفر، محمد بن عثمان بن سعيد عمرى اسدى ))است كه بعد از وفات پدرش (عثمان بن سعيد عمرى ) به جاى او نشست و به وكالت و نيابت خاص از ((ناحيه مقدس ))منصوب شد.
((محمد بن عثمان ))نيز همانند پدر، از بزرگان شيعه و از نظر تقوا، عدالت و موقعيت اجتماعى ، مورد قبول و احترام خاص شيعيان و از ياران مورد اعتماد امام عسكرى عليه السلام بود. همانگونه كه در شرح حال پدرش بيان شد، امام عسكرى عليه السلام در پاسخ ((احمد بن اسحاق اشعرى قمى ))كه پرسيد: به چه كسى مراجعه كند، فرمود:
((عمرى و پسرش هر دو امين و مورد اعتماد من هستند، آنچه به تو برسانند از جانب من مى رسانند و آنچه به تو بگويند از طرف من مى گويند، سخنان آنان را بشنو و از آنان پيروى كن ؛ زيرا اين دو تن مورد اعتماد و امين من هستند.))(694)
قرائن و دلايل سفارت محمد بن عثمان عمرى
(( محمد بن عثمان بن سعيد عمرى )) ، افزون بر اين كه فردى با تقوا، مورد اعتماد، داراى پيشينه اى نيكو و پسنديده و خدمتگزار به خاندان عترت و طهارت عليهم السلام بود و در زمان پدر بزرگوارش در ((نهاد وكالت )) ، حضورى فعال داشت ، براى اين كه بتواند اعتماد بزرگان اماميه و وكلاى سازمان مخفى وكالت را به سفارت خويش جلب نمايد، قرائن و شواهدى به همراه داشت كه در ذيل به برخى از آنها اشاره مى شود:
1 - از سويى از زمان امام عسكرى عليه السلام ، ستايش آن امام را درباره خود داشت ، آن حضرت فرمود:
((محمد بن عثمان مورد اعتماد من است (العمرى وابنه ثقتان ...).(695)
2 - از سوى ديگر امام عسكرى عليه السلام افزون بر وثاقت ((محمد بن عثمان ))به وكالت او از طرف فرزندش امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) از پيش اشاره نموده بود (واشهدوا على ان عثمان بن سعيد العمرى وكيلى و ان ابنه محمدا وكيل ابنى مهديكم ).(696)
3 - سفير امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) وصيت نمود و فرمود: بعد از من پسرم ((محمد))نايب ويژه ناحيه مقدسه است و شما به او رجوع كنيد.
4 - و ديگر اين كه سفير اول وصيت مى كند و بر طبق آن ((محمد)) غسل ، كفن و دفن سفير اول را بر عهده مى گيرد. اين خود شاهد گويايى در نزد اماميه است كه امام بايد بدن امام را تجهيز نمايد. پدرش به نيابت از امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) تجهيز بدن مطهر امام عسكرى عليه السلام را عهده دار شد، و خودش مسؤ وليت تجهيز جنازه پدر را برعهده گرفت .
5 - و از همه مهمتر اينكه ، سفير دوم از ناحيه مقدسه توقيعاتى را در اختيار مردم قرار داد و اين توقيعات با همان خط و خصوصيات گذشته بود. وكلا مى توانستند از طريق اين خط به صداقت ارتباط بين ((محمد بن عثمان )) با امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) پى ببرند.
6 - گاهى نيز ملاقات برخى از وكلا با امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) را ترتيب داده و امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) به آنان فرمود: ((محمد بن عثمان ))سفير من است .
((شيخ صدوق ))در كتاب ((الغيبة ))بعد از بيان اين امور مى نويسد: اين امور در نزد شيعه دلالت خوبى دارد كه ((محمد بن عثمان ))بعد از پدرش ‍ به عنوان سفير حضرت شناخته شود.(697)
همو با سندى معتبر گزارش مى دهد كه ((عبدالله بن جعفر حميرى )) مى گويد: از ((محمد بن عثمان عمرى - رضى الله عنه - پرسيدم : آيا امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) را ديده اى ؟ گفت : بلى ! آخرين بارى كه حضرت را زيارت كردم در ((مكه ))نزد خانه خدا، ((كعبه ))بود و مى گفت : اللهم انجزلى ما وعدتنى و نيز ((محمد بن عثمان )) - رضى الله عنه - گفت : ديدم كه آن حضرت در ((مستجار))به پرده هاى ((كعبه ))چسبيده و مى گويد: اللهم انتقم لى من اعدائك (698)
((ابونصر، هبة الله ))(699) مى گويد: ((ابوجعفر، محمد بن عثمان )) كتاب هايى در ((وقفه ))تصنيف نمود، او همه مطالب آن را از امام عسكرى و امام زمان عليه السلام و پدرش ((عثمان بن سعيد))كه او نيز از امام هادى و عسكرى عليه السلام اخذ كرده بود جمع آورى و تدوين نمود، اين كتاب بر طبق وصيت ((محمد)) ، به ((حسين بن روح )) ، سومين سفير امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف )، تحويل داده شد و بعد از او به دست ((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى )) ، چهارمين سفير امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف )، افتاد.(700)
((محمد بن عثمان ))حدود چهل سال وكيل و نايب خاص امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) بود، او توانست در زمان خود كه ادعاى دروغين نيابت شايع شده بود، مدعيان را مغلوب نمايد و سرانجام بعد از آن همه فعاليت هاى خالصانه براى پيشبرد مكتب اماميه در آخر ماه جمادى الاولى در سال (305 ه -) رحلت نمود.
او به مدت 2 ماه قبل از مرگش با راهنمايى امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) زمان مرگ خود را يادآور شد. از اين رو، براى خود قبرى حفر كرد و در روز موعود چشم از دنيا فروبست . (701)
بر طبق وصيت او و با دستور حضرت ((حجت )) ، ((ابوالقاسم ، حسين بن روح نوبختى ))به عنوان سومين وكيل و نايب خاص ناحيه مقدسه معرفى شد.(702)
ابوالقاسم ، حسين بن روح نوبختى (703)  
سومين نايب و سفير خاص و برگزيده امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف )، شيخ بزرگوار ((ابوالقاسم ، حسين بن روح نوبختى ))است . او در زمان حيات ((محمد بن عثمان عمرى ))از ناحيه مقدسه به عنوان جانشين ((محمد))و سومين نايب ويژه حضرت منصوب شد و توسط ((محمد بن عثمان بن سعيد عمرى ))به خواص شيعيان و وكيلان حضرت معرفى شد. ((محمد بن سعيد))در چند سال آخر زندگى اش ‍ براى اين كار تمهيداتى فراهم نمود تا شيعيان بعد از وى در امر نيابت و وكالت با مشكلى مواجه نشوند.
((حسين بن روح نوبختى ))بعد از درگذشت ((محمد بن عثمان ))در آخر جمادى الاولى سال (305 ه -) مسؤ وليت امر نيابت را بر عهده گرفت .
تاريخ ولادت اين سفير نيز مانند دو سفير پيشين روشن نيست و در كتاب هاى تاريخى و تراجم از آن يادى به ميان نيامده است ؛ ليكن برخى نوشته اند كه ((حسين بن روح ))از اصحاب امام عسكرى عليه السلام بود.(704)
اگر اين سخن درست باشد، مى توان گفت : او در نيمه اول قرن سوم متولد شده بود و هنگامى كه سفارت و نيابت خاص از حضرت به او رسيد سال (305 ه -) بيش از 60 سال از عمر شريفش مى گذشت . اين فاصله زمانى چندان زياد نيست تا از نظر عادى و طبيعى ، مستبعد به نظر برسد و برخى بگويند: چون بين زمان سفارت ((حسين بن روح ))با زمان امام عسكرى عليه السلام حدود پنجاه سال فاصله است . بنابراين بعيد است كه وى از اصحاب امام يازدهم عليه السلام بوده باشد.(705)
او در زمان حيات سفير دوم امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف )، (محمد بن عثمان ) يكى از كارگزاران وى بود و در چند سال آخر از سوى ((محمد بن عثمان )) ، به عنوان سروكيل ، واسطه بين او و ديگر وكيلان و نيز ناظر بر اموال وى منصوب شد.(706)
((حسين بن روح )) در ميان شيعيان ((بغداد))از موقعيت اجتماعى خوبى بهره مند بود و حتى نفوذ و احترام قابل ملاحظه اى نزد مقامات بالاى مملكتى داشت و از سوى آنان كمك هاى مالى به وى مى شد.
((ام كلثوم )) ، دختر ((محمد بن عثمان عمرى ))مى گويد: ((حسين بن روح ))سال هاى طولانى وكيل (( محمد بن عثمان ))و ناظر املاك او بود اسرار او را به رؤ ساى شيعه مى رساند و از نزديكان خاص وى بود به طورى كه به واسطه نزديكى و معاشرتى كه با هم داشتند، اسرار خانه اش را براى او نقل مى كرد. پدرم ماهانه 30 دينار به عنوان حقوق به وى مى داد و اين مبلغ غير از وجوهى بود كه از طرف وزرا و رؤ ساى شيعه ؛ مانند ((آل فرات ))و ديگران به علت مقام و احترام و جلالتى كه نزد آنها داشت ، به او مى رسيد. بدين جهت ، ((حسين بن روح ))در قلوب شيعيان جايگاه بزرگى پيدا كرد؛ زيرا آنها مى دانستند كه او از نزديكان پدرم است و نزد شيعيان از وى توثيق نموده بود و فضل و امانتش همه جا منتشر شده بود.
مقدمات كار او در زمان پدرم آماده شده بود، تا آن كه پدرم به دستور حضرت ولى عصر (عج الله تعالى فرجه الشريف ) ماءمور شد كه او را به جانشينى خود برگزيند، و از هيچ كس جز آنان كه از روز نخست پدرم را نمى شناختند، در خصوص نيابت وى اختلافى پديد نيامد و كسى ترديد ننمود، و من يك نفر از شيعه را نمى شناسم كه درباره وكالت او شك داشته باشد.))(707)
((شيخ صدوق ))از ((محمد بن على اسود))روايت مى كند كه گفت :
من اموالى از موقوفات را كه در اختيار داشتم ، پيش ((محمد بن عثمان )) مى بردم و او هم از من مى گرفت . در يكى از روزهاى آخر زندگى ((محمد بن عثمان )) ، مقدارى از اين اموال را به نزدش بردم ، ولى او دستور داد تا آن را به ((حسين بن روح ))تحويل دهم . من آنها را به ((ابن روح )) تحويل دادم و رسيد آن را از او درخواست نمودم ؛ ((حسين بن روح )) بابت اين تقاضا به ((محمد بن عثمان ))شكايت كرد و او هم دستور داد كه از او رسيد مطالبه نكنم و سپس فرمود: آنچه به دست ((حسين بن روح )) مى رسد مانند اين است كه به دست من مى رسد. بعد از اين هر وقت اموالى را به نزدش مى بردم ، رسيدى مطالبه نمى كردم .(708)
در واقع ((محمد بن عثمان بن سعيد عمرى ))با اين كار سفارت آينده ((حسين بن روح ))را براى وكلا و مردم بيان نمود؛ چرا كه اموالى را كه مردم به وكيل مى دادند قبض دريافت مى كردند، ولى سفيران به آنان قبض ‍ نمى دادند.
او در روزگارى كه با ((محمد بن عثمان ))همكارى مى كرد، به جهت موقعيت خوبى كه داشت به دستگيرى از مستمندان شيعه مى پرداخت ، به عنوان نمونه ، ((شيخ صدوق ))مى نويسد:
((يكى از علويان به نام ((عقيقى ))به جهت رفع مشكل مادى با وزير، ((على بن عيساى جراح )) ، ديدارى داشت ، ولى وزير به خواسته او پاسخ مثبتى نداد. اين خبر به ((حسين بن روح ))رسيد و او پيامى فرستاد و مشكل وى را حل كرد.))(709)
((جعفر بن محمد بن متيل ))مى گويد: من هنگام احتضار ((محمد بن عثمان عمرى ))حاضر بودم . در اين هنگام ((محمد بن عثمان ))گفت : بعد از من ((حسين بن روح ))متصدى منصب نمايندگى امام مهدى است . (710)
با تمهيداتى كه ((محمد بن عثمان ))به دستور امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) براى سفارت ((حسين بن روح ))به وجود آورده بود، او از سوى شيعيان ، و به ويژه از سوى وكلا و كارگزاران ((سازمان وكالت ))با مشكلى روبه رو نشد. تنها مشكلى كه در اين زمينه نقل شده است ، اين گزارشى است كه ((شيخ طوسى ))نوشته است :
((ابوعبدالله حسن وجنا))يكى از 10 وكيل ((بغداد))فعاليتهاى خود را در ((نصيبين ))و ((موصل ))انجام مى داد. او در سال (307 ه -) با شخصى به نام ((محمد بن فضل موصلى )) ديدار كرد و دانست كه او سفارت ((حسين بن روح )) را منكر است .
((حسن بن وجنا))كوشيد تا او را متقاعد سازد كه ((حسين بن روح نوبختى ))وكيل و نايب خاص امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) است ؛ ولى ((محمد بن فضل موصلى ))آن را نپذيرفت و براى پذيرش آن خواهان كرامتى شد، همانند كرامات سفير اول و دوم .
((حسن بن وجنا))او را به ((بغداد))آورد و در آنجا با چشمان خود كرامتى را از ((ابن روح ))مشاهده كرد و فورا او را به رسميت شناخت و از برخورد خود پشيمان شد و معذرت خواهى نمود.(711)
((حسين بن روح ))بعد از وفات ((محمد بن عثمان ))رسما كار سفارت را شروع كرد و امور ((سازمان وكالت )) را در دست گرفت .
در همين آغاز كار ((ذكاء)) خادم ((ابوجعفر، محمد بن عثمان عمرى )) به نزدش آمد و امانت هايى از قبيل عصا و كليد صندوقچه ((ابوجعفر))را به ((حسين بن روح ))تحويل داد و گفت : ((ابوجعفر))به من فرمود: اين اشيا را بعد از خاكسپارى من به ((ابوالقاسم ، حسين بن روح )) ، جانشين من تحويل بده . در اين صندوقچه مهرها و خانم هاى امامان عليهم السلام است . (712)
موقعيت مناسب
در زمان سفارت ((حسين بن روح ))با به قدرت رسيدن ((ابوالحسن ، على بن محمد))معروف به ((ابن فرات ))به عنوان وزير ((مقتدر)) خليفه عباسى ، تا حدودى شيعيان آزادى داشتند. خود ((حسين بن روح نوبختى ))هم در بين مقامات حكومتى موقعيت و نفوذ ويژه اى داشت ، اين دو چيز باعث شد، تا بر خلاف سفارت دو سفير گذشته ، سفارت ((حسين بن روح ))تا حدودى بين شيعيان به صورت آشكار مطرح شود و حكومت هم هيچ مشكلى براى او به وجود نياورد.
تنها موردى كه در تاريخ آمده است اين است كه ، در سال (311 ه -) ((قرامطه ))كه شيعه معرفى شده بودند، به كاروان حجاج حمله كردند. اين حمله موجب شد تا در ((بغداد))جوى بر ضد شيعيان به وجود آيد، و ((ابن فرات ))و فرزندش را دستگير و سپس اعدام نمايند. در همين سال ((حسين بن روح ))در اختفا به سر مى برد و در سال بعد دستگير و به مدت 5 سال زندانى شد و سپس در سال (317 ه -) آزاد گرديد و دوباره موقعيت گذشته خود را بازيافت .
((حسين بن روح ))از سال (305 ه -) تا سال (326 ه -) به مدت 21 سال منصب سفارت از ناحيه مقدسه را بر عهده داشت و در تاريخ هيجدهم شعبان همين سال چشم از دنيا فروبست . پيكر اين سفير گرامى حضرت را در ((بغداد))در ((سوق الشورجه ))به خاك سپردند و مقبره اش زيارتگاه شيعيان است و مردم به زيارت او تبرك مى جويند.(713)
بنا به وصيت وى و به دستور امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) مقام نيابت خاص بعد از او، به ((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى )) رسيد. (714)
ابوالحسن على بن محمد سمرى (715)  
چهارمين و آخرين نايب خاص امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) ((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى ))است . او بعد از درگذشت ((حسين بن روح نوبختى )) ، به دستور حضرت صاحب الامر (عج الله تعالى فرجه الشريف )، امر نيابت را عهده دار شد. وى از تاريخ هيجدهم شعبان (326 ه -) تا پانزدهم شعبان سال (319 ه -) و يا به نقلى تا پانزدهم شعبان سال (328 ه -) سازمان وكالت و نيابت را رهبرى نمود.
((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى ))شوهر خواهر وزير عباسيان ، ((جعفر بن محمد)) ، بود. اين رابطه او را قادر ساخت تا سمت مهمى در دستگاه عباسيان به دست آورد.(716)
او از خاندانى متدين و شيعه بود كه در سازمان وكالت اماميه به حسن خدمتگزارى شهرت داشت . همين گذشته نيكوى وى و حسن اعتماد و امانتدارى او، موجب شد تا در پذيرش امر سفارت خود از سوى شيعيان و به ويژه از سوى كاگزاران در ((سازمان وكالت ))با مشكلى روبه رو نشود. وكلا و خواص شيعه او را به عنوان سفير راستين امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) به رسميت شناختند. و وجوهات شرعى خود را به وى تحويل مى دادند تا او آن را به ناحيه مقدسه برساند.(717) بنا به نقل ((شيخ حر عاملى )) ، بسيارى از اعضاى خاندان ((سمرى )) ؛ مانند ((حسن ))و ((محمد)) ، فرزندان ((اسماعيل بن صالح ))و ((على بن زياد))در ((بصره ))املاك زيادى داشتند. آنان نيمى از درآمد آن را توقف امام عسكرى عليه السلام نمودند و هر ساله درآمد آن را به آن امام بزرگوار ارسال مى نمودند.(718)
((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى ))فرصت زيادى براى فعاليت نداشت ، هم به جهت كوتاه بودن مدت نيابت و هم به جهت وضعيت خاص سياسى ، او نتوانست فعاليت هاى گسترده اى انجام دهد و يا اگر هم موفق به فعاليت هاى گسترده اى شده بود، به جهت شدت رعايت تقيه ، و احتياط و استتار، آن فعاليت ها براى آيندگان نقل نشده است .
آخرين توقيع
آخرين توقيع از ناحيه مقدسه ، 6 روز قبل از درگذشت ((على بن محمد سمرى ))صادر شد. در اين توقيع امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) زمان درگذشت ((سمرى ))را پيشگويى كرد و اعلان نمود كه بعد از اين ، سفير و نائبى را معين نمى كند و با مرگ ((سمرى ))دوره ((غيبت صغرى ))به پايان مى رسد و ((غيبت صغرى ))شروع مى شود. آن توقيع شريف بدين قرار است :
بسم الله الرحمن الرحيم ، يا على بن محمدالسمرى اعظم الله اجر اخوانك فيك فانك ميت ما بينك و بين ستة ايام فاجمع امرك و لا توص الى احد يقوم مقامك بعد وفاتك ، فقد وقعت الغيبة (التامة ) فلا ظهور الا بعد اذن الله - عزوجل - و ذلك بعد طول الامد و قسوة القلوب و امتلاء الارض ‍ جورا و سياءتى شيعتى من يدعى المشاهدة الا فمن ادعى المشاهدة قبل خروج السفيانى و الصيحة فهو كاذب مفتر، و لا حول ولا قوة الا بالله العلى العظيم . (719)
به نام خداوند بخشنده مهربان . اى على بن محمد سمرى ! خداوند پاداش ‍ برادران دينى تو را در مصيبت مرگ تو بزرگ دارد. تا 6 روز ديگر خواهى مرد، پس امر حساب و كتاب خود را مرتب كن و درباره جانشينى اين مقام نيابت ، به هيچ كس وصيت مكن تا به جاى تو بنشيند؛ زيرا غيبت دومى (غيبت كامل يا غيبت كبرى ) فرارسيده است ، تا آن روزى كه خداوند - عزوجل - بخواهد، ظهورى نخواهد بود و آن پس از مدت درازى خواهد بود كه دل ها را سختى و قساوت فراگيرد و زمين از ستم و بيداد پرگردد. به زودى كسانى براى شيعيان من ادعاى مشاهده خواهند نمود.(720) بدان هركسى كه پيش از خروج سفيانى و بر آمدن صيحه اى (بانگى ) از آسمان ، ادعاى ديدن من را نمايد، دروغگو است . قدرت و توانمندى از آن خداوند بلند مرتبت است .
((شيخ صدوق ))به نقل از ((ابومحمد، حسن بن احمد مكتب )) مى نويسد:
((ما در سال درگذشت ((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى ))در ((مدينة السلام بغداد))بوديم ، چند روز قبل از درگذشت او به حضورش ‍ رسيديم ، او اين توقيع حضرت را به ما نشان داد و ما از روى آن نوشتيم و نسخه بردارى نموديم و از نردش خارج شديم و چون روز ششم ، روز موعود فرارسيد، به نزد ((سمرى ))رسيديم و او را در حالت احتضار مشاهده كرديم ؛ ديديم كه در حال جان دادن است . به وى گفتند كه وصى و جانشين تو چه كسى است ؟ بعد از تو چه شخصى نايب امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) است ؟ او در پاسخ گفت : خدا را مشيتى است كه خود انجام خواهد داد (يعنى : دوره غيبت صغرى به پايان رسيده است و كسى در دوره غيبت كبرى نائب خاص امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) نيست و اين خود از مشيت الهى است .) اين مطلب را گفت و آنگاه جان به جان آفرين تسليم نمود. اين آخرين سخنى بود كه از او شنيده شد.))(721)
از اين تاريخ به بعد ارتباط بين نواب خاص با امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) به پايان رسيد و دوره ((غيبت كبرى ))آغاز شد.
مشهور است كه تاريخ رحلت ((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى )) پانزدهم شعبان سال (339 ه -) اتفاق افتاد، ولى ((شيخ صدوق ))رحلت اين نائب بزرگوار امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) را پانزدهم شعبان سال -328 ه -) ذكر نموده است . (722)
نكاتى چند در آخرين توقيع ناحيه مقدسه
1 - امام مهدى عليه السلام 6 روز قبل از درگذشت ((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى ))درگذشت وى را در اين توقيع بيان نمود. و در روز موعود، مرگ وى فرا رسيد. اين پيشگويى ، و تحقق آن در روز موعود از نظر اماميه دليل قاطعى است كه اين توقيع از سوى حضرت حجت (عج الله تعالى فرجه الشريف ) صادر شده است .
2 - امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) به ((ابوالحسن سمرى )) دستور داد تا كسى را در امر نيابت ، جانشين خود قرار ندهد. اين جمله به روشنى تمام ، دلالت دارد كه راه ارتباط مستقيم بين امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) و نواب خاص به پايان رسيد و از اين تاريخ به بعد مردم نمى توانند با واسطه آنان پرسش هاى خود را با آن امام در ميان بگذارند.
3 - در اين توقيع زمان پايانى ((غيبت صغرى ))و آغاز ((غيبت كبرى )) بيان شده است .
4 - ظهور امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) به اذن خداوند است و بر ما معلوم نيست كه در چه تاريخى ظاهر خواهد شد.
5 - در اين توقيع دو نشانه و علامت براى ظهور امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) ذكر شده است ؛ يكى قيام ((سفيانى ))و ديگرى ((صيحه آسمانى )) .
ب : ملاك هاى نصب نواب اربعه  
همان گونه كه در مباحث گذشته بيان شد، امامان معصوم عليهم السلام افراد گوناگونى را به عنوان وكيل خود برگزيده بودند. در زمان امام يازدهم عليه السلام ده ها نفر در ((سازمان وكالت ))فعاليت مى كردند، از آن همه افراد خوب و مورد اعتماد چگونه شد كه اين 4 نفر به مقام نيابت خاصه ، در دوره (( غيبت صغرى ))نايل شدند؟
در پاسخ به اين پرسش نخست بايد گفت : امامان معصوم عليهم السلام براساس حكمت ، رفتار مى كنند و قطعا در اين نصب ها يك سرى معيارها و ملاك هايى وجود دارد، خواه به اين ملاك ها دسترسى پيدا كنيم يا نه . از سويى مى دانيم كه اين ملاك ها در راستاى ملاك هاى ارزشى اسلام است .
ايمان ، علم تقوى و بندگى خداوند بزرگ در راءس همه ملاك ها قرار دارد، و هر كس به مقام وكالت امامان معصوم عليهم السلام مى رسيد وجود اين شرايط؛ يعنى ايمان و دانش لازم و تقويت و درايت ، در آنان طبيعى بود. اما نواب خاص و سفيران چهارگانه كه در عهد ((غيبت صغرى ))از ناحيه مقدس به اين مقام نايل شدند. همان شرايط مذكور را بايد در حد بالاترى دارا مى بودند.
در اين سمت با ارزش چند ملاك ، افزون بر شرايط و ملاك هاى ياد شده از اهميت ويژه اى برخوردار است .
1 - تقيه و رازدارى در حد بالا، به عنوان مثال : ((حسين بن روح نوبختى ))در حد بسيار بالايى از، قيه و رازدارى در آن شرايط سخت و دشوار استفاده مى كرد. به گونه اى كه علماى مذاهب اسلامى هر يك ((حسين بن روح ))را به خود منتسب مى كردند و اين نبود جز رعايت تقيه و رازدارى ، آن هم در حد بسيار بالايى .
او در راستاى رعايت و حفظ تقيه ، يكى از خدمتگزاران خود را تنها به اين دليل كه ((معاويه ))را لعن نمود عزل و اخراج كرد.(723)
((حسين بن روح ))در مجلسى به جهت تقيه ، نسبت به خلفاى راشدين به نيكى ياد مى كرد؛ اين سخن موجب شگفتى يكى از دوستانش شد و ناخواسته از اين سخن تبسمى كرد، ((ابن روح ))به اين دوست اخطار كرد كه چرا در مجلس خنديدى ! چه بسا اين گونه برخورد كردن روش رعايت كامل تقيه را به خطر اندازد.(724)
سفير اول امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف )، ((عثمان بن سعيد)) ، براى رعايت تقيه مى كوشيد تا خود را از بازرسى هاى رژيم عباسى دور نگه دارد. او بدين منظور در هيچ بحث و مجادله مذهبى و يا سياسى به صورت آشكار درگير نمى شد.(725)
2 - صبر و مقاومت بسيار عالى و ممتاز، از آنجا كه كار سفيران بسيار مهم بود و دشمن در جهت دستيابى به امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) مى كوشيد، هرگونه ضعف و سستى از سوى نايب و سفير خاص ‍ امام (عج الله تعالى فرجه الشريف ) موجب مى شد كه اين حركت واكنشى ، با بن بست روبه رو شود. بنابراين ، بايد سفيران امام (عج الله تعالى فرجه الشريف ) از ديگران مقاومتر و بردبارتر باشند.
عده اى از ((ابوسهل نوبختى ))پرسيدند: چرا تو نايب خاص حضرت نشدى و به جاى تو ((ابوالقاسم ، حسين بن روح ))از ناحيه مقدسه متصدى منصب سفارت شد، او در پاسخ گفت : آنان (::امامان عليهم السلام ) بهتر از همه مى دانند كه چه كسى لايق اين مقام است . من آدمى هستم كه با دشمنان رفت و آمد دارم و با آنان مناظره مى كنم . اگر آنچه را كه ((ابوالقاسم ، حسين بن روح ))درباره امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) مى داند، من مى دانستم ، شايد در بحث هايم با دشمنان ، آنگاه كه جدال و لجاجت آنان را مى ديدم ، مى كوشيدم تا دلايل بنيادى را بر وجود امام ارائه دهم و در نتيجه محل اقامت او را بر ملا سازم . اما اگر ((ابوالقاسم ، حسين بن روح ))امام را زير عباى خود پنهان داشته باشد، اگر بدنش را با قيچى قطعه قطعه كنند تا امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) را نشان دهد، هرگز عباى خود را كنار نمى زند و امام را نشان نمى دهد.))(726)
اين جمله ((ابوسهل نوبختى ))به خوبى نشان مى دهد كه ((حسين بن روح ))تا چه حد صابر و مقاوم بود.
3 - بايد نسبت به ديگران فهميده تر، عاقل تر و بادرايت تر باشد. ((شيخ طوسى ))در كتاب گرانسنگ خود، ((الغيبة )) ، رواياتى را نقل مى كند كه به خوبى دلالت دارد كه سفيران و نائبان خاص حضرت حجت (عج الله تعالى فرجه الشريف ) تا چه حدى زيرك ، فهميده و با درايت بودند. به جهت رعايت اختصار از ذكر آن خوددارى مى كنيم .(727)
4 - امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) در انتخاب نائبان خاص هود خود افرادى استفاده مى كرد كه در دستگاه ظالمان عباسى نسبت به آنها حساسيتى نباشد. چون نيابت خاص ، كارى است بسيار مخفى و مهم ، به تعبير ديگر: بالاتر از محرمانه ، سرى و يا فوق سرى ؛ مثلا اولين سفير حضرت ((ابوعمرو، عثمان بن سعيد عمرى )) ، معروف به ((زيارت )) و ((سمان ))بود، ((ابوعمرو))با روغن فروشى كارهاى امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) را انجام مى داد و اصلا حكومت به خيالش ‍ نمى آمد كه وى سفير خاص حضرت باشد. دومين سفير، ((ابوجعفر، محمد بن عثمان ))هم مانند پدرش ((سمان ))و روغن فروش بود و نايب سوم از خاندان ((بنى نوبخت ))بود و با دربار ارتباط داشت و از نفوذ خوبى بهره مند بود، آنان هرگز چنين تصورى نمى كردند كه وى با امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) در ارتباط باشد.
از اين رو است كه به قول ((سيد محمد صدر)) :
((مساءله سفارت در دوره ((غيبت صغرى ))به كلى از ((علويان )) بريده شد. و به ديگران واگذار گرديد. با اين كه در آن روز در بين ((علويان )) افراد برجسته اى از نظر علم و فقاهت و عبادت وجود داشت سر اين مطلب كاملا روشن است . به طورى كه تاريخ زندگانى ((علويان )) از زمان نهضت امام حسين عليه السلام تا عصر و زمانى كه درباره آن بحث مى كنيم ، مطلب را به خوبى روشن مى سازد، زيرا اين مدت تاريخ ، نهضت ها و سركشى بر ضد فساد و ظلم و طغيان به دست ((علويان ))افتاد. از اين رو، ديد كلى دولت نسبت به ((علويان ))اين بود كه آنان از يك سو طرفدار ائمه عليهم السلام هستند و از سوى ديگر پرچمداران مبارزه بر ضد ظلم و بيدادگرى . به ديگر سخن : حكومت مى دانست كه تنها ((علويان )) بى پروا در پى مبارزه بر ضد آنانند. وقتى گروهى و يا شخصى در نظر حكومت چنين وانمود كند، او دائم تحت مراقبت شديد دولتى قرار مى گيرد و نمى تواند كار مهمى ؛ همانند سفارت ناحيه مقدسه را به خوبى عهده دار شود.))(728)
ج : چگونگى ارتباط نواب اربعه با شيعيان 
((سازمان وكالت ))و به ويژه شخص سفير، به جهت وجود جو خفقان در آغاز براى مردم شيعه شناخته شده نبود. بنابراين ، در آغاز سفارت به ويژه در زمان سفارت ((عثمان بن سعيد عمرى )) ، نيابت او براى مردم روشن نبود و طبيعى است كه شيعيان ارتباط چندانى با او در رابطه با مسؤ وليت وى نداشته باشند. تنها عده معدودى از خواص و وكلا، او را به عنوان نايب خاص حضرت مى شناختند و مسائل شرعى خود را با او در ميان مى گذاشتند. بعد از گذشت زمان كم كم اين نيابت با تلاشهاى خالصانه وكلا در نزد شيعيان جايگاه خود را پيدا كرد و ارتباط، با رعايت جوانب احتياط و تقيه بيشتر شد.
دو نوع ارتباط  
شيعيان با ((نواب اربعه ))دو نوع ارتباط داشتند يكى با واسطه و به شكل هرمى و ديگر ارتباط بى واسطه و مستقيم .
ارتباط با واسطه و غير مستقيم
ارتباط با واسطه يك اصل در ((سازمان وكالت ))بود چرا كه اين سازمان به جهت ظلم عباسيان نمى توانست آشكارا و آزادانه فعاليت كند. بنابراين ، بايد در ارتباط با مردم از راه هاى استتارى بهره مى گرفت و اين ، در شكل ((ارتباط غيرمستقيم ))سازگارى دارد.
در اين ارتباط وكلا نقش واسطه را عهده دار بودند، مردم خواسته هاى خود را با وكلا در ميان مى گذاشتند و يا وجوهات شرعى خود را به آنان مى پرداختند. و وكلا آنها را به سفير و نائب امام (عج الله تعالى فرجه الشريف ) منتقل مى كردند و با واسطه سفير از ناحيه مقدسه پاسخ پرسشهاى خود را دريافت مى داشتند. در اين ارتباط سفير به منزله راءس ‍ هرم ، وكلا و خواص وسط و بدنه هرم ، و مردم به منزله قاعده هرم با هم در ارتباط بودند.
اين ارتباط هرمى در آغاز تقريبا در بين شيعيان ((بغداد))برقرار بود و سپس فراگير شد. ((ابى جعفر، محمد بن عثمان )) ، در ((بغداد))10 وكيل داشت كه از جمله آنان ((حسين بن روح ))بود، اين عده به ظاهر وكيل شخصى ((ابوجعفر، محمد بن عثمان ))در امور تجارتى بودند، ولى در واقع وكيل در اموال امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) بودند. و براى ((سازمان وكالت ))شيعى فعاليت مى كردند.
در آغاز كار حتى عالمان برجسته شهرستانها از جانشينى امام عسكرى عليه السلام اطلاعى نداشتند؛ مثلا بنا به روايت ((مجلسى ))در ((بحارالانوار)) و ((شيخ طوسى )) در كتاب ((الغيبة )) ، ((محمد بن ابراهيم مهزيار اهوازى ))بعد از رحلت امام عسكرى عليه السلام امام زمان ، حضرت حجت (عج الله تعالى فرجه الشريف ) را نمى شناخت ، او بعد از چند سال از رحلت امام يازدهم عليه السلام گذشته بود به منظور شناخت جانشين آن حضرت به عراق مسافرت نمود.(729)
در ((دينور))مردم بعد از گذشت يكى دو سال از رحلت امام عسكرى عليه السلام متحير بودند كه وجوهات شرعى را به چه كسى بدهند. به نزد ((احمد بن محمد دينورى ))رفتند، او گفت : ياقوم هذه حيرة و لا تعرف الباب فى هذاالوقت ، (اى مردم الان وضع معلوم نيست ، نمى دانيم سفير و نايب خاص حضرت در اين وقت چه كسى است .) (730)
ارتباط مستقيم و بى واسطه
اين ارتباط در آغاز فعاليت ((نواب اربعه ))در دوره ((غيبت صغرى )) وجود نداشت ؛ زيرا بنا بود مساءله نيابت خاصه مخفى بماند و اصلا فلسفه وجودى اين جريان ، معلول ظلم حكام است كه بازتاب و واكنش آن ، فعاليت هاى استتارى ((سازمان وكالت ))است .
كم كم شيعيان به صورت پنهانى نام و نشانى سفير را از وكلا و خواص ‍ گرفتند توانستند با آنان مستقيما تماس برقرار كنند. اين كار عمدتا از زمان سفارت دومين سفير شروع شد و ادامه يافت .
((شيخ طوسى ))درباره اين نوع ارتباط مى نويسد: عده اى از افراد مورد اعتماد پيش سفراى امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) مى رفتند و با دادن نامه و يا بيان داشتن خواسته هاى خود پاسخ آن را از ناحيه مقدسه و توسط سفرا دريافت مى كردند.(731)
در اين ارتباط مستقيم گاهى پاسخ ‌هايى كه دريافت مى كردند به صورت كتبى بود، نامه مى دادند و بعد از چند روز پاسخ آن را دريافت مى كردند.
در برخى از روايات چنين تعبير شده است : فلما كان بعد ثلاثة ايام قال لى صاحبى الا نعود الى ابى جعفر (732) (بعد از گذشت 3 روز رفيقم به من گفت : برويم نزد ابوجعفر محمد من عثمان تا جواب نامه را دريافت نماييم .)
و در تعبيرى ديگر آمده است : ثم اخبرنى بعد ذلك بثلاثة ايام (733) (بعد از 3 روز پاسخ نامه ام را داد.)
گاهى هم به صورت شفاهى پاسخ داده مى شد، چنان كه ((حسين بن روح ))به برخى از پرسش كنندگان گفت : شما ماموريت داريد؛ به ((حائر))برويد. (734)
د: وظايف و مسؤ وليت هاى نواب اربعه  
وظايف و محور فعاليت هاى ((نواب اربعه ))بدين قرار است :
زدودن شك و حيرت مردم درباره وجود امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف )
با توجه به شرايط سياسى در آغاز ((غيبت صغرى ))شيعيان از وجود فرزند براى امام عسكرى عليه السلام بى خبر، و در حيرت بودند، چرا كه جو اختناق ، حاكم بود و اگر امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) در خفا به سر نمى برد، در همان آغاز حضرت را مى كشتند، در سال (260 ه -) كه امام عسكرى عليه السلام رحلت نمود، تنها افراد خاصى از وجود امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) باخبر بودند. مهم ترين وظيفه اى كه ((نواب اربعه ))به ويژه سفير اول ؛ يعنى ((عثمان بن سعيد عمرى )) برعهده داشت ، اين بود كه براى شيعيان ثابت كند، امام عسكرى عليه السلام فرزندى دارد كه اكنون امام است و او نايب خاص آن حضرت مى باشد.
((عثمان بن سعيد عمرى ))با اعتمادى كه از سوى دو امام هادى و عسكرى عليهماالسلام به دست آورده بود و بزرگان شيعه اماميه به صداقت و درستكارى وى اعتقاد داشتند، توانست در اين زمان حساس شك مردم را درباره وجود و امامت امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) بزدايد و نيز براى آنان ثابت كند كه وى به درستى وكيل خاص از ((ناحيه مقدسه )) است . گاهى هم اين منزلت و درستكارى و اعتماد مردم به او، براى زدودن شك و حيرت كافى نبود، و از ((عثمان بن سعيد عمرى ))دلايل صدق ادعاى او مى خواستند، و از كرامت و شبه معجزه مطالبه مى كردند و ((عثمان ))نيز از ((ناحيه مقدسه ))دلايلى ارائه مى داد و آنان به وجود و امامت امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) و نيز وكالت خاصه وى معتقد مى شدند.
((محمد بن يعقوب ))از ((سعد اشعرى قمى ))در اين رابطه روايتى بدين مضمون نقل مى كند:
((حسن بن نضر))كه در ميان شيعيان قم جايگاه ويژه اى داشت ، بعد از رحلت امام عسكرى عليه السلام در حيرت بود. او ((ابوصدام ))و عده اى ديگر تصميم گرفتند كه از امام بعدى جويا شوند. ((حسن بن نضر))به نزد ((ابو صدام ))رفت و گفت : امسال مى خواهم به حج بروم . ((ابوصدام ))از او خواست كه اين سفر را به تعويق انداز، ولى ((حسن بن نضر))گفت : نه ، من خوابى ديده ام و بيمناكم . بنابراين ، بايد بروم . قبل از حركت به ((احمد بن يعلى بن حماد))درباره اموال متعلق به امام عليه السلام وصيت كرد كه اين اموال را نگه دارد تا اين كه جانشين امام عسكرى عليه السلام مشخص شود. به ((بغداد))رفت و در آنجا از سوى ((ناحيه مقدسه ))توقيعى به دستش رسيد، و به امامت امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) و نيز به وكالت خاصه ((عثمان بن سعيد عمرى ))مطمئن شد.))(735)
در دوره ((عثمان بن سعيد عمرى ))كه آغاز ((غيبت صغرى ))بود اين وظيفه بيشتر بر دوش وى سنگينى مى كرد؛ چرا كه در زمان نيابت ديگر سفرا مساءله امامت امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) و نيابت سفيران تا حدودى براى شيعيان ثابت شده بود.
در دوره نيابت ((محمد بن عثمان ))هم تا حدودى مساءله زدودن شك و حيرت از وجود امام (عج الله تعالى فرجه الشريف ) وجود داشت ، به همين جهت در اين باره از ((محمد بن عثمان ))نيز رواياتى نقل شده است . (736)

next page

fehrest page

back page