هيچ به تركيب و كلمات اشعار
اين دوره انديشيده ايد؟ شاعران با در هم شكستن مرز نثر و نظم ، هر دو
صورت را در عاليترين و رساترين صورت عرضه داشته و از همين روست كه به
دليل اعتلاى لفظ و معنى همه مضامين ، همه نگرش ها و همه صورت ها را به
زير نگين خويش آورده اند اين آثار بسان آبى زلال و آينه اى شفاف تصويرى
روشن از مناسبات مختلف فرهنگى و مدنى آن عصر را مى نمايانند.
پس از حافظ و جامى تا قرن 13، هزاران غزلسرا شيوه حافظ را امام خويش
ساختند اما، هيچيك حافظ نبودند، جملگى سعى در تكرار حافظ و غزليات او
داشتند؛ آنهم در صورت سازى و مضمون بافى . چنانكه در همين اعصار صدها
شاعر سعدى و فردوسى را در خود تكرار كردند.
ما بايد پيش از آن كه همه واماندگى در برابر فرهنكگ و تمدن غربى را
متوجه استعمارگران و چپاولگران كنيم (( كه البته
در ظلم و ستم آنان هيچ ترديد نيست )) بايد مى
پرسيديم : (( چگونه مستعد اينهمه واماندگى شديم
؟
در قرن 2 ه -.ق سرزمينهاى اسلامى مواجه با هجوم فكرى و فرهنگى يونانى
شدند و حتى عوامل حكومتى (( دستگاه عباسى
)) با راه انداختن نهضت ترجمه ((
بيت الحكمه )) زمينه درگيرى هاى نظرى و فرهنگى
را فراهم ساختند؛ اما، پس از چندى از بستر هجمه فلسفى و فرهنگى غير
اسلامى به مدد متفكران اسلامى (( فلسفه اسلامى
)) متولد شد.
ديگر بار در قرن 13، سرزمينهاى اسلامى مواجه با هجوم فرهنگى غرب شدند
اما، بدليل ضعف و فتور عارض شده بر حيات فكرى و فلسفى حوزه هاى علمى
اين سرزمين و ساير عوامل ، زمينه هاى استحاله همه جانبه فرهنگ و مدنيت
مسلمين در بستر فرهنگ و تمدن غربى ، فراهم آمد.
تجديد حيات فرهنگى و فكرى با صورت سازى و ظاهر انگارى ممكن نيست و
اصلاح و آذين بندى كالبد عارى از روح موجب تجديد حيات نمى شود. تنها
بازگشت روح ، كالبد فشرده را به حركت در مى آورد.
حيات كالبد مناسبات مادى (( معمارى ، شهر سازى ،
پوشش و... )) در گرو حيات روحانى است و اين حيات
چونان خونى به همه اعضا و عناصر راه مى يابد و جملگى آنها را به حركت
در مى آورد.
خلاصه آنكه ، احياء صورت تاريخ گذشته ، موجب احياء باطن تاريخ گذشته
نمى شود؛ بهمان سان كه دلخوش كردن به صورت تاريخ جديد
(( مدرنيته و تكنولوژى )) و تقليد در آن
هيچ قومى را مبدل به كشورى غربى نمى سازد. تجديد حيات باطن تاريخ گذشته
، در گرو درك و دريافتى ژرف از موضع موجود، زدودن گرد و غبار غفلت ها و
رجعت به حقيقتى است مستور در پرده . از همين روست كه عرض مى شود:
(( اگر روزى به اين درجه از آگاهى برسيم كه از
عمق جان تمناى تجديد حيات فرهنگى كنيم ، مهدويت به عنوان جان مايه تفكر
دينى و شيعى ، تنها نقطه اتكاء ما براى رجعت به آن هويت مكتوم و مستور
است . ))
2- ضرورت خروج از موضع
انفعالى در وقت غلبه فرهنگ و تمدن غير خودى
در شرايطى كه انفعال گام ها را در وقت مواجهه با فرهنگ و تفكر بيگانه و
غير خودى سست مى كند و تاثير پذيرى ، هر گونه اراده مستقلى را به مسلخ
مى كشد؛ همه استعدادها، نيروهاى جوان و فعال و همه سرمايه هاى مادى و
معنوى در برابر هجوم تندباد مسموم قد خم مى كنند. چنانكه ناخواسته نوعى
خجلت از اظهار و معرفى سرمايه هاى فرهنگى رخ مى نمايد.
سكولاريزم ناخواسته محصول اين انفعال است . تلاشى بيهوده كه از سوى
متدينان صورت مى گيرد تا خود را مطابق طبع عناصر فرهنگى بيگانه
بيارايند و با تقدس زدايى از همه آنچه مقدس است و دنيايى كردن همه سنت
ها و دريافت ها، صورت و سيرت تاريخ و تفكر بيگانه را تقدير مقدر خود به
حساب آورند. فقدان اعتماد به خود و داشته هاى خودى نيز به سهم خود بر
طبل اين انفعال مى كوبد. در چنين هنگامه اى تنها راه خروج :
O باور آوردن به نيرويى است كه خارج از ظرف زمان و مكان اعتبارى عمل مى
كند.
O باز و انداختن در بازوى نمونه ايست كه دوباره برخاستن را يادآورى مى
كند.
O آويختن در دامن حجتى است كه به تمامى در برابر حجج غير الهى و غير
حقيقى مى ايستد و از تماميت فرهنگ و تفكر باطنى و غيبى حمايت مى كند.
O احياء فرهنگى است كه تماميت صورت و سيرت فرهنگ و تمدن غربى را با محك
خويش به نقد مى كشد و جايگاهش را مى نماياند.
O خارج شدن از ظرف محدود زمان و مكان معاصر است .
و اينهمه در شرايطى است كه هيچ يك از عناصر فرهنگى گذشته از چنين قدرتى
برخوردار نيستند. هيچ يك از قهرمانان اساطيرى ، صورت هاى تاريخى
باستانى ، هويت هاى ملى و منطقه اى ، قهرمانان ميادين جنگ هاى بزرگ
و... از توانايى و قدرتى اينچنين برخوردار نيستند كه قومى بتواند به
مدد آن همه گردهاى غفلت را از صورت و سيرت حيات امروزينش بزدايد.
زيرا:
O جملگى در ظرف زمان گذشته گرفتار آمده اند.
O تنها وجهى از حيات يا چند وجه محدود را متذكر مى شوند.
O رويكردى به آينده ندارند.
O قادر به رسوخ در كفر و شرك و الحاد جارى و سارى نيستند.
O از توانايى زيادى براى متذكر شدن ما فى الضمير عمومى برخوردار
نيستند.
O حامل همه حقيقت و باطن تفكر و اعتقاد قدسى نيستند.
O از جانب خداوند هستى ، نبى اكرم (ص ) و ائمه هدى (ع ) تاييد و تقديس
نشده اند.
O از همه ويژگى هاى لازم براى ساختن فرهنگى قوى مبتنى بر شالوده
اعتقادى برخوردار نيستند.
از همين روست كه عرض مى كنم ، ضرورت خروج از انفعال در وقت غلبه فرهنگ
و تمدن غير دينى و غير خودى (( در هر زمان
)) ما را موظف به گفتگو درباره اين موضوع و
فرهنگ مى كند.
3- ضرورت اتكاء به حجت در
طى طريق :
همه آنچه كه در دو بند سابق الذكر آمد، در گرو چنگ انداختن در دامن
حجتى است موجه و قابل اتكا و اعتماد. تاسى به حجت هاى غير الهى و از
جمله پندارهاى خودمان باعث بروز تشتت در همه زمينه ها و بروز ناامنى
شده است .
حجت هاى پذيرفته شده فلسفى ، صوفيانه ، خود غربى و امثال اينها از
عناصر (( حيات جارى ))
برخوردار نيستند و بدليل فقدان جامعيت چون چترى فراگير عموم مردم را از
جمع عوام و خواص به گرد خود نمى آورند.
اگر ويژگى هاى خلقى و خلقى امام عصر (( عج
)) ، و اتكاء ايشان به منبع ناب نبوت ، ولايت ،
عصمت و علم ، تاريخ و فرهنگ سرشار از سخا، شجاعت ، جوانمردى ، منصفانه
و درست فراروى جوانان اين ديار گذاشته شود از ايشان حجتى براى بودن و
رفتن مى سازد. چنانكه بحقيقت حجت نيز هستند. همه حجت هاى غير معصوم و
غير الهى ، تنها جمعى از مردم را به گرد خويش مى آورند و پاسخگوى بخشى
از وجوه معنوى و مادى حيات مى شوند اما، اين فرهنگ با توان عجيب و
بالقوه و بالفعل خود عاملى است براى :
- ايحاد پيوند اعتقادى و نظرى عمومى مردم .
- ايجاد ساز و كارى اجتماعى و اقتصادى واحد براى تنظيم مناسبات مادى
(( اين در حالى است كه عموم حجج مورد مراجعه
مردم فاقد توانايى ايجاد نظام اجتماعى اند. ))
- بسط فرهنگى ساده و متناسب با نظام نظرى براى ارتقاء ساحت اخلاقى و
فرهنگى مردم .
- ايجاد رابطه اى دلنشين با مبدا واحد. اين امر بدليل الهى بودن نسبت
آن حضرت موجب تحكيم روابط افراد و جامعه با آن مبدا واحد و حياتى مى
شود.
4- احياء و اقامه عدل در ميان مردم :
عموم مردم بيزار از ظلم فراگيرى هستند كه نسل در نسل آنان را آزرده است
. آنها در ميان اقيانوسى مملو از جنون و بى عدالتى ، تشنه كام زلال
عدالتند واين بى عدالتى همه سطوح حيات آنان را بگونه اى متاثر ساخته كه
بحران در همه ساحتها رخنه كرده و ملموس گشته است . از آنجا كه بسيارى
از مردم ، گروه ها، مدعيان و به ظاهر مصلحان و خيرخواهان به بهانه
اقامه عدل آمدند و در پايان جز به انباشته كردن انبان خود نينديشيدند و
ناشر ظلم و بى عدالتى شدند، ديگر كمتر كسى ادعاى عدالت خواهى و ظلم
ستيزى را از فرقه ها و نحله ها مى پذيرد.
فرهنگ انتظار، فرهنگى است كه (( كلمه عدل
)) را امام خويش مى سازد و بلافاصله در نسبتى
جدى با امام عدل و سلسله ائمه هدى - كه جملگى اهل عدل و مخ عدالت بودند
- مردم را به تجربه عدالت دلخوش و اميدوار مى كند.
احياء اين فرهنگ در ذات خود پاسخگوى نياز عصرى است كه در ظلم و بى
عدالتى دست و پا مى زند.
احياء كلمه عدل ، احياء فرهنگ انتظار است و محصول تشكيل دولت كريمه
امام زمان (( عج )) ، و
ما ناگزير به گفتگو درباره اين فرهنگيم . گفت و گو از انتظار، از گمشده
اين مردم و همه مستضعفان ساكن در ربع مسكون است .
ضرورت احياء عدل ، ضرورت گفتگو درباره امام عصر ((
عج )) ، و امام عدل را روشن مى سازد.
5- حراست از مواريث
فرهنگى :
ضرورت حفظ مواريث اعتقادى و فرهنگى از دستبرد و چپاول و انتقال آن به
نسل بعدى ، ضرورتا ما را وادار به گفتگو درباره امام عدل و احياء فرهنگ
انتظار مى نمايد.
ميراث همه انبيا به نبى اكرم (ص ) منتقل شد و ايشان حافظ و حامل همه
ميراث انبيا (ع ) شدند و پس از ايشان همه اين ميراث و همه سنت هاى
مرتبط با آن به ائمه هدى (ع ) منتقل شد تا آنكه به امام عصر
(( عج )) رسيد و ايشان
بنا به ضرورت و به اقتضاى شرايط و مقتضيات ، بخش هايى مختصر از اين
مواريث را به سلسله علماى ربانى منتقل ساختند. هم آنان كه ناشر اين
علوم الهى و اسلامى شدند. چنانكه نبى اكرم (ص ) خلاصه و عصاره و حقيقت
همه تعاليم انبيا بودند و تمام حقيقت را در آئينه آئين و دين محمدى
متجلى ساختند، آخرين وصى ايشان بعنوان خاتم اوصيا تماميت حقيقت دين و
سنت و سيره پسنديده و مورد رضاى خالق هستى را متجلى خواهند ساخت .
ذكر نام بلند حضرت و احياى فرهنگ انتظار، همه ميراث و سنت ها را به نسل
جوان منتقل مى سازد. ذكر بلندى كه قلب ها را ذاكر مى كند و همت جوانان
را به مصافى بزرگ مى خواند. ذهن و زبان آنان را با خود درگير مى نمايد
تا سربازان بسيارى زير لواى امام عدل (ع ) گرد آيند. بهمان سان كه همه
باورها و سنت ها به امامت و بويژه مقام عظماى امام زمان
(( عج )) ختم مى شود و ايشان مؤ يد،
ناشر، مفسر و شارح آنهمه اند. ذكر نام حضرت و احياى اين فرهنگ ، بستر
مناسب را براى بسط اين سنت ها و دوام آنها فراهم مى سازد.
بايد متذكر اين نكته بود كه (( ولايت
)) باطن همه آثار و سنت هاى فرهنگى مردم اين
سرزمين است . هيچ يك از مناسبات عارى از اين حقيقت نيست ، حتى سنتهاى
تربيت بدنى و رسوم پهلوانى مردان اهل فتوت . به طورى كه نظام تعليمى و
تربيتى سنتى همه سمت و سوى جهت گيرى مواد آموزشى و متون را حول محور
(( ولايت )) به گردش مى
آورد.
چنانكه وقتى به آثار شاعران اهل معرفت و تفكر اين سرزمين كه به حقيقت
بنيانگزار و ناظر و مراقب زبان و اخلاق و ادب اين ديارند مراجعه مى
كنيم در مى يابيم كه جان مايه شعر آن سلحشوران جملگى بر مدار
(( ولايت )) مى گردد.
مطالعه در ساير مناسبات و حتى آثار دستى حاصله از دست مردان و زنان اين
ديار كه جملگى از آبشخور ادب و سنت پيشينيان سيراب شده اند، نيز حاصل
اين بار معنايى ويژه است .
نبايد زندانى كردن همه سنت ها و اشياء باقى مانده از اعصار كهن در قاب
هاى شيشه اى موزه ها و تالارها را حراست از ميراث فرهنگى تلقى كرد و در
عمل و نظر به سمت و سوى عالم غربى رفت . حفظ مواريث فرهنگى و انتقال آن
از طريق تاسيس موزه ها ممكن نيست ؛ كه اين عين جدايى و دورى است .
احياى باطن و حقيقت ميراث فرهنگى و اصلاح مناسبات و معاملات متناسب با
آن حقيقت ، حيات مجدد مواريث فرهنگى و سنن ممدوح پيشينيان را ممكن مى
سازد و چنانكه ذكر شد، اين احياگرى بدون داشتن قطب ميانى و محور مراجعه
و حجت شناخته شده ممكن نيست .
اگر مفهوم (( ولايت )) و
(( ولايت )) از غزليات
حافظ اخذ شود از آن چه مى ماند؟ حتى صورت زيبا، جذاب و گوشنواز آن
ابيات نيز مرهون (( ولايت ))
حاكم بر تارو پود كلمات و مصرع ها و ابيات است . و اين ولايت به تبع
خود قبول ولايت حضرت دوست و بروز دوستى متقابل ايشان را در پى دارد و
گرنه :
(( كه بنده را نخرد كس به عيب بى هنرى
))
(5)
6- اصلاح دين و دنياى
مردم در گرو اصلاح امور آنان است .
انجام اين اصلاحات كه بسيارى در (( عصر
)) گذشته و هم امروز مدعى آنند بدون مبنا ممكن
نيست . از همين روست كه مى توان از همه مدعيان اصلاحات پرسيد: مبناى
شما براى اصلاحات چيست و روى به كدام مقصد داريد؟
تشتت در مبناى اين اصلاحات موجب بروز صورت هاى متفرقى از حيات مادى و
فرهنگى شده كه سرانجامى جز پراكندگى ، ياس ، انفعال ، خوش باشى و لا
قيدى نداشته است .
بسيارى به قصد اصلاح امور و به اسم مصلح ، جماعت مردمان را به دنبال
خويش كشيدند و در ميان منازعه و تفرقه افكندند. اما، از آنجا كه :
1- خود صالح نبودند؛
2- براى اصلاح امور مبنا نداشتند؛
3- اصلاحات آنها فاقد نمونه اى كامل و عينى بود؛
4- اصلاحات آنها تنها وجوه محدودى از حيات را شامل مى شد؛
5- اصلاحات آنها فاقد استراتژى كلان بود؛
6- اصلاحات آنها عام و فراگير نبود.
موجب بروز انحطاط در صورت هاى مختلف حيات مردم شدند.
ضرورت انجام اصلاحات در معاملات و مناسبات مردم ، ضرورت گفتگو از
انتظار و احياى فرهنگ مهدوى را صد چندان مى كند زيرا، مهدى
(( عج )) مصلح بزرگى است
كه با تاسى به منش اجدادش به قصد اصلاح امور مردم مى آيد. و خود
صالحترين مردى است كه (( كلمه حق
)) و (( عدل )) را
مبناى عمل خويش و حكومت علوى را سرمشق ايجاد حكومت مهدوى خود مى سازد.
احياى فرهنگ مهدوى ، نويد ظهور اصلاحات در ميان همه ساحت هاى حيات فردى
و جمعى و در ميان همه مناسبت هاى مادى و معنوى است . احياى يك استراتژى
فراموش شده در عصر غيبت - كه به دليل تاسى به حق و كلام وحى و سنت نبوى
پيراسته از هر گونه شائبه انحراف و اختلاف است - و احياى انديشه و
فرهنگ انتظار، امكان طرح (( اصلاحات
)) از منشاء سالم ، بى غرض ، حقيقى و در عين حال
فراگير را مبتنى بر (( محبت حق و عدالت حقيقى
)) ممكن مى سازد و جوامع مسلمين را از سوء
استفاده از اين واژه ها كه عموما با نيت فريب افكار، سلطه گرى و ايجاد
انحراف فرهنگى (( بواقع سكولاريزم و تقدس زدايى
)) صورت مى گيرد در امان نگه مى دارد. نبايد
فراموش كرد كه مغرضان و منافقان و مرددان ، عموما از اين واژه سوء
استفاده نموده اند و با فريب افكار عمومى از آب گل آلود ماهى گرفته
اند.
(( اصلاحات )) چنانچه در
گستره امور مادى و معيشتى بماند؛ مفسده به بار مى آورد؛ به همان سان كه
اگر فاقد مبناى حقيقى باشد انحراف را نيز در پى خواهد داشت .
آنچه گفته شد، ضرورت طرح اصلاحات و پيگيرى آن در مناسبات فرهنگى و عادى
مردم را مبتنى بر باور مهدوى معلوم مى سازد.
7- ضرورت آمادگى :
منظور، صورتهاى مختلف آمادگى براى هر نوع رويارويى بالقوه و بالفعل در
عصر حاضر و آينده اى است كه بى گمان مقارن با ظهور مقدس امام زمان
(( عج )) است .
مردم همواره از سوى مجموعه اى از عوامل و پديده ها در معرض خطرند. سيل
و زلزله و صاعقه خطر است و تهديد كننده ، چنانكه سيطره اهل كفر و نفاق
خطر است ، به همان سان كه خطر بزرگ ابتلائات آخرالزمان و فتنه هاى
مخصوص آن نيز خطرى است جدى و پيش بينى شده . چه درباره امام حى سخن
بگوئيم و چه نگوئيم اين خطرات واقعيت دارد. اما، بايد ديد گفتگو
(( در صورت هاى مختلف آن ))
چه نقشى در (( كاهش خطرات ))
و (( بازدارندگى )) ايفا
مى كند.
انتشار اخبار (( آخرالزمان ))
در غرب و گفتگو از (( ظهور حضرت مسيح
)) ، (( جنگ نهايى
)) و (( آنتى كريست يا ضد
مسيح )) از طريق مجامع روحانى مسيحى و رسانه هاى
طى دو دهه آخر قرن 20 موجب بروز عكس العمل هاى فراوانى در ميان مردم
سرزمين هاى غربى شده كه از آن جمله اند:
O ايجاد سايتهاى اينترنتى براى اطلاع رسانى ؛
O ايجاد مجامع تحقيقاتى براى تفحص در اين باره ؛
O توليد فيلم هاى سينمايى (( با مضامين منجى
گرايى ، آخر الزمان و... ))
(6)
براى كاستن از تشنجات ، ايجاد آمادگى در مردم ، و ساير بهره بردارى هاى
سياسى ، فرهنگى و تبليغى ؛
O مهاجرت گروه هايى از مسيحيان به بيت المقدس براى استقبال از حضرت
مسيح (ع )؛
O توليد كتاب و كاست هاى آموزشى براى ايجاد آمادگى در مردم .
(7)
O ذخيره سازى مواد غذايى در ميان خانواده ها و آماده شدن آنها براى
وقايع احتمالى .
O و...
وجود بيش از ده هزار روايت در ميان منابع دينى ما درباره آخرالزمان ،
ظهور، امام مهدى (( عج ))
و... دسته بندى همه مداخل و موضوعات مرتبط را امكان پذير مى سازد.
چنانكه بسيارى از روايات و اقوال معصومين (ع ) نشانه هاى بسيارى را
متذكر مى شوند و مردم را متوجه اين نكته مى سازند كه ((
آمادگى و انتظار )) شرط اصلى و سنت مقبول مسلمين
و شيعيان در عصر غيبت است بى آنكه در صدد تعيين و تشخيص وقت قطعى و
معلومى براى ظهور باشند.
با توجه به آنچه ذكر شد چند پرسش فراروى ما قرار مى گيرد كه پاسخ
بدآنها ضرورى است :
1- آيا اين آمادگى لازم است ؟
2- آيا اين آمادگى مخصوص گوشه نشينان و رهبانان است ؟
3- آيا اين آمادگى فردى است ؟
4- آيا اين آمادگى تنها جنبه اخلاقى و عبادى دارد؟
5- آيا حكومت ها نيز ناگزير به مطالعه و اخذ تصميم در اين باره و تعيين
خط مشى هاى كلان نيستند؟
O اين آمادگى ضرورى است . چه :
1- سرزمين ما از نظر سوق الجيشى در يكى از نقاط حساس خاورميانه و آسيا
قرار گرفته است .
2- اين سرزمين هيچ گاه از چشم طماع سياستمداران و حاكمان استعمارگر و
چپاولگر دور نمانده و نمى ماند.
3- اين سرزمين ناگزير به سير كردن بيش از 60 ميليون دهان باز در شرايط
معمولى حيات است .
4- تباهى اخلاقى ، هجمه فرهنگى و انفعال حاصل از سياست هاى نادرست و
ندانم كارى همواره اين ملت را تهديد مى كند.
5- آمادگى قبل از ظهور، مقدمه استقبال از پيك پى خجسته ايمان و رستگارى
است . چنانكه در اخبار آمده بعد از ظهور توبه اى پذيرفته نمى شود
(8) و ايرانيان در زمره مشاوران سربازان راستين آن امام
عزيزند.
6- آماده شدن براى ظهور حضرت مورد تاكيد مستمر ائمه هدى (ع ) بوده و
شرط قبول ولايت و شيعه بودن است .
(9)
7-...
در واقع مخاطرات سياسى ، فرهنگى ، اقتصادى ، اجتماعى و امور مرتبط با
آنها، آمادگى را الزامى مى نمايد.
O هيچ انسان منصف ، دردمند و آگاهى ، آماده شدن در طريق صلاح و اصلاح
را منحصر به گوشه نشينيان و زاهدان و امثال اينها نمى كند و بر عكس ،
عموم مردم بدليل آنكه در معرض خطرات گوناگونند بيشتر نيازمند آمادگى
هستند.
مردم در معرض ابتلائات گوناگونند از قبيل :
1- حملات رسانه ها و خوراك هاى ناسالم فرهنگى صادره از سوى آنها.
2- القائات مغرضان و منافقان و مرددان .
3- ضربات فقر مادى و نفسى كه مترصد فرصت لغزش و رويگردانى است . و
بالاخره فرو رفتن در باتلاق حرام و شبهه .
4- نا آگاهى و جهل كه خود منشا نفوذ شيطان ، سوءظن ، كج فهمى و... است
.
5- و...
از همين روست كه اينان در خيل رعايان حاكمان هستند و ريزه خوار معلمان
و مرشدان و بيش و پيش از همه چيز محتاج آمادگى ، تربيت ، هدايت و
بالاخره حراست تا مبادا كه در ميان لغزشگاه ها و عقبه ها سعادتمندى را
مبدل به شقاوت و نگونسارى در دنيا و آخرت نمايند.
O بى شك كه اين آمادگى در دو گستره (( فردى و
جمعى )) قابل گفتگو است .
بسيارى از طرح ها و برنامه ها در مقام تجمع مردم و سازماندهى عمومى
معنى پيدا مى كند. چنانكه مردم در ميان مجامع ((
مدارس ، دانشگاه ها، كارگاه ها، انجمن ها، شهرها و...
)) حضور پيدا مى كنند و از تاثيرى متقابل نشو و نما مى يابند.
هماهنگى در (( قول ، فعل و نيت
)) و همراهى در همه مناسبات از آنان ((
پيكره اى واحد و هدفدار )) مى سازد كه توان
مقابله و مواجهه با هر نوع خطرى را دارند. از همين روست كه آمادگى در
دو گستره معنى مى يابد.
O برخى آمادگى و انتظار را مبدل به اعمالى اخلاقى و عبادى كرده اند.
منتظران را جماعتى مى شناسند كه از امام زمان ، (ع )، دم مى زنند، دعا
مى كنند، خواب و روياى صادقه مى بينند و در هواى مكاشفه و ملاقات با
پاى برهنه بيابان را طى مى كنند، كارى به كار خلق روزگار و آفت هايى كه
به جان آنان افتاده و بالاخره نظام اجتماعى و سياسى و طرح ها و دسيسه
هاى خصم ندارند. اين ، منتهاى انفعال است . اين ، انتظار منفعلان و
زبونان بى خاصيت و بى درد است .
حيات مردم در سه ساحت : (( اعتقادى ، اخلاقى و
عملى )) آنهم در ميان مناسبات فردى و جمعى معنى
مى يابد و همه معاملات (( سياسى ، اجتماعى ،
اقتصادى )) آنان را نيز شامل مى شود. از همين رو
همه افراد در همه ساحات اعتقادى ، اخلاقى عملى ، در همه معاملات خرد و
كلان سياسى ، اقتصادى و اجتماعى ناگزير به آماده شدن هستند. حال ، بخشى
از اين امر به فعاليت و مجاهدت اشخاص بر مى گردد و بخشى به همه آنچه كه
در وظيفه حكومت و دولت است . چه ، بسيارى از مناسبات مردم و معاملات
آنان بيش از آنكه فردى باشد صورت جمعى مى يابد و اصلاح آن در گرو
تمهيداتى است كه در دست حكومت است .
امروزه قدرت (( نظامى ، سياسى و اقتصادى ،
تبليغاتى و فرهنگى )) در دست حكومت است و
دولتمردان ناگزيرند كه براى آمادگى عمومى در همه ساحات طرح داشته باشند
(( استراتژى انتظار ))
ناظر بر اين نوع آمادگى است .
اين در وظيفه حاكم است كه (( نظام اقتصادى
)) را مبتنى بر (( عدل
)) به گونه اى سامان دهد كه :
1- مسلمانى دچار فقر نشود.
2- ظالمى فرصت تعدى و چپاول نيايد.
3- انحصارى شكل نگيرد و قرار گرفتن بخش عمده اى از سرمايه ها در اختيار
گروه ها و افراد موجب بروز ناامنى و بى عدالتى نشود.
4- با اتخاذ تدابير درست و بموقع ، خطر گرفتار آمدن ملت در شرايط
احتمالى مانند حمله و حصر دشمن خنثى شود.
5- سرمايه هاى ملى ، ناخواسته ، از كشور خارج شود.
در همينجاست كه مى توان جايگاه هر موضوع ، گستره و ميدان عمل را معلوم
ساخت . فرض كنيد نيل به (( مدرنيته
)) مقصد كلان و نهايى نظام حكومتى باشد، در
اينصورت ناگزير بايد تمام ملزومات اين امر فراهم شود كه در اينصورت ،
سكولاريزه كردن همه امور فرهنگى و فكرى ، غلبه دادن ساينتيسم
(( مكتب اصالت علم )) ،
بسط نظام اقتصاد آزاد مبتنى بر اصل اصالت سود و بالاخره غالب شدن عقل
كمى بر همه دريافت ها، توسعه فرهنگى به منزله حذف همه دريافت هاى مذهبى
و فرهنگى از ميانه جامعه در زمره ملزومات آن به حساب مى آيد. و بر عكس
اگر (( استراتژى )) ديگرى
را بخواهيم بر فضاى عمومى جامعه و كشور حاكم كنيم ، قطعا در آن صورت
(( مدرنيته )) از جايگاه
ديگرى برخودار مى شود.
بسيارى از اغتشاشات مرهون اختلاط نظريه ها و استراتژى هاى ناهمگون است
. بحران اقتصادى ، اجتماعى ، سياسى و بالاخره اخلاقى و بروز انفعال
عمومى در وقت مواجه با امور، ناشى از همين موضوع است . از همين روست كه
موضوع (( آمادگى )) براى
پذيرش ، طرح و بسط فرهنگ و مفهوم انتظار، امرى است كه بايد در دستور
كار نظام كلان فرهنگى ، سياسى ، اقتصادى و اجتماعى كشور وارد شود.
8- ضرورت گذر از غرب و
نقد غربزدگى معاصر:
بيش از دويست سال است كه مسلمين و از جمله ايرانيان مبتلا به بيمارى
(( غربزدگى )) هستند.
صفحات مطبوعات اين سال ها ناظر بر طرح اين موضوع و نقادى اين وضع و
عرضه پيشنهادهاى گوناگون است و هر يك از نويسندگان و سخنرانان به گونه
اى به طرح مساله پرداخته اند.