استراتژى انتظار (جلد اول و دوم )

اسماعيل شفيعى سروستانى

- ۹ -


هيچ به تركيب و كلمات اشعار اين دوره انديشيده ايد؟ شاعران با در هم شكستن مرز نثر و نظم ، هر دو صورت را در عاليترين و رساترين صورت عرضه داشته و از همين روست كه به دليل اعتلاى لفظ و معنى همه مضامين ، همه نگرش ها و همه صورت ها را به زير نگين خويش آورده اند اين آثار بسان آبى زلال و آينه اى شفاف تصويرى روشن از مناسبات مختلف فرهنگى و مدنى آن عصر را مى نمايانند.
پس از حافظ و جامى تا قرن 13، هزاران غزلسرا شيوه حافظ را امام خويش ‍ ساختند اما، هيچيك حافظ نبودند، جملگى سعى در تكرار حافظ و غزليات او داشتند؛ آنهم در صورت سازى و مضمون بافى . چنانكه در همين اعصار صدها شاعر سعدى و فردوسى را در خود تكرار كردند.
ما بايد پيش از آن كه همه واماندگى در برابر فرهنكگ و تمدن غربى را متوجه استعمارگران و چپاولگران كنيم (( كه البته در ظلم و ستم آنان هيچ ترديد نيست )) بايد مى پرسيديم : (( چگونه مستعد اينهمه واماندگى شديم ؟
در قرن 2 ه -.ق سرزمينهاى اسلامى مواجه با هجوم فكرى و فرهنگى يونانى شدند و حتى عوامل حكومتى (( دستگاه عباسى )) با راه انداختن نهضت ترجمه (( بيت الحكمه )) زمينه درگيرى هاى نظرى و فرهنگى را فراهم ساختند؛ اما، پس از چندى از بستر هجمه فلسفى و فرهنگى غير اسلامى به مدد متفكران اسلامى (( فلسفه اسلامى )) متولد شد.
ديگر بار در قرن 13، سرزمينهاى اسلامى مواجه با هجوم فرهنگى غرب شدند اما، بدليل ضعف و فتور عارض شده بر حيات فكرى و فلسفى حوزه هاى علمى اين سرزمين و ساير عوامل ، زمينه هاى استحاله همه جانبه فرهنگ و مدنيت مسلمين در بستر فرهنگ و تمدن غربى ، فراهم آمد.
تجديد حيات فرهنگى و فكرى با صورت سازى و ظاهر انگارى ممكن نيست و اصلاح و آذين بندى كالبد عارى از روح موجب تجديد حيات نمى شود. تنها بازگشت روح ، كالبد فشرده را به حركت در مى آورد.
حيات كالبد مناسبات مادى (( معمارى ، شهر سازى ، پوشش و... )) در گرو حيات روحانى است و اين حيات چونان خونى به همه اعضا و عناصر راه مى يابد و جملگى آنها را به حركت در مى آورد.
خلاصه آنكه ، احياء صورت تاريخ گذشته ، موجب احياء باطن تاريخ گذشته نمى شود؛ بهمان سان كه دلخوش كردن به صورت تاريخ جديد (( مدرنيته و تكنولوژى )) و تقليد در آن هيچ قومى را مبدل به كشورى غربى نمى سازد. تجديد حيات باطن تاريخ گذشته ، در گرو درك و دريافتى ژرف از موضع موجود، زدودن گرد و غبار غفلت ها و رجعت به حقيقتى است مستور در پرده . از همين روست كه عرض مى شود:
(( اگر روزى به اين درجه از آگاهى برسيم كه از عمق جان تمناى تجديد حيات فرهنگى كنيم ، مهدويت به عنوان جان مايه تفكر دينى و شيعى ، تنها نقطه اتكاء ما براى رجعت به آن هويت مكتوم و مستور است . ))
2- ضرورت خروج از موضع انفعالى در وقت غلبه فرهنگ و تمدن غير خودى
در شرايطى كه انفعال گام ها را در وقت مواجهه با فرهنگ و تفكر بيگانه و غير خودى سست مى كند و تاثير پذيرى ، هر گونه اراده مستقلى را به مسلخ مى كشد؛ همه استعدادها، نيروهاى جوان و فعال و همه سرمايه هاى مادى و معنوى در برابر هجوم تندباد مسموم قد خم مى كنند. چنانكه ناخواسته نوعى خجلت از اظهار و معرفى سرمايه هاى فرهنگى رخ مى نمايد.
سكولاريزم ناخواسته محصول اين انفعال است . تلاشى بيهوده كه از سوى متدينان صورت مى گيرد تا خود را مطابق طبع عناصر فرهنگى بيگانه بيارايند و با تقدس زدايى از همه آنچه مقدس است و دنيايى كردن همه سنت ها و دريافت ها، صورت و سيرت تاريخ و تفكر بيگانه را تقدير مقدر خود به حساب آورند. فقدان اعتماد به خود و داشته هاى خودى نيز به سهم خود بر طبل اين انفعال مى كوبد. در چنين هنگامه اى تنها راه خروج :
O باور آوردن به نيرويى است كه خارج از ظرف زمان و مكان اعتبارى عمل مى كند.
O باز و انداختن در بازوى نمونه ايست كه دوباره برخاستن را يادآورى مى كند.
O آويختن در دامن حجتى است كه به تمامى در برابر حجج غير الهى و غير حقيقى مى ايستد و از تماميت فرهنگ و تفكر باطنى و غيبى حمايت مى كند.
O احياء فرهنگى است كه تماميت صورت و سيرت فرهنگ و تمدن غربى را با محك خويش به نقد مى كشد و جايگاهش را مى نماياند.
O خارج شدن از ظرف محدود زمان و مكان معاصر است .
و اينهمه در شرايطى است كه هيچ يك از عناصر فرهنگى گذشته از چنين قدرتى برخوردار نيستند. هيچ يك از قهرمانان اساطيرى ، صورت هاى تاريخى باستانى ، هويت هاى ملى و منطقه اى ، قهرمانان ميادين جنگ هاى بزرگ و... از توانايى و قدرتى اينچنين برخوردار نيستند كه قومى بتواند به مدد آن همه گردهاى غفلت را از صورت و سيرت حيات امروزينش ‍ بزدايد.
زيرا:
O جملگى در ظرف زمان گذشته گرفتار آمده اند.
O تنها وجهى از حيات يا چند وجه محدود را متذكر مى شوند.
O رويكردى به آينده ندارند.
O قادر به رسوخ در كفر و شرك و الحاد جارى و سارى نيستند.
O از توانايى زيادى براى متذكر شدن ما فى الضمير عمومى برخوردار نيستند.
O حامل همه حقيقت و باطن تفكر و اعتقاد قدسى نيستند.
O از جانب خداوند هستى ، نبى اكرم (ص ) و ائمه هدى (ع ) تاييد و تقديس ‍ نشده اند.
O از همه ويژگى هاى لازم براى ساختن فرهنگى قوى مبتنى بر شالوده اعتقادى برخوردار نيستند.
از همين روست كه عرض مى كنم ، ضرورت خروج از انفعال در وقت غلبه فرهنگ و تمدن غير دينى و غير خودى (( در هر زمان )) ما را موظف به گفتگو درباره اين موضوع و فرهنگ مى كند.
3- ضرورت اتكاء به حجت در طى طريق :
همه آنچه كه در دو بند سابق الذكر آمد، در گرو چنگ انداختن در دامن حجتى است موجه و قابل اتكا و اعتماد. تاسى به حجت هاى غير الهى و از جمله پندارهاى خودمان باعث بروز تشتت در همه زمينه ها و بروز ناامنى شده است .
حجت هاى پذيرفته شده فلسفى ، صوفيانه ، خود غربى و امثال اينها از عناصر (( حيات جارى )) برخوردار نيستند و بدليل فقدان جامعيت چون چترى فراگير عموم مردم را از جمع عوام و خواص به گرد خود نمى آورند.
اگر ويژگى هاى خلقى و خلقى امام عصر (( عج )) ، و اتكاء ايشان به منبع ناب نبوت ، ولايت ، عصمت و علم ، تاريخ و فرهنگ سرشار از سخا، شجاعت ، جوانمردى ، منصفانه و درست فراروى جوانان اين ديار گذاشته شود از ايشان حجتى براى بودن و رفتن مى سازد. چنانكه بحقيقت حجت نيز هستند. همه حجت هاى غير معصوم و غير الهى ، تنها جمعى از مردم را به گرد خويش مى آورند و پاسخگوى بخشى از وجوه معنوى و مادى حيات مى شوند اما، اين فرهنگ با توان عجيب و بالقوه و بالفعل خود عاملى است براى :
- ايحاد پيوند اعتقادى و نظرى عمومى مردم .
- ايجاد ساز و كارى اجتماعى و اقتصادى واحد براى تنظيم مناسبات مادى (( اين در حالى است كه عموم حجج مورد مراجعه مردم فاقد توانايى ايجاد نظام اجتماعى اند. ))
- بسط فرهنگى ساده و متناسب با نظام نظرى براى ارتقاء ساحت اخلاقى و فرهنگى مردم .
- ايجاد رابطه اى دلنشين با مبدا واحد. اين امر بدليل الهى بودن نسبت آن حضرت موجب تحكيم روابط افراد و جامعه با آن مبدا واحد و حياتى مى شود.
4- احياء و اقامه عدل در ميان مردم :
عموم مردم بيزار از ظلم فراگيرى هستند كه نسل در نسل آنان را آزرده است . آنها در ميان اقيانوسى مملو از جنون و بى عدالتى ، تشنه كام زلال عدالتند واين بى عدالتى همه سطوح حيات آنان را بگونه اى متاثر ساخته كه بحران در همه ساحتها رخنه كرده و ملموس گشته است . از آنجا كه بسيارى از مردم ، گروه ها، مدعيان و به ظاهر مصلحان و خيرخواهان به بهانه اقامه عدل آمدند و در پايان جز به انباشته كردن انبان خود نينديشيدند و ناشر ظلم و بى عدالتى شدند، ديگر كمتر كسى ادعاى عدالت خواهى و ظلم ستيزى را از فرقه ها و نحله ها مى پذيرد.
فرهنگ انتظار، فرهنگى است كه (( كلمه عدل )) را امام خويش ‍ مى سازد و بلافاصله در نسبتى جدى با امام عدل و سلسله ائمه هدى - كه جملگى اهل عدل و مخ عدالت بودند - مردم را به تجربه عدالت دلخوش ‍ و اميدوار مى كند.
احياء اين فرهنگ در ذات خود پاسخگوى نياز عصرى است كه در ظلم و بى عدالتى دست و پا مى زند.
احياء كلمه عدل ، احياء فرهنگ انتظار است و محصول تشكيل دولت كريمه امام زمان (( عج )) ، و ما ناگزير به گفتگو درباره اين فرهنگيم . گفت و گو از انتظار، از گمشده اين مردم و همه مستضعفان ساكن در ربع مسكون است .
ضرورت احياء عدل ، ضرورت گفتگو درباره امام عصر (( عج )) ، و امام عدل را روشن مى سازد.
5- حراست از مواريث فرهنگى :
ضرورت حفظ مواريث اعتقادى و فرهنگى از دستبرد و چپاول و انتقال آن به نسل بعدى ، ضرورتا ما را وادار به گفتگو درباره امام عدل و احياء فرهنگ انتظار مى نمايد.
ميراث همه انبيا به نبى اكرم (ص ) منتقل شد و ايشان حافظ و حامل همه ميراث انبيا (ع ) شدند و پس از ايشان همه اين ميراث و همه سنت هاى مرتبط با آن به ائمه هدى (ع ) منتقل شد تا آنكه به امام عصر (( عج )) رسيد و ايشان بنا به ضرورت و به اقتضاى شرايط و مقتضيات ، بخش هايى مختصر از اين مواريث را به سلسله علماى ربانى منتقل ساختند. هم آنان كه ناشر اين علوم الهى و اسلامى شدند. چنانكه نبى اكرم (ص ) خلاصه و عصاره و حقيقت همه تعاليم انبيا بودند و تمام حقيقت را در آئينه آئين و دين محمدى متجلى ساختند، آخرين وصى ايشان بعنوان خاتم اوصيا تماميت حقيقت دين و سنت و سيره پسنديده و مورد رضاى خالق هستى را متجلى خواهند ساخت .
ذكر نام بلند حضرت و احياى فرهنگ انتظار، همه ميراث و سنت ها را به نسل جوان منتقل مى سازد. ذكر بلندى كه قلب ها را ذاكر مى كند و همت جوانان را به مصافى بزرگ مى خواند. ذهن و زبان آنان را با خود درگير مى نمايد تا سربازان بسيارى زير لواى امام عدل (ع ) گرد آيند. بهمان سان كه همه باورها و سنت ها به امامت و بويژه مقام عظماى امام زمان (( عج )) ختم مى شود و ايشان مؤ يد، ناشر، مفسر و شارح آنهمه اند. ذكر نام حضرت و احياى اين فرهنگ ، بستر مناسب را براى بسط اين سنت ها و دوام آنها فراهم مى سازد.
بايد متذكر اين نكته بود كه (( ولايت )) باطن همه آثار و سنت هاى فرهنگى مردم اين سرزمين است . هيچ يك از مناسبات عارى از اين حقيقت نيست ، حتى سنتهاى تربيت بدنى و رسوم پهلوانى مردان اهل فتوت . به طورى كه نظام تعليمى و تربيتى سنتى همه سمت و سوى جهت گيرى مواد آموزشى و متون را حول محور (( ولايت )) به گردش ‍ مى آورد.
چنانكه وقتى به آثار شاعران اهل معرفت و تفكر اين سرزمين كه به حقيقت بنيانگزار و ناظر و مراقب زبان و اخلاق و ادب اين ديارند مراجعه مى كنيم در مى يابيم كه جان مايه شعر آن سلحشوران جملگى بر مدار (( ولايت )) مى گردد. مطالعه در ساير مناسبات و حتى آثار دستى حاصله از دست مردان و زنان اين ديار كه جملگى از آبشخور ادب و سنت پيشينيان سيراب شده اند، نيز حاصل اين بار معنايى ويژه است .
نبايد زندانى كردن همه سنت ها و اشياء باقى مانده از اعصار كهن در قاب هاى شيشه اى موزه ها و تالارها را حراست از ميراث فرهنگى تلقى كرد و در عمل و نظر به سمت و سوى عالم غربى رفت . حفظ مواريث فرهنگى و انتقال آن از طريق تاسيس موزه ها ممكن نيست ؛ كه اين عين جدايى و دورى است . احياى باطن و حقيقت ميراث فرهنگى و اصلاح مناسبات و معاملات متناسب با آن حقيقت ، حيات مجدد مواريث فرهنگى و سنن ممدوح پيشينيان را ممكن مى سازد و چنانكه ذكر شد، اين احياگرى بدون داشتن قطب ميانى و محور مراجعه و حجت شناخته شده ممكن نيست .
اگر مفهوم (( ولايت )) و (( ولايت )) از غزليات حافظ اخذ شود از آن چه مى ماند؟ حتى صورت زيبا، جذاب و گوشنواز آن ابيات نيز مرهون (( ولايت )) حاكم بر تارو پود كلمات و مصرع ها و ابيات است . و اين ولايت به تبع خود قبول ولايت حضرت دوست و بروز دوستى متقابل ايشان را در پى دارد و گرنه :
(( كه بنده را نخرد كس به عيب بى هنرى )) (5)
6- اصلاح دين و دنياى مردم در گرو اصلاح امور آنان است .
انجام اين اصلاحات كه بسيارى در (( عصر )) گذشته و هم امروز مدعى آنند بدون مبنا ممكن نيست . از همين روست كه مى توان از همه مدعيان اصلاحات پرسيد: مبناى شما براى اصلاحات چيست و روى به كدام مقصد داريد؟
تشتت در مبناى اين اصلاحات موجب بروز صورت هاى متفرقى از حيات مادى و فرهنگى شده كه سرانجامى جز پراكندگى ، ياس ، انفعال ، خوش ‍ باشى و لا قيدى نداشته است .
بسيارى به قصد اصلاح امور و به اسم مصلح ، جماعت مردمان را به دنبال خويش كشيدند و در ميان منازعه و تفرقه افكندند. اما، از آنجا كه :
1- خود صالح نبودند؛
2- براى اصلاح امور مبنا نداشتند؛
3- اصلاحات آنها فاقد نمونه اى كامل و عينى بود؛
4- اصلاحات آنها تنها وجوه محدودى از حيات را شامل مى شد؛
5- اصلاحات آنها فاقد استراتژى كلان بود؛
6- اصلاحات آنها عام و فراگير نبود.
موجب بروز انحطاط در صورت هاى مختلف حيات مردم شدند.
ضرورت انجام اصلاحات در معاملات و مناسبات مردم ، ضرورت گفتگو از انتظار و احياى فرهنگ مهدوى را صد چندان مى كند زيرا، مهدى (( عج )) مصلح بزرگى است كه با تاسى به منش اجدادش به قصد اصلاح امور مردم مى آيد. و خود صالحترين مردى است كه (( كلمه حق )) و (( عدل )) را مبناى عمل خويش و حكومت علوى را سرمشق ايجاد حكومت مهدوى خود مى سازد.
احياى فرهنگ مهدوى ، نويد ظهور اصلاحات در ميان همه ساحت هاى حيات فردى و جمعى و در ميان همه مناسبت هاى مادى و معنوى است . احياى يك استراتژى فراموش شده در عصر غيبت - كه به دليل تاسى به حق و كلام وحى و سنت نبوى پيراسته از هر گونه شائبه انحراف و اختلاف است - و احياى انديشه و فرهنگ انتظار، امكان طرح (( اصلاحات )) از منشاء سالم ، بى غرض ، حقيقى و در عين حال فراگير را مبتنى بر (( محبت حق و عدالت حقيقى )) ممكن مى سازد و جوامع مسلمين را از سوء استفاده از اين واژه ها كه عموما با نيت فريب افكار، سلطه گرى و ايجاد انحراف فرهنگى (( بواقع سكولاريزم و تقدس زدايى )) صورت مى گيرد در امان نگه مى دارد. نبايد فراموش كرد كه مغرضان و منافقان و مرددان ، عموما از اين واژه سوء استفاده نموده اند و با فريب افكار عمومى از آب گل آلود ماهى گرفته اند.
(( اصلاحات )) چنانچه در گستره امور مادى و معيشتى بماند؛ مفسده به بار مى آورد؛ به همان سان كه اگر فاقد مبناى حقيقى باشد انحراف را نيز در پى خواهد داشت .
آنچه گفته شد، ضرورت طرح اصلاحات و پيگيرى آن در مناسبات فرهنگى و عادى مردم را مبتنى بر باور مهدوى معلوم مى سازد.
7- ضرورت آمادگى :
منظور، صورتهاى مختلف آمادگى براى هر نوع رويارويى بالقوه و بالفعل در عصر حاضر و آينده اى است كه بى گمان مقارن با ظهور مقدس امام زمان (( عج )) است .
مردم همواره از سوى مجموعه اى از عوامل و پديده ها در معرض خطرند. سيل و زلزله و صاعقه خطر است و تهديد كننده ، چنانكه سيطره اهل كفر و نفاق خطر است ، به همان سان كه خطر بزرگ ابتلائات آخرالزمان و فتنه هاى مخصوص آن نيز خطرى است جدى و پيش بينى شده . چه درباره امام حى سخن بگوئيم و چه نگوئيم اين خطرات واقعيت دارد. اما، بايد ديد گفتگو (( در صورت هاى مختلف آن )) چه نقشى در (( كاهش خطرات )) و (( بازدارندگى )) ايفا مى كند.
انتشار اخبار (( آخرالزمان )) در غرب و گفتگو از (( ظهور حضرت مسيح )) ، (( جنگ نهايى )) و (( آنتى كريست يا ضد مسيح )) از طريق مجامع روحانى مسيحى و رسانه هاى طى دو دهه آخر قرن 20 موجب بروز عكس العمل هاى فراوانى در ميان مردم سرزمين هاى غربى شده كه از آن جمله اند:
O ايجاد سايتهاى اينترنتى براى اطلاع رسانى ؛
O ايجاد مجامع تحقيقاتى براى تفحص در اين باره ؛
O توليد فيلم هاى سينمايى (( با مضامين منجى گرايى ، آخر الزمان و... )) (6)
براى كاستن از تشنجات ، ايجاد آمادگى در مردم ، و ساير بهره بردارى هاى سياسى ، فرهنگى و تبليغى ؛
O مهاجرت گروه هايى از مسيحيان به بيت المقدس براى استقبال از حضرت مسيح (ع )؛
O توليد كتاب و كاست هاى آموزشى براى ايجاد آمادگى در مردم . (7)
O ذخيره سازى مواد غذايى در ميان خانواده ها و آماده شدن آنها براى وقايع احتمالى .
O و...
وجود بيش از ده هزار روايت در ميان منابع دينى ما درباره آخرالزمان ، ظهور، امام مهدى (( عج )) و... دسته بندى همه مداخل و موضوعات مرتبط را امكان پذير مى سازد.
چنانكه بسيارى از روايات و اقوال معصومين (ع ) نشانه هاى بسيارى را متذكر مى شوند و مردم را متوجه اين نكته مى سازند كه (( آمادگى و انتظار )) شرط اصلى و سنت مقبول مسلمين و شيعيان در عصر غيبت است بى آنكه در صدد تعيين و تشخيص وقت قطعى و معلومى براى ظهور باشند.
با توجه به آنچه ذكر شد چند پرسش فراروى ما قرار مى گيرد كه پاسخ بدآنها ضرورى است :
1- آيا اين آمادگى لازم است ؟
2- آيا اين آمادگى مخصوص گوشه نشينان و رهبانان است ؟
3- آيا اين آمادگى فردى است ؟
4- آيا اين آمادگى تنها جنبه اخلاقى و عبادى دارد؟
5- آيا حكومت ها نيز ناگزير به مطالعه و اخذ تصميم در اين باره و تعيين خط مشى هاى كلان نيستند؟
O اين آمادگى ضرورى است . چه :
1- سرزمين ما از نظر سوق الجيشى در يكى از نقاط حساس خاورميانه و آسيا قرار گرفته است .
2- اين سرزمين هيچ گاه از چشم طماع سياستمداران و حاكمان استعمارگر و چپاولگر دور نمانده و نمى ماند.
3- اين سرزمين ناگزير به سير كردن بيش از 60 ميليون دهان باز در شرايط معمولى حيات است .
4- تباهى اخلاقى ، هجمه فرهنگى و انفعال حاصل از سياست هاى نادرست و ندانم كارى همواره اين ملت را تهديد مى كند.
5- آمادگى قبل از ظهور، مقدمه استقبال از پيك پى خجسته ايمان و رستگارى است . چنانكه در اخبار آمده بعد از ظهور توبه اى پذيرفته نمى شود (8) و ايرانيان در زمره مشاوران سربازان راستين آن امام عزيزند.
6- آماده شدن براى ظهور حضرت مورد تاكيد مستمر ائمه هدى (ع ) بوده و شرط قبول ولايت و شيعه بودن است . (9)
7-...
در واقع مخاطرات سياسى ، فرهنگى ، اقتصادى ، اجتماعى و امور مرتبط با آنها، آمادگى را الزامى مى نمايد.
O هيچ انسان منصف ، دردمند و آگاهى ، آماده شدن در طريق صلاح و اصلاح را منحصر به گوشه نشينيان و زاهدان و امثال اينها نمى كند و بر عكس ، عموم مردم بدليل آنكه در معرض خطرات گوناگونند بيشتر نيازمند آمادگى هستند.
مردم در معرض ابتلائات گوناگونند از قبيل :
1- حملات رسانه ها و خوراك هاى ناسالم فرهنگى صادره از سوى آنها.
2- القائات مغرضان و منافقان و مرددان .
3- ضربات فقر مادى و نفسى كه مترصد فرصت لغزش و رويگردانى است . و بالاخره فرو رفتن در باتلاق حرام و شبهه .
4- نا آگاهى و جهل كه خود منشا نفوذ شيطان ، سوءظن ، كج فهمى و... است .
5- و...
از همين روست كه اينان در خيل رعايان حاكمان هستند و ريزه خوار معلمان و مرشدان و بيش و پيش از همه چيز محتاج آمادگى ، تربيت ، هدايت و بالاخره حراست تا مبادا كه در ميان لغزشگاه ها و عقبه ها سعادتمندى را مبدل به شقاوت و نگونسارى در دنيا و آخرت نمايند.
O بى شك كه اين آمادگى در دو گستره (( فردى و جمعى )) قابل گفتگو است .
بسيارى از طرح ها و برنامه ها در مقام تجمع مردم و سازماندهى عمومى معنى پيدا مى كند. چنانكه مردم در ميان مجامع (( مدارس ، دانشگاه ها، كارگاه ها، انجمن ها، شهرها و... )) حضور پيدا مى كنند و از تاثيرى متقابل نشو و نما مى يابند. هماهنگى در (( قول ، فعل و نيت )) و همراهى در همه مناسبات از آنان (( پيكره اى واحد و هدفدار )) مى سازد كه توان مقابله و مواجهه با هر نوع خطرى را دارند. از همين روست كه آمادگى در دو گستره معنى مى يابد.
O برخى آمادگى و انتظار را مبدل به اعمالى اخلاقى و عبادى كرده اند. منتظران را جماعتى مى شناسند كه از امام زمان ، (ع )، دم مى زنند، دعا مى كنند، خواب و روياى صادقه مى بينند و در هواى مكاشفه و ملاقات با پاى برهنه بيابان را طى مى كنند، كارى به كار خلق روزگار و آفت هايى كه به جان آنان افتاده و بالاخره نظام اجتماعى و سياسى و طرح ها و دسيسه هاى خصم ندارند. اين ، منتهاى انفعال است . اين ، انتظار منفعلان و زبونان بى خاصيت و بى درد است .
حيات مردم در سه ساحت : (( اعتقادى ، اخلاقى و عملى )) آنهم در ميان مناسبات فردى و جمعى معنى مى يابد و همه معاملات (( سياسى ، اجتماعى ، اقتصادى )) آنان را نيز شامل مى شود. از همين رو همه افراد در همه ساحات اعتقادى ، اخلاقى عملى ، در همه معاملات خرد و كلان سياسى ، اقتصادى و اجتماعى ناگزير به آماده شدن هستند. حال ، بخشى از اين امر به فعاليت و مجاهدت اشخاص بر مى گردد و بخشى به همه آنچه كه در وظيفه حكومت و دولت است . چه ، بسيارى از مناسبات مردم و معاملات آنان بيش از آنكه فردى باشد صورت جمعى مى يابد و اصلاح آن در گرو تمهيداتى است كه در دست حكومت است .
امروزه قدرت (( نظامى ، سياسى و اقتصادى ، تبليغاتى و فرهنگى )) در دست حكومت است و دولتمردان ناگزيرند كه براى آمادگى عمومى در همه ساحات طرح داشته باشند (( استراتژى انتظار )) ناظر بر اين نوع آمادگى است .
اين در وظيفه حاكم است كه (( نظام اقتصادى )) را مبتنى بر (( عدل )) به گونه اى سامان دهد كه :
1- مسلمانى دچار فقر نشود.
2- ظالمى فرصت تعدى و چپاول نيايد.
3- انحصارى شكل نگيرد و قرار گرفتن بخش عمده اى از سرمايه ها در اختيار گروه ها و افراد موجب بروز ناامنى و بى عدالتى نشود.
4- با اتخاذ تدابير درست و بموقع ، خطر گرفتار آمدن ملت در شرايط احتمالى مانند حمله و حصر دشمن خنثى شود.
5- سرمايه هاى ملى ، ناخواسته ، از كشور خارج شود.
در همينجاست كه مى توان جايگاه هر موضوع ، گستره و ميدان عمل را معلوم ساخت . فرض كنيد نيل به (( مدرنيته )) مقصد كلان و نهايى نظام حكومتى باشد، در اينصورت ناگزير بايد تمام ملزومات اين امر فراهم شود كه در اينصورت ، سكولاريزه كردن همه امور فرهنگى و فكرى ، غلبه دادن ساينتيسم (( مكتب اصالت علم )) ، بسط نظام اقتصاد آزاد مبتنى بر اصل اصالت سود و بالاخره غالب شدن عقل كمى بر همه دريافت ها، توسعه فرهنگى به منزله حذف همه دريافت هاى مذهبى و فرهنگى از ميانه جامعه در زمره ملزومات آن به حساب مى آيد. و بر عكس اگر (( استراتژى )) ديگرى را بخواهيم بر فضاى عمومى جامعه و كشور حاكم كنيم ، قطعا در آن صورت (( مدرنيته )) از جايگاه ديگرى برخودار مى شود.
بسيارى از اغتشاشات مرهون اختلاط نظريه ها و استراتژى هاى ناهمگون است . بحران اقتصادى ، اجتماعى ، سياسى و بالاخره اخلاقى و بروز انفعال عمومى در وقت مواجه با امور، ناشى از همين موضوع است . از همين روست كه موضوع (( آمادگى )) براى پذيرش ، طرح و بسط فرهنگ و مفهوم انتظار، امرى است كه بايد در دستور كار نظام كلان فرهنگى ، سياسى ، اقتصادى و اجتماعى كشور وارد شود.
8- ضرورت گذر از غرب و نقد غربزدگى معاصر:
بيش از دويست سال است كه مسلمين و از جمله ايرانيان مبتلا به بيمارى (( غربزدگى )) هستند. صفحات مطبوعات اين سال ها ناظر بر طرح اين موضوع و نقادى اين وضع و عرضه پيشنهادهاى گوناگون است و هر يك از نويسندگان و سخنرانان به گونه اى به طرح مساله پرداخته اند.