3. خودسازى وتهذيب نفس: اصلاح نفس، کسب فضايل اخلاقى، خودسازى
فردى، ترک گناهان وآراستن به فضايل اخلاقى در همه احوال ضرورت
دارد، ولى خودسازى واصلاح نفس در دوره غيبت که زمينه لغزش وانحراف
وآلوده گشتن به رذايل اخلاقى بيشتر است، از اهميت زيادى برخوردار
است. امام صادق عليه السلام در اين زمينه مى فرمايند:
(صاحب الامر عليه السلام غيبتى
خواهد داشت، اگر کسى در آن دوره بخواهد دين دار بماند، سخت در
مشقّت خواهد بود. بنده خالص خدا در آن شرايط، بايد تقواى الهى پيشه
کند، ودو دستى به دين خود بچسبد).(1)
به علاوه، چون فراهم شدن زمينه ظهور امام زمان عليه السلام از يک
نظر وابسته به وجود افراد خودساخته، وآراسته به فضايل اخلاقى است،
وجز از طريق تهذيب نفس وپيدا کردن پرورش اسلامى نمى توان در سلک
ياران وزمينه سازان حضور آن حضرت قرار گرفت. بنابراين، يکى از
وظايف افراد تلاش در راه خودسازى وتهذيب نفس است.
بر اين اساس، امام صادق عليه السلام مى فرمايند:
(مَنْ سرّهُ أَنْ يَکُونَ مِنْ
أَصْحابِ الْقائِم فَلْيَنْتَظِر وَلْيَعْمَل بِالْوَرَعِ
ومَحاسِنِ الْأَخْلاق...؛(2)
هرکس دوست دارد از ياران حضرت قائم عليه السلام باشد، بايد در
انتظار ظهور آن حضرت باشد، ودر اين حال، به پرهيزکارى واخلاق نيکو
رفتار نمايد).
وحتّى در توقيعى که امام زمان عليه السلام آن را به مرحوم شيخ مفيد
نوشته اند، چنين آمده است که اعمال ناشايست وگناهانى که از شيعيان
سر مى زند، يکى از عوامل طولانى شدن دوره غيبت، ومحروميت آن ها از
ديدار امام عليه السلام است.
4. جامعه سازى: از آن جا که يکى از شرايط مهم رشد ارزش ها وفراهم
شدن زمينه حاکميت احکام الهى، اصلاح وضع عمومى جامعه است؛ لذا در
تعليمات روشن گرانه اسلام، اهتمام به وضع جامعه ومبارزه با نارسايى
هاى اجتماعى وفساد وکج روى ها از طريق امورى چون امر به معروف ونهى
از منکر، مورد تأکيد قرار گرفته است، به گونه اى که حتّى انسان هاى
بى توجّه به امور اجتماعى ومشکلات ساير مردم، خارج از زمره
مسلمانان محسوب مى شوند:
(مَنْ أَصْبَحَ ولَمْ يَهْتمَّ
بِأُمُورِ الْمُسْلِمينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ).(3)
علاوه بر اين که بر اساس روايات اهل بيت عليهم السلام تا آمادگى
هاى لازم فکرى وفرهنگى و... در آحاد جامعه براى پذيرش ويارى امام
زمان عليه السلام پيدا نشود، ظهور حضرت، محقّق نخواهد شد. از سوى
ديگر، تحصيل آمادگى هاى لازم، نياز به بستر سالمى دارد که افراد در
سايه آن بتوانند به کسب مهارت ها وکمالات لازم بپردازند.
اين بسترسازى، مشروط به احساس مسؤوليت همگانى ومشارکت همه جانبه تک
تک افراد در پاک سازى فضاى عمومى جامعه است که براى انجام کامل وبه
موقع اين امر نيز مکانيزم هاى زيادى پيش بينى شده است که مهم ترين
آن ها، اقامه فريضه امر به معروف ونهى از منکر است؛ يعنى همه افراد
جامعه اسلامى موظّف اند از طريق تحصيل آشنايى کامل با شرايط واحکام
آن، به اصلاح نارسايى هاى اجتماعى وحفظ سلامت فضاى جامعه بپردازند
تا از اين طريق:
اوّلاً: شرايط لازم براى ظهور آن حضرت فراهم گردد؛
ثانياً: امکان زندگى، بر اساس احکام نورانى اسلام در دوره غيبت -
ولو به ضرورت ناقص - به وجود آيد.
5. دعا براى تعجيل فرج: با توجّه به نقش وجايگاه مهمى که دعا در
تفکّر اسلامى دارد، اگر دعا با شرايط لازم انجام گيرد، همچون ساير
علل وعوامل مؤثّر در نظام هستى، مى تواند در امور تکوينى تغيير
ايجاد نمايد.
در بخشى از روايات پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم وائمّه
اطهار عليهم السلام توصيه شده است که براى فرج امام زمان عليه
السلام زياد دعا کنيد، واز خود حضرت بقية اللَّه (عجل الله فرجه)
نقل شده است که آن حضرت فرمودند:
(اَکْثرُوا الدُّعاء بِتَعْجيلِ
الْفَرَج فَإِنَّ ذلِکَ فَرَجَکُمْ؛(4)
براى تعجيل در فرج وظهور، زياد دعا کنيد؛ چراکه اين کار، موجب فرج
وخوش حالى شما است).
بنابراين، از ديگر تکاليف عاشقان امام زمان (عجل الله فرجه)،
درخواست تعجيل فرج آن حضرت است. البتّه، توجّه به اين نکته نيز
ضرورى است که:
اوّلاً، دعا زمانى به مرحله اجابت مى رسد که دعا کننده شرايطى را
در خود ايجاد نموده باشد که دعاى او شرايط استجابت را داشته باشد.
ثانياً، بايد توجّه داشت که دعا هرگز جاى عمل به وظايف ديگر را نمى
گيرد؛ بلکه دعا در صورتى مفيد است که همراه با عمل به ساير تکاليف
دينى باشد.
علاوه بر موارد فوق، پايدارى در راه ولايت اهل بيت عليهم السلام،
استقامت در برابر مشکلات ونارسايى ها، کمک ومساعدت به هم نوعان،
تحصيل علم وبه دست آوردن تخص هاى لازم، احياى شعائر اسلامى
وپاسدارى از ارزش هاى اصيل و... از جمله مسائلى هستند که اهتمام به
آن ها سعادت وسلامت جامعه، به ويژه نسل جوان را تضمين مى کند.
6. توبه از گناهان.
7. صدقه دادن براى سلامتى امام زمان عليه السلام.
8. انجام اعمال عبادى مانند خواندن نماز وقرآن، زيارت نمودن به
نيابت از امام زمان عليه السلام.
9. توجّه به اماکنى که مورد عنايت امام زمان عليه السلام است نظير
مشاهد مشرّفه، مسجد سهله، مسجد جمکران و....
10. توسّل به امام زمان عليه السلام وزيارت آن حضرت، با زيارت ها
ودعاهايى که در کتب ادعيه مانند مفاتيح الجنان آمده، واز آن جمله
موارد ذيل است:
الف. دعاى عهد که هر روز صبح بعد از نماز خوانده مى شود:
(اَللَّهُمَّ رَبّ النُّورِ الْعَظيم ورَبّ الْکُرْسِى
الرَّفيع...)؛
ب. دعاى (اَللَّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ
تُعَرِّفْنى نَفْسَکَ...) اين دعا در عصر روز جمعه خوانده مى شود؛
ج. دعايى که براى برآورده شدن حاجات ذکر شده است، وبا اين عبارت
شروع مى شود: إلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وبَرِحَ الْخَفاءُ...؛
د. دعا براى سلامتى امام زمان عليه السلام: (اَللَّهُمَّ کُنْ
لِوَلِيِّکَ الْحُجَّةِ ابْنِ الْحَسَن...)؛
ه. دعاى حضرت مهدى عليه السلام که با اين عبارت آغاز مى شود:
(اَللَّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفيقَ الطَّاعَة وبُعْد الْمُصيبَة...)؛
و. زيارت آل ياسين.
جهت توضيح بيشتر به کتاب هاى وظيفة الانام وشيوه هاى يارى قائم آل
محمّد عليه السلام مراجعه شود.
ياران امام مهدى (عليه السلام)
آن حضرت پس از قيام، به يارانى نياز دارد که حدّ اقل در يکى از
عرصه ها بتوانند مفيد واقع گردد، وآمادگى هاى فکرى وفرهنگى ونظامى
را کسب کرده باشد.
از سويى، ياران او، همه از جوانان خواهند بود، با نگاهى گذرا به
تاريخ جوامع بشرى، نقش دوران ساز وکليدى جوانان در غالب حرکت هاى
فرهنگى واجتماعى ونيز نهضت هاى حيات بخش پيامبران الهى کاملاً
آشکار وروشن است.
تجربه تاريخ، بيانگر اين مهم است که در هر حرکتى، از استعدادهاى
فکرى ونهفته قشر جوان به صورت اصولى وصحيح بهره بردارى شده است،
دست آوردهاى بسيار مهم وارزشمندى به دست آمده است.
در مقابل، زمانى که هدايت ورهبرى گروه هاى جوان به دست افراد
هوسران وقدرت طلب افتاده، جنايات وتراژدى هاى بسيار دهشتناکى به
وقوع پيوسته است. در حالى که، در تفکّر دينى، بهادادن وشخصيت دادن
واهتمام به جوانان، بسيار توصيه شده است.
براى روشن شدن اين حقيقت، سزاوار است، سيره وعملکرد يکى از انبياى
الهى در اين زمينه، با بهره بردارى منفى رهبران مستبد از نيروهاى
جوان در جنگ هاى جهانى اوّل ودوم مقايسه شود، تا آن گاه پى آمدهاى
استفاده از ظرفيت هاى قشر جوان، ونيز عدم استفاده وغفلت از آن
آشکار گردد.
از اين نظر، وقتى مجموعه روايات مربوط به قيام حضرت مهدى (عجل الله
فرجه) را مطالعه مى کنيم، با اين حقيقت آشنا مى شويم که زمينه
سازان اصلى ظهور، واصحاب وياران خاص آن حضرت در جريان تلاش براى
تشکيل حکومت عدل جهانى، جوانان خواهند بود.
به عنوان مثال، يکى از شخصيت هاى وارسته وشجاعى که در آخر الزّمان
با هدف اصلاح وضع نابسامان جوامع اسلامى قيام خواهد کرد، فردى به
نام (سيّد حسنى) است.
به روايت امام صادق عليه السلام حسنى، يک جوان خوش چهره ونورانى
است که على رغم به دست آوردن قدرت وامکانات بسيار زياد، آن گاه که
از ظهور حضرت مهدى عليه السلام آگاه مى شود، خود را به همراه
سپاهيانش به امام عليه السلام مى رساند، وبا آن حضرت بيعت مى کند.
بنا به يک روايت، امام زمان (عجل الله فرجه) چند روز پيش از قيام،
به وسيله ايشان، براى مردم مکّه پيامى مى فرستند....
گذشته از اين، وقتى حضرت على عليه السلام به مناسبتى از ياران
واصحاب امام عصر (عجل الله فرجه) سخن مى گويند، در توصيف ويژگى هاى
آنان اين چنين مى فرمايند:
(ياران قائم (عجل الله فرجه)، همه
از ميان جوانان خواهند بود، سال خورده در بين آن ها بسيار کم است،
ونسبت سال خوردگان بر جوانان در بين اصحاب آن حضرت، همانند سرمه اى
براى چشم، ونمک براى غذا است، وکم ترين بخش غذا را نمک تشکيل مى
دهد).(5)
اين امر، ناشى از اين است که جوان به دليل داشتن فطرت پاک وصفاى
باطن در درجه اوّل، از استعداد وظرفيت بالاى درک وتوان شناخت
حقيقت، برخوردار است. علاوه بر آن، به واسطه شجاعت وشهامت زيادى که
دارد، زودتر پذيراى حقايق مى شود، ودر مقابل آن ها لجاجت وسرسختى
بى مورد، به خرج نمى دهد.
اعتقاد به موعود در اديان ديگر
آيا اعتقاد به مهدى موعود ومنجى جهانى، مخصوص شيعيان است؟
اعتقاد به مهدويت ومنجى جهانى اختصاص به شيعه ندارد؛ بلکه همه
اديان ومذاهب، به گونه اى به آن اعتقاد دارند.
در منابع حديثى اهل سنّت، روايات در خصوص حضرت مهدى عليه السلام
فراوان است. تفاوت نظر شيعه وسنّى در اين است که اهل سنّت، عقيده
دارد، مهدى در آخر الزّمان متولّد خواهد شد، ولى شيعه مى گويد:
حضرت متولّد شده، وهم اکنون زنده، ودر پس پرده غيبت هستند.
در اديان غير اسلامى مانند زردشتى، يهودى، مسيحى، بودايى، اديان
هندى و... اعتقاد به منجى وجود دارد، ودر منابع زردشتى (کتاب زند
وکتاب جاماسب نامه)، منابع هندى (کتاب شاکمونى وکتاب ديد)؛ انجيل،
تورات، زبور و... به مسأله منجى جهانى اشاره شده است.
در کتاب جاماسب نامه آمده است: (مردى بيرون آيد از زمين تازيان، از
فرزندان هاشم، مردى بزرگ سر وبزرگ تن وبزرگ ساق، وبر دين جدّ خويش
بوَد، با سپاه بسيار، وروى به ايران نهد، وآبادانى کند، وزمين پر
داد کند).
در انجيل آمده است:
(کمرهاى خويش را بسته، چراغ هاى
خود را افروخته بداريد، وشما مانند کسانى باشيد که انتظار آقاى
خودشان را مى کشند که چه وقت، از عروسى مراجعت مى کند، تا هروقت که
آيد، ودر را بکوبد، بى درنگ براى او باز کنند، خوشا به حال آن
غلامان که آقاى ايشان چون آيد، ايشان را بيدار يابد! پس شما نيز
مستعد باشيد؛ زيرا در ساعتى که گمان نمى بريد، به سر انسان مى
آيد...).(6)
تورات مى گويد:
(ونهالى از تنه يسّى) بيرون آمده،
وشاخه اى از ريشه هايش خواهد شکفت، وروح خدا بر او قرار خواهد
گرفت... مسکينان را به عدالت، داورى خواهد کرد، وبه جهت مظلومان
زمين، به راستى حکم خواهد کرد... گرگ با برّه، سکونت خواهد کرد،
وپلنگ با بزغاله، وگوساله وشير وپروارى با هم، وطفل کوچک، آن ها را
خواهند راند....(7)
بنابراين، اعتقاد به منجى جهانى واين که آينده جهان روشن است، در
اديان غير اسلامى هم وجود دارد، واختلاف دين اسلام با ديگر اديان
در مصداق خارجى وخصوصيات شخصى منجى جهانى ومهدى است.
آگاهى امام زمان از اعمال ما
آيا امام زمان عليه السلام از اعمال ورفتار ما آگاه هستند؟
بنابر آن چه در قرآن مجيد وروايات معصومين عليهم السلام آمده است،
همه ائمّه واز جمله امام زمان عليه السلام از اعمال ورفتار ما آگاه
هستند.
قرآن مجيد مى فرمايد:
(وقُلِ
اعْمَلُوا فَسَيرى اللَّه عَمَلکُمْ ورَسُوله والْمُؤمِنُون...)؛(8)
بگو: هر عملى مى خواهيد انجام دهيد؛ پس خدا، رسولش ومؤمنان، عمل
شما را مى بينند....
در رواياتى که در تفسير آيه آمده است، گفته شده که مراد از مؤمنان
در اين آيه، ائمّه معصومين عليهم السلام هستند؛ پس اصل آگاهى امام
زمان عليه السلام از اعمال ورفتار ما امرى مسلّم است، ولى چگونگى
حصول اين عمل از راه هاى مختلفى است از جمله:
1. خداى تبارک وتعالى به ايشان
چشمى داده است که همه چيز را مى بينند. حضرت عيسى عليه السلام که
بعد از ظهور امام زمان عليه السلام مى آيد، وپشت سر آن بزرگوار
نماز مى خوانَد، طبق گفته قرآن مجيد، از آن چه مردم در خانه هايشان
ذخيره کرده بودند، وآن چه مى خوردند، خبر مى داد، بدون اين که آن
ها را در ظاهر ديده باشد،(9)
با توجّه به اين که مقام حضرت مهدى عليه السلام از حضرت عيسى عليه
السلام بالاتر است، پس حتماً از اعمال ورفتار ما آگاهى دارد.
2. ملائکه بر امام زمان عليه السلام نازل مى شوند، ونامه اعمال
بندگان را به حضرت مهدى عليه السلام عرضه مى کنند. در روايات آمده
است که هفته اى دو بار، نامه اعمال بندگان به امام زمان عليه
السلام عرضه مى شود. در برخى از روايات مى خوانيم که در روزهاى
دوشنبه وپنج شنبه، نامه اعمال بندگان به حضرت عرضه مى شود:
(إِنَّ الْأَعْمال تعرض عَلَى
النَّبِى صلى الله عليه وآله وسلم فى کُلِّ اثْنَيْنِ وخَميس
فَيعْلَمُها، وکَذلِکَ تعرض عَلَى الْأَئِمَّةِ عليه السلام
فَيَعْرِفُونَها).(10)
3. ملائکه بر حضرت نازل مى شوند، واين علوم را بر ايشان القا مى
کنند. غير از اين راه ها، ممکن است راه هاى ديگرى هم باشد که ما از
آن ها بى خبريم.
البتّه اين علم وآگاهى حضرت، به اعمال ورفتار ظاهرى ما منحصر نمى شود؛
بلکه آن بزرگوار، از نيّت هاى ما هم آگاه است.
نام حضرت مهدى در قرآن
آيا نام حضرت مهدى عليه السلام در قرآن آمده است؟
قرآن کريم براى معرّفى شخصيت هاى الهى، گاهى نام آن ها را ذکر مى
کند، وگاهى ويژگى ها را يادآور مى شود، بدون ذکر نام آن ها.
همان گونه که از ميان صد وبيست وچهار هزار پيامبر الهى، تنها نام
حدود بيست وپنج نفر از آن ها در قرآن آمده، ونام ديگر پيامبران در
قرآن نيامده است، وهمان گونه که نام هيچ يک از امامان معصوم عليهم
السلام در قرآن نيامده، نام مبارک امام زمان عليه السلام هم در
قرآن نيامده است: از ميان چهارده معصوم، تنها نام پيامبر صلى الله
عليه وآله وسلم (محمّد) چهار بار در قرآن ذکر شده است: سوره آل
عمران، آيه 144؛ سوره احزاب، آيه 40؛ سوره محمّد، آيه 2؛ سوره فتح،
آيه 29.
اگر بنا بود نام امامى در قرآن بيايد، آمدن نام حضرت على عليه
السلام سزاوار بود، ولى علّت اصلى اين که خداوند سبحان در قرآن
کريم نام امامان معصوم عليهم السلام را ذکر نکرده است، خودش بهتر
مى داند، وشايد يکى از علّت هاى آن، جلوگيرى از تحريف قرآن باشد.
ولى بايد توجّه داشت، در عين حال
که اسامى ائمّه عليهم السلام در قرآن نيامده است، آيات فراوانى در
خصوص حضرت على، امام زمان وديگر ائمّه وجود دارد، که اين آيات
همراه با احاديثى که در تفسير وتبيين آن ها وارد شده است، شخصيت
امامان معصوم عليهم السلام را معرّفى مى کند، مانند آيات تبليغ؛(11)
اکمال دين؛(12)
ولايت؛(13)
مباهله؛(14)
تطهير(15)
سوره هَلْ أَتى و....
به همين شيوه، تشکيل حکومت جهانى که بعد از ظهور امام زمان عليه
السلام خواهد بود نيز در آيات قرآن مطرح شده است، آياتى از سوره
توبه از وصف گسترش اسلام در سطح جهان نويد مى دهد:
(... هُوَ
الَّذى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى ودينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ
عَلَى الدّينِ کُلِّهِ ولَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ).(16)
مضمون اين آيه که پيش گويى گسترش
وهمه جانبه اسلام در سطح جهان است، هنوز تحقّق نيافته است، ووعده
الهى، صدق است، (ومَنْ أَصْدَقُ مِنَ
اللَّهِ حَديثاً)،(17)
واين، در زمان حکومت جهانى حضرت مهدى عليه السلام تحقّق خواهد
يافت.
خداوند سبحان در آيه ديگرى مى فرمايد:
(ولَقَدْ
کَتَبْنا فِى الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ
يَرِثُها عِبادِى الصَّالِحُونَ)؛(18)
ما پس از ذکر، در زبور نوشتيم که بندگان شايسته من، وارث زمين
خواهند بود.
وعده مندرج در اين آيه هم هنوز تحقّق نيافته، واين وعده، اشاره به
تشکيل حکومت جهانى حضرت مهدى عليه السلام است. آيات ديگرى هم
پيرامون حکومت جهانى امام زمان عليه السلام در قرآن هست، مانند آيه
55 سوره نور وآيه 5 سوره قصص.
آيا تنها ذکر نام مهدى عليه السلام دردى را دوا مى کند؟ آيا اگر
نام حضرت در قرآن برده مى شد، امکان نداشت در طول تاريخ، شيّادان
وافراد شهرت طلب از آن سوء استفاده نکنند، يا افرادى، روى غرض هاى
خاص، وجود حضرت را انکار نمايند؟ تجربه تاريخى نشان داده است که
اگر هم در قرآن - صراحتاً - نام حضرت برده مى شد، باز در طول
تاريخ، مدّعيان دروغين مهدويت پيدا مى شدند، ونام خود را امام زمان
ومهدى موعود مى گذاشتند، تا از آب گل آلود، ماهى بگيرند، واز نام
او وانتظار مردم، استفاده نادرست کنند، مگر خدا نام پيامبر صلى
الله عليه وآله را در انجيل نبرد، وگروه هاى مغرض، از آن بهره
بردارى ناجوان مردانه نکردند؟؛ بنابراين، مسأله مهم، بيان ويژگى
هاى ديگر حضرت است تا افراد آگاه، با شناخت آن ها، مهدى واقعى را
از مدّعيان دروغين مهدويت باز شناسند.
پاورقى:
(1)
اثباة الهداة، ج3، ص422، روايت 14.
(2)
غيبة نعمانى، ص200، ح16.
(3)
ميزان الحکمة، ج4، ص531.
(4)
کمال الدّين وتمام النّعمة، ج2، ص485.
(5)
(اصحاب القائم شباب لا کهول فيهم...)، بحار الانوار، ج52،
ص334، ح63.
(6)
انجيل لوقا، فصل 12، بند 35 و36.
(7)
تورات اشعياى نبى، فصل 11، بند 10 1.
(9)
سوره آل عمران، آيه 49.
(10)
بحار الانوار، ج5، ص329.
(14)
سوره آل عمران، آيه 61.
(16)
سوره توبه، آيه 3؛ سوره صف، آيه 9.
(18)
سوره انبياء، آيه 105.