نشانه هاى ظهور حضرت مهدى

على زمانى قمشه اى

- ۱ -


درباره حضرت حجه بن الحسن المهدى

نام مبارک ايشان: (م؛ ح؛ م؛ د) ونام مادرشان - به اختلاف روايات- (نرجس؛ ريحانه؛ سوسن؛ صيقل؛ حکيمه؛ مريم) مى باشد.

تاريخ زاد روز آن حضرت - نيز به اختلاف - شب جمعه نيمه شعبان سال 255 ه، يا 8 شعبان سال 256 ه. ويا23 رمضان سال 258 هبه نگارش آمده است.

ليکن مشهور آن است که تولد با سعادت آن حضرت در شب جمعه نيمه شعبان سال 255ه واقع شده است. اين تاريخ نود هزار ودويست وسى ويک روز (90231) از مبدا هجرت گذشته را نشان مى دهد وبرابر است با روز پنجشنبه دهم مرداد سال 248 (10/5 / 248) شمسى که به اتفاق در شهر سامره واقع گرديده است.

کنيه آن حضرت، ابو القاسم والقاب ايشان: (مهدى، حجه الله؛ بقيه الله؛ صاحب الزمان؛ خلف صالح؛ منتظر؛ قائم؛ خاتم و..). است.(1)

سيد بن طاوس از ابو جعفر قمى نقل کرده است: در شهر قم اخترشناسى بود از قوم يهود که در اختر شناسى وحساب نجوم برجستگى ومهارت ويژه داشت، روزى (احمد بن اسحاق) او را حاضر کرد وگفت: در فلان وقت نوزادى به دنيا آمده است، طالع اورا بگير وميلادش را محاسبه کن، اخترشناس ياد شده طالع مولودرا گرفت ودرباره محاسبات نجومى (که از آنها احکام نجوم را استخراج واستنباط مى کنند) ونظر به عمل آورد، آنگاه رو به احمد بن اسحاق کرد وگفت: نمى بينم اين فرزند از آن تو باشد، جز اين نيست که اين مولود يا پيامبر است يا وصى پيامبر، نجوم دلالت دارد اين نوزاد مالک شرق وغرب گيتى مى شود، مالک خشکى ودريا کوه، صحرا وبيابان، حتى روى زمين هيچ کس باقى نمى ماند جزاين که به دين او مى گرود وبه ولايت او معتقد مى گردد.(2)

اعتقاد به موعود نجات بخش

1 - در مذاهب يهود، نصارى، مانى، زرتشت واسلام از انتظار موعودى نجات دهنده سخن به ميان است که او خواهد آمد وهمه جهان را اصلاح خواهد نمود، مثلا يهوديان ومسيحيان چشم به راه رجعت حضرت مسيح (عليه السلام) دوخته اند. اين سخن برگزيده از کتاب (اشعياء) باب شصت ويکم است.

در مذاهب يهود، مسيح وزرتشت قبل از ظهور نجات دهنده نيروهاى بدى ظاهر مى شوند، نزد يهود هجوم يأجوج ومأجوج، نزد عيسويان اژدها يا جانور (يوحنايى) وپيامبر کذاب، نزد زرتشتيان (مار ضحاک) که همان (دجال) مسلمانان است.

نزد هر سه ملت نجات دهنده از دودمان عالى مرتبه خواهد بود، نزد يهوديان وعيسويان از نژاد پادشاه اسرائيل، نزد زرتشتيان (سوشيانس) پسر زرتشت است.

مسلمانان نيز معتقدند انهدام نيروى دجال يا پيامبر کذاب به دست امام غايب انجام خواهد گرفت که او نيز از اولاد پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) است.

پيروان دين (مانى) نيز معتقدند که (مانى) در آخر زمان ظهور خواهد کرد ونام او (خردشهرايزد) است، وقايعى که با ظهور او مصادف مى شود، عبارت است از علامات شگفت انگيزى که در آسمان پديد مى آيد ودال بر آمدن (خرد شهر ايزد) مى باشد، اودانش را پيش از تکميل (فرشگرد) به دنيا مى آورد، فرشتگانى ازشرق وغرب به فرمان او فرستاده مى شوند وبه همه اهل دنيا پيام مى فرستد، اما اشخاص شرور او را انکار مى کنند.(3)

2 - علامه مجلسى در بحار بابى را ويژه اخبارى ساخته که از طريق کاهنان بر روى الواح وسنگ نوشته ها به دست انسان رسيده ومى نويسد:

(چون خبر شکست رستم فرخزاد در جنگ قادسيه به يزدگرد ساسانى فرزند شهريار رسيد، وبه او گفته شد رستم کشته وپنجاه هزار از نيروهاى او از پا درآمدند، يزدگرد اهل خانه، زن وفرزند را به قصد فرار از مداين خارج کرد ودر برابر باب ايوان مداين ايستاد وگفت: سلام بر تو اى ايوان اينک از تو روى مى گردانم ليکن يا من به تو باز خواهم گشت ويا مردى از فرزندانم. (وراجع اليک، اناء او رجل من ولدى). که هنوز زمان او نزديک نشده وروزگار او نرسيده است.

سليمان ديلمى مى گويد: بر امام صادق (عليه السلام) وارد واز اين مساله پرسيدم که منظور يزدگرد از اين جمله که يا مردى از فرزندانم به ايوان کسرى باز خواهد گشت، چيست؟

فرمود: او صاحب شما حضرت قائم به امر خداوند عز وجل است که فرزند ششم از فرزندان من است که از يزدگرد متولد گشته پس فرزند او به شمار مى رود.(4)

گفتنى است که فرار يزدگرد با زن وفرزند چنان که در سخن بالا اشاره شده، دليل آن است که مادر امام زين العابدين (عليه السلام) در نبرد قادسيه اسير نشده چنان که در حالات حضرت سجاد (عليه السلام) پيرامون آن تحقيق به عمل آمد.

دلالت کواکب بر وجود حضرت مهدى

1 - (فلا اقسم بالخنس الجوار الکنس)(5) سوگند به ستارگانى که باز مى گردند حرکت مى کنند واز ديده ها پنهان مى شوند).

اين ستارگان آيا از ثوابت هستند يا از سيارات يا از کهکشانهاى دور يا از دنباله دارها ويا...؟ اين ها همه پرسشهاى پيچيده فراوانى است که هرکدام احتمال مى روند، واگر نبود تفسير وتأويل اهل بيت (عليهم السلام), امکان دست يابى به تفسير آنها جدا مشکل بود اگر نگوئيم محال است.

امير المؤمنين (عليه السلام) با توجه به ويژگيهاى (ياد شده) که خداوند به آنها سوگند ياد کرده است مى فرمايد: اين ستارگان عبارتند از:

زحل؛ مشترى؛ مريخ؛ زهره وعطارد.(6)

منظور على (عليه السلام) سيارات پنجگانه ومتداول آن عصر بوده ومنافاتى ندارد که امروزه ما سياره هاى اورانوس، نپتون وپلوتون را برآن بيفزائيم چنان که اين امکان نيز وجود دارد که در آينده سياره يا سياراتى کشف وبر آن ها اضافه گردند.

علامه طباطبائى (ره) در ميان تفسرهايى که بر اين آيات بيان شده است، اين تفسير را انتخاب کرده که مراد از صفات يادشده عبارت است از (استقامت), (رجعت) و(اقامت) سيارات ياد شده زمانى حرکت متشابه دارند (استقامت) آنگاه برمى گردند وعقب مى روند (رجعت) آنگاه توقف مى کنند وسرانجام به حرکت متشابه خود ادامه مسير مى دهند.(7)

اين سرگردانى در حرکت سبب شد منجمان آنها را (متحيره) بنامند ليکن عجيب است جناب علامه با اين که در جاى جاى تفسيرگرانسنگ الميزان مى نويسد: هيأت بطليموسى باطل است، در اينجا تفسير آيات مزبور را بر همان اساس باطل قرار داده وسخنان فوق را به نگارش آورده است.

شايسته است جهت توضيح سخن، ما تفسير آيات را هم بر اساس هياءت قديم (بطليموس) وهم بر پايه هياءت جديد بنگاريم.

اما براساس هياءت بطليموس: غير از ماه وخورشيد اجرام ديگرى چون زهره، مريخ، مشترى، زحل از سياره هاى درخشان، به شمار رفته ولى برخلاف ساير ستارگان (ثوابت) چشمک نمى زنند. -اين امر نشانه نزديک بودن آنها به زمين است- با اين وجود، درخشندگى آنهاگاهى زياد وگاهى کم مى شود- سياره ها هميشه در نزديکى (دايره البروج) در آسمان ديده مى شوند.

ما چنانچه اجرام ياد شده را در طول چند شب متوالى نظاره کنيم، مى بينيم که مانند خورشيد وساير ستارگان، از شرق طلوع مى کنند ودر غرب ناپديد مى شوند، همچنين علاوه بر حرکت شبانه روزى مانند خورشيد از ستارگان (ثوابت) عقب مى افتند وبه نظر مى رسد که نسبت به ستارگان داراى يک نوع حرکت از (غرب به شرق) مى باشند، ولى نه تنها رعت حرکت از غرب به شرق آنها با سرعت حرکت از غرب به شرق خورشيد تفاوت دارد، بلکه هر يک از اين سياره ها در حرکت از (غرب به شرق) خود داراى سرعتى خاص ومتفاوت با سيارات ديگراست.

افزون بر اين، سيارات گاهى در مسير خود حرکتى غير عادى دارند، از باب نمونه، سياره بهرام (مريخ) حرکت غير عادى او وقتى آغاز مى شود که با خورشيد در حالت (مقابله) باشد (يعنى 1800 درجه اختلاف مسير داشته باشند). در اين حالت طلوع آن با غروب خورشيد همزمان است، اگر هنگامى که مريخ نسبت به خورشيد در حالت مقابله است، آن را براى چند هفته زير نظر بگيريم مى بينيم مريخ ابتداء به طور عادى در زمينه ستارگان (ثوابت) به طرف شرق تغيير موقعيت مى دهد (استقامت) ولى پس از چند شب چنين به نظر مى آيد که حرکت از غرب به شرق آن متوقف مى شود (اقامت اول) سپس به مدت چند شب نسبت به ستارگان در جهت (شرق به غرب) حرکت مى کند (رجعت، برگشت، قهقراء) وباز پس از چند شب ديگر دوباره ظاهرا متوقف مى شود (اقامت دوم) وآنگاه از نو، به حرکت معمولى (متشابه) خود از (غرب به شرق) ادامه مى دهد. از اين رو اين نوع حرکت را (حرکت عقب گردى) مى نامند. به هنگام حرکت عقب گردى درخشندگى مريخ بيشتر است. حالتى شبيه مريخ در مورد ساير سيارات نيز مشاهده مى شود.

اما بر اساس هياءت جديد (خورشيد مرکزى) بايد گفت: حرکت واقعى سيارات را نمى توان از زمين مشاهده کرد، زيرا زمين پيوسته خوددر حرکت است، از اين رو چيزى که در حرکت سيارات شايسته توجه خاص است، رکت بازگشتى (رجعى، قهقرائى) آنهاست، در اين حرکت چنين مشاهده مى شود که سياره در جهتى خلاف جهت عادى خويش حرکت مى کند.

قرن هاى زياد توجيه حرکت بازگشتى، منجمان را به حيرت افکنده بود، ولى آنان نسبت حيرت وسرگردانى را به سيارات داده وآنها را (متحيره) مى خواندند تا اين که (کوپرنيکوس) آن را توضيح داد:

(فرض کنيد که دايره داخلى -در شکل زير- مدار زمين را به دور خورشيد نشان دهد، ودايره بيرونى مدار بهرام را، زمين که به خورشيد نزديکتر است، تندتر از مريخ حرکت مى کند، فرض کنيد که قسمت بالاى تصوير بخشى از کره آسمان باشد که به منزله زمينه اى بر حرکت مريخ وسيارات به شمار آيد).

بنابراين: هنگامى که زمين در مکان 1- است، مريخ در مکان 1بر کره آسمان ديده مى شود، چند هفته بعد زمين ومريخ هر دو درمدارهايشان جابجا شده اند، اينک مريخ در نقطه 2 است. وقتى که زمين از نقاط 3 و4 مى گذرد، خطى که حرکت مريخ را بر کره آسمان نشان مى دهد، حرکت بازگشتى سياره را توجيه مى کند.

در اين شکل زمين که از مريخ به خورشيد نزديکتر است، تندتر از مريخ حرکت مى کند (زمين يک دور کامل را در 365 روز مى پيمايد ومريخ در687 روز) در نقطه 1، مريخ بر زمين پيشى دارد وحرکت آن مستقيم (از غرب به شرق) است، در نقطه 4، زمين از مريخ جلو افتاده وحرکت مريخ بازگشتى (رجعى، قهقرائى) به نظر مى رسد.(8)

تأويل آيات

در ذيل آيات مزبور روايات فراوانى به چشم مى خورد که در آنهابه روشنى از حضرت مهدى (عليه السلام) سخن به ميان آمده است واگر نبود تأويل معصوم (عليه السلام), کسى را ياراى تطبيق بر آن وجود مبارک نمى بود.

2 - (اقتربت الساعة وانشق القمر- فتول عنهم يوم يدع الداع الى شيء نکر) (قمر: 1 و6).

(آن ساعت نزديک آمد وماه آسمان شکافته شد. پس از آنان روى بگردان تا روزى که ندا کننده اى خلق را به عالمى حيرت آور وهول انگيز دعوت کند).

در حديثى آن ساعت را خروج حضرت مهدى (عليه السلام) دانسته که مردم را به آئينى فرا مى خواند که آن را منکر وناشناخته مى دانند وباور نمى کنند که آئين اسلام باشد.

امام صادق (عليه السلام) برخى از ويژگيهاى آئين اسلام در آن زمان را اين گونه برمى شمارد:

وقتى حضرت قائم قيام کند، به جانب کوفه رهسپار مى شود وچهار مسجد را در کوفه ويران مى سازد (چرا که با موازين اسلام همخوان نيستند) ودر روى کره زمين مسجدى که داراى اشراف وبالکن باشد، باقى نخواهد ماند جز اين ويران مى سازد وآنها را بدون صاف ومستوي(بدون بالکن واشراف) مى سازد، راههاى بزرگ را توسعه مى بخشد وهمه چيزهايى که از ديوارها به کوچه وخيابان موجود است، از قبيل بالکن، ناودان و... دستور مى فرمايد برچيده شوند، همه بدعت ها را از بين مى برد وهمه سنت ها را تجديد مى فرمايد شهرها وکشورهاى قسطنطنيه، چين وکوهستانهاى ديلم را مى گشايد، وهفت سال اين گونه حکم مى راند که هر سالى برابر ده سال از سالهاى معمولى است. سپس آنچه خدا خواهد انجام مى دهد.

راوى خبر مى پرسد: فدايت گردم چگونه سالها طولانى مى شود (ويک سال به اندازه ده سال خواهد گشت) فرمود: خداوند متعال فرمان مى دهد فلک درنگ وحرکت را کند گرداند از اين رو روزها وسالها طولانى خواهند گشت.

ابو بصير که راوى خبر است، باز مى پرسد: آنان مى گويند فلک اگر تغيير کند (واز حرکت معمولى باز ايستد يا کند شود)، از بين خواهد رفت؟ فرمود: اين سخن زنديقان است، اما مسلمانان چنين راهى را نخواهند پيمود وحال آن که خداوند متعال ماه را براى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) شکافت وقبل از آن خورشيد را براى يوشع بن نون برگرداند، از همه بالاتر، خبر داد به طولانى بودن روز قيامت روزى که برابر هزار سال از سالهاى معمولى مردمان است.(9)

طولانى شدن روز وسال در زمان ظهور حضرت مهدى

1 - طولانى شدن روز وسال در زمان ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) از ديدگاه دانش روز با مشکل روبه رو نخواهد بود، بلکه دانش جديد آن را تأييد مى کند.

ما در اين راستا با توجه به اين که نيروى جاذبه (گرانش عام) در همه اجرام آسمانى واجسام عنصرى وزمينى کارگر ومؤثر است، به نيروى جاذبه ماه وتاثير آن بر آب درياها، خاک وخشکى ها وايست دادن به کره زمين اشاره خواهيم داشت.

از دير باز مردم روزگاران مى دانستند ميان طلوع وغروب ماه وبرآمدن وفرونشينى آب درياها بايستى رابطه اى وجود داشته باشد، اما چگونگى آن را نمى دانستند تا اين که:

نابغه بزرگ جهان دانش (اسحاق نيوتون) براى نخستين بار بر اين معما دست يافت وچگونگى پيدايش آن را به درستى بيان داشت.

پديده کشنده (جزر ومد) اساسا زاييده نيروى جاذبه کره ماه است، بديهى است درياها در مقايسه با خشکى هاى زمين از قابليت انعطاف ونرمى بيشترى برخوردار بوده وبالطبع در برابر نيروى کشش ماه کمتر ايستادگى مى کنند، به همين مناسبت توده هاى آب در زير پاى ماه انباشته مى گردند وپديده اى را به نام (برکشند) ايجاد مى کنند.

همزمان با (برکشند) رو به ماه، (برکشند) ديگرى در آن سوى کره زمين ايجاد مى گردد بدين سان که آبهاى آن سوى کره زمين که از ماه بدورند، کمتر متاثر گرديده وبه اصطلاح عقب مى مانند وآب توده عظيمى را ايجاد مى کنند، لذا روزانه هر نقطه از سطح دريا دوبار دستخوش برکشند ودو بار هم دستخوش (فروکشند) مى گردد.

بنابراين، به طور متوسط فاصله (زمان) بين دو جزر ومد متوالى 12 ساعت و25/ 5 دقيقه است، درست نصف زمانى که طول مى کشد، تا ماه ظاهرا يک دور کامل دور زمين بپيمايد يعنى 24 ساعت و51 دقيقه.

جزر ومد همراه با حرکت ظاهرى ماه از افق شرقى ناظر، به سمت افق غربى او پيش مى روند.

اثر جاذبه خورشيد در جزر ومد نسبت به ماه از درجه دوم اهميت برخوردار است، زيرا فاصله آن بيشتر (فاصله خورشيد از زمين يکصد وپنجاه ميليون کيلومتر) است، از اين رو نسبت نيروى مولد جزر ومد خورشيد تنها حدود7 درصد (7%) نيروى ماه است.

وقتى که نيروهاى مولد ماه وخورشيد هماهنگ عمل مى کنند، مثلا هنگام ماه نو که هر دو در يک طرف زمين هستند، جزر ومدها در حداکثر خود هستند وبه نام جزر ومد 2بهارى يا (مهکشند) (Sprinq tide) ناميده مى شود، حد ديگر وقتى است که خورشيد وماه باهم زاويه 900 درجه (تربيع) مى سازند در اين هنگام جزر ومد را به حد اقل وبه جزر ومدهاى خفيف يا (کهشکند) (Iveap tide) مبدل مى سازند.

نزديکى ماه نيز تاثيرى در ارتفاع جزر ومد دارد، هنگامى که ماه در حضيض زمينى قرار دارد نيروى مولد جزر ومد آن به اندازه 20% بيش از حد عادى است.

جاذبه ماه سبب مى شود علاوه بر آماسيدن آبهاى کره زمين خشکى ها نيز دستخوش تورم گردند که در مقايسه با آماس آبها نا محسوس است.

نيروى حاصل از جاذبه ماه ولنگرى که از جانب انباشته شدن آبها به وجود مى آيد، سبب مى شوند چرخش محورى زمين به آرامى ايست (ترمز) کند وبدين سان بر طول شبانه روز زمينى مى افزايند.

بررسى خطوط رشد ونمو سنگواره هاى مرجانى بيانگر آن است که در 350 ميليون سال پيش طول شبانه روز حدود سه (3) ساعت کوتاهتر از شبانه روز کنونى بوده وطول سال خورشيدى به چيزى حدود 400 روز بالغ مى گرديده است.

بررسى هايى که از روى سوابق بجا مانده از کسوف وخسوف هاى گذشته به عمل آمده، نشان مى دهد که روند افزايش طول روزهاى زمينى 0016% ثانيه در هر قرن است.(10)

کاهش دادن پريود روزانه وساليانه کره زمين

2 - کسى که اين نيروى بنيادين وزيربنايى را به نام جاذبه در سرتاسر اين نظام اعم از جسمانى، جرمانى وکيهانى به وديعه نهاده است وشايد اين آيه (چنان که برخى از مفسران برآنند) به آن اشاره داشته باشد:

(الله الذى رفع السموات بغير عمد ترونها ثم استوى على العرش وسخر الشمس والقمر کل يجرى لاجل مسمى..). (رعد: 2).

(خدا است آن ذات پاکى که آسمانها را بدون ستون برافراشت وشما آن را ملاحظه مى کنيد آنگاه با کمال قدرت عرش را در خلقت بياراست وخورشيد وماه را مسخر اراده خود ساخت که هرکدام در وقت خاص ومدار معين به گردش آيند).

چنين خدايى قدرت دارد پريود روزانه وساليانه (حرکت وضعى وانتقالى) کره زمين را کاهش دهد يک دور گردش وضعى زمين را ده برابر کرده به 240 ساعت برساند ويک دور گردش ساليانه زمين در مدار خود را ده برابر کرده يعنى کره زمين که در هر ثانيه سى (30) کيلومتر حرکت مى کند، به 3 کيلومتر کاهش دهد از اين رو امام صادق (عليه السلام) براى رفع تعجب از ابو بصير مى فرمايد:

آنگونه که ماه براى رسول خدا شکافته شد (روايات در اين باره از سنى وشيعه به سرحد يقين وتواتر است) وپيش از آن خورشيد بر يوشع بن نون باز گشت (به احتمال قوى به مقدار چند ساعت کره زمين در حرکت وضعى خود از راست به چپ (غرب به شرق) برگشته باشد)، چنان که امروزه منجمان ناهيد (زهره) شناس معتقدند حرکت وضعى ناهيد از شرق به غرب يعنى بر خلاف حرکت وضعى زمين است، از اين رو در زهره خورشيد از مغرب طلوع وبه مشرق غروب مى کند، پس خداوند قادر است که چنين حرکتى را ظرف چند ساعت براى کره زمين در زمان يوشع بن نون پديد آورد. واز همه مهمتر روز قيامت است که قرآن در باره مقدار آن مى فرمايد:

(... وان يوما عند ربک کالف سنة مما تعدون) (حج: 47).

(همانا يک روز نزد خدا چون هزار سال به حساب شماست).

ومى فرمايد:

(يدبر الامر من السماء الى الارض ثم يعرج اليه فى يوم کان مقداره الف سنة مما تعدون) (سجده: 5).

(او امر عالم را به نظام احسن واکمل از آسمان تا زمين تدبير مى کند سپس روزى که مقدارش به حساب شما بندگان هزار سال است، باز به سوى خود بالا مى برد).

ايستادن آفتاب

نوشته سيد اسماعيل عقيلى را مى توان تاييد ديگرى دانست بر فرمايش امام صادق (عليه السلام) يعنى بربازگشت خورشيد، که ما به تعبير ديگر بازگشت حرکت وضعى زمين دانستيم، وى در باب علائم ظهور نوشته است: از آن علايم ايستادن آفتاب است در وسط آسمان از اول ظهر تا وقت عصر بدون آن که حرکت نمايد، واين دليل است بر تغيير حرکت افلاک(11) مورخان ومحدثان اين سخن را ذيل آيه نوشته اند:

 (ان نشا ننزل عليهم من السماء آية فظلت اعناقهم لها خاضعين) (شعراء: 4).

 (ما اگر بخواهيم از آسمان نشانه وآيت قهرى نازل گردانيم تا همه بر آن گردن نهند وخاضع شوند).

ابو بصير گويد: از امام صادق (عليه السلام) درباره اين آيه شنيدم فرمود: به زودى خداوند درباره آنان چنين خواهد گرد گفتم: اينان چه کسانى مى باشند؟ فرمود: بنى اميه ويارانشان مى باشند، گفتم آن نشانه وآيه چيست؟ فرمود: ايستادن خورشيد بين اول ظهر تا وقت عصر وخارج شدن وپديدار گشتن يک صورت تا سينه شخصى -که حسب ونسب او شناخته شده است- در خورشيد، اين پديده در زمان سفيانى واقع شود در اين هنگام سفيانى ودار ودسته او به هلاکت خواهند رسيد.

امام صادق (عليه السلام) فرمود: پيش از ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) پنج نشانه واقع مى شود:

1 - صيحه آسمانى، آن حضرت در مکه داخل مى شود ودر جانب خانه کعبه ظهور مى نمايد وچون آفتاب بلند شود، قبل از آن منادى ندا کند که همه اهل زمين واسمان بشنوند وبگويد: اى گروه خلايق آگاه باشيد که اين مهدى آل محمد است. او را به نام وکنيه جدش رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) ياد نمايد ودر اين باره اين آيه نازل شد: (ان نشا ننزل عليهم من السماء..)..

2 - سفيانى: او از بيابان بى اب وعلف واقع ميان مکه وشام خروج کند، سفيانى مردى است بد صورت، آبله رو، چهارشانه، ازرق چشم ونام او (عثمان بن عنبسه) واز فرزندان يزيد بن معاويه است، او شهرهاى دمشق، حمص، فلسطين، اردن وقنسرين را به تصرف خويش آورد....

3 - فرو رفتن لشگر سفيانى، در بيابانى بين مکه ومدينه، نيروهاى او در اين محور به سيصدر هزار نفر مى رسند، وسرانجام خود او به دست لشگريان حضرت مهدى (عليه السلام) در بيت المقدس کشته خواهد گشت.

4 - قتل نفس زکيه، وآن پسرى است از آل محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) که بين رکن ومقام شهيد مى شود.

5- يمانى: خروج يمانى از يمن اتفاق مى افتد. در پاره اى اخبار وارد شده که يمانى وخراسانى وسفيانى در زمان واحد خروج خواهند نمود يعنى در يک روز ويک ماه ويک سال ودر ميان اين سه نفر از يمانى هدايت کننده تر نيست وى خلايق را به سوى حق دلالت مى کند.(12)

طلوع خورشيد از مغرب

آيا واقعا، خورشيد از مغرب طلوع مى کند؟ يا اين که طلوع آفتاب از مغرب، کنايه از طلوع جمال آن حضرت از مکه معظمه، است، مرحوم مجلسى مى گويد: آنگاه که امير مؤمنان على (عليه السلام) علايم ظهور را براى اصحاب خويش چون: (اصبغ بن نباته) و(صعصعة بن صوحان) بيان مى فرمود چنين گفت: طلوع آفتاب از مغرب. (نزال بن سبره) از (صعصعة) پرسيد مراد امير المؤمنين (عليه السلام) از اين کلام چيست؟ (صعصعه) گفت: يابن سبره کسى که عيسى بن مريم (عليهما السلام) پشت سر او نماز مى گزارد، امام دوازدهم از طبقه نهم از اولاد حسين بن على (عليهما السلام) است واو است آن آفتابى که از مغرب طلوع ودر ميان رکن ومقام ظاهر مى شود وروى زمين را از کفر وفسق واعتقادات باطل پاک مى گرداند.(13)

طلوع ستاره اى از مشرق

طلوع ستاره اى از مشرق که مانند ماه مى درخشد وروشنى مى بخشد، اين ستاره به شکل ماه جديد ودو طرف آن به گونه اى کج مى باشد که نزديک است از کجى به هم وصل شود وچنان درخشندگى داشته باشد که چشمها را خيره سازد (طلوع نجم بالمشرق يضئ کما يضئ القمر ثم ينعطف حتى يکاد تلتقى طرفاه).(14)

ستاره هاى دنباله دار

در برخى از روايات طلوع ستاره هاى دنباله دار از علايم ظهور به حساب رفته است چنان که امير المؤمنين (عليه السلام) مى فرمايد: (وطلوع الکواکب المذنبة واقتران النجوم).(15) وهمچنين فرمود: (وبدا لکم النجم ذو الذنب من قبل المشرق ولاح لکم القمر المنير فاذا کان ذلک فراجعوا التوبة).(16)

(يعنى براى شما ستاره دنباله دارى از جانب خاور آشکار وماهتاب پرفروغى ظاهر مى شود در اين هنگام به توبه باز گرديد، ودر برخى از علامات، ظهور ستاره دنباله دار را در نزديک جدى به نگارش آورده اند).

علامه مجلسى (قدس سره) ذيل کلام امير المؤمنين (عليه السلام) مى نويسد:

گفته شده است اين سخن اشاره است به ستاره دنباله دارى که در سال 839 هجرى پديد آمد، درحالى که خورشيد در اوايل ميزان (مهرماه) بود، اين ستاره ذوذنب نزديک مجموعه ستارگان (اکليل شمالى) بود، سپس به تدريج از نور آن کاسته وپس از هشت ماه به طور کلى محو گرديد.

در زمان ما (مجلسى دوم) در سال 1075 ستاره دنباله دارى بين مشرق وقبله مشاهده گشت که داراى طلوع وغروب بود، حرکت آن سريع واز مغرب به مشرق (توالى) بود وپس از دو ماه ناپديد شد، ليکن نمى توان گفت مراد آن حضرت حتما اين زمانها بوده است.(17)

پژوهشى پيرامون ستاره هاى دنباله دار

ستارگان دنباله دار اجرامى آسمانى مى باشند که داراى شکل منحصر به فرد واندزاه هايى بزرگ گهگاه ظاهر مى شوند. ستاره دنباله دار که با چشم غير مسلح چون ماه بى حرکت به نظر مى آيد، در واقع با سرعت صدها کيلومتر در ثانيه حرکت مى کند، سرعت دقيق آن را مى توان از تغيير مکان آن نسبت به ستارگان ثابت تعيين کرد.

تعداد ستاره هاى دنباله دار تا 10 عدد احتمال مى رود. ولى تاکنون حدود هفتصد (700) ستاره دنباله دار شناخته شده وهر ساله نيز چند عدد ستاره دنباله دار جديد کشف ورصد مى گردد.

حدود 260 عدد آنها در مدارهاى بسته وکشيده دور مى زنند وبسيارى از آنها چندين بار به جانب زمين باز گشته ومشاهده شده اند، وتعداد 370 عدد از آنها داراى مدارى هذلولى يا سهمى هستند که پس از يک بار نزديک شدن به زمين ومشاهده آنها ديگر ديده نخواهند شد. در حدود 45 ستاره دنباله دار در جهت سياره ها حرکت مى کنند (از مغرب به مشرق) ونقطه حضيض مدارى آنها نزديک به مدار سياره مشترى وعضوى از خانواده مشترى هستند. مدار اين ستاره ها بيضى است واغلب آنها به سمت صورت فلکى غول (هرکول) که همه منظومه شمسى با سرعتى معادل 20 کيلومتر در ثانيه به طرف آن در حرکت است، پيش مى روند.

ساختمان ستاره هاى دنباله دار

ستاره هاى دنباله دار از ذرات شهابى همراه با هسته جامد بزرگ تشکيل شده اند، وهمه آنها به وسيله جرمى از گاز کما (Coma) احاطه شده که از مولکولها واتمهاى آزاد شده از ناحيه هسته تشکيل يافته واز عناصرى همچون دو اتم سبک نظير OH (هيدروکسيل), ک. وورم (K, Wurm), پى، سوينگز (P, Sings) وگروهى از مولکولهاى مادر نظير متان (C4) را بربر دارند.

در زمين بعضى از اين عناصر به شکل گاز آمونياک يا مايع آب وجود دارند اما (سوينگز) و(ورم) خاطرنشان ساخته اند که اين عناصر در ستاره هاى دنباله دار به شکل جامد وجود دارند، همچون يخ معمولى در مورد آب ويخ آمونياک، ويخ متان وغيره که در درون آنها ماده هاى شهابى تشکيل يافته اند از آهن، کلسيم، منيزيم، نيکل، آلومينيم، سديم و...

يخ هاى سطحى ستاره هاى دنباله دار با بازگشت متوالى وعبور از نزديک خورشيد به تدريج ذوب مى شوند ودر زير آنها لايه هاى يخ جامدى باقى خواهند بود که به خوبى از تاثير اشعه خورشيدى محافظت مى شوند.

درجه حرارت اين ستاره ها بستگى به فاصله آنها از خورشيد دارد.

پاورقى:‌


(1) بحار الانوار: ج 51، ص 2، 15، 16، 23، 24، 28، 95، نشر مکتبه اسلاميه.
(2) همان، ص 23.
(3) زندهو هومن يسن، صادق هدايت، ص 24، 25 چاپ چهارم، تهران 1344ش.
(4) بحار: ج 51، ص 164.
(5) تکوير: 15، 16.
(6) نور الثقلين، مجمع البيان والميزان، ذيل آيه.
(7) الميزان، ذيل آيه.
(8) حرکت اختران، تاليف وتدريس نگارنده در موسسه پژوهشهاى فلکى ونجومى، قم.
(9) تفسير نورالثقلين، ذيل قمر، 1، 6 - بحارج 52، ص 333، 337و339.
(10) پاتريک مور (Patrick Moore) گرى هانت (Garry Hunt) اطلس منظومه خورشيدى، برگردان عباس جعفرى، ص 94، وبعد، نشر سازمان گيتاشناسى، تابستان 1374ش.

مايردگانى، نجوم به زبان ساده 2 /186 وجد ترجمه محمد رضا خواجه پور، نشر گيتاشناسى، 1363ش.

مبانى نجوم، تاليف اتواستروو (Otto Struve) بورلى ليند، هلن پيلانس، برگردان حسين زمرديان، بهروز حاجبى، ص 37 وبعد، نشر دانشگاه تهران، 1364ش.

(11) کفاية الموحدين، سيد اسماعيل نورى عقيلى، مقاله رابعه، در بيان بعضى از علائم ظهور- منتهى الآمال، محدث قمى، فصل 7، در بعضى از علامات ظهور - تفسير نور الثقلين ذيل سوره شعراء.
(12) مدرک قبل.
(13) کفاية الموحدين، اسماعيل عقيلى، مقاله 4، بيان برخى از علائم ظهور، منتهى الآمال محدث قمى، فصل 7 - در بعضى از علامات ظهوره، بحار، ج 52، ص 195.
(14) مدرک قبل.
(15) مدرک قبل.
(16) بحار، ج 51، ص 123 - روضه کافى، ج 8، ص 63.
(17) بحار، ج 51، ص 129.