موافقان ومخالفان مهدى عليه السلام

سيد عباس

- ۱ -


مقدمه

انقلابها، هرچه با عظمت باشند، دوستان ودشمنان بيشترى دارند. نهضتهاى توحيدى، شکوهمندترين حرکت تاريخ بوده وجريانهاى موافق ومخالف نيرومندى داشته اند.

بازتاب نهضت مهدى، بيش از نهضتهاى رهايى بخش پيشين خواهد بود. آرمانهاى بلند، شرک ستيزى وعدالت گسترى بى مرز وجهان شمول آن، هم شور در دل مردمان محروم خواهد آفريد وهم دشمنان توحيد وعدل را بر خواهد انگيخت.

آن فرشته رحمت وغضب، همان گونه که دوستانى يکدل وبا صفا در کنار دارد، دشمنانى کينه ورز وخطرناکى نيز در برابر خواهد داشت. بايد ديد همراهان حضرت کيانند، شمارشان چند است وخواستگاه اجتماعيشان کدام است وچه نقشى در پيشبرد نهضت دارند. دشمنان را در کدامين جناح وخط فکرى بايد جست وجو کرد وشيوه برخورد امام، با مخالفان چگونه خواهد بود.

شناخت معيارها وموازين ياران، ما را کمک خواهد کرد راه را بهتر شناخته ودر صف منتظران با بصيرت قرار گيريم.

ياران امام

ياران امام، سنگهاى زيرين انقلاب جهانى اند. همان گونه که پيامبربا همراهى مهاجران وانصار، رسالت شکوهمندش را به انجام رساند وعلى (عليه السلام) با مجاهدات افسران رشيدش، حماسه هاى بزرگ آفريد، فرياد رس موعود نيز، با همکارى مردان نمونه وخود ساخته عدالت را به جهان باز خواهد آورد وراثت را به محرومان زمين خواهد بخشيد.

منابع دينى ما، بر جايگاه والاى آن جوانمردان اشارتها دارد.(1) امامان، همواره آرزومند همراهى آن حضرت بوده اند وياورى آن چهره پنهان کرده را به دوستان خويش، همه گاه، يادآورى مى فرموده اند:

(خدايا، درود بفرست بر مولا وسرورم صاحب الزمان ومرا از ياران وپيروان وحاميان او قرار داده واز آنان که در رکابش، شربت شهادت مى نوشند، با شوق ورغبت بى هيچ گونه کراهت).(2)

عدد ياران، سيصد وسيزده نفر ياد شده است:

در موثقه مفضل بن عمر از امام صادق:

(کانى انظر الى القائم على منبر الکوفه وحوله اصحابه ثلاث مائة وثلاث عشر رجلا على هذه اهل البدر).(3)

گويا مى نگرم قائم را بر منبر کوفه وسيصد وسيزده نفر يارانش، که پيرامونش گرد آمده اند، به شمار اهل بدر.

اين مضمون، به طور مستفيض از ائمه به ما رسيده است، از جمله: روايت محمد حنيفه از على (عليه السلام)(4) روايت عبد الاعلى(5) وابى الجارود(6) وابى بصير از امام باقر(7) وروايت ابى خالد(8) وابن حضرمى(9) وابان بن تغلب(10) ومفضل بن عمرو(11) از امام صادق و...

در متون عامه نيز، در عدد ياران مهدى، شمار ياد شده، بارها وبارها ياد شده است، از جمله: روايت ام سلمه از پيامبر(12) وروايت سيوطى از امام باقر (عليه السلام).(13)

محمد حنيفه از على (عليه السلام).(14) روايت عبد الاعلى(15) وابى الجارود(16) وابى بصير از امام باقر(17) وروايت ابى خالد(18) وابن حضرمى(19) وابان بن تغلب(20) ومفضل بن عمرو(21) از امام صادق و...

متون عامه نيز، در عدد ياران مهدى، شمار ياد شده، بارها وبارها ياد شده است، از جمله: روايت ام سلمه از پيامبر(22) وروايت سيوطى از امام باقر (عليه السلام).(23)

در برخى از روايات، ياران مهدى ده هزار نفر ياد شده وتا آنان گرد نيايند قيام صورت نمى گيرد.

در صحيحه ابى بصير از امام صادق:

(لا يخرج القائم (عليه السلام) حتى يکون تکلمة الحلقة. قلت: کم تکلمة الحلقة. قال: عشرة آلاف).(24)

تا حلقه کامل نگردد، قائم خروج نمى کند.

گفتم: کامل شدن حلقه به چند است؟

فرمود: ده هزار نفر.

در روايات ديگر، به جاى کامل شدن حلقه، از کامل شدن (العقد)(25) و(فئه)(26) سخن به ميان آمده است که با گرد آمدن ده هزار نفر تکميل مى شوند.

در نقلهاى ديگر، از شمار کمتر ودر برخى فزونتر از پيش نيز، ياد شده است.

از جمله، ابن رزين غافقى از على (عليه السلام) روايت مى کند.

(مهدى، در ميان دوازده تا پانزده هزار ياور قيام خواهد کرد).(27)

در روايت ابن مسعود، شمار بيعت کنندگان، بيش از پنج هزار نفر ذکر شده است.(28)

در احاديث ديگر به توده هاى انبوهى اشاره شده است که از نقاط گوناگون جهان، بويژه مشرق زمين به کمک امام مى شتابند.(29)

چه بسا بشود گفت: سه دسته گزارشهاى ياد شده، با يکديگر تعارض ‍ ندارند، بلکه در طول يکديگرند. در مجموع، نشانگر سير تشکل يارانند. سيصد وسيزده نفر نخستين گروندگان هستند که در انتظار ظهور موعود در مکه بوده اند. با گرد آمدن اين گروه، دعوت آغاز مى شود، پس از انتشار خبر وگزارش آن به محرمان، ده يا دوازده هزار نفر، که ستونهاى اصلى نيروهاى انقلاب را تشکيل مى دهند، به سرعت به امام مى پيوندند. با اجتماع آنان، پاکسازى حجاز آغاز مى شود. در ادامه نهضت، توده هاى انبوه، از سراسر جهان، به حضرت مى پيوندند ودرگيرى بزرگ وخونبار با مستکبران شروع مى شود.

امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد:

(سيصد وسيزده نفر ياران با او بيعت مى کنند. او تا هنگام کامل شدن ده هزار نفر در مکه اقامت کرده سپس رهسپار مدينه مى گردد).(30)

امام صادق عليه السلام در پاسخ شخصى که گمان مى برد، ياران مهدى تنها اندک شمارند وحضرت، تنها با نيروى آنان، به اصلاح جهان خواهد کوشيد، فرمود خروج مهدى به فراهم شدن امکانات بستگى دارد:

(عن ابى بصير قال سال رجل من اهل الکوفه ابا عبدالله عليه السلام کم يخرج مع القائم عليه السلام فانهم يقولون انه يخرج معه مثل عدة اهل بدر ثلاثمائه وثلاثة عشر رجل). قال: وما يخرج الا فى اولى القوة وما يکون اولى القوة اقل من عشرة آلاف).(31)

مردى از کوفيان، از امام صادق پرسيد: همراهان قائم چند نفرند؟ مردم مى گويند: بمانند اهل بدر، سيصد وسيزده نفر بيش نيستند.

فرمود: جز به همراهى افراد قدرتمند قيام نکند، آنان هم، کمتر از ده هزار نفر نباشند. علامه مجلسى، همين معنى را از روايات استنباط کرده ومى نويسد: (ياران مهدى، منحصر به سيصد وسيزده نفر نيستند، بلکه اين شمار يارانى هستند که حضرت به کمک آنان حرکت را آغاز مى کند).(32)

شاهد بر مطلب اين که در برخى از روايات، به جاى (اصحابه) (من اصحابه)(33) آمده که نشان مى دهد شمار ياد شده، طلايه ياران امام را تشکيل مى دهند که خود را به حضرت مى رسانند ونهضت را مى آغازند ودر مقابل دشمنان مکى، به دفاع از آقا مى پردازند.(34)

احتمال مى رود اين گروه اندک، فرماندهان ووزيران امام باشند که در آغاز هسته هاى اصلى نيروها را بر عهده دارند وپس از پيروزى، براى ارشاد ودادرسى وکارگزارى به سرزمينهاى دور ونزديک فرستاده مى شوند.

امام صادق مى فرمايد:

(گويا مى نگرم به قائم بر فراز منبر کوفه، يارانش در پيرامون او حلقه زده اند. آنان پرچمداران لشکرها وکارگزاران امام بر روى زمين هستند.(35)

از اين گروه، به (نقباء، (خواص) و(ذخر الله) تعبير شده است.(36)

خاستگاه ياران

ياران مهدى، از صنف ونژاد ويژه اى نيستند، بلکه از گروهها ونژادهاى گوناگون واز سرتاسر جهان هستند. مردمى که به يارى امام مى شتابند، (من اقاليم الارض) (من اقصى البلادند). در اين حرکت عظيم، مردمان عجم، نقش پر اهميتى در خدمتگزارى امام بر عهده دارند.(37)

حضرت در سن جوانان ظاهر مى شود. ياران وى را نيز، بيشتر جوانان پر تحرک وپر نشاط تشکيل مى دهند وپيران در ميانشان اندک شمارند:

(ان اصحاب القائم شباب لا کهل معهم الا کالکحل فى العين او کالملح فى الزاد واقل الزاد الملح).(38)

ياران قائم، جوانانند وپيران اندک بسان سرمه در چشم يا نمک در طعام وکمترين چيز در غذا نمک است.

اين جوانانند که با شنيدن خبر ظهور امام، شبانه حرکت مى کنند. رخت استراحت در هم مى پيچند، شتابان راه حجاز پيش مى گيرند وبه حضرت مى پيوندند. زنان نيز، در اين نهضت بزرگ جايگاه شکوهمندى دارند ودر همه مراحل انقلاب حضور فعال خواهند داشت. زنان در تهيه مقدمات حرکت، شرکت دارند پس از پيروزى، در اداره کارها، به امام کمک مى کنند

امام باقر مى فرمايد:

(ويجيءوالله ثلاث مائه وبضعة عشر رجلا فيهم خمسون امرئة يجتمعون على غير ميعاد).(39)

سوگند به خد ا، سيصد واندى نفر، بدون وعده پيشين گرد مى آيند در ميان آنان پنجاه زن است.

وجود زنان در ميان خواص ووزيران مهدى، نشانگر اوج وعظمت والاى بانوان در انقلاب جهانى است. کلمه (رجل) که در روايات به کار رفته علامت تغليب است، نه حصر. در روايات عامه نيز از وجود زنان در نهضت مهدى ياد شده است.(40)

گزينش ياران

همه انبياء ومصلحان الهى، هسته هاى اصلى نهضت خويش را با آزمايش ‍ برگزيده اند؛ چرا که راه دشوار است وآميخته با رنجها وبدون داشتن يارانى يارانى آب ديده، سرد وگرم چشيده، فداکار وبا وفا، نمى توان خطر کرد. ياران بى وفا ونامطمئن، نه تنها حرکت را به جلو نمى برند که آن را به شکست خواهند کشاند.

طالوت، که در روايات، ياران مهدى به ياران او تشبيه شده اند، در نبرد با جالوت، لشکريانش را با تشنگى آزمود. تن پروران وناشکيبايان نظم را بر هم زدند، حريصانه به آب افتادند، ولى صبور مردان از آن لب تر نکردند. از اين راه، روشن شد که گروه نخست ارزش وتوان همراهى با طالوت را ندارند وسرانجام، در رويارويى با سپاه دشمن، وحشت آنان را فرا گرفت واز جنگيدن، باز ماندند، ولى گروه دوم که ايمان فکرى وبصيرت واقعى داشتند، همه پيروزى را در اختيار خدا ديدند وصبورانه مقاومت ورزيدند.

ياران مهدى نيز، براى رسيدن به درجه شايستگى همرهى، از غربالهاى گونه گون گذر داده مى شوند وپس از پيمودن مراحل دشوار، به قله رفيع (نصرت) بالا مى روند.

راز نزديک شدن به امام، نه خويشاوندى، که کاميابى در آزمونهاى الهى است. پاره اى از آزمايشها، پيش از قيام صورت مى گيرد وپاره اى پس از آن. طولانى شدن غيبت، فتنه ها، فريبندگيها، افکار باطل، جاه ومقام، جلوه فروشان، محراب داران، دين به دنيا فروشان عالم نمايان و... بسيارى از منتظران را از راه باز مى دارند مگر آنان را که خدا راه نمايد. عاشقان راستين،

چنگ زنندگان به ولايت، جهادگران در راه خدا، مخلصان وبريدگان از دنياى دنى.

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

(دوران غيبت قائم، چنان به درازا خواهد کشيد، تا حق در خلوص ‍ خود رخ نمايد وايمانهاى خالص از ناخالص، جدا شود، کسانى که سرشت ناپاک داشته وترس آن است که به هنگام پيروزى دولت قائم،منافقانه خود را در صف مؤ منان جاى دهند، پيش از قيام مهدى از آن جدا شوند).(41)

به ميزان درجات ايمان وگذر از آزمونها متمايز مى شوند وبه ميزان مايه هاى ايمانى، دريارى امام، بر يکديگر پيشى مى جويند.

به فرموده امام صادق:

(منهم من يفقد عن فراشه ليلا فيصبح بمکه ومنهم يرى يسير فى السحاب نهارا.... قلت جعلت فداک ايهم اعظم ايمانا؟ قال: الذى يسير فى السحاب نهارا..).(42)

در وقت ظهور، برخى ياران شب در بستر ناپديد مى شدند وفرداى آن در مکه اند وگروهى، روز در آسمان ره مى سپارند. گفتم: فدايت شوم کدام يک ايمانشان بيشتر است؟ فرمود: آن که در آسمان حرکت مى کند.

پس از گرد آمدن نيروها، آزمونها، سخت تر مى شود. امام، با آزمونهاى جسمى وروانى، باورها را به آزمايش مى گذارد. از جمله، همانند طالوت که سپاهيانش را با تشنگى آزمود، ياران امام نيز، با تشنگى امتحان خواهند شد.(43)

فراتر از آن، امام بى پروا به باورهاى خرافى وعوامانه حمله مى برد ومعارف به دور از دسترس وپوشانده شده در غبار فراموشى ورازناک را آشکار مى سازد. در اين تکانهاى فکرى، صاحبان بصيرت ومعرفت، تزلزلى به خود راه نداده واستوار بر جاى مى مانند. ولى آنان که در باورهاى خود، ناخالصى دارند وانديشه را از سر سرچشمه نگرفته اند. وبه جاى شاهراه، به کوره راه رفته اند در حقانيت امام ترديد کرده اند از پيرامون حضرت، پراکنده مى شوند. در سخنرانى امام در مسجد کوفه(44) تخريب ديوار مسجد پيامبر، تفاوتهاى، فکرى وبينش همراهان به بوته آزمايش در مى آيد ودرجه ورتبه ياران در پيروى فرامين امام ارزيابى مى شود.(45)

ويژگيهاى همراهان مهدى

در روايت فضيل بن يسار از امام صادق به اهم صفات ياران مهدى اشاره شده است. ما در اين فصل، از آن بهره مى گيرم.

خداجويى

خداجويى وتوحيد، سرلوحه عقايد وخصال ياران مهدى است. آنان خدا را به شايستگى شناخته وهمه وجودشان غرق جلوه نور ايزدى است. همه چيز را جوله او ديده وجز ياد او، سخن ديگران در نظرشان بى لطف وجاذبه است. غيب را چونان شهود ديده واز صفاى روحانى عالم معنى نوش کرده اند. ايمانى خالصانه در سينه دارند که شک وترديد با آن بيگانه است(46) در شناخت حقيقت، به مرتبه يقين رسيده اند وحقايق را بدون پرده مشاهده مى کنند.(47)

کمال معرفت وآشنايى با حقايق آنان را به مرحله عالى خشيت نائل کرده واز کوتاهى در انجام وظيفه، هراس دارند. زيرا آن کس که به خدا نزديکتر است وبه عزت وقدرت بى پايان او، بيشتر آگاهى دارد ترسش از خدا فزون تر است ودر انجام وظيفه شکيباتر.

شوق ديدار محبوب، دلهايشان را به وجد آورده ودر اشتياق وصل او، شب وروز نمى شناسند.

امام صادق عليه السلام درباره اينان مى فرمايد:

(رجال کان قلوبهم زبر الحديد لا يشوبها شک فى ذات الله.... کالمصابيح کان قلوبهم القناديل وهم من خشيه الله مشفقون يدعون بالشهاده يتمنون ان يقتلوا فى سبيل الله).(48)

مردانى که گويا دلهايشان پاره هاى آهن است. غبار ترديد در ذات مقدس ‍ خداى، خاطرشان را نمى آلايد.... همانند چراغهاى فروزانند، گويا دلهايشان نور باران است. از ناخشنودى پروردگارشان هراس دارند. براى شهادت دعا مى کنند وآرزومند کشته شدن در راه خدايند.

امير المؤمنان ياران مهدى را گنجهايى مى داند آکنده از معرفت خدايى.

(بخ بخ للطالقان فان الله تعالى که کنوز ليست من ذهب ولا فضه ولکن بها رجال مؤمنون عرفوا الله حق معرفته وهم ايضا انصار المهدى فى آخر الزمان).(49)

خوشا به حال طالقان که خداى بزرگ در آن گنجاى نهفته دارد برتر از طلا ونقره. آن گنجها، مردانى مؤمناند که خداى را به شايستگى شناخته اند. آنان، ياران مهدى در آخر الزمان هستند.

بصيرت وآگاهى

شناخت مقصد چراغ راه است، راه را بر رونده آشکار وآسان مى سازد. در دو راهيها، او را از سرگردانى رهايى مى بخشد. مردان حقيقت آشنا، از دورى راه، نا اميد نمى گردند ودر بحرانها، کمرخم نمى کنند. پيچ وخمهاى زندگى وکژيها، آنان را به بيراهه نمى کشاند. چراغى فرا روى دارند وبردبارانه به سوى آن راه مى گشايند.(50)

على عليه السلام رويارويى با فتنه هاى کور ورطه هاى هراس انگيز. چون جنگيدن با مسسلمانان بى شعور وجاهلان پينه بر پيشانى بسته را، نه در صلاحيت هر کس که در توان دلير مردانى مى بيند کار کشته وژرف نگر، که در ظواهر درنگ کرده واز وراى همه موانع پايان را تماشا کنند واسلام ناب محمدى را از اسلام ناخالص وشرک آلود متمايز سازند.

حضرت در آغاز درگيرى با مسلمانان مقدس نماى پيمان شکن، خطاب به ياران، فرمود:

(وقد فتح باب الحرب بينکم وبين اهل القبله، ولايحمل هذا العلم الا اهل البصر والصبر والعلم بمواقع الحق).(51)

ميان شما واهل قبله در جنگ گشوده شد واين علم را برندارد مگر آن کس ‍ که بينا وشکيبا باشد ودااند که حق در کجا است.

ياران مهدى، در بصيرت، رايت وخردمندى سرآمدند. در فتنه هايى که زيرکان در آن فرو مى مانند، هوشيارانه راه جويند وحق را از باطل باز شناسند.

چنان از جامهاى حکمت سيرابند وآماده کار که:

(حتى اذا وافق القضاء انقطاع مده البلاء حملوا بصائرهم على اسيافهم ودانوا لربهم بامر واعظهم).(52)

چون فرمان خدا آزمايش را به سر آورد، شميرها در راه حق آختند وبصيرتى را که در کار دين داشتند آشکار کردند. طاعت پروردگارشان را پذيرفتند وفرمان واعظشان را شنيدند.

بصيرت وآگاهى عميق از هدفها وراهها وشناخت دوستان ودشمنان اسلام، سبب مى شود که در احياى سنت ومبارزه با بدعت درنگ نکنند ودر پى رسالت شرکت زدايى، به همراه امام خود، تبر بر دارند وبت شکنى کنند، پيرايه هايى که به اسم دين در ذهنا جاى گرفته وبا گذشت زمان مقدس يافته اند نابود سازند واسلام را در صفا وخلوص نخستين خود عرضه بدارند.

پاورقى:‌


(1) (بحار الانوار)، علامه مجلسى، ج 52: 125. مؤسسه الوفاء بيروت.
(2) (مفاتيح الجنان)، شيخ عباس قمى، ترجمه الهى قمشه اى: 988 انتشارات علمى.
(3) (کمال الدين وتمام النعمه)، شيخ صدوق، ج 2: 672، انتشارات اسلامى، وابسته به جامعه مدرسين.
(4) (منتخب الاثر فى الامام الثانى عشر)، لطف الله صافى: 166، داورى، قم.
(5) (بحار الانوار)، ج 52: 341.
(6) (الغيبة)، نعمانى: 315، صدوق، تهران.
(7) (الغيبة)، نعمانى: 315، صدوق، تهران.
(8) (بحار الانوار)، ج 51: 56.
(9) (کفاية الاثر فى النص على الائمة الاثنى عشر)، ابن خزاز قمى: 263، بيدار، قم.
(10) (الغيبة) نعمانى: 315.
(11) (کمال الدين وتمام النعمه): 672.
(12) (مجمع الزوائد ومنبع الفوائد)، نورالدين هيثمى: 119 چاپ شده در الموسوعة الامام المهدى، ج 1، مکتبة الامام امير المؤمنين.
(13) (الحاوى للفتاوى سيوطى)، ج 2: 150، چاپ شده در (الموسوعة..)..
(14) (منتخب الاثر فى الامام الثانى عشر)، لطف الله صافى: 166، داورى قم.
(15) (بحار الانوار)، ج 52: 341.
(16) (الغيبة)، نعمانى: 315، صدوق تهران.
(17) (الغيبة)، نعمانى: 315، صدوق تهران.
(18) (بحار الانوار)، ج 51: 56.
(19) (کفاية الاثر فى النص على الائمة الاثنى عشر)، ابن خزاز قمى: 263، بيدار قم.
(20) (الغيبة)، نعمانى: 315.
(21) (اکمال الدين وتمام النعمه): 672.
(22) (مجمع الزوائد ومنبع الفوائد)، نورالدين هيثمى: 119 چاپ شده در الموسوعة الامام المهدى، ج 1، مکتبة الامام امير المؤمنين.
(23) (الحاوى للفتاوى سيوطى)، ج 2: 150، چاپ شده در (الموسوعة..)..
(24) (الغيبة)، نعمانى: 307.
(25) (بحار الانوار)، ج 51: 157.
(26) تفسير نور الثقلين)، محدث عبد على الحويزى، ج 1: 249، علميه.
(27) (الملاحم والفتن)، سيد بن طاووس: 65، مؤسسه الوفاء، بيروت.
(28) (الحاوى للتفاوى)، ج 2: 153.
(29) (بحار الانوار)، ج 60: 316.
(30) (ارشاد)، شيخ مفيد ج 2: 383، چاپ شده در (مصنفات شيخ مفيد)، ج 11، کنگره هزاره شيخ مفيد.
(31) (کمال الدين)،: 2: 654.
(32) (بحار الانوار)، ج 52: 323.
(33) (کفايد الاثر فى النص على الائمة الاثنى عشر): 278 - 279.
(34) (کفاية الاثر فى النص على الائمة الاثنى عشر): 278 - 279.
(35) (کمال الدين): 673.
(36) (بحار الانوار)، ج 53: 7.
(37) (ينابيع الموده)، الحافظ سليمان بن ابراهيم القندوزى: 449، بصيرتى، قم؛ (الغيبة)، نعمانى: 315،.
(38) (الغيبة)، نعمانى: 316.
(39) (بحار الانوار)، 52: 223.
(40) (الحاوى للفتاوى)، ج 2: 134.
(41) (کمال الدين): 356.
(42) (بحار الانوار)، ج 52: 356.
(43) (الغيبه)، نعمانى: 316.
(44) (فروع الکافى)، کلينى، ج 8: 167.
(45) (بحار الانوار)، ج 52: 386، به نقل از (سعد السعود) سيد بن طاووس.
(46) (کمال الدين)، ج 2: 378.
(47) (همان مدرک)، ج 1: 291.
(48) (بحار الانوار)، ج 52: 308.
(49) (ينابيع الموده): 449.
(50) (نهج البلاغه)، فيض اسلام، خطبه 86.
(51) (همان مدرک)، ترجمه دکتر شهيدى، خطبه 173: 179، انقلاب اسلامى.
(52) (همان مدرک)، فيض الاسلام، خطبه 150.