موعود شناسى و پاسخ به شبهات

على اصغر رضوانى

- ۶ -


احمد امين مصرى در كتاب (( المهدية فى الاسلام )) در صدد برآمده كه مدعيان مهدويت را از عوامل و اسباب طعن بر عقيده مهدويت و اصالت آن به حساب آورد ، ولى صحيح عكس آن است ؛ زيرا ادعاى مهدويت در طول تاريخ از افراد ، دليل بر حقانيَّت اصل اين عقيده و رسوخ آن در ميان جامعه است .
اگر اين نظريه صحيح باشد كه ادعا سبب بطلان يك حقيقت است بايد نبوت انبيا را نيز انكار كنيم زيرا در طول تاريخ انبيا افرادى پيدا شدند كه به دروغ ادعاى نبوت كردند.
100 : چه كسانى ادعاى مهدويت كرده يا در حق آنها ادعاى مهدويت شده است ؟
اين گونه افراد در طول تاريخ اسلام بسيار بوده اند كه برخى از آنها عبارتند از:
1- محمد بن حنفيه ؛ كه مختار در حق او ادعاى مهدويت كرد. (278)
2- موسى بن طلحه ؛ كه مردم در حق او ادعاى مهدويت كردند. (279)
3- ابوهاشم بن محمد بن حنفيه ؛ كه گروهى معتقد به مهدويت او بودند. (280)
4- عمر بن عبدالعزيز. (281)
5- عبدالله بن معاوية بن عبدالله بن جعفر. (282)
6- اسماعيل فرزند امام صادق عليه السلام ؛ گروهى مرگ او را انكار كرده و قائل به مهدويت او شدند. (283)
7- محمد بن عبدالله بن حسن ؛ او در سال صد هجرى ادعاى مهدويت نمود. بزرگان خط اعتزال مردم را به بيعت با او دعوت مى نمودند. (284) ابوالفرج اصفهانى مى گويد: (( كسى شك نداشت كه او مهدى است و حتى گروهى از بنى هاشم نيز با او بيعت كردند )) . (285)
8- مهدى عباسى ؛ منصور عباسى لقب فرزندش را مهدى گذاشت تا مردم را از اين طريق اغفال كرده و به اعتقاد مهدويت با او بيعت كنند. (286)
101- آيا زيديه منكر مهدى عليه السلام هستند؟ : احمد امين مصرى در كتاب (( ضحى الاسلام )) ادعا مى كند كه زيديه به طور شديد مهدى عليه السلام را انكار مى كنند. (287)
پاسخ : ادعاى احمد امين به طور حتم باطل است زيرا با مراجعه به كتاب هاى زيديه پى مى بريم كه آنها هم مانند ساير فرق اسلامى به ظهور و قيام حضرت مهدى عليه السلام اعتقاد كامل دارند.
مجد الدين بن محمد بن منصور حسنى مويدى از بزرگان علماى زيديه است كه در كتاب (( لوامع الانوار )) بابى را تحت عنوان (( اخبار المهدى )) بيان كرده و احاديث بسيارى درباره آن حضرت عليه السلام آورده است . (288)
او در بخشى از كلمات خود مى گويد: (( امامان از آل محمد كه درودهاى خداوند متعال بر آنها باد به حضرت مهدى بشارت مى دادند و فرج او را از خداوند انتظار مى كشيدند. اول امامان آخر امامان را به اين موضوع وصيت مى نمودند ، و سابق آنان به كسانى كه بعد از آنها مى آمدند موضوع حضرت مهدى عليه السلام را ابلاغ مى نمودند )) . (289)
او نيز بعد از نقل اخبار و روايات بسيار درباره حضرت مهدى عليه السلام مى گويد: (( روايات درباره مهدى و اينكه او از اهل بيت است به حد تواتر مى باشد )) . (290)
و نيز مى گويد: (( خبرهاى نبوى و بشارت هاى علوى به امام امت و خاتمه امامان (مهدى ) بيش از آن است كه شماره شود. و امر درباره او همان چيزى است كه شارح نهج البلاغه (ابن ابى الحديد) در شرح كلام وصى (امام على ) صلوات الله عليه قد لبس للحكمة جنتها گفته است . كلامى كه نص آن اين است . و به تحقيق اتفاق تمام فرقه هاى مسلمانان بر آن است كه دنيا و تكليف تمام نمى شود مگر بر او (ظهور او) )) . (291)
همين مضامين را امام زيديه ، ابن حمزه ، در كتاب (( الشافى )) نقل كرده است . (292)
از عبارات ابن حمزه استفاده مى شود كه او حتى به ولادت حضرت مهدى عليه السلام اعتقاد دارد ، نه اينكه در آخرالزمان متولد مى شود. (293)
و نيز قاضى حسين بن ناصر مهلا از علماى زيديه در كتاب (( مطمح الامال )) به اصل قضيه مهدويت تصريح كرده است . او مى گويد: (( درباره مهدى احاديثى است كه به حد تواتر رسيده است )) . (294)
102 : آيا اعتقاد به مهدويت مردم را از عمل خير باز مى دارد؟
قبل از هر چيز بايد عقيده به مهدويت و انتظار مهدى موعود عليه السلام را معنا كرد.
اگر مقصود از عقيده مهدويت آن باشد كه انسان به انتظار ظهور كسى بنشيند كه به سبب فراگير شدن ظلم با ظهورش به تنهايى همه امور را اصلاح مى كند و ما هيچ نقشى در ظهور او نداريم بلكه مى توانيم با گسترش ‍ ظلم در ظهور او تعجيل كنيم ، با اين ديدگاه مى توان گفت كه اعتقاد به مهدويت انسان را از عمل خير باز مى دارد.
ولى اگر برداشت ما از اعتقاد به مهدويت عقيده به ظهور كسى است كه ما مى توانيم با زمينه سازى براى او در ظهورش تعجيل كنيم و اگر تاءخير در آن شده به جهت كوتاهى ما است ، نه تنها اين عقيده انسان را از عمل باز نمى دارد بلكه در عمل كردن به خير نيز تشويق خواهد نمود. زيرا منتظران مصلح خود افرادى صالح هستند. لذا در روايات اسلامى انتظار فرج از مقوله عمل و از افضل اعمال امت اسلامى به حساب آمده است .
موارد اتفاقى در قضيه مهدويت
103 : آيا مذاهب اسلامى بر اصل ظهور امام زمان عليه السلام اتفاق نظر دارند؟
تمام مذاهب اسلامى بر اصل مسئله ظهور حضرت مهدى عليه السلام از ذريه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اتفاق نظر دارند. همه معتقدند كه در آخرالزمان شخصى به نام مهدى عليه السلام ظهور كرده ، زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد همان گونه كه از ظلم و جور پر شده است .
الف . از علماى شيعه
شهيد صدر رحمة الله عليه مى فرمايد: (( به راستى اعتقاد به حضرت مهدى عليه السلام به عنوان پيشواى منتظر براى تغيير جهان به جهانى بهتر در احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله به طور عموم و در روايات اهل بيت عليه السلام به طور خصوص آمده است و به طور خصوص آمده است و به حدى به اين مسئله تاكيد شده كه جاى هيچ شكى را براى انسان باقى نمى گذارد ... )) . (295)
شيخ محمد رضا مظفر مى فرمايد: (( مسئله بشارت به ظهور مهدى عليه السلام از اولاد فاطمه سلام الله عليها در آخرالزمان و اينكه زمين را از عدل و داد پر مى كند بعد از آنكه از ظلم و جور پر شده باشد ، از مسائلى است كه به طور متواتر از پيامبر صلى الله عليه و آله رسيده است و مسلمانان در كتاب هاى روايى خود آنها را نقل كرده اند )) . (296)
ب . از علماى اهل سنت
ناصر الدين البانى مى گويد: (( اما مسئله مهدى ، بايد دانسته شود كه درباره خروج او احاديث صحيح بسيارى وارد شده است ... )) . (297)
شيخ عبدالمحسن بن حمد العباد مى گويد: (( همانا كثرت احاديث مهدى عليه السلام و تعدد طرق آنها و اثبات آنها در كتاب هاى اهل سنت به حدى است كه بسيار دشوار به نظر مى رسد كه بتوانيم بگوييم حقيقتى ندارند مگر اينكه كسى جاهل بوده يا اهل جدل باشد ، يا دقت در سندهاى آنها نكرده باشد و بر كلام بزرگان اهل علم واقف نباشد ... )) . (298)
شيخ عبدالعزيز بن عبدالله بن باز مى گويد: (( پس از مهدى عليه السلام معلوم و احاديث در آن مستفيض ‍ بلكه متواتر و تقويت كننده يكديگرند ، و جماعتى از اهل علم ادعاى تواتر آنها را نموده اند ... )) . (299)
104 : آيا مذاهب اسلامى بر وجوب اعتقاد به ظهور مهدى عليه السلام اتفاق نظر دارند؟
همه مذاهب اسلامى بر اين امر اتفاق نظر دارند كه خروج مهدى عليه السلام در آخر الزمان از امور غيبى است كه بايد به آن اعتقاد پيدا كرد.
الف . از علماى شيعه
شيخ صدوق مى فرمايد: (( ايمان شخص مومن به امام زمان عليه السلام بدون علم به احوال آن حضرت صحيح نخواهد بود. زيرا ايمان كسى كه به قضيه مهدويت اعتقاد دارد به او نفعى نمى رساند مگر در صورتى كه عارف به شاءن آن حضرت در زمان غيبت باشد )) . (300)
ب . از علماى اهل سنت
ناصر الدين البانى مى نويسد: (( همانا عقيده به خروج حضرت مهدى عليه السلام عقيده اى است ثابت و متواتر از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله كه ايمان به آن واجب است ، زيرا اين عقيده از امور غيب است كه ايمان به آن در قرآن كريم از صفات پرهيزكاران شمرده شده است ... )) . (301)
عبدالمحسن بن حمد العباد مى نويسد: (( تصديق و اعتقاد به قضيه مهدويت ، داخل در ايمان به رسالت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است ، زيرا از آثار ايمان به پيامبر صلى الله عليه و آله تصديق او است در امورى كه به آنها خبر داده و نيز داخل در ايمان به غيبى است كه خداوند متعال مومنين را به جهت ايمان به آن مدح كرده است ... )) . (302)
105 : ديدگاه مذاهب اسلامى راجع به توسعه حكومت حضرت مهدى عليه السلام چيست ؟
يكى ديگر از موارد اعتقاد در قضيه مهدويت ، موضوع فراگير بودن دعوت و حكومت حضرت مهدى عليه السلام است .
خداوند متعال مى فرمايد: وعد الله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم فى الارض ... (303) ؛ (( خداوند به كسانى كه از شما بندگان ايمان آورده و نيكوكار گردند وعده داده است كه بر روى زمين خلافت دهد. ))
احمد بن حنبل به سندش از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود: تملا الارض ظلما و جورا ثم يخرج رجل من عترتى يملك سبعا اءو تسعا فيملاء الارض قسطا و عدلا (304) ؛ (( زمين پر از ستم و ظلم مى شود در اين هنگام شخصى از عترتم خروج مى كند و در مدت هفت يا نه روز مالك كل زمين خواهد شد و در اين هنگام زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد. ))
امام باقر عليه السلام فرمود: يملك القائم ثلاثمائة سنة و يزداد تسعا كما لبث اهل الكهف فى كهفهم ، يملا الارض عدلا و قسطا كما ملئت ظلما و جورا فيفتح الله له شرق الاءرض و غربها (305) ؛ (( امام قائم عليه السلام 309 سال مالك زمين مى شود و در آن حكومت مى كند همان مقدار كه اهل كهف در غارشان درنگ كردند. زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد آن گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد. خداوند براى او شرق و غرب عالم را فتح خواهد نمود. ))
106 : ديدگاه مذاهب اسلامى درباره لقب منجى چيست ؟
با ملاحظه رواياتى كه از شيعه و سنى به دست ما رسيده پى مى بريم كه همگى بر اين اتفاق دارند كه لقب منجى جهانى (( مهدى )) است .
حاكم نيشابورى به سند خود از ابن سعيد خدرى نقل كرده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: المهدى منا اهل البيت (306) ؛ (( مهدى از ما اهل بيت است . ))
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: يخرج المهدى و على راءسه غمامة فيها مناد ينادى هذا المهدى خليفة الله فاتبعوه (307)؛ (( مهدى خروج مى كند در حالى كه بالاى سر او ابرى است ، در ميان آن ابر كسى است كه ندا مى كند اين مهدى خليفه خدا است او را پيروى كنيد. ))
107 : مهدى موعود عليه السلام از ذريه چه كسى است ؟
همه مسلمانان اتفاق نظر دارند كه مهدى موعود عليه السلام از ذريه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است .
سعيد بن مسيب مى گويد: نزد ام سلمه بودم كه سخن از مهدى عليه السلام به ميان آمد ام سلمه فرمود: از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: المهدى من ولد فاطمة (308) ؛ (( مهدى از اولاد فاطمه است . ))
ابو سعيد خدرى مى گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: لا تقوم الساعة حتى تمتلى الارض ‍ ظلما و عدوانا. قال : ثم يخرج رجل من عترتى (اءو من اهل بيتى ) يملاها قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و عدوانا (309) ؛ (( قيامت برپا نمى شود تا اينكه زمين پر از ظلم و جور شده باشد. فرمود: سپس مردى از عترتم يا از اهل بيتم [ترديد از راوى است ] قيام مى كند و زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد همان گونه كه پر از ظلم و جور شده است . ))
امام باقر عليه السلام فرمود: المهدى رجل من ولد فاطمه (310) ؛ (( مهدى مردى از اولاد فاطمه است . ))
108 : ديدگاه مذاهب اسلامى درباره نزول حضرت عيسى عليه السلام چيست ؟
از روايات فريقين استفاده مى شود كه هنگام خروج حضرت مهدى عليه السلام حضرت عيسى عليه السلام از آسمان فرود آمده در نماز به امام زمان عليه السلام اقتدا خواهد كرد.
بخارى به سند خود از ابو هريره نقل مى كند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كيف انتم اذا نزل ابن مريم فيكم و امامكم منكم (311) ؛ (( چگونه ايد زمانى كه فرزند مريم فرود آيد در حالى كه امام بر شما فردى از خودتان است . ))
امام باقر عليه السلام فرمود: القائم منصور بالرعب مويد بالنصر ، تطوى له الارض و تظهر له الكنوز ، و يبلغ سلطانه المشرق و المغرب و يظهر الله عزوجل به دينه ولو كره المشركون فلا يبقى فى الاءرض خراب اءلا عمر ، و ينزل روح الله عيسى بن مريم عليه السلام فيصى خلفه (312) ؛ (( قائم توسط ترس ‍ يارى و به نصرت تاءييد مى شود. زمين براى او خواهد چرخيد و گنج ها براى او ظاهر خواهد شد و سلطنتش ‍ مشرق و مغرب عالم را فرا خواهد گرفت . خداوند عزوجل به واسطه او دينش را ظاهر مى كند هر چند كه مشركان بر آن كراهت داشته باشند در آن هنگام در زمين جاى خرابى نيست جز آنكه آباد شود و روح الله عيسى بن مريم فرود مى آيد و پشت سر او اقامه نماز خواهد كرد. ))
109 : در چه مدتى مقدمات ظهور حضرت مهدى عليه السلام فراهم مى گردد؟
اتفاق امت اسلامى است بر اينكه امر حضرت مهدى عليه السلام يك شَبِه از جانب خداوند اصلاح شده و ظهورش امضا خواهد شد.
احمد بن حنبل به سند خود از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه فرمود: المهدى منا اهل البيت يصلحه الله فى ليلة (313) ؛ (( مهدى از ما اهل بيت است خداوند امر فرج او را در يك شب اصلاح خواهد كرد. ))
شيخ صدوق به سند خود از امام حسين عليه السلام نقل مى كند كه فرمود: فى التاسع من ولدى سنة من يوسف و سنة من موسى بن عمران عليه السلام و هو قائمنا اهل البيت ، يصلح الله تبارك و تعالى امره فى ليلة واحدة (314) ؛ (( در نهمين فرزند از اولاد من سنتى از يوسف و سنتى از موسى بن عمران عليه السلام است و او قائم ما اهل بيت است . خداوند تبارك و تعالى امر او را در يك شب اصلاح خواهد كرد. ))
110 : ديدگاه مذاهب اسلامى درباره حكومت عدل گستر حضرت مهدى عليه السلام چيست ؟
احاديث بسيار زيادى در متون اسلامى اعم از شيعه و سنى بر اين امر اتفاق دارند كه امام زمان عليه السلام بعد از ظهور خود زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد همان گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد.
ابو سعيد خدرى از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت كرده كه فرمود: لا تقوم الساعة حتى تمتلى الارض ظلما و عدوانا ، قال : ثم يخرج رجل من عترتى او من اهل بيتى يملاها قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و عدوانا (315) ؛ (( قيامت برپا نمى شود تا آنكه زمين پر از ظلم و ستم گردد ، سپس فرمود: آن گاه شخصى از عترتم يا از اهل بيتم [ترديد از رواى است ] خروج كرده زمين را از عدل پر خواهد كرد همان گونه كه از ظلم و ستم پر شده باشد. ))
شيخ طوسى به سند خود از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود: يظهر صاحبنا و هو من صلب هذا - و اءو ما بيده الى موسى بن جعفر عليه السلام - و يملاها عدلا كما ملئت جورا و ظلما (316) ؛ (( صاحب ما ظهور مى كند در حالى كه از نسل اين شخص است (حضرت با دست مبارك خود به موسى بن جعفر عليه السلام اشاره كرد) آن گاه زمين را پر از عدل و داد مى كند ، همان گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد. ))
ولادت امام مهدى عليه السلام
111: آيا كسى از علماى اهل سنت به ولادت مهدى عليه السلام اعتراف كرده است ؟
گروهى از علماى اهل سنت به ولادت فرزندى براى امام حسن عسكرى عليه السلام به نام مهدى عليه السلام اعتراف نموده اند ، اينك اسامى برخى از آنها را ذكر مى نماييم :
1- علامه شمس الدين قاضى ابن خلكان شافعى . (317)
2- علامه صلاح الدين خليل بن ايبك صفدى . (318)
3- ابن اثير جزرى . (319)
4- علامه ميرخواند. (320)
5- على بن حسين مسعودى . (321)
6- محمد فريد وجدى . (322)
7- ابوالفداء اسماعيل بن على شافعى . (323)
8- سبط بن جوزى . (324)
9- محمد بن طلحه شافعى . (325)
10- شمس الدين محمد بن طولون حنفى . (326)
11- ميرزا محمد بن رستم بدخشى شافعى . (327)
12- احمد بن حجر حيتمى شافعى . (328)
13- محمد بن يوسف گنجى شافعى . (329)
14- عارف عبدالوهاب شعرانى حنفى . (330)
15- محيى الدين عربى . (331)
16- مومن بن حسن شبلنجى شافعى . (332)
17- شيخ سليمان قندوزى حنفى . (333)
18- شيخ محمد بن على صبان شافعى . (334)
19- صفى الدين عبدالمومن بغدادى . (335)
20- زين الدين عمر بن وردى . (336)
21- ابوالعباس احمدبن على قلقشندى شافعى . (337)
22- ابو عبدالله ياقوت حموى . (338)
23- محمد امين بغدادى معروف به سويدى . (339)
24- ابن خلدون (340)
25- ابوالفتح محمد بن عبدالكريم شهرستانى . (341)
26- نورالدين ابن صباغ مالكى . (342)
27- نورالدين عبداالرحمن جامى حنفى . (343)
28- ملا على قارى حنفى مكى . (344)
29- فضل بن روزبهان . (345)
30- جمال الدين محمد بن يوسف زرندى حنفى . (346)
31- احمد امين مصرى . (347)
32- صدر الدين حموينى . (348)
33- عطار نيشابورى . (349)
34- جلال الدين بلخى رومى . (350)
35- صدر الدين قونوى . (351)
36- حسين بن محمد دياربكرى مالكى . (352)
37- احمد بن يوسف ابوالعباس قرمانى حنفى . (353)
38- شمس الدين ذهبى شافعى . (354)
39- فخر رازى شافعى . (355)
40- شيخ عبدالله بن محمد شبراوى مصرى شافعى . (356)
41- ابن عماد دمشقى حنبلى . (357)
42- محمد بن عبدالرسول برزنجى شافعى . (358)
43- ابوالبركات نعمان بن محمد آلوسى حنفى . (359)
و ديگران
112 : آيا كسى از اهل سنت فرزند امام عسكرى عليه السلام (مهدى ) را همان منجى منتظر مى داند؟
گر چه برخى از علماى اهل سنت تنها به ولادت فرزندى به نام مهدى از امام حسن عسكرى اشاره كرده اند و حيات او تا اين زمان و منجى و موعود بودن او را به شيعه نسبت مى دهند ولى برخى از آنان تصريح به زنده بودن او تاكنون و نيز موعود و منجى بودن او دارند كه مى توان از ميان آنها به افراد ذيل اشاره نمود.
1- محمد بن يوسف گنجى شافعى (متوفاى 658 ه‍ق ) مى گويد: (( ابو محمد حسن عسكرى عليه السلام از خود فرزندى به جاى گذاشت كه همان امام منتظر است . صلوات الله عليه )) . (360)
2- عبدالوهاب شعرانى حنفى مى گويد: (( در آخرالزمان اميد به خروج مهدى است . او از اولاد امام حسن عسكرى عليه السلام است ولادت او نيمه شعبان سال 255 هجرى اتفاق افتاد تا به حال زنده است تا با حضرت عيسى عليه السلام اجتماع كند. عمرش تا اين زمان 706 سال است . اين چنين شيخ حسن عراقى به من خبر داد )) . (361)
3- نورالدين عبدالرحمن جامى حنفى بعد از بيان تاريخ ولادت حضرت مهدى عليه السلام مى گويد: (( او كسى است كه زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد )) . (362)
4- قاضى بهلول بهجت افندى مى گويد: (( ولادت امام دوازدهم در پانزدهم ماه شعبان سال 255 هجرى بود و اسم مادرش نرجس است . براى او دو غيبت است : يكى صغرا و ديگرى كبرا. هر گاه خداوند به او اذن دهد ظهور كرده آن گاه زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد )) . (363)
5- صدر الدين حموينى ؛ در ذيل حديثى كه او از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرده آمده است : (( ... همانا دوازدهمين از فرزندانم غيبت مى كند تا اينكه خداوند متعال به او اذن خرج مى دهد )) . (364)
6- شيخ فريد الدين عطار نيشابورى ؛ او در قصيده اى مى گويد:

صد هزاران اوليا روى زمين  
  از خدا خواهند مهدى را يقين
يا الهى مهدى ام از غيب آر  
  تا جهان عدل گردد آشكار (365)
7- جلال الدين رومى او نيز در قصيده اى مى گويد:
اى سرور مردان على ! مستان سلامت مى كنند  
  وى صفدر مردان على ! مردان سلامت مى كنن
تا اينكه بدين جا مى رسد:
با مير دين هادى بگو با عسكرى مهدى بگو  
  با آن ولى مهدى بگو: مستان سلامت مى كنند (366)
8- صدر الدين قونوى ؛ او هنگام وفات در وصيت خود به شاگردانش مى گويد: (( ... هفتاد هزار بار ذكر (( لا اله الا الله )) را در شب اول مرگم با حضور قلب بگوييد و سلام مرا نيز به حضرت مهدى عليه السلام برسانيد )) .
9- احمد بن يوسف ابوالعباس قرمانى حنفى ؛ او مى گويد: (( محمد حجت ، خلف صالح ، عمرش هنگام وفات پدرش پنج سال بود. خداوند در آن سن به او حكمت آموخت همان گونه كه در كودكى به حضرت يحيى عليه السلام آموخت ... علما اتفاق دارند بر آنكه مهدى همان قائم در آخرالزمان است ... )) . (367)
113 : مبناى مولفان حديثى مصادر مهدويت چه بوده است ؟
برخى مى گويند: (( معروف نزد قدما چنين بوده كه هر روايتى در مسائل تاريخى و از آن جمله موضوع مهدويت را بدون بررسى سند آن نقل مى كردند ولى بعد از آن عصر ، حركت جديدى پديد آمد. و بين روايات تمييز داده شد تا زمانى كه حركت اصوليين پديد آمد و اخبار را به دسته هاى مختلف از قبيل : صحيح ، حسن ، قوى و ضعيف تقسيم نمودند. ولى اين پيشرفت و حركت شامل روايت هاى تاريخى كه از آن جمله روايات مهدويت است ، نگرديد ... )) . (368)
پاسخ :
1- آنچه از قدماى محدثين اماميه مى دانيم آن است كه آنان نهايت سعى و كوشش و احتياط خود را در جمع و نقل احاديث در كتب خود داشته اند كه از آن جمله كلينى رحمة الله عليه است . او نزد اهل فن حديث ، معروف به دقت نظر و احتياط در نقل اخبار است و نيز مى دانيم كه بزرگانى امثال شيخ طوسى رحمة الله عليه چه اهتمام وافرى به شناخت شيوخ روايى خود داشته اند. شخصى مثل شيخ صدوق رحمة الله عليه عادتا شيوخ خود را مى شناخته و نيز از حالات آنان از ايمان و عدالت آگاهى داشته است و از كسى كه او را نمى شناخت روايت نقل نمى كرده است .
2- ما اطمينان داريم كه اين بزرگان به صحت اين گونه روايات كه در باب امامت و مهدويت وارد شده اطمينان كامل داشته اند و يا لااقل به جهت برخى قرائن معتبر كه همراه آنها بوده و موجب جبران ضعف برخى از آنها مى شده ، آنها را با اطمينان كامل نقل مى كردند. و گرنه جاى اين سؤال باقى است كه امثال شيخ صدوق و طوسى و ديگران چه اهدافى غير از احتجاج و استدلال به آنها داشته اند مگر اين نيست كه شيخ صدوق كتابش را براى رفع حيرت در امر حضرت مهدى عليه السلام نوشته است ؟
3- تمام يا بيشتر اصول و منابع اصلى احاديث مهدويت كه در سه قرن اول نوشته شده به دست شيخ صدوق ، طوسى و نعمانى رسيده و از خود به آن كتاب ها استناد داشته اند ، و لذا به آن روايات استدلال مى نمودند.
4- گر چه تقسيم حديث به چهار قسم از اصطلاحات متاخرين است ولى قدماى محدثين از آن جمله شيخ طوسى رحمة الله عليه روش خاصى در قبول خبر داشته اند.
شيخ بهايى بعد از تقسيم حديث به چهار قسم معروف ، مى گويد: (( اين اصطلاح نزد قدما معروف نبوده بلكه آنان حديث صحيح را به حديثى اطلاق مى كردند كه مقرون به قرائن مورد وثوق و اطمينان باشد و ين قرائن انواعى دارد:
الف : وجود حديث در اصول 400گانه حديثى كه نزد راويان مشهور بوده است .
ب : تكرار حديث در يك يا دو اصل يا بيشتر از اين اصول با سندهاى متعدد و معتبر.
ج : وجود حديث در اصلى كه انتسابش به يكى از اصحاب ائمه ثابت و اجماع اصحاب بر صدق او بوده است .
د : وجود حديث در يكى از كتبى كه بر ائمه عرضه شده و آن حضرات ، مصنّف آن كتب را تمجيد نمودند ، از قبيل كتاب : عبيدالله بن على حلبى كه بر امام صادق عليه السلام عرضه شد. (369)
ه : وجود حديث در كتبى كه نزد قدما مورد وثوق و اطمينان بوده است . (370)
- علماى رجال ، مجهول را بر دو نوع تقسيم كرده اند:
الف : مجهول اصطلاحى : و آن به كسى اطلاق مى شود كه تصريح به جهاليت او از سوى رجاليون شده باشد.
ب : مجهول لغوى : و آن به كسى اطلاق مى شود كه وضعيت او معلوم نيست و لذا در كتب رجال از او يادى به ميان نيامده است . تنها قسم اول از جهالت است كه موجب ضعف راوى است و در مورد دوم احتياج به بررسى دقيق دارد كه سبب مطرح نشدن او در كتب رجال چيست ؟ گاه ممكن است به جهت معروف بودنش درباره او سكوت كرده اند. (371)
6- احتمالى نيز وجود دارد كه بناى قدما بر تمسك به (( اصالة الصدق و العدالة )) باشد. يعنى اصل اولى بر صدق و عدالت راوى است مگر آنكه خلاف آن ثابت شود. و مقصود به آن ، همان اصل عدم و يا استصحاب عدم فسق است به همين جهت است كه ما احتياجى به اثبات عدالت - خواه به معناى ملكه يا حسن ظاهر - نداريم ؛ زيرا احراز آن مستلزم تعطيل امور و تضييع بسيارى از مصالح است . كمتر كسى است كه بتوان عدالت او را به اثبات رسانيد. اين مطلب مورد تاءييد عقلا نيز هست .
7- براى اثبات اعتبار روايات نبايد تنها اعتبار سندى را مطرح ساخت بلكه بايد به همه راه ها و اسباب اعتبار شخص توجه كرد و در نظر داشت كه مبناى بسيارى از عالمان شيعه بلكه اكثريت قريب به اتفاق آنان ، حجيت خبر موثوق به است ؛ يعنى خبرى كه از طرق مختلف به آن اطمينان و وثوق حاصل شود.
114 : آيا روايات ولادت حضرت مهدى عليه السلام ضعيف است ؟
برخى مى گويند: (( ... مولفان در مورد ولادت حضرت مهدى عليه السلام به هر روايتى تمسك كرده اند در حالى كه خود به ضعف سند آنها پى برده اند ... )) . (372)
پاسخ :
1- احاديث مربوط به ولادت حضرت مهدى عليه السلام به جهت وجود برخى از سندهاى صحيح در ميان آنها كافى است كه سند روايات ديگر كه از ضعف برخوردارند ، تقويت كند ، و اين مسلكى است كه مورد قبول محدثين شيعه و اهل سنت واقع شده است . (373)
2- احاديثى كه درباره مسائل مسلم اعتقادى و كلامى است از آن جهت كه نزد شيعه ثابت بوده و به تاءييد قطعى عقل نيز رسيده است ، راويان آن مورد جرح و تعديل قرار نگرفته اند ، و به طور كلى احتياجى به آن نبوده است ، كه از آن جمله مى توان به احاديث مهدويت اشاره كرد.
3- احاديث ولادت حضرت مهدى عليه السلام كه به دلالت مطابقى يا تضمنى يا التزامى دلالت بر ولادت حضرت دارد از حد لازم تواتر فراتر رفته است . لذا به جهت آنكه مفيد يقين است احتياج به بررسى سندى ندارد. خبر متواتر نقل جماعت كثيرى است كه اتفاقشان بر دروغ ، محال است و مى دانيم كه در خبر متواتر لازم نيست كه هر يك از راويان حديث از ثقات و عدول باشند بلكه مى توان از راه تراكم احتمالات به يقين رسيد.
4- شخص متتبع بعد از ملاحظه وضع سياسى عصر امام عسكرى عليه السلام و قبل و بعد از آن پى مى برد كه يكى از عوامل جهالت حال راويان احاديث ولادت حضرت مهدى عليه السلام همان فشارهاى سياسى بوده كه از طريق حاكمان ظلم و جور بر شيعيان وارد شده است و لذا بسيارى از راويان خود را با اسامى مستعار معرفى مى كردند تا شناخته نشوند ، خصوصا با در نظر گرفتن اينكه برخى از راويان از مناطق دور به سامرا مى آمده و در مورد حضرت سؤ ال مى كردند و براى ديگران نقل مى نمودند.
115 : چه عواملى در حصول تواتر و يقين به ولادت امام مهدى عليه السلام موثر است ؟
از آنجا كه اعتبار خبر متواتر به جهت حصول يقين است در مورد موضوع ولادت امام مهدى عليه السلام عواملى چند در حصول يقين به اين موضوع دخالت داشته است :
1- احاديثى كه به دلالت مطابقى بر ولادت امام مهدى عليه السلام و بشارت به آن حضرت دلالت دارد. كه مجموع آنها به 214 حديث مى رسد. (374)
2- رواياتى كه در مورد سال ولادت حضرت رسيده است . (375)
3- رواياتى كه در رابطه با خصوصيات فردى امام زمان عليه السلام وارد شده است . (376)
4- رواياتى كه نص بر امامت آن حضرت دارد. (377)
5- توقيعاتى كه از ناحيه مقدسه صادر شده است كه عدد آنها به ده ها توقيع مى رسد و در جاى خود فهرستى از آنها را آورده ايم .
6- تضييقات سياسى كه از ناحيه حكومت بنى العباس براى مواجهه و مقابله با حضرت و قتل ايشان گذاشته شده بود.
7- وجود چهار سفير در عصر غيبت صغرا و ارتباط مردم با حضرت از طريق آنها.
8- وكلاى ناحيه مقدسه كه در كشورها و شهرهاى مختلف وجود داشته اند. 9- عده زيادى كه مشرّف به لقا و رؤ يت حضرت مهدى عليه السلام شده اند.
10- معجزاتى كه از حضرت مهدى عليه السلام صادر شده و در كتاب ها مكتوب است .
11- اعتراف علماى انساب به ولادت و فرزند امام عسكرى عليه السلام .
12- اجماع و تبنّى شيعه بر ولادت و وجود امام مهدى عليه السلام .
13- تصريح مورخان بر ولادت حضرت مهدى عليه السلام .
14- مدعيان سفارت دروغين از طرف امام زمان عليه السلام .
15- شهادت هر يك از معصومين عليهم السلام بر ولادت حضرت مهدى عليه السلام .
116 : آيا در بين احاديث ولادت حضرت حديث صحيح السند نيز وجود دارد؟
در بين احاديثى كه دلالت بر ولادت حضرت مهدى عليه السلام دارد پى به رواياتى مى بريم كه از سند صحيح يا حسن يا موثقى برخوردار است . اينك به برخى از آنها اشاره مى كنيم :
1- كلينى به سند صحيح اعلائى از محمد بن عبدالله و محمد بن يحيى از عبدالله بن جعفر حميرى نقل مى كند كه فرمود: اجتمعت اءنا و الشيخ اءبو عمرو رحمة الله عليه عند اءحمد بن اسحاق فغمزنى اءحمد بن اسحاق اءن اءساءله عن الخلف ، فقلت له : يا اءباعمرو! انى اءريد اءن اءساءلك عن شى ء و ما اءنا بشاك فيما اءريد اءن اءساءلك عنه ، فان اعتقادى و دينى اءن الاءرض لا تخلو من حجة الا اذا كان قبل يوم القيامة باءربعين يوما فاذا كان ذلك رفعت الحجة و اءغلق باب التوبة ... ولكنى اءحببت اءن اءزداد يقينا. ثم قال : سل حاجتك ؟ فقلت له اءنت راءيت الخلف من بعد اءبى محمد عليه السلام ، فقل اءى والله ورقبته مثل ذا ، و اءوماء بيده ... (378) ؛ (( من و شيخ ابو عمرو - عثمان بن سعيد عمرى - خدمت احمد ابن اسحاق بوديم . احمد بن اسحاق به من اشاره كرد تا از ابو عمرو درباره جانشين امام عسكرى عليه السلام سؤ ال كنم . به ابوعمرو گفتم : از تو سؤالى مى پرسم كه درباره آن شك ندارم زيرا اعتقادم اين است كه زمين هيچ گاه از حجت خالى نمى ماند مگر چهل روز قبل از برپايى قيامت كه چون آن روز فرا رسد حجت برداشته و راه توبه بسته خواهد شد ... ولى من دوست دارم كه بر يقينم افزوده شود ... سپس گفت خواسته ات را سؤال كن ، سؤالم اين است كه : آيا جانشين امام عسكرى را ديده اى ؟ ابوعمرو فرمود: آرى به خدا سوگند ، گردن او چنين بود ، و با دست اشاره كرد ... )) . شيخ صدوق رحمة الله عليه نيز اين حديث را با سند صحيح نقل كرده است . (379)
2- و نيز كلينى به سند صحيح از حسين بن علا نقل كرده كه گفت : قلت لاءبى عبدالله عليه السلام : تكون الاءرض ليس فيها امام ؟ قال : لا. (380) ؛ (( به امام صادق عليه السلام عرض كردم : آيا ممكن است كه زمين بدون امام باشد؟ حضرت فرمود: هرگز. ))
3- و نيز به سندى ديگر كه آن هم صحيح است از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود: ان الاءرض لا تخلو الا و فيها امام (381) ؛ (( همانا زمين هرگز از وجود امام خالى نمى گردد. ))
4- و نيز به سند صحيح از حسن بن على وشاء نقل مى كند كه از امام رضا عليه السلام سؤ ال كردم : هل تبقى الاءرض بغير امام ؟ قال : لا. قلت : انا نروى اءنها لا تبقى الا اءن يسخط الله عزوجل على العباد. قال : لا تبقى اذا لساخت (382) ؛ (( آيا زمين بدون امام باقى مى ماند؟ حضرت فرمود: هرگز. عرض كردم : ما چنين روايت مى كنيم كه زمين از حجت خالى نمى ماند مگر آنكه خداوند بر بندگانش غضب كند؟ حضرت فرمود: زمين (بدون حجت ) باقى نمى ماند ، و در غير اين صورت مضطرب مى شود. ))
5- و نيز به سند صحيح از ابى هاشم جعفرى نقل مى كند كه گفت : قلت لابى محمد عليه السلام : جلالتك تمنعنى من مسالتك فتاذن لى ان اسالك ؟ قال : سل . قلت : يا سيدى هل لك ولد؟ فقال : نعم . فقلت : فان بك حدث فاين اسال عنه . فقال : بالمدينه (383) ؛ (( به امام عسكرى عليه السلام عرض ‍ كردم : جلالت شما مرا مانع شده تا مساءله اى را از شما سؤال كنم ، آيا اجازه مى دهيد تا از شما بپرسم ؟ حضرت فرمود: سؤال كن . عرض كردم : اى آقاى من آيا براى شما فرزندى هست . فرمود: آرى . عرض كردم : اگر حادثه اى براى شما اتفاق افتاد كجا از او سوال كنم . فرمود: در مدينه . ))
6- و نيز به سند صحيح از محمد بن على بن بلال نقل كرده كه فرمود: خرج الى من ابى محمد قبل مضيه بسنتين يخبرنى بالخلف من بعده ثم خرج الى من قبل مضيه بثلاثة ايام يخبرنى بالخلف من بعده (384) ؛ (( دو سال قبل از شهادت امام حسن عسكرى عليه السلام نامه اى از حضرت به دستم رسيد كه در آن خبر از جانشين آن حضرت داده بود و نيز سه روز قبل از شهادتشان نامه اى ديگر رسيد كه باز خبر از جانشين بعد از خود دادند. ))
7- كلينى نيز به سند صحيح از زراره نقل مى كند كه از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: ان للغلام غيبة قبل ان يقوم . قال قلت : ولم ؟ قال يخاف واوما بيده الى بطنه ، ثم قال : يا زرارة و هو المنتظر و هو الذى يشك فى ولادته (385) ؛ (( همانا براى آن كودك قبل از قيام غيبتى است . عرض كردم : براى چه ؟ فرمود: به جهت خوف ، و اشاره به شكم مبارك كرد. آن گاه فرمود: اى زراره و او همان منتظرى است كه در ولادت او شك مى شود ... )) .
8- صدوق به سند تام از داوود بن قاسم جعفرى نقل كرده كه امام هادى عليه السلام مى فرمود: الخلف من بعدى الحسن ، فكيف لكم بالخلف من بعد الخلف ؟ فقلت : و لم جعلنى الله فداك ؟ فقال : انكم لا ترون شخصه و لا يحل لكم ذكره باسمه . فقلت : فكيف نذكره ؟ فقال : قولوا الحجة من آل محمد عليهم السلام (386) ؛ (( جانشين بعد من فرزندم حسن است ، پس چگونه است شما را نسبت به جانشين از بعد اين جانشين ؟ عرض كردم : چگونه ، خداوند مرا فداى تو گرداند؟ فرمود: زيرا شما شخص او را نمى بينيد و براى شما حلال نيست كه نام او را ببريد. عرض كردم : پس چگونه نام او را ببريم ، فرمود: بگوييد: حجت از آل محمد عليه السلام . ))
117 : آيا خبر ولادت امام مهدى عليه السلام تنها از طريق حكيمه نقل شده است ؟
خير ، اين چنين نيست ، بلكه عده زيادى از اصحاب امام عسكرى عليه السلام و ديگران از ولادت امام زمان عليه السلام خبر داده اند ، و برخى نيز آن حضرت را در غيبت صغرا يا كبرا ديده اند. اينك به برخى از آنها اشاره مى كنيم :
1- ابوالفضل حسين بن حسن علوى مى گويد: دخلت على ابى محمد الحسن بن على عليه السلام بسر من راى فهناءته بولادة ابنه القآئم (387) ؛ (( بر امام عسكرى عليه السلام در سامرا وارد شدم تا در ولادت صاحب الزمان عليه السلام به آن حضرت تهنيت بگويم . ))
2- احمد بن محمد مى گويد: خرج عن ابى محمد عليه السلام حين قتل الزبيرى : هذا جزاء من افترى على الله تبارك و تعالى فى اءوليائه زعم انه يقتلنى و ليس لى عقب ، فكيف راى قدرة الله عزوجل . و ولد له و سماه م ح م د سنة ست و خمسين و ماءتين (388) ؛ (( بعد از كشته شدن زبيرى نامه اى از امام عسكرى عليه السلام به دستم رسيد كه در آن نوشته شده بود: اين جزاى كسى است كه بر خدا و اوليايش افترا ببندد ، و گمان كند كه مى تواند بدون جانشين ، مرا بكشد ، و قدرت خدا را چگونه ديده است . آن گاه مى گويد: فرزندى براى آن حضرت در سال 255 زاييده شده كه اسم ايشان را (( محمد )) گذاشت . ))