ميلاد حضرت مهدى موعود در ادبيات اهل سنت

جعفر خوشنويس

- ۱ -


مقدمه

بر خلاف تصوّر بسيارى، اعتقاد به حضرت مهدى، عجّل الله فرجه الشريف، واين که آن حضرت متولّد شده است اختصاص به شيعه ى اثنا عشريه ندارد، بلکه اين مسئله جايگاه ومنزلت بارز ودامنه ى وسيعى در ادبيات اهل سنّت، از مذاهب، گوناگون دارد.

مراد از ادبيات همه ى آن چيزهايى است که به طور نثر يا شعر، گفته شده است.

مظهر اين ادبيات، عمدتاً، از سه مجموعه تشکيل مى شود که عبارت است از:

1. کتب تفسير وتاريخ وحديث وروايات فضائل ومناقب.

2. توصيف ها ومدايح وتمجيدها وتعريف هايى که به شکل نثر است.

3. توصيف ها ومدايح وتوسّلات ومناجات هايى که به شکل شعر است.

با مطالعه ى ميراث مکتوب اهل سنّت، اين حقيقت به طور آشکار، به چشم مى خورد که جمع کثيرى از اهل سنّت، از علما وشعراى شان، از همه ى مذاهب، وگرايش ها، به اين که حضرت مهدى (عجل الله فرجه)، فرزند امام حسن عسکرى (عليه السّلام) ودوازدهمين امام شمرده مى شود ودر سال 255 هجرى متولد گرديده است اعتقاد دارند واين مطلب، از دوموضوع به دست مى آيد:

يک) توصيف حضرت مهدى (عجل الله فرجه) به اين که از اولاد حضرت فاطمه (عليها السّلام) است واين که او، آخرين امام از دوازده امامى است که در صحيح بخارى ومسلم(1) به عدد آنان اشاره دارد.

دو) اين که آن حضرت، تنها فرزند امام حسن عسکرى (عليه السّلام) ونام او، مانند نام جدش، (محمد) است.

حصکفى حنفى

ابوالفضل يحيى بن سلامه ى حصکفى، از علماى نامدار قرن ششم هجرى بوده ووفات اودر سال 551 ه بوده است. ياقوت حموى، ترجمه ى اورا در معجم الأدباء آورده است. شايد او، از نخستين کسانى از اهل سنّت است که از حضرت مهدى، عجّل الله فرجه، به زبان شعر، به عنوان (دوازدهمين امام) وبه عنوان (آن مهدى که شيعه ى اماميّه به اواعتقاد دارد) نام مى برد. او، در ضمن يک قصيده ى مفصّل، به زبان بليغ وزيباى عربى، مى گويد:

وسائلى عن حبّ أهل البيت هل
هيهات ممزوجٌ بلحمى ودمى
حيدرةٌ والحسنان بعدَه
وجعفر الصادق وابن جعفر
اعنى الرضا ثم ابنُه محمدٌ
الحسن التالى ويتلوتِلوَه
قومٌ هم ائمتى وسادتى
  اُقِرّ إعلاناً به أم أجحدُ
حُبُّهُمُ وهوالهُدى والرَّشَدُ
ثمّ على وابنُه محمد
موسى ويتلوهُ على السيدُ
ثم على وابنُه المسدّدُ
محمد بن الحسن المعتقدُ
وان لَحانى معشرٌ وفنّدوا

اى کسى که از من، درباره ى محبّت اهل بيت مى پرسى: (آيا به طور آشکار به آن اقرار کنم، يا آن را انکار)

هيهات! (که اين محبت را انکار کنم!) بلکه محبت ائمه ى هدى با گوشت وخونم آميخته شده است.

على، وپس از او، حسن، حسين، سپس على، وفرزندش محمّد، وجعفر صادق، وفرزند جعفر (يعنى) موسى.

وبه دنبال او، فرزندش على بزرگوار - مقصودم رضا است -، سپس فرزندش محمّد سپس على وفرزند مؤيدش حسن وآن که به دنبال اومى آيد، يعنى، محمّد فرزند حسن (عسکرى) که مورد اعتقادم است.

اينان، همگى امامان وسروران من اند، گرچه گروهى، درباره ى آنان با من به جدال بنشينند وبخواهند عقيده ى مرا درباره ى آنان ابطال کنند.

اين قصيده را ابن جوزى حنفى، در کتاب (المنتظم، ج 3، ص 183) وعماد اصفهانى در کتاب خود (خريدة العصر) آورده اند.

نيز در صدر کتابى به نام الائمة الاثنا عشر که تاليف شمس الدين ابن طولون است، اين شعر آمده است.

اين شخص را گرچه ابن اثير (صاحب الکامل فى التاريخ) از متقدّمين، ومرحوم شيخ عباس قمى در الکنى والالقاب (2) از متأخّرين، شيعه قلمداد کرده اند، ولى تتمه ى سخن او، در همين قصيده، ودفاع اواز خلفاى سه گانه واعلام اين که اويک شافعى مذهب است نشان مى دهد که وى، فردى از اهل سنّت وپابند به مذهب خود است.

با هم بخوانيم:

ولست أهواکم ببغضى غيرکم
فلا يظن رافضى انّنى
محمدُ والخلفاءُ بعدَه
والشافعى مذهبى مذهبُه
  إنى إذن أشقى بکم لاأسعُد
وافقته أوخارجى مفسدُ
أفضلُ خلقِ الله فيما أجِدَ
لأنّه فى قولِهِ مؤيَّد

گمان نشود که من، در کنار مودّت ومحبّت شما اهل بيت، خلفا را مبغوض مى دارم.. چرا که در اين صورت، من، به وسيله ى شما، بدبخت مى شوم، نه خوش بخت وسعادت مند.

پس هيچ رافضى (يعنى شيعه) يا خارجى مفسد، گمان نکند که من، با او، در بغض داشتن خلفا، موافق ام.

محمّد وخلفاى پس از او، بهترين خلق خدايند که من يافته ام ومذهب شافعى، مذهب من است؛ زيرا او، در کلام اش، تاييد شده است!

شمس الدين ابن طولون حنفى

شمس الدين محمّد بن على بن طولون (متوفى 955 هجرى) از علماى اهل سنّت است که علاوه بر علوم معمولى اسلامى از علوم ادبى بهره زيادى داشت. وى، داراى منزلت بس بلندى نزد علماى دمشق بود.

اوعلاقه ى وافرى به اهل بيت عصمت وطهارت (عليهم السلام) داشت. لذا کتابى مستقل در معرّفى شخصيّت وسيره ى اهل بيت به نام الائمة الاثنا عشر نگاشت. در آن فقط، از منابع اهل سنّت، مطالب جامعى درباره ى يکايک امامان دوازده گانه ى اهل بيت عليهم السلام آورده است.

اين کتاب، اخيراً، از سوى يکى از دانشمندان محقّق معروف اهل سنّت لبنان، آقاى دکتر صلاح الدين المنجد (مؤلف کتاب معروف نقش کليسا در ممالک عربى) تصحيح وبه وسيله ى انتشارات دار صادر ودار بيروت، در حدود سال 1958 ميلادى، به چاپ رسيد.

آقاى ابن طولون، در ابتداى اين کتاب، قصيده ى آقاى حصکفى را که داراى 48 بيت مى باشد، به طور کامل آورده است وسپس شخصيّت يک يک امامان را مورد بحث قرار داده است.

اين مطلب، در حقيقت، نشانه ى دومسئله است:

يکم - او، انتساب اين قصيده را به حصکفى حنفى، پذيرفته است.

دوم - اينکه محتواى اين قصيده را نيز پذيرفته است.

نکته ى جالب اين که تحت (شماره ى 12) وعنوان الحجة المهدى مطالبى را درباره ى حضرت مهدى موعود، عجّل الله فرجه، از منابع اهل سنّت آورده است. اوسخنانش را درباره ى حضرت مهدى، چنين آغاز مى کند:

وثانى عشرهم ابنُه محمّدُ بن الحسن وهوأبوالقاسم محمّدُ بن الحسن بن على الهادى بن محمّد الجواد بن على الرضا بن موسى الکاظم بن جعفر الصادق بن محمّد الباقر بن على زين العابدين بن الحسين بن على بن ابى طالب رضى الله عنهم.

سپس، پس از چند سطر، اين چنين مى نويسد:

کانت ولادتُه، رضى الله عنه، يوم الجمعة، منتصَف شعبان سنه 255، ولمّا توفى والدُه المتقدم ذکرُهُ، کان عُمرُه خمسَ سنين.

اين مطالب، هم در مورد نسب حضرت مهدى، عجّل الله فرجه الشريف، وهم در مورد سال ميلاد آن بزرگوار، دقيقاً وتحقيقاً، مطابق نظريّه شيعه است.

ابن طولون، در اثناى کلامش پس از ذکر سلسله ى نسب حضرت مى نويسد:

ثانى عشر الأئمة الاثنى عشر، على اعتقاد الإماميّه، المعروف بالحُجّة.

ونيز مى نويسد:

وهو الذى تزعَمُ الشيعةُ أنّه المنتظَر والقائم والمهدى.

به نظر مى رسد که او، اين مطلب را از باب تقيّه يا ملاحظات ديگر نوشته است؛ زيرا، وى، در مرکز امويان (دمشق) زندگى مى کرده است.

وى، در خاتمه ى کتاب ياد شده اش، گويا به هيجان در مى آيد وعشق واعتقاد وارادت خود به امامان دوازده گانه را در قالب شعرى شش بيتى زيبا که متضمّن تشويق مردم بر اقبال به اهل بيت است، انشا مى کند:

عليکَ بالأئمةِ الاثنى عشر
أبوترابٍ حَسنٌ حسينُ
محمّد الباقر کم علمٍ درى
موسى هوالکاظم وابنه على
محمد التقى قلبُه معموُر
والعسکرى الحسن المطهّر
  من آل بيت المصطفى خيرِ البشر
وبغض زين العابدين شينُ
والصادقُ ادعُ جعفراً بين الورى
لقّبهُ بالرضا وقدرُهُ على
على التَّقى درّه منثور
محمّد المهدى سوف يظهر

بر توباد که به امامان دوازده گانه توجّه کنى

اينان که از خاندان مصطفى، خير البشرند

ابوتراب وحسن وحسين

وزين العابدين که بُغض داشتن نسبت به او، زشت وننگ است

محمّد باقر که چه قدر دانش ها را مى دانست.

وامام جعفر که به اين خصلت در ميان مردم معروف بود، يعنى، صادق.

وموسى که کاظم وفروبرنده ى غيض بود، وفرزندش على که اورا با لقبش رضا بخوان. اوکه قدر ومنزلتش بلند ووالا است.

ومحمّد تقى که دلش به تقوا آباد است

وعلى نقى که گوهرهايش پخش است.

اين شعر، اقرار غير مستقيم به اين حقيقت است که حضرت بقية الله، عجّل الله تعالى فرجه، متولد شده است نه اين که بعدها متولّد خواهد شد.

احمد جامى (شيخ جام)

احمد بن ابوالحسن بن محمّد بن جرير بَجَلى نامقى جامى ترشيزى ابو نصر (متوفاى سال 536)، ملقّب به (شيخ الاسلام)که گاهى به (ژنده پيل)و(شيخ جام) و(پير جام) ناميده مى شود از بزرگان صوفيه است. يکى ديگر از شخصى هاى معروف، وادباى شاخص اهل سنّت است که به حضرت مهدى موعودى که متولّد شده واين که روزى براى إصلاح جهان ظهور خواهد کرد، اقرار مى کند.

او اين حقيقت را در قصيده ى زيبايى، در 9 بيت سروده است:

اى ز مهر حيدرم هر لحظه در دل صد صفا است
همچوکلب افتاده ام بر خاک در گاه حسين
عابدين، تاج سر وباقر، دوچشم روشن است
اى موالى! وصف سلطان خراسان را شنو
پيشواى مؤمنان است - اى مسلمانان! تقى
عسکرى نور دو چشم عالم وآدم بود
  وز پى حيدر، حسن ما را امام ورهنما است
خاک درگاه حسن اندر دوچشمم توتيا است
دين جعفر، بر حق است ومذهب موسى، رواست
ذره اى از خاک قبرش دردمندان را دواست
ورنقى را دوست دارم در همه مذهب رواست
همچو مهدى يک سپهسالار در ميدان کجا است؟

شيخ جام، در اين قصيده ى زيبا، حتّى به امامت دوازده معصوم، تصريح مى کند.

عطار نيشابورى حنفى

شيخ فريد الدين عطار نيشابورى ابوحامد - يا ابوطالب - محمّد بن ابى بکر (متوفى سال 618) از عرفاى معروف اهل سنّت وحنفى مذهب است. او،قصيده ى مفصّلى در مدح أئمه ى دوازده گانه سروده است ودر کتاب مظهر الصفات آمده است، چنين مى گويد:

مصطفى، ختم رسُل شد در جهان
جمله فرزندان حيدر اوليا
  مرتضى، ختم ولايت در عيان
جمله يک نورند؛ حق، کرد اين ندا

در پايان اين قصيده، چنين مى گويد:

صد هزاران اوليا روى زمين
يا الهى مهديم از غيب آر
مهدى هادى است تاج اتقيا
اى توختم اولياى اين زمان
اى توهم پيدا وپنهان آمده
  از خدا خواهند مهدى را يقين
تا جهانِ عدل، گردد آشکار
بهترين خلق بُروجِ اوليا
وز همه معنى نهانى جان جان
بنده عطارت ثنا خوان آمده

ملاحظه مى فرماييد که او، چگونه از حضرت مهدى، عجل الله فرجه به عنوان فردى که در سرا پرده غيبت به سر مى برد، ياد مى کند.

نکته ى مهم

جالب توجّه اين که در حالات اين اديب بزرگ، گفته شده است که او، هيچ گاه، زبان به مدح کسى از ملوک وامراى عصر خود نگشود ودر تمام کتاب هايش، يک مديحه پيدا نمى شود. خود او، در اشارت به اين معنا گويد:

به عمر خويش مدح کَس نگفتم   دُرى از بهر دنيا، من، نسُفتم

با اين حال، اين مرد بزرگ، چنين سروده ى زيبايى درباره امامان عليهم السلام سروده است.

او، قصايد زيبايى ديگرى در مدح مولاى متقيان (عليه السّلام) سروده است که جالب توجّه است.

شيخ محيى الدين ابن عربى

محمّد بن على بن محمّد ابوبکر حاتمى طائى اندلسى (معروف به محيى الدين ابن عربى) فيلسوف، متصوف ومتکلم اهل سنّت است که در مرسيه در اندلس متولد شد ودر دمشق استقرار پيدا کرد ودر سال 638 هجرى وفات يافت. او، کتاب هاى زيادى مانند الفتوحات المکيّه، محاضرة الأبرار فصوص الحکم، التجليات الالهية، ديوان شعر و... دارد.

او، از حضرت مهدى (عجل الله فرجه) نام برده وحضرتش را مدح کرده است:

ألا إنّ ختم الأولياء شهيد
هوالسيّد المهدى من آل احمد
هوالشمس يجلوکلَ غم وظلمةٍ
  وعينُ إمام العالمين فقيد.(3)
هوالصارُم الهندى حين يبيدُ
هوالوابل الوسمى حين يجود

هلا! که خاتم أوليا، زنده وناظر است.

او، چشم امام عالميان (يعنى پيامبر اکرم) است که در ميان مردم نيست اواست سيّد ما، مهدى از آل احمد

اواست شمشير برّان (هندى) هنگامى که فانى مى سازد (کافران را)

او، آفتابى است که هر تاريکى وغمى را مى زدايد.

اواست باران اوّل وبعد از پاييز، هنگامى که به سخاوت مى بارد، زمين را سر سبز مى سازد.

آن چه در اين شعر، شايسته تامّل وسزاوار تدبّر است، اين است که ابن عربى، در سطر اول اين قصيده اقرار مى کند که حضرت بقية الله (عجل الله فرجه)، حاضر وناظر است.

جالب تر اين که ايشان، اين چند بيت شعر را پس از جملاتى گويا وزيبا، درباره ى حضرت مهدى، عجّل الله فرجه، آورده است که چنين است:

(... إن لله خليفة يخرج وقد امتلأت الأرض جوراً وظلماً فيملؤها قسطا) وعدلاً. ولويبق من الدنيا إلّا يوم واحد لطوّل الله ذالک اليوم حتّى يلى هذا الخليفة من عترة رسول الله من وُلد فاطمة يواطىء اسمُه اسمَ رسول الله)

ايشان، چند بيت ديگر، نيز درباره ى حضرت مهدى سروده است که سزاوار طرح وتأمل است:

إذا دار الزمان على حُروفٍ
ويخرج بالحطيم عقيب صَوم
  ببسم الله فالمهدى قاما
ألا فاقرأه من عندى السلاما

هرگاه زمان، گردش لازم وخاص خود را انجام داد                   به نام خدا، حضرت مهدى قيام خواهد کرد

واز کنار حطيم (که ميان حجر الأسود ودَرِ خانه کعبه است) خروج خواهد کرد، پس از دوره اى از روزه (يا إمساک واختفا وسکوت) هلا! سلام مرا به آن حضرت برسان.(4)

جالب توجّه اين که در اين دوبيت، محيى الدين بن عربى، از دولفظ گويا وقابل تدبّر، براى امام زمان (عجل الله فرجه) استفاده کرده است وآن دولفظ (قام) و(يخرج) است. ايشان، در آن دوبيت نگفته است: (يولد)، بلکه گفته است: (خارج مى شود وقيام مى کند.)

بنابر اين، حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه، متولّد شده است وزنده مى باشد وزمانى، از حالت اختفا وقعود، خارج مى شود وقيام مى کند. اين حقيقت، هنگامى که بدانيم، قصيده اى در توسّل به دوازده امام دارد که در آخر آن نام حضرت حجت آمده است، بهتر آشکار مى شود.

مولوى رومى حنفى

جلال الدين محمّد بلخى رومى، معروف به مولوى (متوفاى سال 672) از شعراى بزرگ ومعروف، حنفى مذهب است. در ديوان بزرگ ومشهور خود که به نام شمس تبريزى مشهور است، اين اشعار را که نام ائمه ى دوازده گانه را در بر دارد، سروده است:

اى سرور مردان، على، مردان، سلامت مى کنند
با قاتل کفار گو، با دين وبا ديندار گو
با درج دوگوهر بگو، با برج دواختر بگو
با زينِ دين، عابد بگو، با نور دين باقر بگو
با موسى کاظم بگو، با طوسى عالِم بگو
با مير دين هادى بگو، با عسکرى مهدى بگو
  وى صفدر مردان، على، مردان، سلامت مى کنند
با حيدر کرّار گو، مستان، سلامت مى کنند
با شبّر وشبر بگو، مستان، سلامت مى کنند
با جعفر صادق بگو، مستان، سلامت مى کنند
با تقى قائم بگو، مستان، سلامت مى کنند
با آن ولى مهدى بگو، مستان، سلامت مى کنند

فضل بن روزبهان شافعى

فضل الله بن روز بهان بن فضل الله الامين خنجى شيرازى الاصل، شافعى وصوفى مسلک است. او، مشهور به خواجه ملا است. وى، در سال 927 وفات کرد. او، همان کسى است که ردّيه ى مفصّلى بر کتاب منهاج الکرامة از علّامه حلى، قدّس الله سرَّه، نگاشته ومسائل امامت را زير سؤال برده است، ولى خود اين شخصيّت، به رغم اين موضع گيرى شديد، قصيده ى غرّايى (15 بيتى) به نام چهارده معصوم سروده است که در آغاز تمام ابياتش، به معصومان پاک سلام داده است ودر خاتمه ى آن، پس از سلام به حضرت بقية الله، سخن از طلوع خورشيد جهان تاب آن حضرت وانتشار عدل در عصر شريفش به ميان آورده است:

سلامٌ على المصطفى المجتبى
سلامٌ على ستنا فاطمه
سلامٌ من المسک أنفاسُه
سلامٌ على الأورعى الحسين
سلامٌ على سيّد العابدين
سلامٌ على الباقر المهتدى
سلامٌ على الکاظم الممتحن
سلامٌ على الثامن المؤتمن
سلامٌ على الأريحى النقى
سلامٌ على السيّد العسکرى
سلامٌ على القائم المنتظر
سيطلع کالشمس فى غاسق
ترى يملأ الارض من عدله
سلامٌ عليه وآبائِهِ
  سلامٌ على السيد المرتضى
مَن اختارها الله خير النسا
على الحسن الالمعى الرضا
شهيد ثوى جسمه کربلا
على بن الحسين الزکى المجتبى
سلامٌ على الصادق المقتدى
رضى السجايا امام التقى
على الرضا سيّد الأصفيا
على المکرم هادى الورى
امام يجهز جيش الصفا
ابى القاسم الغر نور الهدى
ينحيه من سيفه المنتضى
کما ملئت جور أهل الردى
وانصارِهِ ما تدور السما

سلام بر برگزيده ى عالميان، حضرت مصطفى سلام بر سيّد وسرور، حضرت مرتضى

سلام بر بانوى دو عالم، فاطمه، که خدا، اورا به عنوان بهترين زنان عالم برگزيده است.

سلام بر حسن با ذکاوت که مورد رضاى همگان بوده وانفاس مقدسش به پاکى مشک بود

سلام بر حسين که خاک کربلا، جسم شريفش را به دامن گرفته است.

سلام بر سرور عبادت کنندگان، على بن حسين که پاک تر وبرگزيده بود.

سلام بر باقر که بشريت به نور هدايتش ره مى جستند. سلام بر امام صادق که پيشواى جهانيان بود.

سلام بر امام کاظم که آماج بلاها شد. سلام بر امام نقى که داراى اخلاق نيکويى بود.

سلام بر هشتمين اختر تاب ناک هدايت، على الرضا که سرور پاکان بود.

سلام بر امام على النقى بزرگ مرد محترم هدايت کننده ى جهانيان

سلام بر سرور ما، امام عسکرى، سلام بر امامى که روزى ارتش راستى وصفا را خواهد آراست.

سلام بر قائم آل محمّد که دنيا، چشم به راه اودوخته است. آن ابوالقاسم که داراى اراده ى آهنين وخورشيد تاب ناک هدايت است.

هنگامى که دنيار ا ظلمت وجهالت فرا مى گيرد، همانند خورشيد روشنگرى، تابيدن گرفته وکسانى را که بر پاکى وآراستگى خود همت گماشته اند، نجات خواهد داد.

آن وقت است که مى بينى جهان از عدل وداد لبريز شده است، درست همان هنگامى که خود پرستان، دنيا را پر از ستم وجهالت خود کرده اند.

تا آسمان پابرجا است، سلام بر اوونياکان پاک وياوران اوباد.

او، نه فقط اين قصيده را سروده است، بلکه آن را نيز شرح کرده است ويک يک امامان را بررسى کرده است وهنگامى که به حضرت مهدى، عجل الله فرجه الشريف مى رسد، چنين مى نگارد:

اللهم وصلّ وسلّم على الإمام الثانى عشر، وارث الصفوة المصطفوية والقوة المرتضوية والمکارم الحسنية والعزائم الحسينية والعبادة العلوية والعلوم الباقريّة والامامة الصادقيّة والاخلاق الکاظميّة والمعارف الرضويّة والکرامات التقويّة والمقامات النقويّة والعساکر العسکريَّة الذى فاق الأنام کرامة وفضلاً، الإمام المودود، والمظهر الموعود، أبى القاسم المهدى، العبد الصالح والحجة القائم المنتظر لزمان الظهور...

اللهم صلّ على سيّدنا محمّد وآل سيدنا محمّد، سيما الإمام الموعود محمّد المهدى المنتظر وسلّم تسليما.