مهر بيكران

محمد حسن شاه آبادى

- ۷ -


مـردى از مـوالـى كه نامش صباح است سفيانى رامى گيرد و او را به نزد مهدى (ع ) مى آورد و در حـالى كه آن حضرت نماز عشاء را مى خواند بشارت دستگيرى سفيانى را به حضرت مى دهد و امام نـيـزنماز را زودتر پايان برده و خارج مى شود, سفيانى در حالى كه عمامه اش را برگردنش بسته و مـى كـشنداو را نزد امام مى آورند و او رو به آن حضرت كرده عرض مى كند: اى عموزاده ((66)) بر من منت بگذارو حياتى دوباره به من كرم فرما, من نيز شمشيرى خواهم بود براى تو و با دشمنانت جهاد خواهم كردو مهدى در ميان يارانش نشسته در حالى كه ازعذراء باحياتر است .
سـپـس مى فرمايد: او را رها كنيد, ياران مهدى به حضرتش عرض مى كنند: اى فرزند رسول خدا, آيابه او زندگى دوباره كرم مى كنى در حالى كه اوفرزندان رسول خدا را به شهادت رسانده است , مارا تحمل زنده ديدن او نيست .
پـس امام زمان (ع ) مى فرمايد: خودتان مى دانيد, با اوهر چه مى خواهيد انجام دهيد و اين در حالى است كه امام سفيانى را رها كرده و او نيز گريخته است پس صباح با جماعتى به سوى او مى روند و او را دركـنار سدره مى يابند و صباح او را به زمين زده ذبحش مى كند و سرش را نزد امام مى آورد, وقـتـى شـيعيان حضرت سر دشمن بقية اللّه را مى بينندفرياد به [اللّه اكبر, لا اله الا اللّه , الحمد للّه ] بلند كرده شكر الهى را بجا مى آورند و سپس امام (ع ) دستورمى دهد تا بدن او را دفن كنند.
خـود نـاظـريـد كـه رحمت واسعه بقية اللهى چگونه همه چيز و همه كس را شامل است و چگونه تـقـاضـاى دشـمـن خـودرا مـى پذيرد و رهايش مى سازد و اين در حالى است كه اوعداوتى چون ابـوسفيان و خباثتى چون معاويه و جناياتى چون يزيد در حق آن حضرت روا داشته است و با اينكه اصـحاب حضرت از زنده بودن او اظهار ناراحتى مى كنند معذلك خوددستور قتل او را نمى دهد و امـر را بـه اصـحـاب واگـذار مـى كند وبعد از آنكه او را كشتند آنچه را كه جد سفيانى با پاره تن رسـول خـدا(ص ) انـجـام داد و بدن پاره پاره او را برهنه بر خاك كربلاگذارد, در حق سفيانى روا نـمـى دارد و دسـتـور مـى دهـد تا بدن اورا دفن نمايند و بدين جهت هميشه اين زمزمه دوستان اوست كه : دوستان را كجا كنى محروم ----- تو كه با دشمنان نظر دارى شايد اين سخن به ميان آيد كه انتقام از دشمنان خدا كه يكى ازماموريتهاى آن حضرت است به چه معنى خواهد بود؟ بنابراين با كلامى پيرامون انتقام در زمان ظهور آن حضرت اين نوشتار را به پايان مى بريم تا مرهمى باشد بر دل دوستان وزخمى بر جگر دشمنان .

فصل سوم فرجام كار

فرجام كفر و نفاق
از ابـتـداى خلقت و از زمان فرزندان حضرت آدم (ع )شيطان و حزب او در اكثريت و خط انبياء در اقليت بوده است ,بنابراين بديهى است كه جنايتكاران آنچه در توان داشته باشنددر كوبيدن و نابود سـاخـتن راه حق به كار زده و در طول تاريخ ‌خونها ريخته و ظلمها نموده اند و هميشه صبر رويه مـؤمـنـان بـوده و هست و اين تنها تاكتيك آنها در حفظ اين خط سبز بوده كه توانسته اند در طول تـاريـخ از هـمـه جـريـانات با وجود تمام دشمنها و دشمنيها سرافراز بيرون آيند و به همين خاطر صبرانبياء و اولياء اسطوره تاريخ گرديده و بر تارك افتخارات انسانى مى درخشد و همچون چراغى روشنى بخش كوره راههاست .
از آنجا كه جزاى محسنان و نيكوكاران در آخرت تدارك گرديده و اين دنيا گنجايش ثواب آنها را نـدارد عـقـوبـت ظـالـمـان نـيـز چـنـيـن است , اما خداوند وعده فرموده كه در دنيا نيز قلبهاى شـكـسـته مؤمنان را شفا دهد و دلهاى سوزانشان را مرهم نهد و از اين روست كه اعتقاد به منجى جهانى و مصلح كل در تمام ملل واديان ديده مى شود و همگان بشارت ظهور مردى را مى دهندكه زمين را تطهير مى كند و دوران سياه و ننگبار ظالمان راخاتمه مى بخشد, و اين اميد است كه چون قـنـديـلـى در ميان سينه مؤمنان آويزان و خيره به نورش ظلمت شب را پشت سرمى گذارند و با حـرارتـش سـردى دسـتان ظلم و بيداد را تحمل مى كنند, و آن هنگام كه بزرگترين پيامبر الهى رسـول اكـرم (ص )بـر بـلـنداى منبر تبليغ قدم نهاد و بزرگترين رسالت رسولان راابلاغ فرمود و چشمان طمع خيز را به تير ياس هدف گرفت وسروش [فهذا علي مولاه ] سر داد, جانهاى سوخته انتظار را روح دميد و دلهاى مدهوش يار را بى قرار كرد و چشمان دوخته به راه را برق نگاه بخشيد و حقانيت راه خود را به حق جويان چنين اثبات نمود كه : الا ان خـاتـم الائمـة مـنـا الـقـائم الـمـهـدي (ع ), الا انـه ظـاهـر عـلى الدين كله , الا انه المنتقم من الظالمين .
((67)) بدرستى كه آخرين امام از ما مهدى قائم است , آگاه باشيد او دين خدا را ظاهر مى كند و از ظالمان انتقام مى كشد.
يعنى اى منتظران طول تاريخ و اى چشم براهان مصلح ,آنكه را هزاران سال ديده به راهش داريد و آنـكـه كـلمه توحيد راظاهر مى كند و آنكه انتقام شما را مى ستاند و آنكه پيغمبران مژده آمدنش را داده انـد و شـمـا بـر راهش نشسته ايد او آخرين پرچمدار نهضتى است كه شما را به آن مى خوانم و آخرين امامى است كه على (ع ) اولين آنهاست .
آن حضرت با اين بشارت نه تنها حقانيت راه خويش را بيان مى كند بلكه منتظران جهان را به دامن اسـلام مـى كـشـد ودلـسوخته گان زمان را كه چشم به راه منتقم مى سوزند نويدنزديكى ظهور مى بخشد و فرا رسيدن روز انتقام را مژده مى دهد و چنين مى فرمايد: الا انه قاتل كل قبيلة من اهل الشرك , الا انه مدرك بكل ثار من اولياء اللّه .
((68)) آگـاه بـاشـيـد كـه او تمام قبايل و گروه هاى شرك راخواهد كشت و انتقام خون دوستان خدا را خواهدگرفت .
و الـبـته از اين سخنان مى توان دريافت كه آن حضرت شعله مرگ به جان كه مى افروزد و به شرار قهر كه را مى سوزدهمانگونه كه در دعاى ندبه نيز منتظرانش اين چنين او رامى خوانند: ايـن الـمـعـد لقطع دابر الظلمة .. .
اين المرتجى لازالة الجور والعدوان , اين قاصم شوكة المعتدين , ايـن هـادم ابـنية الشرك والنفاق , اين مبيد اهل الفسوق والعصيان والطغيان , اين حاصد فروع الغي والـشـقـاق ,ايـن طـامس آثار الزيغ والاهواء, اين قاطع حبائل الكذب والافتراء, اين مبيد اهل العتاة والمردة , اين مستاصل اهل العناد والتضليل والالحاد. ((69)) كجاست آنكه آماده شده براى شكستن پشت ظالمان .
. .
و كجاست آنكه اميد است كه جور ودشمنى را براندازد, و كجاست شكننده شوكت سركشان , و كجاست ويرانگر كاخ شرك و دوروئى , و كـجـاسـت آنكه ريشه اهل فسق و گناه و سركشى رامى كند و شاخه هاى گمراهى و شقاوت را قطع مى كند و آثار كجيها را از بين مى برد و ريسمانهاى دروغ و بهتان را قطع مى كند و ريشه اهل طغيان وعناد و الحاد را از جاى مى كند.
وجود مقدس حضرت بقية اللّه ارواحنا فداه با ظالمان وطاغيان سرسازش ندارند و اسباب گمراهى و ضـلالـت را نـيـز ازبين مى برند و بنيان دوروئى و نفاق را خراب مى سازند و هركس كه در برابر اقدامات مصلحانه اش بايستد هلاك مى كند تا بااز بين رفتن مفسدان جامعه بقيه مردم به صلاح و فلاح برسند.
حضرت امام محمد باقر(ع ) مى فرمايند: اذا قـام الـمـهـدي سـار الـى الـكـوفـة فـيـخرج منها بضعة عشر الف نفس يدعون البترية , عليهم السلاح ,فيقولون له : ارجع من حيث جئت ما لنا في بني فاطمة من حاجة , فيضع السيف فيهم حتى ياتي على آخرهم ثم يدخل الكوفة فيقتل فيها كل منافق مرتاب ويهدم قصورها ويقتل مقاتليها حتى يرضى اللّه عزوجل .
((70)) آنـگـاه كـه قـائم مـا قيام مى كند به سوى كوفه حركت خواهد كرد پس از كوفه ده هزار نفر مسلح خارج مى شوند كه از فرقه بتريه هستند و به او مى گويند:از همان جا كه آمده اى باز گرد كه ما را بـه فـرزندان فاطمه حاجتى نيست , در اين هنگام شمشير بر آنهامى كشد تا آنكه تمام آنها را هلاك مـى سـازد سـپـس داخـل كـوفه مى گردد و هر منافق مرتابى را مى كشد وكاخهاى آنها را خراب مى سازد و هر كه با آن حضرت بجنگد هلاك خواهد فرمود تا آنكه خداوند عزوجل خشنود گردد.
و از اين روايت و نظائر آن مخالفان حضرتش به خوبى شناسائى مى شوند كه عمدة منافقانى هستند كـه تـظـاهـر بـه اسلام كرده اما در باطن با حقيقت اسلام مخالفند و بلكه خودصاحب ادعا بوده و حاجتى نيز به آن حضرت نمى بينند.

انتقام خون شهيدان
همان طور كه اشاره كرديم يكى ديگر از هدفهاى آن حضرت گرفتن انتقام خون اولياء خداست كه در خطبه غدير ازپيامبر اكرم (ص ) نقل شد كه حضرت فرمودند: الا انه مدرك بكل ثار من اولياء اللّه .
آگاه باشيد مهدى خون تمام دوستان خدا را كه انتقام گرفته نشده است تقاص مى كند.
و باز در فقره اى از دعاى ندبه او را چنين ياد مى كنيم : اين الطالب بذحول الانبياء وابناء الانبياء, اين الطالب بدم المقتول بكربلاء. ((71)) كـجاست آنكه خون انبياء و فرزندان انبياء را انتقام مى گيرد, كجاست آنكه خون كشته در كربلا را انتقام مى كشد.
و روايـات زيـادى از ائمـه هدى (ع ) به ما رسيده است مبنى بر انتقام كشيدن آن حضرت از قاتلان جـدش ابـا عـبـداللّه (ع ) و هرآنكه به عمل آنها راضى است و اينجا به قسمتى از زيارت عاشوراى ابا عبداللّه الحسين (ع ) اشاره مى كنيم كه مى فرمايد: فاسئل اللّه .
. .
ان يرزقني طلب ثارك مع امام منصورمن اهل بيت محمد صلى اللّه عليه وآله .
((72)) پس مى خواهم از خداوند .
. .
اينكه روزى من گرداندخونخواهى تو را در حالى كه همراه امام يارى شده از آل محمد(ص ) باشم .
و حضرت امام صادق (ع ) در ذيل آيه شريفه (ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانافلايسرف في القتل ). ((73)) و هر كس كه كشته شود ما براى ولى او سلطنت قرارداديم پس اسراف و زياده روى در قتل نيست .
مى فرمايند: ذلـك قـائم آل مـحـمـد(ص ), يـخـرج فـيـقـتل بدم الحسين بن علي (ع ) فلو قتل اهل الارض لم يكن مسرفا.
ثم قال : يقتل واللّه ذراري قتلة الحسين (ع ) بفعال آبائها. ((74)) ايـن آيـه بـراى قـائم آل مـحـمـد اسـت كـه چـون خـارج شود به خونخواهى حسين بن على (ع ) برمى خيزدپس اگر تمام اهل زمين را بكشد زياده روى نكرده است .
سپس فرمود: بخدا سوگند, فرزندان قاتلان حسين (ع ) را خواهد كشت به خاطر عمل پدرهايشان .
و در بعضى روايات راز كشته شدن فرزندان به خاطرعملكرد پدران را رضايت آنان بر چنين جنايت بزرگى عنوان فرموده اند.
حضرت امام رضا عليه آلاف التحية والثناء مى فرمايند: .
. .
ذراري قـتلة الحسين (ع ) يرضون بفعال آبائهم ويفتخرون بها ومن رضي شيئا كان كمن اتاه , ولو ان رجـلا قـتل بالمشرق فرضي بقتله رجل في المغرب لكان الراضي عند اللّه عزوجل شريك القاتل وانمايقتلهم القائم (ع ) اذا خرج لرضاهم بفعال آبائهم .
((75)) .
. .
فرزندان قاتلين امام حسين (ع ) از كرده پدران خود خشنودند و به آن افتخار مى كنند و هر كس به چيزى راضى شود مانند كسى است كه آن را انجام داده است و از اين جهت اگر مردى در مشرق زمـيـن كـشـته شود و در مغرب زمين ديگرى بر آن قتل راضى باشد نزد خداوند شريك قاتل است وحضرت قائم (ع ) فرزندان آنها را هنگام ظهورش مى كشد به خاطر رضايتشان از عملكرد پدران .
در آن زمان بسيارى از افراد به گناهانى عقوبت مى شوندكه هرگز آن را انجام نداده اند و صرفا به خاطر رضايت بر آن عمل و يا افتخار به عامل آن جنايت , مؤاخذه خواهند شد.

دزدان خدا
و نـيـز يـكـى ديـگر از حركتهاى زيباى امام عصر ارواحنا فداه در قيام مصلحانه اش معرفى و رسوا نـمـودن خـائنـان به بيت المال و اجراء حد بر آنهاست كه اين نيز نقطه عطفى در اين حركت الهى است .
آن حضرت افرادى را كه با چهره تقدس اموال فقرا و مساكين وسائر شئون مردم را چپاول مى كنند معرفى و رسوا نموده و حدبر آنها جارى مى سازد, نمونه اى از اين برخورد را حضرت امام صادق (ع ) بيان مى فرمايند: اما ان قائمنا(ع ) لو قد قام لاخذ بني شيبة وقطع ايديهم وطاف بهم وقال : هؤلاء سراق اللّه .
((76)) آگـاه بـاشـيد هر گاه قائم ما قيام كند بنى شيبه رادستگير كرده و دستان آنها را قطع مى كند و آنان رادر بين مردم گردانده و مى فرمايد: اينها دزدان خداهستند.
ايـن حركت حضرت صرفا براى اجراء حد بر يك دزدنيست و بلكه انگيزه ديگرى نيز در آن به چشم مى خورد و آن معرفى افرادى است كه در طول تاريخ اسلام و بلكه قبل از آن به عنوان كليددارى و خـدمـت بـه كـعـبـه و خانه خدا هدايا ونذورات و موقوفات كعبه و بلكه اموال زائران خانه خدا را باعناوينى به ظاهر خوب جمع نموده و صرف خواسته هاى خود مى كنند و از اين جهت امام (ع ) نيز آنان را با عنوان دزدان خدا معرفى مى فرمايد.

سرانجام ناصبيان
و بـاز از مـهـمترين و قاطعانه ترين اقدامات حضرت بقية اللّه ارواحنا فداه برخورد شديد با دشمنان ولايـت اسـت بـلكه در اين موارد مى توان سختترين عملكردها و شديدترين واكنشها را درحكومت جـهـانـى آن حـضـرت مـشـاهده نمود, آن امامى كه درتمام موارد رافتش بيشتر جلوه مى كرد و رحمتش بر غضبش سبقت مى جست گوئى اينان آن قدر بى ارزشند كه حتى درمعناى شى ء بودن نـيـز نـمـى گنجند تا [وسعت رحمته كل شي ء]آنان را دربرگيرد و چنان دست بر قبضه شمشير مـى كـنـد كه گوئى قهر الهى به جوش آمده و هيچ چيز را ياراى مقابله اش نيست واو در اين باب هيچ عذرى را نمى پذيرد و هيچ بهانه اى را قبول نمى كند مگر آنكه از جرگه دشمنان خارج شوند و به زمره دوستان درآيند.
حضرت امام محمد باقر(ع ) مى فرمايند: اذا قـام الـقـائم عـرض الايـمـان عـلى كل ناصب , فان دخل فيه بحقيقة والا ضرب عنقه او يؤدي الـجـزيـة كـمـا يـؤديـهـا الـيـوم اهـل الذمة ويشد على وسطه الهميان ويخرجهم من الامصار الى السواد. ((77)) آنـگـاه كـه قـائم (ع ) قـيـام مى نمايد ايمان را بر ناصبيان عرضه مى كند پس اگر حقيقتا ايمان در قـلـبـهـايـشـان داخـل شد - كه خوب - و الا گردن آنها را خواهدزد يا آنكه جريمه ساليانه بر آنها مى بندد همانگونه كه الان غير مسلمانها مى پردازند و بر كمرش هميان مى بندد و از شهرها او را به سوى بيابانها اخراج مى نمايد.
حـكومت امام زمان ارواحنا فداه حكومت ولايت است و غير اهل ولاء در آن حكومت محل و منزلتى نـدارد و از اين حديث نيزاين نكته به خوبى روشن مى شود كه آن حضرت بر ناصبيان كه دشمنى و عـداوت بـا اهـل بـيـت و شـيعيانشان را جزءضرورى ترين احكام دين مى دانند و نعوذ باللّه به ائمه هـدى (ع )اهـانت و جسارت مى كنند, ايمان حقيقى را عرضه مى دارد كه منظور از ايمان در لسان ائمـه مـعـصـومـيـن (ع ) هـمـان اسلام كامل است كه در غدير خم و بلكه از ابتداى رسالت پيامبر اكرم (ص )آن را تبليغ فرمود و بعد از جريان غديرخم و معرفى اميرمؤمنان و ائمه هدى (ع ) خداوند اين آيه شريفه را نازل فرمود: (اليوم اءكملت لكم دينكم واءتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الا سلا م دينا). ((78)) امروز (روز غدير خم ) دينتان را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و از اسلام به عنوان دين شماراضى شدم .
امـا با اين وجود روايتى از حضرت امام صادق (ع ) رسيده است كه به عرضه ولايت توسط امام زمان ارواحنا فداه تصريح مى فرمايد و آن در ذيل اين آيه شريفه وارد شده است : (وعباد الرحمن الذين يمشون على الا رض هونا -الى قوله تعالى - حسنت مستقرا ومقاما). ((79)) عـبـاد الرحمان آن كسانى هستند كه بر روى زمين سرافكنده راه مى روند - تا آنجاى كلام الهى - نيكوجايگاه و مقامى است آنجا.
حضرت امام صادق فرمودند: هـم الاوصـيـاء يـمـشـون عـلـى الارض هـونـا فـاذا قام القائم (ع ) عرضوا كل ناصب عليه , فان اقر بالاسلام وهي الولاية والا ضربت عنقه او اقر بالجزية فاداهاكما يؤدي اهل الذمة .