فهرست مطالب تقديم گفتارى
از پيش تاريخچه
ى امام عصر (ع ) تحقيق
تاريخى بيست
گفتار از پيشوايان اسلام درباره امام زمان (ع ) ظهور
دولت مهدى (ع )حتمى است آنچه
خوبان همه دارند تو تنها دارى برنامه
حكومت امام زمان (ع ) پيشواى
انسانها بلوغ
فكرى در پر تو ظهور مهدى (ع ) اسلام
پيروز هنگامه
قيام ، معلوم نيست فضيلت
منتظران فرياد
توحيد هشدار
ثابت در دين در زمان غيبت تشكيلات
دولت امام زمان (ع ) آرى
امام زمان را ديده ام نداى
آسمانى عمران
و آبادى در دولت مهدى (ع ) ارتباط
شرق و غرب خدايا
شاهد باش ، كه ايمان داريم منتظران
همانند پيكار گرانند! ايمان
راستين زمين
به عدالت زنده مى شود هر
كس او را نشناسد... روزگارى
مى آيد كه ... نشانه
هاى او آواى
قرآن كشتى
نوح او
كاخ ستمگران را در هم مى كوبد جانشين
كيست ؟ فرماندار
كشته شد ما
را به هديه او نيازى نيست دروازه
غرب به دست او گشوده مى شود نشانه
هاى پنجگانه و
اوست كه زمين را پر از داد خواهد كرد نابودى
ستمكاران به دست قائم ما است آبى
سردتر از برف و شيرين تر از عسل دو
فرزند دانشمند جانشينت
كيست ؟ شايد
امام در جمع شما باشد حكومت
او تا روز قيامت است
و آخرينشان قائم است اينست
دين راستين خانه
على (ع ) پناهگاه شماست امام
قائم و مساءله طول عمر طى قرون و اعصار چگونه
عمر دراز پديد مى آيد؟ تورات
و انجيل ، و عمر طولانى وظيفه
ما، در دوران غيبت امام قائم (ع ) امر
به معروف در دو مرحله مرحله
ابتدايى مرحله عالى : تقديم
به تو: اى دانش آموز و اى نوجوان !
كه دلت جايگاه عشق راستين
انديشه ات آماده پرواز به افقهاى روشنى و آگاهى و بااين دوبال سياهيها
را مى رانى وپيروزمندانه برقله هاى عزت و شرف فراز مى آيى و در شمار
ياران مهدى (ع ) و زمينه سازان عدالت جهانيش در مى آيى ، انشاء الله .
گفتارى از پيش
در سال 1343 براى سخنرانى عيد ميلاد امام قائم (ع ) به كتاب
گرانمايه منتخب الاثر تاليف حضرت آيت
الله صافى گلپايگانى مراجه كردم . مجموعه اى يافتم از گفتار پيامبر
گرامى وپيشوايان معصوم ، درباره امام غائب كه از 160 كتاب شيعه و سنى
گرد آمده است .
البته 160 كتاب اصيلى كه هر يك نوبه خود مدرك
ومستند
است ، و نويسندگان دانشمند و كاوشگر آنها، در طول چند قرن با زحمات
طاقت فرسا به آنها دست يازيده اند.
براين شدم كه حديث هايى از كتاب مزبور، انتخاب وبه فارسى بر گردانم ، و
دراختيار دانش آموزان و نوجوانان بگذارم ؛ تا اين مساله را از منابع
اصلى فراگيرند؛ و نيز از آموزش هاى نادرست و زيانبار بر كنار مانند.
درفرصتى بسياركوتاه ، 48 حديث ترجمه ، چاپ و منتشر شد و با استقبال
روبرو گرديد، و ناشر پس از سه ماه ، تجديد چاپ آن را خواست كه به عللى
فراهم نگشت .
چاپ دوم بااضافات و تغيراتى در سال 1348 منتشر گرديد.براى چاپ سوم
دگرگونى هايى - كه بيشتر در راه ساده نويسى بود - انجام گرفت ، تا دانش
آموزان و نوجوانان عزيز، مطالب را بهتر دريابند و برايشان جالب باشد، و
نيز در گزنيش گفتار پيشوايان ، كوششى فراوان به كار رفت و هم اينك نيز
چاپ يازدهم تقديم ميگردد.
آروز دارم اين نوشتار، شعله اى از مشعل فرزوان ولايت در قلبها بيفروزد
و ياد امام قائم را پيوسته در خاطره ها زنده نگهدارد.
تاريخچه ى امام عصر (ع )
هر كسى بايستى امام زمان خويش را بشناسد وبه هدايتهاى او، ره
جويد.
جوانان ما كه دلشان لبريز از عشق به مهدى (عج ) است ، چه بهتر كه دوستى
و محبت خود را با شناخت وآگاهى گره زنند وابعاد وجودى او را در سايه
دانشى راستين به تماشا بنشينند.
حضرت نرجس ؛
مادر والامقام امام زمان
اينجا كاخ زيبا و افسانه اى قيصر پادشاه
روم است ...
آيينه كارى ها، چشم را خيره مى كند.در و ديوار، رنگ آميزى و تزيين شده
است و آخرين هنر معمارى و گچ برى و طلاكارى در اتاق هاى بزرگ و
تالارها، ديده مى شود.فرش هاى گرانبها همانند پر طاوس ، نرم و ظريف ،
خوشرنگ و خوش نقشه گسترده شده است .تابلوهاى زيبا در اتاق ها آويخته
.گويا پنجره اى است كه فضاى سبز وزيباى گلستان رانشان مى دهد.
نگاهى ديگر به قصر مى اندازيم : پرده هاى زربفت ، شمعدانهاى جواهرنشان
، چلچراغ ها، شمع هاى كافورى همه و همه چشم را خيره مى سازند.
قصر هميشه اين چنين بوده ، ولى امشب زيبائى و هيجان بى سابقه اى در آن
ديده مى شود.اين شور و هيجان ، از خبر تازه و مهمى حكايت مى كند كه همه
جوانان ، در انتظار آنند!
آرى امشب ، شب عروسى است ...قيصر روم مى خواهد دخترش
مليكه
(1) را به عقد پسر برادرش درآورد.
مجلس عقد تشكيل شده ؛ كشيشان و راهبان برگزيده در پيش ، و به ترتيب ،
رجال و شخصيت هاى ممتاز و معروف كشور، فرمانروايان و بزرگان اصناف و
ديگر مردمان حضور دارند و داماد هم ، روى تختى قيمتى و بسيار جالب
نشسته است .هنگامه اجراى مراسم عقد فرا رسيده است .
پس از لحظه اى سكوت ، اسقف ها و كشيش ها(2)
در كنار چليپا(3)به
حالت احترام ايستادند و كتاب انجيل
(4)را گشودند و در آن فضاى سكوت زده با آهنگى مخصوص ،
مشغول خواندن خطبه عقد شدند.
مهمانان چشم ها را به دهان اسقف ها دوخته و آن مجلس افسانه اى ، غرق در
خوشى و شادى بود.ناگهان حادثه اى كه هيچ كسى آن را به انديشه خود راه
نمى داد، مجلس را بر هم زد!
صليبها-كه با احترام ويژه اى زينت بخش تالارپذيرايى بودند - درهم
فروريخته ، وتخت جواهر نشان و داماد نيز، واژگون گرديد.او نقش بر زمين
و بيهوش شد.
اسقفها، از ديدن اين منظره وحشتناك ، رنگ خود را باختند و به لرزه در
آمدند.ميهمانان نيز، سخت پريشان و وحشت زده ، متحير ايستاده بودند.كشيش
بزرگ به قيصر گفت : ما را از برگزارى مراسم عقد
معذوردار، زيرا انجام آن ، باعث نابودى دين مسيح است .
قيصر راضى نشد كه اين ازدواج صورت نگيرد.دستور داد مجلس را دوباره منظم
كردند و كشيش ها آماده اجراى مراسم عقد شدند. ناگهان حادثه پيشين تكرار
شد.
اين بار وحشت و ترس بيش از نخست چهره خود را نشان داد. اندوه و ترس
بر قيصر سايه افكنده بود.ناگزير مهمانان پراكنده شدند، و قيصر با خاطرى
پريشان ، به حرمسرا برگشت .عروس نيز با هاله اى از غم ، به كاخ خود رفت
و در بستر آرميد.حادثه هولناك مجلس عقد، انديشه او را به بازى گرفت ، و
سرانجام خستگى آن مجلس نافرجام او را از پاى در آورد، و خواب چشمانش را
ربود.
مليكه در دنياى رويا، عيساى مسيح و شمعون
را با گروهى از ياران آن پيشين ، تخت ديگرى قرار دارد.لحظه اى نگذشت كه
حضرت محمد، پيامبر گرامى اسلام با اميرمومنان على و عده اى از فرزند
زادگانش كه همراه درود خدا بر آنان -وارد قصر شدند
عيسا، به استقبال آنان شتافت و پس از اداى احترام ، پيامبر اسلام به او
فرمود: من به خواستگارى دخترنماينده و جانشين
شما شمعون آماده ام تا او را به عقد فرزند خويش درآورم . (و
اشاره به امام حسن عسكرى كه در مجلس حاضر بود، نمود.) عيسا نگاهى به
شمعون كرد و گفت نيكبختى به تو روى آورده است
.با اين ازدواج فرخنده موافقت كن .
شمعون هم با شادمانى پذيرفت .
آنگاه پيامبر اسلام (ص ) خطبه عقد را جارى و مليكه را براى امام حسن
عسكرى (ع ) عقد كرد.
ناگهان مليكه از شادى فراوان بيدار شد.خود را در كاخ خويش تنها يافت .و
در قلبش ، عشق پاك امام يازدهم - كه جز در عالم رويا او را نديده بود -
موج مى زد.ماجراى رويا را براى كسى نگفت ، ولى آن منظره چنان او را به
خود مشغول داشته بود كه از خوردن و آشاميدن بازماند.سرانجام ضعف و
ناتوانى ، وى را به بستر بيمارى افكند.
قيصر بهترين و معروفترين پزشكان را خواست .و براى درمان مليكه ، سخت
كوشيد.ولى كوشش او نتيجه اى نبخشيد، و همگان گفتند كه او خوب شدنى نيست
.
پادشاه كه آخرين لحظه هاى زندگى دخترش را مى ديد به فكر افتاد خواسته
هاى وى را - هر چه هم گران باشد -بر آورد.به مليكه گفت :
عزيزم ! آخرين آرزوى تو چيست ؟
مليكه گفت : پدر جان تنها تنها يك آرزو دارم تا سلامتيم دوباره به من
روى آورد، و آن آزادى اسيران مسلمانان باشد و مسيح و مريم مرا شفا
دهند!
پدر جان هر چه زودتر آنان را آزاد ساز.
و چنين بود كه قيصر اسيران را آزاد كرد.
مليكه ؛ چهارده شب پس از اولين روياى شگفت انگيزش ، دوباره در خواب ،
حضرت فاطمه (ع ) و مريم (ع ) را ديد كه به عيادت او آمده اند.
حضرت مريم پس از اشاره به حضرت زهرا (ع ) به مليكه گفت :
اين بانوى بانوان جهان و مادر شوهر تو است .
مليكه دامان فاطمه (ع ) را گرفت و گريست و ازنيامدن امام عسكرى گله
كرد.حضرت فاطمه فرمود: وى نمى تواند به ديدن تو
بيايد، زيرا تو پيرو آيين حق اسلام نيستى و اين مريم است كه دين كنونى
تو را نمى پسندد.اگر مى خواهى خدا و عيسا و مريم از تو خوشنود شوند، و
در اشتياق ديدار فرزندم امام حسن عسكرى (ع ) هستى ، دين اسلام را
بپذير.
مليكه در دنياى رويا، آيين اسلام را پذيرفت و حضرت فاطمه وى را در آغوش
گرفت ، و به او فرمود: اينك منتظر فرزندم باش
مليكه از خواب بيدار مى شود و بهبودى را باز مى يابد.از شادمانى ،
در پوست خود نمى گنجد، و به اميد فرا رسيدن شب ، و ديدار آسمانى و پاك
امام يازدهم در رويا، دقيقه شمارى مى كند.
شب هنگام فرا رسيد، تاريكى دنيا را گرفت ، مليكه به دنياى روشنى گام
نهاد و امام يازدهم را در رويا ملاقات كرد،
(5)
امام عسكرى پس از مهربانى ها و دلجويى ها، به مليكه فرمود:
در فلان رو سپاه اسلام به كشور شما خواهند آمد،
تو نيز خود را با اسيران به شهر بغداد برسان كه به ما خواهى رسيد.
درست در همان تاريخ كه امام به او خبر داده بود. سپاه مسلمان به روم
آمدند، پس از پيكار و درگيرى با روميان با اسرانى از روم رهسپار بغداد
شدند.مليكه نيز خود را در لباس خدمتكاران در آورد و همراه اسيران به
بغداد رفت .
كشتى حامل اسيران به ساحل نشست موجى همهمه و اضطراب بر انگيخت ، اسيران
به سرزمينى كه نديده بودند رسيدند نمى دانستند به سوى چه سر نوشتى مى
روند، ولى همين قدر جسته و گريخته شنيده بودند مسلمان غير از ديگر
جنگجويان و پيكارگرانند.قيافه ها گر چه ناراحت و خسته بود، ولى در ته
چشمشان فروغ اميد و شادى برق مى زد و چون مهمانى كه از راهى دور آمده
باشد.منظره كشور جديد را تماشا مى كردند.
مليكه ؛ شاهزاده خانمى كه تا چند روز پيش مسيحى بوده و اكنون مسلمان
شده است ، در كنارى ايستاده و گذشته و آينده خود را مى نگرد: به هم
خوردن ناگهانى و شگفت انگيز آن مجلس عقد، روياهاى طلايى كه در واقع
خواب و خيال نبود؛ بلكه حساسى بود كه از عمق جانش بر مى خواست ، و
حقيقتى بود كه همه وجودش بدان گواهى مى داد.او تشنه بود؛ تشنه حقيقت و
حق را مى جست حقى كه به خاطر رسيدن به آن ، از همه چيز دست كشيد تا
سرانجام به همه چيز رسيد.اگر در روم سلطنت مى كرد،درسامراه
به مجد و بزرگوارى اصيل و راستين دست يافت .
اكنون مليكه را در كنار دجله ، رها ساخته تا سر گرم افكارش باشد و با
سامره مى رويم .
سامره شهرى است در 100 كيلومترى بغداد.
در اين شهر امام دهم حضرت هادى ع زيست مى
كند.در همسايگى آن حضرت ، خانه بشر بن سليمان
مردى از دوستداران آل پيامبر است .امام دهم او را مى طلبد و
نامه اى به خط خارجى مى نويسد و با 220 اشرفى به او مى دهد و مى
فرمايد: به بغداد برو، و نامه را به فلان كنيز
بده .
مليكه ، نامه را گشود.اول و آخرش را نخوانده ، دو سه بار مرور كرد و به
هق هق افلاد.آنگاه عمر بن يزيد برده فروش
، گفت : مرا در اختيار صاحب اين نامه بگذار
و او نيز پذيرفت .
بشر درباره پولى كه بايد به عمرو بدهد
گفتگو كرد و سرانجام به 220 اشرفى راضى شد.
بشر، مليكه به سامره حضور امام هادى - كه سلام خدا بر او - برد امام به
مليكه فرمود: مى خواهم ترا گرامى دارم ، آيا ده
هزار اشرفى را مى پذيرى يا بزرگى و سعادت جاودانى را؟
مليكه گفت :زلال ديدار شما و مهمانى بهار شما آرزوى من است .
امام فرمود: ترا بشارت مى دهم به فرزندى شرق و
غرب جهان به زير پرچم عدالتش خواهند رفت و زمين را از عدل و داد پر
خواهد پس از آنكه از ظلم و جور پر شده باشد.
- مليكه : اين فرزند از چه كسى به وجود خواهد آمد؟
- امام : پيامبر اسلام ترا براى چه كسى خواستگارى كرد، و حضرت مسيح ترا
به عقد كه در آورد؟
- مليكه : به عقد فرزند شما امام حسن عسكرى
- امام : او را مى شناسى
- مليكه : از آن شب كه به دست بهترين زنان - فاطمه زهرا مسلمان شدم ،
هر شب به ديدنم مى آيد.
امام به خواهرش حكيمه فرمود: اى دختر رسول خدا!
او را به خانه ات ببر دستورات اسلام را به او بياموز كه همسر حسن -
امام يازدهم - و مادر صاحب الامر است .
مليكه ، يك سال در خانه حكيمه به فرا گرفتن برنامه ها و دستورات اسلام
پرداخت و آنگاه ، مراسم عروسى برگزار شد.مليكه به خانه امام يازدهم آمد
و نرجس ناميده شد.
امام يازدهم پس پدر، پناهگاه درد مردم و رهبر شيعيان بود.
مشكلاتشان را حل مى كرد و راههاى سعادت را به آنها مى نمود و به آيين
انسانى - اسلامى تربيتشان ميكرد.
آن روز، حكيمه به خانه حضرت عسكرى (ع )آمد و تا هنگامه غروب ، آنجا بود
و آنگاه كه مى خواست برگردد، امام به او فرمود:
امشب نزد ما بمان .خدابه ما فرزندى خواهد داد، كه زمين را به دانش و
ايمان و رهبرى
زنده كند پس از آنكه به درگيرى كفر و گمراهى مرده باشد.
و حكيمه پرسيد: اين كودك از كه خواهد بود؟
و امام جواب فرمود: از نرجس . حكيمه به نرجس نگاه انداخت و نشانه اى از
باردارى در او نيافت و سخت به شگفت آمد پس آنگاه امام فرمود:
او بسان مادر موسى است كه هيچ كس نمى دانست
باردار است ، زيرا فرعون شكم زن هاى آبستن را مى دريد.
حكيمه شب را در خانه برادر زاده به سر برد و پهلوى نرجس خوابيد؛ ولى از
زادن خبرى نبود، حيرت وتعجب او زياد شد.در آن شب بيش از شب هاى ديگر،
به نماز و نيايش پرداخت .نزديكيهاى سحر، نرجس از خواب مى جهد نيايش
كوتاه مى گذارد، ولى باز نشانه اى از زاييدن در او نيست .حكيمه پيش خود
مى گويد: پس فرزندچه شد؟
امام از اطاقش بانگ مى زند: حكيمه ! نزديك است
در اين هنگام نرجس را اضطرابى دست مى دهد، حكيمهاو را در آغوش
مى گيرد، نام خدا را بر زبان جارى و سوره
اناانزلناه را مى خواند.حكيمه احساس كرد همراه صداى او، ديگرى
هم سوره انا انزلناه را مى خواند، دقت
كرد، صداى كودك را از شكم نرجس شنيد.
نرجس از ديدگاه حكيمه پنهان مى شود، گويا پرده اى ميان آنها افتاده است
.حكيمه به سوى امام مى رود، تا وى را از جريان آگاه سازد.امام بع او مى
فرمايد: عمه باز گرد، او را خواهى ديد.و
او بر مى گردد، پرده كنار رفته و نرجس را نورى تند فرا گرفته بود كه
ديده حكيمه را خيره مى ساخت .
نوزاد - صاحب الامر - را ديد كه به خاك افتاده و به يكتايى خدا و رسالت
جدش ، پيامبر و امامت و ولايت پدرش ، امير مومنان و ديگر امامان - كه
درود خدا بر آنان - گواهى مى دهد و از خدا گشايش كار و پيروز انسان ها
را - زير پرچم حق و عدالت - مى خواهد.
و اين خجسته تولد به صبح پانزدهم از ماه شعبان سال 255 هجرى بود.
اين لحظه ها و اين منظره ها از ديدگاه حكيمه دور نمى شد.
اكنون چهل روز از ولادت نوزاد مى گذرد كه حكيمه ، به خانه امام عسكرى
(ع ) آمده است .طفلى دو ساله را ديد كه در صحن خانه راه ميرود،
پرسيد: اين كودك كيست ؟امام بدو فرمود: فرزندان
پيامبر اگر امام باشند زود رشد و نمو مى كنند، يعنى در يك ماه به
اندازه يك سال ديگران .
روزها سپرى مى شد و اين پسر كه آخرين حلقه از سلسله آل پيامبر (ص )بود،
همچنان به رشد خود ادامه مى داد.
چند روز به رحلت امام عسكرى مانده بود كه حكيمه به خانه برادرزاده مى
رود؟و نوجوانى كامل را مى بيند و نمى شناسد.به امام گفت :
اين كيست كه مى فرمايى نزد او بنشينم ؟
فرمود: فرزند نرجس و جانشين من است .در اين زودى
ها از بين شما خواهم رفت ، بايد سخن او را بپذيرى و از او پيروى كنى .
امام يازدهم چند روز پيش از در گذشتن ، نامه اى به دوستانش در شهر
مداين نوشت و به پيشكارش ابوالاديان داد
و فرمود: بعد از پانزده روز ديگر كه به سامراه
برگشتى ، مرا نخواهى يافت .
ابوالاديان پرسيد: آنگاه امام من كيست ؟
امام : آنكس كه جواب نامه ام را از تو بخواهد و بر من نماز بگذارد و از
درون هميان ( كيسه پول )خبر دهد.
ابو الاديان به مداين و كارهاى او درست به طول انجاميد و آنگاه كه به
سامراه رسيد، شهر را سياه پوش ديد.
به خانه امام يازدهم آمد جعفر كذاب برادر
آن حضرت را ديد كه مجلس دار و صاحب عزا است و مردم او را در مرگ
برادر، تسليت و به امامت تبريك مى گويند.
ابو الاديان ، جعفر را مى شناخت كه مردى گناه پيشه و بى بندوبارست و
شايستگى اين مقام را ندارد.در انديشه فرو رفت .
پس از لحظه اى به جعفر گفتند بيا بر جسد امام نماز بگذار او برخاست و
گروهى به دنبال آن راه افتادند تا به صحن خانه رسيدند همين كه خواست
جلو بايستد و نماز بخواند، نوجوانى گندم گون و زيبا روى پيش آمد و او
را كنار زد و گفت : عمو من سزاوارم كه بر بدن
پدر نماز بگزارم .
جعفر مانند كودكى كه در برابر قهرمانى قرار گرفته باشد، بدون اينكه
واكنشى از خود نشانى دهد كنار رفت .امام دوازدهم بر جسد پدر نماز گزارد
و به خاكش سپرد.آنگاه رو به ابوالاديان كرد و فرمود:
جواب نامه پدرم را بده .او كه منتظر چنين
فرمانى بود، بى درنگ آن را تسليم كرد و به انتظار نشانه ديگر كه امام
عسكرى داده بود نشست .
رويداد مهمى - كه در شهر صدا كرد - دومين نشانه را نيز روشن ساخت .گرهى
از مردم قم ، به سامره آمده بودن و از جانشين امام يازدهم خبر مى
گرفتند.جعفر كذاب را معرفى كرد.آنها بر او وارد شدند و پس از تسليت مرگ
حضرت عسكرى و تبريك امامت ، به او گفتند: ما
براى پيشوايمان پول هايى - سهم امام - مى آوريم و پيش از آنكه گزارشى
بدهيم ،
آن امام پاك ، از پول ها و صاحبان آن و جزئيات رويدادها خبر مى داد.
جعفر گفت : دروغ مى گويد، اين علم غيب است
اصرار كرد كه پول ها را به آن تسليم كنند.
آنها گفتند: ما ماموريم پول ها را به دست امام
برسانيم ، اگر تو مانند امام عسكرى (ع )نشانه هايى كه گفتيم مى دهى ،
پول ها را تقديم خواهيم كرد و گرنه به صاحبانش بر مى گردانيم .
پول ها را برداشتند و از شهر بيرون رفتند.پسرى زيبا روى را ديدند كه به
سويشان مى آيد و ايشان را به نام و نام پدر صدا مى زدند و آنان را براى
شرفيابى حضور امام دعوت مى كند.
آنها گفتند: تويى مولا و امام ما؟
گفت : هرگز، من بنده امام شما هستم با او به خانه امام عسكرى رفتند.
ديدند فرزند امام يازدهم ، حضرت قائم (ع )بر تختى نشسته و شكوه و
زيبايى ويژه اى ، او را فرا گرفته است .امام از جزئيات پول ها و صاحبان
آنها و رويدادها آن چنان پرده برداشت ، كه آنان از صميم جان امامت و
راهبرى وى را پذيرا شدند.مسايل خود را پرسيدند و پول ها را دادند و با
دلى شاد برگشتند.
جعفر كذاب نزد معتمد، خليفه وقت رفت ، و داستان پول هايى كه آورده
بودند شرح داد.معتمد، ماموران خود را فرستاد،
صيقل كنيز حضرت عسكرى را گرفتند و از او خواستند كه فرزند آن
حضرت را نشان دهد و او هم اظهار بى اطلاعى كرد.
خلفاى بنى عباس ، پيوسته در صدد بودند كه امام زمان (ع )را پيدا كنند و
به قتل برسانند.از اين رو آن از ديده ها پنهان شد، ولى در حدود 74 سال
، چهار نفر از بزرگان و دانشمندان شيعه ، نماينده امام زمان بودند و
مردم ، گرفتارى و خواسته هاى خود را به وسيله آنان از امام مى پرسيدند.
اين چهار نفر به ترتيب عهده دار نيابت مخصوص بودند:
1 - عثمان بن سعيد.
2 - محمد بن عثمان بن سعيد.
3 - حسين بن روح .
4 - على بن محمد سمرى .
هنگامى كه چهارمين نماينده مخصوص امام مى خواست از دنيابرود.اين دستخط
را كه از طرف امام قائم (ع )صادر شده بود نشان داد:
على بن سمرى ! خدا پاداش برادرانت رادر مرگت
زياد گرداند، تو تا شش روز ديگر از دنيا خواهى رفت .آماده سفر آخرت باش
و كسى را جانشين خود قرار مده زيرا دوران غيبت كبرى - پنهانى بزرگ -
فرا رسيده است . و اين حادثه به سال 329 هجرى بود.
امام زمان (ع )در يكى از نبشته هايش ، پناهگاه مردم را در روزگاران
غيبت ، اين چنين معرفى مى كند:
وارثان علم دين ، و دانش هاى آل پيامبر كه ديو
هوس را كشته و فرمانبردار خدا و داراى روحى پاك و ملكوتى باشند، مرجع
پناهگاه مردمند.
تحقيق تاريخى
در تاريخچه حضرت نرجس - مادر والامقام امام زمان (ع )نگاشتيم :
آن بانو در يكى از پيكارهاى مسلمانان با روميان به شكل اسيران به بغداد
آمده ، و به خانه امام دهم (ع )راه يافت .
اين موضوع را دانشمند و محقق بزرگوار شيعه ، مرحوم شيخ صدوق در كتاب
معتبر خود كمال الدين نگاشته است ، و ما
را از هر گونه تحقيق تاريخى در اين زمينه ، بى نياز مى سازد، ولى چه
بهتر كه به كتابهاى تاريخى نيز مراجعه كنيم و ببينيم آيا تاريخ ، آن
جنگ را به خاطر دارد و يادداشت كرده است ؟
تاريخ ، از سال 240 تا 253 هجرى ، پيكارهايى را ميان مسلمانان با روم
شرقى - بيزانس - ياد كرده است كه در آنها، گروهى از روميان حتى برخى از
شاهزادگان اسير شدند.
جنگى
(6)كه در سال 253 هجرى اتفاق افتاد - به ويژه با اين
شاهد، كه برخى از شاهزادگان رومى اسير شدند - به روشنى با داستان حضرت
نرجس ، درست مى آيد، بدين ترتيب : دو سال پيش از ولادت امام زمان (ع
)نرجس به خانه امام دهم (ع )آمد و يكسال رابه فرا گرفتن دستورات اسلامى
گذراند و سال ديگر با حضرت عسكرى ازدواج كرد.و به نوشته مرحوم
كلينى بزرگ دانشمند اسلامى ، تولد امام
دوازدهم (ع )به سال 255 هجرى بوده است كه ميان شيعه شهرت بسزائى دارد.
بيست گفتار از پيشوايان اسلام درباره امام زمان
(ع )
در اين فصل ، متن روايتها و حديثهاى كوتاه را آورده ايم تا براى
آنانكه مى خواهند كلمات پيشوايان اسلام در قلب و فكرشان بدرخشد و حفظ
نمايد، آسان باشد. و نيز به ترجمه ساده و گاه توضيحى بسنده كرده ايم .
ظهور دولت مهدى (ع )حتمى
است
پيامبراسلام (ص )
لو لم يبق من الدنيا يوم لبعث الله رجلا من اهل
بيتى يملاءها عدلا كما ملئت جورا.
اگر از عمر دنيا فقط يك روز باقى بماند، خدا در
همان روز از خاندان مرا برانگيزد كه پهنه زمين را به عدل و داد به
گستراند، همانگونه كه از بيداد و ستم ، پر شده باشد.
ظاهر شدن امام قائم (ع )در آخر زمان و تشكيل حكومت واحد جهانى بر اساس
عدل و ايمانى ، به اندازه اى قطعى و حتمى است كه اگر مثلا از عمر دنيا
يك روز باقى مانده باشد، بايد اين پيشگويى تحقق پذيرد، و حداقل بشر،
يكى روز، شيرينى دادگرى و امنيت و آسايش عمومى را بچشد و پرچم يكتا
پرستى و انسانيت بر دنيا سايه اندازد، و بانگ توحيد طنين افكند و هدف
اصلى پيامبران كه گسترش عدالت در ميان توده ها است ، در آن روز انجام
يابد.
از اين رو بنيان گذار عدالت عالم گير، و به وجود آورنده حكومت واحد
جهانى ، فرزند پاك پيامبر اسلام است - كه درود خدا برآنان - به
پشتيبانى خدا، قيام خواهد كرد، و همه ضد مردمى ها را ريشه كن خواهد
ساخت .
آنچه خوبان همه دارند تو
تنها دارى
امام صادق (ع ):
فى القائم سنه من موسى عمران ، فقلت : و ما سنه
موسى بن عمران ؟
قال خفاء مولده و غيبته من قومه .
امام صادق (ع ): در امام قائم (ع )نشانه اى از
موساى پيامبر است . راوى گويد: عرض كردم نشانه موسى چيست ؟حضرت فرمود:
ولادت پنهانى او و ناپديد شدنش از بنى اسرائيل .
امام سجاد (ع ):
فى القائم سنه من نوح و هو طول العمر:
در امام قائم نشانه اى از حضرت نوح مى باشد، و
آن طول عمر است .
برنامه حكومت امام زمان
(ع )
امام صادق (ع ):
سئل ابوعبدالله (ع ) عن سيره المهدى (ع )كيف
سيرته ؟ فقال : يصنع كما صنع رسول الله (ص ) يهدم ما كان قبله كما هدم
رسول الله امر الجاهليه ، و يستانف الاسلام جديدا:
از امام جعفر صادق (ع )پرسيدند، روش و برنامه
امام دوازدهم حضرت مهدى (ع ) چيست ؟آن حضرت فرمود: همانگونه كه رسول
خدا با خرافات و ناراستى هاى زمان جاهليت مبارزه كرد و آنها را ويران
ساخت ، امام زمان هم پيرايه ها و تحريفهايى كه به دست ستمگران به اسلام
بسته شده و جان آن را گرفته ، ريشه كن نموده و اسلام راستين را از نو
خواهد ساخت .
امامان و رهبران دينى همواره محور حركتهاى تربيتى و هدايت را بر اساس
ايجاد جامعه سالم و نگهدارى و حفظ آن از انحراف و سقوط قرار مى دادند
زير جامعه سالم و اسلامى است كه در آن هدايت و تربيت عمومى شكل مى
گيرد.بنابراين همانطور كه در تهذيب و خود سازى افراد بايد سرمايه گذارى
شود درباره سالم سازى جامعه و بوجود آوردن مينه هاى رشد و هدايت عمومى
هم بايد تلاش كرد.
لذا امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف نيز با مظاهر جاهليت سخت
درگير مى شود تا آنها را از بين ببرد و بجاى آن مظاهر عدالت و تقوى را
جايگزين سازد.
پيشواى انسانها
امام صادق (ع )
ما لباسه الاالغليظ، و ما طعامه الاالجشب :
امام ششم ، درباره امام زمان (ع ) چنين
فرمود: لباس و غذاى آن حضرت ، لباس و غذاى نازپروردگان نيست .
همانگونه كه پيغمبر عزيز و ديگر پيشوايان راستين اسلام - كه درود خدا
بر آنان - در راه از بين بردن اختلافات طبقاتى و ساخلن يك نظان اصيل
انسانى - اسلامى پيكار، و به زندگى ساده و بى تشريفات بسنده مى كردند،
امام قائم نيز به پيروى ازنيكان بزرگوارش بدان روش روش خواهد زيست ، و
در هنگامه ظهور، كه حكومت جهانى و قدرتها ثروتها را به دست خواهد گرفت
، نه تنها از اين قدرت و ثروت سوء استفاده نمى كند و در راه ساختن
زندگى اشرافى ، حقوق ديگران را پايمال نمى نمايد، بلكه به كمترين مقدار
اكتفا كرده ، و به سادگى زندگى خواهد كرد.از اين رو پيروان آن حضرت
نبايد در زندگى ، اسير لباس و تشريفات و تجملات باشند، و پول وانديشه و
وقت گرانبهاى خود را، صرف خواسته هاى حيوانى و مدپرستى نمايند.بلكه به
جاى ولخرجى ها و بى بندوبارى ها، براى رشد و سعادت خويش و ديگر انسانها
بكوشند.
البته نظافت و پاكى تن و لباس در اسلام ، اهميت ويژه اى دارد كه نبايد
از نظر دور داشت ، و كاملا با ساده بودن زندگى ، سازگار است .
بلوغ فكرى در پر تو ظهور
مهدى (ع )
امام باقر عليه السلام :
اذا قام قائمنا (ع ) وضع يده على رووس العباد
فجمع بها عقو لهم و كملت احلامهم .
آنگاه كه قائم ما ظهور كند، دست پر بركتش را بر سر مردم مى نهد، پس
انديشه هاى آنان شكوفا شده و بشريت به بلوغ فكرى و كمال منطقى خواهد
رسيد.
اصلاح جامعه و فرد منوط به اصلاح فرهنگ و انديشه آنان است تا انديشه و
فرهنگ مردم به اوج كمال و رشد نرسد تلاشهاى مربيان و راهنمايان اگر بى
اثر نباشد بسيار كم اثر است .
و چون در دوران ظهورامام عصر (ع ) بايد انسان و جامعه اسلامى به كمال
مطلوب برسد و جامعه ايده آل انسانى تحقيق يابد لازم است فكرها رشد يابد
و به بلوغ برسد.
دست حياط بخش ولى خدا انديشه ها را چنين حيات و كمالى خواهد بخشيد.
البته ممكن است اين دست كنايه از گسترش فرهنگ و انديشه اسلامى و پذيرش
مردم نسبت به آن باشد كه ثمره اين تلاش متقابل رشد جامعه انسانى خواهد
بود.
اسلام پيروز
امام باقر (ع ):
ان الاسلام قد يظهره الله على جميع الاديان عند
قيام القائم (ع ):
آنگاه كه قائم آل محمد (ع )ظهور كند، خدا اسلام
بر تمام دين ها پيروز گرداند.
پيروزى كامل اسلام ، در سر تا سر جهان و حكومت قرآن ، هنگامه ظهور امام
زمان خواهد بود.ولى اين نويد، نبايد مسلمانان را از وظيفه مهم خويش ؛
امر به معروف و نهى از منكر، باز دارد و بگويند چون امام قائم (ع )قيام
ميكند، و اسلام پپيروز مى شود ديگر براى ما وظيفه اى باقى نمانده است و
حضرتش نابسامانى ها را خود سامان مى دهد.اين گفته ، نشان روح سست و
راحت طلب مردمى است كه مى خواهند بدين وسيله ، وجدان مذهبى خويش را
فريب دهند و از زير بار مسوؤ ليت تعهد اسلامى ، شانه خالى
كنند.مسلمانان در هر حال ، بايد به خاطر گسترش اسلام بكوشد و با ظلم و
گناه پيكار كند.
هنگامه قيام ، معلوم نيست
امام باقر (ع ):
سئل ابو جعفر (ع ) هل لهذا الامر وقت ؟فقال كذب
الوقاتون ، كذب الوقاتون كذب الوقاتون :
از امام پنجم پرسيدند امام قائم به كدامين زمان
قيام مى كند؟حضرت در پاسخ سه بار فرمودند: آنها كه زمان ظهور را تعيين
مى كنند، دروغ مى گويند. در طول تاريخ همواره شيادهايى در صدد
سوء استفاده از موقعت ها بوده اند.تا از اعتقادات مردم سود شخصى ببرند،
عشق به امام زمان در دلهاى مومنان به اندازه است كه مشتاق زيارت آن
بزرگوار و ارتباط با آن حضرتند، و اين ممكن است زمينه بهربردارى
نااهلان را فراهم سازد لذا ائمه اطهار مردم را هشدار داده اند كه از
زمان ظهور كسى جز خدا خبر ندارد و اگر كسى چنين ادعايى نمايد بايد او
را تكذيب كرد.
فضيلت منتظران
امام زين العابدين عليه السلام :
ان اهل زمان غيبته القائلين بامامته و المنتظرين
لظهوره افضل من اهل كل زمان لان الله تبارك و تعالى اعطاهم من العقول و
الافهام و المعرفه ما صارت به الغيبه بمنزله المشاهده ....
قطعا شيعيان و منتظران امام زمان از مردم هر
زمان ديگرى برترند، زيرا خداى تبارك و تعالى ببركت انديشه و درك و
شناختى كه بدان يخشيده است .غيبت امام ، چونان ظهور او مى باشد.
ياران حضرت مهدى از نظر شناخت و رشد فكرى و كمال عقلى و سطح بسيار بالا
هستند.به اندازه اى كه در زمان غيبت هم به آن حضرت ايمان و اعتقاد كامل
دارند و در انجام وظائف زياد قصور و كوتاهى نمى كنند و به بهانه غيبت و
عدم حضور از زير بار مسؤ ليتها شانه خالى نمى كنند زيرا مقام امام و
امامت را با دليلهاى روشن شناخته بطوريكه هيچگونه شبهه و ابهامى در نظر
آنان وجود نداشته و مانند حظور امام در راه خدا تلاش مى كنند.
فرياد توحيد
امام صادق (ع )
اذا قام القائم المهدى ، لايبقى ارض الانودى
فيها شهاده ان لا الا الله و ان محمدا رسول الله .
آنگاه كه امام قائم حضرت مهدى (ع )قيام كند،
بانگ يكتا پرستى و رسالت پيامبر عزيز اسلام در سراسر جهان طنين افكند.
خداوند در نظام آفرينش مقرر فرموده كه سرانجام سراسر گيتى در زير پرچم
اسلام و رسالت حضرت ختمى مرتبت در آيد و جامعه بشرى ببه كمال مطلوب
برسد و براى تحقق اين ههدف زمينه هاى آنرا نيز فراهم كرده كه در راس
همه آنها راهبر عادل معصوم است كه توانائى و شايستگى آنرا دارد، زمان
آنرا هم خود مى داند يعنى شرايط دقيقى كه بتواند از آن راهبر عادل در
سطح جهان بر خوردار باشد.
اين آرزوى بشريت آنگاه جامعه عمل مى پوشد كه سراسر عالم خداپرست و
مسلمان شوند و اين به دست با كفايت مهدى منتظر امام زمان عجل الله
تعالى فرجه خواهد بود.
هشدار ثابت در دين در
زمان غيبت
امام زين العابدين (ع ):
من ثبت على مولاتنا فى غيبه قائمنا اعطاه الله
عزوجل اجر الف شهيد من شهدا بدر و احد.
آن كس كه در هنگامه غيبت امام زمان (ع )بر ولايت ما ثابت قدم باشد
خداوند اجر هزار شهيد از شهداى بدر و
احد بدو بخشيد.
همواره در مقابل مكتب حق و اهل حق ، باطفال صف آرائى كرده و با جلوگيرى
هاى كاذب در صدد مبارزه با حق و نابودى طرفداران حق است .در زمان غيبت
توطئه ها و موانع زيادى سر راه مردم قرار مى گيرد.انسان بايد محورهاى
ثابت را بشناسد و آنرا دريابد، ولايت اهل بيت از مهمترين استوانه هاى
حق است بايد بدان دست يازيد تا از نشيب و فرازها به ستامت عبور كرده و
به مقصد رسيد.براى شناخت راههاى انحرافى مهمترين وسيله توجه به ولايت و
مكتب ائمه است كه همه حقايق را بيان كرده و راه درست را نشان داده اند.
تشكيلات دولت امام زمان
(ع )
امام جواد (ع )
يجمع اليه من اصحابه عده اهل بدر ثلاثماه و
ثلاثه عشر رجلا من اقاصى الارض ...فاذا اجتمعت له هذه العده من اهل
الارض اظهر الله امره فاذا كمل له العقد و هو عشره الاف رجل خرج باذن
الله عزوجل .
فرياد دعوت مهدى موعود 313 نفر - به
تعداد اهل بدر - از يارانش را از گوشه و كنار رمين ره نزد او گرد مى
آورد.آنگاه كه اين گروه مخلص در ركاب
آنحضرت قرار گرفتند دولت جهانى اسلام ، اعلام مى شود، ولى خروج امام و
شروع عمليات تحقق حكومت واحد جهانى دقتى
است كه تشكيلات اصلى و مركزى اين دولت جهانى كه مركب از ده هزار نفر
است بوجود آيد.
ما مى توانيم با اطلاعات از دستورات شرع مقدس و گام نهادن در راهى كه
توسط ائمه اطهار (ع ) براى ما بيان شده جزو ياران امام زمان قرار گيريم
و در هنگامه ى ظهور از سربازان و خدمتگزاران حكومت جهانى حضرت باشيم .
زندگى خود را طورى تنظيم كنيم كه هر وقت امام تشريف آوردند زياد بر
اعمال و رفتار ما صحه بگذارتد و ما را به عنوان شيعه خود بپذيرد ادعاى
انتظار، يدون عمل وپيروى راه ائمه اطهار ما را در شمار شيعيان و ياران
ائمه قرار نمى دهد.
آرى امام زمان را ديده ام
عبدالله بن جعفر:
سالت محمد بن عثمان العمرى فقلت له : ارايت صاحب
هذا الامر؟فقال : نعم و آخر عهدى به عند بيت الله الحرام و هو يقول :
اللهم انجزلى ما وعدتنى .
عبدالله بن جعفر مى گويد: از محمد بن عثمان كه
يكى از نايبان ويژه ى امام زمان (ع ) بود پرسيدم آيا تا كنون امام زمان
را ديده اى ؟گفت : آرى و آخرين ديدارم در كنار خانه ى خدا (كعبه ) بود
كه نيايش مى كرد و مى فرمود: خدايا! آنچه به من وعده داده اى به انجام
رسان .
با اينكه امام زمان در دوران طفوليت غايب شدند ولى قبلا چه در زمان
امام عسكرى و چه پس از ارتحال آنحضرت گروهى از شيعيان كه نامشان در
تاريخ آمده و مورد توجه هستند او را زيارت كردند و بعضى موارد امام
عسكرى شخصا فرزند خود را به اصحاب و ياران نشان مى داد و بعنوان امام
پس از خود معرفى مى كرد .
نداى آسمانى
امام باقر (ع ):
نزلت هذه الايه و ان نشا(7)ننزل
عليهم من السماء آيه سوره شعراء - 4 فى
القائم و ينادى مناد باسمه و اسمه اءبيه من السماء .
امام محمد باقر (ع ) در تفسير آيه ى : و اگر
بخواهيم فرو مى فرستيم از آسمان نشانه يى فرمود: اين آيه درباره ى حضرت
مهدى (ع ) است كه وقت ظهور او منادى غيبى از آسمان نام او و پدرش را به
گوش مردم مى رساند.
خداوندا آنچه براى هدايت مردم لازم باشد بيان مى كند تا حجت بر همه
تمام شود و راه حق مخفى نماند و عذر و بهانه براى پذيرش حق نباشد.
يكى از نشانه هاى امام زمان (عج ) صيحه آسمانى است كه خبر قيام آن حضرت
از آسمان به گوش مردم مى رسد و همه را متوجه اين حقيقت مهم مى سازد.
عمران و آبادى در دولت
مهدى (ع )
پيامبر گرامى (ص ):
يبلغ سلطانه المشرق و المغرب و تظهور له الكنوز
و لايبقى فى الارض خراب الايعمره .
حكومت امام زمان (ع ) شرق و غرب جهان را فرا مى
گيرد و گنجينه ها به دست وى افتد و او ويرانى هاى زمين را آباد سازد.
حكومت دينى و الهى علاوه بر مسئوليت تربيت و هدايت مردم و رشد و پرورش
جنبه هاى معنوى و انسانى زياد، زندگى و رفاه آنان را به سر منزل كمال
مى رساند و بطور كلى اگر منبع و امكانات با عدالت تقسيم شود رفاه عمومى
تامين گرديده . و يا حداقل فشار از دوش مستضعف برداشته خواهد شد در
دولت امام زمان (عج ) هم گنجينه ها بهره بردارى شده و هم به جا و بموقع
خرج خواهد شد.
ارتباط شرق و غرب
امام صادق (ع ):
ان المؤ من فى زمان القائم و هو بالمشرق ليرى
اخاه الذى فى المغرب و كذاالذى فى المغرب يرى اخاه الذى فى المشرق .
مؤ من در زمان امام قائم (ع )مى تواند از مشرق
جهان ، برادرش را در مغرب ببيند و همچنين از مغرب مشرق را.
ارتباطات در همه زمانها نقش مهمى در زندگى و پيشرفت امور ايفا مى كند
امروزه اين مهم پيشرفت زيادى كرده است ولى بيشتر در دست مستكبران است
اما در دولت مهدى (عج )ارتباطات در اختيار مومنان قرار خواهد گرفت و نه
تنها صنعت ارتباطات بلكه ارتباطاتى كه دنياى صنعت از آن عاجز خواهد بود
ياران امان را يارى خواهد داد.
خدايا شاهد باش ، كه
ايمان داريم
پيامبر اكرم (ص ):
من انكر القائم من ولدى فقد انكرنى .
آنكس كه فرزندم قائم آل محمد را نپذيرد، مرا
نپذيرفته و انكار كرده است .
اگر داشمند نابغه اى از استادى ، بسيار تعريف كرد و گفت كه از هر جهت
وارد و كمال است ، نزد او درس بخوانيد. اكنون اگر ما از دانش آن استاد
استفاده نكنيم و او رابى سواد بخوانيم ، به آن دانشمند بى اعتنايى
نكرده ايم
و سخنش را ناچيز نشمرده ايم ؟
بنابر اين اگر كسى آن قدر بدگمان و سست عقيده باشد كه از اين همه حديث
پيامبر را هم قبول ندارد، و گرنه سخن او را در باره امام زمان عليه
السلام مى پذيرفت .
منتظران همانند پيكار
گرانند!
امام صادق عليه السلام :
من مات منتظرا لهذا الامر، كان كمن كان مع
القائم فى فسطاطه ، لا، بل كان كالضارب بين يدى رسول الله بالسيف .
آنكس كه با انتظار فرا رسيدن حكومت امام زمان
عليه السلام ديده از جهان فرو بندد، مانند كسى است كه با آن حضرت در
خيمه اش باشد. نه ، بلكه مانند كسى استكه در پيش رسول خدا (ص )جهاد
كند.
آنكه واقعا منتظر مهمان عزيزى باشد. حتما خود را آماده پذيرايى او مى
كند. و تا آنجا كه بتواند، خواسته هاى مهمان را بر آورد. و طورى رفتار
مى كند كه او راضى و شادمان باشد، ولى اگر فرياد كند و بگويد: من منتظر
مهمانم ، ولى حتى يك لقمه نان براى او فراهم نكند. معلوم مى شود دروغ
ميگويد. كسى هم كه واقعا به انتظار امام زمان (ع )باشد، يك انسان كاملا
منظم و پاك و نمونه خواهد بود، و البته چنين شخصى كه قدم قه صدم بايد
در راه خدا و انسانيت پيكار و فداكارى كند، همانند سربازى است كه در
ركاب پيامبر عزيز اسلام ، جانش را بر كف نهاده واز اسلام حمايت و
جانبدارى مى كند.
ايمان راستين
امام باقر عليه السلام :
هيهات هيهات . لا يكون فرجنا حتى تغربلواثم
تغربلوا. يقولها ثلاثا حتى يذهب الله تعالى الكدر و يبقى الصفو.
از امام پنجم (ع )پرسيدند: حكومت شما آل محمد (ص
)چه وقت است ؟ امام فرمود: وه ! چه دور است . حكمت ما آنگاه فرا مى رسد
كه شما غربال شويد آزمايش شويد و سه بار اين جمله را تكرار كرد و سپس
فرمود: آنها كه ايمانشان ضعيف و معيوب است ، مى روند و تنها ايمان
داران راستين بر جاى خواهند ماند.
راه هدايت و رسيدن به حق و سعادت نياز به بردبارى و مقاومت دارد،
مقاومت در برابر شهوات و گناهان و جاذبه هاى شيطانى .
جمعى كه براى رسيدن به حق وسعادت حركت مى كنند همه به مقصد نمى رسند
بلكه ضعف ها و وسوسه هاى نفس و شيطان آنها را از راه باز مى دارد و سر
انجام زيبايى ها و جلوه هاى دنيارا بر آخرت بر مى گزينند و از همراهى
اهل حق باز مى مانند.
برماست كه خود را از سقوط در دام هاى شيطان حفظ كرده و در راه حق ثابت
قدم بمانيم .
زمين به عدالت زنده مى
شود
امام باقر (ع ):
فى تفسير قوله تعالى
اعلموا ان الله يحيى الارض بعد موتها قال : يحييها بالقائم
فيعدل فيها فيحيى الارض بالعدل بعد موتها بالظلم .
امام پنجم در تفسير اين آيه آگاه باشيد خدا زمين
را پس از مردنش زنده خواهد كرد، فرمود: خدا زمين را به وسيله قائم آل
محمد (ع ) زنده مى كند، يعنى : جهان كه به بيدادگرى مرده است به
دادفرمايى امام قائم روح تازه پيدا مى كند.
جلوه و زيبايى زندگى به عدالت است ،آن هم عدالت همگانى و جهانى ، تا
همه انسانها در پرتو اين نعمت بزرگ به سعادت برسند و جامعه ايده آل
انسانى تحقق يابد.
اين آرزو تنها به دست حجت خدا امام دوازدهم عليه السلام برآورده خواهد
شد و مردم در شرق و غرب عالم در زير پرچم عدالت زندگى خواهند كرد و
ستمكاران و غارتگران به سزاى اعمال ننگين خود رسيده و مظلومان و
مستضعفان به حق خود دست خواهند يافت .
هر كس او را نشناسد...
امام حسن عسكرى (ع ):
من مات و لم يعرف امام زمانه ، مات ميته جاهليه
آنانكه امام زمان خويش را نشناسند تا بميرند،
همانند مردگان دوران جاهليت اند.
شناختن امام ، دانستن روز تولد و درگذشت او نيست ، بلكه شناختن موقعيت
، شخصيت و هدف اوست .يعنى بدانيم كه امام جانشين پيامبر، و دانش او از
دانش پيامبر است و تمام كارها و سخنان او راست و درست و مطابق واقع مى
باشد و اصلا آلوده به گناه و خطا و كارهاى ناشايست نمى شود.هر چه
بگويد، برنامه صحيح زندگى و نشان دهنده راه سعادت است .و مخالفت با او
مخالفت با خداست .
ولى اگر اين طور امام را نشناسيم ، نه تنها دستورهاى او را اجرا نمى
كنيم ، بلكه با او مخالفت هم خواهيم كرد و در نتيجه ، از راه راست باز
مى مانيم و گمراه خواهيم شد، همانطور كه افراد پيش از اسلام گرفتار كفر
و گمراهى شده بودند.
روزگارى مى آيد كه ...
امام محمد باقر (ع ):
ياتى على الناس زمان ، يغيب عنهم امامهم ، طوبى
للثابتين على امرنا فى ذلك الزمان .
روزگارى خواهد رسيد كه راهبر و پيشواى مردم از
ديدگاهشان پنهان شود.خوشا آنان كه در آن روزگاران ، در راه و روش
ما(شيعه راستين بودن )استوار باشند.
دوران زندگى ما، هنگامه پنهانى راهبرى است كه پنجمين امام ، آن را
فرموده است .هم اكنون امام زمان (ع )از ديدگاه ها پنهان ، و شهوت پرستى
و ضد مردمى از هر سو جهان را فرا گرفته است .
ماييم كه بايد در اين دوران تاريك و مرگزا، از برنامه هاى امام قائم (ع
)بهره گيريم و در راهمان استوار باشيم ، چه آنانكه ايماندار راستين ،
در برابر سيل بنيان فساد و بى دينى ، چونان كوه پابرجا است و اين گفته
نخست پيشواى ما است كه : مؤ من از كوه سخت تر
است .