(1) - بايد
توجّه داشت كه نگارش اين كتاب قبل از انقلاب اسلامى ايران بوده است. غير از آنچه در
بالا گفتم نشانههاى ديگرى نيز در گوشه و كنار مجتمعات جهانى، از قبيل «بازارهاى
مشترك» و «اتّحاديههاى بزرگ جهانى» و هرگونه تمايل به زندگى گروهى و گرايش به وحدت،
به چشم مىخورد كه مجموعاً نشان مىدهد جهان در راهى طولانى به سوى مقصدى كه گفتيم
پيش مىرود; و وصول به چنان هدفى را به ما نويد مىدهد.
(2) -
«يسى» به منى «قوى» نام پدر داوود است (نقل از قاموس مقدس).
(3) - در
اين بخش از كتابهاى: «علائم الظّهور»; «شكوفههاى اميد» و «ديباچهاى بر رهبرى»
استفاده شده است.
(4) - سوره
تكوير، آيه 27.
(5) -
جملههاى فوق را از ترجمه تورات كه در سال 1878 ميلادى توسّط مجمع ترجمه كتب مقدّسه
به زبانهاى خارجى در لندن به فارسى بر گردانده شده، آورديم. و همانطور كه يادآور
شديم از آيه اخير يعنى «انّ فى هذا لبلاغاً لقوم عابدين» استفاده مىشود كه حكومت
روى زمين هدف نهايى صالحان و شايستگان نيست بلكه وسيلهاى است كه با آن به هدف نهايى
يعنى تكامل انسان در همه زمينهها خواهند رسيد زيرا بلاغ به معنى «چيزى كه با آن به
هدفشان خواهند رسيد» مىباشد.
(6) - سوره
توبه، آيه 8.
(7) - سوره
مؤمن (غافر)، آيه 29
(8) - سوره
كهف، آيه 20.
(9) - مجمع
البيان، ذيل آيه 9، تفسير سوره صف.
(10) -
تفسير برهان، ج 2، ص 121.
(11) -
تفسير مجمع البيان، ذيل آيه 33، سوره توبه.
(12) -
سوره حشر، آيه 7.
(13) -
سوره احزاب، آيه 36.
(14) -
سوره نساء، آيه 80.
(15) - به
زمان نگارش كتاب توجّه شود.
(16) - اين
كتاب كه اخيراً تأليف يافته و جمعى از دانشمندان بزرگ الازهر و مصر بر آن تقريظهاى
مهمّى نگاشتهاند چنان كه در مقدّمهاش ذكر شده به منظور جمع آورى مجموعه قابل
اطمينانى از «كتب پنجگانه حديث» كه مهمترين كتب حديث اهل تسنّن است تأليف گرديده.
(17) -
التّاج، ج 5، ص 310.
(18) - ابن
خلدون، چاپ بيروت، ص 311 (مطابق نقل محمود ابوريه در كتاب «اضواء على السّنة
المحمّدية»).
(19) -
نورالابصار، ص 157.
(20) -
رساله صبان در حاشيه نورالابصار، طبع مصر، ص 138.
(21) -
صواعق، ص 99.
(22) -
التّاج، ج 5، ص 327.
(23) -
قاموس مقدّس، ص 818.
(24) - اين
كتاب به زبان فارسى نيز برگردانده شده است.
(25) -
البتّه اين در صورتى است كه اين دو كلمه با هم ذكر شوند امّا اگر جداگانه ذكر شوند
ممكن است هر دو يعنى قسط و عدل به يك معنى اطلاق مىگردد.
(26) -
بحارالانوار، ج 52، ص 256 تا 260.
(27) -
دجّال از ماده دجل (بر وزن درد) به معنى دروغگويى و حقّه بازى است.
(28) -
صحيح ترمذى، باب ما جاء فى الدّجال، ص 42.
(29) - سنن
ابى داوود.
(30) -
بحارالانوار، ج 52، ص 209.
(31) -
اقتباس از حديث صعصعة بن صوحان (بحار الانوار، ج 52، ص 192.)
(32) -
بحارالانوار، ج 52، ص 194.
(33) -
بحارالانوار، ج 52، ص 195.
(34) - به
كتاب بحارالانوار، ج 53، صفحات 182 ـ 190 ـ 192 ـ 206 ـ 208 و 209 و كتابهاى ديگر
مراجعه شود.
(35) -
بحار، ج 52، ص 182.
(36) -
بحارالانوار، ج 52، ص 190.
(37) -
بحارالانوار، ج 52، ص 26.
(38) -
ينابيع المودّة، ص 440.
(39) -
همان مدرك، ص 85 ، (طبع اسلامبول).
(40) -
صحيح بخارى، ص 175، (طبع مصر) و صحيح ترمذى، جلد دوم، صفحه 45 (طبع دهلى).
(41) -
صحيح مسلم، ج 2، ص 191، (طبع مصر).
(42) -
صحيح ابى داود، ج 2، كتاب المهدى، ص 207، (طبع مصر).
(43) -
چندى قبل پيرمردى را در كرمان مشاهده كردم كه بخاطر عدم توانايى بر روزه ماه مبارك
رمضان، پيرامون مسأله فديه سؤال مىكرد; عمر او را پرسيدم، گفت 29 سال دارد و چون
ديد تعجّب كردم اضافه كرد صد را حساب نمىكنم اضافه بر صد را مىگويم يعنى 129 سال!
(44) - به
كتاب «هدية الاحباب» و تواريخ ديگر، مراجعه شود.
(45) -
سوره عنكبوت، آيه 14.
(46) - اين
بخش كتاب، در ژاندارمرى نائين، كه به هنگام انتقال از تبعيدگاه مهاباد به تبعيدگاه
انارك، يك روز در آنجا عملا زندانى بودم نوشته شد (روز 9 خرداد ماه 1357).
(47) -
بحارالانوار، ج 52، ص 93.
(48) - اين
روايات در تفسير برهان، در ذيل آيه «قل اعملوا فسيرى اللّه عملكم و رسوله
والمؤمنون» (سوره توبه، آيه 105) آمده است; و ما در جلد هشتم تفسير نمونه بحثى جالب
پيرامون آن داريم.
(49) - نهج
البلاغه، كلمات قصار، شماره 147.
(50) -
بحار، ج 13، چاپ قديم، صفحه 176.
(51) -
بحارالانوار، ج 52، ص 328.
(52) -
بحار، ج 12، ص 182.
(53) -
بحارالانوار، ج 13.
(54) -
بحارالانوار، ج 52، ص 336.
(55) -
بحارالانوار، ج 52، ص
(56) - به
حديث دوم فصل گذشته مراجعه شود.
(57) - به
حديث اولِ فصل گذشته مراجعه شود.
(58) - به
حديث سومِ فصل گذشته مراجعه شود.
(59) -
روضه كافى (مطابق نقل منتخب الاثر، ص 483).
(60) -
منتخب الاثر، ص 483.
(61) -
اسعاف الرّاغبين، باب دوم، ص 140 و 141.
(62) -
بحارالانوار، ج 13.
(63) -
نورالابصار فى مناقب آل بيت النّبى المختار، ص 156 و 157، چاپ مصر.
(64) -
امالى شيخ (طبق نقل منتخب الاثر، صفحه 168).
(65) -
بحارالانوار، ج 52، ص 330.
(66) -
بحار، ج 52، ص 333.
(67) -
بحار، ج 53، ص 12.
(68) -
منتخب الاثر، صفحات 472 و 473 و 474.
(69) -
منتخب الاثر، ص 307.
(70) -
منتخب الاثر، ص 307.
(71) -
اثبات الهداة، ج 7، ص 83.
(72) -
اثبات الهداة.
(73) -
منتخب الاثر، ص 98.
(74) -
بحار الانوار، ج 53، ص 4.
(75) -
«رضوى» بر وزن «رعنا» كوهى در نزديكى مدينه است; علّت ذكر نام اين كوه را در دعاى
ندبه، در كتاب «پاسخ به پرسشهاى مذهبى» ذكر كردهايم.
(76) - در
كتاب «ظهور الحق» كه مورد قبول اين فرقه است (در صفحه 173) مىخوانيم كه «باب» در
اواسط سال 1265 در زندان ماكو طى نامهاى به ملاّ عبدالخالق نوشت «انا القائم الحق
الّذى انتم بظهوره توعدون» و ملاّ عبدالخالق پس از اين جريان از ادّعاى او سخت
ناراحت شد.
(77) -
دليل بر ناراحتى روانى او علاوه بر محتويات كتابهاى او و الفاظ و عباراتى كه كاملا
شبيه الفاظ يك بيمار روانى است، اين كه در كتاب «كشف الغطاء» از «ميرزا ابوالفضل
گلپايگانى» كه از سران آنهاست مىخوانيم كه مجتهدين تبريز پس از بازجويى از «باب» در
آن مجلس معروف گفتند: «سخنان تو خون تو را براى ما مباح مىكند امّا علّت اين كه
دستور اعدام تو را نمىدهيم احتمال خبط دماغ تو است.»
(78) - تا
كنون تعداد فرق آنها متجاوز از بيست فرقه شده است.
(79) - به
كتابهاى «كينازدالگوركى» و «پرنس دالگوركى» و كتاب «بى بهائى باب و بها» مراجعه
شود.
(80) - به
كتابهاى «بهائى چه مىگويد» و «محاكمه و بررسى» و «گفتار خوش يارقلى» و «هدية
النمّلة» و «پرنس دالگوركى» مراجعه فرمائيد.
(81) -
آخرين تبعيدگاه مؤلّف در دوران ستمشاهى.