(1) -
وگفت پروردگار شما که بخوانيد مرا تا اجابت کنم شما را. (سوره مؤمن، آيه60).
(2) -
اگر بعضى گمان کنند ملل به اصطلاح پيشرفته عصر ما، از خرافات وانديشه هاى بى
اصل، وباورهائى که حاکى از عدم رشد وعليل بودن قواى فکرى است آزاد شده اند، اشتباه
مى نمايند; آنها با همه ادعاهائى که دارند، چنان گرفتار خرافات هستند که واقعاً
عجيب است. آمارهائى که گاهى در مجلات وروزنامه ها مى خوانيم، معلوم مى سازد که اين
صاحب اختياران جوامع انسانى محروم، در هر رشته از مظاهر زندگى تا چه حد گرفتار
خرافات وروشهاى ناپسند هستند، که اگر يک صدم آن از يک جامعه شرقى ظاهر شود، از هر
سو چماق ارتجاع وعقب ماندگى را بر سرش مى کوبند.
هم اکنون در کشورهاى غربى، مردم اعتقاد عجيبى به فالگيرها دارند که غرب زدگى
متأسفانه بعضى جرايد ما را نيز مشوق آن ساخته است. تنها فرانسه طبق يک خبر رسمى
(اطلاعات شماره 11460) در يک سال بيش از سيصد ميليارد فرانک به فالگيرها پرداخته
است. در سائر رشته ها نيز زندگى اين جوامع، پر است از تضاد وضعف قواى عقلانى،
واعمال خلاف شرف وفضيلت. باز در همين اطلاعات شماره 13823 ص6 ـ مقاله در قلب
آمريکاى متمدّن را بخوانيد تا از انحطاط قواى فکر ومعنوى به اصطلاح پيشرفته ومافوق
بشر مطلع شويد.
(3) -
در کتاب (عالى ترين مکتب تربيت واخلاق، يا ماه مبارک رمضان) اثر نگارنده به طور
اختصار پيرامون دعا وبرنامه هاى ماه مبارک مطالبى که با اين بحث ارتباط دارد، نوشته
شده است.
(4) -
هر کس ترک کند انکار منکر را (نهى از منکر ننمايد) به دل ودست وزبان، او مرده
اى است ميان زندگان. (وافى، ج9، ب22، ص28).
(5) -
سدير صيرفى از اصحاب حضرت باقر، وحضرت صادق عليهما السلام است که (کَشّى) در
رجال خود ص138، طبع بمبئ حديث معتبرى روايت کرده است که بر بلندى پايه او دلالت
دارد.
(6) -
در موضوع طول عمر، وفلسفه غيبت آن حضرت رجوع شود به دو کتاب از نگارنده (منتخب
الاثر) باب26 و27 و28 و29 و30 از فصل دوم، و(نويد امن وامان) بخش دوّم، ص145 ـ 206،
وبخش سوّم ص207 ـ 291.
(7) -
رجوع شود به کتابهاى (کمال الدين)، ص352 ـ 357، و(غيبت) شيخ طوسى ص104 ـ 108،
وترجمه، ج13، بحار، ص166 ـ 170.
(8) -
مى گردانم نگاهم را در خانه، پس نمى بينم صورت دوستانى را که مى خواهم.
(9) -
در قسمتهائى که عقلى خالص باشد فقط متن حديث ملاحظه مى شود ولى در قسمت هائى که
دليل اثبات آن نقل باشد، سند حديث را هم بايد ملاحظه کرد.
(10) -
بزوفر بفتحتين وسکون واو، وفتح فاء، ده بزرگى است از توابع قوسان در نزديکى
واسط بغداد، در کنار نهر موفقى در غربى دجله (معجم البلدان، ج2، ص166).
(11) -
مرحوم استاد اعظم، زعيم اکبر، آيت الله بروجردى قدس سرّه که در علم رجال
وحديث، ومعرفت طبقات، وتميز مشترکات، مانند ساير علوم اسلامى يگانه وبى نظير بود،
مى فرمود: يکى از طرق معرفت رجال شخصيت تلامذه وشاگردان آنها است که وقتى شخصيتى
مثل مفيد از کسى کثر الروايه باشد وقدحى هم در او نشده باشد، اماره است بر آنکه او
مورد وثوق واعتماد بوده است.
(12) -
راجع به مطالب اين فصل رجوع شود به رجال نجاشى، ص283. رجال علامه، ص164. هدية
الزائرين، ص507. الکنى والالقاب، ج1، ص403. بحار الانوار، ج1، ص18. الذريعه، ج8،
ص184 و193 و194 و195 وج4، ص503. مصباح الزائر فصل7 (نسخه خطى) مزار محمد بن المشهدى
دعاى 107 (نسخه خطى) هر دو نسخه از کتابخانه آيت الله مرعشى نجفى. اقبال، ص255 ـ
299. مستدرک، ج3، ص521. زاد المعاد. وتحفة الزائر علامه مجلسى. رساله جواز تسامح در
ادله سنن شيخ. معجم البلدان. شرح دعاى ندبه شريف صدر الدين محمد طباطبائى.
(13) ج1، ص436.
(14) ج1، ص197.
(15) -
وفاء الوفا باخبار دار المصطفى، فصل7 از باب5 وفصل8 از باب هفتم، ص926 و927.
ج3، ص1218 و1219، ج4.
(16) -
در دو کتاب نويد امن وامان، ص204 ـ 206، ومنتخب الاثر، ص371 ـ 373، تأليف
نگارنده اين موضوع بطور مفصل بيان شده، وبطلان اين افترا آشکار گرديده است.
(17) -
کيسانيه فِرَق متعددى بوده اند: فرقه اى مى گفتند محمد حنفيه نمرده وغيبت کرده
وجايش معلوم نيست. فرقه اى گفتند در جبال رضوى مقيم شده، وفرقه ديگر گفتند او از
جهان رفته، وفرزندش عبد الله ابو هاشم بعد از او قائم مقامش شد. بالجمله فرق
واختلافات زياد داشتند، وآنها که مى گفتند در کوه رضوى است يک فرقه از کيسانيه بوده
اند (رجوع شود به فرق الشيعه نوبختى، ص26 ـ 36، والتبصير ص34 ـ 38).
(18) -
رجوع شود به ـ نهج البلاغه خطبه150 ـ که ابتداى آن اين است وأخذوا يميناً
وشمالاً، وغيبت شيخ طوسى، ص102 ـ ومنتخب الاثر از نگارنده، باب27، فصل2، ص257 و262.
(19) -
غيبت شيخ، ص102.
(20) -
غيبت شيخ، ص103 ـ بحار الانوار، ج22، ص267 ـ مصابيح الانوار، ج2، ص345.
(21) -
به قرينه مقابله.
(22) -
ج22، ص240.
(23) -
مصابيح الانوار، ج2، ص344، ح203.
(24) -
ص260.
(25) -
ص506 ـ 507.
(26) -
شفاء الصدور فى شرح زيارة العاشور، ص108.
(27) -
کسانى را که در راه خدا کشته شدند، مرده مپنداريد بلکه زنده به حيات ابدى شده
ودر نزد خدا متنعم هستند. (سوره آل عمران، آيه169).
(28) -
شفاء الصدور، ص109.
(29) -
شرح دعاى ندبه، سيد صدر الدين، ص116.
(30) -
رجوع شود به تفسير مجمع البيان، ج4، ص409 و412 و415، وتفسير تبيان، م ـ 4،
ص407 ـ 409 ـ 415 ـ 421.
(31) -
رجوع شود به باب سوم، از فصل دهم، کتاب منتخب الاثر، تاليف نگارنده.
(32) -
مؤيد مشروع بودن اين ابنيه براى ذکر فضايل وگريه در مصائب پيغمبر واهل بيت:
است، اينکه حضرت امير المؤمنين براى حضرت فاطمه زهرا عليهما السلام در بقيع بيت
الاحزان بنا فرمود وسيده نساء عالميان وقتى صبح مى کرد، با حسنين عليهما السلام به
آنجا مى رفت وتا شب در آنجا مى گريست. هنگامى که شب مى شد، امير المؤمنين عليه
السلام مى آمد وآن مظلومه محزونه را به منزل مى آوردند (بيت الاحزان، ص73).
(33) -
همکارى ومعاونت کنيد بر نيکى وپرهيز کارى. (سوره مائده، آيه2).
(34) -
وبايد بوده باشد از شما گروهى که مى خوانند به سوى خير، وامر مى کنند به معروف
ونهى مى کنند از منکر. (سوره آل عمران، آيه104).
(35) -
به درستى که خدا فرمان مى دهد به عدل واحسان. (سوره نحل، آيه90).
(36) -
سوره کهف، آيه18.
(37) -
تفسير صافى، م2، ص47 وتفسير نور الثقلين، ج3، ص339.
(38) -
سوره اسرى، آيه1.
(39) -
به کتب تفاسير مراجعه شود.
(40) -
پروردگار آسمان ها وزمين وآنچه ميان آنها است وپروردگار مشرق ها. (سوره صافات،
آيه5).
(41) -
پس نه قسم به پروردگار مشرق ها ومغرب ها. (سوره معارج، آيه40).
(42) -
وبه ارث داديم قومى را که استضعاف مى شدند، مشرق هاى زمين ومغربهاى آن. (سوره
اعراف، آيه137).
(43) -
صحيفه سجاديه، (دعائه عند الصباح والمساء) ووسائل، ج1، ب116، ص237.
(44) -
سوره اعراف، آيه187. واين معنائى که از آيه شده معناى مفهومى است، نه منطوقى،
واعتبار معنى مفهومى مورد خلاف است.
(45) -
سوره توبه آيه102.
(46) -
آيه8 و19.
(47) -
سوره اسراء آيه85.
(48) -
مانند کتاب (معارف السلمانى بمراتب الخلفاء الرحمانى) که نسخه چاپى آن در
کتابخانه جامع مرحوم آيت الله العظمى آقاى بروجردى قدس سرّه در قم موجود است، وکتاب
(علم الامام) که ترجمه آن نيز با مقدمه ارزنده اى از علامه قاضى طباطبائى طبع شده
است.
(49) -
بعضى از وجوهى که ذکر مى شود، با بعضى ديگر متحد است، ولى از نظر واضح شدن
مطلب، با عبارات وبيان ديگر نيز جداگانه وعلى حده نوشته شده; چنانکه اگر کسى در اين
وجوه دقت کند، براى او جواب اشکالاتى که در هر دو دسته از آيات تصور شده واضح مى
شود.
(50) -
سوره جن، آيه26 و27.
(51) -
سوره آل عمران، آيه174 ـ محتمل است غيبى که در اين آيه مذکور است، همان غيب
مختص به ذات خدا باشد که جز انبيا وائمه کسى بدون واسطه استعداد تعلم آن را از ذى
علم نداشته باشد ومقصود اين است که بدون واسطه انبياء خدا شما را به سرّ غيب آگاه
نمى کند ولى از پيغمبرانش برمى گزيند هر که را بخواهد تا شما را از غيب آگاه کنند
وگرنه معلوم است که بسيارى از مردم حتى به وسيله خواب ومانند آن از بعضى غيب ها
آگاه مى شوند وبه واسطه انبيا هم بر بسيارى از غيب ها اطلاع داريم. پس اين دليل بر
اين است که علم غيب را بايد از انبيا گرفت.
وممکن است مراد اين باشد که خدا غير از انبيا کسى را با واسطه يا بدون واسطه از علم
غيبى که مختص به ذات او است آگاه نمى سازد وبنا بر هر دو احتمال اگر دقت شود آيه:
(إنّ الله عنده علم الساعة...) تقييد مى شود وبه کلى اشکال مرتفع مى گردد.
(52) -
سوره رعد، آيه8.
(53) -
بگو آيا مى بينيد شما، اگر بگيرد خدا گوش وچشم شما را ومهر زند بر دلهاى شما،
کيست خدايى غير (الله) که بياورد براى شما آن را. (سوره انعام، آيه46).
(54) -
توحيد، ص146، ب11، ح14.
(55) -
بخششها بايد به اندازه لياقت وقابليّت افراد باشد.
(56) -
سوره توبه، آيه102.
(57) -
سوره اعراف، آيه188.
(58) -
سوره احقاف، آيه9.
(59) -
سوره مطففين، آيه19.
(60) -
سوره أسرى، آيه85.
(61) -
سوره کهف، آيه23 و24.
(62) -
ج10، ص343.
(63) -
ج10، ص94.
(64) -
سوره نجم، آيات3 و4.
(65) -
من لا يحضره الفقيه، ج3، ص229، ح1081 / 12.
(66) -
سيره ابن هشام، ج1، ص320 ـ 322.
(67) -
کافى، ج7، ص448، ح6 ـ در کافى حديث ديگر بشماره 4 ـ از حضرت صادق عليه السلام
روايت شده که مظنون اين است با روايت فقيه يکى باشد.
(68) -
تهذيب، ج8، ص281، ح1029 / 21.
(69) -
تفسير عياشى، ص324، ح142.
(70) -
وخداى تو حکم فرمود که جز او هيچ کس را نپرستيد ودر باره پدر ومادر نيکويى
کنيد وچنانچه هر دو يا يکى از آنها پير وسالخورده شوند زنهار کلمه اى که آنها را
رنجيده خاطر کند مگوئيد وکمترين آزار را به آنها مرسانيد وبا ايشان به اکرام
واحترام سخن گوئيد. وهميشه پر وبال تواضع وتکريم را با کمال مهربانى نزدشان بگستران
وبگو پروردگارا تو در حق آنها رحمت ومهربانى فرما. (سوره اسرى، آيه23 و24).
(71) -
اى موسى اينک بازگو تا چه در دست دارى. (سوره طه، آيه17).
(72) -
اى عيسى بن مريم، آيا تو به مردم گفتى که من ومادرم دو خداى ديگر (غير خداى
عالم) اختيار کنيد (سوره مائده، آيه116).
(73) -
هر آينه در اقتداى شما به رسول خدا خير وسعادت بسيار است. (سوره احزاب،
آيه21).
(74) -
سوره آل عمران، آيه103.
(75) -
زمانى که واجب کرده رحمان در وحى (قرآن) دوستى ايشان را پس به کجا (وکه) از
وحى عزيز رفتن است (مى توان رفت)؟ وبه کجا از قرآن عزيز مذهب ها (رفتن ها يا محل
رفتن ها) وبه کجا به سوى غير خدا بازگشت است؟
(76) -
در مکى يا مدنى بودن سوره وآيه، سه اصطلاح است که يکى از آن سه اين است که:
مکى آن آيه وسوره اى است که در مکه نازل شده اگر چه بعد از هجرت باشد.
(77) -
سوره شورى، آيه24.
(78) -
حضرت مستطاب آيت الله العظمى آقاى حاج سيد محمد رضا گلپايگانى ـ متع الله
المسلمين بطول بقائه ـ وقتى در اين مورد به مناسبتى بيان لطيفى فرمودند که خلاصه آن
اين است که: مفهوم آيه، مثل اين است: طبيب بسيار حاذق عارف به امراض ومعالجات، به
بيماران خود بگويد، من از شما مزد وحق الطبابة (ويزيت) نمى خواهم، مزد من وويزيت من
اين است که شما به نسخه ودستورى که مى دهم عمل کنيد.
(79) -
سوره سبأ، آيه47.
(80) -
سوره بقره، آيه245.
(81) -
سوره فرقان، آيه59.
(82) -
بپرس از زنا زاده ابن زياد که به سوى پدر پدر يزيد نسبت داده شده است. مصطفى
صلى الله وعليه وآله ودختر ودامادش، جدّ ومادر وپدر کيستند؟ وبگو آيه (تعالوا ندع)
وقتى نازل شد، با پيغمبر صلى الله وعليه وآله وسلم در عبا چه کسى بود. وعهد (لا
أسألکم عليه من أجر) از براى چه کسى ولايت را واجب قرار داد. (الترياق الفاروقى،
ص95).
(83) -
اى اهل بيت رسول خدا، دوستى شما واجب وفرضى است از خدا که در قرآن آن نازل کرده
است. کفايت مى کند در بزرگى شما اينکه هر کس بر شما صلوات نفرستد، نماز براى او
نيست. (الصواعق، ص146).
(84) -
ديدم ولايت خود را نسبت به آل طه فريضه اى است، که على رغم اهل دورى، موجب قرب
به خدا مى گردد. پس طلب نکرد پيغمبر صلى الله وعليه وآله وسلم بر تبليغ هدايت، مگر
مودّت قربى (اهل بيت) را. (الصواعق، ص168).
(85) -
ايشان عروة الوثقى ودستگيره استوارند براى کسى که به آن چنگ زند. مناقب ايشان
به وحى آمده است. مناقبى در سوره شورى وسوره هل أتى وسوره احزاب، که تلاوت کننده
آنها را مى شناسد. وايشان اهل بيت مصطفايند ودوستى ايشان نيز بر مردم به حکم خدا
واجب شده است. (الفصول المهمه ابن صباغ المالکى، ص11).
(86) -
پس نخوانيد با خدا احدى را. (سوره جن، آيه18).
(87) -
وبگو اين است وغير از اين نيست که مى خوانم پروردگارم را وشريک نمى گيرم براى
او أحدى را. (سوره جن، آيه20).
(88) -
به درستى که آن کسانى که غير از خدا مى خوانيد، بندگانى مثل شما هستند. (سوره
اعراف، آيه194).
(89) -
وکيست گمراه تر از آنکه مى خواند غير از خدا کسى را که پاسخ به او نمى دهد تا
روز قيامت، وايشان (خوانده شدگان) از خواندن آنها (خوانندگان) غافلند. (سوره احقاف،
آيه5).
(90) -
سوره آل عمران، آيه49.
(91) -
سوره مائده، آيه112.
(92) -
واگر ايشان، وقتى ظلم به خودشان کردند، آمدند نزد تو، پس از خدا طلب آمرزش
کردند، وطلب آمرزش کرد پيامبر براى آنها، هر آينه مى يابند خدا را بسيار توبه پذير
ورحيم. (سوره نساء، آيه64).
(93) -
همانا من از گل، پيکر مرغى را براى شما مى سازم وبر آن نفس قدسى مى دمم تا به
امر خدا مرغى گردد وکور مادر زاد ومبتلاى به پيسى را به امر خدا شفا داده ومردگان
را زنده مى کنم. (سوره آل عمران، آيه49).
(94) -
پس روزى دهيد ايشان را از آن. (سوره نساء، آيه8).
(95) -
واگر ايشان مى پسنديدند آنچه را خدا ورسول او ايشان را داده اند ومى گفتند، بس
است خدا ما را، بزودى مى آورد ما را خدا از فضل خودش ورسول خدا. (سوره توبه،
آيه59).
(96) -
وانکار نمى کنند مگر اينکه بى نياز کرده ايشان را خدا ورسول خدا. (سوره توبه،
آيه74).
(97) -
سوره غافر، آيه60.
(98) -
سوره نساء، آيه32.
(99) -
سوره نساء، آيه64.
(100) -
سوره يوسف، آيه97 و98.
(101) -
مثل سرابى که شخص تشنه آن را در بيابان هموار وبى آب، آب پندارد وبه جانب آن
شتابد، چون بدانجا رسد هيچ آب نيابد. (سوره نور، آيه39).