آفتاب ولايت

آيت الله محمد تقى مصباح يزدى

- ۱۳ -


همه اين عوامل باعث مى شد كه روح خداپرستى و تسليم در مقابل انبيا و اولياى الاهى در مردم تضعيف شود و دينى كه اساس آن اسلام و تسليم در مقابل خدا است ، به صورت ديگرى در آيد. هدف اصلى از آفرينش انسان و تشريع قوانين الاهى ، اين بوده است كه مردم خداپرستى كنند نه خودپرستى ، شكم پرستى ، بت پرستى ، اجتماعى پرستى و... پيامبران آمده بودند كه بشر را خداپرست ، يعنى تسليم محض در برابر اوامر و نواهى خداوند كنند. اطاعت محض در برابر خدا انسان را به خدا نزديك مى كند؛ جوهر انسانيت را ترقى مى دهد و به يك پديده زودگذر و بى ارزش ، ارزش بى نهايت مى بخشد. انبيا آمده بودند كه چنين رابطه اى را بين انسان ها و پروردگارشان برقرار سازند و انسان را از يك موجود مادى فانى بى ارزش ، به موجودى تبديل كنند كه بتواند عمرى بى نهايت در كمال لذت و سعادت داشته باشد. انبيا مى خواستند انسان را به گونه اى غرق توجه خدا سازند كه ارزش ‍ را به بندگى و قرب خدا منحصر كنند. كسانى كه احكام ، معارف و آيات الاهى را تحريف مى كردند، مسير را اشتباه به مردم نشان مى دادند و مى گفتند: خلق را به جاى خدا بگذاريد. چنين دين فروشانى ، بزرگ ترين خيانت را به انسانيت مرتكب مى شدند؛ به همين سبب انبيا آمده بودند تا بشر را متوجه خدا كنند و به سوى بى نهايت سوق دهند و از پرستش همه بت ها وارهانند و انسان را فقط بنده و مطيع خدا سازند. عواملى همچون هواپرستى ، دنياپرستى و دين فروشى باعث مى شد كه دست تحريف به سوى معارف و احكام الاهى دراز شود. از آن جا كه وضعيت اجتماعى هميشه در حال تغيير است ، قالب هاى بت نيز در هر دوره اى تغيير شكل مى دهد. بت هايى كه بشر براى خود مى سازد، هميشه سنگ و چوب و ماه و خورشيد نيست . گاهى بت ها عوض مى شوند و معبودها تغيير شكل مى يابند. بنى اسرائيل براى تغيير احكام الاهى ، احبار و رهبانان دين فروش را همچون رب و معبود خويش اطاعت مى كردند.
شيوه هاى نو مبارزه با اهداف امام زمان (عليه السلام )
1. روحانى ستيزى
اگر عالمان جامعه بر سر عهد و پيمان خود با خدا ثابت قدم بمانند، در هيچ وضعيتى تسليم خواست ضد اسلامى توده مردم و دولت ها نخواهند شد. هر چه صاحب منصبان به آنها فشار آورند كه فلان قانون ضد اسلامى را امضا كنيد، در پاسخ مى گويند: جان مى دهيم ؛ ولى امضا نمى كنيم . حتى اگر صدها هزار نفر از مردم براى اين قانون اسلامى كشته شوند، جا دارد؛ چون حكم خدا بايد محفوظ بماند.
اگر اوضاع جامعه به گونه اى باشد كه قدرتمندان نتوانند با فشار سياسى از عالمان فتوايى بر خلاف حكم خدا بگيرند و توده مردم نيز با فشارهاى روانى و اعتقادى نتوانند ايشان را به زانو در آورند، چه بايد كرد؟! از چه راه جديدى بايد براى دين گريزى استفاده كرد؟! بايد از اين گونه عالمان صرف نظر كرد؛ چرا كه ديگر به درد هواپرستان نمى خورند. دين گريزان هواپرست از عالمان متعهدى كه نه از تهديد سياسى مى ترسند و نه از مخالفت مردم ، روى مى گردانند و به مجتهد ديگرى روى مى آورند تا شايد او حكم خدا را تغيير دهد. مجتهدان ديگر هم ممكن است در يك ، دو و يا ده فرض با يكديگر اختلاف داشته باشند؛ ولى در مسائل ضرور كه از مسلمات و يقينيات اسلام است ، هيچ اختلافى با هم ندارند. ديگر به چنين عالمانى نه قدرتمندان مى توانند چشم طمع داشته باشند و نه توده دنياپرست ؛ پس چه بايد كرد تا بتوان تغييرهايى را در دين ايجاد كرد تا با گرايش هاى مادى و نفسانى مردم سازگار باشد؟ بايد تز اسلام منهاى روحانيت را پيشنهاد كرد يا روحانيان را از صحنه اجتماع كنار زد. اصلا اسلام به روحانى نيازى ندارد.
مردم بايد همه خودشان بروند احكام دين و قرآن را ياد بگيرند. اين ها سه ضلع مثلث زر و زور و تزوير يا سه ضلع مثلث تيغ و طلا و تسبيح هستند. اينان همكاران استعمارگرانند كه بايد هر چه زودتر كنار گذاشته شوند؛ چرا كه طبق ميل ما فتوا نمى دهند. قدرتمندان هم مانند توده مردم وقتى ببينند روحانيان زير بار نمى روند، به فكر مى افتند كه روحانيانى دولتى درست كنند. استعمارگران نيز وقتى مى بينند كه روحانيان شيعه اين قدر سرسخت و انعطاف ناپذيرند، اعتراف مى كنند كه بزرگ ترين دشمن استعمار آمريكا در خاور ميانه ايشانند؛ پس مى بينيد كه تمام عوامل در اين جهان دست به دست هم مى دهند تا روحانيان شيعه را بكوبند. شما در دنيا نمى توانيد يك عامل اجتماعى را پيدا كنيد كه با وجود روحانيان مستقل شيعه موافق باشد؛ نه استعمار شرق ، نه استعمار غرب ، نه ثروت جويان و قدرت طلبان داخلى ، و نه روشنفكران . مى بينيد در آن جا كه پاى كوبيدن روحانيان متعهد در ميان است ، همه با هم همكارى مى كنند. همه اين عوامل دست به دست هم داده اند تا اسلام و قرآن تا اسلام و قرآن و روحانيان را از بين ببرند. براى اين كه آنها تشخيص داده اند تا روحانيان شيعه وجود دارند، نمى توانند به مقاصد شومشان برسند. فقط نيروى قدرتمند و قاهر الاهى است كه مردان خدا را در برابر اين امواج سهمگين نگه مى دارد و حفظشان مى كند؛ وگرنه ، نيروى انسانى در مقابل اين همه عوامل اجتماعى تاب مقاومت ندارد. مگر مى شود گروه اندكى ، هم در مقابل توطئه هاى استعمارگران مقاومت ، و هم تهمت هاى جاه طلبان داخلى را تحمل كنند. هم فحش و ناسزاى روشنفكران را به جاى بخرند و هم در مقابل نارضايتى دنياپرستان استقامت ورزند و هم دين خود را نگه دارند و با خدا باشند. مگر غير از نيروى الاهى ، نيروهاى عادى بشر در مقابل اين همه مخالفت ، كفايت مى كند. اگر مى بينيد كسانى در گوشه و كنار، انعطاف ها و انحراف هايى پيدا مى كنند، تعجب ندارد. اگر كسى ميان امواج حوادث و فتنه هاى آخر الزمان نجات يافت ، جاى تعجب دارد. اگر خس و خاشاك ها را سيل مى برد، تعجبى ندارد. اگر درختى در وسط رودخانه مقاومت كند، تعجب دارد. پس تنها چيزى كه نمى گذارد مردان الاهى از مسير و هدف اصلى خود منحرف شوند، لطف خدا است .
اگر كسانى احكام الاهى و معارف دينى را بپوشانند و به هر عذر و بهانه اى ، حقايق را براى مردم روشن نكنند، اين جا است كه عالم دينى بايد حقايق دين را بيان كند. براى دين ، خطرى بزرگ تر از اين نيست كه آيات الاهى تاءويل ، و احكام و معارف اسلامى واژگون و مسخ شده معرفى شود. اگر احكام الاهى و قوانين اسلامى مسخ و تحريف ، و اعتقاد مردم از دين و مذهب سلب شود، راه براى هر گونه فساد و افسادى باز خواهد شد. وقتى بپذيريم كه از اين پس ، عقل جاى وحى را مى گيرد؛ وقتى بپذيريم كه احكام خدا قابل تغيير، و آيات كتاب او قابل تاءويل است ، آن وقت چه نيرويى در مردم باقى مى ماند كه در برابر تغيير قانون هاى خدا مقاومت كنند؟! وقتى مردم باور كنند كه قانون دين ، قابل تغيير است ، در مقابل تغيير و تحريف احكام دين هيچ مقاومتى نمى كنند و واكنشى نشان نخواهند داد. در چنين فرضى ، چه مقاومتى را در مقابل استعمارگران داخلى يا خارجى مى توان انتظار داشت ؟! تا زمانى كه مردم دنبال روحانيان متعهد هستند و قوانين اسلام را غير قابل تغيير مى دانند، دفاع و مقاومت غيورانه از مرزهاى دين نيز وجود خواهد داشت ؛ اما وقتى فكرها تغيير كرد، قانون اسلام نيز تغيير مى كند. به سبب جايگاه ويژه روحانيان در حفظ دين است كه مى بينيم براى كوبيدن ايشان ، دشمنان خارجى و منافقان داخلى با هم متحد مى شوند؛ چرا كه اينان هدفى مشترك دارند و آن هم برانداختن اسلام است و راه و كليد آن جدا كردن مردم از روحانيان و دين است . اگر چنين شد، راه براى هر توطئه اى باز خواهد شد.
2. قرائت هاى گوناگون از دين
قرائت هاى گوناگون از دين ، خطرناك ترين حربه اى است كه با آن به جنگ امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) مى روند. وقتى امام زمان (عليه السلام ) تشريف مى آورد، با مردمى مواجه خواهد شد كه قرآن را تاءويل مى كنند و از قرآن و دين ، قرائت جديدى ارائه مى دهند و از اين طريق ، با امام زمان (ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء) به مجادله برمى خيزند.
فضيل بن يسار مى گويد: از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود:
ان قائمنا اذا قام استقبل من جهله الناس اءشد مما استقبله رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) من جهال الجاهليه . قلت و كيف ذلك ؟! قال : ان رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) اءتى الناس و هم يعبدون الحجاره و الصخور و العيدان و الخشب المنحوته و ان قائمنا اذا قام اءتى الناس و كلهم يتاول عليه كتاب الله و يحتج عليه به ؛ ثم قال : اما والله ليدخلن عليهم عدله جوف بيوتهم كما يدخل الحر و القر.(166)
هنگامى كه قائم ما قيام مى كند، آزارى كه از نادانى مردم مى بيند، از آزار و اذيتى كه رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) از جاهلان دوره جاهليت ديد، بيشتر و شديدتر است . عرض كردم : چگونه ؟ فرمود: همانا رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر مردمى برانگيخته شد كه سنگ ، تخته سنگ هاى بزرگ ، چوب و مجسمه هاى چوبى را مى پرستيدند؛ اما هنگامى كه قائم ما قيام مى كند، همه مردم كتاب خدا (قرآن ) را (از پيش خود) تاويل مى كنند و با استناد به تاءويل خود، با حضرت به بحث و جدال مى پردازند؛ ولى عاقبت ، حضرت ، عدل خود را بر آن ها و در خانه هاى آنها وارد خواهد كرد؛ همان گونه گرما و سرما داخل مى شود.
بر اساس اين حديث شريف و معجزه آميز، اذيتى كه وجود مقدس امام زمان (ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء) پس از ظهور خويش مى بيند، از آزارى كه 124 هزار پيامبر در راه خدا متحمل شده اند، افزون تر و طاقت فرساتر است ؛ زيرا مى دانيم پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) از قوم خود آن قدر رنج و آزار ديد كه فرمود:
ما اءوذى نبى مثل ما اءوذيت .
از ميان 124 هزار رسول الاهى هيچ پيامبرى به اندازه من اذيت نشد؛ اما امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: آزار و اذيتى كه از جانب مردم ، پس از ظهور امام زمان (عليه السلام )، متوجه حضرت مى شود، از آزار و رنج ديدگى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نيز افزون تر است . راوى حديث ، فضيل بن يسار (رحمه الله عليه )، با شگفتى از امام مى پرسد: سر اين مطلب چيست كه امام عصر (عليه السلام ) رنج و اذيتى بى نظير مى بيند؟! امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: سرش اين است كه پيامبر با مردمى جاهل مواجه بود كه سنگ ، صخره و چوب هاى تراشيده را مى پرستيدند. اثبات نادرستى عقيده و عمل چنين مردمى كار چندان مشكلى نيست ؛ البته پيامبر از جهالت و تعصب هاى كوركورانه بت پرستان زمان خويش خيلى رنج مى كشيد؛ ولى در مقام بحث و استدلال مشكلى نداشت . هنگامى كه امام زمان (عليه السلام ) تشريف مى آورد، نه با بت پرستان جاهل كه با عالم نمايانى رو به رو مى شود كه قرآن را تاويل مى كنند. اين ، همان حربه اى است كه با آن به جنگ امام زمان (عليه السلام ) مى روند. وقتى امام زمان ((عجل الله تعالى فرجه الشريف ) تشريف مى آورند، با مردمى مواجه مى شوند كه همگى آن ها قرآن را تاويل مى كنند. تعبيرى بس عجيب است : كلهم يتاءول عليه كتاب الله و يحتج عليه به ؛ تمام ايشان ، كتاب خدا را تاويل مى برند و با تاويل خويش بر حضرت احتجاج مى كنند. تفسير هرمونوتيك متون دينى و قرائت هاى گوناگون از دين ، آن چنان رواج مى يابد كه همه مردم مى پذيرند و قرائت جديدى از قرآن و دين ارائه مى كنند. ايشان با امام زمان (عليه السلام ) به مجادله برمى خيزند و مى گويند: تو قرآن را درست نمى فهمى . ما درست مى فهميم . آن معناى كه تو مى گويى ، قرائت قديم است و با قرائت ما فرق دارد. آن چه تو از قرآن عرضه مى كنى ، قرائت قديم است كه به درد هزار و چهار صد سال پيش مى خورده است . امروز بايد قرائت جديد از دين عرضه كرد تا خوشايند مردم دنيا واقع شود. هر چه امام زمان (عليه السلام ) بفرمايد مگر قرآن نفرموده است : يا اءيها الذين آمنوا اءطيعوا الله و اءطيعوا الرسول و اءولى الامر منكم ؛(167) و مگر نه آن است كه به فرموده پيامبر خاتم (صلى الله عليه و آله و سلم )، من ولى امر شمايم و اطاعتم بر شما واجب است ، مى گويند: اين برداشت شما از آيه است . برداشت ما از اين آيه ، چيز ديگرى است . هر چه حضرت بفرمايد كه من امام ناطقم ؛ مفسر قرآنم و آن چه من مى گويم ، حقيقت قرآن است ، در مقابل مى گويند: اين قرائت ، از آن تو است و قرائت ما چيز ديگرى است . از كجا معلوم كه قرائت قديم تو درست ، و قرائت جديد ما نادرست باشد؟! ديگر اين گونه قرائت ها كهنه شده است و مورد پسند واقع نمى شود. ما از قرآن ، قرائت ها و برداشت هاى نوى داريم كه بيش تر مردم جهان آن را مى پسندند.
نمى گويند ما خدا را قبول نداريم تا امام زمان (عليه السلام ) برايشان دليل بياورد و خدا را اثبات كند. نمى گويند ما پيامبر را قبول نداريم تا دليل بياورد كه محمد بن عبدالله (صلى الله عليه و آله و سلم ) پيامبر بر حقى بود كه از طرف خداوند برانگيخته شده بود. نمى گويند قرآن ، كلام خدا نيست تا دليل بياورد قرآن از طرف خدا است ؛ بلكه مى گويند: قرآن كلام خدا است ؛ اما ما فقط تاويل و قرائت خويش را قبول مى كنيم و بس . امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) با اين مسلمان نمايان چگونه برخورد كند؟! اگر هزار دليل بياورد كه دست دزد را بايد بريد: و السارق و السارقه فاقطعوا اءيديهما؛(168) دست مرد و زن سارق را قطع كنيد، مى گويند منظور آيه اين است كه اگر هيچ راهى براى جلوگيرى از دزدى وجود نداشت ، آن گاه دست دزد را بايد بريد اين آيه در مقام بيان ابراز است و اگر با ابزار بهترى چون زندانى كردن بتوان جلو دزدى را گرفت ، نبايد به خشونت و قطع دست متوسل شد.
اگر بگويد: قرآن درباره مرد و زن زناكار مى فرمايد: الزانيه و الزانى فاجلدوا كل واحد منهما مائه جلدة و لا تاءخذكم بهما راءفة فى دين الله .(169) زن و مرد زناكار را پيش چشم مردم صد تازيانه بزنيد! مبادا تحت تاثير عواطف ، از اجراى احكام دين خدا خوددارى كنيد! مبادا بگوييد بيچاره ها جوانند و آبرويشان مى ريزد! آبروى دو جوان ريخته شود بهتر است يا آن كه تمام شهر به لجن كشانده شود؟! روشنفكران دينى در مقابل خواهند گفت : اين قرائت شما است . اين قرائت ، بوى خشونت مى دهد و ويژه خشونت طلبان است . اسلام ، دين راءفت و مهربانى است و هيچ گاه اجازه نمى دهد آبروى دو جوان به سبب يك اشتباه ريخته شود. اگر پرسيده شود كه به جاى اجراى اين احكام اسلامى چه بايد كرد؟ مى گويند: نبايد چيزى را بر مردم تحميل كرد. بايد به پسند و خواست مردم گردن نهيم ! اگر گفته شود: پيام قرآن ، خدا محورى است ، نه مردم محورى ، مى گويند: اين فهم و قرائت شما است ؛ ما به گونه ديگرى مى فهميم .
با وجود اينان ، امام زمان (عليه السلام ) چقدر بايد خون دل بخورد؟! اگر بخواهد شمشير بكشد، بى درنگ خواهند گفت : خشونت از هر كسى كه باشد محكوم است . تعصب را كنار بگذاريد و به بحث و گفت و گوى منطقى روى بياوريد! امام زمان (عليه السلام ) با چنين مردمى با چه زبانى بحث كند تا ثابت شود اينان جاهلند و در اشتباه يا غرض ورزند و بيمار؟! رنج چنين امامى بيشتر است ؛ زيرا كه با كسانى رو به روى است كه فقط خواسته هاى نفسانى خويش را به نام دين قبول مى كنند، پيامبر با كسانى مواجه است كه آن چه را خود ساخته اند، به خدايى مى پرستند.