شرايط ظهور حضرت مهدى چيست وچه تفاوتهايى با علايم
ظهور دارند؟
پاسخ: مقصود از شرايط ظهور، همان شرايطى است که تحقق روز موعود
متوقف بر آنها است، وگسترش عدالت جهانى به آنها وابستگى دارد. ومى
توان تعداد شرايط را سه چيز دانست:
شرط اول: وجود طرح وبرنامه عادلانه کاملى، که عدالت خالص واقعى را
در برداشته باشد، وبتوان آن را در هر زمان ومکانى پياده کرده وبراى
انسانيت سعادت وخوشى به بار آورد، وتضمين کننده سعادت دنيوى واخروى
انسان باشد. روشن است که بدون وجود چنين برنامه ونقشه جامعى، عدالت
کامل متحقق نخواهد شد.
شرط دوم: وجود رهبر وپيشوايى شايسته وبزرگ که شايستگى رهبرى همه
جانبه آن روز را داشته باشد، که وجود دارد.
شرط سوم: وجود ياران همکار وهمفکر وپايدار، در رکاب آن رهبر واحد.
براى پياده کردن جهانى نياز به يار وپشتيبان مى باشد تا با همکارى
آنان بتوان به صورتى طبيعى وعادى به گسترش عدل وداد پرداخت.
ويژگيهايى را که اين افراد مى بايست واجد باشند، در همين شرط نهفته
است. زيرا اين افراد بايد داراى خصوصيات معينى باشند تا بتوانند آن
کار مهم را انجام دهند، وگرنه هر گونه پشتيبانى کفايت نمى کند.
شرط چهارم: وجود توده هاى مردمى که در سطحى کافى از فرهنگ وشعور
اجتماعى وروحيه فداکارى باشند، تا در نخستين مرحله موعود گروه هاى
اوليه پيروان حضرت مهدى (عجل الله فرجه) را تشکيل دهند. زيرا آنان
افراد با اخلاص درجه يک که شرط سوم با وجود آنها محقق مى شد، گروه
پيشرو جبهه جنگ جهانى هستند؛ ولى چنانچه بخواهند آن نقشه عدالت
جهانى را پياده کنند، مى بايست جمعيت بيشترى داشته باشند تا در
آغاز، زمينه اى براى پذيرش آن برنامه باشند واز جامعه آنان شروع
شود.
لازم به ذکر است که شرايط چهارگانه فوق، مربوط به پياده کردن عدالت
خالص در روز موعود است، ولى چنانچه نسبت به شرايط ظهور بسنجيم، يکى
از آنها که وجود رهبر باشد کم مى شود وسه شرط ديگر باقى مى ماند،
زيرا معنى ظهور آن است که فرد آماده قيام در آن روز، وجود دارد که
مى خواهد ظاهر شود وبا گفتن اين کلمه شرط دوم را ضمنى پذيرفته ايم
وخواه ناخواه سه شرط بيشتر باقى نمى ماند.
واما اينکه، شرايط ظهور چه تفاوتهايى با علايم ظهور دارند؟ بايد
گفت که اولين تفاوت در اين است که وابستگى ظهور به شرايط، يک نوع
وابستگى واقعى است، ولى وابستگى به نشانه ها وعلايم وابستگى از جهت
کشف واعلام است، نه به عنوان يک امر واقعى وارتباط حقيقى.
تفاوت دوم اين است که علايم ظهور، عبارت از چندين رويداد وحادثه
است که گاهى نيز به ظهور پراکنده پديد آمده وتنها ارتباط واقعى در
بين آنها وظهور، تحقق همه آنها پيش از ظهور مى باشد. اما شرايط
ظهور به اعتبار برنامه ريزى طولانى الهى، با ظهور رابطه واقعى
داشته وسبب پيدايش آن مى باشد.
تفاوت سوم اينکه، نشانه ها لزومى ندارد حتما در يک زمان به يکديگر
واقع شوند بلکه يک نشانه در يک زمان پديد مى آيد وپايان مى پذيرد.
البته گاهى هم به طور تصادفى در يک زمان چندين نشانه با هم پديد مى
آيند. اما شرايط بايد با يکديگر مرتبط باشند ودر آخر کار موجب ظهور
شوند، وبه تدريج ايجاد شده وآنچه که وجود مى يابد استمرار داشته
واز بين نرود.
تفاوت چهارم اينکه، تمامى علامات، پيش از ظهور پديد آمده واز بين
مى رود؛ ليکن شرايط به طور کامل به وجود نمى آيند مگر نزديک ظهور
ويا به هنگام وقوع آن وممکن نيست که از بين بروند.
تفاوت پنجم اينکه، علايم ظهور را مى توان شناسايى کرد، ومى توانيم
بفهميم که کدام يک از آنها تاکنون موجود شده، وکداميک هنوز موجود
نگشته است. اما به شرايط نمى توان کاملا ودر يک زمان پيش از ظهور،
دست يافت، ويا آنها را حاصل کرد. زيرا برخى از آن شرايط، وجود
تعداد کافى از افراد آزموده وبا اخلاص، در سطح جهان بوده، وبررسى
درست وشناسايى آنها براى اشخاص عادى امکان پذير نيست.(1)
علايم ونشانه هاى ظهور حضرت مهدى چيست؟
پاسخ: چنان که پيشتر بيان شد، وقت ظهور امام مهدى (عجل الله فرجه)
براى هيچ کس جز خداوند متعال معلوم نيست، وکسانى که وقت ظهور را
تعيين نمايند، دروغگو شمرده شده اند. ولى علايم ونشانه هاى بسيارى
براى ظهور آن حضرت در کتابهاى حديث ثبت شده است که ذکر تمام آنها
از حوصله اين کتاب خارج مى باشد.
علايم ظهور به دو دسته کلى تقسيم مى شوند: علايم حتمى وعلايم غير
حتمى. چنانکه فضيل بن يسار از امام باقر (عليه السلام) روايت کرده
که فرمود: (نشانه هاى ظهور دو دسته است: يکى نشانه هاى غير حتمى
وديگر نشانه هاى حتمى، خروج سفيانى از نشانه هاى حتمى است که راهى
جز آن نيست).(2)
منظور از علايم حتمى آن است که به هيچ قيد وشرطى مشروط نيست وقبل
از ظهور بايد واقع شود. ومقصود از علايم غير حتمى آن است که حوادثى
به طور مطلق وحتم از نشانه هاى ظهور نيست، بلکه مشروط به شرطى است
که اگر آن شرط تحقق يابد مشروط نيز محقق مى شود، واگر شرط مفقود
شود مشروط نيز تحقق نمى يابد. ولذا مسلم است علايمى که در مورد
حتمى بودن آنها نصى نداشته باشيم، احتمال رخ دادن آنها نيز وجود
دارد.
واما علايم غير حتمى بسيارند که به يک روايت، از امام صادق (عليه
السلام) اکتفا مى کنيم، در اين روايت چنان روى علايم ومفاسد انگشت
گذارده شده که گويى اين پيشگويى، مربوط به 13 يا 14 قرن پيش نيست،
بلکه مربوط به همين قرن است؛ وامروز که بسيارى از آنها را با چشم
خود مى بينيم قبول مى کنيم که براستى معجزه آساست.
امام صادق (عليه السلام) به يکى از ياران خود فرمود:
1- هر گاه ديدى که: حق بميرد وطرفدارانش نابود شوند.
2- وديدى که: ظلم وستم فراگير شده است.
3- وديدى که: قرآن فرسوده وبدعت هايى از روى هوا وهوس، در مفاهيم
آن آمده است.
4- وديدى که: دين خدا (عملا) تو خالى شده، همانند ظرفى که آن را
واژگون سازند!
5- وديدى که: طرفداران واهل باطل بر اهل حق پيشى گرفته اند.
6- وديدى که: کارهاى بد آشکار شده واز آن نهى نمى شود وبدکاران
بازخواست نمى شوند.
7- وديدى که: مردان به مردان وزنان به زنان اکتفا کنند.
8- وديدى که: افراد (به ظاهر) با ايمان سکوت کرده وسخنشان را نمى
پذيرند.
9- وديدى که: شخص بدکار دروغ گويد، وکسى دروغ ونسبت نارواى او را
رد نمى کند.
10- وديدى که: بچه ها، به بزرگان احترام نمى گذارند.
11- وديدى که: قطع پيوند خويشاوندى شود.
12- وديدى که: بدکار را ستايش کنند واو شاد شود وسخن بدش به او
برنگردد.
13- وديدى که: نوجوان پسر، همان کنند که زنان مى کنند.
14- وديدى که: زنان با زنان ازدواج نمايند.
15- وديدى که: انسانها اموال خود را در غير اطاعت خدا مصرف مى کنند
وکسى مانع نمى شود.
16- وديدى که: افراد با ديدن کار وتلاش نامناسب مؤمن، به خدا پناه
مى برند.
17- وديدى که: مداحى دروغين از اشخاص، زياد شود.
18- وديدى که: همسايه همسايه خود را اذيت مى کند واز آن جلوگيرى
نمى شود.
19- وديدى که: کافر به خاطر سختى مؤمن، شاد است.
20- وديدى که: شراب را آشکارا مى آشامند وبراى نوشيدن آن کنار هم
مى نشينند واز خداوند متعال نمى ترسند.
21- وديدى که: کسى که امر به معروف مى کند خوار وذليل است.
22- وديدى که: آدم بدکار در آنچه آن را خداوند دوست ندارد، نيرومند
ومورد ستايش است.
23- وديدى که: اهل قرآن ودوستان آنها خوارند.
24- وديدى که: راه نيک بسته وراه بد باز است.
25- وديدى که: خانه کعبه تعطيل شده، وبه تعطيلى آن دستور داده مى
شود.
26- وديدى که: انسان به زبان مى گويد ولى عمل نمى کند.
27- وديدى که: مؤمن، خوار وذليل شمرده شود.
28- وديدى که: بدعت وزنا آشکار شود.
29- وديدى که: مردم به شهادت وگواهى ناحق اعتماد کنند.
30- وديدى که: حلال، حرام شود وحرام، حلال گردد.
31- وديدى که: دين بر اساس ميل اشخاص معنى شود، وکتاب خدا واحکام
آن تعطيل گردد.
32- وديدى که: جرات بر گناه آشکار شود وديگر کسى براى انجام آن
منتظر تاريکى شب نگردد.
33- وديدى که: مؤمن نتواند نهى از منکر کند مگر در قلبش.
34- وديدى که: ثروت بسيار زياد در راه خشم خدا خرج گردد.
35- وديدى که: سردمداران به کافران نزديک شوند واز نيکوکاران دور
شوند.
36- وديدى که: واليان در قضاوت رشوه بگيرند.
37- وديدى که: پستهاى مهم واليان بر اساس مزايده است نه بر اساس
شايستگى.
38- وديدى که: مردم را از روى تهمت ويا سوء ظن بکشند.
39- وديدى که: مرد به خاطر همبسترى با همسران خود مورد سرزنش قرار
گيرد.
40- وديدى که: زن بر شوهر خود مسلط شود وکارهايى که مورد خشنودى
شوهر نيست انجام مى دهد وبه شوهرش خرجى مى دهد.
41- وديدى که: سوگندهاى دروغ به خدا بسيار گردد.
42- وديدى که: آشکارا قمار بازى مى شود.
43- وديدى که: مشروبات الکلى بطور آشکار بدون مانع خريد وفروش مى
شود.
44- وديدى که: مردم محترم توسط کسى که مردم از سلطنتش ترس دارند،
خوار شوند.
45- وديدى که: نزديکترين مردم به فرمانداران آنانى هستند که به
ناسزاگويى به ما خانواده عصمت (عليه السلام) ستايش شوند.
46- وديدى که: هر کس ما را دوست دارد او را دروغگو خوانده وگواهى
اش را قبول نمى کنند.
47- وديدى که: در گفتن سخن باطل ودروغ با همديگر رقابت کنند.
48- وديدى که: شنيدن سخن حق بر مردم سنگين است ولى شنيدن باطل بر
ايشان آسان است.
49- وديدى که: همسايه از ترس زبان به همسايه احترام مى کند.
50- وديدى که: حدود الهى تعطيل شود وطبق هوى وهوس عمل شود.
51- وديدى که: مسجدها طلا کارى (زينت داده) شود.
52- وديدى که: راستگوترين مردم نزد آنها مفتريان دروغگو است.
53- وديدى که: بدکارى آشکار شده وبراى سخن چينى کوشش مى شود.
54- وديدى که: ستم وتجاوز شايع شده است.
55- وديدى که: غيبت، سخن خوش آنها شود وبعضى بعض ديگر را به آن
بشارت کنند.
56- وديدى که: حج وجهاد براى خدا نيست.
57- وديدى که: سلطان به خاطر کافر، شخص مؤمن را خوار کند.
58- وديدى که: خرابى بيشتر از آبادى است.
59- وديدى که: معاش انسان از کم فروشى به دست مى آيد.
60- وديدى که: خونريزى آسان گردد.
61- وديدى که: مرد به خاطر دنيايش رياست مى کند.
62- وديدى که: نماز را سبک شمارند.
63- وديدى که: انسان ثروت زيادى جمع کرده، ولى از آغاز آن تا آخر،
زکاتش را نداده است.
64- وديدى که: قبر مردها را بشکافند وآنها را اذيت کنند.
65- وديدى که: هرج ومرج بسيار است.
66- وديدى که: مرد روز خود را با مستى به شب مى رساند، وشب خود را
نير به همين منوال به صبح برساند وهيچ اهميتى به برنامه مردم ندهد.
67- وديدى که: با حيوانات آميزش مى شود.
68- وديدى که: مرد به مسجد (محل نماز) مى رود وقتى برمى گردد لباس
در بدن ندارد (لباسش را دزديده اند).
69- وديدى که: حيوانات همديگر را بدرند.
70- وديدى که: دلهاى مردم سخت وديدگانشان خشک وياد خدا برايشان
گران است.
71- وديدى که: بر سرکسبهاى حرام آشکارا رقابت کنند.
72- وديدى که: نماز خوان براى خودنمايى نماز مى خواند.
73- وديدى که: فقيه براى دين خدا فقه نمى آموزد وطالب حرام ستايش
واحترام مى گردد.
74- وديدى که: مردم در اطراف قدرتمندانند.
75- وديدى که: طالب حلال، مذمت وسرزنش مى شود وطالب حرام، ستايش
واحترام مى گردد.
76- وديدى که: در مکه ومدينه کارهايى مى کنند که خدا دوست ندارد
وکسى از آن جلوگيرى نمى کند، وهيچ کس بين آنها وکارهاى بدشان مانع
نمى شود.
77- وديدى که: آلات موسيقى ولهو در مدينه ومکه آشکار گردد.
78- وديدى که: مرد سخن حق گويد وامر به معروف ونهى از منکر کند،
ولى ديگران او را از اين کار بر حذر مى دارند.
79- وديدى که: مردم به همديگر نگاه مى کنند، واز مردم بدکار پيروى
نمايند.
80- وديدى که: راه نيک خالى وراه رونده ندارد.
81- وديدى که: مرده را مسخره کنند وکسى براى او اندوهگين نشود.
82- وديدى که: سال به سال بدعت وبديها بيشتر شود.
83- وديدى که: مردم وجمعيتها جز از سرمايه داران پيروى نکنند.
84- وديدى که: به فقير چيزى را دهند که برايش بخندند، ولى در راه
غير خدا ترحم است.
85- وديدى که: علايم آسمانى آشکار شود وکسى از آن نگران نشود.
86- وديدى که: مردم مانند حيوانات در انظار يکديگر عمل جنسى به جا
مى آورند وکسى از ترس مردم از آن جلوگيرى نمى کند.
87- وديدى که: انسان در راه غير خدا بسيار خرج کند، ولى در راه خدا
از اندک هم مضايقه دارد.
88- وديدى که: عقوق پدر ومادر رواج دارد وفرزندان هيچ احترامى براى
آنها قائل نيستند بلکه نزد فرزند از همه بدترند.
89- وديدى که: زنها بر مسند حکومت بنشينند وهيچ کارى جز خواسته
آنها پيش نرود.
90- وديدى که: پسر به پدرش نسبت دروغ بدهد، وپدر ومادرش را نفرين
کند واز مرگشان شاد گردد.
91- وديدى که: اگر روزى بر مردى بگذرد، ولى او در آن روز گناه
بزرگى مانند بدکارى، کم فروشى وزشتى انجام نداده ناراحت است.
92- وديدى که: قدرتمندان، غذاى عمومى مردم را احتکار کنند.
93- وديدى که: اموال حق خويشان پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)
(خمس) در راه باطل تقسيم گردد وبا آن قمار بازى وشرابخوارى شود.
94- وديدى که: به وسيله شراب بيمار را مداوا وبراى بهبودى آن را
تجويز کنند.
95- وديدى که: در امر بمعروف ونهى از منکر وترک دين بى تفاوت
ويکسانند.
96- وديدى که: سر وصداى منافقان برپا، اما صداى حق طلبان خاموش
است.
97- وديدى که: براى اذان ونماز مزد مى گيرند.
98- وديدى که: مسجدها پر است از کسانى که از خدا نترسند وغيبت هم
نمايند.
99- وديدى که: خورندگان اموال يتيمان ستوده شوند.
100- وديدى که: قاضيان بر خلاف دستور خداوند قضاوت کنند.
101- وديدى که: استانداران از روى طمع، خائنان را امين خود قرار
دهند.
102- وديدى که: فرمانراوايان، ميراث مستضعفان را در اختيار بدکاران
از خدا بى خبر قرار دهند.
103- وديدى که: بر روى منبرها از پرهيزکارى سخن مى گويند، ولى
گويندگان آن پرهيزکار نيستند.
104- وديدى که: صدقه را با وساطت ديگران، بدون رضاى خداوند وبه
خاطر درخواست مردم بدهند.
105- وديدى که: وقت (اول) نمازها را سبک بشمارند.
106- وديدى که: هم وهدف مردم شکم وشهوتشان است.
107- وديدى که: دنيا به آنها روى کرده است.
108- وديدى که: نشانه هايى برجسته حق ويران شده است؛ در اين وقت
خود را حفظ کن واز خدا بخواه که از خطرات گناه نجاتت بدهد.(3)
اين بود روايت صادق (عليه السلام) که به ذکر گوشه اى از مفاسد جهان
در آستانه قيام وانقلاب بزرگ حضرت مهدى (عجل الله فرجه) فراگير
خواهد شد. چنانکه اين مفاسد در جوامع کنونى بخصوص جامعه غرب مشهود
است. البته روايات بسيارى در اين زمينه وجود دارد که علاقمندان مى
توانند به کتابهاى مربوط مراجعه فرمايند.
واما (علايم حتمى الوقوع) ظهور با استفاده از روايات معصومين عليهم
السلام، بدين ترتيب است: امام صادق (عليه السلام) فرمود: (پيش از
ظهور قائم (عجل الله فرجه) پنج نشانه حتمى است: يمانى، سفيانى،
صيحه آسمانى، قتل نفس زکيه، وفرو رفتن در بيابان).(4)
ونيز، هم او فرموده است: (وقوع ندا از امور حتمى است، وسفيانى از
امور حتمى است، ويمانى از امور حتمى است، وکشته شدن نفس زکيه از
امور حتمى است، وکف دستى که از افق آسمان بيرون مى آيد از امور
حتمى است).
واضافه نمود: (ونيز وحشتى در ماه رمضان است که خفته را بيدار کند
وشخص بيدا را به وحشت انداخته ودوشيزگان پرده نشين را از پشت پرده
بيرون مى آورد).(5)
وامير المؤمنين (عليه السلام) از رسول خدا (صلى الله عليه وآله
وسلم) روايت نموده که فرموده: (ده چيز است که پيش از قيامت حتما به
وقوع خواهد پيوست: سفيانى، دجال، دخان، دابه، خروج قائم، طلوع
خورشيد از مغرب، نزول عيسى، خسوف در مشرق، خسوف در جزيره العرب،
وآتشى که از مرکز عدن شعله مى کشد ومردم را به سوى بيابان محشر
هدايت مى کند).(6)
وامام محمد باقر (عليه السلام) فرموده است: (در کوفه، پرچمهاى
سياهى که از خراسان بيرون آمده است، فرود مى آيد، ووقتى مهدى (عليه
السلام) ظاهر شد براى بيعت گرفتن به سوى آن مى فرستد).(7)
مراد از بداء در علايم حتمى الوقوع چيست؟
گفته شد که روايات اسلامى، بعضى علايم ظهور را حتمى الوقوع معرفى
نموده اند. از طرفى، ابو هاشم جعفرى گويد: (ما در محضر امام جواد
(عليه السلام) بوديم وسخن از سفيانى به ميان آمد وآنچه در روايات
آمده که کار او از حتميات است؛ به آن حضرت عرض کردم: آيا خداوند را
در امور حتمى بدايى پديد مى آيد؟ فرمود: آرى، عرض کردم: پس با اين
ترتيب ما مى ترسيم که در مورد قائم نيز خدا را بدايى حاصل شود،
فرمود: همانا قائم از وعده ها است، وخداوند خلاف وعده خود رفتار
نمى کند).(8)
آيا اين تناقض نيست؟
پاسخ: يکى از بالاترين عبادات اعتقاد به (بداء) است، وبداء به معنى
تغيير نظر پيدا کردن؛ در مورد خدا محال است، زيرا اين معنى، ناشى
از جهل ونقص است واين دو در خدا راه ندارد. بلکه در سوره رعد آيه
39 آمده است: (خدا هر تقديرى را بخواهد از لوح قضا پاک کند وهر
کدام را بخواهد تثبيت مى نمايد، وام الکتاب (تقدير اصل) نزد او
محفوظ است) يعنى خدا چيزى را به زبان پيامبر (صلى الله عليه وآله
وسلم) يا وصى وجانشين پيامبرش به مصلحتى بر مردم آشکار کرده، سپس
آن را پاک نموده ومطلب را بر خلاف آنچه که در پيش ارائه داده بود
اظهار مى کند.
با توجه به آنچه بطور اجمال راجع به (بداء) گفته شد، از روايات
مربوطه مى توان سه مسئله را استفاده کرد:
1- ممکن است پيشگويى از تحقق مقتضى حوادث ورويدادها باشد بدون
اينکه به شرايط وموانع آن توجه شده باشد. بنابراين ممکن است شرايط
هم تحقق يابد ومانعى ايجاد نشود، وآن پيشگويى ها به تحقق برسد
وممکن است شرايط تحقق نيابد، مانع هم باشد، لذا حوادث پيشگويى شده
به وقوع نپيوندد.
اين مسئله مانند اين است که، انسانى يک صله رحم مى کند، اگر از
عمرش سه سال مانده باشد، خداوند آن را سى سال مى کند؛ وبرعکس.
2- آن نشانه هايى که پيشگويى در آن، پيشگويى از تحقق علت تامه با
تمامى اجزاء وشرايط، ونبود موانع است؛ چنانکه معلول، به صورت امرى
حتمى در آيد، که جز دخالت اراده خداوندى، هيچ چيز نمى تواند آن را
تغيير دهد. زيرا هر چند علت تامه باشد باز قدرت خداوند وحاکميت
مطلق ونيز حق او را در دخالت در امور از بين نمى برد، واين مسئله
با عدل الهى، حکمت ورحمت وهيچ کدام از صفات ربوبى خداوند سازگار
نيست.
3- آن نشانه هايى که پيشگويى در آن، پيشگويى از امور حتمى الوقوع
است، وليکن با وجود اينکه خداوند سبحان قادر است، براى ايجاد تغيير
در آن دخالت نمى کند. زيرا با صفات ربوبى پروردگار منافات دارد. به
طور مثال: خلف وعده قبيح است، ومحال است که خدا خلاف وعده خود عمل
کند. وروايت مورد بحث نيز قيام حضرت مهدى (عليه السلام) را از اين
قبيل مى داند.
از مطالبى که گذشت، دانستيم که:
1- بداء در نشانه هاى ظهور از نوع اول است.
2- بداء در نشانه هاى حتمى، از نوع دوم است.
3- بداء در قيام قائم (عليه السلام) از نوع سوم است.(9)
فوايد علايم ظهور چيست؟
پاسخ: در رابطه با اينکه ظهور علايم ياد شده، چه فايده هايى دارد،
مى توان در سه فايده خلاصه کرد: اول اينکه اين علامات مى توانند
جنبه تشريفاتى داشته باشند که خداى متعال به وسيله اينها تجليلى از
مقام آن حضرت نمايد، چنانکه از تولد خاتم الانبياء (صلى الله عليه
وآله وسلم) به علاماتى تجليل نمود. پس ظهور اين علامات، بر عظمت آن
حضرت واهميت مقاصد ومنويات او دلالت دارد.
دوم اينکه، اعلام خطر وجنگ به دشمنان است، يعنى به وسيله اين امور،
دشمنان آن حضرت را قبل از شروع به جنگ، تهديد وارعاب مى کند، وشايد
همين امور هم از اسباب رعب ووحشتى باشد که در احاديث وارده شده که
آن حضرت به وسيله رعب ووحشت نصرت ويارى مى شود وبه هر سمتى حرکت
کند، به اندازه دو ماه راه پيشاپيش او رعب حرکت مى کند.
سوم اينکه: مژده وبشارت به منتظرين وطالبان وصال است، تا هم تسکين
خاطر پيدا نمايند وهم آماده خدمتگزارى شوند، ترسى که از دشمنان
داشتند از خود زايل، وقوت قلبى حاصل کنند.
پاورقى:
(1)
براى آگاهى بيشتر به کتاب (تاريخ غيبت کبرى) تأليف سيد
محمد صدر، ص 489 به بعد مراجعه شود.
(2)
غيبت نعمانى، با ترجمه غفارى، باب 18، ص 429.
(3)
بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 52، ص 256-260، با اندکى
تلخيص در متن.
(4)
کمال الدين وتمام النعمه، شيخ صدوق، ص 650.
(5)
غيبت نعمانى، با ترجمه غفارى، باب 14، ص 365.
(6)
بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 52، ص 209. غيبت شيخ طوسى، ص
267.
(7)
غيبت شيخ طوسى، ص 274.
(8)
غيبت نعمانى، باب 18، ص 431.
(9)
اقتباس از (جزيره خضراء، افسانه يا واقعيت؟!)، تاليف علامه
سيد جعفر مرتضى عاملى، ص 51.