جرعه های رسالت

سید حسین اسحاقی

- ۶ -


عالم به دنيا و جاهل به آخرت

دانش زمانى ارزشمند است كه به مسائل مادى و دنيوى محدود نگردد و سعادت دنيا و آخرت صاحب دانش را تأمين كند. امروز بيشتر ويرانى ها و خرابى ها، به دليل نگاه يك بُعدى به علوم بوده است. به گونه اى كه برخى در مسائل مادى اطلاعات بسيار ريز و دقيقى دارند، ولى متأسفانه در مسائل دينى و اخروى بسيار كم خبرند. بنابراين، چنانچه علوم مادى با علوم مربوط به دين و آخرت همراه شود، بشر را به سعادت و سربلندى مى رساند. هر عالمى بايد باتوجه به فايده هاى دنيوى و اخروى هر علم، با بينشى درست و حساب شده، آن را به كار برد. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:

اِنّ اللهَ يُبْغِضُ كُلَّ عالِم بِالدُّنْيا جاهِل بِالآخِرَةِ.(173)

خداوند هر كسى را كه به كار دنيا، دانا و در كار آخرت، نادان است، دشمن مى دارد.

عبادت مخفى

برخى عبادت ها در دين اسلام، جنبه شعارى دارند; يعنى براى تعظيم شعاير، بايد آنها را آشكارا انجام داد. عبادت هايى چون اذان، نماز جماعت، حج و جهاد، روح يگانگى را در همگان تقويت مى كند و مردم را در راه اجراى آنها مصمم تر مى سازد. بعضى ديگر از عبادت ها بايد مخفيانه انجام گيرد. عبادت هايى مانند نماز شب، روزه و دستگيرى از مستمندان اگر پنهانى انجام گيرد، ارزشمندتر و مطلوب تر است; زيرا بيم رياكارى و وسوسه هاى شيطانى در اين موارد زياد است. پيامبر گرامى اسلام تأكيد دارد كه اين گونه كارها پنهانى صورت گيرد تا جنبه خودنمايى به خود نگيرد و پاداش آن از بين نرود. بنابراين مى فرمايد:

اَعْظَمُ الْعِبادةِ اَجْرَاً أَخْفيها.(174)

بالاترين عبادت از نظر پاداش، مخفى ترين آنهاست.

عذرپذيرى

گاهى انسان در برخوردهاى اجتماعى خويش، با ديگران اختلاف پيدا مى كند كه گاه به مشاجره لفظى يا برخورد فيزيكى مى انجامد، ولى سرانجام ممكن است خود آن فرد يا با واسطه نزدش بيايد و عذرخواهى كند. در چنين حالى، مروّت و جوان مردى اجازه نمى دهد دست رد به سينه او بزنيم; زيرا وى خودش را شرمسار مى داند و از عذاب وجدان رنج مى برد. پسنديده است كه با برخوردى بزرگوارانه، عذرش را بپذيريم و براى انجام اين كار نيك، از او سپاس گزارى كنيم. رسول گرامى اسلام در اين باره مى فرمايد:

مَنْ لَمْ يَقْبَلِ الْعُذْرَ مِنْ مُتَنَصِّل صادِقاً كانَ اوْ كاذِباً لَمْ يَنَلْ شَفاعَتي.(175)

هركس عذر پوزش گرى را ـ راست باشد يا دروغ ـ نپذيرد، به شفاعت من نمى رسد.

عزت نفس

برخى نيازمندان چون طبع بلند دارند، همواره مى كوشند خود را بى نياز نشان دهند و به اصطلاح «با سيلى، صورت خود را سرخ نگه دارند». در مقابل، به افرادى برمى خوريم كه با داشتن رفاه و برخوردارى از امكانات مالى، همچنان دست نياز به سوى اين و آن دراز مى كنند. اينان، فرومايگانى هستند كه به آسانى، عزت نفس خود را از دست مى دهند و دين و شخصيت خود را مى فروشند. آيين اسلام به پيروانش دستور مى دهد كه هيچ گاه شخصيت والاى خود را به بهاى ناچيز نفروشند و براى به دست آوردن نيازهاى مادى خويش، به سوى اين و آن دست دراز نكنند. پيامبر عظيم الشأن اسلام مى فرمايد:

إِسْتَغْنُوا عَنِ النّاسِ وَ لَوْ بِشَوْصِ السِّواكِ.(176)

از مردم بى نياز باشيد و از آنان، يك قطعه چوب مسواك هم نخواهيد.

عزيزان به ذلت فتاده

اخلاقِ پسنديده اسلامى حكم مى كند از افرادى كه در ميان قوم و قبيله خود احترامى داشته و اكنون به هر دليل به ذلت و خوارى افتاده اند، دل جويى كنيم.

اين افراد به دليل از دست دادنِ مقام و موقعيت خود، به مهر و محبت اطرافيان خود بسيار نيازمندند. ممكن است آنان در از دست دادن موقعيت خود، تقصير چندانى نداشته باشند و حادثه اى ناگوار، ايشان را از سرير اقتدار به حضيض ناتوانى كشانده باشد. پيامبر رحمت مى فرمايد:

اِرْحَمُوا عَزيزاً ذُلَّ... .(177)

به عزيزى كه خوار گرديده است، احترام بگذاريد... .

عفت كلام

زبان، وسيله بدبختى و خوشبختى انسان را فراهم مى آورد. اگر زبان در اختيار آدمى قرار گيرد و وى با نيروى تعقل و تدبير، آن را به كنترل خويش درآورد، از بسيارى مفاسد و گناهان در امان مى ماند. زبان، تنها عضوى است كه منشأ بسيارى از گناهان و انحراف ها است. از زبان مى توان براى شهادت حق و ناحق، حفظ آبرو و بى آبرويى، دروغ و صداقت، غيبت و سكوت، تهمت و واقعيت استفاده كرد. انسان بدزبان در نظر ديگران متنفر است و همگان از نيش زبانش كه چون شمشير برنده و تيز است، فرار مى كنند. با اين وصف، سعادت انسان در گرو آن است كه از شرّ زبان به خدا پناه ببرد و آن را به كنترل خود درآورد. پيامبر گرامى اسلام مى فرمايد:

إِحْفَظْ لِسانَكْ.(178)

زبانت را حفظ كن.

عفو به هنگام قدرت

هر انسانى حق دارد نسبت به آن مقدار حقى كه از او ضايع شده است، دادخواهى كند و حق خود را باز پس گيرد. با اين حال شايسته است انسان خود را به گونه اى تربيت كند كه عفو و بخشش را اصل قرار دهد و فقط در مواردى كه ضرورت دارد، از حق انتقام استفاده كند. اين خصلت، ويژه كسانى است كه از كرامت نفس و روحيه والاى گذشت برخوردارند. چه بسا ممكن است با اين روح بزرگوارشان، انسان هاى گناه كار و متجاوز را دگرگون سازند و به پاسدارى از حقوق ديگران، رهنمون شوند. پيامبر رحمت در اين باره مى فرمايد:

اذِا قَدَرْتَ عَلى عَدُوِّكَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ شُكْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْهِ.(179)

وقتى بر دشمنت چيره شدى، عفو را شكرانه اين چيرگى قرار ده.

علاقه به كار

يكى از بزرگ ترين عوامل موفقيت در كارها، علاقه به كار است. كسى كه به كارى علاقه مند باشد، با تمام توان در انجام دادن آن مى كوشد. بر عكس، يكى از عوامل مهم در شكست انسان، نداشتن انگيزه است كه نه تنها انسان را به پيشرفت نمى رساند، بلكه روز به روز به شكست و ناكامى نزديك تر مى كند. بنابراين، اگر خواهان آسايش جسمى و روحى هستيد، بايد كارى را انتخاب كنيد كه به آن علاقه مند باشيد. پيامبر اسلام در نكوهش علاقه نداشتن به كار و به اجبار كسى را به كار گماشتن مى فرمايد:

إِذا حاكَ فِى نَفْسِكَ شَيْئٌ فَدَعْهُ.(180)

وقتى دل تو از كارى چركين است، از آن چشم بپوش.

عيادت از بيماران

نشاط روحى و روانى تأثير فراوانى در بهبودى بيمارى دارد. بيمار به دليل درد و رنج، به غم و اندوه مبتلا مى شود و با فرو رفتن در خود، خزيدن در گوشه تنهايى و دورى از اجتماع، بر عذاب روح خود مى افزايد. پيامبر عزيز اسلام به دوستان و خويشان بيمار توصيه مى كند كه به ديدار وى بروند; چون براى قدم هايى كه در اين راه برمى دارند، ثواب هاى فراوانى در نظر گرفته شده است. آن گاه كه كنار بيمار مى نشينيد، از خوشى ها و اميدها و سلامتى سخن بگوييد تا حالت نشاط و سرزندگى و اميد در او پديد آيد و با روحيه مناسب با بيمارى مبارزه كند. ايشان در سخنى جاودانى مى فرمايد:

عائِدُ الْمَريضِ يَمْشى فى طَريقِ الْجَنَّةِ حَتّى يَرْجِعَ.(181)

كسى كه بيمارى را عيادت مى كند، تا هنگامى كه باز مى گردد، در راه بهشت قدم مى زند.

عيادت بيماران، آداب و شرايط ويژه اى دارد. بيمار به استراحت و آرامش جسمى و روحى نياز دارد. ازاين رو، عيادت طولانى نه تنها او را شادمان نمى كند، بلكه مايه رنجش خاطر وى نيز خواهد شد. همچنين شايسته است عيادت كننده هنگام ديدار، ارمغانى را كه با ذايقه بيمار سازگار است، به او هديه كند. عيادت كننده نبايد بسيار سخن بگويد، بلكه بايد براى سلامتى بيمار دعا كند و وعده بهبودى بدهد تا او را به آينده اميدوار سازد. پيامبر ارجمند اسلام در ستايش اين عمل پسنديده و توجه به آداب آن مى فرمايد:

اَفْضَلُ الْعِبادَةِ أَجْراً سُرْعَةُ الْقِيام مِنْ عِنْدِ الْمَريضِ.(182)

از بهترين عبادت اين است كه از نزد بيمار، زودتر برخيزى.

غذاى دسته جمعى

يكى از آسيب هاى زندگى ماشينى و صنعتى اين است كه به دليل كثرت مشاغل و نيازهاى مادى، ميان افراد خانواده ها جدايى انداخته است. كمتر اتفاق مى افتد كه همه اعضاى يك خانواده، بر سر يك سفره مشترك، غذا بخورند. اين وضعيت، به تدريج، روح انزواطلبى را در افراد خانواده پديد مى آورد و از محبت و الفت آنان نسبت به يكديگر مى كاهد. هم نشينى و گرد آمدن بر سر سفره مشترك، صميمت و صفاى خاصى دارد و حتى لذت خوردنى ها را در ذايقه انسان افزايش مى دهد. چه بسا مشكلات خانوادگى هم پس از خوردن غذا، قابل بررسى و نتيجه گيرى است. پيامبر رحمت درباره دل چسب بودن خوردنى ها مى فرمايد:

اَحَبُّ الطَّعامِ اِلَى اللهِ ما كَثُرَتْ عَلَيْهِ الاَْيدى.(183)

بهترين غذاها آن است كه گروه زيادى بر گرد آن بنشينند.

غرور علمى

بى شك، بهره مندى از دانش، كمال انسانى است و همه مردم، دوستدار دانش و دانشمندند. دانشمندان همانند درختان ميوه، هرچه پربارتر باشند، بيشتر فروتن خواهند شد. گذشته از عالمان واقعى، عده اى نيز بى دليل، ادعاى برخوردارى از دانش را دارند. در حقيقت، اين مدعيان دروغين كه با تبليغات نادرست، براى خويش، مقام و موقعيتى كسب كرده اند، از تجربه هاى علمى بى بهره اند. دانشمندان واقعى هيچ گاه در دانش خود، تظاهر نكرده اند و از دانش خود، براى تكامل مادى و معنوى جامعه استفاده مى كنند. پيامبر گرامى اسلام به مدعيان دانش هشدار مى دهد:

مَنْ سَمَّعَ النّاسَ بِعِلْمِهِ سَمَّعَ اللهُ بِهِ مَسامِعَ خَلْقِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ حَقَّرَهُ وَ صَغَّرَهُ.(184)

هركس، گوش مردم را از علم خود پر كند ]و به آن ببالد[، خداوند در روز رستاخيز، گوش مردم را از رسوايى وى پر و او را حقير و ناچيز مى سازد.

غوغا سالارى

برخى افراد براى اينكه حق و باطل را در هم آميزند، به جار و جنجال مى پردازند. اينان با هياهوگرى، خود را صاحب حق جلوه مى دهند و اشك تمساح مى ريزند، به گونه اى كه افراد ساده لوح، بسيار زود فريب مى خورند. در اين صورت، ساده لوحان به كمك آنان مى شتابند. البته پس از مدتى، به نادرستى ادعاى آنان پى مى برند و خود را سرزنش مى كنند كه چرا بى تأمل، زير پرچم غوغاسالاران گرد آمدند. بسيار پسنديده خواهد بود كه انسان با شنيدن هر صداى بلندى به آن سو كشيده نشود و حساب شده و سنجيده رفتار كند. پيامبر بزرگوار مى فرمايد:

دَعْ قيلَ وَ قالَ وَ كَثْرَةَ السُّؤالِ وَ إِضاعَةَ الْمالِ.(185)

از جنجال و هياهوگرى و سؤال زياد و تلف كردن مال بپرهيز.

فداكارى براى دين

در اسلام، مال و جان و دين اهميت ويژه اى دارند و انسان مسلمان بايد در برابر به خطر افتادن هر يك از آنها حساسيت نشان دهد و براى احياى آنه مبارزه كند. البته اهميت اينها به يك اندازه نيست. درست است كه مال و جان ارزشمندند و به دفاع نياز دارند، ولى وقتى پاى دين به ميان مى آيد، همه چيز را تحت الشعاع قرار مى دهد. پيشوايان ما نيز وقتى صحبت دين به ميان مى آمد، دشوارترين سختى ها و از دست دادن اموال را به راحتى تحمل مى كردند تا دين پاينده بماند. اين گذشت ها در زندگى ائمه معصومين به ويژه پيامبر گرامى اسلام به خوبى ديده مى شود. ايشان در 23 سال سخت ترين شرايط را در مكه و مدينه تحمل كرد تا نهال اسلام بارور شود وانسان ه بتوانند در پرتو آموزه هاى دينى راه كمال و سعادت بپيمايند. ايشان در پندى گران بها به حضرت على ( عليه السلام ) مى فرمايد:

وَ ابْذُلْ مَالَكَ وَ نَفْسَكَ دُونَ دِيْنِكَ.(186)

مال و جانت را در راه دين خود فدا كن.

فروش مسكن

تجربه نشان مى دهد كسانى كه بى دليل، خانه مسكونى خويش را مى فروشند، پس از مدتى كوتاه، پشيمان مى شوند. اين افراد با همسايگان و راه و چاه محله قديمى خود كاملا آشنا بوده اند و اينك درمى يابند كه چه نعمت بزرگى را از دست داده اند. همچنين اگر سريع تر مسكن جديد تهيه نكنند، بسيار زودتر از آنچه تصور مى كنند، پول خانه را از دست مى دهند و تا مدت هاى مديد بايد در خانه هاى استيجارى به سر ببرند. همچنين ممكن است در مدتى كه در جستوجوى مسكن جديد هستند، ارزش مسكن افزايش يابد كه در اين صورت، با پول موجود نمى توانند يك خانه حتى در متراژ قبلى و در يك نقطه دوردست به دست آورند. پس شايسته است پيش از فروش خانه، همه جنبه هاى كار را بسنجند و بى انديشه به چنين معامله خطيرى روى نياورند. پيامبر اسلام مى فرمايد:

مَنْ باعَ عَقْرَ دار مِنْ غَيْرِ ضَرورَة سَلَّطَ اللهُ عَلى ثَمَنِها تالِفاً يَتْلَفُهُ.(187)

هر كس، بى دليل، خانه اى را بفروشد، خدا تلف كننده اى را مى فرستد كه قيمت آن را تلف كند.

فريب كاران

مردم سه دسته اند; گروهى راه صواب مى پيمايند و ديگران را يا از هم نوعان خود يا از هم كيشان خويش مى شمارند. ازاين رو، در برخوردهاى فردى و اجتماعى با صداقت و سلامت با آنان روبه رو مى شوند. گروه ديگر، در پى حيله گرى و فريب دادن ديگران براى به دست آوردن مقام و موقعيت اجتماعى يا زرق و برق دنيايى برمى آيند و براى به دست آوردن توشه دو روزه دنيا، از زيان رساندن به ديگران هيچ گونه پروايى ندارند. اينان در روابط اجتماعى خود با ديگران از در نيرنگ وارد مى شوند. بى شك، مردم در روياروى با اين افراد سودجو، آرامش خويش را از دست مى دهند و تلاش مى كنند از شر نقشه هاى آنان رها شوند. اين افراد، اعتماد اجتماعى را از ميان مى برند و امنيت روانى را نابود مى سازند. چگونه است كه بعضى افراد، از مسلمانى و پيروى از اسوه فضيلت و تقوا; يعنى پيامبر گرامى اسلام دم مى زنند، ولى در عمل، هيچ بهره اى از رفتار پيامبر ندارند. حضرت رسول الله (صلى الله عليه وآله) اين افراد را از دايره مسلمانى جدا مى سازد و مى فرمايد:

لَيْسَ مِنّا مَنْ غَشَّ مُسْلِماً اَوْ ضَرَّهُ اَوْ ماكَرَهُ.(188)

كسى كه با مسلمانى غل و غش كند يا به او زيان برساند يا با او از در مكر و خدعه درآيد، از ما نيست.

قرض گرفتن

برخى عادت كرده اند كه به شيوه هاى گوناگون از ديگران، پول قرض بگيرند. اين افراد به دليل فزونى بدهى ها، آسايش روحى و روانى خود را از دست مى دهند و هميشه در انديشه بازپرداخت دَين هاى خود هستند و چه بسا آرزو مى كنند كه كاش به اين كار دست نمى زدند. اگر اين اشخاص با چشم پوشى از زياده خواهى، به آنچه داشتند، راضى مى شدند و زندگى اجتماعى خود را متناسب با دارايى خويش تنظيم مى كردند، به چنين بلايى گرفتار نمى شدند. رعايت اعتدال در فراهم آوردن امكانات رفاهى زندگى سبب خواهد شد افراد، بى دليل زير بار سنگين قرض هاى متعدد فرو نروند. پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله) ، دَيْن و بدهى را به از دست دادن آزادى تعبير كرده و فرموده  است:

اَقِلَّ مِنَ الدَّيْنِ تَعِشْ حُرَّاً.(189)

از بدهى خود بكاهد، تا آزاد زندگى كند.

قضاوت

قضاوت، يكى از مهم ترين پست هاى اجتماعى است. قضاوت درست، زمينه ساز گسترش عدالت در جامعه اسلامىو بازستاندن حق مظلوم از ظالم است. به دليل حساسيت و ظرافت موجود در قضاوت، اين كار از عهده هر كسى ساخته نيست; زيرا ممكن است به دليل كوچك ترين بى توجهى در صدور حكم، بنيان خانواده ها متزلزل و انسان بى گناهى گرفتار شود. بر اين اساس، اسلام افزون بر لازم دانستن علم و عدالت و صبر و شجاعت براى قاضى، به صدور زمان حكم نيز توجه كرده است. اسلام مى خواهد قاضى در بهترين شرايط ممكن و با فراغت بال، به دور از هرگونه حب و بغض، تصميم بگيرد و حكم صادر كند. رسول خد (صلى الله عليه وآله) در بيانى شيوا درباره اهميت شغل قضاوت مى فرمايد:

مَنْ جُعِلَ قاضياً فَقَد ذُبِحَ بِغَيْرِ سِكّين.(190)

هركس را قاضى قرار دهند، مانند آن است كه با چيزى جز چاقو، او را ذبح كرده اند.

قناعت

قناعت پيشگان در برابر حوادثى كه به گونه اى شرف و عزّت آنان را به خطر مى اندازد، پايدارند. قناعت، فرصت مناسبى را براى آدمى فراهم مى كند تا جنبه هاى معنوى خويش را تقويت كند و به آسايش و خوشبختى جاودان برسد. قناعت از حرص و آزمندى انسان پيش گيرى مى كند و به او اعتدال مى بخشد. فرد قانع، وقت گران بهاى خود را صرف خواسته هاى نابجا نمى كند و آسان تر مى تواند نردبان تعالى و تكامل را بپيمايد. پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله) به پيروان خود توصيه مى كند كه به اين ويژگى پسنديده آراسته شوند:

عَلَيْكُمْ بِالقَناعَةِ فَاِنَّ الْقَناعَةَ مالٌ لايَنْفَدُ.(191)

به قناعت خو كنيد; كه به راستى، قناعت مالى پايان ناپذير است.

كارگشايى

بعضى افراد، كليد خير هستند; يعنى گفتار و رفتارشان به گونه اى است كه انسان احساس مى كند منشأ كارهاى خير و پسنديده خواهند شد. اينان همواره مى كوشند از گرفتارى و مشكلات ديگران بكاهند و در اين راه از هيچ گونه فداكارى، دريغ نمىورزند. آنان چون خورشيدى هستند كه با شعاع وسيع و گرمابخش خود، همه جا را روشنايى مى بخشند و تلاش مى كنند موجى از شادمانى به ديگران ارزانى دارند. در مقابل، با كسانى روبه رو مى شويم كه رفتارهاى منفى و قفل كننده دارند; يعنى به جاى گره گشايى، مشكلات جديد بر آن مى افزايند. پيامبر  اكرم (صلى الله عليه وآله) در توصيه به كارگشايى مى فرمايد:

اِنَّ مِن النّاسِ ناساً مَفاتيحُ لِلْخَيْرِ مَغاليقُ لِلشَّرِّ... .(192)

بعضى از مردم، كليد خير و قفل شر هستند... .

كردار نيك

كارهاى نيك بسيار است و راه هاى خدمت رسانى فراوان. انسان با راهنمايى حجت درون و بيرون كه همانا عقل و معصومين (عليهم السلام) هستند، راه را از بيراهه و خوب را از بد تشخيص مى دهد. پيروى از عقل و شريعت، آدمى را از جمله نيكان و نيكوكاران قرار مى دهد. نيكان جهان، نه تنها خود را به زيور فضايل و كردار نيك مى آراستند، بلكه به ديگران نيز سفارش مى كردند تا زينت احسان و نيكى را بر گردن خود بياويزند و محبوب خدا و خلق شوند. نيك مردانى كه زير آسمانى كبود زيستند و با كردار نيكشان، نامى جاودانه براى خويش به يادگار گذاشتند، فراوانند و سرسلسله آنان; برترين انسان ها، يعنى پيامبر رحمت و كرامت مى فرمايد:

ثَلاثٌ مِنْ اَبْوابِ الْبِرِّ: سَخاءُ النَّفْسِ وَ طيبُ الْكَلامِ وَ الصَّبْرُ عَلَى الْأذى.(193)

سه چيز از نيكى هاست: سخاوت و بخشش، سخن نيك و شكيبايى در برابر آزار.

كسب حلال

عبادت، تنها در برپايى نماز خلاصه نمى شود، بلكه انسان مسلمان مى تواند در واجبات توصلى نيز قصد قربت كند و بسيارى از كارهاى خداپسندانه را در دايره عبادى قرار دهد. كسى كه دانش مى آموزد، به عيادت بيمار مى رود، براى به دست آوردن نيازمندى هاى زندگى خود و خانواده، رنج و كار و تلاش را براى خويش هموار مى سازد; اگر همه اينها را با قصد قربت و براى رضاى خدا انجام دهد، عبادت كرده است. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) با وجود سفارش هاى فراوان به فعاليت اقتصادى، هشدار مى داد به گونه اى در جستوجوى دنيا برآييد كه از آن جهان روى گردان نشويد. رعايت حلال و حرام در كسب  روزى از مهم ترين سفارش هاى آن حضرت به تمام مسلمانان است. ايشان در سخنى زيبا مى فرمايد:

اَلْعِبَادَةُ سَبْعَةُ اَجْزاء اَفْضَلُهَا كَسْبُ الْحَلالِ.(194)

عبادت هفت بخش است كه بالاترين آن كسب حلال است.

كم حوصله بودن

كم حوصله بودن يا نشانه بيمارى جسمى است يا از ضعف روحى حكايت دارد. انسانى كه از روح و جسمى سالم برخوردار است، توانِ رويارويى با مشكلات را دارد و هيچ گاه خود را نمى بازد و هياهو به راه نمى اندازد. در مقابل، انسان هاى كم حوصله، به تدريج محبوبيت خويش را از دست مى دهند و در مواقع حساس، از قضاوت و تصميم گيرى درست باز مى مانند. انسان هاى صبور و مقاوم كه از نعمت صبر و دقت نظر بهره مندند، هيچ گاه در كارها و اظهارنظرهاى خود، شتاب نمى كنند. به گفته پيامبر گرامى اسلام، در امور مربوط به دنيا با حوصله و تأمل اقدام كنيد، ولى در كارهاى خير و فراهم  ساختن توشه آخرت، به خود ترديد راه ندهيد:

التَّوْدَةُ فى كُلِّ شَيْئ خَيْرٌ اِلاّ فِى عَمَلِ الآخرةِ.(195)

حوصله كردن در همه چيز خوب است جز در كار آخرت.

كمك به تحصيل فرزندان

يكى از مهم ترين حقوق فرزندان اين است كه آنان از دانش برخوردار باشند. بنابراين، هرگونه كوتاهى در اين مورد، ستمى نابخشودنى است بر فرزندان. فرزندان، امانت هايى الهى هستند و نگه دارى و رسيدگى به آنان به والدين سپرده شده است كه اندك كوتاهى در راه كمال آنان، مورد بازخواست قرار مى گيرد. بنابراين، بايد همواره شعله دانش طلبى را در نهاد فرزندان مان روشن نگه داريم تا آينده تابناك در انتظارشان باشد. انسان بى سواد، آينده روشنى ندارد و نمى تواند در برابر مشكلات زندگى از خود واكنش هاى مناسبى نشان دهد. ازاين رو، با تنگناهاى بسيارى در زندگى صنعتى كنونى روبه رو خواهد شد. پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله) ، تحصيل دانش را از حقوق مسلّم فرزند مى شمارد و مى فرمايد:

اِنَّ مِنْ حَقِّ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ اَنْ يُعَلِّمَهُ الْكِتابَة... .(196)

يكى از حقوق فرزند بر پدرش، اين است كه به او نوشتن بياموزد... .

كمك به نابينايان

هرچند انسان ها از نظر شخصيتى با هم فرقى ندارند، ولى ممكن است افرادى به دليل نداشتن قدرت بينايى، در انجام دادن بعضى كارها، نيازمند كمك ديگران باشند. انسان مسلمان در اين باره، وظيفه اى دارد و نبايد آسوده خاطر باشد. هر انسان با وجدان و آزاده اى، وظيفه دارد به هم نوعان خود كمك كند. شكرانه دست توانا و نعمت هاى فراوان الهى، گرفتن دست ناتوان است. اگر ما بگوييم ديگران به او كمك مى كنند و به كمك من نيازى ندارد، ممكن است ديگران نيز چنين تصورى داشته باشند. در نتيجه، انتظارهاى آن نيازمند بى پاسخ مى ماند. پيامبر گرامى ما درباره كمك و يارى رساندن به نابينايان مى فرمايد:

مَنْ قادَ اَعَمى أَرْبَعينَ خُطْوَةً غُفِرَلَهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ.(197)

هركس، نابينايى را تا چهل قدم بكشد، گناهانى كه تاكنون كرده است، آمرزيده خواهد شد.

كمك در ابلاغ پيام

بسيارى از اوقات به افرادى برمى خوريم كه از اعلام نياز و ابلاغ پيام خويش ناتوانند و در جستوجوى كسانى هستند تا يار و مددكار آنان باشند. انسان ها در برابر نيازهاى يكديگر مسئولند; زيرا ممكن است با رساندن پيامشان به مسئولان، گره مشكل ها گشوده شود. اين كار، دل مسلمانان را شاد مى كند و رحمت و گشايش الهى بر آن فرد سايه گستر مى شود. پيامبر اسلام در توصيه اى ارزنده مى فرمايد:

أَبْلِغُوا حَاجَةَ مَنْ لا يَسْتَطيعُ إِبْلاغَ حاجَتِه... .(198)

حاجت كسى را كه از ابلاغ آن ناتوان است، به مسئولان برسانيد... .

كم گويى

زبان، عضوى از بدن است كه مى تواند منشأ بسيارى از گناهان مانند: تهمت، غيبت، دروغ و سخن چينى شود. هر چه انسان، زيادتر سخن بگويد، گناهانش افزايش مى يابد و هر چه سكوت او طولانى تر باشد، به سعادت و سلامت نزديك تر است. انسان عاقل كسى است كه بيشتر مى انديشد و كمتر سخن مى گويد. خاموشى، عيب هاى احتمالى انسان را پوشش مى دهد و شخصيت او را نزد ديگران محفوظ مى دارد. برعكس، پرگويى به سرعت، باطن انسان را نزد ديگران آشكار مى سازد. انسان هاى پرسخن معمولا براى اثبات سخنان نابجاى خود به تلاش بيهوده دست مى يازند و در اين راه، با از دست دادن سلامت روحى و روانى خويش، در نگاه ديگران، منفور جلوه مى كنند. پيامبر راستين اسلام براى حفظ سلامت و شخصيت فرد مسلمان، در توصيه ارزنده اى مى فرمايد:

سُكوُتُ اللِّسانِ، سَلامَةُ الاِْنْسانِ.(199)

خاموشى مايه سلامت است.

كوچك شمردن ديگران

يكى از بدترين صفاتى كه ممكن است در انسان وجود داشته باشد، اين است كه گاهى براى آنكه خود را بزرگ جلوه دهد، ديگران را كوچك تر از آنچه هستند، نشان مى دهد. در حقيقت، افراد فرومايه براى پوشاندن نادانى خود مى كوشند مقام ديگران را پايين بياورند تا احساس خود بزرگ بينى شان ارضا شود. البته آنچه به دست مى آورند، چيزى نيست كه منتظر آن بوده اند; زيرا مردم، سره را از ناسره و حقيقت را از دروغ باز مى شناسند. در اين حالت، ماهيت او نزد ديگران آشكار مى شود، گرچه ديدگاه او چيز ديگرى باشد. حضرت محمد (صلى الله عليه وآله) در اين باره چه زيبا مى فرمايد:

اَذَلُّ النّاسِ مَنْ اَهانَ النّاسَ.(200)

خوارترين مردم كسى است كه مردم را خوار شمارد.

كوچك شمردن مشكلات

اگر انسان اراده كند، مى تواند به تدريج، به نيرويى دست يابد كه تحمل مشكلات را آسان پندارد. اين مسئله با قدرت تحمل آدمى، رابطه مستقيم دارد. اگر مشكلات را كوچك شمارد و با آن مبارزه كند، مى تواند به راحتى بر مشكلات بزرگ نيز چيره شود. اين همه در سايه پشتكار و ايستادگى ممكن
است و مهم اين است كه در برابر گرفتارى ها، خود را نبازد و از ميدان به در نرود. گاهى انسان در رويايى با مشكلات، از آن معضل، تصوير نادرستى در ذهن خود ترسيم مى كند; يعنى مشكل بسيار بزرگ نمايى مى شود. در حالى كه با كوچك شمردن مشكلات بزرگ، مى توان بر آن چيره شد. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) در اين باره مى فرمايد:

لا سَهْلَ اِلاّ ما جَعَلْتَ سَهْلا.(201)

هر قدر آسان بگيرى، آسان مى گذرد.

كيفيت بخشيدن به كار

برخى عادت كرده اند كه با سهل انگارى كارهاى خود را بدون كيفيت انجام دهند و پيش از انجام درست يك كار، به كار ديگرى بپردازند. آشكار است كه در اين صورت، انسان نمى تواند از كارهاى آنان بهره بردارى كند. در مقابل، افراد نيكى هستند كه به دليل تعهد خويش، كارهايى كه به آنان سپرده مى شوند، به بهترين صورت انجام مى دهند و محبوبيت مردمى و رضايت الهى را از آن خود مى سازند. رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) در توصيه به اين مهم مى فرمايد:

يُحِبُّ اللهُ العامِلَ اِذا عَمِلَ اَنْ يَحْسُنَ.(202)

خداوند دوست دارد كه انسان وقتى كارى انجام مى دهد، آن را خوب و كامل كند.

گذشت

داشتن روحيه گذشت، نشانه همت بلند و قدرتِ استقامت فرد است. كسانى كه روحيه گذشت دارند، افزون بر اينكه مى توانند در برابر سختى هاى روزگار استقامت كنند، بر نيروى خشم خود نيز مسلط خواهند شد. چنين افرادى اين قدرت را دارند تا در مقابل بى ادبى، آرامش خويش را حفظ و حتى در بعضى موارد، از تقصير ديگران چشم پوشى كنند. از نظر اسلام، انسان هاى با گذشت در اين جهان، به ناراحتى و ناملايمات گرفتار نمى شوند و در آخرت نيز از لطف و محبت خاص الهى بهره مند خواهند شد. در حقيقت، آنان بلند همتند و خداوند به دليل عظمت وجودى شان، آنان را در پناه لطف و عنايت خاص خود قرار مى دهد. پيامبر رحمت مى فرمايد:

اِسْمَحْ يُسْمَحْ لَكَ.(203)

آسان گير تا بر تو آسان گيرند.

ايشان در حديث ديگرى مى فرمايد:

خُلْقانِ يُحِبُّهُما اللهُ... فَاَمَّا اللِّذانِ يُحْبُهُما اللهُ فَالسَّخاءُ وَ السَّماحَةُ.(204)

خدا، دو صفت را دوست دارد... ولى آن دو چيزى كه خدا دوست دارد، بخشش و گذشت است.

گردش ايام

انسان خردمند، از گردش روزگار و پيشامدها و حوادث غافل نيست و از همه آنها درس عبرت و سازندگى مى آموزد. افراد بسيارى از بهترين امكانات مادى برخوردار بودند، ولى اينك به تكه اى نان محتاج شده اند يا چه بسا
آدم هايى كه آه دربساط نداشتند، ولى امروز صاحب مال و منال فراوانند. چه افراد توان مندى كه نعمت سلامتى و قدرت جسمانى داشتند، ولى اينك زمين گير شده اند. آيا بهتر نيست انسان از آنچه در پيرامونش مى گذرد، درس عبرت بگيرد و به قدرت جسمانى و مال و دارايى خود مغرور نشود؟

به ياد آوريم اين سخن ظريف قائم مقام فراهانى را:

روزگار است اين، كه گه عزت دهد، گه خوار دارد *** چرخ بازيگر از اين بازيچه ها، بسيار دارد

پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:

كَفى بِالدَّهْرِ واعِظاً وَ بِالْمَوْتِ مُفَرِّقاً.(205)

چه آموزگارى است روزگار و چه جماعت پراكنى است مرگ!

گشاده رويى

بسيار اتفاق مى افتد كه انسان حال مناسبى دارد، ولى در برخورد با افراد اخم آلود و در خود فرورفته، حال خوش خود را از دست مى دهد. همچنين چه بسا از پيشامدى، اندوهگين است، ولى با افرادى كه چهره اى بشاش و خوش رو دارند، روبه رو مى شود و غم و غصه هاى خويش را از ياد مى برد. در حقيقت، گشادگى چهره يا درهم كشيدن آن، به اختيار انسان است; با خوش رويى، مى تواند توجه ديگران را به خود جلب كند و با اخم و ناراحتى، ديگران را از خود خواهد راند. پيامبر گرامى اسلام، گشاده رويى را نوعى صدقه شمرده است و مى فرمايد:

مِنَ الصَّدَقَةِ أَنْ تُسَلِّمَ عَلَى النّاسِ وَ أَنْتَ طَلِقُ الْوَجْهِ.(206)

از جمله صدقات اين است كه با گشاده رويى به مردم سلام كنى.

گشايش در زندگى

خداوند به هر كس به اندازه مناسب، نعمت و روزى مى دهد و دوست دارد بنده اى به اندازه گشايش در زندگى، براى خود و اهل و عيالش تسهيلاتى فراهم آورد. بعضى از انسان ها فكر مى كنند هرچه آدمى ناچيزتر باشد و از امكانات مالى بهره نگيرد، رضايت الهى را بهتر به دست آورده است، در حالى كه چنين انديشه اى درست نيست. استفاده متعادل از زندگى متناسب با شأن آدمى، مطلوب خداوند و توصيه ائمه معصومين (عليهم السلام) است. درست است كه آدمى نبايد براى به دست آوردن زندگى بهتر، از عزت و آبرومندى خود هزينه كند و دست نياز به سوى اين و آن بگشايد، ولى وقتى خداوند، گشايشى در زندگى او ايجاد كرد و نعمتى را به او ارزانى داشت، حق استفاده از آن را دارد. در اين صورت، خداوند نيز راضى تر است. پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:

اِنَّ اللّهَ يُحِبُّ اِذَا اَنْعَمَ عَلَى عَبْد اَنْ يَرى اَثَرَ نِعْمَتِهِ عَلَيهِ وَ يُبْغِضُ الْبُؤْسَ وَ التَّبَؤُّسَ.(207)

هر وقت خداوند نعمتى به بنده اى داد، دوست دارد اثر آن نعمت را بر آن بنده ببيند و از فقر و حالت نادارى به خود گرفتن، بدش مى آيد.

گوهرهاى درخشان

دست يابى به اهداف انسانى در پرتو داشته هاى كمالى امكان پذير خواهد بود. ايمان از عواملى است كه آدمى را در برابر لغزش حفظ مى كند و همچون سپرى است محكم در برابر هجوم افكار شيطانى و حصارى است كه سعادت و سلامت دنيوى و اخروى را در خود جاى داده است. در كنار ايمان و پرهيزگارى، علمى كه بتواند براى او و ديگران ثمربخش باشد و همچنين تدبرى كه وى را به نرم خويى فرا خواند تا با ديگران به مدارا رفتار كند، بسيار ارزشمند است. اگر آدمى، پرهيزگار باشد، خود را نيز به زيور دانش بيارايد و وسيله سنجش اعمالش، عقل و تدبير باشد، مى تواند منشأ عمل خير باشد. رسول گرامى اسلام نيز بر اين سه گوهر ارزشمند تأكيد كرده است و مى فرمايد:

ثَلاثٌ مَنْ لَمْ يَكُنْ فِيهِ لَمْ يَقُمْ لَهُ عَمَلٌ: وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ وَ عِلْمٌ يَرُدُّ بِهِ جَهْلَ السَّفِيهِ وَ عَقْلٌ يُدارِى بِهِ النّاسَ.(208)

سه چيز است كه اگر در كسى نباشد، عملى از او سر نمى زند: پرهيزگارى كه او را از نافرمانى هاى خداوند متعال باز دارد; دانشى كه با آن، نادانى آدم نادان را برطرف سازد; عقلى كه به وسيله آن، با مردم به مدارا رفتار  كند.