جنگهاى پيامبر(ص) به روايت قرآن

يعقوب جعفرى

- پى‏نوشت‏ها -


(1) - اسباب النزول، ص 255؛ المواهب اللدنية، ج 1، ص 334.
(2) - تفصيل اين هشت مورد در اين منابع آمده است: سيره ابن هشام، ج 2، ص 241 تا 252؛ واقدى، المغازى، ج 1، ص 9 تا 13؛ تاريخ طبرى، ج 2، ص 14 تا 17؛ ابن اثير، الكامل فى التاريخ، ج 1، ص 521 تا 523. گفتنى است كه بعضى از جنگهاى كوچك در سال اول هجرت اتفاق افتاد.
(3) - سيره ابن هشام، ج 1، ص 254؛ المغازى، ج 1، ص 16.
(4) - المغازى، ج 1، ص 19.
(5) - همان، ص 27.
(6) - سيره ابن هشام، ج 2، ص 262.
(7) - الطبقات الكبرى، ج 2، ص 12. ابوايوب انصارى مى‏گويد: در جنگ بدر وقتى از مديند بيرون شديم و يك يا دو روز سير كرديم، پيامبر از ما سرشمارى كرد و ما سيصد و سيزده نفر بوديم. (دلائل النبوة، ج3،ص 37.)
(8) - ابن اثير، الكامل، ج 1،ص 526.
(9) - سيره ابن هشام، ج 2، 266.
(10) - المغازى، ج 1، ص 48؛ السيرة الحلبية، ج 2،ص 150.
(11) - سيره ابن هشام، ج 2، ص 266.
(12) - المغازى، ج 1، ص 43؛ البدء و التاريخ، ج 2، ص 74.
(13) - سيره ابن هشام، ج 2، ص 272.
(14) - زاد المعاد، ج 2، ص 86.
(15) - سيره ابن هشام، ج 2، ص 274.
(16) - البدء والتاريخ، ج 2، ص 74.
(17) - دلائل النبوة، ج 3، ص 127.
(18) - شيخ مفيد، الارشاد، ج 1، ص 48؛ الطبقات الكبرى، ج 2 ص 17؛ زاد المعاد، ج 2، ص 88..
(19) - الارشاد، ج 1، ص 69؛ سبل الهدى و الرشاد، ج 4، ص 47.
(20) - سيره ابن هشام، ج 2، ص 372. شيخ مفيد مى‏گويد:از اين تعداد، سى و پنج نفرشان را على‏بن ابى‏طالب(ع) كشت و نامهاى آنان را هم ذكر مى‏كند: الارشاد، ج 1، ص 72.
(21) - المنتظم، ج 2، ص 218؛ التنبيه و الاشراف، ص 204.
(22) - تاريخ طبرى، ج 2، ص 37؛ اعلام الورى، ص 92؛ تاريخ الاسلام ذهبى، ص 83.
(23) - الطبقات الكبرى، ج 2، ص 17.
(24) - واقدى فهرستى از نامهاى آنان را آورده است: المغازى، ج 2، ص 137-173.
(25) - الطبقات الكبرى، ج 2، ص 22؛ بيهقى، السنن الكبرى، ج 6، ص 125؛ كتانى، التراتيب الادارية، ج1، ص 48. كتانى اضافه مى‏كند كه پس از اين جريان، تعداد باسوادها در مدينه سير صعودى پيدا كرد.
(26) - سيره ابن هشام، ج 2، ص 308.
(27) - الطبقات الكبرى، ج 2، ص 26.
(28) - المغازى، ج 1، ص 176؛ دلائل النبوه، ج 3، ص 173؛ تاريخ الاسلام ذهبى، ص 146.
(29) - اسباب النزول، ص 85.
(30) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 51.
(31) - الطبقات الكبرى، ج 2، ص 29.
(32) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 51-52؛ دلائل النبوه، ج 3، ص 174؛ تاريخ ابوالفداء، ج 1،ص 189.
(33) - همان، ص 53.
(34) - بيهقى، دلائل النبوة، ج 3، ص 175.
(35) - الطبقات الكبرى، ج 2، ص 29. «اذرعات» شهرى در اطراف شام و همجوار با بلقا و عمان است: ياقوت، معجم البلدان، ج 1، ص 130.
(36) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 55؛ الطبقات الكبرى، ج 2، ص 32.
(37) - اسباب النزول، ص 113.
(38) - المغازى، ج 1، ص 195، بيهقى، دلائل النبوة، ج 3، ص 168. شبيه اين داستان در جنگ ذات الرقاع هم نقل شده است: اثبات الهداة، ج 1، ص 238.
(39) - البته در شأن نزول اين آيه روايتهاى ديگرى هم وجود دارد، رجوع شود: مجمع البيان، ج 3، ص 263.
(40) - المغازى، ج 1، ص 200؛ سيره ابن هشام، ج 3، ص 64.
(41) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 65-66.
(42) - الطبقات الكبرى، ج 2، ص 37.
(43) - المغازى، ج 1، ص 204.
(44) - الطبقات الكبرى، ج 2، ص 37.
(45) - همان، ص 38-39؛ المغازى، ج 1، ص 215.
(46) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 68.
(47) - المغازى، ج 1، ص 216.
(48) - الطبقات الكبرى، ج 2، ص 40.
(49) - المغازى، ج 1، ص 220؛ الطبقات الكبرى، ج 2، ص 40.
(50) - المغازى، ج 1، ص 225.
(51) - الطبقات الكبرى، ج 2، ص 41.
(52) - همان.
(53) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 83؛ بحار الانوار، ج 20، ص 51. در تاريخ طبرى نام اين زن به جاى «عمره»، «سمرة» آمده است.(تاريخ طبرى، ج 2، ص 65.)
(54) - المغازى، ج 1، ص 232.
(55) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 84؛ دلائل النبوة، ج 3، ص 211.
(56) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 77؛ تاريخ ابوالفداء، ج 1، ص 191.
(57) - بحار الانوار، ج 20، ص 27؛ كامل ابن اثير، ج 1، ص 553.
(58) - تفسير قمّى، ج 1، ص 115.
(59) - ابن شهر آشوب، المناقب، ج 1، ص 385؛ تفسير قرطبى، ج 4، ص 219.
(60) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 106؛ تاريخ طبرى، ج 2، ص 65.
(61) - المغازى، ج 1، ص 300.
(62) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 96.
(63) - تاريخ طبرى، ج 2، ص 71؛ المنتظم، ج 2، ص 269؛ بحارالانوار، ج 20، ص 23.
(64) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 100؛ زاد المعاد، ج 2، ص 108.
(65) - المغازى، ج 1، ص 334 به بعد.
(66) - همان، ص 334 به بعد.
(67) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 199؛ المغازى، ج 1، ص 363؛ الطبقات الكبرى، ج 2، ص 57؛ تاريخ الاسلام ذهبى، ص 243.
(68) - دلائل النبوة، ج 3، ص 176.
(69) - مانند بخارى، الصحيح، كتاب المغازى، ج 5، ص 22.
(70) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 191؛ المغازى، ج 1، ص 364.
(71) - دلائل النبوة، ج 3، ص 179؛ اعلام الورى، ص 104.
(72) - الطبقات الكبرى، ج 2، ص 57.
(73) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 200.
(74) - همان، ص 204.
(75) - الطبقات الكبرى، ج 2، ص 58؛ سبل الهدى و الرشاد، ج 4، ص 322.
(76) - همان، ابن هشام و واقدى و مسعودى اضافه مى‏كنند كه بعضى از درختان را آتش زدند.(سيره ابن هشام، ج 3، ص 200؛ المغازى، ج 1، ص 372؛ مروج الذهب، ج 2، ص 288) ولى آتش زدن در روايت ابن سعد واقدى نيست، و به طورى كه در متن ملاحظه خواهيد كرد در قرآن هم فقط از بريدن بعضى از درختان خرما سخن گفته شده است.
(77) - الروض الانف، ج 6، ص 232.
(78) - الميزان، ج 19، ص 233.
(79) - المغازى، ج 1، ص 374.
(80) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 201.
(81) - تفسير ابوالفتوح رازى، ج 11، ص 91.
(82) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 214.
(83) - المغازى، ج 1، ص 396؛ الطبقات الكبرى، ج 2، ص 61؛ سيره ابن هشام، ج 3، ص215.
(84) - طبرى و طبرسى هر دو نقل كرده‏اند كه اين آيات در حالى نازل شد كه پيامبر در عُسفان بود و مشركان در ضجنان بودند. (جامع البيان، ج 4، ص 245؛ مجمع البيان، ج 3، ص 157.) كه در اين صورت مربوط به جريان صلح حديبيه مى‏شود كه چهار سال بعد از غزوه ذات الرقاع بود در حالى كه همانگونه كه از المغازى و الطبقات الكبرى و سيره ابن هشام نقل كرديم، پيامبر در غزوه ذات الرقاع نماز خوف خوانده است و معلوم مى‏شود كه اين آيات در آن زمان نازل شده است.
(85) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 202.
(86) - المغازى، ج 1، ص 379.
(87) - المغازى، ج 1، ص 384-387.
(88) - الطبقات الكبرى، ج 2، ص 59.
(89) - همان، ص 388.
(90) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 225؛ تاريخ الاسلام ذهبى، ص 159.
(91) - البدء و التاريخ، ج 2، ص 89.
(92) - المغازى، ج 1، ص 444.
(93) - المغازى، ج 1، ص 445؛ الطبقات الكبرى، ج 2، ص 66؛ تاريخ ابوالفداء، ج 1، ص 194.
(94) - المغازى، ج 1، ص 446؛ الطبقات الكبرى، ج 2، ص 66.
(95) - المنتظم، ج 2، ص 318؛ اثبات الهداة، ج 1، ص 284.
(96) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 227.
(97) - الطبقات الكبرى، ج 2، ص 67.
(98) - عيون الاثر، ج 2، ص 39.
(99) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 336؛ تاريخ الاسلام ذهبى، ص 290.
(100) - حاكم نيشابورى، المستدرك، ج 3، ص 32؛ حسكانى، شواهد التنزيل، ج 2، ص 14، احسائى، عوالى اللئالى، ج 4، ص 86؛ اربلى، كشف الغمه، ج 1، ص 148 و منابع ديگر.
(101) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 242؛ البدء و التاريخ، ج 2، ص 91؛ اثبات الهداة، ج 1، ص 242.
(102) - الطبقات الكبرى، ج 2، ص 69؛ المغازى، ج 1، ص 480.
(103) - المغازى، ج 1، ص 490.
(104) - همان، ص 491.
(105) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 245.
(106) - المغازى، ج 1، ص 496؛ سيره ابن هشام، ج 3، ص 246.
(107) - المغازى، ج 1، ص 502.
(108) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 248-249؛ عيون الاثر، ج 2، ص 52.
(109) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 250-251؛ المغازى، ج 1، ص 512؛ تاريخ ابوالفداء، ج 1، ص 196. به احتمال زياد سعد بن معاذ از آنجهت اين حكم را داد كه آنها يهودى بودند و طبق تورات مجازات كسانى كه مانند آنها پيمان‏شكنى كرده بودند همان بود. در عهد عتيق، سفر تثنيه باب بيستم، جمله 12-15 چنين آمده است: «و اگر با تو صلح نكرده جنگ نمايند پس آن را محاصره كن و چون يهود خدايت آن را به دست تو بسپارد و جميع ذكوراتش را به دم شمشير بكش، ليكن زنان و اطفال و بهايم و آنچه در شهر باشد يعنى تمامى غنيمتش را براى خود به تاراج ببر.» بنابر اين سعد بن معاذ مطابق تورات با آنها رفتار كرده است.
(110) - تفسير طبرى، ج 11، ص 155.
(111) - الطبقات الكبرى، ج 2، ص 63؛ المغازى، ج 1، ص 404. ضمنا اين دو منبع از آنان به صورت «بلمصطلق» ياد مى‏كنند.
(112) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 302. سمهودى براى جمع ميان دو قول احتمال داده كه پيامبر دوبار با بنى المصطلق جنگ كرده است. (وفاء الوفاء، ج 1، ص 314.)
(113) - المغازى، ج 1، ص 405.
(114) - همان، ص 407.
(115) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 303؛ تاريخ ابوالفداء، ج 1، ص 198.
(116) - همان، ص 304.
(117) - او بعدها در جنگ يمامه شهيد شد: جمهرة انساب العرب، ص 355.
(118) - المغازى، ج 1، ص 421.
(119) - تعداد همراهان پيامبر را واقدى از هزار و چهارصد نفر تا هزار و پانصد و بيست نفر (المغازى، ج 1، ص 574) و ابن هشام از هفتصد نفر تا هزار و چهارصد نفر (ج 3، ص 322) و ابن سعد تا هزار و ششصد نفر (الطبقات الكبرى، ج 2، ص 95) مى‏نويسند.
(120) - المغازى، ج 1، ص 574.
(121) - الطبقات الكبرى، ج 2، ص 95.
(122) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 326.
(123) - «حديبيه» با ضمه حاء و تشديد ياء دوم و يا تخفيف آن كه هر دو درست است، اهل مدينه آن را با تشديد و اهل عراق با تخفيف مى‏خوانند، نام آبادى متوسطى بود كه در يك منزلى مكه و دورترين مرز حرم است، در آنجا چاهى و درختى بوده كه پيامبر و مسلمانان در اطراف آن اقامت كرده بودند. گفته مى‏شود كه نيمى از آن سرزمين جزء حرم محسوب مى‏شود. (معجم البلدان، ج 2، ص 229)
(124) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 326-327.
(125) - المغازى، ج 1، ص 606.
(126) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 330. بيعت كنندگان در زير آن درخت هزار و پانصد نفر بودند: اثبات الهداة، ج 1، ص 356.
(127) - الطبقات الكبرى، ج 2، ص 95.
(128) - شيخ مفيد، الارشاد، ج 1، ص 121؛ بحار الانوار، ج 20، ص 335؛ السيرة الحلبية، ج 3، ص 20؛ كامل ابن اثير، ج 1، ص 586. اين پيشگويى پيامبر در جنگ صفين در جريان نوشتن سند حكميت به وقوع پيوست و معاويه از نوشته شدن عبارت «اميرالمؤمنين» در كنار نام على(ع) جلوگيرى كرد (نصر بن مزاحم، وقعة صفين، ص 508؛ ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 232؛ اثبات الهداة، ج 1، ص 303.)
(129) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 332؛ السيرة النبوية ابن كثير، ج 3، ص 320؛ زاد المعاد، ج 2، ص 126.
(130) - المغازى، ج 1، ص 606. عمر بعدها مى‏گفت: به خدا سوگند كه از وقتى كه مسلمان شدم هرگز شك نكردم مگر در آن روز (حديبيه). المصنف، ج 5، ص 339؛ المعجم الطبرانى، ج 20، ص 14؛ الدر المنثور، ج 6، ص 77؛ تاريخ الاسلام ذهبى، ص 371.
(131) - مجمع البيان، ج9، ص 166؛ المواهب اللدنية، ج1، ص 510.
(132) - سيوطى، الدرالمنثور، ج 6، ص 68. بعضى‏ها آيه انا فتحنا لك فتحا مبينا را پيشگويى فتح مكه مى‏دانند ولى با توجه به اينكه فعل «فتحنا» ماضى است و مربوط به گذشته است، قول كسانى كه آن را مربوط به صلح حديبيه مى‏دانند، مناسب‏تر به نظر مى‏رسد، البته در همين سوره در آيه 18 و 27 فتح نزديكى را وعده داده است كه مى‏تواند فتح خيبر و يا فتح مكه باشد.
(133) - المغازى، ج 1، ص 607.
(134) - اينكه در اين‏آيه از حديبيه «بطن مكه» تعبير مى‏آورد، به جهت نزديك بودن آن به مكه است، به گونه‏اى‏كه بخشى از حديبيه جزء حرم محسوب مى‏شود.(الميزان، ج 18، ص 313)
(135) - تاريخ ابوالفداء، ج 1، ص 200.
(136) - اثبات الهداة، ج 1، ص 352.
(137) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 340.
(138) - سرزمينى حاصل خيز در حدود 160 كيلومترى مدينه به طرف شام كه مركز يهوديان بود و در آنجا قلعه‏ها و حصارهاى محكمى بود كه نفوذ در آن كار آسانى نبود.
(139) - المغازى، ج 1، ص 562.
(140) - الطبقات الكبرى، ج 2، ص 104.
(141) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 342.
(142) - سيره ابن هشام، ج 3، ص 349.
(143) - همان، ص 350.
(144) - المغازى، ج 2، ص 654؛ تاريخ الاسلام ذهبى، ص 409.
(145) - المغازى، ج 2، ص 691.
(146) - اعلام الورى، ص 115.
(147) - المغازى، ج 2، ص 770-771؛ الطبقات الكبرى، ج 2، ص 131؛ سيره ابن هشام، ج 4، ص 272.
(148) - كامل ابن اثير، ج 1، ص 605.
(149) - الارشاد، ج 1، ص 114-117. اين جريان با مختصر تفاوتى در تفسير قمى، ج 2، ص 434 و مناقب ابن شهرآشوب ج 2، ص 328-330 و بحار الانوار، ج 21، ص 75، راوندى، الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 167 هم نقل شده است، طبرسى هم اين جريان را به طور خلاصه نقل كرده و گفته است: اين جنگ را از آن جهت ذات السلاسل گفتند كه على(ع) گروهى از دشمن را اسير كرد و آنها را به ريسمان بست، مثل اينكه به زنجير بسته شده‏اند. (سلسله به معناى زنجير است) (مجمع البيان، ج 10، ص 803).
(150) - سيره ابن هشام، ج 4، ص 36.
(151) - همان، ص 38.
(152) - تاريخ الاسلام ذهبى، ص 525؛ المنتظم، ج 2، ص 393؛ اثبات الهداة، ج 1، ص 358.
(153) - سيره ابن هشام، ج 4، ص 44-47؛ تاريخ طبرى، ج 2، ص 158؛ عيون الاثر، ج 2، ص186) - 188.
(154) - المغازى، ج 2، ص 822. به گفته ابوالفداء، پرچم را به على بن ابى طالب (ع) داد: تاريخ ابوالفداء، ج 1، ص 206.
(155) - سيره ابن هشام، ج 4، ص 47؛ اعلام الورى، ص 122؛ تاريخ الاسلام ذهبى، ص 538.
(156) - المغازى، ج 2، ص 832؛ السيرة الحلبيه، ج 3، ص 85.
(157) - مسند احمد بن حنيل، ج 1، ص 84؛ سنن نسائى، ج 5، ص 142؛ مستدرك حاكم، ج 2، ص 367؛ كنزالعمال، ج 13، ص 171 و از منابع شيعى: المناقب ابن شهر آشوب، ج 1، ص 403؛ كشف الغمه، ج 1، ص 79؛ الاحتجاج طبرسى، ج 1، ص 179؛ بحارالانوار، ج 38، ص 85. طبق بعضى از اين منابع اين قضيه مربوط به پيش از هجرت بوده و پيامبر و على(ع) دور از چشم قريش چنين كرده‏اند. البته احتمال اينكه اين قضيه دوباره اتفاق افتاده بعيد نيست.
(158) - سيره ابن هشام، ج 4، ص 55؛ مروج الذهب، ج 2، ص 290؛ عيون الاثر، ج 2، ص 199.
(159) - الطبقات الكبرى، ج 2، ص 137. ابن كثير مى‏گويد: در آن زمان عتاب بن اسيد بيست سال داشت: البداية و النهاية، ج 4، ص 323.
(160) - الطبقات الكبرى، ج 1، ص 336.
(161) - مجمع البيان، ج 10، ص 844؛ جامع البيان، ج 15، ص 332. بيهقى نزول اين سوره را مربوط به حجة الوداع مى‏داند: دلائل النبوة، ج 5، ص 447.
(162) - الطبقات الكبرى، ج 2، ص143.
(163) - مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 415؛ دلائل النبوة، ج 5، ص 94.
(164) - مجمع البيان، ج 9، ص 414-415.
(165) - الدر المنثور، ج 6، ص 209؛ مجمع البيان، ج 9، ص 413.
(166) - المغازى، ج 2، ص 895؛ زاد المعاد، ج 2، ص 186.
(167) - الطبقات الكبرى، ج 2، ص 151؛ المغازى، ج 2، ص 898-899.
(168) - تاريخ ابوالفداء، ج 1، ص 208.
(169) - الطبقات الكبرى، ج 2، ص 158-159؛ سيره ابن هشام، ج 4، ص 126-127؛ ابن عماد، شذرات الذهب، ج 1، ص 127.
(170) - المغازى، ج 2، ص 990.
(171) - همان، ص 1002.
(172) - سيره ابن هشام، ج 4، ص 163؛ تاريخ طبرى، ج 2، ص 183؛ البدء و التاريخ، ج 2، ص 101. اين گفته پيامبر خدا(ص) درباره على(ع) كه گاهى به صورت انت منى بمنزلة هارون من موسى و گاهى به صورت اما ترضى ان تكون منى بمنزلة هارون من موسى نقل شده، در منابع حديثى هم به صورت گسترده‏اى آمده است: الف: منابع اهل سنت: صحيح مسلم، ج 7، ص 120؛ سنن ترمذى، ج 5، ص 302؛ سنن نسائى، ج 5، ص 44؛ سنن بيهقى، ج 9، ص 40؛ مستدرك حاكم، ج 2، ص 337؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 109 و جز آنها. ب: منابع شيعه: الكافى، ج 8، ص 107؛ علل الشرايع، ج 1، ص 222؛ تحف العقول، ص 416؛ وسائل الشيعه، ج 1، ص 487 و جز آنها.
(173) - تبوك منطقه‏اى در حدود مرزهاى حجاز و شام بود و فاصله آن تا مدينه نود فرسخ بود كه اين فاصله را در دوازده شب طى كردند.(مسعودى، التنبيه و الاشراف، ص 235.)
(174) - المغازى، ج 2، ص 1015.
(175) - مجمع البيان، ج 5، ص 91.
(176) - سيره ابن هشام، ج4، ص 179؛ مسند احمد، ج 6، ص 389؛ سبل الهدى و الرشاد، ج 9، ص 376.
(177) - الدر المنثور، ج 3، ص 260 و 276.
(178) - المغازى، ح 2، ص 1046؛ تاريخ الاسلام ذهبى، ص 648.ابن سيد الناس تخريب مسجد ضرار را پيش از جنگ تبوك مى‏داند: عيون الاثر، ج 2، ص 263.
(179) - البدء و التاريخ، ج 2، ص 101؛ الارشاد، ج 1، ص 65؛ المناقب ابن شهر آشوب، ج 1، ص 391؛ الدر المنثور، ج 3، ص 209.
(180) - تاريخ طبرى، ج 2، ص 193؛ مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 151.
(181) - سيره ابن هشام، ج 4، ص 191؛ دلائل النبوة، ج 5، ص 297.