فصل ششم: بر منبر دلها
دستورالعمل «دستورالعمل»، سلسله شيوههاى تهذيب نفس، و اصلاح اخلاق است كه
استادان اخلاق به افرادى كه زمينه پيرايش داشته، به كمال روحى علاقهمند هستند،
ارائه مىدهند.
از جمله اين دستورالعملها، نوشتهاى است كه عارف خودساخته، مرحوم حاج ميرزا
جواد آقا، براى آيةالله حاج شيخ محمد حسين غروى اصفهانى معروف به «كمپانى» ارسال
داشته است. تامل در شخصيت كمنظير مرحوم كمپانى و توجه به عظمت علمى و روحى اين
رادمرد ولايى، ارزش و اهميت اين دستورالعمل را صد چندان مىنمايد. با هم بازنويس
ساده اين نوشته ارزشمند را مىخوانيم:
بسم الله الرحمن الرحيم
فدايتشوم...
در باب دورى از تقيدات ظاهرى و نرسيدن به واقعيات كه نوشته شده و از اين بنده
دستخالى چارهجويى نمودهايد، بدون مقدمه و تعارف، بنده حقيقت آنچه كه براى سير
اين عوالم ياد گرفته، بعضى از نتايج آن را مفصلا در خدمتشما صحبت كردهام و از شوق
بسيار اين كه با رفقاى خود در همه جاها همرنگ بشوم اساس و ريشه آنچه از لوازم اين
سير مىدانستم، بىمضايقه بيان كردم. اكنون نيز مختصرى از آنچه ياد گرفتهام مجددا
اظهار مىدارم:
«شناخت نفس» راه مطلوب براى خودسازى است. براى اين امر مهم نيز بايد به عالم
عقلى رسيد. تا انسان پاى به اين عالم نگذارد و از دنياهاى ديگر بيرون نرود «معرفت
نفس» حاصل نمىشود. از اين روى در پى اتمام اين معرفت، مرحوم مغفور [ملا حسينقلى
همدانى] كه خداوند بهترين جزاى معلمان ما را به او بدهد، مىفرمود:
بايد انسانمقدار زيادى از خوراك و غذايش را كمكند و از استراحت و خوابخود
بكاهد تا جنبهحيوانيت در او كاسته شده،ابعاد روحانى بيشترى به دست آورد.ميزان آن
را هم چنينفرمود كه انسان روز و شب بيش از دو مرتبه غذا نخورد و از خوراكىها در
بين دو وعده غذا استفاده نكند. هر وقت غذا مىخورد بايد مثلا يك اعتبعد از گرسنگى
بخورد و آن قدر بخورد كه تماما سير نشود و باز هم ميل به غذا داشته باشد; اما اين
كه چه بخورد، بايد خوردن گوشت زياد را ترك كند و در شب و روز هر دو وعده گوشت
نخورد. و در هر هفته دو سه دفعه هر دو (يعنى هم روز و هم شب) را ترك كند و يك وعده
هم بر خود لازم بداند كه نخورد. و اگر بتواند روزههاى سه روز هر ماه را ترك نكند.
اما در كم كردن خواب: شبانه روز شش ساعتبخوابد. و البته در حفظ زبان و دورى از
اهل غفلت كوشش بسيار كند، اينها در كم كردن بعد حيوانى كفايت مىكند.
اما تقويت روحانيت: اولا، دايم بايد هم و حزن قلبى به سبب نرسيدن به مقصود - كه
همان قلههاى سعادت و تهذيب است - داشته باشد. ثانيا، تا مىتواند ذكر و فكر را ترك
نكند كه اين دو بال سير در آسمان معرفت است. ذكرهاى صبح و شب، اهم آنها - مخصوصا
آنچه در هنگام وقتخواب در اخبار آمده است - انجام شود و با وضو بخوابد. زمستانها
سه ساعت و تابستانها يك ساعت و نيم قبل از اذان صبح مشغول تهجد، شبزندهدارى و
راز و نياز باشد. مداومتبر ذكر سجده يونسيه (لا اله الا انتسبحانك انى كنت من
الظالمين) داشته، حداقل چهارصد مرتبه انجام دهد، هر چه بيشتر اثرش بيشتر است.
خيلىها اثر ديدهاند، بنده خود هم تجربه كردهام.
قرآن كه خوانده مىشود به قصد هديه حضرت ختمى مرتبتصلى الله عليه وآله خوانده
شود.
اما فكر; كس كه مبتدى استبايد ابتدا در مرگ فكر كند تا اين كه استعدادى براى
مراحل ديگر يابد. (1)
حديث نفس حديث دوست نگويم مگر به حضرت دوست
كه آشنا سخن آشنا نگه دارد (2)
«حديث نفس»
زيارت نامهاى است از انسان به خويشتن خويش. شكايت نامهاى است كه به محضر عقل و
وجدان تسليم مىشود تا هواى نفس را در زندان تاديب افكنده، راه دشمنىها را ببندد.
حديث نفس محكمهاى استبا شاهدان بسيار و با قضاوت «فطرت»، در تالار وجود
انسانهاى پاك و الهى; آنها كه پاى از سنگلاخ دشمنىها بيرون برده و دست از منجلاب
هوسها شسته، دل در كوى حضرت حق دارند و سر بر آستان او مىسايند.
حديث نفس دستورالعملى است از صميم جان براى روشنى روان، دستورالعملى كه بايدها و
نبايدهاى آينده را پس از «بود»هاى گذشته ترسيم مىكند.
حديث نفس گفتارى از سر صدق با خداوند است كه اگر از وارستگانى همچون مرحوم حاج
ميرزا جواد آقا باشد بهترين دستورالعمل براى هميشه زندگى است.
اين عالم عارف چون لب به سخن مىگشايد و خويشتن خويش را در محضر پروردگار به
محاكمه مىكشاند، گاه نگاهى به بلنداى عظمتخداوند مىكند و زمانى صحبت از ناتوانى
خود كرده، ياد حق را آرامشبخش خويش مىشمرد: خداى من! مولاى من! شروع سخن حاج
ميرزا جواد آقا با ياد خداوند است: «مولاى من!» درپى آن از بى تحملى خويش در برابر
عذاب الهى سخن به ميان مىآورد. طلب مغفرت خود را مبتنى بر اين ضعف و ناتوانى
دانسته، ادامه مىدهد كه با فكر بسيارى كه در حالات خود كردم بر آن شدم پروردگارم
را خالص و مخلص عبادت كنم و دربند بندگى او باشم. اما هوسها بر من مسلط شد و مرا
در شورهزار خودبينى و غرور گم كرد.
سپس هدايتخويش را از پروردگار خواسته، رحمت و دلسوزى مىطلبد. درماندگى و خوارى
خويش را به خاطر مىآورد و از بيمارى دل و غوطهور شدن در زشتىها مىنالد.
در جاى ديگر «حديث نفس» ناله سر مىدهد و مىگويد: پروردگارا! تو را به فضل
هميشگىات قسم مىدهم مرا در رديف اهل ولايت ثابتقدم بدار و با آنان همراه و محشور
ساز! آنگاه از بزرگوارى در كنار سپيدسيرتان شيفته ولايتسخن گفته، پذيرش اعمالش را
از پروردگار مىطلبد. او تقاضا مىكند كه پروردگار بزرگ در قيامت نامه عملش را به
دست راست وى دهد و برگه جاودانگى در باغهاى بهشت را به دست چپش بسپارد.
ياد خدا طراوت جان و نورانيت روح به وى بخشيده، پروردگارش را خطاب كرده، از
ژرفاى وجود، خشنودى و رضايتش را مىطلبد. او حسنات و كارهاى پسنديده خود را در شمار
بدىها دانسته، بخشش و گذشت الهى را بسان آبشارى شوينده همه گناهان مىداند. از
خداوند روشنى چشم مىخواهد، پذيرش خود و اعمالش را آرزو مىكند و انس با حق تعالى و
همراهى و همرازى با او را دلخواه خود مىشمارد.
آرزو مىكند كه در قيامت كرامتحق موجب قبولى اعمالش شود تا ديگران را آگاه سازد
و از بخشش و عظمت پروردگار سخن بگويد.
عارف بزرگ تبريزى در آخرين فراز از «حديث نفس» براى حضرت محمد و اهل بيتشعليهم
السلام طلب درود و صلوات الهى مىكند و خواستار آمرزش بىپايان، بهشتبىحساب و
گذشتبىعتاب مىشود. از ديده بصيرت آميز سخن مىگويد و آن را از خداوند مىطلبد.
(3) جواد بن شفيع كجاست؟ فرزانه ملكوتى مرحوم حاج ميرزا جواد آقا، در برخى از
آثار خويش، چون به آيه «ثم فى سلسلة ذرعها سبعون ذراعا فاسلكوه» مىرسد مىنويسد:
پس او را در زنجيرى كه درازاى آن هفتاد ذراع است، ببنديد - كه طول هر ذراع آن
چندين فرسخ از فرسخهاى دنياست - ... سر زنجير را از سر او داخل و از پايين خارج
مىكنند، گاه از شدت، عظمت و هيبت ملايكه عذاب ياد مىكند و زمانى از نزديكى شياطين
و غذاى دوزخيان سخن به ميان مىآورد.
پس از اين مطالب با سوز و گدازى و صفناپذير، دفتر دل مىگشايد و با پروردگار
كريم سخن مىگويد. او در اين سخن ابتدا از وصف «ارحم الراحمين» ياد مىكند، سپس
طلب مغفرت و رحمت كرده، با تصوير صحنهاى خويشتن را در ميان شعلههاى آتش ديده،
فرياد جواد بن شفيع كجاست؟ را باگوش جان مىشنود.
خود را كسى مىداند كه با آرزوهاى دور و دراز و امروز و فردا كردن، عمر خويش را
تلف كرده ولبى بر لبيك الهى نگشوده است. از آن هنگام ياد مىكند كه ضربههاى پى در
پى و هول انگيز به سراغش آمده، كشان كشان به سوى عذاب سخت و شكننده برده مىشود.
و در اين حال به او گفته مىشود: بچش، تو همانى كه در دنيا آنچنان خود را عزيز
و گرامى مىداشتى!
حاج ميرزا جواد آقا را در زنجير اسارت و آتشهاى شعلهور مىبيند. جايگاه دشوارى
كه در آن آب سوزان و بدبو مىخورد و سمت قعر دوزخ كشيده مىشود. از زمانى ياد
مىكند كه نهايت آرزويش مردن است. تا دمى راحتى يابد و لحظهاى آرامش گيرد; اما
هيهات كه از آسايش خبرى نخواهد بود.
از صيحههاى مالك دوزخ، فريادهاى دوزخيان، بستهشدن پاها بر پيشانى و سياهى صورت
از ظلمت گناه ياد مىكند، آه از نهادش بر مىخيزد و با مالك دوزخ از سنگينى
زنجيرهاى آهنين و ناتوانىاش سخن مىگويد. كباب شدن پوستبدن وى را به شكوه مىآورد
و پيمان مىبندد كه پس از نجات از عذاب دنبال معاصى نرود و زشتىهايش را جبران كند;
اما فرياد مالك دوزخ بلند مىشود كه، هرگز! هرگز راه رهايى نداريد و بايد براى
هميشه بمانيد. اين جايگاه ذلتبار و عذاب آور از آن شماست، سخن نگوييد كه اگر به
فرض محال از اينجا بيرون رويد باز هم همان اعمالزشت را مرتكب مىشويد. پس راه
بازگشتبسته، روزنه اميدى نخواهيد اشتبسوزيد و بسازيد كه كيفر عمل شما همين است.
نااميدى، تاسف شديد و پشيمانى دردناك مراحل بعدى است كه در «حديث نفس» اين
استاد وارسته ديده مىشود. از زندگى در آتش بالباسهاى آتشين، ضربههاى گرزها و
سنگينى زنجيرها، فرو رفتن در دركات دوزخ سخن مىگويد.
آن عارف روشنبين در ادامه مىفرمايد: فرياد واويلا كارساز نبوده، ضربههاى
سهمگين همچنان بر سر، كوبيده مىشود. خون و چرك از دهنها جارى و سوز تشنگى همچنان
باقى است. جگر انسان از سوز عطش پاره پاره شده، چشم از كاسه در آمده، تمامى اجزا از
هم گسسته است; اما پوستهاى جديد بربدن پوشانده مىشود. در اين حال دوزخيان به مالك
دوزخ مىگويند: اى مالك! : از خدا بخواه كه جان ما را بگيرد و راحتمان سازد; اما او
جواب مىدهد: شما هنوز ماندنى هستيد!
در پايان مىفرمايد: قبل از رفتن بايد فرصت را غنيمتشمرد. راحتى آن سو را فراهم
كرد و عذاب دردناك و جانسوز را بر طرف ساخت.
بايد در گفتار، اعمال، رفتار و ظاهر و باطن اظهار عجز و ابراز خردى و حقارت كرد
تا در مسير لطف و رحمتخداوند قرار گيريم; چرا كه تاثر قلبى سبب جوش آمدن درياى
رحمت الهى مىشود و آتش عذاب را خاموش مىكند. بدين سبب بزرگان در مقام مناجات و
استغفار به پيشگاه الهى خود را به حالات مختلف درآورده، حد اكثر ذلت و خوارى را به
درگاه خداوندى اظهار مىكردند. گاه زنجير به گردن انداخته، استغفار مىكردند و
زمانى براى توبه روى خاك مىنشستند و گاه داخل قبر رفته، طلب عفو و مغفرت مىكردند.
(4) بشنو اى نفس! «بشنو اى نفس، بشنو اى كم شرم!» كلمات آغازين شكايتنامه
انديشمند خودساخته، حاج ميرزا جوادآقاست.
در اين گفتار، نفس خود را خطاب قرار داده، از كفران نعمت، نافرمانىها، جنايتها
و ستمهايش شكوه مىكند و عملش را «مصيبت عظما» و «فاجعه بزرگ» شمرده، در حسرت و
افسوس اين خطاى بزرگ لب به استرجاع مىگشايد: «انا لله و انا اليه راجعون».
آنگاه به نفس خود نهيب زده، مىگويد: چه حالى خواهيم داشت اگر در اينگونه
كارها مورد خطاب قرار گيريم و به ما بفرمايد اى زشت رو! اى بىشرم! مگر من خالق تو
نبودم؟! مگر همه چيز را براى راحتى تو نيافريدم؟! مگر كارهاى تو را با تدبير و
خيرخواهى انجام ندادم؟!... اما تو در محضر من معصيت كردى! من تو را به چيزى كه صلاح
تو بود دستور دادم; اما تو از دشمنم اطاعت كردى و با خودت خصومت ورزيدى. هنگامى كه
تو را به بارگاه كرامت و مجلس انسم دعوت كردم، روى گرداندى; ولى وقتى دشمن من و تو،
تو را به قعر ذلت دعوت كرد، فرمانش را اجابت كردى!... .
در اين حال چه جوابى دارى! و در محضر پروردگارت چه خواهى گفت؟
اى بى شرم! اى زشت رو...». اين بنده حقير... عارف انديشمند، حاج ميرزا جواد آقا
در اين بخش عجز و لتخويش و عظمت پروردگار را بيان مىكند. او خود را بندهاى حقير
و خطاكار دانسته، خطاب به پروردگار مىگويد: به عزت و جلالت! و به سلطنت چشمگيرت
سوگند كه اگر دست لطف و مرحمتخود را به سوى من نياورى، در گرداب معصيتسقوط خواهم
كرد; در قعر جهنم سوزان گرفتار خواهم شد و به حزب شياطين خواهم پيوست; زيرا نفس من
در همين دنياى پست رشد يافته، طوفان هوسها توان تدبير صحيح و تصميم درست را از من
ربوده است. درخت وجودم به لجنزار شهوت عادت كرده، زشت و زيبا را نمىشناسد. صفات
زشت در جانم ريشه دوانيده، اعمال ظلمت افزا، هوشمندىام را سلب كرده است.
چون سخن بدينجا مىرسد، آهى از صميم جان كشيده، خويشتن خويش را در اسارت نفس
وقلعه شيطان مىبيند. آن دو را حكمرانان كشور خود قلمداد كرده است. حكمرانانى كه
روحش را به هلاكت كشاندهاند; سراسر وجودش را از خاكستر تباهى و سياهى انباشتهاند;
به گونهاى كه جايى براى سبزهزار لطف و دشتستان ادب الهى باقى نمانده است. ديگر
چگونه مىتواند به ياد خداوند خويش باشد و چطور زبان به نام مقدس او بگشايد در حالى
كه در ظلمت عصيان و تاريكى نافرمانى فرو غلتيده، طوفان هوس شعلههاى حضور و
مشعلهاى ادراك ذات الهى را به خاموشى كشانده است.
بدين جهت در آخرين سخنان خود از پروردگار كمك طلبيده، تنها او را ناصر و
نجاتدهنده خويش مىشمرد:
«بار الها! از رسوايى حالاتم و زشتى روحياتم به توشكايت آوردهام و به خانه فضل
و كرامتت پناهنده شدهام.
الها! به خود ستم كردهام و اعتراف به آن دارم. پيش از برپايى قيامت، راهى براى
رهايى از جهنم نشانم ده!
اى سيد ما! تو را وسيله شفاعت نزديكانت و نزديكانت را وسيله پذيرش شفاعتشان قرار
مىدهيم تا سايه لطف و مغفرتت را بر ما بيفكنى و ما را از رايحه معرفت و محبتت
محروم مسازى...
... به ما رحم كن كه هر چه از ما شده گذشته است. (5) »با چه زبانى و
با چه رويى؟! در اين مقال، معرفتى افزون از گفتههاى عارف فرزانه مرحوم حاج ميرزا
جواد آقا برمىگيريم. جامى جلابخش دل و ديده نصيبمان مىشود و كامى شيرين از تواضع
و فروتنى در پيشگاه خداوند به سراغمان مىآيد.
عبد صالح و وارسته خداوند، دفتر عمر خويش را مىگشايد و آن را از هرگونه خير،
علم و عمل محكم و استوار تهى معرف مىكند. شاخسار وجودش را در زمستانى سرد و
يخبندان مىبيند كه هيچ شكوفه عمل صالح بر آن نروييده است.
خود را با زبانى بسته، رويى سياه، قلبى تاريك و اعضايى گستاخ در پيشگاه خداوند
مىيابد. در حالى كه هر لحظه بيم آن مىرود كه خداى رحمان و رحيم، وى را مخاطب قرار
داده، بگويد:
«اى بنده پست! چه چيزى تو را به پروردگار و مربى بخشندهات، گستاخ كرد؟ چه چيزى
تو را بر سرور و سرپرستبردبارت جرات بخشيد و جرى كرد، نمىخواهى از صورت سياه
شدهات شرم كنى كه با پروردگار نور بخشت روبه روشوى؟
نمى خواهى از زبان دروغگويت كه با معبود راستگويتبه سخن ايستاده است، شرم كنى؟
از حمله لشگريان پر قدرت و چيرهاش نمىترسى؟ كه تو را به جرم شرك و كفر دستگير
كنند و به پيشگاه قدس جلال او برند چرا كه او نسبتبه شريك بىنيازترين بى نيازان
است.»
اين پرسشهاى سهمگين بسان آتشفشانى سخت از اعماق جان بر تمامى وجودش سرازير شده،
لرزه بر اندامش مىافكند. چشمانش ياراى اشاره و زبانش توان گفتار ندارد; از تمام
عمر و ريزش رحمتخداوند سخن گفته، بر بخششهاى بزرگ و نعمتهاى بىكران و پى در پى
الهى مىگريد. دورى از حريم اوامر الهى او را نگران مىسازد و از خودبينى و غرور
اظهار ندامت مىكند و سرانجام در جملهاى كوتاه فرياد مىزند:
«آه، آه، واحسرتا بر من!، چه رسوايى به بار آوردم! چه كردم و چه مىكنم!»از
اينرو سزاوارتر و بهتر آن دانسته كه به پروردگار خويش روى آورد، از او راهنمايى
جويد و درخواست راهى مستقيم و طريقى استوار براى بندگى كند تا خشنودى و خرسندى او
را فراهم سازد و در پايان، آفتاب رضايت و مرحمتخداوندى را بر صفحه جانش نظاره كند.
(6) من آن بندهام كه...
يار مرا، غار مرا عشق جگر خوار مرا
يار تويى غار تويى، خواجه نگهدار مرا
نوح تويى روح تويى فاتح و مفتوح تويى
سينه مشروح تويى، بردر اسرار مرا (7)
عنايتخداوندى و بخششهاى بىشمار الهى، ديباچه اين بخش از سخنان آسمانى عارف
ملكوتى مرحوم ملكى تبريزى است. سخن خويش را با كلمات مهرآفرين سرور من! خداى من!
آغاز كرده پس از آن كه همه چيز را به دستخدا مىداند، به توصيف الطاف بىشمار وى
مىپردازد و او را يار و ياور و هادى خويش مىشمرد. از سلامتبخشى خداوند بىهمتا
گفته، در برابر كرامات انبوه و بركات فراوانش پيشانى سپاس بر خاك مىسايد. آن گاه
دفتر عمرش را ورق مىزند، نگاهى به روزهاى گذشته مىاندازد و مىگويد:
«پروردگارا! تو پرورش دهندهاى حركتبخش و بلند مرتبهاى; اما من همانم كه بى
توجهى كردم و لغزيدم. در خواب فرورفته، غافل شدم. گرد گناه بر روان خود پاشيدم و
سركشى ورزيدم. جهالت كردم و ايام پربهاى عمر را به بازى گرفتم. تو فرمان دادى، ولى
من سرپيچى كردم. مرا از كار زشتبازداشتى; اما به آن دستيازيدم. اكنون پس از
سالها تباهى و روسياهى، در چنگال خود خواهى، پليدى و تباهى گرفتار شدهام. زبان
عذر خواهى و توان يارى جويى ندارم. صبحگاهانم بسان غروب، تيره و تار است; زيرا
وجودى تهى از عبادت و عارى از حمايت تو دارم. رويى سياه، گوشى گناهكار، زبانى
نافرمان و پايى فراتر از تجاوز و تعدى دارم.»
سخن كه بدينجا مىرسد از آگاه نبودن زمين، كوهها و درياها خبر مىدهد و
مىگويد اگر زمين از گناهانم آگاه بود، مرا در خود فرو مىبرد. اگر كوهها از
لغزشهاى من با خبر بودند، بر سر من فرود مىآمدند و اگر درياها از نافرمانىهاى من
مطلع مىشدند، مرا در خود غرق كرده، مىبلعيدند.
پس با عبارت «اى واى بر من!» تازيانه تنبه و بيدارى بر نفس آرميده در زندان
هوسها مىزند; از بسيارى مجازات آخرت و بسته شدن دستانش بر گردنش اظهار اندوه
مىكند. براى روزى كه جسدش به آتش تبديل شده، با روى سياه در صحنه قيامت ظاهر
مىشود و پس از محاسبه و مقايسه در آتش مجازات فرو مىغلتد، ناله مىكند.
از ملاقات پروردگار خويش با گناهان بزرگ، رسوايى شرمآور و عذاب آخرت به خدا
پناه مىبرد. از الطاف فراگير و آبشار محبت او سخن به ميان مىآورد. از اينكه
پروردگار دوستدار او، رب مهربان، پاك و بىآلايش عيبهايش را پوشانده، با وى چون بى
گناهان رفتار مىكند; نيكىهايش را آشكار ساخته، گردن كشى و نافرمانىاش را پنهان
نگاه داشته است، سخن مىگويد. حال ما با اين همه وزر و وبال الهى، از تو دور
افتادهام دور
تو نزديك من و من از تو مهجور
تويى، گر قلهاى، سر مىفرازد
وگر سروى، به قد خويش، نازد
چرا آواره خور در آسمان است
چرا ماه اينچنين بى آشيانست؟
ز شوق كيست گر اول فزايد؟
زهجر كيست چون آخر، كم آيد؟
سر گيسوى بيد از توست افشان
تن تالاب از عشق تو لرزان
من از عشق تو مىبينم چنين شور
همه از عشق تو، سرمست و مغرور
كنون، اى خوبتر معشوق هر چيز
ز عشق كوته من هم مپرهيز (8)
«جهل» و «غرور»
دو واژهاى است كه در آثار پير سپيد سيرت حاج ميرزا جواد آقا بسيار ديده مىشود.
در نگاهوى گناه و آتش دوزخ محصول ايندرخت فاسد در اعمال و انديشه
آدمىاست.اينعالم عاملو عارف فرزانهرضايت كاذب افراد جاهل پساز اندكىگريستناز
خوف خداو يا ناز و كرشمهافراد پساز شبزندهدارى در شبىاز سال را نشان اين جهالت
و غرور مىداند و اين افراد را از عبادتها، زهدها و گريههاى بسيار امام سجادعليه
السلام بى خبر دانسته، امامى كه با آه و زارى، استغفار و گريه چهل سالهاش به
خداوند مىگويد: اگر مرا به عذاب همه خلايق معذب گردانى و طبقات جهنم را از من
پركنى، اين در مقابل عقوبتى كه مستحق آن هستم اندك خواهد بود. آرى معرفت اندك،
عبادت قليل، توقع بسيار و معاصى فراوان سراسر وجود، بينش و بصيرت ما را فراگرفته
است; راهى جز كمك خواستن از پروردگار مهربان خويش، نداريم. بايد به وى شكوه كنيم تا
با رحمتخود و شفاعت اهل بيتعليهم السلام از ما درگذرد و جهل و غرور را از ما دور
كرده، با نور هدايت معصومينعليهم السلام ما را از تاريكى ضلالتبه صراط روشن هدايت
رهنمود سازد. (9) مقام والاى انسان روزها ولحظهها در نگاه حاج ميرزا
جواد آقا ايستگاههاى مسافرت به وطن اصلى است. هر يك از ما براى مسافرتى چند روزه
از آن ديار سبز وزيبا به اين محيط موقت و زودگذر آمدهايم تا از فايدههاى فراوان و
كمالات سرشار استفاده كرده، خرد خويش را صيقل ملكوتى دهيم تا بشكوهتر از جان نزد
جبريل شده، در جوار قرب الهى بياساييم.
قلههاى قرب و فراز و فرزانگى انسان وسعت چشمگيرى دارد، به طورى كه بر دل هيچ
بشرى خطور نكرده، هيچ چشمى ياراى به نظاره نشستن آن را ندارد. بدين سبب پروردگار
قادر و مهربان، خود اين معرفت را به ما ارزانى داشته است كه: هيچ كس نمىداند چه
چشم روشنىهايى براى آنها پنهان نگهداشته شده است! (10) و اگر نعمتهاى
خدا را بشمارند اول و آخرى بر آن نخواهند يافت. (11) در روايتهاى بسيار
برخىاز نعمتهاى آفرينش بيان شده است. نعمتهاى بىنهايت و الطافبيكران،چنان كه
در حديثمعراجآمده است: هر روز هفتاد بار به آنان نگريسته مىشود و هر بار كه به
آنان مىنگرم، با ايشان (بندگان) سخن مىگويم و بر ملك و حكومت ايشان هفتاد برابر
مىافزايم. اصلاح دل و تسليم آن در اين مقال، كلمات عارف فهيم ملكى تبريزى مشحون از
دلبرى الطاف خداوند است. سخن خود را با عبارت «اى خردمند» آغاز كرده، خداوند را
بخشايشگرى بىهمتا مىخواند. كسانى كه به سوى خداوند گام شوق و همتبردارند داراى
راهى كوتاه و نزديك دانسته، آرزوها را مسيرى دراز مىشمارد و هوسها را موجب پرتاب
به كوير زشتفرجامى مىداند. اين شيعه شيفته بيدارى، عقل و دل و ترك پافشارى و
لجاجت را سرمايهاى شورآفرين دانسته، درستى نيت و پاكى درون را آفتابى روشنى بخش در
ظلمتهاى زندگى مىشمرد.
فراهم كردن رضايتخداوند را امرى مقدور و آرمانى دستيافتنى در هر روز و هر
ساعتخوانده و اشتياق بىپايان پروردگار را نشانه عشق و محبتخداوند به بندگان
مىداند.
سپس كلام خداوند را به عيسى بن مريم ذكر مىكند، كه فرمود: اى عيسى! چقدر چشم
بدوزم و در طلب خود بيشتر مشتاق باشم (چرا) اين قوم برنمىگردند. و در حديث قدسى
چنين مىگويد: اگر آنها كه به من پشت كردهاند، مىدانستند چطور چشم به راهشان
نشستهام و چگونه اشتياق برگشتن آنها را دارم، از شوق من مىمردند و بند از بندشان
جدا مىشد.
بنده من! به حقى كه تو بر من دارى من دوستت دارم، تو هم به حقى كه من بر تو دارم
دوستم داشته باش. در پايان، آتش محبتخداوند سوزشى خاص در سراسر وجود اين شيرين سخن
ملكوتى ايجاد كرده، باطن خويش را بر زبان، ظاهر مىسازد و مىگويد:
آه!آه!واى بر من كه خسران جز بىحاصلى برايم فراهمنكرد. وعدههاى خداوند و
كلماتش را مسخرهكردم.غفلت، نادانىو دورى از سراىمعرفت مقاممرا از حيوانات
پستتر كرده،از عوامدورتر ساخته است.
انجام دادن برخى از اعمال در ايام زندگانى وسيلهاى براى دورى از آن غفلتها و
رهايى از اين نادانىها و بىمعرفتىهاست. با اين اعمال دلواپسىها و نگرانىها بر
طرف شده نسيم سبز آرامش بر جان انسان مىوزد. اصلاح درون حاصل و فساد دل بر طرف
خواهد شد. صلاح و درستكارى جانشين فساد و تباهى مىشود و حالهاى زودگذر معنوى به
ملكه و روحيات پايدار تبديل مىشود.
انسان به پيشگاه لطف و بخشش خداى لطيف، بزرگوار و بخشنده راه يافته، از او
موفقيت و دستگيرى و پايدارى مىطلبد. اعمال ماههاى سال «مراقبه» ركنى از اركان
خودسازى است كه هميشه مورد توجه استادان اخلاق بوده است. عملى كه «ياد خدا» و
«پاسبانى از حرم دل» را به ارمغان مىآورد و انسان را در پايان روز خوشحال مىكند.
گاهى اين مراقبت در هر ماه، نسبتبه اعمال مخصوص آن ماه مطرح مىشود، به طورى كه
روزها و ساعات آن پلكان ملكوت مىشود، زمينه ديدار الهى را فراهم مىآورد و «رضايت
پروردگار» و «نورانيت دل» را ايجاد مىكند.
فرزانه عارف حاج ميرزا جواد آقا ملكى در كتاب المراقبات، اعمال پسنديده هر ماه
را براى خودسازى و تكامل بيان كرده، راهى روشن فراروى پاك سيرتان قرار مىدهد.
در اين فرصت، اعمال هر ماه را مرور مىكنيم و با وظيفه خود بيشتر آشنا مىشويم:
اعمال ماه محرم الحرام
دوستان و علاقهمندان آل محمد - صلوات الله عليهم - بايد در دهه اول محرم الحرام
آثار خون و ماتم در وجودشان نمايان باشد. قلبى محزون و چهرهاى مصيبت زده داشته
باشند و بعضى از خوشىها و لذات را ترك كرده، در تاسوعا، عاشورا و شب يازدهم محرم
اندوه بيشترى داشته باشند.
«زيارت عاشورا» را در محرم ترك نكنند و در جلسات روضه و عزادارى شركت كنند. به
ياد عطش و مصايب خاندان رسول اللهصلى الله عليه وآله در روز عاشورا باشند و
نسبتبه سيدالشهداعليه السلام اعلام همدردى كنند.
ارادتمندان امام حسينعليه السلام دعاى اول ماه محرم - كه اول سال قمرى است - را
بخوانند و نماز شب اول ماه را به جاى آورند. از نيتخالص و عبادات مخلصانه كوتاهى
نكنند و مواظب باشند كه در عزادارى امام حسينعليه السلام ريا و خودنمايى دخالت
نكند.
توجه به اعمال محرم و عنايتبه عزادارى و سوگوارى، تعظيم شعائر الهى است كه هر
چه لطف و دقت در آن بيشتر باشد، نورانيت و شرافت آن افزونتر خواهد بود.
روزه در ماه محرم مستحب است; اما در روز عاشورا اگر چه بهتر است از خوردنى و
نوشيدنى تا عصر آن روز دورى كنيم، ولى روزه گرفتن مكروه است و هنگام عصر، كه آن
حضرت از مصايب و اندوه دنيا راحتشد و به لقاى پروردگار رسيد، چيزى بخوريم.
زيارت قبر آن حضرت و قبور اصحاب وى نيز در عاشورا و محرم فضيلتبسيارى دارد.
(12)
اعمال ماه صفر
معروف است كه ماه صفر، ماهى است كه در آن نحوست و بدى وجود دارد. به ويژه چهار
روز آخر ماه كه وفات رسولاللهصلى الله عليه وآله در آن واقع شده است. از پيامبر
اكرمصلى الله عليه وآله روايت است كه: «هر كس بشارت پايان يافتن ماه صفر را به من
دهد، من بشارت بهشتبه او خواهم داد».
بيستم اين ماه، «اربعين» سالار شهيدان است و در اين روز احتمال دفن سر شريف آن
حضرت وجود دارد. انسان مراقب، بايد روز اربعين را روز اندوه خود قرار دهد و همت در
زيارت مرقد آن حضرت داشته باشد هر چند اين توفيق در تمامى عمر، يك بار پديد آيد،
زيرا زيارت اربعين از علايم شيعه، يا مؤمن شمرده شده است.
اگر امكان زيارت مرقد منور آن حضرت وجود ندارد، در هر مكانى كه حضور دارد زيارت
آن امام را انجام دهد.
تاثر و اظهار سوگ و ماتم انسان در روز رحلت رسول اكرمصلى الله عليه وآله لازم
است و يادآورى مصايب و ناراحتى اهل بيت پيامبر - صلواتالله عليهم اجمعين - عملى
پسنديده و ضرورى است.
عزادارى و سوگوارى براى امام حسنعليه السلام و حضرت رضاعليه السلام و زيارت قبر
آنان نيز عملى است كه باعث قرب الهى خواهد شد. (13)
مراقبت در ماه ربيعالاول
«بهار ماهها» ربيع الاول است چرا كه آثار رحمت الهى و ذخاير بركات خداوندى در
اين ماه پديدار مىشود و انوار جمال الهى بر زمين و زمينيان مىتابد. ولادت رسول
اكرمصلى الله عليه وآله كه مثل آن در گيتى اتفاق نيفتاده، در اين ماه بوده است.
آرى اشرف و سيد موجودات و نزديكترين خلق به خدا در چنين روزهايى به دنيا آمد.
مسلمان مراقب بايد در شكر اين نعمتعظيم كوششفراوان كند و رحمتوسيع خداوندى را
براىخود فراهم سازد.تمامى ماهربيع را غنيمتشمرده، با توسلات و مناجات خود را از
الطاف حق بهرهمند سازد.
با اخلاص و اداى شكر اين نعمتبسيار بزرگ به معرفتخود افزوده، از صفات پسنديده
بهرهبردارى كند. درون خود را مركز تجلى انوار الهى نمايد و از غفلت و سهو دورى
گزيند تا در فردوس اعلا با نبيين، شهدا و صديقين همنشين شود.
كسب معرفت و ذكر و شكر، عبادات روحى، و تلاش جسمى در طاعات از عبادات بدنى است
كه مسلمان مراقب بايد نسبتبه آنها اهتمام داشته باشد. (14) روز هشتم
اين ماه وفات امام حسن عسكرىعليه السلام است. روزى كه حزن حضرت ولى عصرعليه السلام
فرا مىرسد; اداى احترام و عرض تسليتخدمت آن امامعليه السلام لازم است.
شكر و سپاس الهى به مناسبتخلافت و امامتحضرت بقيةالله الاعظم - ارواح
العالمين له الفداء - براى شيعيان مراقب و متعهد عملى پسنديده است.
نهم ربيع روز شادى شيعيان است و ارادتمندان اهلبيتعليهم السلام در جشن و شادى
بسر مىبرند.
دهم ربيع روز ازدواج رسول اللهصلى الله عليه وآله با خديجه - سلام الله عليها -
است كه سرور و شادى مسلمين را به همراه دارد.
«هفدهم ربيع» نيز روز جشن و خوشى است. زيرا رسول اكرمصلى الله عليه وآله و
امام صادقعليه السلام به دنيا آمدند و جهان را از وجود خود بهرهمند ساختند.
اعمال ماه ربيع الآخر
دعايى فاخر و عظيم در اول اين ماه وجود دارد و دهم ربيع الثانى روز ميلاد حجت
الهى امام حسن عسكرىعليه السلام است; روزى كه بركات و انوار الهى بر همگان سرازير
شد. مراسم شكر و شادى براى ميلاد آن حضرت و تبريك به همديگر از اعمال اين روز است;
و برپايى جشن و سرور و طلب لطف و رحمت از فرزند آن امام، حضرت مهدىعليه السلام
عملى پسنديده است. آنچه بايد در توسلات به خاطر داشته باشيم اين است كه توسل به
امام يازدهمعليه السلام در امور آخرت و استغاثه به حضرت ولى عصرعليه السلام در
تمامى حوايج وارد شده است.
اعمال ماه جمادى الاولى
از كارهاى مهم اين ماه دعا مخصوصا در روز نيمه آن است. در خبراست كه روز نيمه
جمادىالاولى روز ميلاد امام سجادعليه السلام است; شيعه بايد اين روز را بزرگ بدارد
و نسبتبه امامان خود، كمال احترام را قايل شود.
پايان اين ماه نيز دعاهاى مخصوصى دارد كه داراى بركات و انوار بسيار است.
اعمال ماه جمادى الآخره
روز اول اين ماه، دعاى معتبر دارد و در سومين روز اين ماه شهادت حضرت زهرا -
سلام الله عليها - اتفاق افتاده است. كه شيعيان آن بانو سوم جمادى الثانى را روز
حزن و مصيبت مىدانند، همان طورى كه براى اميرالمؤمنين علىعليه السلام روزى
سختبود.
زيارت آنحضرت و درود بر وى مورد رضايت رسولاكرمصلى الله عليه وآله است و خداى
فاطمه نيز مىپذيرد. اين عملى است كه شيعه بايد انجام دهد.
روز بيستم جمادى الآخره، روز ميلاد فاطمه زهرا - سلام الله عليها - است (بنابر
آنچه شيخ مفيد نقل كرده است) اين روز، روزى است كه شادى مؤمنان در آن تجديد مىشود;
روزه در آن مستحب و انجام دادن كارهاى خير مناسب است.
اعمال ماه رجب
ماه رجب ماهى است كه ارزش و شرافتبسيارى دارد. از مشهورترين ماههاست و از
اوقات ارزنده براى دعاست. در ايام جاهليت، اين ماه به طورى معروف بوده است كه آنان
براى به دست آوردن حوايجخود منتظر رسيدن آن بودهاند.
ماه رجب ماه «علىعليه السلام» است; چرا كه ولادت آن امام در اين ماه اتفاق
افتاده است. شب اول رجب، از شبهاى چهارگانهاى است كه احيا و عبادت در آن تاكيد
شده است.
روز نيمه ماه رجب از بهترين روزها براى دعاست.
27 رجب، روز «مبعث» رسول اكرمصلى الله عليه وآله است; روز ظهور رحمت رحيميه
خداوند; روزى كه همانند آن از اول عالم تا امروز نيامده است; اشرف روزها از نظر
معنويت است.
از مراقبات اين ماه آن است كه معناى ماه حرام را دانسته، و حق آن را ادا كنيم.
حركات، سكنات و خطورات قلبى خويش را مراقبت كنيم.
بدانيم اين ماه، موسم عبادت و شبزندهدارى است. دعا هنگام ديدن ماه رجب، توجه
به بركات رجب المرجب و.. . نبايد فراموش شود.
روزه سه روز از ماه رجب و ارزش بسيار آن حاكى از منزلت اين ماه و عظمت روزه آن
است. (15)
اعمال ماه شعبان
ماه شعبان براى سالكان الهى ماهى ارزنده است، و فضيلتبسياردارد. شبى در اين ماه
وجود دارد كه چون شبهاى قدر، صاحب ارزش و مقام است و آن «نيمه شعبان» است. شبى كه
مهدى موعودعليه السلام در آن به دنيا آمد. شخصيتى كه خداوند وعده عدل و نابودى
دشمنان به او داده است. در شب نيمه شعبان دستور شبزندهدارى داده شده، ارزش شبهاى
قدر را دارد و خواندن دعاى كميل در آن فضيلت فراوانى دارد.
شعبان ماهى است كه رسولاللهصلى الله عليه وآله درباره آن فرمود: شعبان ماه من
است. خداوند رحمت فرمايد كسى را كه مرا بر ماه من اعانت و كمك كند. «مناجات
شعبانيه» كه راز و نياز انسانهاى پاك با خداوند است، در اين ماه خوانده مىشود.
روزه در اين ماه فضيلت فراوان دارد. اگر افرادى تمامى شعبان را - به غير از يك يا
دو روز آن - روزه بدارند، عظمتبسيارى پيدا خواهند كرد.
هنگام ظهر روزهاى شعبان دعاى معروف خوانده شود، دعايى كه ابتداى آن اين جملات
نورانى است: اللهم صل على محمد و آل محمد شجرة النبوة...
ذكر و فكر در اين ماه اهميتخاصى دارد.
روز سوم اين ماه، ميلاد امام حسينعليه السلام است كه شرافت صاحب اين روز را
داراست و اعمال ويژهاى دارد. (16)
اعمال ماه رمضان
ماه رمضان ماه خداست و ماه روزه، گرسنگى و تشنگى و مجاهده با نفس است و اجر آن
مثل اجر مجاهد در راه خداست. بايد از مرتبه صوم عوام (ترك آب و غذا) به صوم خواص
(ترك آب و غذا با حفظ اعضا از خالفتخداوند) و سپس روزه خاص الخاص دستيافت كه آن
پرهيز از آنچه دل را از خدا دور مىكند، است. تنها به ياد حق و مراقب حلال و حرام
او باشيم. روزه صحيح در اين ماه، روزهاى است كه اصلاح و تكميل نفس انسان را در پى
داشته باشد و عصيان و نافرمانى خدا در آن ديده نشود.
خطبه رسول اكرمصلى الله عليه وآله در آخرين جمعه ماه شعبان بيانگر اهميت اين
ماه عظيم است. مهمانى خدا در روزهايى كه بهترين روزها و شبهايى كه اشرف شبهاست.
دعا در رمضان مستجاب است... و بهترين عمل در اين ماه دورى از محرمات الهى است.
ميلاد امام حسنعليه السلام در نيمه ماه رمضان است و شبهاى پرعظمت قدر در اين
ماه شريف قرار دارد; شبهايى كه بالاتر از هزار ماه است و سرنوشت انسان براى يكسال
در آن رقم مىخورد.
شهادت مولاى متقيان علىعليه السلام در اين ماه اتفاق افتاده است.
از مراقبات اينماه، تطهير و پاككردن قلب با توبهصادقانه و واقعى است.دور
كردنمال و دارايىاز شبهات و پرداختخمس واجب،قرائت قرآن و دعا از ديگر
اعمالرمضان است.محافظت قلب از غير خدا اهميتبسزايى دارد. دهه آخر، فضيلتبيشترى
نسبتبه روزهاى ديگر آن دارد به طورى كه ائمهعليهم السلام عنايت ويژهاى به اين
دهه نشان مىدادند.
در پايان ماه رمضان، روز «عيد فطر» است كه شب آن اعمالى دارد. نماز عيد فطر
عبادتى بسيار با ارزش است. (17)
اعمال ماه شوال
نماز عيد فطر در اولين روز اين ماه، همراه با غسل و اعمال مخصوص آن، از اهميت
زيادى برخوردار است. دعا براى ظهور امام و حجتخدا، حضرت بقيةالله الاعظم - عجل
الله تعالى فرجه الشريف - و براى شيعيان آن حضرت در نماز عيد، عملى لازم است.
تكبير در روز عيد و تكرار آن و تلاش در تحصيل روح تكبير از اعمال و مراقبات اين
ماه است. خواندن خداوند با اميد بسيار و توجه به خدا در آن روز، فضيلتبسيارى دارد:
رسول اكرمصلى الله عليه وآله فرمود: شوال را شوال گويند، زيرا گناهان مؤمنان از
آنان دور مىشود. اين ماه از ماههاى حرام بوده، روزه شش روز بعد از عيد استحباب
دارد.
اعمال ماه ذيقعدة الحرام
اولين ماه از ماههاى حرام است. شخص عاقل در اين ماه حكم محاربه و مخالفتبا خدا
را دانسته، در حفظ قلب از خطرات و حفظ بدن از بلايا مىكوشد. توبه صادق و حقيقى،
غسل، وضو و چهار ركعت نماز - با دستور خاص آن - از اعمال اين ماه است.
روزه در روزهاى پنجشنبه، جمعه و شنبه وارد شده استبه طورى كه ثواب عبادت
يكسال را خواهد داشت و روزه 25 ذيقعده اهميت فراوانترى دارد. مهيا شدن براى سفر
حج، دانستن اسرار مناسك و سعى در تحصيل اخلاص از كارهاى ارزشمند ذيقعده است.
دانستن آداب زيارت رسول اللهصلى الله عليه وآله، حضور قلب هنگام زيارت آن حضرت
و... از جمله عبادات مورد توجه و قبول است.
اعمال ماه ذيحجةالحرام
دعا به هنگام رؤيت هلال و توجه به فضيلتبعضى از روزهاى اين ماه ضرورى است. دهه
اول ذيحجه و روز «عيد غدير» - كه روز اكمال دين و اتمام نعمت است - اهميتبسيارى
دارد. روز غدير و اعمال آن، فرصتى براى تكامل انسان است.
توجه به شب و روز «عرفه» و دعاى مخصوص اين روز از زبان امام حسينعليه السلام و
زيارت سيد الشهداعليه السلام، توجه به برادران دينى و دعا در حق آنان و... از جمله
كارهايى است كه ارزش بسيارى دارد.
خطبه رسولصلى الله عليه وآله در مسجد خيف و مباهله آن حضرت با نصاراى نجران و
اهميت ولايت و محبت علىعليه السلام، از نكات اين ماه است.
سوره هل اتى - در شان اهل بيتعليهم السلام - در اين ماه نازل شد و اهميت ايشان
را بيش از پيش نمايان ساخت.
آنچه در اعمال ماه ذيحجه و ديگر ماهها مورد نظر است عبارتند از:
اهتمام در تحصيل اخلاص; توجه به معانى عبادت و عمق آنها; تكميل صورت عبادات و
مناجات عاشقانه و عارفانه با خداوند متعال. (18)
پىنوشتها:
1) كيهان انديشه، ش 8 ، ص74، «مصاحبه با آيةالله حسنزاده».
اصل اين دستورالعمل نزد مرحوم آيةالله غروى اصفهانى، كمپانى (از اساتيد حضرت
استاد مرحوم علامه طباطبايى) بوده است. و چون احتياط بسيارى از سوى آن عالم بزرگ در
حفظ آن مىشده، تنها به علامه طباطبايى اجازه استنساخ آن را داده است و استاد
فرزانه حضرت آيةالله حسنزاده آملى از نسخه مرحوم علامه طباطبايى، استنساخ
فرمودهاند.
2) حافظ، ديوان.
3) ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى، المراقبات، بخش «حديث نفس» .
4) المراقبات، ترجمه عليرضا ميرزا حكيم خسروانى.
5) رساله لقاءالله، «راز و نياز»، ص 184 - 186.
6) ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى، چه بايد كرد؟ ترجمه محمد تحريرچى، ج2، ص226 -
229.
7) جلالالدين مولوى.
8) على موسوى گرمارودى، نماز سرخ (باتلخيص).
9) ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى، اسرار الصلاة، ترجمه رضارجب زاده، ص 484.
10) سجده (32) آيه 17 .
11) نحل (16) آيه 18.
12) المراقبات، ص 11 - 17. (با تلخيص)
13) همان، ص 18 - 21. (با تلخيص)
14) همان، ص 21 و 22. (با تلخيص)
15) المراقبات، ص 35 - 75. (با تلخيص)
16) همان، ص 75 - 90. (با تلخيص)
17) همان، ص 73 - 90. (با تلخيص)
18) المراقبات، ص 195 - 280. (با تلخيص)