گلشن ابرار جلد ۱

جمعى از پژوهشگران حوزه علميه قم

- ۵ -


روايتگران  
گرچه نجاشى شاگردان زيادى را تربيت نكرد، چند نفر از دانشمندان ، از روح بلند، تعهد، تقوا و اخلاص نجاشى بهره ها برده و به مقام نقل روايت از كتابهاى او نايل آمدند و از جمله :
1 - ابوصمصام ذوالفقار بن معبد حسينى . وى از سادات بزرگوارى است كه از سيد مرتضى ، نجاشى و شيخ طوسى روايت مى كند. نيز فقها و دانشمندانى چون قطب راوندى (متوفى 573 ق ) و ابن شهر آشوب (متوفى 588 ق ) از ابوصمصام حديث نقل مى كنند.(178)
2 - ابوالحسن سليمان بن حسن صهرشتى . وى از فقها و شخصيتهاى برجسته شيعى و از شاگردان ممتاز سيد مرتضى و شيخ طوسى است . او از اين دو بزرگوار روايت نقل مى كند. از جمله كتابهاى او ((قبس المصباح )) در زمينه دعاست .
3 - ابوالحسن على بن احمد نجاشى . وى فرزند نجاشى است كه در شمار اساتيد بزرگ و دانشمند جاى دارد.(179)
جلوه هايى از زندگى  
عشق به اهل بيت و خاندان عصمت و طهارت - عليهم السلام - چنان در روح و روان نجاشى در آميخته بود كه آرامش را از وى گرفته و پيوسته در خروش و جوشش بود. گاهى غدير او را به ساحل امن ولايت و حرم مولا على عليه السلام مى كشاند و زمانى نيز عاشورا او را به مكتب سرخ ولايت و مسلخ عاشقان به كربلا مى برد.
هر سال عيد غدير كه از راه مى رسيد شادمانى در چهره نجاشى ظاهر مى گشت و شوق زيارت مولايش وى را از بغداد به نجف مى كشاند و شتابان به وادى نور حركت مى كرد. به سرزمين ولايت كه مى رسيد گويا در جوار بارگاه ملكوتى اميرالمؤ منين عليه السلام رحل اقامت مى افكند و با بهره جويى معنوى از روح بلند آن حضرت ، از فرصت به دست آمده سود جسته ، از اساتيد بزرگ استفاده مى كرد و از درياى دانش آنان سيراب مى گشت و از دست مبارك آنان به دريافت اجازه نقل روايت نايل مى آمد به طورى كه با كوله بارى از معنويات و معارف ، از نجف اشرف به ديار خود مراجعت مى كرد.(180)
از جلوه هاى حيات نجاشى روح توحيد و عبوديتى بود كه در جانش رسوخ كرده بود و ردپاى اين سبز قامت الهى را همچون نياكان پاكنهادش بايد در مساجد و مكانهاى زيارتى دنبال كرد.
او هر گاه به قصد - شهر اجدادش - حركت مى كرد با زاد و توشه تقوا و با روحى سرشار از اخلاص بار سفر مى بست و در جاى جاى شهر با قلبى آكنده از عشق به اهل بيت عليهم السلام و زبانى گويا به ذكر خدا قدم مى گذاشت و به زيارت مكان هاى مقدس اين شهر مى رفت . وى به عظمت و فضيلت مساجد شهر كوفه آگاه بود و در همانجا كه پيامبران و جانشينان آنها و ديگر زاهدان و با تقوايان نماز مى گذاردند، نماز مى خواند.(181)
عشق و محبت به ستارگان آسمان فقاهت و ديدار با محدثان و راويان ، در سراسر وجود نجاشى موج مى زد و احترام فرزانگان شيعى را نيك نگه مى داشت و چه در شهر بغداد يا در مسافرتهايش به نجف و كوفه به ديدار صاحبان فضيلت و ابرار مى رفت و از درياى دانش و اخلاص آنان بهره كافى مى برد.
حديث فراق  
دست تقدير اين گونه رقم خورد كه حوزه علميه بغداد كه تا سال 448 ق از رونق و شهرت جهانى برخوردار بود و عالمان و پژوهشگران را از گوشه و كنار مجذوب خود ساخته بود ديگر آن حرارت و جنب و جوش فرهنگى را نداشته باشد.
جنگ و گريزهايى كه در بغداد به وجود آمد و آشوب هاى داخلى و خارجى براى انتقال قدرت ، محيط دانش و آرامش حوزه هاى درس را آشفته ساخت و در نهايت اوضاع نابسامان به جايى رسيد كه حكومت از آل بويه به سلجوقيان منتقل شد و شيخ طوسى ، پيشواى شيعيان ، به ناچار از بغداد به نجف هجرت كرد. از آن پس فقها، محدثان و علماى بزرگ يكى پس از ديگرى بغداد را رها كرده ، بعضى به نجف و عده اى به نقاط ديگر هجرت كردند.
نجاشى ، محدث و چهره سرشناس نيز با دگرگونى اوضاع سياسى و اجتماعى شهر بغداد و از بين رفتن حوزه فرهنگ شيعى در سال 448 ق به ناچار آنجا را رها كرد و احتمال دارد بر اثر كهولت و گرماى زياد و نيز علاقه قلبى كه نسبت به خاندان رسالت داشت به منطقه اى در شمال بغداد نزديك سامراء هجرت كرده باشد. او در حالى كه اواخر عمر را مى گذراند هر چند گاه به سامرا مى رفت و به زيارت امام هادى و امام حسن عسكرى عليهم السلام مى شتافت و در حالى كه اشكهايش براى مظلوميت ائمه معصومين عليهم السلام جارى بود زيرلب براى تعجيل ظهور امام زمان (عج ) دعا مى كرد.
... او كه عمرى را در خدمت معارف اهل بيت عليهم السلام سپرى كرد و در معرفى ابرار و ستاره هاى هميشه جاويد تشيع و شناساندن آثار ارزشمند آنان همت بلندى داشت ، همچنان در انتظار رؤ يت خورشيد اهل بيت باقى ماند تا آنكه دست اجل مهلتش نداد و در جمادى الاول سال 450 ق در مطيه آباد(182) روح پاكش به ارواح مطهر ابرار و صالحان و اولياى خاص ‍ الهى پيوند خورد و در جوار رحمت ربوبى جاى گرفت .(183)
رضوان خدا بر او باد!
شيخ طوسى متوفاى 460 ق . 
خورشيد ابرار
عليرضا شهروى
ولادت :  
محمد بن حسن طوسى در ماه رمضان سال 385 ق . در خانه اى محقر اما سرشار از نور ايمان پا به عرصه وجود گذاشت . زادگاه وى شهر طوس بود محمد تا سال 408 ق . در اين شهر اقامت كرد و در طول اين مدت مقدمات علوم متداول در آن عصر را فرا گرفت و در بهار جوانى از محصلين فاضل و درس خوانده گرديد.(184)
به سوى بغداد 
طوسى در 23 سالگى چون محيط كوچك طوس را براى پيشرفت شايان شايان و سير كمالات معنوى تنگ ديد، به منظور استفاده كامل و درك محضر اساتيد بزرگ و نامى آن دوره بخصوص شيخ مفيد و سيد مرتضى در سال 408 ق رهسپار بغداد گرديد(185) در آن زمان بغداد شهر علم بود و آوازه بلندى داشت و حوزه درسى شيخ مفيد دانشوران بسيارى را از اطراف به اين شهر فرا خوانده بود. در چنين محيطى وى هيچگونه غربتى در خود احساس نكرد و سالها چون خورشيد در اين حوزه درخشيد و در پاى درس ‍ نابغه دهر، شيخ مفيد نشست و مدت پنج سالى افتخار شاگردى وى را داشت . حضور جوانى 23 ساله در درس رهبر و پيشواى دينى شيعيان ، در كنار شاگردان برازنده اى چون سيد مرتضى و برادر نابغه اش سيد رضى ، نجاشى ، ابوالفتح كراجكى و محمد بن حسن حمزه كه همه در شمار بزرگان و دانشمندان شيعه به شمار مى رفتند، خود گواه صادقى بر عظمت علمى و جايگاه ويژه ايشان است .
شيخ طوسى در دوران جوانى به درجه اجتهاد رسيد و كتاب تهذيب الاحكام را كه از كتب معروف و مورد توجه شيعه است ، در اين دوره (186) و با پيشنهاد استاد نابغه خود، شيخ مفيد تاءليف نموده است .(187)
اين كتاب شاهد صادقى است بر اجتهاد و تبحر دانشور نامور طوس در زمينه هاى مختلف ؛ فقه ، اصول و رجال ، در حالى كه هنوز از سن او سى سال نگذشته بود.
تصويرى از منزلت ((مفيد رحمه الله ))  
ابن نديم كه از معاصران شيخ مفيد بوده و مانند او در بغداد مى زيسته در كتاب ((فهرست )) نوشته است : (( ابن معلم ابوعبدالله (شيخ مفيد) رياست متكلمين شيعه در عصر ما به وى رسيده است . او در علم كلام (عقايد و مذاهب ) به روش مذهب شيعه بر همه كس پيشى دارد. دانشمندى باهوش ‍ و بافراست است من او را ديده ام دانشمندى عليقدر است .)) (188)
ابن عماد حنبلى مورخ مشهور اسلامى در كتاب شذرات الذهب ، ضمن وقايع سال 413 ق مى نويسد ((مفيد در اين سالها وفات يافت . او از عالمان شيعه و پيشواى آنان بوده و داراى كتابها و نوشته هاى فراوانى است )).
اين ابى طى در تاريخ اماميه (شيعه ) مى گويد: مفيد، بزرگ بزرگان شيه و زبان گوياى آن است . وى در كلام ، فقه و جدل استادى فرزانه بود و در دولت ((آل بويه )) با طرفداران هر مسلك و عقيده با متانت و عظمت خاصى بحث و مناظره و از مستمندان دستگيرى بسيار مى كرد. فروتنى و خشوع وى زياد، نماز و روزه اش فراوان ، لباس تميز و نيكو بر تن داشت و ديگران گفته اند عضدالدوله ديلمى حاكم مقتدر آل بويه بسيارى از اوقات به ملاقات شيخ مفيد مى رفته است . 76 سال زندگى كرد و بيش از دويست كتاب و رساله نوشت . در ماه رمضان سال 413 ق . دار فانى را وداع گفت و هشتاد هزار نفر در تشييع جنازه وى شركت كردند.(189)
علامه حلى كه خود از محققان نامى دنياى تشيع است در مقام توصيف شيخ مفيد مى نويسد: كليه دانشمندان ما كه بعد از وى آمده اند از دانش او استفاده نموده اند .فضل و دانش او در فقه ، كلام و حديث مشهورتر از آن است كه به وصف آيد.او موثق ترين و داناترين عالمان عصر خود بود. رياست علمى و دينى طايفه شيعه در عصر او به وى منتهى گشت )) (190)
پس از رحلت مرجع و رهبر بزرگ شيعيان (شيخ مفيد) هدايت كشتى طوفان زده شيعه كه در اقيانوس بيكران و ظلمانى تحت سيطره حكام عباسى و تلاطم بود، به عهده مردى از تبار بزرگان و سادات علوى به نام سيد مرتضى معروف به علم الهدى گذارده شد و سيد مرتضى در بسيارى از علوم كلام ، فقه و اصول و ادب و شعر، شهره محافل علمى در دور نقاط عراق بود.(191) شيخ طوسى با اينكه خود در اين زمان از صاحبنظران علم فقه و حديث بوده است ، بعد از شيخ مفيد مدت 23 سال (413 - 436 ق ) در محضر اين سيد بزرگوار و دانشمند ژرف انديش ، شاگردى نمود و از فضل و ادب اين رادمرد تاريخ شيعه ، پيمانه دانش و انديشه خود را لبريز ساخت . در درس سيد مرتضى دانشمندان بزرگى حاضر مى شدند و سيد بنا به مرتبه علمى و تلاش آنان در مسير تحقيق و دقت نظر در مباحث ، كمك تحصيلى ماهانه اى را قرار داده بود. نظر به استعداد سرشار و آمادگى ذهنى شيخ طوسى در فراگيرى مباحث علمى و قدرت استنباط و نقد و بررسى آراء و عقايد، وى خيلى زود مورد عنايت خاص استاد قرار گرفت و بيشترين شهريه ماهيانه را كه 12 دينار بود، از براى شيخ مقرر داشت (192)
هر چند شيخ از نظر علمى در بعضى از علوم مانند فقه و حديث و رجال متبحر بوده و نيازى به فراگيرى دانشى در اين زمينه ها نداشته است در علم كلام ، تفسير، لغت و به طور كلى علوم ادبى از محضر سيد مرتضى حداكثر استفاده را نموده است . شيخ طوسى در طى اين مدت ضمن بالا بردن و توسعه اطلاعات گوناگون علمى شروع به تاءليف كتابهاى متنوع در علوم اسلامى نيز كرد. تعدادى از كتابهاى مهمى كه شيخ در حيات سيد مرتضى نوشته بدين قرار است : تهذيب ، استبصار، نهايه ، المفصح فى الامامه ، رجال ، آغاز فهرست و از همه مهمتر تلخيص الشافى كه مهمترين كتاب اوست . و آن تنظيم و خلاصه كتاب شافى سيد مرتضى است . تا آن هنگام كتاب با آن اهميت در مساءله امامت تاءليف نگرديده بود و شيخ در سال 433 ق (چهار سال قبل از درگذشت سيد) آن را به پايان رسانيده است . ناگفته نماند كه شيخ بيشتر اين كتابهاى را به تقاضاى فقيهان و دانشوران بزرگى همچون قاضى ابن براج يا ديگران نوشته است .(193)
از ديدگاه بسيارى از محققان ، شيخ طوسى تدوين كننده اساسنامه مكتب تشيع در فرهنگ و تمدن اسلامى محسوب مى شود. علامه حلى مى گويد: ((شيخ طوسى پيشواى دانشمندان شيعه و رئيس طايفه اماميه ... صاحبنظر در علوم اخبار، رجال ، فقه ، اصول ، كلام و ادب بوده است . همه فضيلتها منسوب به اوست و در تمامى فنون اسلام كتاب نوشته است اوست كه عقايد شيعه را در اصول و فروع آن دسته بندى و اصلاح نموده )) (194)
شيخ طوسى همچنين در اين مدت از محضر اساتيدى چون : ابن غضائرى ، ابن شاذان متكلم ، ابن حسكه قمى ، حسين بن ابى محمد تلعكبرى ، ابن بشران معدل ، ابومنصور شكرى ، احمد بن ابراهيم قزوينى ، ابن فهام سامرى ، ابوحسين صفار، ابن ابى جيد، ابن حاشر و دهها فرزانه ديگر فيض ‍ كرد.
خورشيد عرش  
در 25 ربيع الاول 436 ق روح ملكوتى سيد مرتضى بعد از 80 سال عمر گرانبار، تعلق زمينى را رها كرد و به سوى معبود شتافت (195) و پس از آن شيخ طوسى رهبر و پيشواى مذهب تشيع گرديد و دوازده سال بعد از سيد مرتضى در بغداد بر دنياى شيعه زمامت داشت . او با دور انديشى وصف نشدنى ، صفحات طلايى ناگشوده تاريخ اسلام و شيعه را، به معناى واقع جلوه اى بديع بخشيد.
در آن ايام از دورترين نقاط مملكت اسلامى دانش پژوهان و فقيهان براى حل مشكلات علمى خود به منزل و محل درس شيخ مى آمدند تا از افكار و انديشه هاى اين فرزانه دوران به اندازه ظرفيت وجودى خود پيمانه هاى علم و معرفت برگيرند. در تاريخ آمده است : سيصد تن از مجتهدان شيعه شاگرد وى بودند و از عالمان اهل تسنن آن قدر از اين منبع فيض استفاده كرده اند كه به شمارش درنيايد.(196)
دانشمند فرهيخته اى همچون اسحاق بن بابويه قمى ، ابوالصلاح حلبى ، ابوعلى طوسى (فرزند شيخ ) سعدالدين بن البراج ، شهر آشوب سروى مازندرانى ، عبدالجبار بن عبدالله المقرى رازى ، محمد بن حسن فتال ، كراجكى ، حسين بن فتح جرجانى ، جعفر بن على حسينى ، ابوالصلت محمد بن عبدالقادر، ناصر بن رضا علوى ، غازى بن احمد سامانى و دهها انديشمند ديگر از شاگردان برجسته شيخ مى باشند. (197)
در سال 447 ق طغرل بيك سلجوقى با سپاهى لجام گسيخته وارد بغداد شد و محله شيعه نشين شهر را مورد تاخت و تاز قرار داد و افزون بر به خاك و خون كشيدن مردم بى پناه ، كتابخانه عظيم ابونصر شاپور بن اردشير را به آتش كشيد و حتى دهها قرآن نفيس كتابخانه نيز از خشم دنياطلبان سلجوقى در امان نماند(198).
در اين توطئه كه تا سال 451 ق . ادامه داشت چندين بار كتابخانه شخصى و دست نوشته هاى شيخ طوسى در ميان كوچه و خيابان بغداد به آتش كشيده شد. در ماه صفر 449 ق . به خانه شيخ هجوم بردند و هر آنچه از لوازم ، كتابها و دفاتر در منزل او گذارده بودند به ميدان اصلى شهر آورده ، آتش ‍ زدند. (199)بروز اين حوادث ناگوار شيخ طوسى را بر آن داشت تا در پى حفظ ميراث فرهنگى و نجات دانشمندان شيعه ، هجرتى دگر آغاز كند و راهى نجف شود (200)
هجرت به شهر عشق  
نجف در زمان سلاطين ديلمى مانند معزالدوله ، عضدالدوله و وزا و شخصيتهاى شيعه اين خاندان ، تغييرات زيادى پيدا كرد. آنان اشياى نفيسى را وقف بارگاه آن حضرت كردند. سلاطين مزبور خود به زيارت مرقد منور ايشان بعد از مرگ نيز در سرداب صحن نجف كنار آن تربت پاك به خاك سپرده شدند. ولى در زمان ورود شيخ به نجف (448 ق .) اين شهر ديگر رونق زمان آل بويه را نداشت ، از آن آمد و شدها خبرى نبود، تعصبهاى جاهلانه و مرگبار بر همه جا سايه افكنده و حالت رعب و وحشت سراسر عراق را فراگرفته بود. (201)
اما از سويى اطراف نجف عشاير غيور و شجاعى از عربهاى شيعه زندگى مى كردند و بسان دژ محكمى مرقد مطهر و نورانى مولاى خود را از هر گونه گزند و تعرضى محافظت مى كردند. (202) بر همين اساس نجف براى شيعيان منطقه امنى محسوب مى شد و حسن انتخاب شيخ هم تاءييدى بر وجود امنيت نسبى در آن منطقه از عراق است .
با ورد شيخ طوسى ، نجف شاهد جنب و جوش وصف ناپذيرى شد. چرا كه مردى آسمانى با روحى لطيف به لطافت شبنم ، داراى انديشه اى به خروش ‍ اقيانوس و ارادى خلل ناپذير چون پولاد، همراه گلستانى از شقايق سرخ ، در پى خدمت به مولاى خويش و رونق مكتب وى ، به بهشت خدا در زمين هجرت كرده است تا نجف را بزودى قبله آمال و آروزى عاشقان علم و معرفت سازد. وى تشنگان معرفت و عرفان مولاى متقيان را كه در بوستان دانش علوى دعوت مى كند و تحفه اى از انديشه هاى علوى را به ايشان تقديم مى دارد.
اولين دانشگاه شيعه  
شيخ كه خانه ، كتابها و دست نوشته هاى خود را در بغداد از دست داده بود، در نجف مدت 12 سال آخر عمر را با پشتكارى بيشتر گذراند و به دانشوران بدين سامان پرداخت . نجف در آن زمان شهر نبود حتى عنوان قريه هم نداشت به جهت وجود بارگاه امير مؤ منان تنها زايرين بودند كه در آن رفت و آمد داشتند. شيخ طوسى حوزه علمى جديدى را در آنجا به وجود آورد و پايه هاى استوار اين مركز بزرگ را بنا گذاشت ؛ به طورى كه پس از گذشت هزار سال از آن تاريخ ، هنوز اصالت علمى خود را حفظ كرده و ديگر مراكز اسلامى را تغذيه فرهنگى مى كند. (203)
بحق وى را بايد مؤ سس اولين دانشگاه تشيع دانست و با انفجار از هنر اين رادمرد صحنه هاى پيكار علم و انديشه ، كه در هر زمينه مطلبى بديع و منحصر به فرد به يادگار گذاشته ، ياد كرد.
ميراث گرانبها
شمار آثار شيخ - اعم از كتاب و رساله - به 51 مجلد مى رسد كه گاه بعضى از اين مجلدات ده جلد كتاب قطور را در بر مى گيرد. موضوعات اين كتابها تحت عناوينى چون تفسير، حديث ، فقه ، اصول فقه ، كلام رجال و فهرست ، تاريخ و مقتل ، جواب مسائل شرعى و اعتقادى و دعا مندرج است .
التبيان فى تفسير القرآن (در ده جلد)، المسائل الدمشقيه فى تفسير القرآن و المسائل الرجيه فى تفسير آيات من القرآن ، از آثار تفسيرى اوست .
تهذيب و استبصار دو اثر او در علم حديث است كه در كنار كافى (اثر شيخ كلينى ) و من لا يحضره الفقيه (اثر شيخ صدوق )، كتب اربعه را تشكيل مى دهند.
مهترين آثار شيخ در فقه عبارت اند از: النهايه ، المبوط، الخلاف ، الجعل و العقود فى العبادات ، الا يجاز فى الفروض ، مناسك الحج فى مجرد العمل ، المسائل الحلبيه فى الفقه ، المسائل الجنبلائيه فى الفقه ، المسائل الحائريه فى الفقه ، مساءلة فى وجوب الجزية على اليهود، مساءله فى تحريم الفقاع ، مساءلة فى موافقيت الصلاة .
عدة الاصول و مساءلة فى العمل بخبر الواحد و بيان حجة الاخبار از آثار او در اصول مى باشد.
تاءليفات شيخ در علم كلام عبارت اند از:
تلخيص الشافى (فى الامامة )، تمهيد الاصول (شرح كتاب جمل العلم و العمل سيد مرتضى )، الاقتصاد ((الهادى الى طريق الرشاد))، المفصح فى الا مامة ، مقدمة فى المدخل الى علم الكلام ، رياضة العقول ، مايعلل ، و ما يعلل ، ما لا يسع المكلف الاخلال به ، شرح الشرح فى الاصول ، اصول العقائد الغية ، الفراق بين النبى و الامام ، مساءلة فى الا حول ، المسائل الرازيه ، النقض على بن شاذان فى مساءلة الغار، مسائل اصول الدين و الكافى .
شيخ طوسى در دو علم رجال و فهرست چند كتاب ارزشمند به يادگار گذاشته است :
كتاب الابوا؛ رجال شيخ طوسى )، اختيار معرفة الرجال (معروف به رجال كشى . شيخ به حذف اشتباهات ، مرتب كردن و اصلاح اصل كتاب كشى اقدام كرد) و الفهرست ( معرفى مصنفان نامدار شيعه و آثار آنان ).
در زمينه تاريخ نيز شيخ طوسى رحمة الله عليه دو اثر نگاشته است .
مقتل الحسى و مختصر اخبار مختار بن ابى عبيدة الثقفى .
مسائل الالياسيه ، المسائل القيه ، مسائل ابن براج و تعليق ما لا يسع ( كه مجموعه پاسخ ‌هاى شيخ به سئوال هاى پرسشگران است ).
در زمينه دعا و اعمال عبادى آثار ذيل از شيخ به يادگار مانده است :
مصباح المتهجد و سلا ح المتعبد، مختصر المصباح ، محتصر فى عمل بوم و ليلة ، انس الوحيد و هداية المسترشد و بصيرة المتعبد (204)
شاگردان  
گذشته از آثار گرانبها و ارزشمند علمى ، دانشوران بزرگى در حوزه درسى وى پرورش يافتند. طبق نوشته گروهى از دانشمندان شيعه شاگردان شيخ الطائفه افزون از سيصد دانشمند مجتهد بوده اند (205)در منابع مختلف شيخ مختص فرزانگان تشيع نبوده اند بلكه بسيارى از دانشمندان اهل تسنن نيز از محضر ايشان به مقام علمى دست يافتند.
اشك ملائك  
محرم سال 460 هجرى با روزها و شبهاى غم آلود، نزديك مى شود. روزها در پرده بسيارى عزاى حسينى با شبهاى خرابه نشينان آل رسول صلى الله عليه و آله همنوا شده اند. در گوشه اى از نجف اشرف دلى شكسته و قلبى آكنده از تاءسف و اندوه ، متعلق به پيرى وارسته و عارف ، آخرين آهنگهاى حيات را مى نوازد تا روح خسته و ملول اين جسم مطهر و نجف را در سفرى آسمانى و روحانى آزاد كند. شب 22 محرم سال 460 ق فرا مى رسد. ملائك كه در انتظار رؤ يت خورشيد آسمان عشق و معرفت ، سالها چشم به راه بودند، عاقبت در اين شب حزن انگيز روح ملكوتى آقا و مراد شيعيان ، شيخ طوسى را چون نورى آسمانى به ميهمانى خدا بردند تا در پرتو عظمت آن نفس پاكيزه تقربى نصبيشان گردد. آرى ! مردى بزرگ پس از گذاردن 76 سال ، زندگى پر بركت و سعادت با عشق وصال حق شتابان به سوى خدا رخت بر بست .
((شيخ را در خانه مسكونى اش در نجف دفن كردند. اين خانه در سمت شمال بقعه علوى به نام مسجد طوسى معروف است )). (206)
علامه طبرسى متوفاى 548 ق . 
پيشواى مفسران
محمد باقرپور امينى
علامه بزرگوارامين الاسلام ، ابوعلى فضل بن حسن طبرسى از جمله انديشمندان نادرى است كه هر چند در دانشهاى رايج عصر خويش خبره بود، منزلت او در تفسير، تمام ابعاد و جوانب علمى اش را تحت شعاع قرار داده ، وى را به مثابه مفسرى سترگ در دنياى دانش و معرفت كرد. در اين نوشتار بر آنيم كه به گوشه هايى از زندگى هفتاد و نه (يا هشتاد) ساله گوشه هايى از زندگى هفتاد و نه (يا هشتاد) ساله اين مفسر قرآن و پيشواى مفسران بپردازيم .
ولادت  
او به سال 468 ق ( يا 468 ق .(207)) ديده به جهان گشود و حسن بن فضل طبرسى پدر طبرسى پدر آن عزيز، او را ((فضل )) ناميد. (208)اصل و منشاء ((فضل بن حسن )) طبرسى ((تفرشى )) بوده و به همين سبب به ((طبرسى )) به معروف و مشهور گشته است (209)؛ هر چند دليلى بر ولادت يا اقامت او در آن ديار علم خيز در دست نيست . در مقابل ، گروهى از شرح حال نويسان ، طبرسى را اهل طبرستان (مازندران امروز) دانسته اند (210)ليكن وجود دلايلى روشن بر يكى بودن طبرس و تفرش آن ادعاها را مخدوش مى سازد (211)؛ كه مى توان به برخى از آنها اشاره كرد: بيهقى ( معروف به ابن فندق ) كه از معاصران طبرسى است (212)در بيان شرح حال او مى گويد ((طبرس منزلى است ميان قاشان (كاشان ) به اصفهان . اصل ايشان از آن بقعت بوده است .)) (213)همچنين يعقوبى (214) و علامه مجلسى (215) طبرسى را معرب تفرشى و منسوب به تفرش از توابع قم مى دانستند.
اين ناحيه نخست از توابع قم بوده و امروز از شهرهاى استان مركزى به شمار مى آيد اين شهر به دليل نزديكى به قم ، در آغاز ورود اسلام ، مذهب تشيع را پذيرفت . (216)
تحصيل  
فضل بن حسن دوران كودكى و تحصيل خود را در جوار بارگاه ملكوتى امام هشتم عليه السلام گذراند و پس از چند سال حضور در مكتب ، و فراگيرى و خواندن و نوشتن و يادگيرى قرائت قرآن ، خود را به منظور تحصيل علوم اسلامى و شركت در جلسه درس بزرگان دين آماده ساخت . او در فراگيرى علومى چون ادبيات عرب قرائت ، تفسير، حديث ، فقه ، اصول و كلام فوق العاده تلاش كرد، بدان حد كه در هر يك از رشته ها صاحب نظر گرديد. با وجودى كه در مدارس آن عصر علوم چون حساب ، جبر و مقابله رايج نبود و كسى براى فراگيرى آن رغبت نمى ورزيد، او به سوى آن علوم شتافت و از صاحب نظران آن فن به شمار مى آمد.(217)
اساتيد امين الدين (218) طبرسى كه نقش مهمى در باروركردن شخصيت علمى و معنوى او داشتند از اين قرارند: ابوعلى طوسى ( فرزند شيخ طوسى )، جعفر بن محمد دوريستى ، عبدالجبار مقرى نيشابورى امام موفق الدين حسين واعظ بكرآبادى جرجانى ، سيد محمد غصبى جرجانى ، عبد الله قشيرى ، ابوالحسن عبد الله محمد بيهقى ، سيد مهدى حسينى قاينى ، شمس اسلام حسن بن بابويه قمى رازى ، موقف عارف نوقانى و تاج القراء كرمانى . (219)
در عرصه شعر  
طبرسى در ايام جوانى اشعار بسيارى سروده است (220)كه عموم آنها حاوى مضامين عالى و دليل صادقى بر آشنايى و خبرگى وى در سرودن شعر است . اثر ذيل در بيان ارادت وى به اهل بيت عليه السلام يكى از آن آثار جاودان مى باشد.

اطيب يومى بذكراكم
و اسعد نومى بروياكم
لئن غبتم عن مغانيكم
فان فوادى مغناكم
فلا باءس ريب دهرى اتى
بما لا يسر رعاياكم
فنصر من الله ياءتيكم
و فضل من الله يغشاكم
و عقد و لائى لكم شاهد
بانى فتاكم و مولاكم
لكم فى جدودكم اسوه
اذا ساء كم عيش دنياكم
و كم مثلها افرجت عنكم
و خط بها من خطاياكم
كما صفى التبر فى كورة
كذلكم الله صفاكم (221)
ترجمه :
- روز را ياد شما عطر آگين مى سازم و خوابم را با ديدن شما شيرين و دلچسب مى كنم .
- اگر چه از منازل خود غايت شده ايد، ولى دل من منزگاه شماست .
- باكى نيست اگر حوادث روزگار بر من عارض شود و امت شما را خوشايند نباشد.
- زيرا پيروزيى از ناحيه خدا نصيب شما خواهد شد و فضيلتى از جانب او شما را بر خواهد گرفت .
- آنچه از محبت شما در وجدانى جاى گرفته شاهد است كه من غلام و دوستدار شما هستم .
- پيشينيان شمابرايتان اسوه اند، هرگاه زندگى دنيا بر شما بد معامله كند.
- چه بسيار از اين سختيها كه از شما دور مى شود و به وسيله آن گرفتاريهاى شما محو مى گردد.
- همان طور كه طلا در كوره تصفيه مى شود خدا نيز شما را تصفيه نموده است .
هجرتى پر بار  
امين الاسلام طبرسى حدود 54 سال در مشهد مقدس سكونت داشت وسپس بنا بر دعوت بزرگان سبزوار، و با توجه به امكانات بسيارى كه در آن شهر موجود بود و زمينه تدريس ، تاءليف وترويج دين را براى او فراهم مى ساخت ، در سال 523 ق . راهى را براى آن ديار گرديد. سادات آل زياره - كه طبرسى با آنان نسبت فاميلى داشت - ميزبان او بودند و از كمك و همكارى با آن عالم وارسته دريغ ننمودند. (222)
نخستين اقدام شيخ ، پذيرش مسؤ وليت ((مدرسه دروازه عراق )) بود (223) كه با سرپرستى و راهنمايى او، مدرسه به حوزه علميه وسيع و با اهميتى مبدل گشت غناى فرهنگى و علمى اين مكان ، سبب جذب محصلان بسيارى از دور افتاده ترين نقاط ايران گرديد و طلبه هاى جوان به عشق رسيدن به كمال و خدمت به مكتب در آن مدرسه مشغول تحصيل شدند و علوم مختلفى چون فقه و تفسير را از محضر طبرسى فرا گرفتند. شاگردان دانشمند و بلند آوازه ذيل ثمره تلاش علمى شيخ است : رضى الدين حسن طبرسى (فرزند طبرسى )، قطب الدين راوندى ، محمد بن على بن شهر آشوب ، ضياء الدين فضل الله حسنى راونديت شيخ منتخب الدين قمى ، شاذان بن جبرئيل قمى ، عبد الله بن جعفر دوريستى ، سيد شرف شاه حسينى افطسى نيشابورى و برهان الدين قزوينى همدانى . (224)
آثار سبز  
مصنفات وآثار متعددى از امين الاسلام از امين الاسلام طبرسى به يادگار مانه است كه جملگى از فضل ودانش آن عالم كوشا و انديشمند، توانا حكايت مى كند. گنجينه آثار او بدين شرح است :
الاداب الدينه للخزانه المعينه ، اسرار الامامة ، اعلام الورى با علام الهدى ، تاج الواليد، جوامع الجامع ، الجواهر (جواهر الجمل )، حقائق الامور، عدة السفر و عمدة الحضر، العمده فى اصول الدين و الفرائض النوافل غنية العابد و منية الزاهد، الفائق ، الكافى الشافى كنوز النجاج ، مجمع البيان ، مشكوة الانوار فى الاخبار، معارج السؤ ال ، المؤ تلف من المختلف بين ائمة السلف ، نثر اللالى ، النور المبين و روايت صحيفة الرضا عليه السلام (225)
پيشواى مفسران  
انديشه خدمت به قرآن از اون جوانى در ذهن علامه جاى داشت . زندگى اش آميخته با آن كتاب الهى بود احياى معارف آن معجزه بى بديل و يگانه و نوشتن تفسير از آروزهاى اصلى او به شمار مى رفت . خالق هستى ، آن بر آورنده آرزوها، توفيق عرصه آثار جاودان و ميراث ماندگار را به او ارزانى داشت و در حالى كه سن علامه از شصت تجاوز كرده و موهاى سرش به سپيدى گراييده بود سه كتاب تفسير قرآن را به سبك هاى مختلف به رشته تحرير درآورد. او چنان ابتكارى را در تفسير قرآن به كار بست كه تا قرن حاضر، مفسران ديگر به كار بست كه تا قرن حاضر، مفسران ديگر بر آستان تفسير او اعتكاف كرده ، از خرمن بى پايانش - كه الهام گرفته از مكتب اهل بيت عصمت وطهارت عليه السلام بود - استفاده كردند. مناسب است به اختصار به سبك و محتويات هر يك از تفاسير آن دانشمند فرزانه اشاره نماييم .
الف - ((مجمع البيان )) سرآمد تفاسير
آستين همت بالا زدم و نهايت جد و جهد را به كار بستم و ديدار بيدار داشتم و انديشه كردم و تفاسير گوناگون را در پيش رو نهادم و از خداوند سبحان توفيق و تيسير طلبيدم و نگارش كتابى را آغاز كردم كه در نهايت فشردگى و پيراستگى و حسن نظم و تربيت است و حاوى انواع و اقسام دانش تفسير است و در و گوهرهايى اعم از علم قرائت ، اعراب و لغنت ، و پيچدگى و مشكلات ، معانى و جوانب ، نزول و اخبار، قصص و آثار، حدود و احكام در بردارد و از خدشه هايى كه مبطلان آن مطرح كرده اند سخن را آورده ام كه تنها اصحاب ما - رضى الله عنهم - متعرض آن شده اند و استدلالات بسيارى را در صحت اعتقادات خود اعم از اصول و فروع و معقول و منقول به گونه اى معتدل و مختصر و بالاتر از ايجاز و پايين تر از تفصيل در بر دارد؛ زيرا انديشه هاى عصر حاضر تاب تحمل سنگينى بزرگ ناتوان است زيرا از علما تنها نامى مانده و از علوم تنها رمقى )) .(226)
گرايش روحى بر نوشتن تفسير با ابتكار و سبكى منحصر به فرد كه از روزگار جوانى در او جولان داشت و همچنين تشويق يار و دوست نزديكش ، محمد بن يحيى (از سادات آل زباره و از شخصيتهاى بر جسته سبزوار) دو عامل و انگيزه اى است كه مؤ لف محترم خود در مقدمه بدان اشاره كرده است . برخى از مورخان با بيان داستانى از طبرسى ، انگيزه ديگرى را در باب علت نوشتن تفسير دخيل مى دانند .آن حكايت از اين قرار است : زمانى سكته اى بر علامه عارض مى شود و خاندانش به اين گمان كه او به رحمت ايزدى پيوسته است وى را به خاك مى سپارند. او پس از مدتى به هوش ‍ آمده ، خود را درون قبر مى بيند و هيچ راهى را براى خارج شدن و رهايى از آن نمى يابد. در حال نذر مى كند كه اگر خداوند او را از درون قبر نجات دهد كتابى را در تفسير قرآن بنويسد. در همان شب قبرش به دست فردى كفن نبش مى شود وآن گور كن پس از شكافتن قبر شروع به باز كردن كفنهاى او مى كند. در آن هنگام علامه دست او را مى گيرد! كفن دزد از ترس ، تمام بدنش به لرزه مى افتد، علامه با او سخن مى گويد، ليكن ترس و وحشت آن مرد بيشتر مى شود. علامه طبرسى به منظور آرام ساختن او، ماجراى خود را شرح مى دهد و پس از آن مى ايستد. كفن دزد نيز آرام شده ، با درخواست علامه كه قادر به حركت نبود، او را بر پشت خود مى نهد و به منزلش ‍ مى رساند. طبرسى نيز به پاس زحمات آن گوركن ، كفنهاى خود را همراه مقدارى بسيارى پول به او هديه مى كند آن مرد نيز با مشاهده اين صحنه و با يارى و كمك علاقه توبه كرده ، از كردار گذشته اش از درگاه خداوند طلب آمرزش مى كند. طبرسى نيز پس از آن به نذر خود وفا كرده ، كتاب مجمع البيان را مى نويسد. (227)
شيخ طوسى تفسير خود را در مدت هفت سال و با اقتباس ((التبيان )) اثر شيخ طوسى ، تدوين كرده و هر يك از فنون مختلف قرآنى را به صورت جدا از هم درقالبى منظم ومرتب بيان نمود. اين نظم خاص سبب گرديد كه دانشمندان شيعه وسنى ، آن تفسير را بر بسيارى از تفاسير ديگر برترى داده ، آن را مورد ستايش قرار دهند. (228)
مجمع البيان در ده جلد تدوين و در پنج مجلد چاپ شده است . اين كتاب با مقدمه اى مفيد آغاز شده و موضوعاتى در هفت فن به قرار ذيل در آن مطرح شده است : تعداد آيات قرآن و ثمره آشنايى با آن ، ذكر اسامى قراء مشهور قرآن و نظرات آنان ، تعريف تفسير، تاءويل و معنى ، نامهاى قرآن و معانى آن ، يادى از علوم قرآن و مسائل مربوط به آن و كتابهايى كه در مورد آن تاءليف شده است ، احاديث مشهور پيرامون فضيلت قرآن واهل آن و بيان آنچه كه براى قارى قرآن نيكوست (چون زيبا خواندن الفاظ قرآن ).
او در پاره اى از موارد به دنبال معنى آيات و به منظور توضيح بيشتر، به مطلبى اشاره و آن موضوع را با عنوان ((فصل )) مشخص مى كند. عناويتى چون تقوا، خصوصيت هدايت و هدى ، توبه وشرايط آن ، نام محمد صلى الله عليه و آله و بالاخره چكيده اى از پندها و حكمتهاى لقمان حكيم نمونه هايى از اين فصلها مى باشد. همچنين احاديث و روايات بسيارى در اين تفسير وجود دارد كه تعداد آن بيش از هزار و سيصد حديث است .
ب - ((الكافى الشافى )) گزيده اى از الكشاف
علامه طبرسى پس از تاءليفات مجمع البيان - كه به تفسير كبير شهرت يافت - به تفسير كشاف ، اثر جار الله زمخشرى برخورد و به دليل جذابيت و هنر نمايى موجود در آن ، به تلخيص آن كتاب اهتمام ورزيد. او معانى نو و بديع و الفاظ نيكويى را كه در نوع خود بى همتا بود از اين تفسير گلچين كرد و آن را در يك جلد تاءليف نمود و نام اين تفسير گزديده و مختصر را ((الكافى الشافى )) نهاد (229).اين كتاب در آثار برخى از شرح حال نويسان به ((الوجيز)) تعبير شده است (230).
چون نسبت به مجمع البيان و تفسير ديگر علامه ، موسوم به جوامع داراى حجم كوچكى بوده است .
ج - جوامع الجامع ، تفسير وسيط
اين كتاب پس از مجمع البيان از معروف ترين آثار طبرسى است كه در مدت يك سال (از ماه صفر 542 تا محرم 543 ق .) و پس از اتمام دو تفسير گذشته تاءليف شده است (231). در اين تفسير گزيده گويى شيوه مفسر است و او كوشيده تا مطالب مهم و برجسته و لطايف آن دو كتاب را گرد آورى كرده ، از برخى مطالب آن دو تفسير كبير وجيز صرف نظر نمايد. همچنين حسن ابتكار و لطف تعبيرى كه در بيان دقايق آيات و كيفيت توجيه آن به كار رفته و استفاده اى كه از كشاف زمخشرى شده ، باعث شد كه اين تفسير از مجمع البيان ممتاز گردد (232)علامه ، جوامع الجامع را به دليل كمى حجم وفزونى فوايدش ، وسيط نيز ناميده است .(233)
بيشتر مطالب تفسير جوامع الجامع از كشاف زمحشرى اقتباس شده است . در پاره اى از موارد نيز مطالبى از تفسير در مقايسه با كشاف امتيازاتى دارد؛ همچون اختصار و حذف زوايد و مطالب غير ضرورى نقل رواياتى از طريق شيعه كه گاهى غير ضرورى ، نقل رواياتى از طريق شيعه كه گاهى با تفسير صاحب كشاف موافق و در بسيارى از مواضع با آن مخالف است و بيان آراء كلامى شيعه اماميه در مواردى كه با ديدگاه معتزله موافق نيست يا نظر شخصى طبرسى در تفسير آيه با نظر زمخشرى مخالف است كه در اين صورت طبرسى از نظر صاحب كشاف عدول نموده و آنچه مى دانسته ذكر كرده است . (234)
بر قله فقاهت  
علم فقه كه فن استخراج و استنباط احكام از مدارك آن چون كتاب ، سنت ، اجماع و عقل مى باشد از جمله دانشهاى دقيقى است كه شيخ در آن صاحبنظر بود. علماى بزرگ و شرح حال نگاران ، از وى به عنوان مجتهد و فقهى بزرگوار ياد كرده اند. (235) طبرسى با عنايت به وجود بيش از پانصد آيه قرآن كه بر احكام عبادات و معاملات اشاره دارد به طرح موضوعاتى فقهى در دو تفسير كبير و وسيط خود پرداخته است . او نخست اقوال فرق مختلف اسلامى را بيان كرده ، پس از شرح ديدگاه شيعه نظر خود را به گونه فتوا اظهار مى كند. بسيارى از فقهاى بزرگ شيعه نظرات او را مورد اشاره قرار داده اند كه مى توان به برخى از عناوين ديدگاههاى فقهى او اشاره كرد:
كبيره بودن تمام گناهان (236)، معناى شرعى تيمم (237)، مستحب بودن استعاذه در نماز و غيره آن (238)، اركان و واجبات حج و عمره (239)، حكم صورتى كه بين دوبينه در موردى تعارض واقع مى شود (240)، خمس (241)، قبص در رهن (242)، دين مفلس (243)، حكم ديون در صورت فوت بدهكار (244)، شفعه (245)، حكم ربا (246)، جزيه نگرفتن از صائبين (247)، حكم وقف بر كافر (248)، جواز وصيت بر شخص ذمى (249)، صيد و ذباحه (250)، رضاع (251)، خلع و مبارات (252)، مراد از خوف شقايق (253).
آيينه وحدت
اختلاف وتنش هاى مذهبى ، يكى از معضلات و گرفتارهاى عصر شيخ طبرسى بود. حاكميت تركان سلجوقى در مشرق زمين هر چند تحولى بزرگ در تمدن اسلامى ايجاد كرد ليكن به موجب جانبدارى آنان از مذهبى خاص ‍ و تحت فشار قرار دادن مذاهب ديگر - بخصوص شيعه اماميه - سبب شد كه فرق اسلامى به جاى تكيه بر اصولو بها دادن به اتحاد و ائتلاف ، درگير مناقشات مذهبى شده بر اختلافت موجود بيفزايند.
شيعه به هنگام حكومت علويان و آل بويه قدرت و عظمتى يافته بود ليكن در عهد غزنويان و در آغاز دولت سلجوقيان زندگى سياسى شان مدتى در پس ابرهاى تيره تعصب پوشيده ماند و افق حيات براى آنان تاريك گشت و بنا به گفته برخى از زمامداران آن عصر، آنان در رديف گبران و ترسايان ، ياراى تظاهر به دين و ورود به خدمات عمومى را نداشتند (254).
با تمام اين دشواريها، علماى مذهب تشيع در ايران از مسير توسعه و كسب تدريجى نيرو باز نايستاده ، از كيان و فرهنگ خويش پاسدارى كردند. در سالهاى پايانى سلطنت ملك شاه ، گروهى از شخصيتهاى بانفوذ شيعه در دستگاه حكومتى سلجوقيان راه يافتند و پس از بر كنارى خواجه نظام الملك و واگذارى كرسى وزارت به يك فرد شيعى به نام تاج الملك ابوالفضل قمى ، پاى گروهى از شيعيان چون مجد الملك ابوالفضل قمى به دربار باز گرديد. (255)
بحثها و مشاجرات مذهبى فراگير بين علماى مذاهب فراگير بين علماى مذاهب در آن دوره در برخى مواقع به ستيز و خونريزى دسته هاى مختلف دسته هاى مختلف منتهيمى گشت .
در ميان سنيان درباره مذهب حنفى و شافعى ، جبر و اختيار يابرترى مذهب اشعرى ، معتزلى و؟ و غيره ، و بين سنيان و شيعيان در مسائل گوناگون مورداختلاف ، و بين همه آنالن با باطنيان ، بحثهاى شديد و دامنه دارى انجام مى شد كه غالبا با تشكيل مجالس و تاليف كتابها يا گرفتن اقرار كتبى به ترك عقيده اى و قبول عقيده ديگر منجر مى گرديد و گاه با تبعيد يا كشتن و نظاير آن پايان مى يافت .
راستى ، در اين حال براى ائتلاف و نزديك ساختن قلوب مسلمانان - كه از آرزوهاى مصلحان و درد آشنايالن به شمار مى رفت - چه اقدامى بايسته و شايسته مى بد؟ آيا تسليم فضاس مسموم جامعه شدن و ترويج و تشويق صف بنديها، خدمت تلقى مى شد ياسكوت و كنازه گكيرى از اوضاع ومسائل حاد جامعه بهترين راه به شمار مى رفت ؟ بى شك اين دو شيوه فوق ، آتش اختلاف راشعله ور ساخته بود و براى رهايى از ين بحران اقدامى شايسته و شجاعانه - برخلاف راههاى گذشته - لازم بود اء علامه طبرسى درد را بخوبى احساس كرده بد و در پى رشد واحياى انديشه وحدت فكرى و تفهاهم مذهبى و باعنايت به مقيضيات زمان و به منظور كاستن احتلافهاى موجود، به ميدان ائتلاف وارد شد و قرآن مجيد را كه مورداحترام و قبول همه مذاهب اسلامى بود اساس كار خود قرار داد. آزاد انديشى ، بلندنگرى ، سعه صدر، عفت قلم وانصاف درپژوهش از خصايص ‍ بارزى است كه در كتاب ((مجمع البيان )) وى به چشم مى خورد. او خودرادر منبع يا منابع محدودى محصور نساخت ت بلكه انديشه هالى مخالف و موافق را نظاره كرده ،؟ دامن پژوهش و تحقيق از مرزهاى انديشه خود گذراند و به كاوش ديگاه ديگران ره سپرد و با نظر يكسان به مهم اصنالف و فرقه ها، انجه را صحيح و معقول به بود مى پذيرفت و در تقديم و تاحير آن غرض خاصى نداشت . علامه همچنين در نقل عقيده ديدگاه محالفان تا آنجا كه از نظزاصولى عقيده و مبانى مكتبش خدشه وارد نمى نمود دريغ نمى ورزيد .
در ميان مولفان و مصنفان كمتر كسى را چون او مى توان يافت كه كلامش از طعن و اعتراف نسبت به مخالفان طريقه خود خالى باشد او همچون سلف صالح وبه دنبال سيره پيشوايان شيعه ت اماميه ت دفاع از اصول ومبانى شيعه را با حفظ اعتدال ت نداشتن تعصب و افراط و پرهيز از غرور در آميخته بودو خدمتى پر ارج را در نزديك ساختن افكار و انديشه هاى مذاهب اسلامى به انجام رسادن و نام خودرادر ميان شيعيان و دانشمندان منصف اهل سنت جاودانه ساخت .
علامه سيد محسن امين عاملى در اين باره چنين نمى نگارد: ((بزرگى ، عظمت ، تبحر در علوم و وثاقت او امرى است كه نياز به بيان ندارد و مجمع البيان بهترين شاهد بر اين مدعاست ؛ كتابى كه انواع را در آن جمع ساخته ، نظرات پراكنده در تفسير را بيان نموده ، و در هر مقام به احاديث اهل بيت - عليه السلام - در تفسير آيات قرآن اشاره كرده است . او دلايل روشن و مورد قبول را با حفظ اعتدال ، گزينش نيكو در اقوال ، رعايت ادب و حفظ نگهدارى گفتار در مقابل مخالفان فكرى جمع كرده است ، به نحوى كه در كلامش جمله اى كه نفرت از خضم را حكايت كرده يا مشتمل بر تقبيح آنها باشد يافت نمى شود و اين خصيصه و امتياز در آثار كمتر مؤ لف و مصنفى يافت مى شود. به گفتار او در مقدمه جوامع الجامع بنگريد كه چگونه به تعظيم و ثناى علم و دانش صاحب الكشاف بر خاسته است ؛ تا بدانيد كه آن امر، از بزرگى ، انصاف و پاكى نفس او مى باشد.)) (256)
شيخ محمود شلتوت ، رئيس سابق دانشگاه الازهر، طبرسى و آثارش را چنين معرفى مى كند: ((طبرسى اگر چه به بيان نظرات اختصاصى شيعه در احكام و آراء مورد اختلاف طريق افراط در پيش نمى گيرد و مخالفان خود و مذهب خود را مورد حمله نمى دهد. واقعيت آن است كه بايد به اين شيوه تا آنجا كه به اصول مذاهب و مسائل ريشه اى آن مربوط مى شود نگاهى آرام و با اغماض داشته باشيم ....
وى به آنچه داشت و به آنچه از دانش شيخ امت و مرجع بزرگ آن در تفسير يعنى ((امام طوسى )) صاحب كتاب ((تبيان )) گرد آورد، بسنده نكرد؛ تا آنكه به دانش جديد كه بدان آگاهى يافت روى آورد وآن دانش صاحب كشاف بود كه شيخ طبرسى اين اطلاعات قديم خود پيوند داد و اختلاف ميان او و اين كار مانع نشد، چنانكه امورى كه از تعصب بر مى خاست نيز مانع چنين امرى نشد و حجاب هم عصرى ميان آنها حايل نشد وحال آنكه هم عصرى نيز خود نوعى مانع است ....(257) ))