فقهاي نامدار شيعه

عبد الرحيم عقيقى بخشايشى

- ۵۵ -


54- آية الله العظمى سيد روح الله الموسوى الخمينى

(متولد 1320-متوفى‏1409 ه.ق)

حضرت آية الله العظمى الامام سيد روح الله الموسوى الخمينى(رضوان الله‏تعالى عليه)كه نقش رهبريهاى قاطع او از ديوار مرزها عبور كرده و تصديق و تحسين‏همگان را برانگيخته است،يكى از معدود مراجع عاليقدر تقليد شيعه مى‏باشد كه‏توانست زعامت روحى و معنوى را با زعامت‏حكومتى و ولائى هماهنگ سازد،وجهانيان را در برابر معنويت و صداقت تشيع به حيرت و شگفت وادارد.او يكى ازشگفتيهاى آفرينش و يكى از نوادر روزگار بود كه شناخت واقعى او به اين زوديها ميسرنيست.

ولادت:

او در بيستم جمادى الثانى 1320 مصادف با ولادت با سعادت صديقه طاهره(عليها السلام)در شهرستان خمين،در يك خاندان علم و تقوى متولد گرديد.پدربزرگوار او،مرحوم آية الله شهيد سيد مصطفى موسوى خمينى،يكى از علماى برجسته‏خمين و رهبر مذهبى و معنوى مردم آن سامان بود كه چند ماه پس از تولد فرزندش درراه خمين به اراك از سوى فئودالهاى آن زمان مورد اصابت گلوله قرار گرفت و درتاريخ سى‏ام ذى الحجه 1320 در سن‏47 سالگى،به فيض شهادت نائل آمد.

مولود مسعود كه پيش از شناختن جهان اطراف خود پدر بزرگوار خود را ازدست داده بود،در گهواره يتيمى بزرگ شد.هنگامى كه هنوز پا به‏16 سالگى نگذاشته‏بود،مادر گرامى خود را نيز در سال‏1336 از دست داد،آن گاه تحت‏سرپرستى عمه گرامى و برادر بزرگ خود،آية الله حاج سيد مرتضى پسنديده قرار گرفت،و زير نظرآندو،به تحصيل علوم دينى پرداخت.وى مقدمات دروس ادبى را در خمين آموخت،آن گاه در سال‏1339 ه.ق،در عنفوان جوانى عازم اراك شد تا در حوزه درس مرحوم‏آية الله حاج شيخ عبد الكريم حائرى به تحصيلات دينى و علمى خود ادامه دهد.آن گاه‏كه مرحوم حاج شيخ عبد الكريم در سال 1340 ه.ق عازم حوزه نوپاى قم مى‏گرديد،اونيز همراه آن بزرگ مرد به قم رهسپار گرديد و در مدرسه دار الشفاء سكونت ورزيد و به‏ادامه تحصيل و تكميل تهذيب نفس خويش پرداخت تا در سال 1345 ه.ق،با استعدادو ذكاوت خاصى كه‏داشت،سطوح عاليه‏را به اتمام رساند وسپس در محضردرس خارج فقه واصول آية الله حائرى،مؤسس حوزه علميه‏قم حضور پيدا كرد.

هوش سرشار،استعداد فوق العاده‏فراوان،جديت وتلاش بى‏نظيرش‏آنچنان در وى تجلى‏يافت كه در سال‏1355،هم زمان بارحلت مؤسس حوزه‏علميه قم،او به عنوان استادى گرانقدر و مجتهدى عالى مقام در آسمان علم و فضيلت‏حوزه درخشيد،و يكى‏از اساتيد بنام و معروف حوزه گرديد.وى در كنار فقه و اصول،به كسب فلسفه و عرفان‏اسلامى و اخلاق عاليه نيز پرداخت،و آن چنان در اين زمينه تلاش علمى و عملى‏داشت،كه خود به عنوان استاد و مربى اخلاق در حوزه علميه قم مطرح گرديد وعاشقان علم و عرفان دور او را گرفتند.او به عنوان استاد مبرز معقول و منقول در حوزه‏علميه شناخته شد و با سرعتى برق‏آسا،آوازه شهرت و شيوه تدريس و تعليم او زبانزدخاص و عام گرديد و گروهى از افراد با استعداد و شاگردان كمال جو،دور شمع وجود اورا گرفتند و از معلومات و مكتسبات اخلاقى او،استفاده و استضائه نمودند.

مدرس عاليقدر حوزه:

او در حوزه علميه قم به عنوان مدرس عاليقدر و پرجاذبه‏اى مطرح شد كه دههادانشجو را دور شمع وجود خود گرد آورد.او به عنوان مدرس و استاد گرانمايه،مكتب‏و محضرى پرطرفدار و شكوه آميز داشت و با تمام وجود و با جديت و اخلاص كامل‏در تعليم و تربيت و تهذيب آن گروه مى‏كوشيد،و دوشادوش تدريس علوم اسلامى،به‏پرورش روح فداكارى، شجاعت و بردبارى در آنان نيز مى‏پرداخت.وى كه از همان‏زمان از جنايات رژيم پليد و دست نشانده وقت‏خبر داشت،و مى‏دانست تنها سنگراسلام است كه مى‏تواند آن حكومت جبار را از ريشه براندازد،رنج و نگرانى ديگرى نيزداشت،و آن از اين رو بود كه به دردناكى عميق،كمبود احساس رسالت اسلامى ونقصان روحيه مسئوليت پذيرى را در برخى از روحانيون و جامعه آن زمان مى‏ديد ومى‏شناخت.از اين رو بود كه تمام هم خود را بر اين قرار مى‏داد تا افراد متعهد،آگاه،مبارز،بى‏اعتنا به جلوه‏ها و مظاهر دروغين دنيا،با يك كلمه:مؤمن و متقى و در عين‏حال دانشمند و وارسته براى جامعه پرورش دهد تا پيشتازان سپاهى باشند كه چون كوه‏به پا مى‏خيزد،چون تندر مى‏غرد،چون امواج كوه‏آسا پيش مى‏رود و ديوارهاى ستم رافرو مى‏ريزد.چنين بود آنچه در محضر و مكتب او مى‏گذشت،درست‏بر خلاف مصالح سياستهاى داخلى و خارجى روز تلقى مى‏شد،به همين جهت رضاخان‏ديكتاتور براى مصالح خود و اربابانش به كمك مزدورانى كه در اختيار داشت،بارها وبارها درس اخلاق ايشان را كه در مدرس مدرسه فيضيه انجام مى‏گرفت،تعطيل نمود تابدين گونه از خطرى كه در دو قدمى خود مى‏ديد،جلوگيرى به عمل آورده باشد.

او كه به خوبى با موقعيت زمانى و مكانى آشنا بود،با دقتى موشكافانه،و باآرامشى طوفان برانگيز،دور از انظار مزدوران و نادانان به راه خود ادامه مى‏داد و منتظربود تا دوران سياه بيداد رضاخانى تمام شود،و چون آن دوران به سر آمد،ايشان نيزدرس انسان سازى خود را مجددا آغاز نمودند و مدرسه فيضيه را پايگاه خود ساختند.

مكتب درسى و تربيتى امام خمينى:

آية الله خمينى(ره)تدريس علوم منقول و خارج فقه و اصول را در سال 1364ه.ق،هم زمان با ورود مرحوم آية الله بروجردى به قم آغاز كرد.البته ايشان پيش ازشروع درس خارج ساليان درازى بود كه به تدريس‏«سطح‏»اشتغال داشت و كتابهاى‏فقه و اصول را با بيانى شيوا،رسا و شيرين براى گروهى از فضلاء و محصلين علوم‏اسلامى شرح و بسط مى‏داد.ايشان با شروع درس خارج فقه و اصول،دگرگونى ژرف‏و پر ارجى در حوزه علميه قم به وجود آورد و با سرمايه علمى سرشارى كه هماننددرياى بى‏كرانى از عمق قلب پرذخيره ايشان مى‏خروشيد و موج مى‏آفرينيد،جويبارهايى از دانش و فضيلت را در بوستان روحانيت آن روز روان ساخت،و حوزه‏علميه قم را به گهواره علم و فضيلت و كمال مبدل نمود،و از شكر زار دانش خويش،شهد و شكر به كام دانش پژوهان معارف الهى فرو ريخت و چاشنى بخش زندگى علمى‏محصلين علوم اسلامى عصر خويش قرار گرفت.

سبك تدريس و شيوه مخصوص ايشان در بررسى مسائل علمى،و موشكافيها،ژرف‏نگريها،و تحقيقات عميقى كه در مسائل و مطالب غامض فقه و اصول به عمل‏مى‏آورد،روش استنباط و اجتهاد را در دانش پژوهان مى‏پروراند و راه آن را به شيفتگان مى‏آموخت.از اين رو مى‏بينيم كه بيش از دهها نفر مجتهد صاحب نظر و بى‏نياز از تقليداز حوزه درسى پر بار ايشان در قم بيرون آمدند.لازم به يادآورى است كه شيوه درسى‏ايشان در سطحى قرار داشت كه براى هر كسى قابل استفاده نبود،و لازم بود كه محصل‏چند سالى دوره خارج ديده و پايه‏هاى علمى خود را تا حدى بالا برده باشد تا بتواند ازحوزه درس ايشان بهره گيرد،از اين رو در حوزه علميه قم،محصل تازه به خارج‏رسيده كمتر به درس ايشان مى‏آمد،با وجود اين خصيصه، بزرگترين كرسى تدريس‏علوم اسلامى از آن ايشان بود،و جمعيت‏حوزه درسى ايشان،از لحاظ كميت و كيفيت‏در حد والايى قرار داشت،و حدود هزار نفر از فضلاء و صاحب‏نظران محقق وچيره‏دست در حوزه درس ايشان زانو زده،از آن درياى مواج علم و فضيلت‏بهره‏مندمى‏شدند، و آن گاه كه درس ايشان پايان مى‏يافت،انبوه شاگردان در سراسر مسجدسلماسى(واقع در كوچه آقا زاده قم)يا در مدرسه فيضيه موج مى‏زد،و حالتى روحانى‏به خيابان ارم و حومه صحن مطهر قم مى‏بخشيد.در سالهاى آخرى كه ايشان در قم‏مى‏زيستند،و در مسجد اعظم تدريس مى‏نمودند،تعداد شاگردان درس ايشان از هزار ودويست نفر تجاوز مى‏كرد،كه يك برابر و نيم شاگردان درس آية بروجردى در سالهاى‏آخر عمر آن فقيد سعيد بود.

اساتيد او:

امام خمينى(ره)از محضر جمعى از علماء و بزرگان حوزه‏هاى علميه اراك و قم‏كسب فيض نموده‏اند كه اسامى برخى از آن بزرگان به ترتيب زير مى‏باشد:

1-آية الله حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى(مؤلف كتاب اسرار الصلوة و غيره)متوفى‏1343 ه.ق

2-آية الله حاج مير سيد على يثربى كاشانى،كه از سال 1341 تا1347 ه.ق درقم بوده‏اند.

3-آية الله حاج ميرزا ابو الحسن رفيعى قزوينى،حكيم و فيلسوف متاله،صاحب‏شرح دعاى سحر،كه از سال 1341 تا1349 ه.ق در قم بوده‏اند،سپس به تهران وقزوين مهاجرت كرده‏اند.

4-آية الله حاج شيخ محمد رضا مسجد شاهى،صاحب وقاية الاذهان،كه درسالهاى 1344 تا1346 ه.ق در قم بوده‏اند.

5-آية الله حاج ميرزا محمد على شاه آبادى،صاحب رشحات البحار،كه درسالهاى‏1347 تا 1354 ه.ق در قم بوده‏اند،و معظم‏له در تمام اين هفت‏سال از ايشان‏اخلاق و عرفان تلمذ نموده‏اند،و در كتاب‏«چهل حديث‏»بارها از ايشان ياد نموده و باكمال تواضع كلمه‏«روحى فداه‏»را پس از نام استاد بزرگوارش ذكر مى‏كنند.

6-آية الله العظمى حاج شيخ عبد الكريم حائرى يزدى،مؤسس حوزه علميه قم،و صاحب كتاب‏«درر الفوائد»كه از حدود سال 1345 تا 1355 ه.ق،از درس فقه واصول ايشان بهره مى‏برده‏اند. (1)

شاگردان او:

تعداد كثيرى از طالبان علم و معنويت از محضر درس او بهره گرفته‏اند و در اينجابى‏مناسبت نيست كه اسامى تعدادى از علما و فضلايى كه در علوم منقول يا معقول،يادر هر دو رشته افتخار شاگردى معظم له را داشته،و از مكتب پرفيض ايشان كسب‏دانش كرده‏اند،آورده شود، و صفحات كتاب،با اسامى ستارگان درخشان فضيلت،كه‏در گرد ماه علم و فضيلت ايشان حلقه زده و كسب نور و ضياء كرده‏اند،آراسته شود،ليكن از آنجا كه به دست آوردن اسامى كليه شاگردان بزرگ مرجعى كه حدود سى سال‏مهم‏ترين كرسى تدريس شيعه را به عهده داشته‏اند،و در هر چند سالى دهها نفر عالم ومجتهد از حوزه درسى ايشان فارغ التحصيل شده و به اطراف و اكناف كشور و جهان‏پراكنده شده‏اند،براى ما امكان پذير نمى‏باشد،تنها به آوردن اسامى بعضى از آنان اكتفاءمى‏كنيم و از ديگر علماء و فضلاى مبرز كه افتخار شاگردى آن حضرت را داشته‏اند ونام آنان احيانا در اينجا آورده نشده است،پوزش مى‏طلبيم،كه گفته‏اند:«العذر عند كرام‏الناس،مقبول‏»

1-مرحوم آية الله حاج شيخ مرتضى حائرى يزدى

2-شهيد آية الله استاد مرتضى مطهرى

3-آية الله شيخ حسينعلى منتظرى

4-شهيد آية الله حاج آقا مصطفى خمينى

5-شهيد آية الله سيد محمد على قاضى طباطبائى

6-شهيد آية الله حاج آقا عطاء الله اشرفى اصفهانى

7-آية الله حاج شيخ عبد الجواد اصفهانى

8-آية الله حاج شيخ على كاشانى(فريد)

9-آية الله حاج آقا ضياء استر آبادى كاشانى

10-آية الله حاج شيخ اسد الله نور اللهى اصفهانى كاشانى

11-آية الله حاج آقا سيد رضا صدر

12-آية الله حاج شيخ عباس ايزدى نجف آبادى

13-آية الله سيد مرتضى خلخالى

14-آية الله حاج سيد عز الدين زنجانى

15-حجة الاسلام و المسلمين شهيد سيد محمد رضا سعيدى

16-آية الله شيخ محمد صادقى تهرانى

17-آية الله حاج شيخ على مشكينى

18-آية الله حاج شيخ حسين نورى

19-آية الله شيخ محمد شاه آبادى

20-آية الله شيخ محمد موحدى فاضل لنكرانى

21-آية الله شيخ يحيى انصارى شيرازى

22-شهيد دكتر محمد مفتح همدانى

23-استاد شيخ نعمت الله صالحى نجف آبادى

24-آية الله شيخ هاشم قديرى

25-آية الله شيخ ابو القاسم خزعلى

26-آية الله شيخ احمد جنتى

27-آية الله شهيد دكتر سيد محمد حسينى بهشتى

28-حجة الاسلام و المسلمين شيخ محمد جواد حجتى كرمانى

29-حجة الاسلام شيخ على اكبر هاشمى رفسنجانى

30-حجة الاسلام و المسلمين شيخ على اصغر مرواريد

31-آية الله سيد على حسينى خامنه‏اى(رهبر معظم انقلاب اسلامى ايران)

32-آية الله شيخ غلامرضا صلواتى

33-آية الله شيخ ابراهيم امينى نجف آبادى

34-آية الله سيد حسن شيرازى

35-حجة الاسلام و المسلمين شهيد شيخ فضل الله محلاتى

36-حجة الاسلام و المسلمين شهيد سيد عبد الكريم هاشمى نژاد خراسانى

37-آية الله استاد شيخ جعفر سبحانى تبريزى

38-آية الله سيد عباس يزدى

39-آية الله شيخ غلامرضا رضوانى خمينى

40-آية الله شيخ حسين راستى كاشانى

41-آية الله شيخ عباس محفوظى گيلانى

42-آية الله شيخ مجتبى حاج آخوند

43-آية الله شيخ مرتضى تهرانى

44-آية الله شيخ مجتبى تهرانى

45-آية الله شيخ محمد محمدى گيلانى

46-آية الله سيد محمد باقر ابطحى اصفهانى

47-آية الله شيخ محمد يزدى

48-آية الله شيخ عبد الله جوادى آملى

49-آية الله شيخ حسين شب زنده‏دار

50-حجة الاسلام مرحوم شيخ على اكبر تربتى(واعظ)

51-آية الله اخوان مرعشى

52-آية الله شيخ حسن صافى اصفهانى

53-شهيد آية الله شيخ على قدوسى

54-آية الله شيخ محمد على گرامى

55-حجة الاسلام و المسلمين حيدرى نهاوندى

56-آية الله سيد يعقوب موسوى زنجانى

57-آية الله حاج ميرزا ابو القاسم آشتيانى

58-آية الله حاج ميرزا صادق نصيرى سرابى

59-آية الله حاج شيخ محمد مؤمن قمى

60-آية الله شيخ صدرا قفقازى

61-آية الله شيخ جواد خندق آبادى

62-آية الله فقيه برقعى

63-آية الله سيد عبد الغنى اردبيلى

64-آية الله سيد عبد الكريم اردبيلى

65-آية الله شيخ عبد الله لنكرانى

66-حجة الاسلام و المسلمين حاج آقا مهدى حائرى يزدى

67-آية الله شيخ فضل الله خوانسارى

68-آية الله شيخ يحيى اراكى

69-آية الله شيخ مسلم ملكوتى سرابى

70-آية الله شيخ عباسعلى اصفهانى

71-آية الله شيخ عبد الحسين زنجانى

72-آية الله شيخ بهاء الدين اراكى

73-آية الله شيخ محمد نهاوندى

74-آية الله شيخ محمد حسين لنگرودى تهرانى

75-آية الله سيد اسد الله اشكورى

76-حجة الاسلام و المسلمين صدر اشكورى

77-آية الله سيد عباس ابوترابى قزوينى

78-آية الله وحيدى تبريزى

79-آية الله مشايخى اراكى

80-آية الله سعيد اشراقى

81-آية الله شيخ محمد مهدى ربانى گيلانى

82-آية الله شيخ محمد رضا كشفى تهرانى

83-آية الله شيخ حسين مفيدى دليجانى

84-آية الله شيخ عباس رفسنجانى

85-آية الله شيخ عبد العظيم محصلى خراسانى

86-آية الله شيخ محسن حرم‏پناهى

87-حجة الاسلام و المسلمين عبد المجيد رشيدپور تهرانى

88-آية الله سيد عبد الرسول شيرازى

89-مرحوم آية الله شيخ عبد الرحيم ربانى شيرازى

90-مرحوم آية الله سيد عبد المجيد ايروانى تبريزى

91-آية الله سيد على اكبر موسوى يزدى

92-آية الله سيد جعفر يزدى

93-آية الله حسين زرندى قمى

94-آية الله شيخ محمد حسين قائينى

95-آية الله سيد احمد امامى اصفهانى

96-آية الله عابدى زنجانى

97-حجة الاسلام و المسلمين مهدى كروبى

98-آية الله شيخ محمد رضا مهدوى كنى

99-آية الله شيخ مرتضى مقتدائى

100-آية الله سيد محمد على حسينى تهرانى

101-آية الله شهيد شيخ حسين غفارى

102-مرحوم آية الله سيد ابراهيم علوى خوئى

103-آية الله بطحائى گلپايگانى

104-حجة الاسلام و المسلمين شيخ رضا گلسرخى كاشانى

105-شهيد آية الله سيد اسد الله مدنى تبريزى

106-آية الله شيخ يوسف صانعى

107-حجة الاسلام و المسلمين شيخ حسن صانعى

108-آية الله شيخ محمد مصباح يزدى

109-آية الله صابرى همدانى

110-حجة الاسلام و المسلمين شيخ عباسعلى عميد زنجانى

و جمعى ديگر كه در كتابهاى تاريخ معاصرين و تذكره‏ها معرفى شده‏اند. (2)

آثار و تاليفات امام:

تا كنون درباره آثار قلمى و تاليفات امام خمينى(ره)مطالب زيادى گفته يا نوشته‏شده است، جامع‏ترين تحقيق و بررسى،تحقيق حجة الاسلام و المسلمين،آقاى رضااستادى است كه با اندك تصرف و تغيير جزئى در ذيل مى‏آوريم.

ايشان در تقسيم بندى كه در مورد آثار قلمى امام دارند،آنها را در موضوعات‏دهگانه زير خلاصه نموده‏اند:

1-عرفان

2-اخلاق

3-فلسفه

4-فقه استدلالى

5-اصول فقه

6-رجال

7-رسائل علميه

8-حكومت

9-امامت و روحانيت

10-شعر و ادب

الف-عرفان:در اين رشته كتابهاى متعددى نوشته‏اند كه تاريخ تاليف آنها از1347 تا 1355 ه.ق مى‏باشد.تاليفات عرفانى ايشان به اين شرح است:

1-شرح دعاى سحر.اين كتاب از كتابهاى عرفانى معظم‏له،همانند تاليف ديگرايشان،«مصباح الهداية‏»،فقط مورد استفاده كسانى مى‏تواند باشد كه با فلسفه و عرفان‏آشنايى كامل داشته باشند.

2-مصباح الهدايه.اين كتاب در بيان حقيقت محمديه(ص)و ولايت علويه(ع)است.تاليف اين كتاب در سال‏1349 ه.ق به پايان رسيده است.

3-لقاء الله.مقاله‏اى است‏به زبان فارسى در7 صفحه،كه در آن از استادش‏مرحوم شاه‏آبادى ياد مى‏كند.اين كتاب در پايان كتاب لقاء الله حاج ميرزا جواد آقا ملكى‏چاپ شده است.

4-سر الصلوة(صلوة العارفين يا معراج السالكين)فارسى.اين كتاب براى‏خواص از اهل عرفان و سلوك نگارش يافته و تاريخ پايان تاليف آن،سال 1358 ه.ق است،و تا كنون دو بار چاپ شده است.

5-تعليقة على شرح فصوص الحكم(عربى).«فصوص الحكم‏»،تاليف‏محى الدين عربى،و شرح آن از محمود قيصرى است،و امام خمينى شرح فصوص رادر هفت‏سالى كه از محضر مرحوم آية الله شاه آبادى استفاده مى‏كرده،نزد ايشان خوانده‏و تاريخ تاليف اين تعليقه هم در همان سالها است،و در اين تعليقه به مصباح الهدايه‏خود ارجاع مى‏دهد،و از استادش مرحوم شاه آبادى نيز ياد مى‏كند.

كتاب شرح فصوص،495 صفحه است،و تعليقه امام تا صفحه‏396 آن مى‏باشد.

6-تعليقة على مصباح الانس(عربى)

7-تعليقة على شرح حديث راس الجالوت(عربى)

8-شرح حديث راس الجالوت(عربى).كه تاريخ تاليف آن سال 1348 ه.ق‏مى‏باشد.

9-شرح ديگرى بر حديث راس الجالوت(عربى)،بنا به نوشته سيد ريحان الله‏يزدى

10-تفسير سوره حمد.تفسيرى است عرفانى بر سوره حمد كه در سالهاى اول‏پيروزى انقلاب در 5 جلسه بيان فرموده‏اند.

11-الحاشية على الاسفار

12-آداب الصلوة

13-مبارزه با نفس-جهاد اكبر(فارسى).رساله‏اى است اخلاقى در موضوع‏جهاد با نفس،كه تقرير بيانات حضرت امام در نجف اشرف براى طلاب و فضلاست.اين رساله بارها چاپ شده است.

14-شرح جنود عقل و جهل(فارسى)

15-اربعين يا چهل حديث(فارسى).شرح چهل حديث است كه‏33 حديث‏آن اخلاقى،و7 حديث ديگر آن اعتقادى است.(اين كتاب توسط نگارنده از كتابخانه‏مرحوم آية الله العظمى آخوند ملا على معصومى همدانى،كشف و پى‏گيرى شد و به سازمان تبليغات اسلامى،مركز تهران انتقال يافت،و نخستين بار با استخراج منابع ومصادر در مجله اعتصام،وابسته به آن مركز تبليغى انتشار يافت،و سپس به صورت‏مستقلى چاپ گرديد كه هم اكنون در تيراژ وسيع انتشار يافته است)

ب-كتابهاى فقه استدلالى:در فقه استدلالى كتابهاى متعددى دارند كه تاليف‏آنها مربوط به سال 1365 تا تاريخى است كه حضرت امام از نجف به ايران آمدند،يعنى‏در حدود سال‏1397 ه. ق.

16-كتاب الطهاره،جلد اول.تاريخ پايان تاليف دهم ذى حجة‏1373 ه.ق،چاپ اول در 272 صفحه در قم،و چاپ دوم در 358 صفحه در نجف به سال‏1389

17-جلد دوم كتاب الطهاره،بحث مياه ثلاثه،تاريخ پايان تاليف،22 ربيع الاول‏1376 ه.ق،چاپ قم در319 صفحه

18-جلد سوم كتاب الطهاره،بحث تيمم،تاريخ پايان تاليف،11 شعبان‏1376چاپ قم در 235 صفحه

19-جلد چهارم كتاب الطهاره،پيرامون بحث از احكام طهارات و نجاسات.اين‏كتاب كه آخرين قسمت از مباحث طهارت است،تاليف آن در تاريخ 28 ذيقعده‏1377ه.ق به پايان رسيده و چاپ آن نيز در سال‏1389 در نجف اشرف انجام پذيرفته است.تعداد صفحات اين كتاب 290 صفحه است.

20-جلد اول المكاسب المحرمه،پايان تاليف آن پس از سال‏1377 و قبل از1380 ه.ق مى‏باشد. چاپ قم در 322 صفحه

21-جلد دوم المكاسب المحرمه،شامل بحثهاى قمار،كمك به ظالم،ولايت ازطرف جائر، تكسب به واجبات،جوايز سلطان،و خراج و مقاسمه.تاريخ پايان تاليف،هشتم جمادى الاولى 1380،چاپ قم در 290 صفحه،در سال 1381

22-جلد اول كتاب البيع،تاليف پس از 1380،در457 صفحه كه در نجف‏چاپ شده است.

23-جلد دوم كتاب البيع،در سال 1391 در 575 صفحه در نجف چاپ شده‏است،متضمن بحث ولايت فقيه معظم‏له كه منشا بسيارى از تحولات اجتماعى وسياسى گشت.

24-جلد سوم كتاب البيع،تاريخ پايان تاليف 11 جمادى الاولى 1392،و درهمان سالها در 485 صفحه در نجف چاپ شده است.بدين ترتيب اين سه جلد حاصل‏تدريس حدود 12 سال حضرت امام مى‏باشد كه به قلم خودشان نوشته شده است.

25-جلد چهارم كتاب البيع،بحث‏خيارات،تاريخ پايان تاليف،25 جمادى‏الاولى 1394 ه.ق.اين كتاب در 452 صفحه در نجف در همان سال تاليف چاپ شده‏است.

26-جلد پنجم كتاب البيع،شامل بقيه بحث‏خيارات،و بحث نقد و نسيه وقبض،تاريخ پايان تاليف،15 جمادى الاولى‏1396 مى‏باشد.اين كتاب در 402 صفحه‏در سال‏1397 در نجف به چاپ رسيده است.

27-كتاب الخلل،بحث‏خلل صلوة است كه ظاهرا پس از سال‏1397 تا هنگام‏مراجعت‏به ايران بحث نموده و نوشته‏اند.اين كتاب در 314 صفحه چاپ قم مى‏باشد.

28-رسالة في التقيه،رساله‏اى است‏شامل مباحث تقيه در 35 صفحه،كه تاريخ‏تاليف آن شعبان‏1373 مى‏باشد.پيوست رساله‏هاى اصولى حضرت امام در سال 1385در قم به چاپ رسيده است.

29-رسالة في‏«قاعدة من ملك‏».اين رساله در كتاب‏«آثار الحجة‏»جلد دوم،ص 45 جزء تاليفات حضرت امام ياد شده است.

30-رسالة في تعيين الفجر في الليالى المقمره.اين رساله در 32 صفحه رقعى درسال‏1367 منتشر شده است.در عين اختصار از تاليفات فقه استدلالى ايشان به شمارمى‏آيد.

ج-كتابهاى اصول فقه:در اين زمينه هم رساله‏هاى متعددى دارند كه تاليف آنها مربوط به سالهاى قبل از 1370 تا حدود 1371 مى‏باشد كه نوعا به زبان عربى است.

31-رساله لا ضرر.تاريخ پايان تاليف آن،غره جمادى الاولى 1368 مى‏باشد كه‏در 68 صفحه،به پيوست چند رساله ديگر،تحت عنوان‏«الرسائل‏»در قم،به سال 1385چاپ شده است.

32-رسالة الاستصحاب.اين رساله در دوره اول درس اصول ايشان نوشته شده،و تاريخ پايان تاليف آن نهم رمضان 1370 مى‏باشد كه در 290 صفحه،با همان رسائل‏در سال 1385 در قم چاپ شده است.

33-رسالة في التعادل و التراجيح.در دور اول درس نوشته‏اند و تاريخ پايان‏تاليف آن،نهم جمادى الاولى 1370،و تاريخ پاكنويسى آن،ماه رمضان همان سال كه‏در 92 صفحه در همان رسائل در سال 1385 در قم به چاپ رسيده است.

34-رسالة الاجتهاد و التقليد،تاريخ پايان تاليف اين رساله،همان سال 1370است،و اين رساله در 78 صفحه در همان كتاب رسائل،در سال 1385 در قم به چاپ‏رسيده است.

35-رسالة في الطلب و الاراده.پايان تاليف اين رساله،ماه رمضان 1371 درهمدان است.اين رساله با ترجمه فارسى آن در157 صفحه در سال 1362 ه.ش(1404 ه.ق)توسط مركز انتشارات علمى و فرهنگى چاپ شده است.

36-تعليقة على كفاية الاصول.مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانى در كتاب الذريعه،ج‏26،ص 285 چاپ مشهد مى‏نويسد:«حاشيه كفاية الاصول آخوند خراسانى،تاليف‏امام خمينى كه تاريخ تاليف آن 1368 مى‏باشد.»

37-رساله در موضوع علم اصول.

38-تقريرات درس آية الله العظمى بروجردى،بنا به تصريح استاد سبحانى كه ازشاگردان برجسته اصول حضرت امام بوده‏اند،اين كتاب از آغاز مباحث اصول،تاحجيت ظن مى‏باشد. د-رسائل عمليه يا فقه غير استدلالى:رسائل عمليه و حواشى حضرت امام كه‏براى مقلدين نوشته‏اند.البته غير از«تحرير الوسيله‏»كه پيش از سال 1380 تاليف شده‏است.

39-تعليقة على العروة الوثقى(عربى)حاشيه‏اى است‏بر تمام العروة الوثقى،تاليف مرحوم آية الله العظمى سيد محمد كاظم يزدى.تاريخ پايان اين تعليقه،هفتم‏جمادى الاولى‏1357 مى‏باشد.چاپ اول آن در349 صفحه در قم انجام شده است وپس از چندى توسط مطبوعات دار الفكر تجديد چاپ،و سپس به ضميمه خود العروة‏الوثقى مكرر به چاپ رسيده است.

40-تعليقة على وسيلة النجاة(عربى)حاشيه‏اى است‏بر تمام وسيلة النجاة‏آية الله سيد ابو الحسن اصفهانى.تاريخ تاليف آن مشخص نيست.

41-حاشية توضيح المسائل(فارسى)حاشيه‏اى است‏بر توضيح المسائل آية الله‏العظمى بروجردى كه در قم در 138 صفحه در سال 1381 پس از رحلت آية الله‏بروجردى چاپ شده است.

42-رساله نجاة العباد(فارسى)اين رساله از مكاسب محرمه تا طلاق است،و در155 صفحه در حدود سال 1380 به چاپ رسيده است.

43-حاشيه رساله ارث(فارسى).مرحوم حاج ملا هاشم خراسانى،صاحب‏كتاب‏«منتخب التواريخ‏»رساله‏اى در ارث به زبان فارسى نوشته كه با حاشيه برخى ازمراجع تقليد گذشته چاپ سنگى شده است.حضرت امام خمينى(ره)حاشيه‏اى بر اين‏رساله نوشته‏اند كه با اصل رساله در 120 صفحه در قم،ظاهرا پس از رحلت آية الله‏العظمى بروجردى چاپ شده است.

44-مناسك يا دستور حج(فارسى).اين رساله مكررا چاپ شده است.

45- و46-تحرير الوسيله(عربى).وسيلة النجاة تاليف مرحوم آية الله العظمى‏آقاى اصفهانى،از جهت كثرت ابواب فقهى،بر العروة الوثقى،تاليف آية الله يزدى‏برترى دارد،يعنى بسيارى از ابواب فقه،مانند مكاسب،طلاق و نذر در العروة الوثقى نيست،ولى در وسيلة النجاة هست.امام خمينى(ره)همان طور كه قبلا گفته شد،بروسيلة النجاة حاشيه داشته‏اند و در سال 1384 كه در تركيه تبعيد بودند،به اين فكرافتادند حاشيه خود را در متن وسيله درج كرده و ضمنا بابهايى را هم كه وسيلة النجاة‏ناقص دارد،تتميم كرده و مسائل مستحدثه را هم به آن بيفزايند.اين كار به صورت‏بسيار خوبى در مدتى كه تبعيد بودند انجام گرفت و به نام‏«تحرير الوسيلة‏»در همان‏سالها در نجف،در 2 جلد،662 و647 صفحه چاپ شده و سپس مكرر تجديد چاپ‏گرديده است و اخيرا به فارسى نيز برگردانده شده است.

47-زبدة الاحكام(عربى)رساله مختصرى است كه با توجه به تحرير الوسيله‏توسط برخى از شاگردان ايشان تنظيم و مكرر به چاپ رسيده است.يكى از چاپهاى‏ممتاز آن،چاپ سازمان تبليغات اسلامى،در273 صفحه در سال 1404 قمرى انجام‏پذيرفته است.

48-توضيح المسائل(فارسى)در زمان آية الله العظمى بروجردى احساس شدكه رساله عمليه ايشان بايد ويراستارى شود تا براى عامه مردم باسواد قابل فهم باشد.به‏اين منظور حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ على اصغر كرباسچى،مؤسس مدرسه‏علويه در تهران،و استاد محترم جناب آقاى على اصغر فقيهى،صاحب تاليفات‏ارزشمند،با همكارى يكديگر رساله عمليه آن مرحوم را به صورت بسيار مطلوبى‏درآوردند و به نام‏«توضيح المسائل‏»ناميده شد. پس از رحلت آية الله بروجردى،مراجع تقليد بر اين كتاب حاشيه زدند،از جمله حضرت امام، حاشيه‏اى بر اين كتاب‏نوشتند كه بعدها توسط برخى از علماء،حاشيه ايشان در متن درج شده و به نام‏«توضيح المسائل امام خمينى‏»مكرر چاپ شده است.

49-ملحقات توضيح المسائل(فارسى).تحرير الوسيله حضرت امام(ره)مسائل جديد و مستحدثه را نيز داشت،ولى به زبان عربى بود،و چون اين مسائل براى‏فارسى زبانان هم لازم بود،به فارسى ترجمه شده و به زبان برخى از مسائل امر به‏معروف و نهى از منكر و دفاع كه در توضيح المسائل نبود،به نام‏«ملحقات توضيح المسائل‏»مكرر چاپ شده است.

50- و 51-استفتائات(فارسى).يكى از كارهاى بسيار ارزنده،جمع و تنظيم‏جواب سؤالاتى است كه از فقهاء مى‏شد تا براى غير سؤال كننده هم مورد استفاده قرارگيرد.استفتائات حضرت امام نيز در دو جلد تنظيم شده است.يك جلد آن در519صفحه توسط انتشارات جامعه مدرسين قم چاپ شده است.اميد است همين كارنسبت‏به كل استفتائات آن بزرگوار به صورت وسيع انجام گيرد كه جلد دوم آن‏محسوب گردد.

52-حكومت اسلامى يا ولايت فقيه(فارسى)اين كتاب حاصل درسهاى‏حضرت امام راجع به ولايت فقيه است كه در كتاب‏«البيع‏»ايشان هم به گونه‏اى‏مختصرتر آمده است.چاپ سوم اين كتاب در 208 صفحه در سال 1391 انجام شده‏است،و اين همان كتابى است كه زمينه فكرى تشكيل حكومت اسلامى را در ايران‏آماده ساخت،و دستگاه جبار شاهنشاهى نسبت‏به آن خيلى حساسيت نشان مى‏داد.

53-كشف الاسرار(فارسى).مرحوم حاج شيخ مهدى پائين شهرى،از علماى‏بزرگ قم و از اتقياء بود.فرزند ناخلف او،على اكبر حكمى زاده،رساله‏اى به نام‏«اسرارهزار ساله‏»نوشت و در 38 صفحه در سال 1322 ه.ش منتشر ساخت.موضوع اين‏رساله حمله به مذهب تشيع بود.او حرفهاى فرقه ضاله وهابى را به ضميمه تبليغات‏سوء عليه روحانيت كه آن روزها بازارش بسيار داغ بود،در اين رساله آورده بود،و درحقيقت رساله‏اى بود در ترويج وهابيت،و از طرفى هم‏سو با كسروى،و از ديگر سو،همگام با رضاخان كه دشمن روحانيت‏بود.امام خمينى(ره)سكوت را روا ندانستند وكتاب‏«كشف الاسرار»را در همان تاريخ در پاسخ آن رساله نوشتند،و در ضمن‏خيانتهاى رضاخان را هم با صراحت‏بيان كردند.كتاب مورد استقبال قرار گرفت و بارهابه چاپ رسيد.چاپ اول در سال‏1323 ه.ش و چاپ سوم آن در سال‏1327 ه.ش در334 صفحه توسط كتابفروشى علميه اسلاميه تهران انجام شده است.قابل ذكر است‏حضرت امام براى تاليف كشف الاسرار مدتى درس خود را تعطيل كردند و به نوشتن‏اين كتاب پرداختند، و يك بار ديگر به همه اين درس را آموختند كه بايد دنبال عمل به‏تكليف بود،نه اينكه به يك كار مخصوص دل بست.

54-رساله‏اى مشتمل بر فوائدى در بعضى مسائل مشكله.اين كتاب در بعضى ازمصادر ياد شده است و اطلاعى از كم و كيف آن وجود ندارد.

ه-رجال:در اين موضوع بحثى دارند كه در كتاب‏«الطهاره‏»درج شده است.

55-رساله در رجال(عربى).حضرت امام در علم رجال تاليف مستقلى ندارند،اما در جلد اول كتاب‏«الطهاره‏»كه قبلا ياد شد،بحثى درباره خبر اصحاب الاصول والكتب دارند كه در 24 صفحه تنظيم شده است،و مى‏توان آن را رساله‏اى جداگانه‏دانست.

و-شعر و ادب:

56-ديوان شعر(فارسى).حضرت امام از آغاز جوانى تا پايان عمر،گاهگاهى‏شعر مى‏سروده‏اند، و نمونه‏هايى از آنها در كتابها آمده،يا در حافظه‏ها هست.بخشى ازآنها پس از رحلت ايشان به صورتهاى گوناگون چاپ شده و مجموعه اشعار ايشان‏ديوان نسبتا بزرگى را تشكيل مى‏دهد، ولى قسمتهايى از آن مفقود شده است.

ز-كتابهاى اصول فقه:در اين زمينه رساله‏هاى متعددى دارند كه تاليف آنهامربوط به سالهاى قبل از 1370 تا حدود سال 1371 مى‏باشد.

57- و 58-تهذيب الاصول(عربى)تقرير بحث اصول فقه معظم له به قلم استادمحترم آية الله حاج شيخ جعفر سبحانى است كه با چهار رساله‏«لا ضرر»،«استصحاب‏»،«تعادل و تراجيح‏»و«اجتهاد و تقليد»كه به قلم خود امام است،دوره كامل اصول فقه‏مى‏باشد.پايان جلد اول‏1373،و تاريخ تقريظى كه حضرت امام بر آن نوشته‏اند،1375مى‏باشد،و تاريخ پايان جلد دوم كه تا آخر برائت است،1375،و تاريخ پاكنويسى آن،1379 است.اين كتاب در سه جلد و دو جلد مكرر تجديد چاپ شده است.

59-رسالة في قاعدة لا ضرر يا نيل الاوطار(عربى).تقرير بحث‏حضرت امام به‏قلم استاد آية الله جعفر سبحانى.تاريخ پايان تاليف،1375 و تاريخ پاكنويسى آن 1380ه.ق مى‏باشد.اين رساله به ضميمه تهذيب الاصول چاپ شده است.

60-رسالة في الاجتهاد و التقليد(عربى).تقرير بحث‏حضرت امام به قلم استادسبحانى،تاريخ پايان تاليف،1370 ه.ق كه تاريخ پايان دوره اول درس اصول فقه امام‏است،و تاريخ تجديد نظر در اين رساله،1377 است كه تاريخ پايان دوره دوم درس‏اصول فقه امام مى‏باشد،و تاريخ پاكنويسى آن 1382 مى‏باشد.اين رساله هم به پيوست‏تهذيب الاصول چاپ شده است.

61-لب الاثر يا رسالة في الطلب و الاراده و الجبر و التفويض(عربى).تقريرات‏بحث‏حضرت امام به قلم استاد سبحانى.تاريخ پايان تاليف،1371 و تاريخ پاكنويسى‏1373 مى‏باشد.

62-كتاب البيع(عربى).تقرير قسمتى از بحث‏بيع حضرت امام است،به قلم استاد محترم، جناب آقاى قديرى كه اخيرا توسط وزارت ارشاد چاپ‏شده است.

ح-حكومت و سياست:

63-تا 82-صحيفه نور(فارسى)اعلاميه‏ها و گفتارها و حكمها و سخنرانيها ومصاحبه‏هاى حضرت امام از سال 1341 ه.ش تا سال آخر عمر شريفشان به صورتهاى‏گوناگون جمع آورى و تنظيم و نشر شده است.اين كتاب ظاهرا 20 جلد است كه‏19جلد آن چاپ شده است.در آغاز اين كتاب،نوشته‏اى از سال‏1363 ه.ق كه مربوط به‏حدود 20 سال قبل از نهضت 15 خرداد است،آمده است كه بسيار جالب توجه‏مى‏باشد.

83-وصيت‏نامه سياسى،الهى.آخرين تاليف حضرت امام خمينى است كه پس از رحلت آن بزرگوار در اختيار امت اسلامى قرار گرفت،و در ميليونها نسخه چاپ وانتشار يافته است و به اغلب زبانهاى زنده دنيا ترجمه و منتشر شده است.

ط-عرفان:

84-ره عشق(فارسى).نامه عرفانى حضرت امام خمينى،مورخ 1404 ازانتشارات مؤسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام خمينى(ره)

85-باده عشق(فارسى)نامه عرفانى ديگرى است از انتشارات سروش (3) مطالب فوق، برگزيده‏اى از مقاله استاد رضا استادى بود كه از نظر گذشت.

نگارنده كتاب ديگرى از معظم له در كتابخانه آية الله العظمى مرعشى مشاهده نموده‏است كه همراه جمعى از فضلاء روى كتاب‏«عبقات الانوار»مير حامد حسين هندى‏انجام داده‏اند كه مى‏توان آن را جزء آثار آن بزرگ پيرامون ولايت و امامت‏دانست.

تشكيل حكومت اسلامى:

مهم‏ترين و بارزترين امرى كه اين مرد بزرگ الهى در طول حيات خود انجام‏دادند،تشكيل حكومت اسلامى و برانداختن حكومت طاغوتى بود.البته فكر تاسيس‏حكومت اسلامى و اجراى احكام فقه،در انديشه اغلب فقهاى عظام در طول تاريخ‏اسلام بوده است،ولى مرحله عملى و عينى اين انديشه الهى،توسط اين فقيه بزرگ وعارف وارسته صورت گرفت.مواد اصلى و اصول كلى اين انديشه در وصيت‏نامه‏سياسى و الهى ايشان منعكس است كه خواننده را به مطالعه و تعمق در كلمات آن‏دعوت مى‏نمائيم.

در مورد عامل يا عوامل پيروزى انقلاب اسلامى،تحليلهاى مختلفى از سوى‏دوست و دشمن ابراز شده است،ولى اعتقاد ما بر آن است كه ذيلا يادداشت مى‏گردد:

راز پيروزى انقلاب اسلامى ايران،مرهون دو عامل اساسى زير بود كه جا دارد به‏صورت فشرده به آنها اشاره شود:

1-كلمه توحيد و استوارى آن بر ستون دين و معيار آسمانى ايمان و اعتقادمسلمانان،با الهام از مكتب خونين حسينى(ع)،بدون هيچ‏گونه وابستگى به شرق وغرب،و بدون كمترين پيوستگى به چپ يا راست،فقط و فقط الهام گرفتن از اصالتها ومعيارهاى متعالى اسلام،و برخوردارى از منبع پر فيض تعاليم انبياء(عليهم السلام)،واين عامل مهم‏ترين و اصلى‏ترين راز و رمز پيدايش،و راز بقا و استمرار انقلاب‏شكوهمند اسلامى مى‏باشد.

2-وحدت كلمه مسلمين و پيوستگى آنان به حبل مستحكم الهى.البته ايجادوحدت و يكپارچگى،در اثر اعلاميه‏ها و آگاهى بخشيها و تدابير حكيمانه مقام معظم‏رهبرى انقلاب بود، ولى هوشيارى و آگاهى ملت متدين و فداكار و ايثارگر كه‏مشكلات را به جان خريدند و در راستاى رهبريهاى رهبر دانا و فرزانه گرد هم آمدند وهمه اقشار و توده‏ها و گروهها،اعم از مرد و زن،كوچك و بزرگ،روحانى ودانشگاهى،بازارى و كشاورز،همه و همه در كنار هم دوشادوش همديگر قرار گرفتندو به مبارزه حيات بخشيدند.اين امر دومين عامل پيروزى انقلاب اسلامى بود.درلحظه‏هاى پيروزى انقلاب،باران رحمت و عطوفت و انبوه احساسها و محبتها، آن‏چنان شروع به باريدن گرفته بود كه همه بالعيان اين عنايات ربانى و فيوض صمدانى رالمس مى‏كردند،بى‏آنكه بتوانند آن را ترسيم نمايند،و مردم علاقمند انقلاب،آن چنان‏با هم صميمى و متحد و متفق شده بودند كه قاموس‏«من‏»از ميان رفته،و جاى خود رابه‏«ما»و«مصالح ما»بخشيده بود.

در اين ميان نقش رهبريهاى امام بس والا و ارزشمند بود كه قلم نمى‏تواندعظمت آن را ترسيم نمايد.صحنه‏ها و صفحه‏هاى تاريخ انقلاب اسلامى،بازگو كننده وميدان نمايش اين صداقتها و صرافتها است.

در اين عكس تاريخى:جمعى از خبرگان قانون اساسى در لحظه‏هاى پس از پيروزى انقلاب اسلامى،در اقامتگاه حضرت امام(ره)در قم،حضور يافتند.از سمت‏چپ پس از حضرت امام:آية الله شيخ مرتضى حائرى(نماينده قم)،آية الله سيد محمد على انگجى(نماينده آذربايجان)،آية الله صدوقى(نماينده يزد)،آية الله سبحانى(نماينده تبريز)،آية الله مكارم شيرازى(نماينده شيراز)و جمعى ديگر از سادات و اعيان حضور دارند كه متاسفانه قابل شهود و رؤيت نيستند.

نگارنده راز پيروزى انقلاب اسلامى را دو امر بالا مى‏داند و بس،هر چند استادمحمد رضا حكيمى در كتاب‏«تفسير آفتاب‏»،رمز پيروزى را سه چيز دانسته‏اند:

1-مكتب انقلابى اسلام(تشيع)

2-قاطعيت و والايى رهبرى

3-فداكارى فداكاران (4)

گر چه اين سخن بهره‏اى از واقعيت و حقيقت دارد،ولى ما معتقديم رهبرى‏بزرگوار انقلاب آن چنان در اسلام و تعاليم عاليه مكتب ارزنده آن فانى و فادى شده‏بود،كه نمى‏توان با حد و مرزى فاصله انداخت،يا مقوله جداگانه‏اى بر او بازگشود.اوهر چه داشته است،از اسلام بوده است و هر تلاشى انجام داده است،جهت اعتلاى‏اسلام و سرافرازى مسلمين بوده است و بس.

رحلت:

سرانجام پس از عمرى تلاش و كوشش در راه خدا و انجام تكاليف فردى واجتماعى،در ساعت 10 شنبه شب‏13 خرداد 1368 ه.ش مطابق با29 شوال‏1409 ه.ق نداى حق را لبيك گفت و به ملكوت اعلى پيوست،و ميليونها انسان شيفته‏انديشه والاى اسلامى خود را عزادار ساخت.

حضرت آية الله العظمى گلپايگانى با جمعيت‏بى‏شمارى از شخصيتهاى مذهبى‏و سياسى،بر جسد مطهر امام نماز گزارد،سپس با تشييع عظيم ميليونى،از مصلاى‏تهران،به آرامگاه ابدى خود در بهشت زهرا،در جوار شهيدان انقلاب اسلامى منتقل‏شد.هجوم جمعيت‏براى تبرك از خاك مرقد و شركت در تدفين،ساعتها اين مراسم رابه عقب انداخت،و بدين سان جهان ناباورانه با صحنه شگفت انگيز و معجزه‏آساى‏ديگرى از عظمت اسلام و انقلاب روبرو شد و حتى دشمنان به ناچار اعتراف كردند كه‏بزرگترين تشييع جنازه تاريخ در«بدرقه امام‏»به وقوع پيوست. (5)

پى‏نوشتها:‌


1- كيهان انديشه،ويژه‏نامه حضرت امام،مقاله حجة الاسلام رضا استادى.

2- بررسى و تحليل نهضت امام خمينى،ص 42.

3- كيهان انديشه،ويژه‏نامه حضرت امام،مقاله حجة الاسلام رضا استادى.

4- تفسير آفتاب،ص 15.

5- در مورد زندگى امام(رضوان الله تعالى عليه)منابع و مآخذ فراوانى وجود دارد كه نگارنده به منابع زيردسترسى داشته است:

تفسير آفتاب،تاليف استاد محمد رضا حكيمى،از انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامى،در 465 صفحه- تحليلى از نهضت امام خمينى(ره)،تاليف سيد حميد روحانى،در3 مجلد،حدود 3000 صفحه- يكصدسال مبارزه روحانيت از ميرزاى شيرازى تا امام خمينى،تاليف نگارنده،از انتشارات دفتر نشر نويد اسلام،4 جلد،حدود 700 صفحه- ويژه‏نامه كيهان انديشه،شماره 24، خرداد و تيرماه 1368،مقاله استادآشتيانى و استاد جوادى آملى- ويژه‏نامه درسهايى از مكتب اسلام،شماره خرداد ماه 1368،مقاله استادجعفر سبحانى و ديگر اعضاى هيات تحريريه آن مجله- درخششى در غروب،مركز پژوهشهاى فرهنگى‏بنياد شهيد- شماره‏هاى مجله حضور،از انتشارات مركز تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)،شماره‏هاى 1 تا4- ويژه‏نامه مجله حوزه،از انتشارات دفتر تبليغات اسلامى- سايه آفتاب،تاليف حجة الاسلام محمدحسن رحيميان از اعضاى دفتر مركزى امام(ره)،انتشارات پاسدار اسلام- ويژه‏نامه مجله مشكوة، بنيادپژوهشهاى اسلامى،و دهها منبع ديگر.