علامه بحرانى

پژوهشكده باقرالعلوم (عليه السلام)

- ۴ -


بوستان معاد

1. معالم الزلفى فى معارف النشأة الأولى و الأخرى; 2. نزهة الابرار و منار الأفكار فى خلق الجنة و النار. 1. معالم الزلفى فى معارف النشأة الأولى و الأخرى
شناخت معاد و عقيده به آن، نقش مهمى در پيشرفت و عقب افتادگى بشر دارد و به علاوه عامل مهم در تربيت است كه او را از كارهاى بد بازداشته، به كارهاى خوب تشويق مى كند.

فردى كه به معاد اعتقاد ندارد، انگيزه كارهاى خوب و ايثارگرانه از او سلب و از طرفى دست او در فساد باز مى شود، ولى فرد عقيده مند به معاد از سويى نور اميد در قلبش تابش كرده، مى داند كه كارهاى خوب او بى پاسخ نخواهد ماند، و از طرف ديگر دست او در فساد و تباهى بسته مى شود، چون معتقد است كه جمله اعمال خوب و بد او بى پاسخ نيست و آينده او را همين اعمال تشكيل مى دهد. از همين رو عالمان دين براى اثبات اصل معاد كتابها نگاشته و براى روشن شدن آينده بشريت بحثها نموده اند. يكى از معروفترين و بهترين كتابها در اين زمينه، كتاب معالم الزلفى از آثار نابغه حديث است. اين مجموعه كه به طور مبسوط و بيشتر از نظر احاديث و آيات بدين موضوع پرداخته، ضمن پنج فصل و ابواب متعدد، حقيقت معاد را مطرح ساخته است:

باب اول: در بيان حقيقت عالم دنيا، حاوى 73 باب.

باب دوم: امور متعلق به مرگ و حال محتضر تا گذاشتن او در قبر (74 باب).

باب سوم: در شناسايى عالم برزخ (38 باب).

باب چهارم: از هنگام خروج از قبر تا ورود به بهشت يا جهنم (145 باب).

باب پنجم: در اوصاف بهشت و جهنم (131 باب).

كتاب داراى يك مقدمه و فهرست و خاتمه اى با چهار گفتار داراى فوايد زياد از اخبار ... غريب كه از كتب نادر نقل شده است.(1)

تاريخ تأليف آن هفدهم رجب سال 1093 مى باشد.

2. نزهة الأبرار و منار الأنظار فى خلق الجنة والنّار
اين كتاب در واقع تكميل فصل پنجم كتاب معالم الزلفى است. مؤلف خود در مقدمه كتاب چنين بيان مى دارد:

چون خداوند توفيق تأليف كتاب معالم الزلفى فى معارف النشأة الاولى و الأخرى را داد و باب 82 از فصل پنجم در اين بود كه بهشت و جهنم و همچنين حورالعين در حال حاضر از آفريده شدگانند و در آن جا احاديثى چند بيان كرديم، اما از بيم اين كه كتاب به درازا كشيده، بقيه روايات را ذكر نكرديم. دوست داشتم به موجب علاقه مردم به احاديث ائمه اطهار(عليهم السلام) و منافع آن مطالب، كتابى مستقل در اين موضوع بنويسم و اسم آن را نزهة الابرار و منارالأنظار فى خلق الجنة و النار ناميدم. در اين كتاب، 251 حديث ذكر خواهيم كرد.

اين كتاب به ضميمه كتاب معالم الزلفى چندين بار چاپ گرديده است.

بوستان تاريخ و مقتل

1. حلية الأبرار فى احوال محمد و آله الأطهار; 2. المطاعن البكريه و المثالب العمرية من طريق العثمانيه; 3. مولد القائم(ع); 4. نسب عمر; 5. وفاة النبى(صلى الله عليه وآله); 6. وفاة الزهراء(ع); 7. سيرالصحابه; 8. مقتل ابى عبدالله الحسين(ع). 1. حلية الابرار فى احوال محمد و آله الأطهار
كتابى است بسيار لطيف و جامع پيرامون تاريخ و سيره و فضايل پيامبر و ائمه اطهار(عليهم السلام) كه پيشتر پيرامونش سخن گفتيم.

2. المطاعن البكريه و المثالب العمرية من طريق العثمانيه
اين كتاب چنان كه مؤلف رياض العلماء نوشته، گوياى طعنها و ايراداتى است كه ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه بر ابوبكر و عمر و امثال آنها وارد كرده است; و تاريخ تأليف آن، سال 1101 مى باشد و پس از كتاب سلاسل الحديد نگاشته شده است.(2) نسخه اى از اين كتاب در كتابخانه ملى تهران (مجموعه شماره 1203/1) در 476 صفحه موجود و در فهرست كتابخانه (ج9، ص190) ثبت است.(3)

3. مولد القائم(ع)(4)
اين كتاب در موضوع ولادت حضرت حجت(عج) نوشته شده است.

4. نسب عمر بن الخطاب
كتابى است در مورد نسب عمر بن خطاب (خليفه دوم).

5. وفاة النبى(صلى الله عليه وآله)
توضيح و شرح در مورد اين كتابْ در بوستان نبوت گذشت.

6. وفاة الزهرا ـ عليها السلام ـ
با اطلاع و تبحرى كه سيّد در زمينه منابع اهل سنت و شيعه داشته است، به يقين بسيارى از ناگفته هاى مهم پيرامون وفات رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و فاطمه زهرا(س) كه هر دو موضوع با مسأله امامت و ولايت پيوندى محكم دارد، در اين دو كتاب مندرج بوده است.

متأسفانه هر دو كتاب به عللى نامعلوم از ديده ها پنهان است. اين در حالى است كه فقيه نامى، شيخ يوسف بحرانى آن كتاب را ديده و بعد از حدود هفتاد سال پس از سيّد آن را ثبت كرده است(5) و ديگران نيز از آن به صراحت نام برده اند.(6)

7. سيرالصحابه
كتاب حاوى شرح حال و روش زندگى و رفتارهاى فردى و اجتماعى صحابه(7) است.

تاريخ تأليف آن را سال 1070 بيان داشته اند.(8)

8. مقتل ابى عبدالله الحسين(ع)
مقتل به كتابهاى تاريخى گفته مى شود كه وقايع عاشورا و چگونگى شهادت ابى عبدالله الحسين و يارانش و فجايع آن حادثه را از زبان راويان و كسانى كه حضور داشته يا از آنها شنيده اند، ذكر مى كند. علاّمه بحرانى در جايگاه محدث و مورخ اسلامى، اين حادثه را به بحث كشيده است.(9)

بوستان فقه

التنبيهات فى الفقه

از مهمترين علوم اسلامى، علم فقه است. فقه عبارت است از فن استخراج و استنباط احكام از منابع (كتاب، سنت، اجماع، عقل). علم فقه يك علم نظرى است، بر خلاف علم حديث كه صرفاً نقلى و حفظى است.(10)

در قرآن كريم و روايات، خطوط اصلى معارف دين بيان شده است و از آن جا كه اسلام آخرين دين الهى و براى همه بشريت و در بردارنده همه شؤون انسانى است و در زندگى بشرى بسيارى از مسائل جديد پيش مى آيد كه نيازمند پاسخ است، بدين بيان وظيفه فقيه است كه احكام خدا را از منابع آن استخراج كند و در اختيار مردم قرار دهد، اما از سويى فقاهت كار هر كس نيست و نياز به سالها تحصيل در علوم مختلف اسلامى و دقتهاى موشكافانه دارد.

يكى از كسانى كه مراتب عالى دانش فقه را گذراند و سپس به شايستگى از فقه اهل بيت در عمل پاسدارى كرد و يك دوره كامل فقه استدلالى را به رشته تحرير در آورد، علاّمه سيد هاشم بحرانى است.

مؤلف رياض العلماء مى گويد:

او كتابى بزرگ و بسيار نيكو دارد كه حاوى استدلالات فقهى است; در حال حاضر در نزد نوادگان علامه مجلسى(ره) موجود است.(11) شيخ آقا بزرگ تهرانى ضمن نقل صاحب رياض، كتاب را التنبيهات فى تمام الفقه من كتاب الطهارة الى الديات ناميده است.

متأسفانه اين كتاب از همان دُرهاى گرانبهايى است كه مفقود شده و تا حال اثرى از آن نيست.

بوستان حديث

1. ترتيب التهذيب جامع الأحكام الجسام فى احكام الحلال و الحرام; 2. شرح ترتيب التهذيب; 3. روضة الواعظين. «حديث» بعد از كتاب خدا مهمترين منابع معارف دين و مادر همه علوم اسلامى است، به ويژه در علم فقه دومين منبع استنباط احكام اسلامى به شمار مى آيد. علماى اسلام از ديرباز براى حديث اهميت خاصى قائل بوده اند.

محدث بحرانى از كسانى است كه براى حفظ احاديث و دستيابى آسان آن براى طالبان حديث، از هيچ كوششى فرو گذار نكرد. او براى تبويب و تنظيم كتاب تهذيب الاحكام شيخ طوسى (يكى از كتب چهارگانه شيعه) زحمتهاى زيادى متحمل شد. حضرت آية الله مرعشى(رحمه الله) در مقدمه اين كتاب مى فرمايد:

او احاديث آن كتاب را مرتب كردو هر خبرى را در جاى مناسب خود قرار داد. به جان خودم او در اين راه وجود شريفش را بسيار به زحمت انداخت و بسيار نيكو انجام داد و اين كار را فوق آنچه فكر و اراده مى شود كامل كرده است.

ايشان گاهى مطالب يك باب را از احاديث متفاوت از جاهاى مختلف كتاب جمع آورى نموده، بابى مناسب آنها تشكيل داده است.

تاريخ اتمام كتاب، سال 1079 بوده و چندى است كه به اهتمام آية الله مرعشى در دو جلد به چاپ رسيده است.

علامه بحرانى در ادامه كارهاى فقهى و حديثى خود پس از تنظيم و تصحيح كتاب تهذيب، شرحى نيز به درخواست بعضى از علما بر اين كتاب نوشته و ايرادهايى كه برخى از معاصران بر آن كتاب گرفته اند، پاسخ گفته است.(12)

روضة الواعظين فى احاديث الأئمة الطاهرين در گذشته رسم بوده كه بعضى از علما كتابهايى برگرفته از احاديث در باب اخلاق، آداب، سنن و... مى نوشته اند و آن را روضه مى ناميده اند، مانند: روضه كافى و روضه سيد بحرانى. شيخ آقا بزرگ تهرانى درباره اين اثر علامه بحرانى مى نويسد:

روضة الواعظين در احاديث ائمه طاهرين، نوشته سيد هاشم بن اسماعيل كتكانى بحرانى است كه نسخه اى از آن در كتابخانه سيد هبة الدين شهرستانى در كاظمين و نسخه ديگر در كتابخانه مدرسه سپهسالار تهران موجود است.(13)

بوستان رجال

1. ايضاح المسترشدين فى تراجم الراجعين الى ولاية اميرالمؤمنين; 2. تعريف رجال من لا يحضره الفقيه; 3. تنبيهات الأريب فى رجال التهذيب; 4. التيميه فى بيان نسب التيمى; 5. روضة العارفين و نزهة الراغبين فى ترجمة جمع من المشايخ الإمامية العاملين والزّهاد والاتقياء الربانيين; 6. من روى النص على الأئمه الاثنى عشر من الصحابة و التابعين; 7. الميثميه. دومين منبع فقه بعد از قرآن مجيد، سنت است كه عبارت است از كردار و گفتار معصوم كه به وسيله احاديث و از سوى محدثان و شاگردان آنها به ما رسيده است. در اين ميان، افرادى سودجو و ناباب ـ كه غالباً از طرف حكومتهاى جائر حمايت مى شدند ـ به طمع جاه و منصب و پول و يا به سبب دشمنى و كينه اى كه نسبت به اهل بيت(عليهم السلام) داشتند و يا به انگيزه هايى ديگر، اقدام به جعل حديث مى كردند و آنها را به پيامبر و ائمه نسبت مى دادند; از همين رو براى تشخيص احاديث صحيح از ناصحيح كه گاهى با دهها واسطه از امام(ع) نقل مى شد، دانشى به وجود آمد كه با دقتهاى موشكافانه و اطلاع از تمامى جوانب حيات راويان، احاديث جعلى از غير جعلى و سره از ناسره را تشخيص مى دهد و آن را «علم رجال» گفتند. سيّد پاك سرشت بحرين، علامه بحرانى از جمله كسانى است كه در اين باره نيز آثارى پربار دارد كه در ذيل به آنها اشاره مى كنيم:

1. ايضاح المسترشدين فى تراجم الراجعين الى ولاية اميرالمؤمنين(عليه السلام) پيشتر، از آن سخن گفتيم.

2. تعريف رجال من لايحضره الفقيه(14)

اين كتاب شرح حال راويان كتاب من لا يحضره الفقيه، تأليف شيخ صدوق است. شناخت و آگاهى از حال اين روات، از ضروريات علم حديث و فقه مى باشد. سيّد با تبحرى كه در علم حديث و رجال داشته، راويان كتاب مهم شيعه، يعنى من لا يحضره الفقيه و تهذيب شيخ طوسى را معرفى كرده است.

3. تنبيهات الأريب فى رجال التهذيب ايشان در زمينه فعاليتهاى حديثى و رجالى، كتاب ديگرى نگاشت كه در موضوع خود كم نظير است. دريغ كسى بتواند همچون كتاب تنبيهات وى بنگارد.(15) و سيّد در اين كتاب اشتباهات فراوانى كه در سند روايات كتاب تهذيب، براى شيخ طوسى پيش آمده، يادآورى كرده و راه اصلاح را نشان داده است.(16) اين كتاب مفصل را عالم فاضل، شيخ حسن دمستانى بحرانى(ره)(17) خلاصه ومهذّب نموده و به نام «انتخاب الجيّد من تنبيهات السيد»(18) منتشر كرده است.

4. التيمية فى بيان نسب التيمى در بيان نسب تيمى مى باشد.(19)

5. روضة العارفين و نزهة الراغبين فى ترجمه جملة من المشايخ الإماميه العاملين و الزهاد و الأتقياء ايشان در مقدمه اين كتاب مى نويسد:

من شرح حال افرادى از علما و زهاد و متقيان را ذكر كردم، تا الگويى در علم و عمل براى دانشمندان باشند.(20)

اين اثر رجالى لطيف، گوياى اسامى برخى از شيعيان اميرالمؤمنين(عليه السلام)است. در اين كتاب، شرح احوال 158 نفر از راويان ائمه اطهار و علماى شيعه، بلكه علماى سنى ـ از آنها كه ظن به شيعه بودن آنها بود ـ گرد آمده است. اولين آنها ابان بن تغلب و آخرين آنها قنبر، غلام اميرالمؤمنين(عليه السلام)مى باشد.(21)

6. من روى النص على الأئمه الأثنى عشر من الصحابة و التابعين مجموعه اى است بر اساس حروف معجم و در آن اسامى كسانى كه پيرامون امامت ائمه اطهار حديث نقل كرده اند، بيان شده است و شايد هم فهرست كتاب الانصاف فى النص على الأئمة الأشراف من آل عبد مناف باشد. از اين مجموعه چندين نسخه موجود است. يك نسخه آن همراه كتاب الأنصاف در مجموعه شماره 1871 كتابخانه آستان قدس رضوى موجود است.(22)

7. الميثميه: بعضى آن را از كتابهاى سيّد دانسته اند.(23)

فصل ششم

وداع تا بهشت

درسى در واپسين روزها

بدن نحيفش پس از سالها زحمت و كوشش شبانه روزى ديگر توان حركت نداشت، چشمان تيز بينش قدرت خود را از دست داده، انگشتان باوفايش كه عمرى سلاح قلم را گرفته و در راه اعتلاى اسلام و دفاع از كيان ولايت رقم زده بود، ديگر توان نگارش نداشت، اما روح على گونه اش و افكار بلندش او را آرام نمى گذارد. او روزهاى واپسين حيات را مى گذراند كه به درخواست تنى چند از عالمان بحرين و شاگردانش كه در آن اواخر همچون پروانه گرد شمع وجودش مى چرخيدند و از خورشيد وجودش آخرين توشه ها را بر مى گرفتند، پاسخ مساعد داد و تأليف كتابى در فضايل اميرمؤمنان(عليه السلام) را آغاز كرد.

وى كتاب تفضيل على(عليه السلام) على الأنبياء اولى العزم را همان گونه كه در بستر مريضى آرميده بود و به علت ضعف، قدرت حركت و نوشتن نداشت، با حافظه قوى فزونى اندوخته ها و تسلط بر اخبار و احاديث، مطالب را املا مى كرد و شاگردان مى نوشتند.

چهارده روز(24) بدين صورت گذشت و او املا مى فرمود و طلاب و شاگردان مى نوشتند، تا اين كه كتاب به پايان رسيد و يكى دو روز بعد از اتمام كتابْ بيشتر حيات نداشت.

سيد بلند آوازه بحرين بدين گونه تا آخرين لحظات عمر از مجاهدت و نشر معارف دين دست برنداشت، و در واپسين لحظات عمر درسى بزرگ به همه سالكان وادى علم و معرفت آموخت و زندگى را با عشق على(عليه السلام) و در راه احقاق حقيقت علوى به پايان برد.

آينده نگرى

نابغه حديث علاوه بر دارا بودن مقامات عالى علمى و زهد وتقوا، از اجتماع و مسائل پيرامون خود آگاه بود و زعيم دينى و اجتماعى مردم، كشتى جامعه را هدايت مى كرد. به همين سبب در اواخر عمر شريفش نيز به فكر اجتماع مسلمانان بود. او با الهام الهى به يكى از دست پروردگان خود سفارش مى كند كه در درس خواندن كوتاهى نكند كه مملكت در آينده اى نزديك به او احتياج خواهد داشت.

در بعضى از فوايد استادمان، علاّمه شيخ سليمان ماحوزى ديدم كه شيخ گفت:

روزى با پدرم به ديدن استادمان، علامه سيد هاشم بحرانى توبلى رفتيم. هنگامى كه بلند شديم و خداحافظى نموديم، سيد دست مرا گرفت و فشرد و فرمود: از كوشش و جديت در تحصيل كوتاهى مكن، زيرا در آينده نزديك اين مملكت به تو احتياج دارد.(25)

پيش بينى سيّد در اين مورد صحيح و دقيق بود، و بعد از مدت كوتاهى كه سيّد از دنيا رحلت كرد، رياست بلاد بحرين به شيخ سليمان ماحوزى منتقل گرديد.(26)

ولَوْلاَ الأَجَلُ الذى كتبَ اللّهُ علَيهمْ لَمْ تَسْتَقِرَّأَرواحُهُمْ فى اجْسادِهِم طَرفَةَ عين شوقاً إلى الثّوابِ و خوفاً مِنَ العِقَابِ.(27)

قلبش از عشق ديدار يار لبريز شده و جانش از شوق وصال يار به طيران درآمده بود. او دنيايش را وصل به حقيقت آخرت كرده و بهشت رضوان الهى را با چشم دل ديده بود. «فَهُم وَالَجَنّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُم فيها مُنعمّون».(28) گرچه در اين دنياى خاكى مى زيست، روح و جانش در بهشت الهى تنفس مى نمود و با اولياى الهى همنشينى داشت، چرا كه او عمرى با عشق اهل بيت زيست و با كلام آنان سخن گفت. او هرچه گفت از خدا و رسول(صلى الله عليه وآله) و اهل بيت(عليهم السلام) مى گفت، و هرجا نشست مسجد و محراب و محضر درس و كرسى تدريس بود. وى مرزهاى ناسوتى را در هم نورديد و دل را با عشق دلدار گره زد، دلى نداشت تا در گرو اين عالم خاكى بگذارد، هرچه بود تلاش بود و كوشش و عشق به اعتلاى اسلام. او مى رفت تا پس از عمرى زحمت شبانه روزى و مسافرتهاى طولانى و بى خوابيها و مجاهدتها در جوار محبوبش بياسايد و در جوار رضوان الهى از خوان نعمتهايش بهره مند گردد.

سرانجام، اين بزرگمرد تاريخ تشيع و مجاهد خستگى ناپذير دفاع از حريم قرآن و عترت، در سال 1107ق.(29) در بحرين، در قريه نعيم، در منزل شيخ عبدالله بن شيخ حسين بن على كنبار، به محضر رب الارباب شتافت و به ديدار رسول گرامى اسلام و اهل بيت عصمت و طهارت نايل گشت. جسد مباركش را با تجليل تمام به قريه توبلى منتقل و در مقبره ماتينى در مجاور مسجد معروف محل دفن كردند و او براى هميشه در جوار رحمت ايزدى آرميد.(30)

سلام بر او روزى كه قدم بر اين جهان خاكى گذاشت، و سلام بر لحظه لحظه هاى عمرش كه در راه اعتلاى اسلام صرف كرد، و سلام بر آن قلم با ارزشش كه از خون شهيد بالاتر بود و در دفاع از كيان ولايت رقم خورد، و سلام بر آن انگشتان با وفايش كه در هم گره خورد و مشتى بر دهان دشمنان قرآن و ولايت بود، و سلام بر روح پرفتوتش در آن لحظه كه از كالبد تن پرواز كرد، و سلام بر او در آن روز كه برانگيخته مى شود.

ميعادگاه عاشقان

بحرين، از روزگار كهنْ سومين پايگاه علمى تشيع همراه با مردمى خوب و متدين و عالم پرور بوده است. مقر ومأواى علماى بزرگ و مجاهدان نام آور در خِطّه اى از جهان اسلام است. قبور علماى بزرگى همچون فيلسوف بزرگ اسلام، شارح نهج البلاغه، ميثم بحرانى، عالم وارسته، شيخ حسين بن عبدالصمد، پدر شيخ بهائى، شيخ حسين بن عصفور و بسيارى از بزرگان اسلام در اين كشور قرار دارد. لكن با وجود همه اين بزرگان، مرقد مطهر علامه بحرانى در توبلى داراى قداست و عظمت و محبوبيت خاصى است، و محل زيارت و استشفاى عاشقان اهل بيت(عليهم السلام) و محل نذور و استجابت دعاهاى بندگان خالص خداست. قبر ايشان كه در منطقه توبلى بر يك بلندى واقع شده است، از يك نظر مشرف به خيابان اصلى و از جهت ديگر مشرف بر يك نهر آب است و اين ارتفاع و بلندى باقيمانده منزل و مسجد ايشان است و در جلو آن يك فضاى وسيع و باز مى باشد كه ما بين قبر سيد و نهر آب فاصله مى شود.

نماى خارجى مسجد بر توجه و عنايت و تحسين بيشتر نسبت به قبر سابق، يعنى قبر شيخ حسين بن عصفور دلالت مى كند.

بر روى قبر سيّد بارگاهى است كه حكايت از عظمت و شوكت او دارد و مردم در اكثر اوقات هفته براى درك فيض زيارتش به اين مرقد مقدس آمد و شد مى نمايند و محلهايى نيز براى پذيرايى از زوار حرمش مهياست.(31)

نماى بيرونى مسجد و قبر علامه سيد هاشم بحرانى در بحرين (تصویر)

فصل هفتم

يادگاران

فرزندان پاك نهاد

علاّمه بحرانى علاوه بر توفيق كسب مدارج علمى و نيل به مراتب عالى معنوى، با تربيت فرزندانى عالم و پارسا و هديه به جامعه اسلامى، نام و ياد خويش را در صفحات تاريخ فراموش ناشدنى ساخت.

سيد بحرانى داراى چهار فرزند بوده:

1. سيّد عيسى: او را فردى عالم، متقى، محقق و صاحب تأليفات ياد كرده اند. به كتاب زبدة الأصول شيخ بهائى شرحى نيكو دارد و همچنين كتاب نهاية الإكمال فيما به تقبل الأعمال از تأليفات پدر بزرگوارشان را نسخه بردارى كرده است. هم اكنون اين نسخه خطى پرارج در كتابخانه آستان قدس رضوى (در مجموعه شماره 1871) و در كتابخانه غرب همدان به شماره 112 موجود است.(32)

نمونه خط سيد عيسى، فرزند علامه سيد هاشم بحرانى (تصویر)

2. سيّد محسن: گويا اين عالم پرهيزكار فرزند بزرگ سيّد هاشم بوده است.(33)

3. سيد محمد جواد: از خصوصيات اخلاقى و مقام علمى ايشان چيزى در دست نيست، ولى در عظمت مقام علمى همين بس كه آقابزرگ تهرانى در چندين مورد شرح زبده شيخ بهائى را به ايشان نسبت داده است; وى مى نويسد:

شرح زبده، نوشته سيد محمد جواد، فرزند علامه سيّد هاشم بحرانى مى باشد كه در نزد محمد صالح، فرزند احمد بحرانى معاصر موجود است.(34)

در جاى ديگر بعد از نقل كلام مؤلف رياض العلماء مى نويسد:

يكى از فرزندان او سيّد محمد جواد، شارح زبده شيخ بهايى مى باشد. شايد منظور صاحب رياض همان سيد محمد جواد باشد.(35)

4. سيّد على: سيد على چهارمين فرزند سيد بوده و ايشان هم مانند برادرانش دانشمندى فاضل و مقامى عالى و داراى بهره اى فراوان از علم بوده است.(36)

آقا بزرگ تهرانى بعد از شرح مفصلى كه در مورد تفسير برهان وى بيان فرموده از صاحب رياض العلماء چنين نقل مى كند:

سيّد هاشم بحرانى نزديك به 75 جلد كتاب از كوچك و بزرگ و متوسط ـ كه اكثر آنها در علوم دينى است ـ تأليف نموده و لذا به وى علاّمه بحرين گفته مى شود و همه اين كتابها را در نزد فرزندش سيّد على (شارح زبدة الأصول) در اصفهان ديدم.(37)

برادران

1. سيد كاظم: چنين به نظر مى رسد كه وى قبل از جناب سيد هاشم رحلت نموده و از توصيفهاى عالمانه و عارفانه اى كه بر روى صندوق قبر ايشان با خط نسخ نوشته شده بر مى آيد، وى نيز از عالمان و دانشمندان بحرين بوده است.

2. سيد جعفر 3. سيد احمد اين دو برادر بعد از سيّد رحلت نموده و در كنار قبر برادرشان دفن گرديده اند.(38)

از خاندان سيد

1. سيد محمد بن سيد عبدالجواد: وى عالمى فاضل، داراى صفات پسنديده و مصحح كتاب حبل المتين است.(39) براى بيان عظمت مقام ايشان به كلامى از علاّمه اشاره مى كنيم:

سيد با سعادت، رشيد، بلند آوازه و با عظمت، مقدس، شريف، صاحب خصلتهاى پسنديده و مزيتهاى بزرگ، سيد محمد فرزند سيد عبدالجواد... .(40)

2. سيد ابوالحسن على بن سيد محمد: از عموزادگان علاّمه بحرانى است. عالمى فرزانه و قاضى بحرين بوده است. علاّمه كتاب مهم تفسيرى خود به نام الهادى و مصباح النادى را به درخواست شاه اسماعيل صفوى، در تاريخ 1077(341) به نام ايشان تأليف نموده و با بيانى بسيار شيوا وى را چنين مدح و تمجيد كرده است:

شخصيت معتمد، پناهگاه مطمئن، سيّد خوش سيماى با وفاى با سخاوت، طاهر النفس، پاك سرشت، باذكاوت، روشنگر عالى منصب، علوى نسب، ابوالحسن على فرزند محمد.(42)

نوادگان علامه بحرانى

1. سيّد محمد جواد فرزند سيد على: اين عالم فاضل و متقى پس از مدتى اقامت در اصفهان به منظور تبليغ، راهى شهر «خُنج»(43) شد كه در آن روزگار از نظر تجارت موقعيت عظيمى دارا بود. وى پس از مدتى اقامت در آن شهر، مسجد مهمى بنا كرد و به ترويج مذهب تشيع پرداخت. زمانى از طرف اهل سنت آن چنان مورد تهديد قرار گرفت كه شبانه از خُنج به قريه «اسير»(44) مهاجرت كرد. مردم اسير او را محترم داشتند، به اهالى خنج اعلام كردند كه كوچكترين بى ادبى به محضر سيد به منزله جنگ بين دو محل خواهد بود.

آقا سيد محمد تا پايان عمر در آن محل مانده و در همان جا دعوت حق را لبيك گفت. مزار اوامروزه به نام وى معروف مى باشد. شايان ذكر است كه بعد از سيّد، فرزندان وى به شهر «مُهر»(45) كه محل سادات و علما بوده است، مهاجرت كرده اند.(46)

2. سيّد عبدالرضا بن سيّد جعفر (متوفى 1344 ق.): عالم فاضل و زاهد متقى، آية الله سيّد عبدالرضا هاشم زاده، از ديگر نوادگان علاّمه بحرانى ساكن در مُهر مى باشند.(47) وى پس از فراگيرى مقدمات علمْ براى تحصيل به نجف اشرف مهاجرت كرد و مراتب عالى علمى را در نزد علماى بزرگ آن زمان، همچون، آية الله العظمى ميرزاى محمّدتقى شيرازى (متوفى 1338) به اتمام رساند و بعد از فراغت از تحصيل به بحرين (زادگاه جد بزرگوارش علامه بحرانى) رفته و در آن جا به امر تبليغ و هدايت مردم همت گمارد و در پاسخ به درخواست مؤمنان بحرينى، حسينيه اى كه معروف به «ماتم آقا» است، احداث نمود و كتاب اجابة الالتماس فيما يجب على عامة الناس را در اصول و فروع، از عبادات تا آخر مباحث زكات و خمس به دو زبان عربى و فارسى به رشته تحرير در آورد.(48)

او بعدها به زادگاهش مُهر مهاجرت نمود و در همان جا بدرود حيات گفت و پيكر پاكش در وادى السلام مُهر با احترام تمام به خاك سپرده شد ـ رحمة الله عليه .

كتاب نامه

تبريزى، ميرزا على: مرآت الكتب، 4مجلد، چاپخانه فجر، 1363ش.
تبريزيان، فارس: العلامه سيد هاشم بحرانى، 1مجلد، انتشارات علميه اسلاميه.
تهرانى، آقا بزرگ: الذريعه الى تصانيف الشيعه، 26 مجلد، چاپ سوم، دار الاضواء، بيروت1403ق. / 1983م.
: مصفى المقال فى مصنفى علم الرجال، چاپ اول، چاپ خانه دولتى ايران، تهران 1378ق.
: الكواكب المنتثره فى القرن الثانى بعد العشره، دست نوشت، موجود در كتابخانه مرحوم سيد عبدالعزيز طباطبايى، قم.
جمعى از نويسندگان: دائرة المعارف تشيع (زير نظر: احمد صدر حاج سيد جوادى، بهاءالدين خرمشاهى، كامرانى فانى)، چاپ اول، مؤسسه دائرة المعارف تشيع باهمكارى شركت نشر يادآوران، تهران 1371ش.
حرز الدين، محمد: مراقد المعارف، 2مجلد، چاپ اول، منشورات سعيد بن جبير، قم، 1371ش./ 1992م.
حر عاملى، محمد بن حسن: امل الآمل، 2مجلد، دار الكتاب الاسلامى، قم، 1362ش.
: وسائل الشيعه الى تحصيل مسائل الشريعه، تحقيق شيخ عبدالرحيم ربانى شيرازى، 20مجلد، چاپ پنجم، منشورات دار احياء التراث العربى، بيروت، 1403ق./1983م.
خوانسارى، سيد محمد باقر: روضات الجنات، 8مجلد، چاپ اول، الدار الاسلاميه، بيروت1411ق. / 1991م.
دزفولى، شيخ محمد تقى: كفاية الخصام (ترجمه غاية المرام)، 1مجلد، چاپ دوم، انتشارات كتابفروشى اسلامى، تهران.
دمستانى، حسن: انتخاب الجيّد من تنبيهات السيّد، دست نوشت، موجود در كتابخانه سيد عزيز طباطبائى.
زركلى، خير الدين: الاعلام، 13 مجلد، چاپ هشتم، بيروت، 1989م.
زنجانى، شيخ موسى: الجامع فى الرجال، 1مجلد، چاپ اول، چاپخانه پيروز، قم، 1394ق.
سبحانى، جعفر: خدا و امامت، تنظيم رضا استادى، دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، قم، 1362ش.
شاملو، حبيب اللّه: جغرافياى كامل جهان، 1مجلد، چاپ پنجم (افست)، انتشارات بنياد، تهران، 1362ش.
عقيقى بخشايشى، عبدالرحيم: طبقات مفسران شيعه، 4مجلد، چاپ اول، انتشارات نويد اسلام، قم 1371ش.
كحاله، عمر رضا: معجم المؤلفين، 15جلد، مكتبة المثنى و دار احياء التراث العربى، بيروت.
كنتورى، سيد اعجاز حسين: كشف الحجب و الاستار عن اسماء الكتب و الاسفار، 1مجلد، منشورات كتابخانه عمومى آية الله العظمى مرعشى نجفى، قم، 1409ق.
لويس، معلوف: المنجد، 2مجلد، چاپ اوّل (افست)، انتشارات اسماعيليان، قم، 1362ش.
مدرس، ميرزا محمد على: ريحانة الادب، 8مجلد، چاپ سوم، انتشارات خيام، تهران، 1369ش.
مدير شانه چى، كاظم: علم الحديث و دراية الحديث، 1مجلد، چاپ يازدهم، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1375ش.
مجتهد زاده، پيروز: شيخ نشينهاى خليج فارس.
محدث قمى، شيخ عباس: الفوائد الرضويه فى احوال علماء المذهب الجعفريه.
: الكنى و الالقاب، 3مجلد، چاپ چهارم، منشورات مكتبة الصدر، تهران، 1397ق.
مطهرى، مرتضى: خدمات متقابل اسلام و ايران، 1مجلد، انتشارات دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1362ش.
نجفى، شيخ محمد حسن: جواهر الكلام، تحقيق شيخ عباس قوچانى، 43مجلد، چاپ هفتم، داراحياء التراث العربى، بيروت، 1981م.
مكارم شيرازى، ناصر (وهمكاران): تفسير نمونه، 28 مجلد، چاپ سى و دوم، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1374ش.

پى‏نوشتها:‌


1 . رياض العلماء، ج5، ص303.
2 . همان، ص302.
3 . العلامة السيّد هاشم البحرانى، ص154.
4 . لؤلؤة البحرين، ص65; فوائد الرضويه، ج2، ص705; كشف الحجب والاستار، ص462; اعيان الشيعه، ج10، ص250; انوار البدرين، ص138; ر.ك: الذريعه، ج23، ص275.
5 . لؤلؤة البحرين، ص64 .
6 . الذريعه، ج25، ص119; انوار البدرين، ص138، كشف الحجب و الأستار، ص493; اعيان الشيعه، ج10، ص250; فوائدالرضويه، ج2، ص705.
7 . به افرادى گفته مى شود كه حضور پيامبر را درك كرده باشند.
8 . رياض العلماء، ج5، ص303.
9 . ر. ك: رياض العلماء، ج5، ص302; الذريعه، ج22، ص29; ريحانة الادب، ج1، ص148.
10 . مرتضى مطهرى، خدمات متقابل اسلام و ايران، ص424.
11 . رياض العلماء، ج5، ص300 و 301 (به نقل از: الذريعه، ج4، ص451).
12 . رياض العلماء، ج5، ص291; الذريعه، ج13، ص144.
13 . الذريعه، ج11، ص305.
14 . الذريعه، ج4، ص217; فوائد الرضويه، ص705; اعيان الشيعه، ج10، ص250; لؤلؤة البحرين، ص65 .
15 . حسن بن محمد دمستانى، انتخاب الجيّد (مقدمه).
16 . لؤلؤة البحرين، ص65 .
17 . مجتهد زاهد و شاعر توانا، حسن بن محمد دمستانى بحرانى (متوفى 1281) (دمستان قريه اى است از قراى بحرين) فردى اديب و از مجتهدان بزرگ بحرين و دارنده تأليفات زياد بوده و از معروفترين كتابهاى او انتخاب الجيد من تنبيهات السيد در علم رجال مى باشد. «انوارالبدرين، ص217.»
18 . الذريعه، ج4، ص440 و ج2، ص358.
19 . همان، ص518; ريحانة الادب، ج1، ص233.
20 . الذريعه، ج11، ص299.
21 . رياض العلماء، ج5، ص303; الذريعه، ج11، ص299 و ج10، ص159.
22 . الذريعه، ج22، ص228; العلامة السيّد هاشم البحرانى، ص157.
23 . ر. ك: اعيان الشيعه، ج10، ص250; زندگى نامه علامه بحرانى، ص165.
24 . الذريعه، ج4، ص360.
25 . انوار البدرين، ص139.
26 . انوار البدرين، ص139.
27 . اگر نبود اجل و سرآمد معينى كه خداوند براى آنها (متقين) مقرر داشت، روحهاى آنها حتى يك چشم برهم زدن از شوق پاداش و از ترس كيفر در چشمشان قرار نمى گرفت». (امامى، و آشتيانى، ترجمه و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه، ج2، ص324).
28 . «آنها (متقين) به كسى مى مانند كه بهشت را باچشم ديده و در آن متنعّمند». (همان جا).
29 . رياض العلماء، ج5، ص300; فوائدالرضويه، ص706; انوارالبدرين، ص137; معجم المؤلفين، ج13، ص132; مصفى المقال، ص489; لؤلؤة البحرين، ص64 .
بنابه نقلى رحلت سيد چهار سال بعد از فوت شيخ محمد بن ماجد (متوفى 1105) واقع گرديده است. در اين صورت، رحلت سيّد سال 1109 بوده است. از جمله كسانى كه اين قول را پذيرفته اند، بغدادى در ايضاح المكنون، ج3، ص179 و ج4، ص141 و ج6، ص503 (به نقل از: العلامة السيّد هاشم البحرانى، ص86).
30 . انوارالبدرين، ص139; لؤلؤة البحرين، ص64; زندگى نامه علامه بحرينى، ص110 و 111.
دختر شيخ على فرزند شيخ عبدالله، همسر علامه بوده. در واقع سيد در منزل جدّ همسرش سكونت داشته است و معلوم نيست كه اين منزل به عنوان ارث به زن رسيده بوده يا با اجازه پدرزنش، شيخ على در اين منزل سكونت كرده است. (زندگى نامه علامه بحرين، ص111).
31 . محمد حرزالدين، مراقد المعارف، ج2، ص358; سيد حسن امين، دائرة المعارف اسلامى شيعه، ج9، ص47 و 46; زندگى نامه علامه بحرينى، ص113.
32 . عبدالله بلادى، انوارالبدرين، ص140; فارس تبريزيان، العلامة السيّد هاشم البحرانى، ص163; آقا بزرگ تهرانى، كواكب المنتثره، ص182.
33 . زندگى نامه علامه بحرينى، ص93; ر. ك: رياض العلماء، ج5، ص300.
34 . الذريعه، ج13، ص299.
35 . آقا بزرگ تهرانى، مصفى المقال، ص489.
36 . زندگى نامه علاّمه بحرينى، ص94 و 95.
37 . الذريعه، ج3، ص93.
38 . زندگى نامه علاّمه بحرينى، ص98 و 99.
39 . آقا بزرگ تهرانى، الروضة النظره، ج2، ص503.
40 . علاّمه بحرانى، تفسير الهادى و مصباح النادى (مقدمه).
41 . رياض العلماء، ج5، ص300.
42 . تفسير الهادى و مصباح النادى (مقدمه).
43 . خُنج: از شهرهاى جنوبى استان فارس، داراى قدمت تاريخى زياد و مركز بخش خُنج، از توابع شهرستان لار است. اكثر ساكنان آن اهل سنت هستند.
44 . اسير: از روستاهاى توابع بخش گله دار، از توابع شهرستان لامِرد است كه پيشتر جزء بخش مُهر بوده، ولى بعد از جدايى بخش گله دار در سال 1372ه . ش. از مهر به تابعيت گله دار در آمده است. داراى مردمى متدين و شجاع است.
45 . مُهر: از شهرهاى مركزى و جنوبى استان فارس است. سادات علما و دانشمندان بسيارى از اين شهر برخاسته و منشأ بسيارى از آثار علمى، سياسى، و اجتماعى در داخل و خارج ايران بوده و هستند. از جمله آنان نوادگان علاّمه بزرگوار بحرانى هستند كه اسامى بعضى از آنها به قرار زير است:
-. مرحوم آية الله حاج سيّد عباس مُهرى، نماينده امام و امام جمعه كويت كه قبر شريفش در جوار حضرت معصومه(س) (مسجد بالاسر) مى باشد.
-. آية الله حاج سيد هاشم علامه مُهرى، از علماى بزرگ خرمشهر، از شاگردان آيات عظام: آية الله شاهرودى، آية الله حكيم، آية الله سيد عبدالهادى شيرازى، امام خمينى، آية الله خويى.
-. استاد و نويسنده گرامى، آية الله حاج سيّد محمد برهانى، نويسنده كتابهاى علم از ديدگاه اسلام، التفسير عندالشيعه، زندگى نامه علاّمه بحرينى، كانون پاكان و ... .
-. استاد و محقق، آية الله حاج سيدمرتضى مُهرى، از اساتيد محترم حوزه علميه قم.
-. حضرت آية الله حاج سيّد جعفر هاشم زاده، از علماى بزرگ و سرشناس بحرين.
- . جناب استاد، آقاى سيد محمد جواد مُهرى، مؤلف و مترجم كتابهاى آنگاه هدايت شدم، از آگاهان بپرسيد، در پيشگاه قرآن، در پيشگاه عترت و ... .
اينان همه از نوادگان عالم وارسته، سيّد محمد جواد (فرزند سيّد على، فرزند علاّمه بحرانى) هستند.
براى آشنايى بيشتر با اين شهر و زندگانى عالمان و دانشمندان آن، به كتاب سيماى مُهر كه از سوى ما نگاشته و به زودى چاپ مى شود مراجعه فرماييد.
46 . زندگى نامه علامه بحرينى، ص94 ـ 97.
47 . الذريعه، ج26، ص28.
48 . همان جا.