سجاده عشق

نعمت الله صالحى حاجى آبادى

- ۲ -


بخش سوم : نماز در امت هاى پيشين 
نماز، سابقه اى بس طولانى دارد و قديمى ترين عبادتى كه در تمام دوران گذشته حضور داشته همين نماز بوده است .
سابقه قبل از خلقت آدم بوده ، گل آدم هنوز سرشته نشده بود كه فرشتگان در بهشت نماز مى خواندند.
حضرت امير المؤ منين على (عليه السلام ) درباره و عبادت فرشتگان چنين مى فرمايد:
1- عده اى از فرشتگان در حال سجده هستند و هيچ گاه سر از سجده بر نمى دارند.
2- عده اى ديگرى از فرشتگان در حال ركوع اند و هيچ گاه از ركوع بر نمى خيزند.
3- عده اى در حال قيام خدا را عبادت مى كنند و كار ديگرى انجام نمى دهند.
4- عده اى در حال ذكر (ركوع و سجوداند) و هرگز از آن خسته نمى شوند. (89)
هم چنين آن حضرت درباره سابقه نماز شيطان در ميان فرشتگان مى فرمايد: شيطان در بهشت و ميان فرشتگان شش هزار سال خدا را عبادت كرد كه چهار هزار سال آن را دو ركعت نماز خواند. (90)
اگر آن شش هزار سال ، از سال هاى آخرت باشد. عبادت و نماز شيطان يكصد و نه ميليارد و پانصد ميليون سال از سال هاى دنيا مى شود.
از زمانى كه حضرت آدم ابو البشر (عليه السلام ) پا به روى كره خاكى گذاشت و در زمين ساكن شد، هيچ دين و شريعتى در ميان دين هاى الهى بدون نماز نبوده است ، تا جايى كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم آن را به عنوان شيوه تمامى پيامبران ياد كرده است . (91)

نماز شيوه معمول انبياى خداست
نماز خلوت انس است و گاه راز و نياز
نماز بر تو گشايد در سعادت و خير
نماز بر تو ببندد ره خيانت و آز
گر چه پيامبران الهى در چگونگى انجام نماز، اختلاف داشته اند و هر كدام به نحوى انجام مى دادند.
نمونه هايى از امت ها و شريعت هاى سابق كه داراى نماز بوده اند را بيان مى كنيم .
نماز در زمان حضرت آدم (عليه السلام )  
از صحف ادريس نقل شده است : در اولين روز اقامت حضرت آدم و همسرش حوا، در روى زمين ، خداوند متعال نماز عصر و مغرب ، و عشا را مجموعا 50 ركعت بر حضرت آدم واجب كرد. (92)
در روايات آمده است : اول كسى كه نماز صبح را خواند حضرت آدم ابو البشر (عليه السلام ) بوده است . او هنگامى كه از بهشت رانده شد و در زمين فرود آمد. ساعت هاى آخر روز بود و هوا هنوز روشن بود و آرامش خاطر داشت . چون خورشيد غروب كرد و جهان تاريك شد، محزون گرديد و شروع به ناليدن كرد! او با ناراحتى در ظلمت و تاريكى شب را به پايان برد. وقتى روشنى در افق نمايان شد و تاريكى جاى خود را با آن عوض كرد، حضرت آدم (عليه السلام ) از خوشحالى دو ركعت نماز خواند و اين اولين نمازى بود كه وى بر روى زمين خواند.
در حديث ديگرى آمده است : وقتى آن حضرت از بهشت بيرون آمد و بر روى زمين سكونت اختيار كرد؛ بر اثر ترك اولائى كه از او سر زده بود تمام بدنش مانند قير سياه شد! آدم (عليه السلام ) از اين بلا در رنج و عذاب بود.
در اين هنگام جبرئيل بر او نازل شد و از ناراحتى ، غم و غصه اش پرسيد: آدم هم سياهى بدن خود را مطرح نمود.
جبرئيل از جانب خداوند متعال دستور پنج وقت نماز را آورد و دستور داد كه آدم آن را بخواند. وقتى حضرت آدم نمازهاى پنجگانه را در پنج وقتش ‍ خواند، تمام بدنش سفيد شد و ديگر از سياهى اثرى نماند. (93)
نماز در زمان حضرت شيث (عليه السلام )  
وقتى حضرت آدم از دنيا رفت و شيث كه او را (هبة الله ) مى گويند او را غسل داد و كفن كرد، جبرئيل دست شيث را گرفت و براى نماز بر حضرت آدم جلو قرارش داد، همان نمازى كه امروز ما بر مردگان خود مى خوانيم . جبرئيل به فرشتگان دستور داد پشت سر حضرت شيث براى خواندن نماز ميت صف ببندند، همان طور كه الان براى نماز ميت صف مى بندند.
شيث فرمود: اى جبرئيل ! آيا من بر پدرم نماز بخوانم در حالى كه تو و فرشتگان حضور داريد؟ سزاوار است تو كه فرشته امين الهى هستى جلو بايستى و نماز ميت را اقامه كنى .
جبرئيل گفت : اى شيث اين را بدان ، وقتى خداوند پدرت حضرت آدم را خلق كرد به فرشتگان دستور داد بر او سجده كنند، فرشتگان اطاعت كردند و بر پدرت آدم سجده نمودند و او امام و پيشواى فرشتگان بود.
امروز هم ، تو وصى و وارث علم او هستى . سزاوار است تو بر او نماز گزارى ، من و فرشتگان به تو اقتدا مى كنيم .
شيث جلو ايستاد، جبرئيل و فرشتگان پشت سر او صف بستند و همراه با او نماز ميت را خواندند. (94)
نماز حضرت ادريس (عليه السلام )  
حضرت ادريس يكى از پيامبران الهى است كه بعد از شيث به پيامبرى مبعوث شد. يكى از ويژگى هاى او اين بود كه هر وقت دست به عا بر مى داشت و حاجتى را از خدا درخواست مى كرد دعايش به اجابت مى رسيد و مشكل او حل مى شد.
آن حضرت ، منزلش در كوفه بوده همان جايى كه الان مسجد سهله است . حدود سى كتاب از آسمان بر او نازل شد. از روى اين كتاب ها براى مردم زمان خويش درس مى گفت و از زيادى درسى كه به مردم مى داد او را ادريس ناميدند. (95)
ادريس علاوه بر درس دادن به مردم ، براى آنان خياطى هم مى كرد و اكثر اوقات مشغول نماز و عبادت و پروردگار بود و مردم را نيز به نماز دعوت مى كرد.
مقام حضرت ادريس در اثر نماز و بندگى به جايى رسيده بود كه خداوند، او را به آسمان برد و با طعام و تحفه هاى بهشتى ميهمان كرد و تا روز قيامت از آن ها استفاده مى كند. (96)
امام صادق (عليه السلام ) به يكى از ياران خود فرمود: وقتى به كوفه مسافرت كردى ، مسجدى سهله خانه حضرت ادريس است كه در آن جا، هم خياطى مى كرد و هم نماز مى خواند.
بعد فرمود: هر كس در آن جا دعا كند و از خدا طلب حاجت نمايد خداوند حاجات او را برآورده مى كند و از مكر و حيله دنيا و شيطان محفوظ مى ماند و در قيامت در مكانى خواهد بود كه جايگاه حضرت ادريس است .(97)
نماز در شريعت حضرت نوح (عليه السلام )  
حضرت نوح يكى از پيغمبر اولوالعزم است . او در ترويج خدا پرستى و رواج دادن مكتب نماز كوشش هاى زيادى كرد و آزارهاى بسيارى از مردم را تحمل كرد.
نوح از هدايت مردم نااميد شد و از لجاجت و دشمنى قوم خود به خدا شكايت كرد و از او يارى خواست و گفت :
پروردگارا! از اين كافران يك نفر را بر روى زمين زنده مگذار! زيرا اگر آن ها را مهلت دهى بقيه بندگان را گمراه مى كنند و جز فرزندان كافر و بدكار چيزى پرورش نمى دهند. (98)
خداوند هم ، دستور ساختن كشتى را به حضرت نوح داد، او هم دور از شهر مشغول ، ساختن كشتى شد.
حضرت نوح اطراف كشتى را پنجره و سوراخ ‌هايى گذاشته بود تا جهت قبله و تشخيص شب و روز و شناختن وقت نماز را بداند. (99)
نماز در زمان حضرت صالح (عليه السلام )  
حضرت صالح يكى از پيغمبران پر كار و شريف ترين مردم در زمان خود بود. او داراى حلمى سرشار و عقلى روشن و اخلاقى نيكو بود. او مدتى در ميان قومش تبليغ و مردم را دعوت به نماز و عبادت خدا مى كرد و از بت پرستى بر حذر مى داشت . اما مردم بار او نرفتند و به دستورات روح بخش او عمل نكردند.
آخر الامر معجزه اى بزرگ از آن حضرت درخواست كردند و گفتند: اگر تو در دعوى پيامبرى خود راستگويى ، به عنوان نشانه پيغمبرى شتر به اين خصوصيات از دل اين كوه بيرون آور در حالى كه آبستن باشد و هنگامى كه از كوه بيرون آمد همان لحظه بچه اش متولد گردد.
حضرت صالح در جواب آنان فرمود: آنچه از من درخواست كرديد كارى است دشوار ولى نزد پروردگار آسان است . سپس به پا خاست و دو ركعت نماز كنار آن كوه خواند و سر به سجده نهاد و با خداى خويش راز و نياز كرد. قبل از آن كه سر از سجده بر دارد، كوه به امر خدا شكافته شد و صدايى از آن به گوش رسيد كه جمعى بى هوش شدند و ناقه اى با همان خصوصياتى كه خواسته بودند بيرون آمد. (100)
از اين حديث معلوم مى شود كه حضرت صالح هم خود و هم خانواده اش نماز مى خواندند و مردم را به نماز دعوت مى كرد و در مشكلات خويش از نماز كمك مى گرفت .
نماز در شريعت حضرت ابراهيم (عليه السلام )  
حضرت ابراهيم (عليه السلام ) در ميان همه انبياء و رسولان بزرگ الهى ، عظمت و مقام رفيعى دارد.
خداوند در قرآن مجيد عنايت هاى خاصى را نسبت به اين پيامبر مبذول داشته و داستان زندگى او را به طور نسبتا مشروحى بيان كرده است . (101)
از آيات متعددى كه در قرآن است به دست مى آيد كه : نماز جزء شريعت حضرت ابراهيم (عليه السلام ) بوده است . آن حضرت هم خود و هم فرزندانش از بر پا كنندگان نماز بوده اند.
حضرت ابراهيم (عليه السلام ) به همراه فرزندش اسماعيل و همسرش ‍ هاجر به سرزمين حجار سفر كرد و آنان را در نقطه اى خشك و بى آب و علف ، به نام مكه اسكان داد و به سوى ساره همسر ديگرش باز گشت . (102)
دورى اسماعيل و هاجر بر حضرت ابراهيم (عليه السلام ) سخت بود از اين رو هنگام باز گشت ، دست به دعا برداشت و عرض كرد:
خداوندا! من بعضى از دودمانم را در سرزمينى بى آب و علف در كنار خانه اى كه حرم تو است جاى دادم تا نماز را بر پا دارند. (103)
هدف عمده ابراهيم (عليه السلام ) از چنين كار بزرگ ، چيزى جز بر پايى نماز و اطاعت از فرمان خداوند نبوده است و صراحت كلام و دعاى حضرت ابراهيم (عليه السلام ) گوياى همين واقعيت است .
به راستى كه عظمت نماز تا چه اندازه است كه خداوند، پيامبر عظيم الشاءنى را در چنين امتحانى سخت قرار مى دهد. آن هم در سنين پيرى كه احتياج به آرامش و امنيت براى او بيش از پيش احساس مى شود.
آرى ، نماز از چنين جايگاهى بهره مند است ، تا جايى كه ابراهيم (عليه السلام ) اصرار بر فيض وصولش را از خداوند خواستار است .
حضرت ابراهيم (عليه السلام ) در يكى از دعاهايى كه براى فرزندانش ‍ مى كند چنين مى فرمايد:
پروردگارا! مرا از نمازگزاران و بر پا كنندگان آن قرار بده و فرزندان مرا نيز از نمازگزاران محسوب بدار. (104)
يكى از تقاضاهاى مهمى كه حضرت ابراهيم (عليه السلام ) از خداوند متعال ، مى كند توفيق خواستن از او در بر داشتن نماز است .
حضرت ابراهيم (عليه السلام ) خليل الرحمان ، علاوه بر سفارش هايى كه درباره نماز به فرزندانش مى كند. خودش نيز به هنگام نماز از خود پى خود مى شد.
نقل شده كه : آن حضرت هنگامى كه به نماز مى ايستاد، صداى آه و ناله اش ‍ از مسافت يك ميل (كه يك سوم فرسخ باشد) شنيده مى شد و در نماز همچون ديگ جوشان سينه اش صدا مى نمود. (105)
دليل آن كه حضرت ابراهيم (عليه السلام ) به مقام و دوستى خود رسيد و خليل الله شد در اثر نماز و سجده هاى طولانى او بوده است . (106)
نماز در زمان اسحاق و يعقوب (عليهم السلام )  
از جمله پيامبرانى كه از بر پا كنندگان نماز بودند يكى اسحاق فرزند ابراهيم (عليه السلام ) و ديگرى كه يعقوب فرزند اسحاق است .
خداوند متعال در قرآن مجيد درباره نماز و عبادات و كارهاى نيك اين دو پيغمبر عظيم الشاءن چنين مى فرمايد:
ما به ابراهيم ، اسحاق و فرزند زاده اش يعقوب را عطا كرديم و آنان را صالح و شايسته (مقام نبوت ) گردانيديم و ايشان را پيشوايان مردم قرار داديم تا خلق را به دستور ما مكتب ما هدايت كنند و هر كار نيكو (از قبيل عبادات و خيرات ) به خصوص اقامه نماز و اداى زكات را به آنان وحى كرديم و ايشان ، هم (از ما اطاعت كردند) و همگى به عبادت ما پرداختند. (107)
اقامه نمازى كه خداوند در اين آيه بيان فرموده : به اين است كه هم خود نماز بخوانند و هم ديگران را به نماز خواندن وادار كنند.
نماز در زمان حضرت شعيب (عليه السلام )  
خداوند حضرت شعيب را به سوى مدين ، شهرى كه در شرق خليج عقبه و شمال حجاز و جنوب شامات است در ميان مردم آن منطقه به پيامبرى برانگيخت .
آن حضرت اغلب اوقات مشغول نماز بود، و در بيشتر سخنرانى هايش قوم خود را نصيحت مى كرد و مى گفت :
اى قوم ! خدا را پرستش كنيد، گرانفروشى نكنيد، پيمانه ها را با عدالت پر كنيد، متاع ديگران را بى ارزش جلوه ندهيد، از فساد بر روى زمين بپرهيزيد، به آن چه خداوند از مال هاى حلال به شما عنايت كرده استفاده كنيد و بت را به جاى خدا نپرستيد و خود را از عذاب روز قيامت دور داريد!
آنان در جواب او مى گفتند: اى شعيب ! آيا اين نمازت به تو اجازه مى دهد كه ما آنچه را تا به حال پدران و نياكانمان مى پرستيدند ترك كنيم ؟! (108)
در اين جا، بت پرستان و مشركان تكيه روى نماز حضرت شعيب مى كردند! علتش اين بود كه آن حضرت بسيار نماز مى خواند و به مردم خود مى گفت :
نماز، انسان را از كارهاى زشت باز مى دارد. ولى آن قوم نادان و از خدا بى خبر رابطه ميان نماز و ترك گناه و اعمال قبيح و زشت را درك نمى كردند.
نماز در زمان حضرت اسماعيل (عليه السلام )  
خداوند درباره اسماعيل صادق الوعد، روى سخن را به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم كرده و مى گويد:
اى پيامبر! در كتاب آسمانى از اسماعيل ياد كن ! او در وعده هايش ‍ صادق بود. او پيامبرى عالى مقام بود و همواره خانواده خود را به اقامه نماز و پرداخت زكات دستور مى داد. (109)
خداوند در قرآن كريم اسماعيل را از دو جهت تعريف و تمجيد مى كند؛ زيرا در آن حضرت دو صفت زيبا وجود داشت و آن ها عبارت اند از:
1- عهد و پيمانى كه با مردم برقرار مى كرد به آن پاى بند بود و هيچ وقت خلف وعده نمى كرد.
2- خانواده خود را دائم به اقامه نماز و پرداخت زكات فرا مى خواند.
اسماعيل علاوه بر آنكه خود اهل نماز بود نزديكان خود را نيز به اين مسئله مهم دعوت مى كرد.
در اين جا، بايد به اين مطلب توجه شود كه اين اسماعيل فرزند حضرت ابراهيم (عليه السلام ) نيست بلكه پيامبرى از پيامبران بنى اسرائيل و فرزند حزقيل نبى است . چون او دائم خانواده و قومش را به نماز دعوت مى كرد و اين براى آنان ناخوش آيند بود! از اين جهت او را گرفته و پوست سر و صورتش را كندند.
لازم به تذكر است : پيامبرى كه از جانب خداوند متعال لقب صادق الوعد را گرفت فقط همين پيغمبر بوده است ؛ زيرا با شخصى در مكانى وعده ملاقات داشت ، چون آن شخص در قرار حاضر نشد آن حضرت يكسال در آن مكان ماند بلكه رفيقش بيايد و او را ببيند. (110)
پس از گذشت اين مدت طولانى ، اسماعيل آن شخص را ديد و فرمود: من در اين مدت همواره در انتظار تو بودم .
نماز در شريعت موسى (عليه السلام )  
حضرت موسى (عليه السلام ) يكى از پنج پيامبر اولوالعزم و صاحب شريعت است كه بعد از حضرت ابراهيم (عليه السلام ) شريعتى جديد آوردو يكى از برنامه هاى او اقامه نماز و ترويج آن بود.
قرآن درباره نماز بنى اسرائيل مى فرمايد:
ما به موسى و برادرش هارون وحى فرستاديم ، كه براى قوم خود خانه هايى در سرزمين مصر انتخاب كنيد و اين خانه ها را نزديك يك ديگر و رو به روى هم قرار دهيد و خانه هاى خود را قبله كنيد و نماز را بر پا داريد. (111)
بعد از دريافت رسالت ، خداوند به او خطاب كرد و فرمود: اى موسى ! من خداى يكتايم پس مرا عبادت كن و نماز را به پاد دار. (112)
در اين جا لازم است اين نكته ياد آورى شود و آن اين است كه نمازهايى كه براى بنى اسرائيل واجب بود ده برابر نمازى است كه براى امت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم واجب شده است ؛ زيرا نمازهاى امت پيامبر اسلام پنج نماز است و نمازهاى بنى اسرائيل پنجاه نماز بوده است .(113)
خداوند به بنى اسرائيل دستور داده بود كه نمازهاى خود را فقط در مسجدها بخوانند و جايز نبود در جاهاى ديگر اقامه كنند. (114) وقتى فرعون بر آنان مسلط شد دستور داد تا مسجدها را خراب كنند و آنان را از خواندن نماز در مساجد منع كرد.
بعد از آن خداوند به آنان فرمود: حال كه فرعون مساجد را خراب كرد و شما را از خواندن نماز در آن جا منع كرد، از اين به بعد نمازهاى خود را در خانه هاى خودتان بخوانيد و آن ها را قبله خود بسپاريد. (115)
از اين حديث معلوم مى شود كه قبل از آمدن حضرت موسى (عليه السلام ) بنى اسرائيل ماءمور به نماز بوده اند و آن را اقامه مى كردند.
يكى از برنامه هاى شبانه روزى موسى (عليه السلام ) اين بود كه بعد از هر نماز واجب و مستحب ، قسمت راست و چپ و صورت خود را بر خاك مى نهاد و خدا را شكر مى كرد.
در روايتى آمده است كه خداوند به حضرت موسى (عليه السلام ) خطاب كرد و فرمود: اى موسى ! مى دانى چرا تو را برگزيدم و از ميان خلق ، كليم خود گردانيدم و بدونه واسطه با تو سخن گفتم .
عرض كرد: پروردگارا نمى دانم !
خداوند عرض فرمود: براى اينكه در احوال بندگان خود نظر كردم ، در ميان ايشان كسى را نديدم نزد من از تو ذليل تر باشد؛ زيرا هر وقت از نماز فارغ مى شوى دو طرف صورت خود را بر خاك مى گذارى و خود را در برابر من كوچك و ذليل مى انگارى . (116)
خداوند متعال دستوراتى را به بنى اسرائيل داده و يكى از آن ها نماز بود. آن جا كه مى فرمايد:
اى بنى اسرائيل ! به عهد و پيمان خود وفا كنيد، به قرآنى (كه براى پيامبر اسلام ) فرستاده ايم ايمان آوريد، حق را به باطل مپوشانيد، نماز را به پاى داريد. (117)
در آيه ديگر عهد و پيمانى از آنان گرفته و يكى از آن ها پيمان از اقامه نماز است آن جا كه مى فرمايد:
ما از بنى اسرائيل عهد و پيمان گرفتيم كه جز خداى احد و واحد را نپرستيد و درباره پدر و مادر، خويشان ، يتيمان و فقيران نيكى كنند، با زبان خوش با مردم تكلم كنند و نماز را به پاى دارند. (118)
از اين آيات به خوبى به دست مى آيد كه بنى اسرائيل مكلف به اقامه نماز بوده اند و در ترك آن مجازات مى شدند.
نماز در زمان لقمان  
لقمان حكيم كسى است كه خداوند متعال به جاى نبوت و پيامبرى حكمت را كه اگر از مقام نبوت بالاتر نباشد پايين تر هم نيست به او عنايت كرد.
قرآن مجيد در اين باره مى فرمايد: ما به لقمان حكمت (درك و فهم مطالب و خدا شناسى ) را عطا كرديم . (119)
لقمان چهره اى سياه ، لب هايى كلفت و پاهايى مانند پاهاى چهار پايان داشت . او بيش از سه هزار سال عمر كرد.
لقمان آزاد نبود بلكه غلام ديگران بود و براى اربابان خود كار مى كرد، او شب ها مشغول نماز و راز و نياز با خالق خود بود. او نه تنها خود دائم مشغول نماز بود بلكه اربابان خود را موعظه مى كرد و آنان را دستور به اقامه نماز مى داد. او با روش پسنديده ، اربابان خود را در دل شب براى نماز شب از خواب بيدار مى كرد و سپيده صبح براى نماز صبح بيدار مى نمود. خداوند در قرآن يك سوره به نام او بر پيامبر اسلام نازل فرموده و در آن به بعضى از موعظه هايى كه به لقمان فرزند خود مى نمود اشاره كرده است .
او در ضمن نصيحت هاى خود به فرزندش چهار موضوع بسيار مهم را بيان مى كند و مى فرمايد:
اى پسرم ! نماز را بر پاى دار، امر به معروف و نهى از منكر نما و در مقابل مشكلات و مصيبت ها (و ناراحتى هايى كه براى تو پيش مى آيد) استقامت كن كه اين از اساسى ترين كارهاست ! (120)
در اين جا، لقمان اول سفارش به نماز مى كند و مى خواهد به فرزندش و همه انسان ها تا روز قيامت بفهماند و بگويد: نماز مهم ترين پيوند تو با خالق است ؛ نماز قلب تو را بيدار و روحت را مصفا و زندگى تو را روشن مى سازد. نماز آثار گناه را از جانت مى شويد، نور ايمان را در سراى قلبت مى افشاند و تو را از فحشا و كارهاى زشت باز مى دارد.
نماز در زمان حضرت داوود (عليه السلام )  
بعد از آن كه حضرت داوود (عليه السلام ) در نبرد با جالوت آن فرمانده سپاه باطل و ستمگر پيروز شد، طالوت فرمانده سپاه حق دختر خود را به ازدواج او در آورد و او را مشاور مخصوص و راز دار خود گردانيد.
بعد از طالوت داود (عليه السلام ) به سلطنت رسيد و خداوند نيز او را به پيامبرى برگزيد و به او وحى كرد و گفت : اى داود! ما تو را خليفه بر روى زمين قرار داديم پس در ميان مردم به حق قضاوت كن . (121)
حضرت داود (عليه السلام ) اوقات شبانه روز خود را بر چند قسمت تقسيم كرده كه عبارت بود از:
1- شش ساعت مخصوص قضاوت در ميان مردم و رسيدگى به شكايات و اختلافات آنان .
2- شش ساعت مخصوص كار و فعاليت و بافتن زره براى فروش و امرار معاش خود و خانواده اش .
3- شش ساعت مخصوص خواب و استراحت و گفت و گو با اهل بيت خود.
4- شش ساعت مخصوص نماز و عبادت و تقديس و تسبيح و راز و نياز با خالق بى نياز و به اين كار بيشتر عاشق و دل باخته بود. هنگام نماز و عبادت به هيچ كار ديگرى مشغول نمى شد و به دور از غوغاى عام به عبادت و بندگى مى پرداخت .
هنگامى كه در محراب عبادت نماز و تلاوت زبور مشغول مى شد پرندگان ، كوه ها، دشت و بيابان و درختان با او تسبيح و ذكر مى گفتند. (122)
نماز در زمان حضرت سليمان (عليه السلام )  
حضرت سليمان بن داود (عليه السلام ) يكى از پيامبران پر قدرت و با شوكت است كه بعد از پدرش داود، خداوند متعال سلطنت روى زمين را به او عطا كرد. تمام موجودات ، پرندگان ، حيوانات وحشى حتى ديو و شياطين مطيع و فرمان بر او بودند، ابر و باد در اختيار ايشان قرار داشت ببرد و هر كجا كه حضرت سليمان (عليه السلام ) اراده مى كرد و فرمان مى داد باد ماءمور بود او و لشگريان او را به آن جا برد.
حضرت سليمان بانى بيت المقدس است و آن بناى عظيم را بنا نمود تا خود و مردم در آن جا به نماز و عبادت پروردگار بپردازند.
درباره نماز حضرت سليمان آمده است كه : آن حضرت صبح را در شام مى خواند و به وسيله باد حركت مى كرد و نماز ظهر همان روز را در فارس ‍ (شيراز) اقامه مى نمود. (123)
رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم درباره نماز حضرت سليمان به عبدالله ابن مسعود مى فرمايد:
اى پسر مسعود هر گاه خواستى از حضرت سليمان با آن سلطنتى كه داشت برايت بگويم ، او كسى بود كه نان جو مى خورد و به مردم نان گندم سفيد مى داد، او لباس پشمى مى پوشيد، وقتى تاريكى شب همه جا را فرا مى گرفت در جايگاه نماز خود مى رفت و دست ها را به گردنش مى بست . و تا صبح مشغول نماز و راز و نياز با پروردگار مى شد.
نماز حضرت يونس (عليه السلام )  
حضرت يونس (عليه السلام ) پيامبرى است كه در نينوا به پيامبرى مبعوث گرديد. در اثر نافرمانى قومش ، صبر او تمام شد، آنان را نفرين كرد و از ميان ايشان بيرون رفت تا خدا را بر آنان نازل گرداند.
آن حضرت به سوى دريا حركت كرد و سوار كشتى شد و به راه خود ادامه داد. وقتى كشتى به وسط دريا رسيد ماهى بزرگ به نام (نون ) جلو آمد و مى خواست كشتى را غرق كند. بنا شد به قيد قرعه يكى از سرنشينان كشتى طعمه ماهى شود تا ديگران جان سالم به در برند، قرعه به نام يونس در آمد و او خود را به دهان ماهى انداخت .
خداوند به ماهى الهام كرد كه حضرت يونس غذاى تو نيست ، تنها شكم تو زندانى براى اوست .
ماهى بعد از آنكه او را بلعيد در عمق اقيانوس ها برد، در آن جا سه تاريكى به او هجوم آورد كه عبارت اند:
1- تاريكى شكم ماهى .
2- تاريكى عمق اقيانوس .
3- تاريكى شب .
يونس در آن جا به ياد خدا افتاد و خدا را مى خواند تا جايى كه لطف پروردگار شامل حالش شد. در اين حال به ماهى خطاب شد: يونس را صحيح و سالم در كنار دريا پياده كند.
قرآن در اين باره مى فرمايد: اگر يونس در آن تاريكى ها به ياد خدا نمى افتاد و تسبيح او را نمى كرد (به عنوان زندانى فرارى ) تا روز رستاخيز داخل شكم ماهى مى ماند. (124)
مفسرين گفته اند: تسبيحى در آيه مى فرمايد، همان نماز است . يعنى اگر حضرت يونس (عليه السلام ) از نمازگزاران نبود تا روز قيامت داخل شكم ماهى باقى مى ماند. (125)
نماز حضرت ايوب (عليه السلام )  
حضرت ايوب (عليه السلام ) از جمله پيامبرانى است كه خداوند به او مال و مكنت ، چهار پايان فراوان و فرزندانى رشيد داده بود، او يك لحظه از ياد و عبادت خدا غافل نبود، او دائم مشغول نماز و عبادت و ذكر پروردگار بود.
وقتى خداوند روحيه بندگى و سپاس گذارى حضرت ايوب (عليه السلام ) را در ميان فرشتگان ستود، شيطان حسادت كرد و گفت : خدايا! ايوبى كه اين قدر بندگى و عبادت تو را مى كند از اين جهت است كه مال فراوانى به او داده ايم ، اولادانى با كفايت به او عطا كرده اى ، هر كس اين همه امكانات داشته باشد چرا عبادت نكند؟ اگر مى خواهى حقيقت امر برتر معلوم شود اموالش را از او بگير، ببين آيا باز هم چنان روحيه اى خواهد داشت يا نه ؟!
خداوند شيطان را بر اموال او مسلط كرد، شيطان هم ، گله هاى شتر، گاو گوسفندان او را نابود كرد و بعد با لباس چوپانى نزد حضرت ايوب (عليه السلام ) آمد. ديد آن حضرت مشغول نماز است ، پس از نماز جلو آمد و به او گفت : آيا ميدانى خدايى كه تو براى نماز مى خوانى و او را عبادت مى كنى ، با گله هاى شتر، گاو و گوسفندان تو چه كرد؟
حضرت ايوب (عليه السلام ) فرمود: آن ها مال من نبود خداوند آن ها را به عاريه به من داده بود و او صاحب اختيار آن هاست كه هر وقت بخواهد بستاند و باز مشغول نماز شد. (126)
نماز حضرت خضر (عليه السلام )  
حضرت خضر (عليه السلام ) يكى از پيامبران مرسل است كه خداوند او را بر قومى مبعوث گردانيد تا مردم را به يگانگى خدا و پيامبران و كتاب هاى آسمانى دعوت كند.
او تا به حال عمر بسيار طولانى كرده و با چهار واسطه به حضرت نوح مى رسد او پيامبرانى را به نام هاى ذوالقرنين ، لقمان ، موسى ، عيسى و پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم را درك كرده است و شايد چندين هزار سال ديگر هم عمر كند.
حضرت خضر (عليه السلام ) در بيشتر مساجد دنيا و شايد در همه مسجدها نماز خوانده و مى خواند، او دائم در كوه و دشت مشغول نماز است .
على بن ابراهيم از پدرش نقل مى كند: سالى كه به حج مشرف شدم و در اين سفر به كوفه رفتم . داخل مسجد سهله شدم ديدم شخصى مشغول نماز است ، از آن جا بلند شد و در گوشه ديگر مسجد مشغول نماز گرديد. باز به جاى ديگر رفت و مشغول نماز خواندن شد.
از او سئوال كردم اين چه مكانى است . گفت : خانه حضرت ابراهيم خليل الرحمان است كه از اين جا بر قوم عمالقه خروج كرد.
پس از آن به زاويه غربى مسجد رفت و در آن جا دو ركعت نماز خواند و بعد از آن به زاويه شرقى مسجد رفت و در آن جا هم دو ركعت نماز خواند و صورت خود را بر خاك نهاد.
از او پرسيدم : اين جا چه مكانى است ؟ گفت : مقام صالحين و مقام پيامبرانى كه اين جا نماز خوانده اند.
بعد از آن داخل مسجد كوچكى شد و دو ركعت نماز با خضوع و خشوع خواند. سئوال كردم اين چه مكانى است ؟ گفت : اين جا مسجد زيد بن سوحان يكى از ياران با وفا امير المؤ منين (عليه السلام ) است . اين را گفت و غائب شد. يكى از دوستانم گفت : آيا او را شناختى ؟ او حضرت خضر (عليه السلام ) بود. (127)
نماز حضرت ذوالكفل (عليه السلام )  
حضرت ذوالكفل (عليه السلام ) پيغمبرى است كه در عمر خود غضب نكرد و شيطان با آن مكر و حيله اى كه دارد نتوانست او را به غضب آورد و ماءيوسانه آن حضرت را ترك كرد. (128)
علت غضب نكردنش آن بود كه پيامبرى ديگرى به نام اليسع از او عهد و پيمان گرفت كه بعد از او به چند عمل قيام كند.
1- دائم روزها را روزه باشد.
2- دائم شب ها را مشغول نماز باشد.
3- تمام گرفتار و كردار و رفتارش طبق دستور حق باشد.
4- در برابر ناملايمات هيچ وقت غضب نكند. او هم ، بعد از آن پيامبر به همه آن ها وفا كرد.
حضرت ذوالكفل (عليه السلام ) بعد از سليمان بن داود و قبل از آمدن حضرت مسيح بر قومى مبعوث شد. آنان او را تصديق كردند و به او ايمان آوردند. آن حضرت از طرف خداوند ماءمور به جهاد با دشمنان شد. اما قومش شانه از زير بار جهاد خالى كردند و گفتند: اى پيامبر خدا! ما زندگى در دنيا را دوست مى داريم و از مردن ناراحتيم ، با اين حال نمى خواهيم با خدا و پيامبرش مخالفت كنيم .
(در مناجات هاى خود) از خداوند بخواه كه عمرهاى ما را طولانى كند و مرگ را به سراغ ما نفرستد تا وقتى كه خود ما اعلام كنيم . در اين صورت خدا را اطاعت و عبادت مى كنيم و با دشمنان جهاد مى نماييم .
در جواب آنان فرمود: چيز بزرگى را از من درخواست كرديد. بعد از آن بر خاست و به درگاه خالق منان نماز خواند و مطلب قوم را با صراحت بيان كرد.
نماز حضرت زكريا (عليه السلام )  
حضرت زكريا (عليه السلام ) تا سال هاى آخر عمر، صاحب اولاد نشد. او سرپرستى حضرت مريم (عليها السلام ) را به عهده داشت ، گاهى كه در صومعه و محراب حضرت مريم عليها السلام داخل مى شد. چيز عجيبى را مشاهده مى كرد! مى ديد ميوه زمستانى در تابستان در زمستان كنار مريم گذاشته شده است .
با تعجب مى پرسيد: اى مريم ! اين ميوه ها از كجا آمده ؟ و چه كسى براى تو آورده است ؟
مى گفت : اين ها از جانب خداوند متعال است كه او هر كس را بخواهد بدون حساب روزى مى دهد.
چون زكريا اين كرامت را از مريم ديد. عرض كرد: پروردگارا! مرا با لطف و كرم خود فرزندى پاك و پاكيزه به من عطا فرما.
حضرت زكريا هنگامى كه داخل محراب خود مشغول نماز و مناجات با خالق يكتا بود فرشتگان از جانب خدا او را صدا زدند و گفتند: اى زكريا! خداوند تو را بشارت مى دهد به فرزندى به نام يحيى (129)
نماز حضرت يحيى (عليه السلام )  
يكى از پيغمبران بزرگ الهى يحيى بن زكريا است . او در زمانى متولد شد كه پدرش زكريا صد و بيست سال و مادرش كلثوم نود سال از عمرشان گذشته بود.
قرآن مجيد، داستان حضرت زكريا (عليه السلام ) و مريم عليها السلام را با زيباترين شكل بيان مى فرمايد و چنين مى گويد:
هر وقت زكريا بعد از نماز داخل در محراب مريم مى شد مى ديد طبقى از غذا و ميوه هاى رنگارنگ (در تاربستان ميوه هاى زمستانى و در زمستان ميوه هاى تابستانى ) كنار مريم گذاشته است !
زكريا از روى تعجب ! به مريم مى گفت : اى مريم ! اين ميوه ها از كجا آمده و چه كسى برايت آورده است ؟
در جواب مى گفت : اين ها از جانب خدا است ، خداوند هر كس را بخواهد بدون حساب روزى مى دهد. (130)
چون زكريا كرامت و بزرگوارى مريم را ديد، عوض كرد: پروردگارا! مرا به لطف و كرم خويش فرزندانى پاك سرشت عطا فرما؛ زيرا تو مستجاب كننده دعاها هستى .
وقتى حضرت زكريا (عليه السلام ) در محراب عبادت قرار گرفت و مشغول نماز شد.
فرشتگان او را ندا كردند و گفتند: اى زكريا! همانا خدايت تو را بشارت مى دهد به ولادت يحيى . (131)
بعد از آن خداوند يحيى را به زكريا عنايت كرد و يحيى در همان سنين نوجوانى جزو نمازگزاران واقعى قرار گرفت ، نه تنها نماز مى خواند بلكه عاشق نماز بود و دائم به نماز عشق مى ورزند و علتش اين بود كه روزى داخل بيت المقدس شد، ديد راهبان و عابدان بنى اسرائيل لباس هايى از مو پوشيده و كلاه هايى از پشم بر سر خود گذاشته و زنجيرهايى به گردن ها و ستون هاى مسجد بسته و مشغول نماز و عبادت اند.
اين منظره براى او بسيار لذت بخش بود. فورا پيش مادر آمد و تقاضاى لباس هاى پشمين و زنجير نمود. آمد و خود را به ستون مسجد بست و مشغول نماز و راز و نياز با پروردگار عالم شد، تمام شب ها را تا صبح به عبادت مى گذرانيد و گريه مى كرد به طورى كه اشك هاى چشمش پوشت و گوشت صورتش را مجروح كرده و دندان هايش نمايان شده بود.
پدرش به او فرمود: اى فرزند كمتر به خود رنج و زحمت بده ، تو هنوز كودك هستى .
در جواب گفت : اى پدر! كسانى كه از من كوچكتر بودند طعم مرگ را چشيدند و از دنيا رفتند شايد مرگ هم ، به سراغ من آمد و موفق نشوم كه در آن بزرگى عبادت كنم . پدر به او اجازه داد كه در كودكى مشغول نماز و عبادت گردد. (132)
نماز در شريعت حضرت عيسى (عليه السلام )  
حضرت عيسى (عليه السلام ) يكى از پيامبران بزرگ الهى است كه با خواست و اراده خداوند، بدون پدر از مادرى به نام مريم پا به عالم وجود گذاشت .
هنگامى كه او از مادرى پاك و با عفت كه در طهارت و پاكى شهره مردم بيت المقدس بود و تولد شد، دشمنان حضرت مريم و زكريا زبان تهمت و ناسزا عليه او گشودند و سيل اعتراضات بر وى سرازير شد و گفتند:
اى خواهر هارون ؟ (بسيار عمل زشتى انجام دادى ) تو كه نه پدرت انسان بد و بى دينى بود و نه مادرت فساد اخلاقى داشت چرا چنين عمل زشتى را مرتكب شدى ؟ (133)
حضرت عيسى (عليه السلام ) در حالى كه كودكى تازه به دنيا آمده و در گهواره بود براى تبرئه كردن مادرش از تهمت هاى ناروا، به مردم خطاب كرد و چنين گفت :
من بنده خدا هستم كه به من كتاب نازل مى شود، پيامبرى برگزيده و عظيم الشاءن (از پيامبران الهى هستم ) هر كجا باشم وجودم مبارك و پر بركت است ، خداوند مرا تا زنده ام سفارش به نماز و زكات نموده است ، سفارش ‍ نيكى به مادرم كرده و مرا ستمگر و جبار (و سنگ دل ) قرار نداده است .(134)
در بيانات اين پيامبر خردسال و عظيم الشاءن كه موجب رفع تهمت از دامن پاك مادرش شد، توجه به مسئله پر اهميت نماز شده است .
نماز حضرت مريم (عليه السلام )  
نه تنها حضرت عيسى (عليه السلام ) نماز مى خواند و ماءمور به تبليغ نماز بود، بلكه قبل از تولد او، مادرش در بيت المقدس در محراب خود مشغول نماز بود.
حضرت مريم (عليها السلام ) از وقتى خود را شناخت تا آخر عمر يك لحظه از عبادت و نماز غافل نشد تا جايى كه طبق هاى غذا و ميوه از آسمان برايش ‍ فرود مى آمد و بعد از تولد فرزندش هر دو مشغول نماز بودند تا در كوه لبنان جان به جان آفرين تسليم كرد.
بعد از آن كه مريم از دنيا رفت ، روزى حضرت عيسى (عليه السلام ) بر سر قبر مادرش آمد و به اذن خدا او را زنده كرد و پرسيد: اى مادر! چه آرزويى دارى ؟
فرمود: اى فرزند! تنها آرزوى من اين است كه زنده شوم و روزهاى گرم تابستان را روزه بگيرم و شب هاى سرد و طولانى زمستان را (با آب سرد) وضو بگيرم و مشغول نماز گردم . (135)
نماز در شريعت خاتم پيامبران  
حضرت رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم در طول عمرش نه گناه كرد و نه فكر گناه در خاطرش خطور نمود، در عين حال آن قدر نماز مى خواند و به نماز اهميت مى داد و خود را به رنج و زحمت مى انداخت تا آن جا كه خداوند به او وحى مى كند و مى فرمايد:
اى پيامبر هدايت كننده ! ما اين قرآن را بر تو نفرستاديم كه اين قدر خود را در موقع عبادت و نماز به زحمت اندازى . (136)
رواياتى راجع به اهميت دادن آن حضرت به نماز آمده است : ما بعضى از آن ها را در ذيل بيان مى كنيم :
1- نقل شده است : حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم وقتى مشغول نماز مى شد از حركت مى افتاد به طورى كه اگر انسان او را در دل شب به حالت نماز مشاهده مى كرد، فكر مى نمود پارچه اى است كه روى چيزى انداخته باشند. (137)
2- عايشه كه يكى از همسران آن حضرت است ، مى گويد: هنگامى آن كه حضرت مشغول نماز نبود، با ما سخن مى گفت و ما با ايشان سخن مى گفتيم .
اما هنگامى كه مشغول عبادت مى شد، چنان با ما بيگانه بود، مانند اين كه تا به حال ما را نديده و نمى شناسد و ما هم او را نديده و نمى شناسيم . (138)
3- در حديث ديگرى نقل شده است كه : آن جناب هنگامى كه آماده نماز مى شد، صورتش ازر خوف خدا متغير و زرد مى شد و اعضاء و جوارحش ‍ مى لرزيد. (139)
4- آن حضرت چنان عاشق و دلباخته نماز و خدا بود كه موقع نماز از دنيا بيرون مى رفت و توجهش از اين عالم بريده شده و به هيچ چيز به غير از نماز و خدا توجهى نمى كرد.
5- يكى از شب هايى كه نوبت عايشه بود و بايد آن حضرت نزد او باشد و شب را در حجره او به سر برد، مشغول عبادت شد و در خواندن نماز، خود را به رنج و زحمت فراوان انداخت .
عايشه بى طاقت شد و عرض كرد: يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم چرا اين قدر براى نماز خود را به زحمت مى اندازيد در حالى كه خداوند متعال گناهان گذشته و آينده تو را بخشيده است .
فرمود: اى عايشه ! آيا مى گويى من يكى از بندگان شاكر خداوند نباشم ؟ (آيا در مقابل اين همه نعمت هايى كه خدا به من عنايت فرموده ، شكرگزار او نباشم ؟) (140)
6- امير المؤ منين (عليه السلام ) درباره نماز و عبادت آن جناب ، چنين نقل مى كند:
مدت ده سال بر روى انگشتان پاى خود مى ايستاد و نماز مى خواند تا جائى كه ساق و قدم هاى مباركشان ورم كرده و مجروح شد بود. گاهى برى اين كه بتواند به نماز خود ادامه دهد، سنگينى خود را بر روى يك پا قرار مى داد، و گاهى آن پا را آزاد مى كرد و سنگينى را بر روى پاى ديگر مى انداخت ، گاه بر پاشنه و گاه بر انگشتان مى ايستاد.
خداوند عالميان او را عتاب كرده و اين آيه را به وسيله جبرئيل بر او نازل فرمود:
طه ، ما انزلنا عليك القرآن لتشقى (141)
اى كسى كه طالب حق و هدايت كننده آنى به سوى آنى ، ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه اين قدر خود را به رنج و زحمت اندازى و اين همه ناراحتى را بر خود تحمل كنى . (142)
درست است كه نماز و عبادت در جستجوى قرب پروردگار از طريق نيايش ‍ او از بهترين و مهم ترين كارهاست ، ولى هر كارى حسابى دارد، نبايد آن قدر نماز را بر خود تحمل كنى كه پاهايت متورم گردد و نيروهايت براى تبليغ و جهاد كم شود.
نبى گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم پس از تشريح عطش و اشتياق خود به نماز چنين فرمود:
هر گرسنه اى به وسيله غذا رفع گرسنگى مى كند و هر تشنه اى با آب عطش خود را فرو مى نشاند. اما من از نماز سير نمى شوم . (143)
خلاصه نماز در زمان همه انبياى گذشته بوده است . در مورد سابقه تاريخى نماز در روايتى از امام صادق (عليه السلام ) آمده است : نماز آخر وصيت هر پيغمبرى است به امت خود. (144)
از اين روايت مى توان استفاده كرد كه تمامى يكصد و بيست و چهار هزار پيامبران الهى ، با نماز ماءنوس بوده و سفارش كننده به آن بوده اند.
خداوند در اين باره مى فرمايد:
ما به آن ها وحى كرديم كه كارهاى خير را انجام دهند و نيز گفتيم : نماز را بر پا دارند و زكات را بپردازند. (145)
بخش چهارم : نماز امامان 
ابتدا اين مطلب را بدانيم كه پيشوايان معصوم عليهم السلام ، در زندگى و معاشرت ، جهاد در راه خدا، عبادت و نماز سر مشق مسلمانان جهان هستند.
نماز آنان براى پيروانشان الگوست ، هر چه انسان خدا شناس تر باشد عبادتش عميق تر، عاشقانه تر و عارفانه تر خواهد بود.
معصومان و اولياى بزرگ خدا، به خاطر عشقى كه به پروردگار داشتند، بيش ‍ از همه نماز مى خواندند و عبادت مى كردند، همواره به ياد خدا بودند، سجده هاى طولانى انجام مى دادند، ركوع هاى مستعمر و نمازهاى پى در پى همراه با گريه ها و دعاهايى از دل برخاسته داشتند.
در اين جا نمونه هايى از نمازهاى آنان بيان مى كنيم :
حضرت فاطمه عليها السلام و نماز  
قبل از آن كه به نماز يكايك از امامان معصوم عليهم السلام بپردازيم ، به نمازهاى مادر ائمه حضرت فاطمه (عليها السلام ) و عبادت هاى مستمر او در دل شب مى پردازيم .
فاطمه زهرا (عليها السلام ) يگانه بانوى جهان و دختر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم و مادر ائمه اطهار (عليه السلام ) يكى از كسانى است كه از همه مردم زمان خويش به نماز بيشتر اهميت مى داد. در تمام سختى ها و مشكلاتش از نماز كمك مى جست . خداوند به جهت اهميت دادن فاطمه (عليها السلام ) به نماز، بارها جبرئيل را با طبقى از غذاهاى بهشتى به سوى ايشان نازل مى كرد.
در قيامت نماز حضرت فاطمه (عليها السلام )، ميزان سنجش ، براى نماز زنان مسلمان است ، در آن جا نماز زنان مسلمان را با نماز زهراى اطهر عليها اسلام مقايسه كرده و وزن نموده ، صحت و فساد آن را مشخص ‍ مى كنند. پس نماز زنان محبان زهرا عليها السلام و پيروان آن بانو، بايد در مسير نماز آن حضرت باشد.
در اين جا مقدارى از نماز و عبادت حضرت فاطمه عليها السلام را متذكر مى شويم تا زنان مسلمان از او پيروى نمايند.
از امام حسن مجتبى (عليه السلام ) فرزند بزرگ حضرت فاطمه عليها السلام نقل شده است كه فرمود:
شب جمعه اى بود كه خواب به چشم من نيامد، از اول شب مادرم را ديدم كه در محراب عبادت ايستاد و مشغول نماز است ، از سر شب مشغول نماز شد، گاهى در حال قيام و گاهى در حال ركوع و سجود بود تا سفيده صبح طلوع كرد و نماز صبح را هم به جا آورد. (146)
در اين خصوص از امام موسى كاظم نقل شده است كه فرمود: مادرم فاطمه عليها السلام آن قدر روى پاهاى مباركشان ايستاده و نماز خوانده بودند كه ساق هاى پاهايشان ورم كرده و مجروح شده بود. (147)
حسن بصرى راجع به نماز و عبادت فاطمه زهرا عليها السلام چنين مى گويد: در ميان امت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم كسى عابدتر و نماز خوان تر از فاطمه نبود؛ آن قدر به نماز ايستاد تا قدم هاى مباركشان ورم نمود. (148)
بعد از رحلت پدر بزرگوارش در حالى كه كتك خورده ، پهلويش شكسته شده ، بازويش ورم كرده و صورتش نيلى شده بود باز نماز را نشسته به جاى مى آورد.
با پيكر زار و خسته مى خواند نماز
از جور عدو نشسته مى خواند نماز
تا عرضه كند درستى اهلش را
با دست و دل شكسته مى خواند نماز
روايتى از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم درباره اهل بيتش وارد شده است ، آن جايى كه فرمود: اما دخترم فاطمه كه بزرگ و سرور اولين و آخرين زنان عالم است . او پاره تن ، نور چشم ، ميوه قلب و روح من كه در دو پهلويم قرار گرفته و او حوراء الانسيه است .
سپس فرمود: هنگامى كه دخترم در محراب عبادت در مقابل پروردگارش ‍ قار مى گيرد، نور او بر ملايكه آسمان تابيد، همان گونه كه نور ستارگان بر اهل زمين مى تابد و موقعى كه مشغول نماز مى شود، خداوند عالم به فرشتگان مى فرمايد: اى فرشتگان ! نظر كنيد به سوى بزرگ كنيزان من ، مشاهده كنيد كه چگونه از ترس اعضاء و جوارحش از هم گسيخته شده و با تمام توجه و حضور قلب به عبادت مشغول است .
بعد خطاب به فرشتگان كرد و فرمود: من شما را شاهد مى گيرم كه شيعيان او را در قيامت از آتش جهنم در امان قرار مى دهم و بدنشان را بر آن حرام مى گردانم . (149)
نماز حضرت فاطمه عليها السلام و غذاى بهشتى  
حضرت فاطمه عليها السلام هر وقت مشكلى برايش پيش مى آمد متوسل به نماز مى شد و مشكل خود را با خواندن نماز حل مى كرد.
در اين باره آمده است كه : چند روزى غذا داخل خانه فاطمه عليها السلام كمياب شد و حسن و حسين و زهرا و على عليهم السلام همه گرسنه بودند. روزى حضرت على (عليه السلام ) وارد خانه شد ديد حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم ميهمان دخترش حضرت فاطمه عليها السلام است در حالى كه فاطمه زهرا عليها السلام مشغول نماز است و طبقى سرپوشيده كنار اطاق قرار دارد. وقتى كه حضرت فاطمه عليها السلام از نماز فارغ شد سرپوش را از روى طبق برداشت ديد كاسه اى بزرگ پر از نان و گوشت است .
حضرت على (عليه السلام ) رو به فاطمه كرد و فرمود: اى فاطمه ! اين غذا از كجا برايت آورده شده است ؟
عرض كرد: يا على ! اين طبق از جانب خداوند نازل گرديده و خدا به هر كس ‍ كه بخواهد بدون حساب روزى مى دهد.
حضرت رسول فرمود: آيا مى خواهيد نظير اين داستان را براى شما نقل كنم ؟
گفتند: بلى ، يا رسول الله !
فرمود: يا على ! مثل شما، مثل حضرت زكريا است كه هر وقت بر حضرت مريم وارد مى شد مى ديد او در محراب عبادت است و در پيشگاه او طبقى از غذا مهياست .
مى فرمود: اى مريم ! اين غذا را چه كسى براى تو آورده و از كجا آمده است ؟
مريم در جواب مى گفت : اين طبق از جانب خداوند بر من نازل شده است و او هر كس را بخواهد بدون حساب روزى مى دهد. (150)
آن گاه حضرت فاطمه طبق بهشتى را حاضر ساخت و همگى بر سر طبق نشستند و از غذا ميل كردند و آن طبق غذا تا يك ماه به جاى خود باقى بود.
آن ظرف غذا همان ظرفى است كه الان حضرت مهدى (عليه السلام ) از آن غذا مى خورد. (151)
شاعر درباره نماز حضرت زهرا عليها السلام چه زيبا سروده است .
اى بهشت از نور رويت دلپذير
خوبى ات در هر دو عالم بى نظير
گوهر پاكت ، به مريم همطراز
هم چو مريم ، اهل راز، اهل نماز
چون نمازت مى شود يك پل ز نور
مى كند از آن دعاهايت عبور
كن دعا تا خلق انسانخو شوند
تا ملايك جمله آمين گو شوند
كن دعا اى عرش اعلى پايه ات
بيش از اهل خويش بر همسايه ات
از دعايت ابر غفران - اشك ريز
از دعايت بحر رحمت موج خيز
اى امانت ! اى جگر بند رسول
فاطمه - صديقه زهراى بتول
گر نمى گفت از تو همسر - يا پدر
كس نبود از كسب حالت - با خبر
آه ... اى بانوى طوبى سايه - آه ...
آه ... اى طوبى رضوان جايگاه
چون پيامبر را به دو، در واكنى
شرم از ميهمان نا بينا كنى
تاول دستان كارى - پند تو
خط بند مشك - گردنبند تو
دل - خوش از مهر نهانى كردنت
با يتيمان مهربانى كردنت
لقمه از خويش از كسانت باز گير
زانكه در راهند. مسكين و اسير
گشت تسبيح تو اى نيكو سرشت
خلق را يك در ز درهاى بهشت
از غمت اى پيش حق - با آبرو
ابر بعضى تلخ دارم در گلو
بغضم آيا از حديث كربلاست ؟
يا زياد درد پهلوى شماست
در دلم اين بغض غوغا مى كند
آخر اين شر سر وا مى كند
حضرت على (عليه السلام ) و نماز  
اهميت نماز را ما بايد از رفتار و كردار و اعمال پيشوايان دين به دست آوريم و ببينيم آن ها چگونه به نماز اهميت مى دادند، چگونه آن را به جاى مى آورند.
امير المؤ منين (عليه السلام ) آن قدر به نماز اهميت مى داد كه حتى در جنگ صفين هنگام نماز، دست از جنگ كشيد و همان جا مشغول نماز شد.
در اين باره ابن عباس چنين مى گويد: هنگامى كه على (عليه السلام ) در جنگ صفين سر گرم نبرد با دشمن و در ميان دو لشگر در حال رفت و آمد بود ديدم دائم به آسمان نگاه مى كند. مراقب وضعيت و حركت خورشيد است كه ببيند چه وقت به وسط آسمان مى رسد تا نماز ظهر را در اول وقت بخواند.
ابن عباس عرض كرد: يا امير المؤ منين ! اين چه كارى است كه مى كنيد؟ نگران هستيد؟ چرا دائم به آسمان نگاه مى كنيد؟
فرمود: نگاه مى كنم ببينم كى وقت زوال ظهر مى شود تا ظهر را اول وقت بخوانيم .
ابن عباس گفت : آيا در اين ميدان جنگ و با اين سيل دشمن كه هر لحظه ممكن است بتازند و برما قالب شوند چه وقت نماز خواندن است ؟
حضرت على (عليه السلام ) فرمود: اى ابن عباس ! جنگ با ايشان بر سر چه چيز است ؟ مگر نه اين است كه تنها جنگ ما با ايشان بر سر نماز است . (152)
و در اين باره ابن عباس مى گويد: حضرت على (عليه السلام ) حتى در ليلة الهرير (شب آخر جنگ كه شب بسيار خطرناكى بود) نماز شبش ترك نشد. (153)
ابن عباس گفت : در صفين
كه على مرد جان فداى نماز
ديدم اندر فلك نگاه كند
از پى فرصت اداى نماز
عرض كردم كه : يا على اكنون
وندرين صحنه نيست جاى نماز
گفت : بهر نماز مى جنگيم
جنگ ما نيست جز براى نماز
اين على ، آن حسين فرزندش
كه فدا شد پى بقاى نماز
در همين جنگ جراح پيش امام حسن آمد و گفت : چگونه بايد تير را از پاى مبارك پدرتان بيرون آوريم ؟
فرمود: نزديك نماز است ، صبر كنيد وقتى پدرم مشغول نماز شد، آن موقع محو در ذات و جمال الهى شده و از خود بى خبر گشته و ديگر درد را احساس نمى كند در آن موقع تير را بيرون آوريد.
آن ها هم صبر كردند تا هنگام نماز، وقتى آن حضرت مشغول نماز شد، دكتر جراح آمد و پاى آن حضرت را عمل نمود و تير را بيرون آورد در حالى او متوجه نشد.
بعد از نماز فرمود: فرزندم ! اين خون هايى كه در سجاده ريخته شده كجا بوده است ؟
عرض كردند: يا امير المؤ منين !
پاى مبارك شما را عمل كردند و تير را بيرون آوردند و اين خون ها بر اثر عمل كردن پاى شماست . (154)
شير خدا شاه ولايت على
صيقلى شرك خفى و جلى
روز احد چون صف هيجا گرفت
تير مخالف به تنش جا گرفت
غنچه پيكان به گل او نهفت
صد گل محنت ز گل او شكفت
روى عبادت سوى محراب كرد
پشت به درد سر اصحاب كرد
خنجر الماس چو بنواختند
چاك به تن چون گلشن انداختند
غرقه خون ، غنچه زنگارگون
آمد از آن گلشن احسان برون
گل گل خونش به مصلى چكيد
گشت چو فارغ ز نماز، آن پديد
اين همه گل چيست ته پاى من ؟
ساخته گلزار، مصلاى من
صورت حالش چو نمودند باز
گفت كه : سوگند به داناى راز
كز الم تيغ ندارم خبر
گر چه زمين نيست خبردارتر
طاير من سدره نشين شد چه باك
گر شودم تن چو قفس چاك چاك
جامى از آلايش تن پاك شو
در قدم پاك روان خاك شو
شايد از اين خاك به گردى رسى
گرد شكافى و به مردى رسى (155)
آن حضرت ، چنان به نماز اهميت مى داد كه هنگام نماز رعشه بر اندامش ‍ مى افتاد و بدنش مى لرزيد اعضاء و جوارحش دگرگون و رنگش متغير مى شد.
عرض كردند: يا على ! سبب چيست كه هنگام نماز، بدن مباركتان مى لرزد و رنگتان زرد و متغير مى شود و از خود بى خود مى شويد؟
فرمود: هنگام نماز، موقع رد كردن امانت الهى است . نماز يكى از امانت هاى بزرگ خداوند است . در فكرم كه چگونه آن امانت را به صاحبش رد كنم كه خيانت در آن نكرده باشم و صحيح و سالم به دست او بسپارم . (156)
آسمان بار امانت نتوانست كشيد
قرعه فال به نام من ديوانه زدند
چهره حضرت على هنگام نماز  
درباره زرد شدن رنگ حضرت امير المؤ منين (عليه السلام ) چنين آمده است كه :
آن بزرگوار زنى را خواستگارى نمود.
زن گفت : بايد آن حضرت را هنگام نماز ببينم . چون آن حضرت ، مشغول نماز شد رنگشان زرد و متغير گشت .
زن چون نگاه به چهره زرد على انداخت خوشش نيامد و ازدواج را قبول نكرد، تا روزى كه آن حضرت به سوى ميدان جنگ رفت . هنگام بر گشتن در حالى بودند كه صورتشان مثل ماه شب چهارده مى درخشيد و نورانى بود.
باز زن ، حضرت را با آن چهره نورانى مشاهده كرد. از او خوشش آمد و تن به ازدواج داد، كسى را خدمت آن جناب فرستاد و تقاضاى ازدواج با حضرت را كرد.
در جوابش فرمود:
الفتى فاتك يا فاتك
اى فاتك ! (نام آن زن بود) جوان مرد از تو فوت شد و از دستت رفت ديگر به وصال او نمى رسى .
در اهميت دادن آن جناب به نماز همين بس كه شب ها هنگام نماز از خوف خدا غش كرده و روزى زمين مى افتاد. مردم خيال مى كردند از دنيا رفته است . مى آمدند خدمت حضرت فاطمه و به او تسليت مى گفتند. فاطمه سؤ ال مى كرد در چه حالى على (عليه السلام ) از دنيا رفته است ؟
عرض مى كردند: در حال نماز.
مى فرمود: آن حضرت ، از دنيا نرفته ، بلكه از خوف خدا غش كرده است .
چون كه رسد موقع راز و نياز
خويش فراموش نماد در نماز
دل بكن از غير خدا كن قيام
محو نما خويش تو در اين مقام
چون كه نماز تو بود اين چنين
جلوه معشوق ببينى يقين
سر عفاف است تو را جايگاه
عرش ربوبى است تو را جايگاه
مى شنوى نغمه تسبيح باز
كشف شود بر تو چه بسيار راز
حضرت امام حسن (عليه السلام ) و نماز  
امام حسن مجتبى (عليه السلام ) از جمله كسانى است كه به نماز و عبادت پروردگار خود اهميت بسيار مى داد، به طورى كه هنگام نماز از خود بى خود مى شد. زمانى كه مى خواست آماده نماز شود. (هنگام وضو، موقع نماز، تا فارغ شدن از نماز) حالت فوق العاده اى به آن حضرت دست مى داد كه همه مردم را متوجه خود مى كرد.
نقل شده است كه : آن حضرت هر وقت مى خواست مشغول نماز و مقدمات آن شود، رنگ مباركشان متغير و زرد مى شد.
بندهاى بدنش مى لرزيد. سبب اين حالت را از آن حضرت پرسيدند.
فرمود: سزاوار است كسى كه مى خواهد نزد رب العرش و در برابر خداى خود به نماز و بندگى بايستد، رنگ زرد گردد ورعشه در مفاصل و بندهاى بدنش افتد. (157)
بعد از فارغ شدن از وضو اين حالت ، شدت پيدا مى كرد. هر چه به نماز نزديك تر مى شد نتقلب تر مى شد. با همين حال به مسجد، تشريف مى برد. وقتى به در مسجد مى رسيد سر مباركشان را به سوى آسمان بلند مى كرد و به حال زار با خداى خود به گفتگو و راز و نياز پرداخته و مى گفت :
اى خداى من ! مهمان تو به درگاهت آمده و در مقابل تو ايستاده است .
اى خداوند نيكوكار! بنده رو سياه و گنهكار به در خانه و نزد تو آمده است .
پس در گذر از كارهاى زشت و ناپسندش به نيكى هاى خودت اى كريم ! اى كريمى كه كرمت شامل حال گنه كاران مى شود.
بعد از آن كه داخل مسجد مى شد و به نماز مى ايستاد، بندهاى بدنش به طورى مى لرزيد كه مى خواست از هم جدا شود، به جهت آن كه خود را در مقابل پروردگار خويش مى ديد. (158)
در نماز تو خدايا! بدنم مى لرزد
چون به لب ، نام تو آرم ، سخنم مى لرزد
يادم از بار گناه آيد و سر منزل مرگ
وز غم اين ره بى توشه تنم مى لرزد (159)
هنگامى كه بهشت و جهنم را ياد مى كرد، مانند كسى كه مار و عقرب او را گزيده باشد مضطرب و بى طاقت مى شد و بعد از فارق شدن نماز، از خداوند متعال بهشت را درخواست مى كرد و از آتش جهنم به او پناه مى برد.
آرى ، همان گونه كه ماهى ها از شنا كردن خسته نمى شوند، اولياى خدا نيز از عبادت و نماز خسته و ملول نمى شوند. بلكه با هر عبادتى ، شوق بيشترى جهت بندگى و نيايش به درگاه خداوند مى يابند.
حضرت امام حسين (عليه السلام ) و نماز  
يكى از كسانى كه زياد به نماز اهميت مى داد امام حسين (عليه السلام ) بود. آن حضرت عاشق نماز بود و براى اقامه آن ، جهاد كرد، براى اقامه نماز، خود و فرزندانش به شهادت رسيدند.
روز نهم محرم وقتى مى خواستند به آن حضرت حمله كنند، برادر بزرگوار خود حضرت عباس (عليه السلام ) را به سوى دشمن فرستاد و فرمود: به آن ها بگو! جنگ را تا فردا به تاءخير اندازند تا ما امشب را نماز بخوانيم و با خداى خود راز و نياز كنيم . خدا مى داند كه من تلاوت قرآن و نماز در دل شب را دوست دارم .
نماز امام حسين (عليه السلام ) در ظهر عاشورا  
حرارت خورشيد همه جا را پر كرده ، لهيب سوزانى از زمين كربلا بلند شده ، دو صف در مقابل يك ديگر صف آرائى كرده اند حق و باطل ، كفر و ايمان ، ظالم و مظلوم .
از يك طرف صداى عربده ديو صفتان گمراه و ددمنشانى به گوش مى رسد كه حب جاه و مقام و عشق و مال و منال ، چشم گوش جان آنان را كور و كر نموده است و در مقابل امام زمانشان قرار گرفته اند.
از طرف ديگر صداى تكبير مردانى به گوش مى رسد كه عشق به شهادت و دوستى خدا و دين علاقه به مولايشان حسين (عليه السلام ) آنچنان شور و هيجانى در آنان به وجود آورده كه حاضراند هزار بار كشته شوند و باز زنده گردند و به امام زمانشان صدمه اى وارد نشود.
در اين گير و دار كه خاندان نبوت در محاصره هزاران گرگ وحشى و خون خوار قرار گرفته و صداى العطش اطفال معصوم و فرزندان پيامبر بلند است ، هر لحظه جنازه شهيدى را مى آورند در اين هنگام ابو ثمامه صيداوى ، ظهر عاشورا وقتى ديد، هنگام زوال و موقع نماز است ؛ به خدمت امام (عليه السلام ) آمد و عرض كرد:
يا ابا عبدالله ! جان من فداى تو باد! چنين مى بينم كه اين لشكر به مقاتله و جنگ به شما نزديك گشته اند. ولى من با خداى خود سوگند ياد مى كنم كه تو كشته نشوى تا من اول در خدمت شما كشته شده و به خون غلتان شوم . سپس پيشنهاد نماز داد و گفت :
يا حسين ! من دوست دارم كه آخرين نماز ظهر را با شما به جا آورم و بعد از آن به شهادت رسم و خداى خويش را ملاقات كنم .
در اين هنگام امام حسين (عليه السلام ) سر به سوى آسمان برداشت و نگاهى به خورشيد انداخت و فرمود:
اى ابو ثمامه ! ياد نماز كردى و ما را به فكر آن انداختى . خدا تو را از نمازگزاران و ذاكران قرار دهد.
بعد فرمود: بلى ، اول وقت و هنگام نماز ظهر است ، همان موقع در محاصره دشمن و در گرماى سوزان مشغول نماز شده و نماز خوف را با جماعت خواندند. (160)
صف نماز بسته شد اندر ديار خون
كردند سجده ، خالق خود را كنار خون
گل هاى گل ستان نبى در بهار خون
نشو و نما گرفت از آن جويبار خون
يا رب به خون اطهر سلطان انس و جان
ما را ببر به رديف نماز خوان
حضرت امام سجاد (عليه السلام ) و نماز  
يكى ديگر از اولياى خدا كه اهميت زيادى به نماز مى داد، حضرت سيد الساجدين ، امام زين العابدين (عليه السلام ) بود كه شب و روز مشغول نماز و ركوع و سجود بود، به طورى كه امام محمد باقر (عليه السلام ) مى فرمود: پدرم در هر شبانه روز هزار ركعت ناز به جا مى آورد. (161)
و نيز در اين باره مى فرمود: اى براى پدرم پانصد درخت خرما بود و در كنار هر درختى دو ركعت نماز مى خواند.
نيز چنين مى فرمود: پدرم هنگامى كه به نماز مى ايستاد رنگ مباركشان متغير و زرد مى شد و حالش در نزد پروردگار جليل ، مانند بندگان ذليل بود. اعضاى بدن شريفش از خوف خدا مى لرزيد و نمازش نماز مودع و مانند كسى بود كه فكر مى كند كه اين نماز آخر او خواهد بود و بعد از آن ديگر ممكن نخواهد بو كه نماز بخواند. (162)
نيز چنين آمده است : روزى حضرت مشغول نماز بود كه عبا از يك طرف دوشش ساقط شد. ايشان اعتنايى نكردند و آن را به دوش خود نينداختند تا نمازشان تمام شد. بعضى از ياران آن حضرت سبب بى اعتنايى او به افتادن عبا را سئوال كردند.
در جواب فرمود: واى به حال شما آيا مى دانيد در مقابل چه كسى ايستاده ايد و با چه كسى تكلم مى كنيد؟ همانا نماز انسان قبول نمشود مگر به همان اندازه كه دل متوجه آن باشد و به جاى ديگر توجه نكند.
عرض كردند: يا ابن رسول الله ! پس ما هلاك شديم ، از اين جهت كه نمازهاى بى روح و بدون حضور قلب را به حا آورديم .
فرمود: خير، خداوند متعال آن نمازهاى ناقص را به وسيله نمازهاى نافله اى
كه انسان انجام مى دهد جبران مى كند.
اهميت دادن امام سجاد (عليه السلام ) به نماز  
اهميت دادن آن حضرت به نماز به قدرى بود كه وقتى به نماز مى ايستاد، مانند ساق درختى بود كه حركت نمى كرد، مگر آنچه كه ياد از لباس هاى او حركت مى داد. چون به مالك يوم الدين مى رسيد اين آيه را آن قدر تكرار مى ركد كه نزديك بود جان از بدنش خارج شود.
وقتى به مسجد مى رفت سر از سجده بر نمى داشت تا عرق مى كرد و عرقش ‍ جارى مى شد، سجده را به قدرى طول مى داد كه سالى چندين مرتبه پيشانى و سر زانوهايش مى افتاد، آن ها را جمع مى ركد و مى فرمود: آن ها را پس از مرگ داخل كفنم گذاريد.
شب ها آن قدر نماز مى خواند تا خسته و بى حال مى شد به طورى كه ديگر نمى توانست ايستاده حركت كند و خود را به فرش و رختخواب برساند، آخر الامر مانند كودكانى كه هنوز راه نيفتاده اند حركت مى كرد و خود را به رختخواب مى رسانيد.
آن حضرت هنگام وضو رعشه در بدن و لرزه بر اعضايش مستولى و رنگش ‍ متغير مى شد و اين حالت تا بعد از نماز ادامه داشت . وقتى نماز تمام مى شد به حالت اول بر مى گشت . در اين جا نمونه هايى از نمازهاى آن حضرت را بيان مى كنيم :
1- ملاقات جابر هنگام نماز  
نمازهاى آن حضرت ، اهل بيت او را بسيار ناراحت كرده بود، به طورى كه روزى فاطمه دختر امير المؤ منين پيش جابر بن عبدالله انصارى آمد و گفت :
اى جابر! تو اصحاب بزرگ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) هستى و ما اهل بيت به گردن حق بسيار داريم . از بازماندگان اهل بيت رسالت تنها على بن الحسين بيشتر باقى نمانده است و او هم بر خود ستم مى كند؛ زيرا بر اثر كثرت نماز و سجده هاى طولانى پيشانى ، زانوها و كف دست هاى او پينه بسته و مجروح شده است ، بدن او نحيف و لاغر و كاهيده گرديده ، به نزد او برو و التماس كن شايد قدرى نمازهاى خود را كمتر كند.
جابر چون به خدمت آن حضرت رسيد، ديد در محراب نشسته در حالى كه نماز و عبادت ، بدن شريفش را لاغر و نحيف گردانيده است . امام ، جابر را اكرام و احترام كرد و در پهلوى خود نشانيده و با صداى بسيار ضعيف احوال او را پرسيد.
بعد از آن جابر گفت : يا ابن رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم ! خداوند عالميان بهشت را براى شما و دوستانتان خلق كرده و جهنم را براى دشمنان و مخالفان شما آفريده است ، پس چرا اين قدر به خاطر نماز به خود زحمت مى دهيد؟
فرمود: اى جابر! پيامبر بزرگوار اسلام صلى الله عليه و آله و سلم با آن كرامت و عظمتى كه پيش خداوند داشت و ترك اولاى گذشته و آينده او را آمرزيده بود، نماز و عبادت را ترك نكردند تا جايى كه ساق و قدم مباركشان ورم كرده و مجروح شده بود.
اصحاب عرض كردند: يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم ! چرا اين قدر به خود زحمت مى دهيد و حال آن كه خداوند بر تو تقصير نمى نويسد؟
فرمود: آيا من بنده شاكر خدا نباشم و شكر اين همه نعمت هايى را كه به من داده است ترك كنم ؟!
جابر عرض كرد: يا ابن رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم اقلا بر مسلمانان رحم كنيد كه به بركت شما خداوند بلاها را از مردم دفع نموده و آسمان ها را نگاه مى دارد و عذاب خود را بر ايشان نازل نمى كند.
فرمود: اى جابر! بدان كه من بر طريق پدران خود خواهم بود تا ايشان را ملاقات كنم . (163)