والدينى كه مى خواهند
خود و فرزندانشان به سعادت دست يابند لازم است شرايط لازم را احراز
كـنـنـد. از بـيـن شرايط متعدد مهم ترين آنها آگاهى و معرفت حقيقى نسبت
به معارف الهى از جمله نـمـاز، آگاهى نسبت به مسائل تعليم و تربيت ،
شناخت وضعيت و روحيات كودك و نوجوان است . شـرايـط بـعدى ايمان و باور
قلبى ، عمل كردن به تكاليف الهى و اخلاق حسنه مى باشد. كه مى تواند
كليد فتح قلّه سعادت خود و فرزندانشان باشد.
شناخت ويژگى هاى كودكان
شـنـاخـت ، مـشـعـل فـروزانـى اسـت كـه
گـرمـاى آن اهـلش را بـه وجـد آورده و مـشـتـاق سـرچـشـمـه كمال و
سعادت مى نمايد.
در وجـود انـسـان پـيـچـيـدگى ها و رمز و رازهايى است كه بدون شناخت
درست آنها، تربيت الهى ميسر نمى گردد.
اگـر مـشتاقيم كه كودكان به تربيت الهى آراسته گردند و نماز را مايه
هدايت ، آرامش و نجات خود بدانند ضرورى است كه صفات و ويژگى هاى آنان
را به درستى بشناسيم .
اگـر مـى خواهيم ضلالت و گمراهى ، بى دينى و بى اعتنايى به نماز از
جامعه رخت بربندد، ضرورت دارد كه كودك را نه با ذهنيت و دانش اندك خود،
بلكه با مطالعه عميق و دقيق بشناسيم تا به هدف الهى دست يابيم .
در ايـن فـصـل سـعـى شـده بـه اخـتـصـار مطالبى درباره خصوصيات كودك و
رابطه و نقش آن خصوصيات در ترغيب به نماز مورد بررسى قرار گيرد.
شناخت خصوصيات كودكان
در فصل قبل گفتيم كودكان در سنين مختلف داراى ويژگى هاى مختلفى هستند
كه بدون آگاهى از آنها، نمى توان به تربيت درستى دست يافت .
هـمـچـنـيـن بـايـد تـوجه داشت كه هر كودكى علاوه بر دارا بودن خصوصيات
مشترك با كودكان ديگر، ويژگى هايى مربوط به خود نيز دارد. غفلت از اين
مطلب مشكلاتى را به بار مى آورد كـه بـه تـربـيـت ديـنـى خـاصـه نـمـاز
آسـيـب مـى رسـانـد و والديـن نـيـز دچـار مشكل خواهند شد.
بـراى آشـنـايـى بـيـشـتـر بـا بـرخـى از خـصـوصـيـات كـودكـان در
سـنـيـن مـخـتـلف ، جدول ذيل را ملاحظه نماييد.(22)
جدول تفاوت هاى برخى از طبقه بندى وظايف در كودك و
نوجوان
مـثـلاً كـودك در اواخـر هـفت سالگى تا دوران بلوغ بهتر مى تواند
قوانين و آداب را ياد بگيرد، زيرا زمينه رشد اخلاقى فراهم تر است . لذا
شناخت اين خصوصيت ما را يارى مى دهد كه احكام و مفاهيم نماز را در اين
سنين به آنها بياموزيم نه زودتر و نه ديرتر.
هـمـچنين توانايى درك مفاهيم نيز از هفت سالگى تا بلوغ دقيق تر، واقع
بينانه تر و همراه با انـديـشـيـدن اسـت . لذا زيـبـنده و نيكو است كه
والدين در اين مرحله معارف نماز را با زبان ساده همراه با استدلال بر
ايشان ارائه نمايند تا با تلاش و انديشه خود به تدريج رشد يابند.
بنابراين بدون شناختن خصوصيات كودكان ، توقع تربيت دينى ، خاصه نماز
توقعى بيجا و ساده انديشى است و هيچ گاه ما را به سرمنزل مقصود نمى
رساند.
خـصـوصـيـات كـودكان در سنين مختلف ، در حوصله اين مقاله نمى گنجد،
امّا برخى از مهم ترين آنها را به اختصار شرح مى دهيم :
اثر پذيرى اطفال در دوران كودكى
از خـصـوصـيـات بـارز و مهم كودكان ، اثرپذيرى است به گونه اى كه اين
دوران را ( دوران پذيرش كودك ) ذكر كرده اند. زيرا آنها از هر چيز و هر
كس تاءثير مى پذيرند و روحيه شان طـورى اسـت كـه بـدون تـحليل و دركِ
درستى يا نادرستى مطلبى آن را به راحتى پذيرفته و به كار مى بندند.
اصـل اثـرپذيرى در اطفال و كودكان از آغاز طفوليت شروع مى شود، لذا
نبايد تصور كرد كه چـنـد سـال اوليـه چـيـزى نـمـى فـهـمـنـد تـا اثـر
بـپـذيـرنـد. بـه هـمـيـن دليل پيامبر اكرم (ص ) حتى از آميزش زن و
شوهر درحالى كه بچه اى در گهواره به آنها نگاه مـى كـنـد نـهـى
فـرمـودند!(23)
زيرا تمام وجود او مهياى تاءثيرپذيرى از محيط خانه ، مـدرسـه ،
اجـتـمـاع و اطـرافـيـان و آنـچـه كـه در اطـرافـش مـى گـذرد هـسـت و
اين اثرپذيرى در شكل گيرى شخصيت او نقش حياتى دارد.
اگـر والديـن اعـمـال و رفتار و محيط خانه را از هرگونه آلودگى و گناه
حفظ كنند و فضايى سرشار از صفا، پاكى و عشق به خداوند را ايجاد نمايند،
قطعاً كودك اثر مى پذيرد و رابطه بـا خـدا در نـزد او ارزشـمـند و مهم
جلوه مى كند. در اين صورت او در آينده زندگى اش به نماز مشتاق و پاى
بند مى گردد.
همانندسازى و تقليد
كـودك در آغاز زندگى خود سعى مى كند از كارها، گفته ها و رفتار
اطرافيانش تقليد كند و اين عـمـل بسيار دقيق و جدى انجام مى شود به
طورى كه مى توان گفت كودك همچون آيينه اى رفتار اطرافيانش را در خود
منعكس مى كند.
دكتر ( هدفيلد) روانشناس اسكاتلندى در اين باره مى نويسد:
حـس تـقليد از همان ماههاى اول تولد در كودكان تجلى پيدا مى كند.مثلاً
اگر در اطاقى چند كودك بـاشـنـد و يـكـى از آنـهـا گريه كند، بقيه هم
گريه مى كنند. چون تقليد يك امر طبيعى براى كودك است و عامل نيرومندى
كه با ضمير ناخودآگاه او سر و كار دارد و او را خواهى نخواهى به دنباله
روى از رفتار و اعمال بزرگ ترها مى كشاند.(24)
كودكان ، تقليد و همانند سازى را در مراحل مختلف سنى انجام
مـى دهـند ولى اين امر از سن 6 تا 9 سالگى با دقت و شدت بيشترى انجام
مى شود و سعى مى كـنـنـد خـود را هـمانند پدر يا مادر و يا افراد
بزرگتر از خود، جلوه دهند. گاهى لباس ، كفش و سـايـر وسـايـل بـزرگترها
را مى پوشند و با اين نوع كارها، از بزرگ ترها تقليد مى كنند. پيام
عملشان اين است كه ما هم مى خواهيم بزرگ باشيم يا بزرگ شده ايم .
بـنـابـراين اگر عبادت ، راز و نياز و نماز براى والدين داراى اهميت
باشد و سعى كنند نماز را بـا عـشق و علاقه و با آداب صحيح اقامه كنند،
قطعاً كودكان از آنها تقليد مى كنند و مى كوشند هـمـچـون بـزرگترها
نماز بخوانند. و اين عمل آنها، در روحيه و شخصيتشان اثر پايدار و عميقى
خواهد گذاشت .
نياز كودك به محبت
عطرافشانى دل انگيز محبت از هر كسى باشد به يقين بر ديگران اثر گذارده
و نوعى علاقه ، دوسـتـى و رابـطـه صـمـيـمانه را ايجاد مى كنند. لذا هر
چه روح و روان فرد پاك تر و مهياتر باشد از عطر وجود محبت ديگران بهره
مندتر خواهد شد.
كـودكـان بـا قـلب هـاى پـاكشان شيفته محبت اند و از هر كس محبت بيشترى
ديدند به او اطمينان و علاقه بيشترى پيدا مى كنند.
آنـان بـه خـاطـر روح لطيف ، ظرفيت اندك و احساسى بودن ، بيش از
بزرگترها به محبت كردن نياز دارند. و در هر شرايطى كه زندگى كنند مفهوم
محبت را به درستى درك مى كنند. اگر مورد محبت ديگران واقع شدند در پرتو
آن ، احساسات و عواطف آنها به خوبى رشد مى كند و گرنه شـادابـى خـود را
از دست داده و عقده حقارت و كمبود محبت ، آنان را به سوى هر خلاف و
آلودگى سـوق مـى دهـد. در قـبـال هـر مـحـبت كاذبى فريب خورده و به
دامن فساد و انحراف گرفتار و از عبادت و بندگى خداوند دور مى گردند.
مـكـتـب مـتـعـالى اسلام درباره محبت به كودكان سفارش هاى فراوانى
نموده است كه به چند مورد استناد مى كنيم :
پيغمبر اكرم (ص )فرمودند:
( كودكان را دوست بداريد و با آنها مهربانى كنيد.)
(25)
همچنين امام صادق (ع )فرمودند:
( خـدا بـنـده اش را بـه واسـطـه شـدت محبتى كه نسبت به فرزندش
داردمورد مرحمت قرار خواهد داد.(26)
والديـن مـى توانند در گفتار و رفتار خويش نياز كودك به محبت رابرآورند
و با بوسيدن ، در آغـوش گـرفـتـن ، تـبـسـم هـا، بـا لحن محبت آميز سخن
گفتن ، نگاه مهرآميز و حتى بازى كردن با كودكان (زيرا كودك بازى كردن
والدين را نوعى محبت به خود مى داند) و مانند آن ، محبت خود را اظهار
كنند تا او با تمام وجود محبت والدين را لمس كند.
بـنـابراين اگر كودكى بطور واقعى و صحيح مورد محبت قرار گيرد، قطعاً
سفارش والدين را دربـاره نـمـاز بـا جـان و دل مـى پـذيـرد و سـعـى
مى كند هميشه آن را انجام دهد. زيرا والدين را سـرچـشـمـه هر خير و
محبتى ديده و سفارش آنها را در بندگى و راز و نياز به خداوند اجابت مى
كـنـد. امـّا اگـر مـورد بـى مـهـرى قـرار گـيـرد و در عـيـن حـال بـه
نـمـاز سـفارش شود، بخاطر عقده و لجبازى و مخالفت با والدين هم كه شده
نماز نمى خواند و به سخنانشان گوش نمى دهد.
نـكـتـه مـهـم دربـاره مـحـبت اين است كه محبت كردن بايد به صورت منطقى
و به دور از افراط و تفريط و به تدريج و هميشگى باشد. و گرنه محبت بيش
از حد، يا كمتر از نياز، و يا هميشگى نبودن نتايج نامطلوب و خطرناكى را
به دنبال دارد.
سؤ الات كودكان
يـكـى ديـگـر از خـصـوصـيـات آشـكـار كـودكـان ، سـؤ ال كـردن و
كـنـجـكـاوى دربـاره مسائل مختلف براى درك بهتر و بيشتر است . اين پرسش
ها از سنين حدود چهار سالگى شروع و تـا آغـاز نـوجـوانـى يا بلوغ به
اشكال مختلف ادامه مى يابد. آنان از آنچه كه مى بينند يا مى شنوند و از
علت انجام كارها پرسش مى كنند. لذا اين دوران را ( دوران چراها) ناميده
اند.
راسـتـى مـا در قـبـال پـرسـش هـاى كـودكـان چـگـونـه بـرخـورد مـى
كـنـيـم ؟ آيـا بـا حـوصـله و دلايـل درسـت و قـابـل فـهم ، ساده به
آنان جواب مى دهيم ؟ يا با كلى گويى و جواب هايى كه جـنـبـه فـرار
كـردن داشـتـه يـا جـواب هـاى ضـعـيـف و احـيـانـاً نـادرسـت ذهـنـشـان
را مشغول مى كنيم ؟
اگـر بـه پـرسـش هـاى كـودكـان جـواب هـاى درسـت و واقـعى بدهيم ،
مطمئناً او در آينده شخصى انـديـشـمـنـد، منطقى ، خلاق و موفق خواهد
شد. و گرنه اثرات سوء پاسخ ندادن يا بد پاسخ دادن ، گريبانگير كودك مى
شود.
از جمله سؤ الات كودكان ، مربوط به خدا، پيامبر، روزه ، نماز و مانند
آنها است . مثلاً مى پرسند چـرا بـايـد وضـو بـگـيـريـم ؟ نـمـاز چـه
فايده اى دارد؟ اگر نخوانيم چه مى شود؟ و دهها سؤ ال ديگر.
ضـرورى اسـت بـراى هـر سـؤ ال ، پـاسـخ مـتـنـاسـب بـا درك او بـدهـيـم
. و اگـر جـواب سـؤ ال را نمى دانيم از كسانى كه مى دانند كمك گرفته
پاسخ درست را در اختيار او بگذاريم . مثلاً در جـواب چـرا بـايـد وضو
بگيريم ، مى توان گفت كه وضو يك طهارت و نظافت معنوى است و خدا دوست
دارد انسان درحالى كه پاك است نماز بخواند. و يا در پاسخ اينكه نماز چه
فايده اى دارد؟ مى توان گفت ، نماز انسان را از نگرانى و ناراحتى نجات
داده و به آرامش مى رساند. و يا در پاسخ اينكه اگر نماز نخوانيم چه مى
شود؟ مى توان گفت ، اگر كسى به شما چيزى بدهد تـشـكـر نـكنى چه خواهد
شد؟ لذا مى فهمد كه سپاسگزارى از خداوند مهربان يك امر پسنديده و درستى
است .
احساس مذهبى كودكان
ديـن خـواهـى در انـسـان فـطـرى اسـت و در دوران كـودكـى بـه تـدريـج و
بـه اشـكـال مـخـتـلف ظهور مى يابد. پرسش از خالق اشياء، آسمان ، زمين
و مانند آن ، همگى نمودهاى احساس مذهبى آنان و تشنگى شان در كسب آگاهى
هاى دينى است .
بـراسـاس بـررسى ها و يافته هاى روانشناسان ، احساس مذهبى در سنين شش و
هفت سالگى در كـودكـان عـلنـى مـى شـود و مـيـل بـه تـظـاهـرات
مـذهـبـى و عـلايـق بـه آن در آنـهـا زنـده مـى گردد.(27)
كـودكـان در ايـن سـنين نسبت به خداوند اظهار علاقه مى كنند ودوست
دارند با خدا سخن بگويند، خـدا را بـبـيـنـنـد. و تصور مى كنند كه خدا
قدرى بزرگتر و قوى تر از پدر و مادر است و به تـدريـج كـه قدرت درك و
فهم بيشترى به دست آوردند به تصورات بهتر و واقعى ترى مى رسند.
ضـرورى است والدين احساس خداخواهى و گرايش به دين را در كودكان شناخته
و تعاليم الهى خـاصـه مـعـارف نـمـاز را بـه آنـهـا بـيـامـوزنـد تـا
آنـان در قـبـال امـراض گـمـراه كننده و انحرافى واكسينه شوند. اين
امر، سخن نورانى امام صادق (ع )را شاهد مى گيريم كه فرمودند:
فـرزنـدانـتـان را بـا مـسـائل ديـن آشـنـا كـنـيـد قـبـل از آنـكـه
گـمـراه كـنـنـدگـان بـر شما سبقت بگيرند.(28)
احـسـاس مـذهـبـى در كـودكـان بـه تـدريـج قـوى تـر مـى شود. آنان
ابتدا ازخدا تصور رحمانى مثل لطف و قدرت و مانند آن را در ذهن دارند كه
به مرور زمان يك نوع بيم و ترس از كيفر و عذاب خدا را نيز درك مى كنند
در واقع شناخت صحيح ترى از خدا پيدا مى كنند تاحدى كه به صورت يـك
جـهـش مـعـنوى ظهور مى يابد و در مواردى با خدا سخن مى گويند، دعا مى
كنند و بهشت را مى خـواهـنـد و دنـياى با صفايى را براى خود تصور مى
كنند و قادر مى شوند كه برخى از مفاهيم دينى را بهتر از گذشته درك
كنند.(29)
در چـنـيـن وضـعـيـت مـنـاسبى والدين مى توانند آداب و مفاهيم نماز را
به او بياموزند و وى را به خواندن نماز عادت دهند.
امام باقر(ع )درباره تعاليم نماز در مراحل مختلف سنى كودكان چنين
فرمودند:
در سـه سـالگـى كـلمـه تـوحـيـد (لا اله الا الله ) را بـه طـفـل
بـيـامـوزنـد و درچـهـار سالگى (محمد رسول الله ) را به او ياد بدهند،
در پنج سالگى رويـش را بـه قـبـله مـتـوجـه كـنند و به او بگويند كه سر
به سجده بگذارد. در شش سالگى ركـوع و سـجـده صـحـيـح را بـه او
بـيـامـوزنـد و در هـفـت سـالگـى بـه طفل بگويند دست و صورتت را بشوى و
نماز بگزار.(30)
همچنين امام صادق (ع )فرمودند:
از سـنـيـن شـش تـا هـفـت سـالگـى كـودك را بـه نـمـاز واداريـد و در
تـرك آن مـؤ اخـذه اش كنيد.(31)
بـنابراين والدين مى توانند با استفاده از زمينه و بستر آماده كودكان
نسبت به دين ، هم از نظر ذهـنـى و هـم از نـظـر عـمـلى آنـان را
راهـنـمـايـى كـرده و در عـمـل مـددكـارشـان بـاشـنـد تـا شـخـصـيـت
الهـى و مـعـنـويـشـان شكل بگيرد و مستحكم گردد.
ويژگى هاى نوجوانان
انـسـان پس از طى كردن دوران كودكى ، وارد عالم جديد و پرجنب و
جوش و با طراوت نوجوانى مـى گـردد. دورانـى كـه بـا تـغـيـيـرات ،
دگـرگـونـى هـا، رفـتـارهـا، و عـكـس العمل هاى ويژه اى تواءم است .
تـربـيـت و هـدايـت نـوجـوانـان ، بـدون شـناخت صحيح مسائل مربوط به
آنان هيچ گاه ميسر نمى گردد.
مـوفـقـيـت و عـدم مـوفـقـيـت والديـن و هـر مـربـى ديـگـر وابـسـتـگـى
كـامـل بـه شـنـاخـت درسـت و رفـتـارهـاى سـنجيده مربيان دارد. در غير
اين صورت اهدف تربيتى حاصل نخواهد شد.
در اين فصل به صورت مختصر برخى از مهم ترين خصوصيات نوجوانان مورد
اشاره قرار مى گيرد.
شناخت خصوصيات نوجوانان
دربـاره سـن نوجوانان ، نظرات مختلفى است ؛ امّا كارشناسان امور تربيتى
معتقدند سنّ 12 تا 16 سـالگـى بـراى پـسـران و 10 تـا 14 سـالگـى بـراى
دخـتـران ، سـن نـوجـوانـى اسـت .(32)
در ايـن دوران تـغـيـيـرات جسمى همراه با تحولات روحى و بحران هيجانات
و دگرگونى ها، در شـخـصـيـت نـوجـوان بـه سـرعـت انـجـام مـى گـيـرد و
مـى تـوان گـفـت كـه ايـن مـرحـله از مـراحـل حـيـات انـسان از مهم
ترين مراحل شكل گيرى و تثبيت شخصيت آنان بوده و از دشوارترين مراحل
سازگارى محسوب مى شود.
نـوجـوانـان داراى ويـژگـى هـا و خـصـوصـيات متعدد و مختلفى هستند كه
در دوران بسيار كوتاه نـوجوانى ظهور مى يابد. لذا شناخت اين ويژگى ها و
هدايت و تربيت آنها مى تواندنقش حياتى در سعادت يا شقاوت آنان داشته
باشد.
دوران نوجوانى دوران رشد عواطف و احساسات ، خواستن و توقعات ، تلاش و
جنب و جوش ، رشد و شكوفايى استعدادها، هوشيارى و ابتكار، كنجكاوى و
بيدارى ، الگوپذيرى و قهرمان خواهى اسـت . دوران هـيـجـان و بـيـقـرارى
، افـراط و تـنـدروى ، غـرور و بـلنـدپروازى ، ماجراجويى و پـرخاشگرى ،
بدبينى و انزواطلبى ، گريزپايى و سبقت جويى ، بى باكى و تهور، اوهام و
خيال ، خودنمايى و انكار، طرد و تمكين است .
دوره نوجوانى دوران مبارزه جويى و سركوب كردن ، رقابت و رفاقت ، دوستى
هاى صادقانه و سـرگـشـودن رازهـا، عـصـيـان و طـغـيـان ، انـتقاد و
ناسازگارى با والدين ، نيازمند وابستگى و دلبستگى به گروه و جمع است .
دوران لغزش هاى غريزى ، مذهبى ، سياسى ، اقتصادى و اجتماعى بوده كسالت
و اختلالات عصبى و حالات هيجانى و افسردگى ، زودرنجى و حساسيت در آنان
آشكار است .
در ايـن دوران ، خـودشـنـاسـى و خـويـشـتـن يـابـى ، اسـتـقـلال طـلبـى
و اطـاعـت پـذيـرى ، اسـتـدلال خـواهـى و شـوق سـتـوده شـدن ، دوسـت
داشـتـن و كمال خواهى در آنان جلوه گر مى گردد.
بـررسـى هـمـه خـصـوصـيـات نـوجوانان در اين مختصر نمى گنجد، امّا برخى
از آنها را كه با تربيت نماز رابطه نزديك ترى دارند به اختصار شرح مى
دهيم :
خودشناسى و خويشتن يابى
نـوجـوان مـشـتـاق اسـت تا خود حقيقى را بشناسد و توانايى ها و
استعدادهاى خود را دريابد. خود دوسـتـى و خـودگـرايـى در آنـهـا شـديد
شده تا حدى كه همه چيز را براى خود مى خواهد و حتى تمايل دارد ديگران
نيز مطيع او باشند.
بـا شـناختن اين خصوصيت است كه مى توان نوجوان را آگاه كرد و خود حقيقى
وجودش را معرفى نمود تا بداند انسان حقيقى كيست ، ارزش هاى الهى و
انسانى كدامند و پاى بندى به اين ارزش ها چه نتايج سودمند و اثرات
سازنده اى در زندگى فردى و اجتماعى او خواهند داشت ؟
اگـر مـا بـتـوانـيم به درستى انسان الهى را به او بشناسانيم ، قطعاً
او خداشناس و خدا باور خـواهـد شـد و نـمـاز را پـرچـم سـعـادت و
سـتـون تـكـامـل و قله رهايى خواهد يافت . همانطور كه رسول گرامى اسلام
(ص )فرمودند:
( مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ)
(33)
هر كس خود را بشناسد خداوند را خواهد شناخت .
تزلزل افكار و عقايد
نـوجـوان در آغـاز شـكـل گـيـرى ارادى شـخـصـيـت خـود، بـه ادله
مـخـتـلف هـمـچـون نـاآگـاهى به مـسـائل ، نشناختن افكار درست از
نادرست ، نداشتن معيار سنجش افكار صحيح از ناصحيح ، ضعف اسـتـدلال در
قـبـال افـكار و انديشه هاى ديگران ، زودباورى ، ترديد و تضاد، ضعف
انديشه و تـشـخـيـص نـادرسـت مـعـارف ديـنـى و مـانـنـد آن ، گـرفـتـار
تزلزل در فكر و عقيده مى شود. زيرا آنچه كه در ذهن دارد از ثبات و
استوارى برخوردار نبوده و قادر به دفاع از فكر و عقيده خود نيست .
از طـرف ديـگـر نـوجـوان بـه ظـواهـر مـحسوس اهميت بيشترى مى دهد و بيش
از حد ذهن گرا است . غـالبـاً بـدون تـوجـه بـه واقعى و جدى بودن مطلبى
آن را مى پذيرد. او در ذهن خود گرفتار كشمكش و تضاد بوده و برايش دشوار
است كه امر و نهى ديگران را بپذيرد. و توقع دارد آنچه در فكر و خيال او
مى گذرد بايد به اجرا درآيد و گرنه مقاومت و ايستادگى مى كند.
در چنين وضعيتى ضرورى است نوجوان را به گونه اى تربيت و هدايت كرد كه
بتواند با ادله كـافـى بـه نـمـاز و رابـطـه بـا خـدا عـشـق ورزد بـه
نـحـوى كـه در قـبـال وسـوسـه هـاى شـيـاطين نلغزد و در گيرودار تضاد و
كشمكش فكرى به ترديد گرفتار نگردد. زيرا اگر بتواند از عقيده و انديشه
عبادت و نماز به خوبى دفاع كند، احساس موفقيت و پيروزى مى كند كه اين
احساس مى تواند نوعى ثبات فكرى در او ايجاد نمايد.
بيدارى هاى متعدد
دوران نـوجـوانـى دوران بيدارى هاى متعددى همچون بيدارى فطرت ، مذهب ،
جهان بينى ، وجدان ، ميل به كمال ، استدلال خواهى و فعاليت غدد است .
نـوجـوان بـيـنـش خـاصـى از جـهان دارد و مى خواهد نسبت به آنچه در
نظام خلقت مى گذرد شناخت بـهـتـر و عـمـيـق ترى پيدا كند. خصوصاً
درباره خداوند، دين ، بهشت ، جهنم ، مرگ و دهها مساءله ديـگـر، تـا بـا
زدودن مجهولاتِ خود، به شناخت صحيحى دست يابد و فطرت بيدار شده خود را
اقـنـاع نـمـايـد. در ايـن صـورت بـه سـوى خـداپـرسـتـى و عـبـادت
متمايل مى گردد.
بـيـدارى وجـدان در نـوجـوان ظـهـور مـى يـابـد يـعـنـى او نـسـبـت بـه
مـسـائل نـوعـى خـودآگـاهـى درونـى پـيـدا مـى كـنـد و كـليـات فضايل و
رذايل را درك مى كند و قاضى خويشتن مى شود. اگر كار خوبى انجام داد
شادمان شده و اگر خطايى مرتكب شد پشيمان و نگران است .
بـيـدارى روح كمال خواهى و تعالى در نوجوان شور و هيجانى ايجاد مى كند
تا او هر چيز را تا سر حد كمال و اعلى بخواهد. در چنين وضعيتى است كه
او رفتار ديگران از جمله رفتار والدين را بـا ايـن مـعـيـار مـى
سـنـجـد و زيـر ذره بـيـن ديـدگـاه خود قرار مى دهد. اگر با افكار و
روحيه كمال خواهى و مطلق گرايى او تطبيق نداشت روى برمى گرداند و
مخالفت مى كند. لذا مى توان او را بـه سـرچـشـمـه كـمـال يعنى خداوند
سبحان راهنمايى كرد تا در نتيجه اين جذبه و شناخت الهى به رابطه با
خداوند عشق بورزد.
بـيـدارى اسـتـدلال بـاعـث دليـل خـواهـى ، بـرهان طلبى و كشف علت از
جانب نوجوان در مواجه با مـسـائل مـخـتـلف اسـت . هـر چـنـد ادله مـورد
پـسـنـد او مـمـكـن اسـت دليـل نـمـا، ضـعـيـف و سـسـت بـاشـد. در هـر
صـورت ضـرورى اسـت بـا ادله روشـن ، قـابل درك و فهم و در عين حال قوى
او را يارى داد. تا افكار و انديشه هاى دروغين بر او تسلط نيابند.
در سـنين نوجوانى بيدارى دينى و احساسات ، تمايلات و جهش هاى مذهبى به
تدريج آشكار مى شـونـد و نوجوان تمايل دارد حقايق دينى را بفهمد و
روابط بين خود و خدا و دين را درك كند. اين بـيـدارى مـوجـب علاقه او
به عمل دينى و كار و تلاش با معيارهاى مذهبى است و رغبت به عبادت و
نماز در او زياد مى شود تا حدى كه گاهى گرفتار افراط هم مى گردد.
بـنـابـرايـن اگر مى خواهيم نوجوان از نسيم روحبخش نماز و عبادت بهره
مند شود، بايد بدانيم كـه تـوجـه بـه ايـن بـيـدارى هـا و هدايت و
راهنمايى درست آنها به سمت انديشه صحيح الهى و كـمـال حـقـيـقـى ،
هـمراه با استدلال ، ارشاد و ارائه اسلام ناب محمدى (ص )به آنان است كه
مى تـوانـد تـعـادل و ثـبـاتـى در شـخصيتش به وجود آورد تا به ورطه
گمراهى و دام هاى شيطان گرفتار نشود. همچنين دقت در شناخت اين بيدارى
ها، مراعات كردن و مدارا نمودن ، پرهيز از ايجاد افكار خرافى مى تواند
آنها را به ايجاد رابطه با خداوند يارى نمايد.
اضطراب و-ترس
ترس يك حالت عاطفى است كه داراى جلوه هاى هيجانى بوده و به صورت هاى
مختلف در افراد، خصوصاً نوجوانان ظهور مى يابد.
تـرس گـاهـى حـقـيـقـى و زمـانـى خـيـالى اسـت . در عـيـن حـال داراى
عـلل گـونـاگـونـى اسـت كـه بـرخـى از آنـهـا عـبـارتـنـد از؛ تـرس از
عـدم مـوفـقـيـت در كـار و تـحـصـيـل ، تـرس از داشـتـن نـقـص ، عـدم
شـايـسـتـگـى ، احـسـاس حـقـارت ، نـاتـوانـى در حل مشكلات خود، پيش
آمدها و مشكلات آينده ، احساس گناه و لغزش ، افكار و انديشه هاى نادرست
و مانند آن .
تـرس و دلهـره مـى تـوانـد بـاعـث ناراحتى هاى روحى افراد شود تاحدى كه
او را از درك درست حقايق بازدارد و فعاليت عادى او را مختل نمايد:
شـخـص در هـر سـن كـه بـاشـد نـيـاز بـدان دارد كـه از لحـاظ روابـطـش
بـا اشخاص ديگر و از توانايى و لياقتش در اداره امور روزانه زندگى اش
مطمئن باشد در غير اين صورت ممكن است از فعاليت عادى عقب نشينى كند.(34)
اضـطـراب نـيـز احـساسى شكننده است كه در نوجوانان هم بروزمى كند. فرد
مضطرب نگران و وحشت زده مى شود تا حدى كه اين حالت مى تواند تمام وجود
او را احاطه كند.
دلهره و اضطراب علت هاى مختلفى از جمله عدم توانايى در رسيدن به هدف ،
نگرانى از اينكه مـورد تـحقير و تمسخر ديگران قرار گيرد، دارد. و براى
نوجوان اضطراب بيشتر و شديدتر است و موجب رفتارها و عكس العمل هاى
نادرستى از جانب او مى شود:
هـر قـدر شـدت نـگـرانـى و اضـطراب نوجوان درباره حوادث نامطلوب
احتمالى و خيالى بيشتر بـاشـد، رفـتـارش خـشـن تـر و طـبـعـش گـرفـتـه
تـر خـواهـد شـد تـا بـه حدى كه ممكن است در مقابل هرگونه مسؤ وليت و
وضعى كه برايش تحمل ناپذير است عقب نشينى كند.(35)
تـرس و اضـطـراب مـى تواند در افكار و انديشه ، رفتار و اخلاق نوجوان
تا بدان حدّ اثرات نامطلوب بگذارد كه او را از حالت تعادل روحى و فكرى
خارج نمايد.
بـنـابراين ، با توجه به اين خصوصيت نوجوانان ، ضرورى است علت ها و
محرك هاى ترس و اضطراب را در آنان كاهش داد سپس با روشهاى مناسب ، به
هدايت و تربيت آنان همت گمارد.
روش هاى مختلفى كه مى توانيم از آنها بهره ببريم زياد است . برخى از
مهمترين آنها عبارتند از: ايـجاد كار و سرگرمى سالم ؛ داشتن فعاليت هاى
مداوم ، ايجاد محيط مناسب به طورى كه از ناراحت شدن آنان جلوگيرى شود؛
بازگو كردن دردها و مشكلات از جانب نوجوانان ، شركت دادن در جلسات با
ارزش با همسالان خود و در نهايت نماز كه آرامش بخش حقيقى ترس و اضطراب
هر انسان خاصه نوجوانان مى باشد.
اگـر بـتـوانـيـم بـه درسـتـى نـوجـوانـان را بـا مـنـبـع فـيـض الهـى
كه منشاء هر آرامشى است ، مـتـصـل نـمـايـيم ، ترس و اضطراب از وجود
آنها رخت برمى بندد. زيرا آنان در سايه توحيد و عـبـوديـت درمـى يابند
كه نواقص وجود انسان در سايه راز و نياز و بندگى حقيقى به تدريج رفـع
شـده و انـسـان رو بـه كـمـال مـى رود هـمـچـنـيـن بـا تـوكـل بـه
خـداونـد مـشـكـلات آيـنـده حـل مـى گـردد و تـحـقـيـر و تـمسخر ديگران
كه برآمده از جـهـل اسـت بـى مـعـنى و پوچ خواهد بود. و اگر در گذشته
دچار گناه و لغزش شده اند خداوند مـهـربـان تـوبـه پـذيـر اسـت و
رحـمـت واسعه او شامل بندگانش مى شود، و در سايه زندگى هـدفـمـنـد الهى
درمى يابد كه مى توان با بندگى و طاعت خداوند بر ترس و اضطراب فايق
آمـد؛ زيـرا ذكـر و يـاد خـداونـد سـلامـت روان نـوجـوان را تـاءمين
كرده و قلب پاكش را با خداوند مـاءنـوس مـى كـنـد. در نـتيجه از تضادها
و رنج هاى فكرى و روانى نجات يافته و با درك اين آرامش ، ذائقه اش از
حلاوت نماز شيرين مى گردد.
شناخت زمينه هاى تربيت
بـى شـك آنـچـه در نظام خلقت تحقق مى
يابد، نيازمند مقدمات ، زمينه ها و بستر مشخصى است كه ظهور و تحقق آنها
بدون اين تمهيدات غيرممكن است .
تربيت الهى انسان نيز نيازمند مقدمات و زمينه هايى است تا والدين
بتوانند در اين امر موفق شده و فرهنگ نماز را در وجود فرزندانشان
ماندگار نمايند.
والديـن بـايـد هـمـچـون بـاغـبـانـى دانـا و دلسـوز بـسـتـر رشـد گـل
هـاى بـاغ خـود را بـشـنـاسـنـد و بـا بـهـره گـيـرى از زمـيـنـه هـاى
مـنـاسـب ، شـاهـد شـكـفتن گل هاى باغشان باشند تا عطر دل انگيز عشق و
بندگى را در قلوب آنان به يادگار بگذارند.
زمـيـنه سازى و فراهم كردن شرايط و بهره گيرى از زمينه هاى مختلف مادى
و معنوى ، لازم است بيشتر در دوران كودكى و نوجوانى و قبل از سن بلوغ
شرعى تحقق يابد. تا والدين بتوانند در اين سن فرزندانشان را با نماز و
نحوه ارتباط با خدا آشنا سازند و گرنه در سن بلوغ و بعد از آن دچار
مشكل خواهند شد.
زمـينه هاى تربيتى نماز را مى توان به زمينه هاى بيرونى همچون محيط
خانوادگى ، و رفتار و بـرخـوردهـاى اطـرافـيـان كـودك و نـوجـوان ، و
زمـينه هاى درونى كه مربوط به خود كودك و نـوجـوان اسـت تقسيم نمود. در
اين فصل زمينه هاى مذكور معرفى و برخى از آنها را به اختصار شرح مى
دهيم .
زمينه هاى درونى
فطرت
انـسـان چـه از لحـاظ ادراكـى و چـه از لحـاظ احـسـاسـى بـه اصـل
عـبـادت و پرستش متمايل و مشتاق است و اين ويژگى در وجود او قرار
داده شده تا در مسير حق و كمال رشد يابد. پيامبر گرامى اسلام (ص )در
اين باره فرمودند:
( كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَه )
(36)
هر انسانى بر فطرت الهى تولد مى يابد.
از امـام صـادق (ع )نيز درباره آيه ( فِطْرَه اللّهِ الَّتى فَطَر
النّاسَ عَلَيْها) پرسيدند، فرمود: منظور توحيد و اسلام است .(37)
انـگـيـزه درونـى مـيـل بـه پـرسـتـش در وجـود هـمـه كودكان نهاده شده
است كه در سنين كودكى و نوجوانى به اشكال مختلف همچون پرسيدن از نظام
خلقت ، كيفيت وجود خدا، هدف از خلقت انسان و يا جستجو كردن و تمايل به
يك پناهگاه و تكيه گاه مطلق داشتن ، ظهور مى يابد.
والديـن بـا استفاده از اين بستر مناسب مى توانند پروردگار و صاحب
اختيار و خالق نظام هستى را بـه او بـشـنـاسـانـنـد و زمـيـنـه هـاى
روانـى و عـاطـفـى ميل به پرستش را بدون القاء و اجبار بيرونى شكوفا
سازند، در اين صورت كودك و نوجوان بـه دور از بـدآمـوزيهاى رفتارى
درباره نماز و با انگيزه و رغبت درونى ، خود به سوى نماز مـتـمـايـل
مـى شـود. و ايـن احـسـاس و درك خود را نسبت به پرستش خداوند سبحان ،
بدون مانع و انـحـرافـى ، بـه درسـتـى درمى يابد. در چنين وضعيتى علاقه
و عشق فطرى خداخواهى او را در مسير سعادت قرار داده و نماز را نردبان
رسيدن به حقيقت خداپرستى مى داند.
شكرگزارى
انـسـان در قـبال نعمت ، احسان و نيكويى ديگران ، خود را موظف به
سپاسگزارى و تشكر دانسته سعى مى كند به هر شكل ممكن اين تشكر را اظهار
نمايد.
كـودكـان و نوجوانان نيز با روح پاك و احساس بى آلايش خود چنين اند و
روحيه شكرگزارى و سپاس را دوست دارند.
والديـن با شناساندن و آگاه كردن آنان نسبت به نعمت هاى بى شمار مادى و
معنوى و صاحب اين نـعـمـت هـا، شـوق سـپـاسـگـزارى را در آنـان
تـقـويـت نـمـوده و بـهـتـريـن شكل تجلى آن را به ايشان راهنمايى
نمايند. و نماز را كه زيباترين جلوه شكرگزارى و سپاس انـسـان نـسـبـت
بـه خـداوند سبحان است به آنان متذكر گردند. ( الحمدللّه رب العالمين )
و اين تشكر و حمد در امر ويژه اى همچون نماز، از درخشش و سازندگى خاصى
برخوردار است .
رغبت ها و آرزوها
رغـبـت بـه مـعـنـى پـرداخـتـن فـرد به فعاليت هاى گوناگون ،(38)
و آرزوها، به معناى خواسته هاى افراد است كه تمايل دارند به آن دست
يابند.
رغـبـت هـا و آرزوهـا در كودكان و نوجوانان به اشكال مختلف وجود دارد و
ذهن و روان آنها را احاطه كرده است . آنان براى دست يابى به اين دو
خواسته تلاش فراوان مى نمايند و دوست دارند در كمترين مدت به آرزوهاى
خود برسند و فعاليت هاشان به ثمر نشيند.
آنچه به اين رغبت ها و آرزوها جهت مى دهد، نتايج ديده ها، شنيده ها و
مطالعات آنان است . از طرف ديـگر چگونگى هدايت و وضعيتى كه در آن قرار
دارند، نقش مهمى در جهت دهى رغبت ها و آرزوهاى آنان دارد.
نـوجـوان ، مـيل دارد مورد علاقه اطرافيان و مردم باشد، او را بستايند
و براى رفتار و كردارش اهميت قائل باشند. و سعى مى كند به انحاى مختلف
محبوب ديگران شده خود را مطرح نمايد.
تمايل به پيوستن و بودن در بين جمع و گروه در آنان افزايش يافته و مى
خواهند به هر نحو ممكن خود را مقبول آنها قرار دهند. در مواردى دوست
دارند در مجامع مذهبى شركت كرده و ذهنيت خود را نـسـبـت بـه مـسـائل
مـذهـبـى عـرضـه ، و پـاسـخ سـؤ الات خـود را بـا استدلال صحيح بشنوند
تا از ترديدها رهايى يابند.
والديـن بـا بـهـره گيرى از رغبت ها و آرزوها و هدايت درست ، مى توانند
فعاليت هاى آنان را به سـمـت نـمـاز و عـبـادت سـوق دهـنـد و كـودك و
نـوجـوان را بـه مـسـاجـد و امـاكـن مـذهـبـى بـرده تـا ميل به حضور در
جمع و گروه را در او ارضاء نمايند.
قـابـل ذكـر اسـت ، اگـر كـودك و نـوجـوان را بـه مـسـاجـد و امـاكـن
مـذهـبـى مـى بريد، از اجبار و تـحـمـيل كردن (كه حتماً بايد به مسجد
بيايى ) پرهيز نماييد. زيرا لازم است رفتار مطابق با تـوان و ظـرفـيـت
كـودك و نـوجـوان بـاشـد تـا اثـر سـوء نـبـخـشـد، در ايـن بـاره بـه
شـاهـد مثال ذيل توجه نماييد: