نقش نماز در شخصيت جوانان

مصطفى خليلى

- ۱۰ -


ضلالت و گمراهى نتيجه ضايع كردن نماز

آنان كه در مقابل انبياى الهى ايستادهاند و از خود مقاومت نشان داده و به سخنان حكيمانه آنان توجه نكردند افرادى بودند كه تابع هواهاى نفسانى و اميال حيوانى خويش بودند يعنى خواهشهاى نفسانى را بر خواستههاى و حيانى انبياء ترجيح دادند و تسليم بت نفس خويش شدند.

قرآن كريم از اين گروه چنين ياد مىكند كه اينها اگر به ياد خدا بودند و هواى خود را خداى خود قرار نمىدادند و نماز و عبادات خود را ضايع نمىساختند قطعاً به اين گمراهى نمىافتادند كه در مقابل خدا و رسولان الهى بايستند. اين نكته در قرآن درس بسيار خوبى است كه بدانيم هرگاه عدهاى از مردم در هر زمانى در برابر تعاليم دين و دستورات الهى ايستاده و در مقابل آن موضع گرفتهاند اين گمراهى و ضلالت نتيجه غفلت از ياد خداوند و تضييع عبادت است. چون ممكن نيست كه كسى يا گروهى به ياد خدا باشند و عبادت و نماز خود را داشته باشند و در عين حال با انبياى الهى مخالفت ورزند.

هرگز اين دو امر قابل جمع نيست كه هم نماز را داشته باشند و هم با پيامبران مخالفت ورزند چون اولين و مهمترين ره آورد انبياى الهى نماز بوده است.

اين يك اصل و قاعده كلى است كه هدايت يافتگان در طول تاريخ، سجده كنندگان و نمازگزاران و عبادت پيشگان و گمراهان و ضالين، هوا پرستان و غافلان از ياد خدا و تاركين نماز بودهاند.

چنان ارتباط محكم و پيوند عميق ميان گمراهى و ضلالت با ترك و تضييع نماز برقرار است كه خداوند در قرآن كريم چنين مىفرمايد:

اولئك الذين انعم اللهُ عليهم من النبيين من ذريّة آدم و ممَّنْ حملنا مَعَ نوح وَمِنْ ذريةِ ابراهيم واسرائيل ومِمَّنْ هدينا و اجتبينا اِذا تُتلى عليهم آياتُ الرحمن خَرُّوا سُجّداً وبُكيّاً فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهم خَلْفٌ اَضاعُوا الصلاةَ واتّبعوا الشهوات فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيّاً.

«آنها پيامبرانى بودند كه خداوند مشمول نعمتشان قرارداده بود از فرزندان آدم و از كسانى كه با نوح بر كشتى سوار كرديم و از دودمان ابراهيم و يعقوب، از آنها كه هدايت كرديم و برگزيديم آنها كسانى بودند كه وقتى آيات خداوند رحمان بر آنان خوانده مىشد به خاك مىافتادند و سجده مىكردند در حاليكه گريان بودند. امّا بعد از آنان فرزندان ناشايستهاى روى كار آمدند كه نماز را ضايع كردند و پيروى از شهوات نمودند و به زودى مجازات گمراهى خود را خواهند ديد»(1).

اينكه چرا خداوند از ميان تمام عبادات روى نماز تأكيد فرموده است شايد به اين جهت باشد كه نماز مانع اصلى انسان از گناهان است و وقتى كه اين مانع برداشته شود و سد شكسته گردد گمراهى و غوطه ورشدن در شهوات نتيجه قطعى آن است يعنى همانطور پيامبران ارتقا مقام خود را از ياد خدا شروع كردند و با ياد خدا به خاك مىافتادند و سجده مىكردند اين گروه نيز سقوط و انحرافشان از فراموش كردن ياد خدا شروع شد»(2).

پس توجه به شهوات و پيروى از آن وقتى كه جاى نماز و عبادت و ياد خدا را بگيرد جز گمراهى و ضلالت هيچ نتيجه و ثمره ديگرى نخواهد داشت. بنابر اين با اين عمل نه فرد از گمراهى در امان قرار مىگيرد و نه جامعه.

سختترين عذاب دوزخ براى بىنمازان

در مورد اوّل گفته شد كه تاركين نماز، سختترين شرايط زندگى را در دنيا دارند و هيچ راحتى و گشايشى براى آنها در حيات و زندگى مادى نيست. و چون خدا را از ياد بردهاند در نتيجه خدا هم دست لطف و رحمت خويش را از سرشان كوتاه و آنان را در تنگناى زندگى رها ساخته است. به هر سمتى كه روى مىآورند درهاى رحمت الهى را به سوى خود بسته مىبينند و در حقيقت در تمام عمر خويش تا زمانى كه به درگاه الهى توبه نكنند و به سوى او باز نگردند در لجنزار زندگى حيوانى و مادى خويش غرقند و دائماً در فشار روحى بسر مىبرند. اين عذاب و عقاب قبل از مرگشان است كه در اين دنيا خداوند نصيبشان كرده است و امّا بعد از حيات مادى و مرگشان، عذاب سختى آنها را تهديد مىكند. بعد از مرگ عذابى كه براى اين گروه در پيش است قطعاً قابل مقايسه با عذاب دنيوى نيست. از آيات و روايات چنين بر مىآيد كه سختترين عذاب دوزخ براى تاركين نماز است.

قرآن مناظره بهشتيان با مجرمان را چنين بيان مىفرمايد كه: يتسائلون عن المجرمين ماسلككم فى سقر قالوا لم نك من المصلّين.

«اهل بهشت سئوال مىكنند از مجرمان كه چه چيز شما را به دوزخ فرستاد؟ مىگويند ما از نمازگزاران نبوديم»(3).

و يا در آيه ديگر خداوند مىفرمايند: انّ الّذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنّم داخرين.

«آنان كه از عبادت كردن به خداوند تكبر مىورزند هر چه زودتر ذليلانه به جهنّم فرو خواهند رفت»(4).

پس قعر جهنّم جاى كسانى است كه از نماز سر باز مىزنند و در برابر عظمت پروردگارشان استكبار مىورزند چنين افرادى قبل از مرگ، نامشان در ليست اهل جهنّم ثبت است. چنانچه رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم)فرمودند: مَنْ ترك الصلاة متعمّداً كُتِبَ اسمه على باب النّار ممَّنْ يدخلها.

«هر كه عمداً نمازش را ترك كند بر در جهنّم نامش جزء دوزخيان نوشته شده از كسانى كه داخل آن مىشوند»(5).

هرگز از خاطرم محو نمىشود زمانى كه آن استاد بزرگوار در تفسير سوره واقعه كه درباره اوصاف اهل بهشت و جهنّم سخن مىگويد آن داستان زيبا را از خودش نقل كردهاند. به نظر مىرسد كه بيان آن براى خوانندگان خصوصاً جوانان مفيد و مؤثر باشد. فرمودند كه من مدتى بود كه از خدا حاجتى را طلب و درخواست نمودم و آن خواستهام اين بود كه در عالم رؤيا بهشت و دوزخ را به من نشان دهد و من قبل از مردن معرفتى نسبت به آن پيدا كنم. طورى نباشد كه قبل از رؤيت بميرم. مدّتى دعاى مخصوص در مفاتيح را مىخواندم تا اينكه بعد از رياضتهايى شبى خواب ديدم كه من مردهام، خانواده و اطرافيان جمع شده مرا غسل و كفن نموده وارد قبرستان كردند. نماز ميّت را خوانده مرا وارد قبر نمودند (همه اينها در حالتى است كه روحم بر جسم من مسلط است). بعد از اينكه تشيع كنندگان رفتند نورى از بالاى سرم ظاهر شد كه من به همراه اين نور به راه افتادم.

(يومَ ترى المؤمنين والمؤمنات يسعى نورهم بين ايديهم وبايمانهم بُشريكم اليوم جنّات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها ذلك هو الفوز العظيم.

«روزى را مىبينى كه مردان و زنان با ايمان كه نورشان پيشرو و در سمت راست آنان به سرعت حركت مىكند (و به آنان مىگويند) بشارت با دبر شما امروز به باغهايى از بهشت كه نهرها زير درختانش جارى است جاودانه در آن خواهيد ماند و اين پيروزى بزرگى است». (آيه 12 سوره حديد).

وارد باغ وسيعى شدم كه بسيار سرسبز و زيبا بود طورى كه من در دنيا باغى به آن زيبايى نديده بودم مقدارى به جلو رفتم ديدم عدهاى بر سر سفرهاى رنگين نشستهاند وقتى مرا ديدند به احترام بلند شده و مرا دعوت به پذيرائى نمودند مقدارى از آن ميوههاى لذيذ را خوردم بعد بلند شدم كه قدمى بزنم. در حال قدم زدن در اين باغ بودم كه دفعةً در منطقه تاريكى افتادم ديدم سنگهاى ريزى همانند پارههاى آتش از بالاى سرمان فرود مىآيد به صورتى كه هيچ كس از آسيب آن در امان نيست فرياد و شيون زيادى به گوش مىرسيد من بخاطر اينكه از اين حادثه سالم بمانم دست به قنوت برداشته و شروع به دعا و نيايش نمودم در اين حالت هيچ يك از اين سنگها به من اصابت نمىكند در حاليكه ناله و شيون آن افراد همانگونه ادامه دارد به آنها گفتم بلند شويد براى نماز و دست به دعا برداريد تا سنگها به شما اصابت نكند آنها در جواب گفتند كه ما اهل نماز نبوديم و قدرت ايستادن نماز را نداريم. اينجا بود كه از خواب بيدار شدم فهميدم كه آن باغ زيبا و وسيع بهشت بود و اين هم جهنّم.

آرى آنان كه در اين دنيا تارك نماز باشند توانايى و قدرت نيايش و نماز در آخرت از آنان سلب مىگردد و آنها كه اهل نماز باشند مىتوانند دست به دعا برداشته با خداى خود راز و نياز نمايند و از نماز شفاعت طلب كنند باشد كه انشاء الله همه ما با اقامه نماز در دنيا از عذاب دنيوى و اخروى نجات يافته و نماز را بهترين توشه براى آخرت خود قرارداده و بعنوان بهترين شفاعت كننده در عالم آخرت از آن بهره گرفته و استفاده نمائيم زمانى كه هيچ عملى جز عبادات و طاعات به فرياد آدمى نمىرسد.

ترك نماز عامل انهدام دين

قبلاً به اين نكته اشاره شد كه از آيات و روايات استفاده مىشود كه نماز به معناى تمام دين است و نماز يعنى همه دين، اگر چنين باشد كه نماز به معناى تمام دين باشد در واقع ترك نماز به معناى ترك دين است. يعنى كسى كه نمازش را ترك نمايد دين خود را از دست داده است. اين سخن صريح و روشن پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) است كه فرمودند: الصلاة عماد الدين فَمَنْ ترك صلاتَهُ متعمداً فقد هدم دينه.

«نماز پايه دين است پس كسى كه نمازش را عمداً ترك نمايد دينش را منهدم كرده است»(6).

در ادامه همين روايت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) مىفرمايند: وَمَنْ ترك اوقاتها يدخل الويل والويلُ واد فى جهنّم كما قال الله تعالى ويل للمصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون. «و كسى كه اوقات نماز را ترك كند داخل در ويل مىشود و ويل سرزمينى است در جهنّم چنان كه خداوند فرمود: ويل جاى نمازگزاران است آن نمازگزارانى كه در نماز خود سهو كننده و غافلند»(7).

پس تاركين نماز منهدم كنندگان دينند و آنان كه نماز را به وقت آن اقامه نمىكنند و سبك مىشمارند مستحق وادى جهنمند.

و از امام صادق(عليه السلام) روايت است كه فرمودند: «مردى نزد رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) آمد و عرض كرد يا رسول الله مرا نصيحتى بفرمائيد حضرت فرمود: نماز را عمداً رها مكن كسى كه نماز را عمداً ترك كند ملّت اسلام از او بيزار است».(8).

وقتى كه انسان با ترك نماز دين خود را از دست دهد قطعاً اعمال نيك او هم نزد خداوند پذيرفته نيست و تمامى اعمال خيرى كه انجام دهد باطل خواهد بود. چنانچه در روايت وارده شد كه: «هر كس نمازش را بدون عذر ترك نمايد عمل او باطل است»(9).

بنابر اين آنان كه در دنيا اهل نماز نبوده ولى اعمال خير انجام مىدهند نبايد در آخرت توقّع ثواب و پاداش داشته باشند چون اينان با ترك نماز هم دين خود را از دست دادهاند و هم آخرت و پاداش اخروى را.

گناه كسى كه به بىنماز كمك كند

همه مطالبى كه تا بحال مطرح شد درباره افرادى بود كه خود اهل نماز نبوده و يا بدان اهميت نمىدادند امّا جاى اين سئوال وجوددارد كه پرسش شود نحوه برخورد و رفتار با آنان بايد چگونه باشد؟ آيا مىتوان با آنان پيمان دوستى و رفاقت ايجاد كرد و در مواقع مشكلاتبه آنها كمك رساند؟ ارتباط با افراد بىنماز در اسلام چه حكمى دارد؟ در جواب و پاسخ به اين سئوال بايد گفت كه اگر ارتباط مؤمنين با اين گروه موجب اصلاح عقايد و تغيير رفتارشان گردد بنحوى كه براى انجام تعاليم دين تمايل از خود نشان دهند امر پسنديده و خوبى است و يا اگر احتمال در آگاهى آنان به جنبه عملى دين برود باز تأكيد بر ارتباط با آنان شده است چون بسيارى از آنان كه به اعمال عبادى دين اهميت نمىدهند بخاطر سستى و تنبلى و يا عدم معرفت و آگاهى لازم است بنابر اين به تدريج مىتوان آنها را به نماز خواندن متوجه ساخت و اهل نمازشان نمود.

ولى اگر چنانچه هيچ احتمالى در رويگردانى آنان به امور دينى وجود نداشته باشد و در حقيقت نوعى عناد و دشمنى در روحيهشان وجود داشته باشد و ارتباط و دوستى با آنان به هيچ وجه در انعطاف روحىشان تأثيرى نداشته باشد نه تنها از ارتباط با آنها بلكه از هر نوع كمك مادى و مالى نسبت به ايشان شديداً نهى شده است. آنچه از سيره عملى معصومين(عليهم السلام) بدست مىآيد همين است و در موارد مقتضى و جاهاى مناسب با قول و عمل اين سنت را تبليغ و ترويج مىنمودند.

رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) كه خود الگوى آداب و اخلاق اسلامى بوده و كثيرى از انسانهاى مشرك را با خلق و خوى الهى خود به دين دعوت كردهاند در لحنى بسيار شديد چنين مىفرمايند:

مَنْ اَعانَ على تاركَ الصلاة بلقمة او كسوة فكانَّما قتل سبعين نبيّاً اوَّلهم آدم وآخَرهم محمّد.

«كسى كه به تارك نماز با دادن طعامى يا لباسى كمك رساند مثل اين است كه هفتاد پيغمبر را كشته و به قتل رسانده كه اوّل آنها حضرت آدم و آخر ايشان حضرت محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) است»(10).

مرگ ترك كنندگان نماز

در ميان مسلمانان، هركس كه از خانوادهاى مسلمان متولّد گردد و به بلوغ برسد و بعد از تكليف ولو به هيچ يك از اعمال عبادى تن ندهد او را مسلمان خوانند چنانچه در ساير اديان الهى چنين است و ليكن حقيقت امر، چيز ديگرى است چون در واقع به چنين افرادى كه به هيچ يك از دستورات و تعاليم دينى مقيد و پايبند نيستند حقيقت مسلمانى صادق نيست و ركن اصلى دين، جنبه عملى آن است. و آنكه بعنوان مسلمان در ميان مسلمين شناخته شده است ولى به حداقل دستورات اسلام عمل نمىكند هر چند فقهاء از ديدگاه فقهى احكام فقه را بر او مترتب مىدانند و ليكن در حقيقت شرع و ديدگاه كلامى، او با ساير كفار فرق چندانى ندارد. و برخورد با او همانند برخورد با ساير كفار و اهل كتاب است. چنانچه از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم)روايت شده كه فرمودند:

مَنْ تَرَكَ الصلاةَ لايَرجُو ثوابها ولا يخاف عقابها فلا اُبالى اَنْ يموتَ يهودياً او نصرانياً او مجوسياً.

«كسى كه نمازش را ترك كند اميد به ثوابش نمىباشد و از عذاب و عقاب آن ترسناك نيست. پس باكى نيست كه يهودى بميرد يا نصرانى يا مجوسى»(11).

و حتى بالاتر از چنين لحن تندى، در حديث ديگرى از پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)وارد شده است كه بر اين گروه، احكام ظاهرى اسلام جارى نمىشود و آن حرمت و احترامى كه بر جنازه مسلمان فرض و لازم است بر جسد و مرده بىنماز لازم نمىباشد و گويا همه حرمت و اكرام بر انسان مسلم، از نمازش نشأت گرفته است و وقتى نماز از او ترك گردد همه تعظيم و اكرامها بر شخصيت او در حال حيات و بر جنازهاش بعد از مرگ رخت بر مىبندد. آن كلام گوهر بار پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) چنين است:

مَنْ ترك الصلاةَ ثلاثة ايام فاذا ماتَ لايَغْسُلُ ولايكفن ولايدفن فى قبور المسلمين.

«كسى كه سه روز نمازش را ترك كند هرگاه بميرد غسل و كفن نمىشود و در قبرستان مسلمين دفن نمىگردد»(12).

يعنى نوع برخورد با بدن مرده فرد بىنماز همانند برخورد با حيوانات مردار است. چگونه مردار حرمتى ندارد جسم بىجان مسلمان بىنماز هم چنين است.

چنانچه گفته شد هر چند فقهاء احكام فقهى را براى اين دسته از مسلمانان جارى مىدانند و ظاهراً فرقى بين او و اهل نماز نمىگذارند و ليكن اين امر موجب نمىشود كه او از عذاب آخرت نجات يابد.

افراد بىنماز بايد منتظر شديدترين عذاب در عالم پس از مرگ بوده باشند چنانچه در برخى روايات وارد شده كه عذاب اين گروه از حين مرگ و جان دادن آغاز مىگردد و شدّت سختى و مشقت جان كندن براى اين گروه بالاتر و برتر از همه انسانهاست. يعنى با سختترين حالت جان مىدهند. و اميد بستن ايشان به اينكه در قبرستان مسلمين دفن خواهند شد و با احترام دفن و كفن مىكردند دردى را دوا نكرده و چيزى از عذابشان را كاسته نخواهد نمود. دليل اين نكته هم اين است كه بين اعمال او و اعمال كفار و مشركين تمايزى نيست و شايد بنابر همين دليل باشد كه پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند: ليس بين العبد والشرك الاّ ترك الصلاة فَاِذا تركَها فقد اَشركَ.

«ميان بنده و شرك جز ترك نماز فاصله نيست و چون نماز را ترك كند مشرك است»(13).

لعن و نفرين الهى بر تاركين نماز

آنانكه از روى علم و آگاهى به فضايل نماز و اين امر قدسى الهى آن را ناديده مىگيرند و اعتنا و توجهى به آن ندارند در اخبار و روايات از جانب پيشوايان دين مورد بيشترين و شديدترين حمله و هجمه قرار گرفتهاند تا آنجا كه در كتب روائى و جوامع حديثى تحقيق شده است هيچ گروهى همانند افراد بىنماز مورد عتاب قرار نگرفتهاند و شايد براى هيچ دستهاى تا اين حد، روايت و حديث از معصومين(عليهم السلام) نقل نشده باشد. يعنى اين گروه هم از جهت كمى و هم از جهت كيفى سخت مورد تهديد قرار گرفتهاند. و چنان اين مسأله از نظر معصومين(عليهم السلام) حائز اهميت بوده كه گاهى انسان متحير مىگردد كه چه اسرارى در نماز نهفته است كه اين همه مورد توجه قرار گرفته است. برخى از تعابير پيشوايان دين چنان تند است كه هيچ راه توجيهى را براى ترك آن باقى نمىگذارد. بعنوان مثال در بيانات گوهر بار امير بيان على(عليه السلام) موارد بسيارى به چشم مىخورد كه او با كرامت و بزرگوارى و لطافت و روح بلندى كه داشتهاند در حقّ دشمنان سرسخت خود دعا كرده و از خدا مىخواهد كه آنان را مورد عفو و بخشش قرار دهد ولى با همه اين اوصاف وقتى مىخواهد در باره افراد بىنماز سخن بگويد مىفرمايد: اللهمّ العن مَنْ ترك الصلاةَ متعمّداً.

«خدايا لعن كن كسى كه عمداً نمازش را ترك مىكند»(14).

و مشابه همين بيان را در گفتار و بيانات ساير معصومين(عليهم السلام)مشاهده مىشود.

مقام نبوى(صلى الله عليه وآله وسلم) در كلام عرشى چنين فرمودهاند:

تاركُ الصلاةِ ملعونٌ فى التوراةِ ملعونٌ فى الانجيل ملعونٌ فى الزبور، ملعونٌ فى القرآن ملعون فى لسان جبرئيل ملعون فى لسان ميكائيل ملعون فى لسان اسرافيل ملعون فى لسان محمّد.

«ترك كننده نماز در تورات و انجيل و زبور و قرآن مورد لعن و نفرين قرار گرفته و به زبان (فرشتگان) جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) مورد لعنت قرار گرفته

است»(15).

بسيار روشن است كه چه عواقب وحشتناكى اين گروه را تهديد مىكند. گروهى كه معصومين و پيشوايان دين از خداوند درخواست لعن نمايند.

پس بيائيم در اين امر الهى اهتمام ورزيم و ديگران را به اهميت آن آشنا ساخته و اين همه تهديدات را جدى بگيريم براى اينكه خواسته و دعاى معصوم(عليه السلام) نزد بارگاه الهى مستجاب است چه در جهات مثبت باشد كه اصطلاحاً آن را دعا و چه در جنبههاى منفى باشد كه آن را نفرين نامند.

تفاوت ساير گناهكاران با بىنماز

توجه به اين نكته ضرورى است كه بدانيم چه فرقى ميان افراد بىنماز با ساير گنهكاران وجوددارد. اگر بخواهيم انسانهاى معصيت كار را در كنار هم قرار دهيم فرد تارك الصلاة و بىنماز در كجا قرار مىگيرد؟

هر چند كه از مطالب گذشته تا حدودى پاسخ اين مسأله را مىتوان فهميد ولى طرح عنوان جداگانهاى براى آن بخاطر بيان رواياتى است كه در خصوص اين مورد وارد شده است.

عبيد بن زراره از صحابه نزديك امام صادق(عليه السلام) حديث مىكند كه: «روزى از امام صادق(عليه السلام) پرسيدم كه گناهان و معاصى كبيره كدامند؟ حضرت(عليه السلام) در پاسخ فرمودند گناهان كبيره (بزرگ) در نوشتار على(عليه السلام)هفت چيز است: كفر به خداوند، كشتن انسان (قتل نفس)، عاق والدين (مورد لعن و نفرين پدر و مادر واقع شدن) ربا خوارى، خوردن مال يتيم، فرار از جنگ و جهاد در راه خدا، برگشت به جاهليت و ارتجاع.

عبيد بن زراره گويد از امام سئوال كردم كه آيا يك درهم از مال يتيم خوردن گناهش بيشتر است يا ترك نماز؟ امام(عليه السلام) فرمودند: ترك نماز. عرض كردم: شما ترك نماز را از گناهان كبيره به حساب نياورديد حضرت فرمود: اولين گناه كبيره چه بود؟ عرض كردم. كفر به خداوند. فرمودند شكى نيست كسى كه بدون علت نماز را ترك كند كافر است»(16).

رواياتى كه بىنماز را كافر و مشرك قلمداد كردهاند بسيارند كه ما از باب نمونه به برخى اشاره نموده و به بعضى ديگر اشاره مىكنيم. پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند: «فاصله بين كفر و ايمان ترك نماز است»(17). و نيز فرمودند: «تارك نماز مشرك است»(18). و در حديث ديگر مىفرمايند: «نشان خشونت و كفر و نفاق آن است كه كسى منادى خدا را بشنود كه به نماز ندا مىدهد و او را به رستگارى مىخواند ولى وى دعوت الهى را اجابت نكند»(19).

از همه اين بيانات فهميده مىشود كه گناه بىنماز از گناه همه افراد بيشتر است و او را با ساير معصيت كاران هيچ قياسى نيست چون هرگز به افرادى كه گناهان ديگر انجام مىدهند كافر و مشرك و منافق اطلاق نشده است مثلاً در روايات به افراد زناكار، قمار باز و شارب خمر انذار شديدى شده است و ليكن تعبير كافر و مشرك درباره اينها نيامده و يا اگر آمده باشد بسيار نادر و قليل است.

پس گناه ترك نماز از همه گناهان بيشتر است و تارك نماز از همه انسانها پستتر و آينده او بسيار تاريكتر و وحشتناكتر از ديگران است.

پستتر بودن بىنماز از برخى حيوانات

آنچه از مطالعه در متون دينى (قرآن و روايات) فهميده مىشود اين است كه همه موجودات حتى حيوانات و نباتات و جمادات با هدايت تكوينى كه دارند خدا را تسبيح و تحميد مىكنند. چنانچه خداوند فرمودند:

وَاِنْ من شىء الاّ يُسبِّحُ بحمده ولكن لاتفقهون تسبيحهم». ونيست هيچ موجودى مگر اينكه تسبيح و حمد او مىگويد ولى شما تسبيح آنها را نمىفهميد»(20).

يعنى هر موجودى به نوعى به حمد و ثناى خدا مشغول است و نحوه ستايش بر پروردگارشان بصورت مجاز نيست بلكه تسبيح آنان واقعى و حقيقى است ولى ما انسانها معرفت چندانى بدان نداريم با توجه به اينكه اصل ستايش آنان براى ما اصلى مسلَّم و پذيرفته شدهاى است. چنانچه در آيات و روايات متعدد به آن تصريح شده است. و مرحوم علامه طباطبائى(رحمه الله) در ذيل آيه فوق از امام باقر(عليه السلام)روايت مىكنند كه: امام باقر(عليه السلام) صداى گنجشكانى را شنيد فرمود: مىدانيد اينها چه مىگويند ابو حمزه ثمالى كه از صحابه نزديك امام بود گويد به امام عرض كردم خير نمىدانيم. امام فرمود: يسبحن رَبَّهُنَّ ـ عز وجل ـ ويسئلن قوت يَومَهُنَّ.

«آنها تسبيح خدا و پروردگارشان را مىگويند و روزى خود را از او مىخواهند»(21).

پى‏نوشتها:‌


1 . سوره مباركه مريم، آيه 58 ـ 59.
2 . تفسير نمونه، ج13 ص102 (چاپ دوّم).
3 . سوره مدثر، آيه 40 ـ 43.
4 . سوره مباركه غافر، آيه 60.
5 . كنز العمّال، ج7 ص19090.
6 . جامع الاخبار، ص71.
7 . جامع الاخبار، ص71.
8 . وسائل الشيعه، ج3 ص29.
9 . جامع الاخبار، ص71.
10 . جامع الاخبار، ص71.
11 . جامع الاخبار، ص71.
12 . جامع الاخبار، ص71.
13 . نهج الفصاحه، ص506.
14 . جامع احاديث الشيعه، ج4 ص76.
15 . انوار الهدايه، ص197.
16 . وسائل الشيعه، ج11 ص254.
17 . ميزان الحكمه، ج5 ص403.
18 . نهج الفصاحه، ص506.
19 . نهج الفصاحه، ص279.
20 . سوره مباركه اسراء، آيه 44.
21 . تفسير الميزان، ج13 ص119.