بسم الله الرحمن الرحيم
سخن ما
قال الامام علىّ بن ابى طالب(عليه السلام): «الله الله فى الصّلوة فإنّها عمود
دينكم»:
«خدا را، خدا را درنظر گيريد در توجه به نماز، كه پايدارى دينتان به نماز باشد».
گر چه هر يك از احكام و فرائض دينى به جاى خود از اهميت و ارزش خاصى برخوردار است،
امّا در اين ميان بعد از معرفت الهى هيچ فريضهاى به والايى مرتبه نماز نرسد. چرا كه
اين، تنها نماز است كه معراج مؤمن و عامل تقرب انسان وارسته، به خدا شناخته شده و
معيار پذيرش همه واجبات قرار گرفته است. به اين جهت آخرين پيام سفيران الهى، سفارش
به نماز، اين استوانه استوار دين بوده، چنانچه پرسش نخستين روز رستاخيز هم از آن
خواهد بود.
آرى نماز، تنها محبوبِ دلدادگان به حضرت حق و روشنى ديده و چراغ راه پويندگان كوى
دوست و محفل انس خلوت نشينان وادى عرفان است. آنان كه زندگى را بىياد او نخواهند و
رستگارى خويش را با شهادت در محراب نماز بينند «فزت ورب الكعبة» و با تمام وجود در
راه زنده داشتن نام و ياد خداى خويش و اقامه نماز و راز و نياز با او كوشند و
سرانجام خود فدايى راه نماز شوند «اشهد انّك قد اقمت الصلوة» اين همه، جايگاه ويژه
و عظمت فوق العاده اين فرضيه الهى را روشن مىسازد و همگان را به تعظيم اين عالىترين
نمونه شعائر الهى وادار مىكند، كه هم
خود، اهل نماز و راز و نياز باشند و هم در جهت اشاعه فرهنگ نورانى نماز در جامعه
تلاشى پيگير نمايند، (الذين إن مكنّاهم فى الأرض اقاموا الصلوة)، تا به وظيفه دينى
خود عمل نموده باشند و همواره مشمول رحمت بىپايان الهى قرار گيرند. و در اين راستا
فضلاى اهل قلم حوزه، رسالتى بس عظيم دارند كه با تأليف و انتشار آثار ارزشمند دينى،
فرهنگ نماز و انس با خداوند متعال را در جامعه دينى ترويج دهند و رايحه دلپذير
معنويت را به فضاى جان همگان بويژه نسل جوان برسانند. چنانچه تاكنون آثار فراوانى
را در اين رابطه منتشر نمودهاند كه از آن جمله است اثر گرانقدر فاضل گرامى جناب حجة
الاسلام والمسلمين آقاى مصطفى خليلى، تحت عنوان «نقش نماز، در شخصيت جوانان». و ما
خادمان فرهنگى آستانه مقدّسه مفتخريم كه در آغازين روزهاى سالى كه به نام اوّلين
شهيد محراب، «حضرت امام على بن ابى طالب(عليه السلام)» نامگذارى شده، با عنايات
كريمه اهلبيت حضرت فاطمه معصومه(عليها السلام) و مساعدتهاى توليت معظم حضرت آية
الله مسعودى و معاون امور ادارى، مالى ايشان جناب آقاى فقيه ميرزايى موفق به چاپ و
نشر اين اثر گرانمايه شديم; باشد كه گامى در جهت ترويج فرهنگ دينى برداشته و از
اقامه كنندگان نماز باشيم.
مقدّمه
حمد و سپاس خدايى را سزاست كه شكر شاكرين و حمد حامدين و ذكر ذاكرين و سعى
خالصين متوجه درگاه اوست. ستايش بيكران مرا و راست كه در خلق خويش هيچ كاستى نگذاشت
بل همه مخلوقات حتى پست ترين شان را به راستى بگذاشت. تسبيح لايتناهى بر آستان او
كه آدمى را در مسير سعادت بر همه موجودات، ولايت و تاج خلافت در سياره زمين بر او
كرامت و خلعت «لقد كرّمنا» بر اندامش عنايت و بعد از تكوين، مصداق «فتبارك» بر
قامتش مقالت فرمود.
حمد و آفرين بر ذات جهان آفرين كه هستى را آميخته با حكمت و تعاليم را براى بشر
همراه با مصلحت و براى وصول به سربلندى و عزّت توأم ساخته است.
و درود بى پايان بر ختم پيامبران و فص رسولان و اهل بيت و پاكان كه شريعت به دست
ايشان پايان و حجت خدا به عصمت آنان تمام گرديد.
درود بى منّت و سلام با عزت بر سالكان راه طريقت و شاهدان كوى حقيقت كه سر در راه
حفظ شريعت در كف اخلاص نهاده و نزد دوست تحفه بردند.
با حمد بى انتهى بر ذات ربوبى و درود بى منتهى بر شأن مصطفوى، مُصحف بى مقدار نماز
را محمّد ساخته تا شايد از اين فريضه الهى كه بزرگترين و مهمترين فريضه در تمامى
اديان الهى تشريع شده، نفوس مستعده بهره گيرند.
بر همه جوانان معزّز و مكرّم، معرفت به اين نكته لازم است كه در دين مبين اسلام،
نماز لبيك همه ذاكران، عمل آزادگان، طواف عارفان، ميقات كعبه عاشقان، سعى وصفاى
پاكدلان، پرواز بيدار دلان مقصد سالكان، داروى دلهاى مجروح، شفاى قلبهاى محزون و
تسكين دلهاى مفتون است. نماز كمال عابدان و معراج عالمان، معبد عاشقان و گل خوشبوى
بوستان قلب پاك جوانان است.
جوان چون واجد قلب پاك و فاقد و فارغ از هرگونه ارزشهاى ناپاك است مىتواند با نماز،
پلّههاى كمال را طى كند و به قلّه جمال باريابد. با برپايى نماز به مقام سرورى و
سيادت راه يابد و دعاى اللهم اجعلنى للمتقين اماماً (خدايا مرا پيشواى
پرهيزكاران قرارده) را ورد كلام خود سازد.
چون كه هيچ عملى مثل نماز بينى شيطان را به خاك مذلّت نمىسايد و توجهات الهى را
نصيب انسان نمىسازد و هيچ بندهاى جز از طريق نماز به مقام قرب نمىرسد. بسيار زيبا
فرمودهاند آن رهبر فرزانه كه: «مبتدىترين
انسانها رابطه خود را با خدا به وسيله نماز آغاز مىكنند. برجستهترين اولياء خدا نيز
بهشت خلوت اُنس خود با محبوب را در نماز مىجويد. اين گنجينه ذكر و راز را هرگز
پايانى نيست و هر كه با آن بيشتر آشنا شود جلوه و درخشش بيشترى در آن مىيابد»(1).
پس بيائيم همّت نمائيم كه با تمسك به نماز به مقام قرب، راه يابيم و جوانى خويش را
با سيره مردان الهى گره زنيم تا شايد در جهان جاودانى در منزلگه صادقان و صالحان
منزل گزينيم كه طوبى لهم و حسن مآب.
براى جوانان عزيز بايد مسلّم باشد كه هر چه در بهار جوانى كاشتند در پائيز پيرى درو
خواهند نمود و به سنين بعد از جوانى عبادت را موكول نمودن از وسوسههاى شيطانى است.
جوانا ره طاعت امروز گير
كه فردا جوانى نيايد ز پير
فصل اوّل :
نقش نماز در شخصيت جوانان
براى پرداختن به اين موضوع كه نماز در ساختار شخصيت جوان، موجد چه آثارى بوده و
نقش و تأثير آن تا چه حدى است به نظر مىرسد كه تبيين و توضيح چند مطلب در اين باب
لازم و ضرورى باشد. نخست حقيقت و روح نماز است و ديگرى اهميت دوران نوجوانى و جوانى
و نيز روحيه انفعالى و تأثير پذيرى اين نسل (نسل جوان) در مقابل عوامل خارجى است.
به نظر مىرسد تا وقتى كه مطالب و مسائل مزبور روشن نشود و جايگاه خود را پيدا نكنند
فوايد و آثار اين امر عبادى يعنى نماز در زندگى جوانان در پردهاى از ابهام خواهد
ماند و قطعاً موضوع مورد بحث، موضع و جايگاه حقيقى خود را پيدا نكند. لذا به همين
خاطر ابتدا به مطالب مزبور پرداخته، سپس ارتباط نماز با تعديل و تكامل شخصيتى و
ايفاى نقش آن در زندگى فردى و اجتماعى جوانان را بيان خواهيم كرد.
روح و حقيقت نماز
نماز لفظ و واژهاى است كه در متون دينى ما بعنوان «صلاة» از آن ياد شده و داراى
معانى متعدّدى بوده كه يكى از آن معانى، همين عمل مخصوصى است كه به نام «نماز» در
دين اسلام تشريع شده است. اين لفظ در برخى از آيات به معناى سلام و تحيت آمده است
آنجا كه خداوند در قرآن مىفرمايند:
إنَّ الله وملائكته يصلّون على النّبى يا ايّها الذين آمنوا صلّوا عليه وسلّموا
تسليماً.
«همانا خداوند و فرشتگان بر پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) درود مىفرستند شما
هم اى اهل ايمان بر او صلوات و درود بفرستيد و با تعظيم بر او سلام گوئيد»(2).
و در آيه ديگر با اشاره به همين معنى مىفرمايند: هو الذى يصلى عليكم وملائكته
«اوست خدايى كه هم او و هم فرشتگانش بر شما تحيت و رحمت مىفرستند»(3).
وبه معناى دعا هم در برخى از آيات آمده است. آنجا كه به پيامبر(صلى الله عليه وآله
وسلم)دستور گرفتن زكات داده مىشود خداوند مىفرمايد بعد از گرفتن زكات براى آنها و
در حقشان دعا كن. خذ من اموالهم صدقة تطهّرهم وتزكيهم بها وصلّ عليهم إنّ صلواتك
سكن لهم.
«اى رسول ما، تو از مؤمنان صدقات را بگير تا بدان واسطه نفوس آنان را پاكيزه
سازى و آنها را به دعاى خير ياد كن همانا دعاى تو در حق آنان، موجب تسلى خاطر
آنهاست»(4).
«صلاة» به هر دو معناى مزبور كه در حقيقت به معناى واحد بر مىگردند كه همان دعا
باشد مورد بحث ما نيست بلكه مراد از «صلاة» همان معنايى است كه با طريق مشخص و با
اركان مخصوص و جزئيات معين از طرف شارع مقدس، حقيقت پيدا كرده است و پيامبر
خاتم(صلى الله عليه وآله وسلم)آن حقيقت نازله را در عمل تشريع و خود، آن را تحقق
عملى بخشيد. نه تنها شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) در طول عمرش به عمل بدان
پاى بند بود بلكه همه مسلمين موظف بودند كه آن را شبانه روز پنج بار بجاى آورند.
اَقم الصلاة لدلوك الشمس الى غسق الليل. «نماز را از زوال خورشيد تا نهايت تاريكى شب برپا دار»(5).
كه اين آيه اشاره اجمالى به نمازهاى پنج گانه دارد. نماز با اين شيوه مرسوم كه
مصداق آن براى همه مسلمين روشن و آشكار است چيزى نيست كه مورد فهم و درك نباشد چون
آنچه كه از سنّت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)و اهل بيتش استفاده مىشود پر
واضح است كه اين تلقى از نماز يعنى اعمال مخصوصهاى كه با تكبيرة الاحرام شروع و به
سلام ختم مىگردد. و اين است معناى ديگرى كه از آيات استفاده مىشود. آنچه كه مسلّم
است اين است كه اين عمل ظاهرى كه اصطلاحاً بدان نماز گفته مىشود تمام حقيقت نماز
نيست بلكه اين صورت و چهره ظاهرى آن است. نماز امرى
است الهى كه تحقق آن همانند ساير امور داراى ظاهر و باطن است كه در متون دينى به هر
دو جهت آن اشارت رفته است. تصوير ظاهرى نماز همان است كه با اعمال مخصوصه انجام
گيرد و حفظ آن نيز فرض و واجب است امّا روح و باطن نماز عبارتست از: اخلاص، حضور
قلب، ذكر خداوند و تعظيم در مقابل او، اميد و دلبستگى به ذات ربوبى، اعتماد و ركون
به وجود سرمدى و محو شدن در مقابل ذات يكتايى كه در مقابل عظمت و جلالت او قيام
نموده است.
حقيقت نماز اعم از معناى ظاهر و باطن است و محدود و محصور نمودن آن به ظاهر، چون
محدود نمودن حقيقت انسان و انسانيت او به جسم مادى است. همانطور كه حقيقت انسان در
اين جسم خاكى و هيكل مادى قالب گيرى شده و به اطوار مختلف و گوناگون درآمده و به
اين شكل ظاهرى وجود يافته است چنانچه خداوند فرمايد: وقد خلقتكم اطواراً «وبه تحقيق
شما را به صورت گوناگون آفريد»(6).
حقيقت نماز هم چون ساير امور در باطن و روح او نهفته شده كه اين قالب و صورت را
پذيرا شده است هرگاه آن حقيقت بخواهد در عالم خارج تحقق يابد قطعاً بايد در همين
طور و قالب خاص باشد و در غير اين صورت نماز نبوده بلكه پديده ديگرى است.
هرگاه اين قالب خاص و صورت ظاهرى نماز با روح و باطن آن آميخته و قرين گردد نماز
حقيقت خود را يافته و تأثير خود را مىگذارد. در چنين
صورتى است كه اين امر الهى، ستون دين(7)، معراج مؤمنين(8)، روشنگر چهره مسلمين(9)،
مقرِّب متقين(10)، مكمّل اخلاص مخلصين، مبعِّد خصائص ملحدين(11)، مسوِّد چهره
شياطين(12)، ومميّز مؤمنين از كافرين(13)، قرار مىگيرد.
پس نمازى كه فقط ظاهر داشته باشد و فاقد روح باشد مُعطى شى نخواهد بود. بنابر اين
قيام به ظاهر آن، تحركى در نماز گزار ايجاد نخواهد كرد و از سوى ذات بارى به اين
نماز اقبال و توجهى نيست چنانچه از رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم)
روايت شده كه فرمودند:
«خداوند متعال نظر نمىافكند به نمازى كه آدمى دل خود را با بدن خود به نماز حاضر
نكند»(14).
پس حقيقت نماز اعم از صورت ظاهرى و معناى باطنى است و تمسك به هر يك از اين دو بدون
ديگرى نماز نيست در نتيجه هم كسانى كه به ظاهر آن تشبث جسته و از روح آن بىخبرند از
حقيقت نماز غافلند و هم آنانكه نماز نمىخوانند و ادعا دارند كه ما به معنا و حقيقت
آن
رسيدهايم معرفتى از نماز ندارند چون نماز در هر دو صورت فاقد حقيقت است.
اهميت دوران جوانى
بر هيچ اهل علمى پوشيده نيست كه در شكل گيرى شخصيت هر فرد، مقطع جوانى از
جايگاه خاص و اهميت ويژهاى برخوردار است. شايد بتوان گفت كه ثبات شخصيت هر انسانى
در اين سنين آغاز و به هر نحوى كه شكل گيرد غالباً به همان صورت قوام يافته و تثبيت
مىگردد و به همين دليل در روايات بر اهميت و برترى اين مقطع سنى تأكيدات زيادى رفته
و نيز روانشناسان اين دوره را حيات مجدد انسان ناميدهاند.
صاحب شريعت اسلام، حضرت خير الانام كه از سر چشمه وحى الهام مىگرفت در تكريم و
احترام به جوانان فرمودند:
فضل الشابّ العابد الذى يَعبُدُ فى صباه على الشيخ الذى يَعبُد بَعْدَ ماكَبُرَتْ
سِنُّهُ كفضلِ المرسلين على ساير النّاس.
«فضيلت و برترى جوان عابد كه از آغاز جوانى خدا را عبادت كند بر پيرى كه وقت
پيرى مشغول عبادت گردد چون فضيلت پيغمبران است بر ساير مردم»(15).
و در جاى ديگر با اشاره به ارزش جوانى مىفرمايد: اغتنم شبابك قبل هرمك.
«جوانىتان را قبل از فرارسيدن پيرى غنيمت و قدر بدانيد»(16).
وخطاب به والدين و مربيان در برخورد با جوانان و نوجوانان مىفرمايند:
اوصيكم بالشّبان خيراً فانّهم اَرَقُّ افئِدةً انّ الله بعثنى بشيراً ونذيراً
فحالفنى الشُّبّانُ وخالفنى الشيوخُ ثُمَّ قَرَاَ فطال عليهم الأمَدُ فقستْ
قلوبُهُم.
«به شماها در باره نوبالغان و جوانان به نيكى سفارش مىكنم كه آنها دلى رقيقتر و
قلبى فضيلت پذيرتر دارند. خداوند مرا به پيامبرى برانگيخت تا مردم را به رحمت الهى
بشارت دهم و از عذابش بترسانم. جوانان سخنان مرا پذيرفتند و با من پيمان محبت بستند
ولى پيران از قبول دعوتم سرباز زدند و به مخالفتم برخاستند. سپس به آيهاى از قرآن
اشاره كرد و درباره مردم كهن سال و پير كه مدت زندگى آنان به درازا كشيده و دچار
قساوت قلب شدهاند سخن گفت»(17).
همه اين سخنان گوهر بار كه در خطاب به مسلمانان تأكيد داشتند علاوه بر سيره عملى و
برخورد بزرگوارانه و محترمانهاى كه با جوانان داشتهاند حاكى از حساسيت عنفوان جوانى
است.
بنابر اين از منظر علم و دين، در تمام عمر و طول حيات انسانى هيچ برههاى مهمتر از
دوره نوجوانى و جوانى نيست. يكى از روانشناسان معروف غربى بنام دكتر «ماى لى» در
اهميت اين دوره از عمر آدمى چنين مىگويد:
«در نوجوانى مسأله شخصيت و هويّت با شدّت تمام از نو وارد ميدان مىشود پس نوجوانى و
جوانى يكى از مراحل و مراتب بارور هستى است كه طى آن ساختهاى قطعى شخصيت و هويت
بزرگسال تثبيت شده يا دوباره مطرح مىكردند»(18).
انعطاف پذيرى روحيه جوانان
نسل جوان تنها قشر منحصر به فردى است كه بيشترين روحيه تأثير پذيرى را داراست
شفافيت روحيه جوانان و حساسيت ايشان، عامل اصلى توجه دستگاههاى تبليغاتى استكبار و
بنگاههاى فرهنگى غرب، براى سوق دادن آنان به انحرافات اخلاقى و اهداف پليد خويش در
طول تاريخ بوده است.
درست از زمانى كه دنياى غرب در اثر تحقيقات و مطالعات خود به اين نتيجه رسيد كه
جوانان آسيب پذيرترين قشر هر جامعهاند با تشكيل بنگاههاى فرهنگى تبليغى همه همت خود
را در به دام انداختن آنان به فساد و تباهى تحت عنوان آزادى و عناوين مقدس ديگر به
كار گرفت تا اينكه به اغراض استكبارى و سلطه طلبى خود دست يازد. اگر چه غرب در
القاى فرهنگ خود به كشورهاى اسلامى از راههاى متعدد و در سطوح مختلف وارد عمل شده
است ولى تاريخ بهترين شاهد و گواه است كه نفوذشان بيشتر از طريق جوانان تحصيل كرده
يا عوام مقلد (جوانانى كه به
مبانى دين آشنايى چندانى ندارند) بوده است كه سقوط اسلام در اندلس (اسپانياى فعلى)
يا سلطه غرب بر مسلمانان الجزاير بهترين نمونه تاريخى است.
روح ظريف و باقد است، احساسات پاك و با لطافت، عواطف زلال و با صداقت، جوان را چون
گلى شكفته و با طراوت نموده است كه بيشترين تأثير پذيرى را براى پژمرده شدن داراست.
تشبيه نوجوان و جوان به نهال نورس در كلمات معصومين، حاكى از همين مطلب است كه او
را مىتوان به هر جهتى هدايت نمود بر خلاف درخت تنومندى كه كسى قادر به جهت دهى او
نيست مگر با بريدن تنه آن درخت.
بنابر اين جوانى با نوعى اثر پذيرى روحى و حالات انفعالى و تشويشات ذهنى همراه و
آميخته است كه كمتر صبغه و رنگ عقلى و استدلالى دارد. به همين جهت عوامل خارجى در
جهات مثبت يا منفى بيشترين اثر را در او مىگذارد. آنچه كه از ديدگاه اسلام مهم است
سوق دادن او به سوى تكامل انسانى و اهداف متعالى است. سنت و سيره پيامبر اسلام(صلى
الله عليه وآله وسلم) و اولاد طاهرينش نسبت به جوانان، مبيّن همين نكته است.
پس صرفاً بكار گرفتن احساسات جوانان و تشويق و تحريص آنان از قدرت احساسى و عاطفى
مقصود شارع مقدس نيست بلكه سوق دادن آن در قلمرو دين و عقلانى نمودن اهداف عاليه
انسانى، همه همت رهبران دين مىباشد و ادعاى ما اين است كه همه تعاليم دين و احكام
الهى خصوصاً نماز در همين راستا بر مسلمين فرض و واجب شده است.
نيازهاى غريزى و فطرى جوانان و پاسخ آن
با تمهيد مقدمات و مطالبى كه ذكر شد مىتوان گفت كه فلسفه همه عبادات دينى در
اين نكته معطوف است كه متأثرترين قشر يعنى جوانان را مؤثرترين قشر در اجتماع انسانى
قراردهد. چون احساس به يك تكيه گاه محكم و امنيت و آرامش در پناه آن تنها عنصرى است
كه مىتواند به جوان اعتماد و اطمينان بخشيده و او را از اضطرابات درونى و تشويشات
ذهنى رها سازد. همه مشكلات و معضلات روحى و روانى كه هويّت او را در معرض خطر
انداخته و ثبات شخصيت او را از كَفَش ربوده و خلاء عظيمى را در او ايجاد كرده ناشى
از نداشتن يك ملجاء و عدم دست يابى به يك پناهگاه دائمى و مستحكم است. همه صاحبان
مكاتب كوشيدهاند تا به نحوى اين آتش احساسات درونى را خاموش و يا حداقل از شعلههاى
آن بكاهند. به همين خاطر راه حلهايى چون آزادى بىقيد و شرط جوانان در ارضاى هواهاى
نفسانى و غرايز حيوانى و سوق دادن و جهت دهى ايشان به ميخانهها و كاهوارهها و صدها
طرق ديگر را بعنوان پناهگاه ارائه دادند امّا پس از رويكرد جوانان به آن مأمنهاى
بظاهر مستحكم، سقفهايشان فرو ريخته و به واهى و خيالى بودن آنها پى بردهاند. چون با
ارضاء نيازها و دفع هواهاى نفسانى، اهداف خود را تأمين شده نمىيافتند.
«امروزه اشتياق شديد جوانان سراسر جهان به شنيدن موسيقى به
اصطلاح پاپ (pop) و پوشيدن لباسهاى نوعاً جديدى مثل بلوجين كه زبان حال ميل به
آزادى از قيد و بندها و تحرك و تكاپو و اعلام استقلال يك تنه از قيد ضوابط و
معيارهاى اجتماعى است كاملاً واضح است. بسيارى از جوانان تيز و چابك پا در ركاب سفر
مىگذارند بدون آنكه بدانند به كجا مىروند. در اين مسحور شدگى و حتى تسخير شدگى در
قبال شيوه زندگى جديد كه از غرب سرچشمه گرفته و جهانگير شده است شمار كثيرى از
جوانان مسلمان شريك بودهاند دانستن اين نكته براى جوانان مسلمان لازم است كه اين
پديدهها با علل ژرفترى ارتباط دادند كه از نظر معنوى بيطرف نيستند»(19).
جوانان در زندگى و حيات جوانى خويش امور زيادى را در حال تجربه كردن مىباشند او چون
ساير افراد جامعه امّا عاطفى و احساسىتر از ديگران در صدد دست يابى به امرى است كه
قلبش را بدان واسطه تسكين بخشيده و نوعى آرامش را تحصيل نمايد و ليكن به هر چيزى كه
روى مىآورد بعد از مدّت كوتاهى در مىيابد كه آن عنصر، مطمئن وواقعى نيست. البته
تشخيص اين امر در ابتداى سنين نوجوانى و جوانى بسيار دشوار است شور و هيجان جوانى
در جوانان غالباً فرصت تعقل و انديشه اينكه انسان براى يك زندگى و حيات طولانى و
اهداف متعالى خلق شده را از او سلب كرده و به همين خاطر او بعد از تجربه عملى، به
پوچى و بىپايگى بسيارى از مأمنهايى كه بدان پناه آورده است پى
خواهد برد. و دشمنان دين خصوصاً غرب به خاطر درك همين نيازهاى فطرى و غريزى جوانان
تلاش زيادى انجام مىدهند تا اين گرايشها را به جهاتى كه اهداف آنها را تأمين مىكند
سوق دهند و آنها را از كمالات معنوى و دينى منحرف سازند. كسى كه خود مدّت زيادى از
عمرش را در ميان غربيها سپرى كرده و الان هم زندگى خود را با آنها در حال تجربه
كردن مىباشد قضاوت و داوريش چنين است كه گويد: «در شيوه زندگى كنونى غرب كشش و
گرايشى هست كه افراد جامعه را به زيستن در لحظه كنونى فارغ از همه تاريخ و گذشته و
غرق شدن در طلب سرفرازيهاى لحظهاى و لذت حسى آنى وا مىدارد. پرستش قهرمانان ورزشى و
ميل به ركورد شكنى دايمى و فايق آمدن بىوقفه برطبيعت نشان دهنده يك وجه از اين دل
مشغولى به تن است در حالى كه جنبه بسيار ويرانگرتر همين گرايش را مىتوان در استفاده
از مواد مخدر و طبعاً مشروبات الكلى، روابط جنسى آزاد و نظاير آن ديد كه تماماً از
تلاش نفس براى غرق نمودن خود در لذتهاى آنى جسمى و غريزى حكايت دارد. بديهى است كه
ورزش مستلزم انضباط و سخت كوشى است و اين از جهات مثبت آن است. امّا بزرگداشت بيش
از حدّ ورزش و كما بيش پرستيدن قهرمانان ورزشى ناشى از اهميت گزافى است كه به تن
داده شده است. علاوه بر اينكه نقش و اهميتى كه به ورزش داده مىشود ابداً بى ارتباط
با اشتياق به لذت جوييهاى جسمانى نيست. كه همه اين عوامل متضمن از دست رفتن
ايمان و اعتقاد جوانان به معيارهاى اخلاقى است»(20).
يك جوان مسلمان با تحصيل معرفت و دستيابى به علوم مقدس دينى بايد خود را مجهز ساخته
و به دامى كه جوانان غربى بدان گرفتار آمدند هويت خود را از دست ندهد.
نقش نماز و تعاليم دينى در شخصيت جوانان
اينكه در انسان تمايلات و گرايشاتى وجوددارد كه او را متوجه به اهدافى مىسازد و
مىخواهد به دست يابى با آن اهداف خود را تسكين و اطمينان ببخشد نشانه آن است كه
بايد چنين ملجائى وجود داشته باشد. چون اقتضاى حكمت بالغه الهى اين است كه هيچ
نيازى را بدون پاسخ نگذارد.
آرى اگر انسان احساس عطش و گرسنگى مىكند بايد آب و طعامى باشد تا رفع تشنگى و
گرسنگى نمايد. حال بايد ديد كه چه عواملى اضطراب او را رفع مىكنند و چه دارويى براى
او شفا بخش است و كدام طبيب به درد او عالم مىباشد؟
ترديدى نيست كه روح و حقيقت تعاليم دين به نيازهاى روحى و گرايشات غريزى و فطرى او
برگشت مىكند و با جزم و يقين مىتوان گفت كه هيچ يك از دستورات دين بىارتباط با
تكامل انسانى او نيست. «جان و جوهر پاسخ اسلامى به دنياى متجدد در جهات دينى و
معنوى و فكرى
زندگى بشر نهفته است. همين جهات است كه كردار بشر و نحوه تلقى او را از جهان
پيرامون رقم مىزند. مهمترين پاسخ يك جوان مسلمان و مهمترين گامى كه بايد او پيش از
هر چيز بردارد اين است كه قوت ايمان خود را حفظ كند و اعتمادش را به صدق و اعتبار
وحى اسلامى از دست ندهد. دنياى متجدد به تدريج تباه شده است و در صدد است همه آنچه
را كه مقدس و طبعاً دينى است از بين ببرد و بخصوص با اسلام به عنوان دينى كه از
نگرش قدسى نسبت به زندگى و قانون الهى در برگيرنده همه افعال و اعمال بشر عدول
نكرده است مخالفت دارد. اكثر مشترقان غربى حدود دو قرن به اسلام مىتاختهاند و سعى
داشتهاند به مسلمين ياد دهند كه دين خود را چگونه بفهمند»(21). همه اين تلاشها بدان
جهت صورت مىگيرد كه اسلام چون مسيحيت و يهوديت تحريف نشده و متون واقعى آن در دست
است و پاسخ همه معضلات را مىتوان در او جست.
در متن و منبع همين دين (قرآن) به مسلمانان تعليم داده مىشود كه قرآن شفاى همه
امراض قلبى انسانهاست قد جاءتكم موعظةٌ من ربكم وشفاءٌ لما فى الصدور. «اندرزى از
سوى پروردگارتان براى شما آمد و درمان آنچه كه در سينههاست»(22).
و خداوند، عالِم به سرّ و علن همه موجودات بوده پس تنها طبيب حاذق اوست و قرآن تنها
نسخه كاملى است كه با عمل بدان مىتوان
سلامت كامل را بدست آورد چنانچه على(عليه السلام) فرمودهاند: «از قرآن براى
بيمارىهاى خود شفا طلب كنيد و براى حل مشكلات خويش به آن استعانت بجوئيد چه اينكه
در قرآن شفاى بزرگترين دردهاست كه آن درد كفر و نفاق و گمراهى است»(23).
و نيز در همين دين تأكيد بسيار رفته است به اينكه اطمينان قلبى شما انسانها در گرو
ياد الهى است. الا بذكر الله تطمئنّ القلوب «آگاه باشيد كه با ذكر و ياد خدا دلها
آرامش مىيابد»(24).
پس تنها ملجأ و پناهگاه واقعى، اتصال قلوب به عالم لاهوت و سپردن دل به دست صاحبدل
و توجه كامل به خالق قادر است تا اينكه خود را بدان وابسته ببند و از غير او دل
بركند و پاسخ اصلى و برآوردن همه نياز و فقر خود را در بىنيازى و غناى او يابد و
هدايت خويش را در عمل به دستورات و تعاليم او بداند و تعديل شخصيت و تكميل انسانيت
خود را در انس و آشنايى با تعاليم قرآن و دستورات اسلام جستجو نمايد.
پىنوشتها:
1 . پيام مقام معظم رهبرى آية الله خامنهاى، مهرماه 1370.
2 . سوره مباركه احزاب، آيه 56.
3 . سوره مباركه احزاب، آيه 43.
4 . سوره مباركه توبه، آيه 103.
5 . سوره مباركه اسراء، آيه 78.
6 . سوره مباركه جن، آيه 14.
7 . تهذيب، ج1 ص173 روايت 68. كافى، ج7 ص25 روايت 7.
8 . بحار الانوار، ج82 ص303 روايت 2 باب 4.
9 . نهج الفصاحه، حديث 1874.
10 . اصول كافى، ج3 ص265 روايت 6. نهج الفصاحه، حديث 1878.
11 . مجمع البيان، ج7 ص447 ذيل آيه 45 عنكبوت.
12 . نهج الفصاحه، حديث 1877.
13 . نهج الفصاحه، حديث 1098.
14 . معراج السعاده، ص668.
15 . نهج الفصاحه، حديث 2050.
16 . نهج الفصاحه، حديث 372.
17 . سفينه البحار، ج2 ص176.
18 . دكتر ماى لى ـ شخصيت ـ ترجمه دكتر محمود منصور، ص120.
19 . دكتر نصر ـ جوان مسلمان و دنياى متجدد، ص338.
20 . دكتر حسين نصر جوان مسلمان و دنياى متجدد، ص342.
21 . جوان مسلمان و دنياى متجدد، ص352.
22 . سوره مباركه يونس، آيه 57.
23 . نهج البلاغه، خطبه 176.
24 . سوره مباركه رعد، آيه 28.