امام در سنگر نماز
(بيانات و خاطرات حضرت امام خمينى (ره ) درباره نماز)

انتشارات ستاد اقامه نماز

- ۷ -


وظيفه مسلمين در قبال مساجد

مردم در هر روز مجتمع بشوند در مساجد، نه همان مجتمع بشوند اين پيرمردها و از كار افتاده ها، نه مساجد بايد مجتمع بشود از جوان ها، اگر ما بفهميم كه اين اجتماعات چه فوائدى دارد و اگر بفهميم اجتماعاتى كه اسلام براى ما دستور داده و فراهم كرده است ، چه مسائل سياسى را حل مى كند، چه گرفتارى ها را حل مى كند، اين طور بى حال نبوديم كه مساجدمان مراكز بشوند براى چند نفر پيرزن و پيرمرد. وقتى جماعت برود و اشخاص موثر بروند مردم بروند همه بروند آنجا مجتمع بشوند و در آنجا خطيب برايشان مسائل روز را بگويد و مسائلى و مشكلاتى كه دارند بگويد، اين حل مى كند مطالب را.(203)

در اين موقع حساس كه بيش از هر وقت ديگر احتياج به اجتماعات اسلامى داريم ، لازم است ملت مسلمان ما در تمام بلاد به مسجد روى آورند و نهضت را از راه مساجد كه دژهاى محكم اسلامند، زنده نگه دارند و با شعارهاى اسلامى نهضت را پيش ‍ برند.(204)

(دشمنان فهميدند) مسجدها مردم را وادار كرد، پس بايد مسجدها را ما شروع كنيم بشكنيم ، اين كه مى آيند مسجدها را مى خواهند خلوت كنند و بيچاره جوان ها و متدينين ما هم اشتباها به خطا مى روند، اين است كه مسجدها كم كم امسال يك قدرى ماه رمضانش ‍ كمتر باشد، سال ديگر يك خرده كمتر، بعد از ده سال پانزده سال ديگر چه بشود. آنها عجله ندارند، به تدريج هر چه شود. شما بايد هوشيار باشيد كه مسجدهايتان و محراب هايتان و منبرهايتان را حفظ كنيد و بيشتر از سابق ، شمائى كه اين معجزه را از مسجد ديديد، حالا بايد برويد دنبال اين مركز معجزه ، نه رها كنيد او را. من امروز بايد بگويم كه تكليف است بر مسلمانان ، حفظ مساجد امروز جزء امورى است كه اسلام به او بسته است ماه مبارك رمضان و بعد از ماه مبارك رمضان . هم مسجدها را آباد كنيد من در مكه كه مشرف بودم يك روز مى خواستم يك كتاب بخرم كه براى آن كتاب فروش هم فايده داشت ايستاده بودم اذان گفتند رها كرد گفت كه « سنه الحنفيه » (205) ديگر با من حرف نزد و رفت سراغ نماز، در مدينه بازار را كه من ديدم بسته بود، يعنى باز بود لكن هيچ كس ‍ نبود، مى رفتند سراغ نماز، چرا شما نمى رويد سراغ نماز، چرا ظهر كه مى شود بازارها را رها نمى كنيد برويد سراغ نماز؟ اگر برويد سراغ نماز، احياء كنيد اين سنت سياسى اسلام را، همان طورى كه در روز جمعه حالا بحمد الله مى رويد، روز غير جمعه هم برويد مساجد را پر كنيد، اگر اين مسجد و مركز ستاد اسلام قوى باشد ترس از فانتوم ها نداشته باشيد، ترس از آمريكا و شوروى و اينها نداشته باشيد، آن روز بايد ترس داشته باشيد كه شما پشت بكنيد به اسلام ، پشت بكنيد به مساجد.(206)

از مسجد بايد امور اداره بشود اين مساجد بود كه اين پيروزى را براى ملت ما درست كرد. اين مراكز حساسى است كه ملت بايد به آن توجه داشته باشند، اين طور نباشد كه خيال كنند كه حالا ديگر ما پيروز شديم ديگر مسجد مى خواهيم چه كنيم ، پيروزى ما براى اداره مسجد است ما اگر نماز نباشد و آداب اسلامى نباشد، چه داعى داريم كه بيائيم خودمان را به مهلكه بيندازيم و وارد اين امور بشويم ؟ ما براى اسلام اين كارها را مى كنيم و شما، شما ملت براى اسلام قيام كرديد و براى اسلام اين همه زحمت كشيديد و داريد مى كشيد، مراكزى كه مراكز بسط حقيقت اسلام است بسط فقه اسلام است و آن مساجد است . اينها را خالى نگذاريد. اين يك توطئه است كه مى خواهند مسجدها را كم كم خالى كنند.(207)

من تكليفم را بايد ادا كنم به شما بگويم شما دانشگاهى ها! شما دانشجوها! همه تان مساجد را برويد پر كنيد، سنگر هست اينجا، سنگرها را بايد پر كرد، محراب به آن مى گويند يعنى آنجايى كه حرب از آنجا شروع مى شود، محل حرب .(208)

ما بايد اين محتواى عظيم را باز گردانيم و اهتمام به امور مسلمين داشته باشيم و اهتمام به امور مسلمين ، تنها مساله گوئى نيست ، علاوه بر آنها، امور سياسى و اجتماعى و ساير گرفتاريهاى مسلمين است كه هر كس به آنها اهتمام نكند مسلمان نيست ، و شما بايد بر تمام امور مسلمين نظارت داشته باشيد و سعى كنيد كه مساجد ما به حال مساجد صدر اسلام برگردد و توجه داشته باشيد كه عزلت و كناره گيرى در اسلام نيست و اين امر در يكى از طوايف غير مسلمين بوده است كه متاسفانه در بعضى از جوامع اسلامى رسوخ كرده .(209)

اين بازار است كه بايد درست توجه بكند و قشرهاى مختلفى كه دارد توجه بكند و مساجد را آباد بكنند و مساجد را پر بكنند از جمعيت هاى خودشان ، در ممالك اهل سنت آنكه من ديدم در حجاز وقتى كه اذان گفته مى شود بازارها بسته مى شود يا باز است و شرطه (210) آنها را حفظ مى كند و مى روند مسجد الحرام براى نماز يا مسجد النبى براى نماز.(211)

اين مساجد بايد مركز تربيت صحيح باشد و مساجد بحمد الله اكثرا اين طورى است اشخاصى كه در مسجد مى روند بايد تربيت بشوند به تربيت هاى اسلامى ، مساجد را خالى نگذاريد آنهائى كه مى خواهند نقشه بكشند و شما را وادار كنند از مساجد دور كنند از مراكز تعليم و تربيت آنها دشمن هاى شما هستند، ماه مبارك نزديك است در ماه مبارك بايد به قدر چندين ماه تربيت بشود « ليله القدر خير من الف شهر(212) » بايد در ماه مبارك تربيت و تعليم به تمام معنا در همه بُعدهايش در مساجد باشد در محافل ديگر باشد مساجد را خالى نگذاريد اينهائى كه صحبت اين را مى كنند كه حالا ما انقلاب كرديم برويم سراغ كارهاى ديگر، خير انقلاب از مساجد پيدا مى شود، از مساجد اين طور امور تحقق پيدا مى كند، هم دانشگاه ها را حفظ كنيد هم مساجد را حفظ كنيد منافات با هم ندارند دانشگاهى باشيد مسجد هم برويد مساجد را هم تعمير كنيد مساجد را هم آباد كنيد از رفتن خودتان .(213)

مسجدها را خالى نكنيد، تكليف است امروز، امروز، يك روزى است استثنايى ما در يك مقطعى از عصر واقع شده ايم كه استثنايى است .(214)

در هر صورت سنگرها را نبايد از دست داد و قيام به وظايف به مقدار امكان لازم است و اگر كوتاهى در آن نكنيم باك نيست . فرضا با شكست ظاهرى مواجه شويم ، لكن رضاى خداى تعالى را اگر موفق شويم جلب كنيم امور ديگر سهل است .(215)

اى ملت مسجدهاى خودتان را حفظ كنيد. اى روشنفكران ! مسجدها را حفظ كنيد، روشنفكر غربى نباشيد روشنفكر وارداتى نباشيد اى حقوقدان ها! مسجدها را حفظ كنيد. برويد به مسجد، اين مسجدها را حفظ كنيد تا اين نهضت به ثمر برسد، تا مملكت شما نجات پيدا كند، خداوند انشاء الله روحانيون را براى ما حفظ كند خداوند انشاء الله مخالفين را هدايت كند خداوند انشاء الله ملت ما را سعادتمند كند.(216)

در اين موقع حساس كه بيش از هر وقت ديگر احتياج به اجتماعات اسلامى داريم ، لازم است ملت مسلمان ما در تمام بلاد به مساجد روى آورند و نهضت را از راه مساجد كه دژهاى محكم اسلامند زنده نگه دارند و با شعارهاى اسلامى نهضت را پيش ‍ برند.(217)

شما اى ملت ايران ! اى مسلمانان پاك طينت ! به احكام نورانى قرآن كريم بيش از پيش گرايش كنيد و دست اتفاق و برادرى به هم دهيد و از اختلافات دست برداريد و براى قرآن كريم و اسلام عزيز فكرى بكنيد، تعليمات اسلام را نصب العين قرار دهيد، مساجد و محافل دينيه را كه سنگرهاى اسلام در مقابل شياطين است هر چه بيشتر گرم و مجهز نگه داريد.(218)

اينك بر مسلمين غيور و به خصوص نسل جوان روشنفكر است كه با كمال جديت از اين نغمه ناموزون خانمان سوز(219) اظهار تنفر كنند و مساجد و محافل دينى را هر چه بيشتر گرم كنند و علاقه خود را به اسلام و علما اعلام و وعاظ و خطباء محترم (دامت بركاتهم ) بيش از پيش ابراز نمايند و با اين اظهار علاقه مشتى محكم بر دهان عمال استعمار (خذلهم الله ) بكوبند.(220)

مقابله دشمنان با مساجد

در زمان اين دو پدر و پسر فاسد(221) همه چيز را از روحانيون گرفته بودند و فقط براى آنها مسجد مانده بود كه آن هم از نظر آنها بايد زير نظر فلان باز نشسته اداره مى شد و به اين ترتيب همه جهاتتان محدود بود و شما نمى توانستيد يك كلمه حرف بزنيد و مسائل تان را بگوئيد.(222)

مبارزه با علم و فرهنگ با شدت هر چه بيشتر ادامه دارد و مى خواهند ملت بدبخت را به دستور استعمارگران عقب مانده نگه دارند با ادعاى اسلام و تظاهر به مسلمانى كمر به نابودى اسلام بسته و احكام مقدسه قرآن را يكى پس از ديگرى محو و نابود مى كنند علماء اعلام و محصلين علوم اسلامى در تحت فشار عمال استعمار دست و پا مى زنند مدارس علوم دينيه ، مساجد و محافل اسلامى را مى خواهند قبضه كنند و اين برنامه را مقدارى عملى كرده اند.(223)

از همه اسف بارتر وضع ايران است كه رژيم (224) آن ماموريت دارد با چاپ قرآن ، تظاهر به اسلام كنند، به اسم سپاه دين ، سازمان اوقاف و به عناوين فريبنده ديگر يكباره اسلام را ريشه كن سازد ملت اسلام را بيش از پيش به ذلت و اسارت بكشد، مسجد و محراب پيامبر اسلام را به صورت بنگاه تبليغاتى دربار ضد اسلامى خود در آورد و براى اجراء اين نقشه هاى شوم به كمك و مساعدت روحانى نماهاى خود فروخته و سر سپرده نياز كامل دارد و با همكارى آنان مى خواهد مساجد و ديگر محافظ اسلامى را قبضه كند، مراسم مذهبى را تحت نظارت و مراقبت خود در آورد و به حوزه هاى علميه دست يابد.(225)

دفاع از حق و اسلام از بزرگترين عبادات است . بگذار عبادتگاه هاى ما را در اين شهر مبارك (226) به خون بكشند و ببينيد كه مسلمين با عبادت بزرگتر ماه شريف را مى گذرانند... مامورين شاه به مسجد ريخته و به قتل و جرح مردم بى دفاع پرداخته و مسجد را به آتش كشيده اند.(227)

مسجد يك سنگر اسلامى است و محراب محل جنگ است - حرب است - اين را مى خواهند از دست شما بگيرند، ميزان هم همين نيست كه اين را بگيرند، اينها مقدمه است ، والا هى برويد نماز بخوانيد اما اينها از مسجد بد ديدند.(228)

مع الاسف به دنبال تبليغات از صدر اسلام يعنى بعد از يك مدتى تا زمان ما، مساجد يك مساجدى شده بود كه اسلام در آنجا محكوم مى شد، محكوم كردن اسلام به اين است كه چيزى كه اسلام مى خواهد در مسجد زير پا گذاشته بشود. اسلام مى خواهد كه مردم آگاهانه براى مصالح خودشان ، براى مصالح مسلمين در آنجا فعاليت بكنند. اسلام منزوى در مساجد بود. با اسم اسلام ، اسلام را منزوى كردند در چهار ديوار مساجد، مساجد بى تحرك . اينها از مساجد مى ترسند. اينها بيخ گوش شما مى گويند كه اين آخوند كه از او كارى نمى آيد. مسجد مى رويد چه كنيد خودمان مى رويم و فلان جا نماز مى خوانيم ، نماز نمى خواهند بخوانند، مى خواهند نماز را بشكنند با اين نمازهايى كه در مسجدها مى روند و نمى گذارند كه مسلمانان نماز درست خودشان را بخوانند، با ين نمازها مى خواهند نماز را بشكنند. و شيطان ها از اطراف جمع شده اند و مى خواهند حالا كه همه چيز درست شده و مايوس شدند نگذارند اجرا بشود كارها، باز تهيه ببينند ولو 10 سال ديگر ولو براى 10 سال ديگر تهيه ببينند براى اينكه مسجدها را كم كم خالى كنند و آخوند مسجد را كنار بگذارند و يك كسى كه وضو ندارد و به هيچ چيز هم معلوم نيست اعتقاد داشته باشد، بياورند آنجا پهلوى آخوند و نگذارند نمازش را بخواند و خالى كنند اين سنگرها را و بعد از خالى كردن اين سنگرها حمله كنند. اين دژهاى محكم را محكم نگاه داريد نگوييد كه ما انقلاب كرديم حالا بايد هى فرياد بزنيم ، خير نماز بخوانيد، از همه فريادها بالاتر است .(229)

در طول سلطنت اين سلسله يك اشتباهاتى شده است كه خيلى موجب تاسف است بعضى اشتباهات در زمان رضا شاه و بعضى هم در حكومت اين .(230) از اول كه كودتا شد، كودتاى رضاشاه شد و با امر انگليس ها اين امر واقع شد، اشتباه اين بود كه آنهايى كه اطلاعات داشتند و مسائل را مى توانستند بفهمند، مردم را مطلع نكردند. رضا شاه هم بعضى از اين كارهائى كه اين آدم مى كند، در اوايل امرش شروع كرد، روضه خوانى شروع كرد، دستجات ارتش را در روز عاشورا، (اينها را من خودم شاهدم ، يادم هست ) دسته هاى ارتش را در عاشورا براى سينه زنى بيرون مى آورد، خودش اين تكيه هايى كه در تهران بود راه مى افتاد دوره و به اين تكيه ها يكى يكى مى رفت ، در آنجائى كه بود روضه خوانى مفصل داشت ، اين سنخ حقه بازى هايى كه حالا اين دارد يك جور ديگر، او هم از اول با اين سلاح وارد شد و همان وقت اشخاصى بودند كه اطلاع بر اين مسائل داشتند و مى دانستند كه اين چه جور است . يكى از غفلت هايى كه شده است اين است كه اين ها شروع نكردند كه به مردم ، به ملت ، چهره او را نمايش بدهند. دنبال اين كارهائى كه رياكارانه انجام داد، آن چهره ديگرش را نمايش داد كه تمام پايگاه هاى مذهبى را تعطيل كرد، يعنى تمام تكيه ها و مجالس وعظ و خطابه و اينها را، تمام را به كلى تعطيل كرد كه در تمام ايران ديگر يك - مثلا- مجلس روضه خوانى ، يك مجلس وعظ و خطابه نگذاشت بماند و آن كارهائى كه همه مى دانيد كرد.(231)

شما اكثرا يادتان نيست مصيبت هايى كه بر حوزه علميه در زمان رضاخان وارد شد. بعضى از اين آقايان عزيز كه اينجا تشريف دارند يادشان است والا طبقه جوان يادش نيست كه چه كردند اينها با حوزه هاى علميه ، چه كردند اينها با اين ملت در آن زمان . در اين زمان هم كه شما يادتان هست ديديد كه چه كردند. تمام حيثيت ملى ، حيثيت انسانى ، حيثيت اسلامى ما را اينها تباه كردند. آن وقت مساجد ما را بستند، مدارس ما از بين رفت ، عمامه هاى اهل علم را از سرشان برداشتند و آن فضاحت ها و نسبت به خواهرهاى ما هم آن فضاحت ها. در زمان اين بدتر از زمان او شد. در آن وقت فشار بود و فشار اَمَد داشت ، در اين وقت حيله بود، حيله هاى زياد و فشار هم بود اما حيله هم زياد بود.(232)

و به آن نتيجه رسيدند كه مسجد و محراب را و دانشگاه را بايد به يك وضعى درست كرد كه نتيجه نداشته باشد، يعنى آن نتيجه اى كه از مسجد و محراب و منبر و از دانشگاه بايد حاصل بشود، خنثى كنند، چه بكنند؟ مسجد و منبر و روحانيت ، مامورشان كه رضا خان بود آمد و شايد (اگر) شما يادتان نباشد كه چه كرد، تمام منابر تعطيل شد، تمام مساجد نيمه تعطيل ، تمام مجالس روضه خوانى همه از بين رفت ، تمام روحانيت دستخوش مفسده هائى كه آنها داشتند (عمامه ها را برداشتند، لباس ها را از (تن ) آنها كندند تغيير دادند، منبرى ، محرابى ، كوچك ، بزرگ همه در تحت فشار قرار گرفتند) واقع شدند.(233)

فصل سوم : مكتوبات

سر الصلوة

معرفى كتاب
سال تاءليف : 1358 ه‍ق
تصحيح و پاورقى : مؤ سسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى (س )
ناشر: مؤ سسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى (س )
سال نشر: 1370 ه‍ش
صفحه : 266

اين كتاب در سال 1358 ه .ش تاليف شده است و تاكنون چاپهاى متعددى داشته است ، از آن جمله ، يك نوبت در مجموعه يادنامه استاد شهيد مرتضى مطهرى ، (در سال 1360) و بار ديگر با تصحيح و پاورقى آقاى سيد احمد فهرى زنجانى منتشر شده است و در سال 1369 ه .ش توسط موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى (س ) با تصحيح و پاورقى و مقابله با نسخ خطى همراه با فهرست اصطلاحات ، اعلام ، آيات ، روايات ، اشعار، و به ضميمه نسخه خطى به خط مولف به چاپ رسيده است .

مولف عالى قدر، كه از عارفان بزرگ عصر، و از سالكان سلوك عرفانى اند، در اين اثر نماز را از نظرگاه عرفانى مورد بررسى قرار داده اند و رازهاى اين عبادت پررمز را، با بيان دلنشين و روح افزا و هشدار دهنده خود تبيين و تفسير نموده اند.

كتاب با معانى بسيار بلند و عميق عرفانى براى خواص اهل عرفان و سلوك نگاشته شده و در مقايسه با كتب ديگرى كه در اين موضوع تاليف شده است ، بواسطه تسلط عميق مولف بر عرفان نظرى و پيمودن مقامات والاى عرفان عملى ، از امتيازات ويژه برخوردار است .

حضرت امام در پيشگفتار كتاب با لحنى پر از تواضع و حالتى آميخته با انكسار در معرفى كتاب مى فرمايند:

« اين سرگشته وادى حيرت و جهالت و بسته به تعلقات انيت و انانيت ، و سرگرم باده خودى و خود پرستى ، و بى خبر از مقامات معنويه ملك هستى ، ارادت خالص كردم كه برخى از مقامات روحيه اولياء عظام را در اين سلوك عرفانى و معراج ايمانى عرفانى به رشته تحرير در آورم ... »

امام در آغاز كتاب « آداب الصلوه » خود نيز به مناسبت درباره اين كتاب مى فرمايند:

« ايامى چند پيش از اين ، رساله اى فراهم آوردم كه به قدر ميسور از اسرار صلوه در آن گنجانيدم ، و چون آن را با حال عامه تناسبى نيست ، در نظر گرفتم كه شطرى از آداب قلبيه اين معراج روحانى را در سلك تحرير در آورم . »

بيان فوق ، عمق و ژرفاى مباحث را در كتاب مورد بحث اسرار الصلوه نشان مى دهد.

اين كتاب شامل يك مقدمه ، دو مقاله و يك خاتمه است كه اهم مباحث آن عبارتند از:

« مقامات و مدارج انسانى ، اسرار اذان و اقامه ، فرق سالك و واصل در نماز، سر اجمالى نماز اهل معرفت ، حضور قلب و مراتب آن ، كيفيت حصول حضور قلب ، مقدمات نماز شامل : طهارت ، سر طهارت با آب و خاك ، ازاله نجاست از بدن و باطن ، مكان مصلى ، اسرار وقت ، سر استقبال به كعبه ، مقارنات نماز و مناسبات آن ، اذان و اقامه ، اسرار قيام ، نيت ، سر تكبيرات افتتاحيه و رفع يد، اسرار قرائت ، استعاذه ، اسرار ركوع ، سر سجود و سر تشهد و سلام . »

امام ، از منابع متعددى سود جسته اند و به آن اشاره كرده اند، و از آن جمله است ، وسائل الشيعه ، مصباح الشريعه ، علل الشرايع ، اسرار الصلوه شهيد ثانى ، فلاح السائل ، شرح فقيه مجلسى اول و...

از بزرگانى چون : خواجه عبدالله انصارى ، خواجه نصير طوسى ، شهيد ثانى ، سيد بن طاوس ، شيخ بهائى ، محمد تقى مجلسى ، علامه مجلسى ، ملا احمد و ملا محمد مهدى نراقى ، ميرزا جواد تبريزى ، سهروردى در اين كتاب ياد كرده اند. از مرحوم شاه آبادى با عنوان شيخ عارف كامل ، مكررا ياد كرده اند و بزرگان ديگر را نيز، با القاب شايسته ستوده اند.(234)

نامه امام به مرحوم حاج سيد احمد خمينى (فرزند امام )

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله و الصلوه و السلام على رسول الله صلى الله عليه و آله

وصيتى است از پدرى پير كه عمرى را با بطالت و جهالت گذرانده ، و اكنون به سوى سراى جاويد مى رود با دست خالى از حسنات و نامه اى سياه از سيئات ، با اميد به مغفرت الله و رجاء به عفو الله است به فرزندى جوان كه در كشاكش با مشكلات دهر، و مختار در انتخاب صراط مستقيم الهى (كه خداوند به رحمت خود از لغزشها محفوظش فرمايد).

فرزندم ، كتابى را كه به تو هديه مى كنم شمه اى است از صلاة عارفين و سلوك معنوى اهل سلوك ، هر چند قلم مثل منى عاجز است از بيان اين سفرنامه . و اعتراف مى كنم كه آنچه را كه نوشته ام از حد الفاظ و عباراتى چند بيرون نيست ، و خود تاكنون به بارقه اى از اين شمه دست نيافتم .

پسرم ، آنچه در اين معراج است غايه القصواى آمال اهل معرفت است كه دست ما از آن كوتاه است (عنقا شكار كس نشود دام بازگير)(235) لكن از عنايات خداوند رحمان نبايد مايوس شويم كه او جل و علا دستگير ضعفا و معين فقرا است .

عزيزم ، كلام در سفر از خلق به حق ، و از كثرت به وحدت ، و از ناسوت به مافوق جبروت است ، تا حد فناء مطلق كه در سجده اول حاصل شود، و فناء از فناء كه پس از صحو، در سجده دوم حاصل گردد. و اين تمام قوس وجود است من الله و الى الله . و در اين حال ، ساجد و مسجودى و عابد و معبودى در كار نيست : هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن .(236)

پسرم ، آنچه در درجه اول به تو وصيت مى كنم آن است كه انكار مقامات اهل معرفت نكنى ، كه اين شيوه جهال است ، و از معاشرت با منكرين مقامات اولياء بپرهيزى ، كه اينان قطاع طريق حق هستند.

پسرم ، از خود خواهى و خودبينى به در آى كه اين ارث شيطان است ، كه به واسطه خودبينى و خودخواهى از امر خداى تعالى به خضوع براى ولى و صفى او جل و علا سر باز زد. و بدان كه تمام گرفتارى هاى بنى آدم از اين ارث شيطانى است كه اصل اصول فتنه است ، و شايد آيه شريفه و قاتلوهم حتى لا تكون فتنه و يكون الدين لله (237) در بعض مراحل آن ، اشاره به جهاد اكبر و مقاتله با ريشه فتنه كه شياطين بزرگ و جنود آن ، كه در تمام اعماق قلوب انسانها شاخه و ريشه دارد، باشد. و هر كس براى رفع فتنه از درون و برون خويش بايد مجاهده نمايد. و اين جهاد است كه اگر به پيروزى رسيد همه چيز و همه كس اصلاح مى شود.

پسرم ، سعى كن كه به اين پيروزى دست يابى ، يا دست به بعض مراحل آن .

همت كن و از هواهاى نفسانيه ، كه حد و حصر ندارد، بكاه ، و از خداى متعال جل و علا استمداد كن كه بى مدد او كسى به جايى نمى رسد. و نماز، اين معراج عارفان و سفر عاشقان ، راه وصول به اين مقصد است . و اگر توفيق يابى و يابيم به تحقق يك ركعت آن و مشاهده انوار مكنون در آن و اسرار مرموز آن ، ولو به قدر طاقت خويش ، شمه اى از مقصد و مقصود اولياى خدا را استشمام نموديم ، و دور نمايى از صلاه معراج سيد انبياء و عرفا عليه و عليهم و على آله الصلوه و السلام را مشاهده كرديم ، كه خداوند منان ما و شما را به اين نعمت بزرگ منت نهد. راه بس دور است و بسيار خطرناك و محتاج به زاد و راحله فراوان ، و زاد مثل من يا هيچ يا بسيار اندك است ، مگر لطف دوست جل و علا شامل شود و دستگيرى كند.

عزيزم از جوانى به اندازه اى كه باقى است استفاده كن كه در پيرى همه چيز از دست مى رود، حتى توجه به آخرت و خداى تعالى . از مكايد بزرگ شيطان و نفس اماره آن است كه جوانان را وعده صلاح و اصلاح در زمان پيرى مى دهد تا جوانى با غفلت از دست برود، و به پيران وعده طول عمر مى دهد. و تا لحظه آخر با وعده هاى پوچ انسان را از ذكر خدا و اخلاص براى او باز مى دارد تا مرگ برسد، و در آن حال ايمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد، مى گيرد. پس در جوانى كه قدرت بيشتر دارى به مجاهدت برخيز، و از غير دوست جل و علا بگريز، و پيوند خود را هر چه بيشتر- اگر پيوندى دارى - محكمتر كن ، و اگر خداى نخواسته ندارى ، تحصيل كن ، در تقويت اش همت گمار، كه هيچ موجودى جز او جل و علا سزاوار پيوند نيست . و پيوند با اولياى او اگر براى پيوند به او نباشد، حيله شيطانى است كه از هر طريق سد راه حق كند. هيچگاه به خود و عمل خود به چشم رضا منگر كه اولياى خُلّص خدا چنين بودند و خود را لا شى ء مى ديدند، و گاهى حسنات خود را از سيئات مى شمردند. پسرم ، هر چه مقام معرفت بالا رود، احساس ناچيزى غير او جل و علا بيشتر شود.

در نماز، اين مرقاه وصول الى الله ، پس از هر ستايش « تكبير » ى وارد است ، چنانچه در دخول آن « تكبير » است ، كه اشاره به بزرگ تر بودن از ستايش است ، ولو اعظم آن كه نماز است . و پس از خروج ، « تكبيرات » است كه بزرگ تر بودن او را از توصيف ذات و صفات و افعال مى رساند. چه مى گويم ، كى توصيف كند! و چه توصيف كند! و كى را توصيف ، و با چه بيان و چه زبان توصيف كند! كه تمام عالم ، از اعلى مراتب وجود تا اسفل سافلين ، هيچ است و هر چه هست او است ، و هيچ از هستى مطلق چه تواند گفت و اگر نبود امر خداى تعالى و اجازه او جل و علا، شايد هيچ يك از اولياء سخنى از او نمى گفتند، در عين حال كه هر چه هست سخن از او است لاغير، و هر كس نتواند از ذكر او سرپيچى كند كه هر ذكر ذكر او است . « و قضى ربك الا تعبدوا الا اياه (238) » و « اياك نعبد و اياك نستعين (239) » كه شايد از لسان حق خطاب به همه موجودات است و ان من شى ء الا يسبح بحمده و لكن لا تفقهون تسبيحهم (240) اين نيز به لسان كثرت است ، و گرنه او حمد است و حامد است و محمود: « ان ربك يصلى (241) » ، « الله نور السموات و الارض (242) »

پسرم ، ما كه عاجز از شكر او و نعمتهاى بى منتهاى اوييم ، پس چه بهتر كه از خدمت به بندگان او غفلت نكنيم كه خدمت به آنان خدمت به حق است ، چه كه همه از اويند. هيچگاه در خدمت به خلق الله خود را طلبكار مدان كه آنان به حق منت بر ما دارند، كه وسيله خدمت به او جل و علا هستند. و در خدمت به آنان دنبال كسب شهرت و محبوبيت مباش كه اين خود حيله شيطان است كه ما را در كام خود فرو برد. و در خدمت به بندگان خدا آنچه براى آنان پر نفع تر است انتخاب كن ، نه آنچه براى خود يا دوستان خود، كه اين علامت صدق به پيشگاه مقدس او جل و علا است .

پسر عزيزم ، خداوند حاضر است و عالم محضر اوست ، و صفحه نفس ماها يكى از نامه هاى اعمالمان . سعى كن هر شغل و عمل كه تو را به او نزديكتر كند انتخاب كن كه آن رضاى او جل و علا است . در دل به من اشكال مكن كه اگر صادقى ، چرا خود چنين نيستى ، كه من خود مى دانم كه به هيچ يك از صفات اهل دل موصوف نيستم ، و خوف آن دارم كه اين قلم شكسته در خدمت ابليس و نفس ‍ خبيث باشد، و فردا از من مواخذه شود، لكن اصل مطالب حق است اگر چه به قلم مثل منى كه از خصلتهاى شيطانى دور نيستم . و به خداى تعالى در اين نفس هاى آخر پناه مى برم و از اولياى او جل و علا اميد دستگيرى و شفاعت دارم .

بار الها، تو خود از اين پير ناتوان و احمد جوان دستگيرى كن ، و عاقبت ما را ختم به خير فرما، و با رحمت واسعه خود ما را به بارگاه جلال و جمال خود راهى ده .

والسلام على من اتبع الهدى

شب 15 ربيع المولود 1407

روح الله الموسوى الخمينى

آداب الصلوة

معرفى كتاب
سال تاءليف : 1361 ه‍ق
تصحيح و پاورقى : مؤ سسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى (س )
ناشر: مؤ سسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى (س )
سال نشر: 1370 ه‍ش
صفحه : 458

امام ، اين كتاب را پس از « سرالصلوة » نوشته اند و تاريخ پايان تاليف كتاب را، سال 1361 ه .ش مرقوم فرموده اند. و قبلا با تصرفاتى و توضيحاتى توسط آقاى فهرى ، با عنوان « پرواز در ملكوت » در 2 جلد و بدون شرح و توضيح در يك جلد مكررا به چاپ رسيده بود و در سال 1370 ه .ش توسط موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى (س ) با تصحيح و مقابله با نسخ خطى و پاورقى و فهرست آيات و روايات و اصطلاحات و... به ضميه نسخه اصل به چاپ رسيده است .

ايشان در ابتداى كتاب نگاشته اند: « و بعد ايامى چند پيش از اين رساله اى فراهم آوردم ... و چون آن را با حال عامه تناسبى نيست در نظر گرفتم كه شرحى از آداب قلبيه اين معراج روحانى را در سلك تحرير در آوردم . »

كتاب ، از يك مقدمه و چند مقاله و يك خاتمه به شرح زير ترتيب يافته است :

امام ، در مقدمه اشاره اى دارند به اين كه نماز داراى ظاهر و باطنى است . و همان طورى كه صورت آن داراى آدابى است ، سيرت آن نيز چنين است . در مقاله اول به آداب و شرايطى كه نه تنها در نماز، بلكه در تمامى عبادات ، شرط است ، اشاره دارند و 12 فصل را در اين بحث گشوده اند (توجه به عز ربوبيت ، مراتب و مقامات اهل سلوك ، خشوع ، طمانينه ، محافظت عمل از تصرف شيطان ، لزوم بهجت و نشاط در عبادت ، تفهيم به نفس در عبادت ، حضور قلب و روايات وارد در اين زمينه و خواص و موانع آن .)

در مقاله دوم به مقدمات نماز و آداب قلبيه آن پرداخته اند. ابتدا از طهارت بحث نموده اند و 7 فصل را در اين مبحث ، عنوان كرده اند (معناى طهارت ، آداب وضو و غسل ، آداب باطنيه ازاله نجاست و...) سپس در آداب لباس و مكان مصلى و شرايط ظاهرى و باطنى وقت و استقبال مطالبى را طرح كرده اند.

مقاله سوم كتاب ، در زمينه مقارنات نماز است ، امام ، در اين بخش ، آداب اذان و اقامه (اسرار تكبيرات و شهادت به وحدانيت و رسالت و...)، قيام و قرائت ، اسرار ركوع و سجود و آداب تشهد و سلام مطالبى را ارائه فرموده ، همچنين تفسيرى عرفانى از سوره هاى مباركه حمد و توحيد ذكر كرده اند و در پايان كتاب ، به عنوان « خاتمه » آداب بعضى از امور داخله و خارجه نماز را تحرير نموده اند.

امام در اين تاليف ، مكررا از استادشان مرحوم شاه آبادى ياد كرده اند و ايشان را به عنوان شيخ بزرگوار عارف - مد ظله - ستوده اند. اين تعبير، نشان آن است كه اين تاليفش در زمان حيات استاد نگاشته شده است . همچنين در اين نوشته ، از مرحوم شيخ بهائى ، سيد بن طاوس ، محيى الدين ، قيصرى و... نام برده اند و از كتابهاى آنان ، ياد كرده اند. همچنين اشارات و ارجاعاتى به كتابهاى سابق خود از نوع : شرح اربعين ، تعليقه ، فصوص ، مصباح الهدايه ، دارند.

نامه امام به مرحوم حاج سيد احمد خمينى (فرزند امام )

كتاب آداب الصلوه را، كه خود از آن بهره اى نبردم جز تاسف بر قصور و تقصير بر ايام گذشته كه توانايى بر خودسازى داشتم و حسرت و ندامت در روزگار پيرى كه دستم تهى و بارم سنگين و راهى بس دراز و پايم لنگ و آواى رحيل در گوش است ، هديه كردم به فرزند عزيزم « احمد » كه از قدرت جوانى كامياب است ، شايد او ان شاء الله تعالى از محتويات آن ، كه از كتاب كريم و سنت شريف و افادات بزرگان فراهم شده است ، بهره مند شود و به معراج حقيقى از راهنمائى اهل معرفت راه يابد و دل از اين ظلمتكده بر كند و به مقصد اصلى انسانيت ، كه انبياء عظام و اولياء كرام - عليهم صلوات الله و سلامه - و اهل الله بر آن راه يافتند و ديگران را دعوت فرمودند، توفيق يابد.

پسرم ، خود را كه به فطرت الله تخمير شده اى درياب و از گرداب ضلالت امواج سهمگين خودبينى و خودخواهى نجات ده و به سفينه نوح كه پرتو ولايت الله است ركوب كن كه من ركبها نجى و من تخلف عنها هلك (243)

فرزندم ، گوش كن كه در صراط مستقيم ، كه صراط الله است ، ولو لنگ لنگان حركت كنى و حركات و سكنات قلبى و قالبى را رنگ معنويت و الوهيت دهى و خدمت به خلق را براى آنكه خلق خدا هستند بنمائى . انبياء عظام و اولياء خاص خدا در عين حال كه مشابه ديگران اشتغال به كارها داشته اند، هيچ گاه در دنيا وارد نبوده اند، چون اشتغالشان بالحق و للحق بوده ، در عين حال از رسول ختمى صلى الله عليه و آله و سلم روايت شده كه فرموده است : ليغان على قلبى و انى لاستغفر الله فى كل يوم سبعين مره (244) شايد رويت حق در كثرت را كدورت حساب مى فرمود.

پسرم خود را مهيا كن كه پس از من بر تو جفاها رود و نگرانى ها كه از من دارند به حساب تو گذارند.

اگر حساب خود را با خداى خود صاف كنى و پناه به ذكر الله برى ، هراسى از خلق به خود راه مده كه حساب خلق زود گذر است و آنچه ازلى است حساب در پيشگاه حق است .

فرزندم ، پس از من ممكن است پيشنهاد خدمتى بر تو شود، در صورتى كه قصدت خدمت به جمهورى اسلامى و اسلام عزيز است رد مكن ، و اگر خداى نخواسته براى هواهاى نفسانى و ارضاى شهوات است ، از آن اجتناب كن كه مقامات دنيوى ارزش آن ندارد كه خود را در راه آنها تباه كنى .

بارالها، احمد و تبارش و متعلقانش ، كه از بندگان تو و تبار رسول اكرمند، اينان را در دنيا و آخرت سعادتمند فرما و دست شيطان رجيم را از آسيب به آنها كوتاه فرما.

خداوندا، ما ضعيف و ناتوانيم و عقب افتاده از قافله سالكان ، تو خود از ما دستگيرى فرما. ربنا عاملنا بفضلك و لا تعاملنا بعدلك .(245)

و السلام على عباد الله الصالحين

23 ربيع الاول 1405- 25 آذر 1363

روح الله الموسوى الخمينى

نامه امام به خانم فاطمه طباطبايى (عروس امام )

بسمه تعالى

افسوس كه عمر در بطالت بگذشت   با بار گنه بدون طاعت بگذشت
فردا كه به صحنه مجازات روم   گويند كه هنگام ندامت بگذشت

كتاب آداب الصلوه را، كه به دختر عزيزم فاطى (246)، كه خدايش از مصلين قرار دهد، اعطا مى نمايم ، از تاريخ اتمام آن بيش از چهل سال مى گذرد و قبل از آن - به چند سال - كتاب سر الصلوه را اتمام نمودم . و از آن سالها تاكنون بيش از چهل سال مى گذرد و من نه اسرار الصلوه را دريافتم ، و نه به آداب آن پرداختم ، كه يافتن غير از بافتن است و ساختن جدا از پرداختن . و اين كتابها حجتى است از مولى بر اين عبد بى مايه . و به خداى تعالى پناه مى برم از آنكه مشمول آيه شريفه كمرشكن لِمَ تقولون ما لا تفعلون . كبر مقتا عند الله ان تقولوا ما لا تفعلون .(247) باشم ، و پناهى جز رحمت واسعه اش ندارم .

و تو اى دخترم ، اميد است كه توفيق بكار بستن آداب اين معراج بزرگ الهى را داشته باشى و به راهنمائى اين بُراق الهى از بيت مظلم نفس حركت كنى الى الله . و به خداى بزرگ پناه مى دهم تو را از آنكه مطالعه اين اوراق بر تعليقات نفسانيه ات نيفزايد و تو را چون نويسنده ملعبه شيطان نكند.

دخترم ، هر چند در تو بحمد الله لطافت روحى يافتم كه اميد آن است هدايت الله شامل حالت شود و با عنايت او جل و علا از چاه عميق طبيعت خلاص شوى و به صراط مستقيم انسانيت راه يابى ، لكن از كيد شيطان و نفس خطرناك تر از آن غافل مباش و به خداى بزرگ پناهنده شو انه رحيم بعباده .

دخترم ، اگر از مطالعه اين اوراق خداى نخواسته نتيجه حاصل نشود مگر خود نمائى و مجلس آرائى و سر توى سرها آوردن ، بهتر است از مطالعه آن صرف نظر بلكه احتراز كنى كه مبادا چون من گرفتار تاسف شوى . و اگر ان شاء الله خود را مهيا كنى كه از مطالبى كه از كتاب و سنت و اخبار اهل بيت عصمت و افادات اهل معرفت اخذ شده است به جان استفاده كنى و استعداد و لطافت قريحه اى را كه خدا عطا فرموده بكار اندازى ، بسم الله ، اين گوى و اين ميدان . اميد است در اين معراج انسانى و معجون رحمانى دل از غير خالى كنى و با آب حياه قلب را شستشو دهى و چهار تكبير زده خود را از خودى برهانى تا به دوست برسى . و من يخرج من بيته مهاجرا الى الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره على الله (248)

بار الها، ما را مهاجر الى الله و رسوله قرار ده و به فنا برسان و فاطى و احمد را توفيق خدمت عنايت كن و به سعادت برسان .

والسلام
2 صفر المظفر 1405
روح الله الموسوى الخمينى

الخلل فى الصلوة

معرفى كتاب
سال تاءليف : حدود 1397 تا 1399 ه‍ق
ناشر: مهر، قم
صفحه : 316

موضوع كتاب خلل در نماز است . اصل كتاب تقريراتى است از درس خارج فقه امام (س ) كه خود معظم له آن را به رشته تحرير در آورده اند. تا فيوضات علمى و تحقيقى خويش را براى كسانى كه درك فيض محضر درس آن استاد بزرگ را نكرده اند نيز باقى بگذارند. اين تاليف محصول ساليان آخر اقامت امام در نجف اشرف است . اين كتاب قبلا در چاپخانه مهر به چاپ رسيده است و انشاء الله در آينده نزديك با تصحيح و پاورقى توسط موسسه تنظيم و نشر آثار امام (س ) منتشر خواهد شد.

گرچه در اين زمينه ، همچون ساير مباحث فقهى در طول تاريخ ، فقهاى اسلام زحمتها كشيده و فقه پوياى اسلام را به گستردگى و كمال كنونى رسانيده اند، لكن همچنان كه شخصيت امام شخصيتى برجسته و استثنايى بود آثار و مكتوبات ايشان نيز از صلابت و استوارى و اتقان خاصى برخوردار است .

امام (س ) با اين كه بغير از فقه و اصول در رشته هاى ديگر علوم اسلامى ، بويژه فلسفه و عرفان متخصص و صاحب نظر بودند (و نوعا نويسندگانى كه داراى چند رشته تخصصى هستند نمى توانند در تاليفات و تصنيفات خويش مطلبى را كه مورد بررسى و تحقيق قرار مى دهند با ساير تخصصهاى خويش نياميزند) اما ايشان در مباحث اين كتاب فقهى ، حتى الامكان از كتاب و سنت و نصوص وارده از معصومين صلوات الله عليهم اجمعين استفاده كرده و نسبت به آنها با تعبد محض برخورد نموده اند.

روش اكثر فقها در تدريس آن است كه به شيوه صاحب جواهر (ره ) در هر مساله اول متن شرايع مرحوم محقق (ره ) را مطرح مى كنند، و قهرا دليل ايشان را بر مدعى ذكر مى كنند، و سپس نظريات ديگر بزرگان متقدم يا متاءخر از ايشان را همراه با دليل هاى هر كدام و نصوص وارده مى آورند، و آنها را مورد نقض و ابرام قرار مى دهند، و در آخر يك نظر را انتخاب كرده و يا احيانا نظرى جديد ارائه مى كنند. لكن حضرت امام (س ) در هر مساله اى ابتدا نظر خويش را با دليل بيان مى كنند. سپس به اقوال مخالف و مواءلف آن مى پردازند، و دليل آنها را ذكر كرده و مورد نقد و بررسى قرار مى دهند.

كليات مباحث اين كتاب عبارت است از: در معنى خلل ، در خلل عمدى ، خلل به خاطر تقيه ، خلل در اثر جهل در دو بخش : جهل تقصيرى و جهل قصورى ، بيان فرق بين جهل و سهو و نسيان ، حديث لاتعاد(249) و اين كه آيا اين حديث شامل خلل ناشى از زياده هم مى شود يا مخصوص خلل ناشى از نقيصه و كم شدن چيزى از نماز است ، بررسى معارضات حديث لاتعاد، خلل ناشى از نيت ، خلل ناشى از قبله ، وقت ، طهور، ستر، قصر و اتمام ، قاعده تجاوز، قاعده فراغ و...