بهترين پناهگاه حكايات و داستانهاى نماز

رحيم كارگر محمديارى

- ۲ -


نيايش تا پاى شهادت

  مقاومت 23 روزه بچه هاى لشگر 25 كربلا در منطقه عملياتى كربلاى 5 به حماسه مى مانست .
در اين منطقه بچه ها حتى آب براى وضو نداشتند. سينه خيز مى رفتند طرف آبهايى كه آن اطراف بود، وضو مى گرفتند و باز سينه خيز بر مى گشتند. حتى آتش سنگين دشمن نمى توانست مانع نماز خواندن بچه ها بشود.
شاهد بودم كه بچه ها با لباس خونين و گلى و با تمام تجهيزات نظامى مى ايستادند به نماز. گاه حتى اطرافشان آن قدر گلوله باران مى شد كه احتمال هر خطرى را مى شد داد. اما هيچكس خم به ابرو نمى آورد و نمازش را نمى شكست .
چند نفر را در حين نماز ديدم كه تير و تركش خوردند و شهيد شدند من اقرار مى كنم كه حماسه بيست و سه روزه بچه ها در منطقه عملياتى كربلاى 5 در اثر نمازها و مناجات تمام بچه ها در آن روزها بود، طورى كه توانستيم در آن عمليات شصت هزار تلفات از دشمن بگيريم . (35)

تصوير نماز در ذهن شهيد

موج انفجار او را گرفته بود. روى تخت بيمارستان افتاده بود. هيچ چيز يادش نمى آمد. تنها جمله اى كه از ميان دو لبش بيرون مى آمد: اياك نعبد و اياك نستعين (36) بود. حتى اسم خودش را هم نمى دانست كه بگويد تا ثبت كنند.
چند روز بعد وقتى به اردوگاه منتقل شدم ، خبر آوردند كه بر اثر شدت جراحت و درد، شهيد شده است .
در كلاف اين راز سرگشته بودم كه چه سرى است كه همه چيز از يادش رفته بود و جز جمله اياك نعبد و اياك نستعين در قاب ذهبش نقش ‍ نداشت .
با خود انديشيدم ، سر مطلب حتما در اين است كه نماز و عبادت در وجودش ملكه شده و با گوشت و خونش آميخته شده بود. (37)

نماز پيامبر صلى الله عليه و آله در محاصره دشمن

در جنگ خندق ، وقتى كه مسلمانان در محاصره شديد دشمن قرار گرفتند، اضطراب و وحشت بر بعضى از سپاهيان اسلام چيره شد.
خذيفه نقل مى كند در آن لحظات كه سرماى هوا تو استخوان هم نفوذ مى كرد، پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله ، بى اعتنا به محاصره دشمن و سرماى سخت ، به نماز و نيايش مشغول بود و چنان غرق نماز و نياز بود كه گويى در ميان دشمنان حضور ندارد. (38)

نمازگزار مورد احترام است

شخص موثق و امينى نقل مى كند كه پسر عمويى دارم كه كارش تجارت است . از ايران به كشورهاى اروپايى و از آنجا به ايران كالاهاى مختلف صادر و وارد مى كند. در يكى از سفرهايش به ايران ، در فرودگاه متوجه مى شود كه اگر نمازش را نخواند و سوار هواپيما شود، نمازش قضا خواهد شد. هواپيما در حال مسافرگيرى براى پرواز بوده كه سريع وضو مى گيرد و به نماز مى ايستد. مسافرين هواپيما تكميل مى شوند، ولى خدمه پرواز متوجه مى شوند كه يك نفر از مسافرين نيامده . او را مى بينند كه او كنارى مشغول نماز است . نماز ظهر را كه تمام مى كند با اعتراض مسوولين هواپيما برود مى شود. مى گويند اگر سوار نشوى هواپيما پرواز مى كند. او مى پذيرد كه از پرواز جا بماند، ولى نماز عصرش را بخواند. به نماز عصر مى ايستد. خلبان و خدمه منتظر مى مانند. او نماز عصرش را تمام مى كند. بعد خلبان با لحن آميخته به احترام مى گويد:
به خاطر احترام و ارزش كه تو براى اعتقادات خود قائل هستى و از هزينه سنگين بليط هواپيما چشم پوشى كردى ، ما نيز به خاطر تو مقررات پرواز را ناديده گرفتيم ، تا از سفر باز نمائى . (39)

شكوه نمازى كه خوانده نشد

مامون ، خليفه عباسى كه امام رضا عليه السلام را مجبور به قبول ولايتعهدى نموده بود، روز عيد فطر از امام درخواست كرد تا نماز عيد را بخواند. امام ، ابتدا نپذيرفت ، اما مامون اصرار داشت كه نماز فطر را حتما بايد امام بخواند. سرانجام امام به شرط آنكه نماز را به سنت پيامبر صلى الله عليه و آله و حضرت على عليه السلام بخواند، قبول نمود. مامون كه به علت فكر قاصر شرط امام را در نيافت ، آن را پذيرفت و گفت هر طور كه مى خواهيد عمل كنيد.
مامون سفارش كرد كه فرماندهان و مردم در كنار منزل امام باشند و در معيت ايشان به مصلا بروند. مردم از اول صبح كنارخانه آن حضرت گرد آمدند، به طورى كه راهها از كثرت جمعيت بسته شد و زنان و مردان ، پشت بامها را پر كردند.
ياسر مى گويد: آفتاب كه برآمد، امام برخاست و غسل كرد، عمامه سفيدى بر سر گذاشت و لباسش را بالا زد و فرمود همه همراهان نيز مانند امام عمل نمايند. بدون پاى افزار و پياده از منزل خارج شد. ما هم پشت سر امام حركت كرديم . امام ابتدا سر بلند كرد و چهار مرتبه گفت الله اكبر.
احساس كرديم آسمان و زمين با او هم صدا شده اند. هيبت و هيمنه امام گويى رعبى در دل فرماندهان مسلح افكنده بود كه مات و حيرت زده مجذوب حركات امام بودند. امام باز لب به تكبير گشود و ما هم صدا با امام تكبير گفتيم . صداى تكبير، همراه با ضجه و فرياد مردم در هم آميخت و شهر را به لرزه در آورد.
امام چند قدم بر مى داشت و مى ايستاد و سه بار تكبير مى گفت و ما هم تكرار مى كرديم . گويى هم چيز به امام اقتدا كرده بودند.
حركت پر شكوه امام و همراهان را فضل بن سهل به مامون خبر داد. مامون كه از اين حركت بنيان كن احساس خطر مى كرد، كسى را فرستاد تا نگذارد امام رضا عليه السلام به مصلا برسد. امام وقتى پيغام مامون را شنيد و ديد كه نخواهند گذاشت نماز عيد فطر را بخواند، بر مركبى سوار شد و به منزل بازگشت . (40)

ميثاق در نماز

هوا هنوز تاريك بود كه در حال نماز ديدمش . چند بار كه از آنجا مى گذشتم ، يا در قيام بود، يا قعود. نمازش نزديك يك ساعت طول كشيد. نمازش كه تمام شد، صورتش را گذاشت روى خاك و تا روشن شدن هوا، در سجده بود مثل مادرهاى فرزند مرده زار مى زد و از هق هق گريه ، شانه هايش مى لرزيد.
خوشه هاى طلايى آفتاب هنوز همه جا را نگرفت بود كه چند نفر را ديدم كه كپه نشسته بودند. كنجكاو شدم . جلوتر كه رفتم ، ديدم غرق در خون افتاده زمين و بچه ها مثل عقيق دوره اش كرده اند. قلبم افتاد به تپش . سينه ام شكافته بود. آرامشى رازناك هاله صورت نجيبش شده بود. اين انديشه در ذهنم رسوخ كرد كه در آخرين نماز عاشقانه اش با خدا، چه گفت و چه ميثاق بست كه چنين سرخ رو و با نجابت دعايش مستجاب شد. (41)

نماز بهترين پناهگاه

امام جعفر صادق عليه السلام مى فرمايد:
هرگاه غم و اندوه دنيا بر شما چيره شد وضو بگيريد و به مسجد برويد و دو ركعت نماز بخوانيد و براى برطرف شدن غم و اندوه ، خدا را بخواندى . چون خداوند مى فرمايد:
و استعينوا با لصبر و الصلوة (42)
شيوه رسول خدا صلى الله عليه و آله هم چنان بود كه هر گاه باد سهمگينى مى آمد، به مسجد مى فرت و از نماز كمك مى گرفت . چون در آسمان كسوف و خسوفى پديد مى آمد نيز به نماز پناه مى برد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
همه پيامبران خدا هر گاه دچار نگرانى و تشويش مى شدند، براى رفع نگرانى به نماز پناه مى بردند.
شيوه حضرت على عليه السلام چنان بود كه هر گاه مشكل و سختى اى برايش پيش مى آمد، وضو مى گرفت و به نماز مى ايستاد و آيه واستعينوا بالصبر و الصلوة را قرائت مى كرد. (43)

آخرين نماز شهيدى عاشق

پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله براى دعوت مردم به اسلام افراد يا گروههايى را به سوى قبايل مختلف در شبه جزيره عربستان اعزام مى كرد تا آنها را به توحيد و يكتاپرستى و پرهيز از شرك فراخوانند. برخى قبايل مانند عضل و قارة كه با ظهور اسلام ، منافعشان را در خطر مى ديدند، با مسلمانان از در نفاق و دورويى در آمدند و از رسول اكرم صلى الله عليه و آله نمايندگانى را براى ارشاد و تبليغ قبايل خود درخواست كردند. پيامبر صلى الله عليه و آله هم گروهى را به سرپرستى مرند به سوى آنها اعزام كرد. آنها در منطقه اى به نام رجيع در خارج مدينه با توطئه و نقشه قبل نمايندگان پيامبر صلى الله عليه و آله را محاصره كردند كه در اثر درگيرى تعدادى از مسلمانان به شهادت رسيدند و دو نفر نيز به نامهاى زيد و خبيب به اسارت منافقين در آمدند.
منافقين براى خوش خدمتى ، اين دو مسلمان را به كفار قريش تحويل دادند. كفار هم زيد را در دم شهيد كردند و تصميم گرفتند خبيب را در تنعيم به دار بياويزند.
خبيب در كنار چوبه دار از سران قريش خواست كه اجازه بدهند دو ركعت نماز بخواند. كفار با پيشنهاد خبيب موافقت كردند و خبيب با آرامش و توجه به نماز ايستاد. بى توجهى وى نسبت به مرگ ، اطرافيان را بشدت شگفت زده كرد. خبيب ، پس از نماز رو به كفار كرد و گفت :
اگر نبود كه گمان كنيد من از ترس مرگ نمازم را طولانى مى كنم ، به اين زودى از عبادت خداى سبحان فارغ نمى شدم .
خبيب را به دار آويختند، در حاليكه لبانش به ياد خدا مى جنبيد و آخرين كلامش اين بود:
خدايا! تو شاهدى كه يك دوست در اطرافم نيست تا سلام من را به حبيبم برساند، خدايا تو سلام من را به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله برسان .
اين را گفت و به شهادت رسيد. (44)

آخرين نماز

هم مجروحين را در يك سنگر جمع كرده بوديم . حجة الاسلام تركان هم مجروح بود. او در گوشه اى از سنگر سرش را به ديوار تكيه داده بود و به نقطه اى خيره مانده بود. لبهاى داغمه بسته اش هر از گاه به ذكر باز مى شد. بقيه مجروحين گويا رازى مقدس را حس كرده باشند، چشم دوخته بودند به لب تركان .
تركان ارادت زايد الوصفى به امام حسن مجتبى عليه السلام داشت ، همه بچه ها از اين ارادت آگاه بودند. به هر بهانه و مناسبتى ذكر مصيبت آن امام را مى گفت .
ناگهان لحن تركان عوض شد، انگار كه مورد خطاب قرار گرفته باشد، با ادب و احترام خاص به همان نقطه سنگر كه خيره بود، گفت : خير، نخوانده ام .
چند لحظه بعد دوباره گفت : چشم ، الان مى خوانم . و بعد شروع كرد به خواند نماز. كلمات به سختى از لبانش خارج مى شد. گاهى در بين نماز خاموش مى ماند، بى هيچ حرفى ، باز دوباره لبهايش به جنبش در مى آمد. مجروحين مى گفتند كه امام ، كلمات نماز را به او تلقين مى كند.
تركان در حالى كه رمق در بدن نداشت ، دقيق و بدون غلط، نماز ظهر و عصرش را خواند. نزديك ساعت چهار بود كه دوباره رو به آن نقطه مجهول گفت : چشم . بعد شهادتين را گفت و خاموش و رازناك به ابديت پرواز كرد. (45)

توجه به نماز در آخرين لحظات عمر

حاج آقا حسين فاطمى قمى نقل مى كند:
از مسجد جمكران به خانه بازگشتم . در منزل به من گفتند كه حاج ميرزا جواد آقا ملكى جوياى حال تو بود. يا سابقه كسالتى كه از ايشان سراغ داشتم ، با عجله رفتم خدمت ميرزا آقا جواد. ديدم حمام كرده و خضاب بسته و در بستر بيمارى افتاده است . ايشان خودش را براى خواندن نماز ظهر و عصر در بستر آماده كرد. اذان و اقامه را خواند و تكبيرة الاحرام از ميان دولبش بيرون آمد كه جان به جان آفرين تسليم نمود و روح مطهرش به عالم قدس به پرواز در آمد.
آرى اى عزيز! اين است معناى الصلوة معراج المومن و اين است تفسير قد قامت الصلوة (46)

نماز، شيطان را از انسان دور مى كند

حديثى از رسول اكرم صلى الله عليه و آله نقل است كه مى فرمايد:
شيطان تا زمانى كه فرزند آدم نسبت به نمازهاى واجب تعهد دارد و مراقب نمازهاى يوميه اش مى باشد، از او مى ترسد. اما وقتى كه نمازها را ضايع كند و نسبت به آنها بى توجه و بى قيد باشد، شيطان بر او چيره مى شود و او را در گناهان بزرگ غرق مى كند.
شيخ طوسى در تهذيب از شخصى به نام يسع بن عبد الله نقل كرده كه مى گويد:
به امام صادق عليه السلام گفتم : من گاهى براى حاجت يا نيازى كه دارم سه بار استخاره مى كنم كه هيچ يك طبق ميل من نيست و بر سر دو راهى تصميم مى مانم .
امام فرمود: استخاره را هنگام نماز انجام بده ، چون شيطان در هنگام نماز از انسان دور مى شود. آنگاه ببين در قلبت چه مى گذرد، به همان توجه كن و قرآن را بازكن . هر رهنمودى در آن ديدى ، همان را عمل كن . (47)

نماز و عبادت امام حسن عسگرى عليه السلام

معتمد، خليفه عباسى ، امام حسن عسكرى عليه السلام را نزد على جزين زندانى كرده بود و مرتب وضع امام را از او مى پرسيد. على جزين هم گزارش مى داد كه امام روزها را روزه مى گيرد و شبها نيز به نماز و عبادت و دعا مشغول است .
امام حسن عسكرى عليه السلام نيز مانند اجداد طاهرينش توجه و علاقه فراوانى به عبادت داشت . به هنگام نماز از هر كارى دست مى كشيد و هيچ چيز را بر نماز مقدم نمى شمرد.
ابوهاشم جعفرى مى گويد:
روزى خدمت امام عسكرى عليه السلام رسيدم ، امام سرگرم نوشتن چيزى بود. وقت نماز كه فرا رسيد، امام نوشته را كنار گذاشت و به نماز ايستاد. (48)

نماز، گناهان را فرو مى ريزد

از حضرت على عليه السلام نقل است كه مى فرمايد:
با رسول خدا صلى الله عليه و آله در مسجد براى اداى نماز آماده مى شديم كه مردى بلند شد و رو به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت : اى رسول خدا! من گناهى مرتكب شده ام كه بر آن حد لازم است . صلى الله عليه و آله از او روى برگرداند و چيزى نگفت .
هنگامى كه نماز تمام شد، آن مرد دوباره برخاست و سخن خود را تكرار كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود. آيا تو الان با ما نماز نخواندى ؟ آن مرد در جواب گفت : بلى .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اين نماز كفاره گناه تو است و گناه تو به واسطه اين نماز فرو ريخت .
حضرت على عليه السلام در جاى ديگر مى فرمايد:
هر گاه مسلمانى وضو بگيرد و به خضوع و خشيت ، نمازهاى پنجگانه را بجا آورد، گناهانش فرو مى ريزد. (49)
من صلى نجا و من ترك هلك هركس نماز بخواند رستگار مى شود و هر كس نماز را ترك كند، نابود مى شود.

سفارش لقمان حكيم به نماز

لقمان حكيم در سفارشهايى كه به فرزندش مى كند، درباره نماز مى گويد:
فرزندم ! نماز بسيار بخوان .
هرگز نماز را از اول وقت به تاخير نينداز و دين خود را نسبت به اول وقت نماز فورا ادا كن .
نماز را با جماعت بخوان ، هر چند در سخت ترين حالات و شرايط باشد.
قرآن را تلاوت كن و ياد خدا را هرگز فراموش مكن . (50)

نماز اول وقت

آيت الله سبحانى نقل مى كند در چندين سالى كه در خدمت امام خمينى ره بودم ، برجستگيها و ويژگيهاى بارزى از ايشان ديدم . از جمله ويژگى معظم له اين بود كه نسبت به نماز اول وقت خيلى مقيد بود و در هيچ شرايطى نماز اول وقت را ترك نمى نمود. به ياد دارم در جلسه اى كه به اتفاق دوستان ارجمند، از جمله شهيد آيت الله سعيدى و آيت الله خزئلى با امام ره داشتيم ، هنگام اذان ظهر بود، سفره هم پهن بود، امام ره به ساعت نگاه كرد و برخاست و گفت : جايى بدهيد تا من نمازم را بخوانم . و با آرامش خاص به نماز مشغول شد.
اين تقيد به نماز اول وقت ، روح نمازگزارى را در ايشان راسخ نموده بود و به همين جهت در تمام كارها نظم بسيار خوبى داشت . (51)

نماز عاشقانه يك بسيجى

يكى از نيروهاى عمل كننده در عمليات والفجر مقدماتى نقل مى كند:
وقتى از عمليات بر مى گشتم ، از پشت خاكريز ناله اى به گوشم خورد. كنجكاو شدم ، جلوتر رفتم ، ديدم يكى از بچه ها كنار خاكريز ايستاده و تن و بدنش پر از خون است . نزد او رفتم و پرسيدم : چيزى لازم دارى ؟ چه كمكى از من بر مى آيد؟ گفت : چيزى نمى خواهم ، اگر دارى مقدارى آب بده تا نمازم را با وضو بخوانم ، چند روز است كه بدون وضو و با تيمم نماز مى خوانم .
از آن همه عزت نفس و بزرگوارى و ايمان آن جوان رزمنده شرمنده شدم . مى ديدم كه چند روز است كه آب ندارد و از حالتش معلوم بود كه سخت تشنه است ، ولى تشنگى را به روى خودش نمى آورد، دنبال آب بود كه بتواند وضو بگيرد و نمازش را با وضو بخواند. (52)

آخرين شب مسلم بن عقيل عليه السلام

مسلم بن عقيل ، پسر عمو و سفير لايق امام حسين عليه السلام وقتى كه در شهر كوفه تنها و بى باور ماند و مردم كوفه از اطرافش پراكنده شدند، شگفت زده و سرگردان در كوچه هاى تاريك و ساكت شهر به راه افتاد. از بى وفايى مردم كوفه دلتنگ بود و بى اختيار در كوچه ها راه مى رفت . در تاريكى شب ، به زنى با ايمان به نام طوعه برخورد. طوعه وقتى مسلم را شناخت ، او را در خانه اش پناه داد و از او به مهربانى و گرمى پذيرايى كرد. مسلم پس از خوردن كمى غذا و اندكى استراحت ، برخاست و به عبادت و راز و نياز با خداى بى نياز مشغول شد.
طوعه هنگام اذان صبح براى مسلم آب آورد تا وضو بگيرد. به او گفت : آقاى من ! امشب هيچ نخوابيدى .
مسلم در جواب طوعه گفت :
كمى خوابيدم و در خواب عمويم على عليه السلام را ديدم . به من فرمود: هر چه زودتر به پيش ما بيا، گمان مى كنم امشب آخرين شب عمر من باشد.
مسلم وضو گرفت و به نماز صبح ايستاد. پس از نماز مشغول ذكر و دعا بود كه ناگهان صداى سم اسبهاى مزدوران عبيد الله را شنيد. دعايش را زود تمام كرد تا خودش را براى جنگ با دشمنان خدا و امام آماده كند.
مسلم پس از جنگى سخت ، با حيله فرمانده مزدوران ، خودش را تسليم نمود.
سرانجام او را به دستور عبيد الله با دستهاى بسته ، در حالى كه لبهايش به ذكر و دعا مشغول بود، به شهادت رساندند. (53)

اهتمام به نماز جماعت

شيخ جعفر كاشف الغطاء، مرجع تقليد و محقق بزرگ شيعه در يكى از مساجد نجف اشرف نماز جماعت مى خواند. يك روز ظهر مردم در مسجد حاضر بودند. مدتى منتظر شدند، ولى از آمدن شيخ خبرى نشد بالا خره مردم از آمدن او مايوس شدند و هر كس نمازش را به فردا خواند. در همان حين شيخ جعفر وارد مسجد شد. مردم را ديد كه نماز را به فرادا برگزار مى كنند. از ديدن آن صحنه ناراحت شد و با ناراحتى گفت :
در ميان شما يك نفر مورد اعتماد نبود كه در نبودن من به او اقتدا كنيد؟
در گوشه اى از مسجد فردى را كه صالح بود، ديد كه نماز مى خواند. شيخ رفت و نماز را به او اقتدا كرد. مردم هم در صفهاى منظم پشت سر او نماز را به جماعت خواندند. (54)

آخرين نماز جماعت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله

پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در آخرين روزهاى حيات ، در بستر بيمارى بود كه ناگهان صداى اذان بلال در گوشها طنين انداخت ، پيامبر صلى الله عليه و آله با شنيدن اذان با چهره اى شاداب از بستر بيرون آمد. وضو گرفت .
دستى بر دوش على عليه السلام و دستى ديگر بر دوش فضل بن عباس ‍ گذاشت . به سختى به مسجد رفت و نماز صبح را با مردم برگزار كرد. از همه مسلمانان حاضر در مسجد حلاليت طلبيد و به سوى خانه بازگشت ، در حاليكه حضرت على عليه السلام و فضل زير بغل آن حضرت را گرفته بودند. (55)

آخرين قنوت عاشق

صداى اذان از بلندگوى نمازخانه بلند بود. وضو گرفتم و رفتم براى نماز جماعت رزمندگان در صفهاى فشرده نشسته بودند. نماز هنوز شروع نشده بود. برادر سليمى ، تيربارچى گروه ، رو به من كرد و گفت :
موقع قنوت نماز يك عكس يادگارى از من بگير. حس مى كنم كه آخرين نمازم باشد.
تنها سليمى نبود كه درجبهه به اين حس ششم دست مى يافت ، همه بچه ها قبل از شهادت ، اين حس را پيدا مى كردند.
با اصرار سليمى ، يك عكس در حال قنوت از او گرفتم . تا اينكه دشمن پاتك زد. من هم تيربارچى بودم سليمى مثل شير مى جنگيد و با تيربار امان دشمن را بريده بود. مدام من و بقيه را تشويق مى كرد.
با صداى ناله سليمى ، برگشتم طرفش . تيربار هنوز روى دستش بود. گلوله خورده بود در چشم چپش و از كنار گوشش در آمده بود. دستپاچه شده بودم . هر كارى كردم ، خونش بند نيامد. تا برسانيمش به عقب ، به شهادت رسيد. (56)

نماز عاشقانه جانبازان

به ديدن بچه هاى قطع نخاعى آسايشگاه امام خمينى ره رفته بوديم . احساس دوگانه اى از ديدن آنها به من دست داد. از اينكه بر روى صندلى چرخدار بودند، قلبم به درد آمد، اما از اينكه در راه دفاع از آرمانهاى مقدس ‍ اسلام مجروح و معلول شده بودند، در دل غبطه مى خوردم .
اذان كه از بلندگوى آسايشگاه پخش شد، به من گفتند كه امام جماعت باشم . نماز كه تمام شد، ديدم همه آنهايى كه به جماعت آمده اند، روى صندلى چرخدار نشسته اند. تنها كسى كه سرپا بود، همان بود كه همراه من آمده بود. (57)

نپذيرفتن شهادت با يزيد

شمس الدين محمد بن حمزه قنارى در زمان سلطان بايزيد، قاضى آستانه بود. بين دو نفر نزاع پيش آمده بود كه براى رفع دعوا پيش قاضى رفتند. اتفاقا شاهد يكى از طرف نزاع ، با يزيد بود. سلطان بايزيد شهادت داد، ولى قاضى شهادت او را قبول نكرد. سلطان علت را پرسيد. قاضى گفت :
تو در نماز جماعت حاضر نمى شوى .
از آن پس بايزيد در مقابل قصر خود مسجد ساخت و هميشه در نماز جماعت شركت مى كرد. (58)

تقيد به نماز جماعت

در روايت آمده است كه ربيع بن خثيم عليل و فلج شد، اما باز هم دست از نماز جماعت بر نداشت . هر روز دست او را مى گرفتند و او پاى بر زمين مى كشيد و خودش را براى نماز جماعت مى رساند.
شخصى به ربيع گفت :
تو اگر در خانه بمانى و نمازت را در خانه بخوانى ، بهتر است و بر تو حرجى نيست .
ربيع در جواب گفت :
هر كس صداى حى على الصلاة را شنيد لازم است كه اجابت كند؛ اگر چه در رفتن به زحمت بيفتند. (59)

نماز و مسلمان شدن سلمان فارسى

سلمان فارسى در نخستين روزهايى كه براى تحقيق درباره دين اسلام به مدينه آمده بود، شبى در منزل ابو ايوب انصارى خدمت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله رسيد. در آنجا تعدادى از مسلمانان براى اداى نماز جماعت گرد آمده بودند. پيامبر صلى الله عليه و آله مقدارى در اهميت و فضيلت نماز براى حاضرين سخن گفت و بعد براى نماز آماده شدند. سلمان كه در ايران و جاهاى ديگر محل عبادت مسيحيان ، يعنى كليساها را با شكوه و زرق و برق بسيار ديده بود، از سادگى محل عبادت مسلمانان در شگفت و حيرت بود. از يكى از مسلمانان پرسيد:
شما خداوند را چگونه و با چه وسيله اى پرستش مى كنيد.
آن مرد پاسخ داد:
به همين سادگى كه مى بينى در برابر خداوند به عبادت مى ايستيم و او را مى خوانيم
در حالى كه سلمان مجذوب آن همه سادگى و بى پيرايگى مسلمانان بود و ذهن و قلبش آماده پذيرش اسلام شده بود، پيامبر آياتى تازه نازل شده از سوره يس را در نماز قرائت مى فرمود.
وقتى نماز تمام شد، سلمان نزد پيامبر صلى الله عليه و آله رفت و با خضوع تمام اسلام را پذيرفت و مسلمان شد و در ديندارى و ايمان به مقامى رسيد كه پيامبر در وصف او فرمود:
سلمان منا اهل البيت . (60)

نماز اكسير جان مومن

روزى عمر در مسجد بود كه متوجه شد جوانى نماز را بدون خواندن تعقيبات تمام كرد و بلند شد كه از مسجد بيرون رود. عمر به جوان گفت :
جوان ! چرا شرط ادب در نماز نگه نمى دارى و تعقيبات نماز را كه فضيلت بسيار دارد، ترك مى كنى ؟
جوان از اين عتاب و سرزنش عمر ناراحت و شرمگين شد. گريه كرد و گفت :
من و همسرم آدمهاى فقيرى هستيم . بحدى كه هر دو تنها يك جامه بيشتر نداريم ، كه اگر من بپوشم او بدون لباس مى ماند و اگر او بپوشد من لباس ندارم . هر روز صبح من لباس را مى پوشم و در نماز صبح حاضر مى شوم و زود مى روم كه همسرم بتواند از جامه استفاده كند و از نماز باز نماند. (61)

شب زنده دارى جوانان

استاد حسن البنا درباره خاطرات جوانى و اوائل فعاليت دينى خود مى گويد:
شبها در مسجد الجيش برنامه هاى خوبى با ديگر جوانان داشتيم كه هرگز آن شبها را فراموش نمى كنم . ماه مبارك رمضان بود. با گروهى از ياران محرم حصافيه به عبادت و شب زنده دارى مى پرداختيم .
نماز عشاء را كه مى خوانديم ، كمى غذا مى خورديم و به خواندن قرآن مشغول مى شديم . يكى دو ساعت مى خوابيديم و بعد از نيمه شب بيدار مى شديم و دوباره به تلاوت قرآن و نماز شب مشغول مى شديم .
در خانه هم كه بوديم ، نيم ساعت مانده به اذان صبح ، از خواب بر مى خاستيم . درب مساجد باز نبود. به مصلاى نزديك ساحل مى رفتيم و تا قبل از طلوع فجر نافله شب مى خوانديم . نزديك اذان صبح خودمان را مى رسانديم به مسجد براى شركت در نماز جماعت .
روزها هم گرم فعاليتهاى دينى و امور سياسى بوديم تا حركتى رهايى بخش ‍ را عليه استعمار و استبداد تشكل ببخشيم و براى اين كارها، هميشه از خداوند قادر كمك مى خواستيم . (62)

فرشتگان و نماز جمعه

امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
فرشتگان مقرب خداوند هر جمعه از آسمان فرود مى آيند و كاغذهايى از نقره و قلمهايى از طلا همراه دارند. مقابل درب مسجد بر تختهايى از نور مى نشينند. هر كس در نماز جمعه شركت كند، به ترتيب ورود مى نويسند تا آنگاه كه نماز جمعه تمام شود و امام جمعه بيرون آيد. (63)

نماز جماعت در سه وقت

در بيان حالات و عبادتهاى علامه محقق سيد محمد تقى شوشترى آمده است كه ايشان نمازش را در صبح و ظهر و مغرب در مسجد به جماعت مى خواند. بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب ، در محراب مسجد، قرآن و دعا مى خواند و شبها پس از نماز، براى مردم مساله و احكام مى گفت . ايشان مقيد به نوافل بخصوص نافله شب بود و در شرايطى كه ايام نقاهت را با كهولت سنى مى گذارند و توان رفتن به مسجد را نداشت قسمت زيادى از وقت خود را صرف تلاوت قرآن مى كرد. (64)
در لحظاتى كه اين مطالب تنظيم مى گرديد از اخبار راديو شنيده شد كه علامه شوشترى دار فانى را وداع گفت و به ملا اعلى پيوست .

نماز جماعت را ترك مكن !

وقتى كه رضاخان مير پنج دستور كشف حجاب را داد، ماموران مزدور دولتى براى اجراى اين عمل غير شرعى ، زنان مسلمان را مورد شتم و آزار مختلف قرار مى دادند. بيشتر از همه ، زنانى كه در ادارات دولتى كار مى كردند، مورد اذيت و آزار بودند. وقتى كه مزدوران مى ريختند مقابل اداره يا سازمانى براى كشف حجاب ، مردم زيادى در آن محل جمع مى شدند.
روزى شيخ عبد الكريم حائرى ره مى خواست براى اداى نماز جماعت از مسير هميشگى عبور كند كه با صحنه ناخوشايند كشف حجاب توسط ماموران روبرو مى شود. اين صحنه چند روز تكرار مى شود. بناچار مجبور مى شود 5 نماز جماعت را ترك كند، چون شرايط به گونه اى بود كه ايشان نمى توانست نهى از منكر كند، از طرفى نيز اگر در مقابل آن منكرات سوكت مى كرد، دشمن اين سكوت را به حساب تاييد وضع موجود از طرف ايشان قلمداد مى كرد. بنابراين به نظرش مى رسد كه نماز جماعت مغرب و عشاء را موقتا ترك كند و اين تصميم را نيز با كسى در ميان نمى گذارد.
ايشان بعدا نقل مى كند كه يك روز عصر در اتاق خوابيده بودم كه ناگهان سيد بزرگوارى وارد شد و گفت :
شيخ ! نماز جماعت را ترك نكن !
من پس از آن به انجام جماعت اطمينان پيدا كردم و ادامه دادم . (65)

ثواب زياد نماز جماعت صبح و عشاء

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روزى براى اداى نماز صبح به جماعت وارد مسجد شد. پس از خواندن نماز، به صفهاى جماعت نگاه كرد و ديد عده اى از مسلمين در ميان نمازگزارن حضور ندارند. نام چند نفر از آنها را يك به يك گفت و فرمود:
آگاه باشيد كه بر افراد منافق نمازى سخت تر از نماز عشاء و صبح نيست . اگر آنها از ثواب زياد نماز جماعت صبح و عشاء خبر داشتند، مانند راه رفتن كودكان شير خوارشده ، خود را به جماعت مى رساندند. (66)
كليد راز بزرگى است هر كلام نماز چه شكوه و عظيم است ازدحام نماز نسيم بارش نور است در كوير وجود سحر به مسجد آدينه ها سلام نماز

اولين نماز وحدت در خط مقدم

نمازهاى جماعت خيلى در روحيه بچه ها تاثير داشت . به اين نتيجه رسيديم كنار نمازهاى جماعت روزانه كه همه جاى جبهه برگزار مى شد، نمازهاى جماعت ديگرى هم برگزار كنيم . يعنى نماز وحدت .
اولين نماز وحدت بعد از آزاد سازى پادگان حميد خوانده شد به امامت حجت الاسلام موسوى جزايرى . اطراف پادگان پر بود از نيروهاى رزمنده ؛ هم ارتشى هم سپاهى و هم بسيجى . بعد از نماز، سكوت دشت با فرياد وحدت و همبستگى رزمندگان شكسته شد. دعاى وحدت را با شوق واميد به پيروزى خوانديم و پيروز هم شديم .
دومين نماز جماعت با همان روحيه وحدت آفرين در دشت عباس برگزار شد؛ سه راهى ابو غريب . در اين نماز، بيش از ده هزار رزمنده شركت داشتند؛ به امامت حجت الاسلام انصارى ، از بيت حضرت امام ره .، اولين ايستگاه صلواتى در محوطه برگزارى نماز جماعت دشت عباس ‍ تاسيس شد، كه تا پايان جنگ هم برقرار بود و از رزمندگان پذيرايى مى كرد. (67)

نماز دشمن شكن

يكى از نمازهاى دشمن شكن ، در طول تاريخ اسلام ، همانا نماز جماعت پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمين در فتح مكه است .
در فتح مكه وقتى ابوسفيان و اطرافيانش ، همينه و شكوه پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمين را در نماز ديدند، سخت مبهوت و حيران ان همه عظمت اسلام شدند.
ابوسفيان وقتى ديد كه پيامبر صلى الله عليه و آله در جلو ايستاده و مسلمين پشت سر او به نماز ايستاده اند و با تكبير او همه تكبير مى گويند و با ركوع و سجودش ، همه با او هماهنگ عمل مى كنند، مجذوب آن همه عظمت و شكوه گرديد.
ابوسفيان كه مى ديد چگونه مسلمين در تبعيت و پيروى از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله از يكديگر پيشى مى گيرند و دستوراتش را با جان و دل انجام مى دهند، نمى توانست آن هم ابهت و احترام را ببيند و خاموش بماند و سرانجام با ميل خود اسلام آورد. (68)

رعايت اطرافيان در نماز جماعت

روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در نماز ظهر، دو ركعت آخر را به سرعت و با حذف مستحبات خواند.
بعد از نماز عده اى پرسيدند يا رسول خدا صلى الله عليه و آله ! در نماز حادثه اى پيش آمد كه نماز را چنين سريع تمام كردى ؟ پيامبر صلى الله عليه و آله پاسخ داد:
مگر صداى گريه و بى تابى كودك را در ميان زنان نشنيديد؟ (69)

ثواب نماز جماعت

در جامع الاخبار آمده است كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:
جبرئيل با هفتاد هزار فرشته مقرب بعد از نماز بر من فرود آمد و خبر داد كه اى محمد! خدايت سلام مى رساند و هديه اى برايت فرستاده كه براى هيچ پيامبرى قبل از تو نفرستاده است . گفتم آن هديه چيست ؟ گفت : آن هديه ثواب خواندن نمازهاى پنجگانه است به جماعت . وقتى از ثواب آن پرسيدم ، گفت :
اى پيامبر خدا! هر گاه نماز جماعت با دو نفر برگزار شود، خداوند براى هر ركعت آن ثواب 150 ركعت نماز فرادا را عطا مى كند. و اگر با سه نفر خوانده شود، ثواب هر ركعت آن 600 ركعت خواهد بود.
هر گاه تعداد نمازگزاران از يازده نفر بيشتر شود، اگر درياها مركب و درختان عالم قلم شوند، جن و انس و ملك نمى توانند ثواب يك ركعت آن را بنويسند. (70)

نماز جماعت در محاصره دشمن

بيمارستان از هر طرف در محاصره دشمن بود. صد انقلاب بيمارستان را بشدت زير انواع گلوله گرفته بود. با تاريك شدن هوا، شهيد دكتر چمران چند نفر را بيرون بيمارستان گذاشت تا دشمن را سرگرم كنند به بقيه دستور داد كه براى خواند نماز جماعت بروند داخل بيمارستان . خودش با آرامش ‍ تمام به نماز ايستاد و ما هم به او اقتدا كرديم .
نماز عاشقانه اى بود. هر لحظه ممكن بود گلوله اى تمام هستى ما را به آتش ‍ بكشد، اما چنان در جذبه شورانگيز نماز غرق بوديم كه هيچ نمى شنيديم .
بعد از تمام شدن نماز متوجه شديم كه در اين فاصله ، چهار گلوله آرپى جى به بيمارستان خورده است . (71)