گروهى از يهوديان نزد رسول الله صلى الله عليه و آله آمدند، اعلم آنان پرسشهايى از
آن حضرت كرد.از جمله پرسيد: براى چه خداوند تعالى به غسل از
جنابت امر فرمود ولى بعد از غائط و بول به غسل امر نفرمود؟ رسول الله صلى
آله عليه و آله فرمود: چون آدم (عليه السلام) از درخت (ممنوع)
خورد، آن در رگها و پوست و موى او نفوذ كرد؛ و چون مرد با همسرش در آميزد، آب (منى)
از همه رگ و موى بدنش خارج شود؛ از اين رو خداوند عزوجل تا روز قيامت غسل جنابت را
بر فرزند آدم واجب فرمود. وسائل الشيعه، ج 1، ص 466،
كتاب الطهاره، ابواب الجنابه، باب 2، حديث 2. به
نقل از من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 22، و المجالس، ص 115 دم و العلل، ص 104.
119 -
از امام رضا (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: اينكه به غسل
جنابت دستور داده شده اما پس از قضاى حاجت، با اينكه نجستر و پليدتر است، دستور غسل
داده نشده است، از اين است كه جنابت از غذاى آدمى است و از همه بدن چيزى خارج
مىشود؛ اما خلا (بول و غائط) از نفس آدمى نيست، بلكه غذايى است كه يك در از يك
وارد مىشود و از در ديگر خارج مىگردد.) منبع پيشين، حديث 4. به نقل العلل، ج 1، ص
281. و عيون اخبار الرضا، ص 291.
120 -
... والجنه لايد خلها الاطبب. (جز پاكيزه وارد بهشت نشود.) اصول كافى، ج 3،
ص 371، كتاب الايمان والكفر، باب
الذنوب، حديث 7.
121 -
شست و شويى كن و آنگه به خرابات خرام
| |
تا نگردد ز تو اين دير خراب آلوده
|
- حافظ
122 - اشاره
است به روايت قرب نوافل و انه
ليتقرب الى بالنافله حتى كنت سمعه الذى يسمع به و بصره الذى يبصره به و لسانه الذى
ينطق و يده التى يبطش بها؛ ان دعائى اجبته و ان سألتى اعطيته... اصول كافى،
ج 4، ص 53، كتاب الايمان و الكفر،
باب من اذى المسلمين و احتقرهم، روايت 7 و 8.
123 -
در زير هر مويى جنابتى است. بحارالانوار، ج 78، ص 51،
كتاب الطهاره، باب وجوب غسل الجنابه، حديث 23.
124 -
كدام وضو پاكيزهتر از غسل است. جامع احاديث الشيعه،
كتاب الطهاره، ابواب الغسل و احكامه، باب 12.
125 -
بيرون شو (از بهشت) كه تور رانده شده هستى (ص / 77 و حجر /34).
126 -
قال انا خير خلفتنى من نار و خلفته من طين. (طين / 76).
127 -
منم الله رحمن؛ رجم (خويشاوندى) را آفريدم و براى او نامى از نام خودم جدا ساختم؛
پس هر كس صله رحم كند به او مىپيوندم، و هر كه قطع رحم كند پيوند خود را از او
خواهد بريد. بحارالانوار، ج 71، ص 95. به نقل از معانى الاخبار، ص 302.
128 -
درباره عمهتان، درخت خرما، به نيكى عمل به نيكى عمل كنيد كه آن از طينت آدم آفريده
شده است. بحارالانوار، ج 66، ص 129. به نقل از محاسن، ص 528.
129 -
اوست آغاز و انجام و پيدا و نهان (حديد / 3).
130 -
اگر با ريسمانى به سوى به سوى زمينهاى زيرين فرستاده شودى، بر خدا فرود مىآييد.
علم اليقين، ج 1، ص 54.
131 -
به هر سو رو كنيد همانجا روى خداست. (بقره / 115).
132 -
مستراح را مستراح ناميدهاند چون نفسها در آنجا از سنگنى نجاسات آسوده مىگردند و
پليديها (از بدن) خارج مىشود؛ و شخص مومن عبرت مىآموزد كه خالصترين متاع دنيا
(غذا) در پايان بدان صورت تبديل مىگردد؛ آن گاه به آسانى از مال دنيا روى گردان
شود و به سويش نرود و جان و دل را از مشغولى بدان آزاد كند و همچنانكه از نجاست و
پليدى خويش اجتناب مىورزد از گرفتن و جمع مال خوددارى جويد. و درباره نفس خود
مىانديشد كه چگونه در يك حال عزيز و گرامى است و در حالى ديگر ذليل و خوار. و
خواهد دانست كه التزام به قناعت و تقوا آسايش دو سراى وى را به دنبال دارد. و داند
كه راحتى در سبك گرفتن دنيا و فارغ بودن از تمتعات ا:و پاك شدن از نجاست حرام و
شبهه است. پس، بعد از آنكه نفس خود را شناخت، در تكبر را بر روى آن مىبندد
و از گناهان مىگريزد، و در تواضع و پشيمانى و شرم را (به روى آن) مىگشايد و در
طلب حسن عاقبت و لذت قرب به حق در انجام دستورات خدا و اجتناب از نواهى او مىكوشد.
و نفس خود را در حصار خوف، صبر و خوددارى از شهوات زندانى مىكند تا اينكه در
دارالقرار به امن خدا بپيوندد و طعم رضاى او را بچشد؛ كه همين شايسته اعتماد است و
بس و جز آن هيچ نيست. مصباح الشريعه، الباب التاسع، فى
المبرز.
133 -
پيامبر خادم قضاست همان گونه كه طبيب خادم بدن است.
134 - نهج
البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 108 اقلبوا على جيفه قد افتضحوا
باكلها و خطبه 151 و يتكالبون على جيفه مريحه.
135 -
پاى ما لنگست و منزل بس دراز
| |
دست ما كوتاه و خرما بر نخليل
|
- حافظ
136 - اشاره
است به روايت قرب نوافل و انه
ليتقرب الى بالنافله حتى كنت سمعه الذى يسمع به و بصره الذى يبصره به و لسانه الذى
ينطق و يده التى يبطش بها؛ ان دعائى اجبته و ان سألتى اعطيته... اصول كافى،
ج 4، ص 53، كتاب الايمان و الكفر،
باب من اذى المسلمين و احتقرهم، روايت 7 و 8.
137 - مستدرك
الوسائل، كتاب الصلوه، ابواب احكام
الملابس، باب 16، حديث 5. به نقل از لب الباب قطب راوندى.
138 - الجواهر
السنيه، باب ابى عبدالله جعفر بن محمد الصادق، حديث 60.
139 - وسائل
الشيعه، ج 3، ص 354، كتاب الصلوه،
ابواب احكام الملابس، باب 12، حديث 1.
140 - منبع
پيشين، حديث 3.
141 - منبع
پيشين، حديث 1.
142 - بيمشان
ده از روز حسرت - روز كه كار به آخر رسد. (مريم / 39).
143 -
خدا رحمت كند كسى را كه دانست از كجا آمده، در كجاست، و به كجا مىرود.
مفاتيح الغيب، ملاصدرا، تصحيح خواجوى، ص 50.
144 -
دانش بزرگترين حجاب است.
145 -
جز خدا موثرى در هستى نيست منسوب به حكماى الهى؛ چنانكه ميرزا ابوالحسن
شعرانى در مقدمه اسرارالحكم، ص 32، به نقل از حكما آورده است.
146 -
جز خداى موثرى درى هستى نيست منسوب به حكماى الهى، چنانكه ميرزا ابوالحسن
شعرانى در مقدمه اسرار الحكم، ص 32، به نقل از حكماء آورده است.
147 -
آنچه در آسمانها و زمين است از آن اوست. (نحل / 52).
148 -
ملكوت هر چيزى به دست اوست. (يس / 83).
149 -
اوست كسى كه در آسمان خداست و در زمين خداست. (زخرف /84).
150 - شعر از
مولوى است.
151 -
همانا پيوند روح مومن به روح خدا استوارتر از پيوستگى پرتو آفتاب به آن است.
(زخرف / 84).
152 -
اى مردم شماييد نيازمندان به خدا و خداست بىنياز ستوده. (فاطر / 15).
153 -
عارف جسمش در ميان خلق است و دلش با خداست. اگر يك چشم بهم زدن دلش از خدا غافل شود
از شدت شوق به خدا هلاك گردد. و عارف امين امانتهاى الهى، گنجينه اسرار خدا، معدن
نور او، راهنماى رحمت او بر خلقش، جامل علوم او و ميزان فضل و عدل اوست. عارف از
خلق، مرادهاى دنيوى، و از دنيا بىنيازى جسته و جز خدا همدمى ندارد؛ و سخنى
نمىگويد، اشارهاى نمىكند و نفسى نمىكشد جز به خدا، براى خدا، از خدا و با خدا.
مصباح الشريعه، الباب الخامس و التسعون، فى المعرفه.
154 - منبع
پيشين، و بحارالانوار، ج 67، ص 248. به نقل از جامع الاخبار، ص 117. (با اندكى
زيادت).
155 - مينه
المريد، ص 24.
156 - علم
اليقين، ج 2، ص 1033.
157 -
و زمين به نور پروردگارش روشن شود. (زمر/ 69)
158 -
دوستان من در زير قبههاى مناند؛ جز من كسى آنها را نمىشناسد. احياء
علومالدين، ج 4، ص 256. حديث قدسى است و در ضبط آن قبايى
و قبايى هر دو وارد شده است.
159 -
خدا ولى كسانى است كه ايمان آوردهاند (واو) ايشان را از تاركيهاى به سوى نور بيرون
مىبرد. (بقره / 275).
160 - مصباح
الشريعه، الباب السابع، فى اللباس.
161 - (اعراف /
26).
162 -
زمين براى من سجدهگاه و پاك كننده قرار داده شده است وسائل الشيعه. ج 3، ص
593، كتاب الصلوه، ابواب مايسجد
عليه، باب 1، حديث 8.
163 -
خدا رحمت كند كسى را كه دانست از كجا آمده، در كجاست، و به كجا مىرود.
مفاتيح الغيب، ملاصدرا، تصحيح خواجوى، ص 50.
164 -
جن و انس را نيافريدم مگر براى آنكه مرا بپرستند. (الذاريات / 56).
165 -
پروردگارا، ما بر خود ستم روا داشتيم پس اگر ما را نبخشايى و بر ما رحم نكنى از
زيانكاران خواهيم بود. (اعراف / 23).
166 -
چون دانشمندان فاسد گردد، جهان تباه مىشود در غررالحكم، ج 7، ص 269، بدين
عبارت آمده است: زله العالم تفسد العالم.
167 -
...انك ربك يصلى... يقول: سبوح قدوس انارب الملائكه و الروح. اصول كافى، ج
2، ص 329، كتاب الحجه، ابواب
التاريخ، باب مولد النبى صلى الله عليه و آله و وفاته،
حديث 13.
168 - مصباح
الشريعه، الباب الثانى عشر، فى دخول المسجد.
169 -
اى كه در كوچه معشوقه ما مىگذرى
| |
با خبر (برحذر) باش كه سر مىشكند ديوارش
|
- حافظ.
170 -
كيست آن كه درمانده وقتى او را بخواند جواب دهد و رفع گرفتارى او نمايد.
(نمل / 62).
171 -
اى كسانى كه ايمان آوردهايد به پيمانهايى كه مىبنديد وفا كنيد، چارپايان براى شما
حلال شده.... (مائده /1).
172 - اصول
كافى، ج 2، ص 266، كتاب الحجه، روايات
باب ان الارض كلها للامام.
173 -
به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست
| |
عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست
|
- سعدى
174 -
نزد پروردگارم شب را به صبح مىرسانم، او غذايم مىدهد و سيرابم مىكند.
وسائل الشيعه، ج 7، ص 388، با اندكى اختلاف. و صحيح بخارى، ج 4،
كتاب التمنى، ص 251. مولوى در منثوى گويد:
چون ابيت عند ربى فاش شد
| |
يعطم و يسقى پى اين آش شد
|
175 -
مرا با خدا وقتى است كه هيچ ملك مقرب و هيچ پيامبر مرسلى را در آن راه نيست.
عوالى الئالى، ج 4، ص 7، حديث 7. بحارالانوار، ج 18، ص 360.
كتاب تاريخ النبى، باب اثبات المعراج.
176 -
پس زمان وعده پروردگار او (موسى) چهل شب تمام گشت. (اعراف / 142).
177 -
انى انا ربك فاخلع نعليك... (طه / 12).
178 - مستدرك
الواسائل، كتاب الصلوه، ابواب
افعال الصلوه، باب 2، حديث 17.
179 - منبع
پيشين، حديث 5 و 14.
180 - سيد بن
طاووس (ره) در فلاح السائل به نقل از كتاب اللولويات در احوالات امام حسن بن على،
عليهاالسلام، آورده است.
181 -
بحارالانوار، ج 77، ص 346، كتاب الطهاره،
ابواب الوضوء، باب 34. از فلاح السائل.
182 - مستدرك
الوسائل، كتاب الصلوه، ابواب افعال
الصلوه، باب 2، حديث 35.
183 -
المحجه البيضاء فى التهذيب الاحياء، ج 1، ص 377. و مولوى در مثنوى گويد:
جان كمال است و نداى او كمال
| |
مصطفى گويان ارحنا يا بلال
|
184 -
رو به سوى كسى كردم كه آسمانها و زمين را آفريد. (انعام / 79).
185 -
رو به سوى كسى كردم كه آسمانها و زمين را آفريد. (انعام / 79).
186 -
من غروب كنندگان را دوست نمىدارم. (انعام / 76).
187 - مصباح
الشريعه، الباب الثالث عشر، فى افتتاح الصلوه. مستدرك
الوسائل، كتاب الصلوه، ابواب افعال
الصلوه، باب 2، حديث 9.
188 - (يونس /
30).
189 -
برترين مردم كسى است كه به عبادت خدا عشق خدا بورزد و براى آن آغوش باز كند و از
جان آن را دوست بدارد و با بدن بپردازد و به چيز ديگر اشتغال نيايد. چنين كسى را
انديشه آن نخواهد بود كه دنيايش با آسايش و راحتى بگذرد يا با سختى و مشقت.
وسائل الشيعه، ج 1، ص 61، كتاب الطهاره،
ابواب مقدمه العبادات، باب 19، حديث 2. از رسول اكرم صلى الله عليه و آله.
190 -
خدا را بندگانى است كه خوف دلهايشان را شكسته و از گفتار بازشان داشته. بحار
الانوار، ج 75، ص 309، كتاب الروضه، باب 25، حديث 1. از
تحف العقول.
191 - المحجه
البيضاء فى تهذيب الاحياء، ج 1، ص 377. و مولوى در مثنوى گويد:
جان كمال است و نداى او كمال
| |
مصطفى گويان ارحنا يا بلال
|
.
192 -
هر كس كار نيكى انجام دهد ما به نيكى كار او مىافزاييم، همانا خدا بسيار آمرزنده و
شكر گزارنده است (شورى / 23).
193 -
وجه ديگر الله اكبر اين است كه كيفيت و چگونگى را از
بقى مىكند؛ گويى اذان گوينده مىگويد: خدا والاتر از آن است
كه وصف كنندگان صفت او را (آنچنانكه هست) ادارك كنند. وصف كنندگان به قدر
ادراك خود او را وصف مىكنند نه به قدر عظمت و جلال او. خدا بسيار برتر از آن است
كه وصف گويان صفت او را دريابند... . بحارالانوار، ج 81، ص 131،
كتاب الصلوه، باب الاذان و الاقامه، حديث 24.
194 - مصباح
الشريعه، الباب الثالث عشر، فى اختتام الصلوه. المحجه
البيضاء، چاپ البضاء، چاپ مكتبه صدوق ج 1، ص 385. مستدرك الواسائل،
كتاب الصلوه، ابواب افعال الصلوه باب 2، حديث 9.
195 -
خداوند عزيز جبار بر پيامبر محملى از نور فرستاد كه چهل نوع از انواع در آن بود كه
برطراف عرش خداوند تبارك و تعالى حقله زده بودند چنانكه چشم هر بينده را خيره
مىساخت. يكى از آنها نور زرد بود، پس به اين جهت زردى ررد شد. و يكى از آنها سرخ
بوده، براى آن سرخى سرخ شد. - تا اينكه فرمود: پس پيامبر در آن نشست، سپس به آسمان
دنيا عروج كرد؛ پس ملائكه به اطراف آسمان گريختند و سپس به سجده افتاده و گفتند:
منزه و مقدس است پروردگار ما و پرودگار ملائكه و روح، اين نور چقدر شبيه به نور
پروردگار ماست پس جبرئيل گفت: الله اكبر،
الله اكبر پس ملائكه ساكت شدند و آسمان باز شد و ملائكه مجتمع گشته و سپس
آمدند و گروه گروه بر پيامبر صلى الله عليه و آله سلام كردند.... علل
الشرائع، ج 2، ص 312، باب علل الوضوء و الاذان و الصواه،
حديث 1.
196 -
هر كس از ياد من روى گردان شود، زندگانى سخنى خواهد داشت. (طه / 124).
197 - مصباح
الشريعه، الباب الثالث عشر، فى اختتام الصلوه. المحجه
البيضاء، چاپ مكتبه صدوق، ج 1، ص 385. مستدرك الوسائل، كتاب
الصلوه، ابواب افعال الصلوه باب 2، حديث 9.
198 - اصول
كافى، ج 3، ص 218، كتاب الايمان و الكفر،
باب الاستغناء عن الناس، حديث 1.
199 -
ديدم هر چه نيكى است جمع آمده در بريدن طمع از آنچه در دست مردم است. و كسى كه در
هيچ چيز اميد به مردم نبندد و همه امور خود را به خداوند تعالى واگذارد، خداى تعالى
در همه چيز حاجت او را برآورد. مبنع پيشين، حديث 3.
200 -
در محضر امام صادق (عليه السلام) از آغاز اذان سخن مىراندند، تا اينكه آن حضرت
عليه السلام فرمود: رسول الله صلى الله عليه و آله در سايه كعبه خوابيده بود،
جبرئيل با طاسى محتوى آبى از بهشت نزد او آمد؛ بيدارش كرد و دستورش داد با آب غسل
كند. آن گاه رسول الله در محملى كه هزار هزار رنگ از نور داشت قرار گرفت، سپس به
آسمان برده شد تا به ابواب آسمان رسيد. چون ملائكه او را ديدند، از اطراف بابهاى
آسمان گريختند و گفتند: دو خداى هست، يكى در زمين و يكى در
آسمان. آن گاه در آسمان باز شد و رسول الله داخل گشت تا اينكه به آسمان دوم
رسيد. پس ملائكه از اطراف درهاى آن گريختند. پس جبرئيل گفت: اشهد ان لا اله الا
الله. پس ملائكه بازگشتند و دانستند كه رسول الله مخلوق است. پس در باز شد و پيامبر
داخل گشت... تفسير عياشى، ج 1، ص 157. تفسير سوره بقره،
روايت 530.
201 - علل
الشرائع، ج 2، ص 312.
202 -
كسى كه خدا براى او نورى قرار ندهد وى را نورى نخواهد بود (نور / 40).
203 - مصباح
الهدايه كتابى است به زبان عربى از حضرت امام خمينى، قدس سره الشريف، در بيان حقايق
و معارفى راجع به خلاف و ولايت. در مقدمه اين كتاب شريف چنين مرقوم فرمودهاند:
انى احببت ان اكشف لك فى هذه الرساله، بعون الله ولى الهدايه فى البدايه؛ و كيفيه
سريانهما فى عوالم الغيب و الشهاده... و بالحرى ان تسميها
مصباح الهدايه الى الخلاقه و الويالايه و ارجوا الله التوفيق فانه خير معين
و رفيق و استمدمن اوليائه الطاهره فى الدنيا و الاخره... نوشتن اين كتاب در
شوال 1349 هجرى قمرى به انجام رسيده است.
204 -
هيچ جنبدهاى نيست جز آنكه ناصيهاش (زمام اختيارش) به دست خداست. (هود /
56).
205 - وسائل
الشيعه، ج 1، ص 90، ابواب مقدمه العبادات باب 29، حديث
1. اصول كافى، ج 1، ص 259، كتاب الحجه،
باب الامام و الرداليه، حديث 8.
206 - اصول
كافى، ج 3، ص 30، كتاب الايمان و الكفر،
باب دعائم الاسلام، حديث 5.
207 - عقاب
الاعمال، باب من جهل حق اهل البيت عليهم السلام، حديث
2. وسائل، ج 1، ص 93، ابواب مقدمه العبادات، باب 29،
حديث 12.
208 - (نور /
35).
209 - (نجم /
9).
210 -
به همان گونه كه در آغاز آفريدتان باز گرديد. (اعراف / 29).
211 -
خدا با شما آغاز كرد و با شما پايان مىبخشد، و بازگشت آفريدگان به سوى شماست.
عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 272، زيارت جامعه كبيره.
212 -
خداوند عزيز جبار بر پيامبر محملى از نور فرستاد كه چهل نوع از انواع در آن بود كه
برطراف عرش خداوند تبارك و تعالى حقله زده بودند چنانكه چشم هر بينده را خيره
مىساخت. يكى از آنها نور زرد بود، پس به اين جهت زردى ررد شد. و يكى از آنها سرخ
بوده، براى آن سرخى سرخ شد. - تا اينكه فرمود: پس پيامبر در آن نشست، سپس به آسمان
دنيا عروج كرد؛ پس ملائكه به اطراف آسمان گريختند و سپس به سجده افتاده و گفتند:
منزه و مقدس است پروردگار ما و پرودگار ملائكه و روح، اين نور چقدر شبيه به نور
پروردگار ماست پس جبرئيل گفت: الله اكبر،
الله اكبر پس ملائكه ساكت شدند و آسمان باز شد و ملائكه مجتمع گشته و سپس
آمدند و گروه گروه بر پيامبر صلى الله عليه و آله سلام كردند.... علل
الشرائع، ج 2، ص 312، باب علل الوضوء و الاذان و الصواه،
حديث 1.
213 - من
لايحضره الفقيه، ج 1، ص 188، كتاب الصلوه،
باب الاذان و الاقامه و ثواب الموذنين ذيل روايت 35.
214 -
الاحتجاج، ج 1، ص 230.
215 - وسائل
الشيعه، ج 8، ص 299، كتاب الحج،
ابواب آداب السفر، باب 30، حديث 11. به نقل از محاسن برقى، ص 357. در بعضى
روايات ديگر نيز اين مضومن وارد شده است، مانند: سل عن الرفيق
قبل الطريق. نهجالبلاغه، فيض الاسلام، ص 936، و الرفيق ثم السفر.
الاشيعثيات، ص 164. باب سوء الجوار.
216 -
هان كه با ياد خدا دلها آرام گيرد. (رعد / 28).
217 - اصول
كافى، ج 3، ص 30، كتاب الايمان و الكفر،
باب دعائم الاسلام، حديث 5.
218 -
هر گاه اذان و اقامه گفتى، دو صف از ملائكه پشت سرت نماز مىگزراد؛ و چون (فقط)
اقامه بگويى، يك صف از ملائكه پشت سرت نماز مىگزارند. فروع كافى، ج 3، ص
303، كتاب الصلوه، باب بدء الاذان
و الاقامه، حديث 8.
219 - ثواب
الاعمال، ص 54، ثواب من صلى باذان و اقامه، حديث 2.
220 - وسائل
الشيعه، ج 4، ص 620، كتاب الصلوه،
ابواب الاذان و اقامه باب 4، حديث 4.
221 - منبع
پيشين، حديث 9. يا اباذر، ان ربك ليباهى ملائكه بتلائه نفر
رجل فى ارض فقراء...
222 -
تو همچنان هستى كه خود را تسودهاى. از دعاى رسول (ص) در سجده. فروع كافى، ج
3، ص 324. مصباح الشريعه، باب 5. عوالى اللئالى، ج 1، ص 389، حديث 21.
223 -
از توبه پناه مىبرم. از دعاى پيغمبر اكرم (ص) در سجده. فروع كافى، ج 3، ص
324. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ص 308.
224 -
اى مردم شماييد نيازمندان به خدا و خداست بى نياز ستوده. (فاطر / 15).
225 -
متورم را فربه پنداشت. ضرب المثلى است در مورد فريب ظاهر را خوردن و امر غير
واقعى را واقعى پنداشتن.
226 -
على بن الحسين عليها السلام وقتى به نماز مىايستاد رنگش دگرگون مىشد؛ و چون به
سجده مىرفت سر بر نمىداشت تا آنكه عرق از وى مىريخت. فروع كافى، ج 3، ص
300، كتاب الصلوه، باب الخشوع فى
الصلوه و كراهيه العبث حديث 5.
227 -
پدرم (امام باقر عليه السلام) مىگفت: على بن الحسين وقتى به
نماز مىايستاد گويى شاخه درخت بود كه جز آنچه باد از او به حركت در ا و در چيزى از
او تكان نخورد. منبع پيشين، حديث 4.
228 -
ابان بن تغلب گفت به امام صادق عليه السلام عرض كردم: على بن
حسين را ديدم كه هنگامى كه به نماز ايستاد، چهرهاش را رنگى ديگر پوشاند.
امام صادق به من فرمود: به خدا قسم على بن الحسين كسى را كه براى او نماز مىكرد
مىشناخت. علل الشرائع، ص 88. به نقل وسائل الشيعه، ج 4، ص 685،
كتاب الصلوه، ابواب افعال الصلوه باب 2، حديث 4.
229 - نماز به
كمال نرسد مگر براى كسى كه طهارتى همه جانبه و تماميتى رسا داشته باشد و حق آن را
كامل ادا كند، و از وسوسه و انحراف به دور باشد؛ خداى را بشناسد و براى او خشوع
نمايد و ثبات ورزد در حالى كه ميان نوميدى و اميد و شكيبايى و بيتايى ايستاده باشد،
گويى وعدهها براى او ساخته آمده و عيدها بر او واجب گرديده است؛ دارايى خود بذل
كرده و مقصود خويش باربر نظر آورده و جان را دراه خدا نهاده و طريق او را برگزيده
است در بينى برخاك نهادن (در مسجد) كمترين كراهتى به دل راه ندهد؛ و پيوند علايق را
از هر كه ج زاو بريده وتنها به او متوجه گرديده و به حضور او آمده و عطاى او را
خواسته است. پس اگر چنين نمازى به جاى آورد، همان نمازى خواهد بود كه به آن امر شده
و از آن خبر داده شده؛ و انى همان نمازى است كه از فحشا و منكر باز مىدارد.
فالح السائل، ص 23، الفصل الثانى، فى صفه الصلوه.
230 -
اما حقوق نماز (كه بايد رعايت شود) عبارت از اين است كه بدانى نماز ورود بهمحضر
خداست، و بدانى كه در نماز در پيشگاه خدا ايستادهاى. چون اين را دانستى، شايسته
خواهى بود كه به نماز بايستى آنچنان كه به نماز مىايستد بنده ذليل، طالب و راغب،
بيمناك (از عذاب خدا)، اميدوار (به رحمت خدا)، درمانده و زاريگرى كه با آرامش و
وقار، خشوع در اعضا و جوارح، فروتنى،و با مناجات نيكويى قلب و با طلب رهايى نفس خود
كه خطايايش او را فرا گرفته و گناهانش او را هلاك ساخته، مقام آن را كه در پيشگاهش
ايستاده بزرگ مىدارد. و هيچ نيرويى جز از خدا نيست. مستدرك الوسائل،
كتاب الصلوه، ابواب افعال الصلوه باب 2، حديث 3.
231 -
از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم روايت شده كه فرمود:
پروردگار خود را عبادت كن چنانكه گويى او را مىبينى؛ كه اگر تو او را نمىبيين او
تو را مىبيند. بحارالانوار، ج 74، ص 74، كتاب الروضه،
مواعظ النبى، باب 4، حديث 3. مكارم الاخلاق، ص 459.
232 -
از فقه الرضا نقل شده است: چون خواستى به نماز بايستى با حال كسالت، خواب آلودگى،
شتاب و لهو و بازى مايست؛ بلكه با آرامش و وقار نماز ار به جاى آور. و بر تو باد كه
(در نماز) خاشع و خاضع باشى و پيوسته نگران و محترز باشى. پس بسان بندهاى گريخته و
گ نهكار كه (بازگشته) در محضر مولايش ايستاده، در پيشگاه خدا بايست؛ پاهاى خود را
كنار هم نه و قامتت را راست نگهدار رو به راست و چپ روى مگردان؛ و چنين بدان كه
گويى خدا را مىبينى؛ كه اگر تو او را نمىبينى او تو را مىبيند... مستدرك
الواسئل، كتاب الصلوه، ابواب افعال
الصلوه، باب 1، حديث 7. به نقل از فقه الرضا، ص 101، باب
الصلوات المفروضه.
233 -
روايت شده كه صداى آه و زارى ابراهيم عليه السلام از فاصله يك ميلى (چهار هزار
ذارع) شنيده مىشد تا آن حد كه خداوند او را به اين كلام ستود كه فرمود:
همانا ابراهيم، بردبار، بسيار آه كشنده و انابه كننده به سوى خدا بود. (هود
/ 75)، در نماز صدايى مانند صدايى ديگ جوشان از سينه او شنيده مىشد. چنين صدايى از
سينه سرور ما، رسول الله صلى الله عليه و آله، نيز شينده مىشد. و فاطمه
عليهاالسلام در نماز از خوف خدا از حال عادى خارج مىگرديد و نفس وى به شماره
مىافتاد. مستدرك الوسائل، كتاب الصلوه،
ابواب افعال الصلوه، باب 2، حديث 15.
234 -
آن روز شما را از نعمتها مىپرسند (تكاثر / 8).
235 -
روزى كه زمين به ديگر تبديل شود. (ابراهيم / 48).
236 -
و زمين به نور پروردگارش روشن شود. (زمر / 69).
237 -
كسى كه خدا براى او نورى قرار ندهد وى را نورى نخواهد بود. (نور / 40).
238 - اصولا
كافى،ج 1، ص 13 ، كتاب العقل و الجهل، حديث 10.
239 - از جمله
فروع كافى، ج 3، ص 24، كتاب الطهاره،
باب صفه الوضوء.
240 - فروع
كافى، ج 3، ص 359، كتاب الصلوه،
باب منم شك فى صلاله...، حديث 8.
241 - منبع
پيشين، حديث 2.
242 -
آگاه باشيد كه دين خالص فقط از آن خداست. (زمر/ 3).
243 -
آنان مأمور نشدهاند جز بارى آنكه خدا را عباد كنند در حالى كه دين را براى او خالص
كرده باشند.
244 -
كسى كه كشتزار دنيا را طلبد، از دنيا به او مىدهيم و او را در آخرت بهرهاى نخواهد
بود. (شورى / 20)
245 -
بنابر آنچه نقل شده روس الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
براى هر كس همان چيزى است كه نيت كرده است؛ پس هر كس مقصدش خدا و رسول او باشد،
هجرتش به سوى خدا و رسول اوست؛ و كسى كه هجرت او براى رسيدن به دنيا يا ازدواج با
زنى باشد، هجرتش به سوى همان چيز است. مستدرك الوسائل،
ابواب مقدمه العبادات باب 5، حديث 5.
246 -
كسى كه از خانهاش بيرون شود در حالى كه هجرت كننده به سوى خدا و رسول اوست، آن گاه
مرگ او را دريابد، پاداش او بر خدا واقع (لازم) شده. (نساء / 100).
247 - مأخذ
يافت نشد.
248 -
اين شب سلامت و تهنيت است تا صبحدم. (قدر / 5).
249 -
پس به عزت تو قسم همه آنها مگر بندگان مخلص تو را گمراه خواهم كرد. (ص 82 و
83).
250 -
كسى كه چهل صبح را براى خدا خالص گرداند، چشمههاى حكمت از قلب او بر زبانش جارى
شود. بحارالانوار، ج 67، ص 242، كتاب الايمان و الكفر،
باب الاخلاص، حديث 10، به نقل از عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 69. (به اندكى
اختلاف). همچنين اين مضمون در منبع اخير ص 249، حديث 25، نقل شده است.
251 - از جمله
وسائل الشيعه، ج 1، ص 45، ابواب مقدمه العبادات، روايات
باب 9. و نيز اصول كافى، ج 3، ص 131، كتاب الايمان و الكفر،
باب العباده، روايت 5.
252 - مصباح
المتهجد، ص 778، دعاى كميل.
253 -
همانا تو هر كه را دوست دارى هدايت نتوانى كرد. (قصص / 56).
254 - (... و
توبه كسانى كه در گورهايند نمىتواند بشنوانى. (فاطر / 22).
255 -
كسى كه خدا براى او نورى قرار ندهد وى را نورى نخواهد بود. (نور / 40).
256 -
بارالها، كمال بريدگى (از متعلقات دنيوى) برا توجه به خودت ار زانيم فرما، و چشم
دلهايمان را به نور نظر كردن به خودت روشن گردان تا ديدگان دل پردههاى نور ار
دريده به كان عظمت و جلال برسد و جهانهايمان به عزت قدس تو آويخته گردد (تعلق
يابد). مناجات شعبانيه، بحارالانوار، ج 91، ص 99.
257 -
... جز آن كس كه با قلب سليم نزد خدا آيد. (شعراء / 89).
258 - اصول
كافى، ج 3، ص 26، كتاب الايمان و الكفر،
باب الاخلاص، حديث 5.
259 -
اين مدعيان در طلبش بى خبرانند
| |
آن را كه خبر شد خبرى باز نيامد سعدى
|
260 -
امام صادق عليه السلام فرمود: گروهى از علما دوست دارند دانش فراهم آروند و دوست
دارند دانش فراهم آورند و دوست ندارند آن را به ديگران ياد دهند؛ اين دسته در اولين
طبقه زيرين جهنم مىباشند. گروه ديگر كسانى هستند كه چون پند دهند نخوت و مباهات
كنند. و چون ديگران به آنان پند دهند شدت و خشم نشان دهند؛ اينان در دومين طبقه آتش
اند. طايفهاى ديگر كسانى اند كه علم را در اختيار اشراف و ثروتمندان قرار دهند و
در ميان بينوايان جايى براى علم نمىبينند؛ اينها در طبقه سوم آتش هستند. جمعى ديگر
از دانشمندان روش گردنكشان و پادشاهان را در پيش گرفتهاند: اگر جواب ردى به آنها
داده شود و يا در خدمت به آنها قصور و تقصيرى روى دهد، خشمگين مىگردند؛ اين دسته
در طبقه چهارم دوزخاند. عدهاى ديگر پنجم جهنماند. گروهى ديگر عالمانى هستند كه
به مسند فتوى تكيه مىزنند و مىگويند: (هز چه مىخواهيد) از من بپرسيد. و چه بسا
كلمهاى هم نمىفهمند - و خدا كسانى را كه ناشايسته امرى را به خود ببندد دوست
ندارد - و اين گروه در طبقه ششم آتش جاى دارند. طايفهاى ديگر كسانى هستند كه علم
را وسيله نخوت و فضل فورشى قرار مىدهند؛ جاى اينان در طبقه هفتم دوزخ است.
الخالص، ج 2، ص 352، باب 7، حديث 33.
261 -
امام باقر عليه السلام فرمود: كسى كه دانش بجويد تا با آن بر
دانشمندان فخر بفروشد يا نادانان مجادله كند يا توجه مردم را به خود جلب كند،
منزلگاه او آتش است. رياست جز براى اهل آن شايسته نيست. اصول كافى. ج
1، ص 59، كتاب فضل العلم، باب
المستأكل بعمله...، حديث 6.
262 -
از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است: هرگاه ديديد عالمى
دوستدار ديناست، در دينتان متهمش داريد (در امور دين به آنها اعتماد مكنيد). همانا
دوست دارنده هر چيزى پيرامون محبوب خود مىگردد. و فرمود عليه السلام: خداوند تعالى
به داود عليه السلام وحى فرمود: بين من و خودت عالم شيفته و فريفته دنيا را واسطه
قرار مده كه تو را از دوستى من باز مىدارد. اينان راهزنان بندگان حق طلب من هستند.
همانا كمترين كارى كه با آنها مىكنم اين است كه شيرينى مناجات خود را قلبهايشان
مىگيريم. منبع پيشين، حديث 4.
263 -
پس به عزت تو قسم همه آنها مگر بندگان مخلص تو را گمراه خواهم كرد. (ص 82 و
83).
264 -
... پس ستايش فقط تو راست از آنكه به بخشش نعمتهاى بزرگ ابتدا كردى و سپاسگزارى بر
احسانت را (به من) الهام فرمودى. صحيفه سجاديه، دعاى سى و دوم.
265 -
اذ جميع احسانك تفضيل، و ادكل نعمك ابتداه صحيفه سجاديه، دعاى سى و دوم.
266 -
كمترين ميزان اخلاص اين است كه بنده تمام توان خود را (براى خشنودى خداوند) به كار
گيرد و كار خود را نزد خداوند در خور پاداشى نداند كه آن را بر پروردگار خود فرض
شمرد. مصباح الشريعه، الباب السادس و السبعون، فى
الاخلاص.
267 -
مراد از آتش و او را از گل آفريدهاى. (اعراف / 12، ص / 76).
268 -
امام موسى بن جعفر عليهماالسلام به فرزندش فرمود: پسركم، بر
توست كه در (عبادت خدا) بكوشى؛ و هرگز خود را تقصير در عبادت و طاعت خداى عزوجل
مبرا مدان، كه همانا خدا آنچنانكه حق اوست عبادت نمىشود. اصول كافى، ج 3، ص
116، كتاب الايمان و الكفر، باب
الاعتراف بالتقصير حديث 1.
269 -
همان جناب عليه السلام فرمود: در هر كارى كه با آن خداوند عزوجل را اراده مىكنى،
در انجام آن كارهايشان بين خود و خدا مقصرند. منبع پيشين، حديث 4.
270 -
خير بسيار را زياد مشماريد. (عبادت و طاعت خدا هر چه هم زياد باشد اندك
است). اصول كافى، ج 3، ص 394، كتاب الايمان و الكفر،
باب استصغار الذنب، حديث 2، وج 4، ص 196، باب محاسبه
العمل، حديث 17.
271 -
چون كسانى به جهنم نظر كنند كه چگونه به سوى اهل معصيت تو مىخروشد، گويند:
تو منزهى؛ ما تو ار آنچنانكه حق عبادت نكرديم. صحيفه سجاديه، دعاى
سوم.
272 -
آنچنانكه حق شناخت توست تو را نشناختيم، و آن گونه كه حق پرستيدن توست تو را
نپرستيديم. مرآه العقول، ج 8، ص 146، كتاب الايمان و
الكفر، باب الشكر.
273 -
جايى كه عقاب پر بريزد
| |
از پشه لاغرى چه خيزد
|
امثال و حكم دهخدا، ج 2، ص 579. بدون ذكر نام شاعر.
274 -
خود بينى رشك برنده به عقل است. نهج البلاغه، فيض الاسلام، ص 1172،
حكمت 203.
275 -
لضر به على يوم الخندق خير من عباده الثقلين. بحارالانوار، ج 39، ص 2،
تاريخ اميرالمومنين
276 -
... من يقوى على عباده على بن ابى طالب؟ بحارالانوار، ج 46، ص 75،
تاريخ على بن الحسين باب 5، حديث 65.
277 - (طه / 1
و 2).
278 -
زهرى مىگويد: هماره على بن الحسين عليهما السلام بر عبدالملك بن مروان وارد شديم.
چون چشم عبدالملك بر پيشانى آن جناب افتاد و اثر سجده را بر پيشانى آن حضرت ديد
اعجاب نموده گفت: اى ابا محمد، آثار كوشش (در عبادت) بر تو آشكار است حالى كه از
پيش خداوند خير و نيكويى برايت مقرر و مقدر كرده است؛ تو پاره تن پيامبر خدا (صلى
الله عليه و آله) هستى، نسبتت (به او) نزديك و پيوندت محكم است و تو در ميان افراد
خانواده و مردم زمانهات فضيلت و برترى عظيمى دارى و فضل و رسول الله صلى الله عليه
و آله به نماز مىايستاد تا پاهايش متورم مىشد و در ايا روزه دهانش از تشنگى خشك
مىشد. به آن حضرت را بسيار ستود آن گاه على بن الحسين عليهماالسلام فرمود:
آنچه درباره فضل و تأييد و توفيق خداى سبحان (نسبت به ما) گفتى، شكر اين نعمتها
چگونه توان كرد اى اميرالمومنان؟ رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم به نماز
مىايستاد تا پاهايش متورم مىشد و در ايام روزه دهانش از تشنگى خشك مىشد. به اان
حضتر گفتند: اى رسول خدا مگر خدا گناهان گذشته و آينده تو را نيامرزيده است؟ (اشاره
به آيه 2 سوره مباركه فتح) فرمود: آيا نبايد بندهاى سپاسگزار
باشم؟ حمد خداى را بر آنچه انعام فمرود و ما بدان آموزد و سپاسى او راست در
دينا و آخرت. به خدا قسم اگر اعضاى بدنم پاره پاره شود و چشمانم از حدقه بر سنيهام
فرو غلطتد تا مرگ شكر ده يك از يك دهم نعمتى از تعمتهاى خدا را كه شمارندگان شمارش
آن نتوانم؛ جز آنكه خدا مرا چنان بيند كه در شب و روز و خلوت و آشكار چيزى مرا از
شكر و ذكر او باز نمىدارد. و اگر نبودت كه خانوادهام بر من حق دارند و ديگران
رابنى بر من حقوقى است كه ناگزير بايد در حد توان خويش آن حقوق را ادا كنم، همانا
چشم به آسمان مىدوختم و دل خود را به سوى خدا متوجه مىساختم و ديده و دل برنمى
گرفتم تا خدا جانم را بگيردم و اوست بهترين حكم كنندگان. آنگاه حضرتش به
گريه افتاد و عبدالملك (نيز) گريست... بحارالانوار، ج 46، ص 57،
فتح لابواب.
279 -
همانا خدا را هفتاد هزار حجاب است از نور و ظلمت؛ اگر آن حجابها كنار روند سبحات
روى او ماسوى را خواهد سوخت در بحارالانوار، ج 55، ص 45، اين حديث از طريق
عامه نقل شده است.
280 - (شعرا /
193، نجم / 5 - 9، تكوير / 19 - 24) و بحارالانوار، ج 56، ص 258،
كتاب السماء و العالم، ابواب الملائكه،
باب آخر فى وصف الملائكه المقربين، حديث 23 و 24.
281 -
همانا ما ذكر (قرآن) را فرو فرستاديم و هر آينه ما آن را محفوظ نگاه مىداريم.
(حجر/ 9).
282 -
اوست آغاز و انجام و پيدا و نهان. (حديد / 3).
283 -
خداوند نور آسمانها و زمين است. (نور / 35).
284 -
او با شماست... (حديد /4).
285 -
به هر سو رو كنيد، آنجا روى خداست. (بقره / 115).
286 -
هنگامى كه تير انداختى تو نينداختى بلكه خدا انداخت. (انفال / 17).
287 -
آنچع در آسمانها و آنچه در زمين است او را تسبيح مىكنند. (جمعه / 1، تغابن
/ 1).
288 - اصول
كافى، ج 1، ص 123، كتاب التوحيد،
باب النسبه حديث 3.
289 -
براى كسى كه دلى (آگاه) داشته باشد يا با توجه كامل گوش (به كلام حق) بسپارد.
(ق / 3).
290 -
چون شب بر او تاريك گرديد ستارهاى ديد... (انعام / 76).
291 -
رو به سوى كسى كردم كه آسمانها و زمين را آفريد. (انعام / 79).
292 -
كسى كه از خانهاش بيرون شود در حالى كه هجرت كننده به سوى خدا و رسول اوست، آن گاه
مرگ او را دريابد، پاداش او بر خدا واقع (و لازم) شده. (نساء / 100).
293 -
هر آينه رستگار شد كسى كه نفس را تزكيه و زيان ديد كسى كه آن را تباه ساخت.
(شمس / 9).
294 -
رضايت خدابزرگتر است. (توبه/ 72).
295 -
بتحقيق، آنان در آن روز از پروردگارشان محجوباند. (مطففين / 15).
296 -
خدا شهادت داد كه خدايى جز او نيست. (آل عمران / 18).
297 -
اگر جز خدا خدايانى بود زمين و آسمان تباه مىشدند. (انبياء / 22).
298 -
.. در اين هنگام هر خدايى به آنچه (خود) آفريده مىپرداخت. (مومنون / 91).
299 -
هيچ شكى در اين كتاب نيست و آن هدايت براى پرهيزكاران است. (بقره / 17).
300 -
ما قرآن را براى متذكر شدن آسان ساختيم؛ آيا متذكر شوندهاى هست؟ (قمر/ 17).
301 -
ما قرآن را (يكباره) به سوى تو نازل كرديم تا آنچه را كه (تدريجا) بر مردم فرستاده
شده است براى آنها بيان كنى شايد آنان بينديشند (نحل / 44).
302 -
كتاب مباركى كه به سوى تو نازل كرديم تا در آيات آن تدبر كنند و صاحبان خرد متذكر
شوند. (ص / 29).
303 -
ما از قرآن آنچه را كه براى مومنان شفا و رحمت است نازل مىكنيم و آن ستمكاران را
جز زبان نيم افزايد. (اسراء / 82).
304 -
پروردگار را ما بر خود ستم كرديم و اگر ما را نيامرزى و بر ما رحم ننمايى محققا را
زيانكاران خواهيم بود. (اعراف / 23).
305 - آيا
پيروى (همراهى) تو نمايم تا آنچه را آموختهاى از بصيرت و رشاد به من بياموزى؟ (كهف
/ 66).
306 -
پروردگارا نشانم بده چگونه مردگان را زنده مىكنى. (بقره / 260).
307 -
و بگو: پروردگارا بر دانش من بيفزا. (طه / 114).
308 -
و كافر گويد كاش من خاك بودم. (نبأ / 40).
309 -
و پيامبر گفت پروردگار من قوم من اين قرآن را متروك ساختند. (فرقان / 30).
310 -
همانا دانش سه گونه است: آيتى محكم؛ فرضيهاى عادله، سنتى استوار. اصول
كافى، ج 1، ص 37، كتاب فضل العلم،
باب صفه العلم و فضله، حديث 1.
311 -
آيا پيروى (همراهى) تو نمايم تا آنچه را آموختهاى از بصيرت و رشاد به من بياموزى؟
(كهف / 66).
312 -
و آمد پروردگارت... (فخر / 22).
313 -
خداى) رحمن بر عرش استيلا يافت. (طه / 5).
314 -
عقل دورترين چيز از تفسير قرآن است. بحارالانوار، ج 89، ص 95،
كتاب القرآن، باب 8، حديث 48. از تفسير عياشى، ج 1، ص 12.
315 -
دين خدا را با عقلها نتوان يافت. بحارالانوار، ج 2، ص 303،
كتاب العلم، حديث 41. از اكمال الدين.
316 -
آنان را دلهايى است ه با آن نمىفهمند، و چشمهايى كه بدان نمىبينند، و گوشهايى كه
با آن نمىشنوند، اينان چون چارپاياناند بلكه گمراهتر. (اعراف / 179).
317 -
آيا در قرآن تدبر نمىكنند، يا دلهايشان قفل است. (محمد / 24).
318 -
همانا قرآن كريمى است در كتابى محفوظ و مستور كه جز پاك آن را مس نمىكنند.
(واقعه / 77 - 79).
319 -
هيچ شكى در اين كتاب نيست و آن هدايت براى پرهيزكاران است.. (بقره / 2).
320 -
از جانب خداوندى نورى و كتاب مبينى براى شما آمده است كه خداوند بدان وسيله هر كس
را كه رضاى او را بخواهد به راههاى سلامت هدايت مىكند و از تاريكيها به روشنايى
مىبرد و آنان را به راه راست راهنمايى مىكند. (مائده / 15).
321 - اصول
كافى، ج 3، ص 26، كتاب الايمان و الكفر،
باب الاخلاص، حديث 5.
322 -
بدرستى كه پروردگار من بر راه راست است. (هود / 56).
323 -
ما قرآن را براى متذكر شدن آسان ساختيم؛ آيا متذكر شوندهاى هست؟ (قمر /
17).
324 -
پس داستانها را حكايت كن باشد كه بينديشند. (اعراف / 176).
325 -
همانا در آفرينش آسمانها و زمين و درآمد و شد شب و روز نشانههايى است...
(آل عمران / 190).
326 -
واى بر كسى كه آن را بخواند و در آن نينديشد. نورالثقلين، ج 1، ص 350. (با
اندكى اختلاف لفظى).
327 - منازل
السائرين، قسم البدايات، باب
التفكر.
328 -
ما از قرآن آنچه را كه براى مومنان شفا و رحمت است نازل مىكنيم و آن ستمكاران را
جز زيان نمىافزايد. (اسراء / 82).
329 -
قرآن را فرا گيريد كه بهار دلهاست و از نور آن شفا بجوييد كه شفاى سينههاست.
نهج البلاغه، فيض الاسلام، ص 330، خطبه 109 (با زيادتى در عبارت).
330 -
من بهتر از اويم، مرا از آتش و او را از گل آفريدى. (اعراف / 12).
331 -
و همه اسماء را به آدم آموخت. (بقره / 31).
332 -
همانا خدا را نودو نه اسم است، هر كس آها را ياد كند وارد بهشت مىشو.
بحارالانوار، ج 4، ص 186 و 187.
333 -
همانا پيوند روح مومن به روح خدا استوارتر از پيوستگى پرتو پرتو آفتاب به آن است.
اصول كافى، ج 3، ص 242، كتاب الايمان و الكفر،
باب اخوه المومنين بعضهم لبعض، حديث 4.
334 - اصول
كافى، ج 4، ص 53، كتاب الايمان و الكفر،
باب من اذى المسلمين و اختقرهم، حديث 7.
335 -
در يكى از خطب اميرالمومنين آمده است: و انا عين الله و لسانه
الصادق و يده... معانى الاخبار، ص 17، حديث 14. التوحيد، ص 65، باب 22، حديث
2.
336 -
ماييم اسماء حسناى خدا. اصول كافى، ج 1، ص 196، كتاب
التوحيد، باب النوادر، حديث 4.
337 -
مومنان كسانىاند كه چون نام خدا در ميان آيد دلهايشا بيمناك گردد و چون آيات خدا
بر آنان تلاوت شود بر ايمانشان بيفزايد و بر پوردگارشان توكل دارند. (انفال
/ 2).
338 - اصول
كافى، ج 4، ص 394، كتاب فضل القرآن، باب 1، حديث 1.
339 - منبع
پيشين.
340 - اصول
كافى، ج 4، ص 400، كتاب فضل القرآن، باب 1، حديث 4.
341 - منبع
پيشين، حديث 14.
342 - سمعه از
اقسام ريا است و آن عبارت است از اينكه عبادت خود را به گوش مردم برساند براى جلب
قلوب آنها.
343 - (طه /
126).
344 - عقاب
الاعمال، ص 332، 337، 336.
345 - اصول
كافى، ج 4، ص 400، كتاب فضل القرآن، باب 1، حديث 5.
346 - معانى
الاخبار، ص 226، باب معنى الفقيه حقا، حديث 1.
347 - معانى
الاخبا، ص 323، باب معنى عرفاء اهل الجنه 1، حديث 1.
الخصال، ج 1، ص 28، باب الواحده حديث 1.
348 -
مثل آنان كه تحمل تورات كرده و بدان عمل نكردند مثل حمارى است كه بار كتابها بر پشت
كشد. (جمعه / 5).
349 -
من نماز را بين خود و بندهام تقسيم كردهام؛ نيمى از آن من است و نميش از آن
بندهام. پس چون بنده گفت: بسم الله الرحمن الرحيم، خدا گويد:
بندهام مرا ياد كرد. و چون بنده گفت: الحمدالله خدا فرمايد:
بندهام مرا سپاس گزارد و ستايش گفت. و اين است معنى سمع الله لمن حمده. - و
چون گفت: الرحمن الرحيم، خداوند گويد: بندهام مرا تعظيم كرد. و چون گفت: مالك يوم
الدين، خداى گفت: الرحمن الرحيم، خداوند گويد: بندهام مرا تمجيد كرد. (اين
بين من و بنده من است.) و چون گفت: اهدناالصراط المستقيم
خداوند مىفرمايد: اين از آن بنده من است و بندهام آنچه
بخواهد از آن اوست. المحجه البيضاء، ج 1، ص 388. بحارالانوار، ج 92، ص 226.
و صحيح مسلم، ج 2،ص 92. با تفاوت در عبارات.
350 -
وفا كنيد به عهد من تا به عهد شما وفا كنم. (بقره / 40).
351 -
و همه اسماء را به آدم آموخت. (بقره / 31).
352 -
بر سر راه است (آيين) تو در كمينشان خواهم نشست. (اعراف / 16).
353 -
من همنشين كسى هستم كه مرا ياد كند. اصول كافى، ج 4، ص 255،
كتاب الدعا، باب ما يحب من ذكر الله...، حديث 4.
354 -
من همنشين كسى هستم كه مراياد كند. اصول كافى، ج 4، ص 255،
كتاب الدعاء، باب ما يحب من ذكر الله...، حديث
4.
355 -
امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند عزوجل فرمود: اى فرزند
آدم، پيش خود مرا ياد كن تا تو را پيش خود ياد كنم. اى فرزند آدم، در خلوت مرا ياد
كن تا در خلوت يادت كنم. اى فرزند آدم، در جمعميت مرا ياد كن تا در جمعى بهتر از
جمع تو يادت كنم. همچنين آن حضرت فرمود: هيچ بندهاى در
جمعيت ياد خدا نمىكند جز آنكه خداوند در جمع ملائكه او را ياد مىكند.
وسائل الشيعه، ج 4، ص 1185، كتاب الصلوه،
ابواب الذكر، باب 7، حديث 4.
356 -
من نماز را بين خود و بندهام تقسيم كردهام؛ نيمى از آن من است و نميش از آن
بندهام. پس چون بنده گفت: بسم الله الرحمن الرحيم، خدا گويد:
بندهام مرا ياد كرد. و چون بنده گفت: الحمدالله خدا فرمايد:
بندهام مرا سپاس گزارد و ستايش گفت. و اين است معنى سمع الله لمن حمده. - و
چون گفت: الرحمن الرحيم، خداوند گويد: بندهام مرا تعظيم كرد. و چون گفت: مالك يوم
الدين، خداى گفت: الرحمن الرحيم، خداوند گويد: بندهام مرا تمجيد كرد. (اين
بين من و بنده من است.) و چون گفت: اهدناالصراط المستقيم
خداوند مىفرمايد: اين از آن بنده من است و بندهام آنچه
بخواهد از آن اوست. المحجه البيضاء، ج 1، ص 388. بحارالانوار، ج 92، ص 226.
و صحيح مسلم، ج 2،ص 92. با تفاوت در عبارات.
357 - مصباح
الشريعه، الباب الثالث عشر، فى اختتام الصلوه.
المحجهالبيضاء، چاپ مكتبه صدوق، ج 1، ص 385. مستدرك الوسائل،
كتاب الصلوه، ابواب افعال الصلوه، باب 2، حديث
9.
358 -
چون خواستى قرآن بخوانى از شيطان به خدا پناه ببر. همانا او را بر كسانى كه ايمان
آوردهاند و بر پروردگارشان توكل مىكنند چيرگى و سلطه نيست. شيطان بر كسانى
فرمانروايى دارد او را دوست خود گرفتهاند و كسانى كه به خدا شرك ورزيدهاند.
(نحل / 98 - 100).
359 -
پس به عزت تو قسم همه آنها مگر بندگان مخلص تو را گمراه خواهم كرد. (ص 82 و 83).
360 -
كسى كه چهل صبح براى خدا خالص گرداند، چشمههاى حكمت از قلب او بر زبانش جارى شود.
بحار الانوار، ج 67، ص 242، كتاب الايمان و الكفر،
باب الاخلاص، حديث 10. به نقل از عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 69. (اندكى
اختلاف). هچنين اين مضمون در منبع اخير، ص 249، حديث 25، نقل شده است.
361 -
خدا را در آنچه امرشان نافرمانى نمىكنند و آنچه را فرمان مىدهد انجام مىدهند.
(تحريم / 6).
362 -
خدا را در آنچه امرشان مىكند نافرمانى نمىكنند و آنچه را فرمان مىدهد مىدهند.
(تحريم / 6).
363 -
همانا دانش سه گونه است: آيتى محكم؛ فريضهاى عادله؛ سنتى استوار. اصول
كافى، ج 1، ص 37، كتاب فضل العلم،
باب صفه العلم و فضله، حديث 1.
364 -
خدا ولى كسانى است كه ايمان آوردهاند (و او) ايشان را از تاريكيها به سوى نور
بيرون مىبرد. (بقره / 257).
365 -
چون فناء مطلق حاصل گشت، شيطان هلاك گرديده و استعاذه تحقق يافته است.
366 - (انعام /
112).
367 -
از توبه تو پناه مىبرم. از دعاى پيغمبر اكرم (ص) در سجده. فروع كافى، ج 3،
ص 324. مصباح المتجهد و سلاح المتعبد، ص 308.
368 -
و بگو پروردگارا، پناه مىبرم به تو از وسوسههاى شيطانها و پناه مىبرم به تو از
اينكه نزد من حاضر شوند. (مومن / 97، 98).
369 -
چون مرا گمراه كردى بر سر راه راست تو در كمينشان خواهم نشست. (اعراف / 16).
370 -
شما را جستن بيشى مال غافل ساخت تا هنگام رسيدن به گورستان. (تكاثر / 1 -
2).
371 -
پناه مىبرم به وجه خداى كريم و به كلمات خدا كه هيچ نيكوكار و بدكار از آنها
نتواند گذشت؛ و از شر آنچه از آسمان فرود آيد و آنچه به آسمان فراز گيرد و آنچه از
دل آسمان بيرون آيد؛ و از شر فتنههاى شب و روز؛ و از شر در كوبندگان شب و روز مگر
در كوبندهاى كه (خبر و امر) خيرى با اوست. بحارالانوار، ج 91، ص 215.
372 -
پناه مىبرم به كلمات تامه خدا... اقبال الاعمال، ص 640،
دعاى روز اول ماه رجب.
373 -
از توبه تو پناه مىبرم. از دعاى پيغمبر اكرم (ص) در سجده. فروع كافى، ج 3،
ص 324. مصباح المتجهد و سلاح المتعبد، ص 308.
374 -
ور به سوى كسى كردم كه آسمانها و زمين را آفريد. (انعام / 79).
375 -
در كتاب توحيد از امام رضا (عليه السلام) روايت شده است كه وقتى تفسير
بسمله (بسم الله) از حضرتش سوال شد، فرمود: معناى اينكه
اين است كه من برخود سمه (نشانهاى). التوحيد، ص 229،
باب 31 ، حديث 1. معانى الاخبار، ص 3.
376 -
عمل شايسته را با ناشايست آميختند. (توبه / 102).
377 -
به سوى فرعون برويد كه همانا سركشى كرده، پس با او سخن نرم بگوييد شايد متذكر شود
يا بترسد. (طه / 43، 44).
378 -
من والا پروردگار شمايم. (نازعات / 24).
379 -
پسرانشان را سر مىبريد و زبانشان را نگاه مىداشت. (قصص / 4).
380 -
چون به (سن) توانمندى پاى نهاد و به حد كمال رسيد به او حكم و علم داديم و اينچنين
نيكوكاران را پاداش مىدهيم. (قصص / 14).
381 -
و من تو را برگزيدم... (طه / 13).
382 -
... و تا پيش چشم من (تحت نظر من) ساخته شوى. (طه / 39).
383 -
تو را براى خود ساختم، تو را برادرت با آيات من برويد و در ياد كردن من سستى
مىكنيد. (طه / 41 - 42).
384 -
و آزمايشت كرديم آزمايشى (سخت). (طه / 40).
385 -
سالها در ميان مردم مدين ماندى آن گاه مطابق آنچه مقدر شده بود بيامدى اى موسى.
(طه / 40).
386 -
از سوى كوه طور آتشى ديد... چون به آن نزديك شد از كنار وادى ايمن در بقعه مباركه
از درخت او را ندا آمد: اى موسى همانا من الله پروردگار دو عالم هستم. (قصص
/ 29، 30).
387 -
در كتاب توحيد از امام رضا (عليه السلام) روايت شده است كه وقتى تفسير
بسمله (بسم الله) از حضرتش سوال شد، فرمود: معناى اينكه
اين است كه من برخود سمه (نشانهاى). التوحيد، ص 229،
باب 31 ، حديث 1. معانى الاخبار، ص 3.
388 -
هستى با بسم الله (الرحمن الرحيم) پديدار گشت اين وجه را در معناى
بسمله محيى الدين عربى در كتاب الفتوحات المكيه، ج 1، ص
102 آورده است.
389 - مرآه
العقول، ج 2، ص 19. و الوافى، ج 1، ص 100.
390 - الوافى،
ج 1، ص 100، ابواب معرفه صفاته سبحانه و اسمائه،
باب صفات الفعل، بيان حديث 4.
391 -
ماييم اسماء حسناى خدا. اصول كافى، ج 1، ص 196، كتاب
التوحيد، باب النوادر، حديث 4.
392 - از جمله
در دعاى شريف سمات مصباح المتهجد، ص 367.
393 -
پس چون پرودگار او بر كوه تجلى كرد آن ار از هم فرو پاشيد و موسى مدهوش بيفتاد.
(اعراف / 143).
394 -
قسم به نو وجه تو كه بدان به كوه تجلى كردى و آن را متلاشى نمودى و موسى مدهوش
بيفتاد، و سوگند به مجد و عظمت تو كه بر طور سينا نمايان گشت و با آن با بنده و
رسولت موسى به عمران عليه السلام سخن گفتى، و سوگند به طلوع تو در ساعير و ظهورت در
كوه فاران... از دعاى سمات. مصباح المتهجد، ص
376.
395 -
همانا منم خداى يكتا خدايى جز من نيست، پس مرا پرستش كن و نماز را براى ياد من
برپادار. (طه / 14).
396 -
سپاس او به خود اوست.
397 -
تو همچنان هستى كه خود را ستودهاى. از دعاى رسول الله (ص) در سجده. فروع
كافى، ج 3، ص 324. مصباح الشريعه، باب 5. عوالى اللثالى، ج 1، ص 389، حديث 21.
398 -
از توبه تو پناه مىبرم. از دعاى پيغمبر اكرم (ص) در سجده. فروع كافى، ج 3،
ص 324. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ص 308.
399 -
فكان قاب قوسين اوادنى (پس نزديك شد چنانكه فاصلهاش با او به قدر دو كمال
يا نزديكتر بود.) (نجم / 9).
400 - مصباح
الهدايه كتابى است به زبان عربى از حضرت امام خمينى، قدس سره الشريف، در بيان حقايق
و معارفى راجع به خلافت و ولايت. در مقدمه اين كتاب شريف چنين مرقوم فرمودهاند:
انى احببت ان اكشف لك فى هذه الرساله، بعون الله ولى الهدايه فى البدايه و النهايه،
طليعه من حقيقه الخلافه المحمديه و رشحه من حقيقه الولايه العلويه عليهما التحيات
الا زليه الابديه؛ و كيفيه سر يانهما فى عوالم الغيب و الشهاده... و بالحرى ان
نسيمها مصباح الهدايه الى الخلافه و الوالايه. وارجوا
من الله التوفيق فانه خير معين و رفيق واستمدمن اوليائه الطاهره الدنيا و الاخره...
نوشتن اين كتاب در شوال 1349 هجرى قمرى به انجام رسيده است.
401 - شرح دعاى
سحر از رشحات قلم مبارك امام خمينى رصوان الله عليه است به زبا عربى كه غرض از
نوشتن آن به تعبير خود جناب مولف در مقدمه آن شرح پارهاى از وجوه دعاى شريف مشهور
به دعاى مباهله بوده است. (دعاى هنگام سحر كه از ائمه
اطهار عليهم الصلوه و السلام مروى است) نگارش اين كتاب شريف در سال 1349 هجرى به
انجام رسيده است.
402 -
خداوند نور آسمانها و زمين است. (نور / 35).
403 -
اوست كسى كه در آسمان خداست و در زمين خداست. (زخرف / 84).
404 -
رحمن اسم خاصى است براى صفتى عام؛ و رحيم اسم عامى است براى صفتى خاص مجمع
البيان، ج 1، ص 21، از امام صادق عليه السلام. (با اندكى اختلاف).
405 -
الرحمن الرحيم لجميع العالم و الرحيم بالمومنين خاصه معان الاخبار، ص 3.
بحار الانوار، ج 89، ص 229.
406 - اى رحمان
دنيا و آخرت و رحيم دنيا و آخرت. اصول كافى، ج 4، ص 340،
كتاب الدعاء، باب الدعاء للكرب...)، حديث 6. صحيفه
سجاديه، دعاى 54.
407 -
رحمت من همه موجودات را فرا گرفته است. (اعراف / 156).
408 -
رحمت او بر خشمش پيشى جسته است. علم اليقين، ج 1، ص 57.
409 -
آن دو (رحمن و رحيم) دو نام لطيف (متضمن معناى لطف) هستند كه يكى از ديگرى لطيفتر
است: رحمن يعنى لطف كننده و رحيم يعنى مهربانى كننده با بندگانش به دادن روزى و
نعمتها. الدار المنثور فى التفسير بالمأمور، جلال الدين سيوطى، ج 1، ص 9. به
نقل از بيهقى در اسماء و صفات.
410 -
مقاصد را بگير و مقدمات را رها كن. از خذ الغايات و دع
المبادى. از امثال سائر است. اسرار الحكم سبزوارى، ص 52.
411 -
... آتش خدا، آتش افروختهاى كه بر قلبها زبانه مىكشد. (همزه / 6، 7).
412 - مأخذ
يافت نشد.
413 - بسمه
تعالى. و بايد دانست كه اختصاص جميع محامد يا جنس حمد به احتمالين در الف و لام با
سبييت فلسفى مضاد است هر چند سببيت به معناى دقيق آن باشد و جز بالسان قرآن و عرفان
اولياء عليهم صلوهالله تو.جيه نتوان كرد.
414 - اشاره
است به اين بيت مولوى:
پاى استدلاليان چوبين بود
| |
پاى چوبين سخت بىتمكين بود
|
415 - اشاره
است به اين بيت از حافظ:
من به سر منزل عنقا نه به خود بردم راه
| |
قطع اين مرحله با مرغ سليمان كردم
|
416 - در بعضى
از نسخ اينچنين ضبط شده است:
حيرت اندر حيرت آمد اين قصص
| |
بيهشى خاصگان اندر اخص
|
- مولوى
417 -
تو را ستايش نتوانم كرد؛ تو آنچنانى كه خود خويشتن را ستودهاى. مصباح
الشريعه، باب 5. عوالى اللئالى، ج 1، ص 389.
418 - اصول
كافى، ج 3، ص 152، كتاب الايمان و الكفر،
باب الشكر، حديث 18.
419 -
بحارالانوار، ج 90، ص 210. به نقل از امالى طوسى، ج 1، ص 18.
420 - مستدرك
الوسائل، چاپ موسسه آل البيت، ج 5، 314.
421 - مكارم
الاخلاق، ص 307، الباب العاشر،
الفضل الثالث، فى التحميده. (با اندكى اختلاف).
422 - مأخذ
يافت نشد.
423 - انشاء
الدوائر، ص 28.
424 -
اوست خدايى كه جز او نيست، داناى نهان و آشكار، اوست رحمن رحيم. (حشر / 22).
425 -
و فى كل شى له آيه (شاهد) / تدل على انه واحد. (در هر چيز را آيتى است، كه
دلالت كند براينكه او يكتاست.) كشف الاسرار، ميبدى، ج 1، ص 436. برخى اين بيت را از
ابوالعتاهيه دانستهاند.
426 -
بار ديگر از ملك قربان شوم
| |
آنچه در وهم نايد آن شوم
|
پس عدم گردم عدم چون ارغنون
| |
گويدم كانااليه راجعون
|
مولوى
427 -
اى فرزند آدم، من همه چيز را براى تو و تو را براى خود آفريدم. علم اليقين،
ج 1، ص 381.
428 -
تو را براى خود ساختم، تو و برادرت با آيات من برويد و در ياد كردن من سستى ميكنيد.
(طه / 42 - 41).
429 -
و آزمايشت كرديم آزمايشى (سخت) (طه / 40).
430 -
همانا بازگشت آنان به سوى ماست. (غاشيه / 25).
431 -
بازگشت آفريدگان به سوى شما و حسابرسى آنان با شماست... خدا به سبب شما (خلقت را)
آغاز كرد و به شما پايانش مىدهد. عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 272. زيارت
جامعه كبيره.
432 -
همانا بازگشت آن به سوى ماست، آن گاه حسابشان بر عهده ماست. (غاشيه / 25 و 26).
433 -
بدرستى كه پروردگار من بر راه راست است. (هود / 56).
434 - مصارع
المصارع، خواجه نصيرالدين، تصيحيح مغزى، ص 141.
435 -
مذهب عاشق ز مذهبها جداست
| |
عاشقان را مذهب و ملت خداست
|
- مولوى.
436 - مأخذ
يافت نشد.
437 - از
جمله... اقرء كما يقرء الناس. و اقروا كما تعلمتم.
وسائل الشيعه، ج 4، ص 821، كتاب الصلوه،
ابواب القرائه فى الصلوه، باب 74، حديث 1 - 3.
438 - گرچه
جواز قرائت مطابق يكى [از ]قرائات قرّاء على الظاهر اجماعى است.
439 -
ما از شما به او نزديكتريم. (واقعه / 85).
440 -
ما از رگ گردن به او نزديكتريم. (ق / 16).
441 -
خدا نور آسمانها و زمين است. (نور / 35).
442 -
اوست كسى كه در آسمان خداست و در زمين خداست. (زخرف /84).
443 -
او راست ملك آسمانها و زمين. (بقره / 107).
444 -
اگر با ريسمانى به سوى زمينهاى زيرين فرستاده شويد، بر خدا فرود مىآييد.
علم اليقين، ج 1، ص 54.
445 -
هيچ جايى خالى از او نيست و هيچ جايى او را در خود نگيرد و به جايى نزديكتر از جاى
ديگر نيست. اصول كافى، ج 1، ص 170، كتاب التوحيد،
باب الحركه و الانتقال، حديث 3.
446 -
و بدان كه هنگامى كه او را در آسمان دنياست همان گونه است كه بر عرش جاى دارد و همه
چيز در برابر قدرت و مالكيت و احاطه او يكسان است. منبع پيشين، حديث 4.
447 -
پراكندههاى عالم ملك در عالم ملكوت مجتمعاند.
448 -
امروز ملك از آن كيست؟ از آن خداى يگانه قهار است. (غافر / 16).
449 -
گروهى در بهشت و گروهى در آتشاند (شورى / 7).
450 - اصول
كافى، ج 1، ص 131 و 132.
451 - الاسفار
الاربعه، ج 7، ص 32. اسرارالحكم، ص 559.
452 -
... پس هر كس در آسمانها و زمين است مدهوش شود جز آن كه پروردگار تو بخواهد.
(زمر 68).
453 -
من و قيامت همانند اين دو (دو انگشت سبابه و وسط) هستيم. الاشيعيات، ص 212،
باب ما يوجب الصبر. بحارالانوار، ج 2، ص 39، كتاب العلم،
حديث 72. از مجالس مفيد.
454 -
و بدان همان طور كه كيفر مىدهى جزا داده مىشوى.
455 -
و جز دشمنى چيزى نماند؛ كيفرشان داديم آنچنانكه آنها جزا دادند.
فلما اصبح الشر و امى و هو عريان / و لم يبق سوى العدوان دناهم كما دانوا.
- سهل بن شيبان. جامع الشواهد، باب الفاء مع اللا.، ص
185.
456 -
روزهاى خدا را به يادشان آور. (ابراهيم / 5).
457 -
در نيكوكارى و تقوا به يكديگر يارى رسانيد. (مائده / 2).
458 -
از صبر و نمازى يارى جوييد. (بقره / 45).
459 -
قال ابوعبدالله (عليه السلام): ان الشراك اخفى من دبيب النمل. و قال: منه تحويل
الخاتم ليذكر الحاجه و شبه هذه. معانى الاخبار، ص 379،
باب نوادر المعانى، حديث 1. بحارالانوار، ج 69، ص 96.
460 -
تو همچنان هستى كه خود را ستودهاى. از دعاى رسول (ص) در سجده. فروع كافى، ج
3، ص 324. مصباح الشريعه، باب 5. عوالى اللئالى، ج 1، ص 389، حديث 21.
461 -
كمال توحيد عبارت است از نفى صفات از او. اصول كافى، ج 1، ص 191،
كتاب التوحيد، باب جوامع التوحيد. حديث 6.
462 -
مومن به تنهايى جماعت است. وسائل الشيعه، ج 5، ص 379،
كتاب الصلوه، ابواب صلوه الجماعه، باب 4، حديث 2
و 5.
463 -
هيچ چيزى نيست مگر آنكه به حمد او تسبيح گويد، لكن شما تسبيح آنها را نمىفهميد.
(اسراء / 44).
464 -
من نماز را بين خود و بندهام تقسيم كردهام؛ نيمى از آن من است و نميش از آن
بندهام. پس چون بنده گفت: بسم الله الرحمن الرحيم، خدا گويد:
بندهام مرا ياد كرد. و چون بنده گفت: الحمدالله خدا فرمايد:
بندهام مرا سپاس گزارد و ستايش گفت. و اين است معنى سمع الله لمن حمده. - و
چون گفت: الرحمن الرحيم، خداوند گويد: بندهام مرا تعظيم كرد. و چون گفت: مالك يوم
الدين، خداى گفت: الرحمن الرحيم، خداوند گويد: بندهام مرا تمجيد كرد. (اين
بين من و بنده من است.) و چون گفت: اهدناالصراط المستقيم
خداوند مىفرمايد: اين از آن بنده من است و بندهام آنچه
بخواهد از آن اوست. المحجه البيضاء، ج 1، ص 388. بحارالانوار، ج 92، ص 226.
و صحيح مسلم، ج 2،ص 92. با تفاوت در عبارات.
465 -
اينك رسيدى، نام مرا ياد كن. علل الشرائع، ص 315. از حديث
صلوه معراج.
466 - جملهاى
است كه - بنابه روايت - امام صادق عليه السلام بر كفن فرزند خود اسماعيل نوشت و
معروف است كه اخباريها (كه جمود بر ظاهر روايات دارند) عين اين جمله را بر كفن
اموات خود مىنوشتند. وسائل الشيعه، كتاب الطهاره،
ابواب التكفين، باب 29، حديث 2.
467 - مأخذ
يافت نشد.
468 - قريب به
اين معنى در علماليقين، ج 2، ص 967، روايت شده است.
469 -
شما را امت ميانه قرار داديم. (بقره / 143).
470 - اصول
كافى، ج 1، ص 270، كتاب الحجه، باب
فى ان الائمه شهداء الله على خلقه، حديث 2.
471 - تفسير
عياشى، ج 1، ص 63، حديث 111.
472 -
من گنجى نهادن بودم؛ دوست مىداشتم شناخته شوم، پس خلق را آفريدم تا شناخته شوم.
اسرارالحكم، ص 20.
473 -
هيچ جنبدهاى نيست جز آنكه ناصيهاش (زمام اختيارش) به دست خداست. (هود /
56).
474 -
به عدد نفسهاى آفريدگان به سوى خدا و راههاست. حديث منسوب به پيامبر (ص)
است. جامع الاسرار و منبع الانوار سيد حيدر آملى، ص 8 و 95 و 121. و نيز شرح لاهيجى
بر گلشن راز، ص 153. و نقدالنصوص، ص 185. و منهاج الطالبين، ص 221. و الاصول
العشره، ص 31.
475 -
... آن گاه او را به پستترين جايگهاى پست بازگردانديم. (تين / 5).
476 -
هر كه را بخواهد گمراه مىكند و هر كه را بخواهد هدايت مىكند (نحل / 93،
فاطر / 8).
477 - قال
اميرالمومنين عليه السلام فى القدر: الا، ان القدر سر من سر الله و ستر من ستر
الله، التوحيد، ص 383، باب القضاء و القدر...، حديث 32.
478 - كتاب
اربعين (شرح اربعين حديث) از آثار جناب مولف قدس سره الشريف مىباشد كه نوشتن آن در
محرم 1358 هجرى قمرى به انجام رسده است. در مقدمه اين كتاب شريف بعد از حمد و صلوه
و دعا آمده است: و بعد، اين بنده بىبضاعت ضعيف مدتى بود با
خود حديث مىكردم كه چهل حديث از احاديث اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام كه در
كتب معتبره اصحاب و علماء رضوان الله عليهم ثبت است جمع آورى كرده و هر يك را به
مناسبت شرحى كند كه با حال عمه مناسبتى داشته باشد، و از اين جهت آن را به زبان
فارسى نگاشته كه فارسى ربانان نيز از آن بهره برگيرند؛ شايد ان اشاء الله مشمول
حديث شريف ختمى مرتبت (ص) شوم كه فرموده است: من حفظ على امتى
اربعين حديثنا نبتقون بها بعث الله يوم القيامه فقيها عالما. تا بحمدالله و
حسن توفيقه موفق به شروع آن شدم و از خداى تعالى توفيق اتمام مىطلبم -
انه ولى التوفيق.
479 -
ما آل محمد جمعيت ميانه هستيم، پيشى گيرنده به ما نمىرسد و پيرو از ما پيشى
نمىگيرد. اصول كافى، ج 1، ص 136، كتاب التوحيد،
باب النهى عن الصفه...، حديث 3.
480 -
بهترين اين امت جمعيت ميانه است. دنباله رو به آنان مىپيوندد و تندرو به سوى ايشان
باز مىگردد. لسان العرب، ماده نمط، ج 7، ص 417.
روايت را از على، (عليه السلام) نقل نموده است.
481 -
خاك كجا و رب الارباب كجا! عفيف عسيران مصحح كتاب تمهيدات عين القضاه در
صفحه 276 آن را به عنوان حديث ضبط كرده است. اسرار الحكم سبزوارى، ص 23.
482 - مصباح
الهدايه كتابى است به زبان عربى از حضرت امام خمينى، قدس سره الشريف، در بيان حقايق
و معارفى راجع به خلاف و ولايت. در مقدمه اين كتاب شريف چنين مرقوم فرمودهاند:
انى احببت ان اكشف لك فى هذه الرساله، بعون الله ولى الهدايه فى البدايه؛ و كيفيه
سريانهما فى عوالم الغيب و الشهاده... و بالحرى ان تسميها
مصباح الهدايه الى الخلاقه و الويالايه و ارجوا الله التوفيق فانه خير معين
و رفيق و استمدمن اوليائه الطاهره فى الدنيا و الاخره... نوشتن اين كتاب در
شوال 1349 هجرى قمرى به انجام رسيده است.
483 -
اگر (بخواهيد) نعمتهاى خدا را شماره كنيد نتوانيد كرد. (ابراهيم / 34، نحل /
18).
484 - رساله
عروه الوثقى، صفحه 38.
485 - (طه /
10، نمل / 7، قصص / 29).
486 -
پس چون پروردگار او بر كوه تجلى كرد آن را از هم فروپاشيد و موسى مدهوش بيفتاد.
(اعراف / 143).
487 -
بحارالانوار، ج 77، ص 23.
488 - قولنا
نقطه تحت الباء و اگر اشكال شود كه در رسم الخط كوفى در وقت نزول قرآن كريم متعارف
بوده نقطه وجود نداشته است مىتوان گفت كه اين به حقيقت و واقعيت ضرر نرساند گرچه
نقش در ظهور متأخر باشد كه آن را تأثيرى در حقايق نيست بلكه در صحت اين ادعا بطو
مطلق نيز دليلى قانع كنده نيست و مجرد تعارف دليل بر عدم مطلق نيست، تامل.
489 - بحار
الانوار، ج 92، ص 238. سه حديث در اين باب آورده است.
490 - تفسير
صافى، ج 2، ص 779. ذيل آيه شريفه عن النبأ العظيم.
491 -
از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده كه به جابر بن عبدالله انصارى فرمود:
اى جابر، آيا برترين سورهاى را كه خدا در كتابش نازل فرموده به نياموزم؟ جابر عرض
كرد: آرى پدر و مادرم فداى تو باد اى رسول خدا، آن را به من
بياموز. پس رسول الله سوره حمد، ام الكتاب، را
به او تعليم داد و فرمود: اى جابر آيا آگاهت نسازم از اين
سوره؟ عرض كرد: چرا، پدر و مادرم فداى تو باد يا رسول الله از آن مرا با خبر ساز.
فرمود: آن شفاى هر درى است جز مرگ. تفسير عياشى، ج 1، ص
20، حديث 9.
492 - مجمع
البيان، ج 1، ص 17.
493 - مجمع
البيان، ج 1، ص 17.
494 - تفسير
عياشى، ج 1، ص 20، حديث 20، حديث 10. بحارالانوار، ج 89، ص 237، حديث 34.
495 -
و لقد آتيناك سبعا من المثانى و القرآن العظيم. (حجر / 87).
496 -
نامهاى گرامى از سليمان به من رسيده است و در آن چنين (گفته) است: بسم الله الرحمن
الرحيم. (نمل / 29 و 30).
497 - عيون
اخبار الرضا، ج 1، ص 301، فيما جاء عن الامام على بن موسى من
الاخبار المتفرقه،، حديث 60. بحارالانوار، ج 89، ص 227، حديث 5.
498 - نفسير
نورالثقلين، ج 1، ص 4، تفسير سوره حمد حديث 8.
499 -
بحارالانوار، ج 89، ص 259. مجمع البيان، ج 1، ص 17.
500 - منبع
پيشين.
501 - "مجمع
البيان، ج 1، ص 17.
502 - التفسير
الكبير، ج 1، ص 178.
503 - مستدرك
الوسائل، كتاب الصلوه، ابواب
الفرائه، باب 44، حديث 3.
504 - اصول
كافى، ج 1، ص 122، كتاب التوحيد،
باب النسبه، حديث 1.
505 - اصول
كافى، ج 1، ص 122، كتاب التوحيد،
باب النسبه، حديث 1.
506 - اصول
كافى، ج 1، ص 125، كتاب التوحيد،
باب النهى عن الكلام فى الكيفيه، حديث 4.
507 - لغت نامه
دهخدا در ذيل ماده ارسطو اثولوجيا را از آثار ارسطو به
شمار آورده و نوشته است: اثولوجيا، و آن كلام در باب ربوبيت
است و آن را فرفوريس صورى تفسيرى و عبدالمسيح بن عبدالله الحمصى الناعمى به عربى
نقل كرده است، و ابويوسف يعقوب بن اسحق الكندى براى احمد بن المعتصم آن را اصلاح
كرده است. در برلين به سال 1882 ميلادى طبع شده و نيز در هامش كتاب قبسات، تأليف
ميرداماد، در ايران به سال 1314 قمرى چاپ شده است. اما در ذيل ماده
اثولوجيا چنين نوشته شده است: اثولوجيا، از يونانى
ث اس ل گس به معنى الهيات، ميامير، نام كتابى ا فلوطنيس (plotin) كه نزد
مسلمين معروف به شيخ اليونانى است. و آن شامل كتاب
چهارم تا ششم تاسوعات است و بعض قدما بغلط اين كتاب را به ارسطو نسبت كردهاند.
اما در سال 1314 كتاب اثولوجيا در حاشيه كتاب قبسات توسط ابوالقاسم بن آخوند ملارضا
كمربنى نوشته شده است لغتنامه دهخدا تاريخ كتابت اشتباها تاريخ چاپ دانسته شده
است.
508 -
اوست آغاز و انجام و پيدا و نهان. (حديد / 3).
509 -
او با شماست هر جا باشيد. (حديد / 4).
510 - كتاب
اربعين (شرح اربعين حديث) از آثار جناب مولف قدس سره الشريف مىباشد كه نوشتن آن در
محرم 1358 هجرى قمرى به انجام رسده است. در مقدمه اين كتاب شريف بعد از حمد و صلوه
و دعا آمده است: و بعد، اين بنده بىبضاعت ضعيف مدتى بود با
خود حديث مىكردم كه چهل حديث از احاديث اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام كه در
كتب معتبره اصحاب و علماء رضوان الله عليهم ثبت است جمع آورى كرده و هر يك را به
مناسبت شرحى كند كه با حال عمه مناسبتى داشته باشد، و از اين جهت آن را به زبان
فارسى نگاشته كه فارسى ربانان نيز از آن بهره برگيرند؛ شايد ان اشاء الله مشمول
حديث شريف ختمى مرتبت (ص) شوم كه فرموده است: من حفظ على امتى
اربعين حديثنا نبتقون بها بعث الله يوم القيامه فقيها عالما. تا بحمدالله و
حسن توفيقه موفق به شروع آن شدم و از خداى تعالى توفيق اتمام مىطلبم -
انه ولى التوفيق.
511 -
512 - اشاره
است به روايتى از رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم: ما
عرفناك حق معرفتك و ما عبدناك حق عبادتك. آنچنانكه حق
شناخت توست تو را شناختيم، و آن گونه كه حق پرستيدن توست تو را نپرستيديم. مرآه
العقول، ج 8، ص 146، كتاب الايمان و الكفر،
باب الشكر.
513 - نهج
البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 1.
514 - صفتها در
تو گم گشته و اوصاف در حضرتت مندك گرديد. صحيفه سجاديه، دعاى 32.
515 -
او هر روز در شأنى است. (الرحمن / 29).
516 -
قال صلى الله عليه و آله حين سئل عنه اين كان ربنا قبل خلق السماوات و الارض؟
- كان فى عماء - عوالى اللثالى، ج 1، ص 54، فصل چهارم، حديث 79.
517 - عيون
اخبار الرضا، ج 2، ص 227، زيارت جامعه كبيره.
518 -
همانا خداوند در كلام خود بر بندگان جلوه نموده است. بحارالانوار، ج 89، ص
107.
519 -
مثل كلمه طبيه مثل درختى پاكيزه است. مقتبس از آيه 24 سوره ابراهيم.
و مثل كلمه خبيثه مثل درخيت پليد است.... (ابراهيم / 26).
520 -
او هر روز در شأنى است. (الرحمن / 29).
521 - اشاره
است به روايت نبوى: و اعطيت جوامع الكلم. الخصال، باب
5، حديث 56.
522 - اگر در
آن دو (آسمان و زمين) جز خدا خدايانى ديگر بود همانا آسمان و زمين تباه مىشدند.
(ابنياء / 22).
523 -
از يكى جز يكى صادر نمىشود و يكى جز از يكى صدور نيابد. قاعدهاى است در
فلسفه. الاشارات و التنبيهات، شرح خواجه نصير، ج 3، ص
122. الاسفار الاربعه، ج 2، ص 204، فصل 13.
524 -
همانند او چيزى نيست. (شورى / 11).
525 - مرحوم
آيه الله ميرزا محمد على اصفهانى شاه آبادى، فقيه، اصولى، عارف و فيلسوف برجسته،
فرزند مرحوم آيه الله ميرزا محمد جواد حسين آبادى اصفهانى، به سال 1292 هجرى قمرى
در اصفهان متولد گشت. پس از طى مراحل علمى مقدماتى در اصفهان و تهران به حوزههاى
مقدسه نجف و سارمراء مشرف شده از محضر اساتيد بزرگى، چون مرحوم صاحب جواهر، آخوند
خراسانى و شريعت اصفهانى، بهره جست و بزودى به درجه اجتهاد نايل گرديد. وى در فقه،
فلسفه و عرفان به مقام والايى دست يافت و به تدريس اين علوم پرداخت و حوزه درس او
از قويترين حوزههاى درسى سامراء گرديد. پس از مراجعت از عراق، نخست در تهران اقامت
نمود، سپس به قم مشرف شده و مدت هفت سال در شهر مقدس قم رحل اقامت افكند، در طول
اقامت ايشان در قم، حضرت امام خمينى رضوان الله و سلامه عليه از درس اخلاق و عرفان
وى بهره فراوان جستند. امام امت در مواضع متعدد در اين كتاب و كتب و رسالات ديگر با
احترام و تجليل فراوان از آن استاد عاليقدر ياد نموده و افاضاتش را نقل فرمودهاند.
مرحوم شاه آبادى علاوه بر تدريس علوم و فنون مختلف و تربيت شاگردان برجسته، تأليفات
متعددى در زمينههاى مختلف از خود به جاى گذاشته است. آن بزرگمرد علم و عمل در سال
1369 هجرى قمرى در سن هفتاد سالگى در تهران به ملا اعلى پيوست و در جوار عبدالعظيم
الحسنى، در مقبره مرحوم شيخ ابوالفتوح رازى، مدفون گرديد.
حشرهالله مع النبى محمدو آله الطاهرين.
526 - التوحيد،
ص 88، باب تفسير قل هو الله احد، حديث 1.
527 - منبع
پيشين، حديث 2.
528 - منبع
پيشين، حديث 3.
529 - منبع
پيشين، حديث 4.
530 - منبع
پيشين، حديث 6.
531 - اصول
كافى، ج 4، ص 425، كتاب فضل القرآن،
باب فضل القرآن، حديث 1.
532 - منبع
پيشين، حديث 4.
533 - منبع
پيشين حديث 7.
534 - منبع
پيشين، حديث 13."
535 - وسائل
الشيعه، ج 4، ص 868، كتاب الصلوه،
ابواب قرائه القرآن، باب 31، حديث 5. معانى الاخبار، ص 234.
باب معنى قول سلمان....
536 - ثواب
الاعمال، ص 156، ثواب قرائه قل هو الله احد حديث 2.
537 -
ما آن (قرآن) را در شبى مبارك نازل كرديم. (دخان / 3).
538 -
همانا ما ذكر (قرآن) را فرو فرستاديم و هر آينه ما آن را محفوظ نگاه مىداريم.
(حجر / 9).
539 -
روح الامين آن را نازل كرد. (شعراء / 193).
540 -
اى هامان از براى من قصرى بنا كن. (غافر / 36).
541 -
هنگامى كه تير انداختى تو نينداختى بلكه خدا انداخت. (انفال / 17).
542 -
كتاب خدا و عترت من از هم جدا نمىگردند تا در كنار حوض (كوثر) بر من وارد شوند.
قسمتى از حديث مشهور و متواتر ثقلين. اصول كافى، ج 1، ص
299، كتاب الحجه، باب ما فرض الله
و رسوله من الكون مع الائمه عليهم السلام، حديث 6. و ج 4، و ج 141.
كتاب الايمان و الكفر، باب ادنى مايكون به البعد مومنا،
حديث 1.
543 - (احزاب /
72).
544 -
دوستان من در زير قبههاى مناند؛ جز من كسى آنها را نمىشناسد. احياء علوم
الدين، ج 4، ص 256. حديث قدسى است و در ضبط آن قبابى و
قبايى هر دو وارد شده است.
545 -
ان القرآن نزل على سبعه احرف... بحارالانوار، ج 89، ص 83.
546 -
ان القرآن واحد نزل من عند واحد. اصول كافى، ج 4، ص 438،
كتاب فضل القرآن، باب النوادر، حديث 12.
547 -
همانا كلام او فعل اوست. نهج البلاغه، فيض الاسلام، ص 737، خبطه 228.
548 -
و كسى كه دچار تنگى معاش است.... (طلاق / 7).
549 - وجه تأمل
آن است كه در اينجا از جهت ديگر مىتوان اين دعوى را تقرير كرد و آن آنست كه ظاهر
در نسبت دادن محمولى به موضوع آن است كه آن موضوع خود داراى آن حكم باشد و تمام
موضوع باشد. چنانچه در باب اطلاق نيز شيخ استاد ما در علوم تقليد به اين بيان
بىاحتياج به مقدمات اطلاق اثبات اطلاق مىكردند..
550 -
... پس استقامت بورز آنچنانكه بدان امر شدهاى. (هود / 112).
551 - خليل بن
احمد بن عمر تميم، ابوعبدالرحمن الباهى البصرى النحوى العروضى، متولد به سال 100 يا
105 هجرى قمرى در بصره، و متوفى در سال 160 يا 170 يا 175، اديب و لغوى معروف و
مبتكر علم و عروض. امام مذهب و بنا به قول بعضى از اصحاب امام صادق عليه السلام
بوده و از آن حضرت روايت كرده است. وى را تأليفات متعدد در فنون مختلف است؛ از جمله
زبده العروض، العين، كتابى درباره امامت، الايقاع النعم، الجمل، الشواهد، النقط و
الشكل، و كتابى درباره معانى اسماء و حروف، براى تفصيل بيشتر به كتب تراجم و رجال
از جلمه اعيا الشيعه، ج 30، ص 50 مراجعه شود.
552 - فروع
كافى، ج 3، ص 236، كتاب الجنائز،
باب المسأله فى القبر، حديث 6.
553 - در معالم
الاصول، ص 7، اين مضمون از چند طريق به امام صادق (عليه السلام) اسناد داده است.
554 - مرحوم
آيه الله ميرزا محمد على اصفهانى شاه آبادى، فقيه، اصولى، عارف و فيلسوف برجسته،
فرزند مرحوم آيه الله ميرزا محمد جواد حسين آبادى اصفهانى، به سال 1292 هجرى قمرى
در اصفهان متولد گشت. پس از طى مراحل علمى مقدماتى در اصفهان و تهران به حوزههاى
مقدسه نجف و سارمراء مشرف شده از محضر اساتيد بزرگى، چون مرحوم صاحب جواهر، آخوند
خراسانى و شريعت اصفهانى، بهره جست و بزودى به درجه اجتهاد نايل گرديد. وى در فقه،
فلسفه و عرفان به مقام والايى دست يافت و به تدريس اين علوم پرداخت و حوزه درس او
از قويترين حوزههاى درسى سامراء گرديد. پس از مراجعت از عراق، نخست در تهران اقامت
نمود، سپس به قم مشرف شده و مدت هفت سال در شهر مقدس قم رحل اقامت افكند، در طول
اقامت ايشان در قم، حضرت امام خمينى رضوان الله و سلامه عليه از درس اخلاق و عرفان
وى بهره فراوان جستند. امام امت در مواضع متعدد در اين كتاب و كتب و رسالات ديگر با
احترام و تجليل فراوان از آن استاد عاليقدر ياد نموده و افاضاتش را نقل فرمودهاند.
مرحوم شاه آبادى علاوه بر تدريس علوم و فنون مختلف و تربيت شاگردان برجسته، تأليفات
متعددى در زمينههاى مختلف از خود به جاى گذاشته است. آن بزرگمرد علم و عمل در سال
1369 هجرى قمرى در سن هفتاد سالگى در تهران به ملا اعلى پيوست و در جوار عبدالعظيم
الحسنى، در مقبره مرحوم شيخ ابوالفتوح رازى، مدفون گرديد.
حشرهالله مع النبى محمدو آله الطاهرين.
555 -
حم، سوگند به كتاب روشن، ما آن را در شبى مبارك فرستاديم، همانا مابيم دهنده
بودهايم، در آن شب هر امر استوار (غير قابل زيادت نقصان) تفصيل و تبيين مىشود.
(دخان / 1 - 4) تفسير برهان، ج 4، ص 158.
556 - اصول
كافى، ج 2، ص 326. كتاب الحجه، باب
مولد النبى ص، حديث 4.
557 - تفسير
برهان، ج 4، ص 457، سوره الفجر، حديث 1.
558 -
صاحب تفسير برهان رحمه الله گفته است از شيخ ابوجعفر طوسى - از رجال او - از
عبدالله بن عجلان سكونى روايت شده كه گفت شنيدم امام باقر عليه السلام مىفرمايد:
خانه على و فاطمه حجره رسول الله صلى الله عليه و آله است و سقف خانهشان عرب رب
العالمين؛ و در انتهاى خانههاشان شكافى است كه از آن تا عرش، پرده از معراج وحى
برداشته شده؛ و ملائكه صبح و شام و هر ساعتى و هر لحظه با وحى بر آن نازل مىشوند و
رشته فوج ملايكه فرود آينده قطع نمىشود؛ گروهى فرود مىآيند و دستهاى بالا
مىروند. همانا خداوند تبارك و تعالى براى ابراهيم از آسمانها پرده برداشت تا آنكه
عرش را ديد و خدا به قوت ديده او افزود؛ و همانا خداوند بر قوت ديده محمد، على،
فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام نيز بيفزود (چنانكه) عرش را مشاهده مىكردند و جز
عرش سرپوشى براى خانههايشان نمىديدند؛ خانههاشان به عرش رحمان مسقف است و
معراجهاى ملائكه و روح در خانههاى ايشان است، به اذن پروردگارشان من كل امر سلام.
رواى مىگويد پرسيدم: من كل امر سلام؟ فرمود:
سوره القدر، حديث 25.
559 - مجمتع
البيان، ج 10، ص 519. نورالثقلين، ج 5، ص 628، سوره القدر
حديث 71.
560 -
بحارالانوار، ج 95، ص 149.
561 - اقبال
الاعمال، ص 206.
562 - اقبال
الاعمال، ص 207.
563 - براى كسى
كه با شهادت (توجه كامل) گوش فرا دهد. مقتبس از آيه لكن كان
له قلب اوالقى السمه و هو شهيد. (ق / 37).
564 -
هرگز مرا نخواهى ديد اى موسى. (اعراف / 143).
565 -
پس چون پروردگار او بر كوه تجلى كرد آن را از هم فروپاشيد و موسى مدهوش بيفتاد.
(اعراف / 143).
566 -
بحارالانوار، ج 94، ص 8. از مجالس شيخ، تفسير على بن ابراهيم، ص 723. تفسير برهان،
ج 4، ص 486. كافى (روضه)، ص 222، حديث 280.
567 - كأخذ
يافت نشد.
568 - از جمله
در ذيل روايتى از امام صادق (عليه السلام) اذا قبضت الروح فهى
مطلقه فوق الجسد... چنين نوشته است: و هذا الخبر الذى
يجبء بعده و ما مائلهما من الاخبار الكثيره و غيرها من لاخبار بالغه حدالتواتر و
ظواهر الايات تدل على المعاد الروحانى، و هو بقاء النفس بعده خراب البدن...
روضه المتقين، ج 1، ص 492.
569 -
از لشگريان پروردگارت غير او آگاه نيست. (مدثر / 31).
570 - علم
اليقين، ج 1، ص 250. كافى (روضه)، ص 231، حديث 301.
571 -
روزى كه ملائكه و روح به صف مىايستد. (نبأ/ 38).
572 -
نخستين چيزى كه خدا آفريد قل بود. تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 389، حديث 9.
علماليقين، ج 1، ص 154.
573 -
نخستين آفريده خدا خود است. بحارالانوار، ج 1، ص 231، حديث 301.
574 - اصول
كافى، ج 2، ص 18، كتاب الحجه، باب
الروح التى يسدالله بها الائمه، حديث 3."
575 -
بحارالانوار، ج 25، ص 64، كتاب الامامه،
ابواب خلقهم و طينتهم و ارواحهم، باب 3، حديث 45.
576 -
او تو درباره روح مىپرسند.... (اسراء / 85).
577 -
پس منزه است آنكه ملكوت هر چيز به دست اوست و به سوى او باز مىگرديد. (يس /
83).
578 -
آسمان بانگ برآورده است و سزوار است كه بانگ برآورد: هيچ جاى پايى در آن نيست مگر
آنكه فرشتهاى در آنجا در حال سجود يا ركوع است. علم اليقين، ج 1، ص 259.
579 -
پس (به صورت) انسانى كامل بر او جلوه كرد. (مريم / 17).
580 - مأخذ
يافت نشد.
581 - اصول
كافى، ج 4، ص 437، كتاب فضل القرآن،
باب النوادر و حديث 6.
582 -
بحارالانوار، ج 23، ص 338، 346، 347. و تفسير صافى.
583 -
محمد بن يعقوب به امام صادق عليه السلام سند رسانده كه در حديث
اسراء راجع به نماز پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: آن گاه خداوند
عزوجل به آن حضرت وحى كرد: اى محمد نسب پروردگارت تبارك و
تعالى را بخوان: الله احد الله الصمد لم يلد و لم يولد و لم
يكن له كفوا احد. و اين در ركعت نخست بود. آنگاه خداند عزوجل به او وحى
فرمود: الحمدالله... را بخوان. تفسير برهان، ج 4 ص 487،
سوره القدر، حديث 22.
584 - تفسير
برهان، ج 4، 427، كتاب فضل القرآن،
باب فضل القرآن، حديث 6.
585 -
خدا رحمت كند كسى را كه قدر (حد) خود را بشناسد و از حد خود پا فراتر نگذارد.
غررالحكم، فصل 3، حرف الراء حديث 1.
586 -
آيا با اين زبان درمانده از سخن تو را شكر بگزرام. مصباح المتهجد، ص 534، از دعاى
ابوحمزه.
587 -
جايى كه عقاب پر بريزد
| |
از پشه لاغرى چه خيزد
|
امثال الحكم دهخدا، ج 2، ص 529. بدون ذكر نام شاعر.
588 -
نماز وسيله تقرب هر پرهيزكار (به خدا) است. فروع كافى، ج 3، ص 265،
كتاب الصلوه باب فضل الصلوه، حديث 6.
589 -
هيچ شكى در اين كتاب نيست و آن هدايت براى پرهيزكاران است. (بقره / 2).
590 -
كيست آن كه درمانده وقتى او را بخواند جواب دهد و رفع گرفتارى او نمايد.
(نمل / 62).
591 -
... به عرش من بنگر. روسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
پس به عظمتى نگريستم كه از ديدنش جانم بشد و بيهوش شدم. آن گاه پس از ديدن آن عظمت
به من الهام شد و گفتم: سبحان ربى العظيم و بحمده. (منزه است پروردگار بزرگ من و
سپاس او راست.) پس چون اين بگفتم از حالت غشوه به در آمدم. تا اينكه با الهمات پى
در پى هفت بار آن را مىگفتم. پس به خود آمدم و به حال عادى خود بازگشتم....
علل الشرائع، ص 315. بخشى از حديث صلوه معراج.
592 -
اذمن عادته الاحسان و من شيمته التفضيل.
593 -
هيچ بندهاى براى خدا بحقيقت ركوع نكند مگر آنكه خداوند تعالى او را به نور جمال
خود بيارايد و در سايه كبريايش جاى دهد و جامه برگزيده بپوشاند. ركوع اول است، و
سجود دوم. هركس حقيقت اول را به جاى آرد، شايستگى دومى را يافته است. در ركوع ادب
(عبوديت) است و در سجوده قرب (به معبود)؛ و كسى كه به نيكى ادب نگزارد، قرب را
نشايد. پس ركوع را به جاى آر كه با دل خاضع براى خدا و تحت سلطه او ذليل و بيمناك
است و اغصاى خود ار از اندوه و ترس آنكه از بهره ركوع كنندگان بى نصيب گرديده فرود
مىآورد. و حكايت شده كه ربيع بن خثيم با يك ركوع شب رابه صبح مىرساند و چون
بامداد مىشد قامت راست مىكرد (خ ل: ناله مىكرد) و مىگفت:
آه مخلصان پيشى گرفتند و ما از راه مانديم: و ركوعت را كامل كن به اينكه پشت خود را
راست نگاه دارى؛ و از سر اينكه به همت خويش قيام به خدمت او كنى درگذر كه جز يارى
او (اين تو را ميسر نگردد). و قبلا از شيطان و خدعهها و نيز نگهايش بگريزد كه
خداوند تعالى مرتبه بندگان خود را به قدر تواضع ايشان بلند مىدارد؛ و بدان اندازه
كه عظمت او بر باطن بندگان آشكار گردد و به راههاى فروتنى و كرنش (در برابر خود)
هدايتشان مىفرمايد. مصباح الشرايعه، ص 12. بحار الانوار، ج 82، ص 108.
594 -
و همه اسماء را به آدم آموخت. (بقره / 31).
595 -
كمال توحيد عبارت است از نفى صفات از او. اصول كافى، ج 1، ص 191،
كتاب التوحيد باب جوامع التوحيد، حديث 6.
596 -
آنان كه در راه ما جهاد كنند ه آينه ايشان را به راههاى خود هدايت مىكنيم.
(عنكبوت / 69).
597 - مصباح
الشريعه، الباب السادس عشر، فى السجود.
598 - (احزاب /
4).
599 -
پس نام پروردگار بزرگ خود را تسبيح گوى. (واقعه / 74).
600 -
نام برتر پروردگارت را تسبيح گوى. (اعلى / 1).
601 - مجمع
البيان، ج 9، ص 224. در ذيل آيه 74 سوره واقعه.
602 - اصول
كافى، ج 1، ص 153، كتاب التوحيد،
باب حدوث الاسماء، حديث 2.
603 - در نسخه
خطى، قبل از آغاز فصل چهارم، حضرت امام مطلبى نزديك به دو صفحه با عنوان
تنبيه عرفانى مرقوم فرمودهاند، اما سپس به علامت حذف بر روى اين قسمت قلم
كشيده و در حاشيه مرقوم فرمودهاند: اين تنبيه زياد است و بايد محو شود تا آخر. در
استنساخ مجدد كتاب نيز اين قسمت موجود نيست؛ اما مطلب مزبور در چاپهاى قبلى اين
كتاب درج گرديده است. در اين چاپ اين قسمت حذف گرديد.
604 -
به همان گونه كه در آغاز آفريدتان باز مىگرديد. (اعراف / 29).
605 -
و پروردگار تو آنچه را بخواهد مىآفريند و انتخاب مىكند، آنان را در كار خود
اختيارى نيست، خدا منزه است و برتر از آنچه شرك مىروزند. (قصص / 68).
606 - مصباح
الشرايعه، الباب السابع عشر، فى التشهد.
607 -
بحارالانوار، ج 15، ص 15: فتحن الاولون و نحن الاخرون..
صحيح مسلم، ج 2، ص 585 و صحيح بخارى، ج 1، ص 36. نحن الاخرون
و نحن السابقون نقل كردهاند.
608 -
معناى سلام در پايان نماز، امان است؛ يعنى، هر كس امر
خدا سنت پيامبرش را با خشوع قلب به جاى آورد، از بلاى دنيا در امان است و از عذاب
آخرت بركنار. و سلام نامى از نامهاى خداى تعالى است كه
در ميان خلق خود به وديعت نهاده تا در داد ستد، نگاهدارى امانت، و روابط با هم و
صدق همنشنى و صحت آميزش و معاشرتشان به كار برند. و اگر خواهى سلام را در جاى خود
نهى و معنايش را ادا كنى، بايد از خدا پروا نمايى و دين و دل عقل تو از تو در سلامت
باشد و آنها را به تيرگى گناهان ينالايى؛ بايد فرشتگان نگهبانت را در امان بدارى و
آنها را نيازارى و ملوشان نسازى و با رفتار ناشايست ايشان را از خود دور نسازى. سپس
دوستت و آن گاه دشمنت (بايد از جانب تو در امان باشند.) كه هر كه نزديكانش او در
امان نباشد، بيقين بيگانه از او در امان نخواهد بود. و او در سلام خود درغگوست هر
چند در ميان مردم بدان تظاهر كند. مصباح الشريعه، الباب
الثامن عشر، فى السلام. بحارالانوار، ج 82، ص 307.
609 -
همانا نماز از فحشاء و منكر باز مىدارد. (عنكبوت / 45).
610 -
من همنشين كسى هستم كه مرا همنشين خود اختيار كند. المواهب السينه، ص 77.
المحجه اليضاء، ج 8، ص 58 (با اندكى اختلاف).
611 -
عنقا شكار كس نشود دام بازگير
| |
كانجا هميشه باد به دست است دام را
|
. - حافظ
612 -
بحارالانوار، ج 94، ص 150، المناجات ثمانيه عشر،
مناجات العارفين.
613 -
اوست آغاز و انجام و پيدا و نهان. (حديد / 3).
614 -
هنگامى كه تير انداختى تو نبنداختى بلكه خدا انداخت. (انفال / 17).
615 -
همانا خدا از مومنان جهايشان را خريده است. (توبه / 111).
616 -
لا اله الاالله الحليم الكريم... وسائل الشيعه، ج 4، ص 906،
كتاب الصلوه، ابواب القتنوت، باب 7، حديث 4.
مستدرك وسائل الشيعه، كتاب الصلوه،
ابواب القنوت، باب 6، حديث 4 و 9.
617 - رويات
متعددى - در حد استفاضه - وارد شده است كه اگر به كسى خبر برسد (بشنود يا در حالى
بخواند) كه انجام عملى ثواب و پاداش دارد و او آن عمل را انجام بدهد، بدان عمل مثاب
و مأجور خواهد بود اگر چه آن خبر صحيح نباشد. اين روايات به
اخبار من بلغ معروف است؛ و عمل مثاب و مأجور خواهد بود اگر چه آن خبر صحيح
نباشد. اين روايات به اخبار من بلغ معروف است؛ و مفاد
مضمون آنها را تسامح در ادله سنن گويند. رجوع شود به
بحارالانوار، ج 2، ص 256، كتاب العلم، باب 30. اصول
كافى، ج 3، ص 139 ، كتاب الايمان و الكفر،
باب من بلغه ثواب من الله على عمل.
618 - التوحيد،
باب اسماء الله تعالى، باب 29، حديث 14.
619 -
از عادت او نيكويى كردن است و از خوى او تفضيل.
620 -
بارالها، كمال بريدگى (از متعلقات دنيوى) برا توجه به خودت ار زانيم فرما، و چشم
دلهايمان را به نور نظر كردن به خودت روشن گردان تا ديدگان دل پردههاى نور ار
دريده به كان عظمت و جلال برسد و جهانهايمان به عزت قدس تو آويخته گردد (تعلق
يابد). مناجات شعبانيه، بحارالانوار، ج 91، ص 99.
621 - وسائل
الشيعه، ج 4، ص 1030، كتاب الصلوه،
ابواب التعقيب، باب 14، حديث 2.
622 - فروع
كافى، ج 3، ص 343، كتاب الصلوه،
باب التعقيب بعد الصلوه و الدعاء، حديث 14.
623 -
بحارالانوار، ج 83، ص 332. از ثوابالاعمال، ص 149. وسائل الشيعه، ج 4، ص 1024،
كتاب الصلوه، ابواب التعقيب، باب 9، حديث 2.
624 - بحار
الانوار، ج 24، ص 239. از الخصال، ج 2،ص 394، باب 7.
625 - كتاب
اربعين (شرح اربعين حديث) از آثار جناب مولف قدس سره الشريف مىباشد كه نوشتن آن در
محرم 1358 هجرى قمرى به انجام رسده است. در مقدمه اين كتاب شريف بعد از حمد و صلوه
و دعا آمده است: و بعد، اين بنده بىبضاعت ضعيف مدتى بود با
خود حديث مىكردم كه چهل حديث از احاديث اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام كه در
كتب معتبره اصحاب و علماء رضوان الله عليهم ثبت است جمع آورى كرده و هر يك را به
مناسبت شرحى كند كه با حال عمه مناسبتى داشته باشد، و از اين جهت آن را به زبان
فارسى نگاشته كه فارسى ربانان نيز از آن بهره برگيرند؛ شايد ان اشاء الله مشمول
حديث شريف ختمى مرتبت (ص) شوم كه فرموده است: من حفظ على امتى
اربعين حديثنا نبتقون بها بعث الله يوم القيامه فقيها عالما. تا بحمدالله و
حسن توفيقه موفق به شروع آن شدم و از خداى تعالى توفيق اتمام مىطلبم -
انه ولى التوفيق.
626 -
خداى من، اگر من شايسته رحمت تو نيستم تو اهل آن هستى كه با فضل شاملت بر من كردم
نمايى. خداى من، در دنيا گناهانى از من پوشانيدى و من نيازمندتر به اينكه در آخرت
آن گناهان را بپوشانى.... بارالها، كمال بريدگى (از
متعلقات دنيوى) برا توجه به خودت ار زانيم فرما، و چشم دلهايمان را به نور نظر كردن
به خودت روشن گردان تا ديدگان دل پردههاى نور ار دريده به كان عظمت و جلال برسد و
جهانهايمان به عزت قدس تو آويخته گردد (تعلق يابد). مناجات
شعبانيه، بحارالانوار، ج 91، ص 99.
627 - مطابق با
30 فروردين 1321 هجرى شمسى.