555. بدترين خوبى و بهترين بدى
ما خير بخير بعده النار، و ما شر بشر بعده الجنة
آن خوبى كه در پى آن آتش باشد، خوب نيست و آن بدى كه به دنبالش بهشت
باشد، بد نيست .
(549)
556. سرنوشت خيرين و مفرطين
الجنة غاية السابقين جويان
(بر خيرات ) است و آتش سرنوشت تفريط گران (در خطا و انحراف ).
(550)
557. حقارت هر نعمتى در برابر نعمات بهشت
كل نعيم دون الجنة فهو محقور، و كلى بلاء دون
النار عافية
هر نعمتى در برابر بهشت حقير و ناچيز است و هر بلايى در برابر دوزخ
عافيت و آسايش است .
(551)
558. پيرامون بهشت و دوزخ
اءن الجنته حفت بالمكاره و اءن النار حفت
بالشهوات
پيرامون بهشت را ناگوارى ها و پيرامون آتش را شهوات فرا گرفته است .
(552)
559. جايگاه بهشت
الجنة تحت اءطراف العوالى !
بهشت زير سايه نيزه ها است .
(553)
560. اطاعت از اوامر الهى
هيهات ! لا يخدع الله عن جنته ، و لا تنال
مرضاته الا بطاعته
هيهات ! خداوند درباره بهشت جاويدش فريب داده نمى شود و به خشنودى او
رسيده نمى شود مگر از طريق اطاعتش .
(554)
O دوزخ
561. كافى ترين پاداش و مناسب ترين كيفر
كى بالجنة ثوابا و نوالا، و كفى بالنار عقابا و
وبالا!
بهشت برين براى پاداش نيكوكاران كافى است و دوزخ ، مناسب ترين كيفر و
سختى بدكاران است .
(555)
562. بهترين نعمت هاى و بدترين بلاها
ما خير بخير بعده النار، و ما شر بشر بعده الجنة
و كل نعيم دون الجنة فهو محقور، و كل بلاء دون النار عافية
آن خوبى كه جهنم به دنبال دارد (در واقع ) خوبى نيست و آن بدى كه بهشت
در پى آن باشد، بدى نيست و هر نعمتى در برابر بهشت كوچك و هر بلايى در
برابر جهنم عافيت و آسايش است .
(556)
563. حذر از عذاب الهى
(عباد الله ) فاحذروا نارا قعرها بعيد، و حرها
شديد، و عذابها جديد.دار ليس فيها رحمة و لا تسمع فيها دعوة ، و لا
تفرج فيها كربة
اى بندگان خدا از آتشى كه ژرفايش زياد و حرارتش شديد و عذابش تازه است
، بر حذر باشيد! آن جا سرايى است كه رحمت الهى در آن نيست و به درخواست
كسى گوش داده نمى شود و هيچ اندوهى در آن بر طرف نمى گردد.
(557)
564. از عذاب الهى ايمن مباش !
لا تاءمنن على خير هذه الامة عذاب الله لقولك
تعالى : فلا ياءمن مكر الله الا القوم الخاسرون
بر بهترين فرد اين امت از عذاب خدا ايمن مباش ؛ زيرا خداى بزرگ مى
فرمايد: از مكر و كيفر خدا جز مردم زيانكار خود را ايمن نپندارند.
(558)
565. جهنم ، آتش غضب الهى
يا عقيل ! اءتئن من حديدة اءحماها اءنسانها
للعبه ، و تجرنى اءلى نار سجرها جبارها لغضبه ! اءتئن من الاذى و لا
اءئن من لظى ؟!
اى عقيل ! از آهنى كه انسانى آن را به بازيچه سرخ كرده است مى نالى و
مرا به سوى آتشى كه خداى جبار به خشم خود افروخته است مى كشانى !؟تو از
اين رنج مى نالى و من از عذاب ننالم ؟!
(559)
566. آتش جهنم
ماءخسر المشقة وراءها العقاب ، اءربح الدعُة
معها الامان من النار
چه زيانبار است مشقتى كه به دنبال آن عذاب است و چه سودمند آسايشى كه
قرين امان از جهنم است .
(560)
567. عظمت و سختى كيفر
فو الله لو حننتم حنين الوله العجال ، و دعوتم
بهديل الحمام ، و جاءرتم جؤ آر متبتلى الرهبان ، و خرجتم اءلى الله من
الاموال و الاولاد، التماس القربةُ اليه - فى ارتفاع درجة عنده ، اءو
غفران سيئة اءحصتها كتبه و حفظتها رسله - لكان قليلا فيما اءرجو لكم من
ثوابه ، و اءخاف عليكم من عقابه
به خدا سوگند، اگر مانند شترهاى بچه مرده فرياد كنيد و مانند كبوتران
ناله زنيد و همانند دير نشينان زارى كنيد و مال دنيا و اولادش را
بگذاريد و برويد كه به خدا نزديك تر گرديد و درجه شما افزايش يابد و يا
گناهى كه در نامه عمل شما ثبت گرديد و نگهبانان خدا آن را حفظ كرده
اند، بخشيده شود، نسبت به آنچه من براى شما به آن اميدوارم كم است و از
عقاب و كيفر آن براى شما مى ترسم .
(561)
568. طالب و گريزان خواب
اءلا و اءنى لم اءر كالجنة نام طالبها، و لا
كالنار نام هاربها
هان ! من چيزى مانند بهشت نديده ام كه جوينده اش خواب باشد و نه مانند
دوزخ كه گريزان از آن در خواب باشد.
569. غافل نبودن از كيفر
(562)
فى صفة الله سبحانه -: لا يشغله عضب عن رحمة ، و
لا تولهه رحمة عن عقاب
در وصف خداى سبحان مى فرمايد: هيچ خشمى او را از مهرى باز نمى دارد و
هيچ مهرى او را از كيفر غافل نمى سازد.
(563)
570. خير دوزخى
ما خير بخير بعده النار
خيرى كه دوزخ به دنبالش است خير نيست .
(564)
571. دورى از آتش اخروى
اعلموا اءنه ليس لهذا الجلد الرقيق صبر على
النار، فارحموا نفوسكم فاءنكم قد جربتموها فى مصائب الدنيا، اءفراءيتم
جزع اءحدكم من الشوكة تصيبه ، و العثرة تدميه ، و الرمضاء تحرقه ؟ فكيف
اءذا كان بين طابقين من نار، ضجيع حجر، و قرين شيطان ؟
بدانيد كه اين پوست نازك را ياراى آتش نيست ، پس به خود رحم كنيد! شما
در مصيبت ها و گرفتارى هاى دنيا آتش را آزموده ايد. آيا ديده ايد كه
وقتى خارى به بدن يكى از شما مى خلد، يا به زمين مى خورد و خونى مى شود
و يا شن هاى داغ پايش را مى سوزاند چگونه بى تابى مى كند؟! پس چگونه
خواهد بود اگر ميان دو لايه از آتش قرار گيرد و همبسترش سنگ و همدمش
شيطان باشد؟!
(565)
572. جايگاه بد معصيتكاران
اءما اءهل المعصية فاءنزلهم شردار، و غل الايدى
اءلى الاعناق ، و قرن النواصى بالاقدام ، و اءلبشهم سرابيل القطران ، و
مقطعات النيران . فى عذاب قد اشتد حر0...
در خطبه اى كه وصف قيمامت فرمود:
و اما معصيتكاران خداوند آنان را به بدترين جايگاه فرود آورده و دست
هاى آنان را به گردنشان بسته و پيشانى آنان را ته پاهايشان نزديك مى
نمايد و پيراهن هاى قطران و لباس هايى از آتشش به آنها بپوشاند، در
عذابى كه حرارتش بسيار سخت است .
(566)
573. دل مردگان جهنمى
من كثر كلامه كثر خطؤ ه ، و من كثر خطوة قل حياؤ
ه ، و من قل حياؤ ه قل ورعه ، و من قل ورعه مات قلبه ، و من مات قلبه
دخل النار
كسى كه پر گويد بسيار به خطا رود و كسى كه زياد خطا كرد، شرم و حيايش
كم شود و كسى كه حيايش اندك شد، پارسايى اش كم گردد و كسى كه پارسايى
اش كم شد، دل مرده شود و كسى كه دل مرده شد داخل جهنم شود.
(567)
فصل دوم : فروع دين
بخش اول : نماز
1. فلسفه نماز
574. نشانه اصلى دين
...اءقام الصلاة فاءنها الملة .
برپا داشتن نماز نشانه اصلى دين است .
(568)
575. اسباب تشكر از خدا
اءن قوما عبدوا الله رغبُة فتلك عبادة التجار، و
اءن قوما عبدوا الله رهبة فتلك عبادة العبيد، و اءن قوما عبدوا الله
شكرا فتلك عبادة الاحرار
گروهى خدا را به انگيزه ثواب و پاداش مى پرستند، اين عبادت تاجران و
بازرگانان است و گروهى خدا را از روى ترس مى پرستند، اين عبادت غلامان
و برده صفتان است و گروهى خدا را از روى سپاسگزارى مى پرستند، اين
عبادت آزادگان است .
(569)
576. تقرب متقين
الصلاة قربان كل تقى ، و الحج جهاد كل ضعيف
نماز موجب تقرب هر پرهيزگار و حج هر ناتوان است .
(570)
577. نماز چونان چشمه آبگرم
فى وصيته بالصلاة -: اءنها لتحت الذنوب حت الورق
، و تطلقها اءطلاق الربق ، و شبهها رسول الله صلى الله عليه و آله
بالحمة تكون على باب الرجل ، فهو يغتسل منها فى اليوم و الليلة خمس
مرات ، فما عسى اءن يبقى عليه من الدرن ؟
درباره نماز چنين سفارش مى كند: گناهان را از گردن ها باز مى كند، همان
گونه كه مهارها از گردن حيوانات باز مى شود. رسول خدا صلى الله عليه و
آله نماز را به چشمه آب گرم تشبيه فرموده است كه مقابل در خانه مردى در
جريان باشد و آن مرد در هر روز و شب پنج مرتبه در آن شست و شو نمايد
(با اين شست و شوى مكرر چه كثافت و چركى در بدن او باقى خواهد ماند؟)
(571)
578. پاك كننده ذنوب
ما اءهمنى ذنب اءمهلت بعده حتى اءصلى ركعتين و
اءسال الله العافية
گناهى كه مرا بعد از آن مهلت خواندن دو ركعت نماز و درخواست عافيت از
خدا داشته باشم برايم مهم نيست .
(572)
579. پاك شدن از تكبر
... الصلاة تنزيها عن الكبر.
خداى بزرگ نماز را واجب فرمود تا انسان را از تكبر و گردنكشى پاك
(573) گرداند.
580. تواضع در برابر حق سبحانه
.. لما فى ذلك من تعفير عتاق الوجوه بالتراب
تواضعا، و التصاق كرائم الجوارح بالارض تصاغرا
بندگان مؤ من هنگامى كه نماز مى خوانند ساييدن گونه ها به خاك نشانه
تواضع و گزاردن اعضاى شريف بر زمين ، دليل كوچكى و اظهار حقارت است .
(574)
581. اعمال تابع نمازند!
اءعلم اءن كل شى ء من عملك تبع لصلاتك
بدان كه هر عملى از اعمال تو تابع نمازت مى باشد.
(575)
582. مصونيت به وسيله نماز
.. عن ذلك ما حرس الله عباده المؤ منين بالصلوات
... تسكينا لاطرافهم ، و تخشيعا لابصارهم ، و تذليلا لنفوسهم ، و
تخفيضا لقلوبهم ، و اءذهابا للخيلاء عنهم
خداوند متعال بندگان مؤ من خود را به وسيله نمازها... براى آرامش دست و
پا و اندام ديگرشان و خشوع ديدگانش ، فروتنى جان هايشان ، و خضوع دل
هايشان ، و دور كردن كبر و غرور از وجودشان ؛ از تباهكارى ها و ستمگرى
و تكبر و گردنكش حفظ مى كند.
(576)
583. از بين برنده گناهان
اءنها لتحت الذنوب حت لورق
نماز، گناهان را مانند ريزش برگ درختان فرو مى ريزد.
(577)
2. اهتمام و توصيه به
نماز
584 .سابقين در نماز
اللهم اءنى اءول من اءناب ، و سمع و اءجاب ، لم
يسبقنى الا رسول الله صلى الله عليه و آله بالصلاة
بار پروردگار! من نخستين كسى هستم كه به حق رسيده و آن را شنيده و
پذيرفته است ، هيچ كس بر من به نماز پيشى نگرفت مگر رسول خدا صلى الله
عليه و آله .
(578)
585. واجبات را به جاى آوريد!
الفرائض الفرائض ، اءدوها اءلى الله تؤ د كم
اءلى الجنة
واجبات را به جاى آوريد؛ آن ها را براى خدا به جا آوريد تا شما را به
بهشت برساند.
(579)
586. توصيه پيامبر به نماز
... كان ياءمر اءهله و يصبر عليها نفسه .
رسول خدا صلى الله عليه و آله هم اهل خود را به نماز فرمان مى داد و هم
خود شخصا با شكيبايى آن را به انجام مى رسانيد.
(580)
587. قدر نهادن به نماز
قد عرف حقها رجال من المومنين الذين لا تشغلهم
عنها زينة متاع و لا قرة عين من ولد و لا مال . يقول الله سبحانه :
(رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله و اءقام الصلاة و اءيتاء
الزكاُة )
قدر و اهميت نماز را مردانى از مؤ منين مى دانند كه زينت كالاى دنيا و
فرزندى كه نور چشم انسان است و مال و دارايى آن ها را به خود مشغول نمى
دارد، چنانكه خداى سبحان مى فرمايد: مردانى هستند كه تجارت و داد و ستد
دنيا، آن ها را از ياد خدا و اقامه نماز و پرداخت زكات باز نمى دارد.
(581)
588. از نماز گزاران باشيد!
اءلا تسمعون اءلى جواب اءهل النار حين سئلوا: ما
سلككم فى سقر؟قالوا: لم نك من المصلين
آيا به پاسخ اهل دوزخ گوش فرا نمى دهيد كه وقتى از آن ها سؤ ال مى شود،
چه چيز شما را گرفتار دوزخ ساخت ؟گويند: ما از نماز گزاران نبوديم .
(582)
589. نماز را مراعات كنيد!
تعاهدوا اءر الصلاة ، و حافظوا عليها، و
استكثروا منها، و تقربوا بها، فاءنها كانت على المومنين كتابا موقوتا
امر نماز را مراعات كنيد و آن را محافظت نماييد و بسيار به جايى آوريد
و با آن به خدا تقرب جوييد؛ زيرا نماز (بر مومنين فريضه اى است نوشته
شده و وقت آن تعيين گرديده ).
(583)
3. احكام نماز فرادى و
جماعت
590. نماز جماعت را طولانى نكنيد
صلوا بهم صلاة اءضعفهم و لا تكونوا فتانين
با مردم همانند ضعيف ترين آن ها نماز بگزاريد؛ و سبب فتنه و فساد
نباشيد.(584)
591. رعايت حال ماءمومين
من كتابه للاشتر -: و اءذا قمت فى صلاتك للناس ،
فلا تكونن منفرا و لا مضيعا، فاءن فى الناس من به العلُة و له الحاجة و
قد سالت رسول الله صلى الله عليه و آله حين وجهنى اءلى اليمن كيف اءصلى
بهم !؟فقال : (صل بهم كصلاة اءضعفهم ، و كن بالمؤ منين رحيما)
در نامه خود به اشتر مى فرمايد: آن گاه كه به نماز مى ايستى و مردم پشت
سر تو ايستاده اند نماز را طورى انجام بده كه نه (بر اثر طول كشيدن )
موجب رنجش و نفرت مردم گردد و نه بر اثر خواندن موجب ضايع شدن حق بيمار
شود؛ زيرا در ميان نمازگزاران كسانى هستند كه بيمارند يا كار ضرورى
دارند (و بايد رعايت هر دو طرف بشود) من از رسول خدا صلى الله عليه و
آله هنگامى كه به يمن اعزام شدم پرسيدم : موقعى كه پيشنماز آنان شدم ،
نمازم را چگونه انجام دهم ؟
حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: نماز خود را در ميان آنان همانند
نماز ضعيف ترين مردم بخوان و با مؤ منان مهربان باش !
(585)
592. واجبات و مستحبات
لا قربة بالنوافل اءذا اءضرت بالفرائض .
مستحبات چنانچه به واجبات زيان رساند، موجب قرب به خدا نشود.
(586)
594. ترك مستحب در صورت زيان به واجب
اءذا اءضرت النوافل بالفرائض فارفضوها
هر گاه امور مستحب به واجبات زيان رسانند، آن ها را ترك كنيد.
(587)
594. اهميت نماز جمعه
لا تسافر فى يوم جمعة حتى تشهد الصلاة الا فاصلا
فى سيل الله اءو فى اءمر تعذربه . و اءطع الله فى جميع اءمورك ، فاءن
طاعُة الله فاضلة على ما سواها
در روز جمعه مسافرت مكن تا بتوانى در نماز جمعه شركت كنى ، مگر آن كه
سفر تو در راه خدا باشد يا به خاطر كارى باشد كه در آن معذور باشى . در
همه كارها مطيع خدا باش ، كه اطاعت خداوند بر همه چيز برترى دارد.
(588)
4. وقت نماز
595. نماز در وقت خواندن
صل الصلاة لوقتها الموقت لها، و لا تعجل وقتها
لفراغ ، و لا تؤ خرها عن وقتها لاشتغال و اعلم اءن كل شى ء من عملك تبع
لصلاتك
نماز را در وقت مقرر آن به جاى آور و به علت فراغت از كار وقت آن را
پيش ميانداز و به علت اشتغال آن به تاءخير ميافكن و بدان كه هر كار
تو وابسته به نماز است .
(589)
596. بر پا داشتن نماز
يقول الله سبحانه : رجال لا تلهيهم تجارة و لا
بيع عن ذكر الله و اءقام الصلاة و اءيتاء الزكاة . و كان رسول الله صلى
الله عليه و آله نصبا بالصلاةُ بعد التبشير له بالجنة
خداى سبحان مى فرمايد: مردانى هستند كه بازرگانى و خريد و فروش آن ها
را زا ياد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات باز نمى دارد. و پيامبر
خدا صلى الله عليه و آله با وجود اين كه به بهشت مژده داده شده بود
براى نماز خود را به رنج مى افكند.
(590)
597. مراقبت از نماز
الله الله فى الصلاة ، فاءنها عمود دينكم
خدا را، خدا را، مراقب باشيد در مورد نماز؛ زيرا كه نماز، ستون دين
شماست .
(591)
5. نماز شب و شب زنده
دارى
598. يقين برتر از شك و ترديد
قد سمع رجلا من الحرورية يتهجد و يقراء، فقال
عليه السلام : نوم على يقين خير من صلاة فى شك
على مردى از خوارج را در حال عبادت شبانه و قرائت قرآن ديد، فرمود:
(خوابى كه با يقين همراه باشد، بهتر از نمازى است كه با شك و ترديد
باشد)
(592)
599. خوشا به حال شب زنده داران
عن نوف البكالى قالى : راءيت اميرالمومنين ذات
ليلة ، و قد خرج من فراشه ، فنظر فى النجوم ، فقال لى : يا نوف !
اءراقد اءنت اءم رامق ؟
فقلت : بل رامق ! قال :
يا نوف ! طوبى للزاهدين فى الدنيا، الراغبين فى الاخرة ، اءولئك قوما
اءتخذوا الارض بساطا، و ترابها فراشا، و ماءها طيبا، و القرآن شعارا، و
الدعاء دثارا، ثم قرضوا الدنيا قرضا على منهاج المسيح .
يا نوف ! اءن داود عليه السلام قام فى مثل هذه الساعة من الليل ، فقال
: اءنها ساعة لا يدعو فيها عبد الا اءستجيب له ، اءلا اءن يكون عشارا
اءو عريفا اءو شرطيا، اءو صاحب عرطبة ؤ هى الطنبور اءو صاحب كوبة . و
هى الطبل و قد قيل اءيضا. اءن العرطبة الطبل و الكوبة الطنبور
از نوف بكالى روايت شده است كه گفت : شبى اميرمؤ منان على عليه السلام
را ديدم كه از بستر خويش برخاست و به ستارگان مى نگرد، آن گاه به من
گفت : اى نوف ! خوابى يا بيدار؟
گفتم : بيدارم .
فرمود: اى نوف ! خوشا به حال پارسايان اين جهان كه دل در سراى ديگر
بسته اند، آنان كه زمين را فرش و خاك را بستر و آب را شربت نوشين و
قرآن را شعار جامه زيرين ؛ يعنى روش خود و زينت دل و دعا را دثار (جامه
رو؛ يعنى مانع حوادث ) قرار داده اند. و چون حضرت عيسى از دنيا بريده و
جدا گشته اند.
اى نوف ! حضرت داود عليه السلام شب ها در چنين ساعتى از بستر برمى خاست
و مى گفت : اين ساعتى است كه هيچ بنده اى خداى بزرگ را نخواند، مگر اين
كه دعايش مستجاب شود، جز آن كه باجگير يا جاسوس خبرچين يا گزمه كه
همكار داروغه ستمگر است و يا نوازنده تنبور و طبل باشد (عرطبه به معنى
تنبور و كوبه به معنى طبل است و نيز گفته اند: عرطبه به معنى طبل و
كوبه به معنى تنبور است )
(593)
600. از خدا بترسيد!
اتقوا الله عباد الله ! تقية ذى لب شغل التفكر
قلبه ، و اءنصب الخوف بدنه ، و اءسهر التهجد غرار نومه
اى بندگان خدا! از خدا بترسيد، مانند ترسيدن خردمندى كه انديشه (قيامت
) او را به خود مشغول كرده و ترس از عذاب الهى جسمش را رنجور ساخته ، و
شب زنده دارى (براى عبادت و نماز شب خواب اندكش را ربوده است .
(594)
601. اوصاف شب زنده داران
طوبى لنفس اءدت اءلى ربها فرضها، و عركت بجنبها
بؤ سها، و هجرت فى الليل غمضها، حتى اءذا غلب الكرى عليها افترشت
اءرضها، و توسدت كفها، فى معشر اءسهر عيونهم خوف معادهم ، و تجافت عن
مضاجعهم جنوبهم ، و همهمت بذكر ربهم شفاههم ، و تقشعت بطول استغفار هم
ذنوبهم ، (اءولئك حزب الله ، اءلا اءن حزب الله هم المفلحون )
خوشا به حال كسى كه وظيفه خويش را نسبت به پروردگارش ادا كند و مشكلات
زندگى را تحمل كرده و ناملايمات را بر خود آسان گيرد و خواب را از
ديدگان بشويد و اگر خواب بر او غلبه كرد، زمين را بستر خويش سازد و
دستش را بالش . آنان كه خوف قيامت چشمانشان را بيدار نگاه داشت و
پهلوهايشان را از خوابگاه دور ساخته و همواره لب هايشان را بيدار نگاه
داشت و پهلوهايشان را از خوابگاه دور ساخته و همواره لب هايشان به ذكر
پروردگار در حركت است و گناهانشان از بسيارى استغفار زدوده شده است :
آنان حزب و گروه خدا هستند، بدانيد كه گروه خدا رستگاران اند.)
(595)
602. چه نيكوست خواب زيركان !
كم من قائم ليس له من قيامه اءلا السهر و العناء
جبذا نوم الاكياس بسا نماز شب خوانى كه از ايستادن و
نمازگزاردنش جز بيدارى و رنج نيست ، چه نيكو است خواب زيركان و عالمان
دين !
(596)
603. على عليه السلام در محراب نيايش
من خبر ضرار بن حمزة الضبائى عند دخوله على
معاويه و مساءلته له عن اءميرالمؤ منين عليه السلام و قال : فاءشهد لقد
راءيته فى بعض مواقفه و قد اءرخى الليل سدوله و هو قائم فى محرابه قابض
على لحيته يتململ تململ السليم ، و يبكى بكاء الحزين ، و يقول :
يا دنيا! يا دنيا! اءليك عنى . اءبى تعرضت ؟اءم الى تشوقت ؟لا حان حينك
هيهات ! غرى غيرى ، لا حاجة لى فيك ، قد طلقتك ثلاثا لا رجعة فيها!
فعيشك قصير، و خطرك يسير، و اءملك حقير. آه من قلة الزاد، و طول الطريق
ت و بعد السفر، و عظيم المورد
گفته اند: ضرار بن حمزه ضبايى بر معاويه وارد شد و معاويه درباره
اميرمؤ منان على عليه السلام از او پرسيد، او گفت : گواهى مى دهم كه او
را در جايى ديدم كه شب پرده سياهش را آويخته بود و او در محراب عبادتش
ايستاده و محاسن خود را به دست گرفته و همچون مار گزيده به خود مى
پيچيد، و همانند دردمندان از سر خوف مى گريست و مى فرمود:
اى دنيا! اى دنيا! از من دور شو و دست از دامنم بردار! آيا براى فريفتن
من اين چنين در برابر من جلوه مى كنى يا آرزومند منى ؟هنگام فريبت
نزديك مباد! چه دور است آرزوى تو! ديگرى را بفريب ؛ زيرا مرا به تو
نيازى نيست .
من تو را سه طلاقه كردم كه رجوعى نداشته باشد. زندگى در تو كوتاه و
ارزش تو اندك و آرزو در تو حقير است . واى از كمى توشه و درازى راه و
دورى سفر و بزرگى حسابگاه
(597)
604. توصيف اصحاب محمد (ص )
لقد راءيت اءصحاب محمدصلى الله عليه و آله فما
اءرى اءحدا يشبههم منكم ! لقد كانوا يصبحون شعثا غبرا، و قد باتوا سجدا
و قياما، يراو حون بين جباههم و خدودهم و يقفون على مثل الجمر من ذكر
معادهم ! كاءن بين اءعينهم ركب المعزى من طول سجودهم ! ادا ذكر الله
هملت اءعينم حتى تبل جيوبهم ، و مادوا كما يميد الشجر يوم الريح العاصف
من اصحاب محمد صلى الله عليه و آله را ديدم و يكى از شما را نمى بينم
كه مانند ايشان باشيد؛ زيرا آنان صبح ، ژوليده مو و غبارآلوده بودند و
شب را بيدار به سجده و قيام مى گذراندند. ميان پيشانى ها و رخسارهاشان
نوبت گذاشته بودند (گاهى پيشانى و گاه رخسار روى خاك مى نهادند) و از
ياد بازگشت مانند اخگر و آتشپاره سوزان مى ايستادند. گويا پيشانى
هايشان بر اثر طول سجده مانند زانوهاى بزها (پينه بسته ) بود، هر گاه
ذكر خداوند سبحان به ميان مى آمد، از ترس عذاب و كيفر و اميد به پاداش
، اشك چشمانشان مى ريخت ، به طورى كه گريبان هاشان تر مى گشت و مى
لرزيدند، چنان كه درخت در روز وزيدن تندباد مى لرزد.
(598)
بخش دوم : روزه
605. عيد واقعى
فى بعض الاعياد -: اءنما هو عيد لمن قبل الله
صيامه و شكر قيامه و كل يوم لا يعصى الله فيه فهو عيد
امام عليه السلام در يكى از اعياد فرمود: همانا امروز عيد است ، براى
كسى كه روزه اش مورد قبول و شب زنده دارى اش مشكور باشد و هر روزى كه
در آن معصيت خدا نشود آروز، عيد است .
(599)
606. حكمت روزه
حرس الله عباده المؤ منين بالصلوات و الزكوات ،
و مجاهده الصيام فى الايام المفروضات ، تسكينا لا طرافهم ، و تخشيعا
لابصارهم ، و تذليلا لنفوسهم
خداوند متعال بندگان را ايمان خود را از فريبكارى هاى شيطان محفوظ و
مصون مى دارد، به وسيله نمازها و زكات دادن و تحمل مشقت به وسيله روزه
گرفتن در روزهاى مقرر (رمضان مبارك ) و براى ايجاد آرامش در اعضاى آنان
و براى خاشع نمودن چشمان و رام كردن نفس ها.
(600)
607. آزمايش اخلاص بندگان
فرض الله ... الصيام ابتلاء لا خلاص الخلق
خداوند روزه را آزمايشى براى اخلاص بندگانش قرار داد.
(601)
608. زكات بدن
لكل شى ء زكاة ، و زكاة البدن الصيام
براى هر چيزى زكاتى است و زكات بدن روزه گرفتن است .
(602)
609. روزه دار ظاهرى
كم من صائم ليس له من صيامه اءلا الجوع و الظما،
و كم من قائم ليس له من قيامه الا السهر و العناء، حبذا نوم الاكياس و
افطارهم
بسا روزه دارى كه از روزه اش جز گرسنگى و تشنگى نصيبى نيابد، و بسا شب
زنده دارى كه از عبادت شبانه اش جز رنج و بى خوابى بهره اى نبرد، خوشا
خواب زيركان (عارف ) و روزه خوارى آنان !
(603)
610. سپر عذاب
... صوم شهر رمضان فانه جنة من العقاب
روزه ماه رمضان سپر عذاب است .
(604)
611. وقت افطار
صلوا بهم المغرب حين يفطر الصائم
نماز مغرب را هنگامى به پا داريد كه روزه دار روزه اش را مى گشايد.
(605)
بخش سوم : زكات
612. زكات طلب
اءن الرجل اءذا كان له الدين الظنون ، يجب عليه
اءن يزكيه ، لما مضى ، اءذا قبضه
اگر كسى از ديگرى طلبى داشته باشد كه نمى داند مى پردازد يا نه ، واجب
است از وصول طلب به خاطر مدتى كه بر آن گذشته است ، زكات آن را
بپردازد.
(606)
613. قسمت مال بين نيازمندان
فى كتاب له اءلى قثم بن العباس و هو عامله على
مكة -: و اءنظر .لى ما اجتمع عندك من مال الله فاصرفه اءلى من قبلك من
ذوى العيال و المجاعة مصيبا به مواضع الفاقة و الخلات . و ما فضل عن
ذلك فاحمله الينا لنقسمه فيمن قبلنا
نامه اى است از اميرالمؤ منين عليه السلام به قثم بن عباس كه عامل و
كارگزار آن حضرت در مكه بود: در آنچه از مال خدا در نزد تو گرد آمده ،
دقت و انديشه كن ! سپس آن را به مصرف كسانى از عيالمندان و گرسنگانى كه
در مكه در نزد و هستند برسان و اين در حالى باشد كه آن را به مواردى از
فقر شديد و احتياجات مردم نيازمند برسانى و هر چه از اين مصارف زياد
بيايد نزد ما بفرست تا آن را در ميان كسانى (از گرسنگان و محتاجان ) كه
نزد ما هستند قسمت كنيم .
(607)
614. وسيله نگاهدارى اموال
حصنوا اءموالكم بالزكاة .
اموال خويش را با دادن زكات نگاه داريد.
(608)
615. رشد دارايى
فرض الله ... الزكاة تسبيبا للرزق .
خداوند زكات را و وسيله اى براى رسيدن (مردمان مستحق ) به روزى قرار
داد.
(609)
616. تدبير براى روز نيازمندى
اءمسك من المال بقدر ضرورتك ، و قدم الفضل ليوم
حاجتك
مال را به اندازه اى كه برايت لازم است نگاه دار و آنچه از احتياجت
افزون است براى روز احتياجت (در قيامت و روز حساب ) پيش بفرست .
(610)
617. جمع آورى زكات
من وصيته لمن يستعمله على الصدقات -: ثم احدر
اءلينا ما اجتمع عندك نصيره حيث اءمر الله به ، فاذا اءخذها اءمينك
فاءوعز اءليه الا يحول بين ناقُة و بين فصيلها و لا يمصر لبنها فيضر
ذلك بولدها، و لا يجهدنها ركوبا، وليعدل بين صواحباتها فى ذلك و بينها،
و ليرفه على اللاغب ، و ليستاءن بالنقب و الظالع ، و ليوردها ما تمر به
من الغدر، و لا يعدل بها عن نبت الارض اءلى جواد الطرق ، وليروحها فى
اساعات ، و ليمهلها عندالنطاف و الاعشاب ، حتى تاءتينا باءذن الله بدنا
منقيات ، غير متعبات و لا مجهودات
على عليه السلام در توصيه به ماءمور جمع آورى زكات نوشت : اموالى را كه
از زكات نزد تو گرد آمده ، براى ما بفرست تا آنها را در مواردى كه
خداوند دستور داده به مصرف رسانيم . وقتى چهار پايان را به امين خود
سپردى ، به او سفارش كن كه ميان شتر و كره اش جدايى نيافكند و همه
شيرشان را ندوشد، به طورى كه به بچه آن ها آسيب رسد و از آن ها زياد
سوارى نگيرد و خسته شان نكند و در سوارى گرفتن از آن ها عدالت را رعايت
كند و چهارپاى خسته و مانده را استراحت دهد و با چهارپايى كه سمش آسيب
ديده و از راه مانده است مدارا كند، و به هر آبگيرى كه مى رسد آن ها را
آب دهد و از زمين هاى سرسبز و علفزار به جاده هاى خشك و خالى نراند و
هر از چند گاهى آن ها را استراحت دهد و در جاهايى كه آب و علف دارد، به
آن ها فرصتى دهد كه آب بياشامند و بچرخند تا به اذن خداوند با تنى فربه
و چاق و نا خسته و نارنجور به دست ما رسند.
(611)
618. آداب جمع آورى زكات
فى وصيته لمن يستعمله على الصدقات -: ثم امض
اءليهم بالسكينة و الوقار؛ حتى تقوم بيهم فتسلم عليهم ، و لا تخدج
بالتحية لهم
امام على عليه السلام در سفارش خود به كسى كه او را ماءمور جمع آورى
زكات مى كرد فرمود: سپس با آرامش و متانت به طرف ايشان حركت كن تا به
ميان مردم آن آبادى برسى و توقف كنى و به آنان سلام كن ، بدون اين كه
در سلام گفتن آنان را تحقير نمايى .
(612)
619. زكات پيروزى
العفو زكاة الظفر.
گذشت ، زكات پيروزى است .
(613)
620. زكات با طيب خاطر
اءن الزكاة جعلت مع الصلاة قربانا لاهل الاسلام
، فمن اءعطاها طيب النفس بها، فاءنها تجعل له كفارة و من النار حجازا و
وقاية . فلا يتبعنها اءحد نفسه ، و لا يكثرن عليها لهفه . فاءن من
اءعطاها غير طيب النفس بها، يرجو بها ما هو اءفضل منها، فهو جاهل
بالسنة ، مغبون الاجر، ضال العمل ، طويل الندم
همانا زكات به همراه نماز براى نزديكى مسلمانان به خداوند قرار داده
شده است . بنابراين ، كسى كه با رضايت خاطر زكات را بپردازد، كفاره
گناهان او و مايه نگهدارى اش از آتش باشد، پس نبايد كسى دلى در پى
زكاتى كه مى پردازد داشته باشد و مرتبا افسوس خورد؛ زيرا كسى كه آن را
از روى بى ميلى بپردازد و با اين حال ، در قبال آن ، به بهتر از آن
(يعنى بهشت ) چشم آمدى بندد، به نسبت (پيامبر) نادان است و در پاداش
مغبون به كارش بيهوده و پشيمانى اش طولانى باشد.
(614)
621. حكم غنيمت
و من كلام له عليه السلام قاله لعبدالله بن زمعة
لما طلب منه مالا فى خلافته : اءن هذا المال ليس لى و لا لك ، و اءنما
هو فى ء للمسلمين ، و جلب اءسيافهم فاءن شركتهم فى حربهم ، كان لك مثل
حظهم ، و اءلا فجناة اءيديهم لا تكون لغير اءفواههم
كلامى است از اميرالمؤ منين عليه السلام كه با اين كلام با عبدالله بن
زمعه كه در هنگام خلافت اميرالمؤ منين عليه السلام بر آن حضرت وارد شد،
در حالى كه مالى از وى طلب مى كرد. امير فرمود: همانا اين مال نه به من
تعلق دارد نه به تو، و جز اين نيست كه آن مال غنيمت و خراج مسلمانان
است و مالى است كه شمشيرهاى مسلمين آن را به دست آورده است ، پس اگر تو
در جنگ هايى كه ايشان كرده اند شركت داشته اى ، تو هم مانند آنان ، سهم
و نصيبى دارى و اگر چنين نيست ، پس آنچه با دست هاى ايشان چيده شد0
(مقصود به دست آوردن غنايم است ) جز براى خودشان مناسب نيست .
(615)
622. زكات بدن
لكل شى ء ركاة ، و زكاة البدن الصيام
براى هر چيزى ، زكاتى است و زكات بدن ، روزه گرفتن است .
(616)
بخش چهارم : حج
623. مهم ترين وسيله قرب
اءن اءفضل ما توسل به المتوسلون اءلى الله ...
حج البيت و اعتماره فاءنهما ينفيان الفقر و يرحضان الذنب
بهترين وسيله تقرب به خدا، حج و عمره خانه خداست . اين دو فقر را مى
زدايند و گناهان را مى شويند.
(617)
624. خدا را خدا را! در خانه خدا
فيما اءوصى عند وفاته -: و الله الله فى بيت
ربكم لا تخلوه ما بقيتم ، فانه اءن ترك لم تناظروا
در وصيت خود به هنگام وفات فرمود: خدا را! خدا را! در حق خانه
پروردگارتان تا زنده ايد آن را وامگذاريد كه اگر رها شود، از عذاب مهلت
داده نخواهيد شد.
(618)
625. حرم امن الهى
الكعبة جعله سبحانه و تعالى للاسلام علما، و
للعائذين حرما، فرض حقه ، و اءوجب حجه ، و كتب عليكم و فادته فقال
سبحانه : و لله على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا، و من كفر
فاءن الله غنى عن العالمين
خداوند سبحان كعبه را نشانى براى اسلام و حرم امنى براى پناه آورندگان
به آن قرار داد. حج و اداى حق آن را واجب گرداند و همه را به زيارت آن
فراخواند و فرمود: بر هر كسى كه بتواند، زيارت (كعبه واجب ) است و آن
كس كه كفر ورزد، خداوند از همه جهانيان بى نياز است .
(619)
626. فلسفه حج
فرض الله ... الحج تقربة للدين .
خداوند حج را براى نزديكى مسلمانان به يكديگر به نفع تقويت دين واجب
كرده است .
(620)
627. توجه به خانه خدا
فرض عليكم حج بيته الحرام ، الذى جعله قبلة
للانام ، ير دونه ورود الانعام ، و ياءلهون اءليه ولوه الحمام . و جعله
سبحانه علامة لتواضعهم لعظمته ، و اذعانهم لغزته
خداوند زيارت بيت الحرام خود را كه قبله مردمانش كرده بر شما واجب
گردانيد آنان همانند چارپايان (كه بر آب وارد شوند) به آن جا وارد مى
شوند و همچون كبوتران (كه به آشيانه خود باز مى گردند) مشتاقانه به آن
جا روى مى آورند.
خداوند آن را نشانه اى براى فروتنى مردمان در برابر عظمت خويش و
اعترافشان به قدرت و عزت خويش قرار داد.
(621)
628. جهاد ناتوانان
الحج جهاد كلى ضعيف .
حج كردم جهاد هر ناتوانى است .
(622)
بخش پنجم : جهاد
1. فلسفه جهاد، فضيلت جهاد
629. نيروى ايمان
لرجل يود حضور اءخيه ليشهد نصر الله على اءعدائه
فى الجمل -: اءهوى اءخيك معنا! فقال : نعم . قال فقد شهدنا، و لقد
شهدنا فى عسكر نا هذا اءقوام فى اءصلاب الرجال ، و اءرحام النساء، سير
عف بهم الزمان و يقوى بهم الايمان .
مردى دوست داشت برادرش نيز مى بود تا پيروزى خدا بر دشمنانش را در جمل
ببيند. اميرالمؤ منين على عليه السلام به آن شخص فرمود: آيا ميل و
اراده برادر با ما بود؟عرض كر: بلى ! فرمود: آرى ! برادرت با ما حضور
داشت در اين لكش و كارزار ما، گروه هايى حضور داشتند و شركت كردند كه
هنوز در نهانگاه صلب مردان و يا رحم زنان قرار دارند و حتى ديده بر اين
دنيا نگشوده اند و روزى فرا مى رسد كه زمانه آنان را ناگهان و بى
اختيار بيرون مى آورد، ايمان به وسيله آنان تقويت مى گردد.
(623)
630. شهيد معرفت
من مات منكم على فراشه و هو على معرفة حق ربه و
حق رسوله و اهل بيته مات شهيدا، و وقع اءجره على الله ، و استوجب ثواب
ما نوى من صالح عمله ، و قامت النية مقام اصلاته لسيفه
هر كه در بستر خود بميرد، در حالى كه به حق پروردگار خود و حق رسول او
و اهل بيت رسولش معرفت داشته باشد، شهيد مرده است و اجرش با خداست و
سزاوار پاداش كردار نيكويى است كه (انجام آن را) در نيت داشته است و
اين نيت جاى شمشير كشيدن او را مى گيرد.
(624)
631. درى از درهاى بهشت
اءن الجهاد باب من اءبواب الجنة ، فتحه الله
لخاصة اءوليائه ، و هو لباس التقوى ، و درع الله الحصينة ، و جنته
الوثيقة
به راستى جهاد درى از درهاى بهشت است ، كه خداوند به روى دوستان مخصوص
خود گشوده است ، و جهاد، لباس تقوا، زره محكم و سپر مطمئن خداست .
(625)
632. جهاد ناتوانان و زنان
الحج جهاد كل ضعيف ... و جهاد المراءة حسن
التبعل
حج كردن جهاد هر ناتوان است و جهاد زن ، خوشرفتار و اطاعت از شوهر است
.
(626)
633. عزت اسلام
فرض الله ... الجهاد عزا للاسلام
خداوند... جهاد را براى عزت بخشيدن به اسلام واجب فرمود.
(627)
634. جايگاه شهيد راه حق
من كتاب له اءلى معاويُة جوابا عن كتاب منه
اءليه -: و اءما قولك اءن الحرب قد اءكلت العرب الا حشاشات اءنفس بقيت
، اءلا و من اءكله الحق فالى الجنة ، و من اءكله الباطل فالى النار
در قسمتى از نامه جوابيه خود به معاويه مى فرمايد: اما اين كه گفته اى
جنگ عرب را در كام خود فرو برده و جز نيمه جانى از او باقى نگذاشته است
. بدان كه هر كسى در راه حق فرو خورده شود، رهسپار بهشت گردد و هر كه
در راه باطل از بين رود راهى دوزخ گردد.
(628)
635. هم اجر جهادگر شهيد
ما المجاهد الشهيد فى سبيل الله باءعظم اءجرا
ممن قدر فعف ؛ لكاد العفيف اءن يكون ملكا من الملائكة
كسى كه در راه خدا جهاد و شهيد شود، اجرش بزرگ تر از كسى نيست كه
بتواند گناه كند و عفت ورزد، انسان پاكدامن نزديك است كه فرشته اى از
فرشتگان خدا شود.
(629)
636. جامه خوارى
من تركه - يعنى الجهاد - رغبة عنه اءلبسه الله
ثوب الذل و شمله البلاء، وديث بالصغار و القماءة ، و ضرب على قلبه
بالاسهاب ، و اءديل الحق منه بتضييع الجهاد
كسى كه به جهاد بى ميلى كده ، آن را فرو گذارد، خداوند جامه خوارى و
رداى بلا و گرفتارى بر او بپوشاند و به خوارى و فرومايگى در افتد و بر
دلش پرده هاى گمراهى زده شود و به سبب فرو گذاشتن جهاد، حق از او روى
گردان شود و به باطل درافتد.
(630)
637. چهار ركن جهاد
الجهاد منها من دائم الايمان على اءربع شعب :
على الامر بالمعروف و النهى عن المنكر و الصدق فى المواطن ، و شنان
الفاسقين . فمن اءر بالمعروف شد ظهور المومنين ، و من نهى عن المنكر
اءرغم اءنوف الكافرين ، و من صدق فى المواطن قضى ما عليه ، و من شنى ء
الفاسقين و غضب لله ، غضب الله له و اءرضاه يوم القيامة
جهاد از پايه هاى ايمان ، داراى چهار قسمت است : امر به معروف و نهى از
منكر، صدق و راستى در هنگامه نبرد، كينه و دشمنى با فاسقان ، آن كه امر
به معروف كند، پشت مؤ منان را محكم كرده و آن كه نهى از منكر كند، بينى
كافران را به خاك ماليده و كسى كه در ميدان هاى نبرد صادقانه بايستند،
وظيفه اش را انجام داده و آن كه فاسقان را دشمن بدارد و به خاطر خدا
خشم گيرد، خداوند به خاطر او خشم كند و او را در روز قيامت خشنود خواهد
ساخت .
(631)
638. مايه اعتلاى اسلام
... الجهاد فى سبيله ، فاءنه ذروة الاسلام
جهاد در راه حق كه مايه اعتلاى اسلام است .
(632)
639. نكات پيش از شروع جنگ
و قال عليه السلام فى صفين : فو الله ما دفعت
الحرب يوما اءلا و اءنا اءطمع اءن تلحق بى طائفةُ فتهتدى بى ت و تعشو
اءلى ضوئى ، و ذلك اءحب من اءن اءقتلها على ضلالها
امام على عليه السلام در صفين فرمود: به خدا سوگند، يك روز جنگ را به
تاءخير نيانداختم ، مگر از اين رو كه اميد داشتم گروهى به من ملحق شوند
و به سبب من هدايت شوند و در پرتو من بيارامند؛ اين را خوش تر دارم تا
آنان را در حالى كه گمراهند بكشم .
(633)
2. دعاهايى قبل از شروع
جنگ
640. دعا هنگام رو به روى شدن با دشمن
من دائه لما عزم على لقاء القوم بصفين : اللهم
رب السقف المرفوع ... اءن اءظهرتنا على عدونا، فجنبنا البغى و سددنا
للحق ، و اءن اءظهر تهم علينا فارزقنا الشهادُ، و اعصمنا من الفتنة
دعاى امام على عليه السلام در آن هنگام كه آهنگ رويارويى با سپاه
معاويه در صفين كرد:
خدايا! اى پروردگار آسمان برافراشته !.. اگر ما را بر دشمنمان پيروز
گردانيدى ، از ستم و تجاوزگرى به دورمان دار و در راه حق استوارمان
گردان و اگر آنان را بر ما چيره ساختى ، شهادت را روزيمان كن و از فتنه
و گمراهى محفوظمان دار!
(634)
641. دعاى روياروى
اللهم اءليك اءفضت القلوب و مدت الاعناق ...
اللهم اءنا نشكو اءليك غيبة نبينا و كثرة عدونا، و تشتت اءهوائنا
امام على عليه السلام در هنگام رويارويى با دشمن در جنگ مى گفت خدايا!
دل ها به سوى تو پر كشيده و گردن ها سوى تو كشيده شده است ...
پروردگارا! از نبودن پيامبرمان و زيادى دشمنانمان و پراكندگى خواسته
هايمان ، به درگاه تو شكايت مى آوريم .
(635)
642. رحمت خدا بر شما باد!
انفروا - رحمكم الله - اءلى قتال عدوكم ، و لا
تثاقلوا اءلى الارض فتقروا بالخسف ، و تبوؤ وا بالذل ، و يكون نصيبكم
الاخس ، و اءن اءخا الحرب الارق و من نام لم ينم عنه
رحمت خدا بر شما باد! به پيكار با دشمن خود بيرون رويد و كندى نكنيد كه
با خوارى و خفت برجاى خواهيد ماند و پست ترين چير دنيا (فرومايگى و ذلت
) نصيبتان خواهد شد. همانا سرباز رزمنده ، بيدار است و آن (رزمنده اى )
كه در خواب غفلت به سر برد، بداند كه دشمنش از او غافل نيست .
(636)