جامعه علوى در نهج البلاغه

عبدالحسين خسرو پناه

- ۱ -


پيش‌ از گفتار

يكي از مسائلي كه حيرت و شگفتي آدميان را به ارمغان مي‌آورد، مطالعه‌ي شخصيت علي(ع) است كه جامع كمال انساني و در بردارنده‌ي شهامت، حق‌جويي، حق‌خواهي، حق‌گرايي و عدالت است و فصاحت كلام او با شجاعتش هم‌راهي مي‌كرد

مولود كعبه كه ابراهيم‌وار هيچ‌گاه بر بتان سجده نكرد، موحد به دنيا آمد و موحدانه در محراب عبادت به ديدار حق شتافت و رستگار گشت.

امام(ع) برجسته‌ترين پيرو محمد(ص) بود و قرآن را طراز عدالت قرار مي‌داد.

علي از روزگار خود بزرگ‌تر بود و همين سبب احساس تنهايي او بود؛ حتي جامه‌ي تاريخ و جامه‌ي معاصر بر اندام علي نمي‌گنجد.

تنهايي علي، زاييده‌ي كينه‌توزي و حسادت دشمنان و ناداني دوستان او بود. علي از گذشته و حال جفا ديده است و اما آيندگان نيز... .

وجوه متفاوت و متضاد در علي(ع) مستشرقان را به وجد در آورده است. شير بيشه‌ي روز و عارف شب، ذلّت در برابر خدا و عزّت در برابر دشمن، گرسنگي مستمر، هم‌راه با فعاليت شبانه روزي، قاطعيت هم‌راه با مدارايي، نمونه‌اي از تضاد علوي است.

مرگ علي(ع)، او را بيش‌تر شناساند؛ آن گاه كه توفان سياه ذلّت و سياست مكر و نيرنگ آشكار شد و زبوني مردم را به ارمغان آورد و سلطنت را جانشين امامت ساخت.

علي، گرفتار تعصب، افراط و تفريط، حسادت، كينه و ستم روزگار خويش بود. خواص، بيش از عوام به آن حضرت آزار مي‌رساندند؛ هم‌‌چنان كه نزديكانش بيش‌تر از ديگران به او ستم روا داشتند.

پيامبر در روز غديرخم فرمود: «هر كس كه من مولاي او هستم پس علي هم مولاي اوست». و نيز فرمود: «پسر ابي‌طالب، ولايت  امت‌ام حق توست؛ اگر به درستي و عافيت، تو را ولي خود كردند و با رضايت درباره‌ي تو به وحدت نظر رسيدند، امرشان را به عهده گير و بپذير؛ اما اگر درباره‌ي تو به اختلاف افتادند، آنان را به خواست خود واگذار؛ زيرا خدا راه گشايشي به روي تو باز خواهد كرد».

هيچ شخصي در گذشته و حال، هم‌چون علي براي اسلام و پيامبر فداكاري نكرد، به گونه‌اي كه آيه‌ي « وَمِنَ النّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَؤوفٌ بِالعِباد».

نور وحي و رسالت را به چشم خود ديد و بوي نبوت را استشمام مي‌كرد. هنگام نزول وحي، ناله‌ي شيطان را مي‌شنيد[1]. آن‌گاه كه هر كس سر در لاك خود فرو برده بود و در كارها سستي مي‌ورزيد، و زبان بسته بود، براي ياري دين، قيام كرد و بر همگان سبقت گرفت.[2]

با سوز جان به پيامبر خطاب كرد: «هر شب خواب به چشمم نرود تا آن‌گاه كه خداوند براي من سرايي را كه در آن جاي گرفته‌اي، اختيار كند. به زودي دخترت، تو را خبر دهد كه چگونه امت‌ات گرد آمدند و بر او ستم كردند. همه‌ي سرگذشت را از او بپرس و خبر حال ما را از او بخواه. اين‌ها در زماني بود كه از مرگ تو ديري نگذشته بود و تو از يادها نرفته بودي».[3]

امام در مقام فرمان‌روايي و زمام‌داري امور، سياست‌هاي حقوقي، مالي، اداري، اقتصادي، سياسي خود را شفاف بيان كرد و دولت خود را دولت پاسخ‌گو معرفي نمود.

زندگي علي(ع) سرشار از تعاون و هم‌كاري و هم‌ياري بود. توجه به مستمندان و پرداخت زكات و صدقات، سيره‌ي مستمر او بود.

علي‌‌رغم غصب خلافت، هميشه خلفا را در قضاوت‌ها ياري مي‌كرد و صراط مستقيم را به آن‌ها نشان مي‌داد.

از حيث نسبت و علم و فضيلت و كمال نفساني، جامع بود.

عرفان و اختلاف علوي، از نوع رهبانيت و گوشه‌نشيني نبود. جلوت و خلوت علي(ع) هم‌راه هم بوده و در حالي دنيا پرستي را طرد مي‌كرد كه در دنيا زيست مي‌نمود. علي(ع) محبّت روحاني نسبت به خدا را اساس عرفان قرار داد.

كلام علي جاودانه است. خاموشي در آن راه ندارد و هم‌چون خورشيد مي‌درخشيد.

ياران علي هم‌چون حجر بن عدي، عدي بن حاتم طايي، هاني بن عروه‌ي مرادي، عامر بن وائله‌ي كناني، صعصعه بن صوحان، كميل بن زياد و... از امتيازات علوي برخوردارند.

سيره‌ي عملي و مكارم اخلاق حضرت علي(ع) نيز به تمام ابعاد آدمي نظر داشت.

 اصلاحات علوي جامع بود. اصلاحات روحي، فردي و جسمي، اجتماعي را در بر گرفت.

«جامعه‌ي علوي در نهج‌البلاغه، قطره‌اي از اقيانوس معرفت علوي است كه خوانندگان را در عرصه‌هاي كلام علوي، قلمرو دين در سنت علوي، رفتار علوي و سياست علوي و پرسمان انديشه‌ي علوي آشنا مي‌كند كه اميدوارم براي رفتار و جامعه‌ي انساني پر فايده باشد. شايان ذكر است كه مطالب و محتواي اين كتاب، بسيار كوتاه و موجز نگاشته شده است و راه‌روان علي(ع) و شيفتگان مكتب علوي براي درك معارف آن عزيز، بايد با دقت، سطور اين اثر را بخوانند و از تندخواني آن پرهيز نمايند.

 

در پـايان، لازم است سپاس‌گزار ياري‌گران قلم و انديشه‌ام باشم: همسر گران‌قدرم كه وجود اين اثـر مرهـون تـلاش، بازخواني و اصلاحـات اوست كه در تمام مراحل زندگي سپاس‌گزار اويم؛ ويراستار محتـرم آقاي‌ رضـا مصطفي‌لو، و آقايان ناصري و يوسفي حروف‌نگاران  اين مجموعه.


پى‏نوشتها:

[1] . نهج‌البلاغه، خطبه‌ي 134.
[2] . همان، خطبه‌ي 37.
[3] . همان، خطبه‌ي 193. /font>