زندگانى تحليلى پيشوايان ما

استاد عادل اديب
ترجمه: دكتر اسد الله مبشرى

- ۲۵ -


تعقيب امام(ع)از طرف ماموران

دستگيرى امام(ع)يكى از هدفهاى مهم دولت بود.چه،آنان ميدانستند كه نتيجه وجود امام، تهديد سلامت‏حكومت آنان است.از اينجا بود كه‏ديوانه وار ميكوشيدند تا دولت‏خود را از خطر وى(ع)نگاه دارند.حملات‏گسترده‏اى براى دستگيرى امام به عمل مى‏آوردند.دولت براى دستگيرى امام‏سه حمله فاشيستى انجام داد.

حمله به خانه ايشان و فرمان به تفتيش دقيق خانه او،سياستى كه همه‏حكام به كار مى‏بردند و دولتيان از آن پيروى ميكردند،تجسس پيوسته و احتياطفوق العاده از طرف ماموران براى كشف مكان پنهانى امام(ع)و دستگيرى‏وى بود.اما نوزده سال فعاليت نواب او و كوششهاى تجسسى خستگى ناپذيرحكومت،دستاوردى جديد داشت و آن ثبوت نيابت به نزد آنان و فعاليتهاى‏مشكوك در دريافت مال به وكالت جهت مصالح امام(ع)بود.اما همه اين‏نبود،بلكه رهبرى و نظارت و مراقبت پايگاههاى مردمى نيز وجود داشت واموال را از آن مركز دريافت ميكردند.

بر پايه اين كشف خطرناك،وقتى‏«معتضد»زمام خلافت را در دست گرفت،مهمترين وظيفه حكومت‏خود را اين دانست كه بيدرنگ براى دستگيرى امام(ع) حمله را تجديد كند.

مزدوران دولت و جاسوسان آن،چنين برنامه ريزى كردند كه خليفه رااز خانه امام(ع)و احتمال مخفى شدن وى مطلع سازند و معتضد سه تن رافرستاد و به آنان دستور داد كه به سامرا روند و در اين سفر سبكمايه باشندو آنچه ضرورى است با خود بردارند،هر يك بر اسبى سوار شوند و از بردن‏چيز ديگر خود دارى كنند.شرح و تفصيل محله و خانه‏اى را براى آنان‏تشريح كرد و گفت وقتى به آنجا رسيديد بر در،خادمى سياه خواهيد ديد.

شما خانه را بازرسى كنيد و هر كس را كه در آن خانه ديدند سرش را از تن جداكنيد و براى من آوريد (1) .

معتضد،ماموريت‏حقيقى آن سه تن را برايشان فاش نكرد.آن سه تن‏حتى نميدانستند كه تنها موظف‏اند امام(ع)را دستگير كنند.معتضد براى حفظحيثيت و دولت‏خود و به منظور جلوگيرى از بدنامى و از ترس فاش شدن وانتشار آن خبر كه او را بسى زيان بخش بود،مطلب را فاش نساخت.

همانطور كه معتضد دستور داده بود،حمله صورت گرفت و ماموران‏به سامرا رفته و در جستجوى خانه برآمدند.آنرا يافتند و همه جاى خانه رابازرسى كردند.امام(ع)آنجا بود اما ماموران متوجه وى نشدند.

امام(ع)به طور معجزه آسا از دست آنان نجات يافت.تاريخ،اين‏واقعه را با تفصيل بيشتر براى ما بيان ميدارد (2) .

معتضد پنداشت كه اين حمله به سبب قلت تعداد حمله كنندگان و سرى‏بودن اجراى آن شكست‏خورده است ازين روى حمله بزرگترى را تدارك ديد.

صاحب بحار الانوار نص روايت را حكايت ميكند:«سربازان بيشترفرستادند.وقتى وارد خانه شدند از سرداب،بانك تلاوت قرآن به گوش رسيد.

بر در سرداب فراهم آمدند و آنجا را محاصره كردند تا هيچكس نه بر آنجا به درون‏رود و نه از آنجا بيرون آيد.فرمانده سربازان بر در ايستاد تا همه سربازان‏به او پيوستند.پس امام(ع)از در سرداب بيرون آمد و از مقابلشان گذشت.

وقتى از چشم ناپديد شد،فرمانده گفت:پائين برويد.گفتند آيا او نبود كه‏از برابر تو گذشت جواب داد:من كسى را نديدم.پس چرا او را رها كرديد؟

گفتند:ما پنداشتيم كه تو او را ديده‏اى‏».

از كارهاى طرفه آن سربازان آن بود كه بيدرنگ به دستگيرى او اقدام‏نكردند بلكه بر در سرداب ايستادند و از او محافظت به عمل آوردند.

نظاميان از روبرو شدن با او مى‏ترسيدند و به كمك بيشتر نياز داشتند و مى‏خواستند افراد بيشتر از بغداد به سامره فرا رسند در آن اثنا كه مشغول مراقبت‏بودند،امام(ع)از يك لحظه، لحظه،مقرون بوقت و وقت‏شناسى و تدبيرشايسته و عنايت‏حق تعالى استفاده كرد.آن لحظه، لحظه غفلت فرمانده‏سربازان از كمين گرفتن و توجه بود،لحظه‏اى كه هنوز فرمان حمله به خانه‏صادر نشده بود.اگر امام دمى چند تاخير كرده بود.براستى دستگيرشده بود.

امام(ع)و سازمان هرم گونه او

از مجموع روايات و نصوص تاريخى براى محقق آشكار ميشود كه‏امام عليه السلام در تنظيمات تشكيلات و ارتباط و تماس خود با پايگاههاى‏مردمى و پيروان خويش تاكيد مى‏كرد كه در سازمان،نظام هرمى را رعايت‏كنند.او خود(ع)،در قله و راس هرم به عنوان رهبر، كارهاى خود را در خفاو به طور سرى انجام ميداد و فرمانها و دستورها و رهنمودهاى خود را بطورمستقيم به نواب خود صادر ميكرد.ديگران به منزله شاخ و برگها بين او وكيلان‏او كه در مناطق دور پراكنده بودند،حلقه پيوند بين امام و پايگاههاى وسيع‏مردمى بودند.

انتخاب افراد به وسيله امام(ع)براى تصدى سفارت و بر عهده گرفتن‏وكالت مخصوص،بر اساس ژرفاى اخلاص و وفادارى آنان و قدرت و توانائى‏به تحمل شكنجه بود تا اگر به دست ماموران افتند،توانائى تحمل آزار و زندان‏را داشته باشند.

امام(ع)شرط نميكرد كه نايب بايد از نظر فقاهت داناتر يا از نظر دانش،دانشمندترين باشد. زيرا،نيابت جز وساطت در تبليغ چيزى ديگر نبود.لذاامام(ع)جايز ميدانست كه آن سمت را با وجود اشخاص فاضل‏تر،به كسانى‏كه درجه فضلشان كمتر است واگذارد.يعنى به كسانى واگذارد كه اخلاصى عميق و اراده‏اى نيرومند داشته باشند.ازين رو عده‏اى به ابو سهل نوبختى‏اعتراض كرده گفتند:اين امر چگونه رخ داده است.چگونه آنرا به شيخ ابو القاسم‏حسين بن روح داده‏اند نه به تو؟او گفت:آنان داناترند و بهتر ميدانند چه كسى‏را انتخاب كنند.اما من كسى هستم كه با دشمنان ملاقات و مناظره ميكنم واگر جاى او را همچنان كه ابو القاسم ميداند،مى‏دانستم و تحت فشار قرارميگرفتم،شايد جاى او را نشان ميدادم.اما ابو القاسم،اگر حجت زير دامانش‏باشد و او را تكه تكه كنند،او را نشان نميدهد (3) .

مسئوليت نواب در آن سازمان كلى و عمومى بود حال آنكه مسئوليت‏وكيلان مخصوص بود و فقط منطقه آنان را در برميگرفت.وظيفه وكيل درسازمان،فراهم آوردن آسانكارى لازم براى كار و وظيفه نايب و گسترش كاراو بود.بخصوص كه شرايط كار پنهانى،آزادى و حركت و تماس مستقيم باپايگاههاى مردمى را كه در شهرهاى گوناگون اسلامى منتشر بود مانع ميشد.

پس كار وكيلان و فعاليت آنان در اتصال دادن تعاليم و راهنمائيها و رهنمودهادر گسترده‏ترين مقدار ممكن،بزرگترين اثر را داشت.

علاوه بر اين،انديشه اتخاذ نظام نوابى در سازماندهى هرمى،به مخفى‏نگاهداشتن و سرى بودن و حفظ كردن نام و حفظ شخص سفير كمك ميكرد.

پس،فرد متعلق به پايگاههاى مردمى و آشنا به انديشه نيابت،حداكثر كارى كه‏مى‏توانست انجام دهد تماس گرفتن با يكى از نايب‏ها بود،بى آنكه نام نايب‏يا كار و محل سكونت او را بداند» (4)

اموال و حقوق شرعى به امام(ع)ميرسيد تا بوسيله سفيران،سپس توسطوكيلان توزيع شود و به مصرف واقعى خود برسد و در محل خود خرج شود.

قسمتى از آن اموال به طور مستقيم به دست امام(ع)ميرسيد و قسمتى را نايب بر وفق قواعد و احكام اسلامى در صرف حقوق مصرف ميكرد.نيز از وظايف‏نواب،گرفتن سؤالات و رساندن آن به امام(ع)و از امام به مردم بود.سؤالات‏شامل سؤالات فقهى و عقيدتى و غيره بود كه از امام(ع)پرسش ميشد.

درباره نواب چهار گانه

نواب چهار گانه كسانى بودند كه در غيبت صغرى از طرف امام(ع)

داراى وكالت‏خاصه بودند.آنان به ترتيب و بنا به تسلسل تاريخى عبارت‏بودند از:

1-عثمان بن سعيد العمرى.

2-محمد بن عثمان العمرى.

3-حسين بن روح نوبختى.

4-على بن محمد سمرى. (5)

و با پايان زندگى آنان،دوران غيبت صغرى به سال 329 هجرى به‏پايان رسيد سپس دوران غيبت كبرى آغاز گرديد.آنان به ماموريت‏خود دررهبرى پايگاههاى امام(ع)از لحاظ فكرى و سلوك و رفتار،طبق تعليمات‏امام(ع)و رابط بودن بين او در رساندن تبليغات و دستور العمل‏ها و صادركردن توقيعات و حل مشكلات و از ميان بردن دشواريهايى كه با آن روبروميشدند،آشنا بودند.

تحركات فعاليتهاى آنان،بدون اينكه توجه ماموران را به خود جلب‏كنند،و براى اينكه بزرگترين فرصت و گسترده‏ترين زمينه مساعد را براى‏فعاليت تحت رهبرى امام(ع)فراهم آورند،بى آنكه دچار گرفتارى تعقيب ومجازات شوند-بطورى كه عبرت ديگران گردند-بسيار سرى بود.

شايد انگيزه‏هائى كه نايبان را واداشت تا اين روش را برگزينند موجبات‏زير بود:

1-بيم حكومت از علويان و كوشش در تعقيب و آزار تعدادى بسيار ازرهبران و سران آنان. همان مقدار از علويان كه بدست ماموران بقتل رسيدندو ابو الفرج در كتاب مقاتل الطالبين نام آنان را به ثبت رسانيده است براى‏آگاهى ما ازين معنى كافى است.

طوسى در كتاب غيب گويد:«از شمشير معتضد خون مى‏چكيد (6) و آن‏مدت:«از ستم و جور و خونريزى پر بود» (7) .

2-جو نگرانى و تشويش كه پايگاههاى مردمى امام بخصوص چهارنايب او،در آن به سر مى‏بردند تا آنجا كه عثمان بن سعيد،نخستين نايب امام(ع)پولها را در مشكهاى روغن منتقل ميكرد،زيرا فشار و تعقيب ماموران‏را احساس مى‏نمود و اگر دولت از كار او آگاه مى‏شد يا مدركى عليه اوبدست مى‏آورد،مجازاتى سخت در كمين او بود.

3-تعقيب جدى و دائمى امام مهدى(ع)و كوشش براى دستگيرى اوو حمله‏هاى منظم براى بازرسى خانه وى.

وقتى موضع دولت در برابر امام(ع)چنين سخت و خصمانه بود،مى‏توان دانست كه موضع او در برابر پايگاهها و دوستان و مردم او چگونه بود؟

نواب امام(ع)براى گرفتن و پخش اموالى كه دوستان از اطراف شهرهاى‏اسلام به سوى امام(ع)حمل ميكردند،حلقه ارتباطى بودند،كه آنها را دريافت‏مى‏كردند و توزيع مى‏نمودند.

هيئت‏هاى نمايندگى نزد نايب مى‏آمدند و وجوه و سؤالات را با خودمى‏آوردند.نايب اموال را دريافت ميكرد و پاسخ سؤالها را مى‏داد و مشكلات را حل مى‏نمود.ظاهر بعضى از روايات چنين است:«در سالهاى‏نخستين غيبت صغرى،پولها به سامره حمل ميشد.شخصى كه آنها را ميگرفت‏و به امام مهدى(ع)تسليم ميكرد آنجا بود و اين كار با راهنمائى شخص سفيرصورت ميگرفت.آن سان كه ابو جعفر العمرى با«دينور (8) »كرد.سپس آن‏برنامه قطع شد و نايب شخصا، برنامه گرفتن مال و دادن آنرا،ادامه مى‏داد. (9)

دريافت پول و اعطاى آن به صورت سرى و دور از چشم و نظارت‏دولت انجام مى‏يافت و بسيار كم اتفاق مى‏افتاد كه موضوع علنى شود.توزيع‏پول غالبا و عموما با روش بازرگانى بود.يعنى بصورت قرض دادن،به افرادداده ميشد بى آنكه اين روش،شك ماموران را بر انگيزد.

سخن چينان و جاسوسان،غالبا با روشى بى اندازه جالب روبرو ميشدند.

ازين قبيل بود نحوه وصول اخبار به عبد الله بن سليمان وزير،درباره وكلاى‏مهدى(ع)كه در بغداد و ديگر مناطق حضور داشتند و شايع بود كه براى امام(ع)كار ميكنند.

كسانى نزد وزير مزبور آمدند و به او گفتند كه نزد هر يك ازين نواب،كسى فرستد و آن اشخاص بگويند كه پولى دارند و ميخواهند نزد امام بفرستند.

هر كس از آنان پولى دريافت كرد،حجت عليه او اقامه ميشود و به جرم مشهوددستگير ميگردد.وزير براى كشف و شناسائى نواب امام(ع)به اين نصيحت‏عمل كرد،اما دستورها و راهنمائيهاى امام(ع)زودتر به وكيلان رسيده بود.

لذا آنان نيابت امام را انكار كردند و خود را در برابر مزدوران دولت به‏نادانى زدند و تجاهل كردند.ازين رو توطئه وزير با شكست روبرو گرديد ونواب از شر ماموران نجات يافتند (10) .

ديگر از فعاليتهايى كه نواب بر عهده داشتند،حل مشكلات علمى و شركت‏در بحثها و مناظرات عقيدتى بود كه براى راهنمائى پايگاههاى مردمى يا براى‏اعتراض به شبهه‏ها و دفاع از اسلام به عمل مى‏آمد.

هدفهاى نيابت

نمايندگى و نيابت امام(ع)دو هدف داشت:

1-آماده كردن ذهن امت از معنى و مفهوم‏«غيبت كبرى‏»و عادت‏دادن تدريجى مردم به پنهانى زيستن و جلوگيرى از غافلگير شدن در موضوع‏غيبت،اگر امام(ع)بطور ناگهانى غيبت ميكرد،بسا كه با انكار مطلق وجودمهدى(ع)مواجه مى‏گرديدند.

ازين رو برنامه ريزى دو امام،هادى و عسكرى عليهما السلام،اين بودكه امام به تدريج از ميان امت پنهان گردد و امام عسكرى(ع)مدت اين تدريج‏را دو برابر كرد و امام مهدى(ع)چنانكه گفتيم،شخصا بر مدت روى پوشيدن‏از مردم،به تدريج افزود.

دوران نيابت نيز يكى از مراحل و دورانهائى بود كه اذهان،رفته رفته‏آماده آن شدند.

2-قيام نيابت براى رعايت‏شان پايگاههاى مردمى طرفدار امام(ع)

و وظيفه برقرار كردن رابطه بين آنان،تا پس از پنهان شدن امام(ع)از صحنه‏زندگانى در دوران غيبت كبرى،كارها و مصالح آنانرا مورد رسيدگى قرار دهند.

نواب،اين قسمت از ماموريت‏خود را به بهترين نحو انجام دادند ومصالح و امور پايگاهها را در سخترين شرايط اجتماعى و سياسى كه بى اندازه‏پيچيده و دشوار بود حفظ كردند.

نيابت و نمايندگى از طرف امام مهدى(ع)،شصت و نه سال و ششماه‏و پانزده روز ادامه داشت و اين مدت،«غيبت صغرى‏»نام دارد.«عثمان بن سعيد»،نخستين نايب،به مدت پنجسال در آن سمت انجام‏وظيفه كرد.

محمد بن عثمان،نايب دوم،در حدود چهل سال از آنمدت عهده‏داروظيفه بود.

حسين بن روح،نايب سوم،بيست و يكسال،و على بن محمد سهرى‏خلف او نايب چهارم،مدت سه سال در نيابت باقى ماند.

غيبت صغرى در سال 329 پايان يافت و در آنگاه عمر شريف امام‏هفتاد و چهار سال بود چهار سال و نيم از آن عمر شريف را در هنگام زندگى‏پدر بزرگوارش(ع)گذراند و شصت و نه سال و نيم و پانزده روز در غيبت‏صغرى بود.

آنگاه غيبت كبرى آغاز گرديد تا خداى تبارك و تعالى به او اجازت‏ظهور دهد تا زمين را پر از عدل و داد كند.زان پس كه از ظلم و جور مملوشده باشد.


پى‏نوشتها:

1- غيبت از طوسى ص 149 و بحار الانوار ج 12 ص 8.

2- خرايح و جرايح

3- غيبت از طوسى ص 240 و بحار الانوار ج 13 ص 98.

4- منتهى المقال ج 1 ص 241.

5- غيبت نوشته طوسى.

6- غيبت از طوسى ص 179.

7- عقيدة الشيعه رونالدسن-ص 257.

8- بحار الانوار ج 13 ص 79.

9- ارشاد،ص 335.

10- اعلام الورى-ص 421.