رواق عصمت

سيد علي حسيني

- ۱۹ -


السلام عليك يا جعفر بن محمد الصادق البّار الامين

امام جعفر صادق عليه السلام امام ششم شيعيان است كه در زيارت حضرت معصومه عليها السلام به ايشان سلام داده مي شود به سه لقب «صادق»، «بارّ» و «امين».

جعفر در لغت به معناي جوي و نهر كوچك و بزرگ و فراخ و جوي پرآب و ناقه پُرشير است.(1)

و جعفر نام مبارك امام صادق عليه السلام است. نامي كه - همانند ديگر نام هاي امامان معصوم عليهم السلام از قبل تعيين و در روايات رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم بارها به آن اشاره شده است.

الصادق

صدق در لغت به معناي راستگويي در مقابل درغگويي است و در قرآن به همين معنا به كار رفته است. و صادق كسي است كه راست مي گويد و دروغ در زندگي او راه ندارد.(2)

امام صادق عليه السلام نامش جعفر، كنيه اش ابوعبدالله است و لقب هاي مختلفي دارد؛ اما مشهورترين لقب آن حضرت «صادق» است و اين لقب از چنان شهرتي برخوردار است كه از آن حضرت غالباً با آن ياد مي كنند. در تاريخ نيز لقب «صادق» مشهورترين القاب آن حضرت است.(3)

بر طبق برخي از روايات رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم اين لقب را به ايشان دادند. زيرا ايشان راستگوترين انسان بود در سخن گفتن و در تبيين احكام شرعي و نقل حديث.(4)

در باره دليل انتخاب اين لقب براي ايشان چند نظر است:

1. از آن رو كه ايشان در بيان احكام الهي و تفسير قرآن و سنّت رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم و به طور خلاصه در تفسير و تبيين دين در درست گويي و راستگويي بي نظير بود، او را صادق لقب دادند، زيرا سخنان او درباره شناخت هستي و تعريف دين و احكام و مسايل مرتبط به آن بسيار دقيق، متقن، مستدلّ و غير قابل نقد بود. رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم درباره ايشان فرمود:

«كلمه حقّ و پيك صدق است»(5)

بررسي اوضاع و احوال زمان امام صادق عليه السلام نشانگر آن است كه اين لقب بسيار دقيق و حساب شده براي آن حضرت انتخاب شده است. زيرا در واقع آن حضرت در شرايطي شبيه شرايط پدر بزرگوارشان مي زيسته است. بدين معنا كه زمينه گسترانيدن و ترويج و تبليغ اسلام ناب و واقعي - به دليل مختلف سياسي و غير سياسي - فراهم آمده بود. حكومت امويان سرنگون و حكومت تازه تأسيس عباسيان از قدرت چنداني برخوردار نبود و از سويي حركت علمي و ديني عظيم و بسيار مؤثّر امام باقر عليه السلام راه را براي شتاب بيشتر و با كيفيت تر ترويج و تبليغ ابعاد مختلف دين و بسياري از علوم هموار ساخته بود. فضاي باز سياسي، علمي، فرهنگي و ديني كه در دهه هاي اخير حكومت امويان و در زمان عمر بن عبدالعزيز بوجود آمده بود و در نتيجه بسياري از عالمان، محدّثان و متكلمان و فقيهان با قوت بيش تري و عزم راسخ تري از گذشته به ميدان آمده بودند و عصر آن حضرت را مي توان از متحوّل ترين اعصار در تاريخ حديث، فقه، كلام دانست. بازار نهضت علمي جمع و تدوين حديث كه از اوايل قرن دوم با تشويق عمر بن العزيز آغاز شده بود، گرم بود و بسياري از محدثان اهل سنّت از امام صادق عليه السلام بهره مي بردند.

حوزه هاي فقه اسلام شتابان به سمت شكوفايي مي رفت؛ كوفه، مدينه، مكه و يمن، هركدام به نوبه خود و در حد خود فقيهاني داشت كه بر كرسي تدريس احكام شرع تكيه زده و سخت از روش و مباني خود دفاع مي كردند و نمونه بارز او حوزه درس ابوحنيفه در كوفه بود. به لحاظ سياسي بني عباس و برخي از فرزندان امام حسن مجتبي عليه السلام كه فريب عباسيان را خورده بودند و با آنان در براندازي سلطه ستمكارانه امويان به اميد دستيابي به خلافت مشاركت داشتند و در واقع شعار اصلي نهضت براندازي آن بود كه «رضا من آل محمد» بايد سركار آيد و قدرت را به دست گيرد كه اين عنوان بر علويان تطبيق داشت و نه عباسيان. فضاي سياسي ويژه اي پديد آورده بود كه امام صادق عليه السلام خواه ناخواه بايد در باره آن اظهار نظر مي كرد. انديشه هاي الحادي نوين نيز در حال پديدار شدن و رشد بود كه امام صادق عليه السلام مي بايد در اين باره نيز حريم دين را پاس مي داشت و از مرزهاي عقيده و توحيد دفاع مي كرد.

زمينه مناسب و فراهم براي تفسير و تبيين اسلام صحيح و تربيت شاگردان از يك سو و مواجهه و اعلام موضع در برابر ديدگاههاي فقهي، حديثي، كلامي، تفسيري، سياسي و علمي سبب شده بود از امام صادق عليه السلام دهها هزار حديث نقل شود. و در واقع ابعاد مختلف اسلام و مسايل گوناگون علمي - با توجه به ظرفيت مخاطبان - از سوي ايشان مطرح گردد؛ و هرگونه شك و شبهه در درستي و صحت سخنان ايشان مي توانست ضربه هاي ويران گري براي هميشه بر پيكره اسلام وارد سازد. از اين رو رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم بسيار به هنگام و دقيق ايشان را «صادق» ملقّب ساختند و اين صفت و لقب ايشان به قدري ميان مسلمانان جا افتاده و روشن بود كه در صدق ايشان كسي شك نداشت و بسياري از رهبران فكري، جريان هاي مختلف ديني، فرهنگي و علمي از ايشان بهره هاي بسيار بردند.

2. هميشه مدعيان امامت و رهبري معنوي، ديني و مذهبي از هر فرصتي استفاده كرده و خود را مطرح ساخته اند؛ پيامبرخدا و ديگر معصومان عليهم السلام هوشيارانه كوشيده اند تا كساني را كه واقعاً امام معصوم هستند، با عبارات گوناگون و متعدد به مردم بشناسانند. به گونه اي كه جاي هيچ ترديد و گماني باقي نماند و هيچ انسان با انصافي در تعيين شخص معصوم شك نكند. امام هادي عليه السلام فرزندي داشت جعفر نام كه به دروغ ادعاي امامت كرد و جعفر كذّاب نام گرفت، رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم فرمود: «چون فرزندم جعفر بن محمد بن علي بن حسين بن علي بن ابي طالب، متولد شد، او را صادق بناميد، زيرا در ميان فرزندانش همنامي براي او خواهد بود كه بدون شايستگي ادعاي امامت خواهد كرد و «كذّاب» (بسيار دروغگو) ناميده مي شود.»(6)

و جناب شيخ صدوق در كتاب «معاني الاخبار» در اين باره چنين نوشته است: «جعفر بن محمد از آن رو «صادق» ناميده شد كه از مدعي ناشايسته امامت و رهبر [فرقه ] فطحيه دوم، يعني جعفر بن علي بازشناخته شود.»(7)

بر طبق روايتي ديگر اباخالد مي گويد: به امام علي بن الحسين عليه السلام عرض كردم، امام پس از شما كيست؟ فرمود: پسرم محمد است كه به اعماق دانش ها راه مي يابد و آن ها را مي شكافد. و امام پس از محمد، جعفر است كه نام او در آسمان «صادق» است. گفتم: همه شما «صادق» هستيد، پس چرا (تنها) او را صادق ناميده اند؟!

فرمود: رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم فرمود: چون فرزندم جعفر... متولد شد او را «صادق» بناميد. زيرا كسي كه نامش جعفر است و از نسل پنجم او است از سر دروغ، گستاخي و جرأت در برابر خدا ادعاي امامت مي كند. پس او نزد خدا جعفر كذّاب است كه بر خدا تهمت و افترا بسته است....»(8)

درباره اين روايات سه نكته به نظر مي رسد:

1. همان طوركه اشاره شد اين لقب را رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم به ايشان دادند.

2. برپايه برخي روايات اهل سنّت نيز اين مطلب را روايت كرده اند.

3. اين احاديث با نكته اولي كه درباره دليل نام گذاري آن حضرت به صادق نقل شد، منافاتي ندارد. زيرا فشرده نكته اوّل آن بود كه چون آن حضرت در نقل احاديث و تبيين و تفسير دين بسيار راستگو، بلكه در بين امت اسلامي بي همتا است و سخنان ديني و علمي ايشان مستدلّ، غير قابل نقد و در نهايت اتقان و استواري است، ايشان را صادق ناميده اند. جعفر بن محمد را از آن رو صادق ناميده اند كه بسيار درست، راست، دقيق، مستدّل و غير قابل نقد سخن مي گفت. و نيز براي آن با جعفر كذّاب مشتبه نشود رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم ايشان را «صادق» ناميد تا بعدها طرفداران او و حاكمان ستمكار و گمراهي عباسي از رواياتي كه در فضيلت و ارجمندي امام صادق عليه السلام آمده است، سوء استفاده نكنند. همان طور كه بسياري كوشيدند تا از نام «مهدي عليه السلام» كه رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم فرمود: «عدالت در همه پهنه زمين مي گستراند و ستم را ريشه كن مي كند.» سوء استفاده كنند.

4. همان طور كه خواهد آمد لقب «صادق»، «مصدّق» و «امين» از القاب رسول خداست كه آن حضرت نيز داشته است. و اهميّت بسياري دارد و شيعيان، بلكه همه شيفتگان به آن حضرت كه همواره و به طور مكرّر او را «صادق» مي نامند(9)، بايد مواظب باشند كه اين تكرار استعمال اين نام از ارجمندي و عظمت آن نكاهد و اين مقام و لقب بزرگ را جلو چشمان آنان معمولي و كوچك نكند.

البارّ

«بارّ» در لغت به معناي انسان با تقوا، راستگو، پرخير و بركت و خيرخواه، مهربان است و واژه «بَرّ» معناي متعددي دارد كه قبول شدن عبادتي از قبيل حجّ، مهرباني كردن، راست گفتن، نيكي كردن... در زمره معاني آن است.(10)

خلاصه همه اين معاني آن است كه «بارّ» كسي است كه از جهات متعدّد ممتاز و برجسته باشد؛ حضرت صادق عليه السلام به لحاظ علم و معرفت و حسب و نسب، پدر و مادر و اجداد پاكش در اوج برجستگي و پاكي بود و در مرحله عمل و رفتار اين پاكي را شكوفا ساخته و به نهايت خود رسانيده بود. از اين رو يكي از القاب ديگر آن حضرت «طاهر»(11) و لقب ديگر ايشان «فاضل»(12) (ممتاز و با فضيلت). و نيز آن حضرت به گونه اي كه نمي توان آن را توصيف كرد، خيرخواه مردم بود و همواره در پي گسترانيدن نيكي ها و خوبي ها در جامعه بود و در راه دستيابي به اين هدف رنج ها و سختي هاي فراواني را به جان خريد و بسيار شكيبايي كرد. خيرخواهي، خير رساني و مهرباني(13) زماني زلال، پرسود و خالص است كه بدون لغزش، سستي و كاستي باشد و ثانياً همراه با شكيبايي در برابر دردها، رنج ها، و سختي هاي برآمده از خيرخواهي و نيز همراه با خشونت، زور و استفاده از شمشير نباشد؛ آن حضرت به حق شايسته اين لقب بود، چه اين كه به اندازه اي در اين راه شكيبا بود كه او را «صابر» ناميدند.(14)

بدين سان به ايشان «بارّ» مي گفتند. چون داراي امتيازهاي فراوان به لحاظ علم و معرفت، حسب و نسب و انواع ديگر فضيلت ها بود و نيز بسيار خيرخواه، مهربان، باتقوا و راستگو بود.(15) و همه اين مفاهيم به گونه اي در معناي «بارّ» مي گنجد.

اين لقب از نام هايي است كه بارها در روايت درباره خداوند متعال به كار رفته است.(16) و نيز درباره امام حسين(17) و امام رضا(18) عليهما السلام به همان معنايي كه پيش از اين به آن اشاره شد و امام صادق عليه السلام افزون بر زيارت حضرت معصومه عليها السلام در زيارت حضرت رضا عليه السلام(19) و صلوات بر خود آن حضرت(20) «صادق بارّ أمين» خوانده شده است. و در پاره اي از زيارات ديگر آن حضرت «صادق بارّ» خوانده شده است.(21)

الامين

واژه «امين» در زبان صفت مشبهه است و به معناي امانت دار قوي، كسي كه بر او اعتماد مي كنند و از او ايمن هستند، آن كه از او بيم ندارند، بي ترس(22) و در قرآن 14 بار به همين معاني و بيشتر به معناي كسي كه خيرخواه است و از رسالت الهي خود مطئمن است، به كار رفته است.

به طور كلّي در روايات «امين» لقب كسي است كه رسالت مهم و خطير ديني و وحياني را بردوش او گذارده اند و بر طبق تتبع انجام شده اين واژه در روايات بيش از همه درباره جبرئيل امين و پيامبر بزرگ اسلام به كار رفته است. گروهي از پيامبران بزرگ الهي و همه ائمّه عليهم السلام واژه امين به كار رفته است.(23)

در قرآن نيز صفت «امين» درباره جبرئيل(24)، يوسف(25)، نوح(26)، هود(27)، لوط(28)، شعيب(29)، صالح(30) و متّقين به كار رفته است.

و نيز درباره آصف بن برخيا(31)، و حضرت موسي عليه السلام(32) به كار رفته است.

امام صادق عليه السلام بزرگترين امانت الهي؛ يعني امانت سنگيني كه كوهها نتوانستند آن را برتابند، بردوش گرفته بود و آن امام راستگو، خيرخواه، امانت دار، به درستي از دين خدا؛ اين وديعه سنگين الهي، آن هم در ميان آن امواج سهمگين فرهنگي، سياسي و اجتماعي و از لابلاي طوفان هاي ويران گر و كوبنده بدعت ها، تهاجم هاي فرهنگ ضد ديني كشتي طوفان زده دين را به سلامت به ساحل نجات رهنمون شد، آن حضرت به اندازه اي در اين باره با دقت، ظرافت، تناسب با واقعيت هاي موجود انديشيد، عمل كرد و مسلمانان را به طور عام و شيعيان را به طور خاص راهنمايي كرد كه «المستحفظ لدين الله»، حفظ كننده دين خدا لقب گرفت.(33) آن حضرت اجازه نداد گمراهان دين تراشي كنند، خود ايشان نيز با كمال مواظبت حريم دين الهي را پاس داشت، با بدعت آفرينان و كژروان به ستيز برخاست و در اين باره رنج ها، سختي ها و دردهاي فراواني را به جان خريد.

پي نوشت:

1) فرهنگ جامع نوين، ج 1، ص 192.
2) ر.ك: قاموس قرآن، ج 2، ص 118 - 120.
3) اعيان الشيعة، ج 1، ص 656؛ منتهي الآمال، شرح زندگي امام صادق عليه السلام.
4) بحارالانوار، ج 47، ص 9 - 8؛ الانساب، للسمعاني، ج 3، ص 507 به نقل از اعلام الهدي، ج 8، ص 40 و نيز ر.ك: اعيان الشيعة، ج 1، ص 664؛ دايرةالمعارف تشيع، ج 2، ص 358.
5) دايرةالمعارف تشيع، ج 2، ص 358.
6) بحارالانوار، ج 47، ص 8.
7) معاني الاخبار، ص 65.
8) بحارالانوار، ج 47، ص 9.
9) المصباح المنير، ص 43؛ فرهنگ جامع نوين، ج 1، ص 78 و قاموس قرآن، ج 1، ص 80 .
10) در منابع مختلف اهل سنت نيز لقب صادق، مشهورترين لقب آن حضرت دانسته شده است. تذكرةالخواص، ص 307؛ الفصول المهمة، ص 223؛ الصواعق المحرّقة، ص 201؛ نورالابصار، ص 294 (ر.ك: مناقب اهل بيت عليهم السلام از ديدگاه اهل سنت، ص 170 و 434).
11) موسوعة امام الصادق، ج 1، ص 41 به نقل از اعلام الهدي، ج 8، ص 40 و بحارالانوار، ج 47، ص 9؛ اعيان الشيعة، ج 1، ص 659.
12) همان.
13) اين صفت در واقع دروني است و فضيلت آفرين، از اين رو در دعا آمده است: «اللهمّ اجعل قلبي بارّاً» خدايا! دل مرا مخيرخواه ديگران ساز. (بحارالانوار، ج 84، ص 182).
14) همان، «آن حضرت را از اين رو «صابر» ناميدند كه محنت هاي دشوار و طاقت فرسا و تلخي هايي كه همواره امويان و عباسيان براي آن حضرت پديد مي آوردند، شكيبايي مي ورزيد. (اعلام الهداية، ج 8، ص 41 و تذكرة الخواص، ص 307).
15) در «المصباح المنير» ص 84 «بارّ» را به معناي «الصادق والتقي» دانسته است.
16) بحارالانوار، ج 11، ص 49 و ص 189 و ج 94، ص 273 و ج 98، ص 57، 98، و 402 و ج 99، ص 189.
17) همان، ص 163، 178 و 181.
18) همان، ج 102، ص 181، ر.ك: مفاتيح الجنان، زيارت حضرت رضا عليه السلام.
19) همان.
20) بحارالانوار، ج 102، ص 47 و ج 94، ص 76؛ مفاتيح الجنان، صلوات بر ائمّه .
21) بحارالانوار، ج 102، ص 47 و 266.
22) المصباح المنير، ص 20؛ فرهنگ جامع نوين، ج 1، ص 49؛ قاموس قرآن، ج 1، ص 123 و...
23) ر.ك: المعجم المفهرس لالفاظ احاديث بحارالانوار، ج 17 ص 622. چنانچه در زيارت جامعه صغيره آمده: «السلام علي امناء الله».
24) شعراء / 193.
25) يوسف / 54.
26) 8 . شعراء آيات / 107، 125، 162، 178، 143.
27)
28)
29)
30)
31) نمل / 27.
32) قصص / 28.
33) بحارالانوار، ج 94، ص 76.