رواق عصمت

سيد علي حسيني

- ۱۰ -


«السلام علي ابراهيم خليل الله»

ابراهيم خليل الله در زمره طلايه داران موحدان تاريخ است، آن پيامبر و بنده خالص و عاشق خداوند داراي انديشه هايي زلال و تابناك، اعمالي خالص و پاك بود و چنان زيبا زيست و با آدميان، طبيعت زمان خويش و خدايان دروغين آنان و باورهاي شرك آلودشان با منطقي چنان زيبا و استوار جهانيان برخورد كرد كه در خدا باوري و هدايت و ارشاد به آن حقيقت سراسر نور و سعادت الگوي همه خداجويان و حق طلبان تاريخ شد و به مرحله اي رسيد كه خداوند به بزرگترين و آخرين پيامبرش فرمان داد كه به طور علني بگو من از دين حنيف و دين ابراهيم پيروي مي كنم.(1)

اين قهرمان بي بديل توحيد چهارمين پيامبري است كه در قرآن از او ياد شده و دومين حلقه از زنجيره پيامبراني است كه داراي شريعت و كتاب بوده و پيامبراني مانند حضرت لوط علي نبينا و آله و دين او را تبليغ مي كرده اند(2) و در واقع پيشواي گروهي از پيامبران بوده است.

در قرآن كريم شصت و نه بار از او ياد شده است.

در اين آيات و در روايات متعددي از ابعاد مختلف زندگي طلايه دار موحدان تاريخ گزارش شده و نكته ها و عبرت ها و معارف سودمند و مؤثري در ضمن اين گزارش ها فراروي عاشقان كلام خدا و سخنان معصومين عليهم السلام نهاده شده است كه شرح آن ها در اين مختصر نمي گنجد و فرصتي بيشترتر مي طلبد و در اين پژوهش تنها به يكي از صفات برجسته و ممتاز آن يگانه و بي همتاي روزگار خويش، كه همان عنوان «خليل الله» است بسنده مي شود.

ويژگي هاي ابراهيم در قرآن

بر پايه برخي از گزارش ها ابراهيم در بيابان پا به عرصه گيتي نهاد، زيرا مادرش از ترس آنكه مبادا مأموران ستمگر حاكم زمان فرزندش را به قتل رسانند، راهي بيابان شد و در آن جا ابراهيم به دنيا آمد و به همين دليل او را به دور از چشم نامحرمان در غاري پنهان ساخت و مخفيانه به آن غار آمده و و فرزند دلبندش را شير مي داد.(3) ابراهيم در ميان طبيعت با صفا و پاكيزه رشد كرد و باليد و با عنايت هاي خاص خداوند از همان جواني به درك و رشد خاصي دست يافت و به مقام هاي ارجمندي نايل شد.(4)

القاب و اوصاف بسيار مهمي براي ابراهيم در قرآن آمده است:

بر پايه اين آيات او بنده شايسته خدا،(5) اهل احسان و نيكوكاري،(6) داراي قلب سليم،(7) مطيع در برابر پروردگار(8) و خاضع و خاشع در پيشگاه ربوبي،(9) شكر گزار،(10) بسيار راستگو،(11) بردبار و شكيبا،(12)اهل انابه و بازگشت به خدا،(13) داراي قلبي سرشار از حزن و اندوه در برابر پروردگار،(14) داراي دين حنيف،(15) مقام نبوت، رسالت و حتي امامت بود.(16)

او در راه خدا به مسافرت ها و هجرت هاي بزرگي دست يازيد(17)، او - به امر الهي - فرزند و همسرش را در بيابان كوير و بي آب و علف جاي داد و بر خدا توكل كرد،(18) يك تنه به مبارزه با بت و پرستي اوهام و خرافات و انديشه هاي نادرست روزگار خود برخاست(19)؛ بسيار مهربان و بخشنده و مهمان نواز بود،(20) شب و روز هر گاه فرصتي دست مي داد به زمزمه و راز و نياز با محبوب و خالق خود مي پرداخت(21) و در اجراي احكام الهي دريغ نمي ورزيد. و اهل يقين(22) و اخلاص در ياد خدا بود(23) و خدا به ايشان نيرو و توان خاصي بخشيده(24) و وي را در زمره برگزيدگان و پيامبران اولوالعزم قرار داده(25) و بر ايشان كتاب آسماني فرو فرستاده و او را به صراط مستقيم رهنمون ساخته بود.(26)

يكي از بزرگترين توفيقات ابراهيم خليل آن بود كه خانه كعبه و قبله گاه مسلمين و موحدان را به فرمان الهي بنيان نهاد(27) و به نص كلام الهي او به تنهايي يك امت بود.

ابراهيم از امتحانهاي بسيار سخت، دشوار و طاقت فرسا سربلند و سر افراز در آمد(28) به همان سان كه چون پيروزمندانه بتكده را ترك كرد و در مقابل محاكمه علني و بازجويي بت پرستان قرار گرفت شجاعانه ايستاد و خم به ابرو نياورد بلكه از اين فرصت براي اثبات پوچي و نادرستي بت پرستي بهره برد و بت پرستان و بازجويان را سخت نكوهش كرد(29).

خداوند از سر لطف در سن پيري به او دو فرزند شايسته و صالح بخشيد(30) و نبوت را در نسل او گذاشت(31) و خاندانش را مشمول رحمت و بركات خويش ساخت(32) و بدين سان بود كه قلّه هاي رفيع سعادت را در نورديد و در درگاه الهي به درجات و مقامهاي والا و بالايي رسيد(33) و توانست ملكوت آسمانها و زمين را در همين دنيا ببيند(34) و به معرفت كامل دست يابد و شايد بدين دليل بود كه قرآن او را به تنهايي يك امت دانست(35) و لذا او را به عنوان الگو معرفي كرده و از همگان خواسته است از او پيروي كنند(36) از ميان همه صفتها و القاب و عناويني كه خداوند به ابراهيم داده است «خليل الله» بودن ايشان ممتاز و برجسته است و از آنجا كه در زيارتها و از جمله زيارت حضرت معصومه عليها السلام اين واژه به كار رفته است به شرح و بررسي آن مي پردازيم.

«خليل الله»

«خليل» واژه اي است عربي و به معني دوست،(37) و در قرآن كريم به همين معنا به كار رفته است و در اين فرض از «خلّه» با ضم «خ» مشتق شده است.

برخي از مفسران گفته اند ممكن است «خليل» از «خلّة» به فتح «خ» مشتق شده و در اين فرض به معناي نيازمند است. در باره خليل بودن ابراهيم هر دو معناي ياد شده آمده است، برخي از مفسران معتقدند خليل الله به معني دوست خدا است و ابراهيم دوست خدا بود و صد البته خود را نيازمند به خداوند نيز مي دانست(38) همان طور كه قرآن مي فرمايد «يا ليتني لم اتّخذ فلاناً خليلاً»(39) و برخي ضمن رد نكردن احتمال ياد شده، خليل را به معناي نيازمند دانسته اند و به اعتقاد آنها ابراهيم از آنرو خليل است كه خود را هميشه نيازمند به خدا مي دانست و اصولاً خليل كسي است كه نيازهاي خود را از دوستش بخواهد(40) و از اينرو اعمالش را تنها و تنها براي او و خالصانه انجام مي داد از برخي از روايات ديدگاه دوم استفاده مي شود و از گروهي از آنها تفسير اول به نظر مي رسد، ميان اين دو گروه از روايات و اين دو تفسير منافاتي نيست و ضمن اعتراف به اين نكته كه اين دو معناي واژه «خليل» متفاوت است و از دو «وزن متغاير» مشتق شده است در باره تفسير اين آيه شريفه «و اتخذ الله ابراهيم خليلاً»(41) مي توان گفت كه هر دو خصلت در او جمع بوده است. او هم دوست خدا بوده است؛ يعني شبها و روزها يكسره به ياد خدا بوده و همواره با او انس داشته و چنان به او محبت مي ورزيده كه همه چيز را و از جمله همه وجودش را براي خدا مي خواسته است و جلوه هاي اين محبت را در ساختن خانه خدا انتقال زن و بچه اش را به كويري خشك و بي آب و علف، قرباني كردن فرزند يگانه و بي بديلش را در راه خدا، انفاق همه اموالش را در راه رضايت پروردگار، مي توان به وضوح مشاهده كرد و اين ها و جز اينها (حبّ پيامبر خدا و اظهار ارادت و علاقه به اميرمؤمنان و امام حسين عليهم السلام) بود كه خليل الله ناميده شد. و تمام رمز و راز زندگي و اسرار خود را با خداوند در ميان مي گذاشته و خداوند نيز او را دوست داشته و با الهامات غيبي اسراري در او به وديعت نهاده و رازها و رمزها به او آموخته است. نكته مهم آن است كه بداني دوستي با خدا با دوستي با ديگران متفاوت است؛ خدا آفريننده و مالك انسان است و ضمن آگاهي از ظاهر و باطنش و قدرت بر نابودي و هر گونه تغيير و تحوّل در او، از هر جهت بر او احاطه دارد و از اين رو انسان پيوسته و همواره و در همه حال و همه چيز و از هر جهت نيازمند به اوست(42) و متأسفانه بسياري از آدميان از اين نكته مهم غفلت ورزيده اند اما كسي چون ابراهيم كه دوست خدا است و با او انس دارد و خالصانه خدايش را ياد مي كند به اين نكته توجه دارد و در هر زمان و مكان خود را نيازمند به خدا مي داند و چنان به اين مسأله باور دارد كه باور استوار و ريشه دار او در همه اعمالش جلوه كرده است.

پيامبر خدا صلوات الله عليه و آله در مناظره اي كه با يهوديان داشت به هر دو معني ياد شده اشاره فرمود.

يهوديان در پي آن بودند كه از اعتقاد پيامبر خدا به «خليل الله» بودن ابراهيم سوء استفاده كرده و آن را ابزار اثبات برخي از عقايد باطل و نادرست خود قرار دهند، از اين رو آن حضرت مفهوم «خليل الله» را اينگونه توضيح داد.

«... اين گفته ما كه ابراهيم «خليل الله» است بدين معنا است كه «خليل» يا مشتق از خلّه [به ضم ] و يا مشتق از خلّة [به فتح خا ]است (و در اين فرض دوم) به معناي نيازمندي و احتياج است (و مقصود از) خليل بودن ابراهيم آن است كه او به خدا نيازمند بوده و فقط به او توجه داشت و از غير خدا كاملاً بريده و روي گردان و بي نياز بود و گواه اين مطلب آن است كه چون خواستند او را در آتش اندازند، او را در منجنيقي نهادند. خدا جبرئيل را مبعوث ساخت و فرمود بنده ام (ابراهيم) را درياب، جبرئيل (شتابان) به سمت او آمد و او را در هوا ملاقات كرد و گفت: «...خداوند مرا فرستاده است براي ياري تو.»

ابراهيم در پاسخ گفت: خدا مرا بس است و او بهترين وكيل است (و نيازي به تو ندارم) «حسبي الله و نعم الوكيل» جز از او چيزي نمي خواهم و به غير او نيازي ندارم ؛ از اين روي خداوند او را خليل خود ناميد ؛ يعني كسي كه نيازمند به خدا و محتاج به اوست و تنها به او توجه كرده و از غير او بريده است. و اما اگر از «خلة» به ضم «خ» گرفته شده باشد، بدين معنا است كه... كه او بر اسراري آگاه شده كه ديگران از آنها آگاه نيستند. و معنايش آن است كه خداوند از امور مرتبط به او آگاهي دارد و اين به معناي تشبيه خداوند به آدم نيست(43)؛ مگر نمي بيني اگر ابراهيم به طور كامل از ديگران بريده نباشد خليل خدا نخواهد بود و نيز اگر اسرار الهي را نداند خليل او نمي تواند باشد....».(44)

همان طور كه در اين روايت آمده است ؛ خليل بودن را مي توان به هر دو معنا دانست و منافاتي ميان آنها نيست. در واقع كسي كه دوست خدا باشد و خداوند او را به عنوان دوست خود برگزيده باشد و از اوصاف خدا آگاه باشد و خدا را خالق، رازق، و داراي احاطه جامع و كامل بر بنده اش و همه مسايل مرتبط با او بداند؛ خود را كاملاً به خداوند نيازمند دانسته، از غير او مي برد و به حضرت پروردگار مي پيوندد.

بدين سان همه آنان كه دوست خدايند خود را كاملاً به او نيازمند مي دانند و همه انسانها نيازمند به خدا هستند، يعني همه را محتاج به خود آفريده است ولي همه را به عنوان دوست برنگزيده است از اين رو در روايتي امام صادق عليه السلام چنين نقل كرده اند:

«خدا اگر ابراهيم را به عنوان خليل و دوست انتخاب كرد به خاطر نياز به دوستي او نبود بلكه از آن روي بود كه ابراهيم بنده مفيد پروردگار و كوشا در راه رضاي او بود».(45)

برخي از معاصران بر اين باورند كه «خليل» به معناي دوست است و نمي تواند به معناي ديگري باشد ؛ چه اينكه سياق اين آيه نشان مي دهد خداوند مقام خاصي (خليل بودن را) به ابراهيم داد و اگر «خليل» به معناي دوست باشد اين مطلب صحيح است و ابراهيم علي نبينا و عليه السلام - به عنوان دوست خدا انتخاب شده است اما اگر به معناي نيازمند باشد همه موجودات نيازمند به خدا هستند و اين معنا اختصاصي به ابراهيم ندارد.(46)

به نظر مي رسد مقصود از نيازمندي آن است كه ابراهيم احساس نيازمندي مطلق و فقر در همه مسايل زندگي در برابر خدا داشت و همه چيز را فقط از او مي خواست و تنها او را بي نياز مي دانست نه آن كه ابراهيم - مانند ديگر موجودات - نيازمند به خدا بود.

در پايان اين بخش تفسير علامه مجلسي از «خليل» بودن حضرت ابراهيم عليه السلام را مطرح مي كنيم: در بحارالانوار در اين باره چنين آمده است: «واتخذ الله ابراهيم خليلاً» يعني خداوند ابراهيم را دوستدار خود قرار داد ؛ يعني دوستي خود را در او به طور كامل و به گونه اي نفوذناپذير قرار داد و مقصور از آن كه ابراهيم دوست خدا است آن است كه دوستان خدا را دوست مي دارد و دشمنانش را دشمن. و مقصود از دوستي خدا با او آن است كه هرگاه كسي بخواهد به او زياني رساند، خدا ياري كننده او خواهد بود ؛ همان طور كه چون نمرود مي خواست او را به آتش افكند، خدا ياريش كرد...»(47) و در مرآة العقول در اين باره چنين مي نويسد: «خليل يعني كسي كه دل را از همه چيز جز خداوند خالي كند و در همه چيز تنها و تنها از او بخواهد و همه پيامبران ضرورتي ندارد به اين مقام رفيع برسند».(48)

چه كسي لقب «خليل» را به ابراهيم داد؟

خداوند متعال در قرآن مي فرمايد «و من أحسن ديناً ممّن اسلم وجهه لله و هو محسن و اتّبع ملّة ابراهيم حنيفاً و اتّخذ الله ابراهيم خليلاً»(49): «و كيست از جهت دين نيكوتر از آن كه خود را تسليم خدا كند و حال آن كه نيكوكار باشد و از آيين پاك و خالص ابراهيم پيروي كند و خدا ابراهيم را به عنوان دوست خود برگزيد».

بر پايه اين آيه لقب خليل را خداوند متعال به او داده است و بر پايه گروهي ديگر از روايات رسول الله،(50) جبرئيل،(51) عزرائيل(52) و ديگر فرشتگان(53) و امام موسي بن جعفرعليه السلام(54) او را «خليل الله» دانسته اند. از مناظره پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم با يهوديان استفاده مي شود كه انتقاد به «خليل الله» بودن ابراهيم به اندازه اي نزد رسول الله روشن و مسلّم بوده است كه يهوديان در پي سوء استفاده از آن بر آمدند.(55)

چرا ابراهيم خليل الله شد؟

ابراهيم چگونه به مقام «خليل اللهي» رسيد و چه امتيازي اين منزلت والا را نصيب ايشان ساخت؟ بررسي روايات نشان مي دهد دستيابي به اين مقام به دلايل زير بوده است.

1. سجده هاي طولاني و بسيار:

«امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند به اين دليل ابراهيم را خليل خود ساخت كه بسيار بر زمين سجده مي كرد».(56)

2. صلوات بر محمد و آل محمد:

حضرت امام محمد تقي عليه السلام مي فرمايد: خدا از آن رو ابراهيم را به عنوان دوست خود برگزيد كه بسيار بر محمد و اهل بيت او صلوات مي فرستاد.(57)

3. نماز شب و غذا دادن به مردم:

جابر بن عبد الله انصاري مي گويد: از پيامبر خداصلي الله عليه وآله وسلم شنيدم، فرمود: «خدا از آن رو ابراهيم را به عنوان خليل خود برگزيد كه به مردم طعام مي داد و چون شب فرا مي رسيد و مردم مي خوابيدند (او بيدار بود) و نماز شب مي خواند».(58)

4. مردم دوستي و بي نيازي از مردم:

از امام رضاعليه السلام نقل شده است كه خدا از آن رو ابراهيم را به عنوان خليل خود برگزيد كه هرگز جواب رد به كسي نداد و از كسي جز خدا چيزي نخواست.(59)

جلوه هاي دوستي با خدا

حضرت ابراهيم، خليل الله بودن را به ارزاني بدست نياورد، آن پيامبر بزرگ الهي با مجاهدت هاي عظيم و در نتيجه با عنايات خداوند به اين مقام دست يافت و البته همانگونه كه دستيابي به اين مقام سهل و آسان نيست. حفظ اين مقام هم بس سخت و دشوار است كه «عشق آسان نمود اوّل ولي افتاد مشكلها». اطلاعات مرتبط به زندگي ايشان بسيار كم است و تنها دست مايه در اين باره رواياتي است كه از معصومان عليهم السلام به دست ما رسيده است بر طبق اين روايات، دوستي ابراهيم با خدا جلوه هاي زيبا و دل انگيزي دارد؛ چون او را در آتش انداختند، در حالي كه آتش زبانه مي كشيد و شعله هايش فروزان تر مي گشت، جبرئيل شتابان خود را به او رساند و اظهار داشت آمده ام كمكت كنم ابراهيم در پاسخ گفت، به تو نيازي ندارم و تنها از خدا كمك مي خواهم(60) (او دوست من است و از آشكار و نهان من آگاه) و چون در خواب ديد كه فرزند يگانه و بي همتايش اسماعيل را بايد سر ببرد مشتاقانه مقدمات ذبح او را فراهم ساخته، كارد را به دست گرفته با قوت بر گلوي اسماعيل كشيد تا در راه دوست سر از تن او جدا كند بر طبق برخي روايات جبرئيل با گروهي از فرشتگان به خانه او آمد او سفره غذايي از گوساله بريان براي ايشان انداخت(61) و از آنان خواست غذا بخورند، جبرئيل در پاسخ گفت تا قيمت آن را معين نكني لب به غذا نخواهيم زد، ابراهيم گفت: قيمتش آن است كه در آغاز «بسم الله» بگوييد (و با ياد محبوب من آغاز كنيد) و چون خوردن غذا تمام شد، خداي را با ذكر «الحمد لله رب العالمين» شكر كنيد، جبرئيل به يارانش نگاه كرده و فرمود: «حق لله ان يتخّذ هذا خليلاً»(62) در روايت ديگري آمده است كه روزي ابراهيم در محاسن خود موي سفيدي ديد، خداي را شكر گذارده و فرمود: «ستايش براي پروردگار جهانيان است كه مارا به اين سن رسانيد در حالي كه به اندازه يك چشم به هم زدن گناه نكرده ام».(63) او قهرمان ميدان شكيبايي و انابه و بازگشت به خدا بود و همواره در حال دعا و خضوع و خشوع در برابر درگاه دوست.(64) و بدين سان بود كه خداوند پس از مقام «خليل اللهي» مقام امامت را نيز به ايشان عطا فرمود.(65)

خلاصه آنچه در باره ابراهيم آورديم آن شد كه او از پيامبران اولوالعزم الهي بود كه خداوند نعمت هاي عظيمي به او بخشيده بود و القاب و ويژگي هاي خاص به خود را داشت و از ميان اين همه القاب وي به خليل الله يا خليل الرحمان شهره شد چه اينكه اين عنوان و لقب از امتيازي خاص به خود برخوردار است. و به دليل اين همه فضيلت است كه خداوند فرمود: «ما نام نيك او را جاودان و براي آيندگان باقي گذاشتيم و سلام بر ابراهيم».(66)

اما چگونه از اين پيامبر الهي ياد كنيم و چگونه به او سلام دهيم، در زيارت نامه حضرت فاطمه معصومه عليها السلام چنين آمده است «السلام علي ابراهيم خليل الله».

پي نوشت:

1) سوره نحل آيه 123 ؛ سوره آل عمران آيه 95 ؛ سوره بقره آيه 95.
2) ر.ك: منشور جاويد قرآن ج 11 ص 286.
3) دايرة المعارف تشيع، ج 1، ص 264، چاپ دوم با تصرف.
4) سوره انبياء آيه 51.
5) سوره بقره، آيه 130: «و انّه في الآخرة لمن الصالحين».
6) سوره صافات، آيه 109 - 110: «سلام علي ابراهيم. كذلك نجزي المحسنين».
7) سوره صافات ،آيه 84: «و انّ من شيعته لابراهيم اذ جاء ربّه بقلب سليم».
8) سوره صافات آيه 103.
9) سوره نحل آيه 120.
10) همان 121.
11) سوره مريم آيه 41.
12) سوره توبه آيه 114 و سوره هود آيه 75.
13) سوره هود آيه 75.
14) سوره هود آيه 75.
15) سوره آل عمران آيه 95.
16) بقره آيه 124.
17) سوره صافات، آيه 99؛ ر.ك منشور جاويدقرآن، ج 11، ص 255 - 217.
18) سوره بقره آيه 126 و سوره ابراهيم آيه 37، اين نكته از دلايل خليل بودن اوست.
19) سوره انبياء، آيات 56 - 52؛ سوره شعراء، آيات 82 - 69؛ سوره عنكبوت آيه 17 - 16 و آيه 25؛ سوره زخرف، آيه 27 - 26.
20) بحار الانوار، ج 12، ص 4.
21) سوره ص آيه 46.
22) سوره انعام آيه 75.
23) سوره ص آيه 45.
24) سوره بقره آيه 130.
25) سوره مريم آيه 41 و سوره ص آيه 47 و سوره انعام آيه 33 و سوره بقره آيه 127. اصول كافي ج 1 ص 175 ؛ مرآة العقول ج 2 ص 286.
26) سوره انعام آيه 87.
27) سوره بقره، آيه 127؛ سوره ابراهيم، آيه 35؛ سوره حج، آيه 24.
28) سوره صافات، آيات 108 - 101.
29) سوره انبياء، آيات 67 - 59 و سوره صافات، آيات 96 - 94.
30) صافات، آيه 101.
31) سوره بقره، آيه 129 - 127 و 124.
32) سوره هود آيه 73.
33) سوره انعام آيه 83.
34) سوره انعام آيه 75.
35) سوره نحل آيه 120.
36) سوره ممتحنه آيه 4.
37) قاموس قرآن ج 1 ص 96؛ و التحقيق في كلمات القرآن، ج 3 ص 14، به نقل از منابع مختلف لغوي.
38) به عنوان نمونه ر.ك: تفسير نمونه ج 2 ص 145.
39) سوره فرقان آيه 28.
40) تفسير الميزان ج 5، ص 96.
41) سوره نساء آيه 125.
42) لذا پس از آيه شريفه «و اتخذ الله ابراهيم خليلاً» فرموده است «و لله ما في السموات و ما في الارض...» الميزان، ج 5، ص 94.
43) اشاره به شبهه يهوديان است كه خليل بودن را ملازم با شبيه بودن مي پنداشتند.
44) الاحتجاج ص 19 نور الثقلين ج 1، ص 554؛ بحارالانوار ج 9، ص 260.
45) تفسير نمونه ج 4 ص 146 به نقل از مجمع البيان.
46) همان.
47) بحارالانوار ج 12، ص 2.
48) مرآة العقول ج 2 ص 284.
49) سوره نساء آيه 125.
50) الاحتجاج ص 19؛ تفسير نورالثقلين ج 1، ص 554.
51) بحارالانوار ج 12، ص 31 و ص 5.
52) كافي ج 1، ص 175.
53) بحارالانوار ج 1، ص 33.
54) همان، ص 31.
55) خود حضرت ابراهيم نيز بارها خدا را «خليل» و دوست خود خواند، ر.ك: تفسير قمي، ذيل آيه 125. و بحارالانوار ج 12، ص 9 و ص 11 و تفسير نورالثقلين ج 1، ص 555 و ص 554 به نقل از اصول كافي.
56) علل الشرايع، ص 34؛ بحارالانوار، ج 12، ص 4؛ تفسير نورالثقلين ج 1، ص 555 - 554.
57) علل الشرايع ص 34؛ بحارالانوار ج 12، ص 4.
58) همان منابع.
59) عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 76 و بحارالانوار ج 12، ص 4 و تفسير نور الثقلين ج 1، ص 554.
60) بحارالانوار ج 12، ص 5 ص 39.
61) همان ص 5.
62) بحارالانوار، ج 12، ص 5.
63) همان، ص 8.
64) همان، ص 12.
65) سوره بقره، آيه 124؛ اصول كافي، ج 1، ص 175.
66) و تركنا عليه في الآخرين. سلام علي ابراهيم». سوره صافات، آيات 109 - 110.