فروغى از كوثر:
زندگينامه حضرت فاطمه معصومه(عليها السلام)

الياس محمدبيگى

- ۲ -


و سرانجام اين مكتب پربار بود كه انقلاب عظيم فرهنگى ، سياسى را جايگزين انقلاب هاى محلّى كرد و پست هاى كليدى سياست و فرهنگ جامعه را در اختيار تربيت يافتگان مكتب اهل بيت(عليهم السلام) قرار داد تا بشريَت تشنه حكومت عدل و معارف شيعه را به سرچشمه گواراى اسلام حقيقى و تشيّع علوى رهنمون سازند(1).
و در طول تاريخ همواره قم به عنوان منبع جوشان علم و معارف اسلامى بوده و تربيت يافتگان حوزه پر بركت آن به عنوان پاسداران امين اصالت دينى و فرهنگى ، سياسى جامعه دينى شناخته شده اند و تا به امروز قم چون ستاره اى نورانى و مشعلى فروزان دليل راه ميليونها مسلمان بوده و رهپويان راه حقيقت را به سر منزل مقصود رهنمون ساخته است و سرانجام اين ديار خون و قيام بود كه خاستگاه انقلابى شكوهمند به رهبرى قائد عظيم الشأن حضرت امام خمينى شد و ثمره آن نظامى اسلامى گرديد كه امروز پايگاه عظيم حق طلبان مسلمان و نقطه اميد مستضعفان و محرومان سراسر جهان به شمار مى آيد و اكنون به حقيقت مى توان گفت كه : ايران اسلامى ام القراى عالم اسلام و قم قبّة الاسلام و حرم اهل بيت و كاشانه آل رسول است .

پيشينه درخشان مذهبى شهر قم :

جايگاه ممتاز و بى نظير قم از نظر مذهبى و روحانى غير قابل انكار است ; چرا كه اين شهر از آغاز موجوديّت تا امروز در طول سيزده قرن پايتخت شيعه اماميّه خوانده شده و مهد دانش و فضيلت و سرچشمه جوشان حكمت و معرفت بوده است .
خدمات برجسته و مساعى ارزنده دانشمندان قم در راه احياى آيين تشيّع و نشر معارف دينى و فرهنگ پربار اسلامى به حدّى بود كه تاج كرامت ابدى دينى بر تارك شريف آنان نهاده شد كه : « لَوْلاَ الْقُمِيُّونَ لَضَاعَ الدِّينُ » .(2)
آرى قم شهرى است كه خشت اوّل معنويت آن را گروهى از صحابه و دوستان ائمّه(عليهم السلام) از اعراب اشعرى با مصالح ايمان و ملات تولّى بكار گذاشته و شالوده اين شهر مقدّس را از سال 83هـ . ق(3) و در دوران امام باقر و امام صادق(عليهما السلام) طرح ريزى نمودند .

اين شهر در مركز فرمانروايى اسلامى چون كشورى مستقلّ و با مقرراتى خاص اداره مى شد و از مزايا و ويژگيهايى برخوردار بود و حتّى در دوران اختناق حاكم بر اماميّه هم مردم قم بدون تقيّه با كمال آزادى عقيده در اين ديار مقدّس به جمع آورى آثار و اخبار آل محمّد و تدوين آنها پرداختند و در سرود آسمانى اذان برفراز ارتفاعات با صداى رسا بر ولايت علىّ(عليه السلام)شهادت مى دادند . مكتب اماميّه اولين بار توسط اعراب اشعرى در قم افتتاح گرديد كه فقه شيعه به طور رسمى و علنى در آن تدريس مى شد و مشعل هدايت و ارشاد در اين شهر فروزان گرديد و تربيت يافتگان اين مكتب الهى بر ساير بلاد اسلامى نور افشانى كردند .(4)

بدين جهت اهل قم هميشه مورد عنايات خاصّه ائمّه معصومين(عليهم السلام)بودند و سخنان ارزشمندى را در بيان عظمت و فضيلت قم و اهل آن فرمودند كه برگزيده اى از آنها را در اينجا ذكر مى كنيم :
1 ـ قالَ رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) : « لَمّا اُسْرِىَ بِى اِلَى السَّمآءِ حَمَلَنِى جِبْرَئِيلُ عَلى كِتْفِهِ الاَْيْمَنِ فَنَظَرْتُ اِلى بُقْعَة بِأَرْضِ الْجَبَلِ حَمْرَآءَ اَحْسَنُ لَوْناً مِنَ الزَّعْفَرانِ وَاَطْيَبُ رِيحاً مِنَ الْمِسْكِ ، فَاِذا فِيهَا شَيْخٌ عَلى رَأْسِهِ بُرْنُسٌ ، فَقُلْتُ لِجِبْرَئِيلَ : ما هذِهِ الْبُقْعَةُ الْحَمْرآءُ الَّتِى هِىَ اَحْسَنُ لَوْناً مِنَ الزَّعْفَرانِ وَاَطْيَبُ رِيحاً مِنَ الْمِسْكِ ؟
قَالَ : بُقْعَةُ شِيعَتِكَ وَشِيعَةِ وَصِيِّكَ عَلِىٍّ . فَقُلْتُ : مَنِ الشَّيْخُ صاحِبُ الْبُرْنُسِ ؟
قالَ : اِبْليسُ . قُلتُ : فَما يُريدُ مِنْهُمْ ؟ قالَ : يُريدُ اَنْ يَصُدَّهُمْ عَنْ وِلايَةِ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ وَيَدْعُوهُمْ اِلَى الْفِسْقِ وَالْفُجُورِ . فَقُلْتُ : يا جِبْرَئِيلُ اَهْوِ بِنا اِلَيْهِمْ ، فَاَهْوى بِنا اِلَيْهِمْ اَسْرَعُ مِنَ الْبَرْقِ الْخاطِفِ وَالْبَصَرِ اللاّمِعِ .
فَقُلْتُ : قُمْ يا مَلْعُونُ ! فَشَارِكْ اَعْدائَهُمْ فى اَمْوالِهِمْ وَاَوْلادِهِمْ وَنِسائِهِمْ ، فَإِنَّ شيعَتى وَشيعَةَ عَلِىٍّ لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ . فَسُمِّيَتْ قُمْ » :(5)

رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد : « هنگامى كه خداوند مرا به آسمانها عروج داد ، جبرئيل مرا بر شانه راستش حمل مى كرد ; در اين هنگام به سرزمينى در « ارض جبل » نگاه كردم كه سرخ رنگ و خوش رنگتر از زعفران و خوشبوتر از مشك بود . ناگهان ديدم در آن سرزمين پيرى قرار دارد كه كلاه درازى بر سر نهاده است . از جبرئيل پرسيدم : اين سرزمين سرخ رنگ و خوش رنگتر از زعفران و خوشبوتر از مشك كجاست ؟ گفت : جايگاه شيعيان تو و شيعيان وصىّ تو على(عليه السلام) است . گفتم : اين پيرمرد كيست ؟ گفت : ابليس است . گفتم : از آنها چه مى خوهد ؟ گفت : مى خواهد تا آنان را از دوستى و ولايت امير المؤمنين(عليه السلام) بازدارد و به نافرمانى و گناه دعوتشان كند .
گفتم : اى جبرئيل ما را به آن مكان ببر . با حركتى سريع تر از برق ما را به آنجا رساند .
گفتم : اى ملعون برخيز و برو ، و در اموال و اولاد و زنان دشمنان ايشان شركت كن ، زيرا ، تو را بر شيعيان من و على فرمانروايى نيست . « از اين رو ، آن مكان قم ناميده شد » .
2 ـ قالَ الإمام الصّادِقُ(عليه السلام) : « اِنَّما سُمِّىَ قُمْ لاَِنَّ اَهْلَهُ يَجْتَمِعُونَ مَعَ قائِمِ آلِ مُحَمَّد وَيَقُومُونَ مَعَهُ وَيَسْتَقِيمُونَ عَلَيْهِ وَيَنْصُرُونَهُ :(6)
امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد : « قم را ، قم ناميده اند زيرا اهل قم ، با قائم آل محمّد(عليه السلام)اجتماع مى كنند و با آن حضرت ( بر ضدّ طاغوتها ) قيام مى نمايند ، و با كمال استقامت و استوارى به يارى او مى پردازند » .
3 ـ قالَ الامام الْكاظِمُ(عليه السلام) : « قُمْ عُشُّ آلِ مُحَمَّد وَمَأْوَى شيعَتِهِمْ » :(7)

امام كاظم(عليه السلام) فرمود : « قم آشيانه آل محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) و پناهگاه شيعيان آنهاست » .
4 ـ قالَ الامام الرِّضا(عليه السلام) : « اِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمانِيَةَ اَبْوَاب ، وَلاَِهْلِ قُمْ وَاحِد مِنْهَا ، فَطُوبَى لَهُمْ ، ثُمَّ طُوبَى لَهُمْ ، ثُمَّ طُوبَى لَهُمْ » :(8)
حضرت رضا(عليه السلام) مى فرمايد : « بهشت داراى هشت در است ، يكى از آنها براى قمى هاست . پس سه مرتبه فرمود : خوشا به حالشان » .
5 ـ قالَ الامام الصّادِقُ(عليه السلام) : « سَيَأْتِى زَمانٌ تَكُونُ بَلْدَةُ قُمْ وَاَهْلُها حُجَّةً عَلَى الْخَلائِقِ وَذلِكَ فى زَمانِ غَيْبَةِ قائِمِنا اِلى ظُهُورِهِ » :(9)
امام صادق(عليه السلام) فرمود : « زمانى مى آيد كه شهر قم و اهل آن حجّت بر تمام مردم خواهند بود و اين ( موضوع ) در زمان غيبت امام زمان(عليه السلام) مى باشد تا ظهور آن حضرت » .
6 ـ قالَ الإمام الصّادِقُ(عليه السلام) : « تُرْبَةُ قُمْ مُقَدَّسَةٌ وَاَهْلُهامِنّا وَنَحْنُ مِنْهُمْ لايُريدُهُمْ جَبّارٌ بِسُوء اِلاّ عُجِّلَتْ عُقُوبَتُهُ مالَمْ يَخُونُوا اِخْوانَهُمْ » :(10)
امام صادق(عليه السلام) فرمود : « تربت قم مقدّس است و مردم قم از ( شيعيان ) ما هستند ، و ما هم از آنها هستيم ، هيچ ستمگرى قصد بد ، به اهل قم نمى كند مگر اينكه در عذاب او تعجيل مى شود تا وقتى كه مردم به برادران ( دينى ) خود خيانت نكنند » .
7 ـ قالَ الإمام الصّادِقُ(عليه السلام) : « مَحْشَرُ النّاسِ كُلِّهِمْ اِلَى بَيْتِ الْمَقْدِسِ اِلاّ بُقْعَةً بِاَرْضِ الْجَبَلِ يُقالُ لَها : قُمْ فَإِنَّهُمْ يُحاسَبُونَ فى حُفَرِهِمْ وَيُحْشَرُونَ مِنْ حُفَرِهِمْ اِلى الْجَنَّةِ » :(11)
امام صادق(عليه السلام) فرمود : « جايگاه حشر همه مردم به سوى بيت المقدس است ; مگر ( مردم ) سرزمينى از بلاد « جبل » كه آن را « قم » گويند ، آنها در قبرهايشان ( در همان سرزمين ) به حسابشان رسيدگى مى شود و از همانجا به سوى بهشت محشور خواهند شد » .
8 ـ عَنِ الإمام الصّادِقِ(عليه السلام) : ( اَنَّهُ(عليه السلام) اَشارَ اِلى عِيسَى بْنِ عَبْدِ اللهِ ) فَقالَ : « سَلامُ اللهِ عَلى اَهْلِ قُمْ ، يُسْقِى اللهُ بِلادَهُمْ الْغَيْثَ وَيُنْزِلُ اللهُ عَلَيْهِمُ الْبَرَكاتِ وَيُبَدِّلُ اللهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَنات ، هُمْ اَهْلُ رُكُوع وَسُجُود وَقِيام وقُعُود ، هُمُ الْفُقَهاءُ الْفُهَماءُ ، هُمْ اَهْلُ الدِّرايَةِ وَالرِّوايَةِ وَحُسْنِ الْعِبادَةِ » :(12)
امام صادق(عليه السلام) ( به عيسى بن عبد الله قمى اشاره كرد ) و فرمود : « سلام خدا بر اهل قم ، خدا شهرهايشان را از باران رحمتش سيراب گرداند و بركاتش را بر آنان فرود آرد و گناهانشان را به خوبيها و حسنات مبدّل فرمايد ، آنها اهل ركوع و سجود و قيام و قعودند . آنان فقيه و دانشمند هستند . آنان اهل درك حقايق و روايت و عبادت نيكو مى باشند » .
9 ـ قالَ اَبُو الصَّلْتِ الْهِرَوِى كُنْتُ عِنْدَ الرِّضا(عليه السلام) فَدَخَلَ عَلَيْهِ قَوْمٌ مِنْ اَهْلِ قُمْ فَسَلَّمُوا عَلَيْهِ فَرَدَّ عَلَيْهِمْ وَقَرَّبَهُمْ . ثُمَّ قالَ لَهُمْ : « مَرْحَباً بِكُمْ وَاَهْلاً ! فَاَنْتُمْ شِيعَتُنا حَقّاً » :(13)
اباصلت مى گويد : خدمت امام رضا(عليه السلام) بودم ، گروهى از اهل قم بر ايشان وارد شدند ، به امام سلام كردند . امام(عليه السلام) جواب سلامشان را داد و آنان را نزديك خود نشاند سپس فرمود : « مرحبا بر شما ، خوش آمديد ! شما شيعيان راستين ما هستيد » .
10 ـ قالَ الإمام الصّادِقُ(عليه السلام) : سَتَخْلُو كُوفَةُ مِنَ الْمُؤْمِنينَ وَيَأْزِرُ عَنْهَا الْعِلْمُ كَما تَأْزِرُ الْحَيَّةُ فى جُحْرِهَا ، ثُمَّ يَظْهُرُ الْعِلْمُ بِبَلْدَة يُقَالُ لَهَا قُمْ ، وَيَصيرُ مَعْدِناً لِلْعِلْمِ وَالْفَضْلِ » :(14)
امام صادق(عليه السلام) فرمود : « كوفه بزودى از مؤمنان خالى مى شود و علم از آن جمع مى شود همانطور كه مار در لانه اش جمع مى شود ، سپس علم و دانش در شهرى كه به آن « قم » مى گويند ، ظاهر مى شود و آنجا مركز علم و فضيلت مى گردد » .
11 ـ رَوى بَعْضُ اَصْحابِنا قالَ : كُنْتُ عِنْدَ اَبى عَبْدِاللهِ(عليه السلام) جالِساً اِذْ قَرَءَ هذِهِ الاْيَةَ : « فَاِذا جاءَ وَعْدُ اُولَيهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا اُولى بَأْس شَديد فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَكانَ وَعْداً مَفْعُولاً »(15) . فَقُلْنا : جُعِلْنا فِداكَ ، مَنْ هؤُلاءِ ؟ فَقالَ ثَلاثَ مَرّات : « هُمْ وَاللهِ اَهْلُ قُمْ » :(16)
يكى از اصحاب نقل كرده است : خدمت امام صادق(عليه السلام) نشسته بودم . امام(عليه السلام)اين آيه را خواند : ( فاذا جاءَ وَعْدُ اُولَيهُما . . . » : « هنگامى كه نخستين وعده فرارسد مردانى پيكارجو را بر شما ( بنى اسرائيل ) فرستيم تا شما را سخت درهم كوبند تا بدانجا كه براى بدست آوردن مجرمان خانه ها را جستجو كنند ، و اين وعده قطعى الهى است » .
پس ما گفتيم : فداى شما شويم ، اين پيكارجويان الهى كيانند ؟ امام سه بار فرمود : « بخدا قسم آنان مردم قم خواهند بود » .
12 ـ قالَ الإمام الكاظِمُ(عليه السلام) : « رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ قُمْ يَدْعُو النّاسَ اِلَى الْحَقِّ يَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ كَزُبَرِ الْحَديدِ ، لاتَزِلُّهُمُ الرِّياحُ الْعَواصِفُ وَلا يَمُلُّونَ مِنَ الْحَرْبِ وَلا يَجْبُنُونَ وَعَلَى اللهِ يَتَوَكَّلُونَ وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ » :(17)
امام كاظم(عليه السلام) فرمود : « مردى از قم ، مردم را بسوى حق دعوت مى كند ، گروهى با او همراه مى شوند كه همانند پاره هاى آهن هستند ، تندبادهاى حوادث آنان را نلغزاند ، و از جنگ خسته نشوند و نترسند ، و بر خدا توكّل كنند ، و عاقبت خير براى پرهيزكاران خواهد بود » .
13 ـ قالَ الاِْمامُ الصّادِقُ(عليه السلام) : « اِنَّ اللهَ احْتَجَّ بِالْكُوفَةِ عَلى سائِرِ الْبِلادِ وَبِالْمُؤْمِنينَ مِنْ اَهْلِها عَلى غَيْرِهِمْ مِنْ اَهْلِ الْبِلادِ وَاحْتَجَّ بِبَلْدَةِ قُمْ عَلَى سائِرِ الْبِلادِ وَبِاَهْلِها عَلى جَميعِ اَهْلِ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ مِنَ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ وَلَمْ يَدَعِ اللهُ قُمْ وَاَهْلَهَا مُسْتَضْعَفاً بَلْ وَفَّقَهُمْ وَاَيَّدَهُمْ » :(18)
امام صادق(عليه السلام) فرمود : « خداوند « كوفه » را بر ساير شهرها حجّت قرارداد و مردم با ايمان آن را براى مردم ديگر شهرها حجّت قرار داده ، و شهر قم را حجّت بر شهرهاى ديگر و مردم آن را حجّت بر تمام مردم مشرق و مغرب ( از جنّ و انس ) قرارداد ، خداوند قم و مردم آن را رها نكرده تا مستضعف ( فكرى و فرهنگى ) شوند بلكه آنان را موفق و تأييد كرده است » .
14 ـ قالَ الاِْمامُ الصّادِقُ(عليه السلام) : « اِنَّ ِللهِ حَرَماً وَهُوَ مَكَّةُ وَاِنَّ لِلرَّسُولِ حَرَماً وَهُوَ الْمَدينَةُ ، وَاِنَّ لاَِمِيرِ الْمُؤْمِنينَ حَرَماً وَهُوَ الْكُوفَةُ وَاِنَّ لَنا حَرَماً وَهُوَ قُمْ وَسَتُدْفَنُ فيها اِمْرَأَةٌ مِنْ اَوْلادِى تُسَمّى فَاطِمَةَ ، فَمَنْ زارَها وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ» . ( قالَ الرّاوِى : وَكانَ هذَا الْكَلامُ مِنْهُ قَبْلَ اَنْ يُولَدَ الْكاظِمُ(عليه السلام) ) :(19)
امام صادق(عليه السلام) فرمود : « براستى براى خدا حرمى است و آن مكّه است و براى رسولخدا(صلى الله عليه وآله وسلم)حرمى است و آن مدينه مى باشد ، و براى امير المؤمنين(عليه السلام) حرمى است و آن كوفه است ، و براى ما حرمى مى باشد و آن شهر قم است . و در آينده اى نزديك زنى از فرزندان من « به نام فاطمه » در آنجا دفن مى شود ، كسى كه او را زيارت كند بهشت بر او واجب مى شود » .
راوى مى گويد : اين فرمايش حضرت زمانى بود كه هنوز موسى بن جعفر(عليه السلام) به دنيا نيامده بود .
علاوه بر اين روايات ، ائمّه معصومين(عليهم السلام) اهل قم و بعض بزرگان آنها را مورد عنايات خاصه خود قرار مى دادند و براى آنان هدايا و خلعتى هايى مثل انگشترى و پارچه كفنى مى فرستادند ،(20) و درباره بعضى از بزرگان آن ديار سخنان ارزنده اى فرمودند كه به نمونه هايى از آنها اشاره مى شود :
1 ـ حضرت رضا(عليه السلام) به زكريّا بن آدم ، كه قصد بيرون رفتن از شهر قم را داشت فرمود : « از قم بيرون نرو همانا خداوند به خاطر تو بلا را از اهل قم دور مى سازد همانطور كه به وجود مبارك موسى بن جعفر(عليه السلام) ، بلا را از اهل بغداد دور نمود » .(21)
2 ـ امام صادق(عليه السلام) درباره عيسى بن عبدالله قمى فرمود : « تو از ما اهل بيتى » .
و باز حضرت فرمود : « عيسى بن عبدالله ، مردى است كه زندگى و مرگ او با زندگى و مرگ ما هماهنگ بوده و گره خورده است » .(22)
3 ـ امام صادق(عليه السلام) به عمران بن عبدالله قمى فرمود : « از خدا مى خواهم كه تو را و خانواده ات را در روز قيامت ( كه هيچ سايه اى نيست ) در زير سايه « رحمت » خود قرار دهد » .(23)

بخش دوم : اجمالى از زندگانى حضرت فاطمه معصومه (عليها السلام)

دل در كنار حرمش عطر و بوى مدينه استشمام مى كند و گويى در مكه بين صفا و مروه به ديدار يار رفته است . بوى بهشت دل و جان هر زائرى را شاداب و با نشاط مى كند . در حرمش هميشه بهار است ; بهار قرآن و دعا ، بهار ذكر و صلوات ، بهار يادآور شبهاى قدر ، بهار گلدسته هاى نيايش و نياز و سيراب نمودن جانهاى تشنه ، هر مسافر خسته اى بعد از زيارت با خستگى بيگانه مى شود . هر رهگذرى با قدم نهادن در اين حرم ديگر غريبه نيست ; همه او را مى شناسند ، او آشناى دلهاست . اگر حرمش و گنبد و گلدسته هاى آن چشم را نوازش مى دهد ، محبت و عشقش ، نام و يادش ، جانها و دلها را آرامش مى بخشد . چرا كه اين حرم ، حرم اهل بيت ، مدفن يادگار رسول ، نور چشم موسى بن جعفر (عليهما السلام) ، آينه تمام نماى عفاف و پاكى ، فاطمه ثانى است . او كه خود دانش آموخته مكتب علوى و سرّى از اسرار خاندان نبوى بود كه قبل از ولادت ، صادق آل محمّد (عليهم السلام) آمدنش را نويد داد .
دخترى از تبار زهرا (عليها السلام) و چون او حامى ولايت و امامت و چونان زينب ، قافله سالارى شايسته . اگر فرياد زينب بنى اميه را رسوا كرد ، فرياد فاطمه معصومه بنى عباس را ; حركت سياسى الهى حضرت از مدينه به سوى مرو و خراسان حركتى بود عليه طاغوت دوران ، هر چند به زيارت برادر و امام زمانش نائل نشد ولى ابلاغ پيام كرد :
او با حركت از مدينه به همراه عده اى از خاندان پيامبر و ارادتمندان اهل بيت (عليهم السلام) ثابت كرد كه درهمه اعصار قدرتهاى مادى وطاغوتى دربرابر پرورش يافتگان اسلام ناب كوچكند . چنانكه زينب سلام الله عليها بر يزيد خروش آورد « انّى استصغرك »: «من به تو به ديده حقارت مى نگرم» ; اين حركت الهى ، سياسى گر چه ناتمام ماند و بالاخره دختر آفتاب در اين سفر پر بركت خويش به ديدار حق شتافت و با مرگ شهادت گونه اش همه را سوگوار ساخت . اما ديرى نپاييد كه همه شاهد ثمرات ارزشمند اين سفر مبارك شدند . آنگاه كه از اين كوثر بى كران عترت ، چشمه هاى جوشان علوم و معارف جوشيدن گرفت و قم اين حريم مقدس فاطمى مركز نشر معارف حياتبخش اسلامى گرديد و محور قيامها و خيزش هاى دينى بر عليه ستم پيشگان روزگار . و سرانجام در قرن حاضر اين حرم اهل بيت و قم هميشه بيدار بود كه خاستگاه قيامى الهى به رهبرى بزرگ تربيت يافته مكتب ولايت حضرت امام خمينى (رحمه الله) بر عليه ستمگران زمان گرديد ; كه ثمره آن انقلاب عظيم ، نظام مقدسى شد كه نقطه اميد مستضعفان وملجأ وپناهگاه مظلومان عالم شد.
اين همه مى طلبد كه مقام والاى اين بانوى بزرگ به همگان بويژه نسل جوان معرفى شود و ما مفتخريم كه در اين راستا اجمالى از زندگى و فضايل آن بزرگوار را در اين بخش از كتاب جمع آورى نموده و به شيفتگان خاندان عصمت تقديم مى نماييم .

فاطمه معصومه (عليها السلام) كيست ؟

نام شريف آن بزرگوار فاطمه و القاب ايشان « معصومه » ، « كريمه اهلبيت » ، « ستّى » ، و « فاطمه كبرى » است . پدرش حضرت موسى بن جعفر(عليه السلام) و مادرش نجمه خاتون مادر حضرت رضا(عليه السلام) است .(24)

از ولادت تا هجرت :

آن حضرت اوّل ذى القعده سال 173هـ . ق در مدينه منوّره به دنيا آمد . و در سنّ 28 سالگى در روز دهم(25) يا دوازدهم(26) ربيع الثّانى سال 201هـ . ق در شهر قم از دنيا رفت .

سفر مقدّس به شهر مقدّس :

در سال 201هـ . ق ، يك سال پس از سفر تبعيدگونه حضرت رضا(عليه السلام)به شهر « مرو » حضرت فاطمه معصومه(عليها السلام)همراه عدّه اى از برادران خود براى ديدار برادر و تجديد عهد با امام زمان خويش راهى ديار غربت شد . در طول راه به شهر ساوه رسيدند ، ولى در آنجا عده اى از مخالفين اهل بيت با مأموران حكومتى همراهى نموده و با همراهان حضرت به نبرد و جنگ پرداختند كه عدّه اى از همراهان حضرت در اين حادثه غم انگيز به شهادت رسيدند(27) . حضرت در حالى كه از غم و حزن بسيار مريضه بود با احساس ناامنى در شهر ساوه فرمود : مرا به شهر قم ببريد ، زيرا از پدرم شنيدم كه فرمود : « شهر قم مركز شيعيان ما مى باشد » ;(28) سپس حضرت به طرف قم حركت نمود .
بزرگان قم وقتى از اين خبر مسرّت بخش مطّلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند و در حالى كه « موسى بن الخزرج » بزرگ خاندان « اشعرى » زمام شتر آن مكرّمه را به دوش مى كشيد ; ايشان در ميان شور و احساسات مردم قم وارد آن شهر مقدّس شد و در منزل شخصى « موسى بن الخزرج » اجلال نزول فرمود .(29)
آن بزرگوار هفده روز در شهر ولايت و امامت به سر برد و در اين مدّت مشغول عبادت و راز و نياز با پروردگار متعال بود و واپسين روزهاى عمر پر بركت خويش را با خضوع و خشوع در برابر ذات پاك الهى به پايان رساند .


پى‏نوشتها:

1. گنجينه آثار قم ، ج1 ، ص162 «با تصرّف» .
2. بحار ، ج60 ، ص217 .
3. معجم البلدان ، ج4 ص397 .
4. گنجينه آثار قم ، عباس فيض ، ج1 ، ص88 .
5. بحار ، ج60 ، ص207 .
6. همان ، ص216 .
7. همان ، ص214 .
8. بحار ، ج60 ، ص215 .
9. همان ، ص213 .
10. همان ، ص218 .
11. همان 
12. بحار ، ج60 ، ص217 .
13. همان ، ص231 .
14. همان ، ص213 .
15. اسراء ، آيه 5 .
16. بحار ، ج60 ، ص216 .
17. همان .
18. بحار ، ج60 ، ص213 .
19. همان ، ص216 .
20. سفينة البحار ، ج2 ، ص447 .
21. بحار ، ج60 ، ص217 .
22. معجم رجال الحديث ، ج13 ، ص214 .
23. همان ، ص158 .
24. دلائل الامامه ، ص309 .
25. وسيلة المعصوميّة ، ص65 به نقل از نزهة الابرار .
26. مستدرك سفينة البحار ، ج8 ، ص257 .
27. زندگانى حضرت معصومه ، مهدى منصورى ، ص14 ( به نقل از رياض الانساب ، تأليف ملك الكتّاب شيرازى ) .
28. درياى سخن ، سقازاده تبريزى ، نقل از وديعه آل محمّد ، محمد صادق انصارى ، ص12 .
29. تاريخ قديم قم ، ص213 .