آخرت سراى پايدار

على خراسانى

- ۴ -


آثار ايمان به آخرت‏

ايمان و باور به سراى آخرت و اين كه انسان با مرگ نابود نمى‏شود، بلكه به جهانى ديگر انتقال مى‏يابد و نيز اعتقاد به وجود ارتباط ميان كردار انسان در دنيا و سرنوشت او در آخرت، تأثيرى فراوان در روح، روان و افعال اختيارى انسان دارد. برخى از آثارى كه قرآن كريم آنها را يادآورى كرده بدين شرح است:

1. آرامش‏

انسانى كه زندگى دنيا براى او هدف است و به آخرت ايمان ندارد، در زندگى احساس پوچى و بى هدفى مى‏كند؛ از همين رو ناكامى‏ها، سختى‏ها، مصيبت‏ها، ترس از مرگ و نابودى، نبود پناهگاه مطمئن، نگرانى از گذشته و فرصت‏هاى از دست رفته و وحشت از آينده، آرامش روحى و روانى‏اش را سلب مى‏كند. اين معضلى است كه امروزه توجه روان‏كاوان جهان را به خود جلب كرده است (330). در حالى كه انسان معتقد به آخرت، جهان آخرت را هدف و مقصد جاودانى و دنيا را گذرگاه و معبر و همه مظاهر آن را وسيله‏اى براى رسيدن به آن هدف مى‏داند و به همين سبب، ناكامى‏هاى دنيا او را ملول و افسرده نكرده، مشكلات و مصائب را به اميد اجر و پاداش اخروى تحمل مى‏كند و از مرگ - كه انتقال از نشئه‏اى به سرخوشى ديگر است - هراسى ندارد. چنين انسانى، با ايمانى كه به خدا و آخرت دارد از آرامش برخوردار است؛ يعنى نه ترس از آينده دارد و نه اندوهى از گذشته:

...من ءامن بالله و اليوم الاخر و عمل صلحاً فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون (331) ؛ هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان آورد و كار نيكو كند، پس نه بيمى برايشان است و نه اندوهگين خواهند شد.

...من ءامن بالله و اليوم الاخر و عمل صلحاً فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون (332) ؛ هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان داشت و كار شايسته كرد، پس اجرشان را پيش پروردگارشان خواهند داشت، نه بيمى بر آنان است و نه اندوهناك خواهند شد.

در مقابل، منكران آخرت كه از راه راست منحرف‏اند: ان الذين لا يؤمنون بالاخرة عن الصراط لنكبون (333) راهى روشن در پيش رو ندارند و سرگشته و متحيرند:

ان الذين لا يؤمنون بالاخرة زينا لهم اعملهم فهم يعمهون (334) ؛ كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، كردارهاى شان را در نظرشان بياراستيم (تا هم چنان) سرگشته بمانند.

2. حق‏پذيرى‏

مؤمنان به آخرت، حق طلب و حق پذيرند، آنان وحى الهى (قرآن) را با گوش جان دريافت مى‏كنند و به آن ايمان آورده: ...و الذين يؤمنون بالاخرة يؤمنون به (335) و به آيات آن پند داده مى‏شوند: ...ذلك يوعظ به من كان منكم يؤمن بالله و اليوم الاخر... (336).

لازمه ايمان به خدا و آخرت، پيروى از مناديان حق است:

...اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم...ان كنتم تؤمنون بالله و اليوم الاخر (337) ؛ خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را (نيز) اطاعت كنيد...اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد.

از همين رو، مؤمنان به آخرت، سلطه شيطان را نمى‏پذيرند و از او پيروى نمى‏كنند:

و ما كان له عليهم من سلطن الا لنعلم من يؤمن بالاخرة ممن هو منها فى شك (338) ؛ و (شيطان) را بر آنان تسلطى نبود، جز آن كه كسى را كه به آخرت ايمان دارد، از كسى كه درباره آن در ترديد است بازشناسيم.

در مقابل آنان، تكذيب كنندگان آخرت قرار دارند، اين گروه از حق روى گردان و گريزانند:

...فالذين لا يؤمنون بالاخرة قلوبهم منكرة و هم مستكبرون (339)؛

پس كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، دل‏هايشان انكاركننده (حق) است و خودشان متكبرند.

از همين رو دعوت پيامبران را تكذيب مى‏كنند؛ چنان كه اشراف قوم نوح كه منكر آخرت بودند، نوح را تكذيب مى‏كردند:

و قال الملا من قومه الذين كفروا و كذبوا بلقاء الاخرة و اترفنهم فى الحيوة الدنيا ما هذا الا بشر مثلكم... (340) ؛ و اشراف قومش كه كافر شده و ديدار آخرت را دروغ پنداشته بودند و در زندگى دنيا آنان را مرفه ساخته بوديم، گفتند: اين (مرد) جز بشرى چون شما نيست.

چنين انسان‏هايى به سبب بى ايمانى، بر مركب غرور، تعصب و هواپرستى سوار مى‏شوند، به گونه‏اى كه ميان آنان و حقيقت، حجاب و فاصله ايجاد مى‏شود (341) ؛ چنان كه خداوند سبحان به پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) مى‏فرمايد:

هنگامى كه قرآن مى‏خوانى ميان تو و آنها كه به آخرت ايمان ندارند حجاب ناپيدايى قرار مى‏دهيم و بر دل‏هاى آنها پوشش‏هايى مى‏نهيم، تا آن را نفهمند و در گوش‏هاى آنها سنگينى قرار مى‏دهيم.

و اذا قرأت القرءان جعلنا بينك و بين الذين لا يؤمنون بالاخرة حجاباً مستورا * و جعلنا على قلوبهم اكنة ان يفقهوه و فى ءاذانهم و قرا... (342).

تكذيب كنندگان و منكران آخرت، به سخن باطل گرايش دارند و آن را مى‏پسندند:

لتصغى اليه افدة الذين لا يؤمنون بالاخرة و ليرضوه ؛ و (چنين كيفر مقرر شده است) تا دل‏هاى كسانى كه به آخرت ايمان نمى‏آوردند، به آن (سخن باطل) بگرايد و آن را بپسندند (343).

اينان آن گونه در گناهان و در پيروى از هوا و هوس غوطه ور شده‏اند كه كردار زشت و باطل خود را شايسته و حق مى‏پندارند:

ان الذين لا يؤمنون بالاخرة زينا لهم اعملهم فهم يعمهون (344) ؛ كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، كردارهاى شان را در نظرشان بياراستيم (تا هم چنان) سرگشته بمانند.

اين گروه چنان از حق نفرت دارند و مى‏گريزند كه اگر خدا به تنهايى ياد شود، منزجر مى‏گردند و اگر از غير خدا ياد شود، شادمان مى‏شوند:

و اذا ذكر الله وحده اشمازت قلوب الذين لا يؤمنون بالاخرة و اذا ذكر الذين من دونه اذا هم يستبشرون (345).

3. انجام دادن تكاليف فردى و اجتماعى‏

بر اساس بينش اسلامى، ميان كردار دنيوى و سرنوشت اخروى انسان ارتباطى محكم وجود دارد؛ يعنى همه اعمال كوچك و بزرگ انسان در دادگاه عدل الهى بررسى مى‏شود و براساس آن پاداش يا كيفر داده مى‏شود. براساس آيات قرآن، اگر كسى خواهان آخرت باشد و در اين راه تلاش كند، كوشش او نتيجه مورد قبول خواهد انجاميد: و من اراد الاخرة وسعى لها سعيها و هو مؤمن فاولئك كان سعيهم مشكورا (346) و هر كس آخرت را اراده كند و براى رسيدن به آن بكوشد، خداى سبحان بر كاشته آخرت آنان خواهد افزود: من كان يريد حرث الاخرة نزد له فى حرثه... (347).

اعتقاد به ارتباط ميان اعمال دنيوى و سرنوشت اخروى سبب مى‏شود كه انسان در انجام دادن كارهاى نيك و پرهيز از گناه و آلودگى بكوشد و دل به اطاعت خدا و پيامبر و پيشوايان معصوم بسپارد:

...اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم...ان كنتم تؤمنون بالله و اليوم الاخر... (348).

مؤمنان به آخرت، تسليم محض فرمان الهى‏اند، حتى اگر اجراى فرمان الهى به ايثار جان آنان بينجامد؛ از همين رو آنان در جهاد با مال و جان ترديد نمى‏كنند و با عزمى راسخ و بدون تعلل به دنبال اداى وظيفه الهى خود مى‏روند، در حالى كه افراد بى ايمان با طرح عذر و بهانه اجازه مى‏خواهند، در ميدان جهاد شركت نكنند:

لا يستذنك الذين يؤمنون بالله و اليوم الاخر ان يجهدوا بامولهم و انفسهم و الله عليم بالمتقين * انما يستذنك الذين لا يؤمنون بالله و اليوم الاخر و ارتابت قلوبهم فهم فى ريبهم يترددون (349) ؛ كسانى كه به خدا و روز بازپسين ايمان دارند، در جهاد با مال و جان‏شان از تو (عذر و) اجازه نمى‏خواهند. و خدا، به (حال) تقوا پيشگان داناست. تنها كسانى از تو اجازه مى‏خواهند (به جهاد نروند) كه به خدا و روز بازپسين ايمان ندارند و دل‏هاى‏شان به شك افتاده و در شك خود سرگردانند.

افراد با ايمان در اداى تكاليف فردى و ارتباط با خدا و از جمله نماز مراقبت دارند:

...و الذين يؤمنون بالاخرة يؤمنون به و هم على صلاتهم يحافظون (350) ؛ و كسانى كه به آخرت ايمان مى‏آورند، به آن (قرآن نيز) ايمان مى‏آورند و آنان بر نمازهاى خود مراقبت مى‏كنند.

و در ساعات شب به عبادت خدا مشغول‏اند:

امن هو قنت ءاناء اليل ساجدا و قائماً يحذر الاخرة و يرجوا رحمة ربه... (351) ؛ (آيا چنين كسى بهتر است) يا آن كسى كه او در طول شب در سجده و قيام اطاعت (خدا) مى‏كند (و) از آخرت مى‏ترسد و رحمت پروردگارش را اميد دارد.

آنان مساجد را كه جاى گاه نماز و ياد خداست، آباد مى‏كنند:

انما يعمر مسجد الله من ءامن بالله و اليوم الاخر... (352) ؛ مساجد خدا را تنها كسانى آباد مى‏كنند كه به خدا و روز بازپسين ايمان آورده‏اند.

و به رعايت حقوق ديگران از جمله خانواده اهتمام مى‏ورزند و با راستى و صداقت عمل مى‏كنند:

...و لا يحل لهن ان يكتمن ما خلق الله فى ارحامهن ان كن يؤمن بالله و اليوم الاخر... (353) ؛ و اگر به خدا و روز بازپسين ايمان دارند، براى آنان روا نيست كه آن چه را خداوند در رحم آنان آفريده پوشيده دارند.

ولى افرادى كه به آخرت ايمان ندارند، اهل فريب و نيرنگ‏اند:

و من الناس من يقول ءامنا بالله و باليوم الاخر و ما هو بمؤمنين * يخدعون الله و الذين ءامنوا... (354) ؛ و برخى از مردم مى‏گويند: ما به خدا و روز بازپسين ايمان آورديم؛ ولى گروندگان (راستين) نيستند و با خدا و مؤمنان نيرنگ مى‏بازند.

آنان رياكارند:

يايها الذين ءامنوا لا تبطلوا صدقتكم بالمن والاذى كالذى ينفق ماله رئاء الناس و لا يؤمن بالله و اليوم الاخر... (355) ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، صدقه‏هاى خود را با منت و آزار، باطل مكنيد؛ مانند كسى كه مالش را براى خودنمايى به مردم، انفاق مى‏كند و به خدا و روز بازپسين ايمان ندارد.

و حق را انكار مى‏كنند و مستكبرند:

...فالذين لا يؤمنون بالاخرة قلوبهم منكرة و هم مستكبرون (356) ؛ پس كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، دل‏هايشان انكار كننده (حق) است و خودشان متكبرند.

مردم را از راه خدا باز مى‏دارند و كژى و انحراف در دين را مى‏خواهند:

الذين يصدون عن سبيل الله و يبغونها عوجاً و هم بالاخرة كفرون (357) ؛ همانا كه (مردم را) از راه خدا باز مى‏دارند و آن را كج مى‏خواهند و آنها منكر آخرت‏اند.

4. فرجامى نيكو

جزا و پاداش نيكوى اخروى از آثار و نتايج به آخرت است:

...من ءامن بالله و اليوم الاخر و عمل صلحاً فلهم اجرهم عند ربهم... (358) ؛ و هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان داشت و كار شايسته كرد، پس اجرشان را پيش پروردگارشان خواهند داشت.

... و المؤمنون بالله و اليوم الاخر اولئك سنوتيهم اجرا عظيما (359) ؛ ... و ايمان آورندگان به خدا و روز بازپسين كه به زودى به آنان پاداشى بزرگ خواهيم داد.

خداوند مؤمنان به آخرت را در جوار رحمت خويش در آورده است؛ آن جا كه مى‏فرمايد:

و من الاعراب من يومن بالله و اليوم الاخر... سيدخلهم الله فى رحمته... (360) ؛ و برخى (ديگر) از باديه نشينان كسانى‏اند كه به خدا و روز بازپسين ايمان دارند... و به زودى خدا ايشان را در جوار رحمت خويش درآورد.

هم چنين آنان را براى هميشه وارد بهشت كرده و از آنها راضى است و آنان نيز از خدا راضى‏اند:

لا تجد قوماً يؤمنون بالله و اليوم الاخر يوادون من حاد الله و رسوله ولو كانوا ءاباءهم او ابناءهم او اخونهم او عشيرتهم اولئك كتب فى قلوبهم الايمن و ايدهم بروح منه و يدخلهم جنت تجرى من تحتها الانهر خلدين فيها رضى الله عنهم و رضوا عنه... (361) ؛ قومى را نيابى كه به خدا و روز بازپسين ايمان داشته باشند (و) كسانى را كه با خدا و رسولش مخالفت كرده‏اند، دوست بدارند. هر چند پدران‏شان يا پسران‏شان يا برادران‏شان يا عشيره آنان باشند. در دل اينهاست كه (خدا) ايمان را نوشته و آنها را با روحى از جانب خود تأييد كرده است و آنان را به بهشت‏هايى كه از زير (درختان) آن جوى‏هايى روان است در مى‏آورد، هميشه در آن جا ماندگارند؛ خدا از ايشان خشنود و آنها از او خشنودند.

در مقابل اين گروه، منكران آخرت‏اند و فرجام آنها عذابى دردناك است:

و ان الذين لا يؤمنون بالاخرة اعتدنا لهم عذاباً اليما (362).

اينان در آخرت از زيان كارترين مردم‏اند:

ان الذين لا يؤمنون بالاخرة زينا لهم اعملهم فهم يعمهون * اولئك الذين لهم سوء العذاب و هم فى الاخرة هم الاخسرون (363)؛

كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، كردارهاى‏شان را در نظرشان بياراستيم (تا هم چنان سرگشته بمانند). آنان كسانى‏اند كه عذاب سخت برايشان خواهد بود و در آخرت، خود زيان كارترين (مردم)اند.

و اما الذين كفروا و كذبوا بايتنا و لقاى الاخرة فاولئك فى العذاب محضرون (364) ؛ و اما كسانى كه كافر شده و آيات ما و ديدار آخرت را به دروغ گرفته‏اند، پس آنان در عذاب حاضر آيند.

توشه آخرت‏

از منظر قرآن كريم، آخرت قرارگاه و دنيا گذرگاه است:

... و ان الاخرة هى دار القرار (365) ؛ و در حقيقت، آن آخرت است كه سراى پايدار است.

توشه اين قرارگاه را بايد از گذرگاه دنيا بر گرفت؛ چنان كه اميرمؤمنان (عليه‏السلام) مى‏فرمايد: يا ايها الناس انما الدنيا دار مجاز و الاخرة دار قرار فخذوا من ممركم لمقركم (366) ؛ دنيا از گذرگاهتان توشه‏اى براى قرارگاهتان برداريد.

فان الدنيا لم تخلق لكم دار مقام بل خلقت لكم مجازاً لتزودوا منها الاعمال الى دار القرار (367) ؛ دنيا براى شما به عنوان سراى ثابت و قرار آفريده نشده، بلكه آفريده شده تا عبورگاه باشد و از آن كردار صالح را براى سراى قرار زاد و توشه برداريد.

1. ايمان‏

ايمان، نخستين توشه و عامل برخوردارى از نعمت‏هاى آخرت است:

و لاجر الاخرة خير للذين ءامنوا و كانوا يتقون (368) ؛ و البته اجر آخرت، براى كسانى كه ايمان آورده و پرهيزگار بودند، بهتر است.

بشارت در زندگى دنيا و آخرت براى مؤمنان و پرهيزگاران است:

الذين ءامنوا و كانوا يتقون * لهم البشرى فى الحيوة الدنيا و فى الاخرة... (369).

از همين رو پيامبران كه بالاترين درجه ايمان را دارند در آخرت در شمار صالحان و شايستگان از آبرومندان و مقربان خواهند بود؛ چنان كه درباره حضرت ابراهيم (عليه‏السلام) مى‏فرمايد: ... و انه فى الاخرة لمن الصلحين (370) و درباره حضرت عيسى (عليه‏السلام) فرموده است:

... ان الله يبشرك بكلمة منه اسمه المسيح عيسى ابن مريم وجيها فى الدنيا و الاخرة و من المقربين (371) ؛ خداوند تو را به كلمه‏اى از جانب خود، كه نامش مسيح، عيسى بن مريم (عليه‏السلام) است مژده مى‏دهد، در حالى كه (او) در دنيا و آخرت آبرومند و از مقربان (درگاه خدا) است.

هم چنان كه ايمان عامل برخوردارى در آخرت است، بى‏ايمانى و كفر مايه عذاب است:

فاما الذين كفروا فاعذبهم عذاباً شديداً فى الدنيا و الاخرة و ما لهم من نصرين (372) ؛ اما كسانى كه كفر ورزيدند، در دنيا و آخرت به سختى عذاب شان مى‏كنم و ياورانى نخواهند داشت.

هر كس راهى غير از اسلام را دنبال كند، در آخرت زيان كار است:

و من يبتغ غير الاسلم دينا فلن يقبل منه و هو فى الاخرة من الخسرين (373) ؛ و هر كه جز اسلام دينى (ديگر) جويد، هرگز از وى پذيرفته نشود و وى در آخرت، از زيان كاران است.

و لا يحزنك الذين يسرعون فى الكفر انهم لن يضروا الله شيئاً يريد الله الا يجعل لهم حظاً فى الاخرة و لهم عذاب عظيم (374) ؛ كسانى كه در كفر مى‏كوشند تو را اندوهگين نسازند، زيرا آنان هرگز به خدا ضررى نمى‏رساند... و در آخرت براى آنان عذابى بزرگ است.

مشركان نيز در آخرت عذابى دشوار پيش رو خواهند داشت:

و جعلوا لله شركاء... لهم عذاب فى الحيوة الدنيا و لعذاب الاخرة اشق... (375) ؛ و براى خدا شريكانى قرار دادند... براى آنان در زندگى دنيا عذابى است و قطعاً عذاب آخرت دشوارتر است.

هم چنين، كسانى كه از ايمان به كفر برگردند و مرتد شوند، كردارشان تباه مى‏شود و اهل آتش خواهند بود:

... و من يرتدد منكم عن دينه فيمت و هو كافر فاولئك حبطت اعملهم فى الدنيا و الاخرة و اولئك اصحب النار هم فيها خلدون (376).

منافقان كه از ايمان واقعى بى بهره‏اند، مانند كافران در جهنم معذب‏اند:

وعد الله المنفقين و المنفقت و الكفار نار جهنم خلدين فيها * اولئك حبطت اعملهم فى الدنيا و الاخرة و اولئك هم الخسرون (377) ؛ خدا به مردان و زنان دو چهره و كافران، آتش جهنم را وعده داده است در آن جاودانه‏اند. اعمال آنان در دنيا و آخرت به هدر رفت و آنان همان زيان كاران‏اند (378).

2 و 3. تقوا و فروتنى‏

در آيات پر شمار در كنار ايمان، تقوا، و پرهيزگارى نيز شرط بهره‏مندى از نعمت‏هاى آخرت دانسته شده: فان خير الزاد التقوى (379) ؛ بلكه تقوا بهترين توشه آخرت معرفى شده است:

و لاجر الاخرة خير للذين ءامنوا و كانوا يتقون (380) ؛ و البته اجر آخرت براى كسانى كه پروا پيشه مى‏كنند، بهتر است. و آخرت سراى نيكويى براى پرهيزكاران است.

... و لدار الاخرة خير و لنعم دار المتقين (381) ؛ و قطعاً سراى آخرت بهتر است و چه نيكو، سراى پرهيزگاران است.

... و الدار الاخرة خير للذين يتقون... (382) ؛ و سراى آخرت براى كسانى كه پروا پيشه مى‏كنند، بهتر است.

... و الاخرة خير لمن اتقى... (383) ؛ و براى كسى كه تقوا پيشه كرده، آخرت بهتر است.

فروتنى از ديگر توشه‏هاى آخرت است كه بدون آن، بهره‏مندى از نعمت‏هاى اخروى ممكن نيست:

تلك الدار الاخرة نجعلها للذين لا يريدون علوا فى الارض و لا فساداً... (384) ؛ آن سراى آخرت را براى كسانى قرار مى‏دهيم كه در زمين خواستار برترى و فساد نيستند.

4. عمل صالح‏

از آيات قرآن استفاده مى‏شود كه براى بهره‏مندى از نعمت‏هاى آخرت ايمان به تنهايى كافى نيست، بلكه افزون بر آن، عمل صالح نيز لازم است:

... من ءامن بالله و اليوم الاخر و عمل صلحاً فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون (385) ؛ هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان داشت و كار شايسته كرد، پس اجرشان را پيش پروردگارشان خواهند داشت و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهناك خواهند شد.

... للذين احسنوا فى هذه الدنيا حسنة و لدار الاخرة خير... (386) ؛ براى كسانى كه در اين دنيا نيكويى كردند (پاداش) نيكويى است و قطعاً سراى آخرت بهتر است.

گواه ديگر مطلب، وعده پاداش آخرت به مسلمانانى است كه پس از تحمل شكنجه‏ها و سختى‏ها با عمل نيكوى مهاجرت، دين خود را حفظ مى‏كنند:

و الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا لنبوئنهم فى الدنيا حسنة و لاجر الاخرة اكبر لو كانوا يعملون (387).

هم چنين وعده اعطاى پاداش دنيوى و اخروى به مردمى است كه در ركاب پيامبران به كارزار و جهاد پرداختند:

و كاين من قتل معه ربيون كثير فما و هنوا لما اصابهم فى سبيل الله ...*... فاتهم الله ثواب الدنيا و حسن ثواب الاخرة... (388) ؛ و چه بسيار پيامبرانى كه همراه او، توده‏هاى انبوه كارزار كردند و در برابر آن چه در راه خدا بديشان رسيد، سستى نورزيدند و ناتوان نشدند... پس خداوند، پاداش اين دنيا و پاداش نيك آخرت را به آنان عطا كرد.

از اميرمؤمنان (عليه‏السلام) در اين باره نقل است كه فرموده:

تو را پس از مرگ هيچ چيزى به جز عمل نيكويى كه از پيش فرستاده‏اى بى نياز نمى‏كند. پس از اعمال پسنديده توشه بردار (389).

همان گونه كه عمل صالح توشه آخرت و عامل بهره‏مندى از نعمت‏هاى آن است، برخى اعمال سبب محروميت از آن نعمت‏ها و گرفتار آمدن به لعن و عذاب الهى است، مانند آزردن خدا و پيامبر: ان الذين يؤذون الله و رسوله لعنهم الله فى الدنيا و الاخرة و اعدلهم عذاباً مهينا (390) جنگ با خدا و پيامبرش و تلاش مفسدانه در زمين: انما جزؤا الذين يحاربون الله و رسوله و يسعون فى الارض فساداً ان يقتلوا او يصلبوا او تقطع ايديهم و ارجلهم من خلف او ينفوا من الارض ذلك لهم خزى فى الدنيا و لهم فى الاخرة عذاب عظيم (391) اشاعه فحشا و زشتى در ميان مؤمنان: ان الذين يحبون ان تشيع الفحشة فى الذين ءامنوا لهم عذاب اليم فى الدنيا و الاخرة... (392) ناپايدارى در پيمان خدا و سوگندهاى خود (393) و عدم اجتناب از سحر و جادو (394).

منازل و مراحل آخرت‏

به نظر مى‏رسد كه عنوان آخرت همه مراحل پس از زندگى دنيا از جمله قبر و برزخ را در بر مى‏گيرد (395) ؛ گرچه بعضى برزخ را منزلى بين دنيا و آخرت دانسته‏اند (396). بنابر نظر نخست، منازل و مراحل جهان آخرت با مرگ آغاز مى‏شود (397) ؛ چنان كه در روايتى، مرگ اولين منزل آخرت و آخرين منزل دنيا دانسته شده است:

الموت اول منزل من منازل الاخرة و آخر منزل من منازل الدنيا (398).

پس از مرگ، انسان در عالم قبر جاى مى‏گيرد - ثم اماته فاقبره (399) ؛ آن گاه به مرگش رسانيد و در قبرش نهاد - و تا مبعوث شدن و زنده شدن دوباره، در برزخ - كه ميانه دنيا و قيامت است - باقى مى‏ماند:

حتى اذا جاء احدهم الموت...*...من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون (400) ؛ تا آن گاه كه مرگ يكى از ايشان فرا رسد... و پيشاپيش آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته خواهند شد.

انسان در دوران برزخ، در بهشت يا جهنم برزخى به سر مى‏برد، چنان كه درباره توبه كنندگان نيكوكار فرموده است:

جنت عدن...*...لهم رزقهم فيها بكرة و عشيا (401) ؛ باغ‏هايى كه... روزى‏شان صبح و شام در آن جا (آماده) است.

درباره آل فرعون آمده است:

النار يعرضون عليها غدوا و عشيا و يوم تقوم الساعة ادخلوا ءال فرعون اشد العذاب (402) ؛ (اينك هر) صبح و شام به آتش عرضه مى‏شوند و روزى كه رستاخيز برپا شود (فرياد مى‏رسد كه:) فرعونيان را در سخت‏ترين (انواع) عذاب درآوريد.

با توجه به اين كه در بهشت جاويد صبح و شامى نيست، مى‏توان اين آيات را مربوط به برزخ دانست (403). دوره برزخ با نفخ صور به پايان مى‏رسد:

... و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون * فاذا نفخ فى الصور... (404) ؛ و پيشاپيش آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته خواهند شد. پس آن گاه كه در صور دميده شود....

اين نفخه، به مرگ همه انسان‏ها و همه موجودات آسمان‏ها و زمين منجر مى‏شود:

و نفخ فى الصور فصعق من فى السموت و من فى الارض... (405) ؛ و در صور دميده مى‏شود، پس هر كه در آسمان‏ها و زمين است، بى هوش در مى‏افتد.

و به جز خداوند همه كس فانى مى‏شود:

كل من عليها فان* و يبقى وجه ربك... (406) ؛ هر چه به (زمين) است فانى شونده است و ذات باشكوه ارج‏مند پروردگارت باقى خواهد ماند.

... كل شى‏ء هالك الا وجهه...؛ جز ذات او همه چيز نابود مى‏شوند (407).

در مرحله بعد، صور دوم دميده مى‏شود كه با آن انسان‏ها زنده شده، و از قبرها بيرون مى‏آيند و قيامت آغاز مى‏شود:

... ثم نفخ فيه اخرى فاذا هم قيام ينظرون ؛ سپس بار ديگر در آن دميده مى‏شود و به ناگاه آنان بر پاى ايستاده مى‏نگرند.

و نفخ فى الصور فاذا هم من الاجداث الى ربهم ينسلون (408) ؛ و در صور دميده خواهد شد، پس به ناگاه از گورهاى خود شتابان به سوى پروردگار خويش مى‏آيند.

با آغاز قيامت، انسان‏ها همگى در صحراى محشر گرد مى‏آيند:

ثم انكم يوم القيمه تبعثون (409) ؛ آن گاه در روز رستاخيز برانگيخته خواهيد شد.

و حشرنهم فلم نغادر منهم احدا * و عرضوا على ربك صفا لقد جئتمونا كما خلقنكم اول مرة... (410) ؛ و آنان را گرد مى‏آوريم و هيچ يم را فروگذار نمى‏كنيم و ايشان به صف بر پروردگار عرضه مى‏شوند (و به آنها مى‏فرمايد:) به راستى همان گونه كه نخستين بار شما را آفريديم (باز) به سوى ما آمديد.

يوم يبعثهم الله جميعاً فينبئهم بما عملوا... (411) ؛ روزى كه خداوند همه آنان را برانگيزد و به آن چه كرده‏اند، آگاه‏شان مى‏گرداند.

پس از احضار مردم در محكمه عدل الهى، كتاب‏ها گشوده مى‏شود - و اذا الصحف نشرت (412) ؛ و آن گاه كه نامه‏ها از هم بگشايند - و هر كس كتابى را كه در آن فرشتگان همه اعمال او را نگاشته‏اند خواهد گرفت. كتاب برخى را به دست راست‏شان مى‏دهند و كتاب گروهى ديگر را به دست چپ آنان. كسى كه نامه به دست راستش داده مى‏شود، حسابى آسان خواهد داشت: فاما من أوتى كتبه بيمينه * فسوف يحاسب حساباً يسيرا (413) ؛ و كسى كه نامه عملش به دست چپش داده مى‏شود، مى‏گويد: اى كاش! نامه‏ام به من داده نمى‏شد و حسابم را نمى‏دانستم:

و اما من اوتى كتبه بشماله فيقول يليتنى لم أوت كتبيه * و لم ادر ما حسابيه (414).

پس از گرفتن كتاب‏ها، رسيدگى به اعمال مردم و داورى ميان آنان بر اساس نامه عمل آنها و گواهى شاهدان آغاز مى‏شود. افزون بر آن، هنگامى كه خداوند سبحان (415) پيامبران (416) فرشتگان (417) - كه در صداقت و صحت گواهى آنان ترديدى نيست - و اعضا و جوارح بدن و زمين شهادت مى‏دهند، اعمال انسان نيز تجسم مى‏يابد.

در همين مرحله، كتاب دادرسى اعمال نهاده مى‏شود:

و وضع الكتب فترى المجرمين مشفقين مما فيه و يقولون يويلتنا مال هذا الكتب لا يغادر صغيرة و لا كبيرة الا احصها و وجدوا ما عملوا حاضرا... (418) ؛ و كارنامه (عمل شما در ميان) نهاده مى‏شود، آن گاه بزه‏كاران را از آن چه در آن است بيمناك مى‏بينى و مى‏گويند: اى واى بر ما! اين چه نامه‏اى است كه هيچ (كار) كوچك و بزرگى را فرو نگذاشته جز اين كه همه را به حساب آورده است و آن چه را انجام داده‏اند، حاضر يابند.

در آن حال با اقامه ميزان الهى - و نضع الموزين القسط ليوم القيمه... (419) ؛ و ترازوهاى داد را روز رستاخيز مى‏نهيم - مشخص مى‏شود كه ترازوى اعمال برخى سنگين و بعضى ديگر سبك است:

... فمن ثقلت موزينه فاولئك هم المفلحون * و من خفت موازينه فاولئك الذين خسروا انفسهم بما كانوا بايتنا يظلمون (420) ؛... پس هر كس ميزان‏هاى (عمل) او سنگين باشد، آنان خود رستگاران‏اند و هر كس ميزان‏هاى (عمل) او سبك باشد، پس آنان‏اند كه به خود زيان زده‏اند، زيرا به آيات ما ستم كرده‏اند.

پس از رسيدگى به اعمال، هر يك از انسان‏ها به وسيله راهنمايى به حركت در مى‏آيد:

و جاءت كل نفس معها سائق و شهيد (421) ؛ و هر كسى مى‏آيد (در حالى كه) با او سوق دهنده و گواهى دهنده‏اى است.

و مؤمنان از صراط مستقيم (422) به سوى بهشت سوق داده مى‏شود:

و سيق الذين اتقوا ربهم الى الجنه زمراً... (423) ؛ و كسانى كه از پروردگارشان پروا داشته‏اند، گروه گروه به سويى بهشت سوق داده مى‏شوند.

كافران از صراط منحرف گشته: ان الذين لا يؤمنون بالاخرة عن الصراط لنكبون (424) و با عبور از صراط جهنم: ... فاهدوهم الى صراط الجحيم (425) و به سوى آن روانه مى‏شوند:

و سيق الذين كفروا الى جهنم زمراً... (426) ؛ و كسانى كه كافر شده‏اند، گروه گروه به سوى جهنم رانده مى‏شوند.

برخى نيز كه نه مستحق جهنم‏اند و نه سزاوار بهشت، در ميان آن دو قرار مى‏گيرند:

... و على الاعراف رجال يعرفون كلا بسيمهم و نادوا اصحب الجنة ان سلم عليكم لم يدخلوا و هم يطمعون * و اذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار قالوا ربنا لا تجعلنا مع القوم الظلمين (427) ؛ و ميان آن دو (گروه) حايلى است و بر اعراف، مردانى هستند كه هر يك (از آن دو دسته) را از سيماى‏شان مى‏شناسند و بهشتيان را كه هنوز وارد آن نشده و (لى بدان) اميد دارند آواز مى‏دهند كه سلام بر شما و چون چشمان‏شان به سوى دوزخيان گردانيده شود، مى‏گويند: پروردگارا! ما را در زمره گروه ستم كاران قرار مده.

اينان به اميد رحمت الهى منتظر مى‏مانند:

و ءاخرون مرجون لامر الله اما يعذبهم و اما يتوب عليهم... (428) ؛ و عده‏اى ديگر (كارشان) موقوف به فرمان خداست؛ يا آنان را عذاب مى‏كند و يا توبه آنها را مى‏پذيرد.

سرانجام، همان گونه كه در اين جهان بيشتر مردم با اهل خير و سعادت بودند، در آخرت نيز بيشتر انسان‏ها در بهشت برين براى هميشه متنعم خواهند بود (429).

پايان