معرفت نفس

استاد حسين انصاريان

- ۱ -


جـلسه 1

با ارزش‏ترين عمل از نظر انبياى الهى

بالاترين عمل، بهترين كار، پرارزش‏ترين برنامه براى انسان، از نظر پيامبران الهى و ائمّه معصومين قدس سرهما يك چيز واحد است ؛ زيرا همه آنان از نظر علم و آگاهى به منبع واحدى متصل بوده‏اند.آنان به علم و آگاهى وجود مقدس حضرت حق وصلند.

اما آن عمل اين است كه تا زمانى كه انسان زنده است و تا زمانى كه در اين دنيا زندگى مى‏كند، معرفت به دست آورد.

به فرموده قرآن كريم و روايات و اخبار، معرفت عين نور و روشنايى و عين پيوند انسان به پروردگار بزرگ عالم و عين اتصال انسان به منابع الهى و ملكوتى است.

بيداران راه خدا، براى مسأله معرفت، آن قدر اهميت قائل بوده‏اند كه گاهى براى كسب معرفت، به سفرهاى پرزحمت و طولانى مى‏پرداختند و انواع مشقت‏ها و رنج‏ها و زحمت‏ها را تحمل مى‏كردند. در كتاب‏ها گاهى ديده مى‏شود كه اينان براى آگاهى از حقيقت، مسافت‏هاى طولانى را طى مى‏كرده‏اند.

در احوالات بعضى از اولياى خدا هست كه براى كسب معرفت، چون نيازمند به زحمت سنگين بوده‏اند، اين زحمت سنگين را به جان مى‏خريدند و در اين مسير، خستگى و سستى و كسالت به خود راه نمى‏دادند. اينان افرادى بودند كه هم بايد براى تأمين مخارج زندگىِ خودشان و معيشت كسانى كه در سرپرستى آنان بودند، كار مى‏كردند و هم به خاطر عشقشان به كسب معرفت، بايد زحمت و سنگينىِ آن را به خود هموار مى‏ساختند.

كسب معرفت، در همه شرايط

در احوالات يكى از اين عارفان آمده است كه با نانوايىِ محل‏شان قرارداد مى‏بندد كه شب‏ها كار ساختن خمير را به عهده بگيرد تا نانوا سحر بتواند نان را به دست مردم برساند و روز به سراغ كسب درس و علم و معرفت برود. با زحمت بسيار، شب‏ها كار مى‏كرد و روزها به دنبال كسب معرفت بود.

در تاريخ زندگى چنين افرادى مى‏بينيم كه آنان به مقامات بسيار عالى و بلندى رسيدند و هر كدام در جامعه بشرى، به چراغ فروزان و پر نورى تبديل شدند. حتى چنين افرادى، وقتى به جبهه جنگ مى‏رفتند، در آن جا نيز به دنبال معرفت و كلاس درس بودند.

دعاى كميلى كه شب‏هاى جمعه، محفل عاشقان را نورانى مى‏كند، حاصل شاگردىِ كميل بن زياد نخعى در پيشگاه مقدس اميرالمؤمنين عليه السلام در جبهه سنگين صفين است، آن هم نه زمانى كه جبهه آرام بود، بلكه در سخت‏ترين شرايط، كميل آن واژه‏هاى نورانى را از على عليه السلام براى ما به يادگار گذاشته است.

در هر صورت، كسب معرفت، كار بسيار مهمى است ؛ چنان كه پيامبر صلي الله عليه و آله مى‏فرمايد:هر گامى كه انسان براى كسب معرفت بردارد، آن گام در پرونده او، عبادت محسوب مى‏شود و اگر به كلاس درس نرسد و مرگش فرا رسد، مرگ او شهادت است.

هم چنين آن حضرت مى‏فرمايد :هر كس در جلسه كسب معرفت بنشيند، همه موجودات حتى ماهيان دريا براى او از پروردگار بزرگ عالم، طلب مغفرت مى‏كنند.

پيغمبر صلي الله عليه و آله عقيده داشتند امّتشان بايد مسأله كسب معرفت را از زمان ولادت شروع كنند و تا فرا رسيدن مرگ، به آن ادامه دهند.

آرى، انسان از زمان تولد، استعداد كسب معرفت را دارد.

ابزار كسب معرفت

تمام اعضا و جوارح ما مى‏تواند وسيله‏اى براى تحصيل گوهر والاى معرفت باشد .

يكى از اعضايى كه در كسب معرفت به انسان كمك مى‏كند، حس شنوايى انسان است.

زيرا نخستين عضوى كه پس از تولد نوزاد، آمادگىِ كسب معرفت دارد، گوش است. آخرين عضوى نيز كه هنگام مرگ، توانايىِ خود را از دست مى‏دهد گوش است. پس خداوند امكان كسب معرفت را از لحظه تولد تا لحظه مرگ، در وجود انسان نهاده است. پيامبر صلي الله عليه و آله مى‏فرمايند: پس از مرگ، تنها عضوى كه توانايى درك اطراف را دارد، گوش است. انسان را كه داخل قبر مى‏گذارند، نمى‏تواند اطرافيان را ببيند يا با آنان صحبت كند ؛ ولى مى‏تواند صداى گام‏هاى آنان را بشنود. قدرت سلول‏هاى گوش و رابطه آن با مغز، فوق‏العاده است. ملك الموت جان آدم را مى‏گيرد ؛ ولى گوش او هنوز قدرت شنوايى دارد. آرى، انسانى كه مى‏ميرد و يا دچار مرگ مغزى مى‏شود، قدرت شنوايى خود را همان لحظه از دست نمى‏دهد.

بيمارانى كه سكته مى‏كنند نيز چنين حالتى دارند. با آن كه همه بدن آنان گاهى از كار مى‏افتد و توانايى هيچ حركتى را ندارد، اما گوش آنان توانايى درك صداها را از دست نمى‏دهد. به همين علّت، پزشكانى كه به اين امر واقفند، همواره به خانواده‏هاى اين گونه بيماران توصيه مى‏كنند كه نزديك بيمار، سخنان نااميدكننده نزنند.

پس بنا بر فرموده رسول گرامى اسلام صلي الله عليه و آله ، مرده‏اى را هم كه داخل قبر مى‏گذارند، قدرت كسب معرفت دارد. تلقين مُرده نيز به علت قدرت شنوايى مرده، واجب شده است. پيغمبر صلي الله عليه و آله مُرده را رها نمى‏كرد و همواره سفارش مى‏فرمود كه مرده را رها نكنيد، بلكه توحيد، نبوت، قرآن، رسالت، امامت را به او تلقين كنيد ؛ زيرا گوش او مى‏شنود و شنوايىِ او تا حدى است كه صداى پاى اطرافيان را، كه پس از مراسم تدفين به خانه برمى‏گردند، مى‏شنود.

در جنگ بدر، به دستور پيغمبر صلي الله عليه و آله كشته‏هاى دشمن را در چاهى انداختند. آن گاه حضرت، بالاى سر چاه آمد و شروع به سخن گفتن با آنان كرد. كلام رسول‏اللّه‏ صلي الله عليه و آله اين گونه بود : اى بيچاره‏ها! اى كشته‏ها! اكنون يافتيد آن چه را من در اين ساليان به شما مى‏گفتم.

ياران پيامبر صلي الله عليه و آله گفتند : يا رسول اللّه‏! آنان تكه تكه شده‏اند، مگر صداى شما را مى‏شنوند؟ ايشان فرمودند : آرى، آنان صداى ما را مى‏شنوند ؛ اما نمى‏توانند پاسخ دهند. اين سخن پيامبر صلي الله عليه و آله دليلى بر كسب معرفت از مهد تا لحد است.

امير المؤمنين عليه السلام به هنگام بازگشت از مسافرت، كنار قبرستان كوفه ايستاد و مقابل قبرها ايستاد و فرمود : اى مردانى كه در قبر هستيد! زنان شما شوهر كرده‏اند. اى زن‏هايى كه در قبر هستيد! مردان شما زن گرفته‏اند. اى ثروتمندانى كه در قبر هستيد! همه دارايى شما را تقسيم كردند.

عده‏اى از حضرت پرسيدند : آيا با مُردگان حرف مى‏زنيد! ايشان فرمودند: با كسانى سخن مى‏گويم كه حرف مرا مى‏شنوند، و حرفهاى مرا خوب مى‏فهمند.

آرى، آغاز كلاسى كه پيغمبر صلي الله عليه و آله براى كسب معرفت معرفى كردند، از لحظه ولادت است و پايان آن، هنگامى است كه انسان را وارد قبر مى‏كنند.

ارزش معرفت

ارزش معرفت بسيار بالا است. حتى زمينى كه براى كسب معرفت، روى آن مى‏نشينند، نزد خداوند، به اندازه زمين مسجدالحرام ارزش دارد. كسانى كه براى كسب معرفت نزد هم جمع مى‏شوند، ارزش آنان نزد خداوند، بالاتر از ملائكه است.

آن معلمى كه به مردم درس معرفت مى‏دهد، در پيشگاه پروردگار عالَم، ارزش بسيار زيادى دارد. پيامبر صلي الله عليه و آله مى‏فرمايد : مرگ در حال كسب معرفت، عين شهادت است.

نظر ويژه اهل بيت قدس سرهما به اهل معرفت

در روايات ما هست كه وقتى فردى از اهل معرفت مى‏ميرد، يا پيغمبر صلي الله عليه و آله در تشييع جنازه‏اش شركت مى‏كند يا ائمّه طاهرين قدس سرهما آمده‏اند داخل قبر بند كفن را باز كرده‏اند و صورت ميّت را بوسيده‏اند و بعد اجازه دفن داده‏اند.

وقتى امام رضا عليه السلام به دستور مأمون به ايران آورده شدند، در آغاز ورود به نيشابور، جمعيت انبوهى به استقبال امام آمدند در هنگام خروج از نيشابور نيز جمعيّت زيادى حضرت را بدرقه مى‏كردند. در همين هنگام حضرت ديدند، گروه اندكى، مرده‏اى را براى دفن به قبرستان مى‏بردند.

امام رضا عليه السلام از ميان انبوه استقبال‏كنندگان بيرون آمدند و به دنبال آن گروه به قبرستان رفتند. وقتى مرده را درون قبر گذاشتند، حضرت اجازه ندادند لحد چيده شود، حضرت وارد قبر شدند و بند كفن مرده را باز كردند و خم شدند و مرده را بوسيدند.

مردم با تعجّب از اين عمل امام رضا عليه السلام از ايشان پرسيدند : شما كه تا به حال نيشابور نيامده بوديد آيا او را در مدينه ديده بوديد؟ حضرت فرمودند: نه! مدينه نيامده بود و در دنيا نيز يكديگر را نديده بوديم علّت اين كار اين بود كه او اهل معرفت بود.

ارزش معرفت را مى‏توان با نگاهى به زندگى كسانى كه اهل معرفت نيستند، درك كرد. آنانى كه معرفت ندارند، عاطفه ندارند، محبت ندارند، رابطه‏اى با ملكوت ندارند، منظم نيستند، روشن و آگاه نيستند.

افرادى كه به آسانى خانواده، اقوام و كشور خود را رها كرده و دست به دامان بيگانگان مى‏شوند، از اين همه مهر و محبتى كه در كشور خودشان هست، چشم مى‏پوشند و نوكرى بيگانگان را مى‏پذيرند، كسانى هستند كه معرفتى كسب نكرده‏اند. معرفت، انسان را به اوج تعالى و به بلنداى ملكوت پرواز مى‏دهد، رذايل و پستى‏ها را مى‏زدايد و فضايل و نيكى‏ها را براى انسان به ارمغان مى‏آورد.

جوان با معرفت

زمان حيات پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله ، جوانى از يمن، با سخنانى كه از مردم درباره پيامبر صلي الله عليه و آله مى‏شنود، عاشق آن حضرت مى‏شود اين جوان، مادر مُشركى داشت. از مادر خود اجازه مى‏گيرد تا به مدينه، براى زيارت پيامبر صلي الله عليه و آله برود. مادر به او مى‏گويد كه تنها نصف روز اجازه دارى كه به مدينه بروى و پس از ديدن پيامبر صلي الله عليه و آله بايد به خانه برگردى.

جوان به راه مى‏افتد و زمانى به مدينه مى‏رسد كه پيامبر صلي الله عليه و آله در شهر نبودند. مهلتى كه مادر به جوان داده بود، به پايان مى‏رسد. جوان طبق سفارشى كه مادرش كرده بود، به شهر خود بازمى‏گردد.

هنگامى كه پيامبر صلي الله عليه و آله به مدينه برمى‏گردد، به ديوار تكيه مى‏دهد، اشك در چشمانش حلقه مى‏زند، رو به سرزمين يمن مى‏كند و مى‏فرمايد : بوى خدا را از جانب يمن استشمام مى‏كنم.

آرى آن جوان كسى جز اويس قرنى نبود ، او يك فرد بامعرفت است، در حالى كه شترچرانى بيش نيست. آن گاه پيامبر صلي الله عليه و آله به اميرالمؤمنين عليه السلام مى‏فرمايد: من ديگر او را نمى‏بينم، او هم مرا نمى‏بيند ؛ ولى على جان! من از تو مى‏خواهم كارى را برايم انجام دهى : يكى اين كه پس از مرگ من، تو اين شترچران را در كوفه مى‏بينى، لباس مرا به او بده و بگو كه آن را بپوشد. دوم اين كه سلام مرا به او برسان و به او بگو : دستان خود را به سوى پروردگار بلند كن و براى امت من در روز قيامت دعا كن ؛ زيرا خدا بوى دهان تو را با حرف دهان تو دوست دارد و قبول مى‏كند.

آن جوان معرفتى را كسب كرده بود كه او را به سوى پيامبر صلي الله عليه و آله مى‏كشاند و در جنگ صفين به يارى على عليه السلام شتافت و در ركاب آن حضرت ، به فيض شهادت نائل شد.

نورانيّت اهل معرفت

امام رضا عليه السلام مى‏فرمايد : كسانى كه ظرف معرفتند، آنان خورشيد زندگى‏اند. زمان پيامبر صلي الله عليه و آله ، تعداد كسانى كه به آن حضرت معرفت داشتند، اندك بودند. در سخنرانى‏هاى پيامبر صلي الله عليه و آله گروهى حاضر مى‏شدند ؛ اما همه آنان، معرفت درك سخنان آن حضرت را نداشتند. برخى افراد، گاهى خطبه‏هاى نماز جمعه پيغمبر صلي الله عليه و آله را رها مى‏كردند، و با بى‏اعتنائى برمى‏خاستند و مى‏رفتند. چنانكه خداوند در قرآن مى‏فرمايد :

« وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْواً انفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِماً »1.

و [ برخى از مردم ] چون تجارت يا مايه سرگرمى ببينند [ از صف يك پارچه نماز ]به سوى آن پراكنده شوند و تو را در حالى كه [ بر خطبه نماز ]ايستاده‏اى ، رها كنند .

پيغمبر صلي الله عليه و آله مى‏فرمايد : وضع امّتم را در برزخ براى من گزارش مى‏دهند، من براى آنان دعا و طلب توبه و مغفرت مى‏كنم. ائمه از معرفت ياران خود آگاه بودند. امام صادق عليه السلام به ياران خود مى‏فرمودند: زود به زود نزد من بياييد ؛ چون وقتى چشمم به شما مى‏افتد، دلم شاد مى‏شود و از ديدن‏تان خوشحال مى‏شوم.

اميرالمؤمنين عليه السلام نيز در زمان امامت خود، با اين مشغله‏هاى فراوانى كه داشت، گاهى خود به سراغ ميثم تمار مى‏رفت و به او مى‏فرمود كه دلم براى تو تنگ شده است. ميثم هم با ايشان هم‏دردى مى‏كرد و كنار آن حضرت مى‏نشست.

امروز نيز روح ائمه قدس سرهما به سراغ عاشقان راه خدا مى‏آيد و آنان را راهنمايى مى‏كند.

أرواحُكُم فِى الأرواح وأجسادُكُم فِى الأجساد2.

امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: مجالسى كه براى ياد ما، گفتار ما و بيان حلال و حرام ما تشكيل مى‏شود و شما در آن شركت مى‏كنيد، در واقع، به دعوت ما در آن‏ها حاضر مى‏شويد.

حضور افراد در جلساتى كه در آن، ذكر خدا و ائمه هست، اول به لطف خداست، آن گاه با عنايت پيامبر صلي الله عليه و آله و ائمه معصومين قدس سرهما صورت مى‏گيرد. شوق به ائمه است كه انسان را با همه گرفتارى‏هايى كه دارد، به سوى مباحث الهى مى‏كشاند و پاى سفره خداوند ميهمان مى‏كند.

پى‏نوشتها:‌


1 . جمعه ( 62 ) : 11.
2 . من لا يحضره الفقيه: 2/616