جـلسه 1
با ارزشترين عمل از نظر انبياى الهى
بالاترين عمل، بهترين كار، پرارزشترين برنامه براى انسان، از نظر
پيامبران الهى و ائمّه معصومين قدس سرهما يك چيز واحد است ؛ زيرا همه آنان از نظر
علم و آگاهى به منبع واحدى متصل بودهاند.آنان به علم و آگاهى وجود مقدس حضرت حق
وصلند.
اما آن عمل اين است كه تا زمانى كه انسان زنده است و تا زمانى كه
در اين دنيا زندگى مىكند، معرفت به دست آورد.
به فرموده قرآن كريم و روايات و اخبار، معرفت عين نور و روشنايى و
عين پيوند انسان به پروردگار بزرگ عالم و عين اتصال انسان به منابع الهى و ملكوتى
است.
بيداران راه خدا، براى مسأله معرفت، آن قدر اهميت قائل بودهاند
كه گاهى براى كسب معرفت، به سفرهاى پرزحمت و طولانى مىپرداختند و انواع مشقتها و
رنجها و زحمتها را تحمل مىكردند. در كتابها گاهى ديده مىشود كه اينان براى
آگاهى از حقيقت، مسافتهاى طولانى را طى مىكردهاند.
در احوالات بعضى از اولياى خدا هست كه براى كسب معرفت، چون
نيازمند به زحمت سنگين بودهاند، اين زحمت سنگين را به جان مىخريدند و در اين
مسير، خستگى و سستى و كسالت به خود راه نمىدادند. اينان افرادى بودند كه هم بايد
براى تأمين مخارج زندگىِ خودشان و معيشت كسانى كه در سرپرستى آنان بودند، كار
مىكردند و هم به خاطر عشقشان به كسب معرفت، بايد زحمت و سنگينىِ آن را به خود
هموار مىساختند.
كسب معرفت، در همه شرايط
در احوالات يكى از اين عارفان آمده است كه با نانوايىِ محلشان
قرارداد مىبندد كه شبها كار ساختن خمير را به عهده بگيرد تا نانوا سحر بتواند نان
را به دست مردم برساند و روز به سراغ كسب درس و علم و معرفت برود. با زحمت بسيار،
شبها كار مىكرد و روزها به دنبال كسب معرفت بود.
در تاريخ زندگى چنين افرادى مىبينيم كه آنان به مقامات بسيار
عالى و بلندى رسيدند و هر كدام در جامعه بشرى، به چراغ فروزان و پر نورى تبديل
شدند. حتى چنين افرادى، وقتى به جبهه جنگ مىرفتند، در آن جا نيز به دنبال معرفت و
كلاس درس بودند.
دعاى كميلى كه شبهاى جمعه، محفل عاشقان را نورانى مىكند، حاصل
شاگردىِ كميل بن زياد نخعى در پيشگاه مقدس اميرالمؤمنين عليه السلام در جبهه سنگين
صفين است، آن هم نه زمانى كه جبهه آرام بود، بلكه در سختترين شرايط، كميل آن
واژههاى نورانى را از على عليه السلام براى ما به يادگار گذاشته است.
در هر صورت، كسب معرفت، كار بسيار مهمى است ؛ چنان كه پيامبر صلي
الله عليه و آله مىفرمايد:هر گامى كه انسان براى كسب معرفت بردارد، آن گام در
پرونده او، عبادت محسوب مىشود و اگر به كلاس درس نرسد و مرگش فرا رسد، مرگ او
شهادت است.
هم چنين آن حضرت مىفرمايد :هر كس در جلسه كسب معرفت بنشيند، همه
موجودات حتى ماهيان دريا براى او از پروردگار بزرگ عالم، طلب مغفرت مىكنند.
پيغمبر صلي الله عليه و آله عقيده داشتند امّتشان بايد مسأله كسب
معرفت را از زمان ولادت شروع كنند و تا فرا رسيدن مرگ، به آن ادامه دهند.
آرى، انسان از زمان تولد، استعداد كسب معرفت را دارد.
ابزار كسب معرفت
تمام اعضا و جوارح ما مىتواند وسيلهاى براى تحصيل گوهر والاى
معرفت باشد .
يكى از اعضايى كه در كسب معرفت به انسان كمك مىكند، حس شنوايى
انسان است.
زيرا نخستين عضوى كه پس از تولد نوزاد، آمادگىِ كسب معرفت دارد،
گوش است. آخرين عضوى نيز كه هنگام مرگ، توانايىِ خود را از دست مىدهد گوش است. پس
خداوند امكان كسب معرفت را از لحظه تولد تا لحظه مرگ، در وجود انسان نهاده است.
پيامبر صلي الله عليه و آله مىفرمايند: پس از مرگ، تنها عضوى كه توانايى درك اطراف
را دارد، گوش است. انسان را كه داخل قبر مىگذارند، نمىتواند اطرافيان را ببيند يا
با آنان صحبت كند ؛ ولى مىتواند صداى گامهاى آنان را بشنود. قدرت سلولهاى گوش و
رابطه آن با مغز، فوقالعاده است. ملك الموت جان آدم را مىگيرد ؛ ولى گوش او هنوز
قدرت شنوايى دارد. آرى، انسانى كه مىميرد و يا دچار مرگ مغزى مىشود، قدرت شنوايى
خود را همان لحظه از دست نمىدهد.
بيمارانى كه سكته مىكنند نيز چنين حالتى دارند. با آن كه همه بدن
آنان گاهى از كار مىافتد و توانايى هيچ حركتى را ندارد، اما گوش آنان توانايى درك
صداها را از دست نمىدهد. به همين علّت، پزشكانى كه به اين امر واقفند، همواره به
خانوادههاى اين گونه بيماران توصيه مىكنند كه نزديك بيمار، سخنان نااميدكننده
نزنند.
پس بنا بر فرموده رسول گرامى اسلام صلي الله عليه و آله ، مردهاى
را هم كه داخل قبر مىگذارند، قدرت كسب معرفت دارد. تلقين مُرده نيز به علت قدرت
شنوايى مرده، واجب شده است. پيغمبر صلي الله عليه و آله مُرده را رها نمىكرد و
همواره سفارش مىفرمود كه مرده را رها نكنيد، بلكه توحيد، نبوت، قرآن، رسالت، امامت
را به او تلقين كنيد ؛ زيرا گوش او مىشنود و شنوايىِ او تا حدى است كه صداى پاى
اطرافيان را، كه پس از مراسم تدفين به خانه برمىگردند، مىشنود.
در جنگ بدر، به دستور پيغمبر صلي الله عليه و آله كشتههاى دشمن
را در چاهى انداختند. آن گاه حضرت، بالاى سر چاه آمد و شروع به سخن گفتن با آنان
كرد. كلام رسولاللّه صلي الله عليه و آله اين گونه بود : اى بيچارهها! اى
كشتهها! اكنون يافتيد آن چه را من در اين ساليان به شما مىگفتم.
ياران پيامبر صلي الله عليه و آله گفتند : يا رسول اللّه! آنان
تكه تكه شدهاند، مگر صداى شما را مىشنوند؟ ايشان فرمودند : آرى، آنان صداى ما را
مىشنوند ؛ اما نمىتوانند پاسخ دهند. اين سخن پيامبر صلي الله عليه و آله دليلى بر
كسب معرفت از مهد تا لحد است.
امير المؤمنين عليه السلام به هنگام بازگشت از مسافرت، كنار
قبرستان كوفه ايستاد و مقابل قبرها ايستاد و فرمود : اى مردانى كه در قبر هستيد!
زنان شما شوهر كردهاند. اى زنهايى كه در قبر هستيد! مردان شما زن گرفتهاند. اى
ثروتمندانى كه در قبر هستيد! همه دارايى شما را تقسيم كردند.
عدهاى از حضرت پرسيدند : آيا با مُردگان حرف مىزنيد! ايشان
فرمودند: با كسانى سخن مىگويم كه حرف مرا مىشنوند، و حرفهاى مرا خوب مىفهمند.
آرى، آغاز كلاسى كه پيغمبر صلي الله عليه و آله براى كسب معرفت
معرفى كردند، از لحظه ولادت است و پايان آن، هنگامى است كه انسان را وارد قبر
مىكنند.
ارزش معرفت
ارزش معرفت بسيار بالا است. حتى زمينى كه براى كسب معرفت، روى آن
مىنشينند، نزد خداوند، به اندازه زمين مسجدالحرام ارزش دارد. كسانى كه براى كسب
معرفت نزد هم جمع مىشوند، ارزش آنان نزد خداوند، بالاتر از ملائكه است.
آن معلمى كه به مردم درس معرفت مىدهد، در پيشگاه پروردگار عالَم،
ارزش بسيار زيادى دارد. پيامبر صلي الله عليه و آله مىفرمايد : مرگ در حال كسب
معرفت، عين شهادت است.
نظر ويژه اهل بيت قدس سرهما به اهل معرفت
در روايات ما هست كه وقتى فردى از اهل معرفت مىميرد، يا پيغمبر
صلي الله عليه و آله در تشييع جنازهاش شركت مىكند يا ائمّه طاهرين قدس سرهما
آمدهاند داخل قبر بند كفن را باز كردهاند و صورت ميّت را بوسيدهاند و بعد اجازه
دفن دادهاند.
وقتى امام رضا عليه السلام به دستور مأمون به ايران آورده شدند،
در آغاز ورود به نيشابور، جمعيت انبوهى به استقبال امام آمدند در هنگام خروج از
نيشابور نيز جمعيّت زيادى حضرت را بدرقه مىكردند. در همين هنگام حضرت ديدند، گروه
اندكى، مردهاى را براى دفن به قبرستان مىبردند.
امام رضا عليه السلام از ميان انبوه استقبالكنندگان بيرون آمدند
و به دنبال آن گروه به قبرستان رفتند. وقتى مرده را درون قبر گذاشتند، حضرت اجازه
ندادند لحد چيده شود، حضرت وارد قبر شدند و بند كفن مرده را باز كردند و خم شدند و
مرده را بوسيدند.
مردم با تعجّب از اين عمل امام رضا عليه السلام از ايشان پرسيدند
: شما كه تا به حال نيشابور نيامده بوديد آيا او را در مدينه ديده بوديد؟ حضرت
فرمودند: نه! مدينه نيامده بود و در دنيا نيز يكديگر را نديده بوديم علّت اين كار
اين بود كه او اهل معرفت بود.
ارزش معرفت را مىتوان با نگاهى به زندگى كسانى كه اهل معرفت
نيستند، درك كرد. آنانى كه معرفت ندارند، عاطفه ندارند، محبت ندارند، رابطهاى با
ملكوت ندارند، منظم نيستند، روشن و آگاه نيستند.
افرادى كه به آسانى خانواده، اقوام و كشور خود را رها كرده و دست
به دامان بيگانگان مىشوند، از اين همه مهر و محبتى كه در كشور خودشان هست، چشم
مىپوشند و نوكرى بيگانگان را مىپذيرند، كسانى هستند كه معرفتى كسب نكردهاند.
معرفت، انسان را به اوج تعالى و به بلنداى ملكوت پرواز مىدهد، رذايل و پستىها را
مىزدايد و فضايل و نيكىها را براى انسان به ارمغان مىآورد.
جوان با معرفت
زمان حيات پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله ، جوانى از يمن، با
سخنانى كه از مردم درباره پيامبر صلي الله عليه و آله مىشنود، عاشق آن حضرت مىشود
اين جوان، مادر مُشركى داشت. از مادر خود اجازه مىگيرد تا به مدينه، براى زيارت
پيامبر صلي الله عليه و آله برود. مادر به او مىگويد كه تنها نصف روز اجازه دارى
كه به مدينه بروى و پس از ديدن پيامبر صلي الله عليه و آله بايد به خانه برگردى.
جوان به راه مىافتد و زمانى به مدينه مىرسد كه پيامبر صلي الله
عليه و آله در شهر نبودند. مهلتى كه مادر به جوان داده بود، به پايان مىرسد. جوان
طبق سفارشى كه مادرش كرده بود، به شهر خود بازمىگردد.
هنگامى كه پيامبر صلي الله عليه و آله به مدينه برمىگردد، به
ديوار تكيه مىدهد، اشك در چشمانش حلقه مىزند، رو به سرزمين يمن مىكند و
مىفرمايد : بوى خدا را از جانب يمن استشمام مىكنم.
آرى آن جوان كسى جز اويس قرنى نبود ، او يك فرد بامعرفت است، در
حالى كه شترچرانى بيش نيست. آن گاه پيامبر صلي الله عليه و آله به اميرالمؤمنين
عليه السلام مىفرمايد: من ديگر او را نمىبينم، او هم مرا نمىبيند ؛ ولى على جان!
من از تو مىخواهم كارى را برايم انجام دهى : يكى اين كه پس از مرگ من، تو اين
شترچران را در كوفه مىبينى، لباس مرا به او بده و بگو كه آن را بپوشد. دوم اين كه
سلام مرا به او برسان و به او بگو : دستان خود را به سوى پروردگار بلند كن و براى
امت من در روز قيامت دعا كن ؛ زيرا خدا بوى دهان تو را با حرف دهان تو دوست دارد و
قبول مىكند.
آن جوان معرفتى را كسب كرده بود كه او را به سوى پيامبر صلي الله
عليه و آله مىكشاند و در جنگ صفين به يارى على عليه السلام شتافت و در ركاب آن
حضرت ، به فيض شهادت نائل شد.
نورانيّت اهل معرفت
امام رضا عليه السلام مىفرمايد : كسانى كه ظرف معرفتند، آنان
خورشيد زندگىاند. زمان پيامبر صلي الله عليه و آله ، تعداد كسانى كه به آن حضرت
معرفت داشتند، اندك بودند. در سخنرانىهاى پيامبر صلي الله عليه و آله گروهى حاضر
مىشدند ؛ اما همه آنان، معرفت درك سخنان آن حضرت را نداشتند. برخى افراد، گاهى
خطبههاى نماز جمعه پيغمبر صلي الله عليه و آله را رها مىكردند، و با بىاعتنائى
برمىخاستند و مىرفتند. چنانكه خداوند در قرآن مىفرمايد :
« وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْواً
انفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِماً »1.
و [ برخى از مردم ] چون تجارت يا مايه سرگرمى ببينند [ از صف يك پارچه نماز ]به سوى
آن پراكنده شوند و تو را در حالى كه [ بر خطبه نماز ]ايستادهاى ، رها كنند .
پيغمبر صلي الله عليه و آله مىفرمايد : وضع امّتم را در برزخ
براى من گزارش مىدهند، من براى آنان دعا و طلب توبه و مغفرت مىكنم. ائمه از معرفت
ياران خود آگاه بودند. امام صادق عليه السلام به ياران خود مىفرمودند: زود به زود
نزد من بياييد ؛ چون وقتى چشمم به شما مىافتد، دلم شاد مىشود و از ديدنتان
خوشحال مىشوم.
اميرالمؤمنين عليه السلام نيز در زمان امامت خود، با اين
مشغلههاى فراوانى كه داشت، گاهى خود به سراغ ميثم تمار مىرفت و به او مىفرمود كه
دلم براى تو تنگ شده است. ميثم هم با ايشان همدردى مىكرد و كنار آن حضرت مىنشست.
امروز نيز روح ائمه قدس سرهما به سراغ عاشقان راه خدا مىآيد و
آنان را راهنمايى مىكند.
أرواحُكُم فِى الأرواح وأجسادُكُم فِى الأجساد2.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد: مجالسى كه براى ياد ما، گفتار ما و بيان حلال و
حرام ما تشكيل مىشود و شما در آن شركت مىكنيد، در واقع، به دعوت ما در آنها حاضر
مىشويد.
حضور افراد در جلساتى كه در آن، ذكر خدا و ائمه هست، اول به لطف
خداست، آن گاه با عنايت پيامبر صلي الله عليه و آله و ائمه معصومين قدس سرهما صورت
مىگيرد. شوق به ائمه است كه انسان را با همه گرفتارىهايى كه دارد، به سوى مباحث
الهى مىكشاند و پاى سفره خداوند ميهمان مىكند.
پىنوشتها:
1 . جمعه ( 62 ) : 11.
2 . من لا يحضره الفقيه: 2/616