كودك از نظر وراثت و تربيت
(جلد دوم)
مرحوم محمد تقى فلسفى
- ۷ -
بشر دوستى
درس بشر دوستى را بايد از كودكى فرا گرفت پدر و مادرى كه با فرزند خود محبت مى كنند
و نسبت به وى مهربان هستند مى توانند به او بفهمانند كه دگران را دوست بدار. طفلى
كه هرگز از كسى محبت نديده و لذت مهربانى را نچشيده بدار طفلى كه هرگز از كسى محبت
نديده و لذت مهربانى را نچشيده است اساسا معنى محبت را نمى فهمد و اين حقيقت روحانى
و حيات بخش را درك نمى كند او در زندگى هر چه ديده است سردى و بى مهرى و احيانا
خشونت و تندى بوده است او با مردم همان طور گفتار مى كند كه مردم با او رفتار كرده
اند از چنين انسانى نبايد توقع بشر دوستى داشت .
محبت و مهربانى در خانواده پايه اساسى پرورش صحيح عواطف كودك است در پرتو محبت مى
توان احساسات طفل را به خوبى رهبرى كرد و به راه صحيح و سعدت بخش سوق داد و او را
انسان شايسته اى ساخت .
بچه اى كه از مهر و محبت محروم مانده و راءفت و عطوفت نديده است احساساتش به راه
غلط مى رود، دچار تندخويى و خشونت ، بدبينى و بدخواهى ، دشمنى و كينه توزى ، و ده
ها صفات ذميمه ديگر مى گردد.
پرورش ايمان در كودك
(( قال الله العظيم فى كتابه :
((... الصابرين و الصادقين و القانتين و المنفقين و
المستغفرين الاسحار.))))
(186)
روز بيست و يكم ماه مبارك رمضان است و مصادف با روز شهادت پيشواى عالى قدر اسلام ،
حضرت عل بن ابى طالب عليه السلام : اين فاجعه بزرگ ومصيبت جبران ناپذير را به عموم
شيعيان و علاقه مندان آن حضرت تسليم مى گويم .
در سخنرانى ديروز به عرض رساندم كه عقل و احساس دو موهبت بزرگ الهى و دو سرمايه
فطرى بشر است در راه نيل به خوشبخت و سعادت بايد از هر يك از اين دو نيرو استفاده
كرد و هر كدام را در جاى خود به كار برد همان طور كه علم و عدل ، منطق و استدلال و
تفكر و تعقل براى تكامل بشر ضرورى است ، همچنين اخلاق و فضيلت ، ايمان و معنويت ،
مهر و محبت كه مايه تعالى روان است نيز لازم و حتمى است .
پدران و مادران در انجام وظايف تربيت كودك مكلفند
پرورش ايمان
احساس و عقل طفل را تحت مراقبت قرار داده و هر دو را به موازات يكديگر با روش صحيح
و عالمانه پرورش دهند.
يكى از وظايف پدر و مادر كه موضوع بحث امروز است پرورش عواطف ايمانى و اخلاقى در
كودك است به موجب روايات اسلامى پدران و مادران مسلمان موظفند از دوران طفوليت كودك
را با ايمان بار بياورند و فطرت خداپرستى را در روان وى بيدار كنند به وسيله عبادات
تمرينى طفل را به اطاعت از او امر الهى وادارند و در پرتو ربط با خداوند، او را
انسانى خليق و شايسته تربيت نمايند.
واقعيت هاى قابل سنجش
لازم است قبلا نكته اى را كه توجه به آن در اساس پرورش ايمان و مباحث عواطف مفيد
است ، به عرض حضار محترم برسانم واقعيت ها، و حقايق در جهان خلقت از نظر دانش بشر
بر دو قسمند:
قسم اول موجوداتى هستند كه دانشمندان جهان در پرتو پيشرفت هاى علمى توانسته اند با
اسباب و وسايل بسيار دقيق و قوى از آن ها اندازه گيرى كنند و نتيجه تحقيقات خود را
با محاسبه صحيح ، به صورت ارقام بيان نمايند.
قسم ديگر واقعيت هايى است كه در جهان خلقت هستى واقعى دارند، ولى دانش شر بر آن ها
سلطه علمى تجربى ندارد، با وسايل و اسباب هاى دقيق به سنجش نمى آيند و دانشمندان از
اندازه گيرى علمى نيست در تمام موجودات جهان ، به خصوص در ساختمان آدمى بسيار است
به نظر دقيق دانشمندان ، حقايقى كه قابل اندازه گيرى علمى نيست به مراتب مهم تر از
واقعيت هاى قابل سنجش است .
واقعيت هاى ناسنجيدنى
دكتر كارل دانشمند نامى جهان مى گويد:
((بيان كميت به زبان رياضى علوم را به وجود آورد، ولى
كيفيت در بوته فراموشى ماند انتزاع خصايص اوليه اشياء، منطقى ، ولى از ياد بردن
خصايص ثانوى آن ها نا صحيح بود و از آن نتايج و خيمى براى ما حصال گرديد، زيرا در
وجود آدمى آنچه به سنجش نمى آيد از آنچه قابل اندازه گيرى است مهم تر است وجود فكر
مانند تعادل فيزيكوشيميايى سرم خون واقعى است ))(187)
سال و سرطان براى بشر دو ناخوشى زيان بخش و خطرنا كند مريض را ناتوان مى كنند، از
پا مى اندازند، بدنش را آب مى كنند و ريشه حياتش را مى سوزانند دانشمندان اين هر دو
را به خوبى شناخته و در لابراتورهاى مجهز و دقيق از تمام خصوصيات اين دو ناخوشى
اندازه گيرى كرده اند پيشرفت مرض ، شرايط مساعد براى پيشروى ، ضايعاتى كه به وجود
مى آيد و خلاصه اصل مرض و تمام عوارضش به سنجش علم در آمده است .
جسد نيز مانند سل و سرطان ناخوشى خطرناكى است و در بعضى از مواقع عوارضش به مراتب
از سل و سرطان بيشتر است و روى جسم و جان مريض آثار بسيار بدى مى گذارد عقل را تيره
مى كند، انسانيت را مى كشد، فكر جنايت و خيانت را در آدمى پرورش مى دهد، نشاط و
شادى را مى برد، خواب و آرام را سلب مى كند، بدن را تدريجا مسموم و ناتوان نموده و
سرانجام تباه مى كند، ولى اين ناخوشى در لابراتوراها قابل اندازه گيرى نيست ،
ميكروب ندارد، زير ذره بين هاى بسيار قوى ديده نمى شود حسد يك حالت روانى ، يك
احساس درونى است حسد يك واقعيت غير قابل انكارى است كه ده ها عارضه روى جسم و جان
مريض مى گذارد، ولى با وسايل اندازه گيرى علمى قابل سنجش نيست .
ناكامى ها، شكست هاى روحى ، عقده هاى روانى ، وحشت ها و نگرانى ها مانند ناخوشى
مالاريا و تب مالت جسم را ضعيف و بدن را رنجور و چهره را زرد مى كند ده ها عوارض
مختلف دارد مالاريا و تب مالت با اسباب هاى علمى قابل سنجش است ولى ناكامى ها و
عقده هاى روانى را نمى توان با وسايل علمى اندازه گيرى كرد.
زيبايى گل
يك شاخه گل بسيار زيبا در گوشه باغ خودنمايى مى كند، بينندگان را شيفته و فريفته مى
نمايد، از تماشاى آن موجود قشنگ لذت مى برند، و از آن همه جمال و زيبايى مبهوت مى
شوند گل يك حساب مستقلى درد و زيبايى گل يك حساب ديگر گل ديگر از موضوعات علمى است
و جمال گل از مسائل عاطفى است دانشمندان متخصص مى توانند از گل اندازه گيرى كنند و
تمام مواد معدنى و عناصر طبيعى آن را بسنجند و با ارقام صحيح و قاطعى تعيين نمايند،
ولى زيبايى و جمال گل قابل اندازه گيرى نيست آن واقعيت مبهوت كننده ، آن حقيقت
جذابى كه مردم را گرد گل جمع كرده و به تماشا و تحسين واداشته است ، خلاصه آن قشنگى
و جمال گل به محاسبه دانشمندان و به سنجش اسباب هاى علمى دانشگاه نمى آيد زيبايى و
جمال را عواطف بشر مى فهمد، احساسات آدمى درك مى كند نه عقل و علم ، نه دانش و
دانشگاه مسائل علمى است كه قابل اندازه گيرى و محاسبه است ، عواطف و احساسات در
محاصره علوم تجربى قرار نگرفته و با اسباب و وسايل علمى قابل اندازه گيرى نيستند.
يك تابلو نفيس و گران قيمت كه اثر ذوق و احساسات نقاش خوش قريحه و زبردستى است با
يك ميليون تومان معامله مى شود و هزارها ساعت عمر گران بهاى مردم با شور و هيجان
صرف تماشاى آن مى گردد. آن چه از اين تابلو با چشم علم و اندازه گيرى لابراتواربه
حساب مى آيد عبارت از ده گرم رنگ قرمز و يكصد گرم رنگ سبز و پنجاه گرم آبى با
تركيبات مخصوص شيميايى و مقدارى چوب و پارچه ، و تمام آنها بيش از چند تومان ارزش
ندار، معامله مى شود، آن متاع ، عقلى و علمى نيست آن متاع شيميايى و لابراتوارى
نيست . آن متاع را با اسباب هاى علمى نمى توان اندازه گيرى كرد آن متاع جمال و
زيبايى است جاى عرضه آن بازار ذوق مردم است و خريدارش عواطف و احساسات آنان عناصر
شيميايى و مواد طبيعى تابلو قابل اندازه گيرى و محاسبه علمى است ، ولى زيبايى و
جمال تابلو به سنجش علمى دانشمندان دانشگاه نمى آيد.
حقيقت درخشان ، ايمان خلقيات پسنديده و سجاياى اخلاقى مانند بشر دوستى ، خير خواهى
، شجاعت ، سخاوت ، عفت ، راءفت و محبت و امثال آن ها و همچنين سيئات اخلاقى مانند
حسد، كبر، كينه ، حرص و نظاير آن ها از مسائل روانى و مربوط به احساسات و عواطف است
خلقيات پسنديده و ناپسند واقعيت هايى هستند كه آثار خوب و بد خود را روى جسم و جان
بشر مى گذارند، ولى با وسايل و اسباب هاى علمى قابل اندازه گيرى نيستند وجود يك
واقعيت غير از قدرت اندازه گيرى اوست بايد با چشم واقع بين حقايق را ديد و به وجود
واقعى آن ها اعتراف كرد، اگر چه وسايل علمى از سنجش آن ها عاجز باشند.
((محققين نمى توانند تمام جنبه هاى شخصيت آدمى را مورد
كاوش قرار دهند چه ، تكنيك هاى ما ازآن چه جرم و بعد ندارد چيزى درك نمى كند و جز
بر روى اشياى كه در قلمرو زمان و مكان مى توان يافت اعمال نمى شود و براى سنجش حرص
و كينه و دشمنى و مهر و زيبايى و تخيلات دانشمندان و ايمان مذهبى ناتوان است ولى از
آن جا كه آثار فعاليت هاى روانى و معنوى مداوم در طبيعت و افكار و رفتار و سلوك ما
منعكس مى گردد، به آسانى مى توان نتايج صورى و فيزيولوژيكى اين حالات روانى را
نيز دريافت اگر ما از عهده تعريف شيئى برنيامديم دليل بر عدم آن نيست .))(188)
چندى است دانشمندان بشر با روش هاى تازه اى به تحقيقات علمى پرداخته و از رازهاى
مهمى در طبيعت پرده بردارى كرده اند ذرات كوچك راضى و اجرام بزرگ كيهانى تحت مطالعه
دقيق قرار گرفت ، بسيارى از مسايل كه در گذشته ناشناخته و مجهول بود حل شد در تمدن
جديد، علم از مرحله تصور و خيال به صورت تجربه و محسوس در آمد و لابراتوارها از
موالد طبيعت اندازه گيرى كرده و با عدد جواب دادند.
پيروزى هاى علم
دانش جديد انقلاب عظيمى در تمام شؤ ون زندگى بشر پديد آورد و تمدن نوين را پى ريزى
كرد بشر با سلاح نيرومند علم بر طبيعت غلبه كرد و مجهولات ، يكى پس از ديگرى بر وى
معلوم شد به زواياى تاريك طبيعت راه يافته و از اسرار نهفته جهان آگاه شد بسايط و
مركبات عالم را شناخت و از آنها اندازه گيرى كرد و از راه پى بدن به علل و معاليل ،
نقش هر يك را در جهان مرده و زنده تشخيص داد نهانى اش را مسخر كرد بر محيط جاذبه
زمين غلبه نمود و راكت هاى خود را به خارج پرتاب كرد امروز در مغز خود فكر تسخير
اجرام سماوى مى پرورد، اميدوار است روزى به كرات آسمانى دست يابد و با قدرت علم بر
آنها نيز حكومت كند.
همه اين پيروزى ها از راه علم نصيب بشر شد علم متكى به تجربه ، علم محسوس ، علم
آزمايشگاهى ، علمى كه پايه اش روى محاسبه و اندازه گيرى است علوم تجربى با پيشرفت
هاى عظيم خود افكار مدرم را سخت تحت تاءثير قرار داد جهانيان متوجه اين علوم شدند،
دانشگاه ها بر پايه همين علوم استوار گرديد رفته رفته تمام توجه بشر به واقعيت هاى
قابل سنجش معطوف و حقايق ناسنجيدنى به دست فراموشى سپرده شد تكامل و ترقى علوم
سنجيدنى بعضى از مردم كم ظرفيت را گويى كر و كور كرد چنان مست و مغرور شدند كه تمام
حقايق و واقعيت هاى غير قابل سنجش را نكار كردند خدا را فراموش نمودند ايمان به خدا
و پيامبران الهى و همچنين احترام به مبانى روحانى و تعالى روانى بشر را كه بزرگ
ترين سرمايه سعادت آدمى است به باد تمسخر و تحقير گرفتند اين نادانى در نظر
دانشمندان واقع بين جهان بزرگ ترنى مصيبت در تمدن امروز است !
پايه گذاران تمدن جديد صريحا اعتراف داشتند كه اطلاعات علمى بشر در اين جهان بزرگ
بسيار كم و ناچيز است دانشمندان امروز جهان نيز به نارسايى علم در شناختن ميليون ها
واقعيت و حقايق نهفته در وجود انسان و همچنين در جهان بزرگ خلقت معترفند!
نارسايى دانش
((اديسون مى گويد كه از يك درصد مجموع دانستنى ها، ما
فقط يك ميليونيم آن را مى دانيم و نيوتن گفته است كه دانش كل ، مانند خليجى است كه
من و همكارانم فقط چند دانه ريگ جالب از اين پهناى وسيع برداشته ايم !
اگر فرض كنيم روزى بشر آن قدر در راه علم و دانش پيشروى كند كه تمام واقعيت هاى
عقلانى خود و جهان خلقت را بفهمد و از همه آن ها اندازه گيرى كند، تازه بايد گفت كه
يك قسمت از واقعيت هاى انسان و جهان را فهميده است و از قسمت هاى ديگر بى خبر است ،
زيرا حقايق منحصر به مسائل عقلانى نيست و تمام واقعيت ها را نمى توان با استدلال
عقلى و منطقى علمى درك كرد مطالب عاطفى و حقايق غير عقلانى نيز از واقعيت هاى
انكارناپذير روان بشر است عقل و سنجش هاى علمى در آن ها راه ندارد مردان تحصيل كرده
و عالم اگر بخواهند واقع بين باشند و حقيقت را آن طورى كه هست ببينند لازم است
خويشتن را از اسارت غرور علمى خلاص كنند، در كمال آزادگى با توجه به ارزش امور
عقلانى ناسنجيدنى روانى اعتراف نمايند و در راه تكامل خود و جامعه ، از دو قدرت
نيرومند عقل و احساسات به موازات يكديگر استفاده كنند.
حقايق وصف ناشدنى
((در زندگى دانشمندان و قهرمانان و پاكان يك ذخيره تمام
نشدنى از انرژى معنوى وجود دارد اين مردان چون كوه هايى در ميان دشت سر بالا كشيده
اند و به ما نشان مى دهند كه تا كجا مى توانيم بالا برويم و چه قدر هدفى كه طبيعت
شعور انسانى به آن متمايل است عالى است .
فقط چنين مردانى مى توانند براى زندگى درونى ما غذاى معنوى مورد نيازش را تهيه
كنند.
در روان آدمى عواملى وجود دارد كه به خوبى عقل و حس اخلاق و سجايا شناخته نشده اند
اين عوامل كه با كلمات وصف شدنى نيستند، عبارتند از اشراق و كشش هاى غريزى و گاهى
درك ماوارى حسى حقيقت نيروى فردى و ملى از غناى اين جوهره هاى روانى سرچشمه مى گيرد
اين انرژى معنوى وصف ناپذير در مللى كه مى خواهند همه چيز را با فرمول هاى روشنى
توصيف كنند يافت نمى شود، در فرانسه از ميان رفته است ، زيرا فرانسوى هر آن چه را
كه غير عقلانى است رد كرده و حقيقت اشيايى را كه كلمات از بيانش عاجزند فراموش
نموده است .
كسانى كه مى خواهند تا آن جا كه براى نسان ممكن است تعالى جويند، بايستى غرور فكرى
را ترك بگويند و تو هم به قدرت مايشايى فكر روشن و اعتقاد به نيرويى مطلقث منطق را
كنار بگذارند و بالاخره در خود حس جمالى و حس مذهبى را تقويت كنند عشق به جمال و
عشق به خالق را نمى توان همچون رياضى ياد گرفت . حس جمال جز به وسيله نفس جمال به
دست نمى آيد عشق جمال برگزيدگان خود راخيلى بالا مى برد، زيرا روان ما را به سوى
دليرى و وارستگى و زيبايى مطلق و خداوند مى كشاند فقط روى بال هاى معرفت است كه
روان آدمى مى تواند تعالى خود در پايان برساند.))(189)
واقعيت هاى فوق عقل
اسلام در تعاليم جامعه خود به تمام جهات عقلانى و عاطفى بشر توجه نموده است . اسلام
از طرفى مردم را به تعقل و تفكر، به دانش و منطق دعوت مى كند، و از طرف ديگر از
تزكيه نفس و قوانين حساب شده علمى است ، ولى تمام آيين اسلام ، مسائل عقلانى و
مطالب قابل سنجش علمى نيست . روح اسلام فوق عقل است ، فوق علم و محاسبه هاى علمى
است .
ايمان به خدا كه پايه اساسى دين خداست با پيمودن دو منزل به دست مى آيد:
اول . منزل عقلى يعنى اثبات خدا.
دوم . منزل فوق عقل يعنى ايمان به خدا.
ايمان به خدا
در منزل اول ، قرآن شريف از نيروى عقل استفاده مى كند و مردم را به مطالعه در نظم
حيرت انگيز و حساب شده جهان خلقت وا مى دارد تا از اين راه به وجود خداوند حكيم و
دانا پى ببرند و از نظر محاسبه عقلى و علمى ، به هستى او اعتراف نمايند. ولى ايمان
واقعى به خداوند تنها توجه به محاسبه علت و معلول عقلى نيست ، بايد اين محاسبه علمى
تصعيد شود و از منزل عقل به منزل روان و به اعماق جان برود. و از صورت استدلال خشك
عقلانى به حالت سراسر شوق و شور درآيد، به عشق سوزان الهى تبديل شود و در تمام ذرات
وجود آدمى نفوذ نمايد. بايد آن منطق مستد و قابل سنجش و توضيح در ضمير باطن تكامل
كند و به ايمان ناسنجيدنى و اطمينان غير قابل بيان مبدل گردد.
آرامش روان
نماز يكى از فرايض مهم اسلامى و مشتمل بر دو جنبه عقلانى و فوق عقل است . قسمت
عقلانى نماز، مقررات حساب شده و قابل سنجش است . غسل كردن ، وضو گرفتن ، مسواك
دندان ها و مضمضه ها و استنشاق از نظر پاكيزگى و نظافت ، مباح بودن آب وضو و لباس
نمازگزار و محل نماز از نظر نظم مالى در اجتماع ، ترتيب اجزاى نماز از نظر
انضباطهاى عملى ، تشكيل جماعت از نظر تحكيم روابط دوستانه اجتماع ، قيام و قعود و
ركوع و سجود از نظر تلقين هاى روانى ، و مطالبى نظير اين ها هر يك از نظر عقلى قابل
محاسبه و اندازه گيرى است . ولى روح نماز و حقيقت آن با محاسبه عقلى و علمى قابل
اندازه گيرى نيست . روح نماز قرت به خداوند و ربط روحانى با پروردگار است . نماز
معراج مؤ من و مايه صفاى باطن و عامل اطمينان و آرامش روان است . نماز براى
نمازگزاران خاضع و خاشع بزرگ ترين پناهنگاه معنوى است . حالت وجدانى و تعالى
نمازگزاران نه به زبان عقل قابل بيان است ، نه با محاسبه علمى قابل اندازه گيرى است
. حقيقت غير قابل سنجش نماز است كه ضمير باطن را از هر ناپاكى و پليدى تطهير مى كند
و نمازگزار راه از گناه باز مى دارد.
تعديل غرايز
(( ان الصلوة تنهى عن الفحشاء والمنكر.))
(190)
نيروى ناسنجيدنى ايمان و قدرت غير قابل توصيفى كه در باطن نمازگزاران با ايمان به
وجود مى آيد به قدرى شديد است كه مى تواند تمام غرايز سركش را مهار كند و از تندروى
تمايلات جلوگيرى نمايد و آدمى را انسانى پاك و شايسته بسازد. قدرت غير قابل سنجش
ايمان است كه مردم معتقد و مؤ من را در خلوت و جلوت از انحراف و ناپاكى مصون مى
دارد.
حالات روحانى مردان پاك دل و هيجان هاى درونى صاحب دلان در مناجات هاى نيمه شب در
پيشگاه خداوند، ناسنجيدنى و غير قابل توصيف است ، ولى منشاء بزرگ ترين تحول روحى و
تعالى روانى است ! شجاعت ، مالكيت نفس ، صفاى دل ، خيرخواهى ، فداكارى ، و خلاصه
تمام سجاياى اخلاقى و انسانى در ظل ايمان و در پرتو نورانيت روان به دست مى آيد.
اثر نيايش
(( الصابرين والصادقين و المنفقين
والمستغفرين بالاحسار.))
((نياز به خدا با نيايش ظاهر مى كند. نيايش يك فرياد
عجز، يك تقاضاى كمك ، يك سرود عشق است و فقط شامل كلماتى نيست كه معنايش را نمى
فهميم . اثرش تقريبا هميشه مثبت است و چنان چه گويى خداوند به آدمى گوش مى دهد و
جواب مستقيمى عطا مى كند. حوادث غير منتظره اى اتفاق مى افتد، تعادل روحى برقرار مى
شود، دنيا چهره خشن و ظالم خود را از دست مى دهد و مهربان مى شود، قدرت عجيبى از
عمق وجود ما سر بالا مى كشد. نيايش به آدمى نيروى تحمل غم ها و مصائب را مى بخشد و
هنگامى كه كلمات منطقى براى اميدوارى نمى توان يافت ، انسان را اميدوار مى كند و
قدرت ايستادگى در برابر حوادث بزرگ به او مى دهد.
دنياى علم از دنياى نيايش متفاوت است ، ولى با آن متباين نيست ، همان طور كه عقلانى
با غير عقلانى تباينى ندارد. اين كيفيات هر قدر هم كه غير قابل درك باشد بايستى به
واقعيت شان معترف بود.))(191)
در قرآن شريف حقايق نامشهود و غير قابل سنجش دين به كلمه غيب تعبير شده و مؤ منين
موظفند به آن حقايق فوق عقل ايمان بياورند.
(( الذين يومنون بالغيب .))
(192)
بدون ترديد قسمت اعظم مقررات دينى ، از عبادات و معاملات و سياسيات از قبيل حدود و
ديات ، قابل درك عقلى و محاسبه علمى است و قسمت كمى از حقايق ديانت فوق عقل بشر و
غير قابل سنجش است ، ولى ارزش تمام سنجيدنى هاى دين بر اساس قسمت ناسنجيدنى آن
استوار است . اولين و مهم ترين پايه دين ، ايمان به خداست . ذات مقدّس حق و حالت
روانى ايمان به خدا هر دو غيب است ، هر دو ناسنجيدنى و فوق عقل است . همچنين اساس
نبوت بر پايه وحى استوار است . وحى نيز يك حقيقته غير قابل سنجش و يك واقعيت فوق
عقل و فوق علم است . معاد يكى از اركان ايمان است ، ولى عمق آن ناسنجيدنى است . آن
كس كه دين را تنها از دريچه عقل نگاه كند و بخواهد تمام عقايد و احكام اسلام را با
محاسبه علمى بسنجد قطعا حقيقت دين را نشناخته و روحانيت آيين الهى را درك نكرده و
هدف مقدّس اسلام و قرآن كريم را نفهميده است . همان طور كه جمال واقعى و زيبايى يك
تابلو گران قيمت به اندازه گيرى رنگ هاى تابلو و محاسبه علمى يك شيميست دانشمند
قابل بيان و سنجش نيست ، جمال روحانى دين خدا و نورانيت هاى ايمان مردان الهى نيز
به زبان عقل و محاسبه علمى قابل توضيح و بيان نيست .
اينك بحث امروز:
فرصت دوران كودكى
كودك قبل از آن كه عقلش به فعليت برسد و قادر به درك مطالب علمى گردد، فطرت توحيدى
و عواطف اخلاقى در ضمير او فعليت دارد و براى پذيرش تربيت آماده است . لازم است پدر
و مادر به ارزش اين فرصت مهم متوجه باشند و از بيدارى فطرت ايمانى و احساسات كودك
حداكثر استفاده را بنمايند و از اوان طفوليت ، در روان وى ايمان به خدا و سجاياى
اخلاقى را پرورش دهند و پيش از آن كه عقلش به خوبى شكفته شود و در راه تحصيل علم
درك حقايق عقلانى قدم بردارد، طفلى پاك نهاد و با ايمان ، خوش اخلاق و مورد اعتماد
بار آمده باشد.
بشر قبل از آن كه دير راه اثبات وجود خداوند از نيروى عقل استفاده كند فطرتا به
خداوند جهان متوجه است . براى ايجاد حس ايمان در كودك ، استدلال هاى عقلى ضرورت
ندارد، تنها، نيروى فطرى و شناخت طبيعى كه در نهاد خود اوست براى پرورش ايمان كافى
است . طفل را به اتكاى سرشت طبيعى خودش مى توان به آسانى خداپرست بار آورد و او را
به پروردگار خالق و مهربان مؤ من و معتقد نمود. همچنين براى پرورش راستگويى ،
درستكارى ، محبت ، مهربانى ، وظيفه شناسى ، انصاف ، كمك به ديگران و خلاصه اصول
سجاياى اخلاقى ، استدلال هاى علمى ضرورت ندارد. كودك را مى توان با آن صافت تربيت
كرد و از اول او را به كارهاى نيك و پسنديده عادت داد.
پرورش صحيح احساسات پايه اساس تعالى روان است . نيل به سعادت و وصول به كمال لايق
انسانى بدون پرورش ايمان و سجاياى اخلاقى ممكن نيست و اساس آن در دوران كودكى پى
ريزى مى شود.
مشعل فروزان ايمان
((والدين و مربيان بايد متوجه باشند كه در راه تربيت
كودك ، مذهب بزرگ ترين يار و مددكار آن هاست . ايمان و اعتقاد مشعلى است كه تاريك
ترين راه ها را روشن مى كند، وجدان ها را حساس و بيدار مى سازد. هر كجا كه منحرفى
وجود داشته باشد او را به آسانى به سوى راستى رهبرى مى كند.))(193)
((آن چه آدمى را به اوج سرنوشتش مى رساند احساسات است
نه عقل . روان به وسيله رنج و شوق بيشتر تعالى مى پذيرد تا با كمك عقل و در اين
غير، جايى كه عقل بار گرانى شده است به پشت سر مى گذارد و به جوهره روان ، كه عشق
است منحصر مى گردد.
بسيارى از افراد امروزى آن قدر به زندگى حيوانى نزديكند كه مطلقا جوياى ارزش هاى
مادى هستند. بدان جهت زندگى آنان خيلى كم مايه تر از حيوانات است ، زيرا فقط ارزش
هاى معنوى مى تواند به ما روشنايى و شادى ببخشد.))(194)
تزكيه نفس
((نخستين اصل پرورش قواى عقلانى نيست ، بلكه بناى تار و
پودى عقلانى در خويشتن است كه تكيه گاه تمام عوامل ديگر روانى باشد. ضرورت حس اخلاق
، كمتر از لزوم حس بينايى و شنوايى نيست . بايد عادت كنيم تا به همان وقتى كه نور
را از ظلمت و صدا را از سكوت مى شناسيم ، خوبى را از بدى تميز دهيم . وانگهى موظف
شويم كه از بدى پرهيز و خوبى كنيم .
رشد غذايى جسم و جان جز به كمك تزكيه نفس ممكن نمى شود. اين وضع فيزيولوژيكى و
روانى هر چند كه به نظر معلمين و اجتماع شناسان امروزى ، غريب مى آيد، معهذا ركن
ضرورى شخصيت را مى سازد و همچون فرودگاهى است كه روان مى تواند از آن اوج بگيرد.))(195)
پرورش ايمان و اخلاق پسنديده در روان كودك ، يكى از حقوق فرزندان در آيين اسلام است
و در اين باره روايات بسيارى رسيده است . حضرت سجاد عليه السلام در ضمن حقوق فرزند
فرموده است :
(( و انك مسئول عما وليته به من حسن الادب
والدلالة على ربه .))
(196)
پدر، در حكومتى كه به فرزند دارد مسؤ ول است كه طفل را مؤ دب و با اخلاق پسنديده
پرورش دهد و او را به خداوند بزرگ راهنمايى كند.
درس خداپرستى
(( قال رسول الله صلى الله عليه و آله : حق
الولد على والده اذا كان ذكرا ان يستقره امه و يستحسن اسمه و يعلمه كتاب الله و
يهره .))
(197)
رسول اكرم (ص ) در حديثى حقوق پسران و دختران را به پدران خود شرح داده و در ضمن
فرموده است : از حقوقى كه پسر به پدر خود دارد اين است كه مادر وى را احترام كند،
براى كودك نام خوب انتخاب نمايد، به كودك قرآن بياموزد، و او را به پاكى و پاك دلى
پرورش دهد.
(( عن النبى (ص ) قال ان المعلم اذا قال
للصبى بسم الله كتب الله له و للصبى و لوالديه برائة من النار.))
(198)
وقتى معلم به كودك نام خدا بياموزد خداوند معلم و كودك و همچنين پدر و مادر طفل را
از عذاب مصون مى دارد.
امام عسكرى عليه السلام فرمود: خداوند به پدر و مادر پاداش بزرگى عنايت مى فرمايد.
(( فيقولان يا ربنا انى لنا هذه و لم
تبلغها اعمالنا؟))
آنان مى گويند پروردگارا اين همه تفضل درباره ما از كجاست ؟ اعمال ما شايسته چنين
پاداشى نيست .
حق شناسى از معلم
(( فيقال هذه بتعليمكما ولدكما القرآن و
تبصيركما اياه بدين الاسلام . ))
(199)
در جواب گفته مى شود: اين همه عنايت و نعمت پاداش شماست كه به فرزند خود كتاب خدا
را آموختيد و او را در آيين اسلام بصير و بينا تربيت كرديد.
عبدالرحمن سلمى به فرزند حضرت حسين (ع ) سوره حمد را آموخت . وقتى كودك در حضور پدر
سوره را خواند، حضرت حسين (ع ) علاوه بر پول نقد و پارچه اى كه از راه حق شناسى به
معلم طفل داد، دهان آموزگار را از در پر كرد.
(( فقيل له فى ذلك فقال عليه السلام ، و
اين يقع هذا من عطائه يعنى تعليمه ؟))
(200)
كسانى كه از اين همه عطا تعجب كردند و در آن باره از حضرت سؤ ال نمودند. حسين عليه
السلام در جواب فرمود: كجا پاداش مالى من به اعطاى آموزش اين معلم برابرى مى كند؟
يعنى خدمت تعليم سوره حمد از عطاى مالى من ارزنده تر است .
مبانى ايمانى و تعاليم اسلامى براى كودكان به اندازه اى مورد توجه پيشواى گرامى
اسلام بوده كه صريحا از پدران و مادرانى كه به تربيت دينى كودكان خود بى اعتنا
هستند برائت و دورى جسته و آنان را وابسته به خود ندانسته است .
لزوم پرورش ايمان
(( روى عن النبى صلى الله عليه و آله : انه
نظر الى بعض الاطفال فقال : ويل آخر الزمان من آبائهم ! فقيل يا رسول الله من
آبائهم المشركين ؟ فقال لا، من آبائهم المومنين لا يعلمونهم شيئا من الفرائض و اذا
تعلموا اولادهم منعوهم و رضوا عنهام بعرض يسير من الدنيا فانا منهم برى و هم منى
براء. ))
(201)
رسول اكرم (ص ) به بعضى از كودكان نظر افكند و فرمود: واى به فرزندان آخر زمان از
روش ناپسند پدرانشان . عرض شد: يا رسول الله از پدران مشرك ؟ فرمود: نه ، از پدران
مسلمان كه به فرزندان خود، هيچ يك از فرايض دينى را نمى آموزند و به ناچيزى از
امور مادى درباره آنان قانع هستند. من از اين مردم برّى و بيزارم و آنان نيز از من
بيزار.
دانشمندان غرب نيز به لزوم تعاليم ايمانى براى حسن تربيت و تاءمين سعادت كودكان جدا
معترفند.
ريموندبيچ مى گويد:
((بدون ترديد تعليمات اخلاقى و مذهبى بيش از ساير مسائل
بر عهده خانواده است ، زيرا تربيت بدون اخلاق جز جنايتكار زيرك چيز ديگرى به بار
نمى آورد. از طرف ديگر قلب انسان ، بدون مذهب نمى تواند به سوى اخلاق بگرايد و اگر
كسى بخواهد اصول اخلاقى را بدون مذهب بياموزد، مانند اين است كه قصد كند پيكرى زنده
، اما بدون تنفس به وجود آورد.
نخستين تصويرى كه كودك از خدا در ذهن خود ترسيم مى كند از روابطش با پدر و مادر
سرچشمه مى گيرد و همچنين نخستين آگاهى او درباره اطاعت و بخشندگى و راستى ، با طرز
عمل خانواده بستگى دارد و همه اين مسائل بايستى در نخستين سال هاى كودكى انجام
پذيرد زيرا در اين سال هاست كه ذهن طفل ، بهتر از مواقع ديگر براى ضبط آن چه درك مى
كند آمادگى دارد.
پدر و مادر نه تنها فرصت و موقعيت مناسب براى توجه به پرورش روان و انديشه كودك
دارند، بلكه آن ها وظيفه مند هستند كه خدا را با همه نيكى و نيرو، با همه اراده و
بزرگى ، به فرزندان خود بشناسانند و براى اين منظور آنان نمى توانند به سوى اخلاق
بگرايد و اگر كسى بخواهد اصول اخلاقى را بدون مذهب بياموزد، مانند اين است كه قصد
كند پيكرى زنده ، اما بدون نفس به وجود آورد.
نخستين تصويرى كه كودك از خدا در ذهن خود ترسيم مى كند از روابطش با پدر و مادر
سرچشمه مى گيرد و همچنين نخستين آگاهى او درباره اطاعت و بخشندگى و راستى ، با طرز
عمل خانواده بستگى دارد و همه اين مسائل بايستى در نخستين سال هاى كودكى انجام
پذيرد، زيرا در اين سال هاست كه ذهن طفل ، بهتر از مواقع ديگر براى ضبط آنچه درك مى
كند آمادگى دارد.
پدر و مادر نه تنها فرصت و موقعيت مناسب براى توجه به پرورش روان و انديشه كودك
دارند، بلكه آن ها وظيفه مند هستند كه خدا را با همه نيكى و نيرو، با همه اراده و
بزرگى ، به فرزندان خود بشناسانند و براى اين منظور آنان مى توانند از دو منبع
سرشار و غنى ، يكى از مذاهب و ديگرى از طبيعت ، استفاده برند.))(202)
اثر ايمان در كودك
كودكانى كه از اول با ايمان به خدا تربيت مى شوند، اراده اى قوى و روانى نيرومند
دارند. از دوران كودكى رشيد و با شهامت هستند و نتايج درخشان ايمان از خلال گفتار و
رفتارشان به خوبى مشهود است .
يوسف صديق فرزند يعقوب پيغمبر است . اين كودك محبوب درس خداپرستى را از پدر
بزرگوار خود فرا گرفته و در دامن يعقوب طفل با ايمانى بار آمده است . برادران بزرگ
ترش به وى حسد بردند، به ايذاى او تصميم گرفتند. كودك را با خود به بيابان آوردند و
پس از رفتارهاى خشن و ناراحت كننده ، به فكر قتلش افتادند. بعدا از كشتنش صرف نظر
نموده ، به چاهش افكندند و سرانجام طفل را به كاروان مصرى به نام غلام بچه اى
فروختند.
(( قال ابو حمزه : قلت لعلى بن الحسين
عليهاالسلام : ابن كم كان يوسف يوم القوه فى الجب ؟ فقال : ابن تسع سنين .))
(203)
ابوحمزه از على بن حسين عليهماالسلام سؤ ال كرد: روزى كه يوسف را برادرانش در چاه
افكندند چند ساله بود؟ حضرت در جواب فرمود: نه ساله .
از كودك نه ساله اى كه در چنين وضع سخت و شرايط ناراحت كننده دچار شده ، جز اضطراب
و جزع انتظار ديگرى نيست . ولى ايمان در اين كودك اثر عجيب و حيرت زايى گذارده است
.
سخن يوسف صديق
(( لما اخرج يوسف من الجب و اشترى قال لهم
قائل : استوصوا بهذا الغريب خيرا. فقال لهم يوسف : من كان مع الله فليس له غربة .))
(204)
موقعى كه يوسف را از چاه خارج كردند و به غلامى معامله نمودند، يكى از حضار به وضع
كودك رقت كرد و از روى راءفت و مهربانى گفت : نسبت به اين طفل غريب نيكى كنيد. يوسف
كه اين جمله را شنيد با اطمينان خاطر و آرامش روان گفت : آن كس كه با خداست گرفتار
غربت و تنهايى نيست .
حليمه سعديه دايه رسول اكرم مى گويد: وقتى حضرت محمد (ص ) سه ساله شد، روزى به من
گفت : ((مادر، روزها برادرانم كجا مى روند؟))
جواب داد: ((گوسفندان را به صحرا مى برند.))
گفت : ((براى چه مرا با خود همراه نمى برند؟))
مادر گفت : ((مايلى بروى ؟))
جواب داد: ((بلى ))
گفته حضرت محمد (ص )
(( فلما اصبح دهنته و كحلته علقت فى عنقه
خيطا فيه جزع يمانيه ، فنزعها ثم قال لى مهلا يا اماه فان معى من يحفظنى .))
(205)
صبح فردا پيغمبر را شست و شو كرد. به موهايش روغن زد، به چشمانش سرمه كشيد و يك
مهره يمانى كه در نخ كشيده بود براى محافظت او به گردنش آويخت . حضرت محمد (ص )
مهره را از گردن كند و گفت : مادر، خداى من كه همواره با من است نگهدار و حافظ من
است .
ايمان به خداوند است كه طفل سه ساله اى را اين چنين آزاد و نيرومند بار مى آورد!
تسريع در پرورش ايمان
روان كودك براى پذيرش تعاليم ايمانى و اخلاقى مانند زمين مستعدّى است كه هر بذرى را
در خود مى پرورد. پدران و مادران موظفند در پرورش ايمان و اخلاق كودك تسريع كنند
و كمترين فرصت را به رايگان از دست ندهند. لازم است خيلى زود در اولين موقع دل كودك
را به حبّ خدا و مهر پيشوايان الهى و رهبران روحانى متوجه كنند.
(( عن ابى عبدالله عليه السلام قال :
بادروا اولادكم بالحديث قبل ان يسبقكم اليهم المرجئة .))
(206)
امام صادق عليه السلام مى فرمود: احاديث اسلامى را به فرزندان خود هر چه زودتر
بياموزيد، قبل از آن كه مخالفين بر شما سبقت گيرند و دل هاى كودكان شما را با سخنان
نادرست خويش اشغال نمايند.
تزكيه نفس و توجه به جهات معنوى از وظايف يوميه تمام افراد مردم است . براى نيل به
كمال لايق انسانى لازم است هر يك از افراد بشر، همه روزه به موازات فعاليت هاى مادى
و جلب لذايذ غريزى ، متوجه جهات روحانى خود باشند و در راه تعالى روان خويشتن نيز
كوشش نمايند.
على عليه السلام مى فرمود:
(( للمومن ثلاث ساعات : فساعة يناجى فيها
ربه ، و ساعة يرم معاشه ، و ساعة يخلى بين نفسه و بين لذتها فيها يحل و يجمل .))
(207)
براى مردان با ايمان شبانه روز سه ساعت است : يك ساعت براى مناجات با خدا و تعالى
روان ، يك ساعت براى تاءمين معاش و اصلاح زندگى ، يك ساعت براى ارضاى تمايلات روا و
جلب لذايذ مباح .
مايه برترى بشر
تاءمين غذا و جلب لذايذ مشترك بين انسان و بهايم است . چيزى كه مايه برترى بشر از
حيوانات است روابط روحانى با خداوند و نيل به كمالات عقلى و عاطفى است .
(( قال ابو عبدالله عليه السلام : اقصر
نفسك عما يضرها من قبل ان تفارقك واسع فى فكاكها كما تسعى فى طلب معيشتك فان نفسك
رهينة بعلمك .))
(208)
قبل از آنكه بميرى جان خود را از آنچه به خير و سعادتش مضرّ است بازدار. همان طور
كه در طلب معاش خود كوشا هستى در آزادى روان خود از ناپاكى ها نيز كوشش كن ، زيرا
آزادى جانت در گرو اعمالى است كه مرتكب مى شوى .
محاسبه نفس
همان طور كه حفظ حيات و سلامت جسم نيازمند به فعاليت مداوم اقتصادى و مراقبت هاى
بهداشتى است ، حفظ سلامت روان نيز محتاج به فعاليت هاى پى گير و مراقبت هاى مداوم
است . كسى كه به تعالى روان و پاكى ضمير علاقه مند است بايد تمام گفتار و رفتار خود
را تحت مراقبت دقيق قرار دهد، پيرامون گناه و ناپاكى نگردد، زبانش به سخنان ناروا و
پليد آلوده نشود. لازم است همه روزه به حساب خود رسيدگى كند و ا خويش را در كمال
دقت بررسى نمايد.
(( عن ابى الحسن الرضا صلوات الله عليه قال
: ليس منا من لم يحاسب نفسه فى كل يوم .(209)
))
آن كس كه همه روزه به حساب خويشتن رسيدگى نكند و نيك و بد خود را نشناسد از ما نيست
و به مكتب روحانى ما بستگى ندارد.
كانون ايمان
كانون اثلى ايمان ، اعماق جان و زواياى روان مردم است مؤ من كسى است كه در ضمير
باطن به خداوند جهان و تعاليم پيامبران او معتقد باشد، ولى ارتباطى كه بين جسم و
جان بشر است و هر يك در ديگرى اثر مى گذارد هماهنگى بين جسم و جان براى مردم
(( ايمان ضرورى و لازم است لذا در روايات اسلامى ، ايمان مجموعه اعتقاد
روان و اقرار زبان و اعمال بدن معرفى شده همان طور كه تدريس يك استاد يا عمليات
جراحى يك جراح ريشه هاى علمى را در باطن آنان تقويت مى كند، اذكار و عبادات بدنى
نيز ايمان باطنى مردان ايمان را محكمتر مى نمايد.
(( فى كلام امير المونين عليه السلام : ان
الايمان ليبدو لمعة بيضاء فاذا عمل العبد الصالحات نما و زاد حتى يبيض القلب كله .))
(210)
على عليه السلام مى فرمود: اولين ظهور ايمان در قلب آدمى روشنايى كوچك و محدودى است
، ولى در پرتو اعمال شايسته و در اثر تكرار كارهاى پسنديده رفته رفته آن فروغ كوچك
بزرگ مى شود و سرانجام ، شعات نورانى اش آن قدر وسيع مى گردد كه همه قلب را فرا مى
گيرد و تمام ضمير باطن را روشن و منور مى كند.
بودن ترديد ممارست در عبادات بدنى در حالت خضوع و دعا و در پيشگاه خداوند عامل
بزرگى براى نورانيت جان و تحكيم مبانى ايمان است يك قسمت مهم از تعاليم اسلام در
برنامه تعالى روان عبادات و مناجات با خداوند است بعضى از عبادات و اذكار به صورت
نمازهاى واجب و مستحب در چهارچوبه مخصوص تشريع شده و بعضى از عبادات به عنوان ذكر
خدا و دعا به طور آزاد مقرر گرديده است بعضى از عبادات ، به منظور تامين پاره اى از
مصالح آشكارا صورت مى گيرد، ولى در قسمت مهمى از عبادات و ادعيه تاكيد شده است كه
در تنهايى و خفا انجام شود.
(( عن جعفربن محمد عن ابيه عن جده قال قال
رسول الله (ص ): اعظم العبادات اجرا اخفاها.))
امام صادق عليه السلام از رسول اكرم (ص ) روايت كرده است كه فرمود: بزرگ ترين پاداش
براى عباداتى است كه پنهانى و در خفا انجام مى شود.
مناجات نيمه شب
نيمه شب موقعى كه مردم در بستر خواب آراميده اند، تاريكى سراسر جهان را فرا گرفته و
سكوت همه جا حكمفرماست ، خداپرستان و مردان با ايمان به منظور دعا و تضرع در پيشگاه
خداوند بزرگ بستر را ترك مى گويند.
(( تتجافى جنوبعم عن المضاجع يدعون ربهم .(211)
))
عشق سوزان خدا پرستى و شعله فروزان ايمان از اعماق جان آنان زبانه مى كشيد، باشور و
شوق وصف ناپذيرى وضو مى سازند، باخضوع و خشوع به حضور خداوند مى روند، حرف مى زنند،
دعا مى كنند، اشك مى ريزند، برخود مى لرزند، از خود بى خود مى شوند، لغزش هاى خويش
را از خاطر مى گذرانند، عذر مى خواهند، استغفار مى كنند، باخدا پيمان درستى و
درستكارى مى بندند، از او استمداد مى كنند، و از قدرت لايزال او كسب قدرت و نيز مى
نمايند.
آثار روانى
آن حالت روانى ، آن هيجان درونى كه در نيمه شب به مرد الهى دست مى دهد فوق علم است
، فوق عقل است ، واقعيتى است ناسنجيدنى ، حقيقتى است غير قابل توصيف ، ولى اثر خيره
كننده اش در تمام ذرات وجود آن مرد الهى آشكار است در جسم و جانش طوفانى برپا مى
كند، روى تمام قوايش اثر مى گذارد، دلش را مطمئن مى كند، به او شهامت و شجاعت مى
بخشد، غرايزش را مهار مى كند، از گناهش باز مى دارد، دلش را خير خواه و مهربان مى
نمايد به او روح از خود گذشتگى و فداكارى مى بخشد، و خلاصه او را انسان كاملى مى
سازد و تمام سجاياى انسانى را در وى بيدار مى كند و به فعاليت وا مى دارد.
آن حالت پاك و نورانى ، آن معنويت درخشان آسمانى ، حقيقت تقواى كامل و هدف مكتب
اسلام است .
(( عن ابى بصير قال : سالت اباعبدالله عليه
السلام عن قول الله عزوجل اتقواالله حق تقاته ، قال : يطاع فال يعصى و يذكر فلاينسى
و يشكر فلا يكفر.))
(212)
خداوند در قراآن شريف فرموده است : به حقيقت تقوا پرهيزگار شويد ابى بصير معنى اين
آيه را از امام صادق (ع ) سئوال كرد حضرت در جواب فرمود: متقى حقيقى كسى است كه
پيوسته مطيع او امر الهى باشد، هرگز گناه نكند، همواره در ياد خدا باشد، هرگز حق را
فراموش ننمايد، تمام نعمت هاى الهى را شكار باشد، هرگز كفران نعمت نكند.
الهامات مذهبى
((تاثير الهامات مذدهبى در بشريت عميق تر از افكار
فلسفى بوده و در تمدن هاى گذشته ، مذهب پايه و اساس زندگى خانوادگى و اجتماعى را
تشكيل مى داده است خاك اروپا هنوز پوشيده از بقاياى معابد و ديرهايى است كه به دست
گذشتگان بالا رفته ، ولى امروز كسى مفهوم آنها را به خوبى نمى فهمدمع هذا اداى
فرايض مذهبى در زندگى جديد، چون يكى از اعمال ضرورى روحى بعضى از افراد، باقى مانده
و فى الحال نيز در مردمى كه سطح فرهنگشان بلاست از نو متظاهر شده است .
فعاليت مذهبى نيز چون فعاليت اخلاقى جنبه هاى مختلفى به خود مى گيرد و در مقدماتى
ترين مرحله خود به صورت الهامى مبهم ، به سوى نيرويى كه مافوق مظاهر مادى و فكرى
دنياى ماست ، به شكل پرستش صامتى در مى آيد و جمال مطلق را جست و جو مى كند.
آن زيبايى و جمالى كه مطلوب و مقصود عارف است هيچ شكلى به خود نمى گيرد و با هيچ
زبانى به وصف نمى آيد ودر دل اشياء دنياى مرئى ما پنهان است اقدام به تزكيه نفس
دشوار است ، به اين جهت كسانى كه شوق پيمودن اين راه را دارند كمند آن كه به چنين
كار خطيرى دست مى زند بايد از خود وا رهد و از اسباب جهان بگذرد، سپس در ظلمت شب
هاى تيره ، در حالى كه به ناتوانى و لغزش هاى خود مى گيرد لطف خداوندى را بطلبد به
اين ترتيب به وارستگى مى رسد و دعا براى او صورت سير روحانى به خود مى گيرد، ولى
نمى تواند آن چه را كه مى بيند توصيف كند.))(213)
عبادات تمرينى
براى اين كه كودكان از اول مؤ من و خداپرست تربيت شوند لازم است بى جسم و جان آن ها
نيز از نظر ايمانى ، هماهنگى برقرار باشد، به همين جهت اسلام از طرفى پدران و
مادران را مكلف نموده است كه فرزندان را به خدا متوجه كنند و به آنان خدا پرستى و
تعاليم دينى را بياموزند و از طرف ديگر دستور داده است اطفال را به نماز و عبادات
تمرينى وادارند.
(( عن معاوية بن وهب قال : سالت ابا
عبدالله عليه السلام فى كم يؤ خذا الصبى بالصلوة ؟ فقال بين سبع سنين و ست سنين
))
(214)
معاوية بن وهب از امام صادق (ع ) پرسش كرد در چه سنى كودك به نماز وادار مى شود؟
حضرت فرمود بين شش و هفت سالگى .
(( عن النبى صلى الله عليه و آله قال :
مروا صبيانكم بالصلوة اذا بلغوا سبعا.))
(215)
رسول اكرم (ص ) فرمود به كودكان خود در هفت سالگى امر كنيد نماز بگذارند.
امام باقر (ع ) در حديث مفصلى وظايف اولياى اطفال را در تربيت هاى ايمانى كودكان در
سنين مختلف بيان فرموده است : در سه سالگى كلمه توحيد لااله الالله را به طفل
بياموزند. در چهارسالگى محمد رسول الله را به او ياد بدهند در پنج سالگى رويش را به
قبله متوجه كنند و به او بگويند كه سر به سجده بگذارد.
(( فاذا تم له ست سنين علم الركوع و السجود
حتى يتم له سبع سنين فاذا تم له سبع سنين قيل له اغسل وجهك و كفيك ، فاذا غسلهما
قيل له صل .))
(216)
در شش سالگى كامل ركوع و سجده صحيح را به او بياموزند، در هفت سالگى به طفل مى
گويند: دست و رويت را بشوى و نمازبگذار.
|