پدر , مادر , معلم مرا خوب تربيت كنيد

سيد حسن موسوي راد لاهيجي

- ۷ -


عزاب بدان امت منند!!
جوانهاى پاك و مؤ من در اسلام بحمد الله زياد به چشم مى خورند، دختران خليق و با ايمان و پاكدامن فوق العاده زيادند، ولى اكثريت قاطع جوانانى كه به سنين ازدواج مى رسند و آنهائى كه از تقواى الهى و ايمان برخوردار نيستند همچون حيوان افسار گسيخته دست به هر جنايت و فساد اخلاقى مى زنند تا جائى كه تجاوز به محارم را نيز بر خود حلال مى نمايند.
رسول گرامى اسلام مى فرمايد: شرار امتى عزابها
(124)
جوانان بى همسر بدترين افراد امت من هستند.
در روايت آمده مردى به نام عكاف ، زن نمى گرفت ، روزى به محضر پيامبر اكرم (ص ) شرفياب شد. حضرت پس از اينكه از امكانات مالى و سلامت جسمى او پرسشهائى كرد و او جواب مثبت داد در كمال صراحت فرمود: (( تزوج و الا فانت من المذنبين
(125) ازدواج كن و الا از گناهكاران خواهى بود. يعنى گناه و شيطان به آدم بى زن ، خيلى نزديك است .
جوانى نوعى جنون است
براى پسران و دختران دوران است ، كه جنون و ديوانگى به همراه دارد، يعنى در دوران شباب و جوانى بيشترين جوانان گمراه شده و نمى توانند سرنوشت زيبائى را براى آينده خود رقم بزنند.
پيامبر بزرگ اسلام مى فرمايد:
الشباب شعبة من الجنون ، و النساء حبالة الشيطان
(126)جوانى شعبه اى از ديوانگى است و زنان دام شيطانند.
دوران جوانى ، دوران نبوغ فكرى و تبلور رشد، كمال و كرامت انسانى است ، هرگاه جوان اين نيروى خلاق و كار آمد جوانى را در مسير تعلم و آموزش و پرورش قرار ندهد. در وادى تحير و سرگردانى دو صد پا از جنون و ديوانگى فراتر خواهد رفت ، و در اين حالت هيچ تمايزى بين پسر و دختران نيست ، هر دو به نوعى گرفتارند، و اما اينكه چرا زنان دام شيطانند را بعد از جنون جوانى ذكر كرد؟ بايد گفت چه بسا جنون جوانى از عشق به زن و بر عكس به وجود مى آيد، و از همين راه دختر و پسر و زن و مرد گرفتار عشق و عاشقى مى گردند و مجنون وار يكديگر را تعقيب مى نمايند و مشكل بزرگ جوانان و مردان همين است كه در دوران جنون جوانى بتوانند از دام زنها رهائى يابند و زنان و دختران هم گرفتار عشق پسران و مردانند و اگر به سرنوشت صحيح زندگى مهر صحت وسلامت و ديانت بزنند و از دام حيله و مكر زنان بى بندو بار بدر آيند. در حقيقت جنون جوانى گرفتارى در دام پر مكر و حيله زنان است . اى جوان ، آب ندامت و توبه به آتش گناهان و غفلتهاى گذشته بپاش ، و از چنگال جنون جوانى و نادانى بدرآ و بگريز و به وادى عقل و درايت و كمال و رشد علمى و عملى وارد شو كه سعادت و خوشبختى خود را تضمين خواهى كرد.
تربيتهاى ضد فضيلت و ضد انسانيت !
انسان در تاريخ دستخوش تحولات و تغييرات فاحش قرار دارد، بيشترين اهداف شوم استعمارگران و استثمارگران در جوامع بشرى روى جوانان اعم از دختر و پسر سرمايه گذارى مى شود.
((آريستوم )) حاكم جابر ((گوم )) سعى مى كرد كه رشادت جوانان را كم كند و تبديل به خفت و خوارى نمايد، او دستور مى داد كه نوجوانان مانند دوشيزگان بايستى زلفهايشان را بگذارند دراز شود و موهايشان را با گلها آرايش كنند و پيراهنهاى رنگارنگ كه تا پاشنه پاى آنها بيايد بر تن نمايند، وقتى نزد معلم رقص و موسيقى مى روند، زنها بر ايشان چتر و باد بزن و عطر ببرند و در گرمابه به آنها شانه و آئينه بدهند اين طرز پرورش تا بيست سالگى ادامه داشت .(127)
نظر بسيارى از حاكمان و سردمداران لائيك ، كمونيسم ، ماركسيسم ، لنينيسم و اگزيستانسياليسم مثل آريستوم ، جنايتكار حاكم بر گوم ، اين چنين است ، خيلى از كشورهاى عالم اسلامى ، هم اكنون از غربيها آموخته اند، دو پا هم به آنطرف تر رفتند اگر فرهنگ آزادى خواهى و سنت سئيه هرج و مرج و فرهنگ ضد فضيلت بر انسانها تحميل گردد و با سعادت و فضائل انسانى مبارزه گردد مثل ((آريستوم )) كه مى گويد پسران لباس دختران بپوشند و دختران هم لباس پسران ، و رد آرايشگاهها و در حمام دختران و زنان براى پسران شانه و آينه ببرند، و زلفهايشن را مثل دختران ، و دختران مثل پسران آرايش نمايند و... اين فرهنگ و سنت سيئه به سراشيبى سقوط و پستى مى گرايد و بر خلاف نظام آفرينش در حركت مى باشند.
بنابراين خود با وجدان بيدار و آگاه خويش قضاوت كنيد بعد از اينكه شاد بر اين همه فضائح و قبايح آزادى باشيد سپس به آن بگرويد؟! و چشم و گوش و سر دل را ببنديد، و سپس هر كارى كه مى خواهيد بكنيد!!!
محبوبترين انسانها جوانان تائبند:
توبه در سنين جوانى امتيازات بسيارى را به خود جلب كرده است و توبه پشيمانى از گناه در جوانى محبوبيت خاصى به پيشگاه خداوند دارد.
قال رسول الله (ص ) ما من شى ء احب الى الله من شاب تائب
(128)
پيغمبر اكرم فرمود: محبوبتر از هر چيز نزد خداوند جوانى است كه از گناه توبه كند و از پيشگاه الهى طلب آمرزش مى نمايد.
چرا جوان تائب به پيشگاه خداوند محبوب است ؟
چشم پوشى از همه لذائذ مادى و جلوه هاى زرق و برق حيات را پشت سر افكندن و آخرت ناديده و نسيه را نگريستن ، و به خدا و دين و دل به پيامبر باختن ، كار حضرت فيل است لذا جوان تائب محبوبترين انسانها به پيشگاه حضرت احديت است .
جوان و بازگشت او به اصالت و فطرت اسلامى خويش :
((توبه در جوانى بازگشت به خدا و فطرت پاك اسلامى خويش است ، و احراز و بدست آوردن اين خصيصه در جوانى گرامى تر و پرارزشتر است .
پيامبر گرامى اسلام فرمود: التوبة حسنة لكنه فى الشباب اءحسن
(129)
توبه از گناه هميشه پسنديده است ولى در سنين جوانى بهتر و نيكوتر است .
 

در جوانى پاك بودن شيوه پيغمبرى است .
 
ورنه هر گبرى به پيرى مى شود پرهيزكار
 
در بيانى ديگر پيامبر بزرگوار اسلام جوان تائب از گناهان اخلاقى و ساير معاصى را محبوبترين انسانها به پيشگاه خداوند معرفى كرده است و مى فرمايد: ما من شى ء احب الى الله من شاب تائب
(130) محبوبتر از هر چيز نزد خداوند جوانى است كه از گناه توبه كند و از پيشگاه الهى طلب آمرزش نمايد.
در جوانى پاك زيستن با همه توان گناه ، و چشم از همه تلذذ، تكيف حرام پوشيدن هنر است ، همت و مقاومت خدا پسندانه است . پاك زيستى ، و از سلامت نفس و عمل شايسته برخوردار بودن نشان سعادت و احراز انسانيت كامل و نيكبختى تام و تمام است ، و اختيار هم با شما است ، كه تا چه راهى را برگزينى ، و خجالت چه كسى را داشته باشى ، خدا؟! يا شيطان ؟!!! انتخاب با تو است .
در بوستان قلبت بذر گلهاى محمدى (ص ) بيفشان :
دلهاى نوجوانان همانند زمين مساعد و هموار خالى از هر نوع گل و گياه و خار و علفهاى هرزه است كه هر بذر گل و خارى در آن بپاشى مى پذيرد. امام على عليه السلام فرمود: و انما قلب الحديث كالارض الخالية ما القى فيها من شى ء قبلته
.(131)
على عليه السلام مى فرمايد: دل نوجوان مانند زمين آماده اى است كه از هر سبزه و گياه خالى باشد، هر بذرى كه در آن افشانده شود مى پذيرد و در آغوش خود به خوبى مى پرورد.
اى نوجوان ، برادرم :
خواهرم ، دخترم !! قلب تو نيز همانند قلب پاك برادران و خواهران عفيفه و نجيب و همانند قلب پاكان خالى از هرگونه غل و غش مى باشد، و شما نيز در راه پيشبرد معنويت و كمال وجودى از آنها كه از عقل و درايت و معنويت و روح پاك و رشد كمال بيشترى برخوردارند كمتر ندارى ، پس بكوش در زمين مساعد و شايسته دلت بذر همه فضائل و رشد و كمال و كرامت انسانى را بپاشى و تو نيز پا يا پاى برادرانت و خواهرانت كه به او عزت و سرافرازى راه يافتند راه يابى ، و در فرداى ديگر در بوستان حيات و زندگيت فرزندانى رشد و تربيت مى يابند تا تو نيز غنچه هاى زيبا و گلهاى محمدى (ص ) در دامنت بپرورانى . هم اكنون به تهذيب نفس و به آرايش دل و اصلاح صورت و سيرت پاكت بپرداز، كه امروز را به فردا و فرداهاى ديگر نينداز كه فرصتهاى طلائى چون ابر بهارى درگذر است .
آنجا كه والدين عاق فرزند صالح مى گردند!!
حق است كه با زحمات طاقت فرسا و بى شائبه والدين كه براى فرزندان متحمل مى گردند در صورت عدم اطاعت عاقشان كنند ولى پيامبر اسلام مى فرمايد: يلزم الوالدين من العقوق لولدها اذا كان الحا ما يلزم الولد لهما
(132)
رسول خدا (ص ) فرمود: همان طور كه فرزند عاق پدر و مادر مى شود پدر و مار نيز عاق فرزند شايسته مى شوند.
پدر و مادر وظيفه شناس و غير متعهد كه حقا در حقوق فرزند خويش ‍ خيانت مى نمايند و از هر جهت مانع رشد و تكامل مادى و معنوى فرزند خود مى شوند سزاوار است كه فرزندان شايسته و صالح والدين بى فضيلت و بى ايمان را تحت عاق خويش قرار مى دهند.
معلم و كارهاى ارزشي او
معلمى كار انبياء است
ارزش هاى وجودى انبياء در كار تعليم و تربيت و پرورش انسانها است ، پيامبر (ص ) فرمود انما بعثت معلما
من براى تعليم و تربيت مبعوث شده ام ، معلمى كار انبياء است و معلم شغل و كار پيامبران را بعهده گرفته است . و كار تربيتى معلم چنانچه پيامبر خاتم الانبياء (ص ) فرمود. برات آزادى از آتش جهنم را در بردارد، هر چند كه مستوجب آتش بود چرا كه معلم شايسته در ديوان محاسبات الهى معاف است . پيامبر بزرگوار اسلام مى فرمايد من ربى صغيرا حتى يقول ((لااله الا الله ))لم يحاسبه اللله
(133)
كسيكه فرزند كوچكى را تربيت كند و او را صحيح تعليم و پرورش دهد بقدرى كه توان گفتن ((لا اله الا الله )) داشته باشد خداوند در قيامت از او حسابرسى نخواهد كرد و اعمالش را محاسبه نمى كند. لقمان حكيم فرزندش را اينطور تربيت نمود و به او فرمود: اى فرزند عزيزم نماز بپدار و امر به معروف و نهى از منكر كن و بر اين كار از مردم نادان هر آزار و اذيتى بينى صبر پيش گير، كه اين صبر و تحمل در راه تربيت و هدايت خلق ، نشانه اى از عزم ثابت (مردم بلند همت ) در امور لازم عالم است .(134)
سوگند به قلم و و به آنچه كه مى آموزد: و اين نيز از عظمت اسلام و پيش ‍ رفت مسلمين است كه مروج علم و دانش بشر شده است . در كتاب قرآن و روانشناسى مى خوانيم :
خداوند به قلم سوگند ياد كرده است . و اين خود نشان دهنده ارزش ‍ والاى ((قلم )) و ((كتابت )) است ، و اشاره به اين است كه قلم و نوشتن در كار آموزش و فراگيرى دانش تاءثير تعيين كننده اى دارد.
ن والقلم و ما يسطرون .
(135)
قسم به نون ((كه نام نور و ناصر حق يا لوح زرين نور خدا است )).
و قسم به قلم و آنچه (تا ابد در لوح محفوظ) خواهد نگاشت .
هيچ مكتبى و مذهبى همانند اسلام علم و دانش را ترويج نكرده است .
اين آيه از قرآن با سوگند به قلم شعار ترويج علم و دانش را سر مى دهد و روشنفكران ، دانشجويان ! بهوش باشيد كه هيچ مكتب و مذهبى بيشتر و برتر از اسلام به علوم و فنون توجه نداشته است و به كسب علوم و فنون اسلام دلبسته شده و عاشق بدست آوردن آن باشيد و به هر قيمتى در اكتساب و اكتشاف آن بكوشيد.
دانستنيهاى جوان و تاءمين نيازهاى آينده !
رشته هاى تخصص كه امروز جوانان در دانشگاهها دوره اش را مى بينند تماما نيازهاى آينده جامعه و ايشان را تضمين نمى نمايند. كارشناسان و كاردانان از ابتكار عمل بيشترى برخوردار شوند و طرح و برنامه ريزى عميقترى بنمايند.
از على عليه السلام است كه فرمود: اولى الاشياء اءن يتعلمها الاحداث الاشياء التى اذا صاروا رجالا احتاجوا اليها))(136)
بهترين مطالبى كه شايسته است جوانان بياموزند چيزهايى است كه در بزرگسالى مورد نيازشان باشد بتوانند در زندگى اجتماعى از آموخته هاى دوران جوانى استفاده نمايند.
بنابراين معلمم با علوم و دانش و فنونى كه براى من انتخاب مى نمائيد نياز خود و جامعه اسلامى و آينده مرا در نظر بگيريد و مرا براى زمانهائى دور و دراز مدت مترقى و متمدن بسازيد و از علوم و دانش ‍ مفيد و مؤ ثر بمن بياموزيد كه بتواند جامعه و آينده ام را درخشان سازد.
معلمم ، فطرت آگاهم را شكوفا كن
در شكوفا ساختن فطرت دينى و عقيدتى كودك ، مدرسه و معلم چه نقشى دارند؟
قوانين زندگى براى آنكه كامل باشند بايد بصورت فطرى در آيند. كسيكه در آغاز زندگى به شناخت خوبى و بدى عادت كرده ، در تمام عمر انتخاب خوبى و بدى عادت كرده ، در تمام عمر انتخاب خوبى و پرهيز از بدى ها براى او آسان خواهد بود، انسان همانطور كه از آتش مى ترسد از بدى ها نيز بايد بهراسد. آتش گناه هم سوزاننده است و هم رسوا كننده . پس مبادا به آتش گناه سوخته و رسوا شويد. عهد شكنى و دروغگوئى و خيانت بنظر نه تنها اعمالى ممنوع مى باشد، بلكه غير ممكن مى نمايد براى بسط و گسترش اين واكنشها در فرد، محيطى ضرورى است كه در آن اصول اخلاقى بطور دائم مورد توجه باشد.
فقط وجود الگو و سرنوشت درست است كه مقررات زندگى را به ذهن ياد آورى مى كند. نويسنده معتقد است كه تمايلات غريزى انسان به سوى بديها متمايل تر و بيشتر است تا به خوبيها، و مى گويد: در انسان نيز همانند بعضى از حيوانات تمايل غريزى بتقليد وجود دارد. ولى بديها را خيلى آسانتر از خوبيها تقليد مى كنند، كودك طرز فكر و عمل افرادى را كه مى شناسد و يا مى شنود و مى خواند و فرا مى گيرد؛ رفقا، استادان ، پدر و مادر، و بخصوص ستاره هاى سينما و شخصيتهاى حقيقى و يا فرضى را كه در روزنامه ها و مجلات مى خواند سر مشق خود قرار مى دهد، بقول ((فلتون )) در اين سراشيب تقليد كودكان ، اگر آنانرا بدست افراد بى فضيلتى بسپارند معايب بيحدى ببار خواهد آورد فقط كسانى مربى خوبى هستند كه به آنچه ميگويند معتقد باشند و عمل كنند.(137)
طبق نظريه اين دانشمند مدرسه ، محيط زيست و غريزه نقش مهمى در تربيت دارند.
حافظ گويد:
 
در اين چمن نكنم سرزنش به خود روئى
 
چنانكه پرورشم ميدهند مى رويم
 
به نوعى كه كودك و نوجوان را بپرورانند رشد مى يابد و تربيت مى پذيرد.
معلمم ، تو را مى ستايم
كلام درر بار مولى الموحدين على بن ابيطالب عليه السلام كه در ارزش ‍ وجود معلم فرموده است :
من علمنى حرفا قد صيرنى عبدا
كسى كه يك حرف بمن بياموزد مرا عبد خويش كرده است .
ارزش وجود يك معلم خداشناس كه درس خداشناسى و آموزش ‍ صحيح و درست براى دانش آموز و دانشجود دارد، و او را به صراط مستقيم دين و شريعت هدايت مينمايد به دانش و علوم و فنون راهنمائى ميكند ارزش معنوى اش چه بسا بيش از اين باشد.
پس آقاى معلم ، قدر خويش بدان ، اگر قدر دانش آموزانت را شناختى و متعلمينت حقشان را ادا نمودى . در اينصورت تو كار انبياء و سفيران الهى كردى و بر دانش جويانت سزاست كه تو را تا حد پرستش ، حرمت نهند و دوستت بدارند.
معلمم به ارزشهاى علمى و عمليم بيفزا
جوان با كسب علم و دانش مفيد، به ارزشهاى معنوى و مادى خود بيفزا و بدان كه در اين زمينه بيشترين ترويج و توصيه و تبليغ علم و دانش ‍ آموزى را اسلام داشته است . در كتاب ، قرآن و روانشناسى مى خوانيم :
يكى ديگر از بهترين دلائلى كه نشان مى دهد قرآن دانش و دانشمندان را گرامى داشته اينست كه در مسئله اقرار به يگانگى و عدالت و قدرت و حكمت خدا، دانشمندان را پس از فرشتگان ذكر مى كند:
شهد الله انه لا اله الا هو و الملائكة و اولو العلم قائما بالقسط لا اله الا الله هو العزيز الحكيم .
(138)
خداوند به يكتائى خود گواهى ميدهد كه جز او خدائى نيست و فرشتگان و صاحبان علم و عمل نيز به يكتائى او گواهى مى دهند، او نگهبان عدل و درستى است و خدائى دانا و توانا جز او وجود ندارد.
اى جوان ! در راه پيشرفت و رشد و ترقى و تعالى به قرآن متمسك و پناهنده شو كه قرآن بهترين پناهگاه عاشقان رشد و كمال است .
برترين ميراث ادب است نه مال و ثروت !
هر پدرى و مادرى كه داراى سجاياى اخلاقى و آداب و تربيت اسلامى باشند بهترين و برترين ميراث را براى خويش به ارمغان مى آورند براى تاءديب و تربيت فرزندان و در راه تعليم و تزكيه ايشان به وراثت گذشته زحمات فراوان و هزينه هاى كلانى را متحمل ميگردند.
امام صادق ، ششمين پيشواى معصوم مى فرمايد:
ان خير ما ورث الآباء لابنائهم ، الادب لا المال
(139)
بهترين ارثى كه پدران براى فرزندان خود باقى ميگذارند ادب و تربيت صحيح است نه ثروت و نه مال و حطب . پس شايسته است والدين بهترين اخلاق اسلامى را پيروى كنند تا اين نعمت برتر الهى در بين ابناء بوراثت تقسيم گردد و بهترين مدرسه و معلم را براى تربيت و تزكيه نفس ‍ ايشان بكار گيرند، و از فرزندانشان نوابغ عالم بپرورانند و اين در امكانات تربيتى هر پدرى و هر معلمى موجود و قابل اجرا است .
معلمم ، قلبم بنور حكمت منور كن
از پندهاى حكيمانه پدرى بزرگوار، معلمى بى نظير چون اميرالمؤ منين عليه السلام بر فرزندى همچون امام حسن مجتبى عليه السلام چنين مى خوانيم : يا بنى اوصيك بتقوى الله و لزوم امره و عمارة قلبك بذكره و... و نوره بالحكة ...
(140)
پسرم ، ترا به تقوى و پرهيزگارى و التزام به فرمان برى خداوند و احياء و آباد كردن قلب و روح و جانت با ياد و ذكر خداى بزرگ توصيه و سفارش ‍ مى كنم و.... پسرم دلت را با حكمت و كلام حق نورانى و پرفروغ گردان . و بصره فجائع الدنيا و حذره صولة الدهر...
(141) فرزندم با نشان دادن فجائع دنيا قلبت را بصير و بيناگردان : و از صولت و شوكت و تظاهر به دنيا و پيروان آن بر حذرش دار و تقواى الهى و التزام به اطاعت از او امر و نواهى خداوند وادارش كن و تهذيب نفس و اصلاح قلب از كليه شوائب و ناخالصيها پاك ساز و تنوير افكار و تعلم حكمت و بينش ‍ اسلامى كار هر جوان متعهد و مسئول است ، و اجتناب از فجائع و زشتيهاى براى هر جوان روشنفكر و تحصيل كرده مى تواند يك درس ‍ باشد و خدمتگزار خويش و جامعه مترقى كار بزرگ تربيتى است كه پدر بزرگوار امت اميرالمؤ منان على السلام همه ما را متنبه و متوجه خويش ‍ ساخت .
معلم عزيزم از علم مفيد و نافع برخوردارم كن :
حضرت امير در درسهاى تربيتى به فرزندش حضرت حسن مجتبى عليه السلام چنين توصيه مى فرمايد، فرزندم ... و تفهم وصيتى ولا تذهبن عنك صفحا فان خير القول مان نفع واعلم انه لا خير فى علم لاينفع و لا ينتفع بعلم لايحق تعلمه .
(142)
فرزندم . در وصيت من دقت كن و آنرا كوچك و سرسرى مگير زيرا بهترين گفتار آنست كه نافع و سودمند باشد، و بدانكه دانشى كه سود نبخشد خيرى در آن نيست ، و بنابراين علم و دانشى كه شايسته فراگيرى نيست سود هم نخواهد بخشيد.
در اين فراز از سخنان تربيتى حضرت امير به فرزندش با تمام اساتيد و معلمان و متعلمان اتمام حجت كرد و ريشه و اساس دانشهاى بى فايده و بى ارزش را از بيخ و بن بركنده . لكن متاسفانه بيشترين دانش هاى اين زمان بى فايده و گاهى مضر است و با چه بودجه هاى كلانى امروز در دانشگاهها بتدريس گذاشته مى شود.
نقش تربيت معلم
تعهد و تخصص جوان بدست تو معلم است
قرآن كريم فضيلت دانش را مى ستايد، و دانشمندان را گرامى مى دارد و مقامشان را رفعت و منزلت مى بخشد و علم را در مرتبه و مقامى عالى همچون مقام ايمان قرار مى دهد.
قرآن كريم : نيز بازگو كننده اين حقيقت است :
يرفع الله الذين آمنوا منكم و الذين اوتوا العلم درجات .
((....خداوند مقام مؤ منان و دانشمندان را به مراتب و درجاتى بالا ميبرد.(143) علم و دانش ، اخلاق و اوصاف شايسته با كمك معلمى متعهد و انسانى وارسته به دست مى آيد، قرآن ، درجات رفيع عالمان دين را مرهون معلمان متعهد و متخصص مى داند و اندوخته هاى علمى متعلم را در گرو خدمات علمى و عملى معلمان بحساب مى آورد.
جوانان !! نونهالان !! عمرتان دراز و عزتتان بر قرار!! در ظل توجهات قرآن اسلام و اهلبيت عليه السلام خود را بسازيد، و در راه رشد و تكامل مادى و معنوى خويش كوشش كنيد، و عزت و شوكت دينى و ايمانى خود را بدست آوريد، و در المپيادها بر همه جوانان عالم سر آمد و سرافراز باشيد.
معلمم ! از نادانيهاى من كاسته و بدانشم بيفزا
معلم بزرگ و الگو و نمونه عالم بشريت على عليه السلام بفرزندش ‍ چنين مى آموزد.... فان اشكل عليك شى ء من ذالك فاحمله على جهالتك به و انك اول ما خلقت جاهلا ثم علمت و ما اكثر ما تجهل من الامرو يتحير فيه راءيك و يضل فيه بصرك ثم تبصره بعد ذالك ...
(144)
فرزندم ! و اما درباره عالم و حوادثى كه در آن پديد مى آيد اگر اشكالى و ايرادى براى تو پيش آيد آنرا بر جهل و نادانى خود حمل كن ، زيرا تو در ابتدا جاهل و نادان خلق شدى پس از آن آگاهى و علم يافتى ، و آنچه را نمى دانى بسيار است ، و انديشه ات در آن سرگردان چشمت گمراه مى گردد. ولى پس از مدتى آن را مى بينى ، پس به كسى كه ترا آفريده و روزيت بخشيده و آنچه لازمه خلقت تو بوده به تو ارزانى داشته پناهنده باش ، و پرستش خود را خاص او گردان و ميل و رغبت را ويژه او ساز، و فقط از او بترس . جوان عزيز: تمام اندوخته هاى علمى تو بى مقدار و جهل و نادانيت به مراتب بيشتر و بلكه بى پايان است ، پس سعى كن به سوى آفريدگارت حركت كنى و در هر حالت كه هستى خود را به ذات اقدس خداوند متكى كن و همه علم و دانش اندك خود را به اقيانوس ‍ بيكران او وصل كن ، و در هر حال از عبادت و اطاعت خالق قادر متعال ، و خداوند حكيم غافل نمانى .
معلم و ايجاد انگيزه ديندارى در نسل جوان
نسل جوان در پذيرش دين و آئين بر حق بطور فطرى و ناخود آگاه عمل مى نمايد و اين پذيرش در روح و فكر جوان از تبلور خاصى برخوردار است .
و معلم مى تواند اين انگيزه را در جوان بيدار كند انگيزه ديندارى يك انگيزه روانى است كه ريشه فطرى در سرشت انسان دارد.
زيرا انسان در اعماق وجود خود انگيزه اى را احساس مى كند كه او را به تحقيق و تفكر درباره آفريدگار خويش و جهان هستى و چاره جوئى از او و پناه بردن به او وا مى دارد، و به هنگام فشار مشكلات و گرفتاريهاى زندگى از او كمك مى خواهد اصولا انسان امنيت و آرامش خويش را در حمايت و سرپرستى خداوند از خود مى يابد، و اگر به رفتار انسان در همه ادوار تاريخ و در جوامع گوناگون بشرى بنگريم اين موضوع را بخوبى خواهيم دريافت ، هر چند تصور انسانها در جوامع گوناگون و در طول تاريخ درباره ذات خدا و روشى كه براى عبادتش داشتند از نظر سطح انديشه و درجه تكامل فرهنگى ، تفاوتهائى باهم دارد، اما تمام اين تفاوتها كه در تصور انسانها از ذات خدا و روش عبادات براى او مشاهده شده ، لكن تفاوت در روش و تعبير و تبيين است ، همان انگيزه فطرى ديندارى است كه در اعماق نفس بشر وجود دارد.
برخى از آيات قرآن اين موضوع را كه انگيزه ديندارى يك انگيزه فطرى است روشن است ، و خداوند مى فرمايد:
فاقم وجهك للدين حنيفا فطرة الله التى فطرالناس عليهما لاتبديل لخلق الله ذلك الدين القيم ولكن ولكن اكثر الناس ‍ لايعلمون .
(145)
پس روى خود را متوجه آئين خالص پروردگار كن ، اين فطرتى است كه خداوند انسانها را بر آن آفريده ، دگرگونى در آفرينش الهى نيست ، اين است آئين استوار حق ولكن اكثر مردم از اين حقيقت آگاه نيستند.
در فطرت يعنى در سرشت انسان نوعى استعداد فطرى وجود دارد كه ميتواند شگفتيهاى مخلوقات خدا را درك كند و بروجود و يگانگى خدا استدلال كند بنابراين وجدان بيدار، و فطرت آگاه جوان را معلم ميتواند شكوفا سازد و به او تعهدى شايسته ببخشد.(146)
خود شناس باش تا خداشناس شوى :
على عليه السلام با كلام زيبايى ، راه و روش خداشناسى را چنين بيان مى كند:
من عرف نفسه فقد عرف ربه .
خود شناس ، خداشناس خواهد بود، در كتاب ((قرآن و روانشناسى )) راه و روش ‍ خودشناسى جوان مسلمان را اينگونه تبيين مى كند:
خودشناسى انسان به و كمك مى كند تا برهواى نفس خود مسلط گردد، و از غلطيدن در گمراهى و انحراف ((اخلاقى )) مصون بماند.
خوشناسى همچنين انسان را به راه ايمان و عمل صالح و رفتار بهنجار راهنمائى ميكند و اينها نيز براى انسان زمينه يك زندگى آرام ، و مطمئن ، و خوشبختى دنيا و اخرت را فراهم مى سازد. اين روانشانس بزرگ با كاوشهاى عميقى كه در كتاب خدا ((قرآن )) بعمل آورده كه در محور زندگى سعادت بار انسان و تربيت روح و روان او نقش بنيانى دارد چنين مى گويد: ((در قرآن آيات زيادى وجود دارد كه فطرت وجود انسان و حالات گوناگون روان او را متذكر شده و علل و عوامل انحراف و بيمارى و همچنين راههاى تهذيب و تربيت مداواى روان انسان را نشان داده است ، و البته از كتابى كه براى راهنمائى و هدايت و تربيت و آموزش ‍ انسان نازل شده است انتظار پرداختن به چنين مسايلى مى رود.
آياتى در اين خصوص ((روان انسان )) در قرآن كريم وجود دارند بمثابه نشانه هائى هستند كه انسان براى شناختن ((خود)) و خصلتهاى گوناگونش مى تواند از آن راهنمائى بجويد و براى دستيابى به روش صحيح و درست بمنظور تهذيب و تربيت نفس خويش توسط آيات مزبور ارشاد شود. ما كاملا مى توانيم به كمك حقائق كه در قرآن درباره انسان و صفات و حالات روانى او آمده است به ساختن ((شخصيت )) انسان به شكل درست راهنمائى شويم ، و همچنين انگيزه هاى اصلى محرك رفتار انسان و عواملى را كه در هماهنگ كردن شخصيت و تكامل و ايجاد بهداشت روانى ، كه تاءثير به سزائى دارند بشناسيم ، اين مى تواند هموار كننده راه نوعى علم ((روانشناسى )) باشد كه نتايج و حقايق آن با حقايق و دانسته هاى درست ما درباره انسان كه از قرآن برگرفته شده اند هماهنگى داشته باشند همان قرآنى كه سخن خدا كه آفريدگار انسان است و بديهى است كه آفريدگار به حقيقت و اسرار آفرينش مخلوق خود داناتر است .(147)
جوان و آزادى عمل
حريت و آزادى نعمتى بزرگ است و خداوند بندگانش را آزاد و حر آفريده است ، ولى آزادگان بگونه اى كه مزاحم آزادگان ديگران باشد و موجبات ايذاء و اذيت جامعه را فراهم نمايد نه تنها نيكو و شايسته نيست . بلكه بشدت محكوم است ، و نوع آزادى كه اغلب و قريب به اتفاق نسل جوان امروزى مى طلبد در ايذاء و اذيت محدوديت و محروميت غير از تضييع حقوق ديگران را فراهم مى نمايد. آزادى يك معنا و مفهوم خاصى دارد بطوريكه در اثر وجود آزادى ، هيچگونه محدوديت و ظلم و ستم در ابعاد مختلف براى هيچ احدى بوجود نيابد. روانشناش معروف ژان پل سارتر ميگويد:
نسل جوان امروز دست و پا مى زند كه آزادى را بدست آورد، اما كوشش ‍ بيفايده است ، اين نسل جوان است كه در يك تمدن سرسام آورى بدنيا آمده و اين تمدن همچون حيوان افسار گسيخته است كه به شدت با تمدن اسلامى صريحا مخالف است و نمى تواند با واقعيت زندگى انسان و اسلامى هماهنگى و همراه باشد، آزاديهاى مطلق كه امروز مقيد به هيچ ضوابطى نيست - و تقليد كور شعارشان هرگز نمى تواند يك جوان متمدن را سعادتمند و موفق بسازد و چه بسا به مال و آرزوهاى نفسانى خويش هم نميرسند - و در حقيقت اين آزادى نمى تواند خواسته هاى جوانان را برآورده نموده و اشباعشان كند. (آندره آيد)، دانشمند روانشناس در اين زمينه مى گويد:
خانواده من از تو نفرت دارد، آن جوانان موجوداتى نفرين شده و دور از اجتماع اند با مردم خويشى دارند، (ولى از آنان بدورند حالت انزوا و گوشه نشينى اختيار مى كنند، ميز خود را مى شناسند، و چون بزرگ شدند و تكامل يافتند با حالتى افسرده و نااميد دست بخودكشى ميزنند، ((يعنى پايان و تكامل زندگى اين چنين متمدنين دست انواع اعتياد و يا عشقهاى باطل و نادرست و عاقبت كار ايشان خودكشى است .))
(ژان پل سارتر روانشناس معروف ) آخرين پناهنگاه جوانان آزاده را خودكشى مى داند، يعنى آزاديهاى مطلق العنان كه دست به هر جنايتى ميزنند، و نمى توانند اشباع گردند. او مى گويد:
پس جوانان به كى پناه ببرند، و اگر خودكشى نباشد سرگرميها و شب زنده داريها، افراط در ميگسارى و در امور جنسى ، خارج شدن از محيط گرم زندگى ((و پناه به بيغوله ها خرابه ها)) خود داررى از اطاعت بمقررات اجتماع كه نمونه آن بيتل ها (پانكيها و غيره را تهديد مى كند) و براى نسل جوان امروزى است كه يك نوعى خودكشى تدريجى و انحطاط مسلم بشمار مى آيد.
بنابراين پل سارتر، نسل جوان زمان ما زندگى خويش را تجاوز از قانون و سركش و طغيانگر معرفى مى كند. و نتيجه آزادى و آزادى خواهى را خطرناك تر مى شناسد و مى گويد:
جوان امروز تجاوز از قانون ، و سركشيها و طغيان را براى خود سنت ميداند، و اين وضع در كشورهاى پرجمعيت بمراتب خطرناكتر است چرا جوان سربراه نيست ؟! چرا جوان به ازدواج قانونى تن در نمى دهد؟ چرا از مضرات افسار گسيختگى و عصيان و طغيان متنبه نمى گردد؟!
زيرا جوانان براى خود تصوراتى دارند كه بنا به اعتقادشان زندگى براى آنها عادى است و اگر غير از اين باشد به هيچ عنوان از دنياى بهتر ديگر استقبال نمى كنند، آنگاه ژان پل سارتر مى گويد: شايد اين اختلاف فطرى از شرائط انسانى است و در دنياى امروز نسلى سرسام آورتر از تمدن جديد، او را باين مرحله مى كشاند....(148) و اينست تمدن و آزادى !! و اينك قضاوت با شما!!!