حقوق متقابل والدين و فرزندان
آموزه هاى اهل بيت عليهم السلام براى زندگى بهتر

عبدالكريم پاك نيا

- ۴ -


1 حقوق مادر 
مادر در فرهنگ اسلام از جايگاه ويژه اى برخوردار است . پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در يك جمله زيبا مقام و منزلت حقيقى مادر را چنين بيان مى كند: الجنة تحت اءقدم الاءمهات ؛(189) بهشت زير پاى مادران است و در جمله اى ديگر مى فرمايد:تحت اءقدام الاءمهات روضه من رياض الجنة (190) زير پاى مادران باغى از باغ هاى بهشت است . اين سخنان بزرگ رهبر جهان اسلام ، نهايت تكريم مقام مادر است ، يعنى هر كس بخواهد به عالى ترين مقامات انسانى دست يابد، بايد مادر خود را تكريم كند.
آبروى اهل ايمان خاك پاى مادر است

هر چه دارند اين جماعت از دعاى مادر است

آن بهشتى را كه قرآن مى كند توصيف آن

صاحب قرآن بگفتا زير پاى مادر است

مهر بى كران  
شايد يكى از عواملى كه مقام مادر را اين همه بالا برده دلسوزى ، فداكارى و مهر بى كران مادر بوده است . يكى از شعراى خوش ذوق ، عواطف عميق و محبت بى پايان را چنين به تصوير كشيده است :
مادرى پير و پريشان احوال

عمر او بود فزون از پنجاه

زن بى شوهر و از حاصل عمر

يك پسر داشت شرور و خود خواه

روز و شب در پى او باشى خويش

بى خبر از شرف و عزت و جاه

ديده بود او به بر مادر پير

يك گره بسته زر گاه به گاه

شبى آمد كه ستاند آن زر

بكند صرف عمل هاى تباه

مادر از دادن زر كرد ابا

گفت ، رو، رو كه گناه است ، گناه

اين ذخيره است مرا اى فرزند

بهر داماديت ان شاء الله

حمله آورد پسر تا گيرد

آن گره بسته زر، خواه نخواه

مادر از جور پسر شيون كرد

بود از چاره چو دستش كوتاه

پسر افشرد گلوى مادر

سخت چندان كه رخش گشت سياه

نيمه جان پيكر مادر بگرفت

بر سر دوش و بيفتاد به راه

برد در چاه عميقى افكند

كز جنايت نشود كس آگاه

شد سرازير پس از واقعه او

تا نمايد به ته چاه نگاه

از ته چاه به گوشش آمد

ناله زار و حزينى ناگاه

آخرين گفته مادر اين بود

آه ! فرزند نيفتى در چاه !(191)

بلى ، در مورد مهر بى كران ، مادر سخنان فراوان گفته شده است .
يك ضرب المثل فارسى مى گويد:
هر چند فرزند بى مهر باشد، مادر را مهر نكاهد.
امام سجاد عليه السلام مى فرمايد: حق مادرت آن است كه بدانى ، او ترا چندين ماه در رحم خود نگهدارى و حمل كرد و ترا از ميوه دل و شيره جانش غذا داد. او تمام وجودش را براى حفظ و نگهدارى تو به كار گرفت . باكى نداشت ، كه خودش گرسنه بماند و تو سير باشى ، خود تشنه باشد، تو آب بياشامى ، خودش برهنه باشد و تو لباس پوشيده باشى ، خودش در مقابل آفتاب باشد و تو سايه نشين باشى . او از خواب شيرين خود به خاطر تو چشم پوشيد و رنج بى خوابى را بر خود هموار ساخت . او ترا از گرماى تابستان و سرماى زمستان حفظ كرد. او همه اين رنجها را تحمل كرد، كه ترا داشته باشد و تو از آن او باشى . بايد بدانى كه تو قدرت و توانائى شكر گذارى مادرت را ندارى ، مگر آنكه خداوند ترا يارى كند و بر اداء حق او توفيقت دهد.(192) امام سجاد عليه السلام خود نيز چنين بود و عملا به حقوق مادر اهتمام مى ورزيد هنگامى كه از آن حضرت پرسيدند: تو كه از نيكوكارترين مردمانى چرا با مادرت سر يك سفره نمى نشينى ؟ فرمود: از آن جهت كه مى ترسم ندانسته دستم به لقمه اى پيشى گيرد كه مادرم آن را مى خواست و به همين مقدار بر خلاف خواهش دل او رفتار كرده باشم !(193)
برترى مقام مادر 
در مورد مقام ارجمند مادر، مطالب فراوانى در سيره و سخن اهل بيت عليهم السلام مى توان يافت . در اين جا به چند مورد اشاره مى كنيم :
امام صادق عليه السلام فرمود: مردى به حضور پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده عرضه داشت : يا رسول الله ! به كدام يك از بستگانم نيكى كنم ؟ فرمود: به مادرت . مرد پرسيد: بعد از آن ؟ فرمود: به مادرت . براى بار سوم پرسيد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مادرت . در نوبت چهارم
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: به پدرت .(194)
از امام سجاد عليه السلام روايت شده است كه فرمود: مردى به حضور پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده و اظهار داشت : اى رسول خدا! من مردى معصيت كار هستم و از انجام هيچ گناهى فرو گذارى نكرده ام ، آيا اميد آمرزش برايم هست ؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله پرسيد: آيا پدر و مادرت زنده هستند؟ مرد گفت : فقط پدرم زنده است . پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: برو با او خوش ‍ رفتارى كن . آن مرد رفت و پيامبر صلى الله عليه و آله زير لب زمزمه كرد: اى كاش مادرش زنده بود! (195)
امام رضا عليه السلام رعايت حقوق مادر را يكى از واجب ترين حقوق بر عهده فرزند شمرده و در اين رابطه فرمود: حق مادر يكى از لازم ترين و واجب ترين حقوق است كه اداى آن بر عهده فرزندان است . زيرا مادر فرزند خود را مدت ها حمل مى كند كه هيچ كس بر ديگرى چنين نمى كند و فرزندش را با گوش و چشم و تمام وجودش و با كمال ميل و رغبت از گزند حفظ مى كند. او در راه كودك خويش متحمل زحمات و ناراحتى هاى سختى مى شود كه هيچ كس نسبت به ديگرى آن زحمات را متحمل نمى شود. او راضى مى شود كه خودش گرسنه باشد اما فرزندش سير بخوابد. تشنه باشد اما فرزندش سيراب شود. خودش بدون لباس بودن را متحمل مى شود اما فرزندش را لباس مى پوشاند. او حاضر است خودش در آفتاب باشد ولى كودكش در سايه بيارامد. بايد از او در مقابل اين همه فداكارى و از خود گذشتگى سپاسگذارى و خوش رفتارى نمود. گرچه شما توانائى جبران حداقل زحمات وى را نداريد، مگر اين كه خداوند يارى تان كند.(196)
مردى به حضور پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده و گفت : يا رسول الله ! مادرم پير شده و در پيش من زندگى مى كند او را در پشت خود حمل كرده و براى رفع حوائجش اين طرف و آن طرف مى برم و از در آمد خويش نيازهاى وى را تاءمين مى نمايم ، با دست خود او را از آزار و اذيت ها محافظت مى كنم . با كمال ادب و تعظيم و احترام با او رفتار مى نمايم . آيا زحمات وى را تا حدودى جبران كرده ام ؟ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: نه ، زيرا شكم او جايگاه تو، دست هايش محافظ تو، و آغوش او گهواره ات بوده است . و او اين همه خدمات را با رضايت خاطر براى تو انجام داد و آرزو مى كرد كه تو زنده بمانى . ولى تو خدماتى را به وى ارائه مى دهى در حالى كه انتظار مرگ او را دارى .(197)
امام باقر عليه السلام فرمود: روزى حضرت موسى عليه السلام در مناجات خود با خداوند متعال اظهار داشت : خدايا به من سفارشى كن . خداوند فرمود: تو را به خودم سفارش مى كنم . (مرا از ياد مبر) و اين گفت و شنود ميان موسى و خداوند متعال سه بار تكرار شد. در نوبت چهارم كه موسى عليه السلام در خواست سفارش نمود، خداوند متعال او را به مواظبت از مادرش توصيه كرد. (198)
شخصى از رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله پرسيد: كدام يك از والدين حق بيشترى دارند؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله در پاسخ به او فرمود: آن كسى كه فرزند را در شكم خود حمل كرده ، از دو پستانش او را شير داده و در آغوشش او را بزرگ نموده است . (199)
داستان زكرياى مسيحى  
زكريا بن ابراهيم يكى از محدثين شيعى و از ياران امام صادق عليه السلام است .(200) او در شرح حال خود مى گويد:
من مسيحى بودم و سپس به اسلام گرويدم و به خانه خدا مشرف شدم . در سفر حج ، به محضر امام صادق عليه السلام شرفياب گشته و به عرض رسانيدم كه من مسيحى بوده ام و مسلمان شده ام .
امام عليه السلام پرسيد: در اسلام چه امتيازى ديدى كه آن پذيرفتى ؟
گفتم : اين آيه قرآن ما كنت تدرى ما الكتاب و لا الايمان و لكن جعلناه نورا نهدى به من نشاء(201) تو كتاب و ايمان نمى دانستى چيست ، ولى ما آن را نورى قرار داديم كه هر كسى را كه خواهيم بدان هدايت كنيم . امام فرمود: خدا تو را به اسلام هدايت فرموده و قلبت را به نورانيت آن منور ساخته است . سپس به من دعا كرد و هدايت بيشترى را از خدا برايم مسئلت نمود.
به عرض رسانيدم كه : پدر و مادر و بستگان من به آئين مسيحيت باقى هستند و مادرم نابينا است . آيا براى من جايز است كه با آن ها زندگى كنم و روابطى داشته باشم ؟
امام پرسيد: آيا آن ها گوشت خوك مى خورند؟
گفتم : نه .
فرمود: معاشرت تو با آن ها بى مانع است . سپس اضافه كرد: درباره مادرت مراقب باش . به او نيكى و احسان كن و هرگاه زندگى اش به پايان رسيد و از دنيا رفت خودت عهده دار كفن و دفنش باش .
چون از سفر حج بازگشتم و به كوفه رسيدم . بر طبق فرمان امام ، ملاطفت و مهربانى بسيارى نسبت به مادرم نمودم . خودم به او غذا مى دادم و لباسش را مرتب مى كردم و سرش را شانه مى زدم و عهده دار خدمتش مى شدم . مادرم كه اين تغييرات را در روش من ديد گفت :
تو در آن روزگارى كه به دين من بودى ، با من اين طور رفتار نمى كردى ، چه دليلى دارد كه از وقتى كه به اسلام گرويده اى با من اين قدر محبت مى كنى ؟
گفتم : يكى از فرزندان پيامبر اسلام به من دستور داده كه اين طور رفتار كنم .
گفت : آيا او همان پيغمبر شما است ؟
گفتم : نه . بعد از پيغمبر ما پيامبرى مبعوث نخواهد شد و او پسر پيغمبر ما است .
گفت : اين دستورات ، از آموزه هاى پيامبران است و دين تو از دين من بهتر است ، مرا راهنمايى كن تا مسلمان شوم . من طريقه اسلام را به آموختم و او مسلمان شد. نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را خواند و در نيمه شب كسالتى پيدا كرد. من در كنار بسترش بودم و به پرستاريش اشتغال داشتم . به من گفت پسر جان ! اعتقادات اسلام را دوباره برايم تكرار كن . من تكرار كردم و او به همه آنان اقرار كرد و در همان شب هم چشم از جهان فروبست . بامداد روز بعد جنازه اش به وسيله گروهى از مسلمين و مطابق مراسم اسلامى تشييع شد و من بر جنازه او نماز خواندم و بدست خود به خاكش سپردم .(202)
مادران بى عاطفه  
البته بر خوانندگان گرامى پوشيده نيست كه اين همه سفارش و حقوق والا براى مادرانى است كه وظائف مادرى را در حد توان خود انجام دهند، و در پرورش فرزندان صالح گامهاى مثبتى بردارند، وگرنه زنان بى عاطفه اى كه براى راحتى و آسايش چند روزه خود، از زير بار مسؤ ليت مادرى شانه خالى كرده و فرزندان خود را به ديگران سپرده و يا به مراكز ويژه واگذار كرده و با بهانه هاى واهى فرزندانشان را به امان خدا رها مى كنند، نمى توان نام مقدس مادر اطلاق كرده و از حقوق مادرى آنان را بهره مند دانست ؛ چرا كه آنان ظلمى نابخشودنى در حق فرزندانشان روا مى دارند.
كودكى كه درس مهر و محبت را از مادر فرا نگيرد، و در دامن عشق و عاطفه رشد ننمايد در زندگى آينده خود دچار انواع مشكلات روحى و روانى خواهد شد. او در آينده معناى شخصيت مستقل و فردى و تمايلات بشرى و عشق و عاطفه به ديگران به ويژه به والدين را درك نخواهد كرد. اين گونه مادران نه تنها به سعادت فرزندان خود لطمه مى زنند بلكه ضربه اى جبران ناپذير بر پيكر جامعه وارد مى سازند و خودشان نيز پشتوانه اى قوى را در زندگى آينده خود از دست مى دهند.
با اينكه در طول تاريخ از مهر و محبت مادر خيلى چيزها شنيده ايم ، اما متاءسفانه همه مادران اين چنين نيستند. بعضى از آنها عواطف مادرى ، اين موهبت بزرگ و مقدس الهى را زير پا گذاشته اند و بى رحمانه ستم به فرزندان خود مى كنند. چند نمونه از رفتار غير انسانى برخى از مادران مشاهير جهان را با هم مى خوانيم :
اسحاق نيوتن : دانشمند معروف انگليسى ، يكى از بدترين مادرها را داشت ، پدرش چند هفته قبل از تولد او مرد و مى گويند: در عمر خود يك كار خير هم نكرد. مادر او نيز، در بد خلقى و شرارت شهره خاص و عام بود و نيوتن بيچاره از دست او بسيار عذاب كشيد.
مادر لرد بايرون شاعر حماسه سرا و مشهور بريتانيايى ، از فرزندش نفرت غريبى داشت و غالبا لنگه كفش و دسته جارو و سنگ به طرف پسرك پرتاب مى كرد و تحقيرش مى نمود. گناه بايرون كوچك اين بود كه پاى معيوبى داشت و درست نمى توانست راه برود.
مادر لئونارد داوينچى نابغه بى بديل دنياى علم و هنر، از كودكى او را ترك نمود و اين هنرمند بزرگ ، زير دست چهار نامادرى بد اخلاق ، دوران كودكى را طى نمود. او آن قدر از دست آن كتك خورد كه تمام اعضاى بدنش عيب و ايراد پيدا كرد و تا پايان عمر رنجور و مريض احوال بود. او هميشه از شنيدن نام مادر بر خود مى لرزيد.
خوشبختانه اكثر اين مردان نامدار و موفق در عوض مادران نامهربان ، همسران خوب ، صميمى و فداكارى داشته اند كه نامهريهاى مادرانشان را جبران كرده اند و اين همسران مهربان ، از عمده ترين عوامل ترقى و كاميابى ايشان به شمار مى آيند.(203) و اين مصداق سخن معرف است كه :
خدا گر ز حكمت ببندد درى

ز رحمت گشايد در ديگرى

2 حقوق پدر 
امام زين العابدين عليه السلام فرمود: حق پدرت اين است كه بدانى او ريشه تو است و اگر او نبود تو هم نبودى و آن نعمت هايى كه در خود مى بينى و مى پسندى بدان كه پدرت سرچشمه اين نعمت ها براى توست . پس خدا را ستايش كرده و در مقابل اين نعمت شكر نما و بدان كه هيچ نيروئى نيست مگر از طرف خدا. (204)
امير مؤ منان عليه السلام فرمود: در هر مجلسى باشى به احترام پدر و معلمت به پا خيز، گرچه در تخت شاهى نشسته باشى !(205)
آيت الله شهيد مرتضى مطهرى (قدس سره ) در مورد يكى از عوامل توفيقات خويش چنين مى گويد:
گاهى كه به اسرار وجودى خود و كارهايم مى انديشم ، احساس مى كنم يكى از مسائل كه باعث خير و بركت در زندگى ام شده و همواره عنايت و لطف الهى را شامل حال من كرده است ، احترام نيكى فراوانى بوده است كه به والدين خود به ويژه در دوران پيرى و هنگام بيمارى كرده ام . علاوه بر توجه معنوى و عاطفى ، تا آن جا كه توانائيم اجازه مى داد با وجود فقر مالى و مشكلات مادى در زندگى ام ، از نظر هزينه و مخارج زندگى به آنان كمك و مساعدت كرده ام . يكى از فرزندان شهيد مطهرى رحمة الله نيز در اين مورد مى گويد: هرگاه به فريمان (زادگاه آقاى مطهرى ) سفر مى كرديم ، پدرم تاءكيد خاص داشتند كه ابتدا به منزل پدر و مادرشان بروم . پس از آن اقوامى را كه براى ديدن ايشان و خانواده به منزل حاج شيخ مى آمدند مپذيرفتند در موقع روبرو شدن با پدر و مادر دست آنان را مى بوسيدند و به ما نيز توصيه مى كردند كه دست ايشان را ببوسيم . (206)
امام خمينى و احترام پدر 
آقاى جمعى يكى از ياران امام خمينى (قدس سره ) مى گويد: يك بار با محضر امام خمينى در جماران رفته بودم ، در همان موقع يكى از مسئولين كشورى براى ارائه گزارش كارهاى تحت مسئوليت خود، به حضور امام آمد. پدر سالخورده او نيز به همراهش به ديدار آمده بود، وقتى كه مى خواست حضور امام برسد خودش جلوتر از پدر حركت مى كرد پس از تشرف به خدمت امام پدرش را معرفى كرد. امام نگاهى به آن مسئول نموده و فرمود: اين آقا پدر شما هستند؟ گفت : بله . امام فرمود: پس چرا جلوتر از او راه افتادى و وارد شدى ؟ (207)
امام كاظم عليه السلام فرمود: شخصى از رسول خدا صلى الله عليه و آله در مورد حقوق پدر سؤ ال كرد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در پاسخ وى فرمود: او را با نام صدا نكند، جلوتر از او راه نرود، قبل از او ننشيند و براى او لعن و دشنام كسب نكند. (208)
يكى از كسانى كه بدون شك خداوند دعاى او را مى پذيرد دعاى پدر در مورد فرزند است . رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: دعاى سه كس يقينا مستجاب است ؛ 1 دعاى مظلوم 2 دعاى مسافر 3 دعاى پدر براى فرزند.(209)
تعظيم پدر رمز توفيق  
شيخ احمد كافى رحمة الله دانشمند و خطيب پر آوازه ايرانى كه در نيم قرن گذشته توفيقات فوق العاده اى در زمينه خطا به و سخنورى داشته است ، يكى از علل موفقيت خويش را قدر دانى از پدر مى داند و مى گويد: پدرم يك كاسب است ، عالم هم نيست ، البته پدر بزرگم عالم بود، باباى من خيلى آدم متدين و خوبى است ، اى كاش من هم مثل او بودم و امروزه كه به حول و قوه الهى كم و بيش توفيقاتى بدست آورده ام ، يكى از مهم ترين علل آن را مرهون زحمات پدر و در پرتو تكريم و تعظيم پدر مى دانم . به ولى عصر عليه السلام قسم ! هنوز كه به محضر پدرم مى روم در مقابل تمام فاميل ، برادرها و زن و بچه ام خم مى شوم و در مقابل همه مكرر به دستش بوسه مى زنم ، چون خير از او ديده ام و قرآن فرموده : به پدر و مادرت اخم نكن
و قضى ربك اءلا تعبدوا الا اياه و بالولدين احسانا اما يبلغن عندك الكبر اءحدهما اءو كلاهما فلا تقل لهما اءف و لا تنهرهما و قل لهما قولا كريما(210) و پروردگارت فرمان داده : جز او را نپرستيد! و به پدر و مادر نيكى كنيد! هرگاه يكى از آن دو، يا هر دوى آنها، نزد تو به سن پيرى رسند، كمترين اهانتى به آنها روا مدار! و بر آنها فرياد مزن ! و گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آنها بگو!
در اين ميان كسانى پيدا مى شوند كه بر خلاف گفتار قرآن و عترت به آزار و اذيت والدين خود مى پردازند. اينان از رحمت خدا به دورند. و خود را از بهشت برين محروم كرده و به عواقب و خيم آن در دنيا و آخرت دچار مى شوند.
پدرم را تربيت مى كنم !! 
مى گويند: روزى عده اى براى گردش به باغى رفتند. مشاهده كردند كه پسرى بى ادب پدرش را به درختى بسته و با چوب او را مى زند. گفتند: چرا پدرت را مى زنى ؟ گفت : مى خواهم تربيتش كنم . گفتند: پدرت را مى خواهى تربيت كنى !! گفت : بله . واردين احساس كردند كه پيرمرد بدجورى گرفتار شده و پسر هم او را همين طور مى زند. دست و پاى پسر را گرفته و به كنارى كشيدند. پسر همين طور كه از روى خاك ها بلند شده و لباس هاى خود را پاك مى كرد، با ناراحتى و غرغر زنان گفت : واقعا كه دوره آخر الزمان رسيده است ! گفتند: چه طور؟ گفت : خوب ، معلوم است ، آدم در اين دوران اختيار پدر خود را هم ندارد كه او را ادب كرده و كتك بزند!
امام صادق عليه السلام فرمود: از رحمت خدا دور است كسى كه پدر يا مادرش را بزند. ملعون است كسى كه از فرمان پدر و مادرش سرپيچى (211) كند.
داستانى ديگر 
آيت الله سيد احمد زنجانى (قدس سره ) مى نويسد: مردى در حضور يكى از علماء از برادرش شكايت كرد. كه او با من در مخارج مادرمان شركت نمى كند. ايشان شخصى را ماءمور كرد كه در ميان آنان اصلاح كند، آن شخص گفت : من برادرش را خواستم و با او در اين مورد صحبت كردم و به او گفتم : چرا در هزينه پرستارى از مادرتان به برادرت مساعدت نمى كنى ؟ گفت : آقا به من مربوط نيست ، زيرا ما با هم ديگر قرار داد بسته ايم و من هم طبق آن قرار داد عمل مى كنم . پرسيدم : چه طور؟! او گفت : ما قرار گذاشته بوديم كه پدر و مادرمان را تقسيم كنيم به اين ترتيب كه خرج پرستارى از پدر با من باشد و مخارج مادر با او. خوشبختانه شانس مرا يارى كرد و پدرم زود مرد! اكنون طبق قرار، خرج مادر به من مربوط نمى شود. به همين كه اين سخن را شنيدم (شانس مرا يارى كرد و پدرم زود مرد) از بى مهرى آن شخص متعحب شدم و گفتم مگر مال قسمت كرده ايد كه طبق قرار عقد لازم و خيار ساقط گردد؟!(212)
3 نيكى به والدين 
ابى ولاد حناط از امام صادق عليه السلام پرسيد: خداوند متعال كه در قرآن مى فرمايد: (و بالو الدين احسانا) چه معنى دارد و چگونه مى توان به پدر و مادر نيكى نمود؟ امام فرمود: احسان اين است كه با آنان نيك رفتار باشى ، آنان را مجبور نكنى كه نيازهاى خود را از تو درخواست كنند گرچه غنى باشند. از حال و روزگار آنان مشكلاتشان را درك كنى ، آيا خداوند نمى فرمايد: به مقام نيكوكاران نمى رسيد مگر از آن چه را كه را كه دوست داريد انفاق بكنيد؟ سپس امام صادق عليه السلام فرمود: اگر آنان به سن پيرى رسيدند، كمترين اهانتى را به آنان روا مدار و بر سر آنان فرياد نزن . يعنى اگر تو را ناراحت كردند تو به آنان اهانت نكن و اگر تو را زدند بر سرشان داد و فرياد نكن و سخنان تند نگو، قل لهما قولا كريما به آنان سخن نيك و محبت آميز بگو مثلا به آنان بگو: خداوند شما را ببخشد. اين از تو گفتارى نيك است . و اما اين كه خداوند فرمود: بال هاى مهر و محبت خود را بر پدر و مادرت بگستر، يعنى با نگاه هاى مهرآميز و راءفت انگيز دل آنان را به دست آور و هيچ گاه صداى خود را بالاتر از صداى پدر و مادر نكن و دست خود را بالاى دست آنان قرار نده و از قدم هاى آنان جلوتر مرو.(213)
نيكى براى هميشه  
امام صادق عليه السلام فرمود: چه مانعى دارد يك شخص مسلمان به پدر و مادرش نيكى كند؟ زنده باشند يا مرده ! به اين ترتيب كه از جانب آنان نماز بخواند، صدقه دهد، حج گذارد و روزه بگيرد، تا آنچه كرده ثوابش هم چنانكه براى والدين است همانند آن براى خود او هم باشد. افزون بر اين ، خداوند متعال به سبب اين احساس و نيكى خير بسيارى را برايش عطا مى كند. (214)
خوش رفتارى به والدين  
عمار بن حيات مى گويد: روزى به امام صادق عليه السلام گفتم : فرزندم اسماعيل در حق من خيلى احسان و خوبى مى كند. امام صادق عليه السلام فرمود: من فرزند ترا قبلا هم دوست مى داشتم ولى اكنون علاقه ام به او بيشتر شد. سپس امام صادق عليه السلام افزود: رسول خدا صلى الله عليه و آله يك خواهر و يك برادر رضاعى داشت . روزى خواهر نزد پيامبر آمد، وقتى نگاه آن حضرت بر او افتاد با شادمانى از جا بلند شد و زير انداز خود را براى بگسترد و وى را روى آن بنشانيد و با خوشحالى و روى گشاده با او به گفتگو نشست . پس از مدتى او بلند شد و رفت ، اتفاقا بعد از رفتن خواهر، برادرش نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد. اما آن حضرت به اندازه خواهر، به وى احترام نكرد. از پيامبر علت اين رفتار متفاوت را سؤ ال كردند، در پاسخ فرمود: خواهرم بيش از برادرم به پدر و مادر خدمت مى كرد. (215)
آيا مى دانيد كه نگاه مهرآميز به چهره والدين عبادت محسوب مى شود؟ حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:النظر الى وجه الوالدين عبادة (216) نگاه به صورت والدين عبادت است .
و در حديث ديگرى آن بزرگوار فرمود: هيچ شخصى به سيماى پدر و مادر خود نگاه محبت آميز نمى كند، مگر اينكه خداوند متعال در مقابل هر نگاه اوثواب يك حج قبول شده به وى عطا مى كند به پيامبر صلى الله عليه و آله عرض شد: يا رسول الله ! اگر فردى هر روز صد مرتبه به چهره پدر يا مادرش نظاره كند بازهم اين پاداش را دريافت خواهد كرد؟ فرمود: آرى ، اگر روزى صد هزار بار هم اين كار را انجام دهد، ثواب صد حج پذيرفته خواهد داشت . (217)
پرهيز از تند خوئى  
ابراهيم بن مهزم مى گويد: روزى از نزد امام صادق عليه السلام بيرون آمدم و در مدينه به خانه ام رفتم ، مادرم با من زندگى مى كرد در خانه به خاطر موضوعى با مادرم مجادله كرده و سخن درشت و ناهنجار به او گفتم . فرداى آن روز بعد از اداى نماز صبح ، دوباره به محضر امام صادق عليه السلام مشرف شدم . هنگام ورود بدون آن كه حرفى زده باشم ، امام به من فرمود: اى پسر مهزم ! شب گذشته با مادرت تند و خشن صحبت كردى . آيا نمى دانى شكم او مدت ها منزل و آغوشش گهواره و سينه اش ظرف غذاى تو بوده است . (او هستى اش را در اختيار تو نهاده بود.) چرا با او به تندى سخن گفتى ، ديگر چنين مكن !(218)
شاد كردن والدين  
فرزندان صالح از هر فرصتى براى خير خواهى و شاد كردن پدر و مادر خويش بهره مى گيرند. اين عمل نتائج مثبت و پر بارى را براى آنان به همراه دارد. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: استراحت در بستر به خاطر نيكى به والدين كه آنان را شاد نمائى و آنان نيز با چهره اى بشاش با تو سخن بگويند بهتر از اين است كه با شمشير در راه خدا جهاد كنى و در مقابل اگر كسى والدين خود را خشمگين كند نماز او پذيرفته نيست .(219) امام صادق عليه السلام به فرمود: اگر دوست دارى عمرى طولانى داشته باشى پدر و مادرت را خوشحال كن .(220)
محبت به والدين گمراه  
معمر بن خلاد از امام رضا عليه السلام پرسيد: آيا به پدر و مادرم كه در مسير حق نبوده اند دعاى خير بنمايم ؟ امام فرمود: برايشان دعا كن و از طرف آنان صدقه بده و اگر زنده اند و راه حق را نمى شناسند با آنان مدارا كن ! چرا كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند مرا به رحمت و مهربانى مبعوث كرده نه براى سخت گيرى و آزار و نافرمانى .(221)
از ديدگاه امام صادق عليه السلام نيك به والدين نشانه معرفت و آگاهى فرزند از عظمت و شكوه الهى است . زيرا هيچ عبادتى نزديك تر و سريع تر از نيكى به والدين با ايمان كه براى خشنودى خدا انجام گيرد به صاحب عبادت نمى رسد؛ زيرا حق والدين از حق خدا ريشه مى گيرد. البته اگر پدر و مادر در مسير خدا باشند و مرام آنان احياى دين خدا و سنت پيامبر باشد، آنان فرزندشان را اطاعت خدا به سوى معصيت سوق ندهند، باورهاى مستحكم فرزند را از يقين به شك تبديل نكنند، از وادى زهد و تقوا به سوى دنيا گرائى نبرند و خلاصه ، خواسته آنان در جهت مخالف اطاعت الهى نباشد. اگر پدر و مادر از صراط مستقيم منحرف شدند، نافرمانى آنان عبادت و اطاعت آنان ، معصيت خواهد بود، همچنان كه خداوند متعال مى فرمايد:و ان جاهداك على اءن تشرك بى ما ليس ‍ لك به علم فلا تطعهما(222) اگر پدر و مادرت تو را وادار كنند كه آنچه را نميدانى شريك خدا قرار دهى ، امر آنان را اطاعت مكن !
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: حتى در چنين صورتى (كه والدين مخالف باشند) باز هم بايد با آنان مدارا و ملايمت كرد و اذيت آنان را به خاطر تحمل زحمات دوران كودكى ات تحمل كن و در مورد خوراك و پوشاك بر آنان سخن نگير و چهره ات را بر مگردان ، صدايت را در مقابل آنان بلند نكن زيرا اين كار تعظيم امر خدا است .
در سخن گفتن با آنان زيبا و نرم ، سخن بگو و در برخود لطيف و ملايم باش ، زيرا خداوند متعال پاداش نكيو كاران را ضايع نمى كند.
(223) و حالا همين سفارش را از كلام امام جواد عليه السلام بخوانيم :
بكر بن صالح مى گويد: داماد من به امام جواد عليه السلام نامه اى نوشت و در آن آورده بود كه : پدرم يك فرد ناصبى و فردى منحرف است . او به شدت حقيقت را انكار كرده و امامت را نمى پذيرد ميخواهم در مورد رفتار با او نظر شما را بدانم و آيا با او مقابله كنم و يا مدارا نمايم ؟
امام نهم در جوابش نوشت :
منظور تو را فهميدم و به وضعيت اعتقادى پدرت آگاه شدم ، من تو را از دعاى خير فراموش نمى كنم ؛ مدارا براى تو بهتر از رو در در روئى و مقابله مى باشد. هر سختى آسانى به دنبال دارد، صبور باش و پايدارى كن كه عاقبت نيكو از آن پارسايان مى باشد. خداوند تو را در محبت ولايت آنان كه دوستشان دارى ثابت قدم بدارد. تو در سايه رحمت و پناه خدا هستى و او پناهدگان خود را ضايع نسازد. بكر بن صالح در ادامه مى افزايد: خداوند در مدت كوتاهى دل پدر را (در نتيجه صبر و شكيبائى وى ) به او متمايل كرد طورى كه ديگر با پسرش مخالفت نمى كرد.(224) از اين روايات بر مى آيد كه احترام پدر و مادر غير از اطاعت از آنان است . طبق اين آموزه هاى وحيانى اطاعت از والدين نامسلمان و يا گمراه ، روا نيست هر چند كه اين كار موجبات ناراحتى آنان را فراهم مى آورد اما خوشرفتارى و حفظ احترام پدر و مادر چه خوب باشند چه ، با ايمان باشند و يا بى ايمان لازم است . سخن امام باقر عليه السلام در اين مورد گواه روشنى بر اين حقيقت است : آن شكافنده علوم فرمود: خداوند متعال در انجام سه چيز از كمالات انسانى به هيچ كس استثناء قائل نشده است :
1 حفظ امانت ، براى همه اعم از اين كه خوب باشد يا بد.
2 وفادارى در برابر پيمان ها، خواه طرف مقابل آدم خوبى باشد يا بد.
3 نيكى و احسان به پدر و مادر هر چند كه خوب و صالح باشند يا بد و گمراه .
(225)
با مرورى كوتاه به منابع اسلامى در مى يابيم كه يكى از مهم ترين دستاوردهاى فرهنگ متعالى و حيات بخش اسلام ، استحكام روابط و تقويت عواطف در ميان انسان ها است كه به اين وسيله علاوه بر اين كه انسان ها همدل مى شوند و نوعى وحدت و انسجام در جوامع به وجود مى آيد، اعتماد به همديگر نيز افزايش مى يابد. اما در جوامعى كه از معارف و آموزه هاى الهى خبرى نباشد انسان هايى بى روح بى عاطفه و بى محبت به بار خواهند آمد و همه چيز را فقط از زاويه ارزش هاى مادى و طبيعى خواهند نگريست . در اين گونه جوامع ، كمالات انسانى و فضائل اخلاقى هم چون : نيكى به پدر و مادر، ايثار، فداكارى ، حيا و عفت ، رحم و مروت ، جوانمردى و عزت نفس و... معنا و مفهوم نخواهد داشت . علامه شهيد مرتضى مطهرى مى نويسد: مرحوم محققى كه از طرف آيت الله العظمى بروجردى به آلمان رفته بودند.(226) داستانى نقل كرده است كه خيلى عجيب است . او مى گويد: از جمله اشخاصى كه در زمان ما مسلمان شد، پروفسورى بود عالم و دانشمند. او زياد پيش ما مى آمد و ما هم مى رفتيم ، اما بعد از مدتى دچار سرطان گرديده و در بيمارستان بسترى شد. ما به همراه مسلمانان ديگر به عيادت او مى رفتيم .
روزى زبان به شكايت گشوده ، گفت : من بعد از آن كه مريض شده و در بيمارستان بسترى گرديدم و دكترها تشخيص داده اند كه سرطان دارم ، پسرم و زنم آمدند و به من گفتند: معلوم شد كه شما سرطان داريد و به اين زودى خواهى مرد. هر دو خداحافظى كردند و رفتند. آنان توجه نكردند كه در اين شرائط سخت اين بيمار لا علاج نياز به محبت و مهربانى و ابراز عواطف دارد. مرحوم محققى در ادامه مى گويد: ما مكرر به ملاقات او مى رفتيم و روزى كه بيمارستان خبر داد اين شخص مرده است ، ما براى كفن و دفن آن مسلمان آلمانى رفتيم . در آن روز پسرش آمده بود ولى كمى كه منتظر مانديم تا مراسم مذهبى را انجام دهيم ، متوجه شديم كه پسرش جنازه را از پيش به بيمارستان فروخته است و حالا آمده جنازه را تحويل داده و پولش را بگيرد و برود.(227)
4 حفظ شخصيت والدين 
از حقوق ديگر والدين كه بر عهده فرزند مى باشد اين است كه اسباب نارضايتى آنان را به اشكال مختلف فراهم نياورد و از كارهايى كه سبب مى شود شخصيت اجتماعى والدين مخدوش شود دورى گزيند. چرا كه گاهى بر اثر اعمال ناشايست فرزند، والدين او مورد اهانت قرار مى گيرد به همين جهت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:
يكى از گناهان كبيره اين است كه شخص ، به پدر و مادر خود دشنام دهد. پرسيدند: يا رسول الله ! مگر كسى به پدر و مادر خود دشنام مى دهد؟ فرمود: بلى . او به پدر و مادر ديگران دشنام مى دهد و ديگران نيز متقابلا به والدين او فحش و ناسزا مى گويند. (228)
امام كاظم عليه السلام فرمود: روزى مردى به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله آمده و گفت : اى رسول خدا! حقوق پدر بر عهده فرزند چيست ؟ پيامبر صلى الله عليه و آله در پاسخ وى فرمود: 1 او را با نامش صدا نكند 2 جلوتر از او راه نرود 3 قبل از او ننشيند 4 موجبات دشنام براى پدر را فراهم نياورد.(229) و در حديث ديگرى فرمود: به جان پدرانتان سوگند ياد نكنيد و به اين ترتيب شخصيت آنان را كوچك نشماريد.(230)
5 بذل اموال 
فرزندان صالح و با ايمان بر اين باورند كه هستى آنان از پدر و مادر است و آنان علاوه بر اين كه وجودشان را در اختيار پدر و مادر قرار مى دهند، در بذل اموال خود نيز به والدين هيچ گونه مضايقه ندارند.
امام رضا عليه السلام در يك توصيه حكيمانه اى مى فرمايد: بر تو باد كه از پدرت اطاعت كنى و به وى نيكى نمايى در مقابل او خضوع و تواضع كن و تكريم و تعظيمش نما سعى كن صداى خود را هميشه از صداى او پائين تر بياورى ، زيرا پدر اصل و ريشه تو است و تو شاخه اى از آن اصل هستى ، اگر پدر نبود تو وجود نمى آمدى ، پس براى پدر و مادرتان جان و مال و مقام خود را بذل كنيد.(231) در روايتى آمده است : انت و مالك لا بيك ؛(232) تو و اموالت براى پدرت مى باشد.
حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد: فرزندان شما هديه اى از طرف خداوند بر شما هستند، خداوند متعال به هر كس ‍ كه بخواهد دختر هديه مى دهد و به هر كس بخواهد پسر هديه مى كند. هرگاه شما نياز داشته باشيد، فرزندانتان و اموالشان براى شما است .(233) از جمع بندى اين روايات چنين بر مى آيد كه فرزندان وظيفه دارند در رفع نيازهاى اقتصادى پدر و مادر خويش تلاش ‍ نمايند و مشكلات آنان را حل كنند و اموالشان را در جهت آسايش و رضايت آنان به كارگيرند.
امام صادق عليه السلام در تفسير آيه (و بالو الدين احسانا) مى فرمايد:
احسان اين است كه با آن ها نيكو معاشرت كنى و آن ها مجبور نشوند چيزى را كه نياز دارند از تو بخواهند.(234)
از منظر فقهاى اسلامى رفع نيازهاى والدين براى فرزندان متمكن واجب است ، و اگر پدر و مادر نتوانند خود را اداره كنند، نفقه آنان بر فرزند لازم مى شود. در صورت فوت فرزندان يا عدم تمكن آنان ، اين وظيفه به عهده نوه هاى آنان مى باشد.
در متون فقهى آمده است : اگر پدر و مادر انسان از كار افتاده شوند و دارايى نداشته باشند، نفقه آنان بر اولاد و نيز فرزندان آنان كه تمكن دارند و به اين ترتيب طبقات هر چه پائين تر روند، پسرى باشند يا دخترى واجب است . خلاصه اگر پدر و مادر نتوانند خود را اداره كنند، نفقه آنها بر فرزند واجب است .(235)
پسر ثروتمند و پدر فقير 
از امير مؤ منان على عليه السلام نقل شده كه فرمود: پير مردى گريه كنان دست پسرش را گرفته نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در مدينه آورد و به ايشان گفت : اى رسول خدا! اين پسر من است كه در كوچكى او را غذا داده ام و با عزت و احترام ، بزرگ كرده ام و تمام خواسته هايش را بر آورده ام و با مال و ثروتم به او كمك كرده ام تا اين كه قوى و ثروتمند و غنى گرديد و من در راه پرورش وى جان و مالم را فدا كرده ام و از ضعف و پيرى به جايى رسيده ام كه مشاهده مى فرمايى ! در مقابل اين همه زحمت ، اين پسر هيچ گونه كمك مال به من نمى كند!
رسول خدا صلى الله عليه و آله رو به جوان كرد و فرمود: چه مى گويى ؟
جوان گفت : من مالى بيشتر از خرج و مخارج خود و عيالم ندارم تا به او كمك كنم . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به پير مرد گفت : چه مى گويى ؟
گفت : دروغ مى گويد، انبارهايى پر از گندم ، جو، خرما، كشمش و كيسه هاى زيادى پر از طلا و نقره دارد.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به پسر گفت : جوابت چيست ؟
پسر گفت : ذره اى از آن چيزهايى را كه او ادعا مى كند. من ندارم . در اين جا پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
از خدا بترس اى جوان ، و نسبت به پدر مهربانت كه اين همه به تو نيكى و احسان كرده ، نيكى و احسان كن ، تا خدا نيز به تو احسان كند!
جوان گفت من چيزى ندارم .
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: ما خرج اين ماه پدرت را مى دهيم ، اما از ماه بعد خودت خرجش را بده . سپس به اسامه فرمودند: به اين پير مرد صد درهم براى خرج يك ماه خود و خانواده اش عطا كن . اسامه نيز داد. بعد از يك ماه پير مرد همراه پسرش ‍ پيش پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و باز پسر گفت : چيزى ندارم .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: تو ثروت زيادى دارى و ليكن امروز را به شب مى رسانى در حالى كه فقير و ذليل شده اى به طورى كه از پدرت فقيرتر خواهى شد و چيزى در بساطت نخواهد ماند.
پسر برگشت و رفت . پس ناگهان ديد همسايه هاى انبارش هايش جمع شده اند و مى گويند انبارهايت را هر چه زودتر خالى كن كه از بوى گندش بسيار ناراحتيم . سپس به سراغ انبارهايش رفت و با كمال تعجب ديد كه همه گندم ها، جوها، خرماها و كشمش ها گنديده اند و فاسد و تباه گشته اند. همسايه ها او را تحت فشار قرار دادند تا هر چه زودتر آن ها را خالى كند.
جوان نيز كارگران بسيارى را با مزد زياد اجير كرده و همه كالاهاى فاسد شده را به منطقه اى دور از شهر منتقل كرد. به دنبال آن ، جوان سراغ كيسه هاى طلا و نقره رفت تا مزد كارگران را بدهد، اما ناگهان ديد همه آنان مسخ شده و به سنگ هايى بى ارزش تبديل شده اند. كارگران وقتى چنين ديدند دامنش را رها نكردند، تا اين كه مجبور شد تمام خانه و لوازمش را از قبيل فرش و لباس و... فروخت ، و مزد كارگران را پرداخت و از آن همه داريى ، چيزى برايش باقى نماند و محتاج و فقير گشت . و پس از اندك زمانى بر اثر ناراحتى هاى روحى و فكرى لاغر و مريض شد.
بهد از اين حادثه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: اى كسانى كه عاق پدر و مادرانتان هستيد، از اين پيشامد درس عبرت بگيريد و بدانيد كه همان طور كه در دنيا اموالش تباه گشت ، همان طور هم ، عوض آن چه از درجات ، در بهشت برايش فراهم بود، دركاتى در دوزخ برايش مقرر گرديد.(236)
نكته مهم ! 
در اين جا لازم است به نكته اى اشاره شود و اين كه ، اگر در اين روايات سخن از بذل مال به والدين رفته است و لازم است كه براى آرامش و آسايش پدر و مادر با بذل اموال تسهيلاتى ايجاد نمود. اما به اين معنا نيست كه كه فردى به ادعاى خدمت به پدر و مادر از حقوق ساير افراد مايه بگذارد. مثلا اگر فردى به خانواده خود سخت بگيرد و از نفقه همسر و فرزندانش كم نموده و به والدين خود بذل كند، اين معصيت خداوند خواهد بود. زيرا پروردگار متعال هم چنان كه به پدر و مادر حقوقى قائل شده به همسر و فرزندان نيز حقوقى را بيان كرده است . يك مسلمان متعهد هيچ گاه به سوى افراط و يا تفريط در احقاق حقوق ديگران گام نمى نهد و حقوق ديگران را به خاطر والدين خود ضايع نمى سازد. براى همين رسول مكرم اسلام به افرادى كه بنا بر عللى حقوق اعضاى خانواده اش ‍ را ناديده مى گيرد، لعنت كرده و فرمود: ملعون ملعون من ضيع من يعول ؛(237) از رحمت خدا دور است ، از رحمت خدا دور است ، كسى كه اعضاى خانواده اش را (در اثر ندادن نفقه ) تباه سازد.
امام صادق عليه السلام نيز همسر و فرزند را در رديف پدر و مادر واجب النفقه شمرده و فرمود: پدر و مادر، فرزند و هسمر كسانى هستند كه نفقه و تاءمين مخارج آنان بر شخص مسلمان واجب است .(238)
6 حق شناسى از والدين 
تشكر از ولى نعمت امرى فطرى است و عقلاى عالم روى آن تاءكيد دارند. اساسا انسان از كسى كه قدردان نعمت هاى داده شده نباشد خوشش نمى آيد و او را فردى جاهل ، بى ادب ، بى فرهنگ ، و دور از انسانيت قلمداد مى كند و در مقابل شكر گزارى و قدرشناسى در ميان عموم مردم امرى پسنديده و مطلوب تلقى مى شود. به همين جهت خداوند متعال با ياد آورى زحمات والدين ، فرزندان را به حق شناسى و قدر دانى از آنان دعونت مى كند و مى فرمايد:
و وصينا الانسان بوالديه حملته امه وهنا على وهن و فصاله فى عامين اءن اشكر لى و لو الدايك الى المصير(239)؛ و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش كرديم ؛ مادرش او را با ناتوانى روى ناتوانى حمل كرد (به هنگام باردارى هر روز رنج و ناراحتى تازه اى را متحمل مى شد)، و دوران شيرخوارگى او در دو سال پايان مى يابد؛ (آرى به او توصيه كردم ) كه براى من و براى پدر و مادرت شكر بجا آور كه بازگشت (همه شما) به سوى من است !
و در سوره احقاف مى فرمايد:و وصينا الانسان بوالديه احسانا حملته و بلغ امه كرها و وضعته كرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا حتى اذا بلغ اءشده و بلغ اءربعين سنة قال رب اءورنى اءن اءشكر نعمتك التى اءنعمت على و على والدى و اءن اءعمل صالحا ترضاه و اءصلح لى فى ذريتى انى تبت اليك و انى من المسلمين (240)؛ ما به انسان توصيه كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند، مادرش او را با ناراحتى حمل مى كند و با ناراحتى بر زمين مى گذارد؛ و دوران حمل و از شير بازگرفتنش سى ماه است . تا زمانى كه به كمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگى بالغ گردد مى گويد: پروردگارا! مرا توفيق ده تا شكر نعمتى را كه به من و پدر و مادرم دادى بجا آورم و كار شايسته اى انجام دهم كه از آن خشنود باشى ، و فرزندان مرا صالح گردان ؛ من به سوى تو باز مى گردم و توبه مى كنم ، و من از مسلمانانم !
مادر در اين سى و سه ماه (دوران حمل و دوران شيرخوارگى ) بزرگترين فداكارى را هم از نظر روحى و عاطفى ، و هم از نظر جسمى ، و هم از جهت خدمات در مورد فرزندش انجام مى دهد.
جالب اينكه در آغاز توصيه درباره هر دو مى كند ولى به هنگام بيان زحمات و خدمات تكيه روى زحمات مادر مى نمايد تا انسان را متوجه ايثارگريها و حق عظيم او مى سازد.
سپس مى گويد: توصيه كردم كه هم شكر مرا بجاى آور و هم شكر پدر و مادرت را (ان اشكر لى و لو الديك ).
شكر مرا بجا آور كه خالق و منع اصلى توام و چنين پدر و مادر مهربانى به تو داده ام و هم شكر پدر و مادرت را كه واسطه اين فيض و عهده دار انتقال نعمتهاى من به تو مى باشند.
و چقدر جالب و پر معنى است كه شكر پدر و مادر درست در كنار شكر خدا قرار گرفته . در پايان آيه با لحنى كه خالى از تهديد و عتاب نيست مى فرمايد: بازگشت همه شما به سوى من است (الى المصير).
آرى اگر در اينجا كوتاهى كنيد در آنجا تمام اين حقوق و زحمات و خدمات مورد بررسى قرار مى گيرد و مو به مو حساب مى شود، بايد از عهده حساب الهى در مورد شكر نعمتهايش ، و همچنين در مورد شرك نعمت وجود پدر و مادر و عواطف پاك و بى آلايش ‍ آنها برآئيد.
بعضى از مفسران در اينجا به نكته اى توجه كرده اند كه در قرآن مجيد تاكيد بر رعايت حقوق پدر و مادر كرارا آمده است ، اما سفارش ‍ نسبت به فرزندان كمتر ديده مى شود (جز در مورد نهى از كشتن فرزندان كه يك عادت شوم و زشت استثنائى در عصر جاهليت بوده است ).
اين به خاطر آن است كه پدر و مادر به حكم عواطف نيرومندشان كمتر ممكن است فرزندان را به دست فراموشى بسپارند، در حالى كه زياد ديده شده است كه فرزندان ، پدر و مادر را مخصوصا به هنگام پيرى و از كار افتادگى فراموش مى كنند، و اين دردناكترين حالت براى آنها و بدترين ناشكرى براى فرزندان محسوب مى شود.
امام رضا عليه السلام فرمود: خداوند متعال فرمان داده كه بندگانش از او و از پدر و مادرشان ، سپاس گذارى و تشكر نمايند. پس هر كس پدر و مادرش را شكر گزار نباشد و به زحمات آنان ارج نگذارد، چنين شخصى در واقع از خداى خويش هم سپاس گذارى نكرده است .(241)
در حديث ديگرى آمده است كه مردى مادر پير و ناتوان خود را بر دوش گرفته بود، و به طواف مشغول بود، در همين هنگام خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد عرض كرد: هل اديت حقها؛ آيا حق مادرم را اينسان ادا كرده ام ؟! پيامبر در جواب فرمود: لا و لا بزقره واحدة ؛ نه حتى يك نفس او را جبران نكرده اى ! (242)
در اين روايت به اهميت حقوق مادر بيشتر تاءكيد شده است . و علت اين است كه شرح درد و رنجهاى مادر در راه پرورش فرزند هم به خاطر اين است كه محسوستر و ملموستر است ، و هم بخاطر اين كه زحمات مادر در مقايسه با پدر از اهميت بيشترى برخوردار است ، و به همين دليل در روايات اسلامى تاكيد بيشترى در مورد مادر شده است .
در مورد حق شناسى از والدين سخنان فراوانى در كتاب هاى تاريخى ، ادبى و دينى آمده است ، چند مورد را در اين جا مى خوانيم :
سعدى و مادر پير 
سعدى در گلستان مى نويسد: وقتى به جهل جوانى بانگ بر مادر زدم ، دل آزرده به كنجى نشست و گريان همى گفت : مگر خردى فراموش كردى كه درشتى مى كنى ؟!
چه خوش گفت : زالى (243) به فرزند خويش

چو ديدش پلنگ افكن و پيلتن

گر از عهد خرديت ياد آمدى

كه بيچاره بودى در آغوش من

نكردى در اين روز بر من جفا

كه تو شير مردى و من پيرزن

و در بوستان ، ضرورت قدرشناسى از مادر را چنين ياد آور مى شود:
جوانى سر از راءى مادر بتافت

دل درمندش در آذر بتافت

چو بيچاره شد پيشش آورد مهد

كه اى سست مهر فراموش عهد

تو آنى كه از يك مگس رنجه اى

كه امروز سالار و سر پنجه اى (244)

فرزند فراموشكار 
فرزند يكى از سران ممالك در خاطرات خود مى گويد: سال ها پيش ، شبى دير وقت ، در ساعات بعد از نيمه شب مرا از خواب بيدار كردند و گفتند: مادرت مى خواهد تلفنى با شما صحبت كند. خيلى تعجب كردم اين چه كار مهمى است كه در اين موقع مرا از خواب بيدار كرده اند. خواب آلود پاى تلفن رفتم ؛ مادرم بدون مقدمه گفت : سلام پسرم ! به تو تبريك مى گويم ، امشب ، شب تولد توست . با اوقات تلخى جواب دادم : همين ؟! اين موقع مرا از خواب بيدار كردى كه شب تولد من است ؟
مگر ناراحت شدى ؟
البته كه ناراحت شدم مادر جان ! اين كار را مى توانستى فردا صبح انجام دهى .
مادرم با خنده گفت : ناراحت نشو عزيزم ، 29 سال پيش از اين ، درست در همين ساعت مرا از خواب خوش بيدار كردى ، درد شديدى عارضم كردى ، اهل منزل و همسايه را هم از خواب بيدار كردى ، مرا مجبور كردى بيمارستان بروم .
دكتر و پرستار دورم جمع شدند، چه شده ؟ چه خبر است ؟ هيچ . معلوم شد آقازاده مى خواهند تشريف بياورند، در حالى كه سركار، صبر نكرديد صبح روز بعد تشريف بياوريد و بى جهت عده اى را از خواب خوش محروم نسازيد.(245)
پاستور و قدردانى از مادر 
گرچه در كشورهاى غربى بر اثر حاكميت تكنولوژى و صنعت روابط عاطفى ضعيف و كمرنگ است و روابط سالم اعضاى خانواده ها متزلزل و گاهى اصلا وجود ندارد. اما از آن جائى كه عاطفه و محبت امرى خدادادى و فطرى است در نهاد برخى افراد غربى به ويژه فطرت هاى سالم ، عقلاء و نخبگان آنان اين حس درونى و نداى وجدان خاموش نشده و گاهى شعله هايى از آن مشاهده مى شود.
بلى از نظر اقتصادى و نظامى كشورهاى غربى ، پيشرفته و متمدن جلوه مى كنند ولى به شدت در آتش فقر فرهنگى و عاطفى در رنج و عذابند.
لوئى پاستور، شيميدان معروف فرانسوى و صاحب كشف هاى مهم علمى ، هنگامى كه بر اثر نظريه هاى بديع خود به اوج افتخار جهانى رسيد، دولت فرانسه در صدد بر آمد خانه اى را كه محل تولد او بود، به موزه تبديل كند، پاستور در ضمن يك سخنرانى كه در برابر آن خانه محقر ايراد كرد، مادر خود را فراموش ننمود و با صدايى كه از فرط تاءثر مى لرزيد، چنين گفت :
اى مادر عزيز! اى گمشده دلبند، كه ساليانى دراز در اين خانه با من به سر بردى ، توئى كه اكنون همه چيز را مديون تو مى بينم .
مادر شجاع و دلدارم ! تمام حس فداكارى و شور و هيجانى كه در راه عظمت علم و بزرگى ميهنم به كار بسته ام ، و از اين پس نيز به كار خواهم بست ، تو به من آموخته اى و در وجودم رسوخ داده اى .
كار مشقت بارى كه تو در خانه و در كارگاه كوچكمان پيش گرفته بودى ، به من درس صبر و حوصله در تحقيقات علمى آينده ام داد.
از آن گاه كه با وجود فقر و مسكنت مرا به مكتب فرستادى ، عشق به ميهن و خدمت به بشر را شب و روز به من آموختى .
اكنون از تو اجازه مى خواهم ، تمام سرافرازى كه ميهنم در جشن امروز به من اعطاء مى كند، به پيشگاه عظمتت تقديم كنم .
همين قدر بدان كه فرزندت امروز كه در ميان امواج افتخار و سربلندى غوطه ور است بازه هم خود را بدون تو، اى مادر عزيز! در اين جهان بزرگ تنها و بى پناه مى بيند! (246)