احياى حياء

محمدعلى هدايتى

- ۹ -


پرسش و پاسخ :
ممكن است اين شبهه به ذهن آيد كه نظر به زن نامحرم هميشه از روى شهوت و خيانت و ناپاكى نيست ؛ بلكه گاهى انسان به خاطر زيبايى و لذت بردن از جمال انسانى وى را تماشا مى كند. او هم مانند يكى از آفريده هاى خوشنماى طبيعت از مظاهر جمال خداوند به حساب مى آيد، پس چرا بايد مرد را از تماشاى او محروم كرد و از خواست كه در نگاه به وى حريم ورزد و از ديد خود بكاهد؟
و مى توان اين سؤ ال را تقويت كرد به رواياتى كه نظر به وجه حسن را باعث جلاى بصر و روشنى چشم مى داند. حتى در روايات ما تصريح شده است كه يكى از امورى كه مايه فرح و شادى و زايل كننده حزن و هم و موجب نشاط و خوشى است نظر به زن نيكو صورت است .(179)
ولى پاسخ اين شبهه در ضمن بحث روشن شد كه محدوديت در نظر، حتى در نگاه هاى پاك و غير آلوده ، براى محافظت از لغزش هاى احتمالى است . انحراف هاى ممكن و شايعى كه ابتدا از تامل بر روى صورت هاى ذهنى شروع مى شود و كم كم به التهاب و هيجانات جنسى فزونى مى يابد؛ قلب و دل مرد را تصاحب و شكار مى كند؛ آرامش روانى او را مختل مى كند؛ روابط صميمانه با همسرش را متضرر مى سازد و بالاخره مانند تير زهر آلودى كه بر هدف نشسته باشد، صاحب خود را هلاك مى كند.
و اما آن روايات مذكور، در بيان اثر طبيعى و خاصيت تكوينى نظر به چنين چهره هايى است كه البته بايد آن را بر مصاديق حلال و مشروع ، مانند همسر و زنان محرم تطبيق كرد.
O فصل پنجم : روابط مرد با زن نامحرم
گفتار يكم : پرهيز از علاقه و مهرورزى
439- عن امير المومنين : الفتن ثلاث : حب النساء و هو سيف الشيطان ، و شرب الخمر و هو فخ الشيطان ، و حب الدينار و الدرهم و هو سم الشيطان . فمن احب النساء لم ينتفع بعيشه و من احب الا شربه حرمت عليه الجنه و من احب الدينار و الدرهم فهو عبد الدنيا.
خصال : 71/1
((فريب و دام گمراهى سه چيز است : مهر زنان نامحرم ، و آن شمشير و سلاح شيطان است (180) و شراب خوارى ، كه آن تله و دام شيطان است و پول دوستى كه آن زهر شيطان است . پس هر كسى به زنان نامحرم علاقه داشته باشد از زندگى خود بهره و حاصلى نمى برد و هر كسى آن مايعات حرام را بخواهد، بهشت بر او ممنوع مى شود و هر كسى به مال دنيا دلبسته شود، بنده دنيا خواهد بود.))
گفتار دوم : حريم ورزى در ورود به زنان نامحرم
440- عن الامام الصادق : نهى رسول اللّه (ص ) ان يدخل الرجال على النساء الا باذنهن .
كافى : 528/5
((پيامبر اكرم (ص ) از اينكه مردان بدون اجازه زنان (و سر زده ) بر آنها وارد شوند، منع مى فرمودند.))(181)
و نيز در آيه 53 از سوره مباركه احزاب آمده است :
و اذا سالتموهن متاعا فاسالوهن من ورا حجاب ذلكم اطهر لقلوبكم و قلوبهن .
((در اين آيه شريفه خداوند حكيم به مردان با ايمان دستور مى دهد كه وقتى مى خواهيد چيزى از وسايل زندگى (و مانند آن را) از زنان پيامبر (به عاريه ) بگيريد، از پشت پرده از آنها بخواهد (بدون اينكه وارد اتاق شويد). اين كار براى دل شما و دل آنها پاك تر است .))
گفتار سوم : راه نرفتن از بين دو زن
441- عن رسول اللّه (ص ): انه نهى ان يمشى - يعنى الرجل - بين المراتين .
المسند الجامع : 673/10 از سنن ابى داود: 369/4
((پيامبر اكرم (ص ) منع كردند از اينكه مرد از بين دو زن راه برود.))(182)
گفتار چهارم : ننشستن در مكانى كه از نشستن زن گرم شده است
442- عن الامام الصادق (ع ): قال رسول اللّه (ص ): اذا جلست المراه مجلسا فقامت عنه فلا يجلس فى مجلسها رجل حتى يبرد.
كافى : 564/5، و نيز خصال : 374/2
((وقتى زنى در مكانى نشست و بعد از آنجا برخاست ، هيچ مردى در جاى او ننشيند تا اينكه سرد شود.))
گفتار پنجم : خلوت نكردن
443- عن رسول اللّه (ص ): لايخلون رجل بامراه فما من رجل خلا بامراه الا كان الشيطان ثالثهما.
دعائم الالسلام : 168/2
((مرد هيچ گاه با زنى خلوت نكند، چون هيچ مردى با زنى تنها نمى شود مگر آنكه شيطان ، سومى آنها باشد.))
444- عن الامام الصادق فى وصايا ابليس لموسى : يا موسى ! لاتخلو بامراه و لاتخلو بك لايخلو رجل بامراه و لاتخلو به الا كنت صاحبه من دون اصحابى .
امالى مرحوم شيخ مفيد: ص 101، و نيز قصص الانبياء: ص ‍ 153
((از جمله سفارشاتى كه ابليس به حضرت موسى كرد اين بود كه : اى موسى ! با زن نامحرم تنها مشو و زن نامحرم هم با تو گرد نيايد، چون هيچ مردى با زن نامحرمى تنها نمى شود و آن زن هم با او خلوت نمى كند مگر اينكه خودم ، نه بقيه يارانم ، همراه و ملازم او مى شوم .))
و نيز اين حديث شريف سزاوار دقت است :
445- عن الامام الكاظم عن آبائه : قال رسول اللّه (ص ): من كان يومن بالله و اليوم الاخر فلا يبت فى موضع يسمع نفس امراه ليست له بمحرم .
وسائل : 185/20 از امالى مرحوم شيخ طوسى : ص 688
((كسى كه به خداوند و روز قيامت اعتقاد دارد، در جايى شب نكند كه صداى نفس و دم زن نامحرمى را مى شنود.))
گفتار ششم : حرمت تماس بدنى
446- عن رسول اللّه (ص ): لان يطعن فى راس احدكم بمخيط من حديد خير له من ان يمس امراه لاتحل له .
الترغيب و الترهيب : 10/3
((اينكه در سر يكى از شما با سوزنى از آهن زده شود و مجروح گردد، بهتر است براى او از اينكه زن نامحرمى را لمس كند.))
447- عن الامام الصادق (ع ) عن آبائه عن رسول اللّه (ص ): من صافح امراه تحرم عليه فقد با بسخط من الله عزوجل و من التزم المراه حراما قرن فى سلسله من نار مع شيطان فيقذفان فى النار.
من لايحضره الفقيه : 8/4
((كسى كه با زن نامحرمى دست دهد مستحق غضب و خشمى از خداوند عزوجل مى شود. و كسى كه زنى را از روى حرام و غير مشروع در برگيرئ در زنجيرى از آتش با شيطان همنشين مى شود و بعد هر دو در آتش ‍ انداخته مى شوند.))(183)
گفتار هفتم : حريم ورزى نسبت به محارم و دختران نابالغ
448- سال محمد بن النعمان عن الى عبدالله فقال له : عندى جويريه ليس بينى و بينها رحم و لها ست سنين . قال : لاتضعها فى حجرك .
من لا يحضره الفقيه : ص 275/3، و نيز كافى : 533/5
((محمد بن نعمان از حضرت امام صادق پرسيد: پيش من دختركى است كه هيچ خويشاوندى بين من و او نيست و شش سال دارد. حضرت فرمودند: او را در دامانت مگذار.))
449- كان ابو الحسن الماضى عند محمد بن ابراهيم و الى مكه و هو زوج فاطمه بنت ابى عبدالله و كانت لمحمد بن ابراهيم بنت تلبسها الثياب و تجى الى الرجال فياخذها الرجل و يضمها اليه . فلما تناهت الى ابى الحسن امسكها بيديه ممدودتين قال : اذا اتت على الجاريه سنين لم يجزان يقبلها رجل ليس هى بحمرم و لايضمها اليه .
تهذيب الاحكام : 461/7
((حضرت موسى بن جعفر نزد محمد بن ابراهيم حاكم مكه و شوهر خواهر خويش بودند. محمد دخترى داشت . همسر محمد به اين كودك لباسهايش را مى پوشاند و او هم پيش مردان مى امد و آنها هر كدام وى را مى گرفتند و به خود مى چسباندند. وقتى به حضرت رسيد ايشان در حاليكه دستان خود را كشيده بودند، او را گرفتند و فرمودند: دختر وقتى به سن شش سالگى رسيد روا نيست كه مرد نامحرم او را ببوسد و به خود بچسباند.))
450- عن رسول اللّه (ص ): اذا قبل احدكم ذات محرم منه قد حاضت فليقبل بين عينيها او راسها و ليكلف عن خديها و فيها.
دعائم الاسلام : 195/2، و نيز نوادر: ص 136 و جعفريات : ص ‍ 166
((اگر يكى از شما خواست كه خانم بالغى از محرمهاى خود را ببوسد، بايد بين دو چشميا سر او را ببوسد و از بوسه بر گونه ها يا دهانش پرهيز كند.))
همين جا مناسب است بدون اختصاص باب و عنوانى جدا، به ذكر روايات ديگرى كه با اين بحث مناسبت دارد، بپردازيم :
451- عن الامام الصادق (ع ): قال رسول اللّه (ص ): اياكم و اولاد الاغنيا و الملوك المرد فان فتنتهم اشد من فتنه العذارى فى خدورهن .
كافى : 548/5 و نيز جعفريات : ص 156
((بر حذر باشيد از پسران نوخاسته ثروتمندان و پادشاهان (پسران نورسى كه هنوز موى بر صورت آنها نروئيده است ) چون شيفتگى و ابتلاء به آنها از دل ربايى و دام دوشيزگان پرده نشين سخت تر است .))(184)
152- ان وفدا قدموا على رسول اللّه (ص ) و فيهم غلام حسن الوجه فاجلسه من ورائه و كان ذلك بمراى من الحاضرين .
مسالك الافهام : 7.45 از تلخيص الحبير: 148/3
((نمايندگانى حضور پيامبر اكرم (ص ) رسيدند و در ميان آنها نوجوانى زيبا روى بود. حضرت او را در پشت سر خود نشاندند، و اين كار حضرت در مقابل ديد شركت كنندگان بود.))
453- عن الامام الصادق (ع ): قال رسول اللّه (ص ): من قبل غلاما من شهوه الجمه الله يوم القيامه بلجام من نار.
كافى : 548/5 و مكارم الاخلاق : ص 251
((كسى كه نوجوانى را از روى شهوت و لذت حيوانى ببوسد، خداوند روز رستاخيز او را با دهانه اى از آتش لگام مى كند.))
و شايد يكى از حكمت هايى كه در منع از تراشيدن موى صورت مردان وجود دارد، بيرون شده از اين حالت و آشكار گشتن علامت ذكوريت باشد، علاوه بر اينكه آفريدگار حكيم ، موى صورت را زينتى براى مردان قرار داده است :
454- عن رسول اللّه (ص ): فاذا ادرك و كان ذكرا طلع الشعر فى وجهه فكان ذلك علامه الذكر و عزّ الرجل الذى يخرج به من حده الصبا و شبه النساء و ان كان انثى يبقى وجهها نقيا من الشعر لتبقى لها البهجه و النضاره التى تحرك الرجل لما فيه دوام النسل و بقاوه .
توحيد المفضل : ص 13
((كودك وقتى بزرگ شد و بالغ گشت ، اگر پسر باشد در صورتش موى مى رويد و آن نشانه جنس مرد و مايه عزت و شخصيت اوست ، چون به اين وسيله از دوره كودكى و هم شكى زنان بودن بيرون مى رود. و اگر آن كودك دختر باشد رخسارش همچنان پاك و بدون مو مى ماند تا شادابى و تازگى عامل انگيزه و تحريك مردان براى استوارى و ادامه دودمان است ، محفوظ بماند.))(185)
همچنين درباره روابط بين كودكان اين روايت وارد شده است :
456- عن الامام الصادق (ع ): عن آبائه قال رسول اللّه (ص ): الصبى و الصبى ، و الصبى و الصبيه ، و الصبيه و الصبيه يفرق بينهم فى المضاجع لعشر سنين .
من لايحضره الفقيه : 276/3
((بين پسر بچه ها، و نيز پسر بجه و دختر بچه ، و همين طور دختر بچه ها از سن ده سالگى در خوابگاه و بسترهايشان ، جدايى انداخته مى شود.))
457- عن الامام الصادق (ع ): اذا بلغت الجاريه ست سنين فلا بقبلها الغلام . و الغلام لايقبل المراه اذا جاز سبع سنين .
من لايحضره الفقيه : 276/3
((دختر وقتى به شش سالگى رسيد پسر نبايد او را ببوسد، و پسر هنگامى كه هفت ساله شد نبايد زنى را ببوسد.))
O فصل ششم : شبيه نگشتن زن و مرد به يكديگر
458- عن اميرالمؤ منين (ع ): انه راى رجلا به تانيث فى مسجد رسول اللّه (ص ) فقال له اخرج من مسجد رسول اللّه (ص ) يا من لعنه رسول اللّه (ص )! ثم قال على : سمعت رسول اللّه (ص ) يقول : لعن الله المتشبهين من الرجال بالنسائ و المتشبهات من النساء بالرجال .
بحار الانوار: 64/76 از علل الشرايع : 327/2
((امير المؤ منين در مسجد پيامبر اكرم (ص ) مردى را ديدند كه نشانه زنان را داشت . به او فرمودند: اى كسى كه پيامبر خدا تو را رانده تو لعنت كرده است ! از مسجد رسول خدا بيرون شو. سپس فرمودند: از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمود: خداوند نفرين كرده است مردانى كه خود را به زنان و زنانى كه خود را به مردان شبيه و مانند مى كنند.))(186)
459- عن الامام الصادق (ع ) عن آبائه : كان رسول اللّه (ص ) يزجر الرجل يتشبه بالنساء و ينهى المراه ان تتشبهى بالرجال فى لباسها.
مكارم الاخلاق : ص 119
((پيامبر اكرم (ص ) بازمى داشتند از اينكه مرد خود را به مانند زنان در آورد و منع مى كردند از اينكه زن در لباس و جامعه اش خود را مانند مردان نمايد.))(187)
460- عن عن الامام الصادق (ع ) عن آبائه : انه ... نهى النسائ ان يكن معطلات من الحلى و لايتشبهن بالرجال و لعن من فعل ذلك منهن .
دعائم الاسلام : 124/2
((پيامبر اكرم (ص ) منع مى فرمودند از اينكه زنان بى پيرايه و خالى از زيور باشند و خود را مانند مردان بگردانند و نفرين مى كردند كسى از زنان را كه چنين كند.))(188)
O فصل هفتم : عفت فكرى و عملى
لزوم حياء و رعايت حريم عفت در زنان طلب مى كند كه از موجبات تحريك و تهييج آنان جلوگيرى شود. اين امر همانطور كه در روابط اجتماعى مهم است از نظر فردى هم مورد سفارش قرار گرفته است ، مثلا در مورد مطالعه و يادگيرى سوره مباركه يوسف كه ماجراى زندگى آلوده همسر عزيز مصر و زنان هوسباز آن سرزمين را مطرح مى كند، با تمام عفت بيانى كه در آن به چشم مى خورد، اين روايت رسيده است :
461- عن اميرالمومنين (ع ): لا تعلموا نساءكم سوره يوسف و لاتقرووهن اياها فان فيها الفتن ، و علموهن سوره النور فان فيها الواعظ.
كافى : 516/(189)
((به زنانتان سوره يوسف را ياد ندهيد و برايشان آن سوره را هم نخوانيد. چون در آن (براى ايشان ) دام و ابتلاء است و به آنان سوره نور را بياموزيد چون در آن نصيحت و اندرز است .))
O فصل هشتم : حياء در عبادت
462- عن الامام الباقر: اذا قامت المراه فى الصلاه جمعت بين قدميها و لاتفرج بينهما و تضم يديها الى صدرها، لمكان ثدييها، فاذا ركعت وضعت يديها فوق ركبتيها على فخذيها لئلا تطاطا كثيرا فترتفع عجيزتها فاذا جلست فعلى اليتيها ليس كما يقعد الرجل ، و اذا سقطت للسجود بدات باقعود بالركبتين قبل اليدين ثم تسجد لاطئه بالارض فاذا كانت فى جلوسها ضمت فخذيها و رفعت ركبتيها من الارض و اذا نهضت انسلت انسالا لا ترفع عجيزتها اولا.
كافى : 335/3(190)
((وقتى زن به نماز مى ايستد، دو پايش را كنار هم قرار دهد و بين آن دو فاصله نگذارد و دستهايش را به جهت سينه هايش برخورد بچسباند و وقتى ركوع مى رود و دو دستش را بالاى زانوها، روى ران هايش قرار دهد تا كه زياد خم نشود و در نتيجه سرين و نشستگاهش بلند نگردد و وقت نشستن بر نشيمنگاهش قرار گيرد نه اينكه مانند مردان بنشيند و وقتى مى خواند به سجده افتد، قبل از دست هايش با زانوهايش بنشيند و بعد چسبيده به زمين سجده كند و وقتى نشسته است ، رانهايش را به هم گيرد و زانوهايش را از زمين بلند نگه دارد و وقت پا شدن به نحوى از زمين برخيزد كه ابتدا نشيمنگاهش بلند نشود.))
و نيز پيشتر درباره ترجيح خانه نسبت به مسجد براى نماز زنان ، رواياتى تقديم گرديد و بيان شد كه براى آنان ، نماز جماعت و جمعه ؛ اذان و اقامه ، عيادت بيمار، تشييع جنازه ، هروله بين دو كوه صفا و مروه در اعمال حج و دست كشيدن به حجرالاسود اعتبار نشده است .(191)
همچنين در نمازهاى جهريه كه بلند خواندن حمد و سوره بر مردان لازم است ، در مورد زنان وجوبى ندارد؛ بلكه اگر مرد نامحرمى صداى آنها را بشنود، فقهاء بزرگوار آهسته خواندن را لازم دانسته اند.
و درباره نماز جماعت به زنان دستور داده شده است كه پشت مردان بايستند و آنان نمى توانند بر مردان امامت كنند و چنانچه پيشنماز زنان شوند، مى بايست در ميان صف اول بدون آنكه جلوتر قرار گيرند بايستند.(192)
همچنين در روايات مربوط به خاكسپارى مردگان آمده است كه اگر ميت مرد است او را از محل پاى قبر آرام آرام به سر وارد قبر كنند، ولى زن را براى پوشيدگى و ستر بيشتر يكباره از طرف كنار قبر رو به قبله گرفته و در قبر بگذارند.(193)
O فصل نهم : سپر ازدواج
و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم موده و رحمه ان فى ذلك لايات لقوم يتفكرون .
روم (30)/ 21
((و از نشانه هاى او اين است كه براى شما از جنس خودتان همسرانى آفريد تا در كنار آنها آرامش يابيد، و ميانتان مهر و محبت قرار داد. در آن نشانه هايى است براى گروهى كه مى انديشند.))
توصيه و اصرار اسلام بر اين است كه محيط اجتماع كه فضاى كار و فعاليت و ارتباط همگانى است ، از هر نوع كميابى جنسى بدور باشد و متقابلا در محيط خانواده با تحقق ازدواج ، آمادگى كامل براى كاميابى زن و مرد از يكديگر فراهم گردد.
بعلاوه ازدواج و تشكيل خانواده در واقع ايجاد كانون پذيراى براى نسل آينده و برپا دارنده حوزه رحامت و مايه بقا نوع بشر است . ازدواج برآورنده نياز دو طرف و تاءمين كننده مهر و دوستى و آرامش آنهاست . اين علاقه برخاسته از انسانيت انسان و منشاء فداكارى ها و گذشت ها و در نهايت ، كمال طرفين است .
و البته تنها با عفاف و تقوى است كه ميان زوجين چنان صفا و انس و يگانگى بوجود مى آيد كه تا دوران پيرى ادامه يافته و همچنان آنها را به هم پيوند مى دهد.
463- عن الامام الصادق (ع ): قال رسول اللّه (ص ): يا معشر الشباب عليك بالباه !..
كافى : 330/5
((پيامبر اكرم (ص ) فرمودند: اى گروه جوانان بر شما باد به ازدواج !...))
464- عن رسول اللّه (ص ): ما من شاب تزوج فى حداثه سنه الا عج شيطانه : يا ويله ! يا ويله ! عصم منى ثلثى دينه فليتق الله العبد فى الثلث الباقى .
النوادر: ص 113 و نيز الجعفريات : ص 153؛ دعائم الاسلام : 148/2
((هيچ جوانى نيست كه در دوران جوانى ازدواج كند مگر آنكه شيطان او فرياد و ناله سر مى دهد كه ((واى بر من ! واى بر من ! دو سوم دين و ايمانش را از من پاك نگاه داشت ؛)) پس بنده بايد در آن يك سوم مانده از خداوند پروا داشته باشد.))(194)
465- عن رسول اللّه (ص ): من سره ان يلقى الله طاهرا مطهرا فليلقه بزوجه ، و من ترك التزويج مخافه العيله فقد اساء الظن بالله عزوجل .
من لايحضره الفقيه : 243/3(195)
((هر كس او را خشنود مى كند كه خداوند را پاك و منزه ديدار كند، پس ‍ همسردار از دنيا به ملاقات خداوند برود و هر كس ازدواج را به سبب ترس ‍ از فقر و بيچارگى رها كند، به خداوند عزوجل گمان بد برده است .))
466- عن الامام الصادق (ع ) قيل له :... فما بال المومن قد يكون انكح شى ؟ قال : لحفظه فرجه عن فروج لاتحل له ولكيلا تميل به شهوته هكذا و لا هكذا. فاذا ظفر باحلال اكتفى به واستغنى به عن غيره .
من لايحضره الفقيه : 365/3
((از حضرت امام صادق سوال شد كه چطور مى شود مومن گاهى به زناشويى و آميزش بيش از هر چيز حريص مى شود؟ حضرت فرمودند: براى حفظ عفت خود از دامانى كه براى او حرام است و به خاطر اينكه نفس ‍ سركش و ميل حيوانى اش او را به اين سو و آن سو نكشاند. پس وقتى به حلال و مشروع دست يافت ، به همان بسنده كرده و با آن خود را از بقيه بى نياز مى كند.))
467- عن الامام الباقر: من خطب اليكم فرضيتم دينه و امانته فزوجوه الا تفعلوه تكن فتنه فى الارض و فسا كبير.
كافى : 347/5 و نيز النوادر: ص 112
((هر كس به خواستگارى دختران شما آمد و از دين و درستى او خشنود بوديد، عقد را انجام دهيد، چون اگر چنين نكنيد در زمين خطر تباهى بزرگى ايجاد مى شود.))
468- عن الامام الصادق (ع ): ان العبد كلما ازداد للنساء حبا ازداد فى الايمان فضلا.
من لايحضره الفقيه : 242/3
((بنده هر چقدر بيشتر زنان را دوست بدارد (و به ازدواج و آميزش ميل بيشترى پيدا كند) در برترى ايمان و اعتقادش فزونى حاصل مى شود.))
469- عن الامام الصادق (ع ): قال رسول اللّه (ص ): جعل قره عينى فى الصلاه و لذتى فى النساء.
كافى : 321/5
((روشنى چشمم در نماز و خوشى و لذتم در زنان قرار داده شده است .))
در پايان اين بخش از خداوند متعال نعمت بزرگ حياء را براى جامعه زنان مسئلت كرده و با وجود مقدس حضرت بقيه الله الاعظم عجل الله تعالى فرجه الشريف اين دعا را زمزمه مى كنيم :
اللهم ارزقنا توفيق الطاعه و بعد المعصيه ... و تفضل ... على النساء بالحياء و العفه .
مصباح مرحوم كفعمى : ص 374
((خداوندا! به ما توفيق و آمادگى بندگى و فرمانبردارى و دورى از معصيت و نافرمانى را روزى كن ، و بر زنان حياء و عفت را مرحمت و فزونى فرما.))
بخش هشتم : عورت و حياء
در يكى از روايات كه پيشتر مورد ملاحظه قرار گرفت ، از فرج به عنوان ((باب الشهوه )) يعنى دروازه شهوت تعبير شده است .(196) اين عنوانى است رسا در بيان رابطه اى كه شرم و حياء نسبت به اين عضو دارد.
470- عن الامام الصادق (ع ): اعلم يا فلان ان منزله القلب من الجسد بمنزله الامام من الناس الواجب الطاعه عليهم الاترى ان جميع جوارح الجسد شرط للقلب و تراجمه له ، موديه عنه الاذنان و العينان و الانف و الفم و اليدان و الرجلان و الفرج . فان القلب اذا هم بانظر فتح الرجل عينيه و اذا هم بالاستماع حرك اذنيه و فتح مسامعه فسمع و اذا هم القلب بالشم استنشق بانفه فادى تلك الرائحه الى القلب و اذا هم بانطق تكلم باللسان و اذا هم بالبطش عملت اليدان و اذا هم بالحركه سعت الرجلان و اذا هم بالشهوه تحرك الذكر. فهذه كلها موديه عن القلب بالتحريك و كذلك ينبغى للامام ان يطاع للامر منه .
بحار: 304/58 از علل الشرائع : 134/1
((بدان كه جايگاه قلب و دل نسبت به بدن ، همانند موقعيت پيشوا است نسبت به مردم ؛ پيشوا و امامى كه فرمانبرداريش بر آنها لازم است . آيا نمى بينى كه اعضا بدن ، گوش ها و چشمان ، بينى و دهان ، دستان و پاها، سربازان قلب و بيان كننده خواسته او و به جا آورنده از طرف او هستند؟ دل وقتى آهنگ نگريستن كند آدمى چشمانش را مى گشايد و وقتى شنيدن را اراده مى كند گوش هايش را به كار انداخته و شنواى اش باز مى شود و مى شنود و وقتى قصد بوئيدن كند با بينى اش بو را جستجو مى كند و آن را به دل مى رساند. وقتى اراده صحبت كند با زبان سخن مى گويد، و وقتى آهنگ گرفتن كند دست ها به كار مى افتد و هنگامى تصميم به حركت و راه رفتن گيرد پاها فعال مى شود، و وقتى متوجه شهوت و لذت حيوانى گردد فرج به هيجان و جنبش در مى آيد. پس اين اعضا همه با حركت و جنبش خود، خواسته قلب را به انجام مى رسانند و اين چنين سزاوار است براى امام و پيشوا كه از امر و خواسته او اطاعت و فرمانبردارى شود.))
471- عن رسول اللّه (ص ): الفرج امانه ، و السمع ، و البصر الامانه ، و اللسان الامانه ، و القلب الامانه ، و لاايمان لمن لا امانه له .
جامع الاحادث : ص 105
((عورت ، گوش ، ديده ، زبان ، و دل امانت و وديعت است . و ايمان و باورى نيست براى كسى كه در سپرده و امانت نگهدارى و وفادارى نكند.))
و به همين جهت در لغت و كاربردهاى فارسى و نيز عربى ، از فرج و آلت تناسلى بكباره به شرم و حياء تعبير شده است .(197)
فصل اول : پوشش
حفظ و پوشش عورت حتى در جوامعى كه آزادى جنسى رواج دارد، به عنوان يك قانون از و اهميت ويژه اى برخوردار است . دانشمندان در تئجيه اين خواسته درونى و طبيعى بشر تفاسيرى را ارائه نموده اند.(198) برخى آن را به سبب نازيبايى اين عضو سزاوار پوشش مى دانند. لكن به نظر مى رسد كه عورت چون مظهر بعد حيوانى انسان است ، در ستر و محافظت حساسيت بيشترى را مى طلبد، آن هم به ملاحظه عزت و شرافت و كرامت ذاتى كه انسان به سبب روح الهى و اتصال به خالق تعالى داراست ؛ به همين جهت در مورد كسى كه به آن جنبه حيوانى بسنده كرده و رابطه اش را با خداوند متعال قطع نموده است ، چنين حرمت و محافظتى وجود ندارد:
472- عن الامام الصادق (ع ): النظر الى عوره من ليس بمسلم مثل نظرك الى عوره الحمار.
كافى : 501/6
((نگاه به آلت كسى كه مسلمان نيست ، مانند نگاهت به آلت الاغ است .))
گفتار يكم : اهميت و لزوم
قرآن مجيد در سوره نور، آيه 30 و 31 به مردان و زنان با ايمان دستور مى دهد كه عورت خود را از نظرها حفظ كنند: قل المؤ منين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم ذلك ازكى لهم ان الله خبير بما يصنعون و قل للمومنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن ....
((بگو به مردان با ايمان كه ديده هاى خود را فرو گيرند و عورت خود را حفظ و صيانت كنند. اين براى آنها پاكيزه تر است . خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است . و به زنان با ايمان بگو آنها نيز ديده هاى خود را بخوابانند و دامانشان را پاك نگاه دارند.))
473- عن الامام الصادق (ع ): كل آيه فى القرآن فى ذكر الفروج فهى من الزنا الا هذه الايه فانها من النظر، فلا يحل لرجل مومن ان ينظر الى فرج اخيه و لايحل للمراه ان تنظر الى فرج اختها.
تفسير الصافى : 429/3
((هر آيه اى از قران كه درباره عورت و فروج آمده است مربوط به محافظت از زنا است ، مگر اين آيه كه درباره حفظ از نگاه است . بنابراين براى مرد با ايمان جايز نيست به عورت برادرش بنگرد و براى زن هم حرام است كه به عورت خواهرش نگاه كند.))
از بعضى از آيات قرآنى بنابر وجهى مى توان استفاده كرد كه هدف غايى شيطان از وسوسه حضرت آدم و همسر ايشان ، خلع پوش عورت بوده است . مثلا در آيه 19 و 20 از سوره مباركه اعراف مى فرمايد:
و يا آدم اسكن انت و زوجك الجنه فكلا من حيث شئتما و التقربا هذه الشجره فتكونا من الظالمين فوسوس لهما الشيطان ليبدى لهما ما وورى عنهما من سواتهما.
((و اى آدم ! تو و همسرت در بهشت قرار گيريد و از هر جا كه خواستيد بخوريد ولى به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمكاران خواهيد شد. سپس شيطان به وسوسه و فريب آنها پرداخت تا عورت آنها را كه پنهان بود، آشكار سازد.))
و نيز در آيه 26 از همان سوره ، نعمت لباس و پوشش فرج را يكى از آيات الهى شمرده است :
يا بنى آدم قد انزلنا عليكم لباسا يوارى سواتكم و ريشا و لباس التقوى ذلك خير ذلك من آيات الله لعلهم يذكرون .
((اى فرزندان آدم ! ما لباسى براى شما فرو فرستاديم كه زشتيهاى بدن شما را پنهان مى سازد (و اندام شما را مى پوشاند) و مايه زينت شماست ؛ و پوشش پرهيزگارى بهتر است ؛ و آن از نشانه ها و آيات خداوند است شايد به خاطر آوريد و پند بگيريد.))
474- عن الامام الباقر: و اما لباس التقوى فالعفاف ، ان العفيف لاتبدوله عوره و ان كان عاريا من الثياب ، و الفاجر بادى العوره و ان كان كاسيا من الثياب .
تفسير الصافى : 187/2
((مراد از ((لباس تقوى )) در اين آيه ، پارسايى و پاكدامنى است . براستى عفيف و پارسا هيچگاه عورت و اندام شرمش آشكار نمى شود اگر چه خالى از لباس باشد، و بدكار و ناپاك فرجش آشكار است اگر چه لباس ‍ پوشيده باشد.))
سيوطى نيز در تفسير خود در بيانى از ((لباس تقوى )) به حياء تعبير كرده است .(199)
در روايتى از حضرت امام صادق آمده است كه : عقل و جهل و ياران و لشكريان اين دو را بشناسيد تا به مقصد راهنمايى شويد. سپس - بنابر ضبط مرحوم شيخ صدوق - يكى از سربازان عقل را حياء و ضد آن را خلع و بركندن پوشش و برهنگى بيان مى فرمايد.(200)
475- عن رسول اللّه (ص ): انه راى رجلا يغتسل بالبراز بلا ازار فصعد المنبر فحمد الله و اثنى عليه ، ثم قال : ان الله عزوجل حيى ستير يحب الحياء و الستر فادا اغتسل احدكم فليستتر
سنن ابى داود: 39/4، و نيز تنبيه الغافلين : ص 375
((پيامبر اكرم (ص ) مردى را ديدند كه در صحرا و مكان بى حفاظى ، بدو لنگ خود را شستشو مى دهد. حضرت با ديدن اين صحنه بر منبر رفتند و به مدح و ستايش خداوند پرداخته و سپس فرمودند: خداوند عزوجل بسيار با حياء و پوشيده است ، و حياء و پوشش را دوست دارد، پس اگر يكى از شما قصد شستشو داشت ، خود را پوشيده و پنهان كند.))(201)
و نيز اين روايت هم شنيدنى است :
476- عن اميرالمومنين (ع ): عليكم بالصفيق من الثياب فان من رق ثوبه رق دينه .
خصال : 415/2
((بر شما باد به لباسهاى ضخيم و محكم ، چون كسى كه لباسش نازك و سست باشد دين و بندگى او هم ضعيف و كم مايه است .))
اهميت حفظ عورت از نگاه چنان است كه در جنگ صفين طبق نقل مورخين وقتى عمرو بن عاص براى پناه جان خويش پوشش خود را كنار زد، اميرالمؤ منين از رويارويى با او و كشتن دشمن ديرين خود صرف نظر كرد.
ابن قتيبه دينورى بعد از نقل اين جريان مى نويسد:
و كان على لم ينظر قط الى عوره احد حياء و تكرما و تنزها عما لايحل و لايجمل بمثله ، كرم الله وجهه .(202)
لان اموت ثم احيا ثم اموت ثم احيا ثلاثا احب الى من ان انظر الى عوره احد او ينظر احد الى عورتى .
تنبيه الغافلين : ص 375
((اگر بميرم و سپس زنده شوم و دوباره بميرم و بعد به دنيا برگردم ، سه بار هم تكرار شود در نظر من دوست داشتنى تر است از اينكه به عورت كسى بنگرم يا كسى به عورت من نگاه كند.))(203)
گفتار دوم : نهى از عريانى
بنابر آنچه از تاريخ و آثار مكتوب آن استفاده مى شود، قبل از ظهور اسلام مردم در اثر انحراف و جهالت ، به پوشش و حفظ عورت اهميت چندانى نمى دادند و به علل و مناسبت هاى مختلف براحتى برهنه مى شدند. در وقت شستشوى بدن ، هنگم قضاء حاجت و نيز مواردى كه نياز به بالا بردن لباس داشتند. حتى نقل شده است كه براى مراسم طواف معتقد بودند كه با لباس هايى كه در آن خداوند را معصيت كرده اند نبايد طواف كنند، لذا تمام پوشش خو را درآورده و عريان مى شدند و اگر لنگ يا لباس ديگرى در اختيار نداشتند برهنه طواف مى كردند.(204)
لكن در فرهنگ اسلام برهنه بودن حتى با حفظ نظر ديگران ، مطلوب نيست :
477- قلت يا رسول اللّه (ص ): عورتنا ما ناتى منها و ما نذر؟ قال : احفظ عورتك لا من زوجتك او ما ملكت يمينك . قلت : يا رسول اللّه (ص )! ارايت ان كان احدنا خاليا؟ قال : فالله احق ان تستحى منه .
تنبيه الغافلين : ص 376، و نيز سنن ابى داود: 40/4
((راوى مى گويد به پيامبر اكرم (ص ) عرض كردم : فرج و عورتمان در چه جايى بر ما روا و در چه موردى بايد حفظ و پرهيز شود؟ حضرت فرمودند: عورتت را (هميشه ) حفظ و صيانت كن مگر نسبت به همسر و كنيزت . عرض كردم : اى رسول خدا! اگر يك از ماها تنها بوديم و با كسى نبوديم نظرتان چيست ؟ حضرت فرمودند: خداوند سزاوارتر است از اينكه از او حياء شود.))(205)
478- عن الامام الصادق (ع ) عن آبائه عن اميرالمومنين : اذا تعرى احدكم نظر اليه الشيطان فطمع فيه فاستتروا.
تهذيب الاحكام : 373/1، و نيز خصال : 423/2
((وقتى يكى از شما برهنه شد شيطان به او مى نگرد و در او طمع كرده و اميد پيدا مى كند، پس خود را بپوشانيد.))
479- عن اميرالمؤ منين (ع ): من افضل الورع ان لاتبدى فى خلوتك ما تستحيى من اظهاره فى علانيتك .
غرر الحكم : 26/2
((از برترين ورع و پارسايى اين است كه در تنهايى ات ، چيزى را كه از آشكار شدنش نزد ديگران شم مى كنى ، ظاهر نسازى .))
و نز در مذمت عريانى حتى نسبت به آسمان و زمين و دريا، چنين رواياتى وارد شده است :
480- عن الامام الصادق (ع ): اوحى الله عزوجل الى ابراهيم ان الارض ‍ قد شكت الى الحياء من رويه عورتك فاجعل بينك و بينها حجابا، فجعل شيئا هو اكثر من الثياب و من دون السراويل فلبسه فكانالى ركبتيه .
علل الشرائع : 309/2
((خداوند عزوجل به حضرت ابراهيم وحى و الهام فرمود كه زمين به جهت شرم از ديدن عورتت به من گله و شكايت كرده است . پس پوششى بين خود و عورتت قرار بده . آن حضرت هم پارچه اى اضافه بر لباس كه از شلوار كوتاه تر بود و تا زانوهايشان مى رسيدند، پوشيدند.))
481- عن الامام الصادق (ع ) عليه عن آبائه عن رسول الله : يا على ! كره الله عزوجل لامتى ... الغسل تحت السماء الا بمئزر و كره دخول الانهار الا بمئزر فان فيها سكانا من الملائكه .
من لايحضره الفقيه : 285/4
((اى على ! خداوند عزوجل براى پيروان من ناپسند داشته كه زير آسمان بدون لنگ و پوشش خود را شستشو دهند و نز خوش ندارد كه در جوى و رودخانه ها بدون لنگ و پيش گير وارد شوند، چون در آنجا اقامت كنندگانى از فرشتگان هستند.))
همچنين از عريانى اطفال و برهنه بودن نوزادان هم منع شده است . به اين روايت جالب توجه فرمائيد:
482- رفعت الى رسول اللّه (ص ) فى صغرى و على خرقه و قد كشفت عورتى . فقال : غطوا حرمه عورته فان حرمه عوره الصغير كحرمه عوره الكبير و لاينظر الله الى كاشف عوره
المسترك : 288/3
((در كودكى ام به حضور پيامبر اكرم (ص ) برده شدم و بر روى من تكه پارچه اى قرار داشت و عورتم پيدا گشته بود. آن حضرت فرمودند: حرمت و آبروى عورت او را حفظ و پوشيده نگاه داريد، چون حرمت و حفظ عورت كورك مانند حرمت و حشمت عورت انسان بزرگ است و خداوند به كسى كه عورتش آشكار است نمى نگرد.
گفتار سوم : مواظبت در مكان هاى عمومى شستشو
483- عن اميرالمومنين (ع ): نعم البيت الحمام تذكر فيه النار و يذهب بالدرن ، و قال : بئس البيت الحمام بهتك الستر و يذهب بالحياء.
من لايحضره الفقيه : 63/1
((چه خوب خانه اى است حمام كه در ان آتش و سوزندگى به ياد مى آيد و چرك ها را مى برد. و (نيز از جهت ديگر) فرمودند: چه بد خانه اى است حمام كه ستر و پوشش را مى درد و حياء را مى برد.))
484- عن الامام الكاظم سالته او ساله غيرى عن الحمام ، قال : ادخله بمئرز و غض بصرك .
تهذيب الاحكام : 373/1
((راوى مى گويد: من يا شخص ديگرى از حضرت امام كاظم درباره حمام پرسيدم . فرمودند: با لنگ و پوشش وارد آنجا شو و چشمت را فرو بخوابان .))
با اين وجود در ورود به چنين مكانهايى جهت شستشو و نظافت ، شنا و ورزش و مانند آن ، منعى نرسيده است و حتى از سخت گيرى و زياده روى در اين مورد پرهيز شده است :
485- و دخل الصادق : الحمام ، فقال له صاحب الحمام : نخليه لك ؟ فقال : لان الن المومن خفيف الموونه .
من لايحضره الفقيه : 65/1
((حضرت اما صادق وارد حمام شدند. حمامى به ايشان عرض كرد كه اجازه دهيد حمام را برايتان خلوت كنيم . آن حضرت فرمودند: خير، مومن سبك بار و كم زحمت است .))
لكن همانطور كه اشاره شد، محافظت اضافه و حياء بيشتر در اين مكان ها مورد توصيه واقع شده است . در گفتار بعدى هم اين بحث را ادامه مى دهيم .
گفتار چهارم : حد پوشش
در قرآن مجيد از عورت به ((سوء)) و ((فرج )) نيز تعبير شده است .(206) و در روايات ، بيشتر همان كلمه ((عورت )) به كار رفته است .(207)
486- عن الامام الكاظم : العوره عورتان : القبل و الدبر، و الدبر مستور بالاليتين فاذا سترت القضيب و البيضتين فقد سترت العوره .
كافى : 501/6 و تهذيب الاحكام : 374/1
((عورت و شرمگاه دوتاست : پيش و پس ، و پس انسان با دو گوشت نشيمنگاهش پوشيده شده است ، بنابراين اگر اندام هاى پيشين را پنهان سازى عورت را پوشانده اى .))
در فقه شيعه مشهور آن است كه نشيمنگاه انسان جزو عورت نيست ، چنانكه پوشش از ناف تا زانو و ران ها هم واجب نمى باشد،(208) لكن بملاحظه حيائ و عفت ، پوشاندن آنها از اهميت ويژه اى برخوردار است ، و به همين جهت در روايات از اين مواضع به عورت تيز تعبير شده است و از كشف و آشكار كردن آن ها نهى گرديده است :
487- عن الامام الصادق (ع ) عن ابيه : اذا زوج الرجل امته فلا ينظرن الى عورتها، و العوره ما بين السره و الركبه .
قرب الاسناد: ص 103 و نيز سنن الدارقطنى : 237/1
((وقتى مردى كنيز خود را شوهر داد ديگر نبايد به عورت او نگاه كند، و عورت ميان ناف تا زانوست .))
488- عن رسول اللّه (ص ): كشف السره و الفخذ و الركبه فى المسجد من العوره .
تهذيب الاحكام : 263/3(209)
((پيدا بودن ناف و ران و زانو در مسجد از عورت است .))