به رنگ آسمان
(بایسته های خانواده از دیدگاه قرآن)

دكترسيدمحسن مير باقری

- ۲ -


مسؤولیتهای بانوان

در سازمان اداری سرپرست و مدیر، مسؤول سیاست گذاری است و در جایگاه بعدی معاون او قرار دارد و در حقیقت با کمک هم کار را به سامان می رسانند. در خانواده نیز پدر در جایگاه مدیریت و سرپرستی قرار دارد و مادر مسؤول ساماندهی و اجراست. اگر چه مسؤولیت پدر در مقام سرپرست خانواده بسیار سنگین است در کنار او مادر نیز عهده دار اجراست و به طور معمول مجریان سهم بیشتری در به ثمر رساندن سیاستها دارند.

الف: قانت بودن

قرآن کریم می فرماید:

«فَالّصالِحاتُ قانِتاتُ»

پس زنان صالحه مطیع همسرانشانند.

همان گونه که رئیس و مدیر یک اداره مسؤول است، کسانی که تحت مسؤولیت اویند نیز به نوع دیگری مسؤول می باشند. آنان مسؤولند این نظام قانونی را حفظ کنند و از فرامین مدیر در حوزۀ مسؤولیتش تبعیت نمایند.

تعبیر قرآنی فوق بیانگر آن است که نتیجۀ قوام بودن مرد قانت بودن زن است؛ یعنی اگر مردها مسؤولند بر زنان نیکوکار و صالح باید مطیع باشند. یک زن نمی تواند بگوید چون متقی ترم و کرامت بیشتری دارم از شوهر اطاعت نمی کنم!

ذکر این نکته لازم است که اطاعتِ مطلق فقط از آن خداست ومنظور از اطاعت زن، اطاعت در حوزه وظایف معلوم و مشخص همسری است.

حضرت رسول (ص) فرمود:

«ما اٌفادَ رَجُلٌ بَ,دَ الایمانِ خَیراً مِنِ امرَاَهِ ذاتَ دینٍ وَ جَمالٍ تَسُرُّهٌ اِذا نَظَرَ اِلَیها وَ تُطیعُهُ إِذا أمَرَها وَ تَحفَظُهُ فی نَفسِها وَ مالِهِ اِذا غابَ عَنها»

هیچ مردی بعد از ایمان از خیری بهره نبرده است به اندازه همسری که دیندار و زیبا باشد ، آن گونه که چون به او نگاه کند شاد شود و وقتی به او امر می کند، اطاعت کند و از خود و مال شوهرش در غیاب او محافظت کند.

در سامان دادن امور خانواده زنانی می توانند که شوهر را همراه خود سازند که خود مطیع شوهر باشند. احکام الهی مطابق با فطرت است و حکمی را خداوند کرده است با فطرت انسان مطابقت دارد. در فطرت زن اطاعت از شوهر وجود دارد. البته به شرط این که مرد گرفتار افراط و تفریط نگردد. چه بسیار دیده می شود که بانوان از مردهایی که هیچ احساس مسؤولیتی نمی کند ناراضی اند. در طرف مقابل مرد هم به طور فطری خوی اطاعت کردن ندارد مگر زمانی که همسرش را مطیع ببیند. بسیاری از اوقات وقتی مرد احساس کند که همسرش مطیع اوست او هم در امور تابع همسرش خواهد بود ولی اگر زن مقابل شوهرش بایستد و موضع بگیرد اعتماد شوهر نسبت به نظام زندگی از بین می رود و در این صورت دیگر نمی توان زندگی موفق و شیرینی را برای مرد و زن پیش بینی کرد.

زنانی که در مقابل همسرانشان حالت مردانگی و صلات می گیرند در زندگی موفق نیستند؛ چرا که چنین رفتاری با نظام خلقت مغایرت دارد. اگر خدا می فرماید که بندۀ خدا باشید و بندگی کنید، روح بندگی را در ما سرشته است و ما از بندگی خدا لذت می بریم. مرؤوس از اطاعت رئیس ناخشنود نیست مگر این که رئیس بد عمل کند. در فطرت زن نیز از اطعات شوهر امری هموار است و طبیعی است که اطاعت یک طرف اطاعت مقابل را نیز همراه خواهد داشت تا آنجا که خداوند تعالی می فرماید:

«أَنَا مُطیعُ لِمَن أطاعَنی»

من مطیع آن کسی ام که از من اطاعت کند.

ب: حافظ بودن

دومین مسؤولیت بانوی خانواده آن است که حافظ باشد. زن در غیاب همسرش باید نسبت به زندگی خود مسؤولیت شناس و به عبارت دیگر وفادار باشد و از آنچه خدا از او خواسته است پاسداری کند.

قرآن کریم می فرماید: «حافِظاتُ لِلغَیبِ بِما حَفِظَ اَللهُ»

[همسران] به پاس آنه خدا [برای آنان] حفظ کرده اسرار [شوهران خود] را حفظ می کنند.

در احادیث آمده است که چنین زنانی در وهلۀ اول از خود محافظت کنند و سپس پاسدار اموال شوهرانشانند.

در گام اول زن باید محافظ خودش باشد. زن ناموس مرد است و باید از این ناموس پاسداری شود و پاسدار واقعی این ناموس کسی جز خود زن نمی تواند باشد. چه بسا مردان به مسافرتهای طولانی می روند و باید خاطر او آسوده باشد و این امر را زن با رفتار خودش می تواند محقق سازد. در گام دوم زن باید نسبت به اموال همسرش و غیاب او حساس باشد و از آن پاسداری کند؛ چرا که مدیر منزل است و تنظیم امور داخلی خانه بر عهدۀ اوست و یک مدیر باید از حوزۀ مسؤولیتش پاسداری و حفاظت کند.

ج : تنظیم امور منزل

کدبانوی خانه مدیریت داخلی منزل را برعهده دارد و مسؤول تنظیم امور خانه است. یک مسؤول در حوزۀ مسؤولیت خود باید اختیارات کافی داشته باشد تا بتواند وظایفش را به نحو احسن انجام دهد. در این بین مردان فقط شأن مشاور را دارند، همان طوری که در حوزۀ قوامیت مرد خانم فقط شأن مشاور می تواند داشته باشد.

مردانی که در جزئیات امور داخلی منزل دخالت می کنند، نظام خانواده را مختل می سازند و نمی توانند از نظر روحی و روانی رضایت خاطر همسر را فراهم نمایند. در برخی خانواده ها دیده می شود که مردان حتی در امور جزئی مثلاً در نوع چینش منزل هم دخالت می کنند که این مسأله خود موجب ایجاد اختلال در زندگی خانوادگی است. با وجود این نباید فراموش کرد که همکاری و کمک مرد در امور منزل امری پسندیده است و اجر و پاداش بالایی دارد.

د: تربیت فرزندان

مادر و پدر در مقام مدیرخانه و خانواده نسبت به تربیت فرزندانشان مسؤولیت جدی دارند. با تولد هر فرزند عضو جدیدی به کانون خانواده اضافه می گردد و در حقیقت دنیای جدیدی فراروی خانواده گشوده می شود.

مرد و زن با فرزند دار شدن مسؤولیت سعادت بخشی یک انسان را پذیرفته اند و عمدۀ این مسؤولیت برعهدۀ مادر است.

پیامبر اکرم (ص) فرمود:

« اَلجَنَّهٌ تَختَ أقدام الاُمَّهاتِ»

بهشت زیرپای مادران است.

از این روایت دو گونه برداشت می شود:

الف.بهشت زیر پای مادران است به این معنا که ای مردم شما با خدمت کردن به مادرتان می توانید وارد بهشت شوید.

ب.بهشتی شدن فرزند به دست مادر اوست به این معنا که فلاح و رستگاری فرزندان در گرو تربیت مادر است.

فرزندان بخصوص در سنین پایین مبانی فکری و شاکلۀ رفتاری را از مادر میآموزند. اما در سنین بالاتر به ویژه پسرها در نوع رفتارهای اجتماعی از پدر الگو می پذیرند. فرزندان بسیاری از آداب تربیتی و رفتارهای اولیۀ اجتماعی مثل حسن خلق و رفتار را از مادر می آموزند.

تربیت دینی روندی روشن و واضح دارد. والدین از آن جا در تربیت فرزندان مسؤولند باید از این روش تربیت دینی و از این مسیر مستقیم تبعیت نمایند. در این صورت هرچه فرزندان در راه الهی گام نهند، والدین هم در اعمال ایشان سهیم خواهند بود. اما اگر زمینۀ رشد و تعالی دینی را برای فرزندان فراهم کردند و آنها باز هم به سمت گناه و باطل رفتند ، والدین مسؤول گناه آنها نیستند و به خاطر فرزندان عقاب نخواهند شد، مگر این که پدر و مادر زمینۀ گناه را برای آنان فراهم کرده باشند که در این صورت هرچه آن فرزند مرتکب گناه شود، والدین نیز بدان عقاب خواهند شد.

قرآن کریم مسیر تربیت دینی را از زبان لقمان حکیم بازگو می کند. لقمان که حکمت الهی به او ارزانی شده است در تعلیم فرزندش ده محور تربیت دینی را مدنظر قرار می دهد. این ده محور عبارت است از:

1ـ حسن ارتباط با خدای رحمان: « لاتُشرِک بِاللهِ»

2ـ احترام به والدین : « وَوَصَّینَا الاِنسانَ بِوالِدَیهِ»

3ـ معاد: « إِن تَکُ مّثقاَ حَبَّهِ مِن خَردَلٍ فَتَکُن فی صَخرَهِ أو فِی السَّمواتِ أو فِی الأرضِ یأت بِهَا الله»

4ـ نماز: «أقِم الصَّلاه»

5ـ امر به معروف و نهی از منکر: «وَ أمر بِالمَعروُفِ وَ انهَ عَنِ المُنکَرِ»

6- صبر و پایداری : « وَ اصبِر عَلَی ما أصابَک»

7ـ مردمداری : «وَلاتُصَغَّر خَدَّکَ لِلناسِ»

8ـ تواضع و فروتنی : «وَلاتَمشِ فِی الاَرضِ مَرَحاً»

9 ـ میانه روی : «وَاقصِد فی مَشیکَ»

10 ـ آهسته و آرام سخن گفتن: « وَاغضُض مِن صَوتِکَ»

موارد فوق ده منشور تربیتی است که می توان آن را «سیاست دینی » نامید در این مجموعه که قرآن کریم از زبان یک حکیم الهی بازگو می کند سیر تربیتی دینی برای نوجوان روشن می گردد. تربیت دینی از آشنایی با خدای رحمان و توجه به او و ترک معصیت در پیشگاه او آغاز می گردد و سپس موارد بعدی یک به یک مورد توجه قرار می گیرد در مرحله اجرایی اولین آموزش در مر نماز است و در ارتباط با مردم فروتنی و تواضع پایه رفتار دینی است.

چگونگی حضور درجامعه

طرح یک سؤال و پاسخ به آن در این مجال ضروری به نظر می رسد و آن این که: نحوه تعامل بانوان با جامعه چگونه باشد؟

باید گفت: نحوۀ برنامه ریزیهای اجتماعی باید به گونه ای باشد که بانوان مسؤولیت خانه را رها نکنند. این بدان معنا نیست که آنان به جامعه نیایند بلکه حضور آنها باید به گونه ای باشد که بر مسؤولیت اصلی آنها در خانواده خدشه ای وارد نکند. پذیرفتنی نیست که انجام کارهای منزل به ضعف پیش رود و در مقابل بانوان بیش از حد نیاز در جامعه حضور داشته باشند؛ زیرا مسؤولیت منزل مسؤولیتی جدی است و مادر است که در تربیت فرزندان و برآورده ساختن نیازهای عاطفی فرزندان نقش اساسی را بازی می کند. تأمین امنیت روانی و آرامش، حفظ شخصیت و تأمین نیازهای عاطفی و احساسی فرزندان از جانب مادر امری حیاتی است. از طرف دیگر بار اقتصادی خانواده بر دوش پدر است و مادر مسؤول تنظیم نحوۀ مصرف و چگونگی هزینه کردن برای تربیت فرزندان است.

خداوند بانوان را موجوداتی عاطفی و حساس آفریده است و این عاطفۀ شدید آن قدر تأثیر گذار است که تمام زحمات فرزند را برای مادر تحمل پذیر و بلکه لذت بخش و شیرین می سازد.

اگر در تنظیم امور اجتماعی، جامعه و خانواده به سمتی سوق داده شود که رابطۀ میان مادر و فرزندان کمرنگ گردد تأمین نیازهای عاطفی فرزندان با مشکل مواجه خواهد شد واضح است که هرگز پرورشگاه، مهد کودک و سازمانهایی از این قبیل جای آغوش مادر را نمی گیرد. وجود چنین مراکزی به طور کلی نفی نمی گردد اما وجود این قبیل مراکز بار مسؤولیت مادر نخواهد کاست.

جامعه با نوعی افراط و تفریطها رو به رو است. زمانی بانوان به هیچ دلیلی نمی توانستند از منزل بیرون بیایند و گاهی هم دچار تفریطی شدند و مسؤولیت اصلی آنان به فراموشی سپرده می شد. البته آسیبهایی که در این افراط و تفریطها متوجه خانواده می گردد، با هم تفاوت دارد.

در جوامع غربی که مسؤولیت خانه را از خانمها سلب کرده و آنان را روانۀ جامعه ساخته اند، درصد بالائی از ازدواجها با طلاق رو به رو می گردد. در حقیقت خانواده معنا و جایگاه اصلی خود را از دست داده است. در چنین خانواده ای فرزندان فضای لازم را برای رشد نمی یابند.

پذیرفتنی نخواهد بود که جای مسؤولیتها عوض گردد به طوری که مرد درخانه بماند و فرزنداری کند، زن بری کسب درآمد وارد جامعه شود و هزینه های اقتصادی خانواده تأمین کند؛ چون این گونه از زندگی با نظام وجودی زن و مرد متفاوت است. راهها و نظامهایی که معمولاً بشر برای خود طراحی می کند یا به سوی افراط است یا به سوی تفریط، لذا دوام و بقایی ندارد. حدود وظایف را خداوند رحمان بهتر از هر کسی می داند و جامع تراز هر مکتبی بیان می کند. احکام الهی حکیمانه ترین راهکارهاست که مبتنی بر مصالح فردی و اجتماعی بشریت است. لذا بازگشت به سوی احکام الهی بشریت را به سوی رستگاری هدایت خواهد کرد.

چنانکه قرآن کریم پس از بیان احکام حجاب و معدود آن برای بانوان جامعه اسلامی را به بازگشت به سوی احکام خدا دعوت می کند و می فرماید:

«وَ تُوبُوا إِلَی اللهِ جَمیعاً آیُّهَ المُومِنُونَ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ»

ای مؤمنان، همگی [از مرد و زن] به درگاه خدا توبه کنید، امید که رستگار شوید.

باید توجه داشت در بعضی مشاغل همچون پزشکی، معلمی، پرستاری و... حضور بانوان در جامعه ضروری است. در این نوع مشاغل در خصوص دو نکته دقت باید کرد؛ اول محیط جامعه برای حضور ایشان محیطی امن باشد؛ و دوم این که نوع ارتباطات در جامعه نباید به ارتباطات ناسالم تبدیل گردد بلکه حضور عفیفانۀ خانمها ضرورتی است پسندیده.

اگر حضور بانوان در جامعه به گونه ای باشد که حدود الهی رعایت نگردد، جامعه به محیطی تبدیل می شود که در آن بخش عمدۀ تمایلات مردان و بانوان برآورده می شود؛ چرا که برخی نیازها در حد ارتباط و نگاه و امثال آن برآورده می شود. این گونه نیازها اگر در جامعه برآورده شود جذابیت همسر در خانواده کاهش می یابد . با حضور جلوه گرانۀ بانوان در جامعه خانواده معنای اصلی وجودی خود را از کف می دهد. پیامد نامیمون این امر کمرنگ شدن مطلوبیت همسر در خانه است و اشتیاق برای انجام کارهای منزل پایین می آید، همچنان که تأمین هزنیه های اقتصادی منزل بر مرد سنگین می آید و اشتیاق او برای کار و تلاش کم می گردد.

وقتی مطلوبیت برای هم کاسته شود، روابط عاطفی در منزل سست می شود و در نتیجه خانواده به نوعی نابسامانی گرفتاریم شود که زیان آن به جامعه برمی گردد.

دستورهای قرآن برای حضور در جامعه

قرآن کریم همانند شؤون زندگی دستوراتی برای حضور در جامعه دارد. حضور آقایان در جامعه معیار کلی و حضور بانوان در جامعه با سه معیار کلی باید همراه باشد.

الف: معیارهای حضور آقایان در جامعه

ـ « قُل لِلمؤمِنینَ یَغَضٌّوا مِن اَبصارِهِم؛ به مردان مومن بگو که چشمهایتان را فرو بندند.»

ـ «وَ یَحفَظُوا فُرُوجَهُم؛ و پاکدامنی ورزند»

بر اساس این آیۀ ارجمند مومنان به دنبال رسیدن به طهارت قلبی و رستگاری اند. از نگاه قرآن کریم آقایان کنترل چشم و پاکدامنی می توانند به رشد و تعالی دست یابند و به طهارت قلبی برسند.

ب: معیارهای حضور بانوان در جامعه

قرآن کریم معیارهایی را برای حضور بانوان در جامعه ذکر می کند که عبارت است از:

ـ «قُل لِلمُؤمِناتِ یغُضُنَ مِن أبصارِهِن ؛ به زنان مؤمن بگو که چشمهایتان را فرو ببندند.»

ـ « وَیحفِظنَ فُروجَهُنَّ؛ 3 پاکدامنی ورزند»

ـ « وَ لا یُبدینَ زینَتَهُنَّ إِلّا ما ظَهَرَ مِنها؛ 4 و جز زینتهای آشکار زینتهای خود را نمایان نکنند» .

دو دستوری که برای آقایان آمده، برای بانوان نیز تکرار شده است. قرآن دستور دیگری را برای بانوان اضافه
می کند و آن آشکار کردن زینت هاست؛ زیرا نمایان شدن زینت بانوان تأثیرات نامطلوبی در جامه دارد و آن را از پاکی لازم دور می سازد. لذا بر بانوان مؤمن واجب است که از این وظیفه به نحو شایسته پاسداری نمایند و از نمایان نکردن زینتهای خود بپرهیزند.

معنای زینت چیست؟

1ـ زینت به معنای آن چیزی است که برای زیبایی بیشتر استفاده می شود. بنابراین لازم است بانوان در جامعه آرایش نکنند و یا از جواهراتی که زن را جلوه گر می سازد استفاده ننمایند.

2ـ در تعبیری دیگر زینت به وجود بانوان برمی گردد؛ یعنی بانوان زینتهای وجودی خود را نمایان نکنند خداوند بانوان را به گونه ای آفریده است که برای مثال موی سر آنان زینت است و جلوۀ بیشتری به آنها می بخشد از طرفی اندام آنها هم زینت است و نباید نمایان شود. در ادامۀ آیه به نکتۀ ظریفی اشاره می شود:

«إِلا ما ظَهَرَ مِنها»

یعنی: مگر زینتهایی که ناخودآگاه نمایان می شود.

قرآن کریم در آیات بعدی می فرماید:

« وَلیَضرِبَنَّ بِخُمرهِنَّ عَلی جُیوبِهِنَّ» ؛

خمارهای خود را به گریبان محکم کنند.

«خُمر» جمع «خمار» و به معنای سرپوش می باشد. طبق نص قرآن بانوان باید در جامعه پوششی برای سر داشته باشند و این پوشش را به زیر گربیان خود محکم کنند. به طوری که بعد از گردی صورت مابقی در پوشش قرار می گیرد، در ادامه آیه به محارم و شیوۀ پوشش در برابر آنان اشاره می شود که رد بحث نحوۀ پوشش به این نکته پرداخته خواهد شد.

مسؤولیتهای فرزندان

از آن رو که مسؤولیت امری کاملاً دوسویه است، فرزندان هم در قبال خدماتی که از خانواده می گیرندنسبت به والدین در مرحلۀ اول و در مرحلۀ دوم نسبت به سایر فرزندان مسؤولند. آنها باید بدانند که مسؤولیت امری دو سویه است.

آموزش نحوۀ سلوک و شیوۀ رفتار با پدر و مادر در گام اول بر عهدۀ خود پدر و مادر است. اگر فرزندان باید حرمت پدر و مادر را حفظ کنند، این مسأله را باید خود آنها بیاموزند.

جایگاه پدر و مادر در قرآن و روایات ما کاملاً روشن است و میزان مسؤولیت فرزندان در برابر والدین مطلبی است بسیار مهم، اما باید توجه شود که مسؤول آموزش این مطلب به فرزندان خود والدین خواهند بود و در وهلۀ بعد این مسؤولیت برعهدۀ مدرسه و در اولویت بعد جامعه قرار دارد.

در آموزش و فرهنگ سازی در این زمینه باید کوشید به ورطۀ افراط و تفریط گرفتار نشدند باید آن گونه باشد که فقط بحث از والدین و احترام به آنان مطرح گردد و حقوق فرزندان به کلی نادیده گرفته شود و نه چنان که نظام تربیتی به طور کامل فرزند سالار گردد و فقط حقوق فرزندان مطرح می شود.

مادر قدم به قدم و در تمامی مراحل باید احترام پدر را حفظ کند و پدر هم باید در رفتارش پاسدار حرمت مادر باشد تا فرزندان احترام به والدین را بیاموزد.

فرزندان وقتی بزرگتر می شوند و به سنین نوجوانی و جوانی می رسند باید نسبت به سعادت خانواده حساس باشند و احساس مسؤولیت کنند.فرزندان باید خود را در برابر والدین و در مرحلۀ بعدی نسبت به سایر فرزندان مسؤول بدانند و در این راه تلاش کنند و بدانند که در گذران امور زندگی و ایجاد مودت و رحمت نقشی مهم دارند.

در نظامهای تربیتی کنونی فرزندان بسیار متوقعند و البته این نقص مربوط به شیوه های آموزشی است و تقصیری را متوجه فرزندان نمی کند، شیوه های آموزشی یک طرفه نظامی فرزند سالار را به وجود آورده و کانون خانواده را با اختلالاتی جدی رو به رو کرده است. همچنان که اگر در تربیت فرزندان حقوق آنها نادیده گرفته شود جفاست. اگر برعکس هم باشد نارواست و در هر دو صورت اولین خطر متوجه خود فرزندان خواهد شد بی احترامی فرزندان نسبت به والدین گناهی در پیشگاه خداوند است و گاهی متأسفانه این نکتۀ مهم نادیده گرفته می شود و پیامد ناخوشایند آن عقوبت الهی است که حتی در زندگی دنیایی این فرزند اثر نامطلوب خواهد داشت.

در خانواده فرزندان پسر وقتی بزرگ می شوند از آن جا که توان و نیروهای جسمانی بیشتری دارند تصور می کنند حق امر و نهی دارند. اما باید بیاموزند که خداوند چنین حقی را برای آنان قائل نشده است. آنها باید بیاموزند که باید در ایجاد فضای رشد برای کوچکترها سهیم گردند، احساس مسؤولیت کنند و نسبت به این امر وفادار باشند.

تربیت امری طولانی است و نیازمند زمان اما اگر تلاشها در جهت برطرف نمودن آسبها باشد، میتوان به راه حلهای عملی برای برطرف کردن پرخاشگری فرزندان عصر مروز دست یافت و با جهت دهی رفتارهای پرخاشگرانۀ دوران بلوغ در بهبود آن کوشید.

فرزندان پر توقع انتظار دارند تمام خانواده در خدمت آنها باشند و البته خود را هم موظف به انجام هیچ وظیفه ای نمی دانند. اگرچه این مسأله عمومیت ندارد باید آسیب شناسانه به آن نگریست و در صدد یافتن راههای برای حل آن بود.

فرزندان باید بیاموزند که در جامعه ای کوچک به نام خانواده زندگی می کنند و در یک جامعه هر خدمتی را بتوانند باید انجام دهند. فرزندان باید بیاموزند آنها تنها گیرندۀ خدمات از دیگران نیستند و در قبال خدماتی که می گیرند، مسؤولیتها و وظایفی متوجه آنان است. اگر در آموزشها به این نکته توجه کافی نشود فرزندانی نامتعادل وارد زندگی کرده ایم و گاه انتظارات نابجای این افراد کانون خانوادۀ آیندۀ آنان را دچار اختلال خواهد کرد. قرآن کریم آموزه هایی بنیادین را در تعادل بخشی به رفتارهای فرزندان پیش نهاده است. اذن گرفتن به هنگام ورود به اتاق پدر و مادر، احترام در نحوۀ صدازدن،دعا برای والدین و فرمانبرداری از ایشان به جز در مسأله شرک به پروردگار متعال از مواردی است که می توان در میان آیات گرانسنگ قرآن کریم یافت.

وفاداری و اهمیت آن

جایگاه و اهمیت وفاداری از نظر هیچ کس پوشیده نیست و همۀ افراد به گونه ای سرشتین و فطری وفاداری را می پسندند و به آن اعتقاد کامل دارند.

وفاداری و مسؤولیت دو واژه ای است که با هم تعری پذیر می گردد؛ یعنی فرد در قبال هر مسؤولیتی باید اهل وفاداری و عمل به مسؤولیت خود باشد.

قرآن کریم کسانی را خردمند می شمارد که اهل وفا باشند و نسبت به پیمانهای خود پایدار بمانند.

«اِنَّما یَتَذَکَّرُ أوُلُوا اَلبابِ الَّذینَ یُوفُونَ بِعَهدِاللهِ وَ لایَنقُضُونَ المیثاقَ»

به درستی که اهل خرد متذکر می شوند؛ آنان که به عهد خدا وفا می کنند و پیمان نمی شکنند».

همۀ شرافتهای انسانی در گرو معاهدات و پیمانهایی است که باه م می بندند و بسته به میزان وفاداری آنهاست. در بیان صریح قرآن کریم آمده است:

« أوفوُا بِالعَهدَ أنَّ العَهد کانَ مَسؤُولاً»

نسبت به پیمانهای خود وفادار باشید که شما نسبت به معاهدات خود مسؤولید.

عهد شکنی و به جای نیاوردن پیمان در پیشگاه خداوند جرمی بزرگ به حساب می آید. در روایات اسلامی نسبت به این مسأله تاکید فراوان شده است.

پیامبر (ص) می فرماید:

«لا ایمانَ لمَن لا آمائهً لَهُ وَ لا دینِ لِمَن لا عَهدَ لَهُ»

هر که امانتدار نباشد ایمان ندارد و هر که نسبت به پیمانش وفادار نباشد دین ندارد.

در این میان نباید فراموش کرد ازدواج نیز پیمانی الهی است و باید نسبت به آن وفادار بود و این وفاداری امری طرفینی است.

ازدواج پیمانی الهی

از نگاه قرآن کریم بانوان با عقد ازدواج از همسرانشان پیمان می گیرند:

«وَأخَذنَ مِنکُم میثاقاً غَلیظاً»

و زنان شما پیمانی استوار و محکم از شما گرفته اند.

ازدواج مانند سایر پیمانها و معاهدات رایج در جامعه امری طرفینی و دوسویه است اما از جهت دیگر با سایر معاهدات و پیمانهای رایج در جامعه تفاوتهای بسیاری دارد.

تخلف از قراردادهای کوچک و روزمره در حد خود گناه است اما در ازدواج بحث از زندگی است و تخلفات در حد روان و روح یک انسان است که با او پیمان ازدواج بسته می شود. پیمان مقدس ازدواج مهمترین و بالاترین پیمانی است که میان مردم بسته می شود و مرد و زن باید نسبت به آن وفادار باشند.

میثاق غلیظ چیست؟

بانوان وقتی وارد منزل همسر خود می شوند از کانون خانوادۀ پدری جدا می گردند و به جایگاه دیگری دل می بندند و خود را در حریم فرد دیگری قرار می دهند و از این به بعد ادارۀ زندگی او از نظر روحی و روانی و ظاهری و در تمامی جهات بر عهدۀ شوهر اوست. از نظر شرعی نفقه و هزینۀ زندگی زن بر شوهر واجب است و توسعۀ آن در حد توان استحباب دارد. مرد به محض ورود همسرش به خانه وی متعهد می شود تمام نیازهای او را تأمین کند. یعنی متعهد می گردد انسانی را اداره کند و باید نسبت به این تعهد که یک مسؤولیت است وفادار بماند.

در نقطۀ مقابل مرد هم وقتی ازدواج می کند در حقیقت خانوادۀ جدیدی را تشکیل می دهد. از این زمان است که باید همۀ نیازهای مرد و زن از جمله نیازهای عاطفی، شخصیتی و سایر نیازها در این خانوادۀ جدید برآورده گردد. بازهم این نکته را یاد می آوریم که برآوردن نیازها امری دوسویه است و مرد و زن نسبت به این آن باید وفادار باشند. وفاداری نیز مانند سایر امور زندگی باید به مرحلۀ اجرا درآید تا اثربخشی لازم را داشته باشد.

الف: در مقام اجرای وظایف

در فصول گذشته وظیفه و مسؤولیت هر یک از اعضای خانواده بیان گردیده. در این قسمت یادآوری می گردد که هر یک از آنان باید نسبت به مسؤولیت و وظیفه ای که دارند وفادار باشند.

ب: امور جاری زندگی

یکی دیگر از مصادیق وفای به عهد که ظهور بیشتری دارد، وفای به عهد در امور جاری زندگی است؛ یعنی به آنچه می گویند عمل کنند. به این امر هم در قرآن کریم و هم در روایات تأکید فراوان شده است. امام موسی کاظم (ع) می فرماید:

«اِذا وَعَدَتُم الصِّبیّیانَ فَاَوفُوا لَهُم فَإِنَّهُم یَرَونَ أنَّکُمُ الَّذین تَذرُقُونَهُم وَ اِن اللهَ لا یَغضِبُ بِشَی ءِ کَغضَبِهِ لِلنساءِ وَ الصِّبیانِ»

اگر به فرزندان خود قولی دادید، به آن عمل کنید زیرا آنها فکر می کنند که شمایید که به آنها روزی می دهید. و خداوند از هیچ چیز به اندازۀ ناراحتی زن و فرزند غضبانک نمی گردد. فرزندان معمولاً فکر می کنند که پدر بر انجام هرکاری که بخواهد توانمند است پس بهتر است که پدر اگر توان انجام کاری را ندارد نسبت به انجام آن قول ندهد اما اگر قول داد مراقب باشد که خلف وعده نشود. چگونه می شود که انسان نسبت به زیردستانش مهر ومحبت نداشته باشد و آنها را دچار رنج نماید و خداوند سبحان هم بی تفاوت باشد؟

در فصول گذشته وظیفه و مسؤولیت هر یک از اعضای خانواده بیان گردیده. در این قسمت یادآوری می گردد که هر یک از آنان باید نسبت به مسؤولیت و وظیفه ای که دارند وفادار باشند.

یکی دیگر از مصادیق وفای به عهد که ظهور بیشتری دارد، وفای به عهد در امور جاری زندگی است؛ یعنی به آنچه می گویند عمل کنند. به این امر هم در قرآن کریم و هم در روایات تأکید فراوان شده است. امام موسی کاظم (ع) می فرماید:

«اِذا وَعَدَتُم الصِّبیّیانَ فَاَوفُوا لَهُم فَإِنَّهُم یَرَونَ أنَّکُمُ الَّذین تَذرُقُونَهُم وَ اِن اللهَ لا یَغضِبُ بِشَی ءِ کَغضَبِهِ لِلنساءِ وَ الصِّبیانِ»

اگر به فرزندان خود قولی دادید، به آن عمل کنید زیرا آنها فکر می کنند که شمایید که به آنها روزی می دهید. و خداوند از هیچ چیز به اندازۀ ناراحتی زن و فرزند غضبانک نمی گردد. فرزندان معمولاً فکر می کنند که پدر بر انجام هرکاری که بخواهد توانمند است پس بهتر است که پدر اگر توان انجام کاری را ندارد نسبت به انجام آن قول ندهد اما اگر قول داد مراقب باشد که خلف وعده نشود. چگونه می شود که انسان نسبت به زیردستانش مهر ومحبت نداشته باشد و آنها را  دچار رنج نماید و خداوند سبحان هم بی تفاوت باشد؟